تئودور هِرْتْزِل پایهگذار جنبش جهانی صهیونیسم در سال 1860میلادی در خانوادهای یهودی در شهر بوداپِستِ مجارستان به دنیا آمد و پس از مدتی به اتریش رفت. در این كشور به تدریجْ اندیشه گردآوری یهودیان در یك سرزمین با حكومتی مستقل در وی قوت گرفت. بر همین اساس كتاب دولت یهود را در سال 1895میلادی نگاشت و اندیشه صهیونیسم را كه بر توسعهطلبی و برتری نژادی استوار است مطرح كرد. هِرْتْزِل و همفكرانش برای تحقق اهداف جنبش صهیونیسم در سال 1897، كنگرهای را در شهر بالِ سوئیس برگزار نمودند و در آن، سازمان جهانی صهیونیسم را پایهگذاری كردند. در جریان این كنگره، نخستین خطوط و عجیبترین و شومترینِ نوع سلطه استعمارگران در تاریخ نوین توسط كسانی كه اصلاً فلسطین را ندیده و به آن پا نگذاشته بودند، تدوین شد. این سازمانْ جهت فعالیتهای خود مؤسسات مالی به راه انداخت و صندوق ملی یهود برای خرید اراضی در فلسطین و صندوق اعتبارات استعمارگری یهود برای تأمین هزینههای شهرك سازی را تأسیس كرد. هرتزل برای تحقق هدف نامشروع صهیونیستها مبنی بر غصب فلسطین، تلاش كرد نظر موافقِ دولت عثمانی را به دست آوَرَد. اما با مخالفت دولت عثمانی، در تحقق اهداف خود ناكام ماند. وی برنامه خود را بر پایه دو نكته استوار ساخت. مهاجرت گسترده و دامنهدار و به دست آوردن سرزمینی كه یهودیان در آن آزاد باشند. هِرْتْزِل تصریح مینمود كه ترجیح میدهد فلسطین را با قتل و خونریزی به دست آورد. تئودور هرتزل سرانجام در 3 ژوئیه 1904 در 44 سالگی درگذشت اما افكار او، نقش مهمی در پایهگذاری رژیم نامشروع و نژادپرست صهیونیستی بر جای نهاد. در حقیقت همانگونه كه خود گفته بود، در جریان برگزاری كنگره، بنیان دولت یهود را گذارد. طرح چنین دولتی در ملاقات هرتزل با مقامات انگلیسی به موافقت آنها انجامیده بود. هرتْزِل، صهیونیسم را از یك واژه مذهبی به یك استراتژی بلند مدت سیاسی تبدیل نمود و با طرح لزوم ایجاد یك دولت ملی یهود در فلسطین، عقیده دیرینه و سنتی یهودیان مبنی بر انتظار ظهور یك پیامبر منجی و ایجاد دولت الهی در ارض موعود، زیر پا گذاشت. زیرا او خواستار دولتی سكولار كه در آن دین از سیاست جدا باشد، بود. او معتقد بود با وجود فشارهای خارجی، یهودیان مجبورند ایجاد یك دولت ملی در فلسطین را بپذیرند و زندگی آرامی را در آنجا سپری كنند.
حروفچینی روزنامه نیز نخست به صورت دستی انجام میگرفت، ولی بعدها این كار با دستگاههایی كه معمولترین آنها «لاینو تایپ» بود، صورت پذیرفت. دستگاه حروفچینی خودكار لاینوتایپ در سال ۱۸۸۶ میلادی ساخته شد. و بدین ترتیب سرعت چاپ به تدریج فزونی یافت
فرانتس كافكا نویسنده معروف چك، در سوم ژوئیه 1883میلادی در خانوادهای یهودی در پراگ پایتخت این كشور به دنیا آمد. پدرش تاجر خشن و سختگیری بود و كافكا از كودكی از او وحشت داشت. كافكا پس از اتمام تحصیلات مقدماتی از دانشگاه پراگ دكترای حقوق گرفت و پس از آنكه مدتی به كارهای حقوقی مشغول بود راهی پاریس شد. زندگی گذشته كافكا به شدت او را رنج میداد و نفرت عجیبی او را در خود فرو میبرد، به طوری كه با كمتر كسی دوستی داشت و بدبینی خاصی به مردم پیدا كرده بود. همان زمان كه دانشجویى بیش نبود، مطالعه آثار ادبی نویسندگان بزرگ را آغاز نمود و با برخی از نویسندگان عصر آشنایى یافت. وی در طی سالهای بعد آثار متعددی به نگارش درآورد و به شهرت رسید. در همه آثار كافكا، زندگی و خصوصیتهای روحیش منعكس است، حتی هنگامی كه قهرمان داستان، جانوران باشند. كافكا نویسنده بزرگی است كه عدهای به خاطر پیشگویىهایش به وی لقب پیامبر دادهاند. این پیشگویىها به ویژه در سال 1945میلادی یعنی بیش از بیست سال پس از مرگ كافكا، بسیاری از روشنفكران را به حیرت انداخت. كافكا جنبههای انكارآمیز و منفی عصر خود و حتی عصر بعد از خود را در وجود خویش ارائه میدهد. در آثار كافكا دنیایى از پوچی، تناقض، بیهدفی وسرشار از امیدهای واهی به چشم میخورد. مسائل خاص كافكا، از میان اشارهها، كنایهها و تمثیلهایى به دست میآید كه با احساس ظریفی از طنز آمیخته است. آنچه در زندگی عادی به چشم ما امری طبیعی جلوه میكند، در نوشتههای كافكا به صورتی مضحك و پوچ، نمایان میگردد. شیوه بیان كافكا به طور برجسته از روشنی و صراحت برخوردار است و به وسیله آن، تلاش آدمی را بر ضد قدرتی بینام و نشان اما مداوم و حاضر در همه جا نشان میدهد، قدرتی كه سرنوشت را تعیین و با هرگونه اقدام بشری مخالفت میكند. وی در اواخر عمر به دلیل بیماری، گوشهگیری اختیار كرد هرچند كه در تنهایى بر وسعت فرهنگ خود افزود. كافكا در آخرین لحظات زندگی وصیت كرد كه همه آثارش را بسوزانند تا در گمنامی بمیرد ولی هم اكنون همه، كافكا را با آثار مهمی همچون قصر، دیوار چین، گروه محكومین، مسخ و طبیب دهكده، میشناسند. كافكا سرانجام در 3 ژوئن 1924میلادی در 41 سالگی بر اثر ابتلا به سل درگذشت. كافكا تا 30 سال پس از مرگ، بر نسل بعد از جنگ جهانی دوم نیز، نفوذ شدیدی داشت.
نیکل یک فلز سفید نقرهای است که بهخوبی جلا میگیرد. از گروه آهنها است که سخت و قابل انعطاف بوده، هادی جریان الکتریسیته میباشد و بهراحتی با گوگرد و آرسنیک ترکیب میشود. با توجه به اینکه نیکل، دوام زیادی در هوا داشته، اکسیده نمیشود، برای تولید سکههای پول، فلز کاری برنج و آهن و همچنین برای ساخت ابزار آلات شیمیایی در آلیاژهای خاص مانند نقره آلمانی کاربرد دارد و معمولاً با کبالت همراه هست که هر دوی آنها در آهنهای شهاب سنگی یافت میشوند. نیکل برای آلیاژهایی که بوجود میآورد، بسیار با ارزش میباشد. معمولترین حالت اکسیداسیون نیکل ، 2+ است و این در حالی است که نیکل 3+ و 1+ نیز به ندرت مشاهده میشوند. محل کشف و پیدایش اکثر نیکل های بدست آمده از دو نوع معدن بدست آمدهاند، اولی خاک های آجری رنگ بوده که مهمترین معدن سنگ نیکل هستند و دومی سولفید موجود در ماگمای زمین میباشد. منطقه Sud-bury در Ontario، انتاریو کانادا 30% نیکل جهان را تولید میکند. معادن دیگر در روسیه استرالیا، کوبا، دومینکن، نروژ و اندونزی میباشند. با این وجود این باور وجود دارد که بیشتر نیکل موجود در زمین در هسته این سیاره تمرکز یافته است.
سوم ژوئیه سال ۱۶۰۸، ساموئل دو شامپلین Samuel de Champlain جغرافیدان فرانسوى در چهل و یكمین زادروز خود بناى شهر «كبكQuebec» را در كانادا آغاز كرد كه این منطقه بعداً به «فرانسه نو» معروف شد. این شهر اینک مرکز ایالت فرانسوی زبان کوبک کنفدراسیون کانادا است. ساکنان این ایالت از زمانی که شارل دوگل خطاب به آنان فریاد کشید «زنده باد کوبک مستقل» تاکنون دو بار به طریق دمکراتیک (رای گیری) تلاش کرده اند تا از کنفدراسیون کانادا جدا شوند. یك سال پیش از آغاز ایجاد شهر كبك (كوبك)، انگلیسى ها وارد آمریكاى شمالى (ایالات متحده امروز) شده و ایجاد «جیمز تاون» را در ویرجینیا آغاز كرده بودند. با اینكه بعداً، دولت انگلستان مهاجرنشین فرانسوى «كبك» را متصرف شد و كانادا را یك دومینیون انگلستان اعلام داشت؛ هنوز فرانسوى زبانان «كبك» زبان و فرهنگ فرانسوی خود را حفظ كرده و در آرزوى كسب استقلال هستند. دو شامپلین سه بار به كانادا سفر كرده بود و بنای شهر كوبك در سومین سفر او آغاز شده بود. پیش از شامپلین، ژاك كارتیه فرانسوی در سال 1534 در سفر به قاره غربی به كانادا رسیده بود (67 سال زودتر از انگلیسیها). فرانسویان برخلاف انگلیسیها بومیان (سرخپوستان) را نابود نكرده و با آنان به همزیستی پرداخته بودند.
دولت فرانسه در سوم ژوئیه 1527 و بار دیگر در سوم ژوئیه سال 1849 (در دو سوم ژوئیه و به فاصله 322 سال از هم ) با لشكركشی به ایتالیا پاپ را نجات داد. فرانسه یك كشور كاتولیك است. بار دوم گاریبالدی شهر رم را محاصره کرده بود تا آن را از دست پاپها خارج سازد و پایتخت ایتالیای متحد کند. گاریبالدی که یک میهندوست بنام ایتالیایی است در راه تامین وحدت ایتالیا تلاش بسیار کرد.
روسیه سفید با بیش از 207 هزار كیلومتر مربع مساحت، در همسایگی كشورهای روسیه، اوكراین، لهستان، لیتوانی و لتونی واقع است. جمعیت آن بیش از 10 میلیون نفر بوده كه ملّیت روسی داشته و سفیدپوست هستند. پایتخت این كشور، مینسْكْ و واحد پول آن روبل میباشد. بیش از 40% مردم روسیه سفید مسیحی بوده و ارتدوكس هستند. مردم روسیه سفید به دو زبان رسمی بلاروسی و روسی صحبت میكنند. پیشبینی میشود كه جمعیت این كشور تا سال 2025میلادی رو به كاهش رفته و در حدود 9/5 میلیون نفر گردد. از شهرهای مهم روسیه سفید، هومیل، بِرِست و هرودنا میباشد. نظام سیاسی حاكم بر روسیه سفید جمهوری است. این كشور دارای دو روز ملّی میباشد یكی 27 ژوئیه كه حق حاكمیت ملّی روسیه سفید رسماً اعلام شد و دیگری سوم ژوئیه است.
مورخان اروپایی كه در باره بپاخیزی ایرانیان برضد خلفای اموی و عباسی تحقیق كرده اند وقوع قتل «مازیار» حكمران وقت مازندران (تبرستان ــ تپورستان) به دست المعتصم خلیفه عباسی را سوم ژوئیه سال 839 میلادی نوشته اند. مازیار از خاندان اسپهبدان مازندران پسر قارن و قارن پسر ونداد هرمز و ونداد نوه سوخرا بود. مازیار در آمل بر اثر خیانت برادرش «كوهیار» كه فریب عوامل خلیفه را خورده بود دستگیر و به سامرا (سامره) منتقل و به المعتصم تحویل داده شده بود كه پس از شكنجه بسیار كشته شد. جسد مازیار که زیر شکنجه کشته شده بود در همان محلی که جسد بابک خرمدین بر دار شده بود به دار کشیده شد.خلیفه قبلا از راه ریا و نیرنگ حكومت مازیار بر مازندران را تایید كرده بود. المعتصم دو استقلال طلب معروف دیگر ایران - بابک و افشین - را به همین ترتیب نابود کرد. تاریخ بپاخیزی ایرانیان از جالبترین و قهرمانانهترین فصول تاریخ عمومی است كه بپاخیزی ویتنامیها در قرن 20 را می توان در ردیف آن قرار داد.
سوم ژوئیه سال 460 پیش از میلاد، آتنی ها كه چشم طمع به ثروت مصر دوخته بودند ناوگانی را روانه این كشور كردند تا مصریان را بر ضد ایرانیان بشورانند. ایران نیروی قابل ملاحظه ای در مصر مستقر كرده بود و همین نیروی عظیم مانع پیروز شدن توطئه آتنیها شد.آتنیها چهار سال بعد( 454 پیش از میلاد ) و سپس در سال 425 پیش از میلاد دو بار دیگر با همان هدف به مصر رخنه کردند و هر دوبار به دلیل احضار برخی نیروهای ایرانی به خاک اصلی وطن تا حدی موفق به تحریک مصریان و شورش آنان شدند که هر دوبار این شورشها سرکوب شد و بار آخر آتنی از سوی ایران به مصر ممنوع الورود شدند. در دوران هخامنشیان، مصر 120 سال وچند ماه یكی از استانهای ایران بشمار میرفت.
در دوازدهم تیرماه 1367 شمسی روز برابر با سوم ژوئیه 1988 میلادی، هواپیمای مسافربری ایرباس ایران كه از بندرعباس عازم دُبی بود، بر فراز آبهای خلیج فارس و در نزدیكی جزیره هنگام مورد هجوم یگانهای دریایی متجاوز آمریكایی مستقر در آبهای خلیج فارس قرار گرفت و سقوط كرد. این هواپیما كه با موشك ناو جنگی وینسنس مورد حمله عمدی نیروهای تجاوزگر و جنایتپیشه شیطان بزرگ قرار گرفت حامل 298 مسافر و خدمه بود كه تمامی آنها اعم از مرد و زن و كودك و نوجوان و كهنسال با وقوع این جنایت فجیع به شهادت رسیدند. در میان سرنشینان هواپیما، 66 كودك زیر 12 سال، 52 زن و 46 تن تبعه كشورهای خارجی نیز بودند كه كشته شدند. ساقط كردن هواپیمای مسافربری ایران از سوی جنایتكاران آمریكایی، در حقیقت یكی دیگر از مراحل رویارویی استكبار جهانی با جمهوری اسلامی ایران برای تقویت متجاوزان عراقی در جبهههای جنگ و به زانو در آوردن مسؤولان نظام جمهوری اسلامی ایران بود. پس از سقوط این هواپیما، مقامات آمریكایی برای توجیه این جنایت نابخشودنی، دلایل ضد و نقیضی عنوان كردند و كوشیدند این اقدام خصمانه را یك اشتباه قلمداد كنند. اما با توجه به مجهز بودن كشتی جنگی وینسنس به پیشرفتهترین سیستمهای راداری و رایانهای و همچنین مشخص بودن نوع هواپیمای در حال پرواز، مسلَّم شد كه احتمال اشتباه وجود نداشته و این اقدام، كاملاً خصمانه بوده است. با این حال مقامهای آمریكایی پس از چندی، در توهینی آشكار به ملت ایران، مدال شجاعت بر گردن ناخدای این ناو انداختند و بدین سان حمایت رسمی خود را از این جنایت اعلام نمودند. به هر تقدیر، این جنایت نیز در كنار جنایات بیشمار دولت آمریكا، در پرونده سیاه استكبار جهانی ثبت شد و لكه ننگ دیگری بر تارك آن جنایت پیشگان نقش بست.