کد سوال : 101
موضوع : سياسي و انديشه سياسي
پرسش : چرا زماني که اساس دين اسلام بر پايه اتحاد بنا شده، در کشور ما جناحهاي مختلف چپ و راست و ساير احزاب بايد وجود داشته باشد؟
پاسخ : T} جناحها وحفظ وحدت{T
وحدت و اتحاد يکي از محورها و ارکان اصلي دين مبين اسلام و آموزههاي آن است و رشد و بالندگي دين و حفظ و بقاي نظام و جامعه اسلامي در گرو توجه جدي و رعايت آن از سوي تمامي اقشار و گروههاي مختلف جامعه اسلامي است. اما در کنار اين موضوع، بايد به معناي وحدت اسلامي توجه داشت و حدود و ضوابط آن را شناخت و منظور از وحدت در جامعة اسلامي وحدت در مکتب اسلام و پاي بندي کامل به اصول، ارزشها، ارکان و اهداف اساسي آن مصالح و منافع جامعه اسلامي است و هرگونه عدول از اين محورها، با وحدت اسلامي ناسازگار است و در کنار اين اختلاف نظر، در روشها و کاربردهاي اجرايي دربارة محورهاي فوق، نه تنها با وحدت اسلامي ناسازگار نيست؛ بلکه از لوازم رسيدن به وحدت مطلوب است.
اکنون با توجه به مقدمه ياد شده در مورد احزاب و جناحهاي سياسي گفتني است که برخي مکاتب نظير فاشيسم، کمونيسم و يا افرادي مانند ژنرال دوگل، مخالف سياست احزاب متعدد بوده و براي رسيدن به اهداف خود و از دست نرفتن وحدت ملي، چنين سياستي را تجويز نميکنند. اما در مقابل مکتب ليبراليسم، سياست، چند حزبي را با رعايت ضوابط و محدودههاي خاص خود پذيرفته و در اغلب کشورها سياست چند حزبي وجود دارد و توانسته اند به رغم اختلافات جناحي، وحدت ملي و ايدئولوژيکي خود را حفظ کنند. در اسلام نيز وجود احزاب با شرايط و ضوابط مشخص پذيرفته شده است.
T} مشکلات جناحي{T
در کشور ما به رغم اينکه از نظر اسلامي، وجود جناحها و احزاب سياسي مختلف ـ در صورتي که در چهارچوب ضوابط و مقررات شرعي و قانوني به فعاليت بپردازند ـ پذيرفته شده و در قانون اساسي به رسميت شناخته شده است؛ اما عملکردهاي نامطلوب برخي احزاب و جناحهاي سياسي ـ که در مواردي وحدت، امنيت و منافع ملي را نيز با مخاطره روبهرو كرده ـ ابهاماتي را در مورد لزوم جناحها به وجود آورده است! اگر بخواهيم از منظر آسيب شناختي به ريشه يابي اين موضوع بپردازيم. مهمترين عوامل ايجاد آن عبارتاست از:
1. عدم پاي بندي جناحها به اصول و مقررات فعاليتهاي حزبي و جناحي يكي از علت هاي بروز اين مشكل است. تا زماني كه گروهها و جناحها برنامهها و رفتارهاي خود را به صورت نهادينه شده در نياورند و به اصول فعاليتهاي سياسي پاي بند نبوده، پا را از محدوده قوانين و مقررات فراتر بگذارند؛ اين مشكلات وجود خواهد داشت.
2. وجود بقاياي فرهنگ منحوس پهلوي و عدم تعميق ارزشهاي اسلامي عاملي براي عدم تزكيه و خودسازي قدرت پرستي دنياپريستي تعصب گروهي و جناحي و... شده است.
3. ناديده گرفتن منافع ملي و مصالح كشور و توجه به منافع شخصي و گروهي عمدهترين عامل تفرق و تشتت گروهي و جناحي است.
4. سعي و تلاش دشمنان براي ايجاد تفرقه بين گروهها و بهره برداري از وضعيت آشفته بيتأثير نبوده است.
5. عدم تحمل و صبر و بردباري گروهها در مقابل يكديگر به گونهاي كه در مقابل كوچكترين حركتي از جناح مقابل عكس العمل نامطلوبي نشان ميدهند.
T} کارکردهاي مثبت جناحها {T
اما به رغم وجود اين مشكلات، اين نكته مهم را نبايد از نظر دور داشت كه: مسئله تحزب و تشكل و فعاليتهاي سياسي و اجتماعي از جهات مختلف ميتواند در دستيابي به توسعه سياسي، اجتماعي، بسط و گسترش عدالت اجتماعي، نظارت بر عملكرد مسئولان و احياي فريضه امر به معروف و نهي از منكر، تربيت كادر رهبران نظام سازمان دهي و انسجام نيروهاي پراكنده و شكل دهي به افكار عمومي ناهماهنگ، انعكاس خواستههاي مردم به دستگاه حاكم و سلب استبداد وفساد سياسي، اقتصادي و اداري از قواي حاكم و كارگزاران نظام، شفاف شدن ديدگاهها و مدون شدن برنامهها در جريان رقابتهاي سياسي، آگاهي بخشيدن به مردم در جريانات سياسي و اجتماعي و مشاركت هر چه بيشتر آنها و بالاخره تأمين وحدت، امنيت و منافع ملي و ثبات نظام اسلامي، كاركردها و آثار مفيد مثبتي داشته باشد. در هر صورت آنچه اهميت دارد، اهداف، انگيزهها و نوع فعاليتهاي يك تشكل است چنان كه امام راحل(ره) ميفرمود: «اين طور نيست كه حزب بد باشد يا هر حزبي خوب باشد ميزان ايده خوب است» «آزادي احزاب آري، توطئه نه».
بنابراين هرگز نميتوان پديده تكثرگرايي سياسي را به صورت مطلق پذيرفت يا رد كرد.
T} اصول فعاليتهاي جناحي{T
به طور كلي از ديدگاه اسلام براي اينكه تحزب و تكثرگرايي سياسي بتواند كاركردهاي مثبت داشته و تأمين کننده امنيت، وحدت و منافع جامعه اسلامي باشد، بايد يك سري قواعد و شرايط رعايت گردد. اين شرايط و قواعد عبارت است از:
1. احزاب سياسي به اصول و عقايد اسلامي و احكام و ارزشهاي شريعت ايمان داشته باشند و بر اساس آيه «A} إِنَّ الدِّينَ عِنْدَ اللّهِ اْلإِسْلامُ» «وَ مَنْ يَبْتَغِ غَيْرَ اْلإِسْلامِ دينًا فَلَنْ يُقْبَلَ مِنْهُ{A ؛» V} آل عمران(3)، آية 85 {V نبايد از آموزههاي اسلام عدول نمايند.
2. همكاري و مودّت احزاب و گروههاي سياسي در جامعه اسلامي، بايد بر اساس حب و بغض الهي و ضوابط باشد نه روابط «A} يا أَيُّهَا الَّذينَ آمَنُوا لا تَتَّخِذُوا آباءَكُمْ وَ إِخْوانَكُمْ أَوْلِياءَ إِنِ اسْتَحَبُّوا الْكُفْرَ عَلَى اْلإيمانِ... {A »؛ V}توبه(9)، آية 22 {V اى كسانى كه ايمان آوردهايد اگر پدرانتان و برادرانتان كفر را بر ايمان ترجيح دهند [آنان را] به دوستى مگيريد
3. رعايت موازين فقهي، شرعي و اخلاقي در هنگامي كه با احزاب رقيب اختلاف نظر پيدا كنند بدين معنا كه به كارگيري ابزارهاي مشروع در تبليغات حزبي و نيز تحمل و عدم انكار و تكفير احزاب اسلامي ديگر و به كار نگرفتن شيوههاي غير اخلاقي وظالمانه همچون بهتان به همديگر و مطبوعات نيز بايد ضمن رعايت اين موازين، از پخش اخبار دروغ و جنجالآفرين كه امنيت و منافع ملي را تهديد ميكند پرهيز نمايند.
4. اهتمام به وحدت امت اسلامي و وحدت ملي و پرهيز از اختلاف و تفرقه «A} وَ اعْتَصِمُوا بِحَبْلِ اللّهِ جَميعًا وَ لا تَفَرَّقُوا{A »؛. V}آل عمران(3), آية 103{V
5. اعتقاد به حاكميت خداوند و اطاعت از حاكم اسلامي و ولايت فقيه «A} أَطيعُوا اللّهَ وَ أَطيعُوا الرَّسُولَ وَ أُولِي اْلأَمْرِ مِنْكُمْ{A »؛. V}نساء(4)، آية 59 {V
در اصل 26 قانون اساسي جمهوري اسلامي ايران آمده است: «احزاب، جمعيتها، انجمنهاي سياسي و صنفي و انجمنهاي اسلامي با اقليتهاي شناخته شده آزادند، مشروط به اينكه اصول استقلال و آزادي و وحدت ملي موازين اسلامي و اساسي جمهوري اسلامي را نقض نكنند». رعايت اين اصول ميتواند معياري دقيق براي شناخت ميزان حقانيت و صداقت تشكلهاي سياسي، نشريات و... محسوب گردد.
بنابراين اگر احزاب و جناحهاي سياسي و مطبوعات وابسته به آن بتوانند فعاليتها و اهداف خود را با قواعد واصول و ارزشهاي اسلامي و قانون اساسي تطبيق داده و از فرهنگ حاكم بر احزاب سياسي غرب كناره گيرند؛ شاهد كاركردهاي مثبت احزاب و جناحهاي سياسي در جامعه و تبديل بدبينيها و دغدغهها به خوشبيني و اميد درميان مردم نسبت به آنها خواهيم بود. V} ر.ك: سيد جواد ورعي، امام خميني و حكومت اسلامي «نهادهاي سياسي و اصول مدني»، «تأملي در گسترش احزاب سياسي» ص 295؛ عبدالحسين خسرو پناه، جامعه مدني و حاكميت ديني، ص 201؛ سيد صادق حقيقت، در آمدي بر انديشه سياسي اسلام (مجموعه مقالات)، داوود مباني فقهي مشاركت سياسي ص 365{V
کد سوال : 102
موضوع : سياسي و انديشه سياسي
پرسش : آزادي يعني چه واسلام چه ديدگاهي نسبت به آن دارد؟
پاسخ : T} آزادي{T
در تبيين و تفسير هر موضوعي، ابتدا بايد نوع رويكرد به آن را مشخص ساخت؛ چرا كه هر رهيافتي، مباني, پيشفرضها و روشهاي خاص خود را ميطلبد. براي مثال هيچگاه نميتوان با رويكردي جامعهشناسانه، به تحليلي روانشناسانه رسيد و يا بالعكس. بنابراين، اگر آزادي از منظر اسلام بررسي و تشريح ميشود، بايد با پيشفرضهاي خودِ مباني اسلامي پيگيري شود. با عنايت به اين نكته، پيش از توضيح ديدگاه اسلام نسبت به مقوله «آزادي»، بايد چند مطلب به عنوان مبادي و مباني پاسخ، مد نظر قرار گيرد:
يكم. واژه «آزادي» به معناي باز بودن راه انجام دادن و ترك كار است؛ خواه آن فعل جنبه ارزشي داشته باشد يا خير؛ خواه در حوزه تفكر باشد يا در حوزه سياسي؛ در حوزه اخلاق باشد يا خير؛ فردي باشد يا اجتماعي و معقول باشد يا غيرمعقول .
دوم. انسان بر حسب آفرينش ويژهاش, موجودي صاحب عقل و اراده است؛ به صورتي كه در هر كاري ميتواند جانب انجام دادن آن را اختيار كند يا جانب ترك آن را برگزيند. براساس فطرت، آدمي در مورد انجام دادن و ترك فعل، مطلق العنان است و مقيد به يكي از دو طرف نشده است. اين نوع آزادي انسان را «آزادي تكويني» مينامند.
سوم. لازمة آزادي تكويني، آزادي ديگري است؛ يعني, امكان بهرهمندي آدمي از مواهب «آزادي تكويني»؛ بدون دخالت قوه قدرت و اراده قاهري بيرون از نفس انسان. اين آزادي «آزادي حقوقي» نام دارد . V}الميزان، ج 10، ص 370 {V
چهارم. تعريف آزادي، ارتباط تنگاتنگي با تعريف انسان دارد؛ چرا كه متعلق آزادي، خود انسان است. از اين رو هر تعريفي از انسان، در برداشت از آزادي و تعيين محدودههاي آن دخيل خواهد بود و بالاتر اينكه بدون ارائه تعريفي از انسان، تعريف آزادي ممكن نخواهد بود.
اكنون تعريف آزادي از منظر اسلام را با ديدگاه آن دربارة انسان، شروع ميكنيم:
T} انسان در نگرش اسلامي{T
1. انسان، كارگزار يا خليفه خداوند بر روي زمين و عبد او و در مقام عبوديت، مطيع خواست و اراده او است. اما در مقام كارگزاري، بر روي زمين بايد فعال باشد. V}بقره(2)، آيه 30 {V
2. انسان هم داراي عقل است و هم داراي اراده. اسلام ميخواهد انسان ارادهاش را تابع مشيت خداوند قرار دهد؛ زيرا تنها در اين صورت است كه آدمي به زندگي توأم با سعادت و رستگاري در دنيا و آخرت، دست خواهد يافت. V} احزاب، آيه 29؛ اسراء، آيه 19 {V
3. انسان از آن جهت كه به مستقيمترين وجه، منعكس كننده حكمت الهي و به كاملترين وجه، مظهر صفات او است، اشرف مخلوقات است. V}سوره اسراء، آيه 70 {V
4. انسان قدرت دارد كه بر همه مخلوقات ديگر سلطه يابد؛ اما مسئوليت نيز دارد كه از همه اين مخلوقات، مراقبت نمايد. V} براي آگاهي بيشتر، نگ: دكتر سيد حسين نصر، جوان مسلمان و دنياي متجدد، صص 63 ـ 66 {V
5. انسان داراي دو ضلع وجودي است: طبيعت و فطرت، و از همينرو، نقطه صفري است كه قابليت تا بينهايت صعود يا سقوط را دارا است. V}انسان، آية 3 {V راز تعبيرات دوگانه و متضاد برخي آيات قرآن كريم از انسان، در همين خصوصيت نهفته است. (در برخي از آيات، انسان ضعيف و ناتوان، V}نساء، آيه 28 {Vستمكار، V} ابراهيم، آيه 34 {Vجهول V} احزاب، آيه 72 {Vو بسيار نادان، ناسپاس، V}عاديات، آيه 6 {V و سركش، V}علق، آيه 6 {V و در بعضي آيات ديگر، خودآگاه، V}قيامت، آيه 14 {V حقگرا، V}زمر، آيه 18 {V مسئوليتپذير V}احزاب، آيه 72 {V و... خوانده شده است.
حاصل آنكه در يك برآيند كلي، اسلام آدمي را محدود در همين كه هست و تاكنون خود را نشان داده، نميبيند؛ بلكه براي او آرماني فراتر از بينش طبيعي و مادي در نظر دارد. اسلام ميخواهد انسان آرماني (ايدهآل) بسازد، نه انسان صرفاً معمولي (نرمال) كه تنها با جامعه بسازد و با ديگران هماهنگ باشد؛ برخلاف نگرش ليبراليزم درباره انسان كه طبيعتگرا است و آدمي را همين ميبيند كه هست و تاكنون خود را نشان داده است!!
P} تو ز«كرّمنا بنيآدم» شهي{E} هم به خشكي هم به دريا پا نهي{P
P}كه «حملناهم علي البحر»ي به جان{E} از «حملناهم علي البر» پيش ران{P
P}مرملايك را سوي بر راه نيست{E}جنس حيوان هم زبحر آگاه نيست{P
P} تو به تن حيوان، به جاني از مَلَك{E} تاروي هم بر زمين هم بر فَلَك{P
P} تا به ظاهر «مثلكم» باشد بشر{E} با دل «يوحي اليه» ديدهور{P
V}مثنوي معنوي، دفتر دوم، ابيات 3773 تا 3777. {V
T} آزادي و مفهوم «انسان» {T
با توجه به همين دوگانگي وجودي انسان (طبيعت و فطرت؛ سقوط و صعود) در نگرش اسلام است كه خداوند هم «آزادي تكويني» به بشر اعطا فرموده و هم بر «آزادي تشريعي» اوصحّه گذاشته است تا در پرتو آن، آدمي بر ترميم كاستيها و ايجاد مصونيت از آسيبهاي ناشي از كژيهاي ضلع طبيعت خود توانا گردد و با شناخت و پرداخت آزادانه به ضلع فطرت خويش، مرتبه خلافت الهي و كارگزاري خداوند را به دست آورد. به عبارت ديگر، اسلام انسان را واجد قابليتها و صلاحيتهايي ميداند كه سبب شايستگي و بايستگي بهرهمندي او از موهبت «آزادي» است. از همين رو، قرآن هدف نهايي بعثت پيامبر گرامي(ص) را تحقق آزادي تكويني و تشريعي تلقّي كرده است: «A} وَ يَضَعُ عَنْهُمْ إِصْرَهُمْ وَ اْلأَغْلالَ الَّتي كانَتْ عَلَيْهِمْ{A »؛ «و از [دوش] آنان قيد و بندهايي را كه بر ايشان بوده است، برميدارد». V}اعراف، آيه 157{V گويا با نبود آزادي، دعوت به دين و دينداري، لغو و عبث است.
T} آزادي در اسلام{T
با توجه به مطالب پيش گفته، روشن ميشود كه تعريف آزادي در نگرش اسلام چيست؟ اسلام، هم آزادي تكويني براي انسان قائل است و هم آزادي تشريعي. براساس آيات قرآن، انسان از آزادي تكويني برخوردار است؛ يعني، مختار است كه كاري را انجام دهد يا ندهد و اين، آزادي فطري بشر است. همچنين آزادي تشريعي ـ كه در منظر اسلام امري شايسته و بايسته است ـ يعني انسان آزاد است كه از آزادي تكويني خود، در عمل و زندگي خويش بهرهمند شود و هيچكسي حق ندارد با فشار و زور و قدرت، از بهرهوري معقول او از آزادي تكويني جلوگيري كند. به فرمودة خداوند متعال: «برخي از ما بعضي ديگر را به جاي خدا, به خدايي نگيريد». V} آل عمران(3)، آية 64 {V و «هيچ بشري را نسزد كه خدا به او كتاب و حكم و پيامبري بدهد؛ سپس او به مردم بگويد: به جاي خدا، بندگان من باشيد!» V}همان، آية 79 {V
اين همان آزادياي است كه حضرت علي(ع) در وصيت خود به فرزندش امام حسن(ع) سفارش كرد: «نفست را از هر پستي گراميدار؛ هر چند دنائت, تو را به خواهشهايت برساند؛ چرا كه هرگز در برابر نفس [ارجمند]ت كه ميبخشي، چيز ارزندهاي به دست نخواهي آورد. بنده دگري مباش! زيرا خدايت آزاد آفريده است». V}نهج البلاغه، نامه 31 {V براساس روح توحيدي ـ كه در نگرش اسلامي از جايگاه ويژهاي برخوردار است ـ انسان تنها بايد بنده خداوند باشد، نه غير خدا و چنان كه گفته شد، اراده خود را تابع مشيت و اراده خداوند قرار دهد و آزادي تكويني خود را محدود و مقيد به خواست خداوند گرداند: در اين صورت، به زندگي با سعادت در دنيا و آخرت بار خواهد يافت. اما همين انسان، در نگرش اسلامي حق ندارد بهرهوري از آزادي تكويني خود را محدود به خواستهها و ارادههاي انسانهاي ديگر كند و خود را بنده ديگران سازد و عملاً خويش را از آزادي حقوقي و تشريعي محروم سازد. آزادي تشريعي ـ با تعريفي كه از آن در ديدگاه قرآن ارائه شد ـ حق مسلم و طبيعي بشر است و هيچ انساني حق بازستاني و محدود ساختن آن را ندارد.
خلاصه آنكه: بندگي خداوند موجب آزادي و بندگي غير خداوند،
فقدان آزادي است؛ چنان كه «همسر عمران [مادر مريم [گفت: پروردگار من! نذر كردم كه آنچه در رحم من است، آزاد و در خدمت تو باشد». V}آل عمران(3)، آيه 35{V
P}گفت اي صديق! آخر گفتمت:{E} كه مرا انباز كن در مكرمت {P
P}گفت: ما دو، بندگان كوي تو{E} كردمش آزادْ من بر روي تو {P
P}تو مرا ميدار بنده و يارِ غار {E} هيچ آزادي نخواهم زينهار {P
P}كه مرا از بندگيت آزادي است{E} بيتو بر من محنت و بيدادي است{P
V}مثنوي معنوي، دفتر ششم، ابيات 1075 تا 1078. {V
T} حدود آزادي {T
انسانهاي ديگر نميتوانند آزادي تشريعي را محدود سازند؛ ولي از آنجا كه انسان موجودي اجتماعي است، به صورت طبيعي ملزم ميشود كه اراده خود را در اراده ديگران دخالت دهد و به بيان ديگر، اراده خود را در عرصه اجتماع، با اراده ديگران شريك سازد. از اين رو بايد در برابر قانوني كه حدودي براي ارادهها و آزاديهاي مردم معين نموده و آنها را تعديل كرده است، خضوع كند. پس همان طبيعتي كه به يك فرد انسان، آزادي اراده و عمل داده است، در عرصه اجتماع، اراده و عمل را محدود و آزادي تشريعي انسان را مقّيد ميسازد. در نگرش اسلامي ـ از آن جهت كه قانون را براساس توحيد و سپس بر پاية اخلاق فاضله گذاشته و متعرّض همه اعمال فردي و اجتماعي، تحت عنوان ضوابط شرع شده است ـ آزادي تشريعي در اين چهارچوب مرزبندي ميشود. با توجه به اين مطلب مهم، آزادي تشريعي از ديدگاه اسلام به اين معنا ميشود كه انسان آزاد و مختار است كه از تمامي حقوقي كه قوانين شرع براي او مشخص كردهاند، بهرهمند شود. براي مثال يكي از قوانين شرع آن است كه انسان ميتواند تا هر جا كه بخواهد، در عرصه علماندوزي پيش برود و در اين ساحت، آزاد است و حتي دولت اسلامي موظف است امكاناتي براي افراد فراهم كند تا از اين حق بهرهمند شوند. V}براي آگاهي بيشتر، نگ : علامه طباطبايي، الميزان، ج 10، صص 371 ـ 372 و ج 4، ص 116؛ ر.ک: نظريه حقوق اسلام، ج 1؛ مصباح يزدي، حقوق و سياست {V آزادي بيان و نوشتار، آزادي اجتماعي، آزادي بينش و آزادي انديشه (در ساحتهاي اقتصادي, فرهنگي و سياسي) همه در چهارچوب مقوله پيش، گفته معنا مييابد و تحليل ميشود.
فرجام سخن اينكه اگر حاكميت ولايت فقيه را بپذيريم، بر اساس قوانين شرع و براي فراهم كردن زمينه رشد و تعالي انسانها است و محدوديتي هم كه براي آزادي ايجاد ميكند، در همان چهارچوبي است كه لازمة زندگي اجتماعي بشر است؛ با اين تفاوت كه چگونگي اين حدود، برخاسته از دستورهاي خداوند است و نه صرفا به اقتضاي ضرورت اجتماعي يا خواست مردم.
کد سوال : 103
موضوع : سياسي و انديشه سياسي
پرسش : اسلام چه ديدگاهي نسبت به آزا دي انديشه دارد؟
پاسخ : T} آزادي انديشه در اسلام{T
آزادي, اساسيترين حق بشر است و در ميان انواع آزادي ها, (آزادي فردي), و در بين آزاديهاي فردي آزادي انديشه براي دستيابي به كمالِ انساني, ضروريترين وسيله است. «آزادي انديشه» به معناي آزادي در انتخاب و داشتن هر نوع انديشه است؛ اما كتمان و اظهار آن نيز به طور معمول در همين بحث مطرح ميشود.
به نظر برخي, آزادي انديشه از فرهنگِ اروپا و غرب گرفته شده است. و منشأ افراط اروپاييان در اين مسئله دو چيز است: 1. برخورد كليسا با عقايد مردم در محاكم تفتيش عقايد. 2. نظر برخي از فلاسفه غرب در مورد مذهب كه معتقدند مذهب يك سرگرمي لازم براي بشر است و براي آن حقيقتي قائل نيستند و به همين دليل ميگويند انسان آزاد است هر عقيده اي را برگزيند.
همان گونه كه آزادي مطلق, عملي نيست; آزادي هر انديشه نيز, در عمل به سلب خود ميانجامد. از اين رو هر جامعه اي آزادي انديشه را به گونه اي محدود كرده است. به نظر ميرسد اسلام به آزادي فردي قائل است و بنابر «اصل آزادي», انسان در عقيده, گفتار و رفتار خود آزاد است و نميتوان كسي را ملزم كرد كه عقيده اي را بپذيرد يا انديشه اش را اظهار كند و يا مخفي بدارد. اين اصل بدون شك در مواردي قيد خورده است. در اين نوشتار پس از بيان گستره موارد آزادي انديشه, به قيود آن نيز اشاره ميشود.
T} موارد آزادي انديشه{T
T} يک. انتخاب انديشه{T
اسلام, مثل هر دين ديگر ـ به نظر پيروانش ـ خود را بهترين دين ميداند؛ ولي به آزادي مردم در انتخاب يا عدم انتخاب آن احترام ميگذارد و كسي را به پذيرش اسلام مجبور نميكند. آيه «A} لا إِكْراهَ فِي الدِّين{A » دليل بر اين سخن است كه پذيرش عقيده ديني قابل اجبار نيست و كسي را نبايد مجبور به پذيرفتن دين حق كرد، چه اينكه ممكن نيست از راه اجبار به مقصود رسيد. البته هر كس بايد بكوشد دين حق را بشناسد و آن را انتخاب كند. هر كس ديني جز اسلام اختيار كند، از او پذيرفته نميشود. البته اين, به معناي مجبور كردن مردم به پذيرش آن نيست. خدا مردم را آزاد گذاشته است كه هر ديني بخواهند انتخاب كنند؛ ولي او تنها دينِ حق را ميپذيرد.
T} دو. كتمان انديشه{T
اگر كسي مجبور شود انديشه خود را اظهار كند, به همان اندازه از او سلب آزادي شده است كه اجازة اظهار انديشه به او داده نشود. تجسّس و تفتيش ـ به دلالت قرآن و روايات ـ به طور مطلق حرام است و لازمه اين حرمت, آزادي مردم در كتمان هرگونه انديشه ديني, فلسفي, علمي, سياسي و… است.
قرآن براي نهي از تجسّس, مؤمنان را مخاطب و مكلّف قرار داده و تجسّس از يكديگر را براي آنان حرام دانسته است؛ ولي از آنجا كه كفّاري كه در پناه حكومت اسلامي هستند در اين گونه حقوق فردي و اجتماعي با مسلمين برابرند, تجسّس مسلمين از آنان نيز جايز نيست.
علاوه بر آن, تفتيش عقيده تجاوز به حقوق مردم است و به منظور هدايت آنان نيز نميتوان به درونشان راه يافت.
حاكم اسلامي نه تنها نبايد تفتيش كنندة عقايد و اعمال مردم باشد؛ بلكه بايد عيوب آنان را بپوشاند. حضرت امير(ع) مالك اشتر را چنين راهنمايي ميكند: «كساني كه بيش از ديگران در جست وجويِ عيوب مردم اند، بايد دورترين مردم از تو و پست ترين آنان نزد تو باشند. به راستي مردم عيوبي دارند كه حاكم در پوشيدن آنها از همه سزاوارتر است».
T} سه. اظهار و تبليغ انديشه{T
اگر انديشه را در رابطه با دين بسنجيم, يا سه حالت پيش مي آيد:
3ـ1. انديشه ديني:
منظور از اظهار انديشه ديني, بيان نظريههاي مختلف عقيدتي, اخلاقي و فقهي است كه ميتواند به عنوان نظريه اسلامي مطرح شود و ممكن است با معارف و احكام واقعي اسلام مطابق باشد. باب اجتهاد و تلاش علمي باز است، تا هركس در اين دايره بزرگ به فراخور توان خود ـ نظر دهد و بي هيچ دغدغه آن را به صحنه تبليغ و تعليم بياورد. در يك جامعه اسلامي ـ كه افراد از مذاهب مختلف اسلامي زندگي ميكنند ـ نه تنها همه در بيان عقايد مذهب خود براي پيروان آن مذهب آزادند؛ بلكه حكومت شيعي نيز در بيان آنها به آنان كمك ميكند.
امام صادق(ع) به ابان بن تغلب ـ كه به دستور امام در مسجد مدينه فتوا صادر ميكرد ـ ميفرمايد: به آنچه از نظر آنان (مذاهب گوناگون) آگاهي داري به ايشان خبر بده». آن حضرت به مسلم بن معاذ هروي فرمود: «به من خبر رسيده كه تو در مسجد مينشيني و براي مردم فتوا صادر ميكني. وي عرض كرد: آري و ميخواستم به شما عرض كنم: گاهي فردي به من مراجعه ميكند و من براساس نظر شما براي او فتوا صادر ميكنم و گاهي فردي نزد من ميآيد و ميبينم كه غير از مذهب شما دارد؛ لذا براساس مذهب خودش براي او فتوا صادر ميكنم. گاهي نيز شخصي به من مراجعه ميكند كه از مذهبش آگاهي ندارم, لذا اقوال ائمه, از جمله اقوال شما را براي او باز ميگويم. در اين هنگام چهره امام جعفرصادق(ع) درخشيد و فرمود: «آفرين, آفرين, من نيز چنين ميكنم».
3ـ2. انديشه ضدديني:
انديشه ضد ديني به گونههاي زير اظهار ميشود:
3ـ2ـ1. اظهار كفر
اظهار كفر از سوي كافران و مشركاني كه تابع نظام اسلامي اند، آزاد است. اهل كتاب حتي ميتوانند در محل كار يا سكونت خود با نصب علامتي، اعلام دارند كه جزء اقليتهاي ديني جامعه اسلامي اند و يا اينكه لباس همگون و هم رنگ بپوشند. بيان استدلالهاي آنان اگر همراه با نقد و ردّ باشد و يا به گونه اي باشد كه موجب تضعيف دين مردم نشود و به ضلالت آنان منجر نگردد، آزاد است.
3ـ2ـ2. افترا به خدا, دين و رهبران ديني
دروغ بستن به خدا, پيامبر(ص) و ائمه(ع) حرام است و امر غيرديني را, آگاهانه, جزء دين معرفي كردن (بدعت و تشريع) نيز جايز نيست. بدعت كاري است كه فردي بدون دليل و مدرك شرعي آن را براي ديگران به عنوان يك عمل شرعي قلمداد كند؛ نظير آنچه خلفاي جور از پيش خود در دين داخل ميكردند (مثل اذان سوم در روز جمعه). بنابراين افترا به خدا و معصومان(ع) و دين جايز نيست. مسئولان رسانهها نيز موظّف اند از نشر افترا خودداري كنند و اگر كسي ناآگاهانه, به تحريف قرآن, سخنان ائمه(ع) يا ضروريات ديني پرداخت و پس از انتشار سخنانش, به طور مثال در روزنامه, از كذب آنها آگاه شد, بايد ردّ آنان را نيز در همان سطح منتشر كند و توزيع كنندگان و فروشندگان آن ـ اگر به اين دروغ يقين پيدا كردند ـ بايد به مشتريان آن روزنامه اعلام نمايند؛ وگرنه فروش آنها نيز, به ظاهر در حكم نقل كذب است و جايز نيست. اهانت به مقدسات مذهبي و دشنام دادن به معصومان(ع) نيز همين حكم را دارد.
3ـ2ـ3. اظهار ارتداد
حكومت اسلامي بايد زمينه دين داري را به گونه اي فراهم آورد كه مردم مشتاقانه به اسلام روي آورند و مسلمانان صادقانه در حفظ و تعالي دين خود بكوشند؛ اما حكومت نميتواند مردم را به حفظ دين خود مجبور كند؛ زيرا عقيده مستمر, مثل اعتقاد ابتدايي, قابل اكراه و تحميل نيست و اگر دين آوردن منافقانه بدتر از كفر است, دين داري دو رويانه نيز بهتر از كفر نيست. حكومت اسلامي مسئول حفظ آزادي كافران و مسلمانان در عقيده خودشان است و اگر مسلماني به دليل شرايط اجتماعي و شخصي, در يك بحران روحي و فكري قرار گرفت و در مقابل شبهههاي ديني, توان پاسخگويي نداشت و برتري اسلام را بر اديان ديگر و يا بر بي ديني مشكوك دانست و در حوزه بحث و تحقيق نيز, راه به جايي نبرد و مرتد شد؛ نميتوان او را به دين داري مجبور كرد. اجبار او به دين داري و اظهار آن, چيزي جز انداختن او در وادي نفاق نيست و مجازات او نيز جز بر ارتدادش نميافزايد. او جاهل قاصر است و تنها راه خدمت به وي ارائه پاسخ مناسب به شبهاتش ميباشد. اما اگر مسلماني, بدون استناد به شبهه, براي تضعيف دين داري مردم و تضييع حقوق آنان از دين برگشت و يا باعث گمراهي ديگران شد، مستحق مجازات است.
3ـ2ـ4. اضلال (گمراه كردن)
اگر كسي به قصد گمراهي ديگران، بر ضد عقايد ديني و يا در وصف معاصي، كتابي منتشر يا سخنراني كرد و علم يا اطمينان داشت و يا احتمال داد كه در ميان مخاطبان اش برخي از افراد گمراه ميشوند و يا انگيزه انجام گناه در آنان پديد ميآيد و مرتكب آن ميشوند, نوشتن و نشر اين كتاب و يا ايراد سخنراني, مصداقِ كمك به گناه است و جايز نيست. و اگر بدون قصد گمراهي چنين كرد و علم او به گونه اي نبود كه به طور قهري در او قصد گمراهي پيدا شود, شايد كمك به گناه بر آن صادق نباشد.
راههاي جلوگيري از اضلال
بر طبق آن چه گذشت, انديشه اي كه اظهار شده و براي اضلال جمعي معيّن و يا اكثر مردم سببيّت دارد و در حكم القاي در ضلالت است و يا مقدمه بي واسطه تحقق ضلالت آنان به حساب ميآيد, به حكم نهي از منكر, به معناي رفع آن, بايد جلو ادامه اضلالش را گرفت. و اگر انديشه اي هنوز اظهار نشده ولي عرف و مراجع صالح براي تشخيص مصالح مردم علم يا اطمينان دارند كه اگر اظهار بشود همان اثر را خواهد داشت به حكم نهي از منكر, به معناي دفع آن, بايد از اظهارش جلوگيري كرد.
اكنون سخن درباره راههاي ممكن براي اين نهي از منكر است:
1. جلوگيري از تأليف, اظهار, نگه داري, نشر و فروش بيان مضلّ, كه به معناي بريدن زبان و شكستن قلم فرد و از بين بردن آثار او است. 2. جلوگيري از خريد, قرائت, استماع و رؤيت آن, كه به معناي بستن چشم و گوش مردم است. 3. برگرداندن توجه مردم به چيزي غير از آن بيان مضل, كه با ايجاد راههاي سرگرمي و… ميسّر است. 4. تقويت بعد دين شناسي و دين داري مردم.
حضرت امير(ع) ميفرمايد: «تواناييِ سلطانِ حجّت, بيش از تواناييِ سلطان قدرت است». و بيانگر اين است که موثر ترين راه مبارزه با انحراف, تقويت بُعد دينشناسي مردم است.
قرآن نيز همين روش را براي جلوگيري از اضلال و گسترش شعاع هدايت ارائه ميدهد: «A}...فَبَشِّرْ عِبادِ؛ الَّذينَ يَسْتَمِعُونَ الْقَوْلَ فَيَتَّبِعُونَ ... {A ». V}زمر(39) آية 18{V «پس بندگان مرا كه به سخن گوش ميدهند, آن گاه بهترينش را پيروي ميكنند، مژده بده. اينان هستند آن كساني كه خدا آنان را هدايت كرد و اينان همان خردمندانند». اين آيه به طور معمول، براي اثبات «آزادي بيان» مورد استدلال قرار ميگيرد؛ ولي به نظر ميرسد فقط مجوّز استماع اقوال حق و باطل و هدايتگر و گمراه كننده است و البته اين استماع را بر كساني روا ميدارد و مورد تشويق قرار ميدهد كه در خود توانايي شناخت و تبعيت از بهترين سخن را مييابند. هر چند در كل جامعه, بايد افكار مختلف بتواند خودنمايي كند و امكان عرضه بر همگان را داشته باشد و نظام اسلامي بايد مدافع اين حق مشروع مردم باشد. اما بر هركس ـ در هر موقعيت سنّي و فكري ـ روا نيست به هر سخني گوش بسپارد و به هر كتابي چشم بدوزد.
3ـ3. انديشه غيرديني
اسلام از نظريههاي مختلف علمي ـ كه در جهت اداره بهتر زندگي مردم ارائه ميشود ـ استقبال ميكند و به صاحبان آن به ديده احترام مينگرد و مسلمانان را به فراگيري آن ـ هر چند در دورترين نقاط ـ بر ميانگيزد. اظهار نظر در موضوعات احكام فقهي و اخلاقي نيز مجاز است و ارشاد جاهلان به موضوع (همانند تبليغ دين), گاهي واجب است.
T} محدوده آزادي انديشه{T
با نگاهي به محرمات شرعي چنين بر ميآيد كه تنها موردي كه آزادي انديشه محدود ميشود, جايي است كه حقي تضييع گردد, آزادي انديشه حق مسلّم يك فرد است؛ امّا فقط حق او نيست و در تزاحم با حقوق ديگر, بايد ديد كدام اولا است. احكام اسلام مبتني بر مصالح و مفاسد واقعي است. اين مصالح در امور تعبدي به روشني براي ما معلوم نيست؛ جز آنكه خود شرع بيان كرده باشد. اما در مورد ديگر به طور عمده روشن است. از اين رو هرجا آزادي انديشه محدود ميشود, بيشك پاي مفسده اي شخصي و يا اجتماعي در كار است و غير از آن به سختي ميتوان به حرامي ملتزم شد و به آساني سلب آزادي كرد.
T} انديشه مخلّ به جامعه اسلامي{T
جامعه اسلامي مجموعه اي متشكل از مردم و دولت است كه براي حفظ اصول و ارزشهاي اسلامي تلاش ميكنند و آزادي انديشه از بهترين اصول و ارزشهاي اسلامي است كه همگان بايد براي حفظ و گسترش آن بكوشند. آزادي اصل تغييرناپذير قانون اساسي ايران نيز هست؛ اما اگر انديشه اي فتنه آفريند و براي ايجاد تفرقه بين مردم و بروز هرج ومرج باشد و يا بسياري از مردم را به بيقانوني و اعمال حرام وادارد, مخلّ جامعه است و بايد جلوي آن گرفته شود. از اين رو آزادي بايد قانون مند باشد تا آزادي همه مردم حفظ شود اظهارنظرها و انتقادها در موقعيت مناسبي صورت گيرد كه نظم عمومي به هم نخورد و هر كس مسئوليت اظهارات خود را بر عهده بگيرد. البته تشخيص جرمهايي كه از آزادي انديشه بر ميخيزد, كار آساني نيست و بايد گروهي از متخصصان عادل به آن اقدام كنند. فيلم, رمان, طنز و… زبان خاص خود دارد و به سادگي نميتوان به عنوان توهين به افراد و يا كمك به اختلال نظام جلوي آن را گرفت؛ بلكه بايد آنها را در ظرف خود و با فرهنگ ويژه اش مورد نقد و بررسي قرار داد. V}جهت مطالعه بيشتر ر.ک : مهدي منتظر قائم, آزادي انديشه, به نقل از فصلنامه حكومت اسلامي شماره 7 {V
کد سوال : 104
موضوع : سياسي و انديشه سياسي
پرسش : آيا داشتن هرنوع عقيده اي مجاز است؟ آزادي عقيده چه حدود و ضوابطي دارد؟
پاسخ : T} آزادي عقيده از ديدگاه اسلام{T
از آنجايي كه اسلام صاحب مكتب و جهانبيني ويژهاي است، هرگز آزادي عقيده مطرح در غرب را نميپذيرد؛ يعني، نميگويد: هر كس تا زماني كه زياني به ديگران نرساند، آزاد است هر عقيدهاي داشته باشد. در عين حال كسي را مجبور به پذيرفتن مكتب خود نميكند؛ بلكه اصول پايه آن را با دلايل روشن عقلي و نقلي (قرآن و حديث)، مشخص ميكند و سپس همگان را به پذيرش عقيده اسلامي دعوت مينمايد.
T} مطلق نبودن آزادي عقيده{T
از ديدگاه اسلام، عقيده مطلق، آزاد نيست؛ بلكه حد و مرز دادن به آزادي عقيده، با توجه به موارد زير امري لازم و ضروري است:
يكم. عقيدهاي كه انسان انتخاب ميكند، هميشه بر مبناي تفكر و انديشه نيست؛ بلكه اغلب اين عقايد، بر اساس تقليد و بررسي كوركورانه از نياكان و پدر و مادر و يا از محيط است. گاهي نيز بر اساس احساسات، عقيدهاي شكل ميگيرد و از آنجايي كه دلبستگيها، موجب تعصّب، جمود، خمود و سكون ميشود، بشر نميتواند در عقيده به طور مطلق آزاد باشد.
دوم. عقيده، مانع تفكّر و آزادي انديشه ميشود؛ زيرا وقتي به امري دلبسته شد، چشم و گوش بصيرت، كور و كر ميگردد. V}ر.ك: شهيد مطهري، پيرامون جمهوري اسلامي، ص 8 و ص 97 ـ 98 {V
سوم. عقايد غلط، باعث اسارت انسانها و خروج از مسير انسانيت ميشود و بايد اين زنجيرها را از دست و پاي او باز كرد؛ مانند طبيبي كه آزادي انسانهايي را كه از خارش بدن لذت ميبرند، ميگيرد و به طبابت آنان ميپردازد. V}مرتضي مطهري، آشناييبا قرآن، ج 3، ص 228 ـ 225{V
چهارم. از آن جهت كه لازمة محترم شمردن بشر، هدايت او در راه ترقّي و تكامل است، بايد جلوي هر عقيدهاي كه انسان را از تكامل باز ميدارد، گرفته شود. V}مرتضي مطهري، پيرامون جمهوري اسلامي، ص 100 {V بنابراين جواز آزادي در مورد عقايدي است كه مبناي آن تفكر و انديشه باشد؛ در واقع آزادي چنين عقيدهاي به آزادي فكر مستند است.
علاوه بر مطالب ياد شده، مهمترين نكاتي را كه در مورد آزادي عقيده از متون اسلامي حاصل ميشود، ميتوان به صورت مختصر در نكات ذيل بيان كرد:
1. اسلام هرگز اجازة تفتيش عقايد را نميدهد و كسي را از اين نظر، تحت فشار نميگذارد. اگر كسي اظهار قبول اسلام كرد، اين اظهار را محترم ميشمارد و بدبيني و سوء ظن را در اين زمينه مجاز نميداند: «A} وَ لا تَقُولُوا لِمَنْ أَلْقى إِلَيْكُمُ السَّلامَ لَسْتَ مُؤْمِنًا{A؛ ». V}نساء(4)، آية 94 {V
1. در نظر اسلام، اصولاً عقيدهي ديني، چيزي نيست كه با اجبار و اكراه درست شود؛ بلكه بايد از ديدگاهي منطقي و دلايل مستحكم سرچشمه گيرد: «A} لا إِكْراهَ فِي الدِّينِ قَدْ تَبَيَّنَ الرُّشْدُ مِنَ الْغَيّ{A ِ»، V}بقره(2)، آيه 256 {V
3. پيروان اديان آسماني
پيروان اديان آسماني ـ هر چند با آمدن اسلام منسوخ شدهاند ـ حق دارند به عنوان يك اقليت مذهبي (طبق شرايط اهل ذمه كه در كتابهاي فقهي آمده است) در كشور اسلامي زندگي كنند و با رعايت شرايط زير تحت حمايت حكومت و قوانين اسلامي باشند:
الف. عدم قيام مسلحانه عليه مسلمين و همكاري نكردن با دشمنان كشور اسلامي؛
ب. عدم تظاهر به منكرات اسلامي؛
ج. محترم شمردن احكام دادگاههاي اسلامي؛
د. عدم ايذا نسبت به مسلمانان و خودداري از فحشا، سرقت اموال و جاسوسي. V}امام خميني(ره)، تحريرالوسيله، ج 2، ص 505 {V
در صورتي كه اقليتهاي مذهبي، شرايط حكومت اسلامي را رعايت كنند، نميتوان آنان را به ترك عقيده و يا حتي ترك مراسم مذهبي خويش، مجبور ساخت.
امام علي(ع) در نامة معروفش به مالك اشتر ميفرمايد: «{H و اشعر قلبك الرحمة للرّعية و المحبة لهم و اللطف بهم و لا تكوننّ عليهم سبعا ضاريا تغتنم اكلهم، فانهم صنفان؛ اما اخ لك في الدّين او نظير لك في الخلق{H ؛». V}نهج البلاغه، نامه 53 {V
5. اسلام به همگان اجازة تحقيق مذهبي ميدهد تا آنجا كه هرگاه فرد مشرك و بتپرستي، براي تحقيق به رهبر حكومت اسلامي پناه آورد، بايد از او حمايت كند و در پايان نيز او را تحت حفاظت به وطنش برساند: «A} وَ إِنْ أَحَدٌ مِنَ الْمُشْرِكينَ اسْتَجارَكَ فَأَجِرْهُ حَتّى يَسْمَعَ كَلامَ اللّهِ ثُمَّ أَبْلِغْهُ مَأْمَنَهُ ذلِكَ بِأَنَّهُمْ قَوْمٌ لا يَعْلَمُونَ{A ؛». V}توبه(9)، آيه 6؛ براي مطالعه بيشتر در اين زمينه ر.ك: كاظم قاضيزاده، انديشههاي فقهي ـ سياسي امام خميني(ره)، مركز تحقيقات استراتژيك رياست جمهوري، چاپ اول خرداد 1377؛ دفتر همكاري حوزه و دانشگاه، درآمدي بر حقوق اسلامي، انتشارات سمت، تهران 1368؛ دكتر سيد محمد هاشمي، حقوق اساسي جمهوري اسلامي ايران، ج 1، نشر دادگستر، 1378؛ عبدالحسين خسروپناه، جامعه مدني و حاكميت ديني، انتشارات وثوق، 1379 {V
کد سوال : 105
موضوع : سياسي و انديشه سياسي
پرسش : چرا در نظام اسلامي آزادي وجود ندارد وبرخي محدوديتها در زمينه مطبوعات وفعاليتهاي سياسي، صورت ميپذيرد؟
پاسخ : T} آزادي بيان در اسلام{T
در اسلام نه تنها «بيان» آزاد است؛ بلكه گاهي بر «عالم» و «داننده»، بيان كردن واجب است. از مصاديق والاي آزادي «بيان» امر به معروف و نهي از منكر است. امر به مشورت و ترغيب به آن، يكي ديگر از احكام ملازم آزادي بيان و اظهار رأي و نظر افراد جامعه است. آنچه در روايات به طور خاص، آزادي بيان را يكي از وظايف مردم در قبال حاكم، مطرح كرده، عبارت «النصيحة لائمة المسلمين» است. اميرمؤمنان(ع)، در اين باره ميفرمايد: «H} و اما حقّي عليكم فالوفاء بالبيعة و النصيحة في المشهد و المغيب{H »؛ «حق من بر شما اين است كه به بيعت وفا نمايند و در حضور و غيب نسبت به من خالص خير خواه باشيد». V}نهجالبلاغه، خطبة 34 {V
مسلماً وجود آزادي بيان در جامعه، براي خيرخواهي از حاكم و مصاديق آن (مانند انتقاد صحيح و سازنده همراه با شرايط آن) لازم است. مواردي نظير امر به جدال احسن: «A} ادْعُ إِلى سَبيلِ رَبِّكَ بِالْحِكْمَةِ وَ الْمَوْعِظَةِ الْحَسَنَةِ وَ جادِلْهُمْ بِالَّتي هِيَ أَحْسَنُ{A ؛» V}نحل(16)، آية 125 {V و «A} وَ لا تُجادِلُوا أَهْلَ الْكِتابِ إِلاّ بِالَّتي هِيَ أَحْسَنُ{A؛ » V}عنكبوت(29)، آيه 46 {V و امر و ترغيب به گزينش بهترين كلام «A} فَبَشِّرْ عِبادِ؛ الَّذينَ يَسْتَمِعُونَ الْقَوْلَ فَيَتَّبِعُونَ أَحْسَنَهُ{A ؛» V}زمر(39)، آيه 17 و 18 {V و مواردي كه از مخالفان درخواست برهان شده «A} قل هاتوا برهانكم ان كنتم صادقين{A » همه با بياني روشن، به لزوم آزادي بيان در جامعة اسلامي نظر دارد. بنابراين در انديشه اسلامي، در اصل ضرورت «آزادي بيان» و ثمراتي كه بر آن مترتب است و ضررهاي ناشي از منع آن، هيچ ترديدي نيست. اما سؤال اساسي آن است كه آيا براي اين «آزادي» حد و مرزي هست يا نه؟ آيا هر كس هر چه بخواهد، ميتواند بگويد؟ و هر نظر و انديشه يا هنر، رمان و... را ميتواند آزادانه پخش كند؟
T} شرايط آزادي بيان{T
گفتني است در هيچ نظامي، آزادي بيان به صورت مطلق و بدون حد و مرز وجود ندارد؛ بلكه آزادي محدود و در چهارچوب ارزشهاي پذيرفته شده در هر جامعه است. اين چهارچوبها از هر نظام و جامعهاي تا نظام و جامعه ديگر، متفاوت است و مبتني بر جهانبيني و نظام فكري آن جامعه است.
«موريس دوورژه» دربارة چهارچوب «آزادي» در دموكراسي مينويسد: «آيا با اعطاي آزادي به دشمنان آزادي، به آنها اجازه داده نميشود كه آزادي را در هم بكوبند... دموكراسي به مخالفان خود اجازه بيان عقايدشان را ميدهد؛ ولي تا وقتي كه اين كار را در چارچوب روشهاي دموكراتيك انجام دهند». V}جامعهشناسي سياسي، ص 343 {V در متن اعلاميه «حقوق بشر فرانسه»، آزادي از اطلاق افتاده و مقيّد به حدود قانوني شده است: «آزادي آگاهي از افكار و عقايد از گرانبهاترين حقوق بشر است. بنابراين هر يك از افراد كشور، ميتوانند آزادانه هر چه ميخواهند بگويند، بنويسد و به چاپ برسانند؛ مگر مواردي كه قانون معين كرده باشد. در آن صورت تجاوز از آزادي مزبور، مستلزم مسئوليت خواهد بود». V}مادة يازده قانون مزبور؛ حقوق اساسي در جمهوري اسلامي ايران، ج 7، ص 30 {V
آزادي بي حدّ و حصر و بدون كنترل، آسيبها و تباهيهاي گوناگوني را متوجه جامعه ميكند؛ مانند:
1. تحريك و تهييج عموم به اعمال و افعال و يا خودداريهايي كه مضرّ به حال جامعه و دولت است (نظير آنارشيسم)؛
2. هتّاكي و فحّاشي به مقامات مذهبي، ملّي و سياسي و افراد مردم؛
3. افشاگري و انتشار اسرار خصوصي افراد و مقامات و نيز اسرار نظامي و سياسي كشور؛
4. انتشار و القاي اخبار نادرست و شايعه پراكني و ايجاد اختلال در امنيت فكري جامعه. V}حقوق اساسي جمهوري اسلامي ايران، ج 2، ص 455 {V
بنابراين هيچ منطقي، آزادي لجامگسيخته و بدون حد و مرز را در هيچ عرصهاي ـ از جمله در عرصه «بيان» و امثال آن ـ تأييد نميكند؛ ليكن آنچه در اينجا مهم است اصول و ارزشهايي است كه ميتواند دايرة آزاديها را محدود كند و در اين عرصه, بين انديشة اسلامي و تفكر ليبرالي تفاوت بسيار است.
در ديدگاه ديني، گرچه آزادي بيان جايگاه مهمي دارد؛ اما با توجّه به احكامي ـ چون حرمت غيبت, تهمت و دروغ ـ اين نكته روشن ميشود كه آزادي مطلق در گفتن وجود ندارد؛ بلكه گفتار بايد صادق باشد و موجبات اذيت و آزار ديگران و تضييع حقوق عمومي را فراهم نسازد. از ديدگاه اسلام آزادي بيان, مقيّد به مصالح شخصي و جامعة اسلامي و مصالح عالي ديني است. ازاينرو در مواردي كه احتمال فساد در كار است، يا آزادي بيان انحراف عقيدتي و اخلاقي و امثال آنها را پديد ميآورد، جايي براي آن وجود ندارد.
از منظر حضرت امام(ره)، مهمترين قيود آزادي بيان عبارت است از:
1. آزادي تا مرز فساد؛ يعني, آنجا كه از آزادي فساد خيزد، دايرة آن محدود به حدي ميشود كه سلامت معنوي جامعه حفظ شود.
2. آزادي در چارچوب اسلام و قوانين كشوري؛
3. آزادي تا مرز اضرار مردم؛
4. آزادي تا مرز توطئه بر ضد نظام اسلامي. V} صحيفة نور، ج 7، ص 232؛ ج 22، ص 283؛ و ج 6، ص 270؛ و ج 22، ص 169 {V
از ديدگاه رهبر معظم انقلاب اسلامي، اختلاف نظر و سليقه امري كاملاً طبيعي و مايه پيشرفت كشور است و طرح مطالبي كه مخالف نظر مشهور باشد، اشكال ندارد، «به شرط آنكه نحوة مطرح كردن و پرداختن به آن علمي باشد». به نظر ايشان، بررسي همه مسائل از جمله مسائل سياسي در فضاي «آرام و با ديد علمي», امري كاملاً ضروري است. «ضديت با نظم و جهتگيري آنارشيستي، شايسته محيطهاي دانشگاهي نيست و صددرصد مخالف لوازم و ضروريات محيطهاي علمي است». V}ر.ك: روزنامه كيهان، 9/9/81، ص 2 {V
بر اين اساس در قانون اساسي جمهوري اسلامي ايران، انواع آزاديها به رسميت شناخته شده و دولت نيز موظف به تهيه و تدارك تمامي زمينههاي لازم براي تحقق اين نعمت الهي است؛ مشروط به آنكه مخلّ به مباني اسلام يا حقوق عمومي نباشد: «نشريات و مطبوعات در بيان مطالب آزادند؛ مگر آنكه مخلّ به مباني اسلام يا حقوق عمومي باشد...». V} اصل 24 قانون اساسي {V
کد سوال : 106
موضوع : پرسش و پاسخ از نهاد رهبری>اجتماعي _ فرهنگي
پرسش : چه آسيبهاي فرهنگي و اجتماعي انقلاب اسلامي را تهديد ميكند؟
پاسخ : T} آسيبهاي فرهنگي و اجتماعي {T
مهمترين آسيبهاي فرهنگي ـ اجتماعي انقلاب اسلامي عبارت است از:
T} 1. نفوذ انديشههاي بيگانه; {T انديشههاي بيگانه ممكن است از طريق دشمنان يا دوستاني كه مجذوب آراي ديگران شده اند، نفوذ كنند. نمونه اين گرايشها در جريانات قرون اوليه اسلامي ديده ميشود. براي مثال مجذوب شدگان به فلسفه يوناني و آداب و رسوم ايراني و تصوف هندي، نظريات وانديشههايي را به عنوان خدمت و نه به قصد خيانت وارد انديشههاي اسلامي كردند. V} رك: مرتضي مطهري، بررسي اجمالي نهضتهاي اسلامي در صد ساله اخير، صص 87 ـ 78 {V
بنابراين در مسئله ورود و نفوذ انديشههاي بيگانه, بايد به زمينههاي داخلي آن نيز توجه كرد. يكي از علل رواج مانوي گري و مزدك گرايي، عدم اجراي عدالت از جانب حكومتها بود.
T} 2. تغيير جهت دادن انديشهها; {T نهضت خدايي بايد براي خدا آغاز شود و براي او ادامه يابد و هيچ خاطره و انديشه اي غيرخدايي در آن راه نيابد تا عنايت و نصرت الهي شامل حالش گردد. V}همان, صص 98-99 {V امام راحل(ره) در وصيت نامه خود، فراموش كردن اهداف فرهنگ قيام ملت و مكتب الهي اسلام، به انزوا كشاندن روحانيت، غرب زدگي و شرق زدگي و سلطه بيگانگان بر مقدرات مراكز تعليم و تربيت را از آفات فرهنگي انقلاب معرفي كرده است.
T} 3. تجددگرايي افراطي; {T در مقابل تمسّك به اسلام ناب، تجددگرايي افراطي ـ ياالتقاط ـ و زهدگرايي منفي قرار دارد. تجددگرايي افراطي، تلفيق اسلام با انديشههاي غيراسلامي براي زيبا جلوه دادن آن است. V}همان, صص 90-93 {V
T} 4. جدايي حوزه و دانشگاه; {T يكي از كليدي ترين مسائل اجتماعي و فرهنگي در جامعه اسلامي ما, حفظ و تقويت وحدت اين دو نهاد است كه جدايي آنها آفتي بزرگ به شمار ميآيد.
T} 5. بوروكراسي مفرط و فساد اداري و اجتماعي; {T امام علي(ع) ميفرمايد: «همانا فلسفه نابودي رژيمهاي پيشين اين بود كه حق مردم را ندادند تا آن را به رشوت خريدند و راه باطلشان بردند و آنان پيرو آن گشتند». V}ما بعد فانما هلك من كان قبلكم انهم منعوا الناس الحق فاشتروه و اخذوهم بالباطل فاقتدوه؛ نهج البلاغه، نامه 79 {V
T} 6. دنياطلبي و اشتغال به زينتهاي دنيوي; {T اگر زندگي تجملي و روحيه تكاثرطلبي در ميان عناصر انقلابي فزوني گيرد و نيروهاي انقلابي روحيه خود را از دست دهند، داعيه دفاع از انقلاب و ارزشها تضعيف ميشود. امام صادق(ع) ضرر دو گرگ درنده را ـ كه به گله چوپاني حمله ميكنند ـ به مراتب كمتر از زيان حبّ مال و جاه طلبي ميداند كه متوجه دين مسلمانان ميشود. V}اصول كافي, ج 2, كتاب الايمان و الكفر, باب حب الدنيا و الحرص عليها, ح 2 {V
ابن خلدون نيز در بحث فراز و فرود تمدنها به دورانهاي زير اشاره ميكند: دوران ظفر، قدرت، تجمل و فراغت، خرسندي و بالأخره دوران اسراف و تبذير و انحطاط. در دوران آخر، عصبيت (همبستگي اجتماعي) از بين ميرود و تنآسايي، تجمل و حاكميت روابط فزوني ميگيرد.
T} 7. حاكم شدن روحيه ريا و تملق؛{T به جاي اخلاص و ايثار و دگرگوني مجدد ارزشهاي جامعه و فرآيند تبديل ثروت به ارزش و نابرابري اجتماعي؛
T} 8. اشاعه فحشا و فساد و ارتشا؛{T
T} 9. تأثيرپذيري از جنگ رواني و تهاجم فرهنگي و تبليغاتي دشمن و رجعت تدريجي به ارزشهاي فرهنگي رژيم پيشين؛{T
T} 10. بحران هويت اجتماعي بالأخص بين نوجوانان و جوانان نسل دوم و سوم انقلاب و گرايش به الگوهاي غربي؛{T
T} 11. فرار مغزها; {T نداشتن برنامه اي همه جانبه براي جلوگيري از مهاجرت تحصيلكردگان و متخصصان و مشخص نبودن مرزهاي «تعهد» و «تخصص» باعث ظهور پديده فرار مغزها به كشورهاي ديگر جهان ميشود.
کد سوال : 107
موضوع : كلام و دين پژوهي
پرسش : الان ادعا كنندگان ارتباط با ارواح، در جامعه زياد شدهاند. آيا چنين ادعاهايي صحت دارد؟
پاسخ : T} ارتباط با ارواح{T
ادله مختلف فلسفي, حسي و تجربي بر اثبات وجود روح اقامه شده است. همچنين نميتوان امكان ارتباط با ارواح را از طريق صحيح علمي, براي افراد خبره در اين كار انكار كرد. از سخنان پيشوايان بزرگ اسلام نيز امكان اين موضوع ثابت ميشود؛ ولي سخن در تنزّل دادن مسئلهاي به اين مهمي تا آنجا است كه هر كس براي سرگرمي و تفريح، نعلبكي يا استكان يا ميز گرد چرخاني درست كند و مشتي مرد و زن و كوچك و بزرگ, دور آن جمع شوند! يك شب روح بوعليسينا را حاضر كنند و شب ديگر مزاحم زكريّاي رازي گردند و شب سوم انشتين را حاضر كنند و... گل بگويند و گل بشنوند و از تاريخ زايمان فلان خانم گرفته تا صحت و بطلان مذاهب و اديان و مكتبهاي فلسفي سخن به ميان آورند و آن ارواح نيز براي اينكه خاطر خطير پرسشكنندگان مكدر نشود و از آنها نرنجند، طبق ميل و علاقه آنان پاسخ دهند و...؟!
البته ارتباط با ارواح را به عنوان واقعيت ميتوان پذيرفت؛ ولي نبايد از نظر دور داشت كه اين مسئله مورد سوء استفاده عده بسياري قرار گرفته و اين واقعيت، با هزاران اوهام در هم آميخته شده است. از اين رو از ميان هزاران مدّعي، شايد تنها يكي راستگو باشد. براي نمونه، ميتوان از آن روح پرسشهاي كلي ـ كه پاسخ آن امكان تطبيق بر بسياري از جزئيات را دارد ـ نپرسيد و بر پاسخ به سؤالات خصوصي اصرار ورزيد؛ براي مثال اسم چند تن از دوستان را در دفتر تلفن خويش در نظر گرفت و شماره تلفن آنها را پرسيد يا از خصوصيات و علايم اتاق شخصي سؤال كرد؛ در غير اين صورت، كلي گوييهايي از قبيل «خطري براي شما پيش آمده كه به خير گذشته است و مواظب باشيد تكرار نشود»، «در بچگي كسالتي پيدا كرديد كه خيلي شما را ناراحت نمود», «اَسرار خود را به همه كس نگو», «خوابهاي خوشي خواهيد ديد», «مسافري در سفر داريد كه در آينده نزديكي باز ميگردد», «زياد براي بعضي مطالب غصه نخوريد، كم كم درست ميشود» و... دليل بر عدم واقعيت ارتباط است. روشن است كه هر كس معمولاً مسافري در سفر دارد و يا خوابهاي خوب و بدي هم ميبيند و براي پارهاي از مطالب هم غصه ميخورد و... .
اما چرا نعلبكي و يا ميز حركت ميكند؟ ممكن است حركت آن معلول تمركز نيروي فكري خود شخص و تأثير ناخودآگاه آن بر روي اعصاب دست وي باشد، نه توسط روح. از اين رو، حركت غالباً موافق طرز تفكر و نوع تمايلات آن شخص يا اشخاص است، نه موافق روحي كه مدعي ارتباط با او هستند و در برخي موارد هم معلول به كارگيري ترفندي از طرف آن شخص است. V}براي اطلاع بيشتر، نگ: ارتباط با ارواح، آيت اللّه ناصر مكارم شيرازي {V
کد سوال : 108
موضوع : پرسش و پاسخ از نهاد رهبری>اجتماعي _ فرهنگي
پرسش : علت دين گريزي جوانان چيست و چگونه ميتوان آنها را از اين راه منصرف كرد ؟
پاسخ : T} يك. بررسي عوامل دين گريزي{T
به سادگي نميتوان گفت: نسل جوان ما دين گريز و احيانا دين ستيز هستند! اينان نسبت به واقعيات موجود جامعه، ديدگاههاي متفاوتي دارند و چه بسا بخشي از آن ديدگاهها و نارضايتيها، وارد باشد؛ ولي ممكن است، برخي از جوانان با توجه به شرايط محيطي و خانوادگي, از روند نارضايتي بيشتري برخوردار باشند و بعضي از نارساييها را ناشي از قوانين ديني بدانند ودر نتيجه اشكالات خويش را متوجه دين بكنند. البته كارآمدي دين بحثي است و كارآمدي برخي از مديران بحث ديگر. اتفاقا در برخورد با تعدادي از اين جوانان و گفتوگو با آنان، تصريح كردند: اشكالات آنان نه به اصل دين، بلكه به مديران و كارگزاران بر ميگردد.
بنابراين، جوانان كشور از بهترين جوانان از حيث سلامت فكري, روحي و ديني ميباشند و سرمايهگذاري دشمنان دين و كشور، براي تسخير اين دژ مستحكم و انحراف جوانان، گواهي است بر مدّعاي ما، كه البته موفق نخواهند شد.
به هر حال، دينگريزي عوامل متعددي دارد؛ از جمله:
1. روند تغيير ارزشها؛ پس از دوران دفاع مقدس و آغاز دوران باز سازي كشور، مدلي براي توسعه اقتصادي و اجتماعي در پيش گرفته شد كه اين مدل موجب بروز تضادهاي ارزشي و فاصله گرفتن جامعه از شاخصهاي مطلوب گرديد؛ به گونهاي كه توسعه، نتايجي از قبيل تغيير ارزشها را نيز در پي داشت. توضيح اينكه اقدامات اقتصادي ـ نظير تغيير نرخ ارز و تورم ـ موجب كاهش درآمد واقعي و قدرت خريد مردم گرديد. همچنين با ابزار مختلف (واردات، تبليغات، مراكز تجاري و ...) فرآيند قوي توليد نياز در مردم، در پيش گرفته شد. در نتيجه سطح نيازهاي غالب مردم بالاتر از سطح درآمدشان قرار گرفت و مردم در ارضاي نيازهايشان, با موانع اساسي روبه رو شدند. از آنجا كه درآمد واقعي نيز كاهش يافت، دستيابي به درآمد بيشتر و پول بيش از حد معمول، با ارزش شد. از طرف ديگر، عواملي مانند نمايش ثروت قشر بالا و تسهيلاتي كه براي قشر بالا فراهم آمد، گرايش بارز مديران دولتي به تجملات و ظواهر و تغيير فضاي كل جامعه، موجب شد كه مردم ارزشهاي جديد را تأييد شده (هنجار) و جستوجوي پول براي ارضاي نيازهاي جديد را درست و مشروع ببينند! بنابراين پولجويي به ارزش غالب تبديل شد و حداقل در مورد بيشتر كساني كه پول و درآمدشان كم بود و كفاف ارضاي نيازهايشان را نميداد، ارزشهاي ديگر را تحتالشعاع قرار داد. در نتيجه اين فرآيندها، ارزشهاي اجتماعي، از سنتي به سوي مدرن، از ساده زيستي به تجمل، از كمك و همياري و ايثار و گذشت براي جامعه به سودجويي فردي و از ارزش قناعت به ارزش ثروت و از انسجام به فردگرايي و از ارزش دين و خدا به ارزش پول و دنيا حركت كردهاند. V}نگ: فرامرز رفيعپور، توسعه و تضاد، فصل 4 ـ 8 ـ 3؛ آناتومي جامعه، ص 522 {V
2. مشكلات پس از انقلاب (مانند جنگ و توجه به مسائل امنيتي و دفاعي و...) كه نتيجه طبيعي آن، فقدان برنامهريزيهاي دقيق و كارشناسي شده براي نهادينه سازي و تثبيت ارزشها و معارف اسلامي است.
3. تبليغات سوء دشمنان و ايجاد و القاي شبهه دربارة دين كه گاهي بيپاسخ مانده و در ذهن برخي جاي گرفته است.
4. روشهاي نادرست در آموزش ديني در دوران كودكي و نوجواني؛ برخي از رفتارها و برخوردهاي ناصحيح و مخالف شرع در بيان احكام شرعي، موجبات بدبيني عدهاي از افراد ـ به خصوص جوانان ـ را فراهم آورده است. حضرت امام(ره) و رهبر معظم انقلاب بارها خطر اين گونه افراد را متذكر شده، در اين خصوص ميفرمايد: «معناي تحجر آن است كه كسي كه ميخواهد از مباني اسلام و فقه اسلام براي بناي جامعه استفاده كند، به ظواهر احكام اكتفا كند و نتواند كشش طبيعي احكام و معارف اسلامي را ـ در آنجايي كه قابل كشش است ـ درك كند و براي نياز يك ملت و يك نظام و يك كشور ـ كه نياز لحظه به لحظه است ـ نتواند علاج و دستور روز را نسخه كند و ارائه بدهد. اين بلاي بزرگياست». V}روزنامه جمهوري اسلامي, 17/3/1376 {V
5. ضعف و سستي بنيانهاي ديني در برخي از خانوادهها كه منجر به عدم تربيت و پروش صحيح جوانان شده است.
6. گرايش به سوي تمايلات و هواهاي نفساني، خواستههاي نا به جاي برخي و ناهنجاري عاطفي و رواني آنان و بيبند و باري و گرفتاري در انواع دامهاي شيطاني و... موجب شده كه بسياري به سستي و فساد و راحتي و سودجويي و... روي آورند و التزام به دين و چهارچوبهاي ديني را مزاحم خود ببينند. چنان كه در قرآن كريم درباره مهمترين عامل رويگرداني از توحيد و معاد آمده است: «A} بَلْ يُريدُ اْلإِنْسانُ لِيَفْجُرَ أَمامَهُ{A » بلكه انسان ميخواهد راه فساد را پيش روي خود باز كند. V} قيامت(75)، آيه 5 {V
7. ضعف بينش و نداشتن آگاهي درست از ماهيت دين و نقش و كاركرد آن در تأمين سعادت دنيوي و اخروي انسان.
8. ناكارآمدي برخي از مديران جامعه در اجراي برنامههاي اعلام شدة حكومت ديني، و بيپاسخ ماندن نيازهاي اوليه اجتماعي جوانان (ازدواج، اشتغال، مسكن و...).
9. عدم توزيع عادلانه امكانات و فرصتها در برخي از ادارات و دستگاههاي كشور.
10. درگيري برخي گروهها و جناحهاي سياسي بر سر كسب، حفظ و استمرار قدرت سياسي و در نتيجه، ايجاد يأس و نااميدي جوانان براي نيل به خواستههاي مشروع خويش.
11. عملكرد منفي و نامطلوب بعضي از دستگاههاي فرهنگي در سالهاي اخير و ميدان دادن به افراد و عناصر غير معتقد به نظام اسلامي، و ترويج فرهنگ غربي از سوي آنان.
12. عملكرد و رفتار ناشايست گروهي از شاغلان در دستگاهها و نهادهاي دولتي و حكومتي، باعث پيدا شدن تعارض و شكاف بين گفتار و عمل آنان شده و موجب بدبيني به شعارهاي انقلاب گشته است.
12. كمكاري نيروها و دستگاههاي انقلابي در توليد برنامههاي سالم و جذاب و مفيدي كه بتواند اوقات فراغت جوانان را پر كند و آنان را از توجّه به برنامههاي ضد اخلاقي و فاسد فرهنگ بيگانه باز دارد.
13. مشكل انتقال ارزشها؛ نسل اول انقلاب و دستگاههاي فرهنگي، در انتقال اين ارزشهاي انقلابي و ديني به نسل دوم و سوم انقلاب و حتي تعميق آنها براي خود نسل اول انقلاب، سهلانگاري و كمكاريهايي داشتهاند كه موجب فاصله گرفتن تدريجي برخي از افراد جامعه ـ به خصوص جوانان ـ از ارزشهاي اسلامي شده است.
T} راهکارهاي مقابله با دين گريزي{T
براي مبارزه با دينگريزي, بايد پس از بررسي همه جانبة علل و عوامل آن، راهكارهاي مناسب را برگزيد. آنچه در جامعه امروز ما بسيار مهم است، ايجاد موجي سهمگين و توفنده در برابر تهاجم فرهنگي دشمنان و ارائة چهرة زيباي دين و زدودن غبار خرافات و كژانديشيها، در اين صورت دين با جذابيت فوقالعادهاي كه دارد، جوانان را به سوي خود ميكشاند. از اين رو نقش متوليان و دستگاههاي فرهنگي در برنامهريزي صحيح و اصولي و تقويت مباني ديني وعقيدتي جوانان وتربيت آنان بر اساس الگوها ومعيارهاي صحيح اسلامي نقش بسيار حياتي در مقابله با دينگريزي جوانان دارد. اهميت اين مسئله در دانشگاهها بسيار جدي است؛ لذا بايد مسئولان تأثيرگذار در اين مراکز, درگزينش اساتيد ومديران دانشگاه دقت ونظارت کافي داشته باشند ودر غني سازي متون آموزشي متناسب با نيازهاي جامعه و ارزشهاي اسلامي همت گمارند. از طرف ديگر به شدت بايد مواظب خطر دگرگوني در هويت فرهنگي و گرايشهاي نسل جوان بود. يكي از خطرات جدي فرهنگ مهاجم غرب, اين است كه جوانان را چنان به سوي تمايلات شهواني و آزاديهاي جنسي سوق ميدهد كه اساسا گرايش به دين و ديانت در آنان رنگ ميبازد و ديگر براي آنان حق و باطل چندان اهميتي ندارد. از اين رو بايد در کنار کار فرهنگي، با عوامل شبهه افكن داخلي دشمن، از قبيل روزنامهها و گروههاي معاند, برخورد قانوني داشت واجازه مسموم نمودن فضا ،امنيت وسلامت فکري ورواني جامعه را به آنها نداد. علاوه بر اين تقويت و کارآمدي دستگاههاي قضايي و انتظامي در مقابله با باندهاي فساد و اشراري كه سعي در گسترش فساد، اعتياد و بزهكاري در ميان جوانان دارند, از اهميت ويژه اي برخوردار است.
در کنار راهکارهاي ياد شده، تلاش براي اثبات عملي کارآمدي نظام اسلامي در تمامي زمينهها ودر نتيجه برطرف كردن معضلات و مشکلاتي که نسل جوان با آن مواجهاند از قبيل ازدواج، مسکن، اشتغال، امکانات علمي وتفريحي و... تا حدود بسيار زيادي ميتواند عوامل دين گريزي جوانان را از بين برده وآنان را مجذوب دين نمايد.
البته با توجه به شرايط وامکانات کنوني جامعه, فراهم كردن چنين بسترهايي زمان بر است؛ از اين رو بايد به طور جدي به حفظ خود و خانواده و اطرافيان پرداخت. البته حفظ ايمان و ارزشهاي آن در محيط نامساعد، بسي دشوار است؛ ولي ارزش افزونتري دارد. خداوند در سوره «تحريم» نمونهاي را براي اين گونه افراد يادآوري مينمايد. خداوند براي مؤمنان، آسيه همسر فرعون را مثال و نمونه ميآورد؛ هنگامي كه از شوهرش بيزاري جست و عرضه داشت: خدايا! من از قصر فرعون و زيورهاي دنيوي گذشتم و تو خانهاي در بهشت براي من بنا كن و مرا از شر فرعون و كردارش و قوم ستمكار نجات بخش.
حفظ ارزشها در محيط مناسب و مساعد هنر نيست؛ هنر آن است كه در تندباد ضدارزشها، اخلاق و معنويت مطرح شود. همچنين با عمل به سفارشهاي زير و گسترش چنين برنامههايي در سطح جامعه, ميتوان بر ناهنجاريها و گريز از دين غلبه كرد:
1. سعي و كوشش در انجام وظايف و واجبات ديني,
2. خواندن نماز با حضور قلب و در اول وقت,
3. گرفتن روزه مستحبي به ويژه دوشنبه و پنجشنبه,
4. تلاوت قرآن بويژه بعد از نماز صبح,
5. تأمل و انديشه در آيات قرآن,
6. حتي المقدور سعي در خواندن نماز شب,
7. سحر خيزي،
8. شركت درورزشهاي فردي و دسته جمعي,
9. تنظيم برنامه براي تمام شبانه روز و پر كردناوقات فراغت با برنامههاي صحيح و سودمند,
10. شركت در فعاليتهاي مذهبيو اجتماعي,
11. پرهيز از نگاه نامشروع به افراد نامحرم.
12. كنترل افكار و نينديشيدن به صحنههاي شهوت انگيز.
13. به ياد خدا بودن درهمه اوقات
14. عدم معاشرت و دوستي با افراد منحرف و فاسد, V}همان ص 139 {V
15. انتخاب دوستان مؤمن و سالم.
16. تقويت مباني ديني وعقيدتي خود از طريق مطالعه کتابهاي معتبر و مفيد و يا شرکت در نشستهاي علمي مذهبي و...
کد سوال : 109
موضوع : پرسش و پاسخ از نهاد رهبری>اجتماعي _ فرهنگي
پرسش : مديريت فرهنگي انقلاب اسلامي ازچه نقاط قوت وضعفي برخوردار است؟
پاسخ : T} مديريت فرهنگي انفلاب اسلامي{T
انقلاب اسلامي به لحاظ تغيير نظام فرهنگي، تغيير اهداف و ارزشها و اصلاح ديدگاه عمومي جامعه نسبت به مقولة فرهنگ, موجب تغييري ژرف در فرهنگ شد. اين تغيير به همراه ديدگاهي استقلال طلب، فرهنگي زاينده و مولد به وجود آورد و با شعار استقلال فرهنگي, الگوي بسياري از ملتهاي جهان گرديد. مديريت ارزشي و كارآمد فرهنگي نظام نيز در سالهاي اوليه انقلاب، موجب بالندهتر شدن اين تغييرات گرديد. مديريت فرهنگي، پس از انقلاب به دليل به كارگيري نيروهاي ارزشي, دچار تحولي عميق شد. اما به رغم توفيقات بسياري كه اين مديريت در سالهاي آغازين پس از انقلاب كسب كرد، در سالهاي اخير دچار نوعي بحران گرديد. بحران مديريت فرهنگي ـ كه از مهمترين مشكلات پيش روي انقلاب اسلامي است ـ به بررسي گسترده و همه جانبهاي نياز دارد و چنانچه حل آن را اولين اولويت نظام بدانيم، سخني به گزاف نگفتهايم.
T} علل موفقيت{T
براي بررسي بيشتر اين بحران, بهتر است ابتدا علل موفقيت مديريت فرهنگي در دهه اول حيات انقلاب را بررسي كنيم. شايد بتوان اين علل را در عوامل زير جستوجو كرد:
1. تكيه بر منابع معنوي در كنار منابع مادي,
2. بهرهگيري درست از منابع انساني,
3. ايجاد تحول در نظام ارزشي,
4. مديريت پويا، مشاركتي و مردمي,
5. توجه به نيازهاي مديريت تحولآفرين.
پس از پيروزي انقلاب اسلامي مديران و مسئولان بخش فرهنگ، نيازمند ايجاد دو تحوّل اساسي در حوزة فعاليتهاي خويش بودند: ايجاد تحوّلي بينشي در نظام فرهنگي كشور, 2. ايجاد تحوّلي در نظام روشها. سالهاي اوليه پس از پيروزي انقلاب, درخشانترين مقطع به ثمر رسيدن تحولات بينشي نسبت به فرهنگ بود؛ ولي پس از مدتي اين امردچار ايستايي و عدم تحول شد. در حقيقت موفقيتآميزترين دستاورد انقلاب در بخش فرهنگ، ايجاد تغيير در نوع نگرش مردم و مسئولان به نظام ارزشي و موضوعات فرهنگي بود. در حوزة تحولات روشي، به دليل عدم نگرش علمي مديران به موضوع مديريت ـ به خصوص در سالهاي اخير ـ روشها چندان كارآمد و مؤثر نبودهاند. ميتوان گفت: تحوّلات روشي ناكارآمد، ضربههاي زيادي بر پيكرة فرهنگ و سياستهاي فرهنگي فرود آورده است.
T} علل ناكارآمدي مديريت فرهنگي{T
در بيان علل ناكارآمدي مديريت فرهنگي پس از انقلاب كه متأسفانه موجب پديد آمدن نتايج منفياي در حوزة فرهنگ بهخصوص فرهنگ عامه شده است، ميتوان علل زير را برشمرد :
1. كمرنگ شدن باور برخي از مسئولان فرهنگي به آرمانهاي انقلاب,
2. عدم توجه مسئولان به فرهنگ به عنوان موضوعي دست اول,
3. عدم توجه به مسئلة توسعة فرهنگي, همپاي توسعة سياسي و اقتصادي,
4. نگرش اقتصادي به فرهنگ,
5. عدم ارائة تبيين و تعريفي درست از شاخصها و فعاليتهاي فرهنگي,
6. عدم ارائة الگو و نظام استاندارد مديريت فرهنگي.
براي اثبات اين نقايص, بررسي عملكرد نامطلوب مديران فرهنگي در طول 23 سال پس از انقلاب، ميتواند مفيد باشد. ذكر اين نكته دردآور و سخت است كه بهرغم متعالي بودن اهداف فرهنگي، مديريت ناكارآمد و گاه غير مؤمن به انقلاب، موجب عدم تحقّق كامل اهداف فرهنگي انقلاب اسلامي شده است.
ايجاد تحوّل در ساختار فرهنگي و نظاممند ساختن فعاليتهاي فرهنگي و از همه مهمتر ادامه يافتن تحولات بينشي نسبت به مقولة فرهنگ، نيازمند عزم عمومي كلية نهادهاي حكومتي است. البته نقش ويژة مردم و نهادهاي مردمي در جريان اين تحوّلات، كارآمد و ستودني است و به همان نسبت، كوتاهي مجموعهاي از عوامل حكومتي ـ نظير دولت، مجلس شوراي اسلامي و ... و از همه مهمتر شوراي عالي انقلاب فرهنگي ـ نابخشودني و غير قابل اغماض است.
به راستي اگر مجلس شوراي اسلامي و نمايندگان آن در برخي دورهها، به جاي پرداختن به نزاعهاي سياسي و طرحها و لوايح بدون اولويت، اصلاح شرايط فرهنگي و نظارت بر مديريت فرهنگيكشور را وجهة همت خود قرار ميدادند، امروزه شاهد ناكارآمدي اين مديريت نبوديم!
شوراي عالي انقلاب فرهنگي نيز كه وظيفة سياستگذاري فرهنگي را برعهده دارد، چه نقشي در ارتقاي كمي فعاليتهاي فرهنگي و ارائة الگوهاي درست و دقيق فرهنگي به جامعه داشته است؟ مجموعة فعاليتهاي شوراي عالي انقلاب فرهنگي, حتي در حد شناخت مؤلفههاي فرهنگي كشور نيز قانعكننده نيست؛ چه رسد به «انقلاب فرهنگي»! مجمع تشخيص مصلحت نظام نيز كه وظيفة تصويب سياستهاي كلان را برعهده دارد, تا چه اندازه در اين زمينه گرهگشايي كرده است؟
همانگونه كه ملاحظه ميشود مديريت فرهنگي كشور بدون توجه به مسائل مهم و بنيادين فوق، توان برنامهريزي فرهنگي را از دست خواهد داد. V}بر گرفته از : درآمدي بر كارنامه فرهنگي انقلاب اسلامي، دكتر علي عسگري، ناشر: مؤسسة فرهنگي دانش و انديشة معاصر {V
کد سوال : 110
موضوع : پرسش و پاسخ از نهاد رهبری>اجتماعي _ فرهنگي
پرسش : همان طوري که ميدانيد خلاف شرعهاي زيادي در صدا و سيما وجود دارد که به هيچ وجه جاي انکار ندارد (موسيقيهاي لهوي، اختلاط زن و مرد نامحرم در فيلمها و سريالها و دهها چيز ديگر). مسئول صدا و سيما را رهبري تعيين ميکند و رياست سازمان هم ميتواند تاثير زيادي در جلوگيري از مفاسد در آن داشته باشد. اما چرا اين معضلات اصلاح نميشود؟
پاسخ : T} مشکلات صدا وسيما{T
كاركرد صدا و سيما هم مانند ساير دستگاهها خالي از عيب و نقص نيست؛ اما با توجه به اهميت اين رسانه و نقش مهم و تأثيرگذار آن بر افكار عمومي, عقايد و نگرشهاي جامعه و وظايف سنگيني كه اين رسانه ملي بر عهده دارد, رفع مشكلات و معضلات اين رسانه و بهبود كيفي و كمي برنامههاي آن از اولويت به سزايي برخوردار است. به رغم وجود برخي مشكلات و معضلاتي كه به هيچ وجه زيبنده رسانه ملي نظام اسلامي ايران نيست, صدا و سيما دستاوردها و برنامههاي مفيد و سازندة فراواني داشته است و اين چنين نيست كه كارکرد آن, فقط وجود برخي خلاف شرع ها، اختلاط زن و مرد و... باشد! گذشته از برخي مظاهر نامتناسب با ارزشهاي اسلامي, بيشتر برنامههاي صدا و سيما, آموزنده و در راستاي تأمين نيازهاي متنوع اقشار مختلف جامعه است.
صدا و سيما چون در قلمروي بسيار گسترده فعاليت ميکند, بالطبع در معرض آفتهاي زيادتري نيز ميباشد. در مورد انتقاداتي كه نام برديد بايد گفت: بخشي از اينها مربوط به مجموعه نظام، صدا و سيما و اصلاح كاركردهاي آن ميباشد و بخشي هم مربوط به افراد بيننده و مخاطبان آن است
هم در زمان امام راحل(ره) و هم در زمان حال كه نصب و عزل رئيس آن با مقام معظم رهبري است و شورايي مركب از نمايندگان سه قوه بر سازمان نظارت دارند, خود اين بزرگواران انتقادهاي زيادي به برخي از برنامههاي اين رسانه داشته, تذكرات متعددي در جهت بهبودبخشي آن داده اند. مقام معظم رهبري فرمود: «... من به صدا و سيما هفته اي يك بار يا كمتر, اعتراض ميكنم و پيغام تند ميدهم; اما صدا و سيما كارهاي زيادي به عنوان اسلام انجام داده و برنامههاي اسلامي درست كرده است. برنامههاي هنري, اسلامي, گزارش و علمي, اگر خطا دارد تلاش هم دارد...». بنابراين چنين نيست كه مقام معظم رهبري هيچ گونه نظارت و كنترل بر اين رسانه ندارد؛ بلكه برعكس با توجه به جايگاه و وظايف آن نسبت به اين رسانه, حسّاس بوده و اهتمام جدي دارند. مقام معظم رهبري بر همه قواي حاکم و دستگاههاي حکومتي نظارت دارند؛ ليکن به دليل گستردگي تمامي ارکان حکومت و شعاع کارها و فعاليتهاي آنان، مقام معظم رهبري به طور طبيعي نميتوانند در تمام جزئيات آن فعاليتها نظارت كنند. پس عمدة نظارتها، در بخش سياستگذاريها است که دستگاههاي حکومتي در مسير صحيح حرکت کنند. علاوه بر آن مشي رهبري، با توجه به ضرورت قانونمند شدن فعاليتهاي جامعه و نهادينه شدن مسئوليت و پاسخگويي قواي حاکم در برابر سازوکارهاي قانوني، اين است که حتي الامکان بر امور مختلف کشور نظارت کنند نه دخالت؛ مگر آنکه مسئله بسيار حاد باشد که ناچار به مداخله گردند (مانند طرح قانون مطبوعات در مجلس ششم).
مقام معظم رهبري در موارد بسياري به مسئولان تذکر ميدهند؛ ولي لازم نيست اين تذکرات علني بوده و باعث تضعيف آنان گردد.
نكته اي كه بايد توجه شود اين است كه نظارت و كنترل مقام معظم رهبري, به تنهايي نميتواند علت تامه براي حل مشكلات و معضلات جامعه و سازمانها و نهادها باشد؛ بلكه حل اساسي آنها, نيازمند ريشه يابي دقيق مشكلات و انجام اقدامات اصولي و صحيح براي برطرف كردن آن مشكلات است؛ از قبيل:
1. نظارت دقيق بر گزينش افراد و برنامهها در صدا و سيما و استفاده از هنرمندان متعهد و انقلابي؛
2. كنارگذاشتن افراد منحرف و غيرقابل اصلاح از راديو و تلويزيون و جلوگيري از نفوذ افراد وابسته به درون صدا و سيما؛
3. نظارت همه جانبه بر پخش راديو و تلويزيون با استفاده از متخصصان و كارشناسان متعهد و نظارت دقيق بر فيلم سازان و محتواي فيلم ها؛
4. برخورد با مسئولان پخش مطالب توهين آميز يا منافي ارزشهاي اسلامي.
5. پرهيز از تقليد برنامههاي خارجي بدون مطابقت با آيين اسلام و بسط فرهنگ تجمل گرايي و... .
T} مردم وصداوسيما{T
حال با توجه به مشكلاتي كه در صدا و سيما و برخي برنامههاي آن وجود داردـ و به هر دليلي شايد اين مسائل در كوتاهمدت قابل حل نباشدـ بينندگان و مخاطبان نيز بايد نكاتي را رعايت كنند:
1. هر چند نمي توان براي برخي از فيلمها يا سريالهاي خارجي از نظر شرعي مشكل ذاتي نام برد؛ ولي اگر براي برخي بينندگان مفسده اي به دنبال داشته باشد, بايد آن فرد به آن نگاه نكند و صرف پخش آن برنامه از صدا و سيماي جمهوري اسلامي ايران به هيچ وجه دليل بر مشروعيت آن نيست.
2. وجود اين قبيل مشكلات و نقايص, وظيفه نيروهاي انقلابي و متعهد را در كسب تخصصها و مهارتهاي گوناگون, دوچندان ميكند؛ زيرا پاره اي از عوامل اين نارسائيها به كمبود نيروي انساني و متخصصان مؤمن باز ميگردد.
3. با توجه به تهاجم فرهنگي از طريق ارتباطات و فن آوري پيشرفته مطمئنترين راه براي دورماندن از انحراف و آلوده شدن به گناه, تقويت ايمان و تقواي الهي (كنترل دروني) است. البته اين موضوع به هيچ وجه توجيه كننده مشكلات برخي برنامههاي صدا و سيما نيست.