کد سوال : 11
موضوع : پرسش و پاسخ از نهاد رهبری>اجتماعي _ فرهنگي
پرسش : فرهنگ اسلامي يعني چه ؟ ويژگيهاي فرهنگ اسلامي كدام است؟
پاسخ : T}فرهنگ اسلامي : {T
برخي از انديشمندان اسلامي معاصر، «فرهنگ» را به معنايي عام به كار بردهاند كه شامل علوم عقلي (مانند رياضيات و منطق) علوم تجربي و علوم نقلي (مانند صرف و نحو و تاريخ) ميگردد. اركان آن عبارت است از: فلسفه، عرفان، دين، هنر، ادبيات، كلام (عقايد)، اخلاق، فقه، نظامهاي ارزشي حقوقي, اخلاقي و ديني، زيبا شناختي، عرف و عادات و آداب و رسوم. V}محمد تقي مصباح يزدي، جامعه و تاريخ از ديدگاه قرآن، ص 271{V
در يک تعريف کلي از فرهنگ ديني ميتوان گفت: «فرهنگ ديني عبارت است از عقايد، باورها، الگوها، روش و شيوههاي عمل جامعه اي که به يکي از شريعتهاي الهي ايمان دارد و در اعتقادات و اعمال از پيامبر خدا پيروي و اطاعت ميکند».
بر اين اساس فرهنگ اسلامي عبارت است از: «مجموعه عقايد، باورها، ارزش ها، آداب و رسوم، الگوها، روش و شيوههاي عمل متخذ از قرآن کريم و سنت معصومين (ع)». حال فرهنگ هر يک از افراد و جوامعي که دين رسمي آنان اسلام است، در صورتي اسلامي قلمداد ميشود که همواره ياد شده بر کليه روابط چهارگانه ايشان با خدا، خود، طبيعت و جامعه حاکم باشد. از سوي ديگر هرگاه معناي فرهنگ به «دستاوردهاي بشر و ميراث اجتماعي» آن اطلاق شود، فرهنگ اسلامي عبارت از: «مجموع آثار مثبت مادي و غير مادي جوامع اسلامي که افراد آن عقايد، باورها، ارزشها، آداب و رسوم، الگوهاو شيوههاي عمل خود را از قرآن کريم و سنت معصومين(ع) اخذ کرده و در پيروي از آن, هيچ گونه کوتاهي عمدي روا ندارند».
T}ويژگيهاي فرهنگ اسلامي : {T
اهم ويژگيهاي فرهنگ اسلامي عبارت است از:
1. منابع بنيادين فرهنگ اسلامي (قرآن کريم و سنت معصومين(ع)، در نوع خود بي نظير است.
2. اصول و مباني فرهنگ اسلامي ثابت است و با نوآوري ها، خلاقيتها و ابتکارات مسلمين از بين نميرود.
3. احکام، قوانين و الگوهاي ارائه شده در فرهنگ اسلامي، روشن و کامل است.
4. فرهنگ اسلامي انسان را به سوي آگاهي و آزادي مسئولانه سوق ميدهد و او را از اطاعت و تمکين کورکورانه قواعد اجتماعي و فرهنگهاي رشد نايافته باز ميدارد.
5. فرهنگ اسلامي قابليت جهاني شدن دارد.
6. انتقال فرهنگ اسلامي سريع و نافذ است. از آنجا که فرهنگ اسلامي از سوي فطرت انسانها مورد تأييد واقع ميشود و دين اسلام، بعضي از رفتارها و رسوم را پذيرفته و تأييد ميکند، پذيرش فرهنگ اسلامي از سوي افراد و جوامع به آساني صورت ميگيرد و به سرعت در اعماق قلبها جاي ميگيرد.
7. فرهنگ اسلامي در چهارچوب اصول و مباني ثابت خود، به مبادله و ارتباط با فرهنگهاي ديگر ميپردازد. V} ر.ک: شناخت فرهنگ، فرهنگ سازماني و مديريت بر آن، همان، ص 46 {V
T}مقايسه فرهنگ اسلامي با فرهنگ غربي: {T
در مقايسه فرهنگ اسلامي با فرهنگ غربي، ميتوان به اين موارد اشاره کرد:
1. در فرهنگ اسلامي علاوه بر فضيلت محوري در انديشه، الگوهاي اخلاقيـ معنوي فراواني وجود دارد كه هر يك براي تحولّ جامعه بشري كفايت ميكند؛ در حالي كه در فرهنگ غربي، اگر چه دانشمندان بسياري بوده اند، اما هيچ يك از آنان انسان كامل و آيينه تمامنماي فضايل اخلاقي به شمار نميآيند.
2. فرهنگ اسلامي ميتواند به دغدغه هميشگي انسان (معنا و مفهوم زندگي)، پاسخ دهد و به روشني آن را تبيين كند؛ در حالي كه فرهنگ غربي از پاسخ دادن به اين پرسش بنيادين ناتوان است.
3. در فرهنگ اسلامي، رابطهاي منطقي ميان دنيا و آخرت وجود دارد و بهرهگيري مشروع از دنيا و توجه به آخرت، هر دو، توصيه شده است؛ در حالي كه در فرهنگ غربي، اين دو با يكديگر در تضاد است و پيوستن به دنيا، لازمه پشت كردن به آخرت دانسته ميشود.
4. در فرهنگ اسلامي، بر اصل احترام به ملتها و استقلال و آزادي آنان تأكيد فراوان شده است؛ در حالي كه در فرهنگ غربي، مفاهيمي نظير توسعه بيقيد و شرط، قدرتطلبي، استثمار ملتها و تحقير تودههاي مردمي ديگر جوامع، به چشم ميخورد.
5. در فرهنگ اسلامي، دين و سياست جلوههايي از يك حقيقت است؛ در حالي كه در فرهنگ غربي، با تسلط سكولاريسم، دين از سياست جدا ميشود. V} دكتر محمد رضا شرفي، پاسخ به سؤالات نسل جوان، ص 124 {V
کد سوال : 12
موضوع : پرسش و پاسخ از نهاد رهبری>تربيتي و مشاوره
پرسش : شادي و نشاط، چه نسبتي با دين دارد؟ آيا دين شادابي را تقويت ميكند يا سبب ركود و خمود آن است؟
پاسخ : T}شادي در دين {T
با توجه به منابع ديني، (قرآن و سيره پيشوايان معصوم)، دين اسلام موافق نشاط و شادي است و آدمي را از تنبلي رهانده، سرزنده و سر حال ميسازد. البته اين شادي درچهارچوب نگاه تعديلي معنا مييابد؛ توضيح اينکه:
يکم. هدف، غايت، فرجام و آرماني كه اسلام براي بشر ترسيم ميکند، فقط خدا است. هدف از زيستن آدمي در اين دنيا، بازگشت مختارانه و آزادانه او به اصل خويش است و اين يعني حركت، صعود و بازگشت به سوي خداوند است. به بيان ديگر، انسان تنزل يافته، بايد تلاش كند تا دوباره خود را پاك گرداند و در پرتو پيروي از پيامبران و امامان و عمل به تعاليم آنان به اصل خويش (حاكميت روح توحيد و خدايي شدن)، دستيازد. V}خداشناسي و فرجامشناسي [دفتر اول]، صص75 ـ 87 {V
دوم. بهترين آيينها آن است كه با طبيعت آدمي و ساختار آفرينش او سازگار بوده، نيازمنديهاي طبيعي و فطري اش را برآورد. در غير اين صورت، قابل عمل نيست و نميتواند آدمي را خوشبخت و سعادتمند سازد. تعاليم اسلام به دليل توجّه به اين نيازها و تناسب آن با فطرت آدمي، توانست از محدوديت جزيرهالعرب خارج گشته، جهان اسلام را در اقصينقاط دنيا شكل دهد. V}«فاقم وجهك للدين حنيفا فطرة ا لله التي فطر الناس عليها لا تبديل لخلق الله ذلك الدين القيم»، (روم (30)، آيه 30) {V به گفته علامه طباطبايي، اسلام، نه انسان را از نيروها، غرايز و خواستههايش محروم ميكند و نه همه توجه را به تقويت جنبههاي مادي معطوف ميدارد. نه او را از جهاني كه در آن زندگي ميكند، جدا ميسازد و نه او را بينياز از دين و شريعت به حساب ميآورد. V}محمدحسين طباطبايي، الميزان، ج 16، ص 203{V
T}اهميت و ضرورت شادي {T
سوم. شادي و نشاط يك ضرورت و نياز است. اين پديده هر چند از زواياي گوناگوني تعريف و تشريح شده؛ ولي به اتفاق انديشمندان يك ضرورت و نياز اساسي انسان به شمار ميآيد. چه كسي را ميتوان يافت كه مدعي باشد نيازمند به شادي نيست؟ اساس جهان هستي و پديدههاي آن به گونهاي طراحي شده است كه در آدمي شادي ايجاد کند. بهار با طراوت، صبح پر لطافت، طبيعتبا ظرافت، آبشارهاي زيبا، گلهاي رنگارنگ، ديدار دوستان، ازدواج و پيوند دو انسان و ... همه شادي آور و سرور انگيز است. از آنجا كه شادي، ناكامي، نااميدي، ترس و نگراني را از آدمي دور ميسازد، روانشناسان به ايجاد و تثبيت آن در انسان دستور اكيد دادهاند و اين نشانگراين حقيقت است كه شادي، نياز اساسي و ضروري آدمي است. V}نگا: روانشناسي شادي، روانشناسي كمال، راز شاد زيستن و ... {V
T}عوامل شادي و نشاط {T
چهارم. با بررسي نظريات دانشمندان و مطالعه متون معتبر، ميتوان موارد ذيل را در زمره عواملي بر شمرد كه حالتشادي و نشاط را در انسان پديد ميآورند: ايمان، رضايت و تحمل، پرهيز از گناه، مبارزه با نگراني، تبسم و خنده، مزاح و شوخي، بوي خوش، خود آرايي، پوشيدن لباسهاي روشن، حضور در مجالس شادي، ورزش، اميد به زندگي، كار و تلاش، سير و سفر، تفريح، تلاوت قرآن، تفكر در آفريدههاي خداوند، صدقه دادن، نگاه كردن به سبزهها و ... . V}شيخ حر عاملي، وسائل الشيعه، ج 5، باب ملابس; شيخ طوسي، امالي، ح 45; محمدباقر مجلسي، بحارالانوار، ج 71، ص 95; آيين زندگي، ص 34{V
P}چهار چيز هر آزاده را ز غم بخرد{E}تن درست و خوي نيك و نام نيك و خرد {P
P}هر آن كه ايزدش اين چهار روزي كرد{E}سزد كه شاد زيد شادمان و غم نخورد{P
V}رودكي {V
T}اسلام و شادي {T
پنجم. اسلام با توجه به نيازهاي اساسي انسان، شادي و نشاط را تحسين و تاييد كرده است. قرآن زندگي با نشاط و شادي را نعمت و رحمت خدا تلقي فرموده، توأم با گريه و زاري و ناله را خلاف رحمت و نعمتخداوند دانسته است. در يکي از داستانهاي صدر اسلام آمده است: روزي رسول خدا(ص) دستور صادر كرد كه بايد تمام نيروهاي قابل براي شركت در مبارزه عليه كافران و مشركان بسيج شوند. عدهاي با بهانههاي مختلف از شركت در اين لشكر كشي خود داري و از فرمان خدا و پيامبر(ص) تخلف كردند! خداوند در قرآن ميفرمايد: «لعنتخدا باد بر اين كساني كه ديدند پيغمبر با انبوه مسلمانان به ميدان نبرد ميروند; اما باز هم زندگي دوستي، آنها را وادار كرد از فرمان خدا و رسول امر تخلّف كنند و بمانند. لعنت خدا بر آنها باد و محروم باد اين گروه از رحمتحق» V} توبه (9)، آيه 81{V به دنبال آن، به عنوان يك نفرين ميگويد: «A} فَلْيَضْحَكُوا قَليلاً وَ لْيَبْكُوا كَثيرًا{A »؛ «[اين گروه نافرمان] از اين پس كم بخندند و زياد بگريند». روشن است که نفرين به صورت كيفر و مجازاتي است كه همواره بر خلاف طبيعت و فطرت آدمي او را دچار عذاب و رنج ميسازد. اينكه خداوند آرزوي كم خنديدن و زياد گريستن براي نافرمانان ميكند، حكايت از اين حقيقت دارد كه خنده به عنوان يكي از عوامل نشاط، امر طبيعي و فطري است و او ميخواهد به عنوان كيفر، نافرمانان از اين نعمت محروم باشند. V}گفتارها، ج 2، ص 225 و 226 {V
توصيفات قرآن در خصوص بهشت نيز حاكي از اين واقعيت است كه اسلام، بر نشاط و شادي مهر تأييد نهاده است. باغهاي زيبا، آبهاي زلال و روان، زيباترين بسترها، نرمترين و چشمگيرترين پارچهها، برترين ديدنيها V} ر.ك: سوره هاي: الرحمن، واقعه و يس {Vو ... در بهشت همه جزء عوامل نشاط و شادي به شمار ميرود و خداوند براي شادكردن انسانها, بهشت را اينچنين قرار داده است.
قرآن در آيه اي ديگر، برخي عوامل شادي و نشاط را مخصوص مؤمنان دانسته است. «A} قُلْ مَنْ حَرَّمَ زينَةَ اللّهِ الَّتي أَخْرَجَ لِعِبادِهِ وَ الطَّيِّباتِ مِنَ الرِّزْقِ قُلْ هِيَ لِلَّذينَ آمَنُوا فِي الْحَياةِ الدُّنْيا خالِصَةً يَوْمَ الْقِيامَةِ{A ؛ V}اعراف(7)، آيه 32 {V «بگو [در برابر كساني كه بسياري از مواهب زندگي را تحريم ميكردند] اي پيغمبر! چه كسي حرام كرده است زينت و آرايش و زيباييهايي را كه خداوند از درون طبيعت، براي بندگانش بيرون كشيده; چه كسي حرام كرده است روزيهاي پاك و مواهب پاك را; بگو: اين مواهب پاك و اين زيباييها براي مردم با ايمان در همين زندگي دنيا و در زندگاني جاويد آخرت قرار داده شده است». با اين تفاوت كه در اين دنيا، زيباييها به زشتيها و شاديها به رنجها آميخته است; ولي در دنياي ديگر و در روز رستاخيز، اين زيباييها و اين مواهب پاك، براي مردم با ايمان به صورت خالص وجود دارد. V}گفتارها، ج 2، ص 227 و 228 {V
اين آيه به خوبي بيانگر اين حقيقت است كه اسلام به بهرهمند شدن از زيباييها و موهبتهاي زندگي اهميت ميدهد و آن را زيبنده دينداران و مؤمنان ميداند.
معصومان(ع) نيز بر اين امر صحّه گذاشتهاند.
رسول اكرم(ص) ميفرمايد: «مؤمن شوخ و شاداب است». V}حراني، تحف العقول، ص49 {V
حضرت علي(ع): «شادماني، گشايش خاطر ميآورد» V}آمدي، غررالحكم، ح2023{V و «اوقات شادي، غنيمت است» V} همان، ح1084{V و نيز «هركس شادياش اند ك باشد، آسايش او در مرگ خواهد بود». V}بحارالانوار، ج78، ص12 {V
3. امام صادق(ع) فرمود: «هيچ مؤمني نيست كه شوخي در طبع او نباشد» V}كليني، اصول كافي، ج2، ص663 {Vو نيز «شوخ طبعي، بخشي از حسن خلق است». V}همان{V
4. امام رضا(ع) فرمود: «كوشش كنيد اوقات شما چهار زمان باشد: وقتي براي عبادت و خلوت با خدا، زماني براي تأمين معاش، ساعتي براي معاشرت با برادران مورد اعتماد و كساني كه شما را به عيبهايتان واقف ميسازند و در باطن به شما خلوص و صفا دارند و وقتي را هم به تفريحات و لذايذ خود اختصاص دهيد و از شادي ساعتهاي تفريح، نيروي لازم براي عمل به وظايف وقتهاي ديگر را تأمين كنيد». V}بحارالانوار، ج75، ص321 {V
در سيره معصومان، عنصر شادي آن چنان اهميت دارد كه علاوه بر تأييد آن، به بسترسازي، زمينهسازي و ايجاد آن نيز توصيه شده است. V}كافي، ج2، ص192{V
در احاديث، علاوه بر دستورهاي كلي در خصوص شادي و نشاط، دستورالعملهاي خاصي نيز براي حفظ و پرورش اين حالت ـ مانند پيادهروي، سواركاري، غوطهوري در آب، نگاه كردن به سبزهها، خوردن و نوشيدن، مسواك كردن، شوخي، خنده و ... V}وسائل الشيعه، ج12، ص112; بحارالانوار، ج16، ص298; حسين نوري، مستدرك الوسائل، ج8، ص418 {V بيان شده است.
T}مرز شادي و نشاط {T
ششم. براساس هدف و فرجام زندگي، شادي و نشاط از ديدگاه اسلام داراي حد و مرز است. محتوا و قالب شادي و نشاط، نبايد با روح توحيدي و انساني اسلام در تضاد و باشد; زيرا هر پديدهاي كه انسان را از آرمان و غايت اصلي خويش دور سازد، به هيچ وجه مقبول اسلام نخواهد بود. بنابراين پديده شادي و عوامل آن، به عنوان يك نياز اساسي و ضروري تا حدي روا و مجاز است كه مانع نيل انسان به هدف اصلياش نگردد، از اين رو بسياري از انديشمندان مسلمان معتقدند: از آنجا كه انسان در انجام دادن هر رفتار ارادي، انگيزه و هدفي را پيميگيرد، V}اخلاق اسلامي، ص98 و 99; اخلاق الهي، ج5، ص238{V سرور و نشاط به عنوان يك رفتار، از اين قاعده مستثنا نيست و هدف و انگيزهاي در آن دنبال ميشود. در اين پديده، اگر انگيزه و هدف، حق و در راستاي هدف اصلي زندگي آدمي باشد، اين پديده مفيد و سودمند خواهد بود و اگر انگيزه و هدف باطل، در آن نهفته و در برابر هدف اساسي زندگي انسان باشد، اين پديده، باطل و مضر خواهد بود. بنابراين ميتوان مرز شادي و نشاط را انگيزه و هدف آن دانست.
مزاح و شوخي كه يكي از عوامل برجسته شادي است، اگر به سبكسري، بيشرمي و گستاخي بياميزد، «هزل» ناميده ميشود كه در اسلام مطرود است و اگر به تحقير و بدگويي و ناسزا آميخته گردد، آن را «هجو» ميخوانند و اين نيز در اسلام نهي شده است. V}يكي از اصحاب از رسول خدا پرسيد: «آيا اگر با دوستان خود شوخي كنيم و بخنديم، اشكالي دارد؟ حضرت فرمود: اگر سخن ناشايستي در ميان نباشد، اشكالي ندارد (كافي، ج2، ص663; تحف العقول، ص323) {V اگر شوخي از حد خارج شود و به بيهودگي يا زيادهروي بينجامد، باز از نظر اسلام عملي ناپسند خواهد بود; همان طور كه اميرمؤمنان علي(ع) ميفرمايد: «هر كس بسيار شوخي كند، وقار و سنگيني او كم ميشود» V}غررالحكم، ص222 {V و امام صادق(ع) ميفرمايد: «زياد شوخي كردن، آبرو را ميبرد». V}كافي، ج2، ص665 {V
خنده و تبسم ـ كه از عوامل ديگر نشاط و شادي است ـ بايد صادقانه بوده، شخصيت آدمي را لكهدار نسازد. خنده از نظر اسلام، آن گاه مؤثر و مفيد است كه به شخصيت ديگران لطمه وارد نياورد. خنده، با انگيزه آزردن، اهانت و تحقير ديگري، حكم حرمت آزار شخص مؤمن را دارد و به شدت از آن نهي شده و حرام است. وقتي احترام مؤمن برتر از كعبه بر شمرده شده، به خوبي روشن ميشود كه اهانت و تحقير او، چه اندازه نكوهيده است. V} اخلاق الهي، ج5، ص256 ـ 257 {V
قالبهاي نشاط و شادي و عوامل آن نيز بايد در شأن مقام انسان و آرمانهاي والاي او باشد; زيرا گاه محتوايي مفيد، در قالبي نامناسب، نتيجه اي معكوس دارد و به همين دليل در روايات، قهقهه از شيطان تلقي V}كافي، ج2، ص664{V و تبسّم بهترين خنده دانسته شده است. V}غررالحكم، ص222{V زمان و مكان شادي نيز بايد با آن متناسب باشد; زيرا اگر اين تناسب برقرار نباشد، بسيار ناپسند و زشتخواهد بود. مزاح و بذلهگويي در مراسم سوگواري و مكانهاي مقدس ناپسند است V}اخلاق الهي، ج5، ص258 ـ 259{V و در خصوص مكان و زمان خنده از رسول اكرم(ص) نقل شده است: «كسي كه بر جنازهاي بخندد، خداوند در روز قيامت پيش چشم همه، به او اهانت ميكند و دعايش اجابت نميشود و كسي كه در گورستان بخندد، باز ميگردد، در حالي كه سختي بزرگي همانند كوه احد، براي او است». V}همان (ر.ک: محمدرضا کاشفي، مجله پرسمان ، شماره 19) {V
بر اين اساس پارهاي از روايات ـ که شادي و عوامل آن را نكوهش كردهاند ـ ناظر به نشاط و عواملي است كه از مرز و حدود شادي مطلوب از ديدگاه اسلام پا را فراتر نهاده و به افراط و تفريط در غلتيدهاند، وگرنه اسلام اصل شادي را نه تنها ناپسند نشمرده؛ بلكه آن را تاييد و توصيه كرده است.
کد سوال : 13
موضوع : پرسش و پاسخ از نهاد رهبری>فلسفه احكام
پرسش : فلسفه و حكمت گريه كردن وعزاداري براي پيامبر(ص) و ائمه(ع) چيست؟
پاسخ : T}فلسفه گريه و انواع آن : {T
گريه براي خدا و از ترس عقاب الهي و نيز گريه براي اولياي خدا در شمار برترين عبادتها است؛ به ويژه گريستن بر حضرت ابا عبدالله سالار شهيدان(ع)، چنين گريهاي فلسفههاي سازنده و تربيتي چندي دارد؛ از جمله:
1. پالايش و تزكيه روح، و احساس نزديكي به خدا؛
2. پيوند عميق عاطفي ميان مردم و الگوهاي راستين امت؛
3. اعلام وفاداري نسبت به رهبران و پيشوايان ديني و مكتب؛
4. الهام شدن روح انقلابي و ستم ستيزي به مردم؛
5. زنده نگاه داشتن ياد و خاطره وقايعي چون نهضت شكوهمند حسيني.
اينكه اشك و گريه، خود به خود به وجود ميآيد، يا بايد با تلقين و برانگيختن احساسات ايجاد شود، مقوله ديگري است. هر مسلمان پاكْ طينتي، با به يادآوردن مصائب ابا عبدالله(ع) و عظمتي كه آن حضرت به وجود آورد، به راستي اشك سوز و گاه شوق ميريزد. V}براي آگاهي بيشتر ر.ك: مرتضي مطهري، حماسه حسيني {V
T}تأثيرات عزاداري {T
در يک تقسيم بندي ميتوان تأثيرات عزاداري بر معصومين(ع) را در جهات ذيل نام برد:
T}يک. جنبه عاطفي {T
كسي كه عزيزي را از دست ميدهد، ناخودآگاه حزين و غمناك است و نميتواند غمگين نباشد. بر پايي مراسم سوگواري، باعث خالي شدن اين غم و غصهّ ميشود. به علاوه، عزاداري براي بزرگان دين،محبت و رابطة عاطفي مردم با آنان را ميافزايد.
T}دو. جنبه سياسي {T
اگر اين عزاداريها نبود، قيام خونين و روشنگر سيدالشهدا(ع) به فراموشي سپرده ميشد و چه بسا اصل قيام و شهادت او نيز تحريفيا حتي انكار ميشد. در زمان صدر اسلام، شرايط اقتضا نكرد كه شيعيان براي حضرت زهرا(س) عزاداري و نوحهخواني كنند و همين باعث شد كه برخي از تاريخنويسان غرضورز، اصل شهادت آن حضرت را انكار كنند؛ حتي ميگويند: «اگر محسن فاطمه شهيد شده، پس قبرش كجا است؟» لابد اگر ميتوانستند، ميگفتند: «اگر پيامبر دختري به نام فاطمه داشته و كشته شده، پس قبرش كجا است؟!»
T}سه. جنبه ديني {T
با برپايي مراسمهاي عزاداري و سخنراني در ماه محرم، مردم بيش از پيش با معارف الهي واخلاق اسلامي آشنا ميشوند. عاشورا دين ما را حفظ كرده است.
T}چهار. جنبه تربيتي {T
كودكان و نوجوانان از برپايي اين مراسم و يادآوري آن واقعة عظيم، دِليري و ايثار و فداكاري را فرا ميگيرند. البته لقاي الهي براي حضرت امام حسين(ع)، زيباترين و باشكوهترين امور است؛ ولي در هنگام مصيبت و حزن و اندوه امامان(ع) از واقعه جانگداز عاشورا، نميتوانيم شاد باشيم. قطعاً دشمنان ائمه(ع) در اين روز مسرور بودهاند.
به علاوه نقل حماسة عاشورا، روح ايثار و شجاعت و ايمان را در مسلمانان زنده ميکند. در نتيجه آنان در مقابل مسائل جهان اسلام، بهتر حساسيت نشان خواهند داد. انقلاب ضدّطاغوتي و ضدّآمريكايي ايران، پيروزي حزبالله لبنان بر اسرائيل، مقاومت و دفاع هشتسالة ايران در مقابل تهاجم جهاني در قالب جنگ عراق و پيروزيهاي مكررّ لشكر اسلام بر كفر و الحاد جهاني و ... متأثر از مجالس عزاي سيدالشهدا(ع) است. ضمن اينكه اگر آن واقعه به همان شكل نقل نگردد، اندك اندك به فراموشي سپرده خواهد شد و اسلام، پشتوانهاي تأثيرگذار با اين اهميت را از دست خواهد داد. البته بايد در روضهخوانيها از تحريف و عوض نمودن واقعيت خودداري كرد و در كنار نقل حادثه عاشورا، بايد به مسائل جهان اسلام در عصر حاضر نيز اهميت داد و وظيفه مسلمانان در اين رابطه را گوشزد كرد.
کد سوال : 14
موضوع : پرسش و پاسخ از نهاد رهبری>اجتماعي _ فرهنگي
پرسش : هنر تعزيه چه جايگاهي در فرهنگ اسلامي دارد ؟
پاسخ : T}تعزيه در اسلام: {T
عزاداري و سوگواري اهل بيت(ع)، ميتواند در قالبها و ابزاري که در ميان ملل و اقوام مختلف مرسوم بوده، محقق شود و به شيوههاي گوناگون تجلّي يابد.
البته اين تا زماني است که قالبها به اصل پيام و محتوا لطمه وارد نسازد؛ بلکه به بهترين نحو آن را در ذهن و جان مخاطب جاي دهد. از اين رو استفاده از شيوههاي عزاداري که در زمان صدر اسلام رايج نبوده (مانند زنجيرزني، سينه زني، تعزيه و...) نه تنها از نظر شرعي اشکال ندارد؛ بلکه مددکار اسلام بوده و ميتواند در حد خود، شعارهاي عاشورا و اهل بيت(ع) را به گوش انسان معاصر رسانده و قلب او را به سمت باور بدانها سوق ميدهد.
البته بايد به اين نکته مهم نيز توجه کرد که عزاداري مشروع و مجاز، داراي حدود و چارچوبهاي خاصي است که به وسيله شرع و عقل تعيين ميگردد. اگر عزاداري در شيوههايي اجرا شود که شور را بر شعور غالب سازد و به نوعي موجب انحراف از فلسفه عزاداري گردد، خارج از حدود عزاداري مشروع، مقبول، موجه و معقول است.
اگر قالبهاي عزاداري به گونه اي باشد که عقلاي جامعه، آن را تقبيح کرده، آن را موجب وهن مذهب و آموزههاي اصلي عاشورا بدانند، قطعاً حد غيرمجاز عزاداري خواهد بود. V}محمد رضا کاشفي، فلسفه عزاداري، مرکز فرهنگي نهاد، چاپ اول، 1381، ص 21{V
شکل و صورت عزاداري بايد به گونه اي باشد که بتواند هسته و محتواي اصلي پيام عاشورا را به مردم ابلاغ و باور انسانها را نسبت به آنها تقويت کند؛ ولي اگر اين ظاهر، به صورتي درآيد که نه تنها باطن و مغز را نشان ندهد؛ بلکه باعث گردد اصل مسئله و موضوع خدشه دار شود، شکل و صورت مناسبي نخواهد بود.
در هر صورت تعزيه همچون ديگر سنتهاي مذهبي، بايد به هنگام اجراي آن موازين شرعي رعايت گردد و ارزشهاي معنوي آن پايمال نشود و چون سنتي ديني است، بايد نشانگر فضايل، مکارم و خصال نيکو باشد، مردم را دين شناس نمايد و روح معنويت را در آنان تقويت کند. پس تعزيه در صورتي موجب خشنودي خدا و اولياي الهي است که در حدود بندگي پروردگار بوده و مشتمل بر دروغ، حرام و امور وهن انگيز نباشد.
مسئله شبيه خواني و تعزيه، از ديدگاه فقهي و اعتقادي، مورد بحث و بررسي عالمان شيعه قرار گرفته است. برخي آن را تحريم و بعضي تجويز کرده اند. از نظر علماي شيعه، خدمتي براي حفظ اسلام بالاتر از اين نيست که بدعتها از بين بروند و افکار موهوم، خرافي و مضامين سست از متون نوحهها و شبيه نامهها حذف شوند. از اين رو در صورتي که مسائل شرعي، در تعزيه خواني رعايت گردد و تعزيه پيراسته از وهن و خرافات باشد، اشکالي بر آن نيست.
کد سوال : 15
موضوع : سياسي و انديشه سياسي
پرسش : به چه دليل ادعا ميكنيد كه انقلاب اسلامي ايران متأثر از قيام امام حسين(ع) و فرهنگ عاشورا است؟ نقش آن در پيدايش، پيروزي و تداوم انقلاب اسلامي چيست؟
پاسخ : T}فرهنگ عاشورا و انقلاب اسلامي {T
از ديدگاه بسياري از انديشمندان و متفكراني كه در زمينه تبيين علل و عوامل پيروزي انقلاب اسلامي ايران، نظريهپردازي کردهاند، عامل مذهب از قويترين و اصليترين عواملي است كه در پيدايش و پيروزي انقلاب اسلامي، نقش به سزايي ايفا نموده است.
ميشل فوكو ـ فيلسوف مشهور فرانسوي و نظريه پرداز پست مدرنيسم ـ در تحليل و بررسي عوامل انقلاب اسلامي از «معنويت گرايي سياسي» نام ميبرد. به نظر او، روح انقلاب اسلامي در اين حقيقت يافت ميشود كه ايرانيان از خلال انقلاب خود ـ در جست و جوي ايجاد تحوّل و تغيير در خويش بودند. هدف اصلي آنان ايجاد يك تحول بنيادين در وجود فردي و اجتماعي، حيات اجتماعي و سياسي و در نحوه تفكر و شيوه نگرش بود... آنان راه اصلاح را در اسلام يافتند. اسلام براي آنان هم دواي درد فردي و هم درمان بيماريها و نواقص جمعي بود. V}به عنوان نمونه ر.ك: عميد زنجاني، انقلاب اسلامي ايران و ريشه آن؛ سيد حميد روحاني، نهضت امام خميني(ره)؛ منوچهر محمدي، تحليلي بر انقلاب اسلامي؛ علي دواني، نهضت روحانيون ايران؛ جميله كديور، رويارويي انقلاب اسلامي ايران و آمريكا و... {V
آصف حسين در كتاب ايران اسلامي: انقلاب و ضد آن بر اين نكته تأكيد دارد كه بايد مطالعة انقلاب با توجه به عنصر ايدئولوژي، نقش اپوزيسيون اسلامي، مشروعيت، آموزشها و خصوصاً رهبري صورت گيرد. V}به نقل از عبدالوهاب فراتي، ضيافتهاي نظري بر انقلاب اسلامي «مجموعه مقالات» ص{V297 حامد الگار نيز در كتاب ريشههاي انقلاب اسلامي؛ سه عامل «تشيع، رهبري امام خميني(ره) و طرح اسلام به عنوان يك ايدئولوژي» را به عنوان ريشههاي انقلاب مطرح ميكند. V}همان {V
از سوي ديگر مروري بر ادبيات سياسي رايج در روند وقوع انقلاب اسلامي، شعارها، سخنرانيها و بيانيههاي انقلابيون و رهبران نهضت، بيانگر اين واقعيت است كه از ميان عناصر مذهبي، «فرهنگ عاشورا و نهضت امام حسين(ع)، نقش به سزايي در اين زمينه ايفا کرده است. مؤلفههاي فرهنگ و تعاليم عاشورا عبارتاست از:
1. فرهنگ شهادت،
2. فرهنگ مبارزه مستمر حق با باطل،
3. فرهنگ طاغوت ستيزي و طاغوت زدايي،
4. اصل پيروي از رضاي خدا و مصالح مسلمين،
5. فرهنگ پيشگيري از جرم و فساد قبل از وقوع آن در فرهنگ نظارت عمومي و امر به معروف و نهي از منكر. V}هاشم هاشم زاده هريسي، اصول فرهنگ و تعاليم عاشورا، چكيده مقالات گنگره بين المللي امام خميني(ره) و فرهنگ عاشورا؛ مؤسسه تنظيم و نشر آثار امام خميني(ره)، ص189{V
اين مؤلفهها در پيدايش و پيروزي انقلاب اسلامي، نقش و تأثير به سزايي داشته و حفظ و تداوم انقلاب اسلامي نيز در گرو حركت در اين چهارچوب است. اكنون جهت آگاهي بيشتر بحث را در چند محور با كمي تفصيل بيشتر پي ميگيريم:
T}يك. تأثير فرهنگ عاشورا در پيدايش انقلاب اسلامي {T
T}1ـ1. اهداف و انگيزههاي انقلابيان {T
هدف و انگيزه مردم ايران از انقلاب اسلامي، نابودي ظلم، استبداد و استكبار و بر پايي حكومت عدل الهي و اجراي احكام اسلامي به عنوان «معروف» و جلوگيري از وابستگي به اجانب و بيگانگان به عنوان «منكر» بود. اينها همان انگيزه و هدف امام حسين(ع) از قيام عاشورا بود آنجا كه ميفرمايد: «H} انما خرجت لطلب الاصلاح في امه جدّي اريد ان آمر بالمعروف و انهي عن المنكر و اسير بسيرة جدّي و ابي علي ابن ابي طالب(ع) {H ».
اگر يزيد بن معاويه تجاهر به فسق و فجور داشت، خاندان پهلوي نيز همان گونه عمل ميكردند و به عنوان نمونه بايد گفت: اسلام زدايي را تا آنجا رساندند كه به طور رسمي تاريخ هجرت پيامبر اكرم(ص) را به تاريخ شاهنشاهي تبديل كردند!! امام راحل(ره) دربارة تأثير عاشورا بر اهداف و انگيزههاي انقلاب اسلامي ميفرمايد: «حضرت سيد الشهدا(ع) به همه آموخت كه در مقابل ظلم، در مقابل ستم، در مقابل حكومت جائر چه بايد كرد». V}قيام عاشورا در كلام و بيان امام خميني(ره)، ص55 {V
برخي از علماي اسلامي بر اين عقيدهاند كه مهمترين انگيزه امام حسين(ع) از اين قيام، ايجاد حكومت اسلامي بوده است. امام خميني(ره)، در اين زمينه ميفرمايد: «زندگي سيدالشهدا(ع)، زندگي حضرت صاحب(ع)، زندگي همه انبياي عالم، همه انبيا ـ از اول، از آدم تا حالا ـ همهشان اين معنا بوده است كه در مقابل حكومت جور، حكومت عدل را ميخواستند درست كنند». V}همان، ص 55 {V
ازاينرو يكي از مهمترين شعارهاي انقلابيون انقلاب، اين بود: «نهضت ما حسينيه، رهبر ما خمينيه»
T}1ـ2. رهبري انقلاب {T
وجود رهبري حسينگونه همچون امام خميني(ره)، يكي از مهمترين تأثيرات نهضت عاشورا در پيدايش انقلاب اسلامي بود.
مردم ايران، صلابت، شهامت، شجاعت، قاطعيت، سازش ناپذيري و روح حماسي حضرت امام حسين(ع) را در شخصيت امام خميني(ره) متجلي ميديدند و شرايطي كه امام حسين(ع) براي رهبر و حاكم جامعه اسلامي توصيف ميکرد، در او مييافتند. شعار انقلابيان «خميني، خميني تو وارث حسيني» مبيّن اين امر است.
T}1ـ3. شيوه مبارزه {T
در فرهنگ مكاتب مادي، نبايد مشت به نبرد با درفش برود؛ اما مردم ايران تحت تأثير نهضت عاشورا، روحيه شهادتطلبي امام حسين(ع) و اصحابش را در خاطرهها تكرار ميكردند. هنگامي که جوانان انقلابي با شعارهاي «اللَّهاكبر» و «توپ، تانك، مسلسل، ديگر اثر ندارد» و... با تانكها و مسلسلهاي رژيم ستم شاهي مقابله ميکردند، امام راحل(ره) فرمود.
«كيفيت مبارزه را اينكه قيام در مقابل يك حكومت قلدري كه همه جا را در دست دارد، با يك عده معدود چه طور باشد، اينها چيزهايي است كه حضرت سيدالشهدا به ملت آموخته است». V}صحيفة نور، ج17، ص 55{V
مردم از فرد ستيزي به دور بوده و تحت تأثير رأفت اسلامي و با الهام از سيرة امام حسين(ع) با دشمنان خود (مانند حر بن يزيد رياحي و ...)با شعار «گل در مقابل گلوله»، فرياد ميزدند: «ارتش ايران حسيني شده، رهبر ايران خميني شده». V}مصطفي كواكيان، هفت قطره از جاري زلال انديشه امام خميني(ره)، ص 229 {V
T}1ـ4. طريق ايام و اماكن عزاداري {T
ايام عزاداري امام حسين(ع) و اماكني از قبيل مساجد، تكايا و خيمههاي عزاداري امام حسين(ع) به عنوان مهمترين زمان و مكان براي فعاليت نيروهاي انقلاب و بيداري مردم از مفاسد حكومت پهلوي و سازماندهي آنان براي راهپيمايي، تظاهرات و فعاليتهاي انقلابي، محسوب ميگرديد.
در طول دو ماه محرم و صفر سال اوجگيري انقلاب اسلامي، نقطه اوج آن، تاسوعا و عاشوراي حسيني بود كه به كلي پايههاي رژيم ستمشاهي لرزيد.
سران ساواك در تحليلهاي درون سازماني خود گفته بودند: اگر ما بتوانيم ماه محرم را به خوبي پشت سر بگذاريم، رژيم پهلوي ماندني است و همه ديديم كه بعد از اربعين حسيني در سال 1399 ه.ق رژيم2500 ساله شاهنشاهي در كمتر از يك ماه ساقط شد. V}راهپيمايي عظيم مردم ايران در روز اربعين برابر با29/10/1357بود كه پس از23 روز در 22/11/1357 انقلاب اسلامي پيروز شد {V
T}دو. تأثير فرهنگ عاشورا در پيروزي انقلاب اسلامي {T
با مروري بر مقاطع سرنوشتساز در پيروزي انقلاب اسلامي، مشخص ميشود كه نقطه آغازين آنها از ايام عزاداري امام حسين(ع) و با الهام از آموزههاي نهضت عاشورا بود:
2ـ1. قيام 15خرداد ـ كه نقطه عطفي در تاريخ انقلاب شمرده ميشود ـ به دنبال سخنراني شديداللحن حضرت امام(ره) در بعدازظهر عاشورا (13خرداد 1342) به وقوع پيوست. ايشان در مورد قيام 15 خرداد فرمود:
«ملت عظيم الشأن در سالروز اين قيام فاجعه انفجارآميزي كه مصادف با15 خرداد 42 بود، با الهام از عاشورا آن قيام كوبنده را به بار آورد. اگر عاشورا و گرمي و شور انفجاري آن نبود، معلوم نبود چنين قيامي بدون سابقه و سازماندهي، واقع شود».
2ـ2. هفده شهريور نيز يكي از مقاطع مهم انقلاب بود كه تحت تأثير عاشورا و فرهنگ آن شكل گرفت: «هفده شهريور مكرر عاشورا و ميدان شهدا مكرر كربلا و شهداي ما مكرر شهداي كربلا و مخالفان ملت ما مكرر يزيد و وابستگان او هستند». V}صحيفة امام، ج16، ص 290 {V
2ـ3. اعلاميه تاريخي امام خميني(ره) در روز 21بهمن1357 مبني بر شكستن كودتا و حكومت نظامي رژيم ـ كه تصميم داشتند رهبران اصلي انقلاب را دستگير كرده و به زعم خويش به انقلاب براي هميشه پايان دهند ـ عملاً نوعي حماسه عاشورايي محسوب ميشد. مردم تحت تأثير اعلاميه و فرمان حسين زمان خويش، به خيابانها ريخته و توطئههاي رژيم را درهم شكستند.
امام راحل(ره) در اين زمينه ميفرمايد: «اگر قيام حضرت سيدالشهدا(ع) نبود، امروز هم ما نميتوانستيم پيروز بشويم. تمام اين وحدت كلمهاي كه مبدأ پيروزي ما شد، براي خاطر اين مجالس عزاداري مجالس سوگواري و اين مجالس تبليغ و ترويج اسلام شد». V}صحيفه امام، ج 16، ص 346 {V
T}سه. تأثير فرهنگ عاشورا بر حفظ و تداوم انقلاب اسلامي {T
فرهنگ عاشورا نه تنها عامل پيدايش اصل انقلاب و زمينهساز پيروزي آن در مراحل مختلف بوده است؛ بلكه همين فرهنگ، عامل اساسي حفظ و تداوم انقلاب اسلامي نيز محسوب ميگردد.
اگر انقلاب اسلامي بخواهد بر مبناي آن فرهنگي كه شكل گرفته، تداوم يابد؛ بايد توجّه ويژه اي به همان فرهنگ داشته باشد: روحيه شهادتطلبي، آزادگي، عزّت نفس، مبارزه با ظلم و ستمگري، مخالفت با تخطّي از احكام اسلام و... در عرصههاي مختلف سياست خارجي و روابط با ديگر كشورها و نيز عرصه سياست داخلي؛ از سياستگذاري در ابعاد مختلف اقتصادي، اجتماعي، سياسي، فرهنگي و غيره گرفته تا بخشهاي اجرايي و... .
همه بايد پايبند به آموزههاي نهضت امام حسين(ع) و فرهنگ عاشورا باشند. اگر انقلاب اسلامي توانسته است از كليه توطئهها جان سالم به در برد؛ اگر جنگ تحميلي هشت ساله ـ كه از سوي تمامي قدرتهاي جهاني پشتيباني ميشد ـ نتوانست اين انقلاب مردمي و اسلامي را از پاي درآورد؛ اگر تهديدهاي دشمنان اسلام، امپرياليسم تبليغاتي، محاصره اقتصادي، كودتاي نظامي و... هيچكدام كوچكترين خللي در عزم و اراده نظام اسلامي وارد نكرد، همه و همه به دليل همان فرهنگ عاشورايي ملت ايران است. V} هفت قطره، همان، ص 235 {V
امام خميني(ره) در اين زمينه ميفرمايد: «اين محرّم را زنده نگه داريد. ما هر چه داريم از اين محرم است. از اين قتل سيدالشهدا(ع) است و شهادت او است. ما بايد به عمق اين شهادت و تأثير اين شهادت در عالم برسيم و توجه كنيم كه تأثير او امروز هم هست. اگر اين مجالس وعظ و خطابه و عزاداري و اجتماعات سوگواري نبود، كشور ما پيروز نميشد. همه در تحت بيرق امام حسين(ع) قيام كردند. الان هم ميبينيد كه در جبههها وقتي كه نشان ميدهند آنها را، همه با عشق امام حسين(ع) است كه دارند جبههها را گرم نگه ميدارند». V} صحيفه امام، ج 17، ص58 {V
ايشان در جاي ديگر ميفرمايد:
«فداكاري حضرت سيدالشهدا(ع) است كه اسلام را براي ما زنده نگه داشته است... بايد بدانيد كه اگر بخواهيد نهضت شما محفوظ بماند، بايد اين نهضتها را حفظ كنيد». V}همان، ج 15، ص331 و230 و جهت مطالعه درباره تأثيرات فرهنگ عاشورا بر انقلاي اسلامي ر.ك: عبدالوهاب فراتي، ضيافتي نظري بر انقلاب اسلامي (مجموعه مقالات)، ص 91؛ فصلنامه حكومت اسلامي، سال هشتم، شماره اول بهار 82، (ش 28)، ص 396{V
کد سوال : 16
موضوع : پرسش و پاسخ از نهاد رهبری>اخلاق و عرفان
پرسش : علت صرف هزينه زياد براي مقبره بزرگان چيست؟
پاسخ : T}زيباسازي قبور اهل بيت (ع) {T
نخست بايد دانست كه از ديدگاه آيات و روايات اسلامي، زيارتگاهها و محلهاي عبادت، نبايد نمادي از تجملات دنيايي و زخارف مادي باشد؛ ولي زيباسازي فضا در حد ايجاد جذابيت براي زائران، داراي آثار ثمربخش و سازندهاي است كه به بعضي از آنها اشاره ميشود:
يکم. تعمير و زيباسازي قبور ائمه اطهار(ع) تعظيم شعائر الهي است و قرآن مجيد آن را نشانه تقواي قلوب و تسلّط پرهيزگاري بر دلها ميداند: «A} وَ مَنْ يُعَظِّمْ شَعائِرَ اللّهِ فَإِنَّها مِنْ تَقْوَى الْقُلُوبِ{A؛ » V}حج، آية 32 {V مقصود از شعائر در اين آيه، نشانههاي دين الهي است. اولياي خدا ـ به ويژه آنان كه در راه گسترش دين جانبازي كردهاند ـ از شعائر و نشانههاي دين او هستند. يكي از راههاي بزرگداشت آنان ـ علاوه بر حفظ آثار و مكتب آنها ـ حفظ و تعمير قبور آنان است. معمولاً در ميان تمام ملل، شخصيتهاي بزرگ سياسي و ديني در نقاط حساس به خاك سپرده ميشوند و از مقبرة آنان به عنوان نشانه مكتب و نماد افتخار، محافظت ميشود. قرآن مجيد به روشني به ما دستور ميدهد كه به بستگان و خويشاوندان پيامبر گرامي(ص) مهر ورزيم: «A} قُلْ لا أَسْئَلُكُمْ عَلَيْهِ أَجْرًا إِلاَّ الْمَوَدَّةَ فِي الْقُرْبى{A » V}شوري، آية 23{V و مسلماً يكي از راههاي ابراز علاقه به خاندان رسالت، حفظ و بزرگداشت مرقدهاي آنان است. به دليل همين ابراز احساسات و نشان دادن عشق و علاقه فراوان به اهل بيت(ع)، شيعيان همواره سعي كردهاند كه زيباترين هنرهاي معماري و آيينهكاري و منبتكاري را در حرمها و بناهاي متعلّق به آنان، به كار برند و ارزندهترين و با ارزشترين فلزات ـ اعم از طلا و نقره و ساير جواهرات ـ را وقف آن قبور مطهر نمايند و در تزيين گنبد و بارگاه آن بزرگان استفاده كنند. اين، نشانه تعظيم شعائر و بيانگر شكوه و اجلال آن بزرگواران در نزد مردم است. همچنين ديدن اين حرمهاي نوراني، يادآور عظمت معنوي و مقام والاي صاحب آن بارگاه است.
دوم. بزرگداشت مقام بزرگان دين ـ از طريق آباداني و زيباسازي قبور آنان و به وجود آوردن امكانات رفاهي براي زائران و ارائه خدمات فرهنگي و مادي و ... ـ ميتواند نقش ارزندهاي در گسترش و ترويج فرهنگ و ارزشهاي اسلامي و اسوه قراردادن ائمه اطهار(ع) و تمسّك به سيرة آن بزرگواران براي عموم مردم داشته باشد. اين خود، نتايج مهم و ارزشمندي در حوزه فردي و اجتماعي به دنبال دارد و در نهادينه كردن ارزشهاي الهي و انساني مؤثر است. بسياري از امور عامالمنفعه (مانند خيرات، نذورات، اوقاف، مدرسهسازي، سرپرستي ايتام، پرداخت وجوهات شرعي، كمك به نيازمندان و...) از تأثيرات و نتايج بسيار ارزندة ساخت و ساز صحن و بارگاه امامان و امامزادهها است؛ زيرا شكوه اين مكانهاي مقدس، در جذب مردم براي زيارت و انجام دادن خيرات مؤثر است. به عبارت ديگر، صرف هزينههاي مالي به وسيلة افراد نيكوكار، براي زيباسازي و تجليل بارگاه بزرگان دين، سبب يادآوري مقام و عظمت والاي آن بزرگان وتعظيم شعائر الهي است و مردم بسيار زيادي را به سوي خود جلب ميكند و در گسترش فرهنگ و ارزشهاي الهي و سيره و منش فردي و اجتماعي آن بزرگواران مؤثر است.
سوم. اگر بين ساير بودجههاي كلان فرهنگي كشور و نتايج حاصلة آن، با هزينههاي صرف شده در اين گونه اقدامات مقايسه اي کنيم و نتايج آن دو را بسنجيم، اهميت اين قبيل اقدامات براي ما روشن ميشود و در بسط و گسترش آن كوشش ميكنيم.
چهارم. البته بايد از هرگونه اسراف و ريخت و پاش و انجام دادن اموري كه به هيچ وجه زيبنده نظام اسلامي و مكتب اهل بيت(ع) نيست، جلوگيري كرد و براي استفاده بهينه از امكانات موجود، برنامهريزي نمود و در جهت گسترش فرهنگ صحيح اسلامي و ارائه خدمات گوناگون از آن،بهره برد؛ خدماتي مانند ايجاد كتابخانه، زائرسرا، سالن اجتماعات، مراكز درماني، امكانات آسايش، مراكز فرهنگي و تفريحي و ورزشي براي عموم افراد جامعه و... همانطور كه شاهد انجام گرفتن اينگونه اقدامات از سوي برخي مراكز ديني و زيارتي (مانند آستان قدس رضوي در مشهد و آستان مقدس حضرت معصومه(س) در قم و...) هستيم.
کد سوال : 17
موضوع : سياسي و انديشه سياسي
پرسش : چرا به هشت سال دفاع در مقابل رژيم بعثي دفاع مقدس ميگويند؟! در حالي که کلمه مقدس براي چيزها و ارزشهاي مقدس است (مانند کتاب قرآن و...)؟
پاسخ : در پاسخ به اين پرسش، توجه به نکات ذيل حائز اهميت است:
T}يک. قداست و امور مقدس در فرهنگ اسلام {T
از نظر دين، هر فعل يا امري که جنبه الهي و صبغه ربوبي داشته باشد، مقدس است. «A} صِبْغَةَ اللّهِ وَ مَنْ أَحْسَنُ مِنَ اللّهِ صِبْغَةً{A ؛». V} بقره(2)، آية 138 {V
قدسي بودن مبتني بر بهره مندي از صبغه و جنبه الهي در عقايد، اخلاق و افعال فردي و اجتماعي است و آن نيز در پرتو حسن و نيکويي فعل و فاعل به دست ميآيد. بنابراين هر چيزي که صبغه ربوبي و جنبه الهي داشته و تحت نظارت و دستور خداوند متعال باشد، از امور مقدس محسوب ميشود. حتي افعالي که انسانها به مقتضاي طبيعت و نيازهاي طبيعي خود، انجام ميدهند و در راستاي دستورات خداوند متعال است، از امر قدسي شدن مستثنا نيست. V}ر.ک: آيت الله جوادي آملي، نسبت دين و دنيا، نشر اسراء، چاپ اول 1381، صص 100 ـ 89{V
امام صادق(ع) در اين باره ميفرمودند: «H} الکاد علي عياله کالمجاهد في سبيل الله{H »؛ «کسي که براي تأمين خانواده خويش تلاش کند، اجر او مانند پاداش مجاهد در راه خداست». V}وسائل الشيعه، ج 17، ص 67 {V
دقت در اين حديث و ساير احاديث مشابه آن، نشان ميدهد که شرع با دخالت در امور دنيوي ـ حتي در امور ضروري بشر، همانند به دست آوردن مخارج زندگي ـ سبب ميشود بين امور دنيوي بشر و مفاهيم کاملا مقدس (همانند قرآن کريم، پيامبران و امامان و...) ارتباط برقرار و آنها نيز اموري قدسي و الهي شود. حتي ممکن است آن قدر ميزان تقدس و الهي بودن آنها بالا باشد، که انسان به ياري آنها بتواند در معاد به بالاترين مدارج عالي بشريت و لقاي پروردگارش نايل آيد.
تشخيص امور مقدس، ميتواند هم از طريق دلايل نقلي و آيات و رواياتي باشد که براي اعمال خاصي نظير نماز، روزه، حج و جهاد و... ارزش و جايگاه ويژه اي قائل شده اند و هم ميتواند از طريق دليل عقلي دين و حکم آن دربارة اعمالي صورت پذيرد که مربوط به امور زندگي دنيوي و معيشتي جامعه است. در اين قبيل از اعمال و رفتار، هيچ فرقي (بين امور مهم و غير مهم وجود ندارد؛ به گونه اي که از اعمال به ظاهر کم اهميت مانند خوردن، آشاميدن، تفريح، مسافرت و...) تا امور سرنوشت ساز اجتماعي (نظير تهيه امکانات اقتصادي ملت، ارايه خدمات و بهداشت و درمان، حفظ امنيت داخلي و خارجي، قانونگذاري و...) همه در صورتي که در راستاي تعاليم و ارزشهاي الهي بوده و صبغه ديني به خود گيرد و براي تحصيل قرب و رضاي الهي باشد ميتواند اموري مقدس شوند؛ گرچه درجة قداست آنها متفاوت است. V} ر.ک: نسبت دين و دنيا، همان، صص 94 – 93 {V
بالاخره اينکه با همه ارزش و اهميتي که دين اسلام براي هدايت مردم و فهم درست و اقبال انسانها به سوي خداوند متعال و تعاليم او قائل است، هيچگاه تقدّس و ارزشي ماورايي دين و مقدسات ربوبي را بر ديدگاه ها، فهمها و تلقيهاي آنان مبتني نميکند؛ اين گونه نيست که قداست امري، بستگي به نظر و رأي مردم داشته باشد و براساس نظرات موافق و مخالف و توهم و خيال پردازيهاي اشخاص، قداست آنان در تغيير باشد؛ بلکه امور مقدس داراي پشتوانه مستقل و ثابت ديني است.
T}دو. مقدس بودن جهاد و دفاع در اسلام {T
از منظر اسلام، جهاد و دفاع از جايگاه ارزشي بسيار بالايي برخوردار است و در زمره مهمترين امور مقدس ديني به شمار ميآيد. شهيد مطهري(ره) در اين زمينه مينويسد: «اسلام ديني نيست که بگويد اگر کسي به طرف راست چهره ات سيلي زد، طرف چپ را جلو ببر و ديني نيست که بگويد کار خدا را به خدا و کار قيصر را به قيصر وابگذار، و همچنين ديني نيست که ايدة مقدس اجتماعي نداشته باشد و يا کوشش در راه دفاع يا بسط آن ايده را لازم نشمارد. قرآن کريم سه مفهوم مقدس را در بسياري از آيات خود توأم آورده است: «ايمان»، «هجرت» و «جهاد». انسان قرآن، موجودي است وابسته به ايمان و وارسته از هر چيز ديگر، اين موجود وابسته به ايمان براي نجات ايمان خود، هجرت ميکند و براي نجات ايمان جامعه و در حقيقت براي نجات جامعه از چنگال اهريمن بي ايماني جهاد مينمايد». V}ر.ک: مرتضي مطهري، قيام و انقلاب مهدي(عج)، تهران، انتشارات صدرا، 1374، ص 73 {V
امام علي(ع) در نهج البلاغه در اهميت جهاد ميفرمايد: «H} ان الجهاد باب من ابواب الجنه فتحه الله لخاصه اوليائه{H »؛ «همانا جهاد دري از درهاي بهشت است که فقط به روي دوستان خاص خويش گشوده است» و در ادامه ميفرمايد: «H} و هو لباس التقوي{H »؛ «جهاد جامه تقوا است». تقوا؛ يعني، پاکي راستين و پاکي از آلودگيهاي روحي و اخلاقي که در خودخواهيها و خودپسنديها و خودگراييها ريشه دارد. به همين دليل، مجاهد واقعي با تقواترين افراد است؛ زيرا هر کسي از جنبه اي پاک و متقي است. يکي از نظر حسادت، ديگري از نظر بخل و... اما مجاهد از هستي خود گذشته و آن را فداي دين و مردم خود کرده است. بنابراين دري که به روي مجاهدين باز ميشود، با ساير پاکان متفاوت است.
سپس ميفرمايد: «H} و درع الله الحصينه و جنته الوثيقه{H »؛ «جهاد زره نفوذ ناپذير خدا و سپر مطمئن خداست».
اگر روح ملّتي، روح جهاد باشد و هميشه به اين سپر الهي مجهّز شود، ديگر هيچ دشمن توانايي تجاوز و سلطه بر آنان را نخواهد داشت.
امام علي(ع) ضمن برشمردن آثار مثبت جهاد، به بعضي از آثار منفي که بر ترک آن مترتب است اشاره نموده، ميفرمايد: «آن که از جهاد به دليل بيميلي و بيرغبتي روبرگرداند، خداوند جامه ذلت و روپوش بلا برتن او ميپوشاند و او را لگدکوب حقارت ميگرداند و حجابها و پردهها روي بصيرت دل او قرار ميدهد و بينش را از او سلب ميکند، برخورداري از دولت حق به جريمه ترک جهاد از او برگردانده ميشود و به سختيها و شدايد گرفتار ميگردد و از رعايت انصاف درباره اش محروم ميشود». V}نهج البلاغه، خطبه 27 {V
از اين روست که پيامبر گرامي اسلام ميفرمايد: «H} الخير کله في السيف و تحت ظل السيف{H »؛ «خير و برکت در شمشير و زير سايه شمشير است». V}شيخ طوسي، تهذيب الاحکام، ج 6، کتاب الجهاد {V
و در جاي ديگر ميفرمايد «آن که جهاد نکرده و لااقل انديشه جهاد را در دل خود نپرورده باشد، با نوعي از نفاق خواهد مرد». V}ر.ک: قيام و انقلاب مهدي، همان، ص 79 {V
در هر صورت، بررسي آيات و روايات متعدد، بيانگر جايگاه والاي ارزشي جهاد و دفاع در اسلام و قداست آن است. البته اسلام دين رحمت و صلح و همزيستي مسالمت آميز است و وجود و وجوب جهاد در آن، صرفاً جنبهاي تدافعي دارد و به هيچ وجه، تجاوزگري، ظلم و ستم به حقوق ديگران را تجويز نکرده و برنميتابد. V} ر.ک: سيد ابراهيم حسيني، اصل منع توسل به زور، دفتر نشر معارف، قم 1382 {V
T}ح. دفاع مقدس: {T
همانگونه که گذشت اصل جهاد و مبارزه در راه خداوند و دفاع از دين و کيان اسلامي، از قداست ويژه اي در اسلام برخوردار است؛ اما اينکه آيا دفاع ملت مسلمان ايران در جنگ تحميلي از خود، از ديدگاه اسلامي مقدس شمرده ميشود يا نه؛ نيازمند در نظر گرفتن چند موضوع است:
T}3ـ1. اسلامي بودن نظام جمهوري اسلامي ايران {T
اثبات اسلامي بودن جامعه و نظام ما، مبتني بر شناخت دقيق از جامعه و نظام اسلامي و ويژگيهاي آن از يك سو و تطبيق آن بر جمهوري اسلامي ايران است. جامعة ديني، جامعهاي است «دينباور»، «دين مدار»، «دينداور» و «مطلوب دين».V}سيد موسي ميرمدرسي، جامعة برين، چاپ اول، 1380، صص 209 – 210 {V
جامعة ديني جامعهاي است كه شبكه روابط اجتماعي، اقتصادي، سياسي، حقوقي و اخلاقي آن بر اساس دين و آموزههاي آن تنظيم شده باشد.
بر اين اساس ميتوان دو معيار اصلي براي جامعة اسلامي نام برد:
الف. افراد جامعه به دين مبين اسلام باور داشته و آن را در رفتار فردي و اجتماعي خود جلوهگر سازند.
ب. كليه نظامهاي حقوقي و ساختارهاي سياسي بر اساس دين مبين اسلام، تنظيم شده باشد.
نكتة مهمّي كه در اينجا قابل ذكر است، توجه به مراتب متعدد جامعة اسلامي است؛ يعني، اينكه به هر مقدار اين دو معيار در جامعهاي رعايت شود، درصد و ميزان اسلامي بودن آن بالاتر ميرود.
در هر صورت با نگاهي به واقعيات جامعة ايران بعد از انقلاب اسلامي، مشخص ميشود كه جامعه ما از دو معيار جامعة اسلامي برخوردار است؛ زيرا اكثر افراد جامعه به دين مبين اسلام عقيده و باور دارند و نظام حقوقي و ساختار سياسي جامعه نيز بر اساس آموزههاي دين مبين اسلام، شكل گرفته است. در اصول قانون اساسي ايران اصل دوم بيانگر توحيدي بودن نظام اسلامي و اهداف و آرمانهاي آن است. اصل دوازدهم، اسلام را دين رسمي اعلام ميكند و بر اساس اصل پنجم در رأس نظام، ولي فقيه جامع شرايط و نايب عام امام زمان(عج) حكومت را در دست داشته و ساير بخشهاي نظام از ايشان كسب مشروعيت ميکنند.
T}3ـ2. کافر و متجاوز بودن حزب بعث و صدام {T
قبل از بررسي اين موضوع، ابتدا لازم است به اين نكته توجه شود كه بايد بين صدام و حزب بعث حاكم در عراق، با ملت مسلمان عراق تفكيك گذاشت؛ زيرا مردم عراق قطعاً مسلمان بوده و كسي ادعاي كفر آنان را نكرده است. آنان از مرام و اعمال حكومت بعثي صدام و جنگ با ايران راضي نبودند و چه در زمان جنگ و چه بعد از آن و حوادثي كه اكنون مشاهده ميکنيم، پايبندي و علاقه خود را به دين مبين اسلام نشان داده اند. ارتشيان عراق نيز كه با ما در طول هشت سال جنگيدند، بر سه دستهاند: بعثيان و كارگزاران حكومت صدام، افراد فريب خورده، اشخاص مجبور.
از نظر فقهي حكم دسته اول و دوم ـ كه كارگزاران و حاميان حكومت ظالم و جائر بعث بودند ـ با حكم دسته سوم ـ كه هيچ راه فراري از اجراي دستورات صدام نداشتند ـ متفاوت بوده و حساب جدايي دارند.
بعد از بيان اين مقدمه، توجه به نکات ذيل در مورد كافر بودن حزب بعث عراق و بهخصوص صدام بايسته است:
حضرت امام خميني(ره) به عنوان فقيه و مجتهد اسلام شناس و مرجع تقليد جهان تشيع، دربارة صدام چنين فرمودد: «صدام حسين به حسب حكم شرعي كافر است و هم او طرفدار كفار است». V}صحيفة نور، انتشارات وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامي، چاپ دوم، پاييز 1372، ج 7، ص 535 {V
اثبات اين حكم نيازمند بررسي مباني فكري و عقيدتي حزب بعث عراق و صدام از يك سو و عملكرد اين حزب در مقابل ملت مسلمان عراق و ايران اسلامي از سوي ديگر است.
3ـ2ـ1. مباني فكري و عقيدتي حزب بعث عراق و صدام
اين حزب داراي مرام سوسياليستي بوده كه از همان ابتداي تأسيس خود، به صراحت مرام الحادي و انكار رسالت پيامبر اسلام(ص) را سرلوحه عقايد خود قرار داد. از نظر اعتقادي شعار معروفشان اين بود:
«H} آمنت بالبعث ربا لاشريك له و ميشيل نبيا ما له ثاني{H ؛ يعني، به حزب بعث به عنوان خداوند لا شريك و به ميشيل عفلق به عنوان پيامبر بينظير ايمان آورده ام!
اين شعار بارها در اوايل تأسيس حزب بعث عراق از گويندة راديوي آن رژيم، شنيده شد. V}جمهوري اسلامي، 3/6/81 {V
3ـ2ـ2. عملكردها و اقدامات غيراسلامي رژيم بعث و صدام
عملكرد ننگين و سياه اين حزب از قبيل سرسپردگي به دنياي كفر و امپرياليسم، ظلم و ستم و اعدام جمع زيادي از مردم مسلمان و بيگناه عراق (بالاخص فقهايي چون شهيد آيتالله صدر و شهداي بيت آيتالله حكيم و علما و مراجع تقليد ديگري از قبيل آيات عظام شهيد سيدمحمد باقر صدر، شهيد ميرزا علي غروي و شهيد شيخ محمد علي بروجردي و ... ) بيانگر كفر و الحاد عملي اين حزب است.
همچنين راهاندازي جنگ تحميلي عليه حكومت اسلامي ايران به نمايندگي از استكبار و كفر جهاني از ديگر دلايل قطعي براي اثبات كفر اين حزب است. توضيح آنكه:
از ديدگاه فقهي هر كس كه بر امام و پيشواي عادل خروج و مسلحانه شورش كند، باغي و اهل بغي محسوب ميشود. چنين شخصي محكوم به كفر است و جهاد با او بر ساير مسلمانان واجب ميباشد. V} ابوالفضل شكوري، فقه سياسي اسلام، ص 229 {V
چنانكه قرآن كريم ميفرمايد: «A} وَ إِنْ طائِفَتانِ مِنَ الْمُؤْمِنينَ اقْتَتَلُوا فَأَصْلِحُوا بَيْنَهُما فَإِنْ بَغَتْ إِحْداهُما عَلَى اْلأُخْرى فَقاتِلُوا الَّتي تَبْغي... {A »؛ V}حجرات، آية 9{V «هرگاه دو گروه از مؤمنان با هم به نزاع و جنگ بپردازند، در ميان آنها صلح برقرار كنيد و اگر يكي از اين دو بر ديگري تجاوز و ستم نمايد، شما با طايفة باغي و ظالم پيكار كنيد، تا به فرمان خدا بازگردد و اگر طايفة ظالم تسليم حكم خدا شود و زمينه صلح فراهم گردد...». جنگ امام علي(ع) با ناكثين و مارقين، قاسطين نيز از نوع جهاد با باغيان بود. از نظر مصداقي باغيان و اهل بغي داراي موارد متعددي است كه يكي از آنان، جمعيتي است كه با تشكيلات سازمان يافته با اعمال فشار سياسي، تبليغاتي و نظامي و راهاندازي توطئهها از خارج دارالاسلام و نفوذ در داخل، بخواهند به صورت يك حركت خزنده مردم را عليه امام يا نايب بر حق او بشورانند و حاكميت دولت اسلامي را نقض و حكومت را ساقط كنند. V}عباسعلي عميد زنجاني، فقه سياسي، ج 3، ص 336 {V
با توجه به اين ويژگي ها، عملكرد حزب بعث در راه اندازي جنگ تحميلي و تجاوز نظامي به جمهوري اسلامي، قطعاً از مصاديق بغي بوده كه به منظور ساقط کردن حكومت اسلامي راه اندازي شده بود و قطعا از نظر اسلام، نه تنها دفاع در مقابل چنين گروه کافر و متجاوزي مشروع و واجب بوده؛ بلکه از ارزش و قداست ويژهاي نيز برخوردار است. امام راحل(ره) ميفرمايد: «شما براي حفظ اسلام داريد جنگ ميكنيد و او براي نابودي اسلام، الان اسلام به تمامه در مقابل كفر واقع شده است» V}سيد علي بني لوحي، امام خميني و دفاع مقدس، ص 54 {V و يقيناً اين موضعگيري حضرت امام(ره) در مقابل حزب بعث و صدام چيزي جز ترجمه كلام خداوند متعال نيست كه ميفرمايد: «A} وَ قاتِلُوهُمْ حَتّى لا تَكُونَ فِتْنَةٌ وَ يَكُونَ الدِّينُ لِلّهِ{A؛ » V}بقره(2)، آيه 193 {V
کد سوال : 18
موضوع : پرسش و پاسخ از نهاد رهبری>اجتماعي _ فرهنگي
پرسش : آيا زندگي اجتماعي ضرورت دارد؟ علت گوشه نشيني برخي از مردان الهي چيست؟
پاسخ : T}زندگي اجتماعي دراسلام: {T
در اسلام، زندگي اجتماعي هدف نيست و ارزش مطلق ندارد؛ بلكه ارزش آن نسبي است. زندگي اجتماعي، وسيلهاي است براي تأمين ارزشهاي بالاتر. مطلوبيت زندگي اجتماعي، تابع شرايطي است كه زندگي فردي را با زندگي ديگران پيوند ميدهد. عواملي كه زندگي فرد را به جامعه و اجتماع پيوند ميدهد، غريزي، عاطفي و عقلاني. اين عوامل انسان را واميدارد كه به جامعه گرايش يابد و زندگي خويش را با زندگي ديگران پيوند دهد. كمالات انسان، در سايه اجتماع حاصل ميشود و بدون آن، انسان از چنين كمالاتي محروم خواهد ماند. البته اين بدين معنا نيست كه بگوييم: اجتماع داراي ارزش مطلق است.
در قرآن كريم، به همان اندازه كه به محبت كردن مردم به همديگر اهميت داده شده، به تبّري و بيزاري جستن از برخي انسانها نيز اهميت داده شده است. از جمله، در داستان «اصحاب كهف» آمده است كه آن جوانان صالح، از اجتماع فاسد زمان خود كناره گرفته به غاري پناه بردند. V}«و إذ اعتز لتمو هم و ما يعبدون...» سوره كهف(18)، آية 16 {V
قرآن اين كنارهگيري را ميستايد؛ زيرا آنان براي آنكه دين خود را حفظ كنند، از آن جامعه كوچيدند و از آن منجلاب فساد، كنارهگيري كردند. داستان گوشهگيري ابوذر را بعد از رحلت پيامبر(ص)، ميتوان در همين مقوله (فساد دستگاه حكومتي) توجيه كرد، وگرنه ابوذر عزلت انتخاب نكرد. اگر تاريخ زندگي ابوذر مطالعه شود، پرخاشگريهاي او به كارگزاران خلفا، نشانگر سوز و گداز اجتماعي است. به عبارت ديگر، ابوذر از اجتماع نبريد؛ بلكه او را از اجتماع بريدند. كنارهگيري حضرت ابراهيم(ع) از جامعه شرك آلود نمروديـ كه در قرآن آمده است ـ V}«و اعتز لكم و ما تدعون...» مريم(19)، آية 48 {V و يا رهبانيت اصحاب حضرت عيسي(ع)، V}همان، آية 49 و50{V به دليل وضعيت بد زمانشان بود و ميخواستند دين خود را حفظ كنند.
اما در جايي كه خشنودي خدا در بازگشت به جامعه و اجتماع است، براي هدايت ديگران و معاشرت با آنها، رهبانيت، ديرينشي، گوشهگيري و عزلت، ارزشي ندارد. پس زندگي اجتماعي در اسلام، داراي ارزش مطلق نيست؛ بلكه تابع شرايط زمانه است. V}استاد مصباح يزدي، معارف قرآن و اخلاق در قرآن {V
کد سوال : 19
موضوع : پرسش و پاسخ از نهاد رهبری>اجتماعي _ فرهنگي
پرسش : تبادل نظر و مباحثه در زمينههاي مذهبي و سياسي چه شرايط و آثاري دارد؟
پاسخ : T}تبادل نظر در زمينههاي مذهبي و سياسي {T
براي روشن شدن بهتر پاسخ، توجه به سه نكته اساسي بايسته است:
يکم. انسان موجودي است متفكر و خوشبختي و خسران او در گرو بهرهمندي از افكار و انديشه او است. به همين جهت، وليّ خداوندي ـ كه براي هدايت انسان آمده ـ ميكوشد از راه تفكر، او را به منافع مادي و معنوي خود متوجه سازد تا هر چيزي را كه در سعادت او نقش دارد، از راه انديشيدن به وي بفهماند و از راه دل در او شوق و انگيزه ايجاد كند تا به فكر بفهمد و با دل بدان بگرود. بر همين اساس، بيدار كردن افكار و عقول، در سر لوحه برنامههاي پيامبران خدا قرار گرفته است. حضرت علي(ع) فرمود:« H} ... فبعث فيهم رُسُلَه و واتر إليهم أنبيائَه ... و يثير والهم دفائن العقول ... {H »؛ «خداوند پيامبران خود را در ميان مردم برانگيخت و آنان را پي در پي فرستاد [... تا موانع سر راه انديشه را بردارند] و گنجينههاي خود را بر ايشان آشكار گردانند». V}نهج البلاغه، خطبة 1 {V انسان با انديشيدن و فكر كردن، شخصيت والاي خود را رقم ميزند؛ پس اگر اين جايگاه بلند انساني را از او بازدارند، پيامدهاي ناگوار و ناهنجاري متوجّه آدمي و جامعه بشري خواهد شد.
دوم. مردم به طور طبيعي در افكار و انديشهها مختلفند و اساساً تنوع در افكار، از شرايط اصلي و ضرور زندگي بشر است. گوناگوني افكار و انديشههاي انسانها ـ كه از فطرت آنان سرچشمه ميگيرد ـ اين عالَم را از ملال و يكنواختي به درميآورَد و زيستن در آن را لذتّ بخش و موجب خرسندي و خوشوقتي ميگرداند. علاوه بر آنكه قواي عقلاني، اخلاقي و ذوقي را ميپرورد. V}تكاپوگر انديشهها (زندگي، آثار و انديشههاي استاد محمد تقي جعفري)؛ عبدالله نصري، پژوهشگاه فرهنگ و انديشه اسلامي، تهران، چاپ اول، تابستان 1376، ص 408 {V
P}اين تفاوت عقلها را نيك دان {E} در مراتب از زمين تا آسمان{P
P}هست عقلي همچو قرص آفتاب {E} هست عقلي كمتر از زُهر و شهاب{P
P}هست عقلي چون چراغي سرخوشي {E}هست عقلي چون ستاره آتشي{P
V}مثنوي، دفتر پنجم، شمارة 459-461 {V
سوم. اكنون كه انديشيدن، مهم تلقّي گشته و گوناگوني فكرها نيز فطري دانسته شده است، چگونه ميتوان در عين حفظ تفكّر و تعقّل، به اختلاف انديشهها احترام گذاشت؟ آنچه ما آن را «تبادل نظر» و «مباحثه» نام مينهيم، همه براي ارجگذاري بر انديشه، با حفظ تفاوت آرا است. در واقع، در پرتو تضارب آرا و انديشهها، علاوه بر حفظ دو نكته پيشگفته، فكر و خلاقيّت ذهن نيز رشد مييابد و معارف و علوم كاملتر ميگردد. به هر روي، استفاده از آرا و نظريّات ديگران و در هم آميختن افكار و تضارب آرا و دوري جستن از خودمحوري و استبداد در رأي، آدمي را در عقل ديگران شريك ميگرداند و از تجارب آنها بهرهمند ميسازد.
اسلام كه به همه ابعاد تكامل و ترّقي بشر نظر دارد، به اين موضوع ارزش خاص و ويژهاي داده است. حضرت علي(ع) تضارب آرا و تبادل نظر را وظيفه هر عاقل و صاحب فكري دانسته، ميفرمايد: «سزاوار است كه انسانِ خَردمند، رأي ديگران را بر رأي خويش بيفزايد و دانش و آگاهي خويش را با به دست آوردن دانش حكيمان افزون سازد». V}بِحارالانوار، ج 72، ص 100 {V از منظر اميرِ خرد، جمعآوري آرا و نقد و بررسي آنها انسان را به واقعيت و حقيقت رهنمون ميسازد. نيز فرموده است: «آرا و انديشههاي ديگران راـ همانند مايهاي كه در مَشك ميزنند تا زبده و شيره آن را بيرون آورند ـ در عالم ذهن در هم بزنيد و نقّادي كنيد تا ذهن فعال گردد و بر اثر آن، هم به رشد و ابتكار برسد و هم بتواند در ميان انبوه آرا نظريات منفي را از مثبت باز شناسد». V}ميزان الحكمه، (مكتب الاعلام الاسلامي، قم 1362،ش، چاپ اول)، ج 4، ص 36 (حديث6834) {V
P} زان كه با عقلي چو عقلي جفت شد {E} مانع بد فعلي و بد گفت شد {P
P} نفسِ با نفس دگر چون يار شد {E} عقل جزوي عاطل و بيكار شد{P
P}عقل قوت گيرد از عقل دگر {E} پيشهگر كامل شود از پيشهگر{P
P}آشنايي عقل با عقل از صفا {E} چون شود هر دم فزون باشد ولا{P
P}عقل را با عقلِ ياري ياركن {E} امرُ هم شوري » بخوان و كار كن {P
V}مثنوي، دفتر دوم، شمارههاي 20 و21 و2277 ودفتر سوم، شماره 2689 ودفتر پنجم، شماره 167{V
پيامدهاي جلوگيري و يا محدود كردن تبادل نظر، ركود استعدادها، طغيان و انفجار جامعه، سطحينگري و آسيبپذيري و رشد تسليمپذيري و جمودگرايي است. هر يك از اين امور، نتايج بدي را براي جامعه بشري به دنبال خواهد داشت كه تحليل و توضيح آنها مجال ديگري ميطلبد. حال كه اهميتّ و ماهيتّ تبادل نظر در پرتو خردورزي انسان و تكّثر انديشهها روشن گشت، به بيان مهمترين ويژگيهاي آن ميپردازيم:
T}يک. رعايت روش گفتوگو: {T
گفتوگو «تبادل نظر» دربارة يک موضوع، مستلزم تحليل پرسش و محور مبحث و در نتيجه، مشخص ساختن و توضيح مفاهيم، و آشكار نمودن اصل يا مقدماتي است كه اين مفاهيم با توجه به آنها استنباط شده و در راستاي آن، ديدگاهي گزينش شده است.
T}دو. حق جويي: {T
هدف هر تبادل نظري، بايد شناخت حقيقت باشد و شركت كنندگان در مباحث فكري، بايد حقجويي را سر لوحه كار خود قرار دهند. در گفتوگو نبايد اصل، بر برخورد انديشهها باشد و سرنوشت آب و سراب يا حق و باطل، مهم تلقّي نگردد. متأسفانه برخي از معاصران، اين گمان را رواج ميدهند كه آنچه در آن به سر ميبريم، «بازي» است و اساساً ديگر حق و باطلي معلوم و مطرح نيست و آنچه اَصالت دارد، تنها خودِ گفت و شنود است. اين پندارِ! خطا، منجرّ به اين خواهد شد كه از هيچ تعامل
فكري، نتيجهاي براي رشد و خلاقيتّ ذهن به دست نيايد و اين بسيار خطرناك است. مقصود از حقجويي آن است كه از ادعايي كه متّكي به دليلي قوي است، با هيچ تهديد و تطميع و فشاري ـ چه از ناحيه افكار عمومي و چه از ناحيه ديگر ـ دست برنداشت. البته اين دست برنداشتن، بايد تا زماني باشد كه اين مدّعا همچنان متّكي به آن دليل مُتقن باشد؛ ولي بعد از نقض و يا ردّ دليل، نبايد در طرد آن، مسامحه کرد.
T}سه. عقلمداري: {T
حقجويي در ساية «عقلمداري» امكان تحقّق دارد. مراد از عقلمداري آن است كه شركت كنندگان در مباحث نظري، براي تحققّ حقجويي و ترويج آن، تنها تابع استدلال باشند و روح «چرا و به چه دليل» را در فضاي گفتمانهاي خود حاكم سازند و سنجشگري خود را محدود نسازند. براي حاكميّت عقلمداري، پرسشها و نقد و بررسيها، بايد منطقي و صحيح و واقعبينانه باشد؛ حال فرقي نميكند كه موضوع گفتوگو علمي باشد يا فكري و يا اجتماعي.
P}عقل باشد ايمني و عدلجو {E} بر زن و بر مرد اما عقل كو؟ {P
V} مثنوي، دفتر ششم، شمارة 3861 {V
در اينجا يادآوري دو نكته بايسته است: يكي اينكه مقصود از عقلمداري، عقلگرايي معتدل است؛ يعني، عقلي كه در كشف حق و اثبات حقّانيت مطلب، در چهارچوب ويژه و محدوده مشخّصي عمل ميكند. چنين عقلي از ديدگاه فرهنگ ديني، ابزاري است كه با آن، ميتوان مجهولات را از معلوماتي كه در فطرت سالم انساني وجود دارد (بديهيّات)، كشف و استنباط کرد. از اين رو مراد ما از عقلگرايي، عقلانيتّ نيست كه در قواعد استنتاج ترديد ميكند و اثبات يك مطلب و حقانيت آن را، چيزي جز حصول اجماع و توافق عقلاي يك جامعه در باب آن اعتقاد نميداند. همچنين منظور ما از عقلگرايي، عقلانيتّ حداكثري يا عقلگرايي حداكثري(Strong Rationalism) نيست كه بيش از حد بر عقل تكيه كرده و آن را عاليترين ابزار كسب دانش تلقّي ميكند. عقلگرايي انتقادي(Rationalism Critical )نيز مورد نظر ما نيست؛ چرا كه در چهارچوب عقلگرايي انتقادي، يك روش هميشه به نتايج واحد نميانجامد. مجموعه پيشفرضها و مبادي به كاربرنده روش، لزوماً يكسان نيست. عقلگرايان انتقادي بر اين باورند كه تنوّع در مبادي ـ به فرض كه روش و قواعد استنتاج واحد باشند ـ در نتيجه حاصل از آن روش، تأثير مستقيم دارد و چون مبادي و پيشفرضهاي مقبول اشخاص و جوامع متنوع است، نتيجه حاصل نيز متنوع و گوناگون خواهد بود. V}نقد اين سه رويكرد ـ كه در برابر «عقلمداري در فرهنگ ديني» مطرح ميشود ـ مجال ديگري ميطلبد {V
نكته دومي كه بايد گفت اين است كه ما معتقديم مطالب و مسائلي فراتر از خرد ـ نه خردستيز antiraional« ـ داريم كه براي داوري، در حق بودن يا نبودن اعتقادات ما، توانمند است. در تفكّر و انديشه اسلامي، تنها ذهن عاقل نيست كه به گونهاي انحصاري، عينيّات جهان خارج را درك و تعقلّ ميكند؛ بلكه وحي به عنوان حقيقتي فراتر از ذهن ـ نه مخالف و ضد آن ـ نقشي اساسي در درك و كشف حقايق و اثبات آن بر عهده دارد.
T}چهار. آزاد منشي: {T
بيشك، يكي از نخستين و اساسيترين شرايط پديد آمدن روح تحقيق و علمي كه در سايه تبادل نظر ظهور ميكند، پرورش فكر آزاد و رهيده از هر گونه تعصّب و عقايد تقليدي است. افرادي كه در مباحث نظري پا به عرصه گفت و گو ميگذارند، بايد براي نهادينه كردن حقجويي و ترويج عقلمداري در پذيرش يا رد هر مدعا و دليلي، هيچگاه پيشفرضهاي ذهني و دلبستگيهاي شخصي يا گروهي را دخيل نکنند؛ بلكه با كاوشي آزادانه، هدف هر «گفت و شنودي» را تنها شناخت حقيقت بدانند. درست است كه هيچ فردي بدون ارتباط با انديشمندان ديگر و برخورداري از دانش آنان در صحنههاي گوناگون زندگي، به پيروزي نميرسد؛ ولي اگر اين عشق و علاقه به انسانهاي والا ـ كه در جاي خود بسيار ارزشمند و مقدس است ـ فكر را در چارچوبي خشك و بيروح به نام «پيروي از بزرگان» به بند كشد، خود مانع بزرگي براي انديشه و رشد آن خواهد بود.
P}علمِ تقليدي بُوَد بهر فروخت{E} چون بيايد مشتري، خوش برفروخت {P
P}مشتري علم تحقيقي حقْ است {E} دائما بازار او با رونق است{P
V}مثنوي، دفتر دوم، شماره 3265 و 3266 {V
T}پنجم. توافق ارزشي: {T
شرط اساسي تبادل نظر، توافق ارزشي است. اينكه در «گفت و شنود»، وحدت ارزشي از ميان برود؛ يعني، توافق بر سر ارزشهاي اصولي وجود نداشته باشد و هر كس علاقهها و منافع فردي يا گروهي خود را بر منافع جمع و مصالح عمومي و ارزشهاي اصولي پذيرفته شده از سوي اجتماع، ترجيح دهد و تعامل فكري را تنها براي نفوذ بر ديگران به كارگيرد؛ در چنين حالتي، ديگر مباحثههاي نظري، به معناي قانون جنگل خواهد بود و آنچه از بحث فكري انتظار ميرود، به وقوع نخواهد پيوست و تنها در حد شكل صوري و راهي براي طرح ديدگاههاي شخصي يا گروهي و تبليغ و نفوذ بر افكار ديگران خواهد بود؛ نه بيش از آن.
T}ششم. خوش خويي: {T
براي آنكه تبادل نظر به ميدان ستيز تبديل نشود، بايد اصول اخلاقي و انساني بر آن حاكم باشد و يكي از بارزترين اين اصول، حسن رفتار و گفتار در طول بحث است. كساني كه دربارة موضوع يا مسئلهاي خاص، به گفتوگو ميپردازند، بايد از به كار بردن كلمات پوچ و آزاردهنده بپرهيزند و با رويي خوش و رفتاري پسنديده و انساني، منظور و مقصود را به درستي براي يكديگر بازگو كنند؛ به صورتي كه گفتهها و كردارشان رنگ احساسات منفي به خود نگيرد. در تعامل فكري، بايد كوشش شود با انتخاب انگيزهاي مناسب ـ كه براي شخص مقابل ارزشمند است ـ ضعف دلايل و گفتههاي او روشن گردد. چه خوب است كه اين گفته امام محمد باقر(ع) در تفسير آيه «A} قولوا للناسّ حُسنا{A »؛ فرمود: «نيكوتر از آنچه دوست داريد با شما سخن گفته شود، با ديگران سخن بگوييد». V}وسائل الشيعه، ج 11، ص 563 {V
P}من نديدم در جهان جست و جو {E} هيچ اهليت به از خوي نكو {P
T}هفتم. تحملّ انديشهها: {T
با بردباري در برابر افكار و انديشهها، ميتوان تبادل نظر و آرا را بهبود بخشيد و به راه اصلي و هويت خويش بازگردانيد. اگر به نتايج مثبت تحمّل انديشهها و به آثار منفي ناشكيبايي در برابر تفكر ديگران بينديشيم، خواهيم پذيرفت كه تحمّل افكار، يكي از شرايط اساسي افرادي است كه در تعاملات فكري مشاركت ميكنند. با صبوري در برابر افكار، قدرت تعقلّ و نقّادي در جامعه رشد ميكند؛ روابط كلامي و ارتباطي تغيير مييابد؛ روح تعاون و كار جمعي، وحدت ملي، مسئوليتّ اجتماعي، مفاهمه سياسي و تبادل فرهنگها و انديشهها بالنده ميشود. اما اگر ظرفيت شنيدن آرا و نظريات گوناگون را نداشته باشيم، نميتوانيم با ديگران مفاهمه برقرار كنيم و به ناچار، علاوه بر آنكه روح همكاري از ميان ميرود، روح تعصّب و بدتر از آن، خشونت بر مباحث نظري حاكم خواهد گشت و اين برابر است با «مرگ انديشه».
حال بايد پرسيد: مشكل كجااست؟! اصحاب فكر و انديشه، به امور پيشگفته و وقوف كامل دارند و خود از همه بهتر ميدانند كه شرايط ورود به عرصه تبادل نظر چيست. پس چرا با اطلاع كافي و وافي به اين ويژگيها، باز هم از «بحث» و «گفت و شنود» ناخشنوديم؟ به نظر ميرسد كه تعامل فكري در دوران معاصر، دچار آفتهاي جدي شده و اين خود، مانع بزرگي بر سر راه تبادل انديشهها است. خودمحوري به جاي حقمحوري، نقد اشخاص به جاي نقد افكار، پرخاشگري به جاي منطقورزي و مطلقانديشي به جاي آزادمنشي، از مهمترين آفات مباحثههاي فكري است. نبودن آموزش رفتار مشاركتجويانه در خانه، مدرسه، دانشگاه و جامعه باعث شده است كه تحليل و بررسي و نقد آرا و انديشهها، جنبة بسيار مضرّ و تخريب كننده به خود بگيرد، و اين خود، دليل مناسبي براي جلوگيري از استفاده درست و صحيح از «تبادل نظر» ميشود.
نحوه برخورد آرا و تقابل انديشهها ـ حتي در موضوعات مهمي همچون «تبادل نظر و بحث» ـ به صورتي است كه خود منجر به نفي آنها ميگردد. متأسفانه برخي از انديشمندان در فكر آزادانديشياند؛ ولي در عمل آزادمنش نيستند. نبايد غفلت كرد كه جمود در فكر، چيزي است و جمود در برخورد، چيزي ديگر. تمايز ميان اين دو، يكي از گرههاي كورتحليل جريانهاي فكري در كشور است.
چو پرده دار به شمشير ميزند همه را كسي مقيم حريم حرم نخواهد ماند
V}حافظ {V
به هر حال، در چنين فضايي تبادل آرا و نقد و بررسي آنها معمولاً همراه با احساس است و طي آن از الفاظي استفاده ميشود كه بار ضد ارزشي دارد و گاه توهينآميز و پرخاشگرانه است! در نتيجه، نياز به احترام در شخص مقابل تحريك ميشود و در پي آن، آمادگي او براي پذيرش آراي ديگران، كاهش مييابد و بدتر موجب تثبيت رفتار و مقابله با انديشه مقابل ميگردد. در چنين حالتي، هدف بيشتر مشاركت جويان در تعامل فكري، بزرگ نشان دادن خود و تحقير ديگري است. پس در فرآيند «گفتوشنود» علاوه بر آنكه از روشهاي مضبوط و منطقي استفاده نميشود، جبهههاي مثبت نيز ناديده انگاشته ميشود و آرا و انديشههاي ديگران، در كليه زمينهها نفي ميگردد.
اي زِ خود پوشيده! خود را بازياب در مسلماني حرام است اين حجاب
V}اقبال لاهوري {V
کد سوال : 20
موضوع : كلام و دين پژوهي
پرسش : آيا فقط علمي كه موجب «معرفت الله» ميشود، مفيد است؟ پس تكليف بقيه علوم، چه ميشود؟
پاسخ : T}ارزش علوم مختلف از ديدگاه اسلام {T
چنين نيست كه تنها علومي كه در جهت معرفت خداوند به كار آيند، مفيد باشند. بنابراين، علومي مانند تاريخ، جامعهشناسي، فيزيك و... نيز مفيدند و اشتغال به آنها لازم است. البته در اين باره توجه به چند نكته لازم است:
1. هر علمي ـ باواسطه يا بي واسطه ـ در انسان نوعي شناخت و معرفت نسبت به خدا ايجاد ميكند.
2. علومي مانند تاريخ، در قرآن مجيد بسيار مورد توجه قرار گرفته و قرآن در موارد بسياري، به بيان حوادث تاريخي ميپردازد؛ زيرا اين علم يكي از ابزارهاي مهم درجهت بيدار ساختن انسان از غفلت و بيخبري است.
3. جامعه دانشگاهي ما بايد در علوم خود، اتكا به ديدگاههاي غربي را كاهش دهد و متناسب با فرهنگ و تعاليم ديني، به رشد و توليد نظريات علمي بپردازد.