به نام هستی بخش عالم *سلام قولا من ب الرحیم* انجمن قرآن وعترت جایستکه میتونیم شبهاتمون روبپرسیم وبه جواب برسیم ... آیا تا بحال اسم حضرت خضر ع به گوشتون خورده ؟؟چقدر اون رو میشناسید ؟ ایا خضر پیامبر بوده؟؟؟میگن زنده هست؟؟!!آیا میشه خضر رو دید ؟؟؟ در این تایپیک میتونیم شناختمون رو نسبت به خضر ع بیشتر کنیم از همه شما همراهان انجمن میخوام اگر اطلاعاتی دراین باره دارید یا اگر پاسخ این سوالات رو میدونید اینجا ثبت کنید تا همگی استفاده کنیم ... موفق باشید
به نام هستی بخش عالم
*سلام قولا من ب الرحیم*
انجمن قرآن وعترت جایستکه میتونیم شبهاتمون روبپرسیم وبه جواب برسیم ...
آیا تا بحال اسم حضرت خضر ع به گوشتون خورده ؟؟چقدر اون رو میشناسید ؟
ایا خضر پیامبر بوده؟؟؟میگن زنده هست؟؟!!آیا میشه خضر رو دید ؟؟؟
در این تایپیک میتونیم شناختمون رو نسبت به خضر ع بیشتر کنیم از همه شما همراهان انجمن میخوام اگر اطلاعاتی دراین باره دارید یا اگر پاسخ این سوالات رو میدونید اینجا ثبت کنید تا همگی استفاده کنیم ...
موفق باشید
وبلاگ من ....وبلاگ پيامبران رحمت
امام صادق(ع) فرمود:به دنبال مونسى بودم كه در پناه آن, آرامش پيدا كنم, آن را در قرائت قرآن يافتم.
کل آیتم ها 14
به نام هستی بخش عالم *سلام قولا من ب الرحیم* علامه طباطبایی پـس از آنکه مسـاءله عالـم بـودن خضـر را مطـرح مـی کنـــد، بعد می فرماید: لکـن آیات نازل شده در قصه خضر و مـوسی ظاهر در ایـن است که وی پیامبر بوده است. و آنگاه اضافه مـی کنـد: آنچه که از روایات نبـوی و از طریق اهل بیت وارد شـده چنانکه محمد بـن عماره از امام صادق آورده به دست مـیآید که خضر پیامبری مرسل بـوده است که خداوند وی را به سـوی قومـش فرستاد. او نیز مردم را دعوت به تـوحید و اقرار به انبیا و رسل و کتابهای آسمانی نمود.
علامه طباطبایی پـس از آنکه مسـاءله عالـم بـودن خضـر را مطـرح مـی کنـــد، بعد می فرماید:
لکـن آیات نازل شده در قصه خضر و مـوسی ظاهر در ایـن است که وی پیامبر بوده است.
و آنگاه اضافه مـی کنـد: آنچه که از روایات نبـوی و از طریق اهل بیت وارد شـده چنانکه محمد بـن عماره از امام صادق آورده به دست مـیآید که خضر پیامبری مرسل بـوده است که خداوند وی را به سـوی قومـش فرستاد. او نیز مردم را دعوت به تـوحید و اقرار به انبیا و رسل و کتابهای آسمانی نمود.
سلام
اره همونی هست که با حضرت موسی اون سفر عجیب رو داشت
اونی که میگن زنده هستش خضر هست یا ادریس؟؟؟؟؟؟!!!!!!!!!!
فکر کنم یه اشتباهی شده
خدافس
همدان پايتخت تاريخ و تمدن ايران زمين
***
خدايا به خاطر داده ها و نداده هات شکر
که داده هات از سر لطف بوده و نداده هات از سر حکمت
تا جاییکه من می دونم بله حضرت خضر پیامبر هستن تا آخرالزمان هم زنده ان
از معجزاتشونم این بوده که رو هر زمین خشکی می نشستند زمین سبز و خرم میشده به خاطر همین اسمشون خضر هست به معنی سبز
زندگی شوق رسیدن به همان فردایست که نخواهد آمد
تو نه در دیروزی و نه در فردایی ظرف امروز پر از بودن توست زندگی را دریاب
به نام هستی بخش عالم *سلام قولا من رب الرحیم* با تشکر از شما همراهان خوب .... Abuolfazlshahbazi..گرامی پاسخ سوالتون رو در پست بعدی ببینید ...راستی ورودتون رو به انجمن قرآن وعترت خوش آمد میگم امیدوارم همراه همیشگی این انجمن باشید واز مطالب این انجمن لذت ببرید .. rah_ir گرامی ...به نکته زیبایی اشاره کردید ...
*سلام قولا من رب الرحیم*
rah_ir گرامی ...به نکته زیبایی اشاره کردید ...
به نام هستی بخش عالم *سلام قولا من رب الرحیم* قرآن درباره حضرت عیسی(ع) میفرماید: "آنان (یهود) حضرت عیسی را نکشتند و او را دار نزدند، بلکه شبیه او را دار زدند".سوره نسا ایه 157 در آیه دیگر فرمود: "ای عیسی! تو را میگیریم و به سوی خود بالا میبریم".ال عمران ایه 49 از این آیات استفاده کردهاند حضرت عیسی زنده و در آسمانها است. گر چه برخی از مفسران احتمال دادهاند معنای آیات این نیست که حضرت زنده باشد، بلکه به قرینه کلمه "متوفیک" او مرده است و نزد پروردگارش روزی میخورد.تفسیر نمونه ج 2ص431
قرآن درباره حضرت عیسی(ع) میفرماید: "آنان (یهود) حضرت عیسی را نکشتند و او را دار نزدند، بلکه شبیه او را دار زدند".سوره نسا ایه 157
در آیه دیگر فرمود: "ای عیسی! تو را میگیریم و به سوی خود بالا میبریم".ال عمران ایه 49
از این آیات استفاده کردهاند حضرت عیسی زنده و در آسمانها است.
گر چه برخی از مفسران احتمال دادهاند معنای آیات این نیست که حضرت زنده باشد، بلکه به قرینه کلمه "متوفیک" او مرده است و نزد پروردگارش روزی میخورد.تفسیر نمونه ج 2ص431
به نام هستی بخش عالم *سلام قولا من رب الرحیم* درباره حضرت الیاس نیز گفته شده که به آسمانها رفت. او 22 سال مردم بعلبک را به شریعت حضرت موسی دعوت کرد. بعضی الیاس را حضرت ادریس میدانند و گفتهاند: از اولاد هارون و یا برادر خضر بود. عماد زاده اصفهانی، قصص قرآن، ص 680
درباره حضرت الیاس نیز گفته شده که به آسمانها رفت. او 22 سال مردم بعلبک را به شریعت حضرت موسی دعوت کرد. بعضی الیاس را حضرت ادریس میدانند و گفتهاند: از اولاد هارون و یا برادر خضر بود.
عماد زاده اصفهانی، قصص قرآن، ص 680
به نام هستی بخش عالم *سلام قولا من رب الرحیم* در مورد حضرت خضر گفتهاند از آب حیات خورد و همیشه زنده است. جایگاه غالب او مسجد صعصعه و مسجد سهله است. سید ابن طاووس روایت کرده که حضرت خضر به استقبال جنازه حضرت امیر المؤمنین علی(ع) آمد و امام حسن و امام حسین(ع) را تسلیت گفت و جایگاه قبر نوح را به آنان معرفی کرد. كه خضر را از آن جهت خضر نامیدند، چون هر جا نماز میگزارد، زمین اطراف او سبز میشد." دو پیامبری که به آسمانها رفتهاند، حضرت ادریس و عیسی بود و دو پیامبری که در زمین زندهاند، حضرت خضر و الیاس بودهاند.
در مورد حضرت خضر گفتهاند از آب حیات خورد و همیشه زنده است. جایگاه غالب او مسجد صعصعه و مسجد سهله است. سید ابن طاووس روایت کرده که حضرت خضر به استقبال جنازه حضرت امیر المؤمنین علی(ع) آمد و امام حسن و امام حسین(ع) را تسلیت گفت و جایگاه قبر نوح را به آنان معرفی کرد.
كه خضر را از آن جهت خضر نامیدند، چون هر جا نماز میگزارد، زمین اطراف او سبز میشد."
دو پیامبری که به آسمانها رفتهاند، حضرت ادریس و عیسی بود و دو پیامبری که در زمین زندهاند، حضرت خضر و الیاس بودهاند.
به نام خداسلام داستان موسى و خضر (ع)از داستانهاى جالب زندگى موسى - علیه السلام - ماجراى شیرین او با حضرت خضر - علیه السلام - است كه در قرآن سوره كهف آمده و داراى نكات و درسهاى آموزنده گوناگونى است، در این راستا نظر شما به فرازهایى زیر از آن داستان جلب مىكنیم.سخنرانى موسى - علیه السلام - و ترك اولى اوهنگامى كه فرعون و فرعونیان در دریاى نیل غرق شده و به هلاكت رسیدند، بنىاسرائیل به رهبرى حضرت موسى - علیه السلام - پس از سالها مبارزه، پیروز شدند و زمام امور رهبرى به دست موسى - علیه السلام - افتاد.او در یك اجتماع بسیار بزرگ (كه مىتوان آن را به عنوان جشن پیروزى نامید) در حضور بنىاسرائیل سخنرانى كرد، مجلس بسیار باشكوه بود، ناگاه یك نفر از موسى - علیه السلام - پرسید: «آیا كسى را مىشناسى كه نسبت به تو اعلم (عالمتر) باشد؟»موسى - علیه السلام - در پاسخ گفت: نه.و مطابق بعضى از روایات، پس از نزول تورات و سخن گفتن مستقیم خدا با موسى - علیه السلام -، موسى در ذهن خود به خودش گفت: «خداوند هیچكس را عالمتر از من نیافریده است.» در این هنگام خداوند به جبرئیل وحى كرد موسى را دریاب كه در وادى هلاكت افتاده. (یعنى براثر حالتى شبیه خودخواهى، در سراشیبى نزول از مقامات عالیه معنوى قرار گرفته، به یاریش بشتاب تا اصلاح شود. جبرئیل به سراغ موسى آمد...)خداوند همان دم به موسى - علیه السلام - وحى كرد: آرى داناتر از تو عبد و بنده ما خضر - علیه السلام - است، او اكنون در تنگه دو دریا،[1] در كنار سنگى عظیم است.موسى - علیه السلام - عرض كرد: «چگونه به حضور او نایل شوم؟»خداوند فرمود: «یك عدد ماهى بگیر و در میان زنبیل خود بگذار، و به سوى آن تنگه دو دریا برو، در هر جا كه آن ماهى را گم كردى، آن عالم در همانجا است.»[2]ادامه دارد.....
به نام خدا
داستان موسى و خضر (ع)
از داستانهاى جالب زندگى موسى - علیه السلام - ماجراى شیرین او با حضرت خضر - علیه السلام - است كه در قرآن سوره كهف آمده و داراى نكات و درسهاى آموزنده گوناگونى است، در این راستا نظر شما به فرازهایى زیر از آن داستان جلب مىكنیم.
سخنرانى موسى - علیه السلام - و ترك اولى او
هنگامى كه فرعون و فرعونیان در دریاى نیل غرق شده و به هلاكت رسیدند، بنىاسرائیل به رهبرى حضرت موسى - علیه السلام - پس از سالها مبارزه، پیروز شدند و زمام امور رهبرى به دست موسى - علیه السلام - افتاد.
او در یك اجتماع بسیار بزرگ (كه مىتوان آن را به عنوان جشن پیروزى نامید) در حضور بنىاسرائیل سخنرانى كرد، مجلس بسیار باشكوه بود، ناگاه یك نفر از موسى - علیه السلام - پرسید: «آیا كسى را مىشناسى كه نسبت به تو اعلم (عالمتر) باشد؟»
موسى - علیه السلام - در پاسخ گفت: نه.
و مطابق بعضى از روایات، پس از نزول تورات و سخن گفتن مستقیم خدا با موسى - علیه السلام -، موسى در ذهن خود به خودش گفت: «خداوند هیچكس را عالمتر از من نیافریده است.» در این هنگام خداوند به جبرئیل وحى كرد موسى را دریاب كه در وادى هلاكت افتاده. (یعنى براثر حالتى شبیه خودخواهى، در سراشیبى نزول از مقامات عالیه معنوى قرار گرفته، به یاریش بشتاب تا اصلاح شود. جبرئیل به سراغ موسى آمد...)
خداوند همان دم به موسى - علیه السلام - وحى كرد: آرى داناتر از تو عبد و بنده ما خضر - علیه السلام - است، او اكنون در تنگه دو دریا،[1] در كنار سنگى عظیم است.
موسى - علیه السلام - عرض كرد: «چگونه به حضور او نایل شوم؟»
خداوند فرمود: «یك عدد ماهى بگیر و در میان زنبیل خود بگذار، و به سوى آن تنگه دو دریا برو، در هر جا كه آن ماهى را گم كردى، آن عالم در همانجا است.»[2]
ادامه دارد.....
به نام خداسلام موسى - علیه السلام - در جستجوى استادموسى - علیه السلام - كه دانشدوست بود، گفت: من دست از جستجو برنمىدارم تا به محل آن تنگه دو دریا برسم، هرچند مدّت طولانى به راه خود ادامه دهم.موسى دوست و همسفرى براى خود انتخاب كرد كه همان مرد رشید و شجاع و با ایمان بنىاسرائیل به نام یوشع بن نون بود، موسى یك عدد ماهى در میان زنبیل نهاد و اندكى زاد و توشه راه برداشت و همراه یوشع به سوى تنگه دو دریا حركت كردند. هنگامى كه به آنجا رسیدند در كنار صخرهاى اندكى استراحت كردند، در همان جا موسى و یوشع، ماهىاى را به همراه داشتند، فراموش كردند. بعد معلوم شد كه ماهى براثر رسیدن قطرات آب به طور معجزهآسایى خود را در همان تنگه به دریا افكنده و ناپدید شده است.موسى و همسفرش از آن محل گذشتند، طولانى بودن راه و سفر موجب خستگى و گرسنگى آنها گردید، در این هنگام موسى - علیه السلام - به خاطرش آمد كه غذایى به همراه خود آوردهاند، به یوشع گفت: «غذاى ما را بیاور كه از این سفر سخت خسته شدهایم.»یوشع گفت: آیا به خاطر دارى هنگامى كه ما به كنار آن صخره پناه بردیم، من در آنجا فراموش كردم كه ماجراى ماهى را بازگو كنم، و این شیطان بود كه یاد آن را از خاطر من ربود، و ماهى راهش را به طرز شگفتانگیز در دریا پیش گرفت و ناپدید شد.
موسى - علیه السلام - در جستجوى استاد
موسى - علیه السلام - كه دانشدوست بود، گفت: من دست از جستجو برنمىدارم تا به محل آن تنگه دو دریا برسم، هرچند مدّت طولانى به راه خود ادامه دهم.
موسى دوست و همسفرى براى خود انتخاب كرد كه همان مرد رشید و شجاع و با ایمان بنىاسرائیل به نام یوشع بن نون بود، موسى یك عدد ماهى در میان زنبیل نهاد و اندكى زاد و توشه راه برداشت و همراه یوشع به سوى تنگه دو دریا حركت كردند. هنگامى كه به آنجا رسیدند در كنار صخرهاى اندكى استراحت كردند، در همان جا موسى و یوشع، ماهىاى را به همراه داشتند، فراموش كردند. بعد معلوم شد كه ماهى براثر رسیدن قطرات آب به طور معجزهآسایى خود را در همان تنگه به دریا افكنده و ناپدید شده است.
موسى و همسفرش از آن محل گذشتند، طولانى بودن راه و سفر موجب خستگى و گرسنگى آنها گردید، در این هنگام موسى - علیه السلام - به خاطرش آمد كه غذایى به همراه خود آوردهاند، به یوشع گفت: «غذاى ما را بیاور كه از این سفر سخت خسته شدهایم.»
یوشع گفت: آیا به خاطر دارى هنگامى كه ما به كنار آن صخره پناه بردیم، من در آنجا فراموش كردم كه ماجراى ماهى را بازگو كنم، و این شیطان بود كه یاد آن را از خاطر من ربود، و ماهى راهش را به طرز شگفتانگیز در دریا پیش گرفت و ناپدید شد.
به نام خداسلام و از آنجا كه این موضوع به صورت نشانهاى براى موسى - علیه السلام - در رابطه با پیدا كردن عالِم، بیان شده بود موسى - علیه السلام - مطلب را دریافت و گفت: این همان چیزى است كه ما مىخواستیم و به دنبال آن مىگشتیم. در این هنگام از همانجا بازگشتند و به جستجوى آن عالِم پرداختند، وقتى كه به تنگه رسیدند حضرت خضر - علیه السلام - را در آنجا دیدند.[3] پس از احوالپرسى، موسى - علیه السلام - به او گفت:«آیا من از تو پیروى كنم تا از آنچه به تو تعلیم داده شده است و مایه رشد و صلاح است به من بیاموزى؟»خضر: تو هرگز نمیغتوانى همراه من صبر و تحمّل كنى، و چگونه مىتوانى در مورد رموز و اسرارى كه به آن آگاهى ندارى شكیبا باشى؟موسى: به خواست خدا مرا شكیبا خواهى یافت، و در هیچ كارى مخالفت فرمان تو را نخواهم كرد.خضر: پس اگر مىخواهى به دنبال من بیایى از هیچ چیز سؤال نكن، تا خودم به موقع، آن را براى تو بازگو كنم.موسى - علیه السلام - مجدّداً این تعهّد را داد كه با صبر و تحمّل همراه استاد حركت كند و به این ترتیب همراه خضر - علیه السلام - به راه افتاد.[4]
و از آنجا كه این موضوع به صورت نشانهاى براى موسى - علیه السلام - در رابطه با پیدا كردن عالِم، بیان شده بود موسى - علیه السلام - مطلب را دریافت و گفت: این همان چیزى است كه ما مىخواستیم و به دنبال آن مىگشتیم. در این هنگام از همانجا بازگشتند و به جستجوى آن عالِم پرداختند، وقتى كه به تنگه رسیدند حضرت خضر - علیه السلام - را در آنجا دیدند.[3] پس از احوالپرسى، موسى - علیه السلام - به او گفت:
«آیا من از تو پیروى كنم تا از آنچه به تو تعلیم داده شده است و مایه رشد و صلاح است به من بیاموزى؟»
خضر: تو هرگز نمیغتوانى همراه من صبر و تحمّل كنى، و چگونه مىتوانى در مورد رموز و اسرارى كه به آن آگاهى ندارى شكیبا باشى؟
موسى: به خواست خدا مرا شكیبا خواهى یافت، و در هیچ كارى مخالفت فرمان تو را نخواهم كرد.
خضر: پس اگر مىخواهى به دنبال من بیایى از هیچ چیز سؤال نكن، تا خودم به موقع، آن را براى تو بازگو كنم.
موسى - علیه السلام - مجدّداً این تعهّد را داد كه با صبر و تحمّل همراه استاد حركت كند و به این ترتیب همراه خضر - علیه السلام - به راه افتاد.[4]