برادر شهید حیدری از شیمیایی شدن جسد برادرش می گوید :
گردان های تکاوران که در منطقه ی عملیاتی مستقر بوده اند ؛ زیر بمباران شیمیایی قرار داشته اند . نیروها عقب نشینی می کنند . همسنگران شان جنازه ها را کم کم به عقب می آورند . هر شب آنها را مسافتی به عقب می کشیده اند .
زمانی که اجساد مقدس شهیدان را به گلزار شهدای بوشهر آوردند ؛ من خودم آنجا بودم . جنازه ی شهید عبدالله قابل تشخیص نبود . صورتش خاکستری شده بود . قسمتی از دستش کاملأ سیاه شده بود . چون خودم بالای سرش بودم ، هیچ وقت یادم نمی رود.
در گلزارشهدای بوشهر، بنده ی خدایی بدن شهید را تمیز می کرد . به او گفتم که کهنه را خیس کن و به صورتش بکش تا تمیز شود . گفت که تمیز نمی شود . گفتم که مگر نه خاک است . با خود می پنداشتم که چون تیر به صورتش خورده و روی زمین غلتیده ، پس صورتش خاکی شده است . آن شخص گفت این شیمیایی است ، سوخته و خاکستر شده . نوک انگشت عبدالله که از جورابش بیرون زده بود ، سیاه شده بود .
« شهید عبدالله حیدری »
شهرستان بوشهر