یکی از همرزمان شهید ناصر میرسنجری ؛ نحوه شهادت او را این طور بیان می کند :
در شب عملیات ، از آبی که در مسیر ما بود گذشتیم . یک طرف ما ، نهر عبید بود که ما باید از آن می گذشتیم و طرف دیگر نیز خاکریزی بود که آن طرف رودخانه « ساوله » قرار داشت . گروه شهید ماهینی ؛ مسیر را طی کرد و خاکریز را از کار انداختند.
بچه هایی که آن طرف نهر عبید بودند نیز قصد عبور از رود « ساوله » را داشتند . رودخانه «ساوله» از آن طرف که به نهر عبید منتهی می شد ، پیچ و خم لغزنده ای داشت و عبور از آن ، راحت نبود. شهید علیرضا ماهینی با شجاعت از پل لغزنده عبور کرد و در آن طرف پل ، خطاب به بچه های گروه می گویند : « حزب الهی ها و بوشهری ها حرکت کنند و به جلو بیایند » . بچه ها با شنیدن صدای نیرو بخش شهید ماهینی ، یکی یکی از پل عبور می کنند. صبح روز بعد ، نزد شهید ماهینی رفتیم و از حال ناصر جویا شدیم . گفت : « ناصر بواسطه ی اصابت تیری شهید شده و اکنون در منطقه عراقی هاست » .
همان روز حاج رضا محمدی از اهواز آمد و گفت : « باید برای آوردن پیکر شهدا برویم » . از رودخانه ی ساوله گذشتیم و در حال جستجو بودیم که به اولین شهید برخورد کردیم . حسین مطرب زاده بود . او را می شناختم ؛ بچه ی کازرون بود .
ناصر به حالت سجده در کانال افتاده بود. بعضی از بچه ها فکر می کردند که در حال خواندن نماز است . گویی در لحظات آخر هم از خداوند برای رسیدن به فیض شهادت ، خواهش می کرده است. ناصر را بلند کردیم ؛ آن عریز خیلی سبک بود . بوی خوشی می داد ؛ صورتش غرق نور بود . رویش را بوسیدم و با حزن و اندوه فراوان ؛ او را بالا گذاشتیم . دو روز پس ار عقب نشینی عراقیها ، ساعت حدود 10 صبح بود که مشغول جمع آوری پیکر شهدا شدیم . شهید ماهینی می گفت : « ناصر در پنج متری من بود که صدایش بلند شد. حتم داشتم که به شهادت رسیده است » .
« شهید ناصرمیرسنجری »
شهرستان بوشهر