• مشکی
  • سفید
  • سبز
  • آبی
  • قرمز
  • نارنجی
  • بنفش
  • طلایی
کتاب و کتابخوانی (بازدید: 8704)
دوشنبه 22/3/1391 - 15:32 -0 تشکر 460878
نه آبی نه خاکی / علی موذنی

سلام

نمی دونم چرا با وجود اینکه دو سوم بدنمون از آبه اما روی خاک زندگی میکنیم....

اگه توی آب بودیم و بار گناه روی دوشمون سنگینی میکرد به زیر می رفتیم اینجوری خوبا از بدا جدا می شدند

خوب اینم از رحمت خداست که مارو توی اعماق رها نکرد

 

 

مسعود مرادی تکلیفی بر دوشش گذاشته شد هم برود و کاری حسینی کند و هم بماند و کاری زینبی اما چگونه

نه آبی باشد و نه خاکی! نه در آبی آسمان جای گیرد و نه در خاک ! اما هم در آسمان جای گرفت هم در خاک و امروز ما رسم او را ...............

اینجــــــــــــــــــــا یه نقد در موردش نوشته

خیلی دوست داشتم خود دفترچه رو بخونم آخه تنها موردی رو که در حین مطالعه درک نکردم چگونگی نوشتن سعید بود از توی کتاب معلوم نیست احساسش نیست آخه هر وقت بهش فکر می کنم احساس می کنم متن در آرامش نوشته شده شاید یکی دو جا استثنا بشه

امید وارم خود دفترچه این سوالمو جواب بده اگر حتی نسخه ایشو خدا برسونه...............

توضیحی که درباره این کتاب بود براتون می گذارم چیزی را از دست نمی دهید:

«نه آبی نه خاکی» در اصل دفترچه خاطرات 6 سال حضور شهید مرادی در جبهه بوده که به قلم خود او نگاشته شده است. در ابتدای کتاب، جریان وداع شهید مرادی با خانواده‌اش برای حضور در میدان جنگ، سپس آشنایی‌اش با ابراهیم رحمانی، محمد جوادی، عباس شاکری، علی ماکت و رضا شعبانی و پسر پانزده ساله‌ای به نام رسول روایت می‌شود که همه این افراد به جز ابراهیم رحمانی شربت شهادت نوشیده‌اند.


کتاب «نه آبی نه خاکی» روایتگر خاطرات شهید مرادی در لشکر 17 علی‌بن‌ابی‌طالب‌(ع) است. او در این کتاب از هم‌رزمانش، دوستی‌هایش، صمیمیت و خلوص رزمندگان، شوخی‌ها و خنده‌هایشان، مناجات‌ها و راز و نیازهای خالصانه در تاریکی‌های شب، زیارت امامان معصوم (ع) در خواب و... می‌گوید. همچنین او از نبرد تن‌به‌تن با دشمن، مشاهده صحنه شهادت رزمندگان و آموزش‌هایشان در آب و خاک نیز گفته است.


ناشر معتقد است: «نثر روان، ساده و بی‌ابهام و همچنین استفاده از تعابیر دقیق و وصفی زیبا و دقت در نقل جزئیات موجب شایستگی اثر شده است اما به طور قطع می‌توان گفت آنچه مایه برتری این کتاب شده نادربودن حوادث و شگفت‌نمودن وقایعی است که برای صاحب‌خاطره به وقوع پیوسته است.»

شروع دفترچه خاطرات (نه آبی نه خاکی) به‌این صورت است: من با نوشتن این دفترچه یا اصولاً نوشتن خاطرات،‌ به آرزویی پاسخ می‌دهم که نویسندگی است. حالا اگر نفس‌پروری است، باشد. البته نیست، چون می‌گویند برای نویسنده شدن هم باید سختی کشید همان طور که برای کشتن نفس باید سختی کشید. پس نوشتن هم عین نفس‌کشی است، به خصوص اگر حدیث نفس باشد. شنیده‌ام حدیث نفس برای خودش یک جور تکنیک است. نمی‌دانم این تکنیک چه فلسفه‌ای را با خود همراه دارد،‌اما من خودم نفسم را با این فلسفه حدیث می‌کنم که آن را به چنگ آورم یا در چنگ گیرم. - یعنی می‌توانم؟»

سه شنبه 23/3/1391 - 1:35 - 0 تشکر 461024

یه سوال من توی تیتر نزدم علی موذنی آیا کسی جوابی داره؟

سه شنبه 23/3/1391 - 5:44 - 0 تشکر 461040

QaEtha گفته است :
[quote=QaEtha;562786;461024]یه سوال من توی تیتر نزدم علی موذنی آیا کسی جوابی داره؟

باید ببخشید، از اصلاحاتی بود که مدیر کتابخوانی(!) اِعمال کرد برا هماهنگی بین تاپیکها.

*ممنون بابت ثبت تاپیک

 السلام علیــــــــــک یا ابا عبدالله

 

ای شیـــــعه تو را چه غــم ز طوفـــان بلا

آن جا که سفینة النجـــــــاة است حسیـــــن (ع)

 

یابن الحســـــن روحـــــــــی فداک

سه شنبه 23/3/1391 - 5:54 - 0 تشکر 461041

سلام مجدد

در مورد کتاب، اسمش رو قبلا شنیده بودم و مثل همه کتابای "سوره مهر" مشتاق خوندن. البته موضوعش رو نمیدونستم که به لطف این تاپیک متوجه شدم. ممنون. نظر رو بعد از خوندن کتاب میذارم ولی با توضیحات، کاملا معلومه که یه چند ورقی همسفر یه شهید باشیم...

 السلام علیــــــــــک یا ابا عبدالله

 

ای شیـــــعه تو را چه غــم ز طوفـــان بلا

آن جا که سفینة النجـــــــاة است حسیـــــن (ع)

 

یابن الحســـــن روحـــــــــی فداک

سه شنبه 23/3/1391 - 14:5 - 0 تشکر 461200

سلام بله همینطوره

سه شنبه 1/5/1392 - 17:2 - 0 تشکر 624782

سلام
ممنون بابت تاپیک
این کتاب یکی از بهترین کتاب هایی بوده که خوندم کتابی که تلفیقی از چند موضوع مختلف بود
دفترچه یادداشت شخصی شهید سعید مرادی که خاطرات زندگیش رو تا لحظاتی قبل از شهادت به قلم خودش نوشته...فوق العاده است خاطراتی از زبان یک شهید...
میگن دفترچه بعد از شهادتش گم شده بوده و شهید در اول دفترچه خطاب به یابنده نوشته:"ای که این دفترچه را پیدا میکنی اگر مردی آن را به یکی از نشانی های زیر برسان.اگر هم مرد نیستی که فکری به حال نامردی خودت بکن!"دفترچه پس از مدتی از شهادتش به یکی از اون آدرسها فرستاده میشه وانتشارات سوره مهر با همت علی موذنی در سال 1387 به صورت رمان دفترچه خاطرات رو چاپ میکنه و چاپی که الان دست من هست چاپ دهم هست...
بیشتر از همه بخش های منتهی به شهادت نویسنده منو تحت تاثیر قرار داد
"حالا در بهترین حالت برای نوشتنم...به دمر افتاده ام و خون از یک جای بدنم جاری است که از قرار کاری است..دنیا یک جور دیگری شده است یا دارد می شود.خورشید مثل من در حال غروب است.روز مثل من دارد می رود،وابرها مثل من،مثل جسم دارند تجزیه می شوند.آنها از پراکندگی شروع کرده اند،جسم من با خونریزی...آری همه چیز جریان طبیعی خود را طی می کند جز جریان خون من که در مدار بسته اش گشایش ایجاد شده است..."

شاید تقدیر قابل تغییرنباشد،اما تغییر قابل تقدیر است.
سه شنبه 1/5/1392 - 17:42 - 0 تشکر 624793

QaEtha گفته است :
[quote=QaEtha;562786;460878]

خیلی دوست داشتم خود دفترچه رو بخونم آخه تنها موردی رو که در حین مطالعه درک نکردم چگونگی نوشتن سعید بود از توی کتاب معلوم نیست احساسش نیست آخه هر وقت بهش فکر می کنم احساس می کنم متن در آرامش نوشته شده شاید یکی دو جا استثنا بشه


دقیقا، باهاتون موافقم ...منم خیلی دوست دارم خود دفترچه رو بخونم یا حداقل ببینم کاش آخر کتاب دست نوشته هاشون رو می زدن

شاید تقدیر قابل تغییرنباشد،اما تغییر قابل تقدیر است.
سه شنبه 1/5/1392 - 18:6 - 0 تشکر 624794

haniehz گفته است :
[quote=haniehz;454874;624793][quote=QaEtha;562786;460878]

خیلی دوست داشتم خود دفترچه رو بخونم آخه تنها موردی رو که در حین مطالعه درک نکردم چگونگی نوشتن سعید بود از توی کتاب معلوم نیست احساسش نیست آخه هر وقت بهش فکر می کنم احساس می کنم متن در آرامش نوشته شده شاید یکی دو جا استثنا بشه


دقیقا، باهاتون موافقم ...منم خیلی دوست دارم خود دفترچه رو بخونم یا حداقل ببینم کاش آخر کتاب دست نوشته هاشون رو می زدن

شاید تقدیر قابل تغییرنباشد،اما تغییر قابل تقدیر است.
شنبه 12/5/1392 - 11:13 - 0 تشکر 628386

سلام
ممنون
معرفی جالبی بود از یه کتاب
سعی می کنم یه روزی بخونمش.
یه مبحث زدم: "شهید محمد آتش افزا" نیمه کاره مونده.
دفترچه خاطراتشو گیر آوردم میخوام برا جشنواره ثبتش کنم.
امیدوارم همراهی کنید. این شهید، دانشجوی پزشکی بوده و عازم جبهه شده و به هدفش هم رسیده. خوش به حالش.

تنت به ناز طبيبان نيازمند مباد

it is god who cures 

مدير انجمن بهداشت و سلامت

شنبه 12/5/1392 - 23:49 - 0 تشکر 628534

medman گفته است :
[quote=medman;497712;628386]سلام
ممنون
معرفی جالبی بود از یه کتاب
سعی می کنم یه روزی بخونمش.
یه مبحث زدم: "شهید محمد آتش افزا" نیمه کاره مونده.
دفترچه خاطراتشو گیر آوردم میخوام برا جشنواره ثبتش کنم.
امیدوارم همراهی کنید. این شهید، دانشجوی پزشکی بوده و عازم جبهه شده و به هدفش هم رسیده. خوش به حالش.

سلام 
در رابطه با شهید محمد آتش افزا، تاپیکشو ندیده بودم! حتما همراهی میکنم
ایشون تو جهاد اصغر به آرزوشون رسیدند، انشاءالله شما هم تو عرصه ی جهاد علمی و پژوهشی .

 السلام علیــــــــــک یا ابا عبدالله

 

ای شیـــــعه تو را چه غــم ز طوفـــان بلا

آن جا که سفینة النجـــــــاة است حسیـــــن (ع)

 

یابن الحســـــن روحـــــــــی فداک

جمعه 13/10/1392 - 1:8 - 0 تشکر 678627

شاید تقدیر قابل تغییرنباشد،اما تغییر قابل تقدیر است.
برو به انجمن
انجمن فعال در هفته گذشته
مدیر فعال در هفته گذشته
آخرین مطالب
  • آلبوم تصاویر بازدید از کلیسای جلفای...
    آلبوم تصاویر بازدید اعضای انجمن نصف جهان از کلیسای جلفای اصفهان.
  • بازدید از زیباترین کلیسای جلفای اصفهان
    جمعی از کاربران انجمن نصف جهان، در روز 27 مردادماه با همکاری دفتر تبیان اصفهان، بازدیدی را از کلیسای وانک، به عمل آورده‌اند. این کلیسا، یکی از کلیساهای تاریخی اصفهان به شمار می‌رود.
  • اعضای انجمن در خانه شهید بهشتی
    خانه پدری آیت الله دکتر بهشتی در اصفهان، امروزه به نام موزه و خانه فرهنگ شهید نام‌گذاری شده است. اعضای انجمن نصف جهان، در بازدید دیگر خود، قدم به خانه شهید بهشتی گذاشته‌اند.
  • اطلاعیه برندگان جشنواره انجمن‌ها
    پس از دو ماه رقابت فشرده بین کاربران فعال انجمن‌ها، جشنواره تابستان 92 با برگزاری 5 مسابقه متنوع در تاریخ 15 مهرماه به پایان رسید و هم‌اینک، زمان اعلام برندگان نهایی این مسابقات فرارسیده است.
  • نصف جهانی‌ها در مقبره علامه مجلسی
    اعضای انجمن نصف جهان، در یك گردهمایی دیگر، از آرامگاه علامه مجلسی و میدان احیا شده‌ی امام علی (ع) اصفهان، بازدیدی را به عمل آوردند.