سبک نقاشی های سپهری
دستمایه اصلی
كارهای سپهری اشكال ساده شده طبیعت است. حتی یك خط راست.این
سادهترین وسیلة بیانی در نقاشی ـ اغلب در كارهای سپهری طوری
ترسیم شده است كه یاافق فراخ كویر را به یاد آورد و یا راستای
درختی سر به آسمان نهاده را. كوههای دور دست كهدر ایران مركزی هر
كجا برویم در انتهای چشم انداز حضور دارند. تپههای مواج كه از
كوهها نزدیكترند مسیر نهری كه شیب تپه را میبرد و قطاری از درختهای
بید را به سوی آبادیمیبرد، خانههای بهم چسبیده آبادی. بام قوس
دار خانه گوشهای از در و دیوار خانه در ارتباطبا شاخة یك درخت،
تنة درخت، سرشاخههای آن، علفهای خشك و پا جوشهای اطراف تنه،یك
گل وحشی، شقایق یا آلاله، اینجا یا كمی دورتر آنجا، چند تخته سنگ،
یك بركة كوچك...اینجا موضوعات مورد توجة نقاش است.
از فرمهای اولیه سهراب، طرح های سیاهی بود كه با قلم موئی پهن بر
زمینة سفید كاغذ طرح كرده بود. فرم هایی مانند خار یا بوته كه با
حركتی تند بر زمینة سفید كاغذ نقش بسته بودند. شاید این طرح های
اولیه كه به مرور آرام آرام در دستهای او پخته شدند. عظمت رنگها
كم شدند و رقتی یافتند صاف شدند و شفاف شدند.
در طراحی، سپهری
سرعت عمل و تیزدستی را میپسندید. به منظور رها كردنجزئیات كم
اهمیت و رسیدن به جوهر اصلی اشیاء و چشم خود را عادت داده بود
تنهاخطوط اصلی را بیند. حتی گاه به تنگ كردن حوزه دید خود از
طریق بهم فشردن پلك ها اكتفانمیكرد و شب هنگام را برای طراحی
انتخاب میكرد، در تاریكی كویر زیر نور ستارههایرخشان، تنها
اساسیترین خطوط كوه و هامون و درخت را میتوان دید، نه بیش. به
بازی سایهو روشن نور نیز اعتنایی نداشت، چه شب بود و چه روز.
میگفت مثل نقاشی های مینیاتور هرچیزی را با ارزش ذاتی رنگ آن
باید دید. برگ درخت همیشه سبز است و به صرف اینكه درسایه قرار
گرفته باشد كورتر و قهوهایتر به نظر نمیآید. گل شقایق همیشه سرخ
است اگر همهتاریكی شب دیده شود.
به این شكل بود كه دوران فرمالیسمی كارهای سهراب خیلی زود سپری
شد. دورانفرمالیسم در كار هر آغاز گر دوران شیفتگی به فرم و فن
است نه شیفتگی به محتوی. دورانسیاه مشق است و گاه هنرمندان ما
تا به آخر معتاد و اسیر آن میشوند و از گفتن و اندیشیدن بازمیمانند.
سهراب همچون برخی دیگر از نقاشان نوپرداز، در ابتدا به كوبیسم سپس
بهسورئالیسم متمایل میشود. اگر وجود گرایش كوبیسمی را تحت تأثیر
تعلیمات ضیاپور(1299ـ1378 ش) تلقی كنیم. گرایش بعدی احتمالاً با
درون گرایی روشنفكران ایرانی پس از كودتای 28 مرداد بی ارتباط
نیست. اما سپهری در همان سالها هم به خاور دور فكر میكند.
نقاشیهای سپهری نقاشیهائیست خالص ایرانی. تركیب های او چهره
نجیب و سادهطبیعت ایران را نشان میدهد. كارهای او مثل تمام آثار
ایرانی فروتنانه ابعاد جواهر گونه وعمیق فكر و زندگی ایرانی را
مجسم میكند.نقوش فكر شدهای كه روی یك بادیه مسی نقر شده است.
تراشی كه روی یك قاشقچوبی انداختهاند. طرحی كه بر روی یك كوزه
گلی افتاده است. شعری كه در نقوش یك نمد یاگلیم بافته در آمده
است عظمت هنری طبیعی و خالص كه زمینه قالی را پر كرده است. نقش
ونگار آجرها، درها، پنجرهها، جلدها... همه زیر دست و پای زندگی
خاضعانه مردم ما با سادگیمحض تا طی شدهاند. نقاشیهای سهراب همان
طرحهای فكر شده را دارد. همان رنگهایبومی و مردمی را دارد همان
سادگی و فروتنی را دارد. شفافیت رنگهایش همان تابناكی نور رادارد.
اجرای كارهایش همان بی تكلفی را در تابلوهایش ریخته است.
اینگونه اجرا كردن و اینگونه نقاشی كردن مهارتی فوق العاده
میخواهد تا آنقدر نرم وساده كاركرد كه شكل یادداشت كردن را پیدا
كند اما تركیبی بدهد محكم و برون چون و چرا.باید به آسانی از درگاه
چشم، طرحها و رنگها عبور كنند و از دالان فكر و اندیشه بگذرد و
رویبوم بریزند. باید هنرمند مثل یك بلور شفاف باشد و نور خورشید به
آسانی از او عبور كند وطیف هنرمند را منعكس كند.
درجات این خلوص و شفافیت درجات خلوص هنرمندانه است كه سپهری گاه چقدربرهنه برهنه، طبیعت ایران را، طبیعت تصویری فكر ایرانی را منعكس میكند.
سطح دو بعدی كاغذ یا بوم جزئی از كار اوست. جهانقابی است. مربع
مستطیل و این مربعمستطیل میدان دید نگاه ماست. چراكه او برسطح دو
بعدی كاغذ یا بوم چیزی نمیافزایدچیزی نمیكشد و نشانی نمینهد.
بلكه سطح دو بعدی كاغذ یا بوم را طوری میانگارد كه از جائی از
آن، از نقطهای از آن،از وسط، از گوشه از بالا یا از پائین آن
شكلی از درون ضخامت ذهنی (سطح ـ ادراك) كاغذ یابوم كمكم گسترش
مییابد. و آماس میكند و در تكثیری مداوم به اطراف گسترده میشود.
وچون جهان نظامی است آهنگین و با تعادل، این افزایش و گسترش بر
سطح دو بعدی كاغذ یابوم به گونهای پایان میگیرد كه تعادل تابلو
در هم نریزد. برای این كار، هیچ الگوئی واقعیتر ازیك واحد یا یك
قریه در كویر نیست.