• مشکی
  • سفید
  • سبز
  • آبی
  • قرمز
  • نارنجی
  • بنفش
  • طلایی
انجمن ها > انجمن مهدویت > صفحه اول بحث
لطفا در سایت شناسائی شوید!
مهدویت (بازدید: 7598)
دوشنبه 30/8/1390 - 19:22 -0 تشکر 390825
هر روز با داستانی از اماممان(عج)

بنام خدای خوبم
سلام
 
خوش آن روزى كه برخیزد، ز كعبه بانگ جاء الحقّ                        خوش آن روزى كه برگیرد، حجاب از چهره زیبا
 
 

وَأُفَوِّضُ أَمْرِي إِلَى اللَّهِ

 
دوشنبه 30/8/1390 - 19:24 - 0 تشکر 390827

فایده عطسه و برخورد با آن
مرحوم شیخ صدوق ، طوسى ، طبرسى و برخى دیگر از بزرگان رضوان اللّه تعالى علیهم ، به نقل از نسیم - خادم امام حسن عسكرى علیه السلام - حكایت كنند:
هنگامى كه حضرت صاحب الزّمان علیه السلام از رحم مادر به دنیا آمد، انگشت سبّابه خود را به سمت آسمان بلند نمود؛ و در همین لحظه نگهان عطسه اى كرد و سپس اظهار داشت :

((الحمد للّه ربّ العالمین ، و صلّى اللّه على محمّد و آله )).


بعد از آن با كمال فصاحت فرمود: ظالمان و ستمگران گمان كرده اند كه حجّت و ولىّ خداوند متعال زایل و نابود شونده است ، چنانچه به ما اجازه سخن گفتن و بیان حقایق داده شود، همانا شكّ و شُبهه از بین خواهد رفت .


همچنین به نقل از نسیم خادم حكایت نمانند:
یك شب پس از آن كه حضرت مهدى موعود (عجّل اللّه تعالى فرجه الشرّیف ) تولّد یافت ، چند روزى بعد از آن به محضر مبارك آن حضرت شرفیات شدم ، هنگامى كه نشستم عطسه كردم .
حضرت در حقّ من دعائى كرد و فرمود: ((یَرْحَمُكَ اللّهُ)).
من از محبّت و دعاى حضرت ، بسیار خوشحال شدم .
سپس به من فرمود: اى نسیم ! آیا مى خواهى تو را به نتیجه و فایده عطسه آشنا سازم ؟
عرضه داشتم : بلى ، فدایت گردم .
حضرت در همان موقعیّتى كه تازه به دنیا آمده بود، فرمود: ((هُوَ أمانٌ مِنَ الْمَوْتِ ثَلاثَةُ أ یّامٍ)) یعنى ؛ عطسه انسان را از مرگ به مدّت سه روز در امان مى دارد.

______

إكمال الدّین : ص 430، ح 5، غیبة شیخ طوسى : ص 232، ح 200، و ص 244، ح 211، إعلام الورى طبرسى : ج 2، ص 217، الخرائج و الجرائح :: ج 1، ص 465، ح 11، وج 2، ص 693، ح 7.

وَأُفَوِّضُ أَمْرِي إِلَى اللَّهِ

 
دوشنبه 30/8/1390 - 19:29 - 0 تشکر 390830

ببخشید من درست متوجه نشدم...یعنی حضرت در گهواره صحبت کردن و دعا فرمودن؟

 

 

يه سري به خدا بزنيم

خيلي زود

بي بهانه...

دوشنبه 30/8/1390 - 21:37 - 0 تشکر 390866

vahidmiladi گفته است :
[quote=vahidmiladi;415987;390830]ببخشید من درست متوجه نشدم...یعنی حضرت در گهواره صحبت کردن و دعا فرمودن؟

سلام

بلی, من که به شخصه این موارد رو در چندین جا مطالعه کردم

یه بحث هم قبل ها داشتیم

با عنوان

معجزات حضرت مهدی(ع) 

که در آن نیز, تلاوت قرآن در بدو تولد اشاره شده است

وَأُفَوِّضُ أَمْرِي إِلَى اللَّهِ

 
سه شنبه 1/9/1390 - 6:46 - 0 تشکر 390965

چیز قابل انكاری نیست..
وقتی حضرت عیسی در گهواره سخن بگویند.. تصور چنین خارق العادت از ائمه هدی وخصوصا اخرینشان -امام زمان - دور از انتظار نیست ...
البته فعلا بحث این پست دراینباره نیست و موضوع در فواید عطسه می باشد ....

هزار دشمنم ار مي كنند قصد هلاك  گرم تو دوستي از دشمنان ندارم باك

حافظ عليه الرحمه

امضا: نيري

سه شنبه 1/9/1390 - 11:31 - 0 تشکر 391010

nayyeri1982 گفته است :
[quote=nayyeri1982;434716;390965]چیز قابل انكاری نیست..
وقتی حضرت عیسی در گهواره سخن بگویند.. تصور چنین خارق العادت از ائمه هدی وخصوصا اخرینشان -امام زمان - دور از انتظار نیست ...
البته فعلا بحث این پست دراینباره نیست و موضوع در فواید عطسه می باشد ....

سلام

بله ؛ خوشبختانه شما گرامیان هردو به نکات خوبی توجه کردین

ممنونیم

وَأُفَوِّضُ أَمْرِي إِلَى اللَّهِ

 
سه شنبه 1/9/1390 - 11:37 - 0 تشکر 391012

بنام خدای عزیزم
سلام
اما داستان امروزمون
جواب چهل مسئله مشكل از كودكى خردسال
سعد بن عبداللّه قمى حكایت نماید:
روزى متجاوز از چهل مسئله از مسائل مشكل را طرح و تنظیم نمودم تا از سرور و مولایم حضرت ابومحمّد امام حسن عسكرى صلوات اللّه علیه پاسخ آن ها را دریافت نمایم .
از شهر قم به همراه بعضى دوستان حركت كردیم ، هنگامى كه وارد شهر سامراء شدیم به سوى منزل آن حضرت روانه گشته ؛ و پس از آن به منزل رسیدیم و اجازه ورود گرفتیم ، داخل منزل رفتیم .
همین كه وارد شدیم ، دیدم مولایم همچون ماه شب چهارده در گوشه اتاق نشسته است و كودكى خردسال را - كه چون ستاره مشترى مى درخشید - روى زانوى خود نشانیده بود.
امام عسكرى علیه السلام به ما اشاره نمود كه جلو بیائید و در نزدیكى ما بنشینید.
پس طبق فرمان حضرت ، جلو رفتیم و نشستیم و سپس مسائل خود را به طور كلّى مطرح كردیم .
امام حسن عسكرى صلوات اللّه علیه پس از شنیدن سخنان و مسائل ما، اشاره به كودك نمود و اظهار داشت : اى فرزندم ! جواب شیعیان خود را بیان كن .
پس ناگهان ، آن كودك لب به سخن گشود و تمامى سؤ ال هاى ما را یكى پس ‍ از دیگرى جواب كافى داد.
و بعضى سؤال ها را پیش از آن كه مطرح كنیم ، خود كودك مطرح مى نمود و جواب آن را مى داد، به طورى كه همه ما مبهوت و متحیّر گشتیم كه این كودك خردسال چگونه در همه علوم و فنون شناخت كافى دارد و با بیان شیوا تمامى سؤ ال هاى ما را پاسخ داده و همه افراد را قانع مى نماید؟!
پس از آن ، امام حسن عسگرى صلوات اللّه علیه متوجّه من شد و فرمود: اى سعد بن عبداللّه ! براى چه از قم به این جا آمده اى ؟
عرضه داشتم : یاابن رسول اللّه ! چون عشق زیارت و دیدار شما را داشتم ، بدین جا آمده ام .
حضرت فرمود: پس بقیّه سؤال هائى را كه تهیّه و تنظیم نموده بودى ، چه شد؟
پاسخ دادم : آماده و موجود مى باشد.
فرمود: از فرزندم و نور چشمم مهدى موعود علیه السلام آنچه مى خواهى سؤ ال كن .
و من بعضى از سؤال هاى باقى مانده را مطرح كردم ، از آن جمله عرضه داشتم :
یاابن رسول اللّه ! تاءویل و تفسیر كهیعص چیست ؟
كودك در حالى كه روى زانوى پدر نشسته بود، فرمود: این حروف ، رموز و اخبار غیبى الهى است كه خداوند متعال در رابطه با حضرت زكریّا پیغمبر علیه السلام بیان نموده است ؛ چون زكریّا از خداوند متعال درخواست نمود تا اسامى خمسه طیّبه - پنج تن آل عبا علیهم السلام - را تعلیم او نماید.
لذا جبرئیل علیه السلام نازل شد و آن اسامى مقدّس را به او تعلیم داد؛ و هر زمان حضرت زكریّا علیه السلام یادى از آن اسامى :
((محمّد، علىّ، فاطمه ، حسن ، حسین علیهم السلام )) مى كرد، هر نوع مشكل و ناراحتى كه داشت ، حلّ و بر طرف مى گردید.
امّا هرگاه نام حسین علیه السلام بر زبان جارى مى نمود و به یاد آن حضرت مى افتاد، غم و اندوه فراوانى بر او عارض مى شد؛ و افسرده خاطر مى گردید.
پس روزى اظهار داشت : خداوندا! علّت چیست كه هر موقع چهار نفر اوّل را یادآور مى شوم ، دلم آرام مى گیرد؛ و چون پنجمین نفر را یاد مى كنم محزون گردیده و در چشمانم اشك حلقه مى زند؟!
خداوند متعال كهیعص را در جواب حضرت زكریّا علیه السلام برایش ‍ فرستاد؛ و تمامى اخبار و جریاناتى را كه بر امام حسین علیه السلام مقدّر شده بود، به وسیله آن رموز كلّى برایش بیان نمود:
((كاف )) یعنى ؛ كربلاء و حوادث آن ، ((هاء)) اشاره به هلاكت و شهادت اهل بیت سلام اللّه علیهم ، ((یاء)) یزید - بن معاویه است - كه بر امام حسین علیه السلام ظلم نمود، ((عین )) اشاره به عطش و تشنگى آن حضرت و اصحاب مى باشد؛ و ((صاد)) صبر و استقامت آن حضرت خواهد بود.

سپس آن كودك در ادامه فرمایشات گهربارش فرمود: چون حضرت زكریّا علیه السلام این خبر را - از فرشته الهى یعنى ؛ جبرئیل امین علیه السلام - دریافت نمود، وارد مسجد شد و به مدّت چند روز در مسجد ماند و مرتّب گریه و زارى مى كرد.
و در پایان افزود: حضرت یحیى پیغمبر و امام حسین علیهماالسلام هر دو به مدّت شش ماه در رحم مادر بودند؛ و در شش ماهگى به دنیا آمدند.
___________
إكمال الدّین : ص 452، ح 21، إرشادالقلوب دیلمى : ص 422، احتجاج طبرسى : ج 2، ص 523، ح 341، بحارالا نوار: ج 52، ص 78 - 88، داستان بسیار طولانى است ، به قطعاتى از آن بسنده گردید.

وَأُفَوِّضُ أَمْرِي إِلَى اللَّهِ

 
چهارشنبه 2/9/1390 - 11:2 - 0 تشکر 391490

بنام خدای بزرگم
سلام
 روزتون بخیر و شادی
تشخیص حرام و حلال براى كودكى خردسال
احمد بن اسحاق یكى از اصحاب و كسانى بود كه وجوهات شیعیان را جمع آورى مى كرد و خدمت امام حسن عسكرى علیه السلام تقدیم مى نمود، او حكایت نماید:
روزى به قصد تحویل مقدار قابل توجّهى وجوهات شرعیّه به همراه تعدادى سؤ ال در مسائل مختلف ، به محضر مبارك امام حسن عسكرى علیه السلام عازم سامراء شدم .
و چون وارد شهر سامراء گشتم ، به سمت منزل آن حضرت حركت نمودم ، هنگامى كه به منزل رسیدم ، اذن دخول طلبیده و وارد شدم ، چشمم به كودكى خردسال افتاد كه بر زانوهاى حضرت نشسته و بسیار خوش سیما و نورانى بود.
همین كه كیسه هاى پول و جواهرات را خدمت حضرت نهادم ، امام علیه السلام نگاهى به كودك نمود و فرمود:
اى پسرم ! این اموال از شیعیان و دوستان تو مى باشد، آن ها را باز كن و تحویل بگیر.
ناگهان كودك اظهار داشت : اى پدر! و اى سرورم ! آیا جایز است كه دست به سوى اموالى دراز كنم كه آغشته به حرام است ؟!
سپس امام حسن عسكرى علیه السلام خطاب به احمد بن اسحاق كرد و فرمود: آنچه در كیسه ها مى باشد، بیرون بیاور تا فرزندم حلال و حرام آن ها را از یكدیگر جدا نماید.
چون یكى از كیسه ها را خدمت حضرت نهادم ، كودك فرمود: این مال فلان شخص است كه در فلان محلّه شهر قم سكونت دارد و مقدار آن 72 دینار است كه بابت فروش باغ ارثیه پدرش و نیز فروش هفت عدد پیراهن و كرایه مغازه هایش مى باشد.
امام حسن عسكرى علیه السلام فرمود: عزیزم ! صحیح گفتى ، اكنون بگو كدام حرام است ؟
كودك اظهار داشت : در این كیسه یك دینار مشكوك ، از اهالى شهر رى مربوط به فلان تاریخ مى باشد كه مغشوش مى باشد.
بعد از آن اشاره به یكى دیگر از كیسه ها نمود و فرمود: و امّا صاحب این كیسه فلانى است كه در فلان شهر مقدار یك مَن و یك چارك نخ ، جهت بافتن پارچه به فلان بافنده معروف داد و چون مدّتى طولانى سپرى شد، نخ ‌ها را دزد به سرقت برد.
و صاحب نخ ‌ها نسّاج را تكذیب و جریمه كرده و به جاى آن ، یك مَن و نیم غرامت گرفت .
پس یك دینار با تكّه اى پارچه در این كیسه از چنین راهى به دست آمده است كه حرام مى باشد.
سپس كودك به سوّمین كیسه اشاره نمود و اظهار داشت : آنچه درون آن است ، مال فلان شخص است كه در فلان محلّه قم زندگى مى كند و مقدار هفتاد دینار مى باشد كه نباید دست زده شود.
امام حسن عسگرى علیه السلام سؤال نمود: چرا؟
فرزند جواب داد: چون این ها بابت فروش گندم هائى است كه مالك با كشاورز اختلاف داشتند و مالك سهم كشاورز را كمتر از حقّش داد.
پدر فرمود: بلى ، صحیح است .
پس از آن كودك فرمود: اى احمد بن اسحاق ! این اموال را به صاحبانش ‍ برگردان ، ما نیازى به آن ها نداریم .
و اكنون كیسه آن پیرزن را بیاور.
احمد گفت : من به طور كلّى آن كیسه را فراموش كرده بودم ...

آرى براى امام معصوم ، چون از طرف خداوند متعال منصوب است ، سنّ و سال ، موقعیّت مطرح نیست ؛ بلكه هر زمان هر چه اراده نماید حاصل خواهد شد و به همه امور آگاه مى گردد.
پس مواظب اعمال و گفتار خود در تمام حالات باشیم كه امام زمان ، روحى له الفداء و سلام اللّه علیه غافل نخواهد بود.

وَأُفَوِّضُ أَمْرِي إِلَى اللَّهِ

 
پنج شنبه 3/9/1390 - 21:1 - 0 تشکر 392193

سلام علیکم جمیعا"

ظهور از پشت پرده با خصوصیّات
یكى از اصحاب امام حسن عسكرى علیه السلام به نام یعقوب بن منقوش ‍ حكایت كند:
روزى به منزل حضرت ابومحمّد، امام حسن عسكرى علیه السلام وارد شدم ، حضرت داخل ایوان جلوى یكى از اتاق ها نشسته بود و سمت راست امام علیه السلام پرده اى جلوى درب اتاق آویزان بود، خدمت حضرت عرض كردم : یاابن رسول اللّه ! امام و صاحب ولایت بعد از شما كیست ؟
فرمود: پرده را بالا بزن ، تا متوجّه شوى !
همین كه پرده را بالا زدم ، كودكى پنج ساله را در قیافه نوجوانى ده ساله با این خصوصیات نمایان شد:
چهره سفید و نورانى ، ابروانى كشیده و با فاصله ، كفان دست درشت و غلیظ، شانه هاى بزرگ و بافاصله و در سمت راست گونه اش خالى سیاه وجود داشت .

سپس آن كودك ، با وقار و هیبتى مخصوص به طرف پدر بزرگوارش امام حسن عسكرى علیه السلام جلو آمد؛ و در بغل پدر، روى زانویش ‍ نشست .
بعد از آن امام عسكرى علیه السلام به من فرمود: اى یعقوب ! این كودك بعد از من امام و صاحب شماها خواهد بود.
همین كه سخن پدر تمام شد و او را معرّفى نمود، از روى زانوى پدر برخاست و پدرش اظهار نمود: اى عزیزم ! اى پسرم ! در حال حاضر داخل برو و مخفى باش تا آن هنگامى كه خداوند متعال اراده كند.
و چون آن حجّت خدا وارد اندرون منزل شد، امام حسن عسكرى علیه السلام مرا مخاطب قرار داد و فرمود: اى یعقوب ! اكنون بلند شو و داخل اتاق را خوب نظر كن كه چه مى بینى ؟
پس طبق فرمان امام علیه السلام بلند شدم و هر چه به اطراف نگاه كردم كسى را نیافتم ؛ و متوجّه شدم كه حجّت خدا از چشم ها ناپدید و غایب شده است .

_________

إعلام الورى طبرسى : ج 2، ص 250، إ كمال الدین : ص 407، ح 2.

وَأُفَوِّضُ أَمْرِي إِلَى اللَّهِ

 
جمعه 4/9/1390 - 20:4 - 0 تشکر 392642

بنام خدای خوبم
سلام
شبتون بخیر
او را نخواهید دید
مرحوم شیخ طوسى رضوان اللّه تعالى علیه به نقل از علىّ بن بلال بغدادى - كه یكى از اصحاب امام عسكرى علیه السلام مى باشد - حكایت كند:
روزى به همراه عدّه اى از علماء و بزرگان حضور مبارك امام حسن عسكرى علیه السلام رسیدیم تا آن كه از آن حضرت درباره امام و حجّت بعد از او جویا شویم .
همین كه وارد مجلس حضرت شدیم ، مشاهده كردیم كه بیش از چهل نفر در منزل آن حضرت ، اجتماع نموده اند.
عثمان بن سعید عَمرى حركت كرد و ایستاد، سپس اظهار داشت : یابن رسول اللّه ! مى خواهم از چیزى سؤال نمایم كه شما خود نسبت به آن آگاه هستى .
حضرت فرمود: فعلاً بنشین .
بعد از آن ، امام حسن عسكرى علیه السلام با حالت غضب حركت نمود و خواست كه از مجلس خارج شود، فرمود: كسى بیرون نرود تا من برگردم .
چون لحظاتى گذشت ، حضرت مراجعت نمود و با صدائى بلند فرمود: اى عثمان بن سعید!
و عثمان بن سعید با شنیدن سخن حضرت ، از جاى خود برخاست و سر پا ایستاد.
امام علیه السلام اظهار داشت : آیا مایل هستى كه شما را به آنچه مى خواهید، خبر بدهم ؟
همگان گفتند: آرى ، یاابن رسول اللّه !
امام علیه السلام فرمود: آمده اید تا از خلیفه و حجّت خداوند متعال ، بعد از من سؤال نمائید!؟
تمام افراد گفتند: بلى ، ما براى همین موضوع آمده ایم .
در همین اثناء، كودكى همانند پاره اى از ماه و شبیه ترین افراد به امام حسن عسكرى علیه السلام ظاهر گشت .
سپس امام حسن عسكرى علیه السلام فرمود: این كودك ، امام شما پس از من خواهد بود و او خلیفه و جانشین من مى باشد، او را تابع و پیرو باشید؛ و از یكدیگر متفرّق نشوید كه هلاك مى گردید.
و سپس افزود: از این پس دیگر او را نخواهید دید، مگر آن كه وقتش فرا برسد.
_____________
كتاب الغیبة شیخ طوسى : ص 357، ح 319.

وَأُفَوِّضُ أَمْرِي إِلَى اللَّهِ

 
شنبه 5/9/1390 - 20:18 - 0 تشکر 392996

سلام
فرارسیدن محرم را خدمتتون تسلیت عرض می کنم
فقط حجّت بر حجّت نماز مى خواند
مرحوم شیخ صدوق ، راوندى و برخى دیگر از بزرگان ، به نقل از ابوالا دیان حكایت كنند:
چون امام حسن عسكرى علیه السلام مسموم و شهید شد، جعفر برادر امام عسكرى آمد تا بر جنازه اش نماز بخواند، ناگهان كودكى با چهره اى گندمگون و موهائى كوتاه وارد شد و عباى جعفر را گرفت و او را كنار كشید و به او فرمود: اى عمو! كنار برو، من سزاوارترم كه بر پدرم نماز بخوانم .
پس جعفر با چهره اى دَرهم و خشمناك كنار رفت و آن كودك معصوم جلو آمد و بر جنازه مقدّس پدر نماز خواند و سپس حضرت را كنار پدر بزرگوارش - امام هادى علیه السلام - دفن كردند.
بعد از آن ، كودك رو به من كرد و فرمود: اى ابوالا دیان بصرى ! جواب نامه ها را بیاور.
ابوالا دیان گوید: من با خود گفتم : تاكنون این دوّمین علامت از نشانه هاى امامت ؛ و دو نشانه دیگر باقى مانده است .
پس از آن ، نزد جعفر رفتم ، دیدم كه شخصى به او گفت : این كودك چه كسى بود كه بر جنازه امام علیه السلام نماز خواند و به شما جسارت كرد؟
جعفر جواب داد: واللّه ! تاكنون او را ندیده بودم و نمى شناسم .
در همین بین كه مشغول صحبت بودیم ، چند نفر از شهر قم آمدند و احوال امام حسن عسكرى علیه السلام را جویا شدند و چون از وفات و شهادت حضرت آگاه گشتند، سؤال كردند: امام و حجّت خدا، بعد از او كیست ؟
بعضى افراد اشاره به جعفر كردند، پس مردم قم به جعفر سلام كرده و تسلیت گفتند و اظهار داشتند: تعدادى نامه و مقدارى وجوهات نزد ما است ، چنانچه نشانى و مقدار آن پول ها را بگوئى ، تحویل شما خواهیم داد.
جعفر با عصبانیّت از جاى خویش برخاست و لباس هاى خویش را تكان داد و گفت : مردم از ما علم غیب مى خواهند، مگر ما علم غیب مى دانیم ؟!
و سپس از مجلس خارج گردید.

بعد از این جریان خادمى وارد شد و اظهار داشت : نامه هاى شما از فلانى و فلانى و فلانى است و نیز داخل كیسه همیانى كه همراه آورده اید، مقدار هزار و ده دینار وجوه شرعیّه مى باشد.
پس مردمى كه از قم آمده بودند، نامه ها و پول هائى را كه همراه آورده بودند، همه را تحویل خادم دادند.
ابوالا دیان گوید: آنچه امام حسن عسگرى علیه السلام نسبت به فرزندش ‍ امام زمان - عجّل اللّه فرجه الشّریف - بیان نموده بود تحقّق یافت ؛ و دیگر شكّ و شبهه اى باقى نماند.
پس از آن جعفر به دربار معتمد عبّاسى رفت و قضیّه حضور حضرت مهدى - فرزند امام حسن عسكرى علیهماالسلام - و چگونگى اقامه نماز، همچنین جریان مردم قم و وجوهات شرعیّه را براى او مطرح كرد و متوكّل دستور داد تا آن كودك را كه خلیفه بر حقّ خداوند است دست گیر نمایند.
پس تمام ماءمورین و جاسوسان براى دست گیرى حجّت خدا، بسیج شدند؛ ولیكن به هر حیله و وسیله اى متوسّل گشتند، آن حضرت را نیافتند.
برای ظهور آقا(عج) صلوات
___________
الخرایج والجرایح : ج 3، ص 1102، ذیل ح 23، إكمال الدین : ص ‍ 476 ینابیع المودّة : ج 3، ص 326، با تفاوت در الفاظ.

وَأُفَوِّضُ أَمْرِي إِلَى اللَّهِ

 
برو به انجمن
انجمن فعال در هفته گذشته
مدیر فعال در هفته گذشته
آخرین مطالب
  • آلبوم تصاویر بازدید از کلیسای جلفای...
    آلبوم تصاویر بازدید اعضای انجمن نصف جهان از کلیسای جلفای اصفهان.
  • بازدید از زیباترین کلیسای جلفای اصفهان
    جمعی از کاربران انجمن نصف جهان، در روز 27 مردادماه با همکاری دفتر تبیان اصفهان، بازدیدی را از کلیسای وانک، به عمل آورده‌اند. این کلیسا، یکی از کلیساهای تاریخی اصفهان به شمار می‌رود.
  • اعضای انجمن در خانه شهید بهشتی
    خانه پدری آیت الله دکتر بهشتی در اصفهان، امروزه به نام موزه و خانه فرهنگ شهید نام‌گذاری شده است. اعضای انجمن نصف جهان، در بازدید دیگر خود، قدم به خانه شهید بهشتی گذاشته‌اند.
  • اطلاعیه برندگان جشنواره انجمن‌ها
    پس از دو ماه رقابت فشرده بین کاربران فعال انجمن‌ها، جشنواره تابستان 92 با برگزاری 5 مسابقه متنوع در تاریخ 15 مهرماه به پایان رسید و هم‌اینک، زمان اعلام برندگان نهایی این مسابقات فرارسیده است.
  • نصف جهانی‌ها در مقبره علامه مجلسی
    اعضای انجمن نصف جهان، در یك گردهمایی دیگر، از آرامگاه علامه مجلسی و میدان احیا شده‌ی امام علی (ع) اصفهان، بازدیدی را به عمل آوردند.