تبیان، دستیار زندگی

و اما از جمله کارهای جالبی که زمینیان در قسمت انجمن های تخصصی انجام میدهند این است که انجمنی درست کرده اند به نام انجمن نصف جهان که طبق معمول مردم می آیند و جمع میشوند و مینشینند و در این انجمن جهان به این عظمت را ول کرده و فقط در مورد نیمی از ان تاپیک میزنند . از آنجایی که کلمه ی نصف جهان خیلی برایمان مبهم بود و در آن از ایهام استفاده شده بود زیرا دقیقا نمیدانستیم این نیمه ی از جهان مربوط به کدام نیمه ی جهان است، شمالی،جنوبی،شرقی و بقیه جهات. لذا تحقیقات گسترده ای انجام داده ابتده به فرهنگ لغات معین و دهخدا مراجعه نمودیم و متوجه شدیم که نام اصلی این نصف جهان ، اصفهان است که البته ضمن پوزش به فرهنگیان محترم جامعه باید به عرضتان برسانم که به فراهنگ لغات جنابان آقایان معین و دهخدا اعتماد ننموده و خودمان برای زیارت این نیمه ی مذکور راهی دیار بزرگانی چون فخر الدین اسد گرگانی و حافظ شیرازی یعنی اصفهان شده و از همان ابتدای ورودمان کیلومتر شمار ماشین را تنظیم نموده و شروع به متراژ نمودیم که در کمال ناباوری متوجه شدیم این خطه ی پهناور سر جمع 0/07% از خشکی های زمین را تشکیل میدهد.

به این ترتیب تیرمان به سنگ خورده و از کرده ی ناصواب خویش بشدت نادم و پشیمان بودیم که چرا با طناب پوسیده ی امثال معین و دهخدا این همه مسافت را با لگن غرازه مان کوبیدیم و چه گردنه های خطرناکی که نزدیک بود شاخ به شاخ با کانتینر های ترانزیت کالا بزنیم و قوطی کنسرو بشویم و آخر هم هیچ نتیجه ای نگرفته و دست از پا دراز تر برگردیم.

خلاصه از آنجا که در تلوزیون در مورد سی و سه پل و چهل ستون و منارجنبان اصفهان چیزهای زیادی شنیده بودیم گفتیم فرصت را غنیمت شمرده یک سری به آنجاها هم بزنیم و ببینیم چطور توانسته اند سی و سه عدد پل را روی یه رودخانه ی فسقلی یعنی زاینده رود در دوران قبل از تاریخ بسازند و یا چطور میشود بنایی در ابعاد 3 در چهار دارای چهل عدد ستون باشد و یا چگونه است که مناره ای به بلندای یک برج جنبان باشد و تاب بخورد.

در ابتدا به ذهنمان رسید که شاید این چیزها را هم مانند همان نصف جهان خلاف به سمعمان رسانده باشند اما باز گفتیم بنده خدا ها این چیز به این واضحی را دیگر نمی توانند بهمان مشتبه کندد لذا وارد شهر شده و سراغ آثار مزبور را گرفتیم و با شوق بسیار به تک تک این مکان ها رفتیم که که مشروح ملاحظاتمان به این شرح است:

1 عدد پل با سی و سه آبراه

1 عدد بنا با حداکثر 16-17 ستون

و 2 عدد منار که هیچکدامشان جنبان نبود.

به این ترتیب در دشت دوم نیز ناکام ماندیم و مثل غوزمیت در چاله فضایی ماندیم.

جالب تر اینجاست که در مسیر بازگشت به یک رستوران رفته و از منوی آن بدلیل اینکه چهار نفر بودیم چهار عدد مرغ سفارش دادیم گفتیم خداروشکر همه ی مرغ ها شکل هم هستند و اینجا دیگر تیرمان به هدف میخورد که وقتی موقع صرف غذا با چهار عدد ران مرغ مواجه شدیم متوجه شدیم که اینجا هر چیزی که میگویند باید 20 درصدش را در ذهن متصور شد مثلا اگر کسی میگوید دیروز یک پیرمرد 90 ساله تصادف کرد و مرد باید یک نوجوان 16 ساله که دچار بیماری سرماخوردگی شده است را در نظر گرفت و غیره

باzبوn بی zبوnی mیگm دuستt دaرm