پاسخ تکلیف شماره 13
1) صحبتهاش حس خوبی بهم میده.
Her (his) words make me feel good.
2) همش دلش برای اون میسوزه .... دل من هم براش میسوزه، اما اون دیگه شوهر من نیست
She (he) keeps feeling sorry for him…. I feel sorry for him too … But you know he is not my husband anymore
3) همه چیز حالم رو به هم میزنه
Everything sucks
Everything makes me sick
Nothing makes any sense to me
4) اون در موقعیتی نیست که من رو تهدید کنه ... مطمئن باش هیچ غلطی نمیتونه بکنه!
He is not in such situation to threaten me, be sure he can not do any damn thing!
5) این لطف شما است.
That’s kind of you!
6) قبلا از لطفتان ممنونم.
Thank you in advance for your favor
7) کمک بزرگی بود.... حرفش رو هم نزن
It was your great help … don’t mention it
8) اون (زن) از علی خواست "کیسه های من رو به طبقه دوم نبر"
She asked John, “Don’t take my bags to the second floor.”
9) اون (زن) از علی خواست که کیسه هاش رو به طبقه دوم نبره
She asked John not to take her bags to the second floor.
10) معلم مجبورم کرد که تکلیفم رو دوباره بنویسم.
The teacher made me do my homework over.
11) تو هیج وقت نمیتونی همه رازهای من رو متوجه بشی!
You will never find out all my secrets!
12) دزدگیر ماشین ساعت 6 من رو از خواب پروند.
The car alarm woke me up at 6:00 in the morning.
13) لطفا سر 6 بیدارم کن.
Please wake me up at 6:00 sharp.
14) من ساعت 6 بیدار شدهام.
I have waked up at 6:00.