لحظه هایی شاد با اشعار طنز روز مهندس
گرفتم بعد عمری مدرکی چند و اینجانب شدم حالا مهندس
ندانستم که ریزد از چپ و راست ! ز پایین و از آن بالا مهندس
غضنفر گاری اش را هول نمیداد! دِ یالا هول بده یالا مهندس
تقی هم چونه میزد کنج بازار ! نمی ارزه واسم والا مهندس!
به مرد قهوه چی میگفت اصغر !دو تا چایی قند پهلو مهندس
شنیدم کودکی میگفت در ده !به مردی با چپق خالو مهندس
ز جنب دکه ای بگذشت مردی !صدا آمد ” آب آلبالو مهندس “
خلاصه میخورد خون جماعت !همیشه بدتر از زالو مهندس !
شنیدم با تشر میگفت معمار !به آن وردست حمالش مهندس
یهو یاد سکینه کردم ای داد !فدای آن لب و خالش مهندس
شنیدم که عمل کرده دماغش خبر داری از احوالش مهندس؟!
شنیدم بعد تنظیمات بینی !بهش میگن همه خانوم مهندس
شنیدم بچه زاییده دوباره بگو هشتا کمه خانوم مهندس!؟
سرت رو درد آوردم من مهندس !سخن از هر دری اومد مهندس
یکی سیگار میخواد اون سمت دکه !برو که مشتری اومد مهندس !
beshno2