اولینباری که پدر شدم
آقا قاسم همیشه در کارها به پدر خود کمک میکرد اما این روال نمیتوانست به همین شکل ادامه پیدا کند. به همین خاطر خانوادهاش تصمیم گرفتند به زندگی پسرشان سر و سامانی بدهند و برایش همسری انتخاب کنند. او که دختر مورد علاقهاش را انتخاب کرده بود برای همین از والدینش درخواست کرد برایش آستین بالا بزنند و به خواستگاری دختر مورد علاقهاش بروند.
«خانواده همسرم در محله ما زندگی میکردند و با خصوصیات اخلاقیام کاملا آشنا بودند. آنها بعد از کامل کردن تحقیقاتشان درباره من، اجازه دادند با دخترشان ازدواج کنم. البته خانمم هم راضی به این وصلت بود».
پدر این خانواده پرجمعیت ایرانی، بعد از ازدواج با همسرش لحظات تلخ و شیرین بسیاری را تجربه کرده است اما به اعتقاد او بهترین لحظه زندگیاش زمانی بود که برای اولینبار پدر شد.
«آن روز و لحظه را هیچوقت فراموش نمیکنم. درست یک سال بعد از ازدواجمان، پدر شدم. حس پدر شدن برای من بسیار زیبا بود و هیچوقت شیرینی اولین باری که خبر پدرشدنم را شنیدم از خاطرم نمیرود».
گرچه آن روز برای آقای پدر بسیار خاطرهانگیز بود اما این حس خوب همچنان برای او ادامه داشت.
چراکه آقا قاسم، حالا بعد از گذشت 40 سال، صاحب 19 فرزند سالم و رشید است که به همگیشان افتخار میکند. «کوچکترین فرزندم هفت سال سن دارد و بزرگترینشان 35 سال. در این میان، تنها 3 تا از بچههایم ازدواج کردهاند و الان فقط یک نوه دارم». این پدر خانوادهدوست همه فرزندانش را به یک اندازه دوست دارد و تا جایی که وسعش برسد و از دستش بربیاید به آنها کمک میکند تا بتوانند در زندگیشان پیشرفت کنند.»