سلام
یکی از لغزش گاههای مدیران که در حاشیه مسائل کاری یا تحت تأثیر روابط شخصی، خویشاوندی، دوستانه و مانند آن پدید میآید، بذل و بخشش هایی است که از بیت المال میشود. مدیری به علتی نمیتواند یا مصلحت نمیداند که دوست یا فرزند دوستش یا خویشاوندانش را در حیطه مدیریتی خود استخدام کند.
از این رو، سفارش او را به مدیر دیگر میکند و آن مدیر هم با انجام کار سفارشی، مدیر اول را مدیون خود میسازد. آن گاه نوبت به مدیر اول میرسد تا در زمان مناسب، به سفارش مشابهی عمل کند و از شرمندگی او خارج شود. این داد و ستدها در یک سطح گسترده و متنوع در میان مدیرانی که تعهد و تقوای کاری ندارند، کم و بیش دیده میشود. برای مثال، مدیری از تولیدات کارخانه تحت مدیریت خود رایگان یا با تسهیلات ویژه، به مدیر دیگری مرحمت و احسان میکند. در نتیجه، او مدیون محبتها و حاتم بخشیهای مدیر اول شده است و برای جبران این دین، از کیسه بیت المال مقابله به مثل میکند. یکی زمین میدهد و دیگری مصالح؛ یکی روغن میبخشد و دیگری برنج پیش کش میکند؛ یکی ویلا در اختیار میگذارد و دیگری بهره مندی از رستوران هتل را تقدیم میدارد؛ یکی به سفر خارجی مهمان میکند و دیگری با امتیاز تأسیس کارخانه جبران میکند؛ آن یکی تقصیر را میپوشاند و این یکی او را از تیغ قانون میرهاند و کارها و رابطههای غیر قانونی مانند آن.البته برای هر یک از موارد گفته شده، گریزگاههای شیطانی و توجیههای نفسانی فراوانی هم وجود دارد از قبیل: ناروایی رد احسان، جلب همکاری و هم دلی برای پیشبرد امور سازمان، صاحب حق دانستن خود به خاطر نقش محوری و کارآیی بالا! اما آنچه در حقیقت اتفاق میافتد، سوءاستفاده از موقعیت، مرفه شدن بیش از حد زندگی مدیران با امکانات بیت المال و سرانجام، آلوده شدن زندگی آنان به کارهای مشتبه و حرام است. البته این چنین سوء استفادههایی، به ضعف اعتقادی و نگاه سطحی به منصب و موقعیت اجتماعی باز میگردد. چنانچه مدیران، مسئولیتهای خویش را امانت و خدمت گزاری بدانند، مرتکب این گونه انحرافها نمیشوند، بلکه با تلاش و تکاپوی خالصانه نام نیک از خود به جای میگذارند و میدانند که هر اوجی را فرودی است و پست و مقامهای دنیوی، دستگردان این و آن است.
حالا به نمونه ای از سیره ی علی بن ابی طالب (ع)توجه کنید تا تفاوت از زمین تا آسمان رفتار برخی مدیران را با سیره مولای متقیان متوجه شویم:
عده ای از دوستان مولا به حضور حضرت رسیدند وگفتند:چنانچه افرادسیاسی وانحصار طلبها را با پول راضی کنی برای پیشرفت امور شایسته تر است.امام از این پیشنهاد خشمگین شد وفرمود:آیا نظرتان این است که به به کسانی که تحت حکومت من هستند ظلم کنم وحق آنان را به دیگران بدهم وبا تضییع حقوق آنان یارانی دور خود جمع نمایم؟به خدا سوگند تا دنیا وجود دارد وتا آفتاب می تابد وستارگان می درخشنداین کار را نخواهم کرد.اگر مال از آن خودم بود آنرا به طور مساوی تقسیم می کردم ،چه رسد به اینکه مال مال خداست...
سپس فرمود:ای مردم!کسی که کار نیک را در جای نادرست انجام داد ،چند روزی نزد افراد نا اهل وتاریک دل مورد ستایش قرار می گیرد ودر دل ایشان محبت ودوستی می آفریند،ولی اگر روزی حادثه بدی برایش پیش بیاید وبه یاریشان نیازمند شود آنان بدترین وسرزنش کننده ترین خواهند بود
اینجا باید گفت:علی جان سر وجان ما فدایت....ما کجائیم در این بحر تفکر توکجا