عباس کی متش معروف به «مشفق کاشانی» در سال 1304 شمسی در کاشان متولد شد.
تحصیلات ابتدایی و متوسطه را در زادگاه خود به پایان برد و سپس برای ادامهی تحصیل به دانشگاه تهران راه یافت و به اخذ درجهی فوق لیسانس در رشتهی امور اداری و بودجه نایل آمد.
از نامبرده تاکنون شش مجموعه شعر با عناوین: صلای غم یا تضمین 12 بند محتشم
کاشانی، خاطرات، سرود زندگی، شراب آفتاب، آذرخش، آیینه خیال منتشر شده
است.
از مشفق کاشانی، علاوه برسلسله مقالات ادبی و تحقیقی و عرفانی که در برنامههای صدای جمهوری اسلامی ایران مورد استفاده قرار گرفته، کتابهای متعددی نیز در زمینههای مذهبی و ادبی و سیاسی منتشر شده است که بعضا عبارتند از:
نقشبندان غزل، مجموعه شعر انقلاب از شاعران معاصر؛ سه مجموعه شعر دربارهی دفاع مقدس از شاعران معاصر؛ مجموعه شعر شهید با همکاری استاد شاهرخی؛ محمد صلی الله علیه و آله و سلم در آیینهی شعر فارسی، مدایح و مراثی دربارهی حضرت محمد صلی الله علیه و آله و سلم با همکاری استاد شاهرخی؛ آیینهی عصمت، مجموعهی مدایح و مراثی دربارهی حضرت زهرا علیهاالسلام با همکاری استاد شاهرخی؛ قبلهی هشتم آیینهی رجاء، مدایح و مراثی دربارهی حضرت رضا علیهالسلام با همکاری استاد شاهرخی؛ آیینهی جمال، مجموعهی دوم مدایح و مراثی دربارهی حضرت محمد صلی الله علیه و آله و سلم با همکاری استاد شاهرخی؛ دیوان صباحی بیدگلی با مقدمه و تصحیح شادروان پرتو بیضایی؛ خلوت انس، مجلد اول تذکرهی شعرای معاصر.
مشفق کاشانی از جمله شاعرانی است که در مصیبت سید و سالار شهیدان، امام
حسین علیهالسلام اشعار پر سوز و گدازی دارد. هم اکنون ترجیع بندی در مرثیهی سیدالشهداء علیهالسلام از او بجای مانده است. مشفق کاشانی در این ترجیع بند به استقبال ترجیع بند محتشم کاشانی رفته و از او پیروی نموده که بند اول آن چنین سروده شده است:
از موج فتنه چشم جهان غیرت یم است
وز تندباد حادثه پشت فلک خم است
صبح امید چون شب تاریک مظلم است
«باز این چه شورش است که در خلق عالم است»
«باز این چه نوحه و چه عزا و چه ماتم است»
هر جا نشان محنت و مردم به غم قرین
افکندهاند غلغله تا چرخ هفتمین
گردون فکنده بس گره از درد بر جبین
«باز این چه رستخیز عظیم است کز زمین»
«بینفخ صور خاسته تا عرش اعظم است»
از لوح سینه رفته چرا نقش آرزو
فریادها شکسته ز اندوه در گلو
خورشید برده سر به گریبان غم فرو
«این صبح تیره باز دمید از کجا کزو»
«کار جهان و خلق جهان جمله در هم است»
هر جا به گوش میرسد آوای انقلاب
خلقی به ماتمند و جهانی در اضطراب
جان در تلاطم آمده دل را نمانده تاب
«گویا طلوع میکند از مغرب آفتاب»
«کآشوب در تمامی ذرات عالم است»
روشن به راه دید چراغ امید نیست
کس را هوای شادی و گفت و شنید نیست
زین ابر تیره اختر شادی پدید نیست
«گر خوانمش قیامت دنیا بعید نیست»
«این رستخیز عام که نامش محرم است»
شوری به سر فتاده که جای مقال نیست
جز غم نصیب مردم شوریده حال نیست
باغ حیات را پس ازین اعتدال نیست
«در بارگاه قدس که جای ملال نیست»
«سرهای قدسیان همه بر زانوی غم است»
خلق جهان ز سوز نهان نوحه میکنند
از دست داده تاب و توان نوحه میکنند
هر جا ز دیده اشک فشان نوحه میکنند
«جن و ملک بر آدمیان نوحه میکنند»
«گویا عزای اشرف اولاد آدم است»
شاهی که افتخار بدو کرده عالمین
بابش علی و فاطمه را هست نور عین
از شرم روی او به حجابند نیرین
«خورشید آسمان و زمین نور مشرقین»
«پروردهی کنار رسول خدا حسین علیهالسلام»
منبع: سایت