• مشکی
  • سفید
  • سبز
  • آبی
  • قرمز
  • نارنجی
  • بنفش
  • طلایی
انجمن ها > انجمن کارآفرینی > صفحه اول بحث
لطفا در سایت شناسائی شوید!
کارآفرینی (بازدید: 4695)
دوشنبه 17/4/1392 - 9:6 -0 تشکر 618630
در تابستان های خود چه میکردید؟

سلام
دوستان فصل تابستون همیشه فرصتی برای پیشرفت بود
مخصوصا تو زمان های نوجوانی برای قدیمیها
حالا بعضی ها پیش استادکارایی میرفتن برای یادگیری کاری و بعضی ها هم برای خودشون کاسبی ای راه مینداختن
میخوام از دوستان بپرسم شما سابقه ای تو این موارد دارید؟
مثلا پسرها تو تابستون فرفره درست میکردن و دم در خونشون میفروختن
یا بطور مثال دخترها هم کاردستی و عروسک های خمیری درست میکردند
شما چطور؟

من از اين كوه بالا خواهم رفت.ميگويند ارتفاعش زياد است.راهش طولاني و شيب دار است,پر از صخره و صعود به آن بيش از حد دشوار است.كارخودم است.از آن بالا خواهم رفت.به زودي مرا خواهي ديد كه از قله برايتان دست تكان ميدهم يا از فرط تلاش بر دامنه جان ميسپارم

دوشنبه 17/4/1392 - 9:15 - 0 تشکر 618644

سلام

اول خودم بگم

من خودم هرکاری میشد میکردم

یادمه یه مدت همون فرفره رو درست میکردم دیدم دست زیاد شد کشیدم کنار:))

بعد یخ در بهشت رو تو این ظرفای فلزی میزاشتیم میبردیم رو جعبه بیرون میفروختیم دیدم اینم سوخت زیاد داشت.زود آب میشد کشیدیم کنار:))

بعدشم زدیم تو کار عجیب و غریب

بادکنک میخریدم 10 تومن باد میکردم میفروختم 50تومن:)) اقا مردم میخریدنااااا:))

من از اين كوه بالا خواهم رفت.ميگويند ارتفاعش زياد است.راهش طولاني و شيب دار است,پر از صخره و صعود به آن بيش از حد دشوار است.كارخودم است.از آن بالا خواهم رفت.به زودي مرا خواهي ديد كه از قله برايتان دست تكان ميدهم يا از فرط تلاش بر دامنه جان ميسپارم

دوشنبه 17/4/1392 - 16:47 - 0 تشکر 618904

من تو تابستونا ورزشم رو دنبال میکردم...دوسال شنام رو ادامه دادم
بدمینتونم رو در حد مربیگری و مقام اول استان ادامه دادم...
کلن ورزشی میرفتم تابستونا

 

 

دوران خوش آن بود که با دوست به سر شد ***باقی همه بی حاصلی و بی خبری بود  

 

 

 

 

 

 

سه شنبه 18/4/1392 - 0:34 - 0 تشکر 619040

نفس صبحدم گفته است :
[quote=نفس صبحدم;705102;618904]من تو تابستونا ورزشم رو دنبال میکردم...دوسال شنام رو ادامه دادم
بدمینتونم رو در حد مربیگری و مقام اول استان ادامه دادم...
کلن ورزشی میرفتم تابستونا

خانم نفس شما بیشتر حرفه یاد گرفتید پس
کارهای خدماتی یا تولیدی چی؟

من از اين كوه بالا خواهم رفت.ميگويند ارتفاعش زياد است.راهش طولاني و شيب دار است,پر از صخره و صعود به آن بيش از حد دشوار است.كارخودم است.از آن بالا خواهم رفت.به زودي مرا خواهي ديد كه از قله برايتان دست تكان ميدهم يا از فرط تلاش بر دامنه جان ميسپارم

سه شنبه 18/4/1392 - 9:50 - 0 تشکر 619169

soltan_azdad گفته است :

خانم نفس شما بیشتر حرفه یاد گرفتید پس
کارهای خدماتی یا تولیدی چی؟
نفس صبحدم گفته است :
[quote=soltan_azdad;507077;619040][quote=نفس صبحدم;705102;618904]من تو تابستونا ورزشم رو دنبال میکردم...دوسال شنام رو ادامه دادم
بدمینتونم رو در حد مربیگری و مقام اول استان ادامه دادم...
کلن ورزشی میرفتم تابستونا

شنا رو بچه بودم میرفتم...سنم به مربیگری نرسیده بود.میخاستم یکدوره هم برای غریق نجاتی برم که باید بالای20میبودم و نبودم
کارهای تولیدی خدماتی...؟هووووم.فکرنکنم.والیبالم رفتم.ولی خوب حرفه ای نرفتم.
الان متمرکز شدم رو ورزشیام...ذهنم فقط اینارو میشمره...
حالا یادم اومد میگم مجدد


 

 

دوران خوش آن بود که با دوست به سر شد ***باقی همه بی حاصلی و بی خبری بود  

 

 

 

 

 

 

دوشنبه 24/4/1392 - 2:58 - 0 تشکر 621553

سلام 
واقعا؟
جدی میگید؟
شما این کارارو کردین؟
دم شما گرم ولی بهتون نمیاد :) . باباتون مخالفت نداشت؟ 
والا بسوزه پدر شهرت . من هنر داشتما . میتونستم هم پول ازش دربیارم ولی خب اینجا همه میشناسن و متاسفانه نمیشد !
راهنمایی که بودم قلاب بافی یاد گرفتم خیلی هم خوشگل بود ولی در حد بافتن برا خودم
البته جعبه های رنگی مقوایی درست میکردم خیلی هم ناز بود یه سریشون رو کامل دارم حالا عکسشو میذارم . البته برا ده سال پیشه . یه دوستی داشتیم شیرازه خونه شون وقتی رفتم دیدم داره جعبه های زشتشو میفروشه غصم گرفت . البته چون ذاتا حسود نیستم و پیشرفت دیگران خوشحالم میکنه یه سری بهش ایده دادم کلی براش خوب شد .
دیگه مثلا چی بگم؟
آها داداشم یه تابستون رفت شرکت کامپیوتری کار یاد گرفت اونم راهنمایی بود اونموقع . ولی نمیدونم . کلا چون بابا فرهنگیه از کسب و کار آزاد خوشش نمیاد . البته فقط برا بچه های خودش . چون بچه های همسایه که تابستون میرفتن بازار کار میکردن رو کلی تحسین میکرد !
همین الانم مامانم خیلی با کار خونگی موافق نیست ! مثلا همین درست کردن چیزای کوچیک و فروختنش !!!

میدونی فرق انجمن مدیریت با انجمنای دیگه چیه ؟

دوست داری بدونی ؟ خب فرقش اینه : همه ی انجمنهای تخصصی تبیان فقط یه مدیر داره ، ولی تو انجمن مدیریت هر کس بیاد و فعالیت کنه

خودش یه مدیره پس بیا انجمن مدیریت و با چشمان یک مدیر نگاه کن

 

دوشنبه 24/4/1392 - 9:56 - 0 تشکر 621585

modir_e_movafagh گفته است :
[quote=modir_e_movafagh;723339;621553]سلام 
واقعا؟
جدی میگید؟
شما این کارارو کردین؟
دم شما گرم ولی بهتون نمیاد :) . باباتون مخالفت نداشت؟ 
والا بسوزه پدر شهرت . من هنر داشتما . میتونستم هم پول ازش دربیارم ولی خب اینجا همه میشناسن و متاسفانه نمیشد !
راهنمایی که بودم قلاب بافی یاد گرفتم خیلی هم خوشگل بود ولی در حد بافتن برا خودم
البته جعبه های رنگی مقوایی درست میکردم خیلی هم ناز بود یه سریشون رو کامل دارم حالا عکسشو میذارم . البته برا ده سال پیشه . یه دوستی داشتیم شیرازه خونه شون وقتی رفتم دیدم داره جعبه های زشتشو میفروشه غصم گرفت . البته چون ذاتا حسود نیستم و پیشرفت دیگران خوشحالم میکنه یه سری بهش ایده دادم کلی براش خوب شد .
دیگه مثلا چی بگم؟
آها داداشم یه تابستون رفت شرکت کامپیوتری کار یاد گرفت اونم راهنمایی بود اونموقع . ولی نمیدونم . کلا چون بابا فرهنگیه از کسب و کار آزاد خوشش نمیاد . البته فقط برا بچه های خودش . چون بچه های همسایه که تابستون میرفتن بازار کار میکردن رو کلی تحسین میکرد !
همین الانم مامانم خیلی با کار خونگی موافق نیست ! مثلا همین درست کردن چیزای کوچیک و فروختنش !!!

سلام
بابا یه کارای ضایع تری هم میکردم خندتون میگیره.
البته پدرم اون موقع نبود که بخواد ممانعت کنه یا نکنه.
بابا شما دختر استادا که غمی ندارید
تو خیابون راه میرید تا کمر براتون خم میشن.البته پدر آدم استاد باشه مثل شمشیر دو لبه هست.یا خیلی هوادار داره یا خیلی دشمن.بیشتر برای دروس تخصصی و اساتید تخس اینطوریه که پدر شما فکر کنم بیشتر طرفدار داره
خب کلا بعضیا از این کارا خوششون نمیاد و دختر باید فقط ادامه تحصیل بده.نظری ندارم:))
راستشو بخوایید من خودم خیلی دوست دارم بتونم یه جایگاه خوب تو صنایع و صنعت پیدا کنم همون رو ادامه بدم  به عنوان یه شغل رسمی و دولتی ولی واقعا واسه گذروندن زندگی سخته یکم.فعلا دارم پروژه ای ادامه میدم هم یه سابقه کاری بخوره هم زیاد جدا نشم.نیست فرار هست:))
البته شما دخترا که راحتید.میشینید خونه ترگل ورگل.آقا داماد بیاد.مادر و پدر شما بپسندن بعد تازه ایا بدیم آیا ندیم!!

من از اين كوه بالا خواهم رفت.ميگويند ارتفاعش زياد است.راهش طولاني و شيب دار است,پر از صخره و صعود به آن بيش از حد دشوار است.كارخودم است.از آن بالا خواهم رفت.به زودي مرا خواهي ديد كه از قله برايتان دست تكان ميدهم يا از فرط تلاش بر دامنه جان ميسپارم

دوشنبه 24/4/1392 - 13:10 - 0 تشکر 621714

سلام
مگه شما تو تابستون غیر از خواب کار دیگه ای هم انجام میدین؟؟! 


دوشنبه 24/4/1392 - 14:33 - 0 تشکر 621730

آقا من یه پسره
ببخشید سلام!
آقا من یه پسره میشناختم پارسال که فروش یه نوع ماهی رو در انحصار خودش آورده بود! اونایی که ماهی دارن میدونن ماهی کوپی و مولی میشه تو خونه پرورش داد. ماهیای ریزی هستن. این پسره هم به آکواریومی های شهر ماهیا رو میفروخت. بچه زرنگی بود.

حرمت نگه دار دلم! كاين اشك، خون بهاي عمر رفته من است. "حسين پناهي"

چهارشنبه 26/4/1392 - 12:39 - 0 تشکر 622395

soltan_azdad گفته است :
[quote=soltan_azdad;507077;618644]سلام
اول خودم بگم

من خودم هرکاری میشد میکردم

یادمه یه مدت همون فرفره رو درست میکردم دیدم دست زیاد شد کشیدم کنار:))

بعد یخ در بهشت رو تو این ظرفای فلزی میزاشتیم میبردیم رو جعبه بیرون میفروختیم دیدم اینم سوخت زیاد داشت.زود آب میشد کشیدیم کنار:))

بعدشم زدیم تو کار عجیب و غریب

بادکنک میخریدم 10 تومن باد میکردم میفروختم 50تومن:)) اقا مردم میخریدنااااا:))

سلام
چه بحث جالبی رو راه انداختید، یاد قدیم ندیما افتادم.
من خیلی خیلی بچه که بودم پسر های همسایه یه جعبه می ذاشتند دم در بعد دو سه تا نوشابه می خریدند و می ریختند تو یه ظرف های کوچیک پلاستیکی. با قیمت کم می فروختن به بچه ها. عنایت دارید که خیلی بهداشتی !
بعد می رفتیم پارک این پسر بچه ها آلاسکا می فروختن، خدا نکنه که می فهمیدند که یکی قصد داره آلاسکا بخره همه با هم یهو می یومدند می ریختن رو سر اون طرف =)

کلا دهه شصتی ها همه چیز رو تجربه کردند . من که خیلی بچگی هام رو دوست دارم و به نظرم بچه های اون موقع خیلی موفق ترند.

خود من هم که هر سال تابستون یه پیشه ای داشتم: قلاب بافی های خوشگل و گل چینی ، این دو تا رو خیلی دوست داشتم ولی خب ما اشتغال خانگی داشتیم هیچ وقت هنرمون پول نشد . البته یه چیزی هم هست اصلا نمی شد روش قیمت گذاشت =)

شما هم با بادکنک ها کسب و کار خوبی داشتید ها. چند درصد سود؟؟؟ دیییییییییی
راستی مننتظر شنیدن سایر کارهاتون هم هستیم.


تو را نادیدن ما غم نباشد  که در خیلت به از ما  کم نباشد
جمعه 28/4/1392 - 14:52 - 0 تشکر 623185

ترنم زندگی گفته است :

سلام
چه بحث جالبی رو راه انداختید، یاد قدیم ندیما افتادم.
من خیلی خیلی بچه که بودم پسر های همسایه یه جعبه می ذاشتند دم در بعد دو سه تا نوشابه می خریدند و می ریختند تو یه ظرف های کوچیک پلاستیکی. با قیمت کم می فروختن به بچه ها. عنایت دارید که خیلی بهداشتی !
بعد می رفتیم پارک این پسر بچه ها آلاسکا می فروختن، خدا نکنه که می فهمیدند که یکی قصد داره آلاسکا بخره همه با هم یهو می یومدند می ریختن رو سر اون طرف =)

کلا دهه شصتی ها همه چیز رو تجربه کردند . من که خیلی بچگی هام رو دوست دارم و به نظرم بچه های اون موقع خیلی موفق ترند.

خود من هم که هر سال تابستون یه پیشه ای داشتم: قلاب بافی های خوشگل و گل چینی ، این دو تا رو خیلی دوست داشتم ولی خب ما اشتغال خانگی داشتیم هیچ وقت هنرمون پول نشد . البته یه چیزی هم هست اصلا نمی شد روش قیمت گذاشت =)

شما هم با بادکنک ها کسب و کار خوبی داشتید ها. چند درصد سود؟؟؟ دیییییییییی
راستی مننتظر شنیدن سایر کارهاتون هم هستیم.


soltan_azdad گفته است :
[quote=ترنم زندگی;892456;622395][quote=soltan_azdad;507077;618644]سلام
اول خودم بگم

من خودم هرکاری میشد میکردم

یادمه یه مدت همون فرفره رو درست میکردم دیدم دست زیاد شد کشیدم کنار:))

بعد یخ در بهشت رو تو این ظرفای فلزی میزاشتیم میبردیم رو جعبه بیرون میفروختیم دیدم اینم سوخت زیاد داشت.زود آب میشد کشیدیم کنار:))

بعدشم زدیم تو کار عجیب و غریب

بادکنک میخریدم 10 تومن باد میکردم میفروختم 50تومن:)) اقا مردم میخریدنااااا:))

سلام
الان دارم حسرت اون کار بهداشتی رو میخورم که کاش من اون موقع انجام میدادم
عجب مغزهایی بودن
فکرشون کار میکرد خدایی:))
بادکنک ها رو بسته به شکلشون قیمت متفاوت داشت...فقط هم نققققققققد میگرفتیم
جیرینگی
یادم نیست کاسبیش چطور بود ولی در حد کوچه بود.دیگه تو خیابون نمیرفتیم
نه اینکه بازارمون خیلی خوب بوده باشه ها...نههههههههههه
چون همه رو یا میترکوندن یا خودمون میترکوندیم:))
کار دیگه هم بود ولی خیلی دیگه ضایع بود نمیشه گفت یا مثلا خیلی مسخره بود ولی خنده دار
یبار رنگ رو با اب قاطی کردیم توی شیشه ی پودر پنی سیلین میریختیم بعد یه پسره بود همسایمون بهش میگفتیم این رو رو هر موجودی بریزی نامرئی میشه:)) بخدا دوبار خرید:)) ازین کارای خنده دار زیاد کردیم ولی هیچ وقت رومون نشد پول بگیریم بیشتر کالا به کالا کار میکردیم.عموما لواشک میگرفتیم
لواشک فافا...یادتونه؟ازین کوچولوها...دونه ای 10تومن بود

من از اين كوه بالا خواهم رفت.ميگويند ارتفاعش زياد است.راهش طولاني و شيب دار است,پر از صخره و صعود به آن بيش از حد دشوار است.كارخودم است.از آن بالا خواهم رفت.به زودي مرا خواهي ديد كه از قله برايتان دست تكان ميدهم يا از فرط تلاش بر دامنه جان ميسپارم

برو به انجمن
انجمن فعال در هفته گذشته
مدیر فعال در هفته گذشته
آخرین مطالب
  • آلبوم تصاویر بازدید از کلیسای جلفای...
    آلبوم تصاویر بازدید اعضای انجمن نصف جهان از کلیسای جلفای اصفهان.
  • بازدید از زیباترین کلیسای جلفای اصفهان
    جمعی از کاربران انجمن نصف جهان، در روز 27 مردادماه با همکاری دفتر تبیان اصفهان، بازدیدی را از کلیسای وانک، به عمل آورده‌اند. این کلیسا، یکی از کلیساهای تاریخی اصفهان به شمار می‌رود.
  • اعضای انجمن در خانه شهید بهشتی
    خانه پدری آیت الله دکتر بهشتی در اصفهان، امروزه به نام موزه و خانه فرهنگ شهید نام‌گذاری شده است. اعضای انجمن نصف جهان، در بازدید دیگر خود، قدم به خانه شهید بهشتی گذاشته‌اند.
  • اطلاعیه برندگان جشنواره انجمن‌ها
    پس از دو ماه رقابت فشرده بین کاربران فعال انجمن‌ها، جشنواره تابستان 92 با برگزاری 5 مسابقه متنوع در تاریخ 15 مهرماه به پایان رسید و هم‌اینک، زمان اعلام برندگان نهایی این مسابقات فرارسیده است.
  • نصف جهانی‌ها در مقبره علامه مجلسی
    اعضای انجمن نصف جهان، در یك گردهمایی دیگر، از آرامگاه علامه مجلسی و میدان احیا شده‌ی امام علی (ع) اصفهان، بازدیدی را به عمل آوردند.