در سال 36 هجری قمری در خانه محمد بن ابی بکر که یکی از یاران با اخلاص و از سرداران شجاع و پسر خوانده امیرمؤمنان (علیه السلام) بود ، فرزندی متولد شد که نامش را قاسم نهادند . برای قاسم دو کنیه نام برده شده : ابومحمد و عبدالرحمن . لقب وی نیز "دیباج" است وبه علت زندگی در مدینه "مدنی" هم به او گفته می شود[1].
پدر قاسم ، محمد ابن ابی بکر ، شخص یت فرزانه ای است . وی استاندار امیر مؤمنان (علیه السلام) در مصر و یکی از فرماندهان نظامی و از رهپویان راه و روش علوی بود ؛ به گونه ای که از پدرش(ابوبکر) و از دومین خلیفه (عمر) بیزاری می جست .
مادرش ، اسماء دختر عمیس بود که بعد از مرگ ابوبکر ، به همسری حضرت علی (علیه السلام) در آمد و محمد در خانه حضرت بزرگ شد و تربیت یافت . او را "عابد قریش" نامیده بودند . حضرت امیر (علیه السلام) در منزلت او می فرمود:
"محمد ابنی من صلب ابی بکر ؛ محمد پسر من است اما از نسل ابوبکر".
هنگامی که در سال 38 هجری قمری ، محمد در مصر ، به دست مزدوران معاویه با وضع دلخراش به شهادت رسید ، امیرمؤمنان (علیه السلام) به شدت غمگین شد و گریست و فرمود :
"من فرزندی شایسته و دوست داشتنی شمشیربران اسلام را از دست دادم"[2] .
مادر قاسم ، بنابر نظریه مشهور ، دختر یزدگرد ، آخرین پادشاه سلسله ساسانیان بود . بر این اساس گفته شده که دو دختر یزدگرد که اسیر مسلمانان شدند ؛ یکی به همسری امام حسین (علیه السلام) درآمد و دیگری همسر محمد بن ابی بکر شد . در نتیجه ، امام زین العابدین (علیه السلام) و قاسم بن محمد ، پسرخاله یکدیگر به شمار می روند[3] .
قاسم بن محمد ، تشیع را از پدرش به ارث برده است . او در مکتب انسان پرور امام زین العابدین (علیه السلام) پرورش یافت و در گروه اصحاب و یاران بزرگوار قرار گرفت . شیخ طوسی در کتاب رجال ، او را از جمله یاران امام سجاد (علیه السلام) به شمار آورده است .[4] از سخن شیخ طوسی برمی آید که بعد از شهادت امام چهارم (علیه السلام) قاسم به محضر امام باقر (علیه السلام) شتافت و در جرگه اصحاب آن بزرگوار قرار گرفت[5].
قاسم از رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) روایت می کند که روزی حضرت به جمعی از یارانش فرمود : "آیا می دانید چه کسانی در روز قیامت زودتر از دیگران به سوی سایه رحمت الهی ، پیشی می گیرند؟"
عرض کردند : "خداوند و رسولش عالم ترند" .
فرمود : "آنها کسانی هستند که هنگامی که سخن حقی درباره آنها گفته می شود ، آن را با تمام وجود پذیرایند و زمانی که نیازمندان از آنها چیزی طلب می کنند از کمک به آنها دریغ نمی کنند و آنچه را برای خود می پسندند برای دیگران هم می پسندند وخلاصه اهل انصاف و حق طلبی هستند"[6] .
قاسم بن محمد به عنوان محدثی فقیه که نقش ممتازی در پیش برد فرهنگی جامعه اسلامی داشت ، هنگامی که به سفرحج (یا عمره) مشرف می شد ، بین راه مدینه و مکه در سرزمین "قدید" در حالی که 76 سال از عمرش سپری شده بود به سال 106 هجری قمری از دنیا رفت . پیکر او از قدید به مدینه آورده شد و به خاک سپرده شد[7] .
[1] منتخب التواریخ ، صفحه 343 / مجالس المؤمنین ، جلد 1 ، صفحه 335
[2] نهج البلاغه ، خطبه 68 ، نامه 35 ، حکمت 325 ، منتخب التواریخ ، صفحه 152 .
[3] وفیات الاعیان ، جلد 4 ، صفحه 59 / اعیان الشیعه ، جلد 8 ، صفحه 446.
[4] رجال الطوسی ، صفحه 100 .
[5] رجال الطوسی ، صفحه 133 .
[6] حلیه الاولیاء ، جلد 2 ، صفحه 185 .
[7] وفیات الاعیان ، جلد 4 ، صفحه 184 .
|