بازارمحوری را می توان به عنوان مرحله ای از بالندگی سازمان، یا به عنوان سطحی كه انعكاس دهنده بلوغ سازمانی است، تعریف نمود. كاتلر به بازارمحوری به عنوان مرحله نهایی توسعه یك سازمان بازرگانی نگاه كرده است و معتقد است كه گرایش بازار در امتداد توسعه گرایش های مختلف بازرگانی بوجود آمده است. بازارمحوری بر پایه تفكر بازاریابی ایجاد شده است و تفكر بازاریابی زیربنای فلسفی آن را تشكیل میدهد. به هر حال تفكر بازاریابی به عنوان یك بنیان و شالوده فلسفی كافی نیست، زیرا بازارمحوری نه فقط بر مشتریان، بلكه علاوه بر آن بر روی رقبا، مباحث سازمانی متفاوت و عوامل متعدد بیرونی كه بر نیازها و ترجیحات مشتریان نیز موثر است، تمركز میكند. به طور كلی بازارمحوری عبارت است از فرهنگ سازمانی كه بصورت بسیار كارا و اثر بخش به خلق رفتارهایی می پردازد كه به منظور خلق ارزش های افزونتر برای مشتریان در نتیجه ارتقای عملكرد تجاری شركت لازم و ضروری است. با وجود آنكه مفهوم بازارمحوری برای اولین بار در دهه 1950 مطرح گردید اما از دهه 1980 پیشرفت قابل توجهی در توسعه مفهوم بازارمحوری صورت گرفته، تلاشهای تحلیلی بسیاری صرف تعریف، مفهومسازی و عملیاتی كردن آن شده است.
روند تكاملی بازارمحوری
اگر بازارمحوری را مفهوم تكامل یافته ای در طول زمان بدانیم، روند تكاملی آن شامل دورههای معرفی، موانع و تجدید نظر، مفهوم سازی و عملیاتی كردن و در نهایت تشكیل و استقرار مفهوم بازارمحوری است كه در زیر به شرح آنها میپردازیم:
1- دوره معرفی: از دهه 1950 و نیمه اول دهه 1960
در این دوره، ادبیات موجود فقط بر معانی و مفاهیم بازارمحوری متمركز شد به طوری كه هیچ یك از محققان نتوانستند تحقیقی به صورت تجربی و میدانی انجام دهند و اكثر تحقیقات آنها جنبه تئوریك به خود گرفت. لذا، مقیاس مناسب و دقیقی جهت سنجش و ارزیابی بازارمحوری ایجاد نشد. علاوه بر این، بخش خدمات در این دوره نتوانست توجه محققان را به خود جلب كند و اكثر مطالعات محدود به شركت ها ی كوچك صنعتی گردید .
2- دوره شناسایی موانع: از اواسط دهه 1960 تا اوایل دهه 1980
از اواسط دهه 1960، توجه به موانع و مشكلات پذیرش مفهوم بازاریابی و روشهای غلبه بر آن در سازمان ها رواج یافت. در واقع در این دوره، از واژه بازاریابی برای اشاره به مفهوم بازارمحوری استفاده شد و اكثر تحقیقها به شركت های بزرگ محدود گردید با شروع دهه 1980 ، كمكم واژه بازارمحوری معرفی و موانع، محدودیتها و روش چیرگی بر آنها مورد توجه قرارگرفت، به طوری كه اكثر سازمان ها این مفهوم را پذیرفته و علاقه و تمایل خود را به پذیرش آن نشان دادند، لذا این مساله باعث ایجاد مفهوم كاربردی بازارمحوری در اكثر مطالعات شد. در این دوران اجرای كاربردی مفاهیم بازاریابی در صنایع مختلف آغاز شد و توجه به مفاهیم بازارمحوری باعث توجه و تمركز سازمان ها به مشتریان به عنوان منابع تولید ایده برای محصولات جدید شد.
3- دوره مفهوم سازی و عملیاتی كردن : از اوایل دهه 1980 تا اوایل دهه 1990
در طی این دوره، شركت ها تمایل زیادی به بازارمحوری پیدا كردند و مفهوم كاربردی بازارمحوری در اكثر مطالعات و تحقیقات ایجاد شد، به طوری كه حوزه مطالعاتی در این دوره علاوه بر شركت ها ی صنعتی بخشهای خدماتی همچون مراكز بهداشتی، بیمارستان ها، بانك ها و آژانسهای مسافرتی را نیز در بر گرفت. در این دوره محققان به منظور توصیف دقیق بازارمحوری اقدام به ایجاد و تدوین سازههای مفهومی مختلف در ابعاد و رویكردهای گوناگون بازارمحوری نمودند. نتایج به دست آمده در این دوره حاكی از این موضوع است كه شركت ها ی بازارمحور دارای قدرت رقابتی بیشتری در مقایسه با شركت ها ی غیر بازارمحور هستند، به طوری كه بازارمحوری نتایج زیادی را برای شركت به ارمغان می آورد.
4- دوره استقرار: از اوایل دهه 1990 تا كنون
در طی این دوره، واژه بازارمحوری ایجاد شد و تحقیقها در كشورهای مختلف و بخشهای خدماتی همچون بیمارستان ها، بانك ها، شركت ها ی بیمه، هتل ها و آموزش گسترش یافت، به طوریكه حوزه جغرافیایی تحقیق تا حد كشورهایی چون ژاپن، تایوان، هنگ كنگ، استرالیا و بعضی از كشورهای اروپایی پیش رفت. نتایج به دست آمده اهمیت بازارمحوری و سودهای ناشی از فروش، نوآوری و محصول تولید شده را بیش از پیش مورد توج ه قرار دادند. در این دوره بازارمحوری با پیشینه و پیامدهای آن مورد بررسی قرار گرفت. همچنین در این دوره به كارگیری دیدگاههای مختلف بازارمحوری مورد توجه موسسات و محققان قرار گرفت.
برگرفته از مقاله منیجه بحرینی زاده و همکاران در زمینه بازارمحوری