(سرنوشت)
آنکه هر دم او هراس دارد ز نام سرنـوشت
عاقبت افتـد چو مرغی او بـه دام سرنوشت
ریزد از پاییـز غم ، آهسـته برگ زندگی
روز روشـن میشود تیره چو شام سرنوشت
پر کشد شاهین فکرش ،گر به اوج نکته ها
سر زند آخر بـه قعـر چه،چو شام سرنوشت
زهر ایاّم می زند، بر ریشه اش چون داس غم
بی سبب،هرلحظه سمّ نوشدزجام سرنوشت
هر که بندد بر کمر ، همّت به سـیر زندگی
کام دل گیرد ، هماره او ز کام سرنوشت
می ندارد شـوری و عشـقی برای زندگی
آنکه هر دم او هراس دارد ز نام سرنوشت
بهروز_رها
سوژه بعدی عبادت