از زبان پروين براي سنگ مزارش:
اينكه خاك سيهش بالين است اختر چرخ ادب پروين است
گرچه جز تلخي از ايام نديد هرچه خواهي سخنش شيرين است
صاحب آنهمه گفتار امروز سائل فاتحه و ياسين است
دوستان به كه ز وي ياد كنيد دل بي دوست دلي غمگين است
خاك در ديده بسي جان فرساست سنگ برسينه، بسي سنگين است
بينيد اين بستر و عبرت گيرد هركه را چشم حقيقت بين است
هر كه باشي و ز هرجا برسي آخرين منزل هستي اين است
آدمي هرچه توانگر باشد چو بدين نقطه رسد مسكين است
اندر آنجا كه قضا حمله كند چاره تسليم و ادب تمكين است
زادن و كشتن و پنهان كردن دهر را رسم و ره ديرين است
خرم آن كس كه در اين محنت گاه خاطري را سبب تسكين است.