- خيال نقش تو در كارگاه ديده كشيدم
- به صورت تو نگاري نديدم و نشنيدم
-
واژه نامه
- تو :
از ضماير سمبليك حافظ است كه گاه فقط با يك معشوق زنده و زيـبا از نوع انسان ، وگاه با خداي عرفاني ــ اصل وحدت وجود ــ قـابل انطباق است ، و گاه مستعار بديع و گسترده اي است كه هردو مفهوم را در بر مي گيرد
- تو :
از ضماير سمبليك حافظ است كه گاه فقط با يك معشوق زنده و زيـبا از نوع انسان ، وگاه با خداي عرفاني ــ اصل وحدت وجود ــ قـابل انطباق است ، و گاه مستعار بديع و گسترده اي است كه هردو مفهوم را در بر مي گيرد
- خيال :
گمـــان ، وهـــم ، هر صورتي كه از ماده ، مجرد باشد
- نقش :
تصوير، اثـــر، آلت بادي كوچكي بوده كه صداي پـــرنده را تـــــقـليد مي كرده ، مثــل تيــپـچه در شـــكار بـــلدرچــــــين
English Translation :
(O true beloved!) on the workshop of the eye, the form of thy face,-- I drew:
First Mesra Translation:
An idol in thy form, not I saw; not-- I heard.
Second Mesra Translation:
شرح بيت
**- تصوير روي تو را در كارگاه چشم ترسيم كردم - مجسّم ساختم ; نقش و نگاري همتاي صورت تو نه ديدم و نه شنيدم ،به صورت تو: به شكل تو، مانند تو،در نظر شاعر تصاوير خيالي در كارگاه چشم ساخته مي شود به اين معني كه چشم آنچه را ديده ، در غياب آن بازسازي مي كند، پس مي گويد در غياب تو تصوير تو را در كارگاه چشمم مجسّم ساختم و چنان زيبا جلوه گر شد كه نگاري به آن زيبائي هرگز نه ديده ام و نه شنيده ام ، **