جبّ
چاه. در صحاح مفردات گفته: جبّ چاهى است كه حفر شده باشد نه چاهى است كه بعد از حفر آن را با سنگ و غيره بنا مىكنند. در قاموس گويد: آن چاه است و يا چاه عميق و پر آب مىباشد. [يوسف:10] گويندهاى از آنها گفت: يوسف را نكشيد و او را بقعر فلان چاه بياندازيد. اين كلمه فقط دو بار در قرآن آمده است يوسف :10 و 15 اصل آن به معنى قطع است زيرا كه در حفر چاه زمين را قطع مىكنند. و محبوب كسى است كه آلت رجوليّت او قطع شده باشد.
نا گفته نماند در «بئر» گذشت كه آن به معنى چاه كهنه است و از اينجا فرق جبّ و بئر بدست مىايد. در صحاح گويد:«اَلْجُبُّ بِئرٌ لَمْ تطو» و در المنجد آمده «طَوَى الْبِئْرَ: بِناهُ بِالْاَحْجارِ» و در نهايه در لغت بئر گويد: «قيلَ هرىَ العادِيةُ الْقَديمَةُ لَمْ يَعْلَمْ لَها حافِرٌ وَ لا مالِكِ».