لام
حرف بيست وسوّم از الفباى عربى وحرف بيست و هفتم از الفباى فارسى است.
لام سه قسم است: اوّل عامل جرّ، دوّم عامل جزم، سوّم لام غيرعامل.
لام جرّ اگر مدخولش ضمير نباشد پيوسته مكسور باشد مثل «اَلْحَمْدُلِلِّه. اَلْعِزُّةُ لِلَّهِ» مگر در مناداى مستغاث مقرون به ياء كه در آن مفتوح باشد مثل «ياللهِ» و اگر مدخولش ضميرباشد پيوسته مفتوح آيد نحو [بقره:139]. مگر با ياء متكلّم كه مكسور آيد مثل [يس:22].
از براى لام جرّ بيست و دو معنى ذكر كردهاند از قبيل: استحقاق، اختصاص، ملك، تمليك، تعليل، تأكيد نفى، و...
لام عامل جزم همان لام امر غايب است و مسكور مىباشد، ساكن بودن آن بعد از واو و فاء بيشتر از با حركت بودن است مثل [بقره:186]. گاهى بعد از ثمّ ساكن آيد مثل [حج:29].
و مثال آن از قرآن كه مكسور باشد نحو [حج:29]. كه در هر دو مكسور است.
لام غير عامل پيوسته مفتوح و هفت قسم است.
1- لام ابتداء فايدهاش تأكيد و تخليص مضارع از براى حال است. مثل [نحل:124]. و مثل [ابراهيم:39].
2- لام زايده در چند محل آيد از جمله در خبر مبتداء مثل «امّ الحليس لعجوز شهر به» ظاهراً آن نيز براى تأكيد است.
3- لام جواب مثل [انبیاء:22]. اين لام در جواب «لَوْ» آمده و آنكه در جواب لَوْلا و قسم آيد چنين است [بقره:251]. [انبیاء:57].
4- لام داخل باداة شرط و مىفهماند كه جواب بعد از لام از براى قسم قبلى است نه از براى شرط نحو [حشر:12]. يعنى: سوگند ياد مىكنم كه اگر كفّار اخراج بشوند منافقان با آنها خارج نمىشوند و اگر به جنگ كشانده شوند ياريشان نكنند و اگر يارى كنند حتماً شكست خورده فرار نمايند. بقيّه را در كتب لغت و ادب ملاحظه كنيد. (استفاده از اقرب الموارد).
لا: لا در كلام عرب سه گونه است:
1- لاء ناهيه و آن براى طلب ترك است و مدخول آن مجزوم و مخصوص به مضارع باشد [ممتحنه:1].
2- لاء نافيه و آن جزم نمىدهد نحو [فصّلت:42]. [مائده:89]. و آن دلالت بر نفى مدخول خود دارد.
لاء نافية للجنس و شبيه به ليس و عاطفه از اين رديفاند.
3- لاء زائده و آن براى تأكيد و تقويت كلام است مثل [طه:93]. و لاء زائده همان است كه در صورت ساقط بودن معناى كلام عوض نمىشود (از اقرب).
طبرسى در آيه فوق و آيه [اعراف:12]. لاء را زايد گفته است.