• مشکی
  • سفید
  • سبز
  • آبی
  • قرمز
  • نارنجی
  • بنفش
  • طلایی
تعداد مطالب : 500
تعداد نظرات : 85
زمان آخرین مطلب : 5222روز قبل
دعا و زیارت
حدیث(198) امام جواد(ع) فرمودند:

مَن لَم یعرف المَواردَ اَعیتُهُ المَصادِرُ
کسى که راه ورود به کارى را نشناسد، راه برون شدن از آن درمانده اش مى کند.

(بحارالانوار،ج۶۸ص۳۴۱)

جمعه 8/8/1388 - 11:4
دعا و زیارت
حدیث(197) امام صادق(ع) فرمودند:

ایاکم والنّظرة فانّها تزرَع فی القلب الشَهوَة وکفى بها لِصاحبها فِتنَة.‏
از نگاه [ناپاک] بپرهیزید که چنین نگاهى تخم شهوت را در دل مى‌کارد و ‏همین براى فتنه‌ى صاحب آن دل بس است.

(تحف ‏العقول صفحه 305)

جمعه 8/8/1388 - 11:4
دعا و زیارت
حدیث(196)حضرت فاطمه (س) فرمودند:
خیارکم الینکم مناکبه و اکرمهم لنسائهم
بهترین شما کسانى اند که با مردم نرم ترند و زنان خویش را بیشتر گرامى مى دارند.

(دلائل الامامه،ص۷۶)

جمعه 8/8/1388 - 11:3
دعا و زیارت
حدیث(195)حضرت فاطمه (س) فرمودند:

اَزهَدُ الناسِ مَن تَرَکَ الحَرام ، اَشَدُّ الناسِ اِجتهاداً مَن تَرکَ الذُّنوب 
زاهد ترین مردم کسی است که حرام را وانهد ، کوشاترین مردم تارک گناهان است

(تحف العقول،ص519)

جمعه 8/8/1388 - 11:2
دعا و زیارت
حدیث(194)امام علی(ع) فرمودند:

مَن لَم یُنجهِ الصَّبرُ أهلَکَهُ الجَزَعُ
کسی که صبر وی را نجات نبخشد، جزع و بی تابی وی را از پای در می آورد.

(جهادالنفس،ح252)

جمعه 8/8/1388 - 11:1
دعا و زیارت
حدیث(193) امام جواد(ع) فرمودند:

غنى المومن غناهُ عن الناس
توانگرى مومن در بى نیازى از مردم است.

(بحارالانوار،ج۷۸ص۳۶۴)

جمعه 8/8/1388 - 11:1
دعا و زیارت
حدیث(192) امام علی(ع) فرمودند:

مَن حاسَبَ نفسَهُ وَقَفَ علی عُیُوبِهِ
هر کس به حساب نفس خود رسیدگی کند به عیبهایش آگاه شود

(شرح غررالحکم،ج5،ص299)

جمعه 8/8/1388 - 11:0
دعا و زیارت
حدیث(191) امام علی (ع) فرمودند:

مِنَ الخُرقِ المعاجَلَةُ قَبلَ الإمکانِ و الاَناةٌ بعدَ الفُرصةِ
شتاب کردن در کاری پیش از بدست آوردن توانایی و سستی کردن بعد از به دست آوردن فرصت از نادانی است.

(جهادالنفس،ح829)

جمعه 8/8/1388 - 10:59
دعا و زیارت

رهنمودهاى اخلاقى امام رضا

مقدمه
سراسر زندگانى حضرت ثامن الحجج امام رضا علیه السلام مشحون از رهنمودهایى در اخلاق و تعلیم و تربیت مى باشد كه استقصاء وغوررسى همه آنها در حدود توان و بضاعت ناچیز این بنده نیست، و حتى به آسانى معترفم كه اطلاعات محدود و اندك این جانب به عشرى از اعشار و به نمى از یَم آنها رسا نمى باشد. اما اجمالاً بى هیچگونه تردیدى معتقدیم كه همه امامان معصوم علیهم السلام داراى منصب الهى در جهت ارشاد مردم بوده اند، لذا راهنمایهاى آنان مبتنى بر یك بنیادى الهى و آسمانى مى باشد كه سزاست بشر براى نیل به سعادت، این ارشادات را الگوهایى واجب الاتّباع براى تمام شئون حیاتى خویش قرار دهد.

امام رضا در مقام و پایگاه رضا به قضاى الهى
این امام بزرگوار ما به رضا نامبردار مى باشد، نامى كه سراسر زندگانى آن حضرت و حالات درونى و شخصیت روانى او را در یك مقام والاى اخلاقى خلاصه مى كند. بدیهى است كه این نام و عنوان به گزاف براى آن حضرت انتخاب نشده است، بلكه با آینده نگرى و بینشى روشن چنین نامى از میان نامها براى این امام گزین شده است. چنان كه نام هاى همه ائمه علیه السلام بازگوكننده یك سلسله واقعیاتى متناسب با شخصیت آنها بوده و نمودارترین حالات روحى آنها را روشنگر است.
بنابراین ما طلیعه بحث خود را با بررسى این نام و عنوان آغاز مى كنیم كه خود بیانگر یكى از مقامات والاى اخلاقى و ازثمرات شكوهمند تربیت صحیح مى باشد.
با وجود این كه این امام بزرگوار با آسیبهاى گوناگونى مواجه بود كه جان و تن او را مى آزرد و بدور از زادبوم و اهل و عیال به سر مى برد، به هیچ وجه از پایگاه رضاى به قضاء الهى نلغزید، و هرگز بى تابى و بد گمانى نسبت به خداى متعال از او دیده نشد؛ بلكه هر حالتى كه در طرز رفتار آن حضرت مشاهده مى شد، نمایانگر روحى سرشار از رضا بوده است؛ چنان كه نكات و گزارشهاى كوتاهى كه در پیش داریم گویاى همین حقیقت مى باشد، لذا باید گفت كه این شخصیت عظیم انسانى با نام خود و روحى كه این عنوان را تأیید مى كرد بشریت را به مقامى از نظر اخلاق و تربیت رهنمون گشت كه از دیدگاه همه عرفاء و خدا آشنایان از پرفضیلت ترین مقامات انسانى و عالى ترین مراحل كمال اخلاقى به شمار است.
براى این كه از این پایگاه اخلاقى و ارزش آن تا حدودى واقف گردیم راجع به آن فشرده اى از سخن بزرگان را بازگو مى كنیم، امّا قبلاً روایتى را كه از امام رضا علیه السلام نقل شده است در زیر مى آوریم : آن حضرت فرموده است :
ایمان داراى چهار ركن مى باشد :
1 ـ توكل به خدا
2 ـ رضا به قضاى او
3 ـ تسلیم در برابر امر او
4 ـ واگذار كردن امور به او
اصولاً رضا را باید ثمره محبت، و محبت را ثمره معرفت دانست؛ زیرا آن كسى كه شخصى را به خاطر كمالات و صفات خوشى كه در او وجود دارد دوست مى دارد به همان اندازه كه بر مراتب معرفت و آگاهى وى نسبت به او افزوده مى شود دوستى و دلبستگى به وى در او رو به فزونى مى گذارد. اگر كسى با چشم بصیر جلال و كمال الهى را بنگرد قهراً به خدا دلبستگى مى یابد و حبّ او به خداـبا افزایش معرفت نسبت به اوـفزاینده مى گردد :
والّذین آمنوا اشد حبّاً لله ( بقره : 165 ) افرادى كهـبه خاطر فزونى معرفتـداراى ایمان هستند، حبّ آنها نسبت به خدا استوارتر و فزونتر مى باشد.
وقتى شخص دوستدار خدا باشد هر پدیده و دستاوردى كه از ناحیه او مى رسد نیكو و زیبا تلقى كرده و آن را پسند مى كند. چنین موضع روانى در انسان بیانگر رضاى او نسبت به خداى متعال است.
رضا فضیلت شكوهمندى است كه باید گفت تمام فضائل اخلاقى در آن خلاصه مى شود، خداوند متعال مقام رضاى شخص به خود را با رضاى خود از آن شخص مقرون ساخته و از این رهگذر شكوه و عظمت آن را بیان نموده است، آنجا كه مى فرماید :
رضى الله عنهم و رضوا عنه ( مائده : 119 ) خدا از آنها راضى است و آنان نیز از وى راضى هستند.
نبى اكرم ( صلى الله علیه و آله وسلم ) رضا را دلیل ایمان انسان معرفى كرده است، آن گاه كه گروهى از یارانش را مورد سؤال قرار داد و فرمود:
« نشانه ایمان شما چیست؟
عرض كردند: در برابر بلایا و گرفتاریها صابر هستیم، و به گاه رفاه و خوشى خداى را سپاسگزاریم، و به هنگام در رسیدن قضاى الهى از رضا برخورداریم.
آن حضرت به آنان فرمود: سوگند به خداوندگار و صاحب كعبه كه شما داراى ایمان مى باشید».
به امام صادق علیه السلام عرض كردند:
از چه طریقى مى توان به ایمان مؤمن پى برد؟
فرمود: از طریق تسلیم او در برابر خدا، و رضاى او در مقابل حوادث خوش و ناخوشى كه به او روى مى آورد.

درجات و مراتب رضا
رضا داراى سه درجه و مرتبه است:
الف ـ رضاى متقین :
انسان راضى در چنین مرحله اى رنج و درد آسیبها را كاملاً درك كرده و آن را احساس مى نماید امّا بدان راضى است؛ بلكه به بلا و آسیبها گرایش داشته و عقلاً خواهان آن مى باشد؛ اگر چه طبعاً از آن بیزار است؛ امّا چون هدف این است كه به ثواب وقرب الهى نائل گردد و وارد بهشتى شود كه گستره آن، فاصله میان آسمان و زمین را تشكیل مى دهدـبهشتى كه براى متقین آماده شده استـتن به بلا و مصیبت مى دهد حتى بدان عقلاً راغب مى باشد مانند كسى كه طبق دستور طبیب حاذقى باید عمل جراحى بر روى او انجام گیرد و صلاح و سلامت او از راه همین جراحى صیانت مى گردد. این بیمار مى داند كه این جراحى با درد و رنج همراه است امّا به چنین درد و رنجى راضى و بلكه بدان راغب است تا سلامت خود را به دست آورده و حتى از جرّاحـبه خاطر همین درد و رنجى كه بر او وارد مى سازدـسپاسگزار است.
ب ـ رضاى مقربین :
در این مرحله اگر چه رنج بلا و مصیبتها را درك مى كند امّا دوستدار چنین رنجى است؛ چرا كه محبوب او خواهان چنین رنجى مى باشد، و رضاى محبوب را در آن مى بیند؛ زیرا وقتى حب و دوستى بر كسى چیره گشت، همه هدف و خواسته او این است كه رضاى محبوب خویش را به دست آورده باشدـو به همین جهت بود كه امام رضا علیه السلام از نظر روانى در حال رضا نسبت به خداوند متعال به سر مى برد و مردم را نیز به چنین حالت خوشآیند و سعادت آفرینى دعوت مى كرد، و لذا مى فرمود:
« اگر كسى در برابر روزى كم از حق تعالى راضى باشد حق تعالى نیز از او در برابر اندك راضى خواهد بود ».
از احمد بن عمر بن ابى شیبه حلبى و حسین بن یزید، معروف به « نوفلى » روایت شده است كه مى گفتند:
حضور امام رضا علیه السلام رسیدیم و عرض كردیم:
ما در نعمت و رفاه و فراخ روزى به سر مى بردیم: لكن حالمان دگرگونه شده و گرفتار فقر و تهى دستى شدیم، دعا كن خداوند متعال حالت گذشته را به زندگانى ما بازگرداند.
فرمود: مى خواهید چه بشوید؟ آیا دوست مى دارید چون سلاطین باشید؟ و خوشحال مى شوید كه همانند طاهر و هرثمه زندگانى كنید؟ و این حالت رضاى درونى را از دست نهاده و از این عقیده و آئینى كه بدان پاى بند هستید بیگانه گردید؟
آنها در پاسخ عرض كردند: نه، سوگند به خدا اگر دنیا و آنچه در آن است و تمام زر و سیمى را كه در آن وجود دارد در اختیارمان قرار دهند ما را راضى نخواهد كرد كه از این حالت دست برداریم.
حضرت فرمود: حق تعالى گوید:
اعملوا آل داود شكراً و قلیل من عبادى الشكور ( سبأ : 13 ) اى خاندان داود، شاكر و راضى باشید كه بندگان شاكر و دلخوش و راضى من، اندك هستند.
سپس آن حضرت فرمود: نسبت به خدا داراى حسن ظن باش؛ چرا كه اگر كسى در برابر خدا برخوردار از حسن ظن باشد، مرحمت الهى را در گمان خویش مى یابد، و اگر كسى به روزى كم راضى و قانع باشد خدا نیز عمل اندك را از او پذیرا مى گردد، و چنانچه به رزق اندكى از حلال دلخوش باشد، مؤونه او سبك گشته و شاد و خرم خواهد بود و خدا او را به درد و رنجهاى دنیا و راه چاره و درمان آنها رهنمون گشته و وى به سلامت از این دنیا به دارالسلام رخت بر بندد.
طبق آیه اى كه قبلاً یاد شد، خداوند متعال رضاى خود را نسبت به هر كسى ، مقرون به رضاى آن شخص نسبت به خود قرار داده است، و لذا ما به این حقیقت پى مى بریم كه كسى مى تواند مشمول رضاى پروردگار قرار گیرد كه او نیز از خدا و دستاوردهاى او راضى باشد. امام رضا علیه السلام مظهر و مصداق كامل و فرد اكمل این حقیقت بوده است «و این خداى راضى از امام رضا بود كه نام رضا را براى او به ویژه انتخاب فرمود، چرا كه آن حضرت مصداق بارز رضاى خدا و رسول او و ائمه ( علیهم السلام ) بوده است. و این نام اختصاصاً از آنِ این امام مى باشد؛ چون دوست و دشمن نمى توانستند از احساس رضایت درونى نسبت به آن حضرت دریغ ورزند و قلباً خویشتن را تهى از رضایت نسبت به او نسبت به او احساس كنند.»
... و همه مردم معاصر با آن حضرت، به فضیلت علمى و اخلاقى او معترف بوده اند. و مقام بلند علمى آن بزرگوار مرضّى خاطر همگان بوده و رضایت همگان اعم از مخالف و مؤالف را به خود جلب مى كرد.

سكوت حكیمانه یا راهى فراسوى خیر و سعادت
در تحف العقول آمده است كه امام رضا علیه السلام فرمود:
الصَّمْتُ بابٌ مِنْ اَبْوابِ الْحِكْمَةِ : سكوت، درى از درهاى حكمت و دانایى و صواب اندیشى است.
و نیز فرمود :
اِنَ الصَّمْتَ یَكْسِبُ الْمَحَبَّةَ وَ انَّهُ دَلیلٌ عَلى كُلِّ خَیْر: سكوت، جلب محبت مى كند و مى تواند براى دست یافتن به هر گونه خیر و سعادت، دلیل و رهنمون انسان باشد.
این سخنان سنجیده امام رضا علیه السلام یكى از نكات دقیق تربیتى و اخلاقى سازنده اى را گوشزد مى كند، چرا كه سخن گفتنـگاهى ـممكن است به صورت عامل و گذرگاهى براى نگونبختى ابدى و ورود انسان به آتش دوزخ در آید؛ همانگونه كه مى تواند عامل رهایى بخش آدمى از شقاوت و بدبختى باشد. اما باید یادآور شد كه اگر قلب آدمى زلال و پاكیزه باشد هیچ چیزى در آن صورت پاكیزه تر از زبان نیست؛ لكن اگر درون انسان، پلید و ناپاك باشد هیچ چیزى پلیدتر از زبان نخواهد بود.
لذا امام رضا علیه السلام سكوت را به عنوان حكمت و دانایى و فرزانگى برشمرده است. آن كسى كه به جا و به موقع، راه سكوت را در پیش مى گیرد، در واقع ابواب سعادت و نیكبختى را فراسوى خود مى گشاید.
سكوت به جا را مى توان راهى به سوى سلامت روانى و كمال اخلاقى و نیل به معارف و آگاهیها دانست، به این معنى كه اگر فردى سكوت را در جاى خود بر سخن گفتن ترجیح دهد و در چنین مواردى بدان پاى بند باشد، در واقع قلب و درون خود را از شهوات و آفات روانى شستشو داده و براى نیل به هدفِ مطلوب، راه را در برابر خود همراه مى سازد.
سكوتى این چنینـكه از فراسَت و هوش و اندیشه وتفكر مایه مى گیردـنشانه قدرت و توانایى است و نباید آن را دلیل هیچ گونه ضعف و نارسایى تلقى كرد. بنابراین سكوتِ مذكور بیانگر حكمت و دانایى فرد است، به همین جهت، اگر كسى ـمنهاى حكمت و فرزانگى و دانایى ـاز قدرتِ در سخن آورى برخوردار باشد فرجام آن سقوط و بدبختى است.
مرد حكیم و دانا ساكت و آرام است، و باید گفت افراد ناآرام و پرچانه كه از عقل و فراست كافى تهى هستند با لافِ سخن، خویشتن را رسوا مى سازند، و لذا سزاست كه كمتر سخن گویند و سكوت خویش را فزاینده تر سازند كه :

تا ندارى مایه، از لافِ سخن خاموش باش خـنـده رسوا مى نماید پسته بى مغـز را

افراد خام و نارسـكه از لحاظ علمى و اخلاقى و هوش و فراست دچار ضعف و نارسایى هستند، غالباً دچار افراط در سخن بوده، و قادر نیستند در جاى خود سكوت اختیار كنند:

این دیگ ز خامى است كه در جوش و خروش است چون پخته شد و لـذت دَمْ دید خموش است

نفس انسانى طبعاً به آزادى بى بندوبارى گرایش دارد؛ لذا به اندیشه و سكوت و آرامش رغبتى درخود احساس نمى كند. عاملى كه مى تواند سكوت به جا و سنجیده را در فرد بارور سازد ایمان به دین و قوانین دینى است.
فقط مردم با ایمان و راستینِ در تدین هستند كه با زیور سكوتِ به جا، خویشتن را مى آرایند و مى گویند: سخنى كه هیچ گونه بهره اى جز گناه و یا بدبختى را به ارمغان نمى آورد نباید بر زبان راند؛ بلكه باید از آن خود دارى كرد.
محیى الدین بن عربى مى گفت: اگر كسى خواهان آن است كه باطن و درونش سازندگى یابد و سخن آغاز كند، باید زبانى را كه در كامش قرار دارد به سكوت وا دارد، یعنى نیروى باطن و درون آدمى گویاتر و رساتر از نیروى زبان انسان است. علاوه بر این، زبان آدمى گاهى مى لغزد؛ اما باطن و درون انسان صادق است وهیچ غبارى ازخلاف واقع چهره آن را نمى پوشاند.
همه انبیا و اولیا، به اتفاق، اعلام كرده بودند كه سكوت حكیمانه و بخردانه، سراپا خیر و سعادت است و یا به هرگونه خیر و سعادتى انسان را رهنمون است.
رسول اكرم صلى الله و آله و سلم فرمود:
استعینوا على قضاء حوائجكم بالصّمت: براى تأمین نیازها و تحقق آمالِ مشروعِ خویش از سكوت مدد گیرید.
یكى از بزرگان گفته است: سكوت راـهمان گونه كه سخن گفتن را مى آموزى ـبیاموز، اگر سخن گفتن موجب هدایت تو مى گردد سكوت از تو حمایت و نگاهبانى مى كند... و عفت زبان عبارت از سكوت به جا و به مورد مى باشد.
سكوت به حق، یعنى راه نبرد و پیكار با غیبت و سخن چینى ، و نوعى از ریاضت و تمرین روانى ؛ چرا كه سكوت مورد نظر ما به معنى مخالفت با هواى نفس و پاسدارى از سلامت نفسانى است.
سكوت اندیشمندانه را باید راهى در سوى رسیدن به مقام قرب دانست؛ چون از طریق سكوت است كه نفس انسانى ادب پذیر مى گردد، و از انضباط برخوردار مى شود.
امام رضا علیه السلام مى فرمود:
در میان بنى اسرائیل هیچ كسى نمى توانست عنوان عابد را براى خود احراز كند مگر آن كه ده سال سكوت اختیار مى كرد، و آن گاه كه چنین مدتى را در سكوت به سر مى برد، عابد مى شد.
نقش سكوت به جا در سازندگى انسان از نظر علمى و اخلاقى بر هیچ كس خردمندى مخفى نیست. درباره سكوت و ارزش آن روایات وفراوانى جلب نظر مى كند و فرزانگان دین و دانش در اهمیت آن بسیار سخن گفته اند.
مرحوم محدث قمى اشعارى از امیرخسرو دهلوى را ضمن شرح حال امام رضا علیه السلام در كتاب خود یاد مى كند كه وى مى گفت:

سـخن گرچه هر لحظه دلكش تر است چـه بینى خـمـوشى از آن بهتر است
دَرِ فــ تـنـه بستـن، دهان بستن است كه گیــ تـى به نیـك و بد آبستن است
پــ شیـمـان ز گفـتـار دیـدم بـسى پشـیـمان نـگشـت از خموشى كسى
شنـیـدن ز گـفتـن بـه ار دل نـهى كزیـن پـر شـود مـردم از وى تهى
صـدف زان سبب گشـت جوهرفروش كـه از پاى تـا سر همـه گشته هوش
همـه تن زبـان گـشـت شمشـیر تیز بـه خـون ریختـن زان كنـد رستخیز
پنج شنبه 7/8/1388 - 12:59
دعا و زیارت

نیایش هاى حضرت رضا علیه السلام

 

(مناجات با خدا)



بارالها!
در پیشگاه تو ایستاده ام،
و دستهایم را بسوى تو بلند كرده ام،
آگاهم كه در بندگى ات كوتاهى نموده و در فرمانبرى ات سستى كرده ام،
اگر راه حیا را مى پیمودم از خواستن و دعا كردن مى ترسیدم...
ولى … پروردگارم!
آن گاه كه شنیدم گناهكاران را به درگاهت فرا مى خوانى ،
و آنان را به بخشش نیكو و ثواب وعده مى دهى ،
... براى پیروى ندایت آمدم،
و به مهربانى هاى مهربانترین مهربانان پناه آوردم.
و به وسیله پیامبرت كه او را بر اهل طاعتت برترى داده، و اجابت و شفاعت را به او بخشیدى ،
و به وسیله برترین زن،
و به فرزندانش، كه پیشوایان و جانشینان اویند،
و به تمامى فرشتگانى كه به وسیله اینان به تو روى مى كنند، و در شفاعت نزد تو، آنان را كه خاصان درگاه تواند، وسیله قرار مى دهند، به تو روى مى آورم.
... پس بر ایشان درود فرست،
و مرا از دلهره ملاقاتت درامان دار،
و مرا از خاصّان و دوستانت قرار ده،
پیشاپیش، خواسته و سخنم را آنچه سبب ملاقات و دیدن تو مى شود قرار دادم
اگر با این همه، خواسته ام را رد كنى ، امیدهایم به تو به یأس مبدّل مى گردد،
همچون مالكى كه از بنده خود گناهانى دیده و او را از درگاهش رانده،
و آقایى كه از بنده اش عیوبى دیده و از جوابش سر باز مى زند.
واى بر من اگر رحمت گسترده ات مرا فرانگیرد،
اگر مرا از درگاهت برانى ، پس به درگاه چه كسى روى كنم؟
اما... اگر براى دعایم درهاى قبول را گشوده، و مرا از رساندن به آرزوهایم شادمان گردانى ، چونان مالكى هستى كه لطف و بخششى را آغاز كرده، و دوست دارد آن را به انجام رساند، و مولایى را مانى كه لغزش بنده اش را نادیده انگاشته و به او رحم كرده است.
در این حالت نمى دانم كدام نعمتت را شكرگزارم؟
... آیا آن هنگام كه به فضل و بخششت از من خشنود شده، و گذشته هایم را بر من مى بخشایى ؟
... یا آن گاه كه با آغاز كردن كرم و احسان بر عفو و بخششت مى افزایى ؟


پروردگارا!

خواسته ام در این جایگاه، یعنى جایگاه بنده فقیر ناامید، آن است كه...
گناهان گذشته ام را بیامرزى ،
و در باقیمانده عمرم مرا از گناه بازدارى ،
و پدر و مادرم را كه دور از خانه و خانواده و غریبانه در زیر خاكها خفته اند، ببخشى .
...تنهایى شان را با انوار احسانت از بین ببر،
و وحشتشان را با نشانه هاى بخششت به انس بدل كن،
و به نیكوكارشان دم به دم نعمت و شادمانى بخش،
و به گناهكارشان مغفرت و رحمت عطا كن،
... تا به لطف و مرحمتت ازخطرات قیامت درامان باشند،
به رحمتت در بهشت ساكنشان گردان،
و بین من و آنان در آن نعمت گسترده شناسایى برقرار كن،
تا مشمول شادمانى گذشته وآینده شویم.


آقایم!

اگر در كارهایم چیزى سراغ دارى كه مقامشان را بالا مى برد و بر اكرامشان مى افزاید، آن را در نامه اعمالشان قرار ده،
و مرا در رحمت با آنان شریك كن،
و آنان را مشمول رحمتت بگردان، همچنان كه مرا در كودكى تربیت كردند.

* * *

 

(دعابراى فرزندش حضرت مهدى علیه السلام)


یونس بن عبدالرحمان از امام رضا علیه السلام روایت كرده كه آن حضرت به دعا براى صاحب الزمان علیه السلام امرمى فرمود و یكى از دعاهاى ایشان براى آن حضرت چنین بود:


پروردگارا!

بر محمّد و خاندانش درود فرست، و از دوستت، خلیفه ات، حجّتت بر خلقت، و آن زبانى كه معرف توست و گویاى حكمت تو، و آن چشم بیناى تو در میان مخلوقاتت، و گواه بر بندگانت... بزرگمرد مجاهد كوشا، بنده پناهنده به تو، دفاع كن .


خداوندا!

او را از شرّ آنچه آفریدى و پدید آوردى و ایجاد نمودى و پروراندى و تصویر نمودى در امان دار، و او را از پیش رو و از پشت سر و از طرف راست و چپ، و از بالا و پایین محافظت فرما، آن گونه كه هر كه در حفاظت تو باشد ضایع نگردد.
در وجود او، پیامبرت را، و وصى ّ پیامبرت را، و پدرانش را؛ پیشوایانت و اركان دینت راـكه درود تو بر تمامى آنان بادـحفظ نما، و او را در امانت خودت كه هرگز ضایع نگردد، و در همسایگى ات كه مورد تعرّض قرار نگیرد، و در نگهدارى و حمایت خودت كه مورد ظلم واقع نشود، قرار ده.


خدایا!

او را به امان محكمت درامان دار، كه هر كه در آن قرار گیرد هرگز شكست نخورد، و او را درحمایت خودت كه هر كه در آن باشد ظلم نبیند قرار ده، و او را به یارى برترت یارى ده، و به قدرتت توانایش كن، و فرشتگانت را پشت سر او قرار ده.


بارالها!

دوست دار هر كه او را دوست دارد، و دشمن دار هر كه با او بستیزد، و زره محكمت را بر او بپوشان، و فرشتگانت را گرداگرد او قرار ده.


پروردگارا!

او را به برتر از مقامى كه عدالت گسترانِ از پیروان پیامبرانت را به آن مقام رساندى ، برسان.


خداوندا!

شكافها را با او پر كن، گسستگى ها را به او پیوسته دار، ظلم را به او بمیران، عدالت را نمایان ساز، و زمین را به عمر طولانى اش زینت بخش، و او را با یارى تأیید كن، و با بیم نصرت نما، و براى او گشایشى آسان قرار ده، و از جانب خودت براى او برهانى قاطع بر دشمنت و دشمنش مقدّر كن.


بارالها!

او را قائم منتظر قرار ده، و پیشوایى كه به او مانع ظلم مى شوى ، و او را با یارى قدرتمند و پیروزى نزدیك توانا كن، و او را وارث شرق و غرب جهان كه بركتشان دادى قرار ده، سنّت پیامبرت را به او زنده كن، تا هیچ حقّى را بخاطر ترس از مخلوقى پنهان ندارد، یاورش را نیرو ده، و دشمنانش را خوار، و هر كه با او بستیزد و مكر كند نابود كن.


بارالها!

سركشان كافر و سالارانشان و ریش سفیدانشان و یاورانشان را نابود ساز، و سركردگان گمراهى و بدعت گذاران و سنّت شكنان و تقویت كنندگان باطل را درهم شكن، سركشان را به او خوار فرما، و كافران و منافقان و بى دینان را به دست او نابود كن، ... هر وقت و هر جا كه باشند... در شرق و غرب زمین، در خشكى و دریا، در دشت و كوه، تا هیچ جنبنده اى از آنان را زنده نگذارى ، و نشانى از ایشان برجاى ننهى .


بارالها!

شهرهایت را از ایشان پاك كن، و بندگانت را از شرّ ایشان برهان، و مؤمنان را به اوعزّت ببخش، و سنّتهاى فرستادگانت را به او زنده ساز، و حكم پیامبران را عمومى گردان، و آنچه از دینت از بین رفته و از حكمتهایت دگرگون شده دوباره بیاور... تا دینت به او و به دست او پرطراوت و نو و بدون هیچ كژى گردد، در حالى كه بدعتى در او نیست...
... و تا به عدالت او تاریكیهاى ستم، روشن و آتش كفر خاموش كنى ، و جایگاههاى حق وعدالت ناشناخته را [ از آلودگیها ] پاكیزه، و مشكلات احكام را به او روشن بگردانى .


بارالها!

او همان بنده توست كه بر غیب او را امین دانستى ، و او را از[ارتكاب گناه] نگاه داشتى ، وبه دورى او ازبدیها حكم فرمودى ، وازهر پلیدى او را پاكیزه نمودى ، و از هر چركى او را دور كردى ، و از دو دلى او را در امان داشتى .


بارالها!

در روز قیامت و روز وقوع آن بلاى بزرگ براى او گواهى مى دهیم كه گناهى انجام نداده، و معصیتت را مرتكب نشده، و فرمانبرى ات را ضایع ننموده، و پرده اى را ندریده، و بایسته اى را تبدیل نكرده، و آیین تو را تغییر نداده است، و او امام هدایتگر، هدایت شده، پاكیزه، باتقوا، وفا كننده و پسندیده پاك مى باشد.


بارالها!

پس بر او و پدرانش درود فرست و به او و فرزندان و خاندان و نسل و امّت و تمامى پیروانش، آنچه روشنى چشم و شادمانى او را در بردارد عطایش كن، و فرمانروایى او را در تمام مكانها، دور و نزدیك، بر قدرتمداران و فرمانبران [ آن نواحى ] بگستران، تا حكم او بر تمامى احكام غالب و هر باطلى را با حقّ او نابود سازى .


بارالها!

به دست او ما را به راه هدایت و بزرگ و میانه اى ببر كه تندرو بسوى او بازگردد و دنباله رو به آن برسد.


بارالها!

ما را بر فرمانبرى او نیرو، و بر همراهى او راست بگردان، و به متابعت او بر ما منّت گذار، و ما را در حزب او، كه قیام كنندگان به امرت، و صبركنندگان به همراهش، وآنان كه با خیرخواهى براى او جویاى خشنودى اند، قرار ده، تا این كه در روز قیامت ما را در زمره یاوران و پشتیبانان و تقویت كنندگان حكومتش محشور گردانى .


بارالها!

بر محمّد و خاندانش درود فرست، و این را از طرف ما براى خودت، در حالى كه از هر شك و شبهه و خودنمایى و شهرت طلبى بدور باشد، قرار ده، تا بر غیر از تو بر آن اعتماد نكنیم، و قصدى جز تو نداشته باشیم، و ما را در جایگاه او وارد كن، ودر بهشت همراه او قرار ده، وما را در كار او به دلتنگى و خستگى و سستى و پراكندگى مبتلا مساز، وما را از كسانى قرار ده كه از آنان براى یارى دینت كمك گرفته وبه آنان ولیّت را عزیزمى گردانى ، وبه جاى ما گروه دیگرى را برنگزین چه این كه این كار بر تو آسان و بر ما بسیار گران و دشوار است، وتو بر هر كار توانایى .


بارالها!

بر والیان عهدش درود فرست، وایشان را به آرزوهایشان برسان، وعمرشان را طولانى ساز وآنان را یارى ده، و براى او آنچه از امر دینت را به آنان نسبت داده اى به نهایت برسان، و ما را پشتیبانان آنان و یاوران دینت قرار ده، و بر پدران پاكیزه اش و پیشوایان هدایتگر درود فرست.


بارالها!

ایشان معدنهاى سخنان تو، و خزینه داران علم تو، وحاكمان امر تو، و بندگان خالص تو، و بهترین مخلوقات تو، و دوستانت و فرزندان دوستانت، و برگزیدگانت و فرزندان برگزیدگان تواند كه درود و رحمت و بركاتت بر تمامى آنان باد.


بارالها!

( درود و رحمتت بر) همكاران او در كارش، و یاورانش در فرمانبریت، كسانى كه آنان را سنگر و سلاح او، و پناهگاه و مورد علاقه او قرار داده اى ، آنانى كه از خانواده و فرزندان جدا شدند، وجلاى وطن كردند، و بستر راحت را ترك گفتند. ازتجارتشان دست شستند، و از روزى خود كاستند، و در جایگاههایشان دیده نشدند، بى آن كه از شهرشان رفته باشند، و با بیگانگانى كه در كارشان یاریشان مى كنند هم قسم شدند، و با نزدیكانى كه آنان را از كارشان بازمى داشتند مخالفت كردند، و بعد از روى گرداندن و دورى از یكدیگر با هم ائتلاف كردند، وآنچه كه ایشان را به برخوردارى از بهره هاى گذراى دنیایى مى رساند جدا كردند.


بارالها!

ایشان را درجایگاه استوارت و در پناه خودت قرار ده، وهرگونه گرفتارى را كه از جانب دشمنان متوجّه آنان مى باشد، از ایشان دور كن، و بر كفایت و پشتیبانى و یارى دادن به آنان بیفزاى ، آن مقدار كه ایشان را در فرمانبریت كمك كنى ، و به حق ایشان، باطل آنان را كه درصدد خاموش ساختن نور تو مى باشند از بین ببر، و بر محمّد و خاندانش درود فرست و به ایشان تمامى آفاق زمین و كرانه هاى آن را از دادگرى و داد و بخشایش و فزونى پر كن، و به بزرگوارى و بخششت و آنچه بر بندگانت به دادگریت منّت گذاردى ، از آنان تشكّر كن، و از پاداشت آنچه درجاتشان را بالا مى برد برایشان ذخیره كن، چه آنچه تو بخواهى انجام مى دهى ، و آنچه اراده كنى حكم مى كنى ، چنین باد اى پروردگار جهانیان.

* * *

 

(دعاى آن حضرت در قنوت)

 


پروردگارا!

بیامرز و ببخشاى ،
و از آنچه مى دانى درگذر،
همانا تو برتر، والاتر وگرامیترى .

* * *

 

( درود حضرت بر پیامبر صلى الله علیه و آله بعد از نمازهاى واجب)


سلام و بخشایش و بركت الهى بر تو اى رسول خدا!
سلام بر تو اى محمّد بن عبدالله!
سلام بر تو اى انتخاب الهى !
سلام بر تو اى دوست خدا!
سلام بر تو اى برگزیده خدا!
سلام بر تو اى امین الهى !
گواهى مى دهم كه تو فرستاده خدایى ،
و گواهى مى دهم كه تو محمّد بن عبدالله اى ،
و گواهى مى دهم كه تو به خیرخواهى امّتت راه نمودى ،
و در راه پروردگارت تلاش نمودى ،
و او را بندگى كردى تا آن گاه كه زمان مرگت فرارسید.
پس اى رسول خدا!
خداوند تو را پاداش دهاد؛ برترین پاداشى كه پیامبرى را ازامّتش داده است.


بارالها!

بر محمّد و خاندانش درود فرست، برترین درودى كه بر ابراهیم و خاندانش فرستادى ، تو ستوده و بزرگوارى .

* * *

 

(دعاى ایشان بعد از نمازهاى واجب)


از آن حضرت روایت شده است كه فرمود: براى روزى خواستن، بعد از هر نماز بگو:
اى كسى كه نیازهاى نیازمندان در اختیار اوست!
اى كسى كه براى هر درخواست كننده اى گوشى شنوا و پاسخى آماده، و براى هر خاموشى ، آگاهى درونى و فراگیر دارى !
از تو مى خواهم ... به حقّ وعده هاى راستت و نعمتهاى ارزشمندت وبخشایش گسترده ات و چیرگى درهم شكننده ات و پادشاهى جاودانه ات وگفتارهاى رسایت.
اى كسى كه فرمانبرى فرمانبران او را سودى ندهد،
و گناه گناهكاران به او ضرر نرساند،
بر محمّد و خاندانش درود فرست
و مرا روزى عطا فرما،
و در آنچه مرا روزى مى دهى از بخششت،عافیت روزى عنایت كن، به بخشایشى كه دارى اى مهرورزترین بخششگران!

* * *

 

(دعاى امام علیه السلام در سجده شكر)


سپاس از آن توست اگر فرمانت برم،
وهیچ برهانى برایم نیست اگر سرپیچیت كنم،
در احسان و بخششت نه من و نه جز من را اختیارى نیست،
و اگر گناه كردم بهانه اى ندارم،
آنچه از نیكى به من مى رسد از جانب توست، اى بزرگوار!
زنان و مردان مؤمن را در شرق و غرب جهان ببخشاى .

* * *

پنج شنبه 7/8/1388 - 12:58
مورد توجه ترین های هفته اخیر
فعالترین ها در ماه گذشته
(0)فعالان 24 ساعت گذشته