• مشکی
  • سفید
  • سبز
  • آبی
  • قرمز
  • نارنجی
  • بنفش
  • طلایی
تعداد مطالب : 13
تعداد نظرات : 35
زمان آخرین مطلب : 4178روز قبل
دانستنی های علمی

 

سری سه گانه مرد عنکبوتی به عنوان یکی از مجموعه های پرطرفدار تولید هالیوود ، به مردم جهان عرضه شد . پس از تولید این مجموعه ، موج استفاده از کارکتر مرد عنکبوتی در محصولات تجاری ، تبلیغاتی ، آموزشی و ... در جهان به راه افتاد و با برگزاری جشنواره ها و همایش ها برای این فیلم ، مرد عنکبوتی به عنوان یک چهره محبوب به مخاطب جهانی ارائه گردید . نوشتار حاضر در چند بخش به بررسی ابعاد این پدیده سینمایی و اهداف مکان آن در حوزه های مختلف عرصه سازی فرهنگی ، تحریف مفاهیم ، الگودهی اجتماعی و فلج کردن بیداری اسلامی در مقابل غرب و صهیونیزم می پردازد . مقاله حاضر با در نظر گرفتن هم زمانی ساخت این مجموعه با تحولات جهانی به رسالت اصلی این مجموعه در زمان حاضر اشاره خواهد داشت .

در این پژوهش قصد داریم به چند پرسش پاسخ دهیم :
1 ـ علت انتخاب و بازآفرینی کارکتر قدیمی مرد عنکبوتی و ستاره کردن آن در سالهای اخیر چیست ؟
2 ـ در مجموعه مرد عنکبوتی چه مفاهیم و موضوعاتی به مخاطب القا می شود ؟
3 ـ مجموعه مرد عنکبوتی چه اهدافی را در مقابل جهان اسلام دنبال می کند ؟
مفروض این نوشتار را نیز می توان به طور اجمال اینگونه مطرح نمود : فیلم و سینما به عنوان یک صنعت و رسانه ی استراتژیک ، در جهان غرب کاربرد دارد .

این صنعت ، ابزاری مناسب جهت فرهنگ سازی و استحاله ی فرهنگی دیگر تمدنها ، توسط غرب می باشد . شناخت ابعاد و اهداف تولیدات این صنعت در راستای مفاهیم تقابل تمدنی میان غرب و اسلام ، یک ضرورت برای جامعه اسلامی می باشد .
این نوشتار شامل بخشهای زیر می باشد :
1 ـ بخش اول : عنکبوت ، نماد ، آیت
2 ـ بخش دوم : اسرائیل و مرد عنکبوتی
3 ـ بخش سوم : سه گانه عنکبوتی و عرصه سازی فرهنگی
4 ـ بخش چهارم : مفاهیم و محتوا در شبکه عنکبوتی
5 ـ بخش پنجم : نتیجه گیری
بخش اول ـ عنکبوت ، نماد ، آیت
برای شناخت بهتر نسبت به یک موضوع ابتدا باید ریشه های مفهومی و نمادی آن را بررسی نماییم

تا بتوانیم تحلیل صحیحی را ارائه دهیم . اولین سوالی که مطرح می شود این است که ، چرا به سراغ مردی با خصلت های عنکبوت رفته اند ؟ آیا عنکبوت دارای ویژگی های خاص و منحصر به فردی است ؟ آیا عنکبوت سمبل و نماد خاصی برای مفهوم خاصی است ؟ آیا عنکبوت نسبت به موجودات دیگر برتری ویژه ای دارد ؟ ابتدا باید خود عنکبوت را کمی بیشتر بشناسیم . عنکبوت از حشراتی می باشد که در اندازه های مختلف در شکل و رنگ گوناگون در محیط های نسبتاً یکسان زندگی می کند . بحث ما حشره شناسی نیست اما شناخت کلیاتی از این حشره ، برای شناخت نماد آن به ما کمک می کند . این موجود دارای سر و شکمی کوچک است که در میان پاهای بلند او قرار گرفته است . با اینکه غالباً جثه ی کوچکی دارد ولی به خاطر حالت قرار گرفتن پاهایش در اطراف بدن ، بزرگتر از آن چیزی که هست ، نشان داده می شود . این ویژگی ها به علاوه نوع حرکت و شیوه حمله او ، در طرف مقابلش ایجاد رعب و ترس می نماید .

در اغلب نقاط جهان ، مردم احساس بدی نسبت به عنکبوت دارند که به خاطر احساس ترس و وحشت کاذبی است که نسبت به ظاهر عنکبوت دارند . از ویژگی های دیگر عنکبوت این است که در محیط های تاریک و نمناک زندگی می کند و غالباً با نور و روشنایی میانه خوبی ندارد . ویژگی دیگر عنکبوت نحوه ی شکار و دام گذاری او می باشد . این حشره بر سر مسیر حرکت حشرات و موجودات دیگر ، تاری می تند که به طور واضح و مشخص دیده نمی شود و قربانیان ، به علت عدم مشاهده تارها ، به دام او می افتند . شناخت دقیق حالات و روشهای این موجود در نماد شناسی آن کمک بسیاری خواهد نمود .
عنکبوت و نماد آن آنقدر اهمیت دارد که در قرآن کریم ، یک سوره به این نام ، نامگذاری شده است . در این سوره با مطرح کردن موضوع آزمایش و امتحان الهی و تفاوت میان اهل ایمان با اهل نفاق و کفر ، به داستان انبیاء و رسالت آنها در برابر قومشان می پردازد . سپس در آیه ی 41 در مورد عنکبوت و وجه تمثیل آن می فرماید :

(مثل الذین اتخذوا من دون ا... اولیاء کمثل العنکبوت اتخذت بیتاً و ان اوهن البیوت لبیت العنکبوت لو کانوا یعلمون )؛ « مثل آنان که غیر از خدا را دوستان خود گرفتند ، مثل عنکبوت است که خانه ای برای خود بنیاد کرد و اگر بدانند ، سست ترین خانه ها ، خانه ی عنکبوت است » .
در این آیه به صراحت عنکبوت را نماد کسانی معرفی می کند که با غیر از خدا دوستی کرده و بر غیر او تکیه می نمایند . در این آیه عنکبوت به واسطه ی خانه ی سست و ضعیفی که دارد ، نماد سستی ، بی بنیانی و آسیب پذیری می باشد . از این دو نکته می توان نتیجه گرفت که هر دوستی و ارتباطی که با غیر خدا باشد ، سست و ضعیف و بی بنیان خواهد بود ، که عنکبوت و خانه عنکبوت و تارهای او نماد این دوستی و رابطه ی با غیر خداست . در اکثر فرهنگ های جهان ، عنکبوت سمبل شیطان و نماد کارهای شیطان می باشد . حتی در برخی مناطق به نوعی از عنکبوت ، شیطانک گفته می شود . ممکن است در برخی فرهنگهای محدود از عنکبوت برای نمادهای دیگری استفاده شود که باید علت آن را نیز ریشه یابی نمود .  در اکثر مناطق و میان غالب فرهنگ ها عنکبوت نماد شیطان ، شیطنت ، روشهای شیطانی ، ترس و وحشت ، شومی ، بی برکتی ، سستی و ضعف ، آسیب پذیری و ذلت می باشد . حتی در برخی از روایات اسلامی آمده است که وجود عنکبوت و تارهای آن در خانه باعث رفتن روزی و برکت از آن خانه خواهد شد .

یکی از روشهای هالیوود در تغییر دادن ذهنیت مردم جهان نسبت به یک موضوع ، ساختن فیلمهایی است با آن مضامین ، که در آنها شخصیت ها و قهرمانان فیلم بر خلاف ذهنیت عمومی مخاطبان رفتار کرده و به مرور زمان دیدگاه مردم نسبت به آن پدیده تغییر می کند . این روش را در دو موضوع به طور اجمال بررسی می نماییم :
1ـ موش
2 ـ هولوکاست
1 ـ موش در فرهنگ مردم اروپا نماد پلشتی ، خسیسی ، حرص ، مخفی کاری ، آفت و .. می باشد . در طول تاریخ اروپا بر اثر همنشینی یهودیان با مردم آن و رفتارهای اجتماعی آنها با غیر یهودیان ، مردم اروپا به یهودیان لقب موش داده اند .
رفتار یهودیان در جامعه اروپا ، نقش آنها در گسترش ربا و آسیب های اقتصادی ، حرص آنها در مال اندوزی ، خست آنها نسبت به کمک به دیگران و دیگر رفتارهای آنها باعث نفرت و انزجار مردم اروپا از آنها گردید . یهودیان برای اینکه بتوانند ذهنیت مردم اروپا را نسبت به خود تغییر دهند ، سعی کردند ذهنیت آنها را نسبت به موش که نماد یهود بود عوض نمایند . به همین دلیل با شکل گیری سینما و هالیوود ، کمپانی های کارتونی به معرفی شخصیت هایی چون میکی موس ، تام و جری ، موش سر آشپز و ... پرداختند که در آنها موش یک موجود دوست داشتنی با ویژگی های مثبت و برتر می باشد که همیشه در کارش موفقدر سال 2001 قسمت اول از سری مرد عنکبوتی به بازار آمد ، پس از مدتی قسمت دوم و در نهایت مرد عنکبوتی 3 در سال 2007 راهی بازار شد . در این سه گانه عنکبوتی ، قهرمان داستان که نقش منجی را برای مردم شهر دارد ، به وسیله ی نیش یک عنکبوت به توانایی های عنکبوتی دست می یابد . به بررسی نکات این مجموعه می پردازیم :
1 ـ آنچه قابل توجه است اینکه منجی در این مجموعه با پشتوانه ی تکنولوژی و علم مدرن و فناوری های پیشرفته غرب مردم را نجات نمی دهد .
بلکه قدرت فوق بشری او تنها از طریق یک حیوان به او انتقال داده می شود . یعنی می توان از حیوانات ویژگی های رفتاری کسب کرد که به وسیله ی آنها ، انسانها را نجات داد . با این روش منجی دیگر نیازی به قدرت الهی و تاییدات خداوند نخواهد داشت .
2 ـ تیتراژ ابتدایی قسمت سوم ، مجموعه ای از تارهای تنیده شده در سراسر فضا را نشان می دهد که به طور پیوسته و یکپارچه ، شبکه ای تار عنکبوتی را نشان می دهد که بر جهان حاکم است . این سیستم و شبکه تار عنکبوتی و سیطره آن بر جهان را می توان در سیستم کابلهای نوری فضای سایبرناتیک که جهان اینترنت را در کل دنیا به هم مرتبط ساخته نیز مشاهده کرد . همچنین در نقشه ی جامع علمی دنیا که توسط غرب شکل گرفته است و طراحی شده است ، همین سیطره تار عنکبوتی دیده می شود .

در پایان تیتراژ شروع فیلم در قسمت سوم نیز نمایی از شهر نشان داده می شود که قسمتهایی از این شبکه تار عنکبوتی می باشد و وقتی کنار هم قرار می گیرند ، شهر کامل می شود .
3 ـ آغاز قسمت سوم با نمایی از شهر همراه است که ساختمانهای آن شبیه به نمادهای ابلیسک می باشد که یکی از نمادهای شیطان پرستان است که در شهرهای مختلف جهان این نماد وجود دارد که سمبل آلت تناسلی یکی از شیاطین اساطیری غرب می باشد .
4 ـ در کل فضای فیلم نوع ساختمانهایی که در سکانسهای کوتاه نشان داده می شود ، غالباً دارای معماری فراماسونری می باشد . سازمان فراماسونری یکی از سازمانهای مخفی فوق العاده سری می باشد که در خدمت اهداف یهود و صهیونیزم جهانی می باشد .
5 ـ یکی از نکته های قابل توجه رنگ لباس مرد عنکبوتی می باشد . رنگ این لباس که از دو رنگ آبی و قرمز تشکیل شده است ، همرنگ لباس سوپراستارهای قبلی هالیوود مثل سوپرمن و ... می باشد . این دو رنگ اصلی پرچم ایالات متحده آمریکا می باشد . این رنگ لباس قهرمان داستان به مخاطب این پیام را القاء می کند که ، همانگونه که رنگ لباس منجی مردم و شهر آبی و قرمز بود ، منجی واقعی کشورها و ملت ها هم پرچمی به همین رنگ خواهد داشت و باعث مقبولیت پرچم آمریکا در ذهن مخاطبان می شود .
6 ـ یکی دیگر از ویژگی های لباس مرد عنکبوتی ماسک اوست که کاملاً با تارهای عنکبوت پوشیده شده است .

اصولاً ماسک در اکثر فیلمهای هالیوودی مطرح می باشد . در این مجموعه نیز غالب شخصیتهای اصلی دارای ماسک های مختلف می باشند . در قسمت سوم این مجموعه ابتدای فیلم ، انواع ماسکهای یکی از شخصیتها ( هدی ) را نشان می دهد . ماسک ، کارکرد آن و فلسفه آن در مهمانی های فراماسونها و گروههای شیطان پرست ، مقوله ای مفصل و جدی می باشد که حتی در بازی های کودکان نیز به شدت رسوخ نموده است . بررسی این پدیده در ابعاد گوناگون لازم و ضروری می باشد که از فرصت این نوشتار خارج است .
7 ـ یکی دیگر از نمادهای این مجموعه که نهادینه شده است ، علامت سلام شیطان پرستان است که مرد عنکبوتی در حالت فرستادن تار خود ، این علامت را با دست نشان می دهد . این علامت یکی از رمزهای ارتباطی میان شیطان پرستان و گروههای موسیقی راک و رپ می باشد و در عکسهای مرد عنکبوتی به طور واضح مشهود است .
علامت سلام شیطان پرستان در قالب شخصیت مرد عنکبوتی بر روی کلیه محصولات با مارک مرد عنکبوتی ، در تمام بازارها دیده می شود . لوازمی مثل حوله ، پتو ، اسباب بازی ، عکس، پوستر و ... که با این علامت از مرد عنکبوتی در سطح شهر دیده می شود .

حتی پارکهای بازی ویژه کودکان که با شکل مرد عنکبوتی می باشد ، این حالت سلام شیطان پرستان را دارد . پذیرفته شدن این علامت و نهادینه شدن آن در میان مردم و کودکان ، در واقع نهادینه شدن نمادها و گروههای شیطان پرست می باشد . با این علامت ماهیت این منجی عنکبوتی کاملاً مشخص می گردد ، « منجی شیطان پرست » .
کمتر کودکی را می توان یافت که اسباب بازی یا وسایل مدرسه اش با عکسی از مرد عنکبوتی همراه نباشد . شاید در نگاه اول مسئله آنقدر جدی نباشد ، ولی با دانستن نقش و اهمیت الگوپذیری و همزاد پنداری در کودکان و نوجوانان ، اهمیت این مطلب روشن خواهد شد . نسلی که در کودکی با الگوهای مرد عنکبوتی و باربی ، همزاد پنداری کرده باشد ، در بزرگسالی ، چه باورها و نمادهایی را خواهد داشت ؟
8 ـ مرد عنکبوتی در قسمت اول ، جوانی با چهره ای معصومانه است که بسیار مودب و اخلاق محور است . او نوعی زهد و پارسایی را به نمایش می گذارد که در تمام مجموعه دیده می شود . زندگی محقرانه او در یک اتاق ، نداشتن شغل مناسب و پر درآمد ، زندگی فقیرانه ، عدم سوء استفاده از قدرت ، عدم استفاده از امکانات رفاهی ، همه و همه شخصیتی نیمه زاهد از او ارائه می دهد که برای مخاطب جذاب و دوست داشتنی می باشد .

شنبه 4/9/1391 - 15:8
تاریخ

 

همراه با سیدالشهدا (از مدینه تا كربلا)

§فلسفه قیام ابی عبدالله الحسین (ع) را در سخنان آن حضرت، در آغاز حركت از مدینه و موضع‌گیری‌های ایشان در برابر حوادثی كه در منزلگاه‌های میان راه روی داده است، می‌توان یافت.
§در این مجموعه سعی شده است ضمن آگاهی از نام منزلگاه‌ها و مسیر تقریبی حركت امام حسین (ع) از مدینه تا كربلا، با اهداف و دیدگاه‌های آن حضرت آشنا شده و مختصری از وضعیت سیاسی و اجتماعی آن عصر بیان شود.


منابع و مآخذ:

مقتل (مقرم) ترجمه عزیزالله عطاردی.
خلاصه تاریخ اسلام (رسولی محلاتی)، تلخیص چنارانی.
زندگانی حضرت ابی عبدالله الحسین (ع)، (عمادزاده).
سخنان حسین بن علی (ع) از مدینه تا شهادت، (محمدصادق نجمی)
قصه كربلا، (علی نظری منفرد).
وقعه الطف لابی مخنف (تحقیق: محمدهادی الیوسفی).
الحسین فی طریقه الی الشهاده (السید علی الهاشمی).

 

 

مدینه

زمان: نیمه دوم ماه رجب سال 60 هجری

§ حاكم وقت مدینه (ولید بن عتبه) پس از مرگ معاویه دستور یافت تا از امام حسین (ع) برای یزید بیعت بگیرد. حضرت فرمود: «...یزید مردی است شرابخوار و فاسق كه به ناحق خون می‌ریزد و اشاعه دهنده فساد است و دستش به خون افراد بی‌گناه آلوده گردیده و شخصیتی همچون من با چنین مرد فاسدی بیعت نمی‌كند».
§ وقتی كه مروان بن حكم بیعت با یزید را از حضرت درخواست كرد امام (ع) فرمود: ای دشمن خدا! دور شو، من از رسول خدا شنیدم كه فرمود: «خلافت بر فرزندان ابوسفیان حرام است و اگر معاویه را بر فراز منبر من دیدید، او را بكشید». و امت او چنین دیدند و عمل نكردند و اینك خداوند آنان را به یزید فاسق  گرفتار كرده است.
§ امام (ع) در شب 28 رجب سال 60 هجری همراه با بیشتر خاندان خویش و بعضی یاران، پس از وداع با جدش پیامبر (ص) از مدینه به طرف مكه حركت كرد.

امام حسین هدف خروج از مدینه را در وصیتنامه‌اش چنین بیان می‌كند:

و جز این نیست كه برای اصلاح در میان امت جدم خارج شدم. می‌خواهم امر به معروف و نهی از منكر كرده و به راه و روش جدم (رسول خدا) و پدرم علی (ع) رفتار نمایم.

 

 

مكه

زمان: از 3 شعبان تا 8 ذی الحجه 60 هجری

§ امام (ع) در سوم شعبان به مكه رسید و در خانه عباس بن عبدالمطلب سكنی گزید. مردم مكه و زائران خانه خدا كه از اطراف آمده بودند، به دیدار حضرت شرفیاب می‌شدند.
§ امام (ع) پس از رسیدن دوازده هزار نامه از جانب كوفیان، مسلم بن عقیل را در روز 15 رمضان به عنوان نماینده خویش به سوی كوفه فرستاد.
§ امام (ع) طی نامه‌هایی به مردم بصره و كوفه، سزاوارترین مردم برای خلاقت و امام را اهل بیت (ع) معرفی كرد و...
§ حضرت با رسیدن نامه مسلم بن عقیل مبنی بر بیعت مردم كوفه با وی و از سوی دیگر برای حفظ حرمت خانه خدا ـ كه تصمیم بر قتل آن حضرت، در آن جاگرفته بودند ـ حج را به عمره تبدیل كرد و در هشتم ذی الحجه به رغم مخالفت بسیاری از دوستان، به سوی عراق روانه شد.

قسمتی از آخرین سخنرانی‌های حضرت در مكه:

ما اهل بیت به رضای خدا راضی و خشنودیم... هر كس می‌خواهد در راه ما جانبازی كند و خون خویش را در راه لقای پروردگار نثار نماید، آماده حركت با ما باشد.

 

 

صفاح

زمان: چهارشبه 9 ذی الحجه 60 هجری

§ قبل از رسیدن به این منزلگاه، در محلی به نام «تنعیم» امام (ع) دستور داد اموال كاروان حامل پارچه‌های یمانی كه با پول بیت المال تهیه و توسط حاكم یمن برای یزید ارسال می‌شد را با ولایتی كه داشت ضبط كنند. این خود نشانه قیام در مقابل خلافت غاصبانه بنی امیه بود.
§ امام (ع) در پاسخ به مخالفین حركت به سوی عراق، فرمود: «رسول خدا را در خواب دیدم و به امر مهمی ماموریت یافتم و باید آن را تعقیب نمایم».
§ فرزدق شاعر كه عازم مكه بود در «صفاح» با حضرت ملاقات كرد و در جواب حضرت كه از احوال مردم عراق جویا شده بود؛ گفت: «دلهای مردم با توست ولیكن شمشیرشان با بنی امیه است.»

سخن امام حسین (ع) خطاب به فرزدق در این منزلگاه:

اگر پیش آمدها طبق مراد باشد، خدا را بر نعمتهایش شكر گوییم. اگر پیش آمدها بر وفق مراد نبود آن كس كه نیتش حق و تقوا بر دلش حكومت می‌كند، از مسیر صحیح خارج نشود و ضرر نخواهد كرد.

 

 

ذات عرق

زمان: دوشنبه 14 ذی الحجه 60 هجری

§ حضرت در این منزلگاه به «بشر بن غالب» رسیده و از اوضاع و احوال كوفه پرسیدند؛ وی گفت: «شمشیرها خدمت بنی امیه و دلها با توست.» حضرت او را تصدیق كرد.
§ عبدالله بن جعفر، همسر زینب (س) امان نامه‌ای را از استاندار مدینه «عمروبن سعید» كه آن ایام در مكه به سر می‌برد، گرفت و برای حضرت آورد كه مضمون آن چنین بود: «من تو را از ایجاد تفرقه برحذر داشته و از هلاكت تو می‌ترسم! لذا به سوی من برگرد تا در امان من بمانی». حضرت در جواب چنین فرمود: «كسی كه به سوی خدا دعوت كند و عمل نیك انجام دهد و بگوید از مسلمانان هستیم، از خدا و رسولش جدا نمی‌شود... اگر در نوشتن نامه‌ات خیر مرا آرزو كرده‌ای، خدا پاداش تو را بدهد».
§ عبدالله پسران خویش (عون و محمد) را به خدمت در كنار حضرت و جهاد با دشمنان سفارش كرد و خود به سوی مكه بازگشت.

قسمتی از نامه حضرت به «عمروبن سعید» كه در این منزلگاه نوشت:

بهترین امان، امان خداوند است. از خداوند، ترس از او را در دنیا خواهانیم تا در قیامت به ما امان بخشد.

 

 

حاجر

زمان: سه‌شنبه 15 ذی الحجه 60 هجری

§ حضرت نامه‌ای را برای تعدادی از مردم كوفه توسط «قیس بن مسهر» فرستاد و چنین نوشت: «نامه مسلم بن عقیل كه حاكی از اجتماع شما در كمك و طلب حق ما بود به من رسید خداوند به خاطر نصرت و یاریتان پاداش بزرگی نصیبتان كند... هنگامی كه فرستاده من (قیس) بر شما وارد شد در كارتان محكم و كوشا باشید، من همین روزها به شما می‌رسم.»
§ «قیس» را در میان راه دستگیر كردند. او به ناچار نامه امام (ع) را پاره نمود تا از مضمون آن آگاه نشوند سپس او را به قصر دارالاماره نزد عبیدالله بردند. از او خواستند نام افرادی كه به حسین (ع) نامه نوشته‌اند را افشا كند و یا در برابر مردم به حسین (ع) و پدر و برادرش دشنام دهد. او بالای قصر رفته و ضمن تمجید از علی (ع) و فرزندانش و معرفی خویش، ابن زیاد و یاران او را نفرین كرد و خبر از حركت حضرت به سوی آنان داد و از مردم خواست دعوت حسین (ع) را اجابت كنند. لذا عبیدالله دستور داد او را از بالای قصر به پایین انداختند و بدنش قطعه قطعه گردید و این چنین به شهادت رسید.

از سخنان امام حسین (ع) در بین راه مكه تا كربلا:

من مرگ را جز سعادت نمی‌بینم و زندگی با ستمگران را جز ننگ نمی‌دانم.

 

 

خُزَیمیّه

زمان: جمعه 18 ذی الحجه 60 هجری

§ حضرت و همراهان یك روز و یك شب در این منزلگاه توقف كردند. زینب كبری (س) هنگام صبح خدمت  آن حضرت آمد و عرضه داشت: ای برادر! در نیمه‌های شب از خیمه‌ها بیرون آمدم، شنیدم هاتفی این دو بیت شعر را می‌خواند: 

     اَلا یا عُیًنْ فَاحًتَفٍلی بِجْهًد

       فَمُنً یُبًكی عُلَی الشُِهُدُاءِ بُعًدی

     عُلی قَوًم تَقُودْهْمْ الْمُنایا

       بِمٍقْدار اٍلی اٍنْجُازِ وُعًد

(هان ای دیده بسی گریه كن، كیست بعد از من بر این شهدا بگرید. مرگ، این گروه را به جایگاه خویش همی برد تا آن وعده كه با خدای خویش كرده‌اند بجای آرند).

آنگاه حضرت، خواهرش زینب (س) را دلداری داده و دعوت به صبر كرد.

§ عده‌ای پیوستن «زهیر بن قین» به حسین (ع) را در این منزلگاه گفته‌اند.

امام حسین (ع) خطاب به زینب كبری (س) در این منزلگاه می‌فرماید:

خواهرم! آنچه اراده و مشیت خدا بدان تعلق گرفته، همان خواهد شد.

 

 

زرُود

زمان: دوشنبه 21 ذی الحجه 60 هجری

§ «زهیر بن قین» كه دارای عقیده عثمانی بود، در آن سال مراسم حج را بجای آورده و به كوفه باز می‌گشت. ناخوشایندترین چیز نزد او فرود آمدن در یك محل با حسین (ع) بود.ولیکن در این منزلگاه به ناچار فرود آمد. در حالی كه زهیر با همراهانش مشغول خوردن غذا بود، حضرت از طریق نماینده‌ای، زهیر را به خیمه‌اش دعوت كرد، اما او بی‌اعتنایی كرد. همسرش به او گفت:«سبحان الله پسر رسول خدا ترا می‌خواند و تو او را اجابت نمی‌كنی!»، «زهیر» با اكراه به سوی حضرت رفت، اما هنگام مراجعت از خیمه آن حضرت، آثار خوشحالی از چهره‌اش نمایان شد و به همراهان گفت: «من به حسین ملحق خواهم شد، هر كس میل دارد در یاری فرزند پیامبر شركت كند، با ما بیاید و هر كس با ما نیست با او وداع می‌كنم». لذا همسرش نیز او را رها نكرده و تا واقعه عاشورا و شهادت زهیر، همراه كاروان حسینی بود.

امام حسین(ع) پس از شهادت زهیر فرمود:

ای زهیر! خدا تو را از لطف و رحمت خویش دور مدارد و قاتلان تو را همانند لعنت شدگان مسخ شده به بوزینه وخوك (از قوم بنی اسرائیل) لعنت نماید.

 

 

ثعْلبیّه

زمان: سه‌شنبه 22 ذی الحجه 60 هجری

§ حضرت، شبانه وارد این منزلگاه شد و خبر شهادت «مسلم بن عقیل» و «هانی بن عروه» را به وی دادند.
§ پس حضرت فرمود: «انالله و انا الیه راجعون... لا خیر فی العیش بعد هولاء» (همه از خداییم و به سوی او باز می‌گردیم، پس از اینها زندگی سودی ندارد) آن گاه اشك به صورتش جاری شد و همراهان نیز گریه كردند.
§ فرزندان مسلم پس از سؤال حضرت كه فرموده بود: نظر شما چیست (اكنون چه خواهید كرد)؟ گفتند: « به خدا سوگند كه ما باز نمی‌گردیم، مگر آنكه انتقام او (پدر) را بگیریم یا ما نیز به شهادت برسیم».
§ نوشته‌اند: حسین (ع) با یارانش اتمام حجت كرد. اما گروهی كه به طمع مال و مقام دنیا با امام آمده بودند، پس از این خبر، از حضرت جدا شدند.

سخن امام حسین(ع) با مردی از اهل كوفه دراین منزلگاه:

به خدا سوگند كه اگر تو را در مدینه ملاقات می‌كردم، اثر جبرئیل را در خانه ما، و نزول او برای وحی به جدم را به تو نشان می‌دادم. ای برادر! عموم مردم دانش را از ما برگرفتند...

 

 

زُباله

زمان: چهارشنبه 23 ذی الحجه 60 هجری

§ حضرت (ع) خبر شهادت مسلم و هانی و همچنین عبدالله بن بقطر را در این منزلگاه به یارانش داد. سپس فرمود: «شیعیان كوفه ما را بی یار و یاور گذاشته‌اند. هر كس از شما بخواهد، می‌تواند باز گردد و از سوی ما حقی بر گردنش نیست». نوشته‌اند: گروهی دیگر از همراهان بی وفای امام (ع) در این منزلگاه از گرد حضرت پراكنده شدند.
§ امام حسین (ع) عبدالله بن بقطر را به سوی مسلم فرستاده بود که در میان راه دستگیر و نزد عبیدالله بن زیاد بردند. او در بالای قصر دارالاماره، در مقابل مردم خود را نماینده امام حسین(ع) معرفی و بر یاری او تاكید نمود و آنها را بر یزید ملعون شوراند. به دستور ابن زیاد او را از بالای قصر به زیر انداخته و به شهادت رساندند.

امام حسین(ع) در جواب مردی كه از آیه «یوم ندعوا كل اناس بامامهم» پرسیده بود، فرمود:

پیشوایی مردم را به راه راست هدایت كرد و گروهی اجابت كردند، و پیشوایی مردم را به گمراهی دعوت كرد و گروهی اجابت كردند. گروه اول در بهشت و گروه دوم در دوزخ خواهند بود.

 

 

بَطْن العقبه

زمان: جمعه 25 ذی‌الحجه 60 هجری

§ پیرمردی به حضرت گفت: « به خدا سوگند از همین جا برگرد، زیرا در این سفر جز با نیزه و شمشیر مواجه نخواهی گشت. اگر آنها كه ترا دعوت كردند، بار جنگ را هم به دوش می‌گرفتند و امور را برایتان مهیا می‌كردند و سپس بر آنها وارد می‌شدید، یك حرفی بود. اما با وضعیت پیش آمده ادامه راه را به صلاح تو نمی‌دانم». حضرت فرمود: «این مطلب برای من واضح و رأی همان است كه دیده‌ای، ولی كسی بر مقدرات الهی پیروز نخواهد شد».
§ امام (ع) خطاب به یارانش می‌فرماید: «نمی‌بینم خود را جز اینكه كشته خواهم شد». یاران علت را كه پرسیدند، فرمود: «در خواب دیدم سگانی به من یورش برده و در میان آنها سگی از همه درنده‌تر است و مرا قطعه قطعه می‌كنند».

از سخنان امام حسین (ع) در این منزلگاه:

بنی امیه مرا رها نكنند تا جان مرا بگیرند. هرگاه چنین كنند، خدا بر آنان كسانی را مسلط خواهد كرد كه آنها را ذلیل و خوار خواهد ساخت.

 

 

شَراف (وذُوحُسم)

زمان: شنبه 26 ذی الحجه 60 هجری

§ حضرت در منزلگاه شراف دستور دادند كه آب فراوان برداشته و صبحگاهان حركت كنند. در میان راه و هنگام ظهر به لشكری برخوردند و امام (ع) با سرعت و قبل ازدشمن در منزل «ذوحسم» مستقر شد. آن گاه امام (ع) فرمان داد تا لشكر دشمن و نیز اسبان آنان را سیراب كنند.
§ لشكر امام حسین (ع) و لشكر دشمن (به فرماندهی حُر) نماز ظهر و عصر را به امامت حضرت خواندند.
§ امام (ع) سپاه حر را چنین خطاب فرمود: «...ما اهل بیت سزاوارتر به ولایت و حكومت بر شما هستیم از مدعیانی كه براساس عدالت رفتار نمی‌كنند و در حق شما ستم روا می‌دارند. ای مردم! من به سوی شما نیامدم مگر آنكه دعوتم كردید. پس اگر از آمدنم ناخشنودید، باز گردم». تا حضرت (ع) خواست برگردد، حر مانع گشت. حضرت فرمود: «مادرت به عزایت بنشیند! چه می‌خواهی؟ حر گفت: مامورم كه تو را به نزد عبیدالله بن زیاد ببرم. حال اگر نمی‌پذیری، حداقل راهی را انتخاب كن كه نه به كوفه باشد و نه به مدینه.

از سخنان حضرت در این منزلگاه:

مگر نمی‌بینید كه به حق عمل نمی‌شود و از باطل پرهیز نمی‌شود. در این حال، سزاوار است كه مومن، لقای پروردگار را طلب نماید.

 

بیضه

زمان: یكشنبه 27 ذی الحجه 60 هجری

§ لشكر امام حسین (ع) و سپاه حر كه به موازات و نزدیك همدیگر حركت می‌كردند، در این محل فرود آمدند. حضرت در این منزلگاه لشكریان حر را مخاطب قرارداده، چنین فرمود: «بنی امیه به فرمان شیطان از اطاعت خدا سرپیچی نموده و فساد كردند. حدود خدا را اجرا نكرده و بیت المال را منحصر به خود ساختند. حرام خدا را حلال و حلال خدا را حرام كردند... شما به من نامه‌ها نوشتید و گفتید كه با من بیعت كرده‌اید، حال اگر به بیعت خویش با من پایبند بمانید كار عاقلانه‌ای كرده‌اید كه من فرزند دخت پیامبر (س) و اسوه‌ای برای شما هستم. اگر بیعتتان را بشكنید، سوگند به جانم! كه از شما هم بعید نیست، چرا كه با پدرم «علی» و برادرم «حسن» و پسرعمویم «مسلم» پیمان شكنی كردید. بدانید اگر چنین كنید سعادت خوتان را از دست داده‌اید».

از سخنان حضرت در این منزلگاه:

ای مردم! رسول خدا فرمود: «هر كس سلطان ستمگر، پیمان شكن، حلال كننده حرام‌ها و مخالف با سنت رسول خدا را ببیند و در برابر او برنخیزد، جایگاهش با او در جهنم است.

 

 

عُذیب الهجانات

زمان: دوشنبه 28 ذی الحجه 60 هجری

§ چند تن از اهل كوفه با حضرت ملاقات كرده و اوضاع شهر را چنین توصیف كردند: «به اشراف كوفه رشوه‌هایی گزاف داده‌اند و اینك یك دل و یك زبان با تو دشمنی می‌ورزند و سایر مردم دلشان با توست. اما فردا شمشیرهایشان به روی تو كشیده می‌شود».
§ امام (ع) از آنها درباره فرستاده‌اش «قیس بن مسهر» پرسید، گفتند: «وی را پس از دستگیری بالای قصر دارالاماره برده تا شما و پدرتان را لعنت كند، اما او بر شما و پدرتان درود فرستاد و ابن زیاد و پدرش را لعنت كرد، و آمدنتان را خبر داد. از این رو ابن زیاد دستور داد او را از بالای قصر به زمین انداخته و به شهادت رساندند». در این هنگام اشك از چشمان حضرت سرازیر گشت و این آیه شریفه را تلاوت نمود:

« من المومنین رجال صدقوا ما عاهدوا الله علیه، فمنهم من قضی نحبه و منهم من یتنظر و ما بدلوا تبدیلا»

(از میان مومنان مردانی هستند بر سر پیمان خود با خدا ایستادگی كرده و به عهد خویش وفا كردند «به شهادت رسیدند» و برخی دیگر در انتظار شهادت‌اند...)

امام حسین (ع) هنگام شنیدن خبر شهادت «قیس» در این منزلگاه چنین دعا فرمود:

خداوندا! برای ما و شیعیان ما در نزد خود جایگاه والایی قرارده و در جوار رحمت خود جمع بفرما.

 

 

قصر بنی مقاتل

زمان: چهارشنبه اول محرم الحرام 61 هجری

§ گروهی از اهل كوفه در این منزلگاه خیمه زده بودند، حضرت از آنها پرسید: آیا به یاری من می‌آیید؟ بعضی گفتند: دل ما رضایت به مرگ نمی‌دهد و بعضی دیگر گفتند: ما زنان و فرزندان زیادی داریم، مال بسیاری از مردم نزد ماست و خبر از سرنوشت این جنگ نداریم، لذا از یاری تو معذوریم.
§ حضرت به جوانان امر كرد كه آب بردارند و شبانه حركت كنند. امام (ع) همان‌گونه كه سوار بر مركب بود، مختصری به خواب رفت. پس از بیداری كلمه استرجاع (انالله و اناالیه راجعون) را تكرار می‌كرد. «علی اكبر جلو رفت و علت را جویا شد؛ حضرت فرمود: اسب سواری جلو من در خواب ظاهر شد و گفت: این قوم شبانگاه در حركت است و مرگ به استقبالشان می‌آید.» علی اكبر گفت: «پدرم! آیا ما بر حق نیستیم؟» حضرت فرمود: «سوگند به خدا كه ما برحقیم» علی اكبر گفت: «پس ما را باكی از مرگ نیست». امام فرمود: «خدا تو را جزای خیر دهد».

امام حسین (ع) در این منزل به عبیدالله جعفی چنین فرمود:

پس اگر ما را یاری نمی‌كنی خدای را بپرهیز از اینكه جزو كسانی باشی كه با ما می‌جنگند. سوگند به خدا اگر كسی فریاد ما را بشنود و ما را یاری نكند، خدا او را به رو در آتش می‌افكند.

 

 

نینوا (وكربلا)

زمان: پنجشنبه دوم محرم الحرام 61 هجری

§ «نینوا» جایی است كه حر دستور یافت حضرت را در بیابانی بی‌آب و علف و بی‌دژ و قلعه فرود آورد. امام (ع) برای اقامت در محل مناسبتری، به حركت خود ادامه داد تا به سرزمینی رسید. اسم آنجا را سؤال فرمود؛ تا نام كربلا را در جواب شنید، پس گریست و فرمود: «پیاده شوید، اینجا محل ریختن خون ما و محل قبور ماست. و همین جا قبور ما زیارت خواهد شد، و جدم رسول خدا چنین وعده داد». سپس اصحاب امام (ع) پیاده شدند و بار و اثاثیه را فرود آوردند. سپاه حر نیز در ناحیه دیگری در مقابل امام اردو زدند.
§ حضرت (ع) اهل بیت خود را جمع كرده، نظری برآنها افكند و گریست. سپس فرمود: «خدایا! ما را از حرم جدمان راندند، و بنی امیه در حق ما ستم روا داشتند. خدایا! حق ما را از ستمگران بستان و بر دشمنان پیروز گردان».
§ عبیدالله بن زیاد نامه‌ای بدین مضمون برای حضرت نوشت: خبر ورود تو به كربلا رسید. من از جانب معاویه مامورم سر بر بالین ننهم تا تو را بكشم و یا به حكم من و حكم یزید بن معاویه بازآیی! والسلام. امام (ع) فرمود: این نامه را جوابی نیست! زیرا بر عبیدالله عذاب الهی لازم و ثابت است.

امام حسین(ع) چون نامه ابن زیاد را خواند، فرمود:

رستگار نشوند آن گروهی كه خشنودی مردم را با غضب پروردگار خریدند. (خشنودی مردم را بر غضب خدا مقدم داشتند).

 

 

كربلا

زمان: جمعه سوم محرم الحرام 61 هجری

§ عمر بن سعد با لشكری چهارهزار نفره از اهل كوفه وارد كربلا شد. برخی نوشته‌اند: قبیله عمربن سعد (بنی زهره) نزد او آمده و او را سوگند دادند تا از این كار (داوطلب جنگ با امام حسین(ع)) برحذر باشد تا باعث دشمنی میان آنها و «بنی هاشم» نگردد. از طرفی یكی از دو فرزندش به نام «حفص» او را به مقاتله با حسین(ع) تشویق می‌نمود و دیگری او را برحذر می‌داشت! لذا «حفص» همراه پدر برای جنگ با حسین (ع) به كربلا آمد.
§ عمربن سعد شخصی را نزد حضرت فرستاد تا از علت آمدنش به این سرزمین جویا شود. حضرت فرمود: «مردم شهر شما به من نامه نوشته و مرا دعوت كرده‌اند و اگر از آمدنم ناخوشنودید باز خواهم گشت! عمربن سعد تا از پیام امام (ع) مطلع گشت، گفت: «امیدوارم خدا مرا از جنگ با حسین برهاند!»

سخن امام حسین (ع) هنگام ورود به كربلا:

مردم، بندگان دنیا هستند و دین آنها جز سخن بر زبانشان نیست. تا آنگاه كه زندگیشان بچرخد، دنبال دین می‌روند. و هر گاه بنای امتحان و آزمایش پیش آید، دینداران بسیار اندك می‌شوند.

 

 

كربلا

زمان: شنبه چهارم محرم الحرام 61 هجری

§ «عبیدالله بن زیاد» در مسجد كوفه مردم را چنین خطاب كرد: « ای مردم! خاندان ابوسفیان را آزمودید و آنها را چنان كه می‌خواستید، یافتید! و یزید را می‌شناسید كه دارای رفتار و روشی نیكوست كه به زیردستان احسان می‌كند و بخشش‌های او بجاست! و پدرش نیز چنین بود! اكنون یزید دستور داده تا بین شما پولی را تقسیم نمایم و شما را به جنگ با دشمنش حسین بفرستم». سپس دستور داد در تمام شهر ندا كنند و مردم را برای جنگ آماده حركت سازند.
§ «شمربن ذی الجوشن» با چهار هزار جنگجو، «یزید بن ركاب» با دو هزار جنگجو، «حسین بن نمیر» با چهار هزار جنگجو، «مضایر بن رهینه» با سه هزار جنگجو، و «نصربن حرشه» با دو هزار جنگجو برای جنگ با حسین (ع) اعلام آمادگی كرده و حركت به سوی كربلا را آغاز كردند.

امام (ع) در پاسخ «قیس بن اشعث» كه سفارش به بیعت با یزید می‌كرد، فرمود:

نه، به خدا سوگند، نه دست ذلت بر دست آنان می‌گذارم و نه مانند بردگان از صحنه جنگ فرار می‌كنم.

 

 

كربلا

زمان: یكشنبه پنجم محرم الحرام 61 هجری

§ نیروهای پراكنده در سطح شهر كوفه كم كم جمع شده و به لشكر عمربن سعد می‌پیوندند. نوشته‌اند: شبث بن ربعی با هزار سوار به سوی كربلا روان شد.
§ عبیدالله عده‌ای را ماموریت داد تا در مسیر به سوی كربلا بایستند و از حركت كسانی كه به قصد یاری حسین (ع) از كوفه خارج می‌شوند، جلوگیری كنند.
§ چون گروهی از مردم می‌دانستند كه جنگ با امام حسین(ع) در حكم جنگ با خدا و پیامبر است، در اثنای راه از لشكر دشمن جدا شده و فرار می‌كردند. نوشته‌اند: فرمانده‌ای كه از كوفه با هزار رزمنده حركت كرده بود چون به كربلا می‌رسید، سیصد یا چهارصد نفر همراه او بودند و بقیه چون اعتقادی به این جنگ نداشتند، اقدام به فرار می‌كردند.

از سخنان امام حسین (ع) با سپاه دشمن:

هیهات! ما به ذلت تن نخواهیم داد. خدا و رسول او و مؤمنان هرگز برای ما ذلت و خواری را نپسندیدند. دامن‌های پاكی كه ما را پروریده، و سرهای پرشور و مردان غیرتمند؛ هرگز طاعت فرومایگان را بر كشته شدن مردانه ترجیح ندهند.

 

 

كربلا

زمان: دوشنبه ششم محرم الحرام 61 هجری

§ عمربن سعد، نامه‌ای را از عبیدالله دریافت می‌دارد كه مضمون آن چنین است: من از لشكر سواره و پیاده چیزی را از تو فروگذار نكردم، و توجه داشته باش كه مأمورانی سپرده‌ام تا هر روز وضعیت را به من گزارش كنند.
§ حبیب بن مظاهر از حضرت اجازه می‌گیرد تا نزد طایفه‌ای از بنی اسد ـ كه در آن نزدیكی‌ها زندگی می‌كردند ـ رفته و آنان را به یاری فرا خواند، حضرت اجازه دادند. «حبیب» نزد آنها رفت و گفت: «امروز از من فرمان برید و به یاری حسین بشتابید تا شرف دنیا و آخرت از آن شما باشد». تعداد 90 نفر بپاخواستند و حركت كردند، اما در میان راه با لشكر عمربن سعد برخورد كردند و چون تاب مقاومت نداشتند، پراكنده شده و برگشتند. «حبیب» به نزد حضرت رسید و جریان را تعریف نمود. حسین(ع) گفت: «لاحول و لا قوه الا بالله»

نامه امام حسین (ع) از كربلا به برادرش محمدبن حنفیه و بنی هاشم:

مثل اینكه دنیا اصلاً وجود نداشته (این گونه دنیا بی ارزش و نابود شدنی است) و آخرت همیشگی و دائم بوده و هست.

 

 

كربلا

زمان: سه‌شنبه هفتم محرم الحرام 61 هجری

§ تعداد نظامیانی كه لباس و سلاح جنگی و حقوق از حكومت غاصب بنی امیه گرفته و به جنگ امام حسین(ع) آمده بودند را، بالغ بر 30 هزار جنگجو  نوشته‌اند.
§ عمر بن سعد نامه‌ای بدین مضمون از عبیدالله دریافت كرد كه: با سپاهیان خود بین امام حسین(ع) و اصحابش و آب فرات فاصله بینداز به طوری كه حتی قطره‌ای آب به امام (ع) نرسد،  همان گونه كه از دادن آب به عثمان بن عفان خودداری شد! عمر بن سعد 500 سوار را در كنار شریعه فرات مستقر كرد. یكی از آنها فریاد زد: حسین!... به خدا سوگند كه قطره‌ای از این آب را نخواهی آشامید تا از عطش جان دهی! حضرت فرمود: «خدایا! او را از تشنگی هلاك كن و هرگز او را مشمول رحمتت قرار مده». حمید بن مسلم می‌گوید به چشم خود دیدم كه نفرین امام (ع) عملی گشت.

امام حسین (ع) سپاه دشمن را چنین نفرین كرد:

بار خدایا! باران آسمان را از اینان دریغ كن، و بر ایشان تنگی و قحطی (همچون سالهای یوسف) پدید آور، و آن غلام ثقفی (حجاج بن یوسف) را برایشان بگمار تا جام زهر به ایشان بچشاند، و انتقام من و اصحاب و اهل بیت و شیعیان مرا از اینان بگیرد.

 

كربلا

زمان: چهارشنبه هشتم محرم الحرام 61 هجری

§ هر لحظه تب عطش در خیمه‌ها افزون می‌شد، امام (ع) برادرش عباس را به همراه عده‌ای شبانه حركت داد. آنها با یك برنامه حساب شده، صفوف دشمن را شكسته و مشك‌ها را پر از آب كردند و به خیمه‌ها برگشتند.
§ ملاقات امام (ع) با عمر بن سعد:

حضرت فرمود: « ای پسر سعد! آیا با من مقاتله می‌كنی و از خدا هراسی نداری؟ ابن سعد گفت: « اگر از این گروه جدا شوم، خانه‌ام را خراب و اموالم را از من می‌گیرند و من برحال افراد خانواده‌ام از خشم ابن زیاد بیمناكم». حضرت فرمود: « تو را چه می‌شود؟ خدا جان تو را به زودی در بستر بگیرد و تو را در روز قیامت نیامرزد... گمان می‌كنی كه به حكومت ری و گرگان خواهی رسید؟ به خدا سوگند چنین نیست و به آرزویت نخواهی رسید».

§ عبیدالله طی نامه‌ای عمر بن سعد را تهدید به عزل و بركناری كرده، می‌گوید: « اگر از فرمان من سرباز زنی، مسئولیت لشكر را به شمر بن ذی الجوشن واگذار خواهم كرد.

سخن امام حسین(ع) با یارانش:

ای بزرگ زادگان! صبر پیشه كنید كه مرگ جز پلی نیست كه شما را از سختی و رنج عبور داده و به بهشت پهناور و نعمتهای همیشگی آن می‌رساند.

 

 

كربلا

زمان: پنجشنبه نهم محرم الحرام 61 هجری

§ شمر خود را به خیام امام (ع) رسانده، ضمن صدا كردن حضرت عباس و دیگر فرزندان ام البنین، می‌گوید: « برای شما از عبیدالله امان نامه گرفتم». آنها متفقاً ‌گفتند: «خدا تو را و امان نامه تو را لعنت كند، ما امان  داشته ‌باشیم ولی پسر دختر پیامبر امان نداشته باشد؟»
§ امام حسین (ع) توسط حضرت عباس از دشمن یك شب را برای نماز، راز و نیاز با خدا و تلاوت قرآن مهلت می‌گیرد.
§ حفر خندق در اطراف خیام برای مقابله با شبیخون دشمن و قطع كردن راه ارتباطی دشمن با خیام از سه طرف، كه فقط از یك قسمت ارتباط برقرار باشد و یاران امام (ع) در آنجا مستقر بودند. این تدبیر امام (ع) برای اصحاب بسیار سودمند بود.
§ گروهی از لشكر عمر بن سعد به سپاه امام (ع) می‌پیوندند.

سخن امام (ع) خطاب به دشمن:

وای بر شما! چه زیانی می‌برید اگر سخن مرا بشنوید؟! من شما را به راه راست می‌خوانم. اما شما از همه فرامین من سرباز می‌زنید و سخن مرا گوش نمی‌دهید، چرا كه شكم‌های شما از مال حرام پرشده و بردلهای شما شقاوت نهاده شده است.

كربلا

زمان: دهم محرم الحرام 61 هجری

§ امام (ع) با یارانش نماز صبح را به جماعت خواند و سپس با آنها چنین سخن گفت:«...خدا به شهادت من و شما فرمان داده است. بر شما باد كه صبر و شكیبایی را پیشه خود سازید».
§ حضرت (ع) «زهیر بن قین» را فرمانده راست سپاه، و حبیب بن مظاهر را فرمانده چپ سپاه گمارد و پرچم را به دست برادرش حضرت عباس سپرد. گرچه سپاه دشمن به خیمه‌ها نزدیك می‌شد، ولی حضرت تیری نینداخت چون می‌فرمود: «دوست ندارم كه آغازگر جنگ با این گروه باشم». عمربن سعد تیر را بر كمان نهاده و به سوی یاران امام انداخت و گفت: «گواه باشید كه اول كسی بودم كه به سوی لشكر حسین تیر انداختم!» سپس سپاهیان عمربن سعد تیر بر كمان نهاده و از هر طرف یاران حسین(ع) را نشانه رفتند. امام (ع) فرمود: «یاران من! بپاخیزید و به سوی مرگ (شهادت) بشتابید، خدا شما را بیامرزد». در حمله اول بالغ بر چهل تن شهید شدند و سپس یاران باقی مانده هر كدام به نوبت به تنهایی به میدان رزم شتافته و به شهادت می‌رسیدند و بعد از آنها نوبت به خاندان بنی هاشم رسید و آنها نیز شربت شهادت را نوشیدند.
§ امام حسین (ع) كه یكه و تنها مانده بود، نگاهی به اجساد مطهر شهدا كرده و آنها را صدا می‌كرد. حضرت (ع) برای وداع آخرین به سوی خیام آمد، آنگاه در حالی كه شمشیرش را از غلاف بیرون آورده بود در برابر دشمن قرارگرفت و جنگ نمایانی كرد. دشمن از هر طرف وی را محاصره نمود. ناگاه تیری سه شعبه به قلب مباركش اصابت كرد و در حالی كه یكصد و چند نشانه تیر و نیزه بر پیكرش بود، نقش بر زمین گشت و روح مباركش به ملكوت اعلی پیوست. اما شیون زنان، كودكان و حتی فرشتگان الهی بلند شد.

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

جمعه 3/9/1391 - 18:38
اخبار

جمعه 3/9/1391 - 18:11
مورد توجه ترین های هفته اخیر
فعالترین ها در ماه گذشته
(0)فعالان 24 ساعت گذشته