• مشکی
  • سفید
  • سبز
  • آبی
  • قرمز
  • نارنجی
  • بنفش
  • طلایی
تعداد مطالب : 1774
تعداد نظرات : 506
زمان آخرین مطلب : 3483روز قبل
اقتصاد
بازگشت به شعار مبارزه با مفاسد اقتصادی

چرا بعد از 7 سال هنوز 60 درصد پول کشور در جیب 300 نفر است؟


عمر دولت دهم حدود 8 ماه دیگر به پایان می رسد و این در شرایطی است که محمود احمدی نژاد همچنان اسامی مفسدان اقتصادی را از جیب خود خارج نکرده است.

به گزارش نامه، از سال 1380 که مقام معظم رهبری در فرمان 8 ماده ای خود بر ضرورت مبارزه با فساد اقتصادی تاکید کردند، تا به امروز مبارزه با مفاسد اقتصادی و مقابله با دانه درشت‌ها سرفصل مهم دستگاه‌های اجرایی، قضایی و نظارتی بوده است. اما اتفاقات چند سال اخیر در حوزه نظام بانکی و سایر بخش‌های اقتصادی کشور که اوج آن تخلف 3 هزار میلیاردی بود، ابهامات و سوالات زیادی را درخصوص میزان تاثیرگذاری این اقدامات و میزان عمل به منویات رهبری معظم در این عرصه را مطرح کرده است.

از جمله نهادهایی که پیرو فرمان رهبر معظم انقلاب تشکل شد «ستاد مبارزه با مفاسد اقتصادی» بود. ایشان در بند آغازین این فرمان، «تشکیل ستاد مبارزه با مفاسد اقتصادی » را با هدف عزم جدی مسئولان به اقدام در این امر اساسی و حیاتی خواستار شدند، ایشان همچنین در پیام خود تاکید کردند هیچ شخص یا نهادی نمی‌تواند با عذر انتساب به این جانب یا دیگر مسئولان کشور خود را از حساب‌کشی معاف بشمارد، با فساد در هر جا و هر مسند باید برخورد یکسان صورت گیرد.

اما اقدامات انجام شده طی سال‌های اخیر، عدم برخورد جدی با برخی تخلفات در ادارات و دستگاه‌ها، سیاسی کردن روند مبارزه با متخلفان و ورود برخی افراد در معرض اتهام‌ به‌ میدان‌ مبارزه‌ با مفاسد اقتصادی تا حد زیادی اعتماد مردم در رند مبارزه با مفاسد اقتصادی را خدشه دار کرده است.

یکی از شعارهای اصلی محمود احمدی نژاد در انتخابات های ریاست جمهوری و طی 7 سال ریاست جمهوری، مبارزه با مفاسد اقتصادی بوده است و همواره از قرارداشتن اسامی مفسدان اقتصادر در جیب خود خبر داده است و این روزها که به انتخابات ریاست جمهوری یازدهم نزدیک می شویم بازهم شعار مبارزه با مفاسد اقتصادی از سوی رئیس جمهور مطرح شده است.

"مبارزه با مفاسد اقتصادی" در همه این 7 سال که از عمر دولت های احمدی نژاد می گذرد بارها و بارها از سوی رییس جمهور مطرح شده است. احمدی نژاد در سال‌های میانی دولت اولش در سفر به مشهد گفت:‏‎«مقابله با مفاسد اقتصادی، مبارزه‌ای ‏مشکل و همه‌جانبه است، و عده‌ای مدام با تئوری‌سازی برای متخلفان پوشش درست می‌کنند، ولی بالاخره مقاومت ‏حامیان مفسدان، شکسته خواهد شد.‏ عزم دولت برای ریشه‌کنی مفاسد جدی است و با ‏اقدامات صورت گرفته، امکان بروز مفاسد در بدنه دولت به نقطه صفر رسیده است»

اما احمدی نژاد در خرداد 87 برخلاف شعارهای تبلیغاتی‌اش در مورد افشای اسامی فهرست مفسدان اقتصادی گفت «انتشار ‏اسامی مفسدان اقتصادی سطح کار را پایین می آورد، مردم خود می‌دانند منظور چه کسانی ‏هستند، افراد چه کار ‏می‌کنند و با این افراد آشنا هستند.»‏

البته در دولت دهم حاشیه های فساد اقتصادی بیشتر بود و از یک سو نام معاون اول رییس جمهور در پرونده فساد بیمه آورده شد و در دیگر سو بروز اختلاس بزرگ 3 هزار میلیاردی در سیستم بانکی کشور حکایت از بیمار بودن نظام اقتصادی کشور و حضور برخی مفسدان اقتصادی در این سیستم داشت امری که رییس جمهور آن را نپذیرفت و چندین بار در سخنان خود از پاک دستی اطرافیانش سخن گفت.

احمدی نژاد در گفت و گوی زنده تلویزیونی شهریورماه خود در پاسخ به این سوال که آیا هنوز هم اسامی مفسدان اقتصادی که در سال ۸۴ مطرح کردید در جیب دارید، گفت: هنوزاسامی در جیب دارم.

همچنین احمدی نژاد در پاسخ به این سوال که در سال پایانی دولت است آیا این اسامی را اعلام نمی کنید، گفت: از کجا می دانید سال پایانی دولت است؟ دولت برای ملت است و ملت هم تا همیشه ماندگار است.

اما هم اکنون احمدی نژاد اعلام کرده است که هیچ گونه کمبود منابع مالی در کشوروجود ندارد. مشکل اصلی تنها معوقات بانکی است، بدین معنا که عده‌ای پول‌هایی را گرفته‌اند ولی پس نمی‌دهند که این عده 3 دسته هستند، دسته اول وام‌گیرندگان خرد و دسته دوم کسانی هستند که برای پایه‌گذاری تولید و راه‌اندازی کارخانجات در سطح کشور وام گرفته‌اند و دسته سوم نیز که بیشترین معوقات بانکی را دارند، کسانی هستند که به بهانه‌‌های گوناگون برای واردات و صادرات وام گرفته‌اند اما وام را مسترد نکرده‌اند در حالی که کالاها را فروخته‌ و پول‌ها را گرفته‌اند.

وی همچنین معتقد است300 نفر در کشور 60 درصد پول‌های کشور را در جیب خود گذاشته و پس نمی‌دهند و متأسفانه در کشور عده‌ای هم پیدا شده اند که فقط به فکر خود هستند و از این افراد دفاع میکنند.

یکی از اقداماتی که در راستای تحقق منویات مقام معظم رهبری درباره مبارزه با مفاسد اقتصادی انجام شد تشکیل ستاد مبارزه با مفاسد اقتصادی بود که البته چند ماهی است که جلسات این ستاد که ریاست آن را محمدرضا رحیمی معاون اول رئیس جمهور بر عهده دارد برگزار می شود.

عزت الله یوسفیان ملا عضو ستاد مبارزه با مفاسد اقتصادی در گفت و گو با نامه می گوید ستاد مبارزه با مفاسد اقتصادی مانند دادسرا وظیفه رسیدگی به پرونده‌ها را بر عهده ندارد، این ستاد بیشتر نقش راهبردی و سیاستگذاری دارد، در چارچوب این وظیفه هم رصد کردن اوضاع اقتصادی و تصویب قوانین یا ارائه درخواست برای تصویب برخی قوانین در مجلس یا دولت از وظایفی است که ستاد دنبال می کند. اما انتقاداتی که متوجه ستاد است متاسفانه ناشی از عدم اجرای تصمیمات ستاد  است.آنچه در ستاد پیگیری و تصویب می شود در مرحله اجرا با موانعی روبرو است و رسید اجرایی نمی شود. همینقدر هم اگر می بینید اتفاقاتی  در جهت مبارزه با فساد در کشور صورت گرفته ناشی از تلاش‌ها و ورود مستقیم قوه قضاییه و سازمان بازرسی است.

وی همچنین معتقد است ستاد تصممیات مناسبی گرفت و مصوبات خوبی داشت که اگر هرکدام عملی می شد تغییرات و اتفاقات خوبی در وضعیت اقتصاد کشور رخ می داد اما متاسفانه همین آقایانی که دائما می گویند ما لیست فلان تعداد مفسد اقتصادی را در جیب داریم نه تنها اسامی را اعلام نمی کنند بلکه بعضا مانع اجرای قوانین مصوب ستاد می شدند.

شنبه 25/9/1391 - 9:34
اقتصاد

میلیون ها دلاری که ایرانی ها به جیب ترک ها می ریزند


بر اساس گزارش های سازمان گردشگری ترکیه از ژانویه (دی ۹۰) تا اکتبر ۲۰۱۲ (مهر۹۱)، در مجموع یک میلیون و ۵۵ هزار توریست ایرانی وارد ترکیه شدند.

به گزارش نامه، روزنامه خراسان در گزارش اقتصادی امروز خود نوشت: جدای از این که گاز و طلا بحث اصلی داغ این روزهای تجارت ایران و ترکیه است با وجود محدودیت دلار و ممنوعیت پروازهای داخلی در سفر به آنتالیا، توریست های ایرانی هنوز در بین ۱۰ توریست برتر ترکیه از نظر آمار و ارقام هستند و منبع درآمد خوبی برای ترک ها به شمار می روند.

در واقع ایرانیان یکی از ملیت هایی هستند که هزاران دلار را به جیب ترک ها روانه می کنند.به گزارش افکار نیوز، طبق آخرین آمار منتشر شده توسط وزارت فرهنگ و گردشگری ترکیه، از ژانویه تا اکتبر ۲۰۱۲، در مجموع یک میلیون و ۵۵ هزار توریست ایرانی وارد ترکیه شدند.

از ژانویه (دی ماه ۱۳۹۰) تا اکتبر ۲۰۱۲ (مهر ماه ۱۳۹۱)، بانک مرکزی ایران تصمیمات بسیار متنوعی را برای ارز مسافران گرفت.در بهمن سال ۹۰ بود که بانک مرکزی طی یک بخشنامه میزان ارز مسافرتی مسافران ترکیه را هزار دلار اعلام و تأکید کرد که به هر مسافر ترکیه تا سقف هزار دلار ارز دولتی (مرجع) تعلق می گیرد.

این بخشنامه بانک مرکزی تا اردیبهشت سال ۹۱ بیشتر دوام نیاورد و خبرگزاری ها خبر دادند که ارزی که به توریست های ترکیه از این تاریخ به بعد تعلق خواهد گرفت، ۴۰۰ دلار با نرخ دولتی است.به گزارش سازمان فرهنگی و گردشگری ترکیه، از ژانویه (دی۹۰)تا آوریل ۲۰۱۲ (فروردین۹۱)، حدود ۳۴۷ هزار نفر ایرانی به ترکیه سفر کردند. اگر هر ایرانی تا سقف هزار دلار با نرخ ارز مرجع ایران را در ترکیه هزینه کرده باشد، در این چهار ماه ۴۲۵ میلیارد و ۴۲۲ میلیون تومان ارز از کشور خارج شده است.

بعد از این که در اواخر ماه آوریل (اوایل فروردین ۹۱) تصمیم بانک مرکزی درباره ارز مسافرتی تغییر کرد، هر مسافر تنها حق خروج ۴۰۰ دلار دولتی را از کشور داشت و این تصمیم نیز برای همیشه دوام نیاورد و در مرداد ماه بانک مرکزی کلاً ارز مسافرتی دولتی را از برنامه توریست های ایرانی ترکیه خارج کرد.

از می ۲۰۱۲ تا جولای ۳۳۲ هزار نفر ایرانی، ترکیه را به عنوان مقصد گردشگری خود انتخاب کردند و این ۳۳۲ هزار نفر تنها می توانستند ۴۰۰ دلار با نرخ مرجع از بانک مرکزی دریافت کنند. در این مدت اگر فرض را بر این بگذاریم که هر نفر ۴۰۰ دلار با نرخ ارز مرجع دریافت کرده است، در کل حدود ۱۶۳ میلیارد تومان نصیب ترک ها شده است.

بعد از ماه جولای، بانک مرکزی تصمیم به حذف ارز دولتی توریست های ایرانی ترکیه گرفت. در ماه آگوست، ۱۷۲ هزار نفر ایرانی به ترکیه رفتند. اگر نرخ متوسط دلار در ایران را در مرداد ماه برابر ۲۱۰۰تومان در نظر بگیریم و فرض کنیم که هر مسافر حداقل ۵۰۰ دلار برای سفرش هزینه کرده باشد، ۱۸۰ میلیارد تومان در این یک ماه از کشور خارج شده است.

همچنین طبق آمار وزارت فرهنگ و گردشگری ترکیه، در سپتامبر ۲۰۱۲ (برابر شهریور ۹۱)، ۱۲۷هزار نفر ایرانی به ترکیه رفته اند. اگر باز هم تصور کنیم که هر توریست ایرانی، ۵۰۰ دلار با نرخ متوسط ۲۴۰۰ تومان از کشور خارج کرده است، در شهریور ماه، ۱۵۲ میلیارد تومان به جیب بخش گردشگری کشور همسایه واریز شده است. اما اکتبر یا مهر 91، ماهی که دلار بیشترین نوسانات تاریخی خود در ایران را ثبت کرد، در این ماه تنها ۷۳ هزار ایرانی به ترکیه رفتند. اگر متوسط نرخ دلار در این ماه ۳ هزار تومان بوده باشد، با خروج ۷۳ هزار نفر از کشور ۱۰۹میلیارد تومان ارز از کشور خارج شده است.

با یک حساب ساده می توان متوجه شد که در مجموع ۱۰ ماه اول سال میلادی ترک ها با پذیرایی از یک میلیون و ۵۵ هزار ایرانی، حدود هزار و ۴۰ میلیارد تومان درآمد کسب کرده اند و این میزان درآمد، به جز سودی است که شرکت های هوایی ترکیه برای جابه جایی توریست های ایرانی به کشورشان به جیب می زنند.

شنبه 25/9/1391 - 9:29
اخبار
 

این دختر سه ساله در جستجوی پدر است (+عکس)

همسر طالب علی جوان بازداشت شده بحرینی است از یک ماه پیش به همراه دختر سه ساله و پسر یک ساله اش تمام بیمارستان ها و مراکز پلیس را زیر پا گذاشته‌اند، اما خبری از طالب علی ندارند.

به گزارش فارس به نقل از روزنامه لبنانی السفیر، «طالب علی» جوان بحرینی است که از یک ماه پیش تاکنون مفقود شده است، البته مراکز امنیتی بحرین از مکان نگهداری وی چیزی نمی‌گویند، در حالیکه بازداشتی‌های بحرینی که به تازگی از زندان‌های این کشور آزاد شده اند، از حضور وی در زندان یا شناختن او خبر می دهند، دادستانی کل و زندان ها و بیمارستان های بحرین و حتی مرکز تحقیقات جنایی این کشور مدعی هستند که از محل حضور طالب علی بی خبرند.
خانواده طالب علی شامل همسرش فاطمه ابراهیم و دختر سه ساله‌اش زینب و پسر 11 ماهه‌اش علی، یک ماه است که به دنبال او هستند، طالب علی از یک ماه قبل در جریان حمله پلیس بحرین به روستا و بازداشت تعدادی از شهروندان مفقود شده است، او در موقع حمله در منزل نبود و بعد از آن هنوز به منزل مراجعت نکرده است.
همسر علی تمام بیمارستان‌ها و مراکز پلیس و استانداری ها و ساختمان های تحقیقات جنایی و دادستانی بحرین را گشته است، اما به جواب قانع کننده ای در مورد همسرش دست نیافته است، فاطمه در این مدت در حالی که زینب دختر سه ساله و علی کودک 11 ماهه‌اش را در بغل دارد، تمام شهر را گشته، اما هیچ خبری از طالب علی نیافته است.
فاطمه به روزنامه السفیر می‌گوید: زینب تعلق خاطر زیادی به پدرش دارد، از اینکه می بینم این دختر سه ساله چنین تجربه تلخ را در زندگی اش پشت سر می گذارد، خیلی ناراحت هستم، او می گوید: من همچنان به دنبال علی خواهم بود، من می خواهم بدانم همسر کجاست و چرا بازداشت شده است.
فاطمه دو هفته بعد از مفقود شدن طالب علی بود که تماس تلفنی 50 ثانیه ای از سوی وی دریافت کرد، علی در این مکالمه کوتاه تنها فرصت کرد که به او بگوید تعدادی از مایحتاجش را به ساختمان تحقیقات جنایی ببرد، با وجود اینکه فاطمه این کار را انجام داد، اما تحقیقات جنایی همچنان حضور طالب علی در این ساختمان را انکار می کند.
همسر علی می‌افزاید که هیچ اطلاعی از اینکه وی تحت بازجویی قرار دارد یا نه، در دست نیست، تنها موضوعی که وی از برخی آزاد شده ها شنیده، این است که علی بخشی از شنوایی خود را به علت شکنجه‌های نیروهای امنیتی از دست داده است، آنها می گویند که او را از طریق صدایش شناخته اند که از شدت درد در محل بازداشت خود در ساختمان تحقیقات جنایی فریاد می کشیده است.
فاطمه همچنان نگران سرنوشت همسرش است، او می‌داند که تاکنون چهار بحرینی به علت شکنجه در زندان‌های آل خلیفه به شهادت رسیده‌اند، او نمی‌خواهد همسرش پنجمین این افراد باشد، اما کاری از دستش بر نمی‌آید، البته این تنها سرنوشت فاطمه نیست و بسیاری از خانواده های بحرینی الان به دنبال فرزندان خود هستند که به دست نیروهای امنیتی آل خلیفه ربوده شده‌اند. آنها از کوچکترین حقوق خود در مورد اطلاع داشتن از سرنوشت فرزندان و آشنایان بازداشت شده خود نیز محروم هستند.

انتهای خبر/ قدس آنلاین / کد خبر: 90975
شنبه 25/9/1391 - 9:28
اهل بیت
روزنامه جمهوری اسلامی چه نوشته بود؟
واكنش تند سپاه به مطلب یك روزنامه در باره ضریح
کد مطلب : 7306
گروه جامعه: سپاه حضرت ولیعصر (عج) استان خوزستان با صدور بیانیه‌ای، مطلب درج شده در روزنامه جمهوری اسلامی را محکوم کرد و عذرخواهی رسمی این روزنامه را خواستار شد.
واكنش تند سپاه به مطلب یك روزنامه در باره ضریح
به گزارش بهارنیوز، در متن این بیانیه آمده است: «هر چند برای اهل فن این نوع ادبیات بسیار آشناست و می‌توان تفکر پشت آن را به صورت عریان دید و لیکن از روزنامه جمهوری اسلامی انتظار نمی‌رفت منتشر کننده دست نوشته‌ای گردد که از آن بوی متعفن تفکر وهابیت به استشمام می‌رسد! نویسنده این متن سخیف عنوان داشته است که مردم ولایتمدار خوزستان از ترافیک بوجود آمده به دلیل بازدید از ضریح متبرک حضرت سیدالشهداء (ع) به دفتر این روزنامه شکایت کرده‌اند! این مطلب در حالی با عنوان خبرنگار روزنامه جمهوری اسلامی در اهواز به چاپ رسیده است که شهرهای مختلف کشور میزبان ضریح متبرک حضرت ابا عبدالحسین (ع) بوده‌اند و عاشقان خاندان ولایت و امامت از اقصی نقاط کشور برای بازدید از ضریح متبرک که ان‌شالله به زودی سال ها قرار است زیر قبه حرم حسینی (ع) و مضجع شریف امام سوم شیعیان قرار بگیرد همچو پروانه گرد شمع فروزان حسینی طواف عشق نمودند.
نویسنده این متن جاهلانه، دانسته یا ندانسته به شور و شعور حسینی میلیون‌ها عاشق حضرت سیدالشهداء (ع)، خانواده‌ی معظم شهدا، جانبازان و آزادگان توهین کرده است. روزنامه جمهوری اسلامی می‌بایست هر چه سریع تر از ملت شریف ایران به دلیل انتشار این مطلب موهن عذرخواهی کرده و یا عنوان «اسلامی» را از نام روزنامه خود حذف نماید تا محلی که بنا دارد به اعتقادات مذهبی اهانت کند نام اسلام را یدک نکشد. سپاه حضرت ولیعصر (عج) خوزستان این اهانت سخیف به حضور میلیونی مردم ولایتمدار اهواز در استقبال از ضریح مطهر امام حسین (ع) را محکوم و مجازات هرچه سریع تر نگارندگان این متن را خواستار است».

مطلب روزنامه جمهوری اسلامی
آیا امام حسین(ع) به ایجاد مشكلات برای مردم رضایت دارند؟!

خبرنگار روزنامه جمهوری اسلامی در شهر اهواز روز سه شنبه در مطلب انتقادی خود چنین نوشته بود: 
از چند روز قبل قسمتی از ضریح حضرت اباعبدالله الحسین علیه السلام كه قرار است به جای ضریح قدیمی بر روی مقبره آن بزرگوار در كربلا نصب شود، پس از طی مسیری از تهران به شهرهای خوزستان رسیده و مورد استقبال گسترده و وسیع مردم عاشق اهل بیت علیهم السلام در شهرها و روستاهای بین راه قرار گرفته كه صدالبته این عشق و ارادت مردم به خاندان اهل بیت و سرور شهیدان مورد انتظار بود و قابل ستایش و احترام است. اما چند نكته وجود دارد كه انشاءالله مورد توجه علمای بزرگوار و مسئولین ترتیب دهنده این مراسم نیز قرار گیرد:
اول اینكه، راه بندان‌های طولانی مدت در برخی جاده‌ها و روستاهای بین راه، گاهی چنان ترافیك‌های سنگینی را به وجود آورده بود كه موجب معطلی مردم، حتی تا ۴ ساعت و یا بیشتر هم در ترافیك اتومبیل‌ها گردید و باعث اذیت و آزار جدی آنان شد. دیگر اینكه روز شنبه ۱۸/۹/۹۱ تمام ادارات و مدارس شهر اهواز به بهانه استفاده مردم از این فضای معنوی تعطیل رسمی اعلام شد و این سؤال ایجاد شد كه براساس كدام قانون و به استناد كدام مقررات این تعطیلی مقرر گردید؟ اقدامی كه باعث بهم ریختن بسیاری از برنامه‌های عادی و حساس زندگی مردم اهواز و خوزستان شد كه تماس‌های زیادی از این نوع شكایت‌ها و نارضایتی‌ها با دفتر روزنامه گرفته شد.
طبق گزارش دریافتی از یكی از مسئولین اورژانس بیمارستانی در اهواز ایجاد ازدحام فوق‌العاده و عدم برنامه ریزی برای هدایت جمعیت در این مراسم باعث صدمه دیدن تعدادی از مردم زیر دست و پا شد كه باعث مراجعه بسیاری از بیماران به بیمارستان‌ها گردید كه برخی از آنها نیز دچار سكته قلبی و مغزی ناشی از هیجان در این مراسم شده بودند.
راه بندان‌های طولانی و ترافیك سنگین در مسیر خیابان‌های مركزی شهر اهواز، تأخیر و یا نرسیدن برخی افراد به فرودگاه و از دست دادن پروازهایشان، به هم خوردن نوبت دكتر و یا آزمایشگاه برای برخی از بیماران كه از مدتها قبل نوبت داشتند، تعطیلی ادارات و مدارس و نهادها و سرگردانی مردم باعث اعتراض و آزار و اذیت بسیاری از شهروندان شد و حال جداً این سؤال از مسئولین اینگونه مراسم خلق الساعه مطرح است كه آیا این برنامه‌ها مورد رضایت حضرت اباعبدالله الحسین علیه السلام است؟
نكته دوم درخصوص اینگونه مراسم كه چند وقتی است بصورت خودجوش! و ابتكاری در كشور باب شده است این است كه كدامیك از مراجع عظام و علمای بزرگوار شیعه ضریحی را كه هنوز نصب نشده است - و البته قابل احترام است - متبرك اعلام كرده است كه اینگونه مردم به آن متوسل می‌شوند؟ آیا علمای بزرگوار اسلام كه مرزداران واقعی اعتقادات و احكام الهی تشیع هستند این گونه راه بندان‌ها و آزار و اذیت‌ها را تأیید می‌كنند؟ آیا علما و مراجعی كه هرگونه اعمال و رفتار همچون قمه زنی كه موجب وهن مذهب حقه تشیع و عزاداری‌های سنتی و نورانی محرم و صفر می‌شود را ممنوع اعلام كرده‌اند آیا اینگونه برنامه‌ها و آیین‌ها و مراسم كه همراه با مواردی كه برشمردیم می‌باشد، را تأیید می‌نمایند؟فراز مهمتر قصد و انگیزه صدا و سیما، كه مهمترین نقش را در تبلیغ این برنامه‌ها داشته، چیست؟
آیا كارشناسان مذهبی و تبلیغات اسلامی این نوع مراسم و از جمله پخش مستقیم مراسم بدرقه قسمتی از ضریح از طریق سیمای جمهوری اسلامی تا نیمه شب (حدود ساعت ۲ بامداد) از برخی شهرها را امری صحیح و كارشناسی و مؤثر در راستای تبلیغات اسلامی می‌دانند؟ یا برنامه چیز دیگری است؟ مردم مایلند بدانند آیا باید از صدا و سیما و برنامه ریزان و مجریان و مداحان كم اطلاع آن تبعیت كنند یا از علما و مراجع بزرگوار خود تقلید نمایند؟ و بسیاری سؤالات دیگر كه این روزها در ذهن جوانان و اقشار تحصیل كرده این مرز و بوم پیدا شده است و متأسفانه گویی كسی جرأت پاسخ گویی به آنها را ندارد.
شنبه 25/9/1391 - 9:27
سينمای ایران و جهان
چرا سینمای ایران محل دعوا و شکاف شده است؟
خبرنامه دانشجویان ایران: حسین امیری؛ روز یازدهم آذر تجمعی دوگانه در مقابل وزارت ارشاد صورت گرفت که از جهات مختلفی جالب توجه بود و مهم‌تر و جالب‌تر از خود تجمع، نمازی بود که دو طرف به جماعت اقامه کردند؛ یک سو جمعی منتسب به انصار حزب‌الله و بسیجیان دانشگاه امام صادق و آن سو عوامل چند فیلم سینمایی که به خاطر نمایش صحنه‌های خارج از دایره‌ی ارزش‌های اسلامی مورد اتهام هستند. این نماز، که در یک مکان و با دو امام جماعت برگزار شد، نماد خیلی چیزها می‌تواند باشد؛ اما مهم‌تر از همه‌ی نمادها و نشانه‌ها این حقیقت است که دو طرف دعوا اهل نماز و دین بودند و حداقل در ظاهر هر دو طرف به رسالت سینما در حوزه‌ی اخلاق اذعان داشتند.
 
ریشه‌ی این دوگانگی عدم مفاهمه‌ی مشترک است، اما این مفاهمه از نوع دیگری است. این گونه نیست که دو طرف زبان همدیگر را نفهمند، بلکه مشکل از آنجاست که سینمای روشن‌فکری ما با گفتمان اکثریت جامعه بیگانه است و نمی‌تواند انعکاس این گفتمان در حوزه‌ی اخلاق، خانواده و... باشد.
 
فیلم «من مادر هستم» شاید دو پیام اخلاقی مهم را می‌خواهد مخابره کند: اول اینکه دنیا دار مکافات است و اعمال خلاف عفت افراد به خودشان برمی‌گردد و دوم اینکه بچه‌ای که در محیطی فاسد و همراه با شراب‌خواری تربیت می‌شود در گرداب این فساد غرق خواهد شد. گواه این پیام، صحنه‌ای است که نادر «پدر قاتل» گیلاس خود را بر زمین می‌اندازد و از خوردن آن امتناع می‌ورزد. اما چرا این پیام نتوانسته است به جامعه‌ی مسلمان ایران به درستی مخابره شود؟ به خاطر اینکه در فرهنگ اسلامی توبه نماد و نمود دلگیری دارد و نشانه‌هایی در هنر دارد که با آنچه در این فیلم دیده می‌شود متفاوت است.
 
اینکه سینماگر روشن‌فکر ما توانایی حرف زدن به زبان اکثریت مردم با گفتمان فرهنگ عمومی ایران بیگانه است. یکی از علت‌های اُفت فروش سینما هم همین است، چون سینمای ما با اکثریت مردم بیگانه است و فقط قشر روشن‌فکر را، که درصد اندکی از جامعه هستند، به سینما می‌کشاند؛ قشری که خود را صاحب فرهنگ و هنر و اندیشه می‌داند و دیگران را به نفهمیدن متهم می‌کند و اگر روزی فیلمی ساخته شود که اکثریت را به سینما بکشاند، آن را به عامه‌پسند بودن، بی‌محتوا بودن و غیرهنری بودن متهم می‌کند. شاید در میان کشورهای صاحب سینمای جدی تنها کشوری که فیلم‌های جایزه‌بگیرش در گیشه شکست می‌خورد ایران باشد، اما چرا؟ چرا فیلم مردمی ما با فیلم خوب فرق دارد؟ چرا سینمای ما وقتی می‌خواهد به زعم خودش حرف جدی بزند، فقط به اندازه‌ی تعداد صنوف سینمایی مخاطب دارد؟
 
هر کشوری سینمای پرفورمنس و سینمای افراد خاص دارد. این سینما مخاطبی خاص و صبغه‌ای فرهنگی دارد که خاص خود آن کشور است و البته جذابیت‌هایی که باز مطابق با فرهنگ آن کشور است، اما همان سینمای خاص هم به این معنی نیست که مخاطبش فقط عده‌ای قلیل باشند. برای مثال، سینمای فرانسه اگر چنین محصولاتی تولید می‌کند، به همان اندازه مخاطب سینما و البته سینماها و پاتوق‌های فرهنگی دارد و صد البته خوراک فکری این سینما فلسفه و ادبیاتی است که متعلق به خود آن کشور است. مخاطب فرانسوی آثار خاص سینمای آن کشور را با عمق جان می‌فهمد و بین خود و سینما نسبتی عمیق می‌بیند، در حالی که مخاطب سینمای خاص ما بین خودش و آثار سینمایی نسبتی نمی‌بیند، مگر اینکه خودش را در هاله‌ای از توهم تعلق به جهان غرب ببیند.
 
اکثریت مردم این کشور پیشینه‌ای چنان که در غرب هست، در پس‌زمینه‌ی فکری خود ندارند. جوان غرب‌زده‌ی ما اگر آثار کافکا را می‌خواند، برای این است که بگوید من روشن‌فکرم. اگر فلسفه‌ی غرب را می‌خواند، نه به خاطر این است که مانند بشر غربی دنبال هویتی زمینی بگردد، بلکه می‌خواهد بگوید من هم مانند غربی‌ها متمدن هستم، چون دو قرن است که در گوشش خوانده‌اند تو بی‌تمدن هستی، وگرنه او مانند غربی‌ها دنبال هویت گمشده‌ی خودش نیست.
 
به قول شهید آوینی، «مردم دنیا اگر کوروساوا را تحسین می‌کنند، به خاطر این است که به شدت ژاپنی است و اگر تارکوفسکی را تحسین می‌کنند، به خاطر این است که به شدت روسی است.» اما در طی این سال‌ها جشنواره‌های خارجی برخی از فیلم‌سازان ما را تحسین کرده‌اند، به خاطر اینکه به شدت غرب‌زده بودند و مابقی سینماگران ما سعی کردند دنبالچه‌ی سینماگران تحسین‌شده‌ی ما باشند؛ یعنی فیلم‌هایی بسازند که فقط غربی‌ها و غرب‌زده‌ها توان ارتباط برقرار کردن با آن‌ها را دارند.
 
سینماگر ما حتی نمی‌داند چرا دارد از سینمای روشن‌فکری اروپا تبعیت می‌کند. شاید فکر می‌کند سینمای درست یعنی این، شاید به دنبال جوایز سینمایی است، شاید فیلم ساختن برای مخاطب عام را ابتذال می‌داند، شاید هم مردم خود را نمی‌شناسند و مردم را، به قول آن بنده‌ی ‌خدا، فقط مردم ساکن بالاتر از ونک می‌داند و البته مهم‌تر از همه این است که سینماگر ما در فضایی رشد کرده که کاریکاتوری از جامعه و توهمی از جامعه‌ی مدرن غرب است؛ توهمی شبیه به دنیایی که غرب برای انسان غربی ساخته است، توهمی که نه وسعت دارد و نه عمق.
 
هر چه هست، مفاهمه‌ی درستی بین سینماگر و اکثریت مردم وجود ندارد و برای همین است که فردی در مذمت زنا و شراب‌خواری فیلم می‌سازد و مردم از فیلم او برداشت ترویج روابط غیراخلاقی و شراب‌خواری می‌کنند. اما این عدم مفاهمه گناه مردم است یا سینما؟ آیا مردم موظف هستند تا زبان سینما را یاد بگیرند یا سینما موظف است به زبان مردم حرف بزند (حتی اگر قیمت یاد گرفتن این زبان کذایی این باشد که شراب‌خواری را یک آسیب اجتماعی بدانیم، نه یک گناه ویرانگر؟) اگر مردم را موظف به یادگیری زبان کذایی متفاوت سینما بدانیم، برای سینما شأنی فراتر از آنچه هست قائل شده‌ایم؛ یعنی سینما حقیقتی مجرد از انسان است که زبان خاص خودش را دارد و بشر باید سعی کند تا اسرار و رموز زبان او را بفهمد، در حالی که سینما نه در ایران و نه در دنیا این گونه نیست. سینما ابزاری است که عده‌ای آن را ساخته‌اند و قواعدی برای آن تعریف کرده‌اند که از زندگی استنتاج شده است و در بهترین حالت، سینما می‌بایست آینه‌ی زندگی باشد.
 
اما چرا این آینه‌ زنگار غرب‌زدگی گرفته است؟ چرا سینماگر نمی‌تواند برای این مردم و برای ارزش‌های این مردم فیلم بسازد؟
 
علت این چرا‌ها کاملاً مشخص است. سینماگران ما از یک طرف آن قدر با مفاهیم دینی بیگانه هستند که وقتی می‌خواهند حرف دینی بزنند، دچار شعارزدگی می‌شوند و از طرف دیگر، آن قدر از فرهنگ و پشتوانه‌ی فرهنگی سینما دور مانده‌اند که مجبورند در همه چیز سینما از غرب کپی‌برداری ناقص کنند. شعارهایی که این فیلم در مورد پاک بودن دختر قاتل می‌دهد شاید در فیلم‌های هندی قابل درک باشد، اما فرهنگ ایرانی آن را قبول نمی‌کند. این سینماگران به دو گونه‌ی مختلف فیلم می‌سازند؛ گاهی وقت‌ها به تقلید از سینمای روشن‌فکری اروپا فیلم‌های شبه‌روشن‌فکری و غیرقصه‌گوی بی‌مخاطب می‌سازند که مخاطبی ندارد و اندک مخاطبی که از سر اشتباه یا بیکاری یا برای دادن پُز سینمادوستی به تماشایش می‌نشیند و چیزی از لایه‌های درونی آن نمی‌فهمد ‌ـ‌البته اگر عمق و درونی در این فیلم‌ها وجود داشته باشد‌. گاهی نیز سعی می‌کنند به خاطر گیشه فیلم قصه‌گو بسازند که در این مواقع چیزی شبیه همان فیلم فارسی قبل از انقلاب از کار درمی‌آید که فقط کاریکاتوری از سینمای قصه‌گو یا سینمای مردمی است، چرا که اساساً این دست کارگردانان با جامعه‌ی ایران نبستی ندارند که بخواهند داستانشان را در درون این جامعه روایت کنند.
 
یکی دیگر از علل این عدم مفاهمه این است که مخاطب عام سینما یا بهتر بگوییم همه‌ی مردم، به جز اندک گروه روشن‌فکرنما، برای دیدن و فهمیدن سینمای شبه‌روشن‌فکری تربیت نشده‌اند، چرا که این سینما بر اساس نشانه‌ها و سمبل‌های برساخته‌ی نظام فکری غربی و سینمای غرب بنا شده است و نیاز به پیش‌زمینه‌ی فکری دارد که در فرهنگ ایرانی تولید نشده است. این پیش‌زمینه سواد سینمایی یا سواد ادبی نیست، بلکه انگاره‌های فرهنگ غرب و فرهنگ قشر مرفه بی‌دردی است که خود را همه‌ی مردم ایران می‌دانند و آن قدر در این خودبزرگ‌بینی گستاخ شده‌اند که اگر همه‌ی مردم ایران به انتخابی غیر از انتخاب آن‌ها دست بزنند، اصل انتخاب را زیر سؤال می‌برند. نمود این گستاخی نه فتنه‌ی پس از انتخابات 88 که دقیقاً همین تجمع میدان بهارستان است. سینمای ایران دقیقاً به همین خاطر که زبان ملت مسلمان ایران و زبان فرهنگ ایرانی‌ـ‌اسلامی نیست، دچار بحران اقتصادی شده است.
 
یکی از علل این عدم مفاهمه این است که مخاطب عام سینما، برای دیدن و فهمیدن سینمای شبه‌روشن‌فکری تربیت نشده است، چرا که این سینما بر اساس نشانه‌ها و سمبل‌های برساخته‌ی نظام فکری غربی و سینمای غرب بنا شده است و نیاز به پیش‌زمینه‌ی فکری دارد که در فرهنگ ایرانی تولید نشده است.
 
به گفته‌ی شهید آوینی، «این سینما ریشه ندارد و بدون کمک دولتی نخواهد توانست به حیات خود ادامه دهد» و تا به حال نیز کمک دولتی بوده که توانسته است سینمای غیربومی غرب‌زده را، که هدفی جز جشنواره‌های خارجی ندارد، سرپا نگه دارد. برای همین هم هست که وقتی نهادهایی مثل حوزه‌ی هنری دست از حمایت بی‌چون‌وچرای این فیلم‌ها می‌کشند، عده‌ای چنین آشفته می‌شوند و فریاد واسینما سر می‌دهند. کدام یک از فیلم‌های فریدون جیرانی، عبدالرضا کاهانی و... تا به حال توانسته‌اند هزینه‌ی تولیدشان را از گیشه تأمین کنند که امروز عدم اکران آن‌ها فرقی به حال سینمای ایران داشته باشد؟ این فیلم‌ها در بهترین حالت حتی به اندازه‌ی نصف هزینه‌ی تولید عاید تهیه‌کننده نمی‌کنند، چرا که اگر یک فیلم بخواهد هزینه‌ی تولیدش را از راه گیشه دربیاورد، می‌بایست بیش از دو برابر هزینه‌ی تولید، فروش داشته باشد، چرا که 50 درصد گیشه متعلق به سینمادار و 5 درصد عوارض شهرداری است و در نهایت 45 درصد فروش به جیب تهیه‌کننده می‌رود. به جز چند فیلم معدود، در سینمای ایران کدام فیلم توانسته است این میزان فروش داشته باشد؟ سینمای ایران تا وقتی که به بازنمایی زندگی واقعی مردم ایران نپردازد و تا وقتی که مقلد سینمای غرب و شرق باشد، نخواهد توانست بدون کمک‌های دولتی و جریان‌های سیاسی به حیات خود ادامه دهد. این پیش‌بینی شهید آوینی، که 21سال قبل بیان شده است، امروز به وقوع پیوسته و سینمای ایران در خطر شکست بزرگ اقتصادی قرار گرفته است و اهالی سینما، به جای بازگشت به ارزش‌های بومی، سعی می‌کنند همین مردم را متهم به نابود کردن سینما کنند.
 
اما همه‌ی آنچه گفته شد شاید این سوءتفاهم را به وجود آورد که نگارنده، فیلم «من مادر هستم» را مصداق سینمای روشن‌فکری می‌داند، در حالی که چنین نیست. آنچه گفته شد درباره‌ی شکاف بزرگی است که امثال جیرانی محصول این شکاف هستند. فیلم‌های روشن‌فکری معمولاً ملغمه‌ای از فلسفه و شبه‌فلسفه‌های غرب، عرفان‌های صهیونیستی و مادی‌گرایانه و مفاهیم نیست‌انگارانه‌ی برخی نویسنده‌های قرن بیستمی غرب هستند که حداقل کارگردان‌هایشان وجهه و شأن اهل مطالعه بودن را دارند.
 
اما جیرانی و فیلمش در این دسته قرار نمی‌گیرند. جیرانی هم مثل کارگردان‌های روشن‌فکرنما، علی‌رغم اینکه قصد قصه‌گویی دارد، اما از آنجا که تکنیک‌های سینمای قصه‌گوی حرفه‌ای را بلد نیست و از طرف دیگر، چون به پیشینه‌ی ادبیات غنی ایرانی و شناخت درست از جامعه‌ی ایرانی مجهز نیست، سینمای قصه‌گویش به ورطه‌ی شعارزدگی می‌افتد و فیلم‌هایش بیشتر فیلم‌فارسی از آب درمی‌آیند.
 
جیرانی از آنجا محصول سینمای روشن‌فکری است که آدم‌هایش برگرفته از این سینما هستند و با عینک این سینماگران به جامعه‌ی ایرانی نگاه می‌کند. سینمای روشن‌فکری وقایعش را در بستر جامعه‌ای شبیه به غرب می‌چیند، چرا که ساختار زندگی در جامعه‌ی ایرانی با نیست‌انگاری ‌ـ‌که اساس روشن‌فکرمآبی است‌ـ‌ ناسازگار است. فرض کنید قتلی شبیه به این واقعاً در جامعه‌ی ایرانی روی دهد، آیا وقایعی که در این فیلم روی داده است در واقعیت هم اتفاق می‌افتد؟ برای مثال، آیا روحانی در جامعه‌ی اسلامی معادل کشیش در جامعه‌ی غربی است که فقط هنگام اعدام سروکله‌اش پیدا شود و از توبه‌ی هنگام اعدام حرف بزند؟ آیا خانواده‌ها این گونه بی‌ریشه و تک‌نفره هستند و هیچ بزرگ‌تری در جریان این لج‌بازی‌ها دخالت نکند؟ کدام جوان عاشق ایرانی این گونه در مقابل ناموس و معشوقه‌ی خود منفعل است که همواره تماشاگر باشد؟ چرا پس از خودکشی دختر جوان، خواستگارش که می‌فهمد علت خودکشی او چیز دیگری است، به رابطه‌ی او و آن مرد غریبه شک نمی‌کند؟ چرا دوباره اجازه می‌دهد او با آن مرد در آپارتمانی خلوت کنند؟ این‌ها پیش‌فرض‌های غلطی است که قصه‌ی جیرانی بر اساس آن پایه‌ریزی شده است. پیش‌فرض‌هایی که هیچ نسبتی با جامعه‌ی ایرانی ندارد.
 
و اما مهم‌ترین سفسطه‌ای که فیلم مرتکب آن شده است در مورد قصاص است. قصاص و تلاش اطرافیان برای گرفتن رضایت و جلوگیری از قصاص، سندرمی است که سینمای ایران و صنعت سریال‌سازی به آن دچار شده است و معمولاً این حدیث معصوم (علیه السلام) را بهانه‌ی آن قرار می‌دهند که می‌فرماید: «لذتی که در بخشش هست در انتقام نیست.» هرچند این منطق و بهانه برای ساخته شدن این همه فیلم و سریال درباره‌ی حکم قصاص خود نوعی سفسطه است، اما این فیلم حتی این منطق را هم به کار نمی‌گیرد و قاتل را بی‌گناه جلوه می‌دهد؛ آن هم قاتلی که به واسطه گناهی دیگر، یعنی شراب‌خواری و عیاشی، مرتکب قتل شده است و به هیچ وجه از گناه‌هایی که کرده است پشیمان نیست و فقط از اعتماد بیجایش اظهار پشیمانی می‌کند و بدتر از همه اینکه ولیِ دم، به خاطر عدم بخشش و انجام قصاص قاتل شوهرش، عذاب وجدان می‌گیرد و دچار افسردگی می‌شود. گویی فیلم‌ساز فراموش کرده است که مجازات قصاص نه مایه‌ی فساد جامعه و افراد، بلکه تضمین‌کننده‌ی صلاح جامعه است. در نمونه‌های قبلی، معمولاً فرض بر گناهکاری متهم بود و همواره از ولیِ دم درخواست بزرگواری و کرامت می‌کردند تا از انتقام بگذرد، ولی در این فیلم ولیِ دم گناهکار است و قاتل بی‌گناه. این سفسطه‌ای است که همه‌ی آن‌هایی که ادعای روشن‌فکری و فهمیدن سینما را دارند آن را نفهمیده‌اند و بی‌شک هیچ وقت نخواهند فهمید.
 
منبع: برهان
شنبه 25/9/1391 - 9:26
اقتصاد

وضعیت فساد و رشوه‌خواری در سطح جهان


در جدیدترین «شاخص درک فساد» که سازمان شفافیت بین‌المللی به تازگی منتشر کرد، کشور ایران با 13 رتبه کاهش در جایگاه 133 در بین 176 کشور جهان و در کنار کشورهایی مثل روسیه، قزاقستان، هندوراس و آذربایجان جای گرفته است.

به گزارش نامه، روزنامه دنیای اقتصاد در سرمقاله امروز خود به قلم جعفر خیرخواهان نوشت: با استفاده از متدولوژی و مقیاس جدیدا معرفی شده برای گزارش سال جاری که از امتیاز صفر (حداکثر فساد‌اداری) تا 100 (بسیار پاک) تغییر می‌کند، امتیاز ایران عدد 28 به دست آمده است (در سال‌های پیش از این، امتیازها از صفر تا ده تغییر می‌کرد و تعداد کشورها نیز در سال گذشته 183 بود).

سازمان شفافیت بین‌المللی یک سازمان مردم‌نهاد است که مقر آن در شهر برلین آلمان است و از سال 1995 شروع به فعالیت کرد. این سازمان خصوصی هدف خود را مبارزه با فساد و رشوه‌خواری در سطح جهان تعریف کرده است. معمولا ریشه فساد به سیاست‌‌های مبهم دولتی و امتیازدهی‌های تبعیض‌آمیز برمی‌گردد. نمره‌ای که برای هر کشور اعلام می‌شود نشان‌دهنده میزان فسادی است که مردم تصور می‌کنند نهادهای اداری و سیاسی و نه مالی هر کشور به آن آلوده هستند. امتیاز پایین ایران را احتمالا می‌توان به فعالیت‌های بخش دولتی نسبت داد که سه عنصر کارمندان دولتی، سیاستمداران و شرکت‌های خصوصی در آن دخیل هستند و مسائلی مثل رشوه‌گیری، سو‌ءاستفاده از منابع عمومی، تصمیم‌گیری‌های مخفیانه و غیرشفاف در قراردادهای دولتی و تخصیص بودجه‌های دولتی و وجود تضاد منافع را دربرمی‌گیرد.

شاخص جامع درک فساد بر اساس انواع نظرسنجی‌ها و ارزیابی‌های فساد محاسبه می‌شود که از داده‌های نهادهای مستقل و معتبر گوناگون مثل بانک‌جهانی و مجمع جهانی اقتصاد و البته نظرسنجی از رشوه‌دهندگان توسط سازمان شفافیت بین‌المللی گردآوری می‌شود. برای اینکه هر کشوری بتواند در این رتبه‌بندی جای بگیرد باید دست‌کم از سه منبع آماری برای تهیه شاخص فساد آن کشور استفاده شده باشد.

در حالی که هیچ کشوری نتوانسته است امتیاز کامل 100 (بدون فساد) را کسب کند دو سوم از 176 کشور، امتیازاتی زیر 50 کسب کردند که باعث شرمساری چنین کشورهایی بوده و نیاز به شفافیت بیشتر در نهادهایی که با منابع و امکانات عمومی سروکار دارند و حرکت به سمت پاسخگویی بیشتر مقامات دولتی در چنین کشورهایی به شدت احساس می‌شود.

پاک‌ترین کشورها در منطقه اسکاندیناوی هستند. دانمارک، فنلاند و زلاندنو با امتیاز 90 در بالای جدول و سومالی، افغانستان و کره‌شمالی با امتیاز 8 در انتهای جدول جای گرفتند. امتیاز کانادا 84، آلمان 79 و ژاپن و انگلستان توامان 74 شده است. آمریکا با امتیاز 73 در رتبه نوزدهم و فرانسه نیز امتیاز 71 را کسب کرده است. چهار کشور بحران‌زده و بدهکار در جنوب اروپا نیز در بین همه کشورهای اروپایی وضعیت بدتری دارند: اسپانیا با امتیاز 65 در رتبه 30 و پرتغال رتبه 33 و ایتالیا رتبه 72 را دارند. یونان که گرفتار بحران شدید اقتصادی است با رتبه 94 فاسدترین کشور در اروپا است (در وضعیتی پایین‌تر از کلمبیا، بنین و زامبیا).

رتبه چین 80 شده است که چهار رتبه بهتر از هند است. روسیه در فاصله‌ای دورتر رتبه 133 را دارد که شبیه سال گذشته جایزه فاسدترین کشور در بین پنج عضو گروه بریکس را از آن خود می‌کند. عراق و ونزوئلا دو کشور نفتی نیز در بین فاسدترین کشورها هستند که به ترتیب در رتبه‌های 167 و 166 قرار گرفته و امتیاز 18 و 19 را کسب کردند.

پس از سقوط مبارک و انتخاب نخستین رییس‌جمهور منتخب مردم، امیدها برای بهبود اوضاع در مصر افزایش یافت. اما این کشور با کسب 32 امتیاز و شش پله سقوط از 112 در سال گذشته به رتبه 118 رسید. این هشداری به سیاستمداران جدید مصری است که اگر می‌خواهند اعتماد مردم را به سمت خود جلب کنند و موفق به گذار به سمت دموکراسی شوند باید به مبارزه سخت و بی‌امان با فساد دولتی ادامه دهند.

تونس با دو پله سقوط در رتبه 75 است. سوریه نیز که صحنه درگیری بوده است با 15 پله سقوط رتبه‌ای بهتر از 144 کسب نکرد.

حدود 78 درصد کشورهای خاورمیانه رتبه نامناسبی دارند. البته بهار عربی امید برای بهبود اوضاع را بالا برد، اما گذار به دموکراسی و تغییر اوضاع یک‌شبه رخ نداده و بسیار زمان‌بر است.

فساد باعث تبعیض اقتصادی شده و محیط کسب وکار را برای بنگاه‌های کوچک و متوسط دشوارتر می‌سازد و یکی از موانع تولید و ورود سرمایه‌های مولد به هر کشوری است. از جمله روش‌ها برای کاهش فساد می‌توان از آزادی مطبوعات و استقلال رسانه‌ها نام برد که زمینه پاسخگو ساختن حکومت‌ها را فراهم می‌کند. تقویت اعتبار و استقلال قوه قضائیه و حاکمیت قانون به جای انجام صلاحدید‌ی امور و مصلحت‌اندیشی‌های شخصی نیز از جمله عواملی هستند که فساد را کاهش می‌دهند.

شنبه 25/9/1391 - 9:25
بیماری ها
چه کسی گفته که از «ام آر آی MRI» تنها برای تشخیص‌های درمانی باید استفاده کرد و نمی‌توان از آن به عنوان یک دوربین عکاسی عجیب استفاده کرد؟

کنجکاوی «اندی الیسون» دانشجوی دانشکده پزشکی دانشگاه بوستون میوه‌ها را به زیر دستگاه «ام آر آی» کشانده تا داخل آن‌ها را با این دستگاه تماشا کند.

نتیجه این کار عکس‌های جالبی شده که در زیر می‌بینید :


آگلی (نوعی از مرکبات)


انار


موز


خیار


کنگر


خربزه


پیاز


آناناس



هندوانه


گوجه فرنگی


منبع : خبرگزاری فارس
چهارشنبه 22/9/1391 - 10:59
اهل بیت

یا عزاداری وهن مذهب است ؟

در تاریخ 22 آذر 1387. در مجموعه شبهات

امتیاز کاربران
ضعیفعالی 

 

شبهات امام حسین و عاشورا آیا عزاداری وهن مذهب است ؟

 

بسم الله الرحمن الرحیم
 

 


ما هستیم و سیلی از  شبهاتی  که  در  رابطه با عزاداری است.


از جمله شبهاتی که میگویند این است که عزاداری باعث سستی مذهب (وهن مذهب) میشود و اجنبی ها شیعه  را مسخره میکنند، پس نباید این  کارها  را  انجام داد تا مورد  تمسخر  آنان قرار نگیریم .

جواب :این دو حدیث را  به دقت مطالعه کنید :


حدیث اول :حدیث مشهوری که مرحوم  محمد ابن یعقوب الکلینی (متوفی 329 هجری قمری)  در کافی و ابن قولویه (متوفی367 هجری قمری )در کامل  الزیارات و شیخ صدوق (متوفی 381هجری قمری)در ثواب الاعمال نقل  کرده اند  .و این حدیث بنابر آنچه  ما تحقیق  کردیم 19طریق دارد و به طریق  صحیح اعلایی به مارسیده است.


معاویه ابن وهب که از ثقات اصحاب امام صادق است می گوید :

داخل بر امام شدم و آن جناب را در نماز خانه منزلش یافتم پس نشستم تا حضرت نمازشان را تمام کردند سپس شنیدم که با پروردگارشان مناجات نموده و در آنجا حضرت دعا کردند بر زوار امام حسین واز جمله آنکه فرمودند :


اللَّهُمَّ إِنَّ أَعْدَاءَنَا عَابُوا عَلَیْهِمْ خُرُوجَهُمْ فَلَمْ یَنْهَهُمْ ذَلِكَ عَنِ الشُّخُوصِ إِلَیْنَا وَ خِلَافاً مِنْهُمْ عَلَى مَنْ خَالَفَنَا ...

(الكافی ج : 4 ص : 582 ثواب‏الأعمال ص : 95)

پروردگارا دشمنان ما زوار را بخاطر خارج شدنشان بسوی ما مورد ملامت و  سرزنش قرار دادند ولی این حرکت  دشمنان، ایشان را از تمایل به  ما باز نداشت  واین ثبات آنان از باب مخالفتشان است با مخالفین ما ...


همانطور که می بینید امام علیه السلام با اینکه دشمنان عیب میگرفتند بر این کار با این حال  تشویق و تحسین میکنند مخالفت با دشمنان را ،و لذا اگر دشمنان ماهم عیب  میگیرند بر ما  دربارۀ زیارت  ائمه معصومین  یا عزاداری برآنان ، نباید تحت  تاثیر حرف های  آنان قرار گیریم .


حدیث دوم :

عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام وَ ذَكَرَ حَدِیثاً طَوِیلًا فِی ثَوَابِ زِیَارَةِ الْحُسَیْنِ علیه السلام إِلَى أَنْ قَالَ بَلَغَنِی أَنَّ قَوْماً یَأْتُونَهُ مِنْ نَوَاحِی الْكُوفَةِ وَ نَاساً غَیْرَهُمْ وَ نِسَاءً یَنْدُبْنَهُ وَ ذَلِكَ فِی النِّصْفِ مِنْ شَعْبَانَ فَمِنْ بَیْنِ قَارِئٍ یَقْرَأُ وَ قَاصٍّ یَقُصُّ وَ نَادِبٍ یَنْدُبُ وَ قَائِلٍ یَقُولُ الْمَرَاثِیَ فَقُلْتُ لَهُ نَعَمْ قَدْ شَهِدْتُ بَعْضَ مَا تَصِفُهُ فَقَالَ الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذِی جَعَلَ فِی النَّاسِ مَنْ یَفِدُ إِلَیْنَا وَ یَمْدَحُنَا وَ یَرْثِی لَنَا وَ جَعَلَ عَدُوَّنَا مَنْ یَطْعُنُ عَلَیْهِمْ مِنْ قَرَابَتِنَا وَ غَیْرِهِمْ یُهَدِّدُونَهُمْ وَ یُقَبِّحُونَ مَا یَصْنَعُونَ.

(وسائل‏الشیعة ج : 14 ص : 599كامل الزیارات باب 108ح 1)

امام صادق علیه السلام فرمودند :خبر به من  داده اند که گروهی  از اهل کوفه و غیر اهل کوفه به زیارت امام حسین رفته اندو زنانی بر آن حضرت ندبه و زاری نموده اند و این زیارت در نیمه شعبان صورت گرفته  از این گروه بعضی به قرائت مشغولند  و برخی قضایا و حوادث واقعه کربلا را برای دیگران بازگو کرده و جماعتی به ندبه و زاری سرگرم شده و پاره ای به خواندن مراثی مبادرت نموده اند .


راوی: عرض کردم بلی فدایت شوم من شاهد برخی از این توصیفاتی که میفرمائید بوده ام .


حضرت فرمودند :حمد و سپاس خدایی را که در میان مردم کسانی را قرار داده که بطرف ما کوچ کرده و سفر کرده و مدح و مراثی ما را میگویند و در مقابل ، دشمنان ما را (چه از نزدیکان ما و چه از غیر نزدیکان ما)کسانی قرار داده که گروه شیعیان را مورد طعن  قرار میدهند و آنها را  تهدید میکنند و قبیح میشمارند کارهایی را که انجام میدهند  .

در روایت بالا امام کار دشمن را تقبیح اعمال شیعیان میشمارد و شکر میکنند خدا را بخاطر آن.

خلاصه :اگر بنا بود به مسخره کردن دشمن یا عدم آن بها داده شود تمام پیامبران باید رسالتشان را انجام نمیدادند زیرا در قرآن کریم میفرماید.


 یا حَسْرَةً عَلَى الْعِبادِ ما یَأْتیهِمْ مِنْ رَسُولٍ إِلاَّ كانُوا بِهِ یَسْتَهْزِؤُنَ .

یس (30)

افسوس بر این بندگان كه هیچ پیامبرى براى هدایت آنان نیامد مگر اینكه او را استهزا مى ‏كردند!

اللهم وفقنا لما تحب وترضی

دوشنبه 20/9/1391 - 11:47
اهل بیت

چرا در کربلا چاه حفر نشد؟

د

 

 

چرا در کربلا چاه حفر نشد؟ شبهات امام حسین و عاشورا

 

با توجه به نزدیکی رودخانه به محل خیمه گاه عمق آب از زمین فاصله زیادی نداشته است پس چرا امام اقدام به حفر چاه نکرده اند؟

 جواب:


در تواریخ آمده چندین بار اقدام به حفر چاه کرده اند لکن هر وقت دست به این کار می زدند لشکر عمر سعد (لعنه الله علیهم) با تیر اندازی مانع این کار می شدند و حتی اگر می توانستند همان مقدار که حفر کرده بودند را پُر می کردند.

 

منبع:

جلاء العیون شبر ج2 ص165

موسوعه کلمات الامام الحسین  ص
دوشنبه 20/9/1391 - 11:47
اهل بیت

آیاازدواج سیدالشهداءبادختر یزدگرد به نام شهربانو صحت دارد؟

در تاریخ 11 اسفند 1390. در مجموعه شبهات

امتیاز کاربران
ضعیفعالی 
اختلاف مورخین و عدم وجود منابع دقیق تاریخی در این مورد زمینه شك و تردید را در این باره دامن زده است. امّا آنچه كه در این مجال می‏توان بیان كرد. اینكه در احادیث متعددی به این حادثه اشاره شده است و برخی از مورخین و سیره‏نویسان ازدواج امام حسین(علیه السلام) با دختر یزدگرد را یك واقعیت مسلم می‏دانند. سید عبدالرزاق مقرم از عالمان برجسته حوزه نجف و از تحلیل گران و محققان تاریخ اهل بیت(علیهم السلام) از همین نویسندگان است او در پاسخ پرسش مطرح شده چنین می‏گوید: گرچه تاریخ در مورد این زن (شهر بانو یا شاه زنان)اطلاعات چندانی در دسترس قرار نداده است ولی اجمالاً یقین داریم كه وی مادر حجت خدا و فرزندش حضرت علی بن الحسین(علیه السلام) امین بر دین خداست كه او را برای تهذیب اخلاق انسان‏ها و ارشاد همه آدمیان به راه راست به امامت منصوب كرده است و از این رو، بناچار باید مادرش نیز شخصیت ارزشمندی از آن خوشه زرّین و شجره طیبه باشد كه آن را توصیف كردیم».{1} تاریخ نگاران و سیره‏نویسان القاب متعددی را برای مادر امام سجاد(علیه السلام) نقل كرده‏اند كه از جمله‏ی آنها، شهربانو، شاه زنان، سلامه، غزاله، خویله، جهان بانویه می‏باشد.{2} شیخ مفید، شیخ صدوق و علامه مجلسی نیز با نقل روایاتی موضوع ازدواج را مورد تائید قرار داده‏اند. تاریخ نگار معروف احمد بن اسحاق یعقوبی بغدادی (متوفی 292 ق) نیز در تاریخ خود و در حالات امام سجاد(عیه السلام) یكی دیگر از مورخان مشهور است كه بعد از تائید این مطلب می‏گوید: «وَ كانَتْ حَرار بِنْتِ یَزْدْجِرد كَسْری» مادر امام سجاد(علیه السلام) دختر یزدجرد پادشاه ایران بود{3}. مسعودی نیز بعد از تائید این مطلب می‏گوید: شهر بانو سرانجام در شهر مدینه بر سر زایمان در تولّد امام زین‏العابدین(علیه السلام) رحلت كرد.{6} شیخ صدوق در همین رابطه از امام علی بن موسی الرضا(علیه السلام) نقل می‏كند كه آن حضرت به سهل بن قاسم قوچانی فرمود: مادر علی بن الحسین(علیه السلام) بر سر زایمان وفات كرد و یكی از همسران پدرش امور سر پرستی او را به عهده گرفت.{7} بنابر آنچه كه از برخی منابع گفته شد می‏توان در پاسخ پرسش فوق اجمالاً چنین ادّعا كرد كه از نظر تاریخ و روایت ازدواج امام حسین(علیه السلام) با شهربانو یزدگرد پادشاه ایران امری مشهور است. همچنانكه مرحوم مقرّم، این حادثه را یقین آور و امری قطعی می‏داند. ازدواج امام حسین(علیه السلام) با شهربانو را علاوه بر كتاب‏های فوق كتاب‏های دیگری نیز مورد تائید قرار داده‏اند، كه از جمله آنها می‏توان از كتاب‏های زیر نام برد:1.الغارات، ج 2، ص 825 و 826، ابراهیم بن محمد ثقفی؛ 2.مناقب آل ابی طالب، ابن شهر آشوب، ج 3، ص 311؛ 3. معجم رجال الحدیث، آیة الله العظمی خویی، ج 15، ص 48؛ 4. زمحشری در ربیع الابرار؛ 5. مجمع البحرین، ج 2، ص 270 طریحی؛ 6. المقنعه، شیخ مفید، ص 472
دوشنبه 20/9/1391 - 11:46
مورد توجه ترین های هفته اخیر
فعالترین ها در ماه گذشته
(0)فعالان 24 ساعت گذشته