تبیان، دستیار زندگی

  روزی از همین روزها

  باز میمانم در این روزها

  مرا چه حاصل تو ای غمها

  به انتظار نشستم در این سالها

  دیگر به كه گویم من این رازها

  كه همنوا كندم با این سازها

  آخر پُر باریده ام من این اشكها

  چرا ندیده ام من این دردها

  وقت نیست مرا تو ای غمها

  رها كن تو مرا با این حرفها

  عمر گرفته این تنم در این زخمها

  كه با خود ببرد مرا همین طوفانها

  تنظیم شعر : داریوش دوسرانی ( tavabam )

  http://tavabam.tebyan.net

  شكر نعمت خدا ، نعمتش افزون شود

  چونكه رحمت خدا ، رحمتش قرین شود

  گر ز حكمت خدا ، اگر دری بسته شود

  در دیگری خدا گشاید ، چشم اگر بینا شود

  بنده اش خواهم ماند ، عمری اگر باقی شود

  به آخرت هم پر كشم ، بندگیم همان شود

  مثل او از كجا یابم ، چون او خدایم شود ؟

  همچو همتا نباشد ، زندگیم فانی شود

  من همیشه یاد اویم ، او فقط یاریم شود

  غیر او هیچ كس نباشد ، او فقط ناجیم شود

  پس به نعمت خدا ، شكر نعمتش واجب شود

  پس به رحمت خدا ، سجدگی نیز به خدا واجب شود

  تنظیم شعر : داریوش دوسرانی ( tavabam )

  http://tavabam.tebyan.net

  ای پدر ، هرگز آن روی ماهت از لوح جانم نرود

  هرگز آن شكوه و فرَّت ، از قلب بیمارم نرود

  هرگز آن خاطره هایت ، از خاطره ی من نرود

  هرگز آن خستگیت ، از تن نحیف و رنجورم نرود

  همراهت ای پدر ، هرگز یاد مادر نیز از یادم نرود

  هرگز آن اسوه صبر و نجابت ، نیز از یادم نرود

  چه آرزوهایی داشتم ، خواستم كه هیچ نرود

  چه فكرهایی داشتم ، خواستم كه از من نرود

  پدر از من نپرس ، كه اكنون چرا وامانده ام ؟

  چونكه تو رفتی ، و من اینجا تنها مانده ام !

  همین حالا هم ، یوسف گمگشته ام من از برایت

  كاش راهم را بیابم ، تا بگیرم من زود سراغت

  دوست دارم مانندت باشم ، هر چه باشی یا نباشی

  هر چه بودی ، هر چه هستی و چه نیستی ، ای پدر

  تنظیم شعر : داریوش دوسرانی ( tavabam )

  http://tavabam.tebyan.net

  ای پدر ، هرگز آن روی ماهت از لوح جانم نرود

  هرگز آن شكوه و فرَّت ، از قلب بیمارم نرود

  هرگز آن خاطره هایت ، از خاطره ی من نرود

  هرگز آن خستگیت ، از تن نحیف و رنجورم نرود

  همراهت ای پدر، هرگز یاد مادر نیز از یادم نرود

  هرگز آن اسوه صبر و نجابت ، نیز از ذهنم نرود

  چه آرزوهایی داشتم ، خواستم كه هیچ نرود

  چه فكرهایی داشتم ، خواستم كه از من نرود

  پدر از من نپرس ، كه اكنون چرا وامانده ام ؟

  چونكه تو رفتی ، و من اینجا تنها مانده ام !

  همین حالا ، یوسف گمگشته ام من از برایت

  كاش راهم را بیابم ، تا بگیرم خیلی زود سراغت

  دوست دارم مانندت باشم ،  هر چه باشی یا نباشی

  هر چه بودی ، هر چه هستی و چه نیستی ، ای پدر

  تنظیم شعر : داریوش دوسرانی ( http://tavabam.tebyan.net ) 

اینجانب بمناسبت حلول سال جدید 1391 و آغاز فصل بهار دل انگیز و پر از طراوت ، شعری را تنظیم کرده ام که امیدوارم مورد قبول همگی دوستان در محفل سایت وزین تبیان قرار گیرد و نیز چنانچه دوستان مایل باشند از دیگر شعرهای بنده نیز مطلع گردند ، می توانید به آدرس وبلاگم " http://tavabam.tebyan.net مراجعه نموده و خوشحال خواهیم شد که با مراجعه به وبلاگ فوق نظرات ، انتقادات و یا پیشنهادات شما را مشاهده و کمی و کاستیهای خودم را در آن جبران نمایم ، عید نوروز بر همگی شما مبارک باد...

گل صنوبر ، غنچه بکن در سحر

گل سرخ ، بنمای رخ

گل بشکوفه ، بزن شکوفه

گل پونه ، بیا خونه

گل بنفشه ، بمون همیشه

گل سوسن ، نزن سوزن

گل میخک ، نشو تلخک

گل شاه پسند ، شادی پسند

گل شیپوری ، نکن خود خوری

گل رازقی ، در سخن حاذقی

گل سنبل ، آمده بلبل

گل گلایل ، بهت شدم تمایل

گل ارکیده ، نامه ت رسیده

گل شقایق ، بمون دقایق

گل اقاقیا ، زود زود بیا

گل یاس ، خدا را کردم سپاس

گل محَّمدی ، خوبه که الان اومدی

گل لاله ، بی تو محاله

گل مریم ، بی تو دردم

گل نرگس ، بی تو هرگز

گل یاسمن ، تو هم مال من

تنظیم شعر : داریوش دوسرانی ( tavabam )

با سلامی پر از دوستی و رفقات ، مهر و محبت ، صفا و صمیمیت به درجه داران نظامی ایثارگر میهن اسلامی ایران ، چه درجه دارانی که نشان کمتر و یا بیشتر از درجه سرهنگی را دارند و بالاخص سرهنگیان گرانقدر و غیرتمند جان بر کف ، که از خود رشادتها و جانفشانی های بسیار فراوانی را برای مردم عزیز و شریف ایران بجا گذاشته اند و تا ابد باقیست یاد و خاطره آنان همیشه در ذهنهای ما جاریست و مانند نوشته در قلبها یادگار بوده و ماندگار باقی خواهد ماند ، عید نوروز و حلول سال 1391 بر شما نظامیان مومن و دیندار مبارک باد...

اینجانب شعری را به توکل به خداوند متعال ، سروده ام که امیدوارم مورد قبول عزیزان نظامی اعم از ارتشیان ، پاسداران ، نیروی انتظامی ، بسیجیان و سربازان زمینی ، هوایی و دریایی قرار بگیرد ( انشاءالله )...

  پیش فنگ ، با یک هنگ

  سلام ما ، به سرهنگ

  یادش بخیر ، دلم تنگ

  با هم بودیم ، توی جنگ

  یارت بودم ، مثل فشنگ

  همرات بودم ، هماهنگ

  نهیب زدی ، مثل پلنگ

  دشمن گریخت ، با پای لنگ

  بیرون زدی ، با یک تفنگ

  دشمنای ، نظر تنگ

  سیلی زدی ، به صدامک

  فرستادیش ، به پای مرگ

  یادم دادی ، در این جنگ

  پاسدار باشم ، به فرهنگ

  رسا گفتی ، هم اینک

  حفظ کنم ، بی درنگ

  دین ، ناموس و یک وطن

  هم با عشق ، هم با چنگ

  تنظیم شعر : داریوش دوسرانی ( tavabam )

عهدی كه گذاشتیم ، قرار خیلی گذاشتیم

تا که هیچوقت ، بینا به دنیا نباشیم

و با حرص و طمع  هم ، مطیع مطامع نباشیم 

بار بعد عهدی كه گذاشتیم ، بنا شد

تا كه دستی ، به دستگیر بگیریم

و همینطور ، دل را به دلگیر نگیریم

عهدی كه گذاردیم ، تا آن سرِ دنیا گذاشتییم

تا كه هیچ زخم و خراشی ، به هیچكس نرسانیم

و كه خود را ، به هیچوجه به زخمران نرانیم

عهدی كه ما بستیم قرار شد ، که به آن پایبند بمانیم

تا که در مجلس مستان ، به هیچوجه نمانیم

و نیز در مجلس نا اهل ، به هیچوقت نمانیم

عهدی كه گذاشتیم قرار شد ، به كنارش نگذاریم

كه بیمار ، به تسكین برسانیم

و مسكن ، به مسكین برسانیم

در ریشه عهدی كه گذاشتیم ، که تا آخرِ رشدش به پایش بمانیم

که هر حال ، خلاف خلافین بمانیم

و به همان حال ، سلاط سلاطین نمانیم

ای یار گرامی ، در والاترین عهدی كه ما بستیم همین بود

كه از دین به دیانت ، تماما ضمانت بنماییم

و ولی را به ولایت ، كمالا حمایت بنماییم

تنظیم : داریوش دوسرانی ( tavabam )

تلفن تماس ( همراه ) : 09124931719

بارالها

من همیشه به درگاهت ، روی آورده ام

بارها من در مقامت ، کم آورده ام

گر چه فرموده ای ، از رگ حیات به من نزدیکتری

اما من ، هم گریه کرده ام و هم خوشحال بوده ام

چونکه هیچوقت ، از تو دور نمانده ام

ای خدای مهربان

من از تمام داده هایت ، بی نهایت شاکرم

چون هر چه دارم از تو دارم ، پس من چاکرم

ای خالق هستی

این حقیر دانست ، نابرده رنج گنج میسر نمی شود

ولی مزد آن گرفت ، که به آخرت هم نظر شود

پس ای خدای یکتا

هر چیزی که از تو باشد ، قابل است

و اگر از تو باشد ، کامل است

تنظیم : داریوش دوسرانی ( tavabam )

  من که گناه نمی کنم

  چرا به آن عمل کنم ؟

  من که جفا نمی کنم

  چرا به آن نظر کنم ؟

  من که طمع نمی کنم

  چرا به آن چاره کنم ؟

  من که سویش نمی روم

  چرا به آن سایه کنم ؟

  من که به مال نمی رسم

  چرا به آن من برسم ؟

  من که به او نمی رسم

  چرا به آن تند برسم ؟

  من که باید صبر کنم

  چرا باید شتاب کنم ؟

  من که باید راهی کنم

  چرا باید سد کنم ؟

  من که باید مهرکنم

  چرا باید زهر کنم ؟

  من که باید دستگیر کنم

  چرا باید دلگیر کنم ؟

  من که باید بخشش کنم

  چرا باید جمع کنم ؟

  من که باید عدل کنم

  چرا باید ناحق کنم ؟

  حال که باید همین کنم

  و بایدم همین کنم

  تا که خدا راضی کنم

  به درگاهش سجده کنم

  تنظیم شعر : داریوش دوسرانی ( tavabam )

در بامدادان ، نسیمی از راه می رسد

در صبحگاهان ، بوی خوش از راه می رسد

در ظهر خورشید ، خورشید دگر از راه می رسد

در ماه خدا ، آرام دل از راه می رسد

با آمدنش ، دلها همی شادتر شود

با ماندنش ، ایمان همی راسخ شود

آنکه دانست ، به جانش جان نویی می دهد

آنکه فهمید ، به راهش راه نویی می دهد

او فقط باشد ، ناجی ما در هر زمان

هر که خواهد ، او شتابد در هر مکان

با طلوعش در آسمان ، دلها همه آرام شود

با ظهورش در زمین ، ظلمها همه برکن شود

جملگی او را شناسند ، نامش که چیست

در جنگ با خصمان دین ، باکش که نیست

ای دلا رمضانی در راه است

توفیق شود پا بوس شویم

با توکل بر خدا

بعد از این بهتر شویم

هم به او و هم به آل پاک او

با ما فرست چندین درود

سلام خورشید و ماه و من و تو

بر او رود مانند رُود

تنظیم : داریوش دوسرانی ( tavabam )