• مشکی
  • سفید
  • سبز
  • آبی
  • قرمز
  • نارنجی
  • بنفش
  • طلایی
تعداد مطالب : 6580
تعداد نظرات : 457
زمان آخرین مطلب : 3443روز قبل
ازدواج و همسرداری
مواظب باش منحرف نشود

مرد باید در كسب و كار و معاشرتها و رفت و آمدهایش آزادى عمل داشته باشد تا بتواند بر طبق ذوق و سلیقه خویش كوشش و جدیت كند،اگركسى بخواهد او را محدود و كنترل كند ناراحت‏شده به شخصیتش لطمه‏وارد مى‏شود،زن دانا و با هوش در كارهاى عادى شوهرش دخالت نمى‏كندو در صدد نیست تمام اعمالش را تحت نظر بگیرد،زیرا مى‏داند كه سلب‏آزادى از مرد و كنترل كارهایش نتیجه خوبى ندارد،بلكه ممكن است‏باعكس العمل شدید او مواجه شود.

مردان عاقل و با تجربه احتیاجى به مراقبت ندارند،زیرا عواقب‏امور را مى‏سنجند،فكر نكرده در كارى اقدام نمى‏كنند،فریب نمى‏خورند،مى‏توانند مصالح خویش را تشخیص دهند،دوست و دشمن را مى‏شناسند،لیكن همه مردها چنین نیستند،در بین آنها افراد ساده‏لوح و زودباورى پیدامى‏شوند كه ممكن است تحت تاثیر دیگران قرار بگیرند،فریب دشمنان‏دوستنما را بخورند.

در بین مردم شیادانى پیدا مى‏شوند كه در كمین اینگونه افرادهستند،به صورت خیرخواهى در دامشان مى‏افكنند،بلكه طبع سركش‏انسان و محیط فاسد و آلوده اجتماع براى انحراف افراد كفایت مى‏كنند،بیچاره غافل وقتى به خود مى‏آید كه در دام فساد گرفتار شده،آنگاه كار ازكار گذشته و فرار از دام كار دشوارى است.

شما اگر نظرى به اطراف خویشتن بیفكنید دهها از این افرادبیچاره و ساده را پیدا مى‏كنید كه بدون قصد در دام فساد و بدبختى گرفتارشده‏اند،هیچیك از آنها نمى‏خواسته بدین بلاها آلوده گردد،لیكن بدون‏اینكه توجه داشته باشد و عاقبت امر را بسنجد طعمه محیط فساد گشته‏است. از این رهگذر است كه اینگونه مردها احتیاج به مراقبت دارند،اگریك فرد خیرخواه و دانا اعمالشان را تحت نظر بگیرد به صلاح واقعى آنهااست.

بهترین كسى كه مى‏تواند این وظیفه سنگین را بر دوش بگیردهمسر اوست،یك بانوى دانا و با تدبیر مى‏تواند با رفتار خیرخواهانه وعاقلانه‏اش بزرگترین خدمت را نسبت‏به شوهرش انجام دهد،اینگونه‏خانمها باید توجه داشته باشند كه صلاح نیست‏به طور رسمى در كارهاى‏شوهرشان دخالت و امر و نهى كنند زیرا كمتر مردى پیدا مى‏شود كه حاضرباشد لت‏بلا اراده دیگرى حتى همسرش واقع شود،بدین جهت كنترل‏شدید او ممكن است عكس العمل نامطلوبى داشته باشد،لیكن اگر دانا وعاقل باشد مى‏تواند به طور غیر رسمى و از دورادور معاشرتها و رفت وآمدهاى شوهرش را تحت نظر بگیرد.

اگر دید شوهرش دیرتر از معمول به خانه مى‏آید یك مرتبه یا دومرتبه یا سه مرتبه را عادى بگیرد زیرا معمولا براى مردها كارهایى پیش آمدمى‏كند كه ناچارند در مواقع فراغت دنبال آنها بروند،لیكن اگر تكرار شد واز حد متعارف گذشت‏باید در صدد تحقیق برآید،لیكن تحقیق موضوع هم‏كار آسانى نیست،حوصله و كاردانى لازم دارد،باید از تندى و اعتراض‏اجتناب كند، در ضمن صحبت‏با نرمى و مهربانى سئوال كند شما كه دیرتراز معمول به منزل تشریف مى‏آورید كجا مى‏روید؟با بردبارى و زیركى درمواقع مختلف آنقدر مطلب را تعقیب كند تا حقیقت‏برایش روشن گردد،اگر فهمید اضافه كار دارد یا براى رفع گرفتاریهاى مربوط به كسب وكارش كوشش مى‏كند یا در جلسات علمى و دینى و اخلاقى شركت مى‏نماید مزاحمش نشود بگذارد آزادانه تلاش كند،اگر احساس كرد باافراد تازه‏اى طرح دوستى ریخته كوشش كند از احوال آنها با اطلاع شود،اگر دید با افراد صالح و خوش سابقه و خوش اخلاق رفاقت و رفت و آمدمى‏كند مزاحمش نشود بلكه تشكر كند كه با چنین افرادى طرح دوستى‏ریخته است.

قدر این توفیق را بداند و وسائل پذیرائى را برایشان فراهم سازد،زیرا انسان به دوست و رفیق احتیاج دارد و رفیق خوب نعمت‏بزرگى‏بشمار مى‏رود،لیكن اگر متوجه شد كه به مراكز فساد راه یافته یا با افرادفاسد معاشرت مى‏نماید كه ممكن است او را منحرف سازند،باید فورا درصدد جلوگیرى بر آید.زن مسئولیت‏بزرگى پیدا مى‏كند كه انجام دادن آن،یك امر ضرورى و حیاتى محسوب مى‏شود،اگر اندكى سهل انگارى یابى‏احتیاطى به عمل آورد ممكن است زندگى آنها از هم بپاشد.در یك‏چنین مواقعى است كه مراتب كاردانى و هوش و تدبیر بانوان ظاهرمى‏گردد،باید بردبار و عاقبت اندیش باشد،داد و فریاد و ناسازگارى و قهرو دعوا غالبا نتیجه معكوس دارد.

در اینجا زن دو وظیفه دارد:

اولا باید در زندگى داخلى و رفتار و اخلاق خودش و اوضاع‏عمومى منزلش بررسى كامل و دقیقى به عمل آورد،ببیند چه علتى باعث‏شده كه شوهرش از خانه كه محل آسایش و امن و امان و كانون گرم محبت‏است‏بیزار شده و به مراكز فساد روى آورده است،مانند یك قاضى باانصاف علت قضیه را كشف كند آنگاه در صدد اصلاح بر آید،شایدبد اخلاقى و ستیزه‏جویى یا ایراد و غر غر خانم علت قضیه باشد،شاید اوضاع خانه‏اش درهم و برهم است،شاید خانم در منزل به آرایش و سر ولباس خودش توجه ندارد،شاید به شوهرش اظهار محبت نمى‏كند، شایدغذاى لذیذ و دلخواه برایش تهیه نمى‏كند،شاید قدردانى و سپاسگزارى‏نمى‏كند.

این قبیل عیبهاست كه مرد را نسبت‏به خانه و زندگى بى‏علاقه‏مى‏كند به طورى كه براى فراموش كردن عقده‏هاى روحى خویش دنبال‏ولگردى و سرگرمیهاى ناروا مى‏رود.در صورت لزوم مى‏تواند از خود مردتحقیق كند و عقده‏هاى روحى او را دریابد.

اگر زن عیوب خویش را برطرف ساخت و خانه را به صورت‏دلخواه شوهرش در آورد مى‏تواند به موفقیت‏خودش امیدوار باشد،در آن‏صورت مرد كم كم به خانه و زندگى علاقه پیدا مى‏كند و خواه ناخواه‏مجذوب خوش اخلاقى و مهربانیهاى همسرش قرار مى‏گیرد و از مراكزفساد دور مى‏گردد.

دومین وظیفه‏اش اینست كه تا مى‏تواند نسبت‏به شوهرش اظهارمحبت كند،با نرمى و ملایمت پند و اندرزش دهد،با مهربانى و دلسوزى‏نتیجه معاشرتهایش را تشریح كند،حتى التماس و گریه و زارى كند،بگوید:از صمیم قلب ترا دوست دارم،به وجود شوهرى مثل تو افتخارمى‏كنم،وجود ترا بر همه چیز ترجیح مى‏دهم،تا پاى جان به فداكارى وهمكارى حاضرم، فقط یك غصه در دل دارم كه چرا مرد به این خوبى درفلان مجلس فساد شركت مى‏كند یا با فلان كس رفت و آمد دارد یا به فلان‏عمل بد عادت كرده است،این قبیل اعمال براى شخصى مثل شما زیبنده‏نیست،خواهشمندم دست از این عمل بردارى،آنقدر التماس و اصرار كند تا دل مرد را مسخر گرداند.

ممكن است مرد به اخلاق و عادات زشت‏خو گرفته باشد و بزودى‏تحت تاثیر قرار نگیرد لیكن در هر حال زن نباید مایوس شود،باید بردبارى‏و استقامت‏بیشترى به خرج دهد،و با تصمیم قاطع در تعقیب هدف كوشش‏نماید.

زن قدرت و نفوذ عجیبى دارد،در هر موضوعى تصمیم بگیرد پیروزمى‏شود،به هر طرف بخواهد شوهرش را مى‏برد،اگر تصمیم بگیردشوهرش را از وادى انحراف نجات دهد حداقل صدى هشتاد شانس‏موفقیت دارد،اما به شرط اینكه عاقل و با تدبیر و كاردان باشد.

به هر حال،تا مى‏تواند نباید به تندى و خشونت و قهر و دعوامتوسل شود،مگر اینكه نرمى و ملایمت را بى‏نتیجه بداند،در صورتى كه‏چاره‏اى نباشد مى‏تواند به هر طریقى كه امید موفقیت دارد،حتى قهر ودعوا متوسل شود،لیكن باز هم مهربانى و دلسوزى را از دست ندهد، حتى‏تندى و خشونتش از روى دلسوزى باشد نه به عنوان انتقام و كینه جویى.

آرى نگهدارى و مراقبت از مرد یك نوع شوهردارى است وشوهردارى وظیفه زن است،چون كار مهم و دشوارى بوده رسول خداصلى الله علیه و آله آن را در ردیف جهاد قرار داده فرمود:

جهاد زن اینست كه خوب شوهردارى كند (1) .

دوشنبه 15/7/1392 - 12:33
ازدواج و همسرداری
به ترقى شوهرت كمك كن

بشر بالذات قابلیت ترقى دارد،عشق به كمال در نهادش نهفته وبراى تكامل آفریده شده است، هر كس،در هر مقام و با هر شرائط و در هرسنى باشد،مى‏تواند به ترقیات خویش ادامه داده كاملتر گردد،انسان كه‏براى هر گونه كمالى آماده است نباید هیچگاه به موجودیت‏خویش قناعت‏نموده هدف آفرینش را از دست‏بدهد،تا زنده است‏باید بكوشد تا كامل وكاملتر گردد.

هر انسانى خواهان ترقى است لیكن همه كس موفق نمى‏گردد.

همت‏بلند و كوشش فراوان لازم دارد،باید زمینه كار را فراهم ساخت وموانع را بر طرف نمود آنگاه كوشید تا به مقصد رسید،شخصیت مرد تاحدود زیادى به خواسته‏هاى همسرش بستگى دارد،زن مى‏تواند به پیشرفت‏و ترقى شوهرش كمك نموده او را در مسیر ترقى قرار دهد چنانكه مى‏تواند مانع ترقیاتش واقع گردد،هر چه بخواهد بدون شك همان است.

خانم محترم،در حدود شرائط و امكاناتى كه برایتان موجود است،شخصیت‏بزرگتر و عالیترى را براى شوهرت در نظر بگیر و براى رسیدن‏به آن تشویقش كن،اگر میل دارد به تحصیلات خویش ادامه دهد یا به وسیله‏مطالعه و خواندن كتاب به معلوماتش بیفزاید نه تنها مخالفت نكن بلكه‏تشویق و تحسینش كن،برنامه زندگى را طورى مرتب كن كه با كارهاى اومنافات نداشته باشد،سعى كن اسباب آسایش و راحتى او را فراهم سازى‏تا با فكر آزاد به ترقیات خویش ادامه دهد.

اگر سواد ندارد با خواهش و تمنا وادارش كن در كلاسهاى شبانه‏یا در خارج مدرسه به تحصیلات خویش ادامه دهد،اگر تحصیل كرده است‏تشویقش كن رشته علمى خودش را تعقیب كند،به وسیله مطالعه و خواندن‏كتابهاى مربوط به آن فن به معلومات خویش بیفزاید، اگر طبیب است‏وادارش كن در هر روز مقدارى از اوقاتش را به خواندن مجلات وكتابهاى پزشكى اختصاص بدهد،اگر دبیر یا آموزگار یا قاضى یا استاد یامهندس است از وى بخواه اوقات فراغت‏خویش را بخواندن كتابهاى‏مربوط به فن خودش یا كتابهاى علمى و اخلاقى و تاریخى بگذراند،و به‏طور خلاصه شوهر شما هر كس و در هر مقامى باشد،حتى كارگر و كاسب،براى ترقى و تكامل آمادگى دارد.

نگذارید از مسیرى كه دستگاه آفرینش برایش پیش‏بینى كرده‏منحرف شود و از مطالعه و تكامل دست‏بردارد،به تحقیقات علمى وخواندن كتاب عادتش بدهید،نگذارید شخصیت او در یك حد معین‏متوقف بماند. اگر فرصت تهیه كتاب را ندارد شما مى‏توانید با مشورت او و سایردوستان این كار را بر عهده بگیرید،كتابهاى سودمند علمى و اخلاقى وتاریخى و دینى و بهداشتى و اقتصادى و ادبى را كه بر طبق صلاح وسلیقه‏اش باشد تهیه نموده در اختیارش بگذارید،و بخواندن تشویقش‏كنید،خودتان نیز كتاب و مجله‏هاى سودمند را بخوانید.و در ضمن خواندن‏اگر به مطالبى برخورد كردید كه براى شوهرتان نیز مفید است عین آن رایادداشت نموده در اختیارش قرار دهید.

این كار فوائد بیشمارى در بر دارد:

اولا اگر مدتى بدین برنامه ادامه بدهد شخص دانشمند و فاضلى‏خواهد شد كه خودش سر بلند و تو به وجودش مفتخر خواهى شد.به‏علاوه،در رشته خودش یك نفر متخصص خواهد شد كه هم خودش‏استفاده مى‏كند و هم منافع بیشمارى به اجتماع مى‏رساند.

ثانیا چون به نداى آفرینش لبیك گفته سرگرم مطالعه و تحقیق‏است كمتر اتفاق مى‏افتد كه به ضعف اعصاب و بیمارى‏هاى روانى مبتلاگردد.

ثالثا چون در طریق ترقى قرار گرفته و به خواندن كتاب علاقه‏مندشود به خانه و زندگى دلبستگى پیدا مى‏كند،دنبال ولگردى نمى‏رود،به‏مراكز فساد و شب‏نشینى‏هاى زیان‏بخش قدم نمى‏گذارد،به دام تبهكاران واعتیادات خطرناك گرفتار نمى‏شود.

دوشنبه 15/7/1392 - 12:33
ازدواج و همسرداری
اگر در خانه كار میكند...

اگر شغل مرد در خارج منزل باشد همسرش در غیاب او آزادى‏دارد،لیكن اگر در منزل كار كند همسرش مقید خواهد شد،ممكن است‏شاعر یا نویسنده یا نقاش یا دانشمند اهل مطالعه باشد،این قبیل افرادمعمولا محل كارشان منزل است،ناچارند همیشه یا اكثر اوقات در منزل‏اشتغال داشته باشند،و از همین جهت زندگى آنها با سایرین تفاوت خواهدكرد،اتفاقا كارشان یك كار فكرى و ذوقى است كه احتیاج شدیدى به‏محیط آرام و بى‏سر و صدا دارد،یك ساعت كار با حواس جمع بر چندین‏ساعت كار در محیط شلوغ و پر سر و صدا برترى دارد.

در اینجا مشكل بزرگى پیدا مى‏شود،از یك طرف مرد به محیط آرام و بى‏سر و صدا احتیاج دارد از طرف دیگر خانم مى‏خواهد در خانه‏آزادانه زندگى كند.

اگر زن بتواند امور خانه‏دارى را طورى انجام دهد كه با اشتغالات‏فكرى شوهرش مزاحم نباشد كار ارزنده‏اى انجام داده حقا خانم شوهردارو شایسته‏اى خواهد بود،زیرا تهیه یك محیط آرام كار آسانى نیست‏مخصوصا براى افراد بچه‏دار،فداكارى و تدبیر لازم دارد،گر چه دشواراست لیكن براى ترقى و موفقیت مرد ضرورت دارد.

زن اگر همكارى داشته باشد مى‏تواند شوهرش را به صورت یك‏مرد آبرومند و مفیدى در آورد كه هم به اجتماع خدمت كند و هم اسباب‏افتخار او باشد.

این خانم باید توجه داشته باشد كه گر چه شوهرش دائما یا اكثراوقات در خانه است لیكن بیكار نیست،نباید انتظار داشته باشد زنگ‏درب خانه را جواب دهد،بچه‏دارى كند،گاهى سرى به آشپزخانه بزند،دركارهاى خانه كمك كند،با بچه‏هاى شیطون دعوا كند،موقعى كه مردمشغول كار است‏باید او را ندیده گرفت و فرض كرد اصلا در خانه نیست.

خانم محترم،وقتى شوهرت میخواهد به اتاق كار برود اسباب ولوازم مورد احتیاجش را از قبیل كتاب،قلم،كاغذ،دفتر،مداد،مدادتراش،سیگار،كبریت،زیر سیگارى همه را نزدش حاضر كن كه براى پیدا كردن‏آنها معطل نشود،اگر به بخارى یا پنكه احتیاج دارد آماده كن،آنگاه كه‏اسباب و لوازم كارش كاملا آماده شد از اتاق بیرون برو و او را به حال‏خود بگذار،در اطراف اتاقش آهسته راه برو بلند بلند حرف نزن،مواظب‏باش بچه‏ها سر و صدا نكنند،به آنها بفهمان كه اكنون موقع بازى شما نیست زیرا پدر در اتاق مشغول كار است و از سر و صداى شما ناراحت‏مى‏شود،بازى را بگذارید براى ساعتهاى بیكارى او،در موقع كار راجع به‏امور زندگى صحبت نكن زیرا رشته افكارش قطع مى‏شود و تا بخواهددوباره حواسش را جمع كند بیكار مى‏ماند،در راه رفتن از كفشهاى‏بى‏صدا استفاده كن،صداى زنگ درب را كوتاه كن كه مزاحم او نشود،جواب تلفن را بده و اگر كسى با او كار داشت‏بگو:مشغول كار است اگرممكن است در فلان ساعت تلفن بفرمایید،برنامه رفت و آمد و مهماندارى‏را به ساعتهاى استراحت او بینداز، از دوستان و خویشانت كه قصد دیداردارند عذرخواهى نموده بگو:چون سر و صداى ما ممكن است‏بااشتغالات آقا مزاحمت داشته باشد خواهشمندم فلان وقت تشریف بیاورید،آنها هم اگر دوستان شما باشند از این پیشنهاد رنجیده خاطر نخواهند شدبلكه به كاردانى و شوهردارى شما تحسین خواهند كرد،در عین حال كه به‏امور خانه‏دارى مشغول هستى مراقب شوهرت نیز باش،اگر چیزى طلب‏كرد فورا حاضر كن و از اتاق خارج شو.

شاید خانمها اینگونه زندگى را غیر ممكن شمرده در دل خویش‏بگویند:مگر براى یك زن امكان دارد كه كارهاى دشوار خانه‏دارى راانجام دهد در عین حال به شوهرش رسیدگى كند و خانه را به صورتى‏در آورد كه كوچكترین مزاحمتى براى او پیدا نشود؟!البته تصدیق دارم كه‏اینگونه زندگى چون یك برنامه غیر عادى است تا حدودى دشوار به نظرمى‏رسد لیكن اگر به ارزش و اهمیت كارشان واقف باشند و تصمیم بگیرندكوشش و فداكارى كنند با كاردانى و تدبیر مى‏توانند مشكل را حل كنند.

مراتب لیاقت و شایستگى زن در اینگونه موارد ظاهر مى‏شود،و الا اداره یك زندگى عادى از همه كس ساخته است.

خانم محترم،نوشتن یك كتاب ارزنده علمى یا تهیه یك مقاله‏جالب و سودمند یا سرودن اشعار نغز و دلپذیر یا تهیه یك تابلوى نقاشى‏گرانقدر،یا حل مشكلات علمى كار آسانى نیست، لیكن با همكارى و ازخود گذشتگى تو امكان پذیر میگردد.

آیا حاضر نیستى در این باره فداكارى كنى و با مختصر تغییرى درطرز زندگى معمولى مردم، شوهرت را كه از هر جهت لیاقت دارد به‏صورت یك مرد دانشمند ارزنده‏اى در آورى كه عموم ملت از خدماتش‏استفاده كنند،تو نیز از منافع مادى و آبروى اجتماعى او بهره‏مند گردى؟

دوشنبه 15/7/1392 - 12:32
ازدواج و همسرداری
اگر ناچارید در غربت زندگى كنید...

گاهى انسان ناچار است در غربت زندگى كند،كارمند دولت است.

در ارتش یا شهربانى یا ژاندارمرى انجام وظیفه میكند،فرهنگى است،تاجر یا پیشه‏ور یا كارگرى است كه باید در غربت زندگى كند،این قبیل‏افراد ناچارند براى همیشه یا به طور موقت در غربت زندگى كنند،مردناچار است دورى از وطن را تحمل كند لیكن این موضوع با مذاق بعض خانمها جور نمى‏آید،زیرا دوست دارند نزد پدر و مادر و خویشان ودوستانشان باشند.

با در و دیوار و كوچه‏هاى محل تولدشان مانوس شده‏اند.بدین‏جهت تاب و تحمل دورى را ندارند،به شوهرشان ایراد و بهانه مى‏گیرند،نق نق میكنند:تا كى در غربت زندگى كنم؟تا كى به فراق پدر و مادر مبتلاباشم؟دوست و آشنا ندارم،این چه جایى است مرا آورده‏اى؟ دیگرنمى‏توانم اینجا بمانم هر فكرى دارى بكن.

این عزیزان بى‏جهت‏با این قبیل حرفها اعصاب شوهرشان راناراحت مینمایند،آن قدر كوتاه فكرند كه شهر یا قریه محل تولدشان رابهترین نقطه‏اى مى‏پندارند كه در آن مى‏توان زندگى كرد،گمان میكنند:تنهادر همانجا مى‏توان خوش بود و بس.

بشر به سطح وسیع زمین اكتفا نكرده به كرات آسمانى قدم‏میگذارد،اما این خانم تنگ نظر حاضر نیست چند فرسخ دورتر از محل‏تولدش زندگى كند،میگوید:چرا دوستانم را رها كنم و بروم در غربت تنهازندگى كنم؟گویا این خانم آنقدر براى خودش شخصیت قائل نیست كه‏بتواند در غربت نیز دوستان و آشنایان با وفا و صمیمى تهیه كند.

خانم محترم،دانا و بلند همت و فداكار باش،تنها به فكر خودت‏نباش، شغل مخصوص شوهرت ایجاب كرده كه در غیر وطن زندگى كند،مستخدم دولت است مگر مى‏تواند به محل ماموریتش نرود؟!تاجر یا كاسب‏یا كارگرى است كه در غربت‏بهتر مى‏تواند كسب و كار كند، چرامزاحمش میشوى و نمى‏گذارى پیشرفت كند؟تو كه میدانى شوهرت ناچاراست در خارج وطن زندگى كند چرا با ایراد و بهانه‏هاى بیفائده اسباب‏ناراحتى و كدورتش را فراهم مى‏سازى؟وقتى دیدى شغلش ایجاب میكند كه به شهر یا ده یا كشور دیگرى منتقل شود.

فورا اظهار موافقت كن،اثاث‏منزل را جمع و جور كرده ببندید و در ماشین بگذارید و با صفا و رفاقت‏به‏محل جدید بروید،خودت را اهل همانجا حساب كن و با دلگرمى وبشاشت طرح زندگى نوین را بریز،وضع خودت را با اوضاع و شرائطمحیط موافق ساز،با زنهاى پاكدامن و خوش اخلاق طرح دوستى و الفت‏بریز لیكن چون تازه وارد هستى و به اخلاق و روحیات اهالى آنجا كاملاآشنا نیستى در انتخاب دوستان تازه احتیاط كن و در این باره حتما باشوهرت مشورت كن،خودت را یك فرد غریب حساب نكن،بلكه سعى‏كن با محیط تازه و ساكنان آنجا مانوس شوى.

هر مكانى امتیازات ویژه‏اى دارد،مى‏توانى با تماشاى مناظر طبیعى‏یا بناهاى دیدنى آنجا رفع خستگى كنى،با اظهار مهر و محبت كانون‏خانوادگى را گرم و با صفا كن،شوهرت را دلدارى بده.به كسب و كارتشویقش كن،وقتى با محیط آشنا شدى خواهى دید كه براى زندگى هیچ‏عیبى ندارد بلكه شاید از محل تولدت بهتر باشد،در بین دوستان تازه،افرادى را پیدا میكنى كه از دوستان سابق بلكه پدر و مادر و خویشانت‏مهربانتر و دلسوزتر خواهند بود.

اگر در قریه یا دهى اقامت نموده‏اید كه اسباب و تجملات زندگى‏شهرى را ندارد خودت را از قید آنها آزاد كن،با زندگى بى‏آلایش و طبیعى‏آنجا انس بگیر،خوبیها و مزایاى آن گونه زیستن را در نظر بگیر،گر چه‏برق و كولر و پنكه و یخچال ندارد لیكن آب و هواى سالم و غذاهاى‏بى‏تقلب دارد كه در شرها كمتر پیدا میشود،خیابان اسفالت و تاكسى‏ندارد لیكن از سر و صدا و دود ماشینها و كارخانجات نیز در امان هستى. قدرى در زندگى هموطنان و همكیشانت تامل كن،ببین چگونه درخانه‏هاى محقر و خشت و گلى،با كمال مهر و صفا و خوشى زندگى‏میكنند،و به اسباب و لوازم شهرى و كاخهاى زیبا اصلا اعتنا ندارند،درحوائج ضرورى و محرومیتهاى آنها بیندیش و اگر مى‏توانى خدمتى انجام‏دهى دریغ مدار.به شوهرت نیز سفارش كن براى رفاه و آسایش آنهاكوشش كند.

اگر عاقل و دانا باشى و به وظیفه‏ات عمل كنى مى‏توانى با كمال‏آسایش و راحتى خاطر،در غربت زندگى كنى و به پیشرفت و ترقى‏شوهرت كمك نمایى،در آنصورت یك بانوى شریف شوهردار و یك‏خانم فداكار معرفى مى‏شوى،نزد مردم و شوهرت عزیز و محترم خواهى‏بود و بدینوسیله رضایت‏خدا را نیز فراهم خواهى نمود.

دوشنبه 15/7/1392 - 12:32
ازدواج و همسرداری
با شغل شوهرت بساز

هر كس شغلى و هر شغل لوازمى دارد:یكى راننده است كه اكثرعمرش را در راهها بسر مى‏برد و نمى‏تواند مانند افراد دیگر هر شب به‏منزل بیاید،یكى پاسبان است كه بعضى شبها یا همه شب باید پاسدارى كند،یكى طبیب است كمتر وقت فراغت دارد با خانواده‏اش بنشیند یا به تفریح‏برود،یكى استاد یا دانشمند اهل مطالعه است كه ناچار است‏شبها مطالعه‏كند،یك شغلش ایجاب میكند زیاد در سفر باشد،یكى نفت فروش است‏بوى نفت میدهد،یكى مكانیك است لباسهایش چرب و بوى روغن میدهد،یكى ذغال فروش و همیشه سیاه است،یكى كارگر شبانه است‏شبها باید به‏كارخانه برود.ووو...

بالاخره كمتر شغلى پیدا میشود كه كاملا بى‏دردسر باشد.چاره‏اى‏نیست‏باید امور دنیا بچرخد، نان پیدا كردن آسان نیست،مرد چاره‏اى نداردجز اینكه با مشكلات بسازد،لیكن در اینجا مشكل دیگرى تولید میشود،وآن مشكل ناسازگارى و نق نق خانواده است.

زنها معمولا شوهرى را دوست دارند كه همیشه در وطن باشد،اول‏شب به منزل بیاید.اوقات فراغتى داشته باشد كه به شب نشینى و گردش وتفریح بروند،شغل نظیف و آبرومند و پر درآمدى داشته باشد،لیكن‏متاسفانه شغل بسیارى از مردها با خواسته همسرانشان وفق نمى‏دهد.

یك سرى اشكالات خانوادگى از همین جا شروع میشود،راننده‏ایكه چند شبانه روز در بیابانها زحمت كشیده،با صدها ناراحتى مواجه شده نه خواب حسابى داشته نه خوراك منظم بعد از چند شبانه روزبا اعصاب خسته وارد منزل میشود تا چند ساعت استراحت كند و ازاحوال خانواده‏اش با اطلاع شود،هنوز از در نرسیده غر و لند خانم شروع‏میشود:این چه زندگى است كه ما داریم،من بدبخت را با چند تا بچه‏میگذارى و معلوم نیست كجا میروى؟همه كارها را خودم باید انجام دهم.ازدست این بچه‏هاى شیطان خسته شدم.اصلا رانندگى كار خوبى نیست،یاشغلت را تغییر بده یا تكلیف مرا روشن كن،من نمى‏توانم تا آخر عمر به‏این طور زندگى كنم.

بیچاره مردیكه بعد از این ایراد و بهانه‏ها و غر و نق‏ها با فكرپریشان و اعصاب خسته مى‏خواهد دنبال رانندگى برود.سرنوشت چنین‏راننده‏اى و مسافرانش معلوم است.

طبیبى كه از صبح تا نیمه‏هاى شب با دهها بیمار مختلف سر و كارداشته و اعصاب و مغزش پیوسته در كار بوده اگر در خانه هم با ایراد و نق‏و نق‏هاى همسرش مواجه شود چه حالى پیدا میكند؟و با چنین اعصاب ومغزى چگونه مى‏تواند طبابت كند؟

كارگرى كه تمام شب زحمت كشیده و خواب به چشمش نرفته‏صبح كه براى استراحت‏به منزل میآید اگر با ایراد و بهانه‏جوییهاى‏همسرش برخورد كند چگونه مى‏تواند باز دنبال كار برود؟

دانشمندیكه كارش مطالعه و تحقیق است اگر همسر غیر موافقى‏داشته باشد كه به كارش ایراد بگیرد چگونه مى‏تواند موفق گردد؟

در اینگونه موارد است كه زن فهمیده و دانا از زن نفهم و خودخواه‏تمیز داده میشود. خانم محترم،ما نمى‏توانیم اوضاع جهان را بر طبق میل خودمان‏بچرخانیم لیكن مى‏توانیم خودمان را با وضع موجود وفق دهیم.

شوهرتان‏براى تهیه روزى ناچار است‏شغلى داشته باشد و شغل او هم لوازمى دارد،شما مى‏توانید زندگى خودتان را بر طبق شغل او مرتب سازید به طوریكه‏هم آزادانه به شغل خویش ادامه دهد هم شما آسوده زندگى كنید، تنها به‏فكر خودت و آسایش خودت نباش قدرى هم به فكر راحتى شوهرت باش،دانا و فداكار باش،شوهردارى كن، اگر شوهرت راننده است و بعد از چندشب با اعصاب خسته به منزل آمد با آغوش باز و لب خندان از وى استقبال‏كن،اظهار مهر و علاقه كن تا خستگیهایش برطرف گردد،نق نق نكن،ازشغلش ایراد مگیر.مگر رانندگى چه عیبى دارد؟

او براى رفاه و آسایش شما شب و روزش را در بیابانها میگذارند،به جاى قدردانى به شغلش ایراد میگیرى؟و از خانه و زندگى گریزانش‏میكنى؟شغل او هیچ عیبى ندارد.براى اجتماع خدمت میكند،براى تهیه‏روزى زحمت میكشد،اگر تنبلى میكرد یا دنبال كارهاى غیر مشروع‏مى‏رفت‏بهتر بود؟كار او عیب ندارد،عیب از تو است كه توقع دارى هرشب در خانه باشد و نمى‏توانى خودت را با وضع موجود سازش دهى.

آیا بهتر نیست كه خودت را با این نوع زندگى عادت دهى و با كمال‏آسودگى زندگى كنى و هنگامیكه شوهرت به خانه آمد از او استقبال كنى وبا سخنان شیرین به كسب و كار تشویقش كنى و با لب خندان تا درب خانه‏بدرقه‏اش نمایى و با یك خداحافظى گرم تا ملاقات بعد دلشادش سازى؟

اگر چنین كردى به كسب و كار و خانه و زندگى علاقه‏مند میگردد.

دنبال خوشگذرانى نمى‏رود.اعصابش سالم مى‏ماند،تصادف نمیكند، زودتر به خانه مى‏آید، براى رفاه و آسایش شما بیشتر زحمت مى‏كشد.

اگر شوهرت یك كارگر شبانه است‏براى تامین مخارج شما ازاستراحت‏شب چشم پوشى نموده است،خودت را با اینگونه زندگى عادت‏بده،اظهار نارضایتى نكن.

اگر از تنهایى حوصله‏ات سر مى‏رود مى‏توانى مقدارى از كارهاى‏خانه را در شب انجام دهى. مقدارى از شب را به خیاطى و گلدوزى وخواندن كتاب بگذرانى،وقتى شوهرت از كارخانه به منزل آمد فوراصبحانه را حاضر كن،اتاقى برایش خلوت كن تا بخوابد و رفع خستگى‏كند، بچه‏ها را عادت بده سر و صدا نكنند،و نزدیك استراحتگاه شوهرت‏نروند.به آنها بفهمان كه پدرتان شب نخوابیده و باید روز استراحت كند.

بلكه خودت و بچه‏ها هم مى‏توانید شبها كمتر بخوابید و روز با شوهرت‏قدرى استراحت نمایید،مزاحم او نشو بگذار خوب بخوابد،بدین نكته‏توجه داشته باش كه شوهرت تمام شب را بیدار بوده و روز برایش به منزله‏شب است‏باید بدون سر و صدا استراحت كند.

یك چنین خانمى باید دو برنامه داشته باشد یكى براى خودش‏دیگرى براى شوهرش.مبادا با نق نق و اوقات تلخى روح خسته‏اش راخسته‏تر كنى.بگذار اعصابش سالم باشد تا براى تامین مخارج شمازحمت‏بكشد.به كارش ایراد نگیر،كار او چه عیبى دارد؟اگر بیكارى وتنبلى میكرد یا دنبال ولگردى مى‏رفت‏بهتر بود؟افتخار كن كه چنین شوهرزحمت‏كشى دارى كه براى تهیه روزى خواب شب را بر خودش حرام‏نموده،از جدیت و استقامت او قدردانى كن،با لب خندان تا درب منزل‏بدرقه‏اش كن.

اگر شوهرت یك طبیب یا یك دانشمند اهل مطالعه است،و شب وروز براى اجتماع زحمت مى‏كشد از زحماتش قدردانى كن،به وجودچنین شوهر ارزنده‏اى افتخار كن.

البته لازمه شغلش اینست كه اوقات فراغت زیادى ندارد لیكن تومى‏توانى برنامه زندگى خودت را با شغل او تطبیق دهى.انتظار نداشته‏باش دست از شغلش بردارد تا مطابق میل تو در آید.بگذار با فكر آزاد به‏كار و مطالعات خودش مشغول باشد.

وقتى مشغول كار است مى‏توانى‏كارهاى خانه را انجام دهى،و بقیه را بخواندن كتاب بپردازى یا با اجازه‏او،به منزل خویشان و دوستانت‏بروى.اما سعى كن هنگامیكه موقع‏استراحت‏شوهرت فرا مى‏رسد در منزل حاضر باشى.قبلا برایش وسیله‏پذیرایى آماده كن.وقتى وارد شد با لب خندان و خلق خوش استقبالش‏كن.با اظهار محبت گرم و شیرین زبانى خستگى اعصابش را برطرف‏ساز. مبادا از كارش ایراد بگیرى و اعصاب خسته‏اش را خسته‏تر كنى.

اگر خوب شوهردارى كنى نه تنها اسباب عظمت و ترقى او رافراهم ساخته‏اى بلكه در خدمت اجتماعى او نیز سهیم خواهى شد.

هر زنى لیاقت همسرى چنین مردان پر كارى را ندارد با فداكاریهاو رفتار پسندیده‏ات یاقت‏خویش را باثبات رسان.

اگر شوهرت شغلى دارد كه لباسهایش كثیف و چركین مى‏شود لابدآنرا مناسب وضع خودش تشخیص داده كه انتخاب نموده است،خرده‏گیرى و ایراد و نق نق نكن.نگو:این چه شغل كثیفى است انتخاب‏كرده‏اى باید آنرا ترك كنى.

خانم محترم،كار كردن عیب نیست هر چه و هر كه باشد،بیكارى و تنبلى و دنبال كارهاى غیر مشروع رفتن عیب است،باید از یك چنین‏مردى قدردانى كنى كه براى تهیه روزى زحمت مى‏كشد و عرق مى‏ریزد،باایراد و بدگویى،اسباب دلسردى او را فراهم نساز،اصرار نكن حتماشغلش را تغییر دهد،لابد آنرا مناسب شناخته كه دنبالش مى‏رود.

تو از وضع كسب و كار بى‏اطلاعى،خیال میكنى تغییر شغل كارآسانى است،اصولا چه عیبى دارد كه اصرار دارى تغییرش بدهد،مگر نفت‏فروشى و ذغال فروشى و تعمیر موتور آلات مثلا چه بدى دارند؟تنها عیبى‏كه مى‏توانى بتراشى كثیف شدن لباس است.حل آن هم چندان دشوارنیست،اگر شوهرت لباس مخصوص كار ندارد با زبان خوش از او تقاضاكن لباس كار تهیه كند،و زود بزود لباسهایش را شست و شو و تمیز كن،به هر حال موضوع آن قدر مهم نیست كه به طلاق و جدایى منجر شود،ایراد و بهانه جویى بعض خانمها واقعا تعجب‏آور است.

زنى در شوراى داورى گفت:«شوهرم تغییر شغل داده بوى نفت‏میدهد از این وضع خسته شده‏ام (6) ».

 

پى‏نوشتها :

1-بحار جلد 103 ص 235.

2-اطلاعات 10 آبان 1354.

3-اطلاعات 13 اردى بهشت 1349.

4-اطلاعات 16 اردى بهشت 1349.

5-بحار جلد 74 ص 101.

6-اطلاعات 13 مرداد 1349

دوشنبه 15/7/1392 - 12:31
ازدواج و همسرداری
با خویشان شوهرت بساز

یكى از مشكلات زندگى،اختلاف زن و بستگان شوهر است.

اكثر زنها با مادر و برادر و خواهر شوهرشان میانه خوبى ندارند،وبالعكس، پیوسته نزاع و قهر و دعوا دارند.از یك طرف زن كوشش میكندشش دانگ شوهرش را تصاحب كند به طوریكه به دیگرى حتى مادر وبرادر و خواهرش توجه نداشته باشد.سعى میكند علاقه آنها را قطع كند،بدمى‏گوید،دروغ مى‏سازد،قهر و دعوا میكند.از طرف دیگر مادر شوهر،خودش را مالك پسر و عروس میداند.سعى میكند به هر طور شده پسرش‏را نگهدارد،نگذارد یك زن تازه وارد، شش دانگ او را تصاحب كند.

بدینمنظور به كارهاى عروس ایراد میگیرد،بدگویى میكند،دروغ جعل‏میكند.هر روز جنگ و دعوا دارند مخصوصا اگر در یك منزل زندگى‏كنند.اگر یكى از آنها یا هر دو نادان و لجباز باشند ممكن است كار به‏جاهاى باریك حتى ضرب و خودكشى منتهى شود.ماهى نیست كه چندین‏عروس از دست مادر شوهر خویش خودكشى نكنند.شما مى‏توانید اخبارآنها را در جرائد بخوانید.

از باب نمونه:«تازه عروسى...كه از بدرفتاریهاى مادر شوهرش‏بتنگ آمده بود خود را آتش زد (3) ».

«زنى به علت‏بدرفتارى و بهانه‏گیرى مادر شوهرش خودسوزى‏كرد (4) ».

آنها شب و روز در مبارزه و زورآزمایى هستند لیكن غم و غصه وناراحتى آن مال مرد است.

عمده اشكالش اینست كه دو طرف نزاع افرادى هستند كه مردنمى‏تواند به آسانى از آنها دست‏بردارد.از یك طرف همسرش را مى‏بیندكه از پدر و مادر چشم پوشیده و با صدها امید و آرزو به خانه شوهر آمده‏است،آمده تا مستقل و صاحب خانه و زندگى باشد.وجدانش میگوید بایداسباب خوشى و رضایت‏خاطر او را فراهم سازم و از وى حمایت كنم.به‏علاوه همسر دائمى و شریك زندگى اوست نمى‏تواند از حمایت او دست‏بردارد.از طرف دیگر فكر میكند:پدر و مادرم سالها برایم زحمت‏كشیده‏اند.با صدها امید و آرزو بزرگم كرده‏اند،با سوادم نموده‏اند، شغل‏برایم تهیه كرده‏اند،زن برایم گرفته‏اند،امید و آرزو داشته‏اند بهنگام‏ناتوانى دستشان را بگیرم.

خلاف وجدان است قطع رابطه كنم و اسباب‏ناراحتى آنها را فراهم سازم.به علاوه،دنیا هزار نشیب و فراز دارد،سختى‏و سستى دارد،بیمارى و ناتوانى دارد،گرفتارى و درماندگى دارد، دشمنى‏و دوستى دارد،تصادف و مرگ دارد.در این مواقع حساس احتیاج به‏مددكار دارم و تنها كسانیكه ممكن است‏بهنگام گرفتارى دستم را بگیرند و از خودم و خانواده‏ام حمایت كنند پدر و مادر و خویشانم مى‏باشند.در این‏دنیاى تاریك نمى‏توانم بى‏پناه باشم و خویشانم بهترین پناهند.پس‏نمى‏توانم از آنها دست‏بردارم.

در اینجاست كه یك مرد عاقل خودش را در بین دو محذور بزرگ‏مشاهده میكند.یا باید گوش به حرف همسرش بدهد و دست از پدر و مادربردارد،یا مطابق میل پدر و مادر رفتار كند و همسرش را برنجاند،وهیچیك از این دو امر برایش امكان پذیر نیست.

بدین جهت ناچار است‏با هر دو بسازد.و تا حد امكان هر دو راراضى نگه بدارد.آن هم كار بسیار دشوارى است.لیكن اگر زن حرف شنوو عاقل باشد و سرسختى و لجاجت‏بخرج ندهد حل مشكل آسان میگردد.

از این رهگذر است كه مرد از همسرش كه از همه كس به اونزدیك‏تر و مهربانتر است انتظار دارد كه در حل این مشكل به وى كمك‏كند.عروس اگر در مقابل مادر شوهر قدرى تواضع كند،حالت تسلیم بخودبگیرد،به او احترام كند،اظهار محبت نماید،در كارها با او مشورت كند،گرم بگیرد،مانوس شود،استمداد كند همان مادر شوهر بزرگترین پشتیبانش‏خواهد شد.

انسان كه مى‏تواند با اخلاق خوش و اظهار محبت‏یك طائفه رادوست و غمخوار خویش گرداند آیا حیف نیست كه به واسطه لجاجت وتكبر و خودخواهى این همه یار و یاور را از ست‏بدهد؟

آیا فكر نمیكند كه در نشیب و فرازها و سختیها و گرفتاریهاى‏روزگار به یارى دیگران نیازمند است،و در آن مواقع حساس كمتر كسى به‏فكر انسان است،تنها خویشان و اقاربند كه بداد او مى‏رسند. آیا بهتر نیست كه با اخلاق خوش و مهربانى با خویشانش معاشرت‏و رفت و آمد كند تا از لذائذ انس و محبت‏برخوردار گردد و یك طائفه‏دوست و پشتیبان واقعى داشته باشد؟

آیا سزاوار است‏با بیگانگان طرح دوستى بریزد و دوست و رفیق‏پیدا كند لیكن با خویشان و اقاربش قطع رابطه كند؟در صورتیكه به تجربه‏ثابت‏شده كه در مواقع گرفتارى اكثر دوستان انسان را رها میكنند ولى‏همان خویشان متروك به یاریش مى‏شتابند،زیرا پیوند خویشى یك پیوندطبیعى است كه به آسانى بریده نمى‏شود.

در مثل‏هاى عامیانه گفته شده:خویش و اقوام اگر گوشت انسان رابخورند استخوانش را دور نمى‏ریزند.

حضرت على علیه السلام فرمود:«انسان هیچگاه از خویشانش‏بى‏نیاز نمى‏شود،و لو مال و اولاد هم داشته باشد.به ملاطفت و احترام آنهااحتیاج دارد.آنها هستند كه با دست و زبان از او حمایت میكنند.خویشان واقارب بهتر از او دفاع مى‏نمایند.در مواقع گرفتارى زودتر از دیگران به‏یاریش مى‏شتابند.هر كس از خویشانش دست‏بكشد یك دست از آنهابرداشته لیكن دستهاى زیادى را از دست‏خواهد داد (5) ».

خانم محترم،براى خوشنودى شوهرت،براى راحتى و آسایش‏ خودت، براى اینكه یك طائفه دوست و حامى واقعى پیدا كنى،براى اینكه‏محبوب شوهرت واقع شوى بیا و با خویشان شوهرت بساز.از لجاجت وخودخواهى و تكبر و جهالت دست‏بردار.عاقل و دانا باش. افكارشوهرت را پریشان نساز.فداكارى و شوهردارى كن تا نزد خدا و خلق محبوب باشى.

دوشنبه 15/7/1392 - 12:31
ازدواج و همسرداری
خطاهاى شوهرت را ببخش

به غیر از معصوم همه كس خطا و لغزش دارد.دو نفر كه با هم‏زندگى میكنند و از جهتى تشریك مساعى و همكارى دارند باید لغزشهاى‏یكدیگر را ببخشند تا زندگى آنها ادامه پیدا كند.اگر بخواهند در این باره‏سختگیرى كنند ادامه همكارى غیر ممكن میشود.دو نفر شریك، دو نفرهمسایه،دو نفر رفیق،دو نفر همكار،دو نفر زن و شوهر باید در زندگى‏اجتماعى داراى گذشت‏باشند.هیچ زندگى اجتماعى به مقدار زندگى‏خانوادگى احتیاج به گذشت ندارد.اگر اعضاء یك خانواده بخواهند سختگیرى بعمل آورند و خطاهاى یكدیگر را تعقیب كنند یا زندگى آنها ازهم مى‏پاشد یا بدترین زندگى را خواهند داشت.

خانم محترم،ممكن است از شوهر شما خطا یا خطاهایى صادرشود.ممكن است از روى خشم و غضب به شما اهانت كند.ممكن است‏ناسزائى از دهانش بیرون آید.ممكن است از خود بیخود شده شما رابزند،ممكن است‏یك مرتبه به شما دروغ بگوید،ممكن است كارى راانجام دهد كه مورد پسند شما نباشد،از این قبیل خطاها براى هر مردى‏امكان دارد،اگر بعدا احساس كردى كه از كردار خویش پشیمان شده او راببخش و موضوع را تعقیب نكن.اگر عذرخواهى كرد فورا قبول كن.

اگرپشیمان شده لیكن زیر بار عذرخواهى نمى‏رود در صدد نباش مجرمیت وى‏را باثبات رسانى،زیرا به شخصیت او لطمه وارد میشود،ممكن است‏در صدد تلافى برآید،خطاهاى شما را تعقیب كند،ممكن است كارتان به‏نزاع و جدال و حتى جدائى بكشد اما اگر سكوت كردى و خطایش رانادیده گرفتى در شكنجه وجدان قرار مى‏گیرد و به طور مسلم از كردارخویش پشیمان خواهد شد،آنگاه شما را یك زن با گذشت فهمیده فداكارعاقل خواهد شناخت،مى‏فهمد كه به زندگى و خانواده و شوهر علاقه‏مندهستى،قدر ترا مى‏شناسد و محبتش چند برابر خواهد شد.

رسول خدا صلى الله علیه و آله فرمود:«زن بد،عذر شوهرش رانمى‏پذیرد و خطاهایش را نمى‏بخشد (1) ».

حیف نباشد زن آنقدر كم گذشت‏باشد كه یك خطاى جزئى‏شوهرش را نتواند تحمل كند و بدان علت پیمان مقدس زناشویى را بر هم بزند؟!

«زنى به رئیس دادگاه حمایت‏خانواده گفت،شوهرم قبل از ازدواج‏به من نگفت كه دمت‏سربازى را انجام نداده و این موضوع را از من‏مخفى كرده بود.چند روز پیش متوجه شدم كه به همین زودى باید بخدمت‏برود.و من نمى‏توانم با مردى كه به من دروغ گفته زندگى كنم (2) ».

دوشنبه 15/7/1392 - 12:30
ازدواج و همسرداری
هدف ازدواج

ازدواج براى انسان یك نیاز طبیعى است و فوائد مهمى را در بردارد كه اهم آنها عبارت است از:

1-نجات از سرگردانى و بى‏پناهى و تشكیل خانواده.دختر وپسرى كه ازدواج نكرده‏اند بمنزله كبوترانى بى‏آشیانه هستند،كه بوسیله‏ازدواج خانه و آشیانه و پناهگاه مى‏یابند.شریك در زندگى و مونس ومحرم راز و غمخوار و مدافع و كمك بدست مى‏آورند.

2-ارضاى غریزه جنسى،غریزه جنسى در وجود انسان غریزه‏بسیار نیرومند و ارزنده‏اى است. و بهمین جهت نیاز دارد به وجود همسرى‏كه در یك محیط امن و آرامش،در مواقع احتیاج،از وجودش بهره بگیردو لذت ببرد.تامین صحیح خواسته‏هاى غریزه جنسى یك نیاز طبیعى است‏كه باید اجابت‏شود و الا ممكن است پى‏آمدهاى بد روانى و جسمانى واجتماعى داشته باشد.كسانیكه از ازدواج امتناع مى‏ورزند غالبا به‏بیماریهاى روانى و جسمانى مبتلا مى‏گردند.

3-تولید و تكثیر نسل،بوسیله ازدواج انسان فرزند پیدا میكند.

وجود فرزند ثمره ازدواج و باعث تحكیم بنیاد خانواده و آرامش و دلگرمى‏زن و شوهر میباشد. و بهمین جهت در قرآن و احادیث نسبت‏به ازدواج تاكیدات‏فراوانى بعمل آمده است.از باب نمونه:خدا در قرآن مى‏فرماید:و از آیات‏خدا اینست كه براى شما همسرانى را آفرید تا با آنها انس بگیرید (5) رسول‏خدا صلى الله علیه و آله فرمود:در اسلام بنائى بر پا نشده كه بهتر از تزویج‏باشد. (6)

امیر المؤمنین علیه السلام فرمود:تزویج كنید كه سنت رسول‏خداست.پیامبر صلى الله علیه و آله مى‏فرمود:هر كسى مى‏خواهد از سنت‏من پیروى كند باید ازدواج نماید.بوسیله ازدواج فرزند بیاورید (و تعدادمسلمانها را زیاده گردانید) كه من در قیامت‏با كثرت شما به امتهاى دیگرمباهات و افتخار مى‏كنم. (7)

امام رضا علیه السلام فرمود:هیچكس فائده‏اى بدست نیاورد كه‏بهتر از همسر شایسته باشد. همسرى كه وقتى به او نگاه مى‏كند شادمانش‏میگرداند و در غیاب او نفس خودش و مال او را نگهدارى مینماید. (8)

مطالب مذكور آثار و منافع دنیوى و حیوانى ازدواج بود،كه‏ حیوانات نیز برخى از آنها را دارند این قبیل امور را نمى‏توان هدف اصلى‏ازدواج انسان باعتبار اینكه انسان است،محسوب داشت. انسان در این‏جهان نیامده تا مدتى بخورد و بیاشامد و بخوابد و شهوترانى و لذتجوئى‏كند آنگاه بمیرد و نابود شود.مقام انسان عالى‏تر از اینهاست.انسان آمده تا با علم و عمل و اخلاق نیك نفس خویش را پرورش دهد و در راه كمال وصراط مستقیم انسانیت‏سیر و صعود كند تا به مقام خوب پروردگار جهان‏نائل گردد.

انسان موجودى است عالى كه با تهذیب و تزكیه نفس و اجتناب‏از بدیها و پرورش فضائل و مكارم اخلاق و انجام كارهاى نیك،مى‏تواندبه مقام شامخى نائل گردد كه فرشتگان بدان مقام راه ندارند.انسان‏موجودى است جاودانه و در این جهان آمده تا با راهنمائیهاى پیامبران وبكار بستن قوانین و برنامه‏هاى دین،سعادت دنیا و آخرت خویش را تامین‏كند و در جهان آخرت،در جوار حق،در خوشى و آسایش تا ابد زندگى‏كند.

بنابراین هدف اصلى ازدواج انسان را در این برنامه باید جستجوكرد.هدف ازدواج یك انسان دیندار باید این باشد كه با تعاون و همكارى‏همسرش بتواند نفس خویش را از گناهان و بدیها و اخلاق زشت تهذیب‏نماید و با عمل صالح و اخلاق نیك پرورش دهد تا به مقام شامخ انسانیت‏و تقرب به خدا نائل گردد.و همسر شایسته و خوب و موافق براى رسیدن‏به چنین هدف مهمى ضرورت دارد.

دو انسان مؤمن كه با ازدواج تشكیل خانواده میدهند،از انس ومحبت و آرامش و كامیابیهاى مشروع جنسى برخوردار میشوند،و درنتیجه از انحراف و تمتعات غیر مشروع و راه یافتن به مراكز فساد واعتیادهاى خطرناك و ولگردیها و شب نشینیهاى خانمانسوز محفوظ و درامان خواهند بود.و بهمین جهت پیامبر اكرم و ائمه اطهار علیهم السلام‏نسبت‏به ازدواج بسیار تاكید نموده‏اند.رسول خدا صلى الله علیه و آله فرمود:هر كس كه ازدواج كند نصف دینش را حفظ نموده است. (9)

امام صادق علیه السلام فرمود:دو ركعت نمازى را كه افراد متاهل ‏بخوانند، از هفتاد ركعت نمازى كه افراد غیر متاهل بخوانند افضل ‏میباشد. (10)

وجود همسر دیندار و موافق (چه زن چه مرد) در امكان انجام‏وظیفه و عمل به واجبات و مستحبات و ترك محرمات و مكروهات،وتخلق به اخلاق نیك و اجتناب از اخلاق زشت،نقش بسیار مهمى را ایفامیكند.اگر زن و شوهر هر دو دیندار و در طریق پرورش و تزكیه نفس‏باشند،در پیمودن این راه دشوار نه تنها مانع نخواهند بود بلكه تعاون وتشویق خواهند داشت.مگر یك نفر مجاهد فى سبیل الله بدون تایید وتوافق همسرش مى‏تواند در میدان جهاد خوب بجنگد و حماسه آفرینى كند؟

مگر انسان،بدون توافق همسرش مى‏تواند در كسب و كار و تحصیل اموال‏همه جهات شرعى و اخلاقى را رعایت كند،حقوق واجب مالى را بپردازد،از اسراف و تبذیر اجتناب نماید،و مازاد مخارج ضرورى خویش را درامور خیریه انفاق كند؟

همسر دیندار و مؤمن همسرش را بخوبى و صلاح دعوت میكند وهمسر لاابالى و بد اخلاق همسرش را به فساد و بد اخلاقى میكشد و ازهدف مقدس انسانیت دور میگرداند.و بهمین جهت‏به مرد و زن سفارش‏شده كه بهنگام ازدواج موضوع ایمان و دیندارى و اخلاق را شرط اساسى‏محسوب بدارند.

رسول خدا صلى الله علیه و آله فرمود:خداوند عز و جل فرموده‏است وقتى اراده كنم كه تمام خوبیهاى دنیا و آخرت را براى شخص‏مسلمانى جمع كنم به او قلبى خاشع و زبانى ذاكر و بدنى كه بر بلاها صابرباشد عطا میكنم.و همسر مؤمنى به او میدهم كه هر گاه باو نگاه كندخوشنودش سازد و در غیاب،حافظ نفس خویش و مال او باشد. (11)

شخصى خدمت رسول خدا صلى الله علیه و آله عرض كرد:

همسرى دارم كه بهنگام ورود به خانه باستقبالم مى‏آید و بهنگام خروج‏بدرقه‏ام میكند. هنگامى كه مرا اندوهناك یافت در تسلیت من میگوید:اگردرباره رزق و روزى مى‏اندیشى غصه نخور كه خدا ضامن روزى است.واگر در امور آخرت مى‏اندیشى خدا اندیشه و اهتمام ترا زیاده گرداند.پس‏رسول خدا فرمود:خداى را در این جهان عمال و كارگزارانى است و این‏زن از عمال خدا میباشد.چنین همسرى نصف اجر یك شهید را خواهدداشت. (12)

امیر المؤمنین علیه السلام نیز چنین هدف بزرگى را در نظر داشته‏كه درباره حضرت زهرا علیها السلام فرمود:بهترین كمك است در راه‏اطاعت‏خدا.در تاریخ چنین آمده كه رسول خدا صلى الله علیه و آله روزبعد از عروسى حضرت على و حضرت زهرا براى تبریك و احوالپرسى، به منزل آنها تشریف فرما شد.از حضرت على علیه السلام پرسید:همسرت‏را چگونه یافتى؟ گفت:زهرا را بهترین كمك براى اطاعت‏خدا یافتم.

آنگاه از حضرت زهرا پرسید:شوهرت را چگونه یافتى؟گفت:بهترین شوهر است. (13)

امیر المؤمنین علیه السلام در این جمله كوتاه هم بانوى شایسته ونمونه اسلام را معرفى نمود،هم هدف اساسى و اصلى ازدواج را بیان كرد.

دوشنبه 15/7/1392 - 12:30
شعر و قطعات ادبی
آفتاب مهر
اى آفتاب مهر تو روشنگر وجود
در پیشگاه حكم تو ذرات در سجود
اى میر عسكرى لقب اى فاطمى نسب
آن را كه نیست مهر تو از زندگى چه سود
علمت محیط بر همه ذرات كاینات
فیضت نصیب، بر همه در غیب و در شهود
تاریخ تابناك حیاتت، گر اندك است
بر دفتر مفاخر اسلامیان فزود
عیسى دمى و پرتو رأى منیر تو
زنگار كفر از دل نصرانیان زدود
این افتخار گشته نصیبت كه از شرف
در خانه تو مصلح كل دیده برگشود
اى قبله مراد كه در بركة السّباع
شیران به پیش پاى تو آرند سر فرود
قربان دیده اى كه به بزم تو فاش دید
جاى قدوم عیسى و موسى و شیث و هود
قرآن ناطقى تو و قرآن پاك را
الحق مفسّرى، ز تو شایسته تر نبود
دشمن بدین كلام ستاید ترا كه نیست
در روزگار، چون تو به فضل و كمال و جود
شادى به نزد مردم غمدیده نارواست
جان ها فداى لعل لبت كاین سخن سرود
مدح شما، ز عهده مردم برون بود
اى خاندان پاك كه یزدانتان ستود
از نعمت ولاى شما خاندان وحى
منّت نهاد بر همگان، خالق و دود
اى پورهادى، اى حسن العسكرى ز لطف
بپذیر، از «مؤید» دلخسته این درود
مؤید
شنبه 30/10/1391 - 16:55
شعر و قطعات ادبی
سجده های انتظار
سامرا اى شاهد شبهاى من
خوشه چین خرمن غمهاى من
مرغ دل از خاك تو پر مى‏كشد
جام كوچ سرخ را سر مى‏كشد
اینهمه غم كه دلم را پر نمود
قامت خورشید را خم كرده بود
گاه رنجور از اسارت مى‏شدم
شاهد صدها جسارت مى‏شدم
گاه مى‏شد از جفاى ناكسان
مى‏شدم همخانه با درّندگان
مانده خورشید توانم در شفق
نیست در عُمق نگاه من رمق
چار ساله كودكم با چشم زار
مى‏كشد در سجده هایش انتظار
او پراز احساس درد بى كسى است
اشك چشم او پراز دلواپسى است
ساقى یك جرعه آب زمزم است
زخم تشنه بودنم را مرهم است
مثل من كه خوانده‏ام او را به بر
فاطمه خوانده است او را پشت در
بر غریبى على مؤمن شده
شاهد جان دادن محسن شده
او كتاب پر ز درد فاطمه است
یوسف صحرا نوردِ فاطمه است
انتقام فاطمه در خشم اوست
ذوالفقار مرتضا در چشم اوست
او بود احیاگر قرآن و حج
شیعیان اَلصّبر مِفْتاحُ الْفَرَج
جواد زمانی
شنبه 30/10/1391 - 16:55
مورد توجه ترین های هفته اخیر
فعالترین ها در ماه گذشته
(0)فعالان 24 ساعت گذشته