• مشکی
  • سفید
  • سبز
  • آبی
  • قرمز
  • نارنجی
  • بنفش
  • طلایی
تعداد مطالب : 6580
تعداد نظرات : 457
زمان آخرین مطلب : 3450روز قبل
اهل بیت
چگونگی ازدواج علی(علیه‌السلام) و فاطمه(سلام‌الله‌علیها)
چگونگی ازدواج علی(علیه‌السلام) و فاطمه(سلام‌الله‌علیها)

پیش از عروسی

بزرگان به خواستگاری زهرا(سلام‌الله‌علیها) می‌روند .
شهر مدینه از آرامش نسبی برخوردار بود و مهاجران وا نصار می‌توانستند در پرتو این آرامش، به زندگی روزانه خود بپردازند. هر چند، گاهی پیامبر(صلی الله علیه و آله) آنان را به جنگ با دشمنان دین اسلام فرا می‌خواند، ولی آن نیز برای شان شیرین بود.
در این میان، علی(علیه‌السلام) با كار در نخلستان‌های مدینه، به تنهایی روزگار می‌گذراند. با این همه، در اداره حكومت اسلامی، هیچ گاه از همكاری با پیامبر اكرم(صلی الله علیه و آله) دریغ نمی‌ورزید.
در خانواده پیامبر(صلی الله علیه و آله) نیز فاطمه زهرا(سلام‌الله‌علیها) دختر گرامی نبی اكرم(صلی الله علیه و آله) به سن بلوغ رسیده و افزون بر رشد جسمانی، به رشد عقلی و روحی دست یافته بود. برتری‌های دختر محبوب و نور چشم پیامبر(صلی الله علیه و آله) سبب شده بود اصحاب بزرگ پیامبر(صلی الله علیه و آله) در صدد خواستگاری از او برآیند. با این حال، هرگاه بزرگی نزد پیامبر(صلی الله علیه و آله) می‌آمد، ایشان می‌فرمود:
امرها الی ربها ان شاء ان یزوجها زوجها؛ امر ازدواج فاطمه به دست خداست، اگر خدا بخواهد كه او را شوهر دهد، خود چنین می‌كند.
گاهی نیز می‌فرمود: انی انتظر بها القضا؛ همانا من در امر ازدواج فاطمه، منتظر قضا و فرمان الهی هستم.[1]
روزی ابوبكر نزد پیامبر(صلی الله علیه و آله) رسید، روبه‌روی آن حضرت نشست و گفت: ای رسول خدا! شما از ویژگی‌ها و پیشینه من در اسلام آگاهی و.... وی همین گونه ویژگی‌های خود را بر می‌شمرد تا این كه پیامبر(صلی الله علیه و آله) فرمود: چه می‌خواهی؟ ابوبكر گفت: فاطمه را به نكاح من در آور! پیامبر(صلی الله علیه و آله) ساكت شد واز وی روبرگردانید.
ابوبكر با ناامیدی و ناراحتی از خانه پیامبر(صلی الله علیه و آله) بیرون رفت. در راه به عمر برخورد و داستان خود را برای او بازگو كرد. عمر گفت: من نزد پیامبر(صلی الله علیه و آله) می‌روم و همانی را كه تو می‌خواستی، می‌طلبم. با این حال، پیامبر(صلی الله علیه و آله) همانند پیش رفتار كرد و عمر نیز ناامید بازگشت.[2]
هم چنین عبدالرحمن بن عوف كه یكی از سرمایه‌داران زمان خود بود، به خواستگاری فاطمه(سلام‌الله‌علیها) رفت. وی، صد شتر با باری از پارچه‌های گران‌بهای مصری به همراه 10 هزار دینار طلا را به عنوان مهریه فاطمه زهرا (سلام‌الله‌علیها) پیشنهاد كرد.[ 3] پیامبر(صلی الله علیه و آله) از این سخن خشمگین شد و حتی سنگریزه به سویش پرتاب كرد. پیامبر(صلی الله علیه و آله) فرمود: تو پنداشتی من بنده‌ی پول وثروتم!
هنگامی كه همه خواستگاران فاطمه زهرا(سلام‌الله‌علیها) پاسخ رد شنیدند، با خود گفتند كه به یقین پیامبر(صلی الله علیه و آله)، علی(علیه‌السلام) را برای دختر دردانه‌اش برگزیده است. از این رو، بر آن شدند تا علی(علیه‌السلام) را به این كار، تشویق كنند.

علی(علیه‌السلام) و خواستگاری

امام علی(علیه‌السلام) در نخلستان‌های مدینه سرگرم آبیاری بود و با شترش، آب می‌كشید. ناگاه دید ابوبكر بن ابی قحافه، عمر بن خطاب و سعد بن معاذ به سوی او می‌آیند. آنان چون به علی(علیه‌السلام) رسیدند، گفتند: برای چه از فاطمه خواستگاری نمی‌كنی؟ علی(علیه ‌السلام) كه از مدت‌ها پیش به خواستگاری از حضرت زهرا(سلام‌الله‌علیها) می‌اندیشید، فرمود:
میلی را كه در من، ساكن و بی‌حركت بود، به حركت در آوردید و امری را كه در من خفته بود، بیدار كردید. به خدا سوگند! فاطمه در اندیشه من، جایگاه بزرگی دارد. همانند من، چگونه در برابر [مسأله‌ی ازدواج با] فاطمه، بردبار و ساكت بنشیند، جز این كه كمی مال، مرا از رسیدن به آرزوهایم باز داشته است[4].
آنان گفتند: اگر پیامبر(صلی الله علیه و آله)، فاطمه را به تو ندهد، پس می‌خواهد به ازدواج چه كسی درآورد؟ در حالی كه تو نزدیك‌ترین فرد به او هستی. این مسأله نشان می‌دهد كه علی(علیه‌السلام) از مدت‌ها پیش، به چنین پیوندی، مایل بوده، ولی به دلیل كمبودهای اقتصادی و شرم داشتن از رسول خدا(صلی الله علیه و آله) آن را بازگو نكرده است.
علی(علیه‌السلام) با توكل به خدا ره سپار خانه نبی اكرم(صلی الله علیه و آله) گشت. پیامبر(صلی الله علیه و آله) در خانه ام سلمه بود كه علی(علیه‌السلام) در خانه را به صدا درآورد. در همین زمان، پیامبر(صلی الله علیه و آله) به ام سلمه فرمود: برخیز و در را باز كن. این كسی است كه خدا و رسولش، او را دوست دارند. ام سلمه پرسید: این مرد كیست كه پیش از دیدار، او را می‌ستایی؟ حضرت پاسخ داد: ام سلمه! او مردی است كه در برابر دشواری‌ها، سست و ناتوان نیست. او دوست، برادر و پسر عمو و محبوب‌ترین مردم نزد من است.[ 5] ام سلمه تا این سخن را شنید، با شتاب در را باز كرد. علی وارد شد و روبه‌روی پیامبر(صلی الله علیه و آله) نشست. با این حال، به دلیل جلال و هیبت رسول خدا(صلی الله علیه و آله) نمی‌توانست مطلبش را بگوید. از این رو، به زمین چشم دوخته بود.
پیامبر(صلی الله علیه و آله) فرمود: آیا برای حاجتی آمده‌ای؟ حاجتت را بگو. علی(علیه‌السلام) لب به سخن گشود و گفت: پدر و مادرم به فدایت! می‌دانی در كودكی، مرا از ابی‌طالب و فاطمه بنت اسد گرفتی. آن گاه مرا به غذای خود تغذیه كردی و با ادب خود، پروراندی. در محبت و شفقت از پدر و مادرم بهتر بودی و خداوند، مرا به دست تو، هدایت كرد. به خدا سوگند! شما ذخیره من در دنیا و آخرت هستید. ای رسول خدا! برای خواستگاری فاطمه آمده‌ام، آیا شما می‌پذیرید؟[6] در این هنگام، پیامبر(صلی الله علیه و آله) كه گویا از پیش منتظر چنین درخواستی بود، شادمان شد و با تبسم فرمود: مرحبا و اهلا یا علی! پیش از تو نیز مردان دیگری آمدند و هر بار من به فاطمه می‌گفتم، ولی نشانه‌ی كراهت در صورتش می‌دیدم.[ 7]
پس پیامبر(صلی الله علیه و آله) برخاست و نزد فاطمه رفت تا دختر خود را از خواستگاری علی(علیه‌السلام) خبردار سازد. البته دیگر نیازی به آن نبود كه پیامبر(صلی الله علیه و آله) از ویژگی‌های علی(علیه‌السلام) برای او سخن بگوید؛ زیرا علی(علیه‌السلام) بالاتر از آن بود كه برای فاطمه ناشناخته باشد. پیامبر(صلی الله علیه و آله) به همین سخن بسنده كرد كه: یا فاطمه! علی كسی است كه خویشاوندی او و جایگاهش را در اسلام می‌دانی. من از خدا خواستم كه تو را به ازدواج بهترین آفریده‌اش درآورد. پس نظر و تصمیم تو چیست؟ [8]
فاطمه ساكت شد، ولی رویش را برنگرداند. حیا نیز او را از تصریح به موافقت باز می‌داشت، پس سكوت كرد. پیامبر(صلی الله علیه و آله) چون نارضایتی و خودداری را در چهره‌ی مبارك زهرا نیافت، با خوشحالی برخاست و فرمود: الله اكبر! سكوتها اقرارها؛ خداوند بزرگ است. سكوت او نشانه‌ی رضایت اوست. [9]
علی(علیه‌السلام) همچنان در اتاق پذیرایی، منتظر پاسخ دختر پیامبر(صلی الله علیه و آله) بود. ناگهان پیامبر(صلی الله علیه و آله) وارد شد و به علی(علیه‌السلام) مژده داد كه فاطمه پذیرفته است. علی كه با شنیدن پاسخ مثبت فاطمه، در شادی غرق شده و به آرزوی خود رسیده بود، فرمود: مرا به دست یابی به آرزو بشارت دادی، شما همیشه نیكو خوی و ستوده نفس و مبارك بخت بوده‌اید. سلام خدا بر شما باد.[10]
پیامبر(صلی الله علیه و آله) گفت: آیا چیزی داری كه با آن، شما را به ازدواج هم درآورم؟ علی گفت: پدر و مادرم به فدایت! چیزی از من بر تو پوشیده نیست، تنها یك شمشیر، یك سپر و یك شتر دارم كه با آن آب كشی می‌كنم.[11] پیامبر(صلی الله علیه و آله) فرمود: یا علی از شمشیرت بی‌نیاز نیستی؛ چون با آن در راه خدا جهاد می‌كنی و دشمنان خدا را می‌كشی. با شتر نیز نخلستان‌ها را آب می‌دهی و با آن، مسافرت‌ می‌كنی و روزی اهل خانه‌ات را فراهم می‌سازی. سپر را می‌پذیرم؛ آن را بفروش و به نزد من آی.[12] سپس افزود: ای علی! شاد باش. همانا خداوند، فاطمه را در آسمان به نكاح تو درآورد پیش از آن كه من، او را در زمین، به همسری تو درآورم. پیش از این كه تو بیایی، فرشته‌ای از اسمان نزد من آمد كه بیش‌تر از حد معمول، صورت و بال داشت و هرگز مثل او را ندیده بودم. پس بر من سلام كرد و گفت: ای محمد! شاد باش برای سامان یافتن كارهای پریشان و به هم ریخته و پاكی نسل.[13]

خطبه عقد در مسجد

به دستور پیامبر(صلی الله علیه و آله)، علی(علیه‌السلام) به سوی مسجد رفت تا پیامبر(صلی الله علیه و آله) نیز در پی او بیاید. در بین راه، ابوبكر و عمر را دید و داستان خود را برای آنان بازگو كرد. آن گاه به مسجد رفت. هم چنین پیامبر(صلی الله علیه و آله) به بلال دستور داد كه مهاجر و انصار را در مسجد گردآورد. پس از مدتی كوتاه، همگی در مسجد بودند، پیامبر(صلی الله علیه و آله) بر منبر بالا رفت و پس از ستایش خداوند فرمود:
ای مردم! بزرگان قریش، فاطمه را از من خواستگاری كردند و من در پاسخ گفتم كه به خدا سوگند! من شما را رد نكردم، بلكه خداوند شما را رد كرده است.[14]
در همین حال، جبرئیل بر پیامبر(صلی الله علیه و آله) نازل شد و گفت:
خداوند فرموده است كه اگر علی را برای فاطمه نیافریده بودم از آدم ابوالبشر تا روز قیامت، شوهر و همسری هم تراز فاطمه پیدا نمی‌شد.[15]
پیامبر(صلی الله علیه و آله) نیز پیام جبرئیل را ابلاغ كرد و فرمود:
ای مردم! جبرئیل بر من نازل شد و مرا آگاهی داد كه خداوند جلیل، علی و فاطمه را در آسمان‌ها به نكاح هم درآورده است و از فرشتگان گواه گرفت و فرمان داد تا من نیز در روی زمین، فاطمه را به نكاح علی درآورم و شما را گواه بگیرم. پس فاطمه را به ازدواج علی درآوردم. ای علی! راضی شدی؟[16]
علی ایستاد و با چهره‌ای شاداب فرمود:[17]
خدا را بر نعمت‌های او سپاس‌گزارم و گواهی می‌دهم كه جز او، خدایی نیست. درود بر محمد(صلی الله علیه و آله)؛ درودی كه مقام و درجه‌اش را بالا برد. ای مردم! خداوند، ازدواج را برای ما پسندیده دانسته و بدان دستور داده است. خدا، ازدواج من و فاطمه را مقدر ساخته و بدان حكم كرده است. ای مردم! رسول خدا، فاطمه را به عقد من درآورده و زره‌ام را بابت مهر پذیرفت. از آن حضرت بپرسید و گواه باشید.
پس از این كه پیامبر(صلی الله علیه و آله) به پرسش حاضران، پاسخ مثبت داد، فرمود:
بارك الله لهما و علیهما و جمع شملهما؛ خداوند برای شما مبارك گرداند و اجتماع‌تان را پاینده بدارد.[18]

مهریه

درباره‌ی مهریه حضرت زهرا(سلام‌الله‌علیها)، روایت‌های گوناگونی رسیده است. برای نمونه 400 درهم،480 درهم[19] و 800 درهم[20] گفته‌اند كه در ظاهر، 500 درهم درست است؛ زیرا در روایت‌هایی، اهل بیت(علیهم‌السلام) مهریه حضرت زهرا(سلام‌الله‌علیها) را 500 درهم عنوان كرده‌اند. علامه مجلسی در بحارالانوار درباره ازدواج امام جواد(علیه‌السلام) و ام فضل آورده است كه مهر ام فضل را مهریه حضرت زهرا(سلام‌الله‌علیها) قرار دادند كه 500 درهم است.[21]
باید دانست این 500 درهم، جنبه مالی و ظاهری مهریه آن حضرت است؛ زیرا در عالم ملكوت و ماوراء این طبیعت مادی، مهر گران بهاتری برای ایشان در نظر گرفته‌اند. برای نمونه، در روایت‌های فراوانی تصریح شده است كه شفاعت گناه كاران امت محمد(صلی الله علیه و آله) مهریه‌ی حضرت زهرا(سلام‌الله‌علیها) است.[22]
هنگامی كه حضرت زهرا شنید پیامبر(صلی الله علیه و آله) برای او، مهری قرار داده است، به رسول خدا گفت: پس تفاوت من و دختران مردم چیست؟ از شما می‌خواهم كه از خدا بخواهی مهریه‌ی مرا، شفاعت از گناه كاران امت شما قرار دهد. در این هنگام، جبرئیل نازل شد. نوشته‌ای از حریر در دستش بود كه بر آن چنین نقش بسته بود:
جعل الله مهر فاطمة الزهرا شفاعة المذنبین من امة ابیها؛ خداوند، مهریه فاطمه زهرا را شفاعت از گناه كاران امت پدرش قرار داد.[23]

جهیزیه‌ی با بركت

علی(علیه‌السلام) به دستور پیامبر(صلی الله علیه و آله) سپر خود را كه حطیمیه[24] نامیده می‌شد و هدیه پیامبر(صلی الله علیه و آله) از غنیمت‌های غزوه بدر بود، به 400 یا 480 یا 500 درهم فروخت. بنابر قولی، عثمان زره را خرید، ولی بعد به علی(علیه‌السلام) پس داد.[25] علی(علیه‌السلام) پول را نزد پیامبر(صلی الله علیه و آله) آورد. ایشان نیز پول را سه بخش كرد؛ بخشی برای خریدن جهیزیه، بخشی برای خریدن عطر و بوی خوش شب عروسی و بخش دیگر برای غذای ولیمه عروسی، آن گاه پول غذا را نزد ام سلمه به امانت نهادند.
پیامبر(صلی الله علیه و آله) پول جهیزیه را به ابوبكر داد تا همراه سلمان و بلال، آن چه را شایسته است برای دخترش بخرند. آنان به بازار رفتند و جهیزیه‌ای بسیار مختصر، ولی با بركت برای این تازه عروس و داماد خریدند. این وسایل عبارت بود از: روسری بزرگ به 4 درهم. یك قواره پیراهن به 7 درهم، یك تخت كه با چوب و برگ خرما ساخته شده بود، 4 عدد بالش از پوست گوسفند كه از گیاه خوش بوی اذخر پر شده بود، یك پرده‌ی پشمی، یك قطعه حصیر، یك مشك چرمی، یك عدد آسیاب كوچك دستی، یك تشت مسی، یك ظرف برای دوشیدن شیر و یك سبوی گلی سبز رنگ.[26]
البته در برخی منابع،[27] مقنعه، 2 بازوبند، آرد، 2 كوزه و در برخی دیگر،[28] عبای خیبری، ریسمانی كه از پوست خرما بافته شده، سفره پوستی و فرشی بافت مصر را كه لا به لای آن از پشم بود، به شمار جهیزیه حضرت فاطمه(سلام‌الله‌علیها) افزوده‌اند. هنگامی كه جهیزیه حضرت فاطمه را نزد پیامبر بردند، حضرت بر آن وسایل دست كشید و فرمود: بارك الله لاهل البیت؛ خداوند بر شما اهل بیت(علیهم‌السلام) مبارك گرداند.[29] بنابر گفته آیت الله مكارم شیرازی، پیامبر(صلی الله علیه و آله) گریست. آن گاه سر به آسمان برداشت و فرمود: خداوندا! بر خانواده‌ای كه مهم‌ترین ظروف آن ظرفی سفالین است، مبارك گردان.[30]

عروسی مبارك
فاصله افتادن میان عقد و عروسی

پس از مراسم عقد در مسجد، میان عقد و عروسی، فاصله‌ای افتاد كه برخی آن را یك ماه[31] و برخی دیگر تا چند ماه دانسته‌اند.[32]
دلیل این فاصله افتادن، آن بود كه علی(علیه‌السلام) شرم داشت از رسول خدا بخواهد فاطمه را برای آغاز زندگی مشترك به خانه او بفرستد. پیامبر(صلی الله علیه و آله) نیز كرامت و شأن دخترش را حفظ می‌كرد و منتظر گفتن علی(علیه‌السلام) بود. از این رو، هر بار كه علی(علیه‌السلام) را می‌دید، از فاطمه و از جمال و كمالش سخن می‌گفت.
روزی عقیل نزد برادرش ـ علی(علیه‌السلام)ـ آمد و او را برای برپایی عروسی تشویق كرد. علی(علیه‌السلام) شرم و حیای خود از پیامبر(صلی الله علیه و آله) را با عقیل در میان گذاشت. عقیل تدبیری اندیشید و به همراه علی(علیه‌السلام) به سوی خانه پیامبر(صلی الله علیه و آله) به راه افتادند. در راه، ام ایمن را دیدند. ماجرا را به او گفتند و او را عهده‌دار این كار كردند.
ام ایمن پیش ام سلمه و دیگر زنان پیامبر(صلی الله علیه و آله) رفت و آنان را از شرم و حیای علی(علیه‌السلام) درباره‌ی عروسی آگاه ساخت. آن گاه همگی با هم نزد پیامبر(صلی الله علیه و آله) رفتند و گفتند: ای رسول خدا! پدر و مادرمان فدایت باد! برای امری گرد آمدیم كه اگر خدیجه زنده بود، چشمانش به آن روشن می‌گشت.[33] پیامبر(صلی الله علیه و آله) چون اسم خدیجه را شنید، گریست. سپس فرمود: چه كسی همتای خدیجه است و می‌تواند جای خالی او را برای من پر كند؟ هنگامی كه مردم مرا تكذیب می‌كردند و در راه دین خدا، آزار می‌دادند، مرا تصدیق كرد، و با مال خویش، مرا یاری داد.[34] ام سلمه گفت: خداوند بین ما و او را در درجه‌های بهشت و رضوان و رحمتش جمع كند. ای رسول خدا! علی(علیه‌السلام) برادر تو در دنیاست و در نسب، پسر عموی توست و دوست دارد كه زنش را به خانه ببرد.[35]
به روایتی، ام ایمن كه سخن گوی آنان بود گفت: ای رسول خدا! اگر خدیجه زنده بود، دیدگانش به زفاف علی(علیه‌السلام) و فاطمه روشن می‌شد. همانا علی(علیه‌السلام)، همسرش را می‌خواهد و چشمان فاطمه(سلام‌الله‌علیها) نیز به دیدن شوهرش روشن می‌گردد و نیز چشمان ما.[36] پیامبر(صلی الله علیه و آله) فرمود: پس چرا علی(علیه‌السلام) نمی‌خواهد؟ گفتند: ای رسول خدا! حیا او را باز می دارد. پیامبر(صلی الله علیه و آله) به ام ایمن فرمود: به سوی علی(علیه‌السلام) برو و او را نزد من بیاور.
ام ایمن بیرون رفت و ماجرا را به علی(علیه‌السلام) بازگو كرد. آن گاه هر دو نزد پیامبر(صلی الله علیه و آله) آمدند. پیامبر(صلی الله علیه و آله) به علی(علیه‌السلام) فرمود: آیا دوست داری همسرت را به تو بدهم و تو او را به خانه ببری؟ علی(علیه‌السلام) فرمود: آری. آن گاه پیامبر(صلی الله علیه و آله) فرمود: امشب یا فردا شب، فاطمه را به تو می‌دهم تا زندگی خود را آغاز كنید، ان شاء الله خانه‌ات را آماده كن.[37]

آراستن خانه

علی(علیه‌السلام) به پیامبر(صلی الله علیه و آله) فرمود كه من جز خانه حارث بن نعمان جای دیگری سراغ ندارم. پیامبر(صلی الله علیه و آله) پذیرفت. حارث نیز خانه‌اش را به علی(علیه‌السلام) و فاطمه داد.[38] نخستین كار، آماده ساختن و پاكیزگی حجله‌ی عروس بود. برای این كار، علی(علیه‌السلام) وسایلی را خرید كه عبارت بود از: یك چوب برای آویزان كردن لباس یا مشك آب، یك متكا، یك مشك آب و یك غربال آرد. بدین ترتیب، خانه علی(علیه ‌السلام) برای گام نهادن فاطمه زهرا(سلام‌الله‌علیها) آماده گشت.

ولیمه

ولیمه از سنت‌های نیكو و پسندیده اسلام است كه نبی اكرم(صلی الله علیه و آله) نیز به آن دستور داده است؛ زیرا خداوند؛ غذا دادن را دوست دارد و سبب محبت انسان‌ها به یكدیگر می‌شود. ام سلمه، پول فروش زره را به علی(علیه‌السلام) داد تا با آن، ولیمه و مهمانی عروسی را برپا كند. پیامبر(صلی الله علیه و آله) به علی(علیه‌السلام) فرمود: ما نان و گوشت داریم. تو نیز خرما و روغن و كشك را فراهم كن.[39] سعد برای كمك به ولیمه عروسی، یك گوسفند آورد. برخی دیگر از اصحاب نیز به اندازه توانایی خود، كمك كردند.[40] غذای ولیمه آماده شد؛ نان، خرما، روغن، گوشت پخته و كشك.
پیامبر(صلی الله علیه و آله) به علی(علیه‌السلام) دستور داد كه مردم را برای ولیمه دعوت كند. علی(علیه‌السلام) به مسجد رفت، ولی مسجد از مسلمانان مهاجر و انصار پر بود. او نمی‌خواست برخی را دعوت كند و برخی دیگر را دعوت نكند. بنابراین، بربلندی ایستاد و صدا زد: اجیبوا الی ولیمة فاطمة بنت محمد؛ به ولیمه‌ی فاطمه دختر محمد(صلی الله علیه و آله) بیایید.[41] مسلمانان گروه گروه راه خانه پیامبر(صلی الله علیه و آله) را در پیش گرفتند. غذا اندك بود و به همه نمی‌رسید. پیامبر(صلی الله علیه و آله) دست مبارك خود را بر غذا نهاد و دعا كرد. به بركت دعای پیامبر(صلی الله علیه و آله) همگی از آن غذا خوردند و سیر شدند، غذا نیز كم نیامد.[42]

عروس نور در خانه

علی(علیه‌السلام) و پیامبر(صلی الله علیه و آله) برای بهتر شدن عروسی، هرگونه تدبیری را اندیشیده بودند. جابر می‌گوید: ما در عروسی علی(علیه‌السلام) و فاطمه حاضر بودیم و هیچ مجلس عروسی را بهتر از آن ندیدیم.[43]
پیامبر(صلی الله علیه و آله) به زنان خود دستور داد تا حضرت زهرا را بیارایند. آنان، فاطمه(سلام‌الله‌علیها) را با بوهای خوش عطر آگین ساختند[44] و در حالی كه شعر می‌خواندند،[45] لباسی را كه از بهشت آمده بود، بر تنش پوشاندند.
داستان لباس بهشتی این گونه است[46] كه پیامبر اكرم(صلی الله علیه و آله) برای عروسی دخترشان لباسی زیبا خرید. پس از مدتی، فقیری به در خانه نبی آمد و گفت: لباسی كهنه می‌خواهم. با این حال، حضرت زهرا، لباس نو و تازه خود را به او بخشید. آن گاه جبرئیل نازل شد و گفت: ای محمد! خداوند بر تو سلام می‌رساند و دستور داد بر فاطمه درود بفرستم و برای او، پیراهن بهشتی از سندس سبز فرستاده است. لباس بهشتی را بر تن عروس بهشتی كردند تا این كه غروب شد. پیامبر(صلی الله علیه و آله)، فاطمه(علیه‌السلام) را طلبید. فاطمه(سلام‌الله‌علیها) در حالی كه عرق شرم و حیا بر جبینش نشسته بود، نزد پیامبر (صلی الله علیه و آله) آمد، ولی پاهایش در راه رفتن می‌لغزید. پیامبر(صلی الله علیه و آله) فرمود: خداوند در دنیا و آخرت، لغزش را از تو بگرداند.[47]
پس او را در آغوش گرفت و بر استری و به روایتی بر شهبا سوار كرد.[48] رسول خدا(صلی الله علیه و آله) پیشاپیش جمعیت گام می‌سپرد و مردان بنی هاشم نیز پشت مركب فاطمه راه می‌رفتند. در روایت است كه جبرئیل در سمت راست، میكائیل در سمت چپ و 7000 ملك در پست سر حضرت فاطمه بودند كه تا طلوع فجر، خداوند را تسبیح و تقدیس می‌كردند.[49]
دختران عبدالمطلب و بنی هاشم و زنان مهاجر و انصار و در پیشاپیش آنان، زنان پیامبر(صلی الله علیه و آله) عروس نور را در این راه همراهی می‌كردند. ام سلمه، عایشه، حفصه و معاذه برای این عروس و داماد شعر می‌خواندند. دیگران نیز اول بیت هر شعری را تكرار می‌كردند و تكبیر می‌گفتند. این شعر زیبا را ام سلمه سروده است:
دوسـتـان و هـمـسـایگان! به یاری خدا، شادی كنید.
هـــمـــاره خـــدا را ســپــاس گــویــیــد
نعمتهای فراوان پروردگار بزرگ را به یاد بیاورید
كه دشواری‌ها و آفت‌های بسیاری از ما زدود
پس از آن كه كافر شده بودیم، خداوند ما را هدایت فرمود
پــروردگـار آسـمــان ها، ما را شادمان ساخت
ای همراهان بهترین زنان جهان! شادی كنید
كـه عـمـه‌هـا و خاله‌هایشان به فدایشان گردند
ای دختر پیامبری كه خدای بزرگ او را
به وسیله وحی و رسالت‌های آسمانی خود برتری داده است[50]
بدین ترتیب كاروان عروس در هاله‌ای از شور و شوق مردم، وارد خانه علی(علیه ‌السلام) شد. پیامبر(صلی الله علیه و آله) دست علی(علیه‌السلام) و زهرا(سلام‌الله‌علیها) را گرفت و در دست هم گذاشت. آن گاه فرمود: بارك الله فی ابنة رسول الله! ای علی(علیه ‌السلام)! این فاطمه امانت من است. ای علی(علیه‌السلام)! فاطمه خوب زنی است و ای فاطمه! علی(علیه‌السلام) خوب شوهری است.[51] پس دعا كرد و فرمود: مرحبا ببحرین یلتقیان و نجمین یقترنان؛ آفرین بر دو دریایی كه با هم آمیختند و دو ستاره‌ای كه به هم رسیدند.[52] در این هنگام، به زنان و مردان دستور داد بیرون بروند. همه بیرون رفتند جز اسماء بنت عمیس، پیامبر(صلی الله علیه و آله) فرمود: مگر نگفتم همه بیرون بروند؟ اسماء گفت: آری، ای رسول خدا! قصد مخالفت نداشتم، بلكه پیمانی است كه خدیجه با من كرد تا در شب زفاف نزد فاطمه باشم؛ زیرا دختران در این شب، نیازهایی دارند كه زنی آگاه باید آن را برآورده سازد. پیامبر(صلی الله علیه و آله) فرمود: ای اسماء، خداوند نیازهای دنیا و آخرتت را برآورده سازد.[53]
پیامبر(صلی الله علیه و آله) در حال بیرون رفتن از خانه بود، چوب پهلوی در را گرفت و فرمود: خداوند شما را پاك و پاكیزه آفرید و نسل شما را پاك ساخت. من در صلح و آشتی هستم با هر كسی كه با شما در آشتی است و با كسی كه با شما در جنگ است، در جنگم.[54]
بدین ترتیب علی و فاطمه، دو خورشید بی‌همتای زمین و زمان، زندگی مشترك و پربركت خود را آغاز كردند. در بامداد شب زفاف[55] یا بامداد روز چهارم عروسی،[56] پیامبر(صلی الله علیه و آله) به خانه‌ی تازه عروس و داماد رفت. آن گاه ظرف آبی طلبید كه حاضر كردند. رسول خدا(صلی الله علیه و آله) با نفس مبارك خویش، 3 بار در آن آب دمید و برخی آیات قرآن را بر آن خواند. آن گاه به علی(علیه‌السلام) فرمود كه جرعه‌ای از آن بنوشد. باقی آن را نیز بر سینه‌ی علی(علیه‌السلام) ریخت و فرمود: ای ابوالحسن! خداوند، تو را از هر آلایش ناشایسته، پاك و پاكیزه بدارد. دوباره آب خواست و همین كار را درباره‌ی فاطمه زهرا(سلام‌الله‌علیها) تكرار كرد[57].

سال ازدواج و سن ازدواج

درباره‌ی تاریخ عقد و عروسی امیرالمؤمنین علی(علیه‌السلام) و حضرت زهرا(سلام‌الله‌ علیها) نظر‌های گوناگونی ارایه شده است. چون درباره تاریخ ولادت حضرت زهرا(سلام الله علیها) نیز تاریخ نگاران و راویان، اختلاف نظر دارند.
شیخ مفید و ابن طاووس، شب زفاف را شب پنج شنبه 21 محرم سال سوم هجری می‌دانند و حتی قایل به استحباب روزه‌‌ی این روز هستند.[58] علامه مجلسی در روایتی ازدواج ایشان را 16 روز پس از درگذشت رقیه، خواهر حضرت فاطمه و همسر عثمان؛ یعنی پس از جنگ بدر در سال دوم هجری می‌داند.[59] آیت الله امینی، عقد را در ماه رمضان و عروسی را در اول یا ششم ذی الحجه سال دوم یا سوم هجری می‌داند.[60] صاحب كشف الغمه نیز تاریخ ازدواج را اندكی پس از جنگ بدر در سال دوم برمی‌شمارد.[61] هم چنین مرحوم سپهر، ازدواج ایشان را در اول ماه رجب سال دوم هجری می‌داند و ماه صفر سال اول هجری را نیز بیان می‌دارد. [62]
با وجود همه اختلاف نظرهای دانشمندان و تاریخ نگاران شیعی در این باره، اكثریت آنان اتفاق نظر دارند كه این نكاح مبارك پس از جنگ بدر در سال دوم هجری، رخ داده است. تولد امام حسن مجتبی(علیه‌السلام) در سال سوم هجری نیز این سخن را تأیید می‌كند. درباره سن ازدواج حضرت فاطمه(سلام‌الله‌علیها) اختلاف نظر بیشتری وجود دارد؛ زیرا اختلاف نظر شدیدی كه در تاریخ تولد ایشان به چشم می‌خورد، به سن ازدواج و شهادت ایشان نیز سرایت می‌كند. برخی دانشمندان اهل سنت[63] چون تاریخ تولد آن حضرت را پنج سال پیش از بعثت می‌دانند، ازدواج ایشان را در 18 سالگی و شهادت ایشان را در 28 سالگی فرض می‌كنند. آنان درباره چنین برداشتی می‌گویند: اگر سن ازدواج آن حضرت را 9 سالگی بدانیم، پس امام حسن در 10 سالگی به دنیا آمده است كه این امر، پدیده شگفتی است.
در پاسخ باید گفت از نظر علمی، این سن مانع از وضع حمل نخواهد بود. چه بسا دخترانی در سن‌های پایین‌تر از آن، بچه‌دار می‌شوند.[64] با این حال، بیشتر دانشمندان امامیه مانند: ابن شهر آشوب، محدث قمی، محمد تقی سپهر و... بر این باور هستند كه حضرت فاطمه، 5 سال پس از بعثت به دنیا آمده است.[65] با توجه به این گفته‌ها، باید سن ازدواج آن حضرت را 9 سال و سن ازدواج علی(علیه‌السلام) را 25 سال بدانیم.

پی نوشت ها

[1] - بحارالانوار: ج 43، ص 125.
[2] - از دیگر خواستگاران فاطمه(سلام‌الله‌علیها)، عثمان بن عفان بوده است. بانوی نمونه اسلام: ص 64.
[3] - زندگانی فاطمه زهرا(سلام‌الله‌علیها): ص 47.
[4] - كشف الغمه، ج1، ص 354.
[5] - ناسخ التواریخ: ج 3، ص 39 ـ كشف الغمه: ج 1، ص 355.
[6] - علی(علیه‌السلام) من المهد الی اللحد: ص 93-94.
[7] - فاطمة الزهرا(سلام‌الله‌علیها): دكتر یمانی: ص 132.
[8] - فاطمة الزهرا(سلام‌الله‌علیها) من المهد الی اللحد: ص 171.
[9] - فاطمة الزهرا(سلام‌الله‌علیها) من المهد الی اللحد: ص 171.
[10] - ناسخ التواریخ ج 3، ص 41.
[11] - فاطمة الزهرا(سلام‌الله‌علیها) من المهد الی اللحد: ص 172-173.
[12] - همان.
[13] - ناسخ التواریخ: ج 3، ص 41.
[14] - ناسخ التواریخ: ج 3، ص 46-48.
[15] - همان.
[16] - همان.
[17] - بحارالانوار: ج 43، ص 129.
[18] - موسوعة آل نبی(صلی الله علیه و آله): ص 576.
[190] - بحارالانوار: ج 43، ص 105- 112.
[20] - همان.
[21] - همان.
[22] - بهجة قلب المصطفی(صلی الله علیه و آله): ص 464.
[23] - فاطمة الزهرا(سلام‌الله‌علیها) من المهد الی اللحد ص 184.
[24] - حطیمیه، نام قبیله حطیمیه بن محارب است كه زره‌های خوبی می‌ساختند.
[25] - بحارالانوار: ج 43، ص 130.
[26] - زندگانی فاطمه زهرا(سلام‌الله‌علیها): ص 52-53.
[27] - ناسخ التواریخ: ج 3، ص 54.
[28] - فاطمة الزهرا(سلام‌الله‌علیها) من المهد الی اللحد: ص 180.
[29] - همان: ص 181.
[30] - زندگانی فاطمه زهرا(سلام‌الله‌علیها): ص 53.
[31] - كشف الغمه: ص 360 ـ بیت الاحزان: ص 34.
[32] - فاطمة الزهرا(سلام‌الله‌علیها) من المهد الی اللحد: ص 186.
[33] - فاطمة الزهرا(سلام‌الله‌علیها) من المهد الی اللحد: ص 186.
[34] - همان.
[35] - همان.
[36] - بیت الاحزان: ص 34.
[37] - فاطمة الزهرا(سلام‌الله‌علیها) من المهد الی اللحد: ص 186.
[38] - البته این خانه‌ی نخستین ایشان است كه بعدها، پیامبر(صلی الله علیه و آله) آنان را در كنار خود، سكونت داد. همان: ص 187.
[39] - ناسخ التواریخ: ج 3، ص 187.
[40] - بانوی اسلام: ص 84.
[41] - فاطمة الزهرا(سلام‌الله‌علیها) من المهد الی اللحد: ص 190.
[42] - همان.
[43] - همان.
[44] - همان: ص 193.
[45] - همان: ص 195.
[46] - همان: ص 190.
[47] - ناسخ التواریخ: ج 3، ص 60.
[48] - بحارالانوار: ج 43، ص 115.
[49] - كشف الغمه: ص 353، فاطمة الزهرا(سلام‌الله‌علیها)، علی(علیه‌السلام) محمد علی(علیه‌السلام) دخیل: ص 54.
[50] - بحارالانوار: ج 43، ص 97.
[51] - بحارالانوار: ج 43، ص 114.
[52] - بهجة قلب المصطفی: ص 483.
[53] - فاطمة الزهرا(سلام‌الله‌علیها) من المهد الی اللحد: ص 198.
[54] - همان.
[55] - ناسخ التواریخ: ج 3، ص 65.
[56] - بهجة قلب المصطفی: ص 484.
[57] - ناسخ التواریخ، ج 3، ص 65.
[58] - فاطمة الزهرا(سلام‌الله‌علیها) من المهد الی اللحد: ص 199 ـ انوار الزهرا(سلام‌الله‌علیها): ص 33.
[59] - بحارالانوار: ج 43، ص 97.
[60] - بانوی نمونه اسلام: ص 90.
[61] - كشف الغمه: ج 1، ص 501.
[62] - ناسخ التواریخ: ج 3، ص 36.
[63] - ناسخ التواریخ: ج 3، ص 36.
[64] - درباره آگاهی از تحقق این نظریه نك: 9 ماه انتظار، دكتر شعاع فروغی: ص 8.
[65] - بانوی نمونه اسلام: ص 38-41.

منبع:موسسه جهانی سبطین
دوشنبه 15/7/1392 - 12:49
اهل بیت
یک پیوند آسمانی
یک پیوند آسمانی

نویسنده: محمدحسین فکور
هر سه می‏آیند و می‏گویند: تو از همه با تقواتری; از همه زودتر مسلمان شده‏ای; هر خوبی که بگویی، داری; دختر پیامبر (صلی الله علیه واله) بزرگ شده، ما از او خواستگاری کرده‏ایم; ولی جوابمان کرده‏اند و گفته‏اند: «خدای او برایش تصمیم می‏گیرد» ; چرا تو نمی‏روی! شاید به تو روی خوش نشان بدهند» .
تو، دلت آتش می‏گیرد; چشمانت غرق اشک می‏شود و می‏گویی: «ای ابوبکر! چیزی را به یادم آوردی که سعی کرده بودم، فراموشش کنم . به خدا! فاطمه را دوست دارم و هرگز نخواسته‏ام درباره ازدواج با او بی‏خیال باشم; ولی ... ولی ... آخر دستم از دنیا خالی است‏» .
ابوبکر می‏گوید: «ای علی! این حرف را نزن; خودت می‏دانی که خدا و رسولش دنیا را به چیزی نمی‏گیرند» . عمر می‏گوید: «این رفیقم راست می‏گوید; هر سابقه خوبی که بگویند، تو در آن پیش قدم بوده‏ای ای ابوالحسن! (1) تو از همه به پیامبر خدا نزدیک‏تری; اشراف قریش، فاطمه را خواستگاری کرده‏اند; ولی شنیدی که ابوبکر چه گفت‏» . تو آستین بالا می‏آوری و اشک از چشم پاک می‏کنی و به عمر نگاه می‏کنی . این بار، سعد معاذ زبان باز می‏کند:
«راستی چه مانعی در میان داری ای علی! من می‏گویم همین امروز ... نه، همین حالا راه بیفت‏» .
تو شتر آبکش خودت را سوار می‏شوی; مزرعه را پشت‏سر می‏گذاری; به خانه می‏آیی; شتر را می‏بندی; لباس کارت را عوض می‏کنی; وضو می‏گیری; غسل می‏کنی; عبای نوی قطری‏ات را می‏پوشی; به نماز می‏ایستی و پس از آن، به طرف خانه پیامبر می‏روی . پیامبر خدا در اتاق همسرش ام سلمه است . در که می‏زنی، ام سلمه می‏پرسد: کیست؟ قبل از آن که جواب بدهی، آشکارا صدای پیامبر را می‏شنوی که می‏گوید: «ام سلمه! برخیز در را بگشا و بگو داخل شود . به خدا! مردی که خدا و رسولش او را دوست دارند، پشت در است; او هم خدا و رسولش را دوست دارد ...» .
ام سلمه می‏گوید: «پدر و مادرم فدایت! این مردی که ندیده در باره‏اش چنین سخن می‏گویی: کیست؟ پیامبر (صلی الله علیه واله) می‏گوید: «خاموش باش! او برادر و پسر عمو و نزدیک‏ترین خلق خدا پیش من است‏» .
همسر پیامبر با عجله می‏رود و در را می‏گشاید و تو صبر می‏کنی تا او پشت پرده برود; بعد داخل اتاق می‏روی . سلام می‏کنی و کنار رسول خدا (صلی الله علیه واله) می‏نشینی . سرت را پایین می‏اندازی و چشم به زمین می‏دوزی . پیامبر خیلی زود می‏فهمد که برای کاری نزدش آمده‏ای; اما خجالت می‏کشی به زبان بیاوری . با مهربانی به تو می‏گوید: «ای ابوالحسن! خیال می‏کنم با من کاری داری; حاجتت را بگو; هر نیازی که باشد، برآورده می‏کنم‏» .
تو بااندکی آزرم می‏گویی: «پدر و مادرم فدایت! خودت بهتر می‏دانی که روزگاری مرا از خانه پدرم به خانه خودت آوردی . من کودک بودم; از غذای خودت به من می‏خوراندی; با آداب و روش خودت مرا تربیت کردی و مرا از شرک و بت‏پرستی رایج آن روزگار نجات دادی ... . ای رسول خدا! تو بهترین گنجینه منی . امروز دوست دارم که تشکیل خانه و خانواده بدهم تا در سایه آن، آرامش داشته باشم ... و آمده‏ام تا دخترت فاطمه را خواستگاری کنم ...» . پیامبر خدا (صلی الله علیه واله) می‏خندد و از شادی رنگش تغییر می‏کند و به تو می‏گوید: «صبر کن تا از خودش هم بپرسم‏» . پیامبر می‏رود و زود می‏آید و می‏گوید: «الله اکبر; سکوت او نشانه رضایتش است‏» . سپس می‏گوید: «چیزی هم داری که با آن امر ازدواجت را فراهم کنی‏» ؟
تو می‏گویی: «پدر و مادرم فدایت! وضع زندگی مرا که می‏دانی; شمشیرم، زرهم و یک شتر آبکش که با آن در مزرعه‏های مردم آبکشی می‏کنم‏» .
پیامبر می‏گوید: «شمشیرت را که در جنگ با دشمنان خدا نیاز داری; شترت را هم همین طور; باید با آن کار کنی و در مسافرت مرکبت‏باشد; ولی زره‏ات را بفروش; به تو بشارت می‏دهم که خدا در آسمان قبل از زمین، عقد تو و فاطمه را بسته است‏» .
تو می‏گویی: «چشم تو روشن و پدر و مادرم فدایت! تو همیشه بشارت دهنده و مبارک قدم بوده‏ای; صلی الله علیک‏» .
آن‏آگاه، شادمان از جا برمی خیزی و بیرون می‏آیی; به خانه می‏روی; زره‏ات را برمی‏داری و در بازار می‏فروشی . سپس پول‏ها را نشمرده، پیش پیمبر می‏آوری . پیامبر که قبل از آمدن تو، بلال و عمار و ابوبکر را خبر کرده بود، یک مشت درهم بر می‏دارد و به بلال می‏دهد و می‏گوید: «برای دخترم عطر بخر» . به عمار و ابوبکر هم می‏گوید: «بقیه پول‏ها را به بازار ببرید و لوازم خانه بخرید» . آن دو می‏روند و ساعتی دیگر باز می‏گردند . همه باری که به دوش گرفته و آورده‏اند، جلوی پیامبر می‏گذارند . آن چه خریده‏اند، عبارتند از:
پیراهنی برای عروسی به قیمت هفت درهم، یک روسری به ارزش یک درهم، یک حوله، تختی از چوب و برگ‏های درخت‏خرما، دو تا تشک کتانی; یکی پر از پشم و یکی دیگر پر از برگ‏های نرم درخت‏خرما، چهار تا بالش، یک تکه حصیر، یک جفت‏سنگ آسیای دستی، یک پرده، یک مشک آب، یک کاسه چوبی، یک ظرف پوستی، یک سبو، چند کوزه، دو تا بازوبند و یک ظرف مسی .
پیامبر جهیزیه را می‏نگرد و بی‏اختیار اشک از چشمانش سرازیر می‏شود و می‏گوید:
«خدایا! زندگی را بر گروهی که بیشتر لوازمشان ساده و سفالی است، مبارک گردان‏» . (2)

پی نوشت ها

1 . کنیه در میان عرب‏ها مرسوم بوده، حتی کودکان گاهی کنیه داشته‏اند
2 . بحارالانوار، ج‏43، ص‏125 - 134; به نقل از کشف الغمة . حوزه

دوشنبه 15/7/1392 - 12:48
اهل بیت
ازدواج جمال دل آراى فاطمه « سلام الله علیها»
ازدواج جمال دل آراى فاطمه « سلام الله علیها»

نویسنده: حلیمه صفرى
انس بن مالك مى گوید:
فاطمه علیها السلام مانند شب چهارده بود یا مانند خورشیدى كه ابرگردا گرد او را گرفته باشد واز ابر بیرون آید. سفید چهره اى كه ، سفیدى وى آمیخته با سرخى بود، با موئى بسیار سیاه و شبیه ترین مردم به رسول خدا صلی الله علیه واله.
مادر انس فاطمه سلام الله علیها را اینگونه توصیف مى كند:
فاطمه علیها السلام همچون ماه شب چهارده بود، همچون خورشیدى كه پشت ابر به زیبایى نور افشانى مى كند، یا همچون لحظه اى كه ماه با تمام شكوه از پشت ابر بیرون مى آید. فاطمه سپید رو و وجیه ، همواره تبسم دلنشین و نمكین بر لبى داشت و هنگام تبسم دندانهاى سپید و مرتب و زیبایش بسان دانه هاى مروارید كه در رشته اى ردیف شده باشند نمایان مى گشت .
پیامبر علیه السلام در این باره فرمود: او را همچون خود ندانید، فاطمه حوریه اى است در لباس انسان . من هر زمان مشتاق بهشت مى شوم او را مى بوسم . فاطمه زهرا علیها السلام گل است . 1
همچنین نقل كرده اند كه : امام حسین علیه السلام در جریان خواستگارى حسن مثنى فرزند امام حسن علیه السلام از دختر امام حسین علیه السلام (فاطمه یا سكینه )، در جواب فرمود: من فاطمه را راى تو اختیار مى كنم ، زیرا شباهت بیشترى به مادرم فاطمه علیها السلام دختر رسول خدا علیه السلام دارد. او در دیانت تمام شب را بیدار بوده و روز را روزه مى گیرد و شكل و جمال شبیه حورالعین است . 2

خواستگاران فاطمه علیها السلام

عبدالرحمن بن عوف و عثمان بن عفان كه هر دو از ثروتمندان بزرگ بودند، به عزم خواستگارى نزد رسول خدا علیه السلام آمدند. عبد الرحمن عرض كرد: اى رسول خدا ! اگر فاطمه علیها السلام را به همسرى من در آورى حاضرم یك صد ستر سیاه با چشمانى آبى و بارهایى از پارچه هاى كتان اعلاى مصرى به همراه ده هزار دینار پول مهریه اش كنم !
عثمان عرض كرد: با توجه به امتیازى كه من بر عبدالرحمن از جهت پیش ‍ قدمى و سابقه بیشتر در اسلام دارم ، حاضرم همین مهریه را بپردازم .
پیغمبر اسلام علیه السلام از سخن آنان سخت خشمناك شد و براى آنكه به آنها بفهماند من به مال شما علاقه اى ندارم و داستان ازدواج فاطمه علیها السلام داستان خرید و فروش و مبادله ثروت نیست ، بلكه امرى است خدایى ، مشتى سنگ ریزه برداشته و به طرف عبدالرحمن پاشید و فرمود: تو خیال مى كنى من بنده پول و ثروتم ، كه بوسیله ثروت خود بر من فخر و مباهات مى كنى و مى خواهى بوسیله پول ازدواج را بر من تحمیل كنى ؟
در نقل ابن شهر آشوب به دنبال آن آمده كه آن سنگریزه ها را وقتى پیش عبدالرحمن ریخت به صورت مرجان و جواهرات قیمتى در آمد، كه هر یك از آنها به اندازه قیمت تمام ثروت او بود. پیامبر بدین وسیله به او فهماند كه احتیاجى به این پولها ندارند. 3

على علیه السلام همتاى فاطمه علیها السلام

امام رضا علیه السلام از پدران بزرگوارش ، از امیرالمؤ منین على علیه السلام روایت مى كند:
پیامبر اكرم علیها السلام به من فرمود: اى على ! عده اى از بزرگان قریش مرا در مورد فاطمه علیها السلام سرزنش كرده و گفتند: ما فاطمه را از تو خواستگارى كردیم و موافقت ننمودى و او را به على علیه السلام دادى .
به آنان گفتم : به خدا سوگند، من به نظر شخصى خودم او را به همسرى على در نیاوردم ، بلكه خداوند با ازدواج شما مخالفت و با ازدواج على علیه السلام موافقت فرمود. جبرائیل بر من نازل شده و گفت : اى محمد علیه السلام ! همانا خداوند عزوجل مى فرماید: اگر على علیه السلام را نمى آفریدم براى دخترت فاطمه همتا و همسرى در روى زمین وجود نداشت ، از آدم گرفته تا پایین تر از او. 4

ازدواج دو نور

خوارزمى به سند خود از امام حسین علیه السلام نقل كرده كه فرمود: رسول خدا علیه السلام در خانه ام سلمه بود كه فرشته اى بابیست سر كه هر سرى هزاران زبان داشت 5 و با هر زبان به زبانى مستقل خدا را تسبیح و تقدیس مى كرد، فرود آمد. كف دست او از گسترده هفت آسمان و زمین پهناورتر بود. پیامبر علیه السلام پنداشت كه جبرئیل است . پرسید: جبرئیل ! تا كنون با این شكل بر من فرود نیامده اى ؟ عرض كرد: من جبرئیل نیستم ، من صرصائیلم . خدا مرا به سوى شما فرستاد تا پیام دهم كه نور را به نور تزویج فرمایى .
پیامبر (صلی الله علیه واله) فرمود: چه كسى را به چه كسى ؟
عرض كرد: دخترت فاطمه را به على بن ابى طالب .
پیامبر علیه السلام دید كه در میان دو شانه صرصائیل نوشته شده است : هیچ معبود به حقى جز خدا نیست ، محمد رسول خدا و على بن ابى طالب به پا دارند حجت خداوندى است . پیامبر علیه السلام پرسید: صرصائیل ! از چه زمانى این كلمات میان دو شانه ات نوشته است ؟
عرض كرد: دوازده هزار سال پیش از آنكه خدا دنیا را بیافریند. 6

مراسم خواستگارى

ابوبكر و عمر و چند تن از ثروتمندان بزرگ ، حضرت فاطمه علیها السلام را از پیامبر خواستگارى كردند، ولى پیامبر علیه السلام به همه آنها جواب رد داد و فرمود: فاطمه علیها السلام هنوز كوچك است و تعیین همسر او با خداست ، من نیز منتظر فرمان خدایم . اصحاب رسول خدا علیه السلام احساس كرده بودند كه پیغمبر میل دارند فاطمه را به على كابین ببندد. یعنى نور را بانور.
یك روز ابوبكر، عمر، سعدبن معاذ و گروهى دیگر در مسجد نشسته بودند و با هم در مورد خواستگارى از حضرت فاطمه علیها السلام صحبت مى كردند و مى گفتند: علت خواستگارى نكردن حضرت على از حضرت فاطمه تهدیستى او مى باشد. سپس با هم به سراغ على رفته و حضرت را در نخلستان یكى از انصار كه با شتر آبكش ، درختان خرما را آبیارى مى كرد پیدا كردند.
به او گفتند: یا على ! تو در تمام كمالات بر سایرین برترى دارى و از علاقه رسول خدا علیه السلام به خودت آگاهى ، اشراف و بزرگان قریش براى خواستگارى از فاطمه علیها السلام رفتند ولى پیامبر دست رد سینه آنها زد، گمان مى كنیم كه خدا و رسول فاطمه را براى تو قرار داده اند. شخصى دیگرى قابلیت این افتخار را ندارد.
على علیه السلام فرمود: اى ابابكر ! احساسات و خواسته هاى درونى مرا تحریك نمودى ، به خدا سوگند من نیز خواستگار فاطمه ام ، ولى از مال دنیا چیزى ندارم ، ابوبكر عرض كرد: یا على ! تو مى دانى كه اموال دنیا در نظر خدا و رسول او ارزشى ندارد.
پیشنهاد ابوبكر روح على علیه السلام را تكان داد و عشق درونى او را شعله ور ساخت . به منزل آمد، بدنش را شستشو داد و عباى تمیزى بر تن كرد و به خدمت رسول خدا شتافت .
پیامبر در منزل ام سلمه تشریف داشت . على علیه السلام در زد. پیغمبر به ام سلمه فرمود: در را باز كن . كوبنده در شخصى است كه خدا و رسولش ‍ او را دوست دارند و او هم خدا و رسولش را دوست دارد.
على علیه السلام وارد منزل شد، سلام كرد و در حضور پیامبر نشست و از خجالت شرش را به زیر انداخت . پیامبر علیه السلام سكوت را شكت و فرمود: یا على ! گویا براى حاجتى نزد من آمده اى كه از اظهار آن خجالت مى كشى ؟ عرض كرد: یا رسول الله ! پدر و مادرم فداى تو باد، من در خانه شما بزرگ شدم و از الطاف شما برخوردار گشتم و به بركت وجود شما هدایت شدم . یا رسول الله ! اكنون موقع آن شده كه براى خودم همسرى انتخاب كنم ، اگر صلاح مى دانید كه دخترت فاطمه علیها السلام را به عقد من در آورى سعادت بزرگى نصیب من شده است .
رسول خدا علیه السلام كه در انتظار چنین پیشنهادى بود، صورتش از سرور و شادمانى بر افروخته شد و فرمود: صبر كن تا از فاطمه اجازه بگیرم . پیامبر علیه السلام نزد فاطمه علیها السلام رفت و فرمود: دخترم ! على را به خوبى مى شناسى ، براى خواستگارى تو آمده است ، آیا اجازه مى دهى تو را به عقدش در آورم ؟ خدا از آسمان اجازه عقد فرموده است . فاطمه علیها السلام از خجالت سكوت كرد و چیزى نگفت.7 پیامبر علیه السلام سكوت او را علامت رضایت دانست و به نزد على علیه السلام آمد و بالبى خندان فرمود: یا على ! یا عروسى چیزى دارى ؟8

مراسم عقد فاطمه علیها السلام در بهشت

خورزمى در مناقب مى نویسد: قبل از عقد على علیه السلام و حضرت فاطمه علیها السلام در زمین ، جبرئیل خدمت پیامبر رسید و عرض كرد: خداوند، تو وزیر و دامادى اختیار فرمود (اراده كرده ) دخترت فاطمه را به عقد او در آورد. پیغمبر علیه السلام پرسید او كیست ؟ عرض كرد: پسر عم تو در نسب و برادر تو در دنیا. نامش على بن ابیطالب است .
سپس جبرئیل عرض كرد: یا رسول الله ! خداوند امر فرمود: بهشت را زینت كنند، درختان آن میوه آورند و حوریان بهشتى جمال خود را به زیورها آرایش نمایند ملائكه در حوالى بیت المعمور جمع شدند و منبرى از نور كه آدم در روز عرض اسماء9 بر آن بالا رفت نصب نموند. آنگاه جبرئیل گفت : بر من چنین وحى شد: من عقد بستم نیزك خود فاطمه را به على بن ابیطالب و تو نیز براى ملائكه عقد نكاح را بخوان . من عقد نكاح را بر فراز منبر نور خواندم و ملائكه را شاهد این ازدواج گرفتم .
پس از اتمام عقد، به درخت طوبى امر شد كه میوه خود را بر ملائكه نثار كند. او با حركتى میوه هایش را ریخت و ملائكه و حورالعین از آن جمع نموده و از این نصیب به خود افتخار كردند. من (جبرئیل ) اینك ماءمور شدم كه به تو ابلاغ كنم تا در زمین نیز عقد ازدواج میان آن دور را منعقد گرانى10

خداوند ولى عقد فاطمه در آسمان

از انس بن مالك روایت شده است كه است : در جریان خواستگارى عبد الرحمن تبن عوف زهرى و عثمان بن عفان از حضرت فاطمه علیها السلام پیشنهاد كردند كه صد ناقه سیاه چشم كبود با ده هزار دینار مهریه او قرار مى دهند. در همان لحظه ، جبرئیل نازل شد و گفت : اى احمد، خداوند متعال به تو سلام رسانده و مى فرماید: به سوى على حركت كن و به نزدش ‍ برو، زیرا مثل او مثال كعبه است كه همگى به سوى آن مى روند، اما آن به سوى كسى نمى رود. خداوند به من دستور داده تا به رضوان بهشت دستور دهم چهار طرف بهشت را آذین بندد و به درخت طوبى و سدرة المنتهى دستور دهم تا جایى كه مى توانند خود را به زر و زیور بیارایند و به حورالعین امر كنم تا خود را زینت دهند و زیر درخت طوبى و سدرة المنتهى بایستند. به یكى از فرشتگان به نام راحیل دستور داد كه بر ساق عرش حاضر شود.
هنگامى كه همه فرشتگان حاضر شدند، به من امر فرمود منبرى از نور بر افرازم و به راحیل دستور داد بر بالاى منبر رود و خطبه ازدواج را ایراد كند و فاطمه علیها السلام را به عقد على علیه السلام در آورد. مهریه آن حضرت را خمس اموال دنیا قرار داد كه تا روز قیامت متعلق به او و فرزندانش باشد. من و میكائیل شهود، و خداوند ولى عقد بود. به درخت طوبى و سدرة المنتهى دستور داد كه تمام عطرها و زیورهاى خود را بر سر آنان بیفشانند و به تو نیز امر فرموده كه در روى زمین فاطمه علیها السلام را به عقد على علیه السلام در آورى 11

حضرت زهرا علیها السلام مصداق آیه مرج البحرین یلتقیان

كلیه مفسرین ، محدثین و مورخین فریقین در اسلام در شاءن نزول آیه
مرج البحرین یلتقیان برزخ لا یبغیان فباى آلا ربكما تكذبان یخ ‌رج منهما اللؤ لؤ و المرجان 12
گفته اند كه درباره تلاقى بحر نبوت و ولایت ، تعین ازدواج حضرت زهرا علیها السلام و حضرت على علیه السلام نازل شده است .
از امام صادق علیه السلام روایت كرده اند كه :
مراد از آیه مرح البحرین یلتقیان تلاقى دریاى نبوت و ولایت به واسطه بحر عصمت و طهارت است . این دریاى عمیق ، متوازى السطح بوده و برزخ آنها شخصیت رسول الله است كه زودتر از جهان رحلت مى فرماید.
از آسمان ولایت باران رحمت در زمین عصمت و طهارت مى بارد و مراد از لؤ لؤ و مرجان امام حسن و امام حسین علیه السلام هستند كه از آن مهد عصمت و طهارت به وجود مى آیند. این دو دریاى عمیق هیچ یك بر دیگرى طغیان نمى كنند.
بر اساس همین حقیقت ، رسول خدا علیه السلام شخصا در شب زفاف بین این دریاى نبود و ولایت نشست و دست فاطمه علیها السلام را گرفت و در دست على علیه السلام گذاشت و واسطه تلاقى این دو دریاى عمیق مواج هدایت و ارشاد شد. 13

ازدواج آسمانى

وقتى كه على علیها السلام فاطمه علیها السلام را از رسول خدا خواستگجارى كرد، پیامبر مسرور و شادمان شد، تبسم نمود و فرمود: آیا براى این امر چیزى دارى ؟ على علیه السلام عرض كرد: پدر و مادرم فداى شما یا رسول الله ! من چیزى را از شما پنهان نمى كنم ، تمام دارائیم یك شمشیر، یك زره و یك شتر آبكش (یا اسب ) است و جز اینها چیزى ندارم . 14
رسول خدا علیه السلام فرمود: شمشیر براى تو لازم است ، زیرا تو مرد جنگ حتى و با آن در راه خدا جهاد مى كنى . شتر نیز از لوازم زندگى است كه باید با آن آبكشى نمایى و براى اهل و عیال خود كسب روزى كنى و در مسافرتها براى باربرى استفاده اش كنى ، زره را به عنوان مهر زهراء علیه السلام مى پذیرم .
سپس فرمود: یا على ! آیا مى خواهى تو را را بشارتى بدهم ؟ عرض كرد: بلى یا رسول الله ! پدر و مادرم فداى شما باد. فرمود: تو رابشارت باد كه خداى تعالى فاطمه را در آسمان به تو تزویج نمود پیش از آنكه من او را در زمین به تو تزویج كنم . 15

زمین ، مهر فاطمه علیها السلام

ابن عباس از رسول خدا علیه السلام روایت مى كند كه :
آن حضرت به على علیه السلام فرمود: اى على خداوند فاطمه را به ازدواج تو در آورد و زمین را مهریه او قرار داد، پس هر كس بر روى زمین راه برود و با تو دشمن باشد راه رفتن او بر روى زمین حرام است . 16

مهریه فاطمه علیها السلام شفاعت از گناهكاران

احمدبن یوسف دمشقى در اخبار الدول و آثار الاول مى گوید:
در خبر وارد شده : زمانى كه حضرت رسول اكرم علیه السلام فاطمه علیها السلام را به عقد على علیه السلام در آورد، مالى اندك را به عنوان صداق تعیین فرمود: فاطمه علیها السلام عرض كرد. اى رسول خدا ! دختران مردم نیز شوهر كرده و مقدار كمى به عنوان صداق برایشان تعیین مى گردد، پس ‍ فرق بین من و آنان چیست ؟ از شما مى خواهم كه مهریه مرا به على علیه السلام برگردانى و از خداى تعالى بخواهى كه مهریه مرا شفاعت گناهان امت تو قرار دهد. پس جبرئیل در حالى كه با وى كاغذ كوچكى از حریر بود نازل شد كه در آن نوشته شده بود.
خدا تعالى مهریه فاطمه را شفاعت گناهكاران از امت پدرش قرار داد.
در تاریخ زندگى زندگانى حضرت زهراء آمده است كه وقتى به حال احتضار قرار گرفتند، گرفتند، وصیت فرمودند كه آن كاغذ كوچك را روى سینه شان ، در زیر كفن قرار دهند. به وصیتشان كه عمل شد فرمودند: به هنگامى كه در قیامت برانگیخته شدم این كاغذ را به دست مى گیرم و از گناهكاران امت پدرم شفاعت مى كنم
همچنین صفورى در نزهة المجالس نقل مى كند كه : فاطمه زهرا علیها السلام از پدر بزرگوارش رسول اكرم درخواست نمود تا صداق وى را شفاعت راى امت او قرار دهد و این بانوى بزرگوار زمانى كه بر صراط مى آیند صداق خویشتن را طلب كنند. 17

مهر حضرت زهراء علیها السلام

1-یك زره كه به مبلغ چهارصد یا چهارصد و هشتاد یا پانصد درهم ارزش داشت . 18
2-یك دست لباس كتان یمنى .
3-یك پوست گوسفند دباغى نشده .

مهریه فاطمه علیها السلام در آسمان

شخصى به پیغمبر علیه السلام عرض كرد: ما مهریه فاطمه علیها السلام را در زمین دانستیم چقدر است (مهریه حضرت همان زره على علیه السلام بود) اما مهریه او در آسمان چقدر بوده ؟ پیامبر فرمود: از آنچه به كارت مى آید بپرس و آنچه را به كارت نیاید واگذار؟ آن شخص اصرار كرد و پیغمبر به او فرمود:
مهریه فاطمه در آسمان خمس 1/5 زمین تعیین شده ، هر كسى در آن قسمت از روى بغض و عداوت نسبت به فاطمه علیها السلام و فرزندان او، راه برود تا روز قیامت بر او حرام است .
در حدیث دیگرى در مناقب از امام باقر علیه السلام روایت شده كه فرود: مهریه حضرت در آسمان پنج یك یك نیم دنیا و ثلث بهشت و چهار رود از رودهاى دنیا، فرات ، نیل ، نهروان و بلخ مقرر شده است . 19

مدت عقد و عروسى حضرت فاطمه زهرا علیها السلام

بعضى از مورخین ، فاطمه بین عقد و زفاف را یك ماه و گروهى یك سال نقل كرده اند. در این مدت على و فاطمه علیها السلام از روى شرم نام همدیگر را بر زبان جارى نمى كردند، تا یك ماه گذشت . یك روز زوجات پیامبر نزد حضرت على علیه السلام رفته و گفته : چرا در زفاف فاطمه علیها السلام تاءخیر مى كنى ؟ اگر شرم دارى اجازه ده ما با پیغمبر علیه السلام در این مورد صحبت كنیم و اجازه عروسى را بگیریم .
على علیه السلام رخصت داد كه ایشان با رسول خدا صحبت كنند. چون همه در حضور پیغمبر جمع شدند، اول ام سلمه عرض كرد: یا رسول الله ! اگر خدیجه زنده بود خاطرش به زفاف فاطمه علیها السلام مسرور مى شد و چشم فاطمه علیها السلام هم به دیدار شوهرش روشن مى گشت . على خواستار همسرش است و ما همه در انتظار این شادمانى هستیم . چون پیامبر علیه السلام نام خدیجه را شنید اشك در چشمش حلقه زد و فرمود: مانند خدیجه كجاست ؟ او بانویى بود كه مرا تصدیق كرد آن هنگام كه همه مرا تكذیب مى كردند، او با مالش مرا در دین حق یارى كرد. خداوند به او بشارت داد كه در بهشت قصرى از زمرد كه در آن از همه بلایا مصون است خواهد داشت .
زوجات پیامبر عرض كردند: نام خدیجه را به نیكویى نبردیم كه باعث ناراحتى شما گردد. پیامبر علیه السلام فرمود: چرا على خود تقاضاى همسرش را نكرد؟ گفتند حیاء مانع در خواست او شده است . پیامبر علیه السلام دستور داد یكى از اطاقها (اطاق ام سلمه ) را تمیز و زینت كنند و ام سلمه را ماءمور كارهاى عروسى و زفاف فاطمه علیها السلام كرد و سرانجام عروسى حضرت زهرا علیها السلام واقع گشت .

خطبه پیامبر علیه السلام در عقد فاطمه علیها السلام

سپاس خداى را كه به نعمتش مورد سپاس و ستایش است و به قدرتش ‍ مورد پرستش و در سلطنت و پادشاهش مطاع و فرمانبردار و به آنچه نزد اوست مورد رغبت و میل همگان . آنكه از عذابش همگى ترسان ، فرمانش در آسمان و زمین نافذ و روان است . آفریدگان را به قدرتش آفرید و به احكام و فرامین خود آنان را متمایز ساخت و به دین خود ایشان را عزت بخشید و به وسیله پیغمبر خود محمد گرامیشان داشت .
به راستى كه خداى تعالى پیوند از طریق زناشویى را نسبتى جدید و به صورت امرى فرض قرار داد و همگان را بدان ملزم ساخت و این گونه فرمود:
اوست كه از آب بشرى آفرید و آن را نژاد و پیوندى قرار داد و پروردگار تو قدرتمند است 20.
پس فرمان خدا به حكم او جریان یابد و حكمش به آنچه مقدر فرموده جارى شود. براى هر حكمتى مقدرى و براى هر مقدرى و براى هر مقدرى مدتى و براى هر مدتى مكتوبى است . هر چه را خدا خواهد محو و هرچه را خدا خواهد ثبت مى كند و اصل همه كتابها نزد اوست ، بارى من شما را گواه مى گیرم كه فاطمه علیها السلام را در برابر چهار صد مثقال نقره به عقد ازدواج على علیه السلام در آوردم اگر او راضى باشد. 21

خطبه عقد حضرت زهرا علیها السلام

پس از مراسم خواستگارى ، پیغمبر علیه السلام به همراه على علیه السلام به مسجد رفته و به بلال فرمودند: مهاجر و انصار را در مسجد جمع كن . هنگامى كه مردم جمع شدند، حضرت بر بالاى منبر رفت و پس از حمد و ثناى الهى فرمود: اى مردم ! آگاه باشید كه جبرئیل بر من نازل شد و از جانب خدا پیام آورد كه مراسم عقد ازدواج على و فاطمه علیها السلام در عالم بالا و در حضور فرشتگان برگزار شده و دستور داده كه در زمین نیز آن مراسم را انجام دهم و شما را به آن گواه گیرم . سپس حضرت نشست و به على فرمود: برخیز و خطبه عقد را بخوان .
على علیه السلام برخاست و فرمود: خدا را بر نعمتهایش سپاس مى گویم و شهادت مى دهم كه به غیر از او خدایى نیست ، شهادتى كه مرد پسند و رضایت او واقع شود. درود بر محمد علیه السلام ، درودى كه مقام و درجه اش را بالا برد. اى مردم ! خدا ازدواج را براى ما پسندیده و بدان امر نموده است . اى مردم ! رسول خدا، فاطمه را به عقد من در آورد و زره ام را از بابت مهر قبول كرد، از آن حضرت بپرسید و گواه باشید.
مسلمانان به پیغمبر علیه السلام كردند: یا رسول الله فاطمه را با على كابین بسته اى ؟ رسول خدا پاسخ دادند: آرى ، پس تمام حضار دست به دعا برداشته و گفتند: خدا این ازدواج را بر شما مبارك گرداند و در میان شما دوستى و محبت افكند. 22

تزیین اطاق عروسى

حارثة بن نعمان یكى از منازل خود را به على علیه السلام داد و حضرت على علیه السلام اطاق عروسى را تزئین كرد. بهتر است بدانیم كه اطاق عروس و داماد چگونه تزئین شده بود ! !
آرى مولاى متقیان مقدارى شن در كف اطاق پهن كرد و چوبى در داخل اطاق نصب فرمود كه بر آن مشك و كوزه را آویزان فرمودند. چوب بزرگى را نیز را این دیوار به آن دیوار به عنوان پرده آویزان نمود، و آنگاه پوست گوسفند را بر روى شن كف اطاق پهن نمود و بالشى از برگ خرما روى آن نهاد، این تمام چیزهایى بود كه على (علیه السلام) از متاع دنیا و زخارف آن در تزئین اطاق عروسى بهره برده بود. 23

دعاى پیامبر علیه السلام در شب عروسى حضرت فاطمه علیها السلام

وقتى كه حضرت فاطمه علیها السلام وارد خانه على علیه السلام شدند، رسول گرمى اسلام ، على را فرا خواندند و به فاطمه زهراء فرمان دادند تا پیش او بنشیند، آنگاه دست فاطمه علیها السلام را گرفت و در دست على (علیه السلام) نهد و فرمود: خدا دختر رسولش را بر تو مبارك فرماید. اى على ! این فاطمه امانت من است نزد تو. اى على ! این فاطمه علیها السلام بهترین همسرى است كه تو مى توانستى انتخاب كنى و اى فاطمه ! این على علیه السلام برترین شوهرى است كه امكان داشت نصیب تو گردد.
سپس فرمود: پروردگارا ! نیكیهاى خود را براى آن دو و در دو فرزندشان قرار بده پروردگارا ! این دو، محبوب ترین مخلوق نزد من هستند. خدایا ! آن دو را دوست بدار و من اینان را به تو مى سپارم و فرزندان آنان را نیز از شر شیطان رانده شده در پناه تو قرار مى دهد. 24

اءسماء بنت عمیس25 عهده دار شب زفاف فاطمه علیها السلام

خدیجه كبرى در بستر مرگ بود و آه مى كشید و گریه مى كرد. اسماء بنت عمیس به ایشان گفت : آیا گریه مى كنى و حال آنكه تو سیده زنان هستى و همسر رسول خدایى ، و كسى هستى كه پیامبر به وى بهشت را بشارت داده است .
خدیجه فرمود: گریه من براى آن است كه فاطمه ام كوچك است و من از دنیا مى روم و شب عروسى او را نمى بینم ، همان شبى كه هر دخترى نیاز دارد تا زنى همراهیش كند و وظایف وى را به او گوشزد نماید. از آن مى ترسم و اندوهگینم كه در آن شب زنى نباشد تا فاطمه را همراهى كرده و همدمش ‍ باشد. اسماء گفت : این امر به عهده من ، با خدا پیمان مى بندم كه اگر تا آن وقت زنده ماندم وظیفه شما را در برابر فاطمه زهراء علیها السلام انجام دهم .26

یاد قبر قیامت در شب عروسى

شب ازدواج و آغاز لحظه هاى شروع یك زندگى تازه براى هر زن و مردمى شیرین و خاطره انگیز است . بسیارى این لحظه هاى شیرین را به انواع گناه آلوده مى كنند، اما ببینیم كاملترین زن ، الگوى بانوان جهان حضرت فاطمه علیها السلام در شب عروسى چه حالاتى دارد؟ و زندگى مشترك خود با همسرش را چگونه شروع مى نماید؟
على علیه السلام در شب عروسى ، همسر گرامیش فاطمه را نگران و گریان دید، پرسید، فاطمه ! چرا ناراحتى ؟
پاسخ داد: یا على ! پیرامون حال و رفتار خویش فكر كردم . به یاد پایان عمر و قبر خویش افتادم كه امروز از خانه پدر به خانه شما منتقل شدم و روزى دیگر از اینجا به طرف قبر و قیامت خواهم رفت . پس تو را به خدا سوگند مى دهم كه بیا تا به نماز بایستیم و با هم در این شب خدا را عبادت كنیم . 27

پیراهن عروسى به بینوایى هدیه مى شود

حضرت زهرا علیها السلام كه داراى پیراهنى وصله دار بود، رسول خدا علیه السلام در شب عروسى و زفاف فاطمه علیه السلام ، پیراهن تازه اى را براى او تهیه فرمود. سائلى بر در خانه شد و گفت : من از خاندان نبوت پیراهن كهنه اى مى خواهم . حضرت خواست پیراهن وصله دار خود را به او دهد، به یاد این آیه شریفه افتاد كه خداوند متعال مى فرماید:
لن تنالو البر حتى تنفقوا مما تحبون 28
هرگز به مقام نیكوكاران نخواهید رسید تا اینكه از آنچه كه دوست دارید، انفاق كنید. بنابراین پیراهن نو خود را به او داد.
هنگام زفاف كه فرا رسید. جبرائیل بهمراه هدیه اى از لباسهاى بهشتى كه از سندس سبز بود نازل شده و گفت : اى محمد ! همانا خداوند به تو سلام مى رساند و به من دستور داده كه بر فاطمه علیها السلام سلام كنم . مى خواهم این لباس را به او بدهم .
حضرت سلام خداوند را به فاطمه علیها السلام ابلاغ نمود و پیراهنى را كه جبرئیل آورده بود بر او پوشانید. پیامبر خدا (صلى الله علیه وآله ) عبادى خود را نیز بر او پیچاند و جبرئیل او را با بالهاى خود در بر گرفت تا نور آن پیراهن چشمان را خیره نكند. هنگامى كه حضرت فاطمه علیها السلام - با چراغى كه به همراه داشت - در بین زنان كافر كه هر یك شمعى به همراه خود داشتند نشست ، جبرائیل بال خود را به یك سوزد و عبا را برداشت ، انوارى از او تابید كه مشرق و مغرب را روشن ساخت ، با تابش نور بر دیدگان زنان كافر، كفر از دلهاى آنان بر طرف شده و همگى شهادتین گفتند.29
خداوند تو را از لغزشهاى دنیا و آخرت نگه دارد.
شب زفاف فاطمه علیها السلام و على علیه السلام و رسول خدا علیه السلام كاسه اى طلبید و غذایى در آن نهار و فرمود: این متعلق به فاطمه و همسرش مى باشد هنگامى كه خورشید غروب كردت به ام سلمه فرمود: فاطمه را بیاور. ام سلمه مى گوید: رفتم و دست فاطمه را گرفته ، در حالى كه دامنش بر زمین كشیده مى شد و عرق شرم و خجالت از چهره اش جارى بود، او را نزد حضرت آوردم . به خدمت حضرت كه رسید، از شدت خجالت پایش لغزید. رسول خدا علیه السلام فرمود: خداوند تو را از لغزشهاى دنیا و آخرت نگه دارد. پیش روى حضرت كه قرار گرفت ، حضرت چادر از صورتش به یك سوزد تا على چهره او را ببیند. 30
سپس پیامبر اكرم(صلى الله علیه وآله ) دست فاطمه را گرفت و در دست على علیه السلام گذاشت و فرمود:
بارك الله لك فى ابنة رسول الله ...
خداوند در مورد دختر رسول خدا به تو بركت دهد .
اى على ، فاطمه همسر نیكى است ، واى فاطمه ، على نیز همسر نیكى است ، پس فرمود: به خانه خود بروید و كارى نكنید تا من نزد شما بیایم .
آنگاه كه رسول خدا (صلى الله علیه وآله ) وارد خانه على علیه السلام شد به فاطمه علیها السلام فرمود: برخیز و مقدارى آب بیاور.
فاطمه برخاست و كاسه اى پر از آب كرده نزد آن حضرت حاضر كرد، پیامبر علیه السلام اندكى از آن آب را به دهان خود ریخت و مضمضه كرد، و آن را در آن ظرف ریخت ، سپس مقدارى از آن آب را بر سر فاطمه علیها السلام ریخت ، و فرمود: به جانب من روكن ، وقتى كه فاطمه علیها السلام به جانب آن حضرت رو كرد، پیامبر (صلى الله علیه وآله ) قدرى از آن آب را به سینه فاطمه پاشید و مقدارى را هم بین شانه هاى او پاشید و آنگاه در حق او دعا كرد. 31

همراهى فرشتگان در عروسى فاطمه علیها السلام

در حدیثى آمده است كه : در شب زفاف فاطمه علیها السلام پیامبر اكرم علیه السلام قطیفه اى بر استر شهباى خود (و به روایتى به ناقه خود دلدل - انداخت و فاطمه علیها السلام را بر آن سوار كرد، زمام مهار ناقه را به سلمان داد و خود از پشت سر، اسر را مى راند. در بین راه صدایى شنید، دید كه جبرئیل و میكائیل هر یك با هفتاد هزار فرشته وارد شده اند. پرسید: چه شده كه به زمین فرود آمدید؟ گفتند آمدیم تا به عنوان همراهى با عروس ، فاطمه را به خانه على بن البطالب ببریم . آنگاه جبرائیل ، میكائیل ، فرشتگان و حضرت رسول همگى تكبیر گفتند، و از آن زمان تكبیر گفتن در عروسى رسم شد32.

اشعار زنان پیامبر (صلى الله علیه وآله ) در عروسى فاطمه علیها السلام

شبى كه صدیقه طاهره را براى زفاف به سوى منزل على علیه السلام مى بردند، پیامبر (صلى الله علیه وآله ) براى اینكه دختر عزیزش درد یتیم را احساس نكند دستور داد، مركب خاصى او را با پارچه اى ریشه دار تزیین كنند تا فاطمه علیها السلام بر آن سوار شود. دهانه اسب به دستور پیامبر (صلى الله علیه وآله ) در دست سلمان قرار داشت و پیامبر خود نیز اسب را مى راند.
دختر عبدالمطلب (عمه هاى پیامبر (صلى الله علیه وآله )) و زنان مهاجر و انصار در این حركت ، فاطمه علیها السلام را همراهى مى نمودند و زنان پیامبر در حالى كه اشعار مى خواندند، پیشاپیش قافله در حركت بودند.
ام سلمه چنین مى خواند، پیشاپیش قافله در حركت بودند.
ام سلمه چنین مى خواند: اى همقدمان من ! با یارى خدا راه روید و پروردگار را در هر حال شكر نمائید. یاد آورید آنچه را كه پروردگار بر شما انعام فرمود و شما را زا ناراحتیها و آفتها دور نگه داشت . راه بروید با بهترین زنان عالم ، آن زنى كه سزاوار است به او گفته شود: كه فداى تو عمه ها و خاله هاى من .
بعد از او عایشه اشعارى سرود و سپس حفصه چنین گفت:
فاطمه بهترین زنان بشر، آن كسى كه صورتى همچون قرص ماه دارد. پروردگار به فضل خود به آیه هاى سوره زمر تو را بر تمام جهانیان برترى داده است . خداوند تو را به جوانى فاضل تزویج فرمود، على بهترین كسى است كه موجود است .
پس از حفصه ، معاذه (مادر سعبن معاذ) چنین سرود: ماهمراه دختر پیامبر هدایت هستیم كه شرف در او جمع و فراهم شده است ، در قله ارتفاعى بلند مرتبه كه هیچ كس را شبیه و نزدیك او نمى بینم . این قافله به این صورت در حركت بودند تا اینكه به خانه على علیه السلام رسیدند.

استفاده كردن حضرت از بوى خوش

ام سلمه مى گوید: وقتى كه مى خواستند حضرت فاطمه علیها السلام را به خانه على ببرند، به فاطمه علیها السلام گفتم : آیا عطر و بوى خوشى دارید؟ فرمود: آرى ، شیشه اى از عطر مخصوص ذخیره كرده ام . فاطمه علیها السلام شیشه عطرى آورد و مقدارى از آن را در كف دستم ریخت ، آنچنان بوى خوشى داشت كه هرگز مثل آن نبوئیده بودم ، گفتم : این بوى خوش را از كجا تهیه كرده اى ؟ فرمود: هر وقت دحیه كلبى 33 به حضور پدرم مى آمد،حضور پدرم مى آمد، پدرم به من مى فزمود: اى فاطمه ! فرشى براى عمویت بیاور.: فرشى مى آوردم و او بر آن مى نشست . وقتى بر مى خاست از درون لباسش چیزى بر زمین مى ریخت ، پدرم به من مى فرمود: جمع كن ، این عنبر است كه از بال و پر جبرئیل ریخته است .
برخى نوشته اند: هرگاه پیامبر (صلى الله علیه وآله ) در خواب قیلوله عرق مى كرد، حضرت فاطمه علیها السلام عرق او را مى گرفت و در شیشه اى مى كرد، این عرق بوى خوشى داشت كه از آن متصاعد مى شد34.

شادمانى ملائكه در عروسى فاطمه علیها السلام

عبدالرحمن صفورى از جابربن عبدالله نقل مى كند: ام ایمن 35 در حالى كه مى گریست بر پیامبر (صلى الله علیه وآله ) وارد شد. رسول مكرم اسلام از علت گریه او سؤ ال فرمودند. گفت : مردى از انصار دختر خویش را شوهر داده و در مراسم ازدواج ، بر سر دختر خویش گردو و شكر افشانده ، من با دین این منظره به یاد منظره به یاد ازدواج فاطمه زهراء علیها السلام افتادم كه شما بر سر وى چیزى نیفشاندید. رسول خدا (صلى الله علیه وآله ) فرمودند: قسم به آن كس كه مرا به پیامبرى برانگیخت و رسالت را خاص من گرانید، پروردگار متعال در آن هنگام كه فاطمه را براى على تزویج فرمود، ملائكه مقرب خود را امر كرد تا در گرد عرش او جمع شوند كه در میان این فرشتگان ، جبرئیل ، میكائیل و اسرافیل نیز حضور داشتند. آنگاه به پرندگان امر فرمود: نغمه سرائى كرده و درخت طوبى بر آنان لؤ لؤ شفاف و درخشنده با در سفید همراه با زبرجد سبز و یاقوت سرخ بیفشاند36.

ولیمه عروسى حضرت فاطمه علیها السلام

على علیه السلام مى فرمایند: حضرت رسول علیه السلام از پول زره ده درهم به من داد و فرمودند: یا على ، با این پول مقدارى روغن و خرما و كشك تهیه كن . من طبق دستور حضرت آنها را خریده و به نزد ایشان آوردم پیامبر خود نیز گوسفند چاقى تهیه نموده بود. حضرت سفره چرمى خواست ، آستین بلا زد و از آن خرما و كشك و روغن غذایى تهیه نمود آنگاه به من فرمود: هر كس را كه مى خواهى دعوت كن .
على علیه السلام مى فرماید: من به مسجد آمدم ، دیدم جمع كثیرى از صحابه در مسجد حضور دارند و من از اینكه گروهى را دعوت كنم و عده اى را دعوت نكنم شرمگین شدم ، لذا روى بلندى رفته و گفتم : اى مردم ! همگى براى صرف ولیمه فاطمه بیائید. مردم بلند شده و به راه افتادند و من از كثرت جمعیت و كمى غذا خجالت مى كشیدم . چون رسول خدا (صلى الله علیه وآله ) از این مطلب آگاهى یافت ، فرمود: على جان من از خدا مى خواهم كه این غذا بركت دهد. پس تمام آن جمعیت از آن غذا خوردند و سیر شدند در حالى كه چیزى از غذا كم نشد...
چون آفتاب غروب كرد زوجات پیامبر، فاطمه (علیها السلام ) را زینت و عطر آگین نمودند. پس رسول خدا (صلى الله علیه وآله )، على علیه السلام را در سمت راست و فاطمه علیها السلام را در سمت چپ خود نشانید و پیشانى آنها را بوسید. آنگاه دست دخترش را در دست على علیه السلام گذاشت و فرمود: على جان فاطمه همسر خوبى است ، به دخترش نیز فرمود: فاطمه جان ! على شوهر خوبى است ، سپس در حق آنها دعا كرد37.

میخك و سنبل ، گلهاى عروسى

وقتى على علیه السلام حضرت فاطمه (ع ) را از پیامبر اكرم (صلى الله علیه وآله ) خواستگارى كرد، پیامبر به على علیه السلام و فرمود: مى خواهم مژده اى به تو بدهم . على علیه السلام ماجرا را پرسید، پیامبر (صلى الله علیه وآله ) فرمود: قبل از آمدن تو، جبرئیل خبر ازدواج شما را به من داده بود. وقتى كه جبرئیل آمد در دستش دسته هاى گل میخك و سنبل خوش بوى بود. پرسیدم : این گلها براى چیست ؟ گفت : این از گلهاى جشن عروسى على و فاطمه علیها السلام در بهشت است ، امروز خداى تعالى به فرشتگان دستور آذین بندى بهشت را داد و فرمود: همه جاى بهشت را بیارایند و در فضاى آن عطر افشانى كنند و حوریان با خواندن طه یس و حمعسق سرود شادى بخوانند. ندایى از جانب خداوند برخاست كه امروز روز جشن عقد على بن ابى طالب در آوردم . خطبه عقد به دستور خداوند شد و ندایى بلند شد كه اى فرشتگان ! اى ساكنان بهشت ! به على و فاطمه تبریك گویید 38.

جهاز حضرت صدیقه طاهره علیها السلام

پس از اینك حضرت رسول اكرم علیه السلام پیشنهاد ازدواج حضرت على علیه السلام با فاطمه علیها السلام را قبول كرد و از میان وسایل كم على ، زره او را براى خرج عروسى قبول فرمود، على علیه السلام زره را فروخت و پول آن را نزد رسول اكرم آورد. پیامبر (صلى الله علیه وآله ) این مبلغ را به سه قسمت تقسیم فرمودند، یك سوم براى خرید جهیزیه ، یك سوم براى خریدن عطر و بوى خوش و یك سوم آن را نزد ام سلمه به امانت گذاشتند تا براى ولیمه شب عروسى از آن استفاده كنند.
پیامبر (صلى الله علیه وآله ) 63 درهم ، مقدار پولى را كه براى جهیزیه گذاشت بود چند نفر از یاران و اصحاب و فرمودند: با این پول براى دخترم آنچه از لوازم خان مورد نیاز است تهیه كنید. آنها به بازار رفته و وسائل مورد نیاز را خریدارى كردند كه آن وسائل عبارتند از:
1-دو دست رختخواب از پارچه مصرى ، محتواى یكى از آنها برگ خرما و دیگرى پشم گوسفند بود.
2-فرشى از پوست .
3- بالشى از پشم با درونى از برگ خرما.
4- عبائى خیبرى .
5- مشك آب .
6-دو كوزه و دو ظرف آب . (دو ظرف بزرگ و دو ظرف كوچك)
7-آفتابه .
8-پرده اى از پشم نازك
9- پیراهنى به قیمت 9 درهم .
10- یك روسرى به ارزش چهار درهم .
11- حوله اى سیاه رنگ .
12-تختى پوشیده به روتختى .
13- چهار زیر دستى از پشم طائف با محتواى از گیاهى به نام اذفر.
14- حصیرى بحرینى .
15- دستاس .
16-وسیله و ظرف خضابى از مس .
17- ظرفى براى شیر.
18- ظرفى بزرگ براى آب .
وقتى كالاها به نزد پیامبر علیه السلام آورده شد. پیامبر (صلى الله علیه وآله ) با دست آنها را زیر و رو كرده و فرمودند: پروردگارا ! بركت ده قومى را كه بیشترین ظرفهایشان گلین است . 39

جهاز فاطمه علیها السلام در عرض خداوند

یكى از منافقان مدینه حضرت امیرمؤ منان على علیه السلام را در خواستگارى از فاطمه زهرا علیها السلام ملامت و گفت : یا على ، تو معدن فضل و ادب و شجاع ترین مبارزان عرب هستى ، چرا زنى خواستى كه چاشتش به شب نمى رسد؟ ! اگر دختر مرا مى خواستى ، چنان مى كردم كه از در خانه من تا در خانه تو، شتر پر از جهاز دختر من بود.
حضرت امیرالمؤ منین علیه السلام فرمود: این كار به تقدیر است نه به تدبیر.
الحكم لله العلى الكبیر
فرمان از آن خداوند بلند مرتبه و بزرگ است .
ما را به مال و متاع دنیا نظرى نیست ، مقصود رضاى حق تعالى است . تفاخر ما با اعمال است ، نه با اموال و مباهات ما به كردار است نه به درهم و دینار.
چون على علیه السلام رضاى خود را به حكم و قضاى الهى ظاهر كرد، ندایى به وى رسید: على ! سر بردار تا قدرت حق را بینى و جهاز دختر محمد (صلى الله علیه وآله ) را بنگرى . حضرت سربلندى كرد، از بالاى سرش تا عرش خدا حجابها برداشته شد و در زیر عرش میدانى وسیع به نظرش آمد. تمام آن میدان از ناقه هاى بهشتى ، با بارهایى از در و گوهر و مشك و عنبر پر بود. بر هر شترى كنیزكى چون مهر تابان در حالى كه زمام هر شتر به دست غلامى بود، قرار داشت . آنها ندا مى كردند.
هذا جهاز فاطمة بنت محمد المصطفى
این جهاز فاطمه دختر محمد مصطفى است .
على از مشاهده آن منظره خوشحال شد و به حجره فاطمه علیها السلام آمد. حضرت فاطمه علیها السلام با مشاهده على علیه السلام گفت : اگر چه سرزنش منافقان را درباره ما شنیدى ، اما جهاز ما را عین عیان دیدى . 40
عروس و داماد یكدیگر را مى ستایند
شخصیت فاطمه زهراء علیها السلام از همان شب اول ازداوج چنان براى على علیه السلام جلوه مى نماید، كه وقتى پیامبر اكرم (صلى الله علیه وآله ) فرداى آن شب از على علیه السلام مى پرسد: همسرت را چگونه یافتى ؟ بى درنگ پاسخ مى گوید:
نعم العون على طاعة الله بهترین یار و یاور براى اطاعت و عبودیت خداوند.
همچنین از فاطمه زهراء علیها السلام مى پرسد:
كیف راءیت زوجك ؟ شوهرت را چگونه دیدى ؟
پاسخ داد:
یا ابة خیر زوج ؛ اى پدر بهترین شوهر دیدم41.

پی نوشت ها

1- ریحانه خانه وحى ، ص 269
2- فاطمه زهراء شادمانى دل پیامبر، ص 456
3- مناقب ، ج 3 ص 345
4- فاطمه زهراء شادمانى دل پیامبر علیه السلام ، ص 126 به نقل از: بحار ج 43 ص 92
5- برخى ازحقایق ملكوتى فقط براى خود پیامبر مشهود بوده و نه براى كسانى كه حتى نزد پیامبر حضور داشته اند.
6- فرهنگ جامع سخنان امام حسین علیه السلام ص 77 - 76
7- بنابر روایتى دیگر فرمود: خشنودم به آنچه كه خدا و پیامبر او براى من رضایت دادند. باز بنابر روایتى دیگر فرمود: اى رسول خدا تو از من سزاوارترى كه اظهار نظرى كنى .
8- بحارالانوار، ج 43 ص 127
9- اشاره به اایه : وعلم اادم الاسماء كلها ، بقره / 31
10- چهارده معصوم ، ص 259
11- فاطمه زهراء شادمانى دل پیامبر، ص 610، به نقل از: دلائل الامة ، ص 13 - 12
12- الرحمن / 19. اوست كه دو دریا (ى پر گوهر علم و حلم على (ع ) و فاطمه (س ) یا دریاى آب شور و گوارا) را بهم آمیخت (تا مختلط شدند و میان اان دو دریا (اى رسول ) برزخ و فاطمه ایست كه تجاوز به حدود یكدیگر نمى كنند الا اى جن و انس كدامین نعمتهاى خدایت را انكار مى كنید از آن دو دریا (دو گوهر حسن و حسین پدید آورد و یا) لؤ لؤ و مرجان گرانبها بیرون آورد.
13- زندگاین چهارده معصوم ، ص 218
14- نهج البلاغه ، حكمت 82.
15- كشف الغمه ، ص 106
16- بحار، ج 43 ص 145
17- فاطمه الزهراء من المهد الى الحد، ص 160 - 159
18- بانصد درهم معدل 400 مثقال نقره خالص بود كه بهفرموده پیامبر: چنین مهریه اى را خداوند معین نمود تا براى امت اسلام سنت باشد و 400 مثال نقره در آن زمان معادل (5/2) دو ونیم مثقال و طلاى ناب وبد. - ناسخ التواریخ ، ج 4، كتاب دوم ص 39 - 38
19- زندگى حضرت فاطمه علیها السلام و دختران آن حضرت ص 48
20- فرقان / 25
21- زندگانى حضرت فاطمه و دختران آن حضرت ، ص 50
22- بانوى نمونه اسلام فاطمه زهرا، ص 56 به نقل از بحارالانوار، ج 43 ص 92
23- فاطمه زهرا علیها السلام از ولادت تا شهادت ، ص 163
24- فاطمه زهراء از ولایت تا شهادت ، ص 170
25- اسماء نبت عمیس یكى از زنانى بود كه توفیق همراهى و همرازى با فاطمه زهراء علیها السلام را یافت . او زنى شایتسه و مهاجر، عالمه ، و محدثه ، بهشتى ، همسر و مادر دو شهید، بسیار عاقل ، هشیار و نجیب بود. او مطیع و محرم رسول خدا علیه السلام و ماءنوس و همراه زهرا علیها السلام و مدافع على علیه السلام بود.
او به امر رسول خدا همراه شوهرش به حبشه مهارجت كرد و حضرت رسول به خلوت ، خبر شهادت امام حسین علیه السلام را به او داد.
او تنها زنى بود كه به وصیت حضرت زهرا علیها السلام در غسل او شركت داشت و در اواپسین لحظات بر بالین حضرت حاضر و در دوران بیماریش همدم او بود. كسى كه بعد از رحلت رسول خدا علیه السلام در ایمام بیمارى حضرت با نشان دادن تابوت به فاطمه علیها السلام لبخندى برلبهاى حضرت زهرا علیها السلام نشاند.
او در جریان فدك ، بر حقانیت گفتار زهرا علیها السلام و علیه شوهرش (ابوبكر) شهادت داد. پس از شهادت فاطمه علیها السلام از ورود عیشه به خانه آن حضرت ممانعت كرد و در جواب اعتراض اانان گفت : خود حضرت چنین خواسته است .
او همراه مدافع على علیه السلام بود، چه آنگاه كه در خانه او و چه در خانه دشمن او بود. توطئه خلفاء را براى را براى گشتن على علیه السلام به او خبر داد و فرزندش محمد را دشمن پدر (ابوبكر) و محبت على علیه السلام پروراند. زمانى كه در خانه على علیه السلام حضور داشت ، احادیث و فضائل او را نشر مى داد. از آن حضرت فرزندى آورد كه در كربلا در ركاب امام حسین علیه السلام شهید شد. فرهنگ فاطمیه ص 64 - 62
26- فاطمه زهرا از ولایت تا شهادت ، ص 133
27- فرهنگ سخنان فاطمه زهراء (س ) ص 20 به نقل از: ارشاد شیخ مفید، ج 1 ص 270
28- آل عمران / 92
29- فاطمه زهراء شادماین دل پیامبر، ص 638 / نزهة المجالس ؛: ج 2: ص 226، به نقل از احقاق الحق ، ج 10، ص 402
30- بحارالانوار، ج 43، ص 96 - 95 / فاطمه زهراء شادمانى دل پیامبر، ص 631
31- بیت الاحزان تص 59
32- فاطمه زهرا شادمانى دل پیامبر، ص 632 / به نقل از: امالى شیخ صدوق ج 1، ص 264 - 263 جزو دهم .
33- دحیة بن حلیفه كلبى همشیر پیامبر (صلى الله علیه وآله ) و از یاران آن حضرت و از پیشقدمان به اسلام بود، جمال بسیار زیبائى داشت ، شاید به همین منظور بسیارى از اوقات جبرئیل به صورت دحیه كلبى بر پیامبر نازل مى شد، پیامبر وقتى با جبرئیل صحبت مى كرد ناظرین خیال مى كردند كه آن حضرت با دحیه كلبى سخن مى گوید.
34- بحارالانوار، ج 43، ص 114
35- او بركه نام داشت و ثعلبه پدرش بود. او خانه زاد خاندان رسالت بود. رسول خدا (صلى الله علیه وآله ) وى را به عقد زید بن حارثه در ااورد و اسامة بن زیدرا به دنیا آورد. اسامه همان كسى بود كه از جانب پیامبر (صلى الله علیه وآله ) عهده دار فرماندهى سپاه اسلام شد. آمنه مادر پیامبر، ص 184.
بنا به نوشته بنت الشاطى ام ایمن ، حبشى بود و در سفر یثرب همراه آمنه و حضرت محمد (صلى الله علیه وآله ) بود، همان سفرى كه در مراجعت از آن ، آمنه در ابوااز دنیا رحلت مى كند و ام ایمن سرپرستى پیامبر (صلى الله علیه وآله ) را در ادامه مسافرت به عهده مى گیرد. پیامبر (صلى الله علیه وآله ) در طول زندگیش با دیدن ام ایمن به یاد مادرش مى افتاد و مى فرمودن پس از مرگ مادرم آمنه ام ایمن را مادر خود مى دانم شرح نهج البلاغه ابن ابى الحدید، ج 16 ص ‍ 216.
او داریا كملات اخلاقى و نفسانى بسیار بلایى است و بارها مورد مدح پیامبر قرار گرفت . ام ایمن گرچه آزاده بود، اما به خاطر آن همه سفارشهایى كه رسول خدا (صلى الله علیه وآله ) در حق زهراءداشت ، خود به خدمت زهراء علیها السلام در آمد تا به كمالى رسد، او انصاف و ایثار و شهادت را در این خانه تجربه كرد و آنگاه كه على علیه السلام را براى بیعت به مسجد بردند، در مسجد در برابر همه فریاد اعتراض سرداد و بى پروا خلفا را اهل نفاق خواند. آنگاه كه فدك را غصب كردند در برابر استبداد خلفا ایستاد و شجاعانه علیه آنان شهادت داد، او بعد از شهادت زهراء علیها السلام از فراق او و براى اعتراض به خلفا و رساندن پیام مظلومیت على و زهرا علیها السلام از مدینه هجرت كرد و آنقدر در فراق یار و مظلومیت او سخت كه خیلى زود به معشوق پیوست و از تنهایى در آمد. سلام و رضوان خدا بر او باد.
36- نزهة المجالس ، ج 2، ص 223 / فاطمه الزهراء من المهد الى الحد، ص 154
37- بحارالانوار، ج 43
38- جلوه هاى رفتارى حضرت زهراء، ص 150 / غذراء انصارى .
39- فاطمه زهراء از ولادت تا شهادت ، ص 156
40- فضائل الزهراء ص 103 - 102
41- فرهنگ سخنان فاطمه زهراء، ص 19، / ریاحین الشریعه ، ج 1: ص 101، / به نقل از: بحارالانوار، ج 43 ص 133

منبع:کتاب الگوهاى رفتارى حضرت فاطمه زهرا (علیها السلام)
دوشنبه 15/7/1392 - 12:47
ازدواج و همسرداری

تاج دامادى
روزى رسول خدا (صلى الله علیه وآله ) فرموند: حضرت سلیمان جهیزیه اى براى دخترش كه جهاز بزرگى با چیزهاى دیگر، به همراه تاجى از طلا براى دامادش كه به 700 دانه جواهر زینت شده بود آماده ساخت . على علیه السلام بعد از شنیدن این مطالب به منزل آمده و سخنان پیامبر (صلى الله علیه وآله ) را براى حضرت زهرا سلام الله علیها بیان كرد. فاطمه علیها السلام چنین تصور كرد كه شاید در قلب شوهرش چنین گذشته باشد كه : سلیمان علیه السلام ، پیامبر با عظمتى بوده ، اما پیغمبر ما كه قدر او بالاتر و شأن او بزرگتر است ، دخترش چنین جهیزیه اى ! فاطمه علیها السلام این موضوع را پنهان نمود و براى احدى آشكار نكرد تا اینكه از دنیا رحلت فرمود.
على علیه السلام در یكى از شبها فاطمه علیها السلام را در خواب دید كه در بهشت بالاى تختى نشسته و اطراف تخت فاطمه علیها السلام حورالعین به خدمت او ایستاده اند و دخترى در نهایت حسن و جمال و گشاده روئى در حالتى كه به زیورها زینت كرده در مقابل فاطمه علیها السلام ایستاده و منتظر فرمان اوست .
على علیه السلام فرمود: اى فاطمه علیها السلام این دختر كیست ؟ حضرت جواب داد: این دختر سلیمان پیغمبر است كه او را به خدمت من واداشته اند. بدانكه یا على ! آن روز كه پدرم راجع به جهیزیه دختر سلیمان فرموده بود و در قلب من چیزى گذاشت كه من آن را با خود حدیث نفس ‍ كردم (و براى احدى آشكار نساختم ) براى تو عوضى آن تاجى كه سلیمان براى دامادش ریخته بود چنین قرار داده شده كه پرچم حمد در روز قیامت به دست تو باشد.1
فاطمه جان ! تو را نزد على علیه السلام به ودیعه نهادم
شب عروسى على و فاطمه علیها السلام وقتى كه عروسى وارد منزل داماد شد، رسول خدا علیه السلام به بلال فرمود تا اذان نماز عشاء را بگوید. پس ‍ از اذان و اقامه نماز عشاء حضرت ظرفى آب خواست ، در حالى كه آیاتى از قرآن تلاوت مى فرمود به عروس و داماد دستور داد تا از آن آب بنوشند، سپس خود با آن آب بنوشند، سپس خود با آن وضو گرفت و بر سر هر دو پاشید.
وقتى كه پیامبر (صلى الله علیه وآله ) مى خواست از خانه على علیه السلام خارج شود جدایى از پدر را مى چشید. پیامبر علیه السلام دخترش را آرام كرد و فرمود: دخترم ! اكنون تو همسر كسى هستى كه نیرومندترین مردم در ایمان است و از نظر اخلاق و روح بلند بر همگان برترى دارد، من تو را نزد او به ودیعه نهدم2.

فاطمه علیها السلام همسرى صدیقه

رسول خدا (صلى الله علیه وآله) به امیرالمؤ منین علیه السلام فرمودند: یا على ! پروردگار سه نعمت ارزشمند به تو عطا كرده است كه به هیچ كس ، حتى به من ارزانى نكرده :
اول : پدرزنى چون من به تو عطا كرده است .
دوم : به تو همسرى چون دخترم صدیقه هدیه فرموده است .
سوم : فرزندانى چون حسن و حسین علیه السلام به تو عطا كرده است پیامبر (صلى الله علیه وآله ) به دنبال آن فرمود: البته شما از من و من هم از شما هستم3.

شوهر فاطمه علیها السلام برترین خلق است

اسماء بنت عمیس گفت: فاطمه زهراء علیها السلام به من فرمود: شبى كه من به خانه على علیه السلام رفتم علیه السلام رفتم (در نیمه هاى شب ) از خواب بیدار شدم ، دیدم كه زمین با على علیه السلام سخن مى گوید و على نیز با آن حرف مى زند. صبح نزد پدرم جریان را گفتم ، پدرم سجده اى طولانى كرد و سرش را بلند كرد و فرمود: دخترم ، بشارت باد تو را به اولاد صالح و نسل پاكیزه ، زیرا خداوند شوهرت را بر سایر مردم برترى داده و به زمین دستور داده كه با او سخن بگوید و از اخبار شرق و غرب عالم او را مطلع كند.

پیمان اسماء و خدیجه

بعد از مراسم شب عروسى ، رسول مكرم اسلام آب خواستند، جرعه اى به دهان برد و مضمضه كرد و بعد آن جرعه را از دهان به داخل كاسه اى بیرون ریختند و آنگاه آن آب را بر سر و سینه و بین دو كتف حضرت فاطمه علیها السلام افكنده و على علیه السلام را نیز صدا كرد و همین عمل را با او انجام دادند.
سپس پیامبر (صلى الله علیه وآله ) زنان را امر فرمود تا همگى خارج شوند. وقتى كه پیامبر (صلى الله علیه وآله ) خوستند از اطاق خارج شوند شخصى را در آنجا دیدند، فرمودند: كه هستى ؟ گفت اسماء بنت عمیس هستم . فرمود: آیا نگفتم كه همه از اینجا خارج شوید. عرض كرد. آرى یا رسول الله ، پدر و مادرم فداى شما من قصد مخالفت امر شما را نداشتم ، ولى با خدیجه پیمانى بسته ام . آنگاه جریان را براى رسول خدا (صلى الله علیه وآله ) بیان كرد. پیامبر با شنیدن نام خدیجه متاءثر شده ، گریستند و بعد فرمودند: اى اسماء امیدوارم كه خدا حوائج تو را در دنیا و آخرت بر آورد4.

بخشش پیراهن نو

حضرت على علیه السلام به هنگام رحلت حضرت فاطمه (علیها السلام) دستمالى بسته شده در كنار آن حضرت مشاهده كرد، آن را گشود و دید، پارچه اى ابریشمى و سبز است كه در آن پارچه كاغذ سفیدى است كه بر روى آن چیزهایى نوشته شده و نور از آن مى درخشد، حضرت فاطمه علیها السلام فرمود:
اى ابوالحسن ، هنگامى كه پدرم مرا به همسرى تو در آورد، در شب عروسى دو پیراهن داشتم ، یكى نو و دیگرى كهنه و وصله دار. سر نماز بودم كه كسى در زد وسائلى از پشت در مى گفت : اى خاندان نبوت و معدن خیر و جوانمردى ، من بینوائى برهنه ام ، اگر پیراهن كهنه اى دارید من نیازمند آن مى باشم . من پیراهن نو خود را برداشته ، به او دادم و لباس كهنه را پوشیدم . صبح روز بعد از عروسى كه رسول خدا (صلى الله علیه وآله ) بر من وارد شد و فرمود: دخترم مگر تو لباس نو نداشتى ، چرا آن را نپوشیدى ؟ گفتم : اى پدر آن را به سائلى صدقه دادم . فرمود: بسیار كار خوبى كردى ، اگر به خاطر شوهرت لباس نو را خودت مى پوشیدى و لباس كهنه را صدقه مى دادى در هر دو حالت توفیق شامل تو مى شد. عرض كردم : اى رسول خدا من به شما اقتدار كردم ، هنگامى كه با مادرم خدیجه ازدواج كردى ، هر آنچه را كه به تو داده بود در راه خدا انفاق كردى تا حدى كه سائلى به شما رسید و پیراهن خود را به او دادى و حصیر بر خود پوشیدى . در همان موقع جبرائیل نازل شد و این آیه را آورد.
و لا تبسطها كل البسط فتقعد ملوما محسورا
خیلى دستهایت را نگشاى كه بعد شرزنش شده و حسرت زده بنشینى5.
رسول خدا گریست و مرا به سینه اش چسباند، جبرائیل نازل شده و گفت : خداوند سلام رسانده و مى فرماید: به فاطمه علیها السلام سلام برسان و به او بگو، هر چه مى خواهى طلب كن و اگر هر چه در آسمان و زمین است بخواهى به تو داده خواهد شد. عرض كردم : پدر جان لذت خدمتگزارى او، مرا از سؤ ال كردن از او بازداشته است . من نیازى جز نگاه كردن به چهره بزرگوارانه او در بهشت برین ندارم . پیامبر فرمود: دخترم ، دستهایت را بالا بیاور، من دستهایم را بالا بردم و حضرت نیز دستهایت را بالا بیاور، من دستهایم را بالا بردم و حضرت نیز دستهایش را بالا برده و گفت : خداوندا امتم را ببخشاى ، و من آمین گفتم ، جبرائیل پیامى از سوى خداوند متعال آورد كه خداوند مى فرماید: من آن عده از گناهكاران امت تو را كه در دلشان محبت فاطمه و مادرش و شوهرش و فرزندانش را داشته باشد مى بخشم ، فرمود: من در این باره سندى مى خواهم . خداوند به جبرائیل دستور داد دیبایى سبز و دیبایى سپید كه بر روى آن نوشته شده است :
كتب ربكم على نفسه الرحمة پروردگارتان رحمت را بر خود لازم كرده است .
بیاورد. جبرائیل و میكائیل و حضرت رسول بر آن گواهى داده و امضاء كردند، حضرت فرمود: دخترم این نوشته در این بسته است ، روز وفاتت كه رسید وصیت كن در قبرت بگذارند تا روز قیامت كه مردم سر از قبر بر بردارند و گناهكاران حتمى شدند این امانت را به من تسلیم كن تا آنچه را كه خداوند بر من و تو ارزانى داشته از خداوند بخواهم . تو و پدرت براى جهانیان رحمت هستید6.

پی نوشت ها

1- جنة العاصمة ، ص 85
2- فاطمه ، فاطمه است ، ص 121
3- ریحانه خانه وحى ، ص 172
4- فاطمه زهراء از ولادت تا شهادت ، ص 171
5-اسراء / 29
6-فاطمه زهرا شادمانى دل پیامبر، ص 444، / به نقل از: الكوكب الدرى ، 252.

منبع:حوزه
دوشنبه 15/7/1392 - 12:46
اهل بیت
فاطمه سلام الله علیها اسوه و الگوی همسر داری
نویسنده:حلیمه صفری

سخنان حضرت فاطمه (سلام الله علیها) در مورد پیامبر و على

حضرت زهرا علیها السلام به برخى از زنان فرمود:
دو پدر دینیت ، محمد و على را با ناخشنودى پدر و مادر نسبى خود خشنود ساز ! ولى پدر و مادر نسبى خود را با خشم دو پدر دینى خود از خود راضى مساز، زیرا اگر پدر و مادر نسبى تو از تو ناراضى باشند حضرت محمد (صلى الله علیه وآله ) و على علیه السلام با دادن جزئى از هزاران هزار ثوابهاى طاعت خود آن دو را راضى مى كنند، ولى پدران دینى حضرت محمد و على (صلى الله علیه وآله) اگر از تو ناراضى باشند پدر و مادر نسبى تو نمى توانند آنها را راضى كنند. زیرا ثواب طاعت همه مردم دنیا نمى تواند جلو سخط و غضب آنان را بگیرد.1

ادب و ایثار فاطمه علیها السلام

ادب و ایثار حضرت فاطمه علیها السلام به حدى بود كه گرسنگى خود و فرزندانش را از على علیه السلام پنهان مى كرد و از شوهرش تقاضایى نمى كرد تا شاید نتواند آن را بر آورده كند. در این رابطه به موارد زیر توجه فرمایید:
1-روزى فاطمه زهرا علیها السلام در حالى كه آثار ضعف و گرسنگى از چهره او نمایان بود، به حضور پدرش رسید رسول خدا (صلى الله علیه وآله) وقتى این حالت را مشاهده كرد، دستهایش را به سوى آسمان بلند نمود و گفت : خدایا ! گرسنگى فرزندم را به سیرى تبدیل نما و وضع او را سامان بده . 2
2- روزى رسول خدا (صلى الله علیه وآله ) از دخترش پرسید: فاطمه جان ! چرا رنگ رخسارت پریده است ؟ چرا رنگ فرزندانم حسن و حسین دگرگون شده است ؟
عرض كرد: پدرجان ! سه روز است كه غذا نخورده ایم و فرزندانم حسن و حسین از شدت گرسنگى بى تاب شده اند و هم اكنون مانند جوجه هاى پركنده از گرسنگى به خواب رفته اند. 3
3- روزى على علیه السلام از آن حضرت تقاضاى غذایى كرد، آن حضرت گفت : دو روز است كه خودم چیزى نخورده ام و هر چه در خانه بود براى شما و فرزندانم آورده . وقتى كه على علیه السلام به او مى گوید: چرا مرا آگاه نساختى تا براى شما غذا تهیه كنم ؟ مى گوید: از خداى خود شرم كردم كه چیزى از تو بخواهم كه انجام آن برایت دشوار باشد. 4

كمك كردن حضرت على علیه السلام در كارهاى منزل

در بحار از جامعه الاخبار نقل شده كه :
على علیه السلام فرمودند: رسول خدا علیه السلام بر ما وارد شدند در حالى كه فاطمه زهراء علیها السلام در كنار دیگ نشسته بود و من عدس پاك مى كردم . حضرت فرمودند: گوش فرا ده ، زیرا آنچه مى گویم از سوى پروردگار مى گویم : مردى كه به همسرش در خانه كمك و مساعدت نماید، به تعداد موهاى بدنش براى او عبادت سالى را مى نویسند كه روزها را روزه داشته و شب ها را شب زنده دارى نموده است . 5

كارهاى فاطمه در خانه على

روزى امیرالمؤ منین به یكى از اصحاب خود فرمود: مى خواهى جریانى از زندگانى خودم با فاطمه علیها السلام را برایت تعریف كنم ؟
فاطمه علیها السلام آنقدر در خانه من با مشك آب حمل كرد كه اثر آن در سینه اش پدیدار شد. آنقدر به وسیله آسیاب دستى گندم آرد كرد كه دستش ‍ تاول زد. آنقدر خانه را جاروب كرد كه بر لباس او گرد و خاك نشست . آنقدر آتش زیر دیگ روشن كرد كه لباسش دوده اى و سیاه شد. او زیاد كار كرد و بسیار هم آسیب دید. 6

هرگز از شوهرت چیزى نخواه

على علیه السلام باغى داشتند كه آن را به مبلغ 12 هزار در هم فروخته و همه پولها را بین فقراء تهیدستان مدینه تقسیم كرد. وقتى كه به منزل بازگشت ، فاطمه علیها السلام از ایشان پرسید؟ یا على ! پس غذاى امروز ما چه شد؟
على علیه السلام براى تهیه غذا از منزل خارج شد، اما فاطمه علیها السلام با خود اندیشید كه چرا چنین گفتم ، چون از پدر شنیده بود كه هرگز از شوهرت چیزى نخواه ، شاید نتواند آن را تهیه كند.
آنگاه فرمود.
فانى اءستغفر الله و لا اءعود اءبدا من از خدا آمرزش مى طلبم و دیگر این رفتار را تكرار نخواهم كرد. 7

شأن نزول سوره هل اتى

امام حسن و امام حسین علیه السلام بیمار شدند. رسول خدا (صلی الله علیه واله) به همراه جمعى از اصحاب به عیادت آنها آمد و به على علیه السلام گفتند: خوب است براى شفاى فرزندانت نذر كنى . على و فاطمه و فضه خادمه علیها السلام نذر كردند كه اگر آن دو از بیمارى شفا یافتند سه روز، روزه بگیرند و شكر نعمت سلامتى آن دو عزیز را به جا آورند. طولى نكشید كه حال آن دو به بهبودى رفت و شفا یافتند. در این هنگام در خانه امیرمؤ منان على علیه السلام چیزى براى خوردن یافت نمى شد، به مین خاطر على علیه السلام از شمعون خیبرى یهودى سه صاع كه هر صاع سه كیلو است جو قرض كرد. فاطمه علیها السلام پس از آسیاب كردن جو، یك سوم آن را به اندازه تعداد افراد خانواده ، یعنى پنج قرص نان پخت .
على علیه السلام پس از پایان نماز به امامت رسول خدا (صلى الله علیه وآله ) به خانه برگشت . اینك سفره غذا در حالى كه طعام اول و آخرش نان و نمك است ، آماده پذیرایى از بهترین خلق خداست . آنها آماده افطار مى شوند، اما هنوز شروع به افطار نكردند كه صداى كوبه در بلند مى شود. آرى صداى فقیرى است كه تقاضاى غذا دارد و مى گوید:
اسلام علیكم یا اهل بیت محمد، (انا) مسكین من مساكین المسلمین ، اطعمونى اطعمكم الله من موائد الجنة درود بر شما اى خاندان محمد، من مسكین از مسكینان مسلمین هستم غذایى به من بدهید، خداى تعالى از غذاهاى بهشتى به شما بخوراند.
على علیه السلام صدا را كه شنید، خطاب به دختر رسول خدا (صلى الله علیه وآله ) چنین فرمود:
فاطمه جان ! اى بزرگوار اهل یقین ! اى دختر بهترین خلق روى زمین ! آیا به بیچاره اى كه دست نیاز به خانه ات آورده ، نظرى دارى ؟ به خدا شكوه مى كند و حاجت مى طلبد. با گرسنگى غم و به سوى ما آمده است و تمام امور در دست خداست و همه خوبیها از او نشاءت مى گیرد. بهشت دلپذیر به شما وعده مى دهد، همان بهشتى كه بر بخیل حرام است . حضرت زهرا علیها السلام در جواب همسرش فرمود: به آن گرسنه خوارك مى دهم و به سیر شدن او امیدوارم ، به راستى كه حق براى نیكان است و به شفاعت خود آنها را به بهشت خواهم برد.
آن پنج تن ، شخص مسكین را بر خود مقدم داشته و سهم خود را به فقیر دادند و آن شب را با آب افطار كردند.
روز دوم را نیز روز حضرت فاطمه علیها السلام بخش دیگرى از جو را آسیاب كرد و به اندازه تعداد افراد، نان پخت . چون هنگام افطار شد، یتیمى بر در خانه آمد و گفت : سلام بر شما اهل بیت محمد (صلى الله علیه وآله ) ! من یتیم و گرسنه ام ، پدرم از مهاجرین بود و در جنگ شهید شد. از آنچه خدا به شما روزى داده به من دهید تا خدا نیز در بهشت به شما عوض دهد.
حضرت على علیه السلام فرمود: هر كس كه بخشش كند براى او خواهد ماند و آب و غذاى بهشتى به او داده مى شود.
حضرت زهرا علیها السلام در پاسخ به دعوت همسرش چنین سرود:
حتما او را بر فرزندانم مقدم مى دارم و او را سیر مى كنم - زیرا آنها كه گرسنه اند فرزندانند.
این بار هم مثل شب قبل ، تمام افراد خانه غذاى خود را به آن یتیم دادند.
فاطمه علیها السلام روز سوم نیز باقیمانده جو را آسیاب كرده و نان پخت . هنگام افطار، اسیرى آمد و از آنها تقاضاى غذا كرد. امیرالمؤ منان فرمود: فاطمه ، دختر پیامبرى است كه سرور تمام انبیاء است . فاطمه جان ! بر این اسیر گرفتار، منت بگذار. هر كس امروز كار خیرى انجام دهد و بذر را بپاشد، روز جزا محصول آن درو خواهد كرد. آنگاه همگى غذاى خود را سیر دادند.
فرداى روز سوم ، على علیه السلام دست حسن و حسین علیه السلام را گرفته و بر پیامبر (صلى الله علیه وآله ) وارد شدند. پیامبر (صلى الله علیه وآله) وقتى آنها را دید مشاهده كرد كه از شدت گرسنگى مانند جوجه اى مى لرزند. فرمود: چقدر این منظره و این حالتى كه در شما دیدم بر من ناگوار است ! برخاسته ، همراه ایشان به خانه على علیه السلام آمد، دید كه فاطمه علیها السلام در محراب عبادت ایستاده و آثار گرسنگى در چهره اش نمایان است و از شدت گرسنگى پوست شكمش به پشت او چسبیده و دیدگانش ‍ به كاسه سر فرو رفته است . مشاهده آن وضع ، پیغمبر (صلى الله علیه وآله ) را ناراحت كرد و فرمود: خدایا، بچه هاى پیامبرت از گرسنگى مى میرند؟
در این وقت جبرئیل نازل شد و سوره هل اتى را بر پیغمبر (صلى الله علیه وآله ) فرود آورد و به او گفت :
خذها یا محمد هناك الله اهل بیتك بگیر این سوره را، خداوند تو را در داشتن چنین اهل بیتى تهنیت مى گوید. 8 خداوند فاطمه علیها السلام را راضى خواهد كرد
ثعلبى از حضرت امام صادق علیه السلام روایت كرده است :
روزى حضرت رسول (صلى الله علیه وآله) به خانه فاطمه علیها السلام رفتند، فاطمه را در حالى مشاهده كرد كه جامعه اى از جلهاى شتر پوشیده و با دستهاى خود آسیاب را مى گردانید و در حین كار فرزند خود را نیز شیر مى داد. رسول اكرم (صلى الله علیه وآله) وقتى كه این حالت را از دختر دید متاءثر شد، اشك از دیده هاى مباركش جارى شد و فرمود: اى دختر گرامى ! تلخیهاى دنیا را به خاطر حلاوتهاى آخرت تحمل كن . پس فاطمه علیها السلام عرض كرد: یا رسول الله ! حمد مى كنم خدا را بر نعمتهاى او و شكر مى كنم خدا را بر كرامتهاى او. در این هنگام جبرئیل نازل شد و آیه :
و لسوف یعطیك ربك فترضى 9 را از طرف خداوند فرود آورد. 10

رضایت كامل على و فاطمه از همدیگر

امیرالمؤ منین على علیه السلام مى فرمایند:
هیچ گاه فاطمه از من نرنجید و او نیز هرگز مرا نرنجاند، او را به هیچ كارى مجبور نكردم ، او نیز مرا آزرده نساخت . در هیچ امرى قدمى بر خلاف میل باطنى من برنداشت و هرگاه به رخسارش نظاره مى كردم تمام غصه هایم بر طرف مى شد و دردهایم را فراموش مى كردم .
در جاى دیگر مى فرمایند: به خدا قسم ! هرگز كارى نكردم كه فاطمه علیها السلام خشمگین شود، او نیز هیچ گاه مرا خشمگین نكرد. 11

شاد شدن فاطمه علیها السلام به خاطر تقسیم كارها

در حدیثى از امام صادق علیه السلام روایت شده كه فرمود: میان على و فاطمه علیها السلام درباره تقسیم كارها بحث شد. براى حل این مشكل خدمت رسول خدا (صلى الله علیه وآله ) رفتند و پیغمبر (صلى الله علیه وآله ) كارهاى منزل را اینگونه تقسیم كرد: كارهاى مربوط به داخل خانه به عهده فاطمه و كارهاى خارج از خانه به عهده على علیه السلام باشد.
فاطمه علیها السلام به قدرى از این تقسیم خوشحال شد كه گفت : جز خدا كسى نمى داند تا چه اندازه از این تقسیم خوشحال شدم كه رسول خدا (صلى الله علیه وآله) كار مردان را (كارى را كه موجب تماس با مردان است ) از عهده من برداشت . 12

پشتیبانى از شوهر در كارهاى خیر

روزى على علیه السلام وارد خانه شد، دید حسن و حسین علیه السلام نزد فاطمه علیها السلام گریه مى كنند.
فاطمه زهرا علیها السلام گفت : اینها گرسنه اند و یك روز است كه چیزى نخورده اند ! على علیه السلام پرسید: پس این دیگ بر سر آتش چیست ؟ گفت : در دیگ ، تنها آب است كه براى دل خوشى فرزندانم بر سر آتش ‍ نهاده ام ! على علیه السلام از این ماجرا دلتنگ شد. عبایش را به بازار برد و به مبلغ شش درهم فروخت و با آن غذایى تهیه كرد. وقتى كه به خانه باز مى گشت فقیرى به حضرت گفت : آیا كسى در راه خدا وام مى دهد تا چند برابر گردد؟ على علیه السلام همه آن خوراكى را به او داد، چون به خانه رسید، فاطمه علیها السلام پرسید: یا على ! چیزى براى رفع گرسنگى بچه ها بدست آوردى ؟ گفت : آرى ، ولى همه آنها را به بینوایى دادم . فاطمه علیها السلام گفت : چه خوب كردى ، تو همیشه توفیق كار خیر مى یابى !
على علیه السلام براى اقامه نماز از منزل خارج شد. در راه شخصى را دید كه پولى ندارم . گفت : به تو فروختم هر وقت پولى بافتى به من باز دهى ؟ على علیه السلام آن شتر را به 60 درهم خرید و حركت كرد. ناگهان شخصى رسید و عرض كرد: یا على ! این شتر را به من بفروش . على علیه السلام فرمود: به چه قیمتى مى خرى ؟ گفت : 120 درهم .
حضرت شتر را داد و پول را گرفت ، نیمى از آن پولها را به صاحب شتر داد و نیمى دیگر را براى خود برداشت . در این وقت رسول خدا (صلى الله علیه وآله ) رسید و ماجرا را از على علیه السلام شنید. حضرت فرمود: یا على ! فروشنده جبرئیل و خریدار میكائیل بود. این در عوض آن وامى بود كه به فقیر داده بودى . 13

داستان دینار و آرد فروش

روزى در خانه فاطمه علیها السلام غذا و پولى یافت نمى شد، در این حال على علیه السلام از خانه بیرون آمد و یك دینار پول در كوچه پیدا كرد. در همه جا اعلام كرد كه یك دینار پیدا شده ، ولى هیچ كس به سراغ آن دینار نیامد. حضرت فاطمه علیها السلام به على علیه السلام گفت : با این دینار آرد بخر، هرگاه صاحب آن پیدا شد به او بر مى گردانیم . حضرت على علیه السلام با این قصد از منزل خارج شد، مردى را دید كه مقدارى آرد به قیمت یك دینار مى فروشد. على علیه السلام آرد را خرید و یك دینار را به او داد، ولى او سوگند یاد كرد كه پولى از بابت آرد نمى گیرد.
على علیه السلام آرد و یك دینار را به خانه آورد و جریان را به فاطمه علیها السلام گفت : فاطمه علیها السلام از جریان بسیار تعجب كرد، با آن آرد نان درست كردند و خوردند. پس از تمام شدن آرد، على علیه السلام دوباره اعلام كرد دینارى پیدا كرده ، ولى باز كسى به عنوان صاحب آن مراجعه نكرد. على علیه السلام دوباره براى خرید آرد بیرون رفت باز همان مرد را دید و قضیه خرید آرد مثل دیروز تكرار شد. على علیه السلام وقتى كه به منزل برگشت فاطمه زهرا علیها السلام تعجب كرد ! و گفت : یا على ! هم آرد آوردى و هم دینار را؟
على علیه السلام فرمود: فروشنده سوگند یاد كرد كه دینار را نمى گیرم . فاطمه علیها السلام گفت : مى خواستى تو در سوگند از او پیشى بگیرى و دینار را به او بدهى .
على علیه السلام براى بار سوم خرید آرد بیرون رفت ، ابتدا در این مدت براى یافتن صاحب دینار همه جا اعلام كرده بود. دوباره همان مرد را دید كه آرد مى فروشد. حضرت این بار او را سوگند داد كه باید پول آرد را بگیرى . پس از آن دینار را به طرف آن مرد انداخت و به سوى خان بازگشت . در این هنگام رسول خدا (صلى الله علیه وآله ) را دید، فرمود: یا على ! آیا آن مرد را شناختى ؟ عرض كرد: نه یا رسول الله . فرمود: او جبرئیل بود، آن آرد رزقى بود بود كه خداوند بوسیله جبرئیل براى شما فرستاده بود. سوگند به خداوندى كه جانم در دست اوست اگر سوگند یاد نمى كردى هر روز تا آن دینار در دست تو بود جبرئیل را همان گونه مى یافتى كه آرد به تو مى داد و دینار از تو نمى گرفت . 14

داستان انار

روزى حضرت زهرا علیها السلام بیمار و بسترى شد. على علیه السلام به بالین او آمد فرمود: زهراء جان ! چه میل دارى تا برایت فراهم كنم ؟ گفت : من از شما چیزى نمى خواهم . حضرت على علیه السلام اصرار كرد. فاطمه علیها السلام گفت : اى پسر عمو، پدرم به من سفارش كرده كه هرگز چیزى از شوهرت در خواست نكن ، مبادا تهیه آن برایش مشكل باشد و در برابر در خواست تو شرمنده شود.
على علیه السلام فرمود: اى فاطمه علیه السلام ، به حق من ، هر جه میل دارى بگو تا برایت آماده كنم .
فاطمه علیها السلام گفت : اكنون كه ما را سوگند دادى مى گویم . اگر انارى برایم فراهم كنى خوب است . حضرت على علیه السلام برخاست و براى فراهم نمودن انار از منزل بیرون رفت . در راه با چند نفر از مسلمانان روبرو شد و از آنها پرسید: انار در كجا پیدا مى شود؟ آنها گفتند: یا على ! فصل انار گذشته ، ولى چند روز قبل شمهون یهودى چند انار از طائف آورده بود. حضرت به در خان شمعون رفت . شمعون وقتى كه چشمش به على علیه السلام افتاد علت آمدن آن حضرت را پرسید؟ على علیه السلام ماجرا را گفت و افزود كه براى خریدارى انار آمده ام . شمعون گفت : چیزى از انارها باقى نمانده است همه را فروخته ام . همسر شمعون پشت در بود و سخن آنها را مى شنید، به شوهرش گفت : من یك انار براى خودم برداشته بودم و در زیر برگها پنهان كردم .
آنگاه رفت و انار را آورد و به حضرت على علیه السلام داد. آن حضرت چهار در هم به شمعون داد. او گفت : قیمتش ، نیم درهم است . امام فرمود: همسرت این انار را براى خود ذخیره كرده بود تا روزى از آن نفع بیشترى ببرد. نیم در هم مال خودت و سه درهم و نیم هم مال همسرت . آن حضرت در برگشت به طرف منزل ، صداى ناله درمانده اى را شنید، به دنبال صدا رفت ، دید مردى غریب و بیمار و نابینایى در خرابه اى بدون سرپرست و غذا روى زمین خوابیده است ، حضرت جلو رفت و سرش را به دامن گرفت و از او پرسید: تو كیستى ؟ از كدام قبیله اى ؟ چند روز است كه در اینجا افتاده اى ؟ گفت : اى جوان صالح ! من از اهالى مدائن (ایران ) مى باشم ، در آنجا قرض زیادى داشتم . ناگزیر سوار بر كشتى شدم و با خود گفتم خود را به مولایم امیرمؤ منان مى رسانم شاید آن حضرت كمكى به من كند و قرضهایم را ادا نماید - جوان نمى دانست كه سرش بر دامن على علیه السلام است - امام فرمود: من یك انار براى بیمار عزیزم مى برم ، ولى تو را محروم نمى كنم و نصفش را به تو مى دهم . حضرت انار را دو نصف كرده و نصف آن را كم كم در دهان آن جوان مى گذاشت تا تمام شد. جوان گفت : اگر مرحمت فرمایى نصف دیگرش را نیز به من بخورانى ، چه بسا حال من خوب شود ! على علیه السلام نیم دیگر انار را نیز كم كم به او خوراند تا تمام شد.
آنگاه حضرت بعد از خداحافظى با آن جوان بیمار به سوى خانه حركت كرد. در حالى كه از شدت حیا غرق در فكر بود به در خانه رسید، ولى حیا كرد وارد خانه شود. از شكاف در به درون خانه نگاهى كرد تا ببیند فاطمه علیها السلام خواب است یا بیدار. مشاهده كرد فاطمه علیه السلام تكیه كرده و طبقى از انار پیش روى اوست و میل مى فرماید، حضرت بسیار خوشحال وارد خانه شد، متوجه شد كه این انار مربوط به این دنیا نیست . پرسید: فاطمه جان ! این انار را چه كسى براى شما آورده است ؟ فاطمه علیها السلام گفت : اى پسر عمو ! وقتى كه از پیش من رفتى ، چندان طولى نكشید كه نشانه سلامتى را در خود یافتم . ناگاه صداى در به گوشم رسید فضه خادمه در را گشود، مردى را دید كه طبق انار دارد. آن مرد گفت : این طبق انار را امیرمؤ منان على علیه السلام براى فاطمه فرستاده است . 15

حكایتى دیگر

روزى حضرت فاطمه علیها السلام بیمار شد، على علیه السلام نزد آن حضرت آمد و فرمود: اى فاطمه ، از شیرینى هاى دنیا دلت چه میل دارى ؟
گفت : اى على ، من انارى مى خواهم . حضرت قدرى اندیشید، چون چیزى با خود نداشت ، از جا حركت كرد و به بازار رفت ، در همى قرض كرد و انارى با آن خرید و به سوى منزل شتافت . در بین راه ، به مردى بیمار و نا آشنا بر خورد كرد، ایستاد و فرمود: اى پیر مرد ! دلت چه مى خواهد؟ پاسخ داد: اى على ، هم اكنون پنج روز است كه در اینجا افتاده ام ، مردم از كنارم عبور كرده ، اما توجهى به من نمى كنند، دلم انار مى خواهد. حضرت لحظه اى با خود اندیشید و گفت : یا انار براى فاطمه خریده ام ، اگر آن را به این مستمند بدهم فاطمه از انار محروم خواهد شد و اگر به او ندهم با فرمایش خداوند كه فرمود: واما السائل فلال تنهر؛ سائل را از خود مران 16

مخالفت ورزیده ام .

پس انار را باز كرد و به آن پیرمرد خورانید. پیرمرد بى درنگ بهبود یافت و در همان حال فاطمه علیها السلام نیز بهبود یافت . على علیه السلام در حالى كه از فاطمه علیها السلام شرمنده بود وارد منزل شد. حضرت زهراء علیها السلام از جان حركت كرد و به طرف حضرت على علیها السلام آمد و گفت : چرا اندوهناكى ؟ سوگند به عزت و شكوه خداوند ! همین كه انار را به آن پیرمرد دادى ، میل به انار از دلم كنار رفت .
در همین هنگام شخصى حلقه در را كوبید. حضرت پرسید: كیستى ؟ پاسخ داد: من سلمان فارسى هستم ، در را باز كن ! در را باز كرد، دید كه سلمان فارسى طبقى سرپوشیده آورده ، آن را پیش روى حضرت گذاشت . حضرت پرسید: این طبق چیست ؟ جواب داد: از خداوند براى پیامبرش و از پیامبرش براى تو رسیده . حضرت سرپوش از روى طبق برداشت ، نه عداد انار در آن بود. فرمود: اى سلمان ! اگر این انارها براى من است مى بایست ده عدد باشد. زیرا خداوند فرموده است :
من جاء بالحسنه فلله عشر امثالها هر كس كار نیك انجام دهد براى او ده برابر پاداش نیك خواهد بود.
سلمان خندید و یك انار از آستین خود بیرون آورد و آن در طبق گذاشت و گفت : اى على ! به خدا سوگند ده تا بود، اما خواستم بدین وسیله تو را بیازمایم ! 17

تحمل كمبودها و مشكلات زندگى

1-حضرت زهراء روزى در خدمت پدر از مشكلات زندگى و كمبودهاى رفاهى سخن به میان آورد و عرض كرد:
اى رسول خدا (صلى الله علیه وآله ) من و پسر عمویم چیزى از وسایل رفاهى ندایم مگر پوست گوسفندى كه شبها بر روى آن مى خوابیم و روزها بر روى آن شتر خود را علف مى دهیم .
رسول خدا (صلى الله علیه وآله ) فرمود: دخترم صبر و تحمل داشته باش ، زیرا موسى بن عمران ده سال با همسرش زندگى كرد در حالى كه فروشى جز یك قطعه عباى قطوانى نداشتند.
2-روزى دیگر رسول گرامى بر دخترش فاطمه علیه السلام وارد شد و از نزدیك وضع زندگى آنان را مشاهده نمود، پس فرمود: فاطمه جان ! در چه حالى به سر مى بردى ؟
پاسخ داد: یا رسول الله ! حال و وضع ما همین است كه مى نگرید. با عبایى زندگى مى كنیم كه نصف آن فرش زیر ماست كه بر روى آن مى نشینیم و نصفى دیگر، رو انداز ما كه بر روى خود مى كشیم .
3-زمانى دیگر رسول خدا (صلى الله علیه وآله ) پرسید: فاطمه جان ! چرا رنگ تو پریده است ؟ چرا رنگ فرزندانم حسن و حسین دگرگون شده است ؟ فاطمه علیها السلام عرض كرد: پدرجان ! سه روز است كه غذا نخورده ایم ، حسن و حسین علیه السلام از شدت گرسنگى بى تاب شده اند، هم اكنون مانند جوجه هاى پراكنده از شدت گرسنگى به خواب رفته اند.
4-روزى فرزندان فاطمه علیها السلام جد بزرگوارشان را جلوى درب منزل دیدند، به سوى پیامبر(صلى الله علیه وآله) شتافتند و بر روى دوش رسول خدا جاى گرفتند و گفتند: یا رسول الله ! گرسنه ایم ، به مادرمان بگو قرص ‍ نانى به ما بدهد تا رفع گرسنگى نمائیم . پیامبر داخل منزل آمد و خطاب به فاطمه علیها السلام فرمود: دخترم به دو فرزندم طعام بده ، پاسخ شنید: پدرجان ! در خانه ما چیزى به جز بركت وجود رسول خدا وجود ندارد. 18

چادر نورانى فاطمه علیها السلام

ابن شهر آشوب و قطب راوندى روایت كرده اند كه :
روزى حضرت على علیه السلام كه به پول احتیاج پیدا كرد بود، به ناچار چادر حضرت فاطمه علیها السلام را كه از جنس پشم بود نزد مردى یهودى به نام زید رهن گذاشت و قدرى جو قرض گرفت . آن مرد یهودى چادر را به خانه برد و در حجره گذاشت . به هنگام شب ، زن مرد یهودى وقتى كه وارد حجره شد نورى از آن چادر مشاهده كرد كه تمام حجره ر روشن كره بود. زن وقتى كه آن حالت عجیب را دید نزد شوهرش رفت و آنچه دیده بود نقل كرد. شوهرش از شنیدن آن حالت تعجب كرد. (چون فراموش كرده بود كه چادر حضرت فاطمه علیها السلام در خانه اوست ) پس به سرعت داخل حجره شد و متوجه شد كه نور از چادر حضرت فاطمه علیها السلام آن بانوى عصمت است كه مانند بدر منیر خانه را روشن كرده است . یهودى از مشاهده این حالت تعجبش زیادتر شد. پس آن دو به خانه خویشان و دوستان خود رفتند و هشتاد نفر از آنها را به خانه آوردند كه همگى آنها از بركت شعاع (نور) چادر فاطمه علیها السلام به نور اسلام منور گردیدند. 19
امام چون كعبه است
محمود بن لبید گوید: پس از رحلت رسول خدا (صلى الله علیه وآله ) حضرت فاطمه علیها السلام بر سر مزار شهیدان مى رفت و آنجا مى گریست . در یكى از روزها حضرت را در آنجا دیده ، جلوه ، جلو رفته ، سلام كردم و گفتم : اى بانوى زنان جهان ! سؤ الى دارم كه در سینه ام پنهان كردم و مرا مى آزارد. فرمود: بپرس . عرض كردم : چرا على علیه السلام نسبت به حق خود ساكت مانده و از آن دست برداشته است ؟
فرمود: اى ابا عمر ! رسول خدا (صلى الله علیه وآله) فرمود: امام چون كعبه است كه به سوى او مى روند و او به سوى مردم نمى رود. سپس حضرت ادامه داد: به خدا سوگند، اگر مى گذاشتند كه حق بر محور خود بچرخد و آن را براى اهلش باقى مى گذاشتند و از خاندان پیامبر خدا پیروى مى كردند، هیچ گاه دو نفر درباره خدا یا یكدیگر مخالفت نمى كردند و آیندگان از گذشتگان آن را به ارث مى بردند و گذشتگان براى آیندگان خود مى گذاشتند تا اینكه قائم ما كه نهمین فرزند حسین علیه السلام است ، به پاخیزد. اما اینان آن كسى را كه خداوند مؤ خر دانسته ، مقدم داشته و آن كسى را كه خداوند پیشوا قرار داده ، كنار زدند. آنها همین كه پیامبر خدا (صلى الله علیه وآله ) را در قبر نهاند و جسم شریفش را به خاك سپردند، هوى و هوس را بركزیده و به آراء و افكار خود عمل كردند. نفرین بر آنان باد ! 20

تقسیم كارهاى خانه باكنیز

امام باقر علیه السلام از پدر بزرگوارش نقل مى فرماید:
رسول خدا (صلى الله علیه وآله ) در یكى از جنگها و غزوه هاى ساحلى ، اسیرانى نصیبش شد. آنها را تقسیم فرمود و دو زن را كه یكى جوان و دیگرى به سن كمال رسیده بود براى خود نگه داشت . به دنبال حضرت زهرا علیها السلام فرستاد و دست یكى از آن دو را گرفته در دست فاطمه علیها السلام گذاشت و فرمود: اى فاطمه علیها السلام ! این از آن تو باشد، او را كتك نزن ، زیرا من دیدم كه نماز مى خواند و جبرائیل مرا از اینكه نمازگزاران را كتك بزنم نهى كرد. فاطمه علیها السلام وقتى دید كه رسول خدا (صلى الله علیه وآله) مرتب سفارش او را مى كند، رو به حضرت كرده و گفت : اى رسول خدا (صلى الله علیه وآله) كارهاى خانه یك روز بر عهده من و یك روز بر عهده او باشد. رسول خدا (صلى الله علیه وآله ) با شنیدن سخنان فاطمه علیها السلام اشك از دیدگاه مباركش سرازیر شد. 21 و فرمود: الله اعلم حیث یجعل رسالته 22

فرشتگان خدمتكار فاطمه

مرحوم راوندى در كتاب خرائج از سلمان فارسى روایت مى كند كه گفت :
فاطمه علیها السلام را دیم كه نشسته بود و پیش روى او آسیابى بود كه جو را با آن دستاس مى كرد و بر دسته دستاس خون تازه دیدم كه در اثر سائیده شدن و زخم دست فاطمه علیها السلام بود و فرزندش حسین علیه السلام را دیدم كه در گوشه اى دیگر گریه مى كرد.
دلم به حال زهرا علیها السلام سوخت . به او عرض كردم : اى دختر پیغمبر ! این فضه است ، چرا كارخانه را به او واگذار نمى كنى ؟ در جواب من فرمود: رسول خدا (صلى الله علیه وآله ) به من سفارش كرده كه كارهاى خانه را با او به نوبت انجام دهم . امروز نوبت من و فردا نوبت اوست .
سلمان گفت : من عرض كردم ، پس اجازه دهید من به شما كمك كنم ، یا جو را دستاس كنم یا حسین علیه السلام را آرام نمایم . زهرا علیها السلام فرمود: من بهتر مى توانم حسین را آرام كنم . پس تو جو را دستاس كن . من مشغول دستاس كردن جو شدم و در این حال صداى مؤ ذن برخاست و وقت نماز شد، من برخاستم و به نماز رفتم . چون نماز تمام شد ماجرا را به على علیه السلام گفتم ، على علیه السلام گریان شده ، به خانه رفت ، اما طولى نكشید كه تبسم كنان بازگشت . رسول خدا (صلى الله علیه وآله ) ما چرا را از او پرسید و او در جواب گفت : به خانه رفتم ، زهرا علیها السلام را دیدم كه به پشت خوابیده و حسین روى سینه اش به خواب رفته و دستاس نیز خود به خود مى چرخید ! پیغمبر (صلى الله علیه وآله) تبسم كرد و فرمود: اى على ! مگر نمى دانى كه خدا متعال فرشتگانى دارد و آنها در زمین گردش مى كنند تا خدمتكارى محمد و آل محمد را بكنند. 23

فاطمه علیها السلام یكى از دورركن على علیه السلام

رسول خدا (صلى الله علیه وآله) به حضرت على فرمود:
سلام بر تو اى پدر دو ریحانه ! به زودى دو ركن تو از بین مى روند و خداوند خود كمبود مرا براى تو جبران مى نماید. بعد از رحلت رسول خدا (صلى الله علیه وآله) على علیه السلام فرمود: این یكى از دور كن بود. بعد از آنكه فاطمه علیها السلام از دنیا رفت ، فرمود: این ركن دیگر بود. 24

مفاخره بین فاطمه علیها السلام و على علیه السلام

از ابن عباس روایت شده كه : رسول خدا (صلى الله علیه وآله ) بر على و فاطمه علیها السلام وارد شدند، در حالى كه آن دو بزرگوار مى خندیدند. وقتى كه چشم آنان به پیامبر (صلى الله علیه وآله) افتاد ساكت شدند، پیامبر اكرم (صلی الله علیه واله) به آنان فرمودند: شما را چه شده ، مى خندیدید اما با دیدن ساكت شدید؟ فاطمه علیها السلام زودتر جواب داد: پدر جان ! على مى گوید: پیامبر مرا بیش از تو دوست مى دارد و من مى گویم : پیامبر مرا بیشتر از تو دوست دارد. رسول خدا تبسم نمود و فرمودند: دخترم ! تو شیرینى فرزندى براى من دارى (یعنى نسل من از تو است ) اما على براى من عزیزتر از تو است . 25

مفاخره اى دیگر

ابن شاذان قمى روایت مى كند كه یك روز على علیه السلام با همسر گرامیش حضرت فاطمه علیها السلام در بین خرما خوردن به مفاخره پرداختند.
على علیه السلام فرمود: اى فاطمه ! رسول خدا (صلى الله علیه وآله ) مرا از تو بیشتر دوست مى دارد. حضرت زهرا علیها السلام گفت : واعجبا ! من دختر اویم ، من نور دیده پیغمبرم ، من یگانه دختر باقى مانده او هستم .
على علیه السلام فرمود: اگر سخن مرا باور نمى كنى بیا با هم خدمت پیغمبر (صلى الله علیه وآله) برویم .
على و فاطمه علیها السلام با هم خدمت پیامبر (صلى الله علیه وآله) رسیدند. فاطمه علیها السلام پیشدستى كرده و گفت : اى رسول خدا (صلى الله علیه وآله ) كدامیك از ما دو نفر نزد شما محبوبتریم ، من یا على ؟
رسول خدا فرمود:
انت احب و على اعزمنك تو به من محبوبترى ، و على از تو براى من عزیزتر است ..
على علیه السلام فرمود: نگفتم كه پیغمبر مرا بیشتر از تو دوست دارد. من كسى هستم كه در خانه خدا متولد شدم .
فاطمه : من دختر خدیجه كبرى هستم .
على : من كسى هستم كه بلندى پرچم اسلام به دست من بوده .
فاطمه : من دختر كسى هستم كه تا مقام دنى فتدلى رفت و به مقام قرب قاب قوسین او ادنى رسید.
على : من كسى هستم كه جبرئیل خدمت من كرده .
فاطمه : من كسى هستم كه خطبه ام را در آسمان راحیل خوانده است و خدمتگزارانم فرشتگان مى باشند.
على : من كسى هستم كه مولدم خانه خداست .
فاطمه : من كسى هستم كه عقدم در آسمانها بسته شده .
على : من صالحترین بندگان خدا هستم .
فاطمه : من دختر خاتم النبیین هستم .
على : من آنم كه نامم على از نام خداى على مشتق شده .
فاطمه : من آنم كه نامم فاطمه از فاطر مشتق گشته است .
على : من سرچشمه علوم و معارف دینم .
فاطمه : من محور گردش چرخ نجات راغبین هستم .
على : من آنم كه به نام من آدم توبه كرد.
فاطمه : من آنم كه توبه او به واسطه من قبول شد.
على : من تقسیم كننده بهشت و دوزخم .
فاطمه : من دختر محمد مختارم .
على : من بهترین رهروان جهانم .
فاطمه : من بهترین زنانم ...
آنگاه فاطمه علیها السلام به پدر عرض كرد: یا رسول الله ! مرا حمایت نمى كنى ، بر پسر عمت مرا تنها مى گذارى ؟
على فرمود: یا فاطمه من از محمد به منزله نفس او هستم . فاطمه گفت : من گوشت و پوست و خون او هستم ...
در این موقع رسول خدا (صلى الله علیه وآله ) فرمود: فاطمة قومى ؛ دخترجان برخیز سر پسر عمت را ببوس كه جبرائیل و میكائیل و اسرافیل و عزرائیل با چهار هزار ملك ، براى حمایت پسر عمت آمده اند.
فاطمه علیها السلام بر خواست سر شوهرش را بوسید و گفت :
یا ابا الحسن بحق رسول الله معذرة الى الله عزو جل و الیك ولى ابن عمك اى ابا الحسن ! به حق رسول خدا از خداوند عزوجل و از تو و پسر عمویت پوزش مى طلبم .
و امیرالمؤ منین نیز دست فاطمه علیها السلام را بوسید. 26

عشق و علاقه به شوهر

شیخ مفید در كتاب الارشاد نقل مى كند:
هنگامى كه در سال هشتم هجرت ، پیامبر (صلى الله علیه وآله ) حضرت على علیه السلام را در ماجراى جنگ ذات السلال به سوى بیابان و ریگزار یابس براى سركوبى دشمن فرستاد، روایت شده كه : حضرت على علیه السلام عصابة (دستمال ) مخصوصى داست ، هرگاه به جنگ بسیار سخت مى روفت آن عصابة را به سر مى بست . در این سفر هم به نزد فاطمه علیها السلام آمد و آن عصابة را طلبید.
فاطمه علیها السلام گفت : كجا مى روید؟ مگر پدرم مى خواهد ترا به كجا بفرستد؟ حضرت على علیه السلام فرمود: به سوى بیابان ریگزار مى روم .
حضرت فاطمه علیها السلام از خطر این سفر، و مهر و محبتى كه به على داشت گریان شد. در همین هنگام پیامبر (صلى الله علیه وآله ) به خانه فاطمه علیها السلام آمد و به فاطمه فرمود: چرا گریه مى كنى ؟ آیا مى ترسى كه شوهرت كشته شود؟ نه ، انشاء الله كشته نمى شود.
على علیه السلام به پیامبر (صلى الله علیه وآله ) عرض كرد: اى رسول خدا آیا نمى خواهى كشته شوم و به بهشت بروم ؟ 27

ساده زیستى

سلمان فارسى مى گوید:
روزى حضرت فاطمه علیهم السلام را دیدم كه چادرى وصله دار بر سر داشت ، در شگفتى ماندم و گفتم : عجبا دختران پادشاهان ایران و روم بر كرسیهاى طلایى مى نشینند و پارچه هاى زر بافت به تن مى كنند و این دختر رسول خداست نه چادرهاى گران قیمت بر سر دارد و نه لباسهاى زیبا فاطمه علیه اسلام پاسخ داد: اى سلمان خداوند بزرگ ، لباسهاى زینتى و تختهاى طلایى را براى ما، در روز قیامت ذخیره كرده است .
حضرت سپس به خدمت پدر گرامیش رفت و شگفتى سلمان را مطرح كرد و گفت : اى رسول خدا، سلمان از سادگى لباس من تعجب نمود ، سوگند به خدایى كه تو را مبعوث فرمود: مدت پنج سال است فرش خانه ما پوست گوسفندى است كه روزها بر روى آن شترمان علف مى خورد و شبها بر روى آن مى خوابیم و بالش ما چرمى است كه از لیف خرما پر شده است .28
در خانه فاطمه علیها السلام محل دعاى پیامبر (صلى الله علیه وآله)
پیامبر اسلام (صلى الله علیه وآله ) هر سپیده دمت بر در خانه على و فاطمه علیها السلام مى ایستاد و به خداوند عرض مى كرد :
الحمدلله المحسن المجمل المنعم المفضل الذى بنعمته تتم الصالحات سمیع سامع بحمد الله و نعمه و حسن بلاوه عندنا نعوذ بالله من النار نعوذ بالله من صباح النار نعوذ بالله من مساء النار الصلوة ...
حمد مخصوص آن خداى محسن و نیكوئى است كه فضیلت بخش و به نعمت خود، اعمال صالحه را تمام كرده ، سمیع است و سامع ، حمد خدا و نعمت او و حسن آزمایش او بر ما، پناه مى برم به خدا از دوزخ ، پناه مى برم به خدا از بامداد دوزخ ، پناه مى برم به خدا از شام دوزخ ، رحمت بر شما باد، اى اهل بیت ، همانا خداوند خواسته پلیدى را از شما ببرد اى اهل بیت ، و به خوبى شما را پاكیزه كند.29

خانه فاطمه علیهما السلام بهترین خانه ها

در حدیث است كه رسول خدا علیها السلام وقتى كه آیه مباركه
فى بیوت اذن الله ترفع و یدكرفیها اسمه
در خانه هایى كه خدا فرمان داده رفعت یابد و نام خدا در آن ها ذكر شود.30
را تلاوت فرمود: مردى از جاى خود بلند شد و عرض كرد:
اى بیوت هذا یا رسول الله ؟؛ اى رسول خدا آن خانه كدامند؟
پیامبر (صلى الله علیه وآله ) فرمود:
بیوت الانیباء؛ خانه هاى پیامبران است .ابوبكر از جاى بلند شد عرض كرد: یا رسول الله ، در حالى كه اشاره به خانه على و فاطمه علیها السلام مى كرد
هذا البیت منها؟؛ این خانه از آن خانه هاست .
پیامبر فرمود:
نعم من افضلها؛ آرى این خانه از بهترین آن خانه هاست ؟. 31

مدارا و مهربانى با همسر

رسول خدا (صلى الله علیه وآله ) چند روز بعد از عروسى حضرت فاطمه علیها السلام به دیدار آنها رفت . از على علیه السلام خواست تا چند لحظه از اتاق بیرون رود، پس از فاطمه علیها السلام پرسید: دخترم ! همسرت را چگونه یافتى ؟ عرض كرد: پدرجان ، خدا بهترین مردان را نصیب من كرده ، لكن زنان قریش كه به دیدنم آمدند به جاى تبریك ، عقده اى بر دلم نهادند و گفتند: پدرت تو را به مردى فقیر و تهیدست كابین بسته ، با اینكه ثروتمندان و رجال بزرگى خواستگار تو بودند.
رسول خدا (صلى الله علیه وآله ) دخترش را دلدارى داد و فرمود: نور دیده ام ! پدر و شوهر تو فقیر نیستند، به خدا سوگند. گنجهاى زمین را بر من عرضه داشتند، ولى من نعمتهاى اخروى را بر ثروت و مال دنیا ترجیح دادم . عزیزم ! من براى تو همسرى برگزیدم كه از همه زودتر اسلام آورد او از حیث علم و دانش و عقل بر تمام مردم برترى دارد. خدا در بین بشر، من و شوهرت را برگزید. تو همسر خوبى دارى ، قدرش را بدان و از فرمانش سرپیچى نكن .
سپس على علیه السلام را خواند و فرمود: با همسرت مدارا و مهربانى كن . بدان كه فاطمه علیها السلام پاره تن من است . هر كس او را آزاد كند مرا اذیت كرده و هر كس او را خشنود كند مرا خشنود كرده است . 32

على جان ! خانه ، خانه توست

چون حضرت زهراء علیها السلام مریض شد، ابوبكر و عمر براى عیادت آمدند، اما حضرت زهرا علیها السلام به آن دو اجازه ملاقات نداد. ابوبكر كه نتوانست با فاطمه علیها السلام ملاقات كند و رضایت او را بداست آورد، گفت : به خدا قسم زیر سقف دیوار نمى خوابم تا رضایت فاطمه علیها السلام را بدست آورم .
آن دو نزد على علیه السلام رفتند و گفتند: ما براى عیادت فاطمه علیها السلام رفتیم ، اما به ما اجازه عیادت نداد، شما او را راضى كنید تا به خدمت او برویم و از او دلجوئى كنیم . على علیه السلام فرمود: بسیار خوب ، من با فاطمه علیها السلام صحبت مى كنم . به منزل رفت و از دختر پیغمبر براى ورود آن دو اجازه خواست . حضرت زهرا علیها السلام گفت : به خدا سوگند كه هرگز با آنها سخن نخواهم گفت تا خدمت پدرم برسم و جریان كار آنها را بازگویم . على علیه السلام فرمود: آنها مرا واسطه و شفیع قرار دادند. حضرت فاطمه علیها السلام عرض كرد: على جان ! خانه ، خانه توست . زنان تابع مردانند و من مخالفت تو نمى كنم ، هر كه را خواهى اجازه فرماى .
آن دو وارد خانه شدند و در برابر بستر فاطمه علیها السلام نشستند و سلام كردند. فاطمه علیها السلام روى از آنها گردانید و با آنها سخن نگفت . آنها گفتند: ما براى رضاى خاطر تو آمده ایم كه ما را ببخشى و از تقصیر ما درگذرى .
حضرت فاطمه علیها السلام روى به على علیه السلام كرده و فرمود: من از آنها یك سؤ الى دارم و خدا را شاهد مى گیرم كه حقیقت را بگویند. فرمود: آیا فراموش كردید كه رسول خدا فرمود: فاطمه پاره تن من است . او از من و من از او هستم . هر كس او را آزار دهد مرا آزرده است و هر كس مرابیازارد خدا را آزرده است و كسى كه پس از من او را بیازارد چنان است كه در حضور من او را آزرده باشد و هر كه در زندگى من او را اذیت كند مثل آن است كه در مرگ من او را اذیت كرده است ؟
هر دو حرفهاى حضرت فاطمه علیها السلام را تصدیق كردند. وقتى حضرت فاطمه علیها السلام از آن دو اقرار گرفت ، سربلند كرد و فرمود: پروردگار ! تو شاهد باشد، شما هم اى حاضرین شاهد باشید كه ابوبكر و عمر مرا اذیت كردند. سپس ؛ دوباره از آنان روى گردانید و فرمود: به حق پدرم با شما دیگر سخن نگویم تا خدا را ملاقات كنم و شكایت شما را به داورى عدل الهى تقدیم نمایم . ابوبكر از حرفهاى حضرت فاطمه علیها السلام به شدت متاءثر و گفت : كاش مادرم مرا به دنیا نیاورده بود تا دختر پیامبر (صلى الله علیه وآله ) از من ناراضى نباشد. عمر به او گفت : عجب است از مردم كه زمام امور را به دست تو داده اند كه براى خشم زنى جزع مى كنى و به رضاى زنى شاد مى گردى . این را گفت و هر دو برخاستند و رفتند.

خانه فاطمه علیهاالسلام پرورشگاه زبدگان اولاد آدم

امام خمینى (ره ) سلاله پاك زهراء اطهر (سلام الله علیها ) در پیامى فرمود:
زنى كه در حجره اى كوچك و خانه اى محقر، انسانهایى را تربیت كرد كه نورشان از بسیط خاك تا آن سوى افلاك و از عالم ملك تا آن سوى ملكوت اعلى مى درخشد.
صلوات و سلام خداوند بر این حجره محقر كه جلوه گاه نور عظمت الهى و پرورشگاه زبدگان اولاد آدم است . 33

پی نوشت ها

1- فاطمه زهراء شادمانى دل پیامبر، ص 429. به نقل از تفسیر الامام ، ص 334 و 330
2- بحار، ج 43، ص 77
3- احقاق الحق ، ج 10، ص 321 - 320 بحارالانوار، ج 43، ص 72
4- بحار، ج 43، ص 77
5- فاطمة الزهراء من المهد الى الحد، ص 226.
6- محجة البضاء، ج 4، ص 208
7- نهج الحیاة ، ص 19 / به نقل از: بحارالانوار ج 41 ص 46 و امالى صدوقى ، حدیث 10، ص ‍ 379
8- تفسیر كشاف ، ج 3، ص 297 / مجمع البیان ، ج 10، ص 404 / تفسیر كشف الاسرار، ج 10 ص ‍ 320
9- حق تعالى در قیامت آن قدر به تو خواهد داد كه راضى شوى .
10- متنهى الامال ، ج 1، ص 294
11 بحار، ج 43، ص 123 / كشف الغمه ، ج 1، ص 363،
12- بحارالانوار، ج /43، ص 81
13- كشف الاسرار، ج 1.
14- مناقب ابن مغازلى شافعى ، ص 367
15- ریاحین الشریعه ، ج 1 ص 142
16- ضحى / 10
17- فاطمة زهرا شادمانى دل پیامبر، ص 154. به نقل از احقاق الحق ، ج 19، ص 151 - 150
18- فرهنگ فاطمیه ، ص 111 - 112
19- مناقب ابن شهر آشوب ج 3، ص 387 / الخرائج راوندى ج 2 ص 537 / منتهى
20- فاطمه زهراء شادمانى دل پیامبر، ص 406 / به نقل از: عوالم المعارف ، ج 11، ص 228
21- فاطمه زهرا شادمانى دل پیامبر (صلى الله علیه وآله )، ص 271
22- انعام / 124. خداوند بهتر مى داند رسالتش را كجا قرار دهد.
23- بحارالانوار: ج 43، ص 28 / ریاحین الشریعه : ص 127 - 126
24- فاطمه زهرا شادمانى دل پیامبر: ص 78 / به نقل از ذخائر العقبى : ص 56
25- فرهنگ فاطمیه ، ص 191
26- فاطمه زهراء شادمانى دل پیامبر، ص 411 / به نقل از فضائل ، ابن شاذان : ص 83- 80
27- رنجها و فریادهاى فاطمه علیها السلام / ترجمه بیت الاحزان : ص 24
28- فرهنگ سخنان فاطمه زهرا: ص 139.
29- امالى صدوق .
30- نور 36.
31- فاطمه زهراء برتر از زیبائیها، ص 270 / به نقل از ناسخ التواریخ .
32- فاطمه زهرا علیها السلام بانوى نمونه اسلام : ص 68
33- صحیفه نور: ج 16، ص 125

منبع:الگوی رفتاری حضرت زهرا سلام الله علیها
دوشنبه 15/7/1392 - 12:45
ازدواج و همسرداری
درس هائی از ازدواج حضرت زهرا و حضرت علی (علیه السلام)

 






 
از ماجرای ازدواج حضرت علی‌ علیه‌السلام و حضرت فاطمه‌ علیهماالسلام نکات بسیار جالبی را می‌آموزیم که اگر خواهان سعادتیم و پیروی راستین اسلام ، بایستی تا مرز توان تلاش کنیم تا مراحل اول ازدواج بر مبنای صحیحی صورت گیرد، و دوم آنکه ساده‌ زیستی در تمام شوون زندگی جامعه و بخصوص ازدواج راه یابد ، و گرنه قید و بندهای اجتماعی در امر ازدواج که بیشتر نشأت گرفته از فرهنگ غیر اسلامی و یا ساخته و پرداخته ی ذهن‌های کوتاه مادی و اشرافی است چون غل و زنجیر بر دست و پای جوانان و والدین آنها می‌افتد و هر روز این غل و زنجیر بزرگتر و سنگین‌تر می‌شود ، تا جایی که امکان هر نوع حرکت صحیحی را می‌گیرد و حیات جامعه را به سوی نابودی می‌کشاند ، و بر فساد و نابسامانی‌های روانی و مشکلات اخلاقی می‌افزاید.
درس‌هائی که از ازدواج حضرت علی و فاطمه زهرا علیهماالسلام می‌گیریم از این قرار است:

1- کفو و همتا بودن:
 

یکی از اصول اساسی و رازهای موفقیت ازدواج ، کفو و همتا بودن دختر و پسر با هم است ، زیرا تنها در صورت همتا و همشأن بودن دو زوج است که درک متقابل آنان از یکدیگر امکان‌پذیر است.
برخی تصور می‌کنند کفویت تنها به شرائط ظاهری از قبیل مسائل نژادی و یا وضعیت مادی و رفاهی بستگی دارد. در صورتی که چنین نیست، بلکه همتایی و هم سوئی آرمان‌ها ، خواست‌ها و تمایلات روحی و روانی افراد ، میزان آگاهی‌های علمی و دینی و میزان تعهد عملی به مکتب و مذهب ، و ارزش نهادن به ویژگی‌های اخلاقی و فرهنگی است.
اگر مسئله همتایی نبود ، بدون تردید دختران زیبایی در مدینه بودند که از ازدواج با حضرت علی علیه‌السلام خرسند می‌شدند. اما او حتی از آنان خواستگاری هم نکرد و برای حضرت فاطمه علیهماالسلام نیز خواستگاران فراوانی بودند امّا حضرت فاطمه علیهماالسلام و پیامبرصلی‌الله علیه و‌آله به این وصلت‌ها راضی نشدند تنها حضرت فاطمه علیهماالسلام و روح والای او بود که زیبایی‌ها و شکوه معنوی حضرت علی‌علیه‌السلام را درک می‌کرد . در این مورد پیامبر اکرم صلی‌الله علیه وآله فرمودند: اگر خدا علی را نمی‌‌آفرید برای فاطمه کفو و همتایی وجود نداشت. (1)

2- خواستگاری بدون واسطه
 

خواستگاری بدون هیچ تشریفات و حضور واسطه انجام شد و حضرت علی ‌علیه‌السلام شخصاً به خواستگاری حضرت فاطمه علیهماالسلام از پیامبر صلی‌الله علیه وآله اقدام نمود.

3- شرط اول : رضایت دختر
 

پیامبر گرامی صلی‌الله علیه وآله بدون رضایت دخترش حضرت فاطمه علیهاالسلام به خواستگار پاسخ مثبت نداد.

4- قناعت
 

در تهیه جهیزیه به ضروری‌ترین و ابتدائی‌ترین وسائل زندگی در آن عصر بسنده شد، از سیرت پیامبر اسلام صلی‌الله علیه وآله می‌آموزیم که بایستی در الگوی مصرف تجدید نظر کنیم و در زندگی فناپذیر و زودگذر دنیا به حداقل ممکن قناعت ورزیم تا از گذرگاه پرهیاهوی زندگی سبکبار بگذریم و تن به بردگی این و آن ندهیم.
مگر حضرت فاطمه علیها‌السلام دختر پیامبر صلی‌الله علیه وآله رهبر بی‌نظیر مسلمانان نبود؟ مگر از نژاد بنی‌هاشم یعنی اصیل‌ترین و شریف‌ترین تیره‌های عرب به حساب نمی‌آمد؟ مگر مادرش حضرت خدیجه علیهما‌السلام ثروتمندترین زن عرب در عصر خویش نبود؟ مگر از همه جهات علمی فردی آگاهتر و اندیشمندتر از همگان نبود؟ مگر پیامبر گرامی اسلام صلی‌الله علیه‌ وآله نمی‌توانست جهیزیه زیادی را همراه دخترش کند؟
پاسخ همه این سوالات «مثبت» است اما منش و روش پیامبر عظیم ‌الشأن اسلام صلی‌الله علیه و‌آله و خاندانش بر ساده‌ زیستی استوار است . (2)
متأسفانه در برخی خانواده‌ها به خصوص قشر مرفه جامعه جهیزیه دخترانشان نمایشگاه بین‌المللی کاملی است از لوازم خانگی داخلی و خارجی که برقش چشم‌های ظاهربین را خیره می‌کند.

5- مهیا کردن خانه برای ورود عروس
 

اکنون ببینیم علی بن ابیطالب علیه‌السلام شهسوار اسلام و محبوب‌ترین مردان و نزدیکترین آنان در نزد خدا و رسول خدا چه داشت و چه تهیه کرد:
ابن شهر آشوب در مناقب نقل می‌کند: که حضرت علی‌علیه‌السلام نیز اتاق خود را برای عروسی آماده کرد. بدین ترتیب که:
ابتدا مقداری ماسه کف اطاق پهن کرد و چوبی هم تهیه نمود به دو طرف اتاق وصل کرد تا لباس‌های خود را روی آن بیندازد، و یک پوست گوسفند هم کف اتاق انداخت، و یک بالش نیز که داخلش را از لیف خرما پر کرده بودند در آنجا نهاد. (3) همین .

پی نوشت ها :
 

1- ینابیع الموده، ص 177 و 237.
2- زندگانی فاطمه زهرا علیهاالسلام تألیف محمد قاسم‌پور با مقدمه آیت‌الله مرعشی نجفی ص47.
3- زندگانی حضرت فاطمه علیهما‌السلام و دختران آن‌حضرت مولف سیدهاشم رسولی محلاتی ص‌56.
 

منبع:کتاب شفیعه ی محشر یا مظلومه ی پیامبر – نوشته سید عبدالله حسینی دشتی
دوشنبه 15/7/1392 - 12:44
ازدواج و همسرداری


 

نویسندگان:
آنیتا همایون فرد*
دکتر سید مهدی سجادی**



 

چکیده

ازدواج، استحکام و قوام شخصیتی زن و مرد و در عین حال، ارتقای روحی، معنوی و آرامش روانی فرد را به دنبال دارد. همچنین موجب بهداشت روحی و روانی یک جامعه و حاکمیت عفاف و حس مسئولیت پذیری می گردد. امروز، با توجه به حاکمیت زندگی مدرن و ماشینی، بیش از هر زمان دیگری ضرورت آسان کردن این سنت بین جوانان احساس می شود. الگو برداری از سیره حضرت زهرا (ع)، بهترین طریق حصول به این امر می باشد که نوشتار حاضر، آن را مورد بحث قرار داده است.
کلید واژه ها: حضرت زهرا(ع)، ازدواج، همسر، تحکیم خانواده، الگو.

مقدمه

نیاز به زندگی اجتماعی و تشکیل خانواده، نیازی فطری است و تطابق نیازهای درونی وامکانات بیرونی، این امکان را فراهم آورده تا انسان ها با روی آوردن به ازدواج، به این میل باطنی و خواسته طبیعی خویش پاسخ دهند. تعلیمات دینی، از جمله آیات قرآن، در تبیین فلسفه ازدواج به همین اصل توجه داشته و پیوند زناشویی را که از زیباترین لحظات زندگی زنان و مردان است، از آیات الهی و منشأ آرامش و آسایش برشمرده اند. از سوی دیگر، دغدغه بشر امروز رسیدن به کمال است؛ ایستادن بر فراز قله خوشبختی، یافتن تکیه گاهی در حوادث و خطرات و به سلامتی گذشتن از طوفان های سهمگین زندگی و سختی های روزگار. پس این دغدغه ها منحصر به زمان و مکان خاصی نبوده و نیست؛ از این رو، اگر مکتب و آیینی توانسته باشد به خوبی به این دغدغه ها بپردازد و جواب آنها را بدهد، می تواند به عنوان مکتبی پاسخگو مورد توجه قرار گیرد. به اعتقاد ما، دین اسلام به خوبی این دغدغه ها را درک کرده است؛ چرا که مسائل انسان شناسی آن مرتبط به وحی بوده و همو که انسان را آفریده، راه نجات را به او می آموزد و راه حل های علمی و مؤثری برای سعادت و کمال و خوشبختی ارائه کرده است. تجسم و تبلور علمی این اموزه ها در زندگی انسان های نمونه به طور کامل به نمایش در آمده است و حیات درخشان این چهره های ماندگاربشری دلیل واضحی است بر ممکن بودن و عملی بودن این آموزه ها و دست یافتن به جزیره ثباتی که همواره بشر به دنبال آن بوده است.
یکی از درخشان ترین چهره های موفق و الگوی کمال انسانی، حضرت فاطمه(ع) دختر گرامی پیامبر اکرم(ص) می باشد. عرصه های مختلف زندگی کوتاه، اما درخشان این شخصیت نیازمند ساعت ها مطالعه و تحقیق و بررسی است؛ زندگی پر باری که ثمرات آن برای همیشه تاریخ به یادگار مانده و وجدان های بیدار و اذهان پر تلاطم را به خود فرا می خواند تا به فراخور درک خویش بتوانند راهی به رهایی یابند و سعادت و خوشبختی ابدی را به دست آورند. فاطمه زهرا، به گواهی دوران درخشان زندگی پر برکت ایشان، از جمله معدود افرادی است که توانسته در فضای ظلمت آلود عصر جاهلیت، در کمال آزادگی، اسلام را به عنوان آیین نجات بخش بپذیرد و مراحل تکامل را به نهایت برساند و به مقام کمال انسانی دست یابد. چرا این گونه نباشد در دانه ای که در بیت نبوت رشد کرده است؛ کسی که مادرش اولین بانوی مسلمان است که در راه نشر این آیین الهی و مترقی، هر آنچه اندوخته مادی داشت در اختیار
معلم آسمانی اش قرار داد. او درخشان بانویی است که می تواند الگوی فرزانگان عالم باشد و از مطالعه و بررسی احوال و آثار وجودی آن حضرت، می توان به راه های سعادت و کمال دست یافت.
بی شک، مطالعه دقیق و عالمانه در حیات سراسر درخشان فاطمه زهرا(ع) می تواند درهای بسته بسیاری را برای مشتاقان کسب معرفت و کمال بگشاید و برای جویندگان آرامش و خوشبختی، بهترین نسخه های عملی را به ارمغان آورد و سرگشتگان وادی حیرت را به سر منزل امن و ایمن رهنمون باشد، گرچه قرن ها از آن دوران گذشته است و دختران و زنان در قرن بیست و یکم با شرایط جدید اجتماعی مواجهند و شاید به نظرشان بسیاری از این دغدغه ها از مسائل خاص عصر مدرن است و با جستن و کاویدن در گذشته، نمی توان گرهی از مشکلات عصر مدرن و پست مدرن گشود!
بحث از حضرت فاطمه زهرا(ع) بحث درباره زنی است که نقش های متعددی را در زندگی ایفا کرده و با اینکه عمری محدود وکوتاه داشت و دوران زندگی اش بسیار اندک بود، ولی تاریخ حیاتش به گونه ای است که هر ورقی از آن برای ما و آیندگان درس زندگی است. آن بزرگوار تنها به عصر خود تعلق نداشت، بلکه الگویی جاویدان برای همه عصرهاست.
بحث درباره حضرت زهرا و معرفی زندگی اش برای همگان راه گشاست؛ زیرا در عصر ما گسیختگی عقاید و ایدئولوژی هاست، برای به دست آوردن هدف روشن و جهت زندگی، عده ای مات و مبهوتند. در چنین شرایطی، چه بهتر که راه فاطمه، که مورد تأیید دوست و دشمن و دارای جنبه های علمی و الگویی است، عرضه گردد.
نوشتار حاضر، در صدد است با بیان قوانین منتزع از سیره حضرت زهرا(ع) در امر ازدواج، نمادی برای جوانان امروز ترسیم کند.

عوامل مؤثر در تحکیم خانواده و آموزه های اخلاقی و رفتاری حضرت زهرا(ع) در امر ازدواج

اگر در ازدواج، رضایت الهی و خداپسندانه مد نظر نباشد، این ازدواج، ریشه مستحکمی نخواهد داشت و نمی تواند ممدوح و پسندیده باشد. هر چه نور خدا، در مقدمات ازدواج شعله ور تر باشد، این نور در سراسر زندگی زوجین، بیشتر جلوه گر خواهد شد.
تمهیدات ازدواج حضرت زهرا(ع) در کمال تعالی و نورانیت و با رضایت الهی بوده است. وی در همه اعمال و رفتارش جز رضایت دوست، چیزی در نظر نداشت و می فرمود: «اللهم لنی اسئلک بما تحب و ترضی.»(شیخ الاسلامی، 1377، ص227)
رضایت مندی زوجین، یکی از شروط اصلی در امر ازدواج است. اگر یکی از دو طرف ازدواج، ناراضی و ناخشنود باشد، تأثیرات منفی در زندگی مشترک باقی خواهد گذاشت و صلح و مودتی در آن شکل نخواهد گرفت.
حضرت زهرا(ع) رضایت خود را از ازدواج با علی(ع) این گونه اعلام می نماید: «رضیت بما رضی الله و رسوله»؛ من به آنچه خدا و رسول خدا راضی اند، راضی و خشنودم.(دشتی، 1375، ص29)
یکی از عوامل مؤثر در ازدواج، این است که خانواده ها به ازدواج فرزندانشان راضی باشند. در صورتی که زوجین به بی رغبت بودن خانواده های خود پی ببرند، به تدریج زندگی مشترکشان رو به سردی می گراید.
زندگی حضرت زهرا(ع) از ضمانت محکمی برخوردار بود. پیامبر(ص) در همه مراحل زندگی این زوج، با خشنودی و رضایت و به عنوان یک عقل مجرب، از تداوم این ازدواج حمایت می کردند و در رفع مشکلات آنها می کوشیدند.
از عوامل اساسی دیگر در امر ازدواج، دقت و توجه به ارزش ها و معیارهای الهی است. چنانچه در ازدواج و مقدمات آن، به ارزش های راستین و واقعی ارج نهاده شود، بی شک، دیگر زندگی های از هم پاشیده و نابسامان نخواهیم بود. توجه بیش از حد به ارزش های پوچ و باطل در مقدمات ازدواج، مانند مهریه، جهیزیه، مراسم ازدواج و...، کدورت ها و مشکلات را به وجود می آورد.
جهیزیه حضرت زهرا(ع) هفده قلم بیشتر نبود. وقتی به فاطمه(ع) طعنه زدند که تو همسر مرد فقیری شده ای، فرمودند: «رضیت به فوق الرضا»؛ من به علی راضی هستم و رضایت من از او، فوق درجات رضایت است.(مجلسی،1404ق.، ج43، ص97)
وقتی هم به علی(ع) طعنه زدند که می توانستی دختر ثروتمند را به عقد خود در آوری تا خانه تو را پر از جهاز کند، آن حضرت فرمودند: «همانا ما گروهی هستیم که به مقررات الهی رضایت داده ایم و جز رضایت او چیزی نمی خواهیم و افتخار ما به اعمال نیکوست، نه به مال و ثروت.»(بحرانی، [بی تا]، ج11، ص363)
حضرت زهرا(ع) با تکبیر به خانه علی(ع) مشرف شدند و در میانه راه، پیراهن عروسی را به مسکین بخشیدند.(مظاهری، 1372، ص66-67)
دیدگاه مثبت همسران نسبت به هم، یکی دیگر از عناصر مهم در ازدواج و تحکیم خانواده می باشد. وقتی در ازدواج، طرفین نظر مثبت و مساعدی نسبت به هم داشته باشند، زندگی خوبی را آغاز خواهند نمود. وجود چنین دیدگاهی، موجب پوشاندن نقایص هر یک از زوجین در نظر دیگری خواهد گردید.
وقتی پیامبر(ص) در آغاز زندگی مشترک علی(ع) و فاطمه(ع)، دیدگاه آنها را جویا شدند، علی(ع) عرض کرد: «چه قدر او یاور خوبی در راه اطاعت خداست»، و فاطمه(ع) پاسخ داد: علی(ع) بهترین شوهر است.»
از عوامل مهم دیگر، داشتن یقین و اعتقاد زوجین به تداوم ازدواج می باشد. زوجین باید باور و اطمینان داشته باشند که هرگز از هم جدا نخواهند شد و وصلت آنها دایمی است؛ چون ترس از جدایی، گرمی زندگی را از بین می برد.
حضرت زهرا (ع) در اولین روز زندگی مشترکشان با علی(ع)، به ایشان گفتند: «ای علی، من امروز از خانه پدرم به خانه شما منتقل شدم و روزی هم از این خانه به قبر و لحد پای خواهم گذاشت»(دشتی،1375،ص35)؛ یعنی بجز مرگ، چیزی نمی تواند در زندگی آنها خللی وارد کند.
یکی از عوامل مهم در ازدواج های موفق، هم شأن بودن، هم کفو و همتا بودن زن و مرد می باشد؛ چون درک متقابل زوجین را از یکدیگر امکان پذیر می سازد. در مسئله ازدواج، تا حد زیادی باید از نظر ظاهری و باطنی بین زن و مرد شباهت وجود داشته باشد.
ام سلمه می گوید: رسول خدا(ص) فرمودند: «اگر خداوند، علی(ع) را خلق نکرده بود، فاطمه(ع) کفوی نداشت.»(قندوزی،1380،ص237)
از دیگر عوامل، درک روحیات و حالات همسر در زندگی زناشویی می باشد. توجه به این عامل در زندگی، بسیار آرامش بخش و سازنده است و این شناخت نسبت به ابعاد وجودی همسر می تواند باعث ایجاد محبت شود.
فاطمه(ع)، علی(ع) را بسیار خوب می شناخت و بر روحیات او اشراف داشت و از شدت دلبستگی همسرش به خود آگاه بود. از این روی، در آخرین لحظات زندگی، سعی نمود با زیباترین و ملایم ترین صورت ممکن، خبر مرگ خود را به علی(ع) برساند تا وی در برابر شنیدن این خبر، از پای در نیاید. حضرت زهرا(ع) همسرش را به بالین طلبید و عرض کرد: «پسر عموی من! سلام بر شما، همانا این جبرئیل است که بر من سلام می کند.» پس از مدتی تأمل، بیان داشت: «این میکائیل بود که همانند دوستش جبرئیل به من سلام کرد.» زهرا (ع) پس از تأمل دیگری، به همسرش گفت: «به حقیقت، این عزرائیل است که بال هایش را در مشرق و مغرب گشوده است و پدرم او را برای من چنین وصف فرموده است.»(سپهر،1382،ص183)
در حسن معاشرت زن با شوهر، عامل تواضع و فروتنی در برابر همسر، عنصری اساسی است که می تواند مرد را در زندگی، سرشار از خشنودی نماید. فروتنی مناسب، از مفاهیمی است که در بیشتر دوره ها و در بین اکثر اقوام و ملل، مورد احترام است. امام صادق (ع) می فرمایند: «سه چیز، محبت را بر جای می گذارد: خوش اخلاقی، خوب مدارا کردن و تواضع.»(مجلسی، 1404ق، ج2، ص205)
حضرت زهرا (ع)، با وجودی که سرور کائنات است، در مقابل همسرش تواضعی ستودنی دارد. مثلا وقتی در برابر شفاعت علی (ع) از خلیفه، که برای عیادت او اجازه می خواست، قرار گرفت، چنین متواضعانه پاسخ داد: «علی جان! خانه، خانه توست و من کنیز تو هستم.»(بابازاده،1376، ص255)
یکی از عوامل مهم و تأثیرگذار در روابط میان زن و شوهر، ابراز محبت و مهربانی به همسر است. شنیدن کلمات محبت آمیز، از لوازم یک زندگی موفق زناشویی است.
پیامبر (ص) می فرمایند: «هیچ گاه این کلام شوهر که به همسر خود می گوید: "دوستت دارم"، از دل زن خارج نمی شود.»(حر عاملی، 1367، ج20،ص23)
زن باید به طور متقابل به همسرخود محبت نماید. حضرت زهرا (ع) در عبارتی خطاب به همسرشان می گویند: «روح من فدای روح تو باد و جان من سپر بلای جان تو باشد.» (حائری مازندرانی، 1374، ج1، ص196)
ایجاد آراستگی ظاهری و باطنی برای همسر، از عناصراساسی دیگر است. گرایش به زیبایی و آراستگی، از تمایلات فطری انسان است که با سرنوشت آدمی، ممزوج می باشد. از این رو، در همه جوامع و فرهنگ ها، زیبادوستی و جمال پرستی دیده می شود.
گشادگی صورت و نگاه صورت مهربان، انواعی از زینت چهره می باشد. شادمانی باطنی و رضایت خاطر هم، نوعی درخشندگی در چهره ایجاد می کند.
حضرت زهرا (ع) سعی می کردند در محیط خانه، عطر آگین و آراسته باشند. حتی ایشان در آخرین لحظات زندگی خود به اسماء فرمودند: «عطر مرا که همیشه خود را با آن عطر آگین می نمودم. (اربلی،1381، ج2، ص62)
علی (ع) نیز در اشاره به آراستگی ظاهر و باطن فاطمه (ع) می فرمودند: «هر گاه به او می نگریستم، همه ناراحتی ها و غم هایم برطرف می شود.» (مجلسی،1404ق،ج43،ص134)
یکی از عوامل در استحکام ازدواج ها، عمق بخشیدن به محبت، حمایت و دفاع از همسر و قدردانی از تلاش ها و زحمات اوست.
زمانی که علی(ع) را با اکراه و اجبار برای اخذ بیعت به مسجد مدینه می بردند، حضرت زهرا (ع) برای دفاع از همسرش به درب مسجد آمدند و در یاوری علی (ع) فرمودند: «به خدا سوگند ای سلمان، از درب مسجد مدینه پا را بیرون نمی گذارم تا آنکه پسر عموی خود را با چشمان خودم، سالم ببینم.»(شیخ مفید، 1374، ص181)
زیبا، مؤدبانه و با احترام خطاب کردن همسر، یکی از عوامل ازدواج های موفق می باشد. در صورتی که صدا کردن همسر، احترام آمیز باشد، محبت و صمیمت زیادی را در پی خواهد داشت. نام بردن زیبا و مناسب افراد، باعث برقراری ارتباط مثبت خواهد شد و به طور متقابل، واکنش مثبت مخاطب را نیز فراهم می کند.
این عمل، تأثیر عمیقی در واکنش های عاطفی همسران بر جا می گذارد و زن و شوهر، بیش از هر چیز به این واکنش های عاطفی مناسب نیازمندند.
زهرا (ع)، نام همسر خود را با احترام یاد می کردند. گاهی او را با کینه «ابا الحسن» می خواندند، گاهی با «ابن عم» و گاهی با لقب شریف «یا امیرالمؤمنین». برای نمونه، فاطمه(ع) هنگام شکایت از مرگ پدر و مشکلات سیاسی، همسرش را این گونه مورد خطاب قرار می دهد: «یا ابن ابی طالب»(مجلسی، 1404ق، ج8، ص125) و با این خطاب، متذکر نسبت علی (ع) با پیامبر (ص) می شود.
از دیگر عوامل در تحکیم خانوده، تشویق همسر به انجام کارهای خیر است. زوجین باید همواره یکدیگر را به کمالات و کارهای نیک تشویق نماید؛ چون تأثیر مثبت آن به زندگی مشترک بر می گردد.
زهرا (ع)، آن قدر با علی (ع) در خیرات و حسنات، هماهنگ بودند که علی (ع) بعد از وفات وی فرمودند: «وقتی رسول خدا (ص) از دنیا رفت، من یک رکن خود را از دست دادم و هنگامی که فاطمه (ع) به شهادت رسید، دومین رکن خود را نیز از دست دادم.» (مجلسی، 1404ق ، ج43، ص173)
عامل تأثیر گذار دیگر در تحکیم خانواده، توجه زن به مسئله حجاب و عفاف است. در پرتو رعایت حجاب و التزام به حیا و عفاف است که شخصیت انسانی زن، حفظ و زمینه های رشد و تکامل زن و مرد در ابعاد مختلف فراهم می شود. در پرتو حجاب، پیوند ها و علایق زندگی استحکام و دوام می یابد و امنیت و آرامش روحی و روانی به وجود می آید.
اعتقاد حضرت زهرا(ع) در باب حجاب و تحفظ از بیگانه، دارای عظیمی وصف ناشدنی است.
در همین زمینه نقل کرده اند: مردی نابینا از حضرت فاطمه (ع) اجاره خواست که به خانه او وارد شود و زهرا (ع) خود را پوشانید. رسول خدا (ص) پرسیدند: چرا از او حجاب کردی؟ حضرت زهرا عرض کد: اگر او مرا نمی بیند، من که او را می بینم و همچنین این مرد نا بینا می تواند بو را استشمام کند.» (مجلسی، 1404ق، ج43، ص91).
از ابعاد محبت و مودت میان زن و شوهر، همکاری و مساعدت متقابل آنها برای گذراندن امور زندگی و فروعات آن است.
در زندگی مشترک علی (ع) و فاطمه (ع)، تدبیر کارهای منزل بر عهده زهرا (ع) و تدبیر امور بیرون منزل بر دوش علی (ع) بود. امام باقر فرمودند: «حضرت زهرا (ع) کارهای منزل را با علی(ع) این گونه تقسیم می کردند که خمیر کردن آرد، پختن نان و جارو زدن خانه بر عهده فاطمه (ع) باشد و جمع آوری هیزم و تهیه مواد غذایی اولیه را علی (ع) انجام می دهد.» (دشتی،1375، ص168)
یکی از عوامل موفقیت در زندگی زوجین، صبر و بردباری است که آنها را در معبر عبور از سختی ها یاری می دهد. در هر خانواده ای که صبر وجود نداشته باشد، بنای محبت و استحکام نیز دچار آفت می شود.
روزی رسول خدا (ص)، به خانه دخترش وارد شد و حضرت زهرا (ع) را دید در حالی که لباسش بسیار نامناسب بود؛ از یک طرف، مشغول آرد کردن و تهیه نان بود و از طرفی به فرزندش شیر می داد. پیامبر (ص) با چشمان پر از اشک به ایشان فرمودند: «دخترم این گونه تلخی ها در دنیا برای رسیدن به پاداش اخروی است؛ پس صبر از از دست نده.» زهرا (ع) در پاسخ پدر گفتند: «خدا را حمد می کنم در برابر نعمت هایش و شکر می کنم در برابر نعمت هایش.»(ابن شهر آشوب، 1379، ج3، ص343)
سادگی و قناعت، از جمله عواملی است که تأثیر بسزایی در ازدواج و پایداری خانواده دارد. افرادی که فقط به دنبال تشریفات و دنیا گرایی باشند نمی توانند به اهداف والایی در زندگی دست یابند؛ چون این عوامل، موانعی است بر سر راه رشد و ترقی معنوی و کمال انسانی.
سلمان فارسی می گوید: روزی حضرت زهرا (ع) را دیدم که چادری ساده بر سر داشت. با تعجب عرض کردم: عجبا! دختران پادشاهان بر کرسی های طلایی می نشینند و پارچه های اشرافی به تن می کنند، اما دختر رسول خدا (ص)، نه چادر گران قیمت بر سر دارد، نه لباس فاخر، حضرت زهرا (ع) فرمودند: «ای سلمان! خداوند، لباس های زینتی و تخت های طلایی را برای ما در روز قیامت ذخیره کرده است.»(مجلسی، 1404ق،ج8،ص303)

نتیجه

دین اسلام، ازدواج و تشکیل خانواده را منشأ آرامش و آسایش می داند و امروزه با توجه به حاکمیت زندگی مدرن، ضرورت آسان کردن این سنت الهی در بین جوانان احساس می شود. تأملی ژرف بر سیره معصومان(ع)، نمونه هایی از ازدواج شایسته را نشان می دهد. این نوشتار بر آن بود تا حد مقدور، خطوط اساسی و راه گشای معرفت ازدواج مطلوب را برای صاحبان تأمل، ترسیم نماید. زوج های جوان با تأسی و پیروی از زندگی این بزرگواران می توانند ازدواج پر از شور و عشق داشته باشند.
بدون تردید، وجود مقدس حضرت زهرا(ع)، سیره، رفتار و گفتار آن گرامی برای تمام زنان و جوانان امروزی مایه مباهات و اسوه کامل می باشد و مجموعه ای سالم و کامل از تجسم همه خوبی ها و زیبایی هاست. از این رو، در این مقاله، بخش هایی از سیره و سخن آن بزرگوار که قابلیت الگو برداری و درس آموزی دارد تقدیم گردید، به امید آنکه بتوانیم در عصری که از هر سو دشمنان اسلام، ایمان و ارزش های اصیل جوانان را هدف گرفته اند، افکار و رفتارهای خود را با آن حضرت هماهنگ نماییم.

پی‌نوشت‌ها:

* دانشجوی کارشناسی ارشد تاریخ و فلسفه تعلیم و تربیت دانشگاه تربیت مدرس
** دانشیار دانشگاه تربیت مدرس

منابع:
1. این شهر آشوب، محمد بن عی؛ مناقب آل ابی طالب؛ تهران: ذوی القربی، 1379.
2. اربلی، علی بن عیسی؛ کشف الغمه فی معرفة الائمه؛ تهران: اسلامیه، 1381.
3. بابازاده، علی اکبر؛ تحلیل سیره فاطمة الزهرا(ع)؛ [بی جا]، انصاریان، 1376.
4. بحرانی، عبدالله؛ عوالم العلوم؛ قم: مدرسه الامام المهدی (عجل الله تعالی فرجه الشریف)، [بی تا].
5. حائری مازندرانی، مهدی؛ کوکب الدری؛ قم: مکتب الحیریه،1374 .
6. حر عاملی، محمد بن الحسن؛ وسائل الشیعه؛ تهران: اسلامیه، 1367.
7. دشتی، محمد؛ نهج الحیاة، قم: مؤسسه تحقیقاتی امیرالمؤمنین (ع)، 1375.
8. سپهر، محمد تقی؛ ناسخ التواریخ؛ تهران: اسلامیه، 1382.
9. شیخ الاسلامی، حسین؛ مسند فاطمه الزهرا؛ قم: دفتر تبلیغاتی اسلامی، 1377.
10. شیخ مفید، محمد بن محمد؛ اختصاص؛ قم: جامعة الندرسین، 1374.
11.قندوزی، سلیمان بن ابراهیم؛ ینابیع المودة لذوی القربی؛ تهران: [بی تا]، 1380.
12.مجلسی، محمد باقر؛ بحارالانوار؛ تهران: دارالکتب الاسلامیه، 1404ق.
13. مظاهری، حسین؛ مجموعه مقالات الزهرا (ع)؛ [بی جا]، [بی تا]، 1372.
فصلنامه علمی- ترویجی مباحث بانوان شیعه شماره-24

دوشنبه 15/7/1392 - 12:43
ازدواج و همسرداری

آداب رفتار با همسر
نویسنده:آیت الله ابراهیم امینی

الف : وظائف بانوان

شوهردارى

شوهردارى یعنى مواظبت و نگهدارى شوهر. شوهردارى كار سهل ‏و آسانى نیست كه از هر زن بى‏لیاقت و نادانى ساخته باشد، بلكه كاردانى وذوق و سلیقه و زیركى مخصوص لازم دارد، زنیكه بخواهد شوهردارى كند باید دل او را بدست آورد،اسباب رضایت ‏خاطرش را فراهم سازد.مواظب‏اخلاق و رفتارش باشد، به كارهاى نیك تشویقش كند،از كارهاى بدنگهداریشكند،مواظب بهداشت و حفظ الصحه و تغذیه او باشد.سعى كنداو را به صورت یك شوهرآبرومند و محبوب و مهربان در آورد تا براى‏ خانواده‏اش بهترین سرپرست و براى فرزندانش بهترین پدر و مربى باشد. خداوند حكیم قدرت فوق العاده‏اى به زن عطا فرموده است. سعادت و خوشبختى خانواده در دست اوست ، بدبختى خانواده نیزدر دست اوست.
زن میتواند خانه را به صورت بهشت‏ برین در آورد، و میتواند به‏صورت جهنم سوزانى تبدیلش سازد، میتواند شوهرش را به اوج ترقى‏برساند و میتواند به خاك سیاهش بنشاند.زن اگر به فن شوهردارى آشنا باشد و وظائفى را كه خدا برایش مقرر فرموده انجام دهد میتواند ازیك‏ مرد عادى بلكه از یك مرد بى‏عرضه و بى‏لیاقت‏یك شوهر لائق و آبرومند بسازد. یكى ازدانشمندان مینویسد: زن قدرت عجیبى دارد، مثل قضا وقدر است ، هر چه بخواهد همانست.( در آغوش خوشبختى ص 142 )
اسمایلز میگوید : اگر زن با تقوى و خوش خلق و كدبانویى در خانه‏محقر و فقیرى باشد آن خانه را محل آسایش و فضیلت و خوشبختى‏میسازد.
ناپلئون میگوید:اگر میخواهید اندازه تمدن و پیشرفت ملتى رابدانید به زنان آن ملت‏بنگرید.
بالزاك میگوید: خانه بى‏زن عفیف ، قبرستان است.
شوهردارى به قدرى در نظر اسلام اهمیت داشته كه آنرا در ردیف ‏جهاد در راه خدا قرار داده، حضرت على (علیه السلام) میفرماید: جهاد زن به این‏است كه خوب شوهردارى كند. ( بحار الانوار ج 103 ص 252)
با توجه به اینكه جهاد در راه خدا براى‏ترقى و عظمت اسلام و دفاع از كشورهاى اسلامى و اجراى عدالت‏اجتماعى بزرگترین عبادت است ارزش شوهردارى معلوم میشود.
رسول خدا (صلی الله علیه واله) فرمود: هر زنیكه بمیرد در حالیكه شوهرش‏راضى باشد داخل بهشت میشود.( محجة البیضاء ج 2 ص 70 ) رسول خدا (صلی الله علیه واله) فرمود: زن نمیتواند حق خدا را ادا كند مگر اینكه‏حق شوهرش را ادا كند.( مستدرك ج 2 ص 552)

محبت:

همه مردم تشنه دوستى و محبتند.دوست دارند محبوب دیگران‏باشند.دل انسان به محبت زنده است.كسیكه بداند محبوب كسى نیست‏خودش را بیكس و تنها میشمارد.همیشه پژمرده و افسرده است.خانم‏محترم ، شوهر شما نیز از این احساس غریزى خالى نیست.او هم تشنه‏عشق و محبت است. قبلا از محبتهاى بى‏شائبه پدر و مادر برخوردار بوداما از آنهنگام كه پیمان زناشویى بستید خودش را در اختیار تو قرار داد. انتظار دارد محبتهاى آنها را جبران كنى و از صمیم قلب دوستش بدارى.
شكسپیر میگوید: چیزیكه در زن قلب مرا تسخیر میكند مهربانى‏اوست نه روى زیبایش. من زنى را بیشتر دوست دارم كه مهربانتر باشد.
خداوند بزرگ در قرآن شریف به محبت و علاقه‏ایكه در بین زن وشوهر وجود دارد اشاره فرموده آنرا یكى از آیات قدرت خویش شمرده ‏میفرماید:
یكى از آیات خدا اینست كه همسرانى برایتان آفریده تا بدانها آرامش پیدا كنید و میان شمادوستى و مهربانى نهاد. (سوره روم:21)
حضرت رضا علیه السلام فرمود: بعض زنها براى شوهرشان‏ بهترین غنیمت هستند: زنانیكه به شوهرشان اظهار عشق و محبت كنند. (مستدرك ج 2 ص 532)
پیغمبر اكرم صلى الله علیه و آله فرمود: بهترین زنان شما ، زنهایى‏هستند كه داراى عشق ومحبت ‏باشند. (بحار ج 103 ص 235) امام صادق علیه السلام فرمود: وقتى كسى را دوست دارى به او خبر بده. (بحار ج 74 ص 181)

احترام شوهر

هر كسى به شخصیت‏خویش علاقه‏مند است.خودش را دوست‏دارد.دلش میخواهد دیگران به شخصیت او احترام بگذارند.هر كس‏شخصیت او را محترم بشمارد محبوبش واقع میشود. ازتوهین كنندگان‏متنفر است.خانم محترم حب ذات و علاقه به احترام یك امر غریزى است ‏لیكن همه كس حاضر نیست احساس درونى شوهر شما را اشباع كند و به‏وى احترام بگذارد. در خارج منزل با صدها افراد گوناگون و بى‏ادب‏ برخورد میكند و بسا اوقات مورد توهین قرار میگیرد.و به شخصیتش لطمه‏ وارد میشود.از شما كه یار و غمخوارش هستیدانتظار دارد اقلا در خانه‏احترامش كنید و شخصیت تحقیر شده‏اش را زنده گردانید. بزرگداشت او شما را كوچك نمیكند لیكن به او نیرو و توانایى مى‏بخشد و براى كوشش ‏وفعالیت آماده‏اش میگرداند. خانم گرامى به شوهرت سلام كن. همیشه بالفظ شما او را مخاطب قرار بده. موقع سخن گفتن كلامش را قطع نكن. جلو پایش برخیز و به او احترام كن.با ادب حرف بزن. بر سرش داد نزن. اگر با هم به مجلسى میروید او را مقدم بدار. او را با اسم صدا نزن بلكه بانام فامیل و لقب مخاطب قرار بده. در حضور دیگران از او تجلیل و تعریف‏كن. به فرزندانت‏ سفارش كن از پدرشان احترام كنند. و اگر بى‏ادبى كردند توبیخشان كن. در حضور مهمانها نیز احترام شب گذار و باندازه آنها بلكه‏زیادتر از او پذیرایى كن. مبادا در مجلس مهمانى وجود شوهرت را نادیده بگیرى و تمام توجهت ‏به مهمانها معطوف باشد. وقتى درب منزل را میزند سعى كن خودت درب را باز نموده با لب خندان و چهره باز به استقبالش ‏بروى. آیا میدانى همین عمل كوچك چه اثر نیكویى در روح شوهرت‏خواهد گذاشت؟ شاید در خارج منزل با دهها مشكل مواجه بوده و با روح‏ پژمرده وارد منزل شود.استقبال كردن شما با لب خندان روح تازه‏اى دركالبد خسته او دمیده دلش را آرامش میدهد. ممكن است‏خانمها از این‏سخن تعجب نموده بگویند: چه پیشنهاد عجیبى! زن باستقبال شوهر برود وخوش آمد بگوید! شخص بیگانه وغریبى نیست تا احتیاجى باستقبال وخوش آمد داشته باشد.
رسول خدا صلى الله علیه و آله فرمود: وظیفه زن این است كه تادرب خانه به پیشواز شوهرش برود و به وى خوش آمد بگوید. (مستدرك ج 3 ص 551)
امام صادق علیه السلام فرمود: هر زنى كه از شوهرش احترام كند وآزارش نرساند خوشبخت و سعادتمند خواهد بود. (بحار ج 103 ص 253)
پیغمبر اسلام فرمود: زن موظف است ‏براى شوهرش طشت و حوله‏حاضر كند و دستهایش را بشوید. (مستدرك ج 2 ص 551)

خوش اخلاق باش

كسیكه خوش اخلاق باشد، با مردم خوشرفتارى كند، با لب خندان‏ سخن بگوید، در مقابل حوادث و مشكلات بردبار باشد، محبوب همه است،دوستانش زیادند ، همه دوست دارند با او معاشرت و رفت و آمد كنند، عزیز و محترم است، به ضعف اعصاب و بیماریهاى روانى مبتلا نمیشود ، بر مشكلات و دشواریهاى زندگى پیروز میگردد ، از زندگى لذت میبرد ، و برمعاشرانش خوش میگذرد.
امام صادق علیه السلام فرمود: «هیچ زندگانى گواراتر از خوش‏اخلاقى نیست.» (بحار ج 71 ص 389)
اما كسیكه بد اخلاق باشد، با صورت درهم كشیده با مردم ملاقات‏كند، در مقابل حوادث و ناملایمات داد و فریادش بلند شود، بیخود داد وقال راه بیندازد، تند خو و بد زبان باشد زندگى تلخ و ناگوارى خواهد داشت، خودش همیشه ناراحت و معاشرینش در عذابند، مردم از او متنفر واز معاشرتش گریزانند ، آب خوش از گلوى خودش و معاشرانش پائین‏ نمیرود، خواب و خوراك درستى ندارد. براى انواع بیماریها مخصوصا ضعف اعصاب كاملا آمادگى دارد، همیشه اوقاتش تلخ و آه و ناله‏اش بلند است،دوستانش كم‏اند، محبوب كسى نیست.
پیغمبر اسلام صلى الله علیه و آله فرمود:«آدم بد اخلاق نفس خودش ‏را در رنج و عذاب دائم قرار میدهد.» (بحار جلد 73 ص 298)
خوش اخلاقى براى همه لازم است مخصوصا براى زن و شوهرضرورت دارد، زیرا همیشه با هم هستند و ناچارند با هم زندگى كنند. امام صادق علیه السلام فرمود:«خدا به آدم خوش اخلاق ثواب‏جهاد میدهد،صبح و شب برایش ثواب نازل میشود. (بحار ج 71 ص 377) »
حضرت صادق علیه السلام فرمود:هر زنیكه شوهرش را اذیت كند و اندوهگینش سازد و از رحمت‏خدا دور است. و هر زنیكه به شوهرش‏احترام بگذارد و آزارش نرساند و فرمانبردارش باشد خوشبخت ورستگار است‏». (بحار ج 103 ص 253)
به رسول خدا صلى الله علیه و آله عرض شد:« فلان شخص زن خوبى است. روزها روزه دارد وشبها عبادت میكند.لیكن بد اخلاق است‏همسایگانش را آزار میرساند».
فرمود:«هیچ خیر و خوبى ندارد.و از اهل دوزخ میباشد (بحار ج 103 ص 253) ».

توقعات بیجا

امكانات مالى و درآمد همه افراد یكسان نیست.همه نمیتوانند دریك سطح زندگى كنند.هرخانواده‏اى باید حساب دخل و خرج خودشان‏را بكنند و بر طبق درآمدشان خرج كنند.انسان همه طور میتواند زندگى‏كند.عاقلانه نیست كه براى تهیه امور غیر ضرورى دست‏به قرض ونسیه ‏بزند.
پیغمبر اكرم صلى الله علیه و آله فرمود:«هر زنیكه با شوهرش‏سازگار نباشد و او را برچیزهائیكه فوق توانایى اوست وادار كند اعمالش‏مورد قبول خدا واقع نمیشود و در قیامتمورد غضب پروردگار جهان قرارمیگیرد (بحار ج 103 ص 244) ».
رسول خدا صلى الله علیه و آله فرمود:هر زنیكه با شوهرش‏ناسازگارى كند و به آنچه از جانبخدا رسیده قناعت ننماید و بر شوهرش‏سختگیرى كند و بیش از حد توانایى خواهش كنداعمالش قبول نمیشود وخدا بر او خشمناك خواهد بود (بحار ج 76 ص 367) ».
پیغمبر اسلام فرمود:«بعد از ایمان به خدا نعمتى بالاتر از همسرموافق و سازگار نیست (مستدرك ج 2 ص 532) ».

شوهرت را دلدارى بده

دشوارى زندگى بر دوش مرد است. مخارج خانواده را بهر طورشده باید تامین كند، در خارج منزل با صدها مشكل مواجه میشود، ممكن‏است مورد توهین یا توبیخ رئیس قرار بگیرد، ممكن است‏با اذیت وكارشكنى همكارانش برخورد كند،ممكن است مطالباتش را نتواند وصول‏كند، ممكن است محل چك و سفته‏هایش را نتواند تامین كند، ممكن است‏به كسادى بازار و عدم درآمد برخورد نموده باشد ، ممكن است‏شغل‏مناسبى پیدا نكند،گرفتاریهاى مردیكى دو تا نیست، در زندگى روزمره باصدها از این قبیل حوادث برخورد میكند، آنهم نه یك مرتبه و دو مرتبه ‏بلكه دائما و پیوسته،كمتر اتفاق میافتد روزیكه ناراحتى تازه‏اى نداشته‏ باشد، بیخود نیست كه عمر مردها غالبا كوتاهتر از زنهاست.آخر اعصاب‏ یكنفر چقدر میتواند حوادث و ناراحتى‏ها را تحمل كند! انسان در اینگونه مواقع احتیاج شدیدى دارد به شخص دلسوز مهربانیكه دلداریش بدهد وروح و اعصابش را تقویت كند.
حضرت صادق علیه السلام فرمود:«در دنیا چیزى بهتر از همسرشایسته وجود ندارد. زنیكه شوهرش از دیدار او مسرور و شاد گردد (بحار ج 103 ص 217) ».
حضرت رضا علیه السلام فرمود:«یك دسته زنها آنهایى هستند كه ‏زیاد بچه‏دار میشوند، مهربان و با عاطفه هستند، در سختیها و پیش آمدهاى‏ روزگار،در امور دنیا و آخرت پشتیبان شوهرشان هستند، به زیان او كار نمیكنند و گرفتاریهایش را زیاده نمیگردانند. (مستدرك ج 2 ص 534.) ».

سپاسگزار باش

امام صادق علیه السلام فرمود:« بهترین زنهاى شما زنى است كه‏وقتى شوهرش چیزى آورد سپاسگزارى كند و اگر نیاورد راضى باشد (بحار ج 103 ص 239) ».
حضرت صادق علیه السلام فرمود:«هر زنى كه به شوهرش بگوید: از تو خیرى ندیدم تمام اعمالش باطل و از درجه اعتبار ساقط میگردد. (شافى ج 2 ص 139) »
رسول خدا صلى الله علیه و آله فرمود:«كسى كه از احسان مردم‏قدردانى نكند شكر خداى رانیز بجاى نمیآورد (وسائل ج 11 ص 542) ».

عیبجویى نكن

هیچكس بى‏عیب نیست،یا كوتاه است‏یا دراز،یا سیاه رنگ است‏یا رنگ پریده،یا چاق است‏یالاغر اندام یا دهانش بزرگ است‏یاچشمهایش كوچك،یا بینى‏اش بزرگ است‏یا سرش طاس، یاتندخواست‏یا ترسو،یا كم حرف است‏یا پر مدعا،یا دهانش بدبو است‏یا پاهایش،یا بیمار است‏یاپر خور،یا ندار است‏یا بخیل،یا آداب زندگى را بلد نیست‏یا بد زبان است،یا كثیف است‏یابى‏ادب.
از این قبیل عیوب در هر مرد و زنى وجود دارد.
آرزوى هر مرد و زنى اینست كه همسر ایده‏آلى پیدا كند كه از تمام‏عیوب و نواقص خالى بودهنقطه ضعفى نداشته باشد.لیكن كمتر اتفاق‏میافتد كه به مطلوب خیالى خویش دست‏یابد.
رسولخدا فرمود:«عیبى بالاتر از این نیست كه انسان عیوب‏دیگران را ببیند اما از عیبهاىخودش غافل باشد (بحار-ج 73 ص 385) ».
چرا یك عیب كوچك را به قدرى بزرگ میكنى و درباره‏اش‏غصه میخورى كه بنیاد زندگى وكانون انس و مودت را بر هم مى‏زنى؟
عاقل و با هوش باش،دست از هوسبازى و سبك مغزى بردار،عیبهاى‏كوچك را ندیده بگیر،بااظهار محبت كانون خانوادگى را گرم كن تا ازنعمت انس و محبت‏برخوردار گردى،مواظبباش عیب شوهرت را نه درحضور و نه در غیابش بزبان نیاورى زیرا رنجیده خاطر و مكدرمیگردد،در صدد عیبجویى بر میآید،محبت و علاقه‏اش كم میشود،پیوسته در حال‏جدال وستیزه خواهید بود،اگر با همین وضع بزندگى ادامه دهید زندگى‏ناگوارى خواهید داشت، واگر كار به طلاق و جدایى خاتمه یابد كه بد ازبدتر.
البته اگر عیب قابل اصلاحى داشته باشد میتوانى در صدداصلاحش بر آیى،لیكن در صورتىامكان موفقیت دارى كه با نرمى و مداراو صبر و حوصله و بصورت خیرخواهى و خواهش وتمنا رفتار كنى، نه به‏عنوان عیبجویى و اعتراض،سرزنش و ایراد،قهر و دعوا.

حجاب اسلامى

زن و مرد گر چه در بسیارى از امور اشتراك دارند لیكن امتیازات ‏ویژه‏اى نیز دارند.یكى ازامتیازات مهم آنان اینست كه زن موجودى است‏ظریف و لطیف و زیبا و محبوب.زن دلبراست و مرد دلداده زن جاذب‏است و مرد مجذوب،مرد دوستدار است و زن دوست داشتنى.هنگامیكه‏ مرد با زنى ازدواج میكند مى‏خواهد تمام خوبیها و زیبائیهاى این موجود ظریف رادر انحصار خویش ببیند. زنى را دوست دارد كه زیبائیها، دلبریها و طنازیها ،شوخیها وخوشمزه‏گیها، و همه چیزش را در انحصار شوهرش‏قرار دهد و نسبت‏به مردان بیگانه جدا اجتناب نماید . مرد بسیار غیور است و نمى‏تواند تحمل كند كه مرد بیگانه‏اى به همسرش نگاهكند یا با او درارتباط و آمیزش باشد، بگوید و شوخى كند و بخندد و چنین عملى راتجاوز به حق مشروع خویش میداند.و از همسرش انتظار دارد كه با رعایت پوشش و حجاب اسلامى و با تقید به ضوابط شرعى و قوانین‏اخلاقى و با حفظ متانت و حجب و حیاء اسلامى شوهرش رادر این‏خواسته مشروع كمك و یارى نماید. هر مرد مؤمن و غیورى چنین‏خواسته‏اى را دارد.اگر همسرش به این وظیفه اسلامى و اجتماعى عمل‏كرد او نیز با آرامش خاطر زندگى میكند و براى تامین نیازمندیهاى‏خانواده‏اش تلاش مینماید و بر محبتش اضافه میگردد.و همین صفا و محبت‏سبب میشود كه او نیز به زنان بیگانه بى‏توجه باشد.اما اگر مرد مشاهده كرد كه همسرش تقیدى به حجاب و پوشش اسلامى ندارد و زیبائیهایش را در معرض دید مردان بیگانه قرار میدهد و با آنها نیز درارتباط و تماس است‏ شدیدا ناراحت میشود زیرا حق انحصارى خویش راتضییع شده و در معرض دید دیگران مى‏بیند.و مسؤولیت این امر رابرعهده همسرش مى‏داند.چنین مردى همواره پریشان خاطر و بدبین است.
محبت و صفایش نسبت‏به خانواده تدریجا كم میشود.
بنابراین صلاح جامعه و بانوان در این است كه پوشیده و محجوب‏باشند و متین و بدون آرایش از منزل خارج شوند و زیبائیهاى خودشان رادر معرض دید همگان قرار ندهند.
رعایت‏حجاب یك وظیفه اسلامى است.خدا در قرآن مى‏فرماید:
به زنان مؤمن بگو: از مردان بیگانه چشم بپوشند.و فروج و اندام خویشتن‏ را از نگاه دیگرانمحفوظ بدارند، و محل زیبائیها و زینتهاى خویش را براى اجانب آشكار نسازند، مگر آنچه راكه طبعا آشكار است (مانندصورت و دستها) و روسریهاى خودشان را بر سینه‏ها بیندازند (تا خوب‏ پوشیده شود) و زینت و جمالشان را جز براى شوهر و پدر و پدر شوهر و پسران خود وپسران شوهر، و برادران و فرزندان برادر و فرزندان خواهر...آشكار نسازند (14)
آرى رعایت‏حجاب و پوشش اسلامى از جهات مختلف به نفع‏ بانوان است:
1- بهتر مى‏توانند مقام و منزلت و ارزش وجودى خودشان را دراجتماع محفوظ بدارند، وخویشتن را از معرض دید چشمهاى بیگانگان‏نگه دارند.
2- بانوان با رعایت پوشش اسلامى بهتر مى‏توانند مراتب ‏وفادارى و علاقه خودشان را نسبت‏به همسرشان باثبات رسانند و درآرامش و صفا و گرمى خانواده كمك نمایند و از بوجود آمدن بدبینى واختلافات و مشاجرات جلوگیرى بعمل آورند.و در یك كلام، بهترمى‏توانند دل شوهر را بدست آورند و جایگاه خویش را تثبیت نمایند.
3-با رعایت ‏حجاب اسلامى جلو چشم چرانیها و لذتجوئیهاى‏غیر مشروع بصرى مردان بیگانه را می گیرند و بدین وسیله از اختلافات وبدبینیهاى خانواده‏ها مى‏كاهند و به استحكام و ثبات و آرامش آنها كمك‏می نمایند.
4-با رعایت پوشش اسلامى بهترین كمك را به نسل جوان ومردان مجردى كه امكان ازدواج ندارند انجام میدهند و از فسادها و انحرافها و ضعف اعصابهاى جوانان كه نتائج‏سوئش درنتیجه عائد خود بانوان خواهد شد جلوگیرى میكنند.
5-اگر همه بانوان حجاب اسلامى را كاملا رعایت نمایند، هرزنى كه همسرش از منزل خارج میشود اطمینان دارد كه در برابر بد حجابیها و طنازیها و خودنمائیهاى زنان كوچه و بازار قرارنمیگیرد- تا دلش راببرند و از محبت و علاقه‏اش نسبت‏به خانواده بكاهند.
آرى اسلام چون از آفرینش ویژه زن آگاه است و او را یك ركن‏مهم اجتماع میداند كه نسبت‏به صلاح و فساد جامعه نیز مسؤلیت دارد، ازاو مى‏خواهد كه در انجام این مسؤلیت‏ بزرگفداكارى نماید و با رعایت‏حجاب اسلامى از مفاسد و انحرافهاى اجتماعى جلوگیرى كند و درثبات‏و آرامش و عظمت ملت‏خویش بكوشد. و یقین بداند كه در انجام این‏مسؤولیت ‏بزرگ الهى بهترین پاداش را از خداوند بزرگ دریافت‏خواهد نمود.خانم گرامى!ا گر به آرامش و ثبات خانواده و اعتماد و اطمینان‏شوهرت علاقه دارى،اگر به مصالح واقعى جامعه بانوان مى‏اندیشى،اگر به‏سلامت روانى جوانان و جلوگیرى از انحراف و لغزش آنان فكر مى‏كنى،اگرمى‏خواهى بانوان را از معرض چشم چرانى بیگانگان و فریب دادن و بانحراف كشیدن آنان نجات دهى، و اگر مى‏خواهى رضایت‏خدا را جلب‏كنى و یك مسلمان مؤمن و فداكار باشى،پوشش و حجاب اسلامى راهمواره رعایت كن. و زیبائیها و آرایش خودت را در معرض دید بیگانگان‏ قرار نده.گر چه در داخل منزل و با خویشان نزدیك باشد.داخل منزل وخارج آن، درمجالس مهمانى و در خارج فرقى ندارد. برادر شوهر، پسربرادر شوهر،شوهر خواهر شوهر، شوهر خواهر خودت شوهر عمه‏ات، شوهر خاله‏ات، پسر عمه‏ها، پسر دائیها، همه اینها به تو نامحرم هستند واجب است‏حجاب اسلامى را رعایت كنى گر چه در منزل خودتان یا درمجلس مهمانى باشید.اگر نسبت ‏باینها حجاب را رعایت نكنى هم مرتكب‏گناه میشوى هم شوهرت را قلبا ناراحت میكنى. ممكن است‏شوهرت برزبان نیاورد ولى یقین داشته باش كه ناراحت میشود و به صفا و صمیمیت‏ خانوادگى شما لطمه وارد میگردد.
اما نسبت‏به محارم مانند، پدر شوهر و پدر خودت برادر خودت، فرزندان برادر، فرزندان خواهر، رعایت‏حجاب لازم نیست.لیكن تذكراین نكته لازم است كه بهتر است نسبت‏ باینها هم تاحدى حریم قائل‏شوى.و آرایش كرده و با لباسهائى كه براى شوهرت مى‏پوشى، نزد اینها نیزظاهر نشوى. گر چه شرعا جایز باشد. زیرا اكثر مردها حتى در این‏موارد ناراحت میشوند، وحفظ اعتماد و آرامش قلبى آنها لازم و مفیداست و براى بقاء و ثبات و آرامش خانواده سودمند میباشد.

خطاهاى شوهرت را ببخش

به غیر از معصوم همه كس خطا و لغزش دارد.دو نفر كه با هم‏ زندگى میكنند و از جهتى تشریك مساعى و همكارى دارند باید لغزشهاى ‏یكدیگر را ببخشند تا زندگى آنها ادامه پیداكند.اگر بخواهند در این باره‏ سختگیرى كنند ادامه همكارى غیر ممكن میشود.دو نفر شریك، دو نفرهمسایه، دو نفر رفیق، دو نفر همكار، دو نفر زن و شوهر باید در زندگى‏اجتماعى داراى گذشت‏ باشند. هیچ زندگى اجتماعى به مقدار زندگى‏خانوادگى احتیاج به گذشت ندارد.اگراعضاء یك خانواده بخواهند سختگیرى بعمل آورند و خطاهاى یكدیگر را تعقیب كنند یا زندگى آنها ازهم مى‏پاشد یا بدترین زندگى را خواهند داشت.
خانم محترم، ممكن است از شوهر شما خطا یا خطاهایى صادرشود.ممكن است از روى خشم و غضب به شما اهانت كند.ممكن است ‏ناسزائى از دهانش بیرون آید. ممكن است از خود بیخود شده شما رابزند، ممكن است‏یك مرتبه به شما دروغ بگوید، ممكن است كارى را انجامدهد كه مورد پسند شما نباشد،از این قبیل خطاها براى هر مردى‏ امكان دارد،اگر بعدا احساس كردى كه از كردار خویش پشیمان شده او را ببخش و موضوع را تعقیب نكن.اگرعذرخواهى كرد فورا قبول كن.اگر پشیمان شده لیكن زیر بار عذرخواهى نمى‏رود در صددنباش مجرمیت وى ‏را باثبات رسانى، زیرا به شخصیت او لطمه وارد میشود، ممكن است‏درصدد تلافى برآید، خطاهاى شما را تعقیب كند، ممكن است كارتان به‏نزاع و جدال و حتى جدائى بكشد اما اگر سكوت كردى و خطایش رانادیده گرفتى در شكنجه وجدان قرارمى‏گیرد و به طور مسلم از كردارخویش پشیمان خواهد شد، آنگاه شما را یك زن با گذشت فهمیده فداكارعاقل خواهد شناخت،مى‏فهمد كه به زندگى و خانواده و شوهرعلاقه‏مند هستى، قدر ترا مى‏شناسد و محبتش چند برابر خواهد شد.
رسول خدا صلى الله علیه و آله فرمود:«زن بد ، عذر شوهرش رانمى‏پذیرد و خطاهایش رانمى‏بخشد (بحار جلد 103 ص 235) ».

در خانه هم تمیز و زیبا باشید

پیغمبر اسلام (صلی الله علیه واله) فرمود:«هر زنیكه خودش را خوشبو كند و ازمنزل خارج شود تا به خانه بر نگردد از رحمت‏خدا دور خواهد بود (بحار ج 103 ص 247) ».
رسول خدا فرمود : « بهترین زنان شما زنى است كه مطیع شوهرش‏باشد. براى او آرایش كندولى زینتش را براى بیگانگان ظاهر نسازد . و بدترین زنان شما زنى است كه در غیاب شوهرش زینت كند (بحار ج 103 ص 235) ».
خانم گرامى، بدست آوردن دل یك مرد آن هم براى همیشه كارساده‏اى نیست.پیش خود نگو: او كه مرا دوست دارد پس چه احتیاجى‏دارم به سر و وضع خودم برسم و برایش دلربایى كنم؟ باید عشق او رابراى همیشه نگهدارى كنى.
یقین بدان كه شوهرت دوست دارد همیشه تمیز و مرتب و زیبا باشى‏ و لو به زبان نیاورد،اگر برطبق خواسته‏هاى باطنى او رفتار نكنى و در منزل ‏به خودت نرسى ممكن است در خارج منزل چشمش به زنان تمیز آرایش‏كرده بیفتد و از تو دلسرد شده و از راه منحرف گردد، وقتى خانمهاى تمیز و مرتب را دید و آنها را با سر و وضع كثیف و نامرتب تو مقایسه كرد خیال‏ میكند فرشتگانى هستند كه از آسمان نازل شده‏اند! تو هم در خانه برایش‏آرایش كن و لباس خوب بپوش و دلبرى و طنازى كن تا بفهمد كه تو ازآنها كمتر نیستى بلكه بهتر و زیباتر هستى، درآنصورت مى‏توانى بدوام‏عشق او امیدوار باشى و براى همیشه دلش را مسخر گردانى.
حضرت باقر علیه السلام فرمود:« بر زن لازم است‏ خودش راخوشبو كند ، بهترین لباسهایش را بپوشد، به بهترین وجه زینت كند و باچنین وضعى صبح و شب با شوهرش ملاقات كند (بحار ج 103 ص 228) ».
امام صادق علیه السلام فرمود:«زن نباید آرایش و زینت را ترك‏كند گر چه به یك گلوبند باشد، نباید دستش را بدون خضاب بگذارد گر چه ‏به كمى از حنا باشد، حتى زنهاى پیر همنباید زینت و آرایش را ترك‏ نمایند (شافى ج 2 ص 138) ».

مدیریت او را بپذیر

رسول خدا صلى الله علیه و آله فرمود:«زن خوب به حرف شوهرش‏گوش میدهد و مطابق دستوراتش عمل میكند». (بحار ج 103 ص 235)
زنى از رسول خدا پرسید:«زن نسبت‏به شوهرش چه وظیفه‏اى‏دارد؟فرمود:باید از وى اطاعت كند و از فرمانش تخلف ننماید (بحار ج 103 ص 248) ».
پیغمبر اسلام صلى الله علیه و آله فرمود:«بدترین زنها زن لجباز ویك دنده است (مستدرك ج 2 ص 532) ».
رسول خدا فرمود:«بدترین زنها كسانى هستند كه هم نازا و هم كثیف و لجباز و نافرما نباشند (شافى ج 2 ص 129) ».

نظافت

یكى از وظائف مهم خانه‏دارى تمیز كردن منزل و اسباب و لوازم ‏زندگى است. نظافت‏ به بهداشت و حفظ سلامتى اهل خانه كمك میكند وجلو بسیارى از بیماریها را میگیرد.زندگى كردن در خانه تمیز مسرت‏بخش ‏و دل‏پذیر است، مرد را به سوى منزل متمایل میسازد،اسباب آبرو وسربلندى خانواده است، بدین جهت رسول خدا فرمود:«دین بر نظافت پایه‏گذارى شدهاست.» (محجة البیضاء ج 1 ص 166)
شارع مقدس اسلام درباره نظافت ‏سفارشهاى زیادى نموده كه به ‏پاره‏اى از آنها از باب نمونه اشاره میشود:
امام صادق علیه السلام فرمود:«خدا زیبا بودن و زینت كردن رادوست دارد . و تظاهر به ندارى و فقر را مكروه دارد. دوست دارد آثارنعمتهایش را بر بنده‏اش ببیند . لباسش نظیف و پاكیزه باشد، بوى خوش‏استعمال كند.خانه‏اش را زینت نماید.خانه و اطرافش را جاروب كند. قبل ‏از غروب چراغ را روشن كند. زیرا این عمل فقر را از خانه دور میكند وروزى را زیاد میگرداند (بحار ج 79 ص 300) ».
رسول خدا صلى الله علیه و آله فرمود:«آدم كثیف بد بنده‏اى است‏» (بحار ج 76 ص 175) .
حضرت على علیه السلام فرمود:«تارهاى عنكبوت را ازخانه‏هایتان بگیرید زیرا ترك كردن آنها باعث ندارى میشود» (شافى ج 1 ص 208) .
رسول خدا صلى الله علیه و آله فرمود:«خاكروبه‏ها را شب در خانه‏نگذارید بماند زیرا جایگاه شیطان میشود» (بحار ج 76 ص 175) .
پیغمبر اسلام فرمود:«خاكروبه‏ها را پشت درب منزل نریزید زیراجایگاه شیطان میشود» (بحار ج 76 ص 177) .
رسول خدا صلى الله علیه و آله فرمود:«لباس انسان باید همیشه‏پاكیزه و تمیز باشد» (شافى ج 1 ص 208) .
پیغمبر اكرم فرمود:«دستمال چرب را در خانه نیندازید زیرا جایگاه‏شیطان میشود» (شافى ج 1 ص 215) .
حضرت صادق علیه السلام فرمود:«شستن ظرفها و تمیز كردن‏اطراف خانه روزى را زیاد میكند» (بحار ج 76 ص 176) .
حضرت صادق علیه السلام فرمود:«ظرفها را بدون روپوش‏نگذارید زیرا شیطان آب دهن درآنها انداخته از آنها استفاده میكند» (بحار ج 76 ص 176) .
حضرت صادق علیه السلام فرمود:«میوه‏ها داراى سمومى هستند. آنها را خوب بشویید آنگاه میل كنید» (شافى ج 2 ص 124) .
حضرت كاظم علیه السلام فرمود:«یك روز در میان،به حمام رفتن‏انسان را فربه میكند» (شافى ج 1 ص 209) .
رسول خدا صلى الله علیه و آله فرمود:«اگر بر امتم دشوار نمیشد واجب میكردم در موقع هر وضویى مسواك كنند» (شافى ج 1 ص 210) .
حضرت صادق علیه السلام فرمود:« ناخن گرفتن در روز جمعه از بیمارى جذام و جنون و پیسى و كورى جلوگیرى میكند» (شافى ج 1 ص 211) . روایت‏شده كه:«زیر ناخنها خوابگاه شیطان است‏».
حضرت على علیه السلام فرمود:«شستن دستها قبل از غذا و بعد ازآن عمر را زیاد میگرداند واز چركین شدن لباسها مانع میشود و چشم رانورانى میگرداند» (شافى ج 2 ص 123) .

وظائف مردان

سرپرست‏خانواده

زن و شوهر دو ركن بزرگ خانواده هستند لیكن مرد بدان جهت كه‏آفرینش ویژه‏اى دارد و از جنبه تعقلات قوى‏تر است ركن بزرگ و سرپرست‏ خانواده محسوب میشود.
خداوند بزرگ نیز او را به عنوان قیم و سرپرست‏خانواده شناخته‏در قرآن كریم میفرماید: مردها سرپرست زنان میباشند، زیرا خدا بعض‏كسان را بر بعض دیگر برترى داده است (سوره نساء آیه 34) . چون بدین مقام شناخته شده طبعا وظائف سنگین‏تر و دشوارترى‏هم خواهد داشت. اوست كه میتواند با تدبیرات عاقلانه خویش خانواده را به بهترین‏وجه اداره كند و اسباب خوشبختى و سعادت آنان را فراهم سازد و محیط خانه را همانند بهشت‏ برین مرتب و منظم گرداند، و همسرش را به صورت‏ فرشته‏اى در آورد. رسول خدا صلى الله علیه و آله فرمود:مرد سرپرست‏خانواده‏است و هر سرپرستى نسبت‏به زیردستانش مسؤولیت دارد (مستدرك جلد 2 ص 550) . مردى كه مدیر خانواده است ‏باید بدین نكته توجه داشته باشد كه زن نیز انسانى است مانند مرد.خواسته‏ها و آرزوها و حق حیات و آزادى‏دارد. باید بداند كه زن گرفتن به معناى برده گرفتن نیست‏ بلكه به معناى ‏انتخاب شریك در زندگى و یار و مونس گرفتن است. باید به خواسته‏هاى‏درونى و آرزوهاى او نیز توجه داشته باشد. چنان نیست كه مرد مالك ‏مطلق زن و مطلق العنان باشد. زن نیز حقوقى بر گردن شوهر دارد.
خداوند بزرگ در قرآن مجید میفرماید: همانطور كه زنها نسبت‏به‏شوهرانشان وظائفى دارند حقوقى هم بر گردن آنها دارند و مردان را بر آنها برترى هست (سوره بقره آیه 228) .

زن‏دارى

چنانكه شوهردارى بزرگترین وظیفه یك بانوى خانه‏دار بوده درشریعت اسلام در ردیف جهادقرار گرفته است همچنین زن‏دارى بزرگترین‏و ارزنده‏ترین عمل یك مرد زندار بوده رازسعادتمندى خانواده میباشد.
اما زن‏دارى كار آسانى نیست‏بلكه رموزى دارد كه هر كس كاملا بدانها آشنا باشد میتواند همسرش را مطابق دلخواه به صورت یك بانوى ایده‏آل‏ بلكه فرشته رحمت درآورد.
مردیكه بخواهد واقعا زن‏دارى كند باید اخلاق و روحیات همسرش‏را كاملا بدست آورد،ازخواسته‏هاى درونى و تمایلات نفسانى او آگاه شودو بر طبق آنها برنامه زندگى را مرتب سازد.به وسیله اخلاق و رفتار خویش‏چنان در او نفوذ كند و دلش را بدست آورد كه به خانه و زندگى دلگرم شده‏از روى عشق و علاقه خانه‏دارى كند.
زن‏دارى كلمه جامع و مبهمى است كه احتیاج به شرح و توضیح‏دارد.در مباحث آینده موردشرح و بسط قرار خواهد گرفت.

مهرورزى كن

زن كانون محبت و یك موجود صد در صد عاطفه‏اى است. از وجودش مهر و محبت میبارد.
حیات و زندگى او به عشق و علاقه بستگى دارد.دلش میخواهدمحبوب دیگران باشد.هر چه محبوبتر باشد شاداب‏تر خواهد بود. براى ‏بدست آوردن محبوبیت تا سر حد فداكارى كوشش میكند.اگر بداند محبوب كسى واقع نشده خودش را شكست‏خورده و بى‏اثر پنداشته دائما پژمرده و افسرده خواهد بود.بدین جهت میتوان به طور قطع مدعى شد كه ‏بزرگترین رمز زن‏دارى اظهار محبت و علاقه است.
مهر و محبت‏خانوادگى از همه چیز ارزش‏دارتر است ‏بدین جهت‏ خداوند بزرگ در قرآن مجید آنرا یكى از آثار قدرت و نعمتهاى بزرگ‏شمرده بر بندگان منت نهاده میفرماید:
«یكى از آیات خدا اینست كه همسرانى برایتان آفرید تا با آنان انس ‏بگیرید.و در میانتان محبت و مهربانى افكند.و در این موضوع براى اهل‏تفكر آیاتى هست (سوره روم آیه 31) ».
امام صادق علیه السلام فرمود:زن از مرد آفریده شده و تمام‏ توجهش به سوى مردها معطوف میباشد.پس همسرانتان را دوست‏بدارید (بحار جلد 103 ص 226) .
حضرت صادق علیه السلام فرمود:هر كس از دوستان ما باشد به‏همسرش بیشتر اظهارمحبت میكند (بحار جلد 103 ص 223 ) . رسول خدا (صلی الله علیه واله) فرمود:هر چه ایمان انسان كاملتر باشد به‏همسرش بیشتر اظهار محبت مینماید (بحار جلد 103 ص 228) .
امام صادق (علیه السلام) فرمود:یكى از اخلاق پیمبران اینست كه نسبت‏به‏همسرانشان محبت دارند (بحار جلد 103 ص 236) .
پیغمبر فرمود:این سخن مرد كه به همسرش میگوید: واقعا ترادوست دارم، هرگز از قلبش خارج نخواهد شد (شافى جلد 2 ص 138) .
گر چه محبت‏ باید از صمیم قلب باشد تا در دل طرف اثر بگذارد، زیرا دلها با هم راه دارند ، لیكن به محبت قلبى تنها هم نباید اكتفا كرد، بلكه‏لازم است صریحا آنرا اظهار نمود.درصورتى میتوان انتظار نتیجه داشت‏كه آثار محبت در زبان و افعال و رفتار شخص نمایان باشد.
صریحا و بدون احتیاط به همسرت اظهار عشق و علاقه كن:درحضور و غیاب از وى تعریفكن،اگر به سفر رفتى برایش نامه بنویس واز درد فراق بنال.گاهى برایش تحفه‏اى خریده تقدیمش كن.اگر دسترسى‏به تلفن دارى گاه گاهى از احوالش جویا شو.

به همسرت احترام بگذار و خوش اخلاق باش

زن نیز مانند مرد خودش را دوست دارد و به حفظ شخصیت‏خویش علاقه‏مند است.
دوست دارد محترم و گرامى باشد.از تحقیر و توهین رنجیده خاطرمیگردد.اگر مورد احترام قرار بگیرد احساس شخصیت نموده و به كار وزندگى دلگرم میشود.از احترام و احترام كننده خوشش میآید ، از توهین وتوهین كننده متنفر میباشد.
آقاى محترم! همسرت حتما از شما انتظار دارد كه بیش از دیگران ‏به وى احترام بگذارى.البته حق دارد چنین انتظارى را داشته باشد.زیرا ترا شریك زندگى و بهترین یار واقعى خویش میداند.
حضرت صادق (علیه السلام) از پدرش نقل كرده كه فرمود: هر كس زن‏گرفت‏ باید او را گرامى و محترم بشمارد (بحار جلد 103 ص 224) .
رسول خدا (صلی الله علیه واله) فرمود:هر كس مسلمانى را گرامى بدارد خدا اورا گرامى خواهد داشت (بحار جلد 74 ص 303) . پیغمبر اسلام (صلی الله علیه واله) فرمود: زنان را گرامى نمیدارند مگر افراد بزرگوار.و به آنان توهین نمیكنند جز مردم پست و فرومایه.
رسول خدا (صلی الله علیه واله) فرمود:هر كس به خانواده‏اش توهین كند خوشى‏زندگى را از دست‏خواهدداد (مواعظ العددیه ص 151) .
رسول خدا (صلی الله علیه واله) فرمود:كاملترین مردم از جهت ایمان،خوش اخلاق‏ترین آنها میباشد. بهترین شما كسى است كه نسبت‏ به‏خانواده‏اش احسان كند. (بحار ج 103 ص 226)
پیغمبر اسلام (صلی الله علیه واله) فرمود: هیچ عملى بهتر از اخلاق خوب نیست. (شافى ج 1 ص 166)
امام صادق علیه السلام فرمود: نیكوكارى و حسن خلق خانه‏ها را آباد و عمرها را زیاد میكند. (شافى ج 1 ص 166)
امام صادق (ع) فرمود: شخص بد اخلاق خودش را در عذاب‏میدارد. (شافى ج 1 ص 176)
لقمان حكیم فرمود: مرد خردمند باید در بین خانواده‏اش مانندكودك باشد و رفتار مردانه رابراى خارج منزل بگذارد. (محجة البیضاء ج 2 ص 54)
رسول خدا (صلی الله علیه واله) فرمود: عیشى بهتر از خوش اخلاقى نیست. (بحار ج 71 ص 389)
پیغمبر اسلام (صلی الله علیه واله) فرمود: اخلاق خوب نصف دین میباشد. (بحار ج 71 ص 385)
وقتى سعد بن معاذ كه یكى از اصحاب بزرگ رسول خدا و مورد احترام آنجناب بود درگذشترسول اكرم مانند صاحبان عزا با پاى برهنه‏در تشییع جنازه‏اش شركت نمود. بدست مباركخویش جنازه را در قبرنهاده روى آنرا پوشاند.در آنهنگام مادر سعد كه آن همه احترام را ازرسول‏خدا مشاهده نمود فرزندش سعد را مخاطب قرار داده گفت:اى سعدبهشت گوارایت‏باد.
پیغمبر اكرم فرمود:اى مادر سعد!این چنین مگو.زیرا سعد را درقبر فشار سختى وارد شد.بعدا علت فشار قبر سعد را از آنحضرت‏ پرسیدند.فرمود: علتش آن بود كه با خانواده‏اش بداخلاقى میكرد (بحار ج 73 ص 298) .

لغزشهایش را ندیده بگیر

بشر جائز الخطاست.جز معصوم همه كس در زندگى اشتباه ولغزش دارد.ممكن است از روى جهالت و نادانى كارهاى ناروایى را انجام دهد.در این جهت‏بین زن و مرد فرقى نیست. براى زندر زندگى‏زناشویى حتما لغزشها و اشتباهاتى اتفاق خواهد افتاد.ممكن است از باب ‏نادانى یاعدم توجه یا شدت عصبانیت، نسبت‏به شوهرش بى‏ادبى كند. ممكن است‏حرف نیشدار یا زشتى از دهانش خارج شود.ممكن است ازحال طبیعى خارج شود و داد و قال راه بیندازد .ممكن است ‏بدون اجازه‏ شوهر بلكه با نهى او كاری را انجام دهد.ممكن است در اثر بى‏احتیاطى یا نادانى یا بى‏توجهى یك ضرر مالى وارد سازد.و دهها از این قبیل امور كه‏كم یا بیش براى هرخانواده‏اى اتفاق خواهد افتاد.
البته در این جهت تردید نیست كه زن و شوهر باید همدیگر را راضى نگه دارند و از كارهایی كه اسباب كدورت و دلخورى است جدا اجتناب نمایند.لیكن كمتر اتفاق میافتد كه زن و شوهراصلا خطا و لغزش‏نداشته باشند.
بعضى از مردها خیال میكنند كه در مورد خطاها و لغزشهاى زن و لوخیلى كوچك باشد بایدكاملا سختگیرى و مؤاخذه كرد تا تكرار نشود.
امام سجاد علیه السلام فرمود:حق زن بر تو اینست كه نسبت ‏باو مهربانى كنى زیرا زیر دست تو مى‏باشد.و طعام و لباسش بدهى. و نادانیهایش را ببخشى (بحار ج 74 ص 5) .
از امام صادق (علیه السلام) سئوال كردند زن چه حقى بر شوهرش دارد كه‏اگر آن را ادا كند نیكوكارشمرده مى‏شود؟فرمود:غذا و لباسش را بدهد وكارهایى را كه از باب نادانى انجام مى‏دهد ببخشد (شافى ج 2 ص 139) .
رسول خدا (صلی الله علیه واله) فرمود: مثل زن مثل استخوان كج است كه اگر بحال خودش گذاشتى مى‏توانى از آن استفاده كنى لیكن اگر خواستى صافش كنى خواهد شكست (وسائل ج 14 ص 123) .
امام صادق (علیه السلام) فرمود:كسیكه زیر دستانش را بخاطر خطاهاى‏كوچك تنبیه كند نبایدانتظار بزرگى و ریاست داشته باشد (بحار ج 75 ص 272) .

تنبیه

زن و شوهر گر چه یك زندگى مشترك خانوادگى را تشكیل‏میدهند و باید در اداره امورمنزل تشریك مساعى نمایند لیكن بهر حال دربعض موارد اختلاف سلیقه هم دارند.مرد میلدارد تمام امور خانواده ‏مطابق خواست‏خودش انجام بگیرد و زن مطیع او باشد،بر عكس زن هم‏ همین خواست و تمایل را دارد.در اینجاست كه صدور اوامر و نواهى ازطرفین آغاز میشود ومخالفت‏ها و كشمكش‏ها شروع مى‏گردد.بهترین راه حل اینست كه زن و شوهر دست از امر ونهى بردارند و در موارداختلاف با مشورت و تبادل نظر به تفاهم برسند،و اگر دست از زورگوئى ولجبازى بردارند غالبا به تفاهم مى‏رسند و مشكلى بوجود نخواهد آمد.لیكن‏هیچیك از آنها حق ندارد عقیده‏اش را بر دیگرى تحمیل كند و او رامجبور نماید كه مطابق دستورش عمل كند،و در صورت تخلف حق ندارد توبیخ یا تنبیهش كند.لیكن بعضی مردها به بهانه اینكه قیم و سرپرست‏خانواده هستند چنین حقى را براى خودشان قائل هستند.به خودشان حق‏میدهند كه مطابق دلخواهشان امر و نهى كنند.و همسرانشان راموظف ‏میدانند كه مطیع دستوراتشان باشند و هرگز تخلف نكنند.و در صورت‏تخلف او رامورد عتاب و خطاب و توبیخ و تهدید قرار میدهند.و چنین‏رفتارى را حق خویش مى‏پندارند.حتى گاهى به ضرب و شتم و اذیت اقدام‏مینمایند. در صورتیكه مرد حق اذیت و آزار و كتك زدن به همسرش راندارد.مردان زمان جاهلیت كه از عاطفه و انسانیت كم بهره بودندهمسران‏خودشان را مورد اذیت و آزار و ضرب و شتم قرار میدادند و پیامبر اسلام‏براىجلوگیرى از این عمل زشت‏به پا خاست و فرمود:هر مردى كه‏بصورت همسرش سیلى بزند.خدا بفرشته مامور دوزخ (مالك) دستورمیدهد كه در دوزخ هفتاد سیلى بر صورتش بزند. وهر مردى كه دستش رابر موهاى زن مسلمانى بگذارد (براى اذیت موى سرش را بگیرد) دردوزخ‏دستش با میخهاى آتشین كوبیده میشود (مستدرك جلد 2 ص 550) .
رسول خدا صلى الله علیه و آله زدن زنان را نهى كرد مگر درموردیكه تنبیه واجب باشد (مستدرك جلد 2 ص 550) .
پیامبر گرامى اسلام فرمود:هر مردیكه همسرش را كتك بزند- وبیش از سه ضربه باشد- خدا او را در قیامت در حضور خلائق نگه میدارد و رسوایش میسازد.و خلق اولین و آخرین چنین مردى را تماشا میكنند. (مستدرك جلد 2 ص 550) پیامبر اكرم صلى الله علیه و آله فرمود: تعجب میكنم ازمردیكه‏ همسرش را كتك مى‏زند در صورتیكه خودش در كتك خوردن سزاوارتراز همسرش میباشد. اى مردم! زنانتان را با چوب نزنید،زیرا قصاص‏دارد. (بحار الانوار جلد 103 ص 249)
مردیكه همسرش را كتك بزند بر او ستم كرده و ستمگر، هم در این‏جهان و هم در جهان آخرت بكیفر خواهد رسید.آن هم ظلم به فرد ناتوانیكه ‏با صدها امید و آرزو به خانه شوهرآمده.بدان امید آمده كه در پناه اوآرامش و آسایش بجوید.به مردى پناه آورده كه حامى وغمخوار او باشد ودر مشكلات یاریش كند.زن امانتى است از جانب خدا كه به مردسپرده‏میشود.آیا كسى با امانت الهى چنین رفتار میكند؟! امیر المؤمنین‏علیه السلام فرمود:زنان بنزد مردان به امانت گذارده میشوند.مالك نفع وضرر خودشان نیستند.آنها نزد شما امانتهاى خدا هستند.آزارشان نرسانید و بر آنها سخت نگیرید. (مستدرك جلد 2 ص 551)
مردی كه همسرش را مورد ضرب و شتم قرار میدهد بر روح اوضربه‏اى وارد میسازد و عقده‏اىبوجود مى‏آورد كه به سادگى قابل رفع‏نخواهد بود.صفا و محبت‏خانوادگى را از بین مى‏برد.مننمیدانم با چنین همسر كتك خورده و تحقیر شده‏اى چگونه مى‏توان روابط همسرى ‏برقراركرد؟ واقعا خجالت دارد!!
رسول خدا صلى الله علیه و آله فرمود:آیا یكى از شما همسرش رامى‏زند سپس او را در آغوش مى‏گیرد؟! (وسائل جلد 14 ص 119)
بنابراین در مواردیكه شوهر حقى بر همسرش ندارد شرعا و قانونا و اخلاقا مجاز نیست او رابكارى مجبور سازد و در صورت تخلف به تنبیه‏و كتك اقدام نماید. مثلا زن شرعا موظف نیست كه امور خانه‏دارى راانجام دهد. مانند نظافت منزل،طبخ غذا، شستن لباس و ظرفها، بچه‏دارى وهم چنین خیاطى، قالى بافى،گلدوزى و دیگر كارها،گر چه بانوان با میل و رغبتكارهاى منزل را انجام میدهند و در این باره هم حرفى ندارند،لیكن ‏وظیفه آنها نیست. شوهر باید از همسرش در برابر انجام این كارها تشكر وقدردانى نماید. و بدین وسیله او را تشویق نماید. ولى اگر بعض كارها راانجام نداد یا ناقص انجام داد،مرد حق ندارد او را مورد تنبیه و توبیخ وضرب و شتم قرار دهد.
اسلام فقط تنبیه را در جائى تجویز میكند كه حقى از شوهر تضییع‏میشود.و آن در دو مورد است:
اول-مرد شرعا و قانونا حق دارد از همسرش بهره جنسى بگیرد و از انواع تمتعات و لذتها استفاده كند.زن شرعا و قانونا موظف است دربرابر این خواسته مرد تمكین نماید.و خویشتنرا در اختیار او قرار دهد.
اگر زن تمكین نمود مشكلى بوجود نخواهد آمد.اما اگر از انجام‏خواسته‏هاى مرد امتناع ورزید ،در اینصورت بهتر است مرد، ابتداء با نرمى و ملایمت و حتى تقدیم هدیه دل همسرش را بدست آورد و بكام‏جوئى نائل‏گردد.ولى اگر احساس كرد كه زن قصد اذیت و لجبازى دارد و به هیچ وجه‏ تمكین نمیكند، و مرد هم تاب تحمل ندارد،در یك چنین موردى مرد حق‏دارد به تنبیه متوسل شود.آنهم با رعایت احتیاط و حفظ سلسله مراتب درچنین موردى قرآن مى‏گوید:همسرانى را كه احساس میكنید از تمكین دربرابر خواسته شما (تمتعات جنسى)امتناع مى‏ورزند،ابتداء آنها را پند وموعظه بدهید،سپس در بستر از آنها جدا شوید سپس آنهارا بزنید. پس‏اگر اطاعت نمودند بر آنان ستم روا ندارید. بدرستیكه خدا عالى و بزرگ‏است (سوره نساء آیه 34)
چنانكه ملاحظه مى‏فرمائید،خداوند متعال در این آیه ، به شوهراجازه میدهد كه همسرش راكه در برابر خواسته‏هاى مشروعش، یعنى ‏لذتجوئى و كامیابى تمكین نمیكند و قصد اذیت وتمرد دارند مورد تنبیه‏قرار دهند.آن هم در سه مرحله:مرحله اول:پند و اندرز.مرحله دوم:اگرپند و اندرز مفید واقع نشد یا بسترش را جدا كند یا در بستر پشت ‏به او كند و بخوابد وبدین وسیله،خشم و ناراحتى خودش را اظهار نماید. مرحله‏سوم:اگر این عمل هم مؤثر واقع نشد و زن هم چنان به لجبازى و تمرد خویش ادامه میدهد،به مرد اجازه داده شده كه براى استیفاى حق مشروع ‏و قانونى خویش به كتك زدن متوسل شود.اما مرد حتى در این حالهم‏حق ندارد از حد مشروع تجاوز نماید و مرتكب ظلم و ستم شود.مرد بایددر این مورد به چند نكته توجه كند.1-هدف از ضرب باید اصلاح وتربیت‏باشد نه انتقامجوئى.2- با دست‏باشدیا چوب نازك،چنانكه در روایات آمده با چوب مسواك.3- طورى بزند كه بدن او سیاه وقرمز نشود و الا باید جریمه (دیه) بپردازد.4- از ضربه زدن به جاهائیكه احتمال‏خطر دارد،مانند چشم و سر و شكم جدا اجتناب نماید.5- ضرب طورى‏باشد كه موجب كدورت عمیق وعقده غیر قابل علاج نگردد، و زن را به‏لجبازى و تمرد و طغیان بیشتر وادار ننماید.6- همواره این نكته را درنظر داشته باشد كه مى‏خواهد با این زن زندگى كند و از محبتهاى قلبى وصفا واخلاص او بهره بگیرد.7- توسل به كتك در صورتى تجویز شده،كه زن در برابر عدم تمكین، معذور نباشد.مثلا اگر زن به علت‏حائض ‏بودن،یا روزه‏دار بودن در ماه رمضان،یا در حال احرام بودن، یا بیماربودن،از تمكین خوددارى نمود مرد حق ندارد او را تنبیه نماید.
دوم- زن اگر خواست از منزل خارج شود باید از شوهرش اجازه ‏بگیرد و اگر اجازه نداد شرعا حق ندارد خارج شود.و اگر بدون اجازه‏ خارج شد مرتكب گناه شده است.در حدیث آمده كه پیغمبر اكرم صلى الله‏علیه و آله نهى كرد كه زن بدون اجازه شوهر از منزل خارج شود وفرمود:
هر زنى كه بدون اذن شوهر از منزل خارج شود همه فرشتگان آسمانى و هرچیزى كه بر اومرور میكند-از جن و انس-او را لعنت میكنند تا اینكه ‏به منزل باز گردد (وسائل الشیعه جلد 14 ص 154) .و این موضوع حقى است كه شوهر بر گردن زن دارد كه‏واجب است آن را ادا كند.
لیكن مرد نباید در این باره سختگیرى كند و همسرش را بدین وسیله‏اذیت نماید.بهتر استدر هر جا كه محذورى نمى‏بیند اجازه بدهد برود.
تشریع این حق براى قدرت نمائى و تحت فشار قرار دادن همسر نیست ‏بلكه بدان منظوراست كه مرد بتواند همسرش را از رفتن به جاهاى غیرمناسب باز دارد و در حفظ و صیانت اواقدام نماید.سختگیریهاى بیجا نه‏تنها مفید نیست‏ بلكه به انس و محبت و اعتماد خانوادگى نیز لطمه واردمیسازد. و حتى ممكن است گاهى موجب طغیان و تمرد و انحراف او را فراهم سازد.اما اگر رفتن به جائى را غیر مناسب و باعث فساد اخلاق وارتكاب گناه تشخیص داد بایدهمسرش را از رفتن بآنجا جدا نهى كند. وبر زن هم واجب است اطاعت كند و از رفتن به آن مجلس خوددارى نماید.
بهر حال اگر زن از دستورات شوهر سرپیچى و تمرد میكند و بدون‏اجازه بلكه با نهى شوهرش از منزل خارج میشود، مرد حق دارد او را بهمان صورت قبل مورد تنبیه قرار دهد. با حفظ همان مراحل و شرائط.
البته زن مى‏تواند در چند مورد بدون اجازه شوهر از منزل خارج شود وشوهر هم حق ندارداو را منع نماید.1-خارج شدن از منزل براى‏یاد گرفتن مسائل ضرورى دین.2-مسافرت براىحج در صورت‏استطاعت.3-خارج شدن از منزل براى پرداخت‏بدهى در صورتیكه‏بدون خروج امكان پرداخت نباشد.
حضرت على علیه السلام به فرزندش امام حسن فرمود: مواظب ‏باش در غیر موضع غیرت،غیرت بخرج ندهى.زیرا این عمل افراد صحیح‏را به سوى فساد و افراد پاكدامن را به جانب گناه متمایل خواهد ساخت (بحار جلد 103 ص 252) .
امام صادق (علیه السلام) فرمود:جهاد زن در این است كه در مقابل اذیتها وغیرتهاى شوهرش بردبارىكند (وسائل ج 14 ص 111) .
كارى نكن كه شوهرت بدبین یا بدبین‏تر شود.از مردان بیگانه ‏مخصوصا آنها كه شوهر تنسبت‏به آنها حساسیت دارد تعریف نكن.به مردان نامحرم خیلى نگاه نكن. پیغمبر اسلام (صلی الله علیه واله) فرمود:خداوند متعال برزن شوهردارى كه چشمش را از نگاه به نامحرم پر كند غضب شدیدخواهدكرد (بحار ج 104 ص 39) .
پیغمبر اسلام (صلی الله علیه واله) فرمود: بهترین شما كسى است كه براى اهل‏بیتش خوبتر باشد و من نسبت‏به خانواده‏ام از همه بهتر هستم (وسائل ج 14 ص 122) .
رسول خدا (صلی الله علیه واله) فرمود:هر كس براى بر آوردن حاجت ‏بیمارى‏كوشش كند، موفق شود یا نه، ازگناهانش خارج مى‏شود مانند روزى كه ازمادر متولد شده است.یكى از انصار عرض كرد: پدر ومادرم به قربانت ‏یارسول الله اگر مریض از اهل بیتش باشد آیا ثواب زیادترى ندارد؟فرمود:
چرا (وسائل ج 2 ص 643) .

اقتصاد خانواده

نفقه زن بر شوهر واجب است‏یعنى قانونا و شرعا مرد موظف است كلیه مخارج خانواده را ازقبیل خوراك و پوشاك و مسكن و حتى پول‏دكتر و دوا را تامین كند.و در صورت امتناع یا كوتاهى شرعا و قانونا موردبازخواست قرار خواهد گرفت.
مرد خردمند و با تدبیر حساب خرج و دخل خانواده را به طور دقیق‏میكند.اشیاء و لوازمزندگى را به نسبت لزوم و احتیاج درجه‏بندى میكند.
خداوند كریم اقتصاد و میانه‏روى را از علائم ایمان شمرده در قرآن‏مجید مى‏فرماید:كسانى كه چون خرج كنند اسراف نكنند و بخل نورزند و میان این دو معتدل باشند (فرقان آیه 67) .
امام صادق (علیه السلام) فرمود:من براى كسى كه اقتصاد را رعایت كندضامن مى‏شوم كه فقیر نشود (وسائل ج 15 ص 258) .
امام صادق (علیه السلام) فرمود:چهار دسته مردم دعایشان به هدف اجابت‏نخواهد رسید.یكى از آنهاكسى است كه مالش را بیهوده تلف كند آنگاه ‏بگوید:خدایا روزى مرا برسان.پس خدا میفرماید: مگر به تو دستور ندادم‏كه اقتصاد را رعایت كنى؟ (وسائل ج 15 ص 261)
عبد الله بن ابان میگوید:از موسى بن جعفر (علیه السلام) راجع به انفاق برخانواده سؤال كردم.فرمود:اسراف و تنگ‏گیرى هر دو مكروه هستند. میانه‏روى را نباید از دست داد (وسائل ج 15 ص 261) .
مرد خردمند و عاقبت‏اندیش حتى القوه از قرض و نسیه خوددارى‏میكند.و براى مصارف غیرضرورى خودش را به وام نمى‏اندازد.
اقتصادى كه بر پایه وامهاى بانكها و سایر مؤسسات استوار باشد شرعا وعقلا پسندیده نیست.
پیغمبر اسلام (ص) فرمود:از ما نیست كسى كه از جهت مال وثروت در وسعت ‏باشد لیكن براهل و عیالش سخت‏بگیرد (مستدرك ج 2 ص 643) .
موسى بن جعفر (علیه السلام) فرمود:عیال مرد اسیران او هستند.پس‏هر كس خدا به او نعمتى داده باید در مخارج اسیرانش توسعه بدهد و الا ممكن است نعمتهایش گرفته شود (بحار ج 104 ص 69) .
امام رضا (علیه السلام) فرمود:سزاوار است مرد در مخارج اهل و عیالش‏توسعه دهد تا منتظر مرگش نباشند (وسائل ج 15 ص 249) .
امیر المؤمنین (علیه السلام) فرمود:هر جمعه براى اهل و عیالتان میوه تهیه‏كنید تا به فرا رسیدنجمعه خوشنود گردند (بحار ج 104 ص 73) .
منبع:کتاب آیین همسر داری
دوشنبه 15/7/1392 - 12:43
ازدواج و همسرداری
همسرداری نمونه در اسلام

 

ن



 

چکیده
 

یکی از مبانی اخلاقی در اسلام، مبحث همسرداری است. همسرداری نیازمند به اجرای مباحث طرفینی بین زن و مرد می باشد، بدین معنا که برای دست یابی به همسرداری بهینه و اصولی، هم مرد نقش مهم و به سزایی دارد و هم زن. بر همین اساس، ما در این مقاله برآنیم که اولاً از اصول همسرداری مباحثی ارائه کنیم و ثانیاً وظایف هر یک از مرد و زن نسبت به یکدیگر را به صورت جداگانه بررسی نماییم و در آخر به علل اختلافات بین زن و مرد بپردازیم.
کلید واژه: همسرداری، شوهر، همسر، زن، مرد، اختلاف.

مقدمه
 

بنیان ازدواج، محبت است. اگر به فرض، دو نفر در تمامی معیارهای عقلانی با هم یکی باشند، اما به هر دلیلی یکدیگر را دوست نداشته باشند، نمی توانند با هم زندگی خوبی را آغاز کنند. محبت بین زن و شوهر و ابراز آن و توجه آن ها به یکدیگر عصاره بسیاری از اخلاقیاتی است که باید بین آنها رعایت شود. وجود محبت در زندگی مشترک ریشه حضور وفق و مدارا، خوش خُلقی، نگاه مسرورانه، همراهی در غم و شادی، به دوش کشیدن مشترک سختی و رنج است و زمینه گذشت و بخشش از خطاها و دوری از عیب جویی و سرزنش و پذیرش، عذرخواهی است.

پنجاه اصل همسرداری
 

1. صداقت؛ 2. انصاف؛ 3. گذشت؛ 4. مدارا؛ 5. رازداری؛ 6. عشق و محبت با یکدیگر؛ 7. محکوم نکردن طرف مقابل؛ 8. نظافت و خوش بویی؛ 9. احترام به یکدیگر؛ 10. عدم جابجایی نقش های یکدیگر؛ 11. من و تو نداشتن؛ 12. پرهیز از اهانت؛ 13. تأمین غرائز جنسی یکدیگر؛ 14. درک ضرورت های یکدیگر؛ 15. پذیرش اصل اختلاف سلیقه و تفاوت روش ها؛ 16. داشتن روحیه عذرخواهی و اعتراف به اشتباه؛ 17. یکپارچگی در امور مالی؛ 18. همدیگر را خوشبخت و بهشتی کردن؛ 19. مشورت با یکدیگر؛ 20. تشکر از یکدیگر؛ 21. پرهیز از امر و نهی کردن یکدیگر؛ 22. اظهار علاقه به یکدیگر؛ 23. خود را جای طرف مقابل قرار دادن؛ 24. اعتماد داشتن به هم؛ 25. وفاداری به هم؛ 26. پرهیز از تحقیر و سرزنش یکدیگر در نزد دیگران؛ 27. تعریف و تمجید از یکدیگر، به ویژه در غیاب هم؛ 28. انتقاد طلبی؛ 29. عدم تحریک حسادت و غیرت یکدیگر؛ 30. تفکیک مسائل کار از مسائل منزل؛ 31. رعایت عدالت در دید و بازدید از بستگان یکدیگر؛ 32. غمخوار هم بودن؛ 33. پرهیز از حل مشکلات زناشویی در حالت دعوا و خشم؛ 34. جلوگیری از انباشتن اختلافات و مشکلات؛ 35. خوش رفتاری؛ 36. ساده زیستی؛ 37. خوب گوش دادن به سخنان یکدیگر؛ 38. جلوگیری از دخالت های نابجای دیگران؛ 39. داشتن مشاور خانواده؛ 40. آشنایی با ویژگی های مردان و زنان؛ 41. روحیه و امید دادن به هم؛ 42. مطالعه کتاب های اخلاقی مربوط به اصول همسرداری؛ 43. استفاده از تجربیات گذشتگان؛ 44. توجه به نقاط قوت همسر؛ 45. پرهیز از مخفی کاری؛ 46. کاهش توقعات از یکدیگر؛ 47. عیب پوشی همدیگر؛ 48. احترام به خانواده یکدیگر؛ 49. پرهیز از زندگی خشک قانونی و حقوقی؛ 50. پرهیز از بزرگ نمایی اختلافات کوچک.

وظایف مرد نسبت به همسر (1)
 

1. مهر و محبت و احترام؛ زن کانون مهر و محبت است و بهترین کلید همسرداری را محبت می داند. زن سعادت خویش را در زندگی، مهر و محبت شوهر می داند. محبت باعث تحکیم روابط زناشویی می شود و رفتار شوهر در افزایش مهر و محبت از ناحیه همسر، بسیار مهم و قابل توجه است. چون او تشنه محبت است. پیامبر اکرمصلی الله علیه وآله وسلم می فرمایند: «هرچه ایمان کامل تر باشد بیشتر به همسرش اظهار محبت می کند.» (2) نیز امام صادقعلیه السلام می فرمایند: «کسی که به خانواده اش نیکی کند، خداوند بر عمرش می افزاید.» (3)
2. عذر خواهی؛ چنان که تشکر سبب محبت است؛ عذرخواهی هم موجب محبت نسبت به همسر می شود. چه بسا با یک معذرت خواهی، کدورت های مختلف زدوده می شود و زندگی شیرین تر از اول می شود. حضرت علیعلیه السلام می فرمایند: «بدترین مردم کسی است که معذرت خواهی دیگران را نپذیرد و از خطایشان نگذرد.» (4)
3. عدم توجه به حرف های بدخواهان؛ مرد نباید زودباور و ساده لوح باشد و همسرش را مورد آزار و اذیت قرار دهد. چه بسا افرادی هستند که به خاطر حسادت و کینه توزی و انتقام گرفتن از مرد، بدگویی می کنند و مرد نباید حرف های این بدخواهان و بدگویان را گوش دهد چون ممکن است به دروغ سخنی گفته باشند.
4. خوش اخلاقی؛ خداوند در قرآن کریم می فرماید: «با همسران خود با نیکی و مهربانی معاشرت کنید و از بی عدالتی و خشونت بپرهیزید.» (5)
5. انعطاف پذیری مرد؛ کسی می تواند در زندگی خود موفق شود که خوی نرم و انعطاف پذیری داشته باشد، و این انعطاف پذیری از نشانه های مروت و مردانگی مرد است.
6. نادیده گرفتن خطاها و لغزش ها؛ انسان دچار لغزش و اشتباه می شود و زن هم از این قاعده مستثنی نیست، پس لازم است که مرد با تدبیر و اندیشه، خطاهای احتمالی همسرش را نادیده بگیرد. رسول اکرمصلی الله علیه وآله وسلم می فرمایند: «هر مردی که برای خود همسری اختیار کرد، باید در احترام نمودن و گرامی داشتن او بکوشد، خطای زن را در پیش فرزندان بازگو نکنید و حتی اگر فرزندان شما خطای مادرشان را یادآوری کردند، شما باید ذهن بچه ها را از این بابت آسوده سازید و احترام مادر را در دل ایشان استوار گردانید. البته بر مادر نیز واجب است که احترام پدر را همیشه به خاطر فرزندان بیاورد.» (6)
7. عدم تنبیه بدنی همسر؛ پیامبر اکرمصلی الله علیه وآله وسلم می فرمایند: «هر مردی که همسرش را بیش از سه بار در عمرش بزند، خداوند او را در میان تمام مردم محشر چنان رسوا کند که اولین و آخرین، به وی بنگرند.» (7)
8. چشم پوشی از غیر همسر؛ مردان باید از زنان نامحرم چشم بپوشند و جز به همسر خویش، به دیگری نظر نیفکند. چون نگاه به دنبال نگاه، بذر شهوت را در قلب می کارد و این تیر زهرناک از تیرهای شیطان است، که باعث حسرت می شود.
9. تأمین مخارج خانواده؛ مرد در اسلام، مدیر و سرپرست خانواده است و تأمین کلیه مخارج زندگی و حتی بودجه شخصی زن به عهده مرد می باشد، اگرچه زن دارای درآمدی سرشار باشد. امام صادقعلیه السلام می فرمایند: «برای گناهکاری مرد، همین بس که در تأمین مخارج افراد تحت تکفل خود کوتاهی کند.» (8)
10. همکاری؛ رسول خداصلی الله علیه وآله وسلم روزی به منزل امیرالمؤمنینعلیه السلام تشریف بردند و ایشان را در حال پاک کردن عدس یافتند، از این کار خیلی شاد شدند و او را فرمودند: «یا علی، کسی که در کار منزل به زنش کمک کند، ثواب حج عمره دارد.» (9)
11. پاکیزه بودن؛ بعضی از مردها به فکر نظافت شخصی خودشان، اعم از بدن و لباس نیستند، دیر حمام می روند و بدن آنها بوی عرق می دهد و پاهایشان هم آزاردهنده است. امام رضاعلیه السلام از پدران بزرگوارش نقل می کند که: «زنان بنی اسرائیل از عفت و تقوا دست کشیده اند و هیچ علتی نداشت جز این که شوهران، خود را برای آنها نمی آراستند؛ زن هم از مرد همان انتظاری را دارد که مرد از او دارد.» (10)
12. مقایسه؛ هر زنی ویژگی خاص خود را دارد و در قابلیت ها و توانایی ها به هیچ وجه نمی توان زن خود را با زن های دیگر مقایسه نمود.
13. خوش زبانی؛ مرد می تواند با زبان خوش بر امارت دل افراد خانواده حکومت داشته باشد.
14. نیکو سخن گفتن؛ خداوند در قرآن می فرماید: «با مردم سخن نیکو بگویید.» (11) امام علیعلیه السلام می فرمایند: «زبانت را به نرمی در سخن و سلام کردن عادت ده تا دوستانت بسیار و دشمنانت اندک گردند.» (12)
15. احسان و نیکی؛ امام علیعلیه السلام می فرمایند: «با احسان، آدمی مالک دل ها می-شود.» (13)
16. خوش رفتاری؛ آنچه باعث گرمی خانواده می شود، خوش رفتاری است. امام صادقعلیه السلام می فرمایند: «پاکی و حسن خلق روزگار را می سازد و عمر را افزون می-کند.» (14)
17. تعلیم و تربیت همسر؛ مرد باید ساعتی از زندگی را برای تعلیم و تربیت همسرش بگذارد، یا همسرش را آزاد بگذارد تا او در جلسات مذهبی و دینی و آموزش احکام و ضروریات خودش شرکت کند و واجبات را به نحو احسن فرا گیرد. پیامبر اکرمصلی الله علیه وآله وسلم می فرمایند: «پیش از آن که زنان به زشتی، فرمانتان دهند، شما آنان را به کارهای نیک نصیحت کنید.» (15)
 
18. پرستاری از همسر؛ زن، در موقع کسالت و بیماری از شوهرش انتظار دارد که از او پرستاری کند و با دلجویی و مهربانی در معالجه اش کوشش نماید. رسول اکرمصلی الله علیه وآله وسلم می فرمایند: «هر کس برای بر آوردن حاجت بیماری کوشش کند، موفق شود یا نه، از گناهانش خارج می شود. مانند روزی که از مادر متولد شده است.» یکی از انصار عرض کرد: «پدر و مادرم قربانت یا رسول ا...! اگر مریض از اهل بیتش باشد آیا ثواب بیشری ندارد؟» حضرت فرمودند: «بلی». (16)
19. فراهم آوردن زمینه آسایش خانواده؛ رسول اکرمصلی الله علیه وآله وسلم می فرمایند: «ملعون است کسی که حقوق خانواده خود را نادیده انگارد.» (17) امام سجادعلیه-السلام می فرمایند: «مورد رضایت ترین افراد در پیشگاه خدا کسی است که زمینه های آسایش خانواده خود را برآورده سازد.» (18)
20. حفظ حرمت زن؛ هر فردی دارای شخصیتی است و دوست دارد که حرمتش حفظ شود و تحقیر را نمی پذیرد. البته گاهی اوقات همسر حاضر است کلمات تندی را از شوهرش در خلوت بشنود ولی شکستن حرمتش در پیش فرزندانش و... را نمی پذیرد. امام صادقعلیه السلام می فرمایند: «حرمت مؤمن از حرمت کعبه بالاتر است.» (19)
21. نیکی و خدمت به همسر؛ امام صادقعلیه السلام می فرمایند: «هر کس خوبی خود را نسبت به عیالش با بهترین وجه انجام دهد، خداوند متعال عمرش را زیاد می کند.» (20)
22. پرهیز از لجاجت؛ مرد لج باز سخن همسرش را نمی پذیرد و هرگز در زندگی به هدفش نمی رسد. علاوه بر این که حرمت خود را می شکند بین اعضاء خانواده هم جای ندارد، در زندگی زمین می خورد و بذر شرارت را در دل می پروراند. امام علیعلیه-السلام می فرمایند: «بهترین خُلق و خوی آن است که از لجاجت دورتر باشد.» (21)
23. زندگی را به بازی نگیرید؛ مرد باید در زندگی هدف دار باشد و از سرگرم شدن به مسائل پوچ و بی محتوا پرهیز کند.
24. حفظ وقار و متانت؛ رفتارهای بچه گانه و سبک، مرد را در نزد دیگران بی ارزش می سازد. حضرت علیعلیه السلام می فرمایند: «وقار، نشانه عقل است.» (22)
25. پرهیز از کینه توزی؛ دل جایگاه کینه ها و دشمنی ها نیست و نباید زندگی را بر افراد خانواده تلخ و تنگ نمود. کینه توزی، بیماری خطرناک و کشنده ای است که بسیاری از زندگی ها را نابود می کند و موجب جدایی زندگی مشترک می شود. امام علیعلیه السلام می فرمایند: «ریشه تمام فتنه ها، کینه توزی است.» (23)
26. پرهیز از پرگویی و پرخوری و پرخوابی؛ حضرت علیعلیه السلام می فرمایند: «چون خداوند صلاح بنده اش را بخواهد، به او الهام می کند که سخن اندک گوید و طعام اندک خورد و خواب اندک کند.» (24)
27. قدردانی از اعضای خانواده؛ قدردانی و تشکر از زحمات همسر، او را برای بهتر خانه داری کردن تشویق می کند و نسبت به زندگی دلگرم می شود. امام صادقعلیه-السلام می فرمایند: «خداوند لعنت کند بر کسی که راه نیکی را سدّ می کند و او مردی است که در حق او خوبی می شود ولی نادیده می گیرد و به همین خاطر مانع آن می-شود که خیر و نیکی انجام گیرد.» (25)
28. پرهیز از اهانت؛ امام صادقعلیه السلام می فرمایند: « خداوند (عزوجل) فرموده است: کسی که بنده مؤمن مرا آزار دهد، باید مرا با خود در جنگ بداند و کسی که بنده مؤمن مرا احترام کند، باید از غضب من ایمن باشد.» (26)
29. خدمت گذاری؛ مرد باید چه در کارهای منزل و چه در نگهداری کودکان، به همسرش کمک کند. رسول اکرمصلی الله علیه وآله وسلم می فرمایند: «خدمت به اهل خانه کفاره گناهان است و افزوده اند: این عمل غضب الهی را فرو می نشاند و مهریه حورالعین است.» (27)
30. حضور در خانه؛ رسول خداصلی الله علیه وآله وسلم می فرمایند: «حضور پدر در کنار خانواده اش، پاداشی معادل پاداش اعتکاف در مسجد مرا به همراه دارد.» (28)
31. نرمی و مدارا؛ رسول اکرمصلی الله علیه وآله وسلم می فرمایند: «هر مردی که بر اخلاق زشت زن بد اخلاقش شکیبایی به خرج دهد، و در مقابل آن از خداوند پاداش بخواهد، خداوند ثواب و پاداش اهل شکر را به او عطا می فرماید.» (29) حضرت علیعلیه السلام می فرمایند: «آن که مدارا نکند با کسی که چاره ای جز مدارای با او ندارد، حکیم نیست.» (30)
32. تعصب و غیرت بی جا؛ غیرت یک سرمایه گران بها و پرقیمت است. اما سخت گیری و بدگمانی بیش از حد مرد، چه بسا زن با عفت و پاک دامن را به سوی آلودگی می-برد. امام صادقعلیه السلام می فرمایند: «امیرالمؤمنین، علیعلیه السلام در نامه اش خطاب به امام حسن مجتبیعلیه السلام نوشت: از غیرت ورزی در غیر محل خود بپرهیز؛ زیرا که چنین عملی موجب می شود زن مبرّا و پاک از معصیت، معیوب شود.» (31)
33. غیرت برای مردها؛ ناموس انسان بالاترین سرمایه هاست. تمامی سرمایه ها از قبیل طلا و جواهرات قابل مقایسه با ناموس نیست. اگر اشیاء قیمتی و گران بها مورد دستبرد دزدان و خیانت کاران قرار گیرد زیانش مالی و جبران پذیر است، ولی اگر ناموس انسان مورد دستبرد قرار گیرد زیانش جبران پذیر نیست. رسول اکرمصلی الله-علیه وآله وسلم می فرمایند: «غیرت، نشانه ایمان و بی غیرتی نشانه بی ایمانی است.» (32)
34. پرهیز از دوستی با افراد آلوده؛ بر اثر دوستی با افراد آلوده، فسادهای اجتماعی به تدریج به خانواده زناشویی رخنه کرده و بنای آن را فرو می ریزد. رسول اکرمصلی الله علیه وآله وسلم می فرمایند: «بپرهیز از هم نشینی با افراد بد؛ زیرا تو، به وسیله او شناخته می شوی.» (33) امام صادقعلیه السلام می فرمایند: «با تبه کاران هم نشین نشو، مبادا عمل بد او در تو تأثیر گذارد.» (34)
35. پرهیز از شراب و مِی گُساری؛ خداوند در قرآن کریم می فرماید: «شیطان قصد دارد به وسیله شراب و قمار روابط شما را با یکدیگر تیره کند و بین شما کینه و دشمنی برانگیزد.» (35)
36. دوری از تنبلی و بیکاری؛ حضرت علیعلیه السلام می فرمایند: «کسی که به تن آسایی و تنبلی بسنده کرده است هرگز به خوشبختی و آزادگی نخواهد رسید.» (36)
37. پرهیز از رفیق بازی؛ برخی از مردها به جهت آزادی که دارند، رفیق باز هستند. هر کسی را به منزل می آورند و بر اساس غفلتی که دارند یک زمان به خودشان می آیند که در دام فساد گرفتار شده اند. به قمار بازی یا استعمال مواد مخدر یا مِی گُساری و در نهایت بی بندوباری، عادت کرده و به شب نشینی های خانمان برانداز قدم می گذارند.
38. تعدد زوجات و ازدواج موقت؛ دین اسلام، تعدد زوجات را برای مردان جایز و مباح دانسته است؛ لذا اگر مردی بنده شهوت و برده غریزه جنسی است و بدون مراعات عدالت و با داشتن همسری عفیف و پاک دامن و صالح و دارای صورت و سیرت زیبا، مبادرت به تجدید فراش نماید و مهر و محبت و صفا و عطوفت، که چاشنی لذت بخش زندگی شان بود را به بغض و کینه و حسادت تبدیل می کند.

وظایف زن نسبت به شوهر (37)
 

1. عشق و محبت؛ اولین نیاز روحی و روانی شوهر، مهر و محبت و دوست داشتن اوست. ابراز محبت، موجب دلگرمی و علاقه مندی او نسبت به زندگی می شود. پیامبر اکرمصلی الله علیه وآله وسلم می فرمایند: «بهترین زنان شما، زنانی هستند که دارای عشق و محبت باشند.» (38)
2. خوش اخلاقی و رفتار نیکو؛ اخلاق، در اصل به معنای نهاد، باطن و سیرت است. انسان خوش اخلاق، یعنی انسانی که دارای نهاد و باطنی پاکیزه و ارزشمند است. پیامبر اکرمصلی الله علیه وآله وسلم می فرمایند: «سنگین ترین اعمال که در میزان اعمال قرار می گیرد، حُسن خُلق است.» (39)
3. حیا و عفت؛ عفت و حیا از صفات نفسانی هستند که شهوت و تمام حرکات و سکنات و گفتار و قلم انسانی را کنترل می کنند. رسول اکرمصلی الله علیه وآله وسلم می-فرمایند: «حیا لباسی است که هر کسی آن را بپوشد عیب هایش از مردم پوشیده می-ماند.» (40)
4. تشکر و سپاس گذاری؛ امام سجادعلیه السلام می فرمایند: «شکرگذارترین شما نسبت به خدا، شکرگذارترین شما نسبت به مردم است.» (41)
5. قناعت؛ اسلام قناعت و مصرف با دقت را ستایش کرده است. انسان قانع هیچ گاه دست نیاز به طرف دیگران دراز نمی کند و به اندازه درآمدش خرج می کند.
6. عفو و گذشت و چشم پوشی؛ رسول اکرمصلی الله علیه وآله وسلم می فرمایند: «بر شما باد به گذشت و عفو؛ زیرا که گذشت چیزی بر شما جز عزّت نیفزاید و از یکدیگر بگذرید تا این که خدا شما را عزیز گرداند.» (42)
7. آرایش؛ زن باید همیشه تمیز باشد و زیبایی و آراستگی ظاهری داشته باشد و خود را برای شوهرش آرایش کند. اگر زن به وضع ظاهری اش نرسد ممکن است شوهرش در دام شیادان و زنان آرایش کرده در خیابان بیفتد آن گاه از شما دل بِبُرَد و از مسیر منحرف شود. امام محمدباقرعلیه السلام می فرمایند: «سزاوار نیست زن بدون زیور باشد ولو این که گردنبندی به گردن آویزد. سزاوار نیست دستش را بی رنگ و ساده بگذارد ولو این که حنایی به دست بکشد، هرچند سال خورده باشد.» (43)
8. احترام؛ زن باید از زحمات شوهرش قدردانی کند و با احترام و محبت با او سخن بگوید و او را با احترام صدا بزند و وقتی درب منزل را می زند با لب خندان و چهره ای شاد به استقبالش برود و فرزندان را نسبت به احترام پدر سفارش کند.
9. حفظ حجاب اسلامی؛ نبودن حریم میان زن و مرد و بی حجابی و آزادی معاشرت ها، تنش ها و ناهنجاری ها و بی بندوباری ها را در جامعه بیشتر کرده و در نهایت انسان را به نابودی می کشاند.
10. خانه داری؛ رسول اکرمصلی الله علیه وآله وسلم می فرمایند: «خدمت هر یک از شما زنان در خانه، برابر جهاد مجاهدان است.» (44) امام صادقعلیه السلام می فرمایند: «بهترین زنان شما، زنی است که خوشبو، خوش پخت و پز باشد، بجا خرج کند و بجا صرفه-جویی نماید...» (45)
11. نظافت و مرتب کردن منزل؛ محیط منزل، باید دلپذیر و مسرَّت بخش باشد. پاکیزگی و نظافت خانه وظیفه اخلاقی خانم خانه است. نظافت خانه باعث آرامش اعضای خانواده، مخصوصاً مرد خانه است. رسول اکرمصلی الله علیه وآله وسلم می فرمایند: «جلوی خانه های خود را تمیز نگه دارید؛ خود را به یهود شبیه نکنید.» (46) نیز در جای دیگر می فرمایند: «هرچه می توانید پاکیزه باشید؛ زیرا خداوند اسلام را بر پاکیزگی بنیان نهاده و جز مردم پاکیزه کسی به بهشت نمی برد.» (47)
12. امانت داری؛ مرد، زن را امین خود در خانه می داند و او باید تمام توان و کوشش خود را برای حفظ اموال و وسائل خانه به کار ببرد.
13. راز داری؛ فاش کردن راز همدیگر، روابط مرد و زن و بنیان خانواده را تلخ می کند و اعتماد و اطمینان و احترام آنها از بین می رود. اما با حفظ اسرار و راز شوهر، بر درجات ایمان همسر افزوده شده و اعتماد مردم را به خود جلب کرده و مرد با دیده احترام به همسرش می نگرد.
 
14. بی اجازه از خانه خارج نشدن؛ امام صادقعلیه السلام از پدرانش و آنها از رسول خداصلی الله علیه وآله وسلم نقل می کنند که حضرت می فرمایند: «زن نباید بدون اجازه شوهر از خانه خارج شود، و اگر بدون اجازه خارج گردد ملائکه آسمان، جن، انس و هر آن چه که این زن (نافرمان) از نزد آن عبور می کند به او لعنت می کند تا به آن هنگام که به خانه برمی گردد.» (48)
15. خوش بویی و خودآرایی؛ رسول اکرمصلی الله علیه وآله وسلم می فرمایند: «زن باید خودش را برای شوهر به خوشبوترین عطرها معطر کند و زیباترین لباس هایش را بپوشد و به نیکوترین آرایش، برای شوهرش آرایش نماید و پیوسته خودش را به شوهر عرضه کند.» (49)
16. استقبال از شوهر؛ رسول اکرمصلی الله علیه وآله وسلم می فرمایند: «شایسته است که زن چراغ خانه را روشن کند و خوراک را آماده سازد و چون شوهرش به خانه آمد تا نزدیک درب خانه از او استقبال نماید و به او خوش آمد بگوید. و با آوردن آب و حوله، به شوهرش در شستشوی دستش کمک کند و بدون جهت از انجام خواسته های او امتناع ننماید.» (50)
17. پرهیز از آزار شوهر (تندخویی و بد زبانی)؛ امام جعفر صادقعلیه السلام می-فرمایند: «ملعون است ملعون، زنی که همسرش را بیازارد و وی را غمگین و غصه-دار کند، و خوشبخت است خوشبخت، زنی که احترام شوهر را نگه دارد و وی را نیازارد و در هر حال از وی اطاعت نماید.» (51)
18. اطاعت زن از شوهر؛ یکی از حقوق شوهر، اطاعت زن از او می باشد. در کنار ایمان و عبادت زن و ادای واجبات و ترک محرمات، اطاعت از شوهر باعث نجات اوست. رسول اکرمصلی الله علیه وآله وسلم می فرمایند: «اگر سجده کردن، برای غیر خدا جایز بود، دستور می دادم زن در برابر شوهرش سجده کند.» (52) نیز حضرت در جایی دیگر می فرمایند: «زن نمی تواند حق خدا را ادا کند مگر این که حق شوهرش را ادا کند.» (53)
19. پرهیز از طلسم برای ایجاد محبت؛ امام باقرعلیه السلام از پدرانش نقل می کند که زنی به حضور رسول خداصلی الله علیه وآله وسلم رسید و گفت: «شوهری دارم که نسبت به من خشن و تندخو است و من طلسمی ساخته ام تا قلب او را به خود متمایل سازم.» حضرت به او فرمودند: «آُف بر تو، دریاها و زمین ها را آلوده کردی و ملائک برگزیده خداوند و فرشتگان آسمان ها و زمین، تو را نفرین می کنند.» آن زن روزها را روزه گرفت و شب ها را به عبادت گذراند، موی سر خود را تراشید و لباس خشن پوشید تا بلکه خداوند از تقصیرش بگذرد. وقتی خبر حال او را به حضرت رسولصلی الله-علیه وآله وسلم دادند، حضرت فرمودند: «این اعمال از وی پذیرفته نمی شود.» (54)
20. زن بدون اجازه شوهر در اموال او تصرف نکند؛ بر اساس شریعت مقدس اسلامی، زن نمی تواند بدون اجازه از اموال شوهرش، صدقه یا نذر مالی یا به افراد چیزی ببخشد و اگر بدون اذن او مبادرت به بخشش اموال شوهر نماید گناه کرده و ثوابش به شوهر می رسد.
21. مصرف بیش از حد و خارج از شأن؛ میانه روی و پرهیز از افراط و تفریط در زندگی، از نظر اسلام، دارای جایگاه خاص است. به مدیر خانه (زن) سفارش می کند که مصرف بیش از حد و خارج از شأن خود نداشته باشد چون اسراف شده و زیاده روی و مصرف بیش از حد نیاز و شایستگی شخصی، حرام است. (55)
22. تدبیر در امور زندگی؛ زن نباید بر مبنای اخلاقی و اقتصادی دین، برای جهت بخشیدن به وضع زندگی خود و رفع مشکلات و نابسامانی های اقتصادی برنامه ای هماهنگ و متناسب با درآمدها تهیه و اجرای آن را در زندگی شخصی و اجتماعی خود مد نظر قرار دهد.
23. تشویق به درآمد حلال؛ مرد، در راستای تأمین هزینه زندگی به هر در و دیوار می زند تا نزد خانواده شرمنده نشود و جه بسا برخی افراد برای به دست آوردن ثروت، از راه حرام مبادرت می کنند که پیامدهای ناگواری چون بی خاصیتی عبادت، شقاوت ابدی و ملعون خداوند قرار گرفتن را در پی خواهد داشت. و در این راستا، زن در تشویق مرد، در به دست آوردن رزق و روزی حلال می تواند بسیار مؤثر باشد.
24. افشا نکردن اسرار و عیوب شوهر؛ خداوند در قرآن کریم می فرماید: «همسرانتان لباس شما و شما لباس آنها هستید.» (56) تعبیر لباس در این آیه یک تعبیر لطیفی است. لباس، انسان را از سرما و گرما حفظ می کند، زن و شوهر هم باید آبرو و حیثیت یکدیگر را حفظ نمایند. در جای دیگر می فرماید: «زن نوح و لوط که در اختیار دو بنده شایسته از بندگان ما بودند به شوهران خود خیانت کردند، خیانت آن دو زن غیر از جاسوسی نمودن از خانه و شوهر چیز دیگری نبود.» (57)
25. تأمین خواسته های جنسی شوهر؛ امام صادقعلیه السلام می فرمایند: «لذتی در دنیا و آخرت برتر از کام جویی با همسر وجود ندارد حتی برای اهل جنت، در بهشت لذتی فرح بخش تر از نکاح وجود ندارد.» (58) نیز رسول اکرمصلی الله علیه وآله وسلم می فرمایند: «زن هیچ شبی نباید بخوابد مگر آن که شوهرش از او راضی باشد.» (59)
26. پذیرایی شایسته از مهمانان؛ مهمان داری و مهمان نوازی یکی از رسم های پسندیده ای است که باعث محبت و ارتباط با دل ها شده و کینه ها و کدورت ها را برطرف می سازد و باعث افزایش رزق و روزی و آمرزش گناهان میزبان می شود.
27. سفره آرایی؛ رسول اکرمصلی الله علیه وآله وسلم می فرمایند: «برترین زنان کسانی اند که خوشبو و سلیقه آشپزی آنها کامل و جالب باشد، و اقتصاد را از دست ندهند. چنین زنانی از عمال و کارکنان خدا خواهند بود و عامل خدا هرگز با شکست و پشیمانی مواجه نخواهد شد.» (60)
28. بردباری و تحمل مرارت های زندگی؛ زندگی، دارای مشکلات و فراز و نشیب هایی است که زن و مرد باید خودشان را با آن وفق دهند و با سختی ها بسازند و در مقابل سختی ها صبور باشند و از زندگی دل سرد نشوند. و تنها راه مبارزه با این مشکلات در زندگی، صبر و بردباری و تحمل مرارت های زندگی است.
29. پرهیز از سخن چینی؛ حضرت علیعلیه السلام می فرمایند: «از سخن چینی بپرهیز، که سخن چینی تخم کینه را در دل می کارد و آدم را از خدا و مردم دور می سازد.» (61)
30. تکبر و بخل و ترس زن؛ حضرت علیعلیه السلام می فرمایند: «خصلت های نیک زنان همان خصلت های بد مردان است: تکبر، بخل، ترس. هرگاه زن، متکبر باشد، خود را در اختیار بیگانه نمی گذارد. اگر بخیل باشد، مال خود و شوهرش را حفظ می کند. و زنی که ترسو باشد، از هر چیز (مشکوک) که در برابرش قرار گیرد، چشم می زند و فاصله می گیرد.» (62)
31. سرگرمی های شوهر؛ عده ای از آقایان علاقه مند به بازی های ورزشی، عده ای علاقه-مند به تلوزیون، عده ای علاقه مند به پرورش پرندگان و... می باشند. که این ها باعث علاقه مند شدن مرد به خانه می شود و آرامش روحی و روانی پیدا می کند. اثر مثبت این سرگرمی ها این است که شوهر وقت خودش را در خیابان ها و ولگردی نمی-گذارند و از فسادهای اجتماعی و اخلاقی در امان هستند.
32. پرهیز از کوچه نشینی؛ کوچه نشینی زنان، هم زشت و ناپسند، و هم نامشروع است.
33. پرهیز از توصیف زنان نامحرم نزد شوهر؛ وصف جمال و زیبایی زنی برای مردان نامحرم حرام است و اگر گناهی بین آن دو صورت گیرد، توصیف کننده، شریک آن مصیبت بوده و بلکه شرّ عاملیت در معصیت گریبان گیر او خواهد بود.
34. پرهیز از خیانت؛ حضرت علیعلیه السلام می فرمایند: «از خیانت بپرهیز؛ زیرا که خیانت، بدترین گناه است و خائن به خاطر خیانتش همیشه در عذاب و آتش است. خیانت برکت ها را از بین می برد.» (63)
35. پرهیز از قهر کردن؛ حضرت علیعلیه السلام می فرماید: «از رسول خداصلی الله علیه وآله وسلم شنیدم که فرمودند: هر زنی که با شوهر به ناحق قهر کند در روز قیامت با فرعون و قارون در آخرین طبقه آتش جهنم محشور می شود، مگر آن که توبه کند و برگردد.» (64)
36. پرهیز از منت گذاری؛ رسول اکرمصلی الله علیه وآله وسلم می فرمایند: «اگر زنی تمام طلا و نقره ها را به خانه شوهر خود ببرد، آن گاه یک روزی به سرش منّت گذارد و بگوید، تو چه کاره ای مال از آنِ من است. عمل وی نابود می گردد. اگر چه از عابدترین مردم باشد؛ مگر این که از شوهر خود عذر بخواهد.» (65)
37. پرهیز از مُدگرایی؛ یکی از بیماری های زنان امروزی، مُدگرایی است. بدون این که بیندیشد با هزاران زحمتی که بری شوهر ایجاد می کنند به دنبال تازه های لباس و آرایشند که برای خودشان شخصیتی غیر واقعی و کاذب بسازند.
38. کاستن توقعات؛ حضرت رسول اکرمصلی الله علیه وآله وسلم می فرمایند: «هر بانویی که با همسر خویش مدارا نکند و او را بر انجام کاری که در توانش نبوده و طاقت آن را ندارد وادارد، هیچ حسنه و کار نیکی از او قبول نخواهد شد و در قیامت خدا را در حالی که بر او غضبناک است ملاقات می کند.» (66)
39. بارداری و فرزنددار شدن و شیردهی؛ حضرت رسول اکرمصلی الله علیه وآله وسلم به زوجه اش ام سلمه درباره زن باردار می فرمایند: «زمانی که زن باردار شود، اجر و پاداش کسی را دارد که با جان و مالش در راه خدا جهاد می کند و زمانی که فرزندش را بزاید، به او گفته می شود، خدا گناه تو را آمرزید کار و عمل از سر گیر، و زمانی که کودکش را شیر می دهد، خداوند متعال برای هر شیر دادنی، ثواب آزاد کردن بنده از فرزندان اسماعیل پیغمبرعلیه السلام را به او می دهد.» (67)

علل اختلاف بین زن و مرد (68)
 

1. آشنا نبودن والدین و زن و مرد با وظایفشان؛ شاید بتوان گفت یكی از مهمترین مسائلی كه هر انسانی اعم از زن و مرد باید با آن آشنا باشند، روش همسرداری است. بدین معنا كه زن یا مرد هر كدام وظایفشان را نسبت به طرف مقابلش بداند. و هر یك بدانند كه زن و مرد در مقابل نیازهای اخلاقی، عاطفی، روحی و روانی، جنسی، اجتماعی و خانوادگی یكدیگر وظیفه دارند، كه كوتاهی در برابر هر كدام از این ها منشأ اختلاف می شود و دانستن این وظایف محقق نمی گردد مگر آن كه زن یا مرد هر كدام مدت زیادی پیرامون این موضوعات مطالعه نمایند و آن را به مرحله عمل برسانند. به بیان دیگر اصل مدیریت در داخل منزل و خانواده یكی از اصول بسیار مهمی است كه بسیاری، از آن غافلند، چون به اهمیت آن آگاهی ندارند. چه بسا یك فرد بتواند استانی را مدیریت نماید و یا لشگری را فرماندهی نماید، اما در مدیریت منزل و خانواده پنج إلی شش نفری عاجز است.
2. محكوم كردن یكدیگر و مچ گیری؛ یكی دیگر از علل اختلاف بین زن و شوهر، پیدا کردن نقاط ضعف دیگری و آن را به رخ او كشیدن و یا در جمع مطرح كردن است، تا از این طریق، دیگری را محكوم كند و حرف خود را به كرسی بنشاند. در این صورت، طرف مقابل هم در صدد مقابله برمی آید و سعی می كند عیب و نقطه ضعفی در دیگری پیدا كند تا او را محكوم نماید. در چنین فضایی زن و شوهر، دائماً با دید منفی به یكدیگر نگاه می كنند و هر كدام دنبال پیدا كردن عیب دیگری است تا او را خُرد كند و شخصیتش را در هم بكوبد. در چنین خانواده هایی فضای خانواده در اثر بغض و كینه، روز به روز تیره تر می گردد و آتش حِقد همه را می-سوزاند.
3. عدم آرایش زنان برای همسران شان؛ زن باید به آراستگی برای شوهر با رعایت موازین اخلاقی در برابر فرزندان، اهمیت دهد و از آرایش در مقابل نامحرم یا خارج از منزل بپرهیزد؛ زیرا عدم خودآرایی زن برای شوهرش باعث می شود که زن برای مرد تکراری شود و دیگر رنگ و بویی نداشته باشد، در حالی که غریزه جنسی به مرد فشار می آورد و همین فشار باعث می شود که مرد بهانه های مختلف بیاورد و هر کاری زن انجام دهد برایش چندان ارزشی نداشته باشد. البته مرد هم در برابر زن این وظیفه را دارد.
بر همین اساس رسول مکرم اسلامصلی الله علیه وآله وسلم می فرمایند: «بر زن لازم است که برای شوهرش با بهترین عطرها خود را خوشبو نماید، و بهترین لباس ها را بپوشد، و بهترین زینت و آرایش را برای شوهرش بنماید و خود را هر صبح و شب برای شوهرش آماده سازد.» (69) امام محمدباقرعلیه السلام می فرمایند: «برای زن سزاوار نیست که در برابر شوهرش بدون آراستگی باشد، اگر چه به آویزان کردن گردنبندی باشد. و نیز سزاوار نیست دست هایش را بدون حنا و آرایش رها سازد، اگر چه مقدار کمی حنا به دستش بمالد، حتی اگر زن سن زیادی داشته باشد.» (70)
4. عدم احترام متقابل به اقوام یکدیگر؛ زن و مرد وظیفه دارند نسبت به پدر و مادر و اقوام یکدیگر احترام بگذارند. چه بسا بی توجهی و بی احترامی هر یک نسبت به والدین و بستگان دیگری منشأ اختلاف شوند؛ زیرا علاقه به والدین جزء فطرت هر انسانی است، و نمی توان انتظار داشت یک طرف این موضوع را رعایت کند و طرف مقابل رعایت ننماید. بنابراین برای رفع کدورت باید هر کدام برای والدین و اقوام دیگری احترام قائل شود و برخوردی زیبا داشته باشد. در صورتی که بعضی از بستگان هر یک، از نظر اخلاقی مشکل داشته باشد، و رفت و آمد با آنها اثر منفی روی خودشان و فرزندانشان می گذارد، اگر امر به معروف و نهی از منکر امکان دارد بر انسان واجب است انجام دهد و در صورتی که ممکن نیست باید رفت و آمد را به حداقل و یا به حد تلفنی برساند؛ زیرا سلامت خانواده و فرزندان بر همه چیز مقدم است.
5. ابراز علاقه به دیگران؛ زن نباید نسبت به مرد نامحرم ابراز علاقه کند و از او تعریف و تمجید نماید و همین وظیفه را مرد هم دارد؛ زیرا این کار با غیرت مرد تناسب ندارد و از طرف دیگر مرد دوست دارد زن تمام وجودش عشق و علاقه به او باشد مرد هم نباید به زن نامحرمی ابراز علاقه کند و از او تعریف نماید؛ زیرا عدم رعایت این موضوع حساسیت زن را برمی انگیزد و باعث اختلاف می شود.
6. مقایسه کردن همسر با دیگران؛ مقایسه کردن همسر با دیگران و به رخ کشیدن و برشمردن امتیازات دیگران نسبت به همسر، یکی از کارهایی است که منشأ سرد شدن زن و شوهر نسبت به هم می شود. در حالی که مرد دوست دارد زنش از او ستایش نماید و زن هم علاقه دارد شوهرش به او ابراز عشق و محبت کند.
بر همین اساس رسول خداصلی الله علیه وآله وسلم می فرمایند: «سخن مرد به زن، که بگوید به راستی من تو را دوست دارم، باعث می شود هرگز محبت آن مرد از دل زن بیرون نرود.» (71) در جایی دیگر نیز می فرمایند: «زمانی که مرد و زن به یکدیگر نگاه محبت آمیز نمایند، خداوند بزرگ هم به آن دو با رحمت و لطفش می نگرد.» (72)
7. اعتیاد و الکلیسم؛ اعتیاد شوهر به سیگار و مواد مخدر و الکل از جمله موضوعاتی است که ایجاد درگیری می کند. هر زنی طبق فطرتش دوست دارد وقتی با شوهرش رو به رو می شود، معطر باشد نه بوی سیگار و مواد مخدر و الکل و... بدهد، به طوری که گاهی اعتیاد و کشیدن سیگار باعث می شود مرد از خود حرکاتی نشان دهد که هر انسانی از او متنفر می گردد. بر این اساس رسول گرامی اسلامصلی الله-علیه وآله وسلم می فرمایند: «کسی که گناه بنگ و حشیش را کوچک شمارد، کافر گردیده است. (مراد از کفر، کفر عملی است).» (73)
8. رفت و آمد زیاد با اقوام یک طرف؛ گاهی رفت و آمد زیاد زن به منزل پدری و اقوامش و بی توجهی به مادر شوهر و سایر اقوام او و بالعکس باعث اختلاف می شود. البته زن به طور طبیعی علاقه بیشتری به والدین و اقوامش دارد، همان طور که مرد هم از این قاعده مستثنی نیست.
9. کم توجهی به غرائز جنسی مرد؛ از روایات استفاده می شود، وظیفه اخلاقی زن آن است که تا شوهرش به بستر، نیامده نخوابد و با رعایت موازین اخلاقی خود را برای شوهر عرضه نماید تا او را از نظر غرائز ارضاء کند. شوهر هم نباید همسرش را زیاد معطل کند. گاهی اوقات مرد خسته است و می خواهد زود بخوابد در حالی که بچه ها بیدارند و زن هم مشغول دیدن فیلم و سخن گفتن با بچه ها و اقوام است و لذا زمینه برای ارضای جنسی مساعد نیست. در چنین مواقعی مرد به خواب می رود در حالی که نتوانسته نیاز خود را تأمین نماید و اگر مدتی به همین طریق بگذرد غریزه جنسی بر مرد فشار می آورد و ناراحتی های ناشی از آن مرد را به طور جدی تحت فشار روحی و اضطراب قرار می دهد. در نتیجه زندگی برای مرد چندان لذت بخش نخواهد بود و همین امر باعث بروز اختلاف و از بین رفتن صفا و صمیمیت می گردد. بر این اساس، حضرت پیامبرصلی الله علیه وآله وسلم می فرمایند: «زمانی که زنی دور از بستر شوهرش، شب را به صبح برساند (شب نزد شوهرش نخوابد) فرشتگان الهی تا صبح او را لعنت خواهند کرد.» (74) در مقابل، مرد هم وظیفه دارد روحیه و حالت همسرش را در نظر بگیرد و او را از نظر مسائل جنسی ارضاء نماید، به بیان دیگر، مرد نباید تنها به خودش فکر کند، بلکه طوری با همسرش هماهنگ باشد که او احساس نشاط و فرح نماید.
10. تبعیض بین فرزندان و نوه ها؛ انسان به طور طبیعی به برخی از فرزندان و دامادها و عروس ها یا نوه ها به خاطر ایمان قوی، فرمان برداری بیشتر و محبتی که به والدین دارند علاقه زیادتری دارد. اما این علاقه نباید در ظاهر و رفتار و رفت و آمدها بروز کند؛ زیرا فرق گذاشتن بین فرزندان و نوه ها بسیاری از اوقات منشأ کدورت و حسادت و اختلاف بین زن و شوهر می گردد و نظام خانواده را متزلزل می کند. بر این اساس، حضرت پیامبرصلی الله علیه وآله وسلم می فرمایند: «خداوند دوست دارد بین فرزندانتان عدالت برقرار کنید، حتی در بوسیدن.» (75)
11. دیر آمدن شوهر؛ دیر آمدن شوهر به خانه و بودن با دوستان تا پاسی از شب و خانه را به منزله خوابگاه محسوب نمودن و بی توجهی به نیازهای عاطفی و جنسی زن، یکی دیگر از موضوعاتی است که منشأ اختلاف بین خانواده ها است. البته زن هم باید حد اعتدال را رعایت کند، بدین معنا که موقعیت شوهرش را در نظر بگیرد و بداند که شوهر نمی تواند بیش از حد در کنار او باشد؛ زیرا وظیفه او تأمین مخارج زندگی است و لازمه اش آن است که وقت بیشتری را در خارج از منزل صرف کند و به محض ورود به منزل احتیاج به آرامش دارد.
12. حاکم نبودن خداوند بر دل ها؛ حاکم نبودن معنویت و تقوا و توجه به زرق و برق دنیا و تمایل به تجملات و تشریفات و وجود فخرفروشی و کبر و غرور و حسادت نسبت به یکدیگر یکی از علل دیگر اختلافات در بین برخی خانواده ها است.
13. عدم توجه به خواسته های شوهر؛ برخی زنان وقتی پا به سن می گذارند و داررای عروس و داماد و نوه می شوند، به خاطر سن بالا و سرگرم شدن به اطراف شلوغ خود و فروکش نمودن غریزه جنسی در بعضی از این نوع بانوان و موارد دیگر، از نیازهای جنسی و عاطفی شوهر غافل می شوند.
14. شاغل بودن برخی زنان؛ شاغل بودن زن با حفظ حجاب و رعایت موازین شرعی مانعی ندارد، اما این شغل نباید جلوی نشاط و شادابی او را نسبت به شوهر و تربیت فرزندان بگیرد. حضرت علیعلیه السلام می فرمایند: «جهاد زن، خوب شوهرداری کردن است.» (76)
15. وابستگی شدید و تعصب های ناروا؛ گاهی وابستگی شدید دختر به مادر یا پسر به مادر و تعصب های بی جا و ندیدن نقاط ضعف دختر توسط مادر و توجه نکردن مادر به نقاط ضعف پسر و دفاع غیرمنطقی از او، طرف مقابل را عصبانی می کند و منشأ اختلاف می گردد.
16. افکار بچه گانه؛ ازدواج در سنین پایین و آشنا نبودن زن و مرد به وظایفشان در مقابل یکدیگر و بچه گانه فکر کردن یکی از علل دیگر اختلافات است.
17. مسافرت های طولانی و دور بودن مرد از خانه؛ مسافرت های طولانی مرد و عدم درک زن توسط همسرش و اذیت کردن فرزندان و مسئولیت همه آنان را به زن سپردن، گاهی صبر او را لبریز می کند و باعث بروز اختلافات می شود.
بر این اساس امام رضاعلیه السلام می فرمایند: «زمانی که مرد بیش از چهار ماه همبستر شدن با همسرش را رها سازد گناهکار است.» (77)
18. تفاوت در آداب و فرهنگ ها؛ نزدیک نبودن آداب و رسوم فرهنگ ها و اختلاف در سطح معنویت یعنی پایبند بودن یک طرف به دین و احکام الهی و بی توجهی طرف مقابل به عیادت و ارزش های اسلامی باعث ناسازگاری زن و مرد می شود.
19. تجملات و تشریفات؛ چشم و هم چشمی، تجملات، تشریفات و توقعات بیش از حد و دور از انتظار از عروس و داماد و یا از مادرشوهر و مادرزن و مقایسه زندگی و جهیزیه همسر با زنان دیگر و یا مقایسه کردن موقعیت و شغل و حقوق شوهر با مردان دیگر، یکی از عوامل بروز ناراحتی در خانواده ها است.
بر این اساس، حضرت علیعلیه السلام می فرمایند: «آدم حریص فقیر است اگر چه تمام دنیا مال او باشد.» (78) نیز در جایی دیگر می فرمایند: «فردی که حرص و طمع داشته باشد، ذلیل و گرفتار خواهد شد.» (79)
20. عدم درک یکدیگر؛ عدم درک یکدیگر بدین معناست که زن و شوهر به خوبی از خواسته های مادی و معنوی همدیگر آگاه نمی باشند.
بر این اساس، حضرت پیامبر اکرمصلی الله علیه وآله وسلم می فرمایند: «فقر و تنگدستی در بسیاری از افراد باعث کفر و بی ایمانی می گردد.» (80)
21. رابطه نامشروع قبل از ازدواج؛ یکی از علل اختلافات بین زن و مرد، دوست شدن آنان با یکدیگر قبل از ازدواج است؛ زیرا این نوع روابط غرب گونه باعث بدبینی هرکدام به دیگری بعد از ازدواج می شود.
22. ثمره ازدواج های خیابانی؛ معمولاً این ارتباط ها بر اساس احساسات، ظواهر، نگاه سطحی، بدون تعقل و یا بی توجهی به آینده و بدون سنجیدن شرایط برای طرفین تحقق می یابد و بر فرض این که این روابط با این شرایط به ازدواج منجر شود، پس از مدتی حقایق روشن می گردد و اختلافات و ناهماهنگ بودن دختر و پسر در موضوعات مختلف آشکار می شود.
23. هم شأن نبودن؛ هم شأن نبودن خانواده دختر و پسر و اختلاف بین آن دو در ثروت، تحصیلات، معنویت و موقعیت اجتماعی از علل اختلاف بین زن و مرد است.
24. نبودن مدیریت در کارهای منزل؛ هنگامی که زن، هنر کدبانوئی را که یکی از هنرهای زیبا است و باعث جذب شوهر به منزل و ایجاد نشاط در خانواده است، ندارد، شوهرش مدّت ها تحمل می کند و در نهایت، بعد از مدتی از این نوع زندگی خسته می شود و...
بر این اساس حضرت رسول اکرمصلی الله علیه وآله وسلم می فرمایند: «مدیریت و اداره خانواده در خارج از منزل به عهده مرد است، اما مدیریت و اداره داخل خانه به عهده زن می باشد.» (81)
25. تنهایی بیش از حد؛ دختری که به والدین و اقوام خود وابسته است وقتی ازدواج می کند و شوهرش نیز صبح تا غروب سر کار است، تمام روز را در منزل تنهاست؛ در بعضی دختران این تنهایی ضمن ایجاد ناراحتی های روحی، باعث بهانه-جویی و ناسازگاری با شوهر می شود و همین امر به تدریج منشأ نزاع و اختلاف شده و گاهی به طلاق منجر می شود.
26. ثمره ازدواج های اجباری؛ در اسلام روی رضایت دختر و پسر در ازدواج سفارش شده؛ زیرا دختر و پسری که می خواهند سال ها شب و روز در کنار هم باشند باید از جهت سن، معنویت، زیبایی، آداب و رسوم تفاهم داشته باشند و به بیان دیگر هم کفو و هم شأن باشند؛ در غیر این صورت، خورشید همیشه پشت ابر پنهان نمی ماند و روزی آشکار شده، اثر خود را می گذارد.
27. وجود حسادت، تکبر و حرص؛ یکی از بروز اختلافات در بین خانواده ها تنگ نظری و وجود صفت پلید حسادت است. این خصلت باعث می شود که شخص نتواند احدی را برتر از خود ببیند، حتی شوهر و خانواده شوهر را... بر این اساس، حضرت علیعلیه السلام می فرمایند: «حسادت، زندگی را سخت و تیره و تار می کند.» (82) نیز آن حضرت می فرمایند: «کسی که برای مردم تکبر می کند، ذلیل خواهد شد.» (83) در جایی دیگر می فرمایند: «انسان بخیل دوست و رفیقی نخواهد داشت.» (84) و درباره حرص می فرمایند: «کسی که نسبت به دنیا حریص باشد، نابود خواهد شد.» (85)
28. اختلاط زن و مرد در مراکز دولتی و خصوصی؛ اختلاط زن و مرد نامحرم در ادارات و شرکت ها به عنوان همکار و در برخی موقع ساعت ها با یکدیگر حرف زدن و با چهره شاد به دیگری نگریستن، علت دیگر اختلافات خانوادگی است.
29. چشم چرانی و مقایسه؛ یکی از علل اختلاف در خانواده، چشم چرانی مرد یا زن و مقایسه کردن همسر خود با دیگران است و این موضوعی است که باعث دلسردی همسران از یکدیگر می گردد.
30. مخارج سنگین عروسی؛ یکی از علل دیگر اختلاف بین عروس و داماد، مخارج سنگین عروسی و تعداد میهمانان است.
31. توقعات و انتظارات بیش از حدّ؛ برخی از مردان گویا هدف ازدواج و انتخاب همسر را گرفتن کُلفَت و خدمتکار می دانند و همسر را به عنوان یک مستخدم شبانه-روزی محسوب می کنند و... که خود موجب ناسازگاری و اختلاف در خانواده خواهد شد.
32. کم حرفی و بی نشاطی؛ کم حرفی برخی از زنان و مردان در منزل و سکوت بیش از حد، زندگی را برای طرف مقابل از حالت عادی خارج می کند و نشاط و سرور و روابط صمیمی را کم رنگ می سازد؛ زیرا زن و مرد غیر از نیازهای جنسی، از نظر عاطفی هم به یکدیگر نیاز دارند.
33. عصبانیت و بد اخلاقی؛ عصبانیت و تندخویی یکی از علل بروز اختلاف بین زن و مرد است به طوری که گاهی فضای خانواده را متشنّج کرده و طرف مقابل حوصله اش تمام شده و جر و بحث شروع می شود.
34. سخت گیری و عدم اعتدال؛ برخی خانواده ها و زوج های جوان به قول خودشان بسیار با هم راحتند و بین زن و مرد نامحرم موازین شرعی رعایت نمی شود. در نقطه مقابل، بعضی خانواده ها بسیار سخت گیرند، به طوری که رفت و آمد و صله رحم و نشاط و شادابی را از همسر و فرزندان خود سلب کرده اند و... در هیچ کدام از این دو گروه، خانواده جایگاه حقیقی خود را پیدا نکرده است.
35. منفی گرایی و دائم، نقاط ضعف را دیدن (عدم انصاف)؛ یکی از عوامل اختلاف در خانواده، منفی گرایی است؛ یعنی دائماً نقاط منفی طرف مقابل را می بیند و از کاه کوهی می سازد و اصلاً به جنبه های مثبت و کارهای خوب دیگری توجه ندارد. بر این اساس، حضرت علیعلیه السلام می فرمایند: «انصاف (عدالت و میانه روی) باعث جذب دل ها می شود.» (86)
36. سوء ظن و بدگمانی؛ بدبین بودن زن و مرد نسبت به هم یکی دیگر از علل نزاع بین آن دو است. در این صورت هر روز کانون خانواده را تاریک تر می کنند و چه بسا این سوء ظن ها منجر به ضرب و شتم، طلاق، قتل و... شود.
37. ثبت نکردن مطالب زمان خواستگاری؛ در هنگام خواستگاری، دو خانواده معمولاً داغ هستند. اکثر مطالبی که خانواده عروس می گوید، خانواده داماد قبول می کند و داماد هم چون تازه آشنا بوده، بدون تردید و آینده نگری موضوعاتی را پیشنهاد می دهد تا به عروس احترام بگذارد. پس از مدتی که داماد به خود می آید می بیند موقع خواستگاری داغ بوده و حرف های نسنجیده زده یا پذیرفته و از توان او خارج است. در نتیجه به طور کلی منکر می شود و به دنبال آن نزاع ها و درگیری های لفظی و کوچک کردن یکدیگر با غیبت و فرستادن پیغام ها شروع می شود.
38. دوستان سابق و حفظ روحیه گذشته؛ گاهی مرد تا دیروقت با دوستانش بیرون از منزل دنبال تفریح و بگو بخندند و توجه ندارند که دل همسرش مثل سیر و سرکه می جوشد و انتظار آمدن شوهرش را می کشد و...
39. توهین و تحقیر؛ یکی از عوامل بروز اختلافات، توهین و فحش دادن به همسر و اقوام و والدین یکدیگر است. خداوند در قرآن کریم می فرماید: «ای کسانی که ایمان آورده اید، نباید گروهی از مردان شما گروه دیگر را استهزاء و مسخره کنند، شاید آنها که مورد تمسخر قرار گرفته اند از این ها بهتر باشند و همچنین هیچ گروهی از زنان نباید زن دیگری را مورد مسخره قرار دهند چرا که ممکن است آنها که مورد اهانت قرار گرفته اند از آنانی که مسخره می کنند بهتر باشند.» (87)
40. سُستی مرد در عمل به کارهای روزانه منزل؛ زن برای اداره منزل و آماده کردن غذا و مانند آن نیاز دارد که مرد برخی از کارهای بیرون منزل، از قبیل خرید مایحتاج را انجام دهد.
41. وسواس؛ داشتن شک و تردید انسان نسبت به صحیح انجام دادن نظافت بدن، منزل، وضو و غسل، و یا شک و بدبینی نسبت به شوهر و یا زن می باشد. که همه این ها در صورتی انسان در صدد اصلاح خود نباشد منشأ اختلاف و ناراحتی های روحی برای خود فرد و اعضای خانواده می گردد.
بر این اساس، امام صادقعلیه السلام می فرمایند: «شیطان می خواهد با وارد کردن شک، شما از او اطاعت کنید، راه درمان، آن است که شما گوش به حرف شیطان ندهید و به شک توجه نکنید، زمانی که توجه نکردید، شیطان دیگر برنمی گردد.» (88)
42. بچه دار نشدن؛ این امر در برخی از زوجین به اختلاف منجر می شود. اگر چه این امر با سازش و توکل به خدا حل می شود و یا در نهایت با آوردن بچه ای از پرورشگاه.
43. ماندن بیش از حد مرد در خانه؛ اگر زندگی از این تنوع خارج شد، به طوری که زن و مرد شب و روز دائم با هم بودند، دیگر آن جاذبه و کشش قبلی نیست و گاهی ماندن زیاد مرد در منزل (بیهوده) موجب بروز اختلاف می شود، به ویژه مردانی که در حیطه و محدوده کار زن وارد می شوند.
44. ازدواج داد و ستدی؛ در این میان گاهی از اوقات، جوان برای این که برادر یا خواهرش ازدواج کند، مجبور می شود دختری یا پسری را قبول کند که چندان علاقه به وی ندارد؛ نتیجه این نوع ازدواج ها، عدم سازش بین زوجین و بروز اختلافات است.
45. اعتماد به انتخاب دیگران؛ برخی جوانان بر اساس اعتمادی که روی حرف خواهر یا مادر یا استاد یا رفیق دارند، بدون تحقیق و بررسی راضی به زندگی با دختر یا پسری می شوند که اعتماد درست نبوده، در نتیجه به خاطر عدم علاقه به همسرش زندگی شان از نشاط لازم برخوردار نیست.
46. عدم نظارت بر رفت و آمدها؛ برخی از جوانان در ابتدای ازدواج به خاطر نداشتن تجربه و عدم مدیریت صحیح در زندگی، و برای این که به اصطلاح خودشان سخت بر همسرشان نگیرند و کاملاً خانم شان از آنان راضی باشد، همسرشان را در رفت و آمدها با دوستان دوران دبیرستان و دوستان دانشگاهی اش آزاد می گذارند. این عدم نظارت مرد و راهنمایی نکردن او همسرش را، گاهی از اوقات منشأ اختلاف و عدم سازش زن می گردد.
47. توجه بیشتر به حرف دیگران؛ یکی از علل اختلاف بین زن و شوهر توجه آنان به حرف دیگران است، به گونه ای که به حرف دیگران بیشتر از حرف همسرش گوش می دهد و زود تحت تأثیر قرار می گیرد.
48. فاش کردن راز زندگی و نقطه ضعف ها؛ گفتن مسائل جزیی و خصوصی زندگی برای والدین و دیگران، زن یا مرد را به شدت ناراحت می کند و موجب درگیری می شود.
49. عدم صداقت، و ظاهر سازی؛ گزافه گویی و خودستایی های بی مورد و دروغ گفتن و... باعث می شود که دو خانواده از همان ابتدا به هم بدبین شوند و نزاع و اختلاف بین آنها روز به روز شدت یابد.
50. فقر و بی کاری؛ وقتی مرد بیکار باشد توان اداره نمودن خانواده خویش را با این مخارج ندارد و زن هم، فقط تا مدتی می تواند تحمل کند.
بر این اساس، حضرت پیامبر اکرمصلی الله علیه وآله وسلم می فرمایند: «فقر و تنگدستی در بسیاری از افراد باعث کفر و بی ایمانی می گردد.» (89)

نتیجه گیری
 

مباحثی که در این مقاله به آنها پرداخته شد و نتایجی که از این مقاله عاید ما می گردد به شرح ذیل می باشد:
1. هر یک از مرد و زن نسبت به یکدیگر وظایف خود را بداند و به خوبی و بدون چون و چرا، آن وظایف را رعایت نماید.
2. زن کانون مهر و محبت است و بهترین کلید همسرداری را محبت می داند.
3. کسی می تواند در زندگی خود موفق شود که خوی نرم و انعطاف پذیری داشته باشد.
4. مردان باید از زنان نامحرم چشم بپوشند و جز به همسر خویش، به دیگری نظر نیفکند.
5. هر مرد و زنی ویژگی خاص خود را دارد و در قابلیت ها و توانایی ها به هیچ وجه نمی توان مرد یا زن خود را با مرد یا زن دیگر مقایسه نمود.
6. قدردانی و تشکر از زحمات همسر، او را برای کارهای بهتر خانه داری کردن تشویق می کند و نسبت به زندگی دلگرم می شود.
7. سخت گیری و بدگمانی بیش از حد مرد، چه بسا زن با عفت و پاک دامن را به سوی آلودگی می برد.
8. سنگین ترین اعمال که در میزان اعمال قرار می گیرد، حسن خلق است.
9. فاش کردن راز همدیگر، روابط مرد و زن و بنیان خانواده را تلخ می کند و اعتماد و اطمینان و احترام آنها از بین می رود.
10. زن نمی تواند حق خدا را ادا کند مگر اینکه حق شوهرش را ادا کند.
11. زن و مرد وظیفه دارند نسبت به پدر و مادر و اقوام یکدیگر احترام بگذارند. چه بسا بی توجهی و بی احترامی هر یک نسبت به والدین و بستگان دیگری منشأ اختلاف شوند.
12. عدم درک یکدیگر بدین معناست که زن و شوهر به خوبی از خواسته های مادی و معنوی همدیگر آگاه نمی باشند.

پی‌نوشت‌ها:
 

1. اقتباس از کتاب هنر همسرداری، صص 18- 84
2. بحارالأنوار، ج 103، ص 228
3. بحارالأنوار، ج 104، ص 225
4. شرح غررالحکم و دررالکلم، ج 4، ص 165
5. نساء/ 19
6. آیین کامیابی، ص116
7. مستدرک الوسائل، ج 14، ص 250، ح 6
8. وسائل الشیعه، ج 15، ص 251
9. خانواده در اسلام، ص 59
10. بحارالأنوار، ج 72، ص 102
11. بقره/ 83
12. غررالحکم و دررالکلم، ص 436
13. غررالحکم و دررالکلم، ص 385
14. میزان الحکمه، ج 1، ص 805
15. بحارالأنوار، ج 2، ص 227
16. وسائل الشیعه، ج 2، ص 643
17. وسائل الشیعه، ج 14، ص 122
18. تحف العقول، ص 201
19. بحارالأنوار، ج 7، ص 232
20. بحارالأنوار، ج 103، ص 225
21. غررالحکم و دررالکلم، ج 2، ص 65
22. غررالحکم و دررالکلم، ج 2، ص 250
23. غررالحکم و دررالکلم، ج 1، ص 270
24. مستدرک الوسائل، ج 3، ص 61
25. مستدرک الوسائل، ج 2، ص 397
26. اصول کافی، ج 2، ص 350
27. جامع السعادات، ج 2، ص 142
28. میزان الحکمه، ج 4، ص 287
29. وسائل الشیعه، ج 12، ص 110
30. بحارالأنوار ج 75، ص 5
31. وسائل الشیعه، ح 25524
32. وسائل الشیعه، ج 14، ص 18
33. نهج الفصاحه، ح 1012
34. بحارالأنوار، ج 74، ص 191
35. مائده/ 91
36. غررالحکم و دررالکلم، ج 1، ص 126
37. اقتباس از کتاب هنر همسرداری، صص 94- 158
38. بحارالأنوار، ج 103، ص 235
39. محجه البیضاء، ج 3، ص 289
40. بحارالأنوار، ج 71، ص 374
41. اصول کافی، ج 2، ص 99
42. اصول کافی، ج 2، ص 108
43. اصول کافی، ج 2، ص 108
44. نهج الفصاحه، ج 1، ص 592، ح 2892
45. وسائل الشیعه، ج 14، ص 15
46. نهج الفصاحه، ج 1، ص 592
47. نهج الفصاحه، ج 1، ص 72
48. مستدرک الوسائل، ج 2، ص 548
49. وسائل الشیعه، ج 14، ص 212
50. مستدک الوسائل، باب 65، ص 41
51. بحارالأنوار، ج 103، ص 253
52. فروع کافی، ج 5، ص 507
53. مستدرک الوسائل، ج 2، ص 552
54. وسائل الشیعه، ح 25552
55. حلیه المتقن، ج 14، ص 15
56. بقره/ 186
57. تحریم/ 9
58. تفسیر نورالثقلین، ج 1، ص 438
59. حلیه المتقین، ج 14، ص 15
60. وسائل الشیعه، ج 14، ص 153
61. غررالحکم و دررالکلم، ص 222
62. نهج البلاغه، حکمت 234
63. میزان الحکمه، ج 1، ص 835
64. مکارم الأخلاق، ص 198
65. مکارم الأخلاق، ص 202
66. مکارم الأخلاق، ص 414
67. بحارالأنوار، ج 103، ص 252
68. اقتباس از کتاب آیین همسرداری، صص 177- 236
69. فروع کافی، ج 5، ص 508
70. وسائل الشیعه، ج 14، ص 163
71. وسائل الشیعه، ج 14، ص 10
72. نهج الفصاحه، ح 621
73. مستدرک الوسائل، ج 17، ص 86
74. نهج الفصاحه، ح 187
75. نهج الفصاحه، ح 754
76. نهج البلاغه، حکمت 136
77. وسائل الشیعه، ج 14، ص 100
78. میزان الحکمه، ج 2، ص 776
79. غررالحکم و دررالکلم، ف 77، ح 1474
80. بحارالأنوار، ج 73، ص 246
81. نهج الفصاحه، ح 2177
82. غررالحکم و دررالکلم، ف 1، ح 859
83. بحارالأنوار، ج 77، ص 235
84. غررالحکم و دررالکلم، ف 73، ح 23
85. غررالحکم و دررالکلم، ف 77، ح 152
86. میزان الحکمه، ج 10، ص 4330
87. حجرات/ 11
88. میزان الحکمه، ج 11، ص 4670
89. بحارالأنوار، ج 73، ص 246
 

منابع پایانی
1. قرآن کریم.
2. ابن شعبه، حسین بن علی، تحف العقول عن آل الرسولصلی الله علیه وآله وسلم، ترجمه صادق حسن زاده، انتشارات مؤسسه نشر اسلامی، بی چا، قم، 1374ش.
3. امیرالمؤمنین، علی بن ابیطالبعلیه السلام، غررالحکم و دررالحکم، ترجمه محمد علی انصاری قمی، انتشارات مهر آئین، بی چا، بی جا، 1378ش.
4. امیرالمؤمنین، علی بن ابیطالبعلیه السلام، نهج البلاغه، انتشارات مرکز البحوث السلامیه، بی چا، بیروت، 1387ق.
5. بارکر، چارلز، آیین کامیابی، ترجمه هوشیار رزم آزما، انتشارات سپنج، بی-چا، بی جا، 1373ش.
6. پیامبر اسلام، محمد بن عبدا...صلی الله علیه وآله وسلم، نهج الفصاحه: مجموعه کلمات قصار حضرت رسولصلی الله علیه وآله وسلم، مترجم و گردآورنده ابوالقاسم پاینده، انتشارات بدرقه جاوید، بی چا، بی جا، 1386ش.
7. حویزی، عبدالعلی بن جمعه، تفسیر نورالثقلین، انتشارات مطبعه الحکمه، بی-چا، بی جا، 1412ش.
8. صدری، حسن، هنر همسرداری، انتشارات میراث ماندگار، چاپ چهارم، قم، 1386ش.
9. طبرسی، رضی الدین ابی نصر الحسن بن الفضل، مکارم الاخلاق، انتشارات دارالکتب الاسلامی، بی چا، بی جا، 1376ق.
10. عاملی، محمد بن حسن، وسایل الشیعه، انتشارات مکتبه الاسلامیه، 1339ق.
11. کاشانی، فیض، محجه البیضاء فی تهذیب الإحیاء، دفتر انتشارات اسلامی قم، بی چا، قم، 1361-1362ش.
12. کلینی، محمد بن یعقوب، اصول کافی، انتشارات مکتب صدوق، بی چا، تهران،1381ق.
13. کلینی، محمد بن یعقوب، فروع کافی، محمدهادی بن محمدصالح المازندرانی، انتشارات دارالحدیث، بی چا، قم، 1387ش.
14. مؤسسه فرهنگی هنری قدر ولایت، خانواده موفق (120 اصل همسرداری و تربیت فرزند)، مؤسسه فرهنگی هنری قدر ولایت، چاپ دوم، تهران، 1389ش.
15. مجلسی، محمدباقر، بحارالانوار، انتشارات وزارت ارشاد اسلامی، چاپ اول، تهران، 1365ش.
16. مجلسی، محمدباقر، حلیه المتقین، انتشارات تهران ناس، بی چا، تهران، 1372ش.
17. محدث، جلال الدین، شرح غرر و درر تمیمی آمدی، ترجمه محمد علی انصاری، انتشارات دانشگاه تهران، بی چا، تهران، 1346ش.
18. محمدی ری شهری، محمد، میزان الحکمه، انتشارات دارالحدیث، چاپ اول، قم، 1375ش.
19. محمدی نیا، اسدا...، آیین همسرداری، انتشارات سبط اکبرعلیه السلام، چاپ پنجم، قم، 1388ش.
20. مظاهری، حسین، خانواده در اسلام، انتشارات بنیاد خیریه فرهنگی المهدی، بی چا، بی جا، 1384ش.
21. نراقی، محمد مهدی، جامع السعادات، انتشارات دارالنعمان، بی چا، نجف اشرف، بی تا.
22. نوری طبرسی، حسین، مستدرک الوسایل الشیعه، انتشارات مؤسسه آل البیت لإحیاء الثرات، بی چا، بیروت، 1987م.


دوشنبه 15/7/1392 - 12:42
ازدواج و همسرداری
سیره پیشوایان در رفتار با همسر
نویسنده:عسکری اسلام‏پور کریمی

مقدّمه

خداوند متعال، رسول خدا صلی‏الله‏علیه‏و‏آله 1 و اهل‏بیت علیهم‏السلام او را برای اهل عالم، به ویژه پیروانشان، به عنوان الگو آفریده است. مسلمانان جهان وظیفه دارند در تمام شئونات زندگی ـ اعم از فردی، اجتماعی، سیاسی، اخلاقی و غیره ـ به آنان اقتدا نمایند.
یکی از نکات قابل توجّه در سیره پیشوایان معصوم علیهم‏السلام نحوه رفتار آنان با همسران‏شان است. هر چند به خاطر طبیعت موضوع و نیز شرایط اجتماعی، حجم شواهد و مواردِ بر جای مانده در تاریخ، در این خصوص فراوان نیست؛ همین اندک نیز بسیار ارزشمند و گویاست.

احترام به همسر

احترام به همسر از عواملی است که در تربیت فرزندان، تأثیر فراوانی دارد. مادری که در خانه، عزیز باشد و مورد تکریم شوهرش قرار گیرد، با روحی سرشار از عاطفه و آرامش و احساسِ شخصیت، فرزندان را تربیت خواهد نمود. به عکس اگر همسر در خانه مورد آزار و اذیت روحی و جسمی قرار گیرد و شخصیتش در خانه و پیش فرزندان تحقیر شود، بدیهی است که از روان سالمی برخوردار نخواهد بود و در نتیجه، آرامش خود را از دست داده و اضطراب و نگرانیِ او در فرزندان نیز تأثیر خواهد گذاشت.
انسان در دوران زندگی با حوادث و مسائلی رو به رو می‏شود که او را نگران و متأثر می‏سازد. فردی که احساس کند از طرف دیگران مورد ستم واقع شده، اگر برای رسیدن به حقّ خود تلاش کند و نتواند به آن برسد، دچار نگرانی خواهد شد. حال اگر برای زن یا شوهر چنین مشکلی پیش آید و با حالت تأثر وارد خانه شود، ممکن است گلایه کرده و از همسر انتظار داشته باشد که در این شرایط به او کمک کند و از او دفاع نماید. و در نتیجه، هر گونه تصوّرِ کوتاهی را در این رابطه دور از انتظار می‏داند.
همسر در این حالت‏های ویژه، باید سعی کند با مهربانی، احترام و دلجویی چنان رفتار کند که از اندوه و تأثر او بکاهد. در چنین شرایطی، سخنان منطقی و محترمانه همسر می‏تواند اثبات نماید که: من در دفاع از حقّ تو کوتاهی نکرده‏ام و آنچه مصلحت بوده و توان داشتم، در این رابطه انجام داده‏ام.
حضرت زهرا علیهاالسلام پس از رحلت رسول مکرّم اسلام صلی‏الله‏علیه‏و‏آله وقتی «فدک» را به ناحق از او گرفتند، برای دفاع از حقّ خویش و بازگرداندن حقّش نزد خلیفه وقت رفت؛ اما با ارائه استدلال‏های منطقی، موفّق نشد حقّ خود را بستاند، بنابراین با ناراحتی و تأثر شدید وارد منزل شد و اظهار ناراحتی نمود. حضرت زهرا علیهاالسلام شوهرش علی علیه‏السلام را مورد خطاب قرار داد و گفت:
«... هیچ‏کس از من دفاع نکرد و از ظلم آنها جلوگیری ننمود، خشمگین از خانه بیرون رفتم و پریشان و با شکست و افسردگی بازگشتم، و تو این‏گونه پریشان نشسته‏ای! تو همان بودی که گرگان عرب را صید می‏کردی و اکنون زمین‏گیر شده‏ای! یا علی! نه گویندگان را مانع هستی و نه یاوه‏گویان را دافع! اختیار از کفم رفته،... از اینکه با تو این‏گونه سخن می‏گویم نزد خدا عذر می‏خواهم، خواه مرا یاری کنی، یا واگذاری! ای وای بر من در هر پگاه که تکیه‏گاهم از کف بیرون رفت و بازویم بی‏رمق گشت.»
علی علیه‏السلام با لحنی محترمانه همسر مهربانش را دلداری داد و فرمود:
«ویل و وای بر تو مباد؛ بلکه وای بر دشمنان تو باد! ای دختر برگزیده خدا و یادگار نبوّت، از اندوه و غصّه دست بردار. به خدا سوگند! من در انجام وظیفه سستی نکردم و آنچه قدرت و توان داشتم، انجام دادم.»
حضرت علی علیه‏السلام آن‏چنان با خونسردی، متانت، دلجویی و احترام در برابر ناراحتی و شکوِه حضرت زهرا علیهاالسلام برخورد می‏نماید، که حضرت فاطمه علیهاالسلام آرام می‏گیرد و می‏فرماید:
«خداوند مرا کفایت می‏کند.»
و بدین‏گونه کار آنها را به خدا وامی‏گذارد و ساکت می‏شود.2
علی علیه‏السلام همواره مواظب بود که از حزن و اندوه زهرا علیهاالسلام که بعد از پدر بزرگوارش بسیار زیاد شده بود، بکاهد. زهرا علیهاالسلام به پدرش پیامبر صلی‏الله‏علیه‏و‏آله علاقه زیادی داشت. حضرت می‏فرمود: «پیراهن پدرم را به من بدهید.» و چون پیراهن را می‏گرفت، آنقدر آن را می‏بویید تا بیهوش می‏شد. علی علیه‏السلام می‏فرماید:
«پیامبر صلی‏الله‏علیه‏و‏آله را در پیراهنش غسل دادم و چون وضع زهرا علیهاالسلام را مشاهده کردم که با بوییدن آن پیراهن بیهوش می‏شود، آن را پنهان نمودم.»3
حضرت علی علیه‏السلام خود درباره چگونگی برخورد با همسرش می‏فرماید:
«به خدا سوگند! هرگز کاری نکردم که فاطمه خشمگین شود و او را به هیچ کاری مجبور نکردم... او نیز هرگز مرا خشمگین نکرد و برخلاف میل باطنی من، قدمی برنداشت.»4
برای به تصویر کشیدن بالاترین حدّ تکریمِ امام حسین علیه‏السلام به فرزند و همسرش نیز اشعار آن حضرت بهترین شاهد است. آن حضرت در روز عاشورا در مورد همسرش «رباب» و دخترش «سکینه» می‏فرماید:
لَعَمْرُکَ اِنَّنی لَاُحِبُّ داراً تَکُونُ بِها سَکینَةٌ و الرُّبابُ
اُحِبُّهُما وَ أبذُلُ جُلَّ مالی و لیس لِعاتِبٍ عندی عتابٌ
به جان تو سوگند! من خانه‏ای را دوست دارم که در آن سکینه و رباب باشند. من آنها را دوست دارم و عمده اموالم را می‏بخشم به آنان و کسی را شایسته نیست مرا سرزنش کند.5

یاریِ همسر

از مسایلی که در زندگی مشترک زن و شوهر مطرح و در سعادت و خوشبختی و نشاط خانواده تأثیر به سزایی دارد، انجام کارهای مربوط به زندگی و تأمینِ نیازها و انجام کارهای خانه است. این مسئله اگر به صورت عادلانه و صحیح حلّ شود و هریک از زن و شوهر وظیفه خود را به خوبی انجام دهند، بسیاری از مشکلات پیش نخواهد آمد و صفا و صمیمیت در محیط خانواده حاکم خواهد شد. حضرت علی و حضرت زهرا علیهماالسلام در آغاز زندگی مشترک برای تعیین مسئولیتشان در کانون خانواده، خدمت رسول خدا صلی‏الله‏علیه‏و‏آله رسیدند و از آن حضرت درخواست داوری نمودند. رسول خدا صلی‏الله‏علیه‏و‏آله کارهای درون خانه را برعهده حضرت فاطمه علیهاالسلام گذاشت و کارهای بیرون خانه را به حضرت علی علیه‏السلام سپرد. فاطمه علیهاالسلام می‏فرماید:
«جز خدا کسی نمی‏داند که من چه اندازه خوشحال شدم از اینکه کارهای درون خانه به من واگذار شد و از کارهای بیرون خانه و معاشرت و تماس با مردان معاف شدم.»6
در همین زمینه در سخنی از امام باقر علیه‏السلام آمده است:
«فاطمه علیهاالسلام در خانه علی علیه‏السلام کارِ خانه؛ خمیر کردن، نان پختن و نظافت را به عهده گرفت. علی علیه‏السلام نیز کارهای بیرون خانه را، مانند: آوردن هیزم و تهیه مواد خوراکی به عهده داشت.»7
علی علیه‏السلام به کارهای بیرون خانه اکتفا نمی‏کرد بلکه در کارهای خانه نیز شرکت می‏جست. آن حضرت با علاقه‏ای که به زهرا علیهاالسلام داشت، به او کمک می‏کرد. حضرت، عدس پاک می‏نمود، خانه را جارو می‏کرد و در دستاس کردن، همسرش را یاری می‏نمود.
امام صادق علیه‏السلام می‏فرماید:
«علی علیه‏السلام هیزم می‏آورد، آب مورد نیاز خانه را تأمین می‏کرد و خانه را جارو می‏نمود. حضرت زهرا علیهاالسلام نیز آرد می‏کرد، خمیر آماده می‏نمود و نان می‏پخت.»8
از برخی روایات استفاده می‏شود که حضرت علی علیه‏السلام بعضی اوقات در کارهایی مانند تهیه آرد و آسیاب کردن نیز به کمک همسرش حضرت زهرا علیهاالسلام می‏شتافت.
روزی رسول خدا صلی‏الله‏علیه‏و‏آله به خانه علی علیه‏السلام وارد شد، ناگاه مشاهده کرد دختر و دامادش با محبّت بی‏نظیر در کنار هم نشسته، و با همکاری به آرد کردن «جو» مشغولند.
پیامبر صلی‏الله‏علیه‏و‏آله خطاب به آنان فرمود:
اَیُّکُما اَعیی؛ کدام یک از شما خسته‏تر هستید، تا من به جای او نشسته، کارش را انجام دهم؟
علی علیه‏السلام فرمود: ای رسول خدا! دخترت فاطمه، خسته‏تر است.
آن حضرت کنار دامادش نشست و با هم به دستاس کردن مشغول شدند.9

پرستاری از همسر

هنگامی که حضرت زهرا علیهاالسلام به سبب ستم و ضرب و شتمِ دشمنان، زمان ارتحالش فرا رسید، در رابطه با تشییع بدن مطهّر، محلّ دفن و چگونگی غسلش سفارش‏هایی به شوهرش علی علیه‏السلام کرد. آن حضرت نیز به همان وصیّت عمل نمود. به علاوه علی علیه‏السلام در هنگام بیماری همسرش، مانند پرستاری دلسوز از او مراقبت می‏نمود. امام سجّاد علیه‏السلام از پدرش امام حسین علیه‏السلام نقل می‏کند:
وقتی حضرت زهرا علیهاالسلام بیمار شد، به علی علیه‏السلام سفارش کرد جریان کسالت او را به کسی خبر ندهد. علی علیه‏السلام نیز چنین کرد و کسی را در جریان کسالت زهرای اطهر علیهاالسلام قرار نداد و خود آن حضرت پرستاری و مراقبت از همسرش را به عهده گرفت و اسماء نیز به او کمک می‏کرد. چون هنگام ارتحال فرا رسید حضرت زهرا علیهاالسلام به شوهرش سفارش کرد که او عهده‏دار مراسم تجهیز و دفنش شود؛ شبانه او را دفن نماید و محلّ دفن را پنهان نگه دارد. علی علیه‏السلام نیز چنین کرد؛ اما پس از دفن آن حضرت، حزن و اندوه فراوان او را فراگرفت و اشک‏های مبارکش بر گونه‏هایش جاری گردید. رو به مرقد مبارک پیامبر نمود و فرمود:
«السّلام علیک یا رسول‏اللّه، عنّی و عن ابنتکَ النّازلَةِ فی جوارک، و السّریعةِ اللحاق بِکَ، قل یا رسول‏اللّه عن صفیّتِکَ صبری! وَ رَقَّ عنها تجلُّدی... فَلَقَدْ اُسْتُرْجِعتِ الودیعَةُ، وَ اُخِذَتِ الرَّهینَةُ، اَمّا حُزنی فسَرْمَدٌ وَ امّا لَیلی فَمُسَهَّدٌ...10؛ سلام و درود من بر تو ای رسول خدا! و از دختر عزیزی که پس از رحلت به سرعت به تو پیوست! ای پیامبر عزیز! در اثر مفارقت زهرا توانم، به ناتوانی و صبرم، به کم‏صبری تبدیل گشت! ای نجات دهنده عالم هستی! امانت از من گرفته شد! امّا بدان که بعد از این، دیگر حزن و اندوه من همیشگی است، و شب‏ها از فراق فاطمه خواب به چشمم نخواهد رفت!»
علی علیه‏السلام بعد از سلام دادن و درد دل با رسول‏خدا صلی‏الله‏علیه‏و‏آله طبق وصیّت همسرش، او را شبانه دفن کرد و قبر او را پنهان نمود و برای عملی شدن وصیّتِ زهرا علیهاالسلام و اینکه قبر وی پنهان بماند، با کسانی که می‏خواستند با نبش قبر، محلّ دفن آن حضرت را پیدا نمایند، با سرسختی برخورد نمود. علی علیه‏السلام وقتی متوجّه نیّت دشمنانِ اهل‏بیت شد، در حالی که لباسِ مخصوص زمان جنگ بر تن داشت، خشمگین به سوی قبرستان «بقیع» حرکت کرد و به شمشیرش «ذوالفقار»، تکیه زد و فرمود:
«من، علیّ بن ابی‏طالب هستم؛ مشاهده می‏کنید که با چه وضعی به اینجا آمده‏ام. به خدا سوگند! اگر دست به سنگ یکی از این قبرها بزنید، با شمشیر با همه شما نبرد خواهم نمود.»11

توجّه به خواستِ همسر

امام حسین علیه‏السلام به خواست، علاقه و حسّ زیبایی دوستی همسرش، توجّه خاصّی می‏نمود و برخی اوقات به همین خاطر با انتقادات اصحاب و دوستان خود رو به رو می‏شد؛ ولی به خواستِ طبیعی و مشروع همسر خویش احترام می‏گذاشت.
جابر از امام باقر علیه‏السلام نقل می‏کند:
عدّه‏ای بر امام حسین علیه‏السلام وارد شدند؛ ناگاه فرش‏های گران‏قیمت و پشتی‏های فاخر و زیبا را در منزل آن حضرت مشاهده نمودند. عرض کردند: ای فرزند رسول خدا! ما در منزل شما وسایل و چیزهایی مشاهده می‏کنیم که ناخوشایند ماست (وجود این وسایل در منزل شما را، مناسب نمی‏دانیم.)! حضرت فرمود: اِنّا نتزوِّج النّساءَ فنُعطیهنّ مهورهنَّ فیشترین ما شئنَ لَیس لَنا منه شی‏ءٌ؛ ما بعد از ازدواج، مهریّه همسران‏مان را پرداخت می‏کنیم و آنها هر چه دوست داشتند، برای خود خریداری می‏کنند. هیچ‏یک از وسایلی که مشاهده نمودید، از آنِ ما نیست.»12
در روایت دیگر نقل شده که از امام صادق علیه‏السلام سؤال شد: آیا خرید جواهرات برای زینت بچّه‏ها درست است؟ حضرت فرمود: «علیّ بن الحسین علیه‏السلام برای بچّه‏ها و همسرانش زیورآلات از نوع طلا و نقره تهیه می‏کرد و آنها را با آن زیورها می‏آراست.»13
از این روایات و نظایر آن، به خوبی استفاده می‏شود که امام سجّاد علیه‏السلام به حسّ زیبایی دوستی همسر خود احترام می‏گذاشت و امکانات لازم را در حدّ متعارف آن زمان، برای آنها فراهم می‏نمود.

آراستن خویش برای همسر

اسلام، دین فطرت است و به احساسات و عواطف افراد جامعه توجّه دارد. در سرشت هر مرد و زنی، زیبایی خواهی و آراسته‏گری نهفته است؛ لذا در اسلام بر آراستن خویش، پوشیدن لباس زیبا و استفاده از عطر و بوی خوش، تأکید زیادی شده است. سفارش شده که زن و شوهر خود را برای یکدیگر بیارایند و ظاهر خود را جذّاب و دوست داشتنی و زیبا نمایند. این عمل علاوه بر اینکه به خواست و علاقه طرف دیگر است، عفّت و پاکدامنی را در جامعه تقویت می‏کند. پیامبر گرامی اسلام صلی‏الله‏علیه‏و‏آله می‏فرماید:
«لباس‏های خود را تمیز کنید، موهای خود را اصلاح نمایید، مسواک بزنید و آراسته و پاکیزه باشید که بنی‏اسرائیل چنین نکردند و زنانشان بدکار شدند.»14
امامان علیهم‏السلام نیز به این مطلب توجّه خاصّی داشتند. این بزرگواران خود را برای همسرانشان آراسته و مرتّب می‏کردند، لباس مناسب می‏پوشیدند و موهای خود را رنگ می‏زدند.
حسن بن جهم ـ از دوستان امام کاظم علیه‏السلام ـ گوید:
آن حضرت را دیدم که موهای خود را خضاب کرده است، گفتم: فدایت شوم، شما هم خضاب می‏کنید؟!
حضرت فرمود: آری، اصلاح و مرتّب بودن وضع، بر عفّت زنان می‏افزاید. زنانی بودند که پاکدامنی را رها کردند به این دلیل که شوهرانشان اصلاح و مرتّب بودن خود را رها کردند.
سپس فرمود: دوست داری همسرت را در حالی همانند حال خودت که خود را آراسته ننموده‏ای، ببینی؟
گفتم: نه!
فرمود: او نیز چنین است.
آنگاه فرمود: نظافت و استعمال بوی خوش و اصلاح مو، از اخلاق پیامبران است.15
یکی از دوستان امام باقر علیه‏السلام به نام حکم بن عتیبه می‏گوید:
در خانه‏ای زیبا و آراسته خدمت آن حضرت رسیدم، لباس زیبا و رنگینی پوشیده بود که آثار رنگ لباس بر دوش حضرت دیده می‏شد. خیلی شگفت‏زده شدم. گاهی، به خانه نگاه می‏کردم، گاهی به وضع لباس آن حضرت!
حضرت علیه‏السلام فرمود: این حالت، چطور است؟
عرض کردم: چه بگویم از این لباسی که به تن کرده‏اید؟ این لباس، مربوط به افراد نوجوان است.
حضرت فرمود: ای حکم! چه کسی زینت‏ها و چیزهای پاکیزه‏ای را که خداوند برای بندگانش آفریده است، حرام کرده؟ اینها از چیزهایی است که خداوند برای بندگانش آفریده است؛ اما این خانه که مشاهده می‏کنی مربوط به همسر من است و من تازه ازدواج کرده‏ام.16 لباسی که مشاهده می‏کنی و همچنین حضور من در این خانه، به خاطر همین موضوع است.
حسن زیّاتِ بصری نقل می‏کند:
با یکی از دوستانم خدمت امام باقر علیه‏السلام رسیدیم. او را در خانه‏ای زیبا، با لباس زیبا در حالی که سرمه کشیده بود، دیدیم. سپس سؤالاتی از آن حضرت نمودیم، ایشان متوجّه شد که ما از وضع لباس و خانه آن حضرت شگفت‏زده شده‏ایم. حضرت فرمود: فردا با دوستت نزد من بیا. همان‏طور که حضرت فرموده بود، روز بعد در منزلی که او بیشتر وقت‏ها آنجا تشریف داشت، رفتیم. مشاهده کردیم که در خانه، جز حصیر، چیزی نیست و حضرت لباس زبر و خشن به تن دارد.
حضرت فرمود: دیروز شما پیش من آمدید، در حالی که من در خانه‏ای بودم که مربوط به همسرم بود و آن وسایل موجود در خانه، متعلّق به اوست. او خود را آرایش کرده بود که من هم خود را برای او آراسته و مزیّن نمایم.
سپس به من فرمود: شبهه‏ای در ذهنت ایجاد نشود.
گفتم: به خدا سوگند! برایم شبهه‏ای ایجاد شد؛ ولی الآن متوجّه شدم حقیقت آن است که شما فرمودید و خداوند، شبهه را از قلبم بیرون نمود.17
با دقّت در روایات مذکور، روشن می‏شود که امامان معصوم علیهم‏السلام چه اندازه به آرایش و زینت خود برای رعایت حال همسرانشان توجّه داشتند؛ تا جایی که گاهی اوقات دوستان و اصحاب آنها به شدّت شگفت‏زده شده و نسبت به وضع لباس و خانه آنها پرسش می‏کردند. شاید آن بزرگواران با چنین رفتاری می‏خواستند با آداب و رسوم غلط و بی‏توجّهی به همسر مبارزه کنند و منطق صحیح اسلامی را برای شیعیانشان ترسیم نمایند.

گذشت از لغزش‏های همسر

برای افرادی که مدّت‏ها با هم زندگی کرده‏اند و در امور زیادی منافع واحدی دارند، سر زدن لغزش و اشتباه و خطا، امری عادی و متعارف است؛ بنابراین، لازم است با بردباری از خطاها و اشتباهات یکدیگر چشم پوشی نمایند. زن و شوهر در برابر کلمات تند و خشنی که برخی وقت‏ها به خاطر شرایط خاص، از طرف مقابل می‏شنوند، باید متانت و سعه صدر داشته باشند. آنان می‏توانند با خونسردی و گفتن چند کلمه محبّت‏آمیز، طرف مقابل را از حالت ناراحتی خارج نمایند.
سیره معصومان علیهم‏السلام چنین بوده است که اشتباه و خطای شناختی و رفتاری همسران را نادیده می‏گرفتند.
اسحاق بن عمّار می‏گوید: به امام صادق علیه‏السلام عرض کردم: حقّ زن بر مرد چیست که با انجام آنها انسان، «نیکوکار» محسوب شود؟
امام علیه‏السلام فرمود: خوراک و پوشاک او را فراهم نماید و اگر خطایی از او سر زد، از او بگذرد.
سپس فرمود: پدرم امام باقر علیه‏السلام همسری داشت که به او آزار می‏رساند؛ ولی پدرم او را مورد عفو و بخشش قرار می‏داد.18

پی نوشت ها

1. احزاب، 21.
2. احتجاج، طبرسی، ج 1، ص 281 و 282.
3. بحارالانوار، ج 43، ص 157، ح 6.
4. کشف الغمّه، ج 1، ص 363.
5. بحارالانوار، ج 45، ص 47.
6. وسائل الشّیعه، ج 14، ص 123.
7. مستدرک‏الوسائل، ج 2، ص 551؛ بحارالانوار، ج 43، ص 31، ح 38.
8 . کافی، ج 5، ص 86، ح 1؛ من لایحضره الفقیه، ج 3، ص 169، ح 3640، باب 2؛ امالی، طوسی، ج 2، ص 274؛ بحارالانوار، ج 43، ص 151، ح 7.
9. بحارالانوار، ج 43، ص 50 و 51، ح 47.
10. نهج البلاغه، خ 193، ص 651.
11. بحارالانوار، ج 43، ص 171.
12. کافی، ج 6، ص 476، ح 1.
13. همان، ص 475، ح 1.
14. نهج‏الفصاحه، ص 72، ش 377.
15. وسایل الشّیعه، ج 14، ص 183؛ کافی، ج 5، ص 567، ح 50.
16. کافی، ج 6، ص 446، ح 1.
17. همان، ص 448 و 449، ح 13.
18. همان، ص 510، ح 1؛ من لایحضره الفقیه، ج 3،

منبع:حوزه
دوشنبه 15/7/1392 - 12:41
مورد توجه ترین های هفته اخیر
فعالترین ها در ماه گذشته
(0)فعالان 24 ساعت گذشته