• مشکی
  • سفید
  • سبز
  • آبی
  • قرمز
  • نارنجی
  • بنفش
  • طلایی
تعداد مطالب : 4549
تعداد نظرات : 278
زمان آخرین مطلب : 3177روز قبل
تاریخ
از نهضت ملی شدن نفت تا كودتا
از نهضت ملی شدن نفت تا كودتا
از نهضت ملی شدن نفت تا كودتا

نویسنده:صادق تهرانی
بعد از انتخابات مجلس شانزدهم در پاییز 1328 و بهار 1329، با تشكیل فراكسیون اقلیت «ملیون‌» به رهبری دكتر محمد مصدق‌، فرصت مناسبی برای طرح مطالبة دیرین خلع ید استعمار پیر انگلیس از ثروت ملی نفت و اوج‌گیری مبارزات استقلال‌خواهانه و ضداستعماری ملت ایران فراهم آمد. سال 1329 در پی بازگشت آیت‌الله كاشانی از تبعید لبنان و استقبال پرشكوه مردم و گروههای سیاسی ملی و تقویت پایگاه اجتماعی جبهه ملی‌، قیام عمومی علیه شركت نفت انگلیس گسترش یافت‌. آیت‌الله كاشانی كه در بهمن 1327 در 70 سالگی با خشونت و ضرب و شتم‌، دستگیر و پس از مدتی حبس در قلعه فلك‌الافلاك خرم‌آباد به لبنان تبعید شده بود، در اول بهمن 1327 طی اعلامیه شدیداللحنی خواستار «لغو امتیاز» نفت شده بود.1 وی در بیانیه‌ای از تبعیدگاه خود، علت واقعی بازداشت و تبعید خود را همین موضوع و اقدام علیه سیاست استعماری انگلیس ذكر كرد. 2 جبهه ملی از بدو تأسیس با همكاری و حمایت نیروهای مذهبی از جمله فداییان اسلام3 ‌به سخن‌گوی اكثریت مردم تبدیل شد. به تعبیر غلامرضا نجاتی‌، در تمام مبارزات سیاسی ـ ملی سالهای 1327 و 1328 و 1329 «جمعیت فداییان اسلام‌» شركت فعال داشت و «نیروی عامل و متحرك جبهه ملی را تشكیل داد.» 4
آیت‌الله كاشانی و «جبهة ملی‌» به رهبری دكتر مصدق در مجلس شورا و مطبوعات و اجتماعات مردمی‌، خواستار ملی شدن صنعت نفت شدند و این خواسته مورد حمایت گروههای كثیر مردم و تنی چند از علمای برجسته نظیر آیت‌الله‌العظمی خوانساری (از مراجع ثلاث قم‌)، آیت‌الله بهاالدین محلاتی‌، آیت‌الله عباسعلی شاهرودی‌، آیت‌الله سیدحسن چهارسوقی‌، آیت‌الله شیخ باقر رسولی‌، آیت‌الله سیدمحمود روحانی قمی‌، آیت‌الله شیخ محمدرضا كلباسی‌، آیت‌الله حاج شیخ مهدی نجفی‌، آیت‌الله فقیه سبزواری و گروه كثیری از روحانیون فعال و مبارز مانند حاج سیدحسین خادمی و حاج شیخ مرتضی مدرسی اردكانی‌، حاج سیدمصطفی سیدالعراقین و... قرار گرفت5 ‌و شوری عجیب در سراسر ایران پدیدار شد. آیت‌الله‌العظمی بروجردی نیز از نهضت نفت «ضمنی ولی آشكارا» حمایت می‌كرد و به علمای تهران نامه نوشت كه نباید با این حركت مخالفت كنند. 6 رزم‌آرا، نخست‌وزیر، این كار را غیرعملی خوانده مردم را از خطرات آن ترساند و در 13 اسفند 1329 مخالفتش را با ملی شدن صنعت نفت‌، در جلسة كمیسیون نفت مجلس‌، تكرار كرد، تا آنجا كه به دلیل اقتدار و موقعیت ویژه‌اش به بزرگ‌ترین مانع تحقق خواست ملی مبدل گردید. وی سرانجام سه روز بعد، در مسجد شاه‌، به ضرب گلولة یك عضو «فداییان اسلام‌» به قتل رسید. 7
پس از دستگیری خلیل طهماسبی به اتهام قتل رزم‌آرا، «یك اعلامیه از طرف نواب صفوی (رهبر فداییان اسلام‌) صادر شد كه در بالای آن «هوالعزیز» نوشته شده بود. این اعلامیه خطاب به شاه صادر شده بود» و «قاطعانه به شاه دستور می‌داد كه باید فرمان آزادی قاتل رزم‌آرا را صادر كند، و برای هرگونه آزاری كه وی در زمان بازجویی توسط پلیس دیده است‌، از او عذرخواهی نماید.» 8 آیت‌الله كاشانی در مصاحبه‌ای نظرش را چنین ابراز داشت‌: «این عمل به نفع ملت ایران بود و این گلوله و ضربه عالی‌ترین و مفیدترین ضربه‌ای بود كه به پیكر استعمار و دشمنان ملت ایران وارد آمد. قاتل رزم‌آرا باید آزاد شود; زیرا این اقدام او در راه خدمت به ملت ایران و برادران مسلمانش بوده است‌.» 9 بنا به خاطرات سیدمحمد واحدی از اعضای برجسته فداییان اسلام و حاج مهدی عراقی‌، رهبران جبهه ملی برای جلوگیری از اقدامات رزم‌آرا و حتی احتمال كودتا توسط وی‌، از فداییان اسلام درخواست می‌كنند كه رزم‌آرا از سر راه نهضت ملی برداشته شود. 10 در جلسه‌ای با حضور نواب صفوی‌، بقایی‌، فاطمی‌، نریمان‌، آزاد، حائری‌زاده‌، سنجابی‌، شایگان و مكی از طرف جبهه ملی حضور پیدا می‌كنند و دكتر فاطمی تأكید می‌كند كه من اصالتاً از طرف خودم هستم و وكالتاً از طرف مصدق (چون كسالت داشت‌) و ایشان گفته‌اند هر تصمیمی كه در این جلسه گرفته شود «برای خود من هم لازم‌الاجرأ است‌.»11 نواب صفوی طی دو جلسه طولانی به شرط اجرای احكام اسلام در صورت به قدرت رسیدن جبهه ملی‌، پیشنهاد اعدام انقلابی رزم‌آرا را پذیرفت و جبهه ملی نیز متعهد شد كه در صورت موفقیت‌، خواسته‌های فداییان اسلام را عملی نماید. 12 همچنین نواب صفوی در این مورد با آیت‌الله كاشانی نیز ملاقات و گفتگو كرد و آیت‌الله كاشانی هم قول داد كه «بگذار مرحله اول رزم‌آرأ برود، بقیه كارها درست می‌شود.» 13 در سندی كه متن بازجویی از خلیل طهماسبی در سال 1334 را نشان می‌دهد، وی صریحاً به جلسات مزبور با رهبران جبهه ملی و آیت‌الله كاشانی اعتراف كرده است ولی از اشخاص فقط نام بقایی و مكی و كاشانی و فاطمی را ذكر كرده است و نسبت به بقیه با عنوان «وكلاء اقلیت كه نامشان در خاطرم نیست‌» پاسخ داده است‌. 14 در دادنامه دادستان ارتش مورخ 18/10/34 علیه فداییان اسلام پس از بازداشت گسترده به دلیل سوءقصد ناموفق به حسین علاء، به سابقه ترور رزم‌آرأ با معاونت «بعضی از نمایندگان اقلیت در دوره شانزدهم مجلس شورای ملی‌» اشاره شده است‌. 15 و پای آیت‌الله كاشانی‌، بقایی‌، حائری‌زاده‌، مصدق و شایگان نیز به میان كشیده شد ولی با اعدام نواب صفوی‌، خلیل طهماسبی و چند تن از فداییان اسلام پرونده بسته شد و در مورد دیگران هم موضوع پی‌گیری نشد. 16 هیكل روزنامه‌نگار شهیر مصری می‌نویسد: بعداً شوهر اشرف (پهلوی) به من گفت وقتی كه خبر ترور رزم‌آرا را به شاه دادند، گیج شد. او نمی‌توانست باور كند كه نخست‌وزیرش بدین طریق از صحنه محو شده باشد. شاه بعد از شنیدن خبر گفت‌: «نمی‌توانم باور كنم‌، نمی‌دانم چه كار بكنم‌»; و سپس ادامه داد: «من كاملاً تنها هستم‌، هیچ كس مشكلات مرا درك نمی‌كند. هر كسی علیه من در حال توطئه چینی است‌ بعضی از آنها سنجیده این كار را می‌كنند و بعضی ناآگاهانه‌. اما این من هستم كه ناچارم تاوان پس بدهم‌.» 17
فردای قتل رزم‌آرا، روز 17 اسفند 1329 كمیسیون نفت پیشنهاد ملی كردن صنعت نفت را تصویب و اعلام كرد. 18
«در همان روزی كه رزم‌آرا به قتل رسید، امیر اسدالله علم شتابزده به سفارت انگلیس رفت و از جانب شاه با مقامات سفارت راجع به دولت آینده مشورت كرد: دولت آینده آیا باید قوی باشد یا بی‌آزار»؟!19 انگلیسیها، به رغم میلشان به سید ضیأالدّین طباطبایی‌، رضایت دادند كه دولتی روی كار بیاید كه نقشی بینابینی بازی كند. شاه و مشاورانش‌، حسین علاء را كه به گفته آبراهامیان‌، «مورد قبول جبهه ملی بود»،20 و «وزیرانش را به توصیة مصدق انتخاب می‌كرد»،21 به عنوان محلل برگزیدند22 تا مخالفت كمتری برانگیخته باشند.
سرانجام در روز 24 اسفند 1329، در پی تظاهرات عظیم مردم در خیابانها، مجلس شورای ملی به اتفاق آرا، اصل ملی شدن صنعت نفت را تصویب كرد. مجلس سنا نیز در 29 اسفند ـ به اتفاق آرا ـ اصل مذكور را تأیید نمود. در روز 5 اردیبهشت 1330 كمیسیون نفت قانون 9 ماده‌ای طرز اجرای ملی شدن صنعت نفت را به اتفاق آرا تصویب كرد و مجلسین نیز در روزهای بعد آن را تأیید نمودند; حسین علاء نیز از نخست‌وزیری استعفا كرد و سمت سابقش‌، وزارت دربار، را مجدداً بر عهده گرفت‌. در محافل سیاسی آن زمان شایع شده بود كه سیدضیأ به نخست‌وزیری خواهد رسید; كه ناگهان جمال امامی‌، از نمایندگان مخالف مصدق‌، و واسطة دربار پیشنهاد كرد مصدق نخست‌وزیر شود. «از 90 نفر عده حاضر در جلسه خصوصی (مجلس شورا) 79 نفر به دكتر مصدق رأی تمایل دادند.» 23 مصدق خود در مورد پذیرش پیشنهاد نخست‌وزیری‌، در تقریرات زندانش‌، چنین می‌نویسد: ... كابینة (علاء) جنبة محلّل داشت و زمینه را برای نخست‌وزیری سیدضیاالدّین طباطبایی مهیّا می‌كرد تا بیاید و مسئلة ملی شدن نفت را به سبك خود منتفی سازد. به همین دلیل متولیان مجلس به این امید كه من ـ نظیر دورة چهاردهم ـ نخست‌وزیری را نخواهم پذیرفت‌، در جلسة خصوصی‌، به زمامداری من ابراز تمایل كردند، در حالی كه در همان موقع سید ضیاالدّین در دربار منتظر بود تا فرمان به نامش صادر شود. اما من كه نهضت را در خطر می‌دیدم‌، رأی تمایل را بلافاصله با شرط تصویب قانون طرح اجرای ملی شدن صنعت نفت پذیرفتم‌. 24 سفارت انگلیس پیش‌بینی می‌كرد كه مصدق «در زمان كوتاهی شكست خواهد خورد و لاجرم نیست خواهد شد».25
اجرای قانون ملی شدن نفت
مسلّم بود كه دیگر نمی‌توان دولت ایران را از تحقق ملی شدن نفت باز داشت‌. در آغاز نخست‌وزیری دكتر مصدق‌، هیئتی از جانب شركت نفت به ریاست «بازیل جكسون‌» به ایران آمد; مذاكرات به نتیجه‌ای نرسید و هیئت انگلیسی بازگشت‌. «انگلیسیها در خرداد 1330 فرمول «نوعی ملی شدن‌» را تصدیق كرده بودند. یك ماه بعد نیز هیئت نمایندگی شركت نفت به ریاست استوكس‌، اصل ملی شدن را از جانب دولت انگلستان و شركت نفت به رسمیت شناخت‌. در مذاكرات بعدی كه امریكاییها نیز مداخله داشتند اصل ملی شدن تأیید شده بود... (دكتر مصدق و همكارانش‌) فرمول و پیشنهادهای انگلیسیها و آمریكاییها را زیر پوشش «نوعی ملی شدن‌» مغایر با قانون ملی كردن می‌دانستند و معتقد بودند كه باید ایستادگی كرد و حتی برای مدتی از صدور و فروش نفت به خارج و تحصیل عواید آن چشم پوشید.» 26 «اورل هریمن‌» نمایندة تام‌الاختیار امریكا نیز با موافقت دكتر مصدق برای میانجیگری به ایران آمد. «حزب توده‌» كه در این زمان جنبش ملی را رقیب خود می‌دانست‌، تظاهرات بزرگی به راه انداخت و دكتر مصدق را به عنوان «عامل امپریالیسم امریكا» مورد حمله قرار داد. نتیجة تظاهرات 25 كشته و 250 زخمی بود. 27 نشریات وابسته به «حزب توده‌» حملات خود را به دكتر مصدق تشدید كردند. پس از «هریمن‌» یك هیئت انگلیسی به ریاست «ریچارد استوكس‌» در مرداد 1330 به تهران آمد; كه با دست خالی به انگلستان بازگشت‌. انگلیسیها، كه در تلاشهای دیپلماتیك ناكام شده بودند دست به تحریكهای مختلف در داخل می‌زدند. رهبر نمایندگان مخالف مصدق‌، جمال امامی‌، كه با سفارت انگلیس رابطه داشت‌، «ضد كمونیستی دو آتشه و محافظه‌كاری طرفدار غرب بود و مؤثرترین شیوة مبارزه با كمونیسم را توسل به سركوب و اختناق می‌دانست‌.» 28
«در شهریور ماه‌، كه شركت نفت تكنسینهای خود را خارج و تأسیسات نفتی را تعطیل كرد، دولت انگلیس هم نیروی دریایی خود را در خلیج فارس تقویت و علیه ایران به شورای امنیت سازمان ملل شكایت كرد.» شكایت انگلیس به شورای امنیت‌، فرصت مغتنمی بود تا از ایران در یك مجمع جهانی دفاع شود و تبلیغات انگلیسیها خنثی گردد. «مصدق‌، در مهر ماه‌، برای اقامة دعوا در شورای امنیت به نیویورك رفت‌، برای دستیابی به كمك مالی بانك جهانی به تلاش ناموفقی دست زد و با متهم كردن انگلیس به مداخله در سیاست داخلی ایران‌، همة كنسولگریهای این كشور را تعطیل كرد. بدین ترتیب‌، در اواخر پاییز 1330، مصدق در یك انقلاب بزرگ دیپلماتیك درگیر شده بود.» 29 كاتم در مورد موضع امریكا در قبال دولت مصدق چنین می‌نویسد:
«از دیپلماسی ایالات متحده در نخستین سال زمامداری مصدق و نیمة اول دورة حكومت وی چنین برمی‌آید كه بسیاری از مقامهای امریكایی‌، موافق ناسیونالیستها بوده‌اند. گفته می‌شد كه امریكا با اعمال فشار فراوان بر بریتانیا مانع از مداخله نظامی آن كشور در ایران شده و انگلستان را به مذاكره با مصدق تشویق كرده است‌. از دیگر نشانه‌های سیاست مساعد امریكا نسبت به ایران‌، تمدید مهلت اقامت هیئت نظامی امریكایی در ایران و اجرای برنامه اصل چهار با كمك 23 میلیون دلار سالانه بود.» 30
انتخابات مجلس هفدهم در راه بود و همة نیروهای سیاسی غنیمت می‌طلبیدند. به رغم همة محدودیتها و زمینه‌ها و ریشه‌های تقلّب و اعمال نفوذ، انتخابات به نحوی برگزار شد كه همة نیروها در مجلس نماینده داشتند.
آبراهامیان می‌نویسد:
«در شهرهای بزرگ‌، جبهه ملی بیشتر كرسیها را صاحب شد. در تهران كه مجموع آرا دو برابر انتخابات پیشین بود، جبهه ملی همه دوازده كرسی را به دست آورد. ولی در اكثر حوزه‌های دیگر استانها بویژه نواحی روستایی‌، مخالفان موفق‌تر بودند... مصدق با پی بردن به اینكه جناح مخالف‌، اكثریت قابل توجه كرسیهای استانی را به دست خواهند آورد، پس از اینكه انتخاب شوندگان به حدنصاب لازم رسیدند (79 نماینده‌)، انتخابات را متوقف كرد...از 79 نماینده‌، 30 نفر، یا وابستة به «جبهة ملی‌» بودند و یا موضعی بسیار نزدیك با آن داشتند... 49 نمایندة دیگر، كه بیشتر از زمین‌داران بودند، 31 به دو فراكسیون سلطنت‌طلب و طرفدار انگلیس تقسیم می‌شدند».32
نجاتی نیز می‌نویسد:
«نتیجه انتخابات دوره هفدهم برخلاف انتظار دكتر مصدق بود. همه مخالفان دولت در مجلس شانزدهم كه با دربار بستگی داشتند، از شهرستانها انتخاب شده بودند.» 33 دكتر مصدق طی پیامی رادیویی گفت‌: «مداخلات بعضی از مأمورین دولتی و ثروتمندان متنفذ محلی در شهرستانها و آزادی بی‌سابقه انتخابات موجب گردید بعضی از انجمنهای نظارت سوءاستفاده كنند.» 34 مع‌الوصف «وی در عین حال اظهار اطمینان كرد كه هشتاد درصد نمایندگانی كه به مجلس می‌روند، نماینده حقیقی ملت خواهند بود.» 35
پس از دو ماه كشمكشها و درگیریهای فراوان در مجلس بر سر تصویب اعتبارنامه‌های نمایندگان و رسمیت یافتن مجلس هفدهم‌، 53 نفر از 66 نماینده حاضر رأی تمایل به ادامه نخست‌وزیری دكتر مصدق دادند. 36
استعفای مصدق‌، انتصاب قوام‌، قیام سی تیر
مصدق از مجلس تقاضای شش ماه اختیارات تام كرد و از شاه خواست كه «وزارت جنگ‌» را ـ با همة اختیارات ـ به وی بسپارد; شاه نپذیرفت و مصدق «روز 25 تیر بدون اطلاع دوستان‌، همكاران‌، مشاوران یا وزیران كابینه استعفا كرد...» 37 و حتی «برای مردم یك پیام رادیویی نفرستاد.» 38 همایون كاتوزیان با تأكید اضافه می‌كند: «ظاهراً می‌خواسته است نفس راحتی بكشد. روز بعد خبر كناره‌گیری مصدق و انتصاب قوام به نخست‌وزیری اعلام گردید. همه حیرت‌زده شدند.» 39 دكتر مصدق بعدها در «خاطرات و تألمات‌» می‌نویسد:
«اكنون اعتراف می‌كنم كه راجع به استعفا خطای بزرگی مرتكب شدم‌. چنانچه قوام‌السلطنه آن اعلامیه كذایی را نمی‌داد و با مخالفت صریح مردم مواجه نمی‌شد و دولت خود را تشكیل می‌داد و قبل از اینكه دادگاه (لاهه‌) اعلام رأی كند دولتین ایران و انگلیس روی این نظر كه اختلاف در صلاح دولتین نیست دعوای خود را از دیوان لاهه پس می‌گرفتند و كار به نفع دولت انگلیس تمام می‌شد و زحمات هیئت نمایندگی ایران به هدر می‌رفت‌.» 40
فرایند این مخالفت و استعفا، عامل تازه‌ای را در جریان مبارزات ملت ایران وارد كرد: وارد شدن شاه به میدان جنگ‌. آبراهامیان در تحلیل خود از این مسئله می‌نویسد:
پس از پنج ماه كشمكشهای پارلمانی‌، در 25 تیر ماه 1331 مصدق بناگاه با استفاده از حق قانونی نخست‌وزیر در تعیین وزیر جنگ‌، كشمكش را به یك بحران مهم ملی تبدیل كرد. هنگامی كه شاه فرد مورد نظر مصدق را نپذیرفت‌، 41 وی بدون توجه به نمایندگان و با نوشتن استعفانامه‌ای‌، مستقیماً به مردم متوسل شد. مصدق در استعفانامة خود به این موضوع اشاره كرده بود كه چون به وزیر جنگ مورد اعتمادی نیازمند بود و شاه هم فرد مورد نظر را نپذیرفت‌، استعفا می‌دهد تا اعلی‌حضرت فرد مورد اعتماد و مجری سیاستهایش را به نخست‌وزیری تعیین كند. برای نخستین بار یك نخست‌وزیر آشكارا از شاه به دلیل نقض قانون اساسی انتقاد می‌كرد، 42 دربار را به دلیل مقاومت در برابر مبارزة ملی محكوم می‌نمود، و جسارت می‌كرد تا مشكل قانون اساسی را مستقیماً برای ملت مطرح سازد. 43
شاه و نمایندگان هوادارش در مجلس‌، در برآورد میزان جدّی بودن نهضت ملی و نفوذ رهبران آن‌، دچار اشتباهی بزرگ شدند. در 26 تیر 1331 مجلس در غیاب نمایندگان عضو «جبهة ملی‌»، به نخست‌وزیری احمد قوام (قوام‌السلطنه‌) رأی تمایل داد و شاه نیز فرمان نخست‌وزیری او را صادر كرد. شاه‌، در این فرمان‌، قوام را با لقب «جناب اشرف‌» مخاطب ساخته بود كه به دنبال حوادث آذربایجان ـ عملاً ـ پس گرفته شده بود. قوام پس از دریافت فرمان‌، اعلامیة شدیداللّحن و تندی صادر كرد. «دو تن از زیردستان قوام به سفارت انگلیس اطلاع داده بودند كه او خیال دارد مثل یك دیكتاتور عمل كند و بسیاری از مخالفانش را به زندان بیندازد و مجلس را منحل سازد.» اعلامیة قوام حاكی از قصد او بود ولی به جای ترساندن مخالفان‌، آنها را تحریك كرد. 44 تعبیراتی چون «وای بر حال كسانی كه در اقدامات مصلحانة من اخلال نمایند و در راهی كه در پیش دارم مانع بتراشند یا نظم عمومی را بر هم زنند. این گونه آشوبگران با شدیدترین عكس‌العمل از طرف من روبه‌رو خواهند شد» و یا «به عموم اخطار می‌كنم كه دورة عصیان سپری شده است و روز اطاعت از اوامر و نواهی حكومت رسیده است‌»،45 مردم را خشمگین‌تر ساخت‌.
خبر انتصاب قوام و مخالفت قاطع آیت‌الله كاشانی و فراكسیون جبهه ملی در مجلس شورا با وی‌، تهران را در ناآرامی و تظاهرات اعتراض‌آمیز فرو برد و از همان روز 26 تیر بین مردم و قوای نظامی برخوردهای پراكنده‌ای رخ داد. وحدت و هماهنگی مردم در برابر دربار، كه بازتابی از اتحاد رهبران مذهبی و سیاسی بود، برگ دیگری بر قهرمانیهای مردم ایران افزود. روز 26 تیر یك روز پس از استعفای مصدق‌، اعلامیه شدیداللحن و قاطع آیت‌الله كاشانی خطاب به ملت در مخالفت با قوام و حمایت از دولت دكتر مصدق انتشار یافت‌. در این اعلامیه كه صلابت انقلابی و عزم ملّی در آن بارز بود، چنین آمده بود: احمد قوام باید بداند: در سرزمینی كه مردم رنجدیدة آن‌، پس از سالها رنج و تعب‌، شانه از زیر دیكتاتوری بیرون كشیده‌اند نباید رسماً اختناق افكار و عقاید را اعلام و مردم را به اعدام دستجمعی تهدید نماید. من صراحتاً می‌گویم‌: بر عموم برادران مسلمان لازم است كه در این جهاد اكبر كمر همت بربندند و برای آخرین مرتبه‌، به صاحبان سیاست استعمار ثابت كنند كه تلاش آنها در به دست آوردن قدرت و سیطرة گذشته محال است‌. 46
همایون كاتوزیان می‌نویسد:
«كاشانی ضمن نشر و توزیع پاسخی به قوام‌، از او با جملات تحقیرآمیز یاد كرد و از مردم خواست در برابر او پایداری به خرج دهند. قوام پیشنهاد سازش داد و به كاشانی پیغام داد نیمی از پستهای كابینه را در اختیار او قرار می‌دهد به شرطی كه با دولت وی همكاری كند. اما پیام‌رسانان او ـ دكتر علی امینی و حسن ارسنجانی ـ از نزد آیت‌الله دست خالی بازگشتند. شاه وزیر دربار را با همان مأموریت نزد كاشانی فرستاد، اما او هم نتیجه‌ای نگرفت و اوضاع را بدتر كرد، چون كاشانی از طریق علاء به شاه پیغام داد «اگر در بازگشت دولت دكتر مصدق تا فردا اقدام نفرمایند دهانه تیز انقلاب را با جلوداری شخص خودم متوجه دربار خواهم كرد.» 47
در روز 28 تیر قوام «برای اعاده امنیت‌» از شاه تقاضای اختیارات فوق‌العاده كرد، ولی در واقع اشرف و علیرضا ـ خواهر و برادر شاه ـ «عملاً زمام قدرت نظامی و انتظامی كشور را در اختیار گرفته بودند و با فرامینی كه صادر می‌كردند، سركوبی مردم را از نیروهای انتظامی خواستار بودند».48 از اولین ساعات بامداد 30 تیر 1331 تهران در محاصرة نیروهای نظامی و انتظامی و تانكها و زرهپوشها قرار گرفت ولی مردم بی‌محابا به حركت درآمدند. اصناف و بازاریان‌، كارگاهها، مغازه‌ها و حجره‌های خود را از روز پیش بستند و از صبح 30 تیر به همراه دیگر مردم‌، از بازار به سوی مجلس به راه افتادند. كارمندان دولت‌، كاركنان راه‌آهن و رانندگان وسایل نقلیة عمومی دست از كار كشیده به تظاهركنندگان پیوستند. دانشجویان دانشگاه تهران و دانش‌آموزان كلیة مدارس نیز به صف مردم درآمدند و مقاومت هر زمان بیشتر اوج می‌گرفت‌. همة نیروها به قیام پیوسته بودند; پس از آیت‌الله كاشانی و «جبهة ملی‌» كه از همة مردم خواسته بودند تا در روز 30 تیر به اعتصاب دست زنند، «حزب توده‌» نیز ـ هرچند دیر، و در صبح همان روز ـ مردم را به اعتصاب عمومی و راهپیمایی سراسری فرا خواند. مطابق نوشته نجاتی به نقل از مطبوعات آن زمان‌، بسیاری از هواداران حزب توده نیز پیش از فراخوانی حزب و «به ابتكار خود به صفوف مردم پیوسته بودند و با تجارب و آزمودگی كه در زد و خوردهای خیابانی داشتند، در نبرد با نیروهای انتظامی شركت كردند.» 49 حقیقت این است كه مردم در پیشاپیش گروههای سیاسی قرار داشتند و آنها را به دنبال خویش می‌كشیدند. 30 تیر تبلور وحدت و هماهنگی مردم و نیروهای عمدة سیاسی بود. 50
نبرد نیروهای شاه با مردم‌، در نیمه راه مجلس‌، قریب پنج ساعت به طول انجامید. «پس از پنج ساعت تیراندازی‌، فرماندهان نظامی كه از میزان وفاداری نیروهایشان نگران بودند دستور دادند تا افراد به پادگانها باز گردند و شهر را در اختیار تظاهركنندگان قرار دهند. یك كمیتة پارلمانی بررسی كنندة حوادث سی تیر، در آن هنگام‌، اعلام كرد كه خونین‌ترین برخوردها در چهار محلة شهر روی داده است‌: بازار بویژه بازار فرش فروشان‌، عطاران و آهنگران ـ كه مردم با فریاد «یاحسین‌» به شدت با ارتش درگیر شده بودند; مناطق كارگرنشین‌(جنوب‌) تهران بویژه اطراف تأسیسات راه‌آهن و كارخانه‌ها; مسیر دانشگاه تا مجلس‌; و میدان بهارستان كه از قدیم محل گردهم‌آیی تظاهركنندگان بود.» 51 اعلام شد كه 29 تظاهر كننده در تهران كشته شدند كه از جملة آنها چهار كارگر، سه راننده‌، دو صنعتگر، دو شاگرد مغازه‌، یك دستفروش‌، یك خیاط، یك دانش‌آموز و یك آرایشگر بودند. 52
دورة دوم دولت ملّی
قوام استعفا كرد و گریخت‌. شاه هم‌، زیر فشار قیام مردم‌، مجدداً فرمان نخست‌وزیری دكتر مصدق را صادر كرد. طرفداران قوام خانه‌نشین شدند و مردم پیروزی قیام 30 تیر را جشن گرفتند. «در شب سی و یكم تیر ماه خبر اعلام رأی دیوان داوری لاهه مبنی بر عدم صلاحیت آن دادگاه در رسیدگی به شكایت دولت بریتانیا راجع به مسئلة نفت به تهران رسید و این رأی‌، كه حقّانیت مردم ایران را در مبارزه با استعمار به ثبوت می‌رساند، پیروزی مردم را تكمیل كرد.» 53
از 63 نماینده حاضر در جلسه مجلس شورای ملی پس از 30 تیر، 61 نفر به نخست‌وزیری دكتر مصدق رأی تمایل دادند. در مجلس سنا نیز از 41 سناتور حاضر در جلسه‌، 33 نفر رأی تمایل دادند و حكم نخست‌وزیری توسط شاه صادر گردید. 54
وی‌، كابینة جدید و برنامة 9 ماده‌ای اصلاحاتش را به مجلس معرفی كرد. برنامة او شامل‌: اصلاح قوانین انتخاباتی‌، مالی و اقتصادی و پولی‌، اصلاحات اداری‌، قضایی‌، اصلاح قوانین مطبوعاتی‌، و اصلاح خدمات آموزشی و بهداشت و ارتباطات بود. 55
لایحه اختیارات قانونگذاری شش ماهه ـ كه همان زمان و بعدها موضوع مناقشات و اختلافاتی در درون نهضت ملی گردید ـ در فضای بعد از 30 تیر و افزایش اقتدار دولت دكتر مصدق در جلسه 12 مرداد همراه با طرح اعلام مفسدفی‌الارض بودن قوام و مصادره اموال وی‌، تصویب گردید. 56 همایون كاتوزیان می‌نویسد:
«به فاصله یك ماه لایحه تفویض اختیارات از مجلس سنا و شورا گذشت و به توشیح شاه رسید. قدرت به «جناب دكتر محمد مصدق نخست وزیر» تفویض شده بود. دولت اجازه یافت در قوانین انتخاباتی مجلس و انتخابات شهرداری تجدیدنظر نموده‌، نظام مالی و پولی را اصلاح كند، در دستگاه اداری و نظامی اصلاحاتی صورت دهد و دامنه اصلاحات به دستگاه قضایی‌، بهداشت و آموزش و پرورش همگانی كشانیده شود. در دی ماه 1331 بار دیگر مجلس‌، تفویض اختیارات را برای یك سال دیگر (و به دنبال بحثی داغ در مجلس و خارج از آن‌) تمدید نمود.» 57
آبراهامیان تأكید می‌كند كه بعد از سی تیر «مصدق پیروزی خود را با حمله‌های شدید علیه شاه‌، ارتش‌، اشراف زمین‌دار و مجالس سنا و شورای ملی دنبال كرد... از هر اقدامی علیه روزنامه‌های توده‌ای كه دربار را «مركز فساد، خیانت و جاسوسی‌» معرفی می‌كردند خودداری كرد. در واقع‌، سرانجام‌، خود مصدق هم دربار را به دخالت در سیاست متهم كرد و یك كمیته ویژة پارلمانی را مأمور نمود تا مسائل قانونی میان كابینه و شاه را بررسی كند. در گزارش این كمیته آمده بود كه قانون اساسی سرپرستی و ادارة نیروهای مسلح را در صلاحیت دولت قرار داده است نه شاه‌. بدین ترتیب‌، شاه در اردیبهشت 1332 همة قدرت و اختیاراتی را كه از شهریور 1320 به خاطر آن جنگیده بود و دوباره به دست آورده بود، از دست داد.» 58 همچنین وی در مورد اقدامات بعدی مصدق چنین می‌نویسد: «مصدق با افسران ارتش هم به شدت برخورد كرد... پانزده درصد از بودجه نظامی را كاهش داد... 136 نفر از افسران ارتش‌، از جمله پانزده ژنرال را از ارتش بیرون كرد و با گماردن تنی چند از افسران مورد اعتماد به پستهای مهم‌، حكومت نظامی را علیه مخالفان سیاسی خود به كار برد... حمله علیه مخالفان غیرنظامی نیز شدید بود... با گذراندن قانونی از مجلس شورای ملی مبنی بر كاهش دوره مجلس سنا از چهار سال به دو سال‌، آن را منحل كرد. همچنین‌، هنگامی كه نمایندگان مخالف در مجلس شورای ملی جرئت مقاومت پیدا كردند، همه نمایندگان وابسته به جبهه ملی یكباره استعفا دادند... در واقع‌، مجلس هفدهم را منحل كردند. مصدق در مرداد 1332، برای مشروع ساختن این انحلال ـ با پشتیبانی حزب توده ـ خواستار برگزاری همه‌پرسی ملی شد. زیرا به نظر او در چنین مواردی تنها مردم حق قضاوت داشتند... چون قوانین برای مردم است و نه بر عكس‌، آنها می‌توانند در مورد قانون اظهارنظر كنند و در صورت تمایل آن را تغییر دهند. مصدق‌، حقوقدان كاملاً آشنا به قانون اساسی كه آن را با دقت و ظرافت بسیاری علیه شاه به كار برده بود، اكنون بدون توجه به همان قانون‌، به نظریه اراده عمومی متوسل می‌شد. اشرافی آزادیخواهی كه در گذشته روی سخنش اغلب با طبقه متوسط بود، اكنون به طبقات پائین متوسل می‌شد. اصلاح‌طلب میانه رویی كه سلب حق رأی از بی‌سوادان را توصیه كرده بود اكنون برای جلب رضایت و تحریك توده‌ها تلاش می‌كرد. برای اطمینان از پیروزی در همه‌پرسی‌، صندوقهای رأی مثبت و منفی در مكانهای (جداگانه‌) گوناگونی قرار داده شد.» 59
كودتای 28 مرداد؛ توطئة مشترك انگلیس و امریكا
انگلیسیها، تلاش داشتند امریكاییها را هم متقاعد كنند كه وجود مصدق باعث سلطه و استیلای كمونیستها بر ایران خواهد شد. امریكا نیز هماهنگیهایی نشان می‌داد كه از نمونه‌های آن‌، پیام مشترك «چرچیل‌» ـ «ترومن‌» به مصدق بود كه پیشنهاد می‌كردند موضوع پرداخت و میزان غرامت به شركت نفت‌، به حكمیت بین‌المللی واگذار شود؛ كه با مخالفت ایران و پافشاری انگلیس بر ادامة اقداماتش علیه ایران‌، دولت ایران روابط خود را ـ در همة زمینه‌ها ـ با انگلیس قطع كرد. «قطع رابطه با انگلیس‌، به روابط ایران و امریكا هم لطمه زد و پیروزی حزب جمهوری‌خواه در انتخابات ریاست جمهوری نوامبر 1952 زمینه را برای همكاری نزدیك‌تر انگلیس و امریكا آماده‌تر ساخت و اندیشة توسل به كودتای نظامی را قوت بیشتری بخشید.» 60
دربار و ایادی استعمار در به هم زدن جبهة متحد ملت موفق شدند و در این میان نقش كسانی چون دكتر مظفر بقایی كرمانی و برخی اطرافیان مشكوك دكتر مصدق و همچنین برخی از اطرافیان آیت‌الله كاشانی بارزتر بود.
با تمهیدات دشمنان نهضت ملی‌، و زمینه‌سازی مطبوعاتی همچون فرمان به مدیریت شاهنده‌، شاهد به مدیریت بقایی‌، آتش به مدیریت میراشرافی و مانند آن‌، كه همگی در دشمنی با مردم و نهضت ملی هم‌پیمان شده بودند، متّحدان سابق‌، رودرروی همدیگر قرار گرفتند; روزنامه‌های طرفدار دولت مانند باختر امروز به مدیریت دكتر فاطمی‌، توفیق‌، نیروی سوم‌به مدیریت خلیل ملكی‌، شورش به مدیریت كریم‌پورشیرازی‌، جبهه آزادی و مطبوعات وابسته به حزب توده نیز از موضع حمایت از دولت دكتر مصدق به حملات شدید و تحریك كننده علیه آیت‌الله كاشانی و سایر منتقدان و مخالفان دولت دست می‌زدند و آنان را همدست دربار و عامل انگلستان توصیف می‌كردند. 61 تا آنجا كه از ابتدای بهار 1332 مطبوعات طرفدار دولت‌، هماهنگ و در كنار مطبوعات چپگرا و توده‌ای62 ‌بر شدت حملات خود بر مخالفان می‌افزودند و چنین بود كه بخشهای مهم و تعیین كننده‌ای از بدنة جامعه‌، سردرگم و مأیوس شدند تا كودتای امریكایی ـ انگلیسی 28 مرداد به ثمر رسد.
داستان كودتا معروف‌تر از آن است كه در اینجا نیاز به شرح داشته باشد. كودتا، پس از فرار شاه از ایران‌، در دو مرحله (25 و 28 مرداد) ـ كه در پی هم «پیشامد» كرد و مرحلة نخستین آن شكست خورد ـ روی داد و فضل‌الله زاهدی با فرمانی كه از پیش نوشته شده بود، به نخست‌وزیری رسید.
تحلیل كودتا، از زوایای گوناگون
تحلیل زمینه‌های وقوع كودتا و ارزیابی نقش و میزان تأثیر برخی اشخاص و جریانها در این واقعه‌، از دیدگاههای متفاوت صورت پذیرفته است و معمولاً با جانبداری از یك جناح و مطلق‌انگاری مواضع و عملكرد آن تلاش می‌شود تا همه تقصیرها متوجه جناح دیگر شود. برخی با نگاه مصدق محوری همه اشتباهات و خیانتها را به پای آیت‌الله كاشانی و جداشدگان جبهه ملی گذارده و كسانی نیز با نگاه كاشانی محوری‌، از ابتدا ماهیت‌، نقش و عملكرد دكتر مصدق و هم‌فكران وی را زیر سؤال برده و آنان را مسئول زمینه‌سازی و موفقیت كودتا بر می‌شمارند. البته در هر دو نگاه‌، انگلیس و امریكا طراح و برنده ماجرا برشمرده می‌شوند و مقصران را نیز در اردوگاه آنان قرار می‌دهند. بدیهی است كه تحلیل یكسونگرانه و افراطی آنان كه وقایع و اشخاص را سیاه و سفید ترسیم می‌كنند و با اغماض‌، از قصورها و تقصیرهای بارز و آشكار جناح مطلوب خویش عبور می‌كنند، نمی‌تواند بیانگر همه ابعاد واقعه باشد، و باب مناقشات و اختلافات را با حدّت و شدّت بیشتری باز می‌گذارد. بویژه آنكه اهداف و اغراض سیاسی و مسلكی و حزبی باقیمانده از دوران نهضت ملی در نسبت با شرایط روز، كماكان با تعصب و حرارت احیأ شده و تداوم یافته‌اند. در این مقال نمی‌توان و بایسته نیست كه نسبت به نگرشهای متعارض موجود در باب كودتای 28 مرداد به داوری نشست‌. پیچیدگیها و ابهامات ناشی از تاریخ‌نگاریهای مرامی و مسلكی و حزبی چنان دامنه مباحث را گسترده می‌سازد كه شاید نتوان در آینده‌ای نزدیك به خاتمه این اختلافات و جدلها امید داشت‌. حتی تحقیقات و تحلیلهای مدعی نگرش صرفاً علمی و آكادمیك نیز نتوانسته‌اند خود را از دایره علایق و دلبستگیهای پیشینی خارج سازند. تا آنجا كه پژوهشگران خارجی نیز بسته به موضع و وابستگیهای سیاسی آشكار و نهان خویش در این وادی قدم نهاده‌اند.
از این رو تنها می‌توان كلیاتی تقریباً مورد توافق را در زمینه كودتا به عنوان مخرج مشترك دیدگاههای موجود ارائه نمود. و البته كماكان این حق برای هركس محفوظ است كه مطابق عقاید و آرا و سلایق فكری و سیاسی خویش‌، به گونه‌ای‌، یا تركیبی از گونه‌های مشابه‌، در تحلیل موضوع‌، گرایش داشته باشد.
مضافاً اینكه صرف‌نظر از چگونگی توصیف و تبیین وقایع‌، طبیعی است كه «داوری ارزشی‌» درباره نقش‌آفرینان نهضت ملی شدن نفت‌، امری است غیرقابل اجتناب و متناسب با «نظام عقیدتی و ارزشی‌» داوری كننده‌، اساساً خارج از محل چون و چرا و مجادله است‌. در این مورد، اختلاف در جزئیات امور و وقایع اهمیتی ندارند و عمدتاً مبادی و غایات مواضع و عملكردها در معرض سنجش قرار می‌گیرند تا به حكمی كلّی منتهی گردد؛ سپس مهم آن است كه بنیادهای نظری و بینشی این گونه سنجشها تا چه میزان نزد مخاطب‌، مقبول باشند.
لیك از حیث پدیده‌شناسی‌، جمع‌بندی مشتركی از رویدادها و تحولات منجر به كودتا بدون اشاره به موارد مناقشه‌انگیزی چون لوایح اختیارات و انحلال مجلس هفدهم‌، می‌توان به این شرح ارائه داد: 1ـ در اكتبر 1951/آبان 1330 دولت «كلمنت اتلی‌» رهبر حزب كارگر، سقوط كرد و «وینستون چرچیل‌» به نخست‌وزیری رسید. سران دولت «حزب كارگر» با «دخالت مستقیم در ایران مخالف بودند، و میل داشتند مشكل را از راه‌های آشتی‌جویانه حل نمایند.» 63 طرح كودتا در دولت «حزب محافظه‌كار» به طور جدی پی‌گیری شد.
2ـ بخشی از نخبگان حاكم در ایران‌، كه منافع و موقعیت خود را در خطر می‌دیدند و از ترس مردم ساكت بودند، به تشویق عوامل انگلیس و امریكا تدریجاً امیدوار شدند و به میدان آمدند. 3ـ در صفوف نهضت ملی تفرقه و تشتت روی داد و برخی از مهم‌ترین رهبران درجة دوم نهضت (مكّی‌، بقایی‌، حائری‌زاده و...) از دولت جدا شدند. در این میان‌، اختلافات بین دكتر مصدق و آیت‌الله كاشانی ـ رهبران نهضت ملی ـ لطمة زیادی وارد كرد.
4ـ شكست «حزب دمكرات‌» در انتخابات ریاست جمهوری امریكا و روی كار آمدن «حزب جمهوری‌خواه‌»، كه به طور سنّتی بیش از «حزب دمكرات‌» در دفاع از منافع سرمایه‌داران و كمپانیهای بزرگ به شیوه مداخله آشكار و خشونت‌بار عمل می‌كرد، در نزدیكی و هماهنگی انگلیس و امریكا فوق‌العاده مؤثر بود. 64
5ـ استفاده از حربه خطر كمونیزم با بهره‌گیری از تبلیغات سیاه و جنگ روانی شبكه بِدامَن در بستر اشتباهات تاكتیكی دولت در قبال نیروهای چپ و اقدامات خائنانه و دسیسه‌گرانه حزب توده‌. 65 در اینكه «حزب توده‌» یكی از عوامل مؤثر در شكست جنبش ملی ایران بود تردیدی نیست‌; چرچیل و ایدن‌، نخست‌وزیر و وزیر امور خارجة انگلیس‌، برای نگران ساختن افكار عمومی در امریكا این نظریه را تبلیغ می‌كردند كه ادامة زمامداری مصدق‌، موجب نیرومندتر شدن حزب توده و توسعة نفوذ كمونیستها در ایران خواهد شد. دكتر مصدق نیز از حزب توده به عنوان «مترسك كمونیسم‌» استفاده می‌كرد; با این تفاوت كه دخالتهای شركت نفت و بریتانیا را در ایران موجب فقر و فساد و عامل پیشرفت حزب توده و گسترش نفوذ كمونیستها می‌دانست‌. 66 در همان زمان با اقدامات كمیته رسیدگی به عملیات عناصر ضدامریكایی به ریاست سناتور مك كارتی‌، فضای ضدكمونیستی شدید و گسترده‌ای در افكار عمومی و نخبگان امریكا ایجاد شده بود. در واقع تقارن «مك كارتیسم‌» با ماههای آخر نهضت ملی‌، فرصت مناسبی برای كارآمدی تبلیغات انگلیسیها در مورد خطر كمونیزم در ایران‌، فراهم آورده بود. 67
سپهر ذبیح در مورد سیاست دولت دكتر مصدق در قبال حزب توده چنین می‌نویسد: «موضوع دیگری كه در سقوط رژیم دكتر مصدق مؤثر افتاد عبارت بود از طرز برخورد وی با حزب توده‌... ابهام و تردید زیادی در سیاست مصدق نسبت به حزب توده و دولت شوروی (حامی حزب توده‌) وجود داشت‌. دكتر مصدق یك سیاستمدار بورژوا ـ لیبرال بود، شخصاً هیچ‌گونه علاقه‌ای به توده‌ایها نداشت‌، حتی در چند مورد در گذشته‌، به مبارزه با توده‌ایها پرداخت‌. از جمله‌، هنگامی كه توده‌ایها از قرارداد نفت شمال‌، جانبداری می‌كردند. با این حال‌، به نظر برخی از سیاستمداران ایرانی چنین می‌رسید كه حكومت مصدق به هیچ اقدام قاطعی برای پاسخ‌گویی به مبارزه‌طلبی حزب توده دست نزد. پرواضح است كه قدرت حزب توده در دوران دكتر مصدق به اوج خود رسید، در حالی كه این حزب هنوز غیرقانونی به شمار می‌رفت‌. حزب توده در كارمندان دولت‌، ارتش و قشر بزرگی از قضات دادگستری رخنه كرد، به طوری كه وقتی یك سال بعد، شبكه نظامیان حزب توده كشف شد، حتی رهبران بسیار دیرباور جبهه ملی نیز، به راستی‌، از فعالیت حزب توده به وحشت افتادند.» 68 انگلیسیها، در جلب پشتیبانی دولت امریكا، كوششهای موفقیت‌آمیزی برای قدرتمند نشان دادن حزب توده به عمل آوردند. عوامل آنها، در شورای رهبری حزب توده و دیگر نهادهای آن‌، نفوذ كردند؛ حتی موفق به سازماندهی گروههای «بدلی‌» به نام حزب توده شدند و برای ترساندن امریكاییها و نگران ساختن مردم ایران‌، به خصوص روحانیون و قشرهای مذهبی‌، آنها را به تظاهرات ضدّملی و ضدّ مذهبی واداشتند. شبكه وسیع گروهها و تشكلهای اجتماعی و كارگری حزب توده در كنار مطبوعات متعدد و تأثیرگذار وابسته به آن با كارآیی و موفقیت‌، طرحهای تشنج‌آفرین و بحران‌ساز علیه نهضت ملی را به اجرا در می‌آوردند. البته حزب توده با ایفای نقش دوگانه‌، تا قبل از قیام سی تیر در موضع كاملاً مخالف دولت دكتر مصدق‌، و پس از آن به مرور به عنوان مدافع و در ماههای آخر در قالب مؤتلف و متحد دولت دكتر مصدق‌، ظاهر شد. دقیقاً برعكس نقش‌آفرینی افرادی مانند بقایی‌، زاهدی‌، شمس قنات‌آبادی‌، مكی و... كه در دولت اول دكتر مصدق از حامیان و متحدان وی و جبهه ملی بودند، اما از سی‌تیر به بعد در صف مخالفین قرار گرفتند و در كودتا مشاركت و یا سكوت كردند.
6ـ تندرویها و تشنج‌آفرینی‌های احزاب و مطبوعات موافق و مخالف دولت در كنار سایر زمینه‌ها و عوامل موجود، در تضعیف توان جنبش ملی نقش بارز و آشكاری داشت‌. ادبیات تحریك‌آمیز مطبوعات و اقدامات خشونت‌بار گروههایی مانند حزب ملت ایران‌، حزب زحمتكشان‌، سپس نیروی سوم و حتی حزب ایران كه در اغلب مواقع در واكنشهای نسنجیده و گاه مشكوك علیه اقدامات مخالفین بویژه حزب توده‌، صورت می‌گرفت‌، بهانه‌های فراوانی جهت تداوم تنش‌آفرینی و ایجاد انفعال در بخشهای وسیعی از مردم برای دسیسه‌گران فراهم می‌ساخت‌.
7ـ به نتیجه نرسیدن مذاكرات مربوط به نفت و لاینحل ماندن آن و مشكلات اقتصادی و اجتماعی ناشی از عدم صدور نفت و مسدودسازی ذخایر ایران در انگلیس و خودداری شوروی از پرداخت مطالبات ایران نیز از عوامل مؤثر در تضعیف نهضت ملی و زمینه‌سازی كودتا محسوب می‌شوند.
8ـ برخی خطاهای بارز در انتصابهای سیاسی و اداری و نظامی توسط دولت‌، اشتباهات تاكتیكی و عدم قاطعیت در عملیات ضدكودتای دولت در خلال 25 تا 28 مرداد 32 نیز از اهمیت برخوردارند. به تعبیر نجاتی «در آن سه روز سرنوشت‌ساز كه آینده سیاسی ایران تعیین می‌شد، مسئولین مملكت و رهبران احزاب سیاسی در انجام وظایف خطیری كه به عهده داشتند غفلت كردند... فرصتهای گرانبهایی از دست رفت‌.» 69 همو درباره روز 28 مرداد چنین می‌نویسد: «مردم شهر تهران‌، كه چند بار توطئه‌های علیه نهضت ملی را با قیام خود و پشتیبانی از دولت مصدق خنثی كرده بودند، صبح روز 28 مرداد، بدون رهبر و فرمانده‌، شاهد تردید و تزلزل رهبران نهضت ملی و خیانت و سهل‌انگاری چند تن از فرماندهان نظامی و رؤسای سازمانهای انتظامی بودند. پیروزی سریع كودتاچیان در روز 28 مرداد نه تنها برای ملت ایران بلكه برای كرمیت روزولت و سردمداران كودتا، باور كردنی نبود.» 70

پانوشتها:

1ـ مكی‌، حسین‌، استیضاح حسین مكی‌، بقایی‌، حائری‌زاده از دولت ساعد، تهران‌، امیركبیر، چ 3، 1357ش‌، ص 8.
ـ2 دهنوی‌، م‌، مجموعه‌ای از مكتوبات‌، سخنرانیها و پیامهای آیت‌الله كاشانی‌، تهران‌، چاپخش‌، ج‌، 1361ش‌، ص 57.
3ـ عراقی‌، مهدی‌، ناگفته‌ها، تهران‌، رسا، 1370ش‌، صص 41ـ38; نجاتی‌، غلامرضا، جنبش ملی شدن صنعت نفت و كودتای 28 مرداد 1332، تهران‌، شركت انتشار، 1366ش‌، ص 90.
4 ـ جنبش ملی‌...، ص 90.
5 ـ حسینیان‌، روح‌الله، بیست سال تكاپوی اسلام شیعی در ایران‌، تهران‌، مركز اسناد انقلاب اسلامی‌، 1381ش‌، صص 104ـ100، به نقل از مطبوعات سال 1329 و روحانیت و اسرار فاش نشده از نهضت ملی شدن صنعت نفت‌; تركمان‌، محمد، نقدی بر مصدق و نبرد قدرت‌، تهران‌، رسا، 1371ش‌، صص 28 و 32 و 65ـ45.
6 ـ نقدی بر...، ص 28; بیست سال‌...، صص 100 و 101.
7ـ ایرانی‌، ناصر، بحران دمكراسی در ایران‌، تهران‌، مركز نشر دانشگاهی‌، 1371ش‌، صص 83ـ82.
8ـ هیكل‌، محمدحسنین‌، ایران‌: روایتی كه ناگفته ماند، ترجمه حمید احمدی‌، تهران‌، الهام‌، چ 3، 1363ش‌، ص 112.
9ـ همو، ایران كوه آتشفشان‌، ترجمه سیدمحمد اصفیای‌، تهران‌، بی‌نا، 1358ش‌، ضمائم‌، ص 184.
10ـ ناگفته‌ها، صص 77ـ72; خواندنیها، س 16، ش "ُ 17 (9/8/1334). با توجه به زمان انتشار خواندنیها برخی مطالب خاطرات واحدی با ایهام و كنایه ذكر شده است‌; خوش‌نیت‌، سیدحسین‌، سیدمجتبی نواب صفوی‌، اندیشه‌ها و مبارزات و شهادت او، تهران‌، منشور برادری‌، 1360ش‌، ص 51.
11 ـ ناگفته‌ها، ص 72. در خاطرات واحدی آمده است كه «حائری‌زاده گفت من به نمایندگی از دكتر مصدق آمده‌ام‌.» 12ـ همان‌، صص 75ـ72. بیست سال‌...، صص 109ـ108 و ص 304.
13ـ ناگفته‌ها، صص 77ـ75.
14ـ بیست سال‌...، صص 307ـ305; گل‌محمدی‌، احمد، جمعیت فدائیان اسلام به روایت اسناد، ج 2، تهران‌، مركز اسناد انقلاب اسلامی‌، 1382، صص 669ـ666.
15ـ سفری‌، محمدعلی‌، قلم و سیاست‌، ج 1، تهران‌، نامك‌، 1371ش‌، صص 422ـ 421.
16ـ همان‌، ص 422.
17ـ ایران‌: روایتی‌...، صص 113ـ112.
18ـ جنبش ملی‌...، ص 126.
19ـ بحران دمكراسی‌...، ص 82.
20ـ آبراهامیان‌، یرواند، ایران بین دو انقلاب‌، ترجمه گل‌محمدی ـ فتاحی‌، تهران‌، نی‌، 1377ش‌، ص 327.
21ـ همان جا.
22ـ تقریرات مصدق در زندان‌، تهران‌، سازمان كتاب‌، 1359ش‌، ص 121. تعبیر «محلل‌» برای كابینه علا توسط مصدق نیز به كار رفته است اما وی آن را مقدمه نخست‌وزیری سیدضیأ توصیف می‌كند در حالی كه برخی دیگر با توجه به ارتباطات جبهه ملی با وی‌، آن را زمینه‌ساز حكومت مصدق می‌دانند. ناگفته‌ها، صص 87 و 95.
23ـ قلم و سیاست‌، ج‌، ص 445.
24ـ تقریرات‌...، ص 121.
25ـ بحران دموكراسی‌...، ص 84.
26ـ جنبش ملی‌...، صص 161ـ 160.
27ـ بحران دموكراسی‌...، ص 84; ایران بین دو انقلاب‌، ص 393.
28ـ بحران دموكراسی‌...، ص 85.
29ـ ایران بین دو انقلاب‌، ص 330.
30ـ كاتم‌، ریچارد، ناسیونالیسم در ایران‌، ترجمه احمد تدین‌، تهران‌، كویر، چ 3، 1383ش‌، ص 267.
31ـ روزنامه دنیا در 4 خرداد 1331 مشاغل نمایندگان دوره هفدهم را ذكر كرده است كه طبق آن پانزده نفر از آنان ملاك و زمین‌دار بوده‌اند. به نقل از قلم و سیاست‌، ج 1، ص 585.
32ـ ایران بین دو انقلاب‌، صص 332ـ 331.
33ـ جنبش ملی‌...، ص 219.
34ـ همان جا. به نقل از روزنامه كیهان‌، مورخ 1 فروردین 1331.
35ـ همان جا.
36ـ قلم و سیاست‌، ج‌، ص 606.
37ـ كاتوزیان‌، همایون‌، مصدق و نبرد قدرت‌، ترجمه احمد تدین‌، تهران‌، رسا، 1371ش‌، ص 233.
38ـ همان‌جا.
39ـ همان‌جا.
40ـ خاطرات و تألمات مصدق‌، به كوشش ایرج افشار، تهران‌، علمی‌، چ 10، 1381ش‌، ص 259.
41ـ دكتر مصدق در استعفای خود خطاب به شاه تصریح می‌كند كه درخواست وی آن بوده كه «پست وزارت جنگ را فدوی شخصاً عهده‌دار شود». به نقل از جنبش ملی‌...، ص 222.
42ـ در استعفانامه مصدق هیچ اشاره و یا استدلالی به نقض قانون اساسی نشده است‌.
43ـ ایران بین دو انقلاب‌، ص 333. «چون در نتیجه تجربیاتی كه در دولت سابق به دست آمده‌، پیشرفت كار در این موقع حساس ایجاب می‌كند كه پست وزارت جنگ را فدوی ـ شخصاً ـ عهده‌دار شود و این كار مورد تصویب شاهانه واقع نشده‌، البته بهتر آن است كه دولت آینده را كسی تشكیل دهد كه كاملاً مورد اعتماد باشد و بتواند منویّات شاهانه را اجرا كند. با وضع فعلی ممكن نیست مبارزه‌ای را كه ملت ایران شروع كرده است‌، پیروزمندانه خاتمه دهد. 25 تیرماه 1331 ـ فدوی دكتر محمد مصدق‌.» به نقل از جنبش ملی‌...، ص 222.
44ـ بحران دموكراسی‌...، ص 87.
45ـ این اعلامیه در اكثر مطبوعات آن روز چاپ شد; جنبش ملی‌...، ص 223.
46ـ مطبوعات 26 تیر 1331; جنبش ملی‌...، صص 226ـ225.
47ـ مصدق و نبرد قدرت‌، ص 234.
48ـ سمیعی‌، احمد، سی و هفت سال‌، تهران‌، شباویز، چ 4، 1367ش‌، ص 26.
49ـ جنبش ملی‌...، ص 227.
50ـ بحران دموكراسی‌: ص 87; ایران بین دو انقلاب‌، ص 334.
51ـ ایران بین دو انقلاب‌، ص 335.
52ـ همان‌جا، به نقل از تهران مصور، 24 تیر 1332.
53ـ سی و هفت سال‌، ص 27.
54ـ قلم و سیاست‌، ج 1، صص 642 و 646.
55ـ بحران دموكراسی‌، ص 87.
56ـ قلم و سیاست‌، ج 1، ص 651.
57ـ مصدق و نبرد قدرت‌، ص 244.
58ـ ایران بین دو انقلاب‌، ص 336.
59ـ همان‌، صص 3377ـ336.
60ـ بحران دموكراسی‌...، ص 88.
61ـ بررسی نقش مطبوعات در بسترسازی كودتای 28 مرداد، مؤسسه مطالعات و پژوهشهای سیاسی‌، تهران‌، 1384ش‌، صص 19ـ18 و 44 و 102 و 99 و 115ـ111; بیست سال‌...، صص 204ـ203.
62ـ در مورد تغییر موضع مطبوعات توده‌ای در قبال نخست‌وزیر، ریچارد كاتم می‌نویسد: «بعد از 30 تیر حمله به مصدق در نشریه‌های حزب توده متوقف گردید.» به نقل از ناسیونالیسم در ایران‌...، ص 280.
63ـ ا.بیل‌، جیمز، شیر و عقاب‌، ترجمه فروزنده برلیان‌، تهران‌، فاخته‌، 1371ش‌، ص 103.
64ـ بحران دموكراسی‌...، صص 165 ـ164.
65ـ شهبازی‌، عبدالله، ظهور و سقوط سلطنت پهلوی‌، ج 2، تهران‌، اطلاعات‌، چ 16، 1382ش‌، صص 186ـ178.
66ـ جنبش ملی‌...، صص 176ـ175.
67ـ همان‌، صص 176ـ175.
68ـ ذبیح‌، سپهر، ایران در دوران مصدق‌، ترجمه رفیعی مهرآبادی‌، تهران‌، عطایی‌، چ 3، 1381ش‌، ص 207.
69ـ جنبش ملی‌...، ص 415.
70ـ همان‌، ص 439.



http://rasekhoon.net/article/show/111222/%D8%A7%D8%B2-%D9%86%D9%87%D8%B6%D8%AA-%D9%85%D9%84%D9%8A-%D8%B4%D8%AF%D9%86-%D9%86%D9%81%D8%AA-%D8%AA%D8%A7-%D9%83%D9%88%D8%AF%D8%AA%D8%A7/
پنج شنبه 31/5/1392 - 22:21
تاریخ
مصدق و ملی شدن نفت  -قسمت اول
مصدق و ملی شدن نفت -قسمت اول
نویسنده:احمد یوسفی
مقدمه: 50 سال قبل در شورای امنیت، ملی شدن نفت ایران خطری برای صلح بین المللی عنوان شده بود داستان امروز در حقیقت تکرار داستان برخورد 50 سال قبل شورای امنیت با ایران بر سر ملی شدن صنعت نفت ایران است. 50 سال قبل وقتی که ایران در میان کشورهای در حال توسعه حرکتی را شروع کرد و خواست نفت خود را ملی کند یکی از اعضای دائم شورای امنیت گفته بود ملی شدن نفت ایران خطری برای صلح بین المللی و مشکلی برای جامعه بین الملل است. اکنون همان داستان تکرار شده است، یک کشور در حال توسعه که عنصر معاهده منع گسترش سلاح های هسته ای است و می خواهد در چارچوب این معاهده از حق خود بهره بگیرد و فناوری هسته ای داشته باشد با مخالفت همان کشورها مواجه می شود. حق استفاده صلاح آمیز از انرژی هسته ای، حقی است که در «ان پی تی» مورد تأکید قرار گرفته و حقی است که باعث می شود «ان پی تی» را زیر سئوال می برد. سازمانهای بین المللی با ارعاب و تهدید نمی تواند پا برجا باشند، بلکه این سازمانها فقط با قبول و اجرای خودشان می توانند پا برجا باشند سفیر ایران در سازمان ملل تصریح کرد: وقتی کشوری عضو این سازمانها است یک سری تعهدات و یک سری امتیازات دارد و باید فواید و امتیازات بر تعهدات چیرگی داشته باشد. نباید برعکس باشد که کشوری که عضو نیست امتیاز بگیرد و آن وقت به اعضا اجازه نمی دهند حتی از حق خود استفاده کنند. ولی اینها (برخی اعضای شورای امنیت) متأسفانه در این جهت پیش می روند و چنین کاری شدید خطرناک است.
این بیانیه گفته دکتر «محمد جواد ظریف» سفیر و نماینده دائم ایران در سازمان ملل است.این مطلب برگرفته از اینترنت است. www.baztab.com
متأسفانه آشنایی مردم ما با چهرة مصدق بسیار اندک بوده است و کمتر کسی است که عملکرد وی را بعنوان یک ماسون برای قطع نفوذ رهبری مذهبی زمانش یعنی آیت الله کاشانی دریافته باشد. و بدلیل همین عدم آگاهی است که فرصت طلبان او را به عنوان یک قهرمان و آغازگر مبارزات نهضت ملی نشان داده نهضت را صرفاً «یک مبارزه برای منافع حاصل از نفت معرفی کنند» امام فرمودند: ملت ما برای نفت قیام نکرد، نهضت ما برای نفت نبود ولی اینان تأکید دارند که با جلوگیری از عملکرد روحانیت مخصوصاً «آیت الله کاشانی مسئله را منحصراً به صورت مسئله نفت بیان نمایند. برای اینکه انگیزه های مذهبی و اسلامی نهضت را حذف نموده بتواند نقش مذهب و رهبران مذهبی را از ذهنها بزدایند و باند خود را بعنوان مبتکرین طرح ملی نمودن نفت معرفی کنند. اولین کسی که مسئله ملی شدن نفت را در خارج از محیط مجلس و در سطح عموم مردم بیان کرد آیت الله کاشانی بود.
«برگرفته از کتاب مصدق از حمایت تا خیانت نوشته شهید دکتر عبدالحمید دیالم صفحات 11 و 12 ابتدای مطلب از اینترنت گرفته شده است.»

چهره حقیقی مصدق السلطنه:

1- وضع خانواده: برخلاف آنچه شهرت داده اند مصدق از یک خانواده فقیر و یا حتی متوسط نبود. او یکی از فرزندان خاندان قاجار بود که قسمت اعظم بدبختی ها و عقب ماندگی های ملت ما مربوط به همین خاندان است. این خانواده نمی توانست مدافع حقوق ملت محروم باشد سلاطین و شاهزادگانی که جز ظلم و ستم برای ما ثمری نداشتند و در تمام عمر در عیاشی و بی خبری بسر می بردند. سیاستهای استعماری آنچنان بر آنها مسلط بود که هر امتیازی را با دادن باج و رشوه از آنها اخذ می کردند. مصدق نمی توان از کل این خانواده جدا باشد. مصدق السلطنه در خانه منشی سفارت انگلیس که دوست صمیمی او بوده است مخفی می شود و چندی بعد به عضویت دارالشوری استبداد در می آید. از نظر مالی مصدق السلطنه یکی از مالکین بزرگ و اشرافی بود و دِه بزرگ او در احمدآباد قسمتی از ثروت عظیم او را تشکیل میداده است. قسمتهای زیادی از خیابان کاخ (فلسطین) به صورت منزل شهری و املاک و مستغلات استیجاری او بود که از جمله یکی از این ساختمانها را در زمان نخست وزیری خود به ادارة اصل چهار ترومن که لانة جاسوسی آمریکا در ایران بود اجاره داده بود. در مجموع اگر ثروت مصدق مورد برآورد دقیق قرار گیرد یکی از ثروتمندان بزرگ عصر خویش به حساب می آید. چنین فردی چگونه می توانست غم خوار ملت فقیر و محروم باشد و چگونه ممکن است چنین شخصی در دوران انقلاب اسلامی به عنوان الگو معرفی شود. انقلابی که عدل علی را پیشوای خود می داند و به دنبال عدالتی از نوع مظهر علی است. مصدق برای کتمان ثروت خود بخش هایی از آن را بظاهر وقف بیمارستان نجمیه کرد ولی این قضیه پوششی برای فعل و انفعالات مالی بود که هنوز واقعیت آن حتی پس از پیروزی انقلاب مشخص نشده است.
2- ارتباط با شبکه فراماسونری: میرزا ملکم خان مکتب فراماسونی را تحت عنوان «اومانیم» و دفاع از انسانیت و آدمیت در میهن ما آغاز کرد. فراماسونها جاده صاف کن استعمار غرب بوده اند. مصدق السلطنه از جمله لبیک گویان به ندای فراماسونی ملکم خان است و مثل بسیاری از فرماسونهای مشهور نظیر فروغی و سپهسالار و سایر دوله ها و سلطنه ها به اثر آدمیت می پیوندد و سوگند وفاداری مادام العمر یاد می کند. برای آنکه به میزان ارادت مصدق السلطنه به افکار ماسونی و سرکردگان گروه آن بیشتر آشنا شویم دفاع مصدق از ملکم خان را که از او به عنوان یک رجل خیرخواه یاد می کند عیناً از سخنان خود او از مذاکرات مجلس شورای ملی در 30 مهر 1306 شمارة 124 نقل می کنیم: «… شما نوشته جات ملکم را بخوانید ببینید اگر ناصرالدین شاه یک نفر آدم عاقلی بود می بایستی تمام اختیارات خودش را به ملکم واگذار کند. چون آنچه او گفت به خیر مملکت و به خیر ناصرالدین شاه بود ولی چون نکرد و چون یک دسته هایی بودند که در واقع مخالف با عقیده ملکم بودند آنها می رفتند ملکم را بد می کردند …». ارادت مصدق به ملکم خان و سوگند و وفاداری مادام العمر که به قول خودش به این دسته شریفة فراماسونی یاد می کند ناشی از ارتباط محکم خانوادگی او با عوامل مرموز استعمار است که بعدها به عنوان هزار فامیل نشناخته شدند. به عنوان مثال به چند مورد اشاره می کنیم. زن مصدق دختر میرسید زین العابدین امام جمعه است که از فرماسونهای وابسته به لژ ملکم خان بوده است. دکتر سیدحسن امامی امام جمعة اخیر تهران که از رؤسای لژ فراماسونی بود نیز برادرزادة زن مصدق است. مصدق خواهری داشت به نام دخترالملوک که زن غصرالسلطان از وابستگان تشکیلات ماسونی است و همین شخص معرف مصدق برای ورود به لژ آدمیت است.
3- مشاغل دولتی مصدق: همین وابستگی خانوادگی به هزار فامیل موجب شد که مصدق از همان ابتدای جوانی در رأس بسیاری از پست های حساس قرار گیرد و در سمت استاندار و وزیر و وکیل مجلس از مهره های حساس حکومت های فراماسونی و وابسته به استعمار انگلیس بعد از مشروطیت گردد. امروزه کوشش بسیار بعمل می آید که سوابق مصدق را مخفی نگاهدارند و فقط از نقش او در مسئله نفت یاد می شود.
«1- استانداری فارس و همکاری با پلیس جنوب 2- استانداری آذربایجان و حمایت سرپرستی لورن»
منبع: کتاب چهره حقیقی مصدق السلطنه، صفحات 28-29-30-31-32
نقش مصدق در مجلس دوره چهاردهم:
در سالهای پس از شهریور 1320 که ارتشهای متفقین (انگلیس، آمریکا، شوروی) خاک وطن ما را به بهانة لزوم مقابله با آلمانها اشغال کرده بودند. دولت استعمارگر انگلیس که در بین رجال سرسپردة ایرانی عوامل زیادی داشت. از نفوذ نظامی خود بهره گرفت و درصدد قلع و قمع آزادیخواهان و گسترش نفوذ سیاسی و اقتصادی خود برآمد و به همین منظور صدها نفر از آزادیخواهان را دستگیر و در پادگانهای نظامی خود زندانی کرد در همین ایام بود که چیزی بنام انتخابات دوره چهاردهم مجلس آغاز شد و بطوریکه شاه مخلوع در آخرین کتاب خود اعتراف کرده است سفیر انگلیس در ایران یک لیست هشتاد نفری را به دولت تسلیم کرد و انتخاب شدن آنها را درخواست کرد. مصدق نیز که مدتها از سیاست ظاهراً بدور بود و برای او وجاهت کافی دست و پا کرده بودند در این انتخابات رسوا بعنوان نماینده اول تهران وارد مجلس می شود. و اما در همین زمان مرحوم آیت الله کاشانی که بعلت تعقیب از طرف افسران انگلیس در حال اختفا بسر می برد نیز بعنوان نماینده تهران انتخاب می شود ولی بدستور انگلیسها اعتبار نامه او ابطال می شود. و پس از چندی دستگیر و بطرز وحشیانه و غیرانسانی در اراک و کرمانشاه زندانی می شود. و به مدت دو سال و چهارده ماه این بازداشت غیرقانونی ادامه می یابد و امام مصدق که برای اجرای نقش های خاص وارد این مجلس می شود اعتراضی به بازداشت آیت الله کاشانی و سایر آزادیخواهان نمی کند و هیچ اشاره ای به مسئله ابطال اعتبارنامة او از طرف انگلیسها نمی نماید. این سکوت مطلق بنفع چه سیاستی بود؟ مسلماً بنفع همان سیاست انگلیس که فعالیت ضد استعماری آیت الله کاشانی و سایر آزادیخواهان ایران وحشت داشت مصدق در عوض به اعتبارنامه سیدضیاء الدین طباطبائی اعتراض می کند و با بحثهای طولانی در این قضیه و دادن شعارهای توخالی برای خود کسب وجهه می کند. و پس از چندی شاه مخلوع به او پیشنهاد سمت نخست وزیری را می کند. مصدق برای پذیرش این پست سه شرط قائل می شود. که شرط اول آن موافقت سفارت انگلیس با نخست وزیری او می باشد ولی از آنجائی که قرار بود نقش حساسی بدست مصدق در مجلس اجرا شود با بهانه جوئیهای دیگری از پذیرش این سمت خودداری می کند از جمله در مجلس اظهار می کند که در صورتی سمت نخست وزیری را می پذیرد که در صورت عدم امکان انجام مسئولیت و استعفا از نخست وزیری بتواند مجدداً بعنوان نماینده به مجلس برگردد. مجلس نیز این شرط را عملاً می پذیرد ولی مصدق باز هم به بهانه دیگری طفره می رود شاید علت اصلی این باشد که کسان دیگری که کاندیدای این سمت بودند مثل ساعد مراغه ای و یا سهام السلطان بیات منظور سیاست انگلیس را تأمین می کردند و احتیاج نبود که شخص مصدق سنگر پارلمان را ترک نماید. والحق هم نمی توانست در این مجلس خدمات شایسته ای به سیاست استعماری انگلیس بکند که ما برای نمونه چند مورد آنرا ذکر می کنیم.
الف- طرح تحریم امتیاز نفت: تصویب این طرح را باید یکی از شگردهای مصدق دانست. او با این عمل خود را طرفدار ملّت و مخالف اجنبی داد و ملی گرایان وابسته نیز همیشه سعی کرده اند که از این امر بعنوان یک سابقه درخشان برای مصدق بهره برداری کنند و چه بسا افرادی هم بعلت عدم آشنایی با عمق جریانات معاصر فریب این تبلیغات را خورده باشند ولی هنگامی که ما به اسناد مراجعه می کنیم می بینیم سیاست مکار و حیله گر انگلستان در پشت پرده، گردانندگی این صحنه سازی را بعهده داشته است و آنچنان ماهرانه عمل کرده است که بعد از گذشت سالهای طولانی هنوز دست او و عوامل او خوانده نشده است مصدق ادعا می کرد که طرفدار سیاست موازنه منفی است یعنی ما باید امتیاز جدید به هیچ کشور خارجی ندهیم و البته لازمة این سیاست این بود که امتیازات موجود را که کشورهای اجنبی با زور و تزویر گرفته بودند لغو کنیم ولی آیا مصدق هیچگاه به این سیاست عمل کرد؟ از جمله در رابطه با همین قانون تحریم امتیاز نفت یکی از نمایندگان مجلس چهاردهم به نام آقای غلامحسین رحیمیان در جلسه 12 آذر 1323 ماده واحده ای را به مجلس پیشنهاد نمود.
ماده واحد- "مجلس شورای ملی ایران امتیاز نفت جنوب را که در دوره استبداد به شرکت دارسی واگذار شده و در موقع دیکتاتوری آنرا نیز تمدید و نجدید نموده اند بموجب این قانون الغاء می نماید" برای اینکه موافقت نمایندگان را جلب کند ابتدا این طرح را به مصدق می دهند ولی مصدق از امضای این طرح خودداری می کند. که این بود معنی سیاست موازنه منفی که مصدق ادعای پیروی آنرا می کرد. مجلس چهاردهم که اکثریت قریب به اتفاق اعضای آن در ظرف یک نصف روز قانون تحریم امتیاز نفت را تصویب کرده بودند حاضر نشدند که حتی طرح الغاء امتیاز نفت جنوب را امضاء کنند زیرا بطوریکه گفتیم اکثریت اعضای این مجلس از عوامل سیاست انگلیس بود و مصدق نیز برای کارگردانی همین اکثریت به وجهة ملی بعنوان نماینده اول تهران وارد مجلس چهاردهم شده بود.
ب- قضیه دکتر میلیسپو: وقتی آمریکائیها توانستند عده ای از مستشاران خود را بایران بفرستند انگلیسها درصدد مقابله برآمدند زیرا این افراد بعناوین مختلف مزاحم سیاستهای انگلیس بودند. یکی از مستشاران آمریکائی که برای اصلاح امور مالی استخدام شده بود دکتر میلیسپو بود که به علت دخالت در امور شرکت نفت انگلیس و کوشش برای کسب امتیازات نفت بنفع آمریکائیها موجب ناراحتی شدید انگلیسها گردیده بود. ایوانف در تاریخ نوین ایران چند نمونه از مداخلات میلیسپو علیه انگلیسها را نشان داده است از جمله می گوید: «میلیسپو قبل از هر چیز سعی داشت که نفت شمال ایران را بدست کمپانی های نفتی آمریکا بسپارد به این جهت وی کوشش می کرد که بر مواضع انگلستان در ایران لطمه وارد سازد و او در امور کمپانی نفت انگلیس و ایران دخالت می کرد و در راه پیشرفت و توسعه فعالیت آن مانع ایجاد می نمود…» در چنین شرایطی است که مصدق با همکاری همان اکثریت انگلیسی مجلس چهاردهم در جهت منافع انگلیسها برای خنثی کردن فعالیتهای میلیسپو و اخراج او از ایران وارد عمل می شود. و سرانجام با همدستی مصدق و بیات قانون لغو اختیارات میلیسپو به تصویب مجلس رسید و موقتاً استعمار انگلیس از شر رقیب تازه نفس خود یعنی امپریالیسم آمریکا نجات یافت.
ج- کوشش در تطهیر استعمار انگلیس: در مجلس چهاردهم مصدق سعی داشت دولت استعمارگر و متجاوز انگلیس را آنهم در شرایطی که صدها نفز از آزادیخواهان ایران را به حبس و زنجیر کشیده بود و آیت ا… کاشانی را در سخت ترین شرایط در زندانهای اراک و کرمانشاه محبوس ساخته بود، دوست صمیمی ایران معرفی کند. آری از یک فرد ماسونی که حتی خانوادة او وابسته به انگلستان است غیر این هم نباید انتظار داشت. کتاب چهره حقیقی مصدق السلطنه صفحات 44-45-46-47-48-49-50-51
نقش پنهانی مصدق در قضایای نفت: دیدیم که مصدق در مجلس چهاردهم از امضای ماده واحده ای که برای الغاء امتیاز نفت جنوب مطرح شده بود امتناع کرد و حاضر نشد که به منافع استعمار انگلیس خدشه ای وارد شود. مصدق که قبلاً ادعای پیروی از سیاست موازنه منفی کرده بود با طرح پیشنهاد شده از طرف رحیمیان غافلگیر شد و مشت او تا حدودی باز شد بهمین جهت برای توجیه موضع گیری خود دست به سفسطه هایی زد از جمله می گوید که امتیاز نفت جنوب یک قرار داد است. «و چون هر قراردادی دو طرف دارد و به ایجاب و به قول طرفین منعقد می شود لذا تا طرفین رضایت به الغاء ندهند قرارداد منعی نمی شود.» این آقای حقوقدان توجه نمی کند که در متن ماده واحد الغاء امتیاز نفت جنوب صریحاً گفته شده است. که این قرارداد در زمان دیکتاتوری رضاخان که ملت ایران اختیار تصمیم گیری نداشته است در یک مجلس فرمایشی به تصویب رسیده است بنابراین قراردادی که اکراه در آن باشد اعتبار ندارد. مصدق الغاء امتیاز نفت جنوب را منوط به رضایت طرفین یعنی انگلستان می کند و بر این ترتیب مثل وکیل مدافع انگلستان صریحاً منطق زورگویان انگلیسی را تقویت می کند. مصدق سپس در مقام تفسیر سیاست موازنه منفی خود برآید و چنین می گوید: «پس مقصود من از موازنه سیاسی» این نیست که ما حساب دیرینه خود را به دول مجاور تصفیه کنیم و به هر یک کم داده ایم ما نقص آن را بدهیم و به هر کدام اضافه داده ایم مازاد آنرا مترد کنیم «توازن منفی» چنین اقتضا می کند که از این به بعد به هیچ دولتی برخلاف مصالح خود چیزی ندهیم». یعنی انگلیسها به غارت خود ادامه دهند ولی اگر رقبای آنها چیزی از نفت را بخواهند دیگر به آنها نخواهیم داد. اینست سیاست موازنه منفی مصدق که ملی گرایان سالیان دراز به آن افتخار کرده اند و هنوز هم حتی پس از پیروزی انقلاب اسلامی این شعار پوچ و توخالی را می خواهند بر ملت مسلمان ها دیکته کنند. بهرحال مصدق بکمک مجلس چهاردهم توانست مخالفتهایی را که علیه استعمار انگلیس و به منظور الغای امتیاز نفت جنوب انجام می شد خنثی نماید. پس از انقضای دورة چهاردهم و بقدرت رسیدن قوام السلطنه مصدق نتوانست به مجلس پانزدهم راه یابد و به عنوان اعتراض به عدم انتخاب چند روزی در دربار شاهنشاهی برای دادخواهی متحضن گردید و بعد از آن نیز مجدداً به احمدآباد رفت و به زندگی آرام و بی سر و صدای خویش ادامه داد. اکثریت مجلس پانزدهم نیز مثل دورة قبل از عوامل همان سیاست انگلیس بودند ولی از طرف عدة قلیلی از نمایندگان بعمل می آید. ولی مصدق از خارج مجلس سعی می کند که این تلاشها را مهار کند و تا حدودی هم در این زمینه موفق می شود. که ما بطور مختصر به این دو مورد اشاره می کنیم. ابراهیم یزدی (وزیر امورخارجی): سیاست خارجی جمهوری اسلامی ایران موازنة منفی است و این در حالی بود که میلیونها نفر از زنان و مردان میهن ما صریحاً در کوچه و خیابانها فریاد زده بودند –نه شرقی و نه غربی- ولی این آقایان میخاستند همان شعارهای توخالی رهبر ملی خود یعنی مصدق السلطنه را به جمهوری تحمیل کنند. کتاب چهره حقیقی مصدق السلطنه صفحات 51 و 52 و پاورقی 52
تشکیل کمیسیون مخصوص نفت: با تشکیل مجلس دوره شانزدهم مسئله نفت وارد مرحلة نوینی شد استعمار انگلیس نتوانست قرارداد خود را در مجلس پانزدهم از تصویب مجلس بگذراند. و نهضت ملی به تدریج رشد می یافت انگلیسی ها تا حدود زیادی از تصویب لایه های الحاقی مأیوس شده بودند ولی مع ذالک ترتیب کار را به خوبی دادند که کنترل قضیه نفت جنوب از دست آنان خارج نشود مجلس شانزدهم برای رسیدگی به پرونده نفت و قرارداد الحاقی کمیسیون مخصوص در تاریخ 30/ خرداد/1329 تشکیل دادند رجب علی منصور (پدر حسنعلی منصور معدون) در این هنگام نخست وزیر بود. در اسنادی از خانه ریچارد سدام مدیرعامل شرکت نفت انگلیس بدست آمده مطالبی راجع به روابط منصور و انگلیسی ها وجود دارد. واسطه مذاکره خصوصی و شفاهی منصور با انگلیس ها دکتر علی جلالی نماینده مجلس از مازندران (و یکی از استادان لژ فرامونسری) بوده است. در بخشی از این اسناد کیفیت انتخاب اعضای این کمیسیون طی پیامی طرف علی منصور برای سدام در 21/ ژوئن/ 1950 فرستاده شده است که متن آن چنین است "دکتر جلالی سپس ادامه داد و گفت که عقیده بر این است یک کمیته ویژه در حدود 20 نفر تشکیل شود تا طرح ها را بررسی کند از این عده حدود 18 نفر از یاران نخست وزیر و از جبهة ملی نیز خواهند بود و احتمالاً افراد دیگری از دوستان دکتر مصدق و جبهة دکتر بقایی دعوت می شوند. علاوه بر این دکتر مصدق در نظر دارد از اینان نیز استفاده کند. «1- آقای دکتر سید حسن علوی چشم پزشک نماینده مجلس بوشهر 2- آقای پالیزی کرمانشاهی نماینده کرمانشاه 3- آقای نبوی نماینده خراسان 4-آقای بزرگین نماینده خراسان 5- دکتر غلامرضا کیان نماینده شهرضا 6- دکتر هدایتی نماینده شهرری» براساس این سند مصدق و علی منصور و ریچارد سدان در تشکیل کمیسیون نفت و انتخاب اعضاء آن مشاوره داشتند و جالب توجه این است که چند نفر از افرادی که بوسیله مصدق معرفی شده اند یعنی دکتر حسن علولی، غلامرضا کیان، دکتر هدایتی از فراماسون های درجه اول هستند. به هر صورت این کمیسیون تشکیل شد و قبلاً بیوگرافی کامل اعضای آن از طرف کی تینگ رئیس ادارة اطلاعات شرکت نفت به لندن مخابره شد و شخص مصدق به عنوان رئیس این کمیسیون انتخاب می شود. این کمیسیون پس از مدتها اتلاف وقت هیچ تصمیمی دربارة ملی کردن نفت نتوانست اتخاذ کند. در همین کمیسیون پیشنهاد ملی شدن نفت برای اولین بار بوسیلة حائری زاده که از اقلیت دورة پانزدهم بود داده شد و نه مصدق! و اساساً مأموریت مصدق در این کمیسیون این بود که کار نفت را به دفع انوقت بگذارند زیرا در همان زمانیکه کمیسیون نفت تشکیل شد سپهبد رزم آرا به نخست وزیری رسید و انگلیس ها که از طرفی در داخل مملکت تحت فشار افکار عمومی و نهضت ملی بودند و از طرف دیگر آمریکائیها با انعقاد قراردادهای پنجاه پنجاه در سایر مناطق نفت خیز خلیج فارس دیگر امکان تصویب قراردادهای مطلوب انگلیسی ها را غیرممکن ساخته بودند و بهمین جهت انگلیسی ها تمام امید خود را به قدرت رزم آرا بسته بودند و حتی پیشنهاد یک قرارداد جدید براساس پنجاه پنجاه نیز به او داده بودند رزم آرا نیز در صدد فراهم کردن مقدمات کار از جهت زمینه سازی سیاسی بود که مورد سوء قصد قرار گرفت و از صحنه سازی مملکت خارج شد و پس از قتل او بالاخره پیشنهاد ملی شدن نفت که به امضاء مصدق در انتهای همة امضاها آمده است و حال آنکه روحانیت از مدتها قبل صریحاً در مقابل غارتگریهای استعمار موضعگیری کرده بود و شخصی چون آیت الله کاشانی دو سال قبل از این تاریخ به علت اعلامیه ی شدیدی که علیه امتیاز نفت جنوب منتشر ساخته بود به لبنان تبعید شد. مصدق السلطنه در بحبوحة پیروزی وارد میدان شد ولی در طول تاریخ سی سالة اخیر هرگاه صحبت از نفت شده است عوامل امپریالیزم غرب از مصدق به عنوان رهبر بی چون و چرای مبارزات ملت ایران در ملی شدن نفت تبلیغ کرده اند. این مطالب برگرفته از کتاب چهره حقیقی مصدق السلطنه نوشته: شهید معلم دکتر سیدحسن آیت صفحات 60-61
از قیام ملی 30 تیر تا … کودتای ننگین 28 مرداد: بدون تردید سی ام تیر یکی از استثنایی ترین، درخشانترین و عبرت انگیزترین روزهای تاریخ ایران سی ام تیر است. در این روز ملت ایران با دست خالی ولی با دلی پرشور و ایمانی محکم و اراده ای استوار و قلبی مملو از نفرت ایران با دست نسبت به شاه و سایر مزدوران بیگانه به مقابله با توپ و تانک و مسلسل پرداخت و بر آن غلبه کرد. 30 تیر نقطه اوج نهضت ملی شدن صنعت نفت بود که ملت مسلمان ایران متحد و یکپارچه جهت حفظ و ادامه نهضت به پا خواستند و دشمن را وادار به تسلیم نمودند 30 ام تیر ضعف دشمن و قدرت ملت را آشکار ساخت و اعتماد به نفسی را که بیگانگان با تلقینات و تبلیغات خود سالیان دراز کوشیده بودند در مردم بمیرانند و تا حدود زیادی هم موفق شده بودند به مردم بازگردانند. سی ام تیر مشت خائن را باز کرد و وی را در نظر عموم مردم رسوا ساخت. تا آنروز بلندگوهای استعمار و مطبوعات مزدور و جیره خوار می خواستند از شاه چهره ای دلسوز و مردمی بسازند و کوشش می کردند که وانمود کنند که او با پدرش رضاخان فرق دارد و میخواستند بقدرت تبلیغات بمردم بقبولانند که او برخلاف پدرش که فردی قُلدر و بی سواد و سفاک و جلاد بود شخصی «دموکرات منش» «رئوف» «تحصیل کرده» «ملت دوست» است و در بعضی زمینه ها نیز موفق شده بودند که چنین وانمود سازند اما در سی ام تیر که بدستور شاه جوی خون در تهران و اهواز و کرمانشاه براه افتاد توده مردم دریافتند که به اصطلاح معروف «علف سرریشه اش سبز می شود» و محمدرضا همان خلف صدق رضاخان است بلکه از او فاسدتر مکارتر، و در خدمت به اجنبی و خیانت به ملت کارآزموده تر است و اگر موقعیت بدستش بیفتد از هیچ جنایتی فروگذار نخواهد کرد. اکنون که بیست و هفت سال از آن زمان میگذرد ملت مسلمان و با ایمان ایران با قیام به عظیم انقلاب و شگفت انگیز خودش به یک نظام فاسد و بیدادگر دو هزار و پانصد ساله برای همیشه پایان داده است. و بزرگترین ضربت را بر پیکر استعمار وارد ساخته است مرور و بررسی حوادث سی ام تیر حوادث بعد از آن تا کودتای ننگین 28 مرداد میتواند بسیار پندآموز و عبرت انگیز باشد اکنون نسل جدیدی قدم بعرصه وجود گذارده است که به علت گذشت زمان جز در مورد کسانیکه یا به اقتضای سن خاطراتی از آن زمان بیاد دارند و یا بعلت سر و کار داشتن با تاریخ به سی ام تیر و 28 مرداد آشنا هستند. از وقایع آن زمان بی خبر است در حالیکه شناخت و تحلیل دقیق و استفاده از تجارب آن دوره برای جلوگیری از تکرار بعضی اشتباهات و دچار شدن بآن عواقب وحشتناک (کودتای 28 مرداد) بسیار ضروری بنظر می رسد. برای نسل کنونی دانستن این مطلب لازم است که چرا قیام و پیروزی اعجاب آور سی ام تیر 31 شکست تلخ و کودتای ننگین 28 مرداد 32 را بدنبال داشت. آیا ملت ضعیف تر شده بود؟ یا دشمن قویتر گشته بود؟ یا باید در جستجوی عوامل دیگری بود. در 25 تیر سی و یک دکتر مصدق پس از استعفای از نخست وزیری یکسره به احمدآباد ملک شخصی خود شتافت. شاه در رأس قدرت بود و فرماندهی کل قوا را بعهده داشت، ارتش و شهربانی و ژاندرمری در اختیار او بود ولی ملت با نثار خون خود پس از پنج روز مجدداً با قدرتی بسیار بیشتر دکتر مصدق را بسند نخست وزیری بازگرداند ولی در 28 مرداد سی و دو (13 ماه بعد) دکتر مصدق هم نخست وزیری و هم وزارت دفاع (جنگ) را بعهده داشت دارای اختیارات وسیع قانون گذاری بود که بدون نیاز به تشریفات قانونگذاری میتوانست هر لحظه هر چه را که اراده می کند بدان خبر قانونی می دهد. شاه فراری بود تیمسار ریاحی (وزیر دفاع کنونی) ریاست ستاد ارتش را بعهده داشت. فرماندار نظامی و رئیس شهربانی را خود دکتر مصدق منصوب کرده بود ولی با وجود این مصدق سرنگون شد و شاه بیشتر بازگشت و مدت 25 سال دمار از روزگار ملت درآورد. نفت ملی شده را به امپریالیستها واگذار کرد. ثروت ملت را بتارج داد و فرزندان با ایمان کشور را بجوخه های آتش سپرد. شکنجه گاهها و زنداندها را از آزادیخواهان انباشته کرد. ارازل و اوباشان را بر مردم چیره ساخت. فرهنگ جامعه را به ابتذال کشاند و کمر به نابودی دین بست و بالاخره در 22 بهمن 1357 (پس از 25 سال تاخت و تاز و بیدادگری بر اثر قیام پیروزمند ملت از اوج قدرت به حضیض ذلت کشانده شد. دست اندرکاران و صحنه گردانان سی ام تیر چه آنانکه در جهت مردم بودند و چه آنها که در صف مقابل مردم قرار داشتند. تقریباً همگی هر یک بنحوی صحنه را ترک کرده اند شاه سرگردان و فراری است. قوام السلطنه نخست وزیر تحمیلی و متفرعن چهار روزه (26 تا 30) در 30/ تیر/34 درگذشت. حسن ارسنجانی (معاون سیاسی نخست وزیر و سرپرست اداره تبلیغات) و دکتر حسن امامی (رئیس مجلس دوره هفدهم) یکی از پس دیگری مردند. آیت الله کاشانی و دکتر مصدق سالهاست دار فانی وداع گفتند سایر دست اندکاران و صحنه گردان آنروز نیز خانه نشین هستند و ایام کهولت را می گذرانند و یا تأثیر چندانی در امور ندارند ولی آنچه مهم است پندآموزی و عبرت گرفتن از تاریخ است که باید با تعمق و دقت و بیطرفی و دلسوزی انجام گیرد. تلاش ما بر اینست که از دیدگاه جدیدی قیام سی تیر را مورد بررسی قرار دهیم و آن دیدگاه همانطور که اشارت رفت استفاده از تجارب سی تیر در انقلاب کنونی است و در این نگارش می کوشیم که بدون سند معتبر هیچ مطلبی را عنوان نکنیم و از خدای بزرگ خواهانیم که ما را در این امر یاری دهد، و از خوانندگان گرامی تقاضا می کنیم که اگر سند و یا خاطره ای در این مورد دارند تحویل دهند و به تاریخ کمک کنند.

http://rasekhoon.net/article/show/109764/%D9%85%D8%B5%D8%AF%D9%82-%D9%88-%D9%85%D9%84%DB%8C-%D8%B4%D8%AF%D9%86-%D9%86%D9%81%D8%AA-%D9%82%D8%B3%D9%85%D8%AA-%D8%A7%D9%88%D9%84/
پنج شنبه 31/5/1392 - 22:21
تاریخ

 

پیروزی نهضت ملی نفت
پیروزی نهضت ملی نفت

 

نو یسنده : منصور مهدوی



 
مهندس کاظم حسیبی عضو ارشد حزب ایران که بعدها در دولت دکتر مصدق در زمره مشاوران نخست وزیر در خصوص نفت درآمد، هنگام ترور رزم آرا در منزل دکتر فاطمی به سر می برد. وقتی خبر ترور به او رسید به ساعتش نگاه کرد و گفت: «الحمدالله از این لحظه دیگر نفت ایران ملی شد.»(1)
پس از مرگ رزم آرا دیگر کسی نبود که در برابر اراده ملت ایران بایستد. شاه در لاک وحشت فرو رفت. مجلسین شورا و سنا هم که پشت سر نخست وزیر سنگر گرفته بودند اکنون دیگر حامی نداشتند. امواج گلوله های خلیل طهماسبی به حدی مهیب و ترسناک بود که مجلس شورای ملی در هیچ یک از جلسات خود از قتل نخست وزیر سخنی به میان نیاورد. سردار فاخر رئیس مجلس شورا حتی جرئت نکرد که از جریان واقعه سخن بگوید. فقط مجلس سنا در سکوت آمیخته با تأثر سناتورها، تقی زاده رئیس مجلس سنا از قتل نخست وزیر ابراز تأسف نمود و از آدمکشی با تنفر یاد کرد.(2)
در چنین فضایی حرکت به سمت ملی شدن نفت بسیارآسان و شدنی بود. لذا یک روز بعد از مرگ رزم آرا (17 اسفند) اولین پیروزی بدست آمد و اصل ملی شدن صنعت نفت به اتفاق آرا در کمیسیون نفت به تصویب رسید:
«تاریخ 29/12/17
مجلس شورای ملی - نظر به اینکه ضمن پیشنهادات واصله به کمیسیون نفت پیشنهاد ملی شدن صنعت نفت در سراسر کشور مورد توجه و قبول کمیسیون قرار گرفته و از آنجایی که وقت کافی برای مطالعه در اطراف اجرای این اصل باقی نیست کمیسیون مخصوص نفت از مجلس شورای ملی تقاضای دو ماه تمدید می نماید.»(3)
تقاضای کمیسیون به همراه ماده واحده ذیل با قید دو فوریت در روز 19 اسفند در مجلس مطرح شد:
«ماده واحده - مجلس شورای ملی تصمیم مورخ 1329/12/17 کمیسیون نفت را تأیید و با تمدید مدت موافقت می نماید.»(4)
مجلس شورای ملی 24 اسفند 1329 به اتفاق آرا با تصویب ماده واحده، ملی شدن صنعت نفت را تأیید نمود. بدین سان مجلسی که سه ماه قبل در 2 دی ماه 1329 اجازه نداد پیشنهاد دکتر بقایی مبنی بر ملی شدن نفت به 15 امضا برسد و بعنوان «طرح» در صحن مجلس مطرح شود، در روز 24 اسفند 1329 همان مجلس از هیبت گلوله استاد خلیل طهماسبی به اتفاق آرا ملی شدن نفت را تصویب نمود.
آیت الله کاشانی رهبر نهضت در 26 اسفند طی پیامی به ملت ایران اظهار نمود:
«بهترین تحیت صادقانه و ادعیه خالصانه خود را در خدمت برادران عزیزم تقدیم می دارم و یادآور می شوم که خدای بزرگ عالمیان بار دیگر روح امیدواری را در کالبد خسته ایرانیان دمیده و
همان طوری که در کلام مجید خود وعده حفظ و صیانت قرآن و نصرت را فرموده بحمدالله موفقیت عظیمی را در تاریخ 24 اسفند ماه 1324 نصیب ملت ایران فرمود... من در سهم خود از نمایندگان فداکار مجلس شورای ملی علی الخصوص پیشقدمان آنها و جبهه ملی و عموم روزنامه نگارانی که در این مبارزه حیاتی حقاً سهمی بسزا دارند و همچنین جمعیتهای دینی - ملی عموم برادران عزیزم بی نهایت متشکرم.»(5)
طرح ملی شدن نفت پس از تصویب در مجلس شورا برای بررسی و تصویب به مجلس سنا فرستاده شد. اصولاً مجلس سنا برای چنین زمانی برپا گردید تا در صورت مخالفت شاه با مصوبات مجلس شورا، در سنا با آنها مقابله شود. ولی طوفان ترس اجازه ابراز وجود به مجلس سنا نمی داد. ضمن اینکه بازتاب ترور رزم آرا و استقبال زایدالوصف ملت ایران از آن، سبب شد تا جوانی دیگر در شب 28 اسفند دکتر زنگنه وزیر فرهنگ یک ماهه دولت رزم آرا را به قتل برساند. این رخداد، لهیب وحشت را در میان هیئت حاکمه مضاعف ساخت و توان کوچکترین مخالفتی از مجلس سنا گرفته شد. لذا در 29 اسفند 1329 و به فاصله ای قریب به دوازده ساعت پس از مرگ زنگنه، مجلس سنا نیز ملی شدن نفت را تصویب کرد و همان روز شاه نیز آن را توشیح نمود.
نقشه های رزم آرا
هدف سپهبد رزم آرا از حضور در عرصه سیاست مانند سلف نظامی اش، رضاخان، کسب قدرت تامه بود و برای رسیدن به این مقصود تلاش وافری انجام داده بود. یک بار در 15 بهمن 1327 خطر
کرد ولی موفق نشد، بار دیگر در مراسم ازدواج دوم شاه خواست به هدفش جامه عمل بپوشاند که این بار نیز میسر نگشت. آخرین بار با بکارگیری امکانات گسترده نخست وزیر و تسلط ویژه ای که بر امور داشت، نقشه یک کودتا را طراحی نموده و به مرحله اجرا گذاشت.
شرط پیروزی هر کودتا آن است که کودتا گران بتوانند در سریع ترین زمان بر مکانهای حساس و مهم تسلط یافته و امور را تحت کنترل درآورند. سپهبد رزم آرا خود نخست وزیر بود و بر مقدرات مملکت مسلط بود. با این حال دست به ایجاد یک سری تغییرات در امور زد. اداره سیلو و غلات تهران به عنوان یکی از زیرمجموعه های وزارت دارایی تحت نظر آن وزارتخانه بود ولی رزم آرا برای تسلط بر امورنان بعنوان قوت اصلی مردم و استفاده لازم از آن در صورت لزوم اداره سیلو را تحت کنترل خود درآورد به طوری که تدریجاً اداره سیلو به جای وزارت دارایی مستقیماً از شخص نخست وزیر دستور می گرفت. او پاسگاه هایی در نقاط حساس اطراف تهران و شاهراه های شمال - جنوب و شرق - غرب کشور ایجاد نموده بود. همچنین ارتباط تلگراف و تلفنی میان تهران و شهرستانها را از روز 15 اسفند قطع نموده و قرار بود تا یک یا دو روز بعد از تصفیه امور، ارتباط تهران با جهان خارج منقطع باقی بماند.
وی کشور را به طور مصنوعی در بحران نقدینگی قرار داده و با وجود آنکه اسفند ماه به نیمه رسیده بود از پرداخت حقوق بهمن ماه کارمندان دولت ممانعت به عمل می آورد، آنان را به برپایی تظاهرات در برابر مجلس تحریک می نمود و قرار بود روز پنج شنبه 17 اسفند کارمندان در مقابل مجلس اجتماع نمایند و تظاهرات کنند. از چندی قبل ده نفر عشایر کرد را که در تیراندازی با اسلحه کمری مهارت
داشتند به تهران آورده و بنا بود این عده به همراه جمعی از گروهبانهای ارتش با لباس شخصی در میان کارمندان به کمین اقلیت بنشینند و تظاهرکنندگان از نمایندگان اقلیت بخواهند تا در جمع آنان حاضر شوند و در این زمان گروهبانها نمایندگان اقلیت را به افراد عشایر نشان دهند و آنان فی الفور نمایندگان را هدف قرار داده و از پا درآوردند.(6)سپس مجلسین منحل شوند و آیت الله کاشانی نیز ترور و یا توقیف شود. ضمن آنکه یک لیست 200 نفره از پیشوایان مذهبی و شخصیتهای ملی تهیه شده بود که می بایست آناً دستگیر و معدوم شوند.(7) و با امکاناتی که از مدتها قبل برای تسلط بر جاده های اطراف تهران فراهم شده بود مانع از فرار افراد بشوند. سپهبد رزم آرا در این کودتا برای شاه نیز نقشه ای داشت بدین نحو که شاه را برای تقسیم املاک به ورامین ببرند و حین رفتن یا هنگام بازگشت به تهران او را ترور نموده و از سر راه خود بردارند.
طراح و گرداننده کودتا سرهنگ علی اکبر مهتدی نزدیکترین یار و همکار نخست وزیر بود. پس از مرگ رزم آرا و در دوره حکومت دکتر مصدق، بحث کودتای رزم آرا به طورجدی در کابینه مطرح بود به طوری که دکتر فاطمی در پایان یکی از جلسات دولت به خبرنگاران گفت:
«این جلسه تنها بر مسأله کودتای رزم آرا که قرار بود انجام بگیرد و سرهنگ مهتدی طراح و گرداننده اصلی این طرح و رابط بین رزم آرا و عده ای از افسران وابسته به حزب توده که هنوز اسامی آنها برای ما روشن نشده و مسئولان در حال شناسایی آنها هستند بوده و امکان تعقیب سرهنگ مهتدی به همین اتهام وجود دارد.»(8)
سپهبد رزم آرا آنقدر به پیروزی خود مطمئن بود که دستور چاپ اسکناس با تصویر خودش در لباس نظامی را صادر نموده و اسکناسها نیز تهیه شده و قرار بود بعد از خاتمه کودتا به گردش بیافتند. ولی روز 16 اسفند دست تقدیر از آستین خلیل طهماسبی درآمده و او را در حسرت آمالش گذاشت. حال باید پرسید اگر فدائیان اسلام در اجرای حکم اعدام رزم آرا فقط یک روز تأخیر می کردند، نهضت ملی نفت به چه سرنوشتی دچار می شد؟
رنج گل بلبل کشید و برگ گل را باد برد
بیستون را عشق کند و شهرتش فرهاد برد

پی‌نوشت‌ها:
 

1-مهدی نیا، جعفر، زندگی سیاسی رزم آرا، ص 386.
2-همان، ص 348.
3-مکی، حسین، کتاب سیاه، جلد 2، ص 356.
4-همان، ص 358.
5-دهنوی، م، مجموعه پیامهای آیت الله کاشانی جلد 1، ص 110.
6-مکی، حسین، کتاب سیاه، جلد 2، ص 469.
7-مهدی نیا، جعفر، زندگی سیاسی رزم آرا، ص 374.
8-همان، ص 26.
 

منبع: نیمه پنهان (جلد21) /منصورمهدوی ،تهران انتشارات کیهان ، چاپ چهارم،1387.




 

http://rasekhoon.net/article/show/202624/%D9%BE%D9%8A%D8%B1%D9%88%D8%B2%D9%8A-%D9%86%D9%87%D8%B6%D8%AA-%D9%85%D9%84%D9%8A-%D9%86%D9%81%D8%AA/
پنج شنبه 31/5/1392 - 22:20
تاریخ

علمای اصفهان و ملی شدن صنعت نفت ایران
علمای اصفهان و ملی شدن صنعت نفت ایران

مقدمه

در سالهای اخیر، دهها عنوان کتاب در باره دکتر مصدق نوشته شده و چنین وانمود شده است که وی رهبری بی نقص و عیب بوده و جناح مقابل‌ او، یکسره بر خطا بوده‌اند. به علاوه در این کتابها تلاش شده است تا سهم ‌روحانیت و در رأس آنان آیت الله کاشانی نادیده گرفته شده و وی آلت ‌دست افرادی معرفی شود که متهم بوده‌اند.
این قبیل برخوردها در کشو ما پرسابقه است‌. یا کسی را برای آسمان ‌می خواهیم یا برای زیر زمین‌. بنای آن نداریم تا افراد را برای روی زمین استفاده کنیم‌.
به عبارتی همیشه و تقریبا همه جناحها دوست دارند همه چیز را یا سیاه‌ و یا سپید ببینند. این افراد نه تنها خود چنین می‌کنند بلکه نوشته‌ها و گفته‌های افراد بی‌طرف یا به عبارتی با طرف اما همه جانبه نگر را که‌ می‌بینند آنان را هم از ظن خود تفسیر و تأویل می‌کنند. مثلا اگر کسی از روی این نوع نگاه همه جانبه‌، حسنی را از کسی وصف کرد، حتی اگر ده ها نقد هم به او وارد کند، این افراد بر نمی‌تابند. ما این داستان را در باره‌ موضوعات‌، اشخاص و تشکل‌های مختلف داشته‌ایم‌. نمونه آن دکتر شریعتی‌، انجمن حجتیه‌، دارالتبلیغ اسلامی و بسیاری از مسائل دیگر و اشخاص دیگر است‌.
دکتر مصدق برای عده‌ای بت شده است‌، همان طور که شریعتی برای گروهی بت شده بود. در مقابل‌، کسانی هم اصرار دارند تا دکتر مصدق را سر تا پا عیب ببینند.
اکنون روشن است که صرف نظر از شخصیت دینی آیت الله کاشانی که‌ شخصیتی بسیار برجسته است‌، و نیز شخصیت ملی دکتر مصدق که به هر روی در یک دوره‌، با حمایت مردم و علما مظهر مبارزات ملی ایرانیان در برابر استعمار بود، در اطراف هر دو، کسانی بودند که قابل دفاع نبوده و نیستند. بسیاری از خطاها به آنان بر می‌گردد و البته ریشه‌اش به اطمینان‌ نابجای رهبران به آنان بود.
اما این که آیت الله کاشانی به عنوان یک عالم دینی در پی تحقق حکومت‌ اسلامی نبوده ـ برخلاف فدائیان اسلام که چنین چیزی می‌خواستند ـ کاملا روشن است و کسی نمی‌تواند او را از طرفداران تحقق حکومت اسلامی در آن شرایط بداند.
در برابر، کسانی هم که بر شخصیت دکتر مصدق به عنوان یک ملی تمام ‌عیار تکیه می‌کنند، در بسیاری از موارد قادر به حل دشواری‌های موجود و روش‌های غیر دمکراتیک وی که مهم‌ترین ضربه را به خود او و نهضت زد، نخواهند بود. وی مجلس را از بین برد و هر روز خواستار اختیارات بیشتربود. در یک نظام دمکرات‌، چه کسی است که تا این اندازه به روش‌های غیردمکراتیک‌تر روی آورد؟ هشدارهای مکرر آیت الله کاشانی در این زمینه ‌یعنی بی‌توجهی به آرای مردم و مجلس‌، به خوبی می‌تواند نشان دهد که دراین نزاع‌، کاشانی مدافع دمکراسی است و دکتر مدافع روش‌های غیردمکراتیک با بهانه‌های واهی‌.
به هر روی باید اجازه داد تا تحقیقات بدون پیشداوری به پیش برود. در سالهای اخیر در میان انبوه کتابهای موجود آثاری که مبتنی بر اسناد و مدارک بوده فراوان نوشته شده است‌. شاید یکی از بهترین این کارها، کتاب‌ آقای محمدعلی موحد باشد که تحت عنوان «خواب آشفته نفت‌» انتشار یافته است (تهران‌، کارنامه‌، 378) و تعلیقه‌ای که با عنوان «گفته‌ها و ناگفته‌ها» بر آن نوشت‌.
نهضت ملی شدن صنعت نفت تجربه‌های فراوانی داشت که خوشبختانه رهبران دوره بعد از آن نتایج روشنی گرفتند.
1. یکی از مهم‌ترین نتایج آن بود که این نهضت فاقد یک اندیشه و تفکر منظم بود. دلیل آن هم به جز فقر فکری و سیاسی در جناح ملی و مذهبی‌، صورت این نهضت بود که برای تحقق یک هدف اقتصادی و اندکی سیاسی ‌تلاش می‌کرد. نتیجه‌ای که گرفته شد آن بود که جبهه متدین و به خصوص ‌روحانیت دریافت که باید به فکر اندیشه سازی باشد. در این زمینه‌، دیندارها از ملی‌ها جلو افتادند. به علاوه سرخوردگی بسیاری از ملی‌ها آنان را به جبهه مذهبی‌ها کشاند. و تا نهضت خرداد که راه را برای جبهه‌ متدین هموار کرد.
2. این زمان‌، هنوز زمان مرگ سلطنت نبود. این نکته‌ای است که نمی‌توان از آن غفلت کرد. سلطنت در ایران سابقه دیرینه داشت و با عقاید عرفی و عامیانه پیوندی عمیق‌. در این زمینه‌، زمان لازم بود تا سلطنت یک‌ جایگزین و آلترناتیو جدی داشته باشد تا توده‌های مردم قانع شوند که می‌بایست قبلی را از بین ببرند. ملی‌ها و کمونیست‌ها قادر به ایجاد چنین ‌جایگزینی نبودند. روحانیت هم هنوز دستش خالی بود. سالها گذشت و با استفاده از آن تجربه‌، هم سلطنت بی‌آبرو شد و هم یک جایگزین معقول‌ پدید آمد. در نهضت ملی‌، هیچ کس پیروز نشد و این آشکارا است که‌ اشتباهاتی در هر چند طرف وجود داشته است‌. اما مهم آن بود که ملی‌ها با تمام وجود سرمایه‌گذاری کردند و شکست خوردند و روحانیت با احتیاط‌ پیش آمد و فرصت را برای بعد نگاه داشت‌.
3. در نهضت ملی شدن نفت‌، دو قسم مسأله پیش می‌آمد. یکی آنچه که‌ مربوط به نفت و مسائل اقتصادی و سیاسی آن بود. دوم مسائل فکری و فرهنگی که به دلیل باز شدن نسبی فضای سیاسی مطرح گردید. کمونیستها به رغم سروصداهای فراوان به دلیل مشکلاتی که برای حزب توده پیش‌ آمد در این ماجرا شکست سختی خوردند. روحانیت نیز که با احتیاط پیش آمده بود، یعنی مراجع محلی درگیر بود نه مرجعیت مطلقه و عامه‌، توانست ‌اندیشه‌ها و موقعیت خود را در عمل محک بزند. طی این ماجرا حوزه با مسائل سیاسی و مذهبی جاری در جهان اسلام آشنا شد و این تحول‌ طلبه‌های جوان را سخت به اندیشه واداشت و آنان را برای یک پرش فکری و سیاسی آماده کرد. تحولی که در سالهای بعد از آن شاهد هستیم و نتیجه‌اش را در نهضت اسلامی خرداد مشاهده کردیم‌.
4. به نظر نویسنده این سطور تجربه ملی شدن نفت‌، در میان مشروطه و انقلاب اسلامی یک نقطه با اهمیت است‌. در مشروطه روحانیت و روشنفکران حضور داشتند، اما سیر کلی ماجرا به سمت عرفی شدن بود و روحانیت به اجبار کنار گذاشته شد یا کنار رفت‌. در انقلاب اسلامی‌، روحانیت و ملی‌ها ـ گرچه کم ‌رنگ ـ بودند اما به عکس مشروطه‌، حرکت در مسیر دینی شدن بود. در این میان‌، نهضت ملی شدن صنعت نفت یک‌ مرحله میانی و یک تجربه جالب بود. فرصت برای آن که گروه‌های مختلف‌ خود را نشان دهند پدید آمد و در این میان‌، ملی‌ها نتوانستند اوضاع را دراختیار بگیرند. دلیل آن هم ناپختگی‌، افراطی‌گری برخی از افراد و یکدندگی‌های شخص دکتر مصدق بود. البته دلایل سیاسی و امنیتی هم داشت‌. دکتر مصدق‌، سیستم امنیتی خود را در اختیار کسانی قرار داد که‌ کودتاچی از آب درآمدند. هرچه بود، نهضت ملی را باید قدم میانی دانست‌. روحانیت فعالانه شرکت کرد اما رهبری در اختیار ملی‌ها بود. این جریان‌ در حافظه بسیاری ماندگار شد و بعدها آن تجربه تکرار نشد.

چند نکته‌

نکته اول‌

تنها مرجعی که از درجه اولی‌ها با ملی شدن نفت همراهی کرد آیت الله‌ حاج سید محمد تقی خوانساری بود که آن زمان در قم اقامت داشت و از مراجع ثلاث بود. آیت الله حاج شیخ عباسعلی شاهرودی هم که این زمان‌ از علمای درجه دوم قم بود، فتوایی در لزوم ملی شدن صنعت نفت صادر کرد. همچنین آیت الله حاج سید محمود روحانی (از خاندان روحانی‌های قم‌).
اما در شهرستانها، شماری از روحانیون درجه دوم (به لحاظ رتبه ‌مرجعیت‌) جانبدار ملی شدن صنعت نفت بودند.
در تهران‌، به جز آیت الله کاشانی که محور بود، باید از میرزا خلیل ‌کمره‌ای و میرزا محمد باقر کمره‌ای نام برد.
از شیراز آقای آیت الله بهاءالدین محلاتی‌.
از اصفهان آیت الله چهارسوقی‌، آیت الله خادمی و چند نفر دیگر.
از گیلان آیت الله حاج سید باقر رسولی‌.
از مازندران آیت الله حاج شیخ ولی الله مدرسی مازندرانی‌.
هیئت علمیه برخی از شهرستانهای دیگر از جمله شهرستان قمشه یا جمعی از طلاب قم و... هم در این باره بیانیه‌هایی ارائه کردند.
اما آیت الله بروجردی وارد این ماجرا نشد. برای این اقدام او دلایل ‌مختلفی را برشمرده‌اند که جای آن در اینجا نیست‌. ایشان نهایت چیزی که‌ در پاسخ دکتر مصدق نوشت این بود:
«موفقیت جنابعالی را در تقویت اسلام و اصلاح امور عامه مسلمین از خداوند تعالی مسألت می‌نماید». برخی از علما هم به پیروی از ایشان‌، همین قبیل ‌عبارات را داشتند.[1]
از روحانیون‌، کسی عدم شرکت آیت الله بروجردی را به معنای نفی مشروعیت ورود در این قضایا نگرفت‌. به همین دلیل در تهران و بیشترشهرستانها روحانیون وارد ماجرا شدند. بیشتر آنها، در واقع دعوت آیت‌الله کاشانی را لبیک گفتند. این روحانیون تا ماههای پایانی دکتر مصدق او را همراهی می‌کردند، اما در ادامه‌، روحانیون فعال در نهضت ملی دو دسته ‌شدند:
الف‌: نخست دسته‌ای که پس از مشارکت اولیه‌، به تدریج جانب دکترمصدق را گرفتند و طبعا ـ و به خصوص در شهرستانها ـ در اقلیت بودند. در این زمینه باید از برخی از علمای تهران یاد کرد که از آن جمله اخوان (سید ابوالفضل و سید رضا) زنجانی هستند. کسانی از اتحادیه مسلمین هم‌ گرچه با احتیاط به حمایت از دکتر مصدق تا روزهای آخر ادامه دادند.
ب‌: دسته دوم کسانی بودند که به حمایت از آیت الله کاشانی پرداختند و به همین دلیل از در مخالفت با دکتر مصدق درآمدند. این جمع همراه ‌کسانی که از اول داخل در این ماجرا نشدند، یعنی آیت الله بروجردی و دیگر روحانیون ساکت‌، بیشتر به دلیل روی کار آمدن کمونیستها، و نیزاختلافات گسترده آیت الله کاشانی با دکتر مصدق‌، به مخالفت با مصدق ‌پرداختند. روحانیون اصفهان در این دسته جای دارند. کنار کشیدن آنان‌ ضربه‌ای برای دکتر مصدق و فرصتی برای بازگشت شاه بود، هر چند آنچه‌ برای این جماعت اهمیت داشت‌، نیامدن کمونیستها بود نه آمدن سلطنت‌. باید گفت هیئت علمیه تهران جانبدار دکتر مصدق بود. اخوان زنجانی‌، رضوی قمی‌، فیروزآبادی از آن شمار بودند.

نکته دوم‌

آیا نهضت ملی یک نهضت دینی بود؟
طی سالهای اخیر اینچنین وانمود شده است که نهضت ملی از اساس‌، یک حرکت لائیک و غیر دینی بوده است‌. در این باره ادعا شده است که «کل نهضت ملی اساسا ماهیتی غیر مذهبی داشته است‌».[2] مبنای این تحلیل آن‌ است که روحانیت در این شرایط هنوز در یک دوره تدافعی بسر می‌برد، نه ‌فعال بود و نه ساکت‌؛ چنان که این وضعیت از مواضع امام در کشف الاسرار به دست می‌آید. در این مقطع‌، طبقه متوسط جامعه که ده درصد فعال جمعیت ‌شانزده میلیونی ایران بودند، بیش از آن که از رهبران روحانی حرف شنوی داشته باشند از جریان روشنفکری پیروی می‌کردند، چون سابقه تربیت‌ آنان به دوره رضاخان باز می‌گشت و طی آن دوره‌، دین‌گرایی سخت مورد حمله واقع شده بود. نفوذ حزب توده هم در این جمعیت ده درصدی ازهمین بابت بود. با این همه‌، دین در بخش‌های بنیادی و زیرین جامعه استوار بوده و منتظر فرصت بود تا ظاهر شود. مسلما حضور روحانیت در نهضت نفت به معنای «دینی‌» بودن آن نیست‌، زیرا در مشروطه هم‌ روحانیت حضور داشت و اکنون واضح است که آن جنبش‌، بیش از آن که‌ یک جنبش دینی باشد، یک جنبش عرفی بوده است‌. با این همه‌، از این زاویه که انگیزه حضور توده مردم می‌توانسته فتاوی علما و حضور روحانیون باشد، باید انصاف داد که سهم روحانیت در این ماجرا بسیار قابل توجه بوده است‌. این مطلب را کسی که فکرش خالی از غرض باشد نمی‌تواند انکار کند.

نکته سوم‌

دولت مصدق‌، ملی باشد یا نباشد، در ارتباط با دین‌، نباید از یک نکته ‌غفلت کرد و آن این که به رغم همه دشواری‌ها، در کل‌، بر نفوذ روحانیت‌ در جامعه افزوده شد. دکتر مصدق به هر دلیل‌، نیاز به حضور روحانیون‌ داشت و دست کم در اوائل چنین می‌اندیشید و این سبب اعتنای او به برخی ‌از خواسته‌های آنان شده بود.
علاوه آیت الله کاشانی با نفوذی که به دست آورده بود، زمینه را برای نفوذ بیشتر روحانیت در جامعه فراهم کرد. در بسیاری از شهرها، روحانیون‌، توانستند با نفوذی که به لحاظ سیاسی به دست آوردند در برخی از امور شهر مداخله کنند. یک نمونه همین آیت الله چهارسوقی دراصفهان است‌. البته مقصود از نفوذ روحانیت‌، وجهی از نفوذ دین است‌؛ چیزی که به هر روی در این دوره تا حدودی تقویت شد گرچه مشکلاتی ‌هم باقی ماند. عزت الله سحابی برای نشان دادن تدین دکتر مصدق به‌ چندین مورد استناد می‌کند. از جمله به استشهاد دکتر مصدق به حرکت امام‌ حسین (ع‌) در مجلس چهاردهم‌. اما در باره دوران نخست وزیری وی می‌نویسد:
]دکتر مصدق‌[ در زمینه اجرای منویات مذهبی و تعمیق هویت دینی‌، اقداماتی انجام داد که می‌توان به نمونه‌هایی از آن اشاره کرد. در چهارده ‌خرداد 1330 بخشنامه‌ای در باره رعایت مقررات مذهبی در ماه مبارک‌ رمضان صادر کرد که در روزنامه اطلاعات‌ همان روز چاپ شده است‌. همچنین ‌در امر عزیمت حجاج به مکه معظمه دولت اقداماتی انجام داد که مورد تشکر عالمان دینی قرار گرفت‌. از جمله آیت الله چهارسوقی اصفهانی طی نامه‌ای که برای جراید از جمله روزنامه اطلاعات فرستاد، از دولت به‌ واسطه توجهی که به امر زایران مکه معظمه به عمل آورده‌، تشکر و سپاسگزاری کرد. همچنین از همین سال‌، یعنی سال 1330 روز وفات امام‌ جعفر صادق (ع‌) تعطیل رسمی اعلام شد. علما بیانیه‌هایی صادر و تشکر کردند و در جراید چاپ شده است‌. از جمله مرحوم آقا شیخ بهاءالدین ‌صدوقی همدانی در این ارتباط تشکر کرد که در روزنامه اطلاعات ششم‌ مرداد 1330 چاپ شده است‌. در 23 مرداد قانون منع پیاله فروشی را لازم‌الاجراء کرد. یعنی از این تاریخ دیگر امکان پیاله فروشی نبود. دکتر مصدق‌ با استفاده از اختیارات خود، قانونی را تصویب کرد به این شرح که «دولت ‌مکلف است از تاریخ تصویب این قانون به فاصله شش ماه ورود و تهیه و خرید و مصرف کلیه نوشابه‌های الکلی و همچنین تهیه و خرید لول تریاک و مشتقات آن و نیز کشت خشخاش را از سال 1333 به بعد در سراسر کشور ممنوع سازد به استثنای مصارف طبی و صنعتی‌.[3] ایشان طی ‌صفحات بعد هم شواهد دیگری برای همراهی متقابل دکتر مصدق وعالمان دینی این دوره دارد و در نهایت می‌نویسد: دوره دکتر مصدق اوج‌ حضور عالمان دینی در امور سیاسی و اجتماعی به شیوه غیر ابزاری است‌.[4]جمله اخیر او طعنه بر چیز دیگری است‌. اما به هر روی به نفوذ سنتی که‌ روحانیت در توده‌ها داشت در این دوره‌، در سطح سیاسی هم مداخلاتی می‌کرد. تشکیل فراکسیون روحانیت در مجلس هفدهم یکی از مهم‌ترین ‌شواهد این امر است‌.
می‌دانیم که قانون منع مسکرات از زمان طرح آن در زمان رزم آراء و حتی پیش از آن تا زمان مصدق دچار چه فراز و نشیب‌هایی شد، و چه اندازه ‌علما تلاش کردند و چه تشکل‌هایی برای تصویب آن به راه افتاد، اما هر چه‌ هست‌، می‌توان گفت که در این دوره‌، به عنصر تدین در جامعه‌، توجه ویژه‌ صورت گرفته که قابل قیاس با دوره پیش و بعد از آن نیست‌. این که مصدق‌ اینها را در سایه فشار علما و به خصوص وجود آیت الله کاشانی انجام ‌می‌داد، نکته‌ای است که نباید از چشم‌ها دور بماند. همان ماه رمضانی که‌ آقای سحابی از آن سخن می‌گوید، همزمان‌، آیت الله کاشانی و آیت الله ‌سید محمد بهبهانی هم اطلاعیه دادند.[5]
بعدها هم در دفاعیات دکتر مصدق در زمینه پایین کشیدن مجسمه رضاشاه طی روزهای 26 و 27 مرداد مطالبی هست که وی به هر انگیزه روی دیدگاه منسوب به شرع در باره‌ مجسمه سازی تکیه می‌کند. او در برابر رئیس دادگاه که تلاش می‌کرد وی را به خاطر تخریب مجسمه‌ها در آخرین روزهای دولتش مورد بازخواست‌ قرار دهد گفت‌: شخص بنده به هیچ وجه عقیده به مجسمه نداشته‌ام و مجسمه در قانون شرع ما حرام است‌... صاف و صریح عرض می‌کنم که من ‌با مجسمه نه فقط از این نظر که خلاف مذهب است و من فرد مسلمانی هستم که باید تبعیت از مذهب خود بکنم بلکه شخص خودم به هیچ وجه‌ من الوجوه به مجسمه عقیده نداشتم‌.... و خدا را شهادت می‌گیرم که من به‌ مجسمه نه عقیده دارم و نه آن را موافق شرع می‌دانم‌.[6]

نکته چهارم‌

در باره این موضوع‌، یعنی نقش روحانیت‌، علاوه بر کارهای گسترده‌ای که در باره شخص آیت الله کاشانی صورت گرفته است‌، به طور خاص چند مطلب منتشر شده است‌:
یکی مقاله نقش روحانیت در صحنه سیاسی ایران 1954 ـ 1949 از شاهرخ اخوی است‌ که در کتاب مصدق‌، نفت‌، ناسیونالیسم ایرانی (تهران‌، 1372) صص 146 ـ 190 به‌ چاپ رسیده و منهای تحلیل‌ها و موضعگیری‌ها مؤلف‌، گوشه هایی ازمشارکت و مواضع علما را در نهضت ملی شدن نفت و نیز در برابر دکتر مصدق نشان داده است‌.
گفتار دیگری از عزت الله سحابی است که در کتاب مصدق دولت ملی و کودتا، صص 401 ـ 417 تحت عنوان‌ دین و عالمان دینی در اندیشه و کردار دکترمصدق چاپ شده است‌.
متن دیگر از محمد بسته‌ نگار است که در کتاب مصدق و حاکمیت ملت (تهران‌، قلم‌، 1382) صص 935 ـ 956 آورده و طی آن اعلامیه‌ها و فتاوی و بیانیه‌های جمعی از علما و روحانیون و مجامع مذهبی را در دفاع از ملی ‌شدن صنعت نفت و دکتر مصدق عینا درج کرده است‌. از آن جمله فتاوی ‌علمای بزرگ اصفهان در این باره است‌. وی برخی از این اطلاعیه‌ها را از کتاب نقدی بر مصدق و نبرد قدرت‌ (از ترکمان در نقد کاتوزیان‌) نقل کرده است‌.
یک خاندان برجسته علمی در اصفهان‌[7]
یکی از برجسته‌‌ترین مفاخر علمی ـ دینی اصفهان در نیمه دوم قرن سیزدهم و اوائل قرن چهاردهم هجری‌، مرحوم آیت الله العظمی میرزا سید محمد باقر چهارسوقی ـ اعلی الله مقامه ـ است که به مناسبت تألیف اثر سترگ و ارجمند روضات الجنّات فی أحوال العلماء والسادات با عنوان صاحب‌ روضات و خاندانش با لقب روضاتی و روضاتیان شهرت یافتند. این‌ خاندان علم و تقوا، یکی از درازدامن‌ترین خاندان‌های روحانی جهان‌ تشیع است که از زمان جد اعلایشان مرحوم میر ابوالقاسم کبیر تا روزگار ما، همواره چهره‌های برجسته‌ای از آنان‌، در کسوت روحانیت به هدایت‌ مردم از یک سو و حفظ علم و دانش‌ِ دین از سوی دیگر، اشتغال داشته‌اند.
نیای اعلای خاندان حاج میر ابوالقاسم (جعفر) مشهور به میر کبیر ( تولد روز یکشنبه اربعین سال 1090 ـ وفات 23 ذی قعده 1158) فرزند سید حسین بن سید قاسم بن سید محب‌ّ الله است‌. نسب آنان در نهایت به جناب‌ سید عبدالله فرزند حضرت موسی بن جعفر علیهما السلام می‌رسد.
حاج میر ابوالقاسم از شاگردان علامه مجلسی (م 1110) و آقا جمال ‌خوانساری (م 1122) بوده و از وی آثار و کتاب‌هایی بر جای مانده که ‌معروف‌ترین آنها کتاب مناهج المعارف در اصول عقاید است‌. رساله در حج‌، کتاب زکات و چندین رساله و کتاب دیگر در فهرست تألیفات ایشان یاد شده است‌.[8] وی در بحبوحه فتنه افغان در سال 1134 ـ 1135 اصفهان را به ‌مقصد خوانسار ترک کرد و در آنجا رحل اقامت افکند. اصل آنها هم گلپایگانی بوده گرچه خود میر ابوالقاسم در اصفهان متولد شده بوده است‌. میرابوالقاسم در قودجان‌[9] گلپایگان‌، در سر راه خوانسار و جایی که در آن ‌می‌زیست‌، درگذشت و پس از آن قبرش به صورت مزار عمومی درآمد. زان پس‌، فرزندان وی تا مدتی در خوانسار زندگی می‌کردند و به همین‌ دلیل در یک دوره به خوانساری شهرت یافتند.
حاج سید حسین فرزند میر ابوالقاسم‌، در شمار علما و فقها بود و روز یکشنبه هشتم ماه رجب 1192 درگذشت‌. آن بزرگوار از مشایخ اجازه سید بحرالعلوم (1155 ـ 1212) و میرزای قمی (1152 ـ 1231) علیهما الرحمه‌ است‌.
میر سید ابوالقاسم (جعفر) فرزند حاج سید حسین در سال 1163 به دنیا آمد و در ماه رمضان سال 1240 درگذشت‌.[10]
حاج میرزا زین العابدین مجتهد زاهد جلیل فرزند میر سید ابوالقاسم درهشتم ذی قعده 1190 به دنیا آمد و در نهم جمادی الاخره 1275 درگذشت‌. از وی نیز آثاری برجای مانده است که از آن جمله شرح زبده شیخ بهایی در اصول فقه است‌.[11]
این خاندان تا زمان میرزا زین العابدین که پدر مرحوم آقا میرزا سید محمد باقر صاحب کتاب روضات الجنات‌ است‌، از مهاجرین اصفهان به‌ خوانسار بودند که مدتی را در این دیار بسر برده بودند. از این زمان‌، مرحوم ‌میرزا زین العابدین همراه فرزندانش ـ بجز میرزا محمد جواد خوانساری ـ به اصفهان بازگشت و در محله چهارسوی شیرازی‌ها سکونت گزید. به‌ همین مناسبت‌، اعقاب ایشان به چهارسوقی شهرت یافتند و در چندین ‌مسجد که به نام افرادی از این خاندان و در همان حوالی است‌، به اقامه‌ جماعت پرداخته به هدایت مردم مشغول گشتند.
برجسته‌ترین فرزند حاج میرزا زین العابدین‌، مرحوم آیت الله میرزا سید محمد باقر چهارسوقی (1226 ـ 1313) صاحب روضات است که فقیهی ‌برجسته و عالمی بزرگوار بود. وی با تألیف کتاب روضات الجنات‌ نام این ‌خاندان را در تاریخ شیعه جاودانه کرده و پس از وی اعقابش به روضاتی و روضاتیان شهرت یافتند. شرح حال مبسوط ایشان را مرحوم معلم حبیب‌آبادی در کتاب ارجمند مکارم الاثار[12] و استاد حاج سید محمدعلی روضاتی در زندگانی آیت الله چهارسوقی (صص 82 ـ 96) آورده‌اند. افزون بر آن استاد جلال‌الدین همایی هم در شرح بقعه آقا میرزا محمدباقر چهارسویی یعنی صاحب روضات‌، در کتاب تاریخ اصفهان خود به تفصیل در باره ایشان‌، سنگ قبر ایشان و دیگر مدفونین بقعه مذکور سخن گفته‌اند.[13]
مرحوم آقای آخوند ملاعبدالکریم مجتهد جزی اصفهانی (متوفی‌1339: دانشمندان اصفهان‌، از مصلح الدین مهدوی‌، ش 720) که حدود نیم‌ قرن عصر آن بزرگوار را دریافته است‌، در کتاب تذکرة القبور، ص 60 (چاپ‌اول‌) در حق ایشان می‌گوید: « و این بزرگوار از رؤساء علمای اصفهان‌، بلکه‌ سیّد العلماء مطلق و در احترام مقدم بر کل ...».
بیفزاییم که هم این گونه بوده است اوضاع و احوال نیاکان و اولاد واعقاب آن جناب‌. ذلک فضل الله یؤتیه من یشاء.فرزند دیگر حاج میرزا زین العابدین‌، مرحوم آقا میرزا محمد هاشم (1235 ـ 1318) است که از علمای برجسته و مرجع تقلید بوده و آثار فقهی ‌و اصولی مهمی مانند اصول آل الرسول‌، مبانی الاصول‌، احکام الایمان و چندین رساله فقهی واصولی دیگر دارد.[14]
صاحب روضات که خاندان روضاتی به نام ایشان و به دلیل شهرت کتاب روضات الجنات بدان شهرت دارند، دارای چندین فرزند عالم و روحانی ‌بودند که عبارتند از:
1. آقا میرزا محمد مهدی (متولد 1251 ـ 1324)
2. آقا میرزا محمد مسیح (27 شوال 1255 ـ شب عرفه نهم ذی حجه‌1325)[15]
3. آقا میرزا احمد (1263 ـ 1341) ایشان آثاری مانند حاشیه بر شرایع‌الاسلام و حاشیه‌ای بر شرح لمعه دارند.[16] دو فرزند ایشان آقا میرزا محمد حسن (1298 ـ 1380) و حاج میرزا محمد حسین ملاذ روضاتی (1302 ـ1382) در زمره علما بوده‌اند.
4. آقا میرزا عطاء الله (1266 ـ 1335)[17]
5. آقا میرزا هدایت الله (1271 ـ 1345)[18]
6. آقا میرزا محمد حسین (1275 ـ 1352)[19]
7. آقا میرزا مجتبی (متولد 23 شعبان 1302)[20]
مرحوم آیت الله میرزا مسیح چهارسوقی (1255 ـ 1325 ) دومین فرزند صاحب روضات است که خود از علمای بزرگ شهر اصفهان به شمار می‌آمده است‌.[21] فرزند برجسته و برومند ایشان حضرت آیت الله حاج‌ میرزا سید حسن چهارسوقی از عالمان بنام اصفهان است که حدود نیم قرن‌ به عنوان روحانی برجسته این شهر به رتق و فتق امور مردم مسلمان اصفهان اشتغال داشت و بخش زیادی از اسناد ارائه شده در این مجموعه به ایشان مربوط می‌شود.
فرزند دیگر آقا میرزا مسیح‌، میرزا جلال الدین چهارسویی (1283 ـ1360) هم از علمای اصفهان‌[22] و صاحب هفت فرزند بود که یکی از آنان ‌مرحوم میرزا سید محمد هاشم چهارسوقی (متولد 15 محرم الحرام سال‌1319 ق‌) پدر استاد ارجمند ما آیت الله حاج سید محمدعلی روضاتی - دامت برکاته ـ است‌. مرحوم میرزا سید محمد هاشم (داماد عم‌ّ گرامیش آیت‌الله آقا میرزا حسن چهارسوقی‌) در جوانی و چهار سال پیش از درگذشت پدرش‌، به تاریخ 27 جمادی الاولی سال 1356 ق در شط کوفه غرق شد. شرح حال مفصّل وی را فرزند گرامی‌شان‌، در کتاب زندگانی حضرت آیت الله ‌چهارسوقی (صص 105 ـ 111) نوشته‌اند. حضرت سیّدنا الاستاد آیت الله حاج ‌سید محمدعلی روضاتی‌، تنها فرزند آن بزرگوار، در کنف حمایت جدّ مادری خویش مرحوم آیت الله حاج میرزا سید حسن چهارسوقی ‌پرورش یافت‌. مادر ایشان نیز، تنها فرزند مرحوم آقا میرزا سید حسن‌ چهارسوقی بودند.

شرح حال آیت الله حاج سید میرزا حسن چهارسوقی‌

نام اصلی آن بزرگوار میرزا ابوالحسن علی است که به میرزا سید حسن‌ چهارسوقی شهرت یافته‌اند. نسب شریفش هم به اجمال چنین است‌:
میرزا سید حسن بن میرزا مسیح‌، بن میرمحمد باقر بن میرزا زین العابدین بن میر سید ابوالقاسم بن سید حسین بن میرابوالقاسم کبیر.
آیت الله چهارسوقی از شاگردان مرحوم آیت الله درچه‌ای بوده و یک‌ دوره تقریرات درس اصول ایشان را تدوین کرده است‌. به علاوه کتابی هم با عنوان ‌جامع الدرر نگاشته که در آن‌، از هر علم و فنی‌، مطالبی درج کرده است‌.
آیت الله چهارسوقی از زمان درگذشت پدرش به این سوی‌، ابتدا در محدوده چهارسو و به مرور در شهر اصفهان به صورت ملجأ خاص و عام‌ درآمد و طی مدت نیم قرن‌، افزون بر اقامه جماعت‌، به رسیدگی به امور مردم و حل و فصل دشواری‌های مراجعین می‌پرداخت‌. این موقعیت که بر اساس یک سنّت تاریخی به ادوار گذشته باز می‌گردد، چنان بود که روحانی مجتهد شهر، افزون بر آن که به اداره امور شرعیه می‌پرداخت و کار احکام ‌واسناد شرعی و فصل دعاوی و غیره را به انجام می‌رساند، حدّ فاصلی هم ‌در میان حکومت و مردم به شمار می‌رفت‌. طبعا بسته به نوع و اندازه مناسبات علما با حکومت نقش آنان در این باره شکل می‌گرفت‌. بسیاری از نیازمندان برای رفع نیاز خویش به ایشان مراجعه می‌کردند؛ بیکاران برای یافتن کار، مسکینان برای به دست آوردن نان‌، و کسانی که در حل و فصل‌ کارهای اداری خود دشواری داشتند، برای وساطت به خانه ایشان مراجعه‌ می‌کردند. بخشی از این قبیل مطالب را در اسنادی که در پی خواهد آمد، مرور خواهیم کرد. روشن است که اداره این قبیل امور و در واقع پاسخ دادن ‌به نامه‌ها و درخواستها، یک دستگاه مفصّل اداری را می‌طلبید. با این حال ‌مرحوم آقای چهارسوقی تمامی این کارها را انجام داده و در این باره برخی ‌از روحانیون شهر هم با وی همکاری و همراهی داشتند.
آیت الله چهارسوقی بنیانگزار و رئیس هیئت علمیه اصفهان بود که شرح‌ آن را خواهیم آورد.
جامع‌ترین شرح حال برای آیت الله میرزا سید حسن چهارسوقی که در ضمن روشنگر نقش ایشان و هیئت علمیه اصفهان در مسائل سیاسی دو دهه بیست و سی می‌باشد، در کتاب ارجمند زندگانی حضرت آیت الله چهارسوقی ‌(اصفهان‌، 1332 ش‌، 244 ص‌) از استاد معظم حضرت آیت الله حاج سید محمد علی روضاتی آمده است‌. این کتاب‌، علاوه بر آن حاوی شرح حال ‌شمار زیادی از عالمان بنام معاصر ایشان در ایران و عتبات می‌باشد. طبعا تکرار آن مطالب در اینجا ثمری نخواهد داشت و لازم است تا آن اثر با اضافات استاد بار دیگر به دست چاپ سپرده شده در اختیار علاقمندان‌ قرار گیرد.
آیت الله چهارسوقی در نیمه شب پنج شنبه سیزدهم جمادلی الاولی‌1377 قمری مطابق با 14 آذرماه 1336 ش درگذشت و اصفهان در سوگ‌ این عالم ربانی یکپارچه عزادار شد. در یادنامه‌ای که برای آن مرحوم انتشار یافت آمده است که پس از تشییع ایشان در اصفهان‌، جنازه به قم انتقال یافت ‌و پس از تشییع‌، حضرت آیت الله العظمی بروجردی بر ایشان نماز گزارده‌، سپس جنازه به عتبات انتقال و در کنار عم‌ّ بزرگوارش مرحوم آیت الله‌ میرزا هاشم چهارسوقی به خاک سپرده شد.
شماری از شعرای اصفهان از جمله میرزا جلال الدین همایی‌، میرزا حبیب الله نیر، معلم حبیب آبادی و فضل الله اعتمادی‌، سید فخرالدین‌ روضاتی و ... به مناسبت رحلت آن بزرگوار اشعاری سرودند که برخی از آنها در همان یادنامه به چاپ رسیده است‌.

مرروی بر فعالیت‌های دومین هیئت علمیه اصفهان‌

در جریان جنبش مشروطه خواهی که از هر گوشه‌ای «انجمن‌» و«هیئت‌» توسط گروه‌های مختلف پدید می‌آمد، روحانیون برخی از شهرها نیز به تشکیل انجمن مقدس ملی یا هیئت علمیه دست زدند. در اصفهان‌ حاج آقا نورالله اصفهانی (م 1306) ـ برادر آقای نجفی و هر دو از رهبران ‌مشروطه اصفهان ـ هیئت علمیه را تأسیس کرده خود ریاست آن را داشت‌.[23]طبعا پس از حاج آقا نورالله و مسائل دوره رضاخان و از هم ‌پاشیدگی ‌اوضاع روحانیت‌، این هیئت‌ها از میان رفت‌.
با سقوط پهلوی اول‌، بار دیگر هیئت علمیه اصفهان با تلاش آیت الله سید حسن چهارسوقی (1256- 14 آذر 1336 ش‌) و جمعی دیگر از علمای اصفهان شکل گرفت‌.
استاد ارجمند ما حضرت آیت الله حاج سید محمد علی روضاتی که خود در جوانی در جلسات هیئت علمیه اصفهان شرکت داشته و تا مدتها دفتر و مهر آن در اختیار ایشان بوده‌، گزارشی از تأسیس هیئت علمیه ‌اصفهان را در سال 1320 ش به دست داده‌اند.
طبق نوشته ایشان «اعضای اصلی این هیئت بیش از پنجاه نفر می‌باشند که برخی از آنان عبارتند از:
حاج میرزا حسن چهارسوقی‌،
حاج سید عبدالله ثقة الاسلام مدرس صادقی‌،
حاج شیخ مهدی نجفی‌،
حاج میرزا محمد حسین ملاذ روضاتی‌،
حاج میرزا ابوالحسن تویسرکانی‌،
حاج سید شمس الدین خادمی‌،
حاج آقا حسین خادمی‌،
حاج سید عبدالحسین طیب‌،
حاج آقا مصطفی سید العراقین‌،
حاج آقا مهدی سید العراقین‌،
حاج میرزا علی اصفهانی واعظ‌،
حاج شیخ مرتضی اردکانی‌،
حاج شیخ محمد رضا صالحی‌،
حاج علم الهدی شیرازی‌.
استاد روضاتی در سال 1332 ش‌، یعنی زمانی که هنوز هیئت فعالانه در تحولات ملی شدن صنعت نفت درگیر بوده است‌، می‌نویسد: این هیئت از بدو تأسیس تا حال‌، با وجود ضدیت‌های مخالفین آن خدمات شایانی به اهالی اصفهان نموده که از هر حیث موجب افتخار و قدردانی است‌.[24]
در شرایط پس از شهریور بیست‌، دولت جدید می‌کوشید تا سیاست‌های گذشته را تا اندازه‌ای جبران کند. لذا نه تنها از فعالیت‌های مذهبی و تشکیل این قبیل هیئت‌های علمیه ممانعت نکرد بلکه گاه برای مقابله با کمونیست‌ها از آنها حمایت نیز می‌کرد.[25]
کارهای هیئت را به چند دسته می‌توان تقسیم کرد:
الف‌: دخالت در ملی شدن صنعت نفت‌:
هیئت علمیه اصفهان با مسؤولیت و محوریت آیت الله چهارسوقی ‌نقش فعالی در هدایت جریان‌های مذهبی ـ سیاسی اصفهان و به خصوص‌ ملی شدن صنعت نفت داشت‌. دلیل عمده ورود این جماعت در سیاست‌، حضور آیت الله کاشانی بود؛ اما بلافاصله آنان در ارتباط با دکتر مصدق هم‌ قرار گرفته و در تمام مدتی که مسائل مهم سیاسی در جریان بود، هیئت ‌علمیه اصفهان‌، نقش خود را به عنوان حامی دولت مصدق و آیت الله‌ کاشانی ایفا کرد.
صدور فتوای به لزوم ملی شدن نفت از سوی علمای اصفهان‌
یکی از مهم‌ترین قدم‌هایی که برداشته شد، صدور فتاوی ملی شدن نفت ‌بود. این کاری بود که آیت الله بروجردی انجام نداد، اما هیئت علمیه‌ اصفهان که هیئتی سیاسی بود، در این کار مداخله کرده و منتظر دستور و موضع‌ گیری آیت الله بروجردی نشد. همان گونه که اشاره شد، هیئت‌علمیه اصفهان در این زمینه از مواضع آیت الله کاشانی پیروی می‌کرد، و فتوایی هم که علمای اصفهان دادند، پس از آن بود که آقای کاشانی از آنان‌ خواست تا در این باره مطلبی بنویسند.
ابتدا یک پرسش چند سطری آمده که از آنها خواسته شده بود که تا نظر خود را در باره ملی شدن صنعت نفت بیان کنند.
در ابتدای جواب آیت الله چهارسوقی آمده است‌:جواب آیت الله حضرت آقای میرزا سید حسن چهارسوقی که تفأل به‌ کلام الله مجید عین آیه را هم در جواب به دستخط شریف مرقوم‌ فرموده‌اند، درج می‌شود:
متن فتوای ملی شدن نفت از آیت الله چهارسوقی‌
هو
قال الله الحکیم فی کتابه الکریم‌، أعوذ بالله السمیع العلیم من الشیطان‌الرجیم‌:
وَجَاهِدُوا فِی اللهِ حَق‌َّ جِهَادِه‌ِ هُوَ اجْتَبَاکُم‌ْ وَ مَا جَعَل‌َ عَلَیْکُم‌ْ فِی الدِّین‌ِ مِن‌ْ حَرَج ‌ٍمِلَّة‌َ أَبِیکُم‌ْ اِبْرَاهِیم‌َ هُوَ سَمَّاکُم‌ْ الْمُسْلِمین‌َ مِن‌ْ قَبْل‌ُ وَ فِی هَذَا لِیَکُون‌َ الرَّسُول‌ُ شَهِیداً عَلَیْکُم‌ْ وَ تَکُونُوا شُهَدَاءَ عَلَی النَّاس‌ِ فَأَقِیمُوا الصَّلاَة‌َ وَآتُوا الزَّکَاة‌َ وَاعْتَصِمُوا بِاللهِ هُوَ مَوْلاَکُم‌ْ فَنِعْم‌َ الْمَوْلَی وَ نِعْم‌َ النَّصِیر[26]
حرمت تسلیط اجانب و کفار بر مسلمین و اموال و نفوس و اعراض و نوامیس آنها، از بدیهیات و مسلمات اولیه و جای هیچ شبهه و تردید نیست‌: وَ لَن‌ْ یَجْعَل‌َ اللهُ لِلْکَافِرِین‌َ عَلَی الْمُؤْمِنِین‌َ سَبِیلاً[27].
به حکم عقل قاطع و شرع مطاع‌، بر هر ذی حقی واجب و لازم و متحتم ‌است در حدود قدرت و توانایی حفظ حق مشروع خود را بنماید و از تعرض و مزاحمت غیر به تمام قوا دفاع و جلوگیری نماید. و اگر عدوانا احدی دست اندازی و تصرف غاصبانه نسبت به حق مشروع دیگری نموده ‌باشد، بر صاحب حق لازم است به وسائل مقتضیه احقاق حق مغصوبه‌ خود را نموده از ید غاصب انتزاع کند. ضرر کشیدن مثل ضرر زدن به غیرحرام است‌.
در این موضوع پیروی از حکم مطاع و فرمایش متبع حضرت آیت الله کاشانی دامت برکاته لازم است‌. با فرط استحقاقی که خود ملت ایران در این ‌موقع که این طور گرفتار فقر و فاقه و پریشانی هستند و دارند هیچ منصفی نمی‌گوید که مایه حیات و زندگانی آنها را دیگری ببرد. چراغی که به خانه ‌رواست به بیگانه حرام است‌. و فرقی نیست در این جهت بین دولت و ملت ‌همه در نفع و ضرر شرکت دارند. بلکه دولت بیشتر لازم است جدیت درقطع ید اجانب و بیگانگان از حقوق مسلمه و مشروعه ملت خود نموده‌، اموال و حقوق مغصوبه مسلمین را از ایادی غاصبین انتزاع و به ذوی‌الحقوق تسلیم نماید. و السلام علی من اتبع الهدی‌.
حرره الاحقر میرزا سید حسن چهارسوقی‌.
مهر: الواثق بالله الغنی محمد حسن بن مسیح الموسوی‌.[28]
پاسخ‌های دیگر از این حضرات است‌: آیات الله‌: خادمی‌، حاج شیخ ‌مهدی نجفی‌، حاج شیخ مرتضی مدرس اردکانی‌، حاج سید مصطفی سیدالعراقین‌.[29]
اطلاعیه هیئت علمیه اصفهان در لزوم مجازات عاملین کشتار سی تیر
مشارکت در صدور اطلاعیه و بیانیه در حمایت از دولت دکتر مصدق و آیت الله کاشانی ادامه یافت تا آن که ماجرای سی‌ام تیر 1331 رخ داد. در اصفهان نیز تظاهرات بود و حتی کسانی آسیب دیدند. در این باره علاوه بر جلسه مفصلی که به عنوان مجلس ختم در مدرسه صدر و مدرسه سلطانی (چهارباغ‌) «به پیروی از منویات حضرت آیت الله العظمی آقای کاشانی‌» برگزار شد، هیئت علمیه اصفهان این اطلاعیه را صادر کرد:
به عموم ستمدیدگان اهالی اصفهان اعلان می‌شود:
کسانی که در حادثه هائله این چند روزه در اثر تجاوزات غیر مشروعه مأمورین‌ انتظامی مقتول و مفقود و مجروح شده‌اند، به فوریت به اسم و رسم و مشخصات و هویت و شناسنامه آنها را به دفتر روزنامه طوفان در خیابان شیخ بهایی صورت‌ بدهید تا از طرف هیأت علمیه تعقیب شود و مرتکبین به مجازات برسند.
میرزا حسن چهارسوقی‌
حسین الموسوی خادمی[30]
ارتباط با سران نهضت‌
آیت الله چهارسوقی بنا به نقشی که در هدایت مذهبی ـ سیاسی اصفهان‌ بر عهده داشت‌، با سران نهضت ارتباط‌های مستمری داشته و مرتب میان‌ آنان تلگرافات رد و بدل می‌شد. طبعا بخشی از این ارتباط‌ها با آیت الله‌ کاشانی و بخشی دیگر با دکتر محمد مصدق بود.
تعداد فراوانی از نامه‌ها و تلگرافات رد و بدل شده بر جای مانده و به ‌چاپ رسیده است‌.
به علاوه‌، بسیاری از پیام‌هایی که آیت الله کاشانی یا دکتر مصدق برای مردم اصفهان داشتند، بنا به رسم پیشین‌، توسط آیت الله چهارسوقی ابلاغ ‌می‌شد.
در اینجا فهرستی از این نامه‌ها و تلگرافات را با موضوع آنها به دست‌ می‌دهیم‌:
مکاتبات با آیت الله کاشانی‌
استاد روضاتی (در همان زمان‌) مرقوم فرموده‌اند: آیت الله کاشانی‌: حضرت آیت الله حاج سید ابوالقاسم ـ دامت برکات وجوده الشریف ـ که‌ در اثر اقدامات مجدانه خود عالم تشیع بلکه اسلام و ممالک اسلامی را سربلند و مفتخر فرموده‌، مرتبا هر هفته دو سه بار با آقای آیت الله ‌چهارسوقی مکاتبه می‌فرماید و کلیه آن تعلیقات مشحون از تقدیر و تشکر نسبت به خدمات و اقدامات آقای آیت الله چهارسوقی است‌. در یکی از این نامه‌ها نوشته‌اند:
بسم الله الرحمن الرحیم‌: ان شاءالله تعالی وجود مسعود عالی قرین ‌سلامت است‌. تلوًا از احساسات پاک و خداپسندانه حضرت عالی خیلی ‌متشکرم‌. یا لَیْت که همه اهل علم تأسّی به حضرتعالی می‌نمودند و خود را از و وظیفه الهیه و جامعه ملت دور نمی‌نمودند. متحیّرم که چرا در مقابل ‌کفار، روحانیین سکوت اختیار نموده‌اند.[31]
اما فهرست برخی نامه‌ها متبادله‌
1. نامه آیت الله کاشانی به آیت الله چهارسوقی در باره ملی شدن نفت‌ مورخه 22 ربیع الثانی 1370. 29 دی ‌ماه 1329 مجموعه‌ای از مکتوبات و... آیت الله ‌کاشانی‌: 116.5 ـ 117، متن تصویری آن در خاندان روضاتیان‌، ص 294
2. نامه آیت الله کاشانی به آیت الله چهارسوقی در تشکر از ایشان به‌ خاطر حمایت از فعالیت‌های شیخ عباسعلی اسلامی مجموعه‌ای از مکتوبات و... آیت الله کاشانی‌: 133.5، خاندان روضاتیان‌، ص 292
3. پاسخ آیت الله کاشانی به نامه آقای چهارسوقی مجموعه‌ای از...: 134.5
4. درخواست آیت الله کاشانی برای استقبال از سید مهدی امامی که به ‌اصفهان می‌روند، مجموعه‌ای از...140.5
5. پاسخ آیت الله کاشانی به درخواست آیت الله چهارسوقی و ابراز این که برای انجام اقدامات به وزارت کشور فرستاده شده است‌، (اسفند،1331) مجموعه‌ای از... :147.5
6. توصیه آیت الله کاشانی به مردم اصفهان وسیله حضرت حجت‌الاسلام و المسلمین آقای حاج میرزا سید حسن روضاتی چهارسوقی (اسفند ماه 1330) مجموعه‌ای از مکتوبات و... آیت الله کاشانی‌: 154.2 ـ 153
7. نامه آیت الله کاشانی به مردم اصفهان در باره انتخابات مجلس‌ هفدهم‌، (اسفند 1330) مجموعه‌ای از...: 166.5 ـ 167، خاندان روضاتیان‌، ص 296
8. تلگراف تشکر آیت الله کاشانی از آیت الله چهارسوقی‌، مجموعه‌ای‌از...:180.5 ـ 181
9. نامه آیت الله کاشانی به حجت الاسلام حاج میرزا سید حسن ‌چهارسوقی (31.3.11):
خدمت حضرت حجت الاسلام و المسلمین آقای حاج میرزا سید حسن مجتهد چهارسوقی دامت برکاته‌، به عرض می‌رساند:
پس از سلام و استعلام از سلامت مزاج شریف زحمت می‌دهد، از اصفهان اخیرا شکایاتی می‌رسد که عده‌ای از کارگران و اوباش محل مزاحم ‌نوامیس مردم شده و هر روز عده‌ای از دختران دچار شهوترانی و عیاشی اشخاص تبهکار، کارگران و صاحبان کارخانه قرار می‌گیرند.
شرحی به جناب آقای استاندار نوشتم و اقتضا دارد که حضرتعالی و سایر آقایان علمای اعلام در این مورد توجه مخصوص مبذول فرمایند و به‌ وسائل مقتضی از این گونه حوادث جلوگیری و آسایش مردم تأمین گردد و بدیهی است که باید مأمورین محل را هم متوجه ساخته و از آن‌ها جدا خواسته شود که کمال مراقبت و جدیت را معمول دارند پیوسته مترصد بشارت سلامت و ملتمس دعا هستم‌، مجموعه‌ای از...: 184.5، خاندان روضاتیان‌، ص 295
10. تلگراف آیت الله کاشانی به آیت الله چهارسوقی به مناسبت‌ پیروزی مردم در سی تیر، مجموعه‌ای از...: 190.5
11. نامه آیت الله چهارسوقی و پاسخ آقای کاشانی در باره سرهنگ‌ خلیل‌پور، مجموعه‌ای از...:192.5
12. نامه تشکر آیت الله کاشانی از آیت الله چهارسوقی (1331.7.10)، مجموعه‌ای از...: 206.5 (گویا در پاسخ نامه‌ای از آقای چهارسوقی برای ‌بازگشت آیت الله کاشانی از سفر حج‌).
13. نامه آیت الله کاشانی به آیت الله چهارسوقی و سایر حجج اسلام‌ اصفهان‌، مجموعه‌ای از...:212.5
14. نامه آیت الله کاشانی به آیت الله چهارسوقی برای لزوم تشکیل ‌انجمنی برای کمک به مستمندان‌، مجموعه‌ای از...: 229.5
15. نامه آیت الله زاده کاشانی به آیت الله چهارسوقی در باره سروان‌ جواد صادقی‌، مجموعه‌ای از...: 248.5 ـ 249
16. تلگراف آیت الله کاشانی به آیت الله چهارسوقی دایر بر این که آقای ‌شهشانی می‌آیند و مطالب را خواهند گفت‌، مجموعه‌ای از...: 252.5
مکاتبات آیت الله چهارسوقی با دکتر مصدق‌
17. نامه تشکر دکتر مصدق به آیت الله چهارسوقی‌، نامه‌های دکتر مصدق‌، ص‌176
18. نامه دکتر مصدق به آیت الله چهارسوقی در باره مسأله حج‌:
30.5.10
به عرض می‌رساند:
مرقومه محترم عز وصول بخشید و اظهار لطف عالی موجب نهایت‌ امتنان و تشکر گردید. امید است همواره برکات انفاس و افاضات عالیه‌ روحانیت ممد اصلاحات و ترقیات کامل ملک و ملت باشد. در باب ‌وجوهی که از حجاج بیت الله اخذ می‌شود وزارت امور خارجه مشغول‌ مطالعه بوده و به نحو مقتضی ترتیب اینکار داده خواهد شد و عجالتا هم که ‌به واسطه بروز امراض وبا و طاعون عزیمت حجاج ممنوع گردیده است‌. نامه‌های دکتر مصدق‌، ص 183، خاندان روضاتیان‌، ص 286
19. نامه دکتر مصدق به علمای اصفهان توسط آیت الله چهارسوقی‌، نامه‌های دکتر مصدق‌، ص 186
20. جواب دکتر مصدق به تلگراف حجج اسلام اصفهان توسط آیت الله ‌چهارسوقی‌، نامه‌های دکتر مصدق‌، ص 187
21. نامه دکتر مصدق در پاسخ نامه آیت الله چهارسوقی‌، نامه‌های دکتر مصدق‌، ص 189
22. رونوشت نامه دکتر مصدق به وزارت جنگ جهت آیت الله‌ چهارسوقی‌، نامه‌های دکتر مصدق‌، ص 190
23. پاسخ دکتر مصدق به نامه آیت الله چهارسوقی‌، نامه‌های دکتر مصدق‌، ص‌195، خاندان روضاتیان‌، ص 288
24. تلگراف دکتر مصدق به آیت الله چهارسوقی‌، نامه‌های دکتر مصدق‌، ص‌199
25. تلگراف دکتر مصدق به آیت الله چهارسوقی‌، نامه‌های دکتر مصدق‌، ص‌212
26. تلگراف دکتر مصدق به آیت الله چهارسوقی‌، نامه‌های دکتر مصدق‌، ص‌214
27. جواب دکتر مصدق به مکتوب آیت الله چهارسوقی‌، در باره حج‌:
1331.5.21
عرض می‌شود: پاسخ نامه مورخ 31.5.9 در مورد مسافرت به حج‌، با مشکلات زیادی که نسبت به ارز موجود بود، ترتیبی داده شد که عده‌ زیادی امسال مشرف خواهند شد. نامه‌های دکتر مصدق‌، ص 216
28. نامه دکتر سید حسین فاطمی به آیت الله چهارسوقی در باره حمله ‌جنازه آیت الله نجفی به عتبات‌، خاندان روضاتیان‌، ص 278
29. نامه دکتر مصدق به علمای اصفهان‌:
توسط حضرت آیت الله آقای چهارسوقی حضرات آقایان حجج اسلام دامت ‌برکاتهم‌.
به زیارت تلگراف آقایان برخوردار شدم و امیدوارم خداوند توفیق انجام خدمتی را که روحانیون محترم و طبقات دیگر کشور به اینجانب محول فرموده‌اند،عنایت فرماید و با ضعف مزاج و بنیه که دارم بتوانم این خدمت خطیر را به پایان ‌برسانم‌. (خاندان روضاتیان‌، ص 279)
30. نامه دکتر مصدق به مردم اصفهان به توسط آیت الله چهارسوقی‌:
بوسیله حضرت آیت الله آقای چهارسوقی‌، خدمت حضرات آیات الله عظام ‌ادامه الله بقائهم‌، بیانیه حضرات آقایان عظام که به تقویت و تأیید از دولت صادر فرموده‌اند، زیارت و موجب کمال تشکر و امتنان گردید. از خداوند متعال برای همگی نسبت به وطن عزیز توفیق خدمت می‌طلبم‌. و تمنا دارم آقایان متحصنین را از تلگرافخانه ضمن اظهار تشکر و سپاسگزاری از احساساتی که ابراز فرموده‌اند روانه فرمایید. نظر به این که امروز مجلس شورای ملی برای اخذ رأی اکثریت ‌نداشت‌، اینجانب فقط قناعت نمودم که نظریات دولت را به عرض برسانم و درخواست کنم‌، چنانچه نمایندگان غایب از جلسه مخالف با نظریه دولت موافق ‌می‌باشند تا روز سه شنبه 19 شهریور ماه درخواست تشکیل جلسه فوق العاده‌ نموده و حاضر شوند و رأی خود را بدهند. با تقدیم احترام دکتر محمد مصدق‌. (خاندان روضاتیان‌، ص 283)
31. ارسال نامه آیت الله چهارسوقی توسط دکتر مصدق به وزارت ‌جنگ و دستور اقدام روی آن‌، خاندان روضاتیان‌، ص 284
32. نامه دکتر عباس نفیسی معاون دکتر مصدق در تشکر از نامه علمای اصفهان‌، خاندان روضاتیان‌، ص 285

سایر فعالیت‌های هیئت علمیه‌

الف‌: دفاع از حجاب‌
یکی از نخستین تلاش‌های هیأت علمیه اصفهان‌، تلاش برای حجاب‌ بود که اسنادی از آن مربوط به سال 1326 موجود است‌. بر اساس این اسناد، گفتگوهای هیأت علمیه با استانداری اصفهان‌، سبب شده است تا اطلاعیه‌از استانداری منتشر شده و از ورود زن‌های بی حجاب به مساجد و اماکن‌ متبرکه جلوگیری شود. این اطلاعیه به شیراز رسیده و در شاهچراغ نصب‌ شده و استانداری آن ناحیه دستور جمع آوری آن را داده است‌.[32] این دستورالعمل در پی درخواست کتبی هیأت علمیه اصفهان (‌نامه شماره 43) و با امضای آیت الله چهارسوقی بوده است‌.
ب‌: مبارزه با مسکرات‌
در نهضت عمومی ضد مسکرات که خود یک حرکت گسترده در بسیاری از شهرها بود، هیئت علمیه اصفهان نیز نقش عمده‌ای داشته و اسناد فراوانی از آن برجای مانده است‌. در این زمینه‌، علمای ایران از هر نقطه‌، به خصوص از کرمانشاهان فعالیت چشمگیری داشتند و این خود موضوع یک تحقیق مستقل و مفصل است‌.
هیأت علمیه اصفهان در تاریخ 1329.9.9 نامه‌ای به شرح ذیل به رزم‌آراء نوشت‌:
خدمت ذی شوکت جناب اشرف آقای رزم آراء
نخت وزیر کشور شاهنشاهی اسلامی ایران دامت شوکته‌
پس از اظهار مراسم مراسم تشکرات صادقانه از بذل مساعی جمیله در تشیید قواعد دین مقدس اسلام و جلوگیری از مناهی و منکرات شرعیه از عالم اسلامیت ]از[ حضرت عالی استدعا می‌شود محض خشنودی خاطر صاحب شریعت مطهره‌، امر و مقرر فرمایید مطلقا در سرتاسر کشوراسلامی فروش و خرید مشروبات الکلی و فقاع و آب جو که در تمام ادیان ‌و شرایع و مذاهب و ملل حرام و مایه صدها هزار مضار و مفاسد روحی و جسمی و اخلاقی و مخالف با نص صریح اصل اول و دوم متمم قانون اساسی است‌، بالمره موقوف و متروک باشد تا صفحه تاریخ نخست‌ وزیری حضرت اشرف به این امر مهم رنگین و مزین‌. در مراتب امیدواری‌عموم مسلمین و به خصوص روحانیین و هیأت علمیه محض مساعدت‌ حضرتعالی که اساس دین مقدس اسلام امر داده بود، بدیهی است عرض‌ حالی از طرف داعیان را که فقط محض دولت خواهی و رعایت مصالح‌ شرعیه است‌، اجابت خواهید فرمود.
الامر الاشرف مطاع‌
از طرف هیأت علمیه
میرزا سید حسن چهارسوقی‌
عبدالله الحسینی مدرس صادقی‌
مهر هیأت علمیه اصفهان‌[33]
نامه نگاری هیأت ادامه یافت و هم از نخست وزیر و هم از شاه پیگیراین ماجرا شده‌اند که اسناد آن در صفحات بعدی همان منبع آمده است‌.
ماجرای منع از فروش مسکرات‌، حتی اگر قانون شد، هرگز اجرا نشد، و لذا سندی در همین منبع آمده که مربوط به سال 1334.10.14 است و در آنجا باز هیأت علمیه اصفهان طی نامه‌ای که به شاه نوشته‌، خواسته تا فرمان ‌ملوکانه‌ای در اجرای قانون منع مسکرات صادر کند.[34] نامه هایی هم به ‌رئیس مجلس سنا یعنی تقی زاده نوشتند.[35] سال 1336 هیأت علمیه بار دیگر نامه‌ای به اقبال نخست وزیر نوشت‌.[36] و این ماجرا ادامه دارد.
ج‌: مبارزه با زورگویی‌ها دولت به مردم‌
به علاوه تلاش برای مبارزه با باج ‌خواهی‌های دولت و شهردای از مردم ‌نیز در زمره کارهایی بود که هیئت انجام داده و در این زمینه اسنادی برجای مانده است‌. در این زمینه‌، مورد حج هم نمونه دیگر بود. این قبیل موارد، موردی بود.
یک مورد خاص مربوط به موقوفات است که به طور معمول گرفتار مشکلات عدیده‌ای می‌شد و هیأت در باره برخی از موارد اقدام کرده ‌است‌.[37]
د‌: مبارزه با تبلیغات بهائیان
داستان مبارزه با تبلیغات بهائیان یکی از فعالیت‌های جاری این هیئت‌ بود. این کاری بود که در آن زمان‌، نوع علمای بلاد با آن درگیر بودند؛ چنان‌ که در قم‌، آیت الله بروجردی هم در این زمینه فعالیت می‌کرد. ما اسنادی را از این موارد که مربوط به آیت الله چهارسوقی بوده‌، بعضا در کتاب خاندان ‌روضاتیان‌ آورده‌ایم‌.

پی نوشت:

[1] . بنگرید: مصدق و حاکمیت ملت‌، ص 939 و مقایسه کنید با آنچه از آیت الله ‌سید محمدرضا خراسانی در ص 940 نقل شده است‌.
[2] . مصدق‌، نفت و ناسیونالیسم ایرانی‌، (تهران‌، نشر گفتار، 1372) ص 501
[3] . مصدق‌، دولت ملی و کودتا، (تهران‌، طرح نو، 1380) ص 411
[4] . مصدق‌، دولت ملی و کودتا، ص 417
[5] . روزنامه اطلاعات‌، چهاردهم خرداد، 1330، ش 7535، صفحه آخر.
[6] . بنگرید: خواب آشفته نفت‌، از کودتای 28 مرداد تا سقوط زاهدی‌، (تهران‌، نشرکارنامه‌، 1383) ص 230
[7] . از میان خاندان‌های علمی اصفهان که از دوره صفوی ـ قاجاری در این شهر باقی مانده باشند، دست کم به دو خاندان می‌توان اشاره کرد. نخست خاندان نجفی‌ها و دوم خاندان روضاتی‌ها. طایفه سادات خاتون آبادی هم نه تنها در اصفهان که در برخی از شهرهای دیگر هم فعال بودند. جماعت امامی‌ها هم دسته ‌دیگری هستند که به لحاظ شهرت در درجات بعدی قرار دارند. [7] . بنگرید: خواب آشفته نفت‌، از کودتای 28 مرداد تا سقوط زاهدی‌، (تهران‌، نشرکارنامه‌، 1383) ص 230
[7] . از میان خاندان‌های علمی اصفهان که از دوره صفوی ـ قاجاری در این شهر باقی مانده باشند، دست کم به دو خاندان می‌توان اشاره کرد. نخست خاندان نجفی‌ها و دوم خاندان روضاتی‌ها. طایفه سادات خاتون آبادی هم نه تنها در اصفهان که در برخی از شهرهای دیگر هم فعال بودند. جماعت امامی‌ها هم دسته ‌دیگری هستند که به لحاظ شهرت در درجات بعدی قرار دارند.
[8] . در باره این بزرگوار بنگرید: زندگانی حضرت آیت الله چهارسوقی‌، (اصفهان‌،1332) صص 75 ـ 78
[9] . قودجان در میانه راه خوانسار و گلپایگان بوده و مرحوم میر ابوالقاسم آنجا را برای زندگی انتخاب کرده تا به هر دو شهر نزدیک باشد.
[10] . شرح حال ایشان را بنگرید در: زندگانی حضرت آیت الله چهارسوقی‌، صص‌96 ـ 98
[11] . در باره وی و فرزندانشان بنگرید: مکارم الاثار، ج 6، صص 2084 ـ 2090؛ زندگانی آیت الله چهارسوقی‌، صص 99 ـ 100
[12] . مکارم‌الاثار، ج 3، ص 798 ـ 820
[13] . تاریخ اصفهان‌، فصل تکایا و مقابر، (تهران‌، نشر هما، 1381)، صص 350 ـ 365
[14] . در باره وی و فرزندانش بنگرید: مکارم الاثار ج 3، ص 989 ـ 992؛ زندگانی‌آیت الله چهارسوقی‌، صص 111 ـ 122
[15] . شرح حال ایشان را بنگرید در : زندگانی حضرت آیت الله چهارسوقی‌، صص‌79 ـ 81
[16] . در باره وی بنگرید: مکارم الاثار، ج 5، ص 1704 ـ 1706
[17] . شرح حال وی را بنگرید در: مکارم الاثار، ج 5، صص 1819 ـ 1821
[18] . وی نیز از علمای اصفهان بوده و شرح حال وی و فرزندانش که در سلک روحانیت بوده‌اند، در مکارم الاثار ج 6، صص 1977 ـ 1980 آمده است‌.
[19] . در باره وی بنگرید: مکارم الاثار، ج 6، صص 2090 ـ 2091
[20] . در باره ایشان بنگرید: زندگانی آیت الله چهارسوقی‌، صص 103 ـ 104
[21] . بنگرید: مکارم الاثار، ج 5، ص 1496 ـ 1498
[22] . در باره وی بنگرید: مکارم الاثار، ج 7، ص 2493 ـ 2511 در اینجا اطلاعات ‌جامعی در باره فرزندان آقا میرزا جلال الدین همراه با تصاویر و خطوط منحصربه فرد از بسیاری از آنان به کوشش استاد ارجمند حاج سید محمد علی روضاتی ـ دامت برکاته ـ درج شده است‌.
[23] . در باره تأسیس هیئت علمیه اصفهان توسط حاج آقا نورالله بنگرید: تاریخ علمی‌ و اجتماعی اصفهان‌، مصلح الدین مهدوی‌، ج 2، ص 144
[24] . زندگانی حضرت آیت الله چهارسوقی‌، ص 29 ـ 31
[25] . از آن جمله است فعالیت حسام الدین دولت آبادی که به اظهار آیت الله ‌روضاتی‌، خود شخصا از تهران به اصفهان آمده علما را جمع آوری کرده و آنان ‌را برای ایجاد یک تشکل مذهبی ـ سیاسی تحریض می‌کرد. (از اظهارات شفاهی‌حضرت استاد).
[26] . حج‌: 78
[27] . نساء، 141
[28] . روزنامه شاهکار نو، مورخه 1329.11.3، به نقل از زندگانی آیت الله‌ چهارسوقی‌، ص 31 ـ 32
[29] . روزنامه شاهد، 1329.11.10
[30] . اسنادی از قیام سی‌ام تیر، (تهران‌، مرکز اسناد ریاست جمهوری‌، 1382)، ص‌130
[31] . زندگانی آیت الله چهارسوقی‌، ص 35 ـ 36
[32] . اسنادی از انجمن‌ها و مجامع مذهبی‌، ص 365 ـ 366
[33] . اسنادی از انجمن‌ها و مجامع مذهبی‌، ص 367 ـ 368
[34] . اسنادی از انجمن‌ها، ص 380
[35] . همان‌، ص 382
[36] . همان‌، ص 383
[37] . اسنادی از انجمن‌ها، ص 373 ـ 379

منبع: www.historylib.com

http://rasekhoon.net/article/show/123257/%D8%B9%D9%84%D9%85%D8%A7%D9%8A-%D8%A7%D8%B5%D9%81%D9%87%D8%A7%D9%86-%D9%88-%D9%85%D9%84%D9%8A-%D8%B4%D8%AF%D9%86-%D8%B5%D9%86%D8%B9%D8%AA-%D9%86%D9%81%D8%AA-%D8%A7%D9%8A%D8%B1%D8%A7%D9%86/
پنج شنبه 31/5/1392 - 22:20
تاریخ
 

 

فتاوای مراجع عظام در ملی شدن نفت
فتاوای مراجع عظام در ملی شدن نفت

 

نو یسنده : منصور مهدوی


 
همزمان با اوجگیری نهضت ملی ایران، دنیا در سیطره استعمارگران بود. مجموع کشورهای مستقل سازمان ملل از 60 کشور تجاوز نمی کرد و بقیه کشورها به عنوان مستعمره و شبه مستعمره توسط غارتگرانی چون انگلیس، فرانسه، پرتغال و، اسپانیا اداره می شدند. در چنین شرایطی نهضت ملی ایران ندایی آزادیخواهانه بود که توجه جهانیان را به خود جلب می کرد.
اگرچه پیامد پیروزی نهضت ملی رهایی از دام غارت انگلیس بود ولی هدف نهضت ملی فراترازاین موضع قرار داشت. مردم ما دنبال استقلال سیاسی و اخراج استعمارگران از کشور بودند و مزایای اقتصادی در درجه بعدی قرار داشت. آیت الله کاشانی ضمن آنکه از نهضتهای مردم مراکش، کشمیر، مصر و سایر مسلمانان حمایت می کرد و در مواقع مختلف مکرر پیامهایی را به آن ملتها صادر می نمود، در 22 آذرماه 1329 پیام ذیل را مبنی بر حمایت از ملی شدن نفت صادر نمود:
«بسم الله الرحمن الرحیم و به نستعین
... ملی شدن صنعت نفت در ایران تنها چاره بیچارگی های ماست زیرا بدین وسیله اولاً ثروت بی کرانی که خداوند تبارک و تعالی به ملت ایران عطا فرموده از دست دشمنان بشر که مقصدی جز منفعت طلبی و مکیدن خون ملل ضعیف ندارند بیرون آمده به صاحبان حقیقی و مستحق آن می رسد و ثانیاً با عملی شدن این فکر دست آلوده به فساد عمال انگلیس از دخالت در امور داخلی ما قطع می شود و مردم می توانند به فراغ بال به چاره دردهای گرانی که تسلط صد و پنجاه ساله دولت انگلیس برای آنها بوجود آورده است بپردازند و از سیه روزی و فلاکت و ظلم و جور نجات پیدا کنند از
این رو درکمیسیون نفت نمایندگان جبهه ملی که دراین امر مجری نیات قاطبه وطن پرستان ایران بوده اند پیشنهاد ملی شدن صنعت نفت را دادند و تمام ملت ایران چنانکه تلگرافها و مراسلات و تبریکاتی که از اطراف و اکناف مملکت رسیده با شوق و شعف بی حد و حصر این پیشنهاد را باعث نجات مملکت از شر اجانب بود استقبال نمودند معذالک در کمیسیون اختصاصی نفت به بهانه های غیر موجه به این پیشنهاد روی موافقت نشان ندادند گویا واهمه ازامپراطوری انگلستان که تا چندی پیش قدرت و تسلطی بر امور جهان داشت در آنان بی اثر نبوده است... و من الله توفیق علیه التکلان
سید ابوالقاسم کاشانی»(1)
در همین ایام آیت الله العظمی محمد تقی موسوی در پی استفتای جمعی از مردم تهران با ذکرحدیثی از حضرت رسول (صلی الله علیه و آله و سلم) در خصوص وجوب رسیدگی به امور مادی دنیا، در خصوص مبارزات ملی شدن نفت فرمودند:
«اگر کسی بگوید این اهتمام در امور مسلمین نیست خلاف وجدان گفته است اگر حدیث شریف شامل این امر با این اهمیت نباشد پس شامل چه امری خواهد بود. بعد از اینکه این اهتمام در امور مسلمین بود اگر این حکم را قبول نکنند رد قول پیغمبر (ص) است دیگر چه جای عذری برای ما باقی می ماند خصوصاً با اینکه مثل حضرت مستطاب آیت الله کاشانی دامنه برکاته که مجتهدی عادل و با شهامت و دلسوز و فداکار برای مصالح دین و دنیای مردم، با این همه جدیت ترغیب و تحریص و مردم را بیدار می کنند. دیگر مجال عذری برای کسی نمی ماند.»(2)
همچنین آیت الله العظمی محلاتی در این خصوص اظهارنظر فرمودند. معظم له که با صراحت تمام وجوب ملی شدن را مطرح فرمودند و پیروی مسلمین از آیت الله کاشانی را فریضه دانستند، این گونه مرقوم داشتند:
«واضح است که واگذار کردن معادن نفت جنوب به انگلیسیها برای دسایس آنها در این کشور اسلامی و ضعیف ساختن بلکه نابود ساختن قوای سیاسی و اقتصادی و دینی کشور راه وسیعی بازنموده است. بنابراین قراردادهای تحمیلی سابق بین کشور ایران و کمپانی نفت چون علاوه براینکه به دست حکومتهای جابره که شرعاً و واقعاً ولایتی بر اهالی مسلمان و ملت مظلوم این کشور نداشته اند به ضرر فاحش و برخلاف مصلحت مسلمانان بوده و بی اثر است و اکنون هم تهیه وسایل برای کوتاه کردن دست اجانب از سوء مداخله در کار مسلمین و اعاده عظمت و استقلال نام کشور اسلامی ایران عزیز از اهم تکالیف هر مسلمانی است. بنابراین واجب است مسلمانان در انتخاب و برقرار ساختن یک حکومت ملی که مقررات موضوعه اش همین مقررات اسلام باشد سعی و مجاهده کنند تا آن حکومت معدن نفت را از دست شرکت غاصب و دولت اجنبی مستخلص ساخته و طبق دستورات دینی خود به استخراج و بهره برداری آن بپردازد و حیات اهالی این کشور را تجدید نماید. البته آقای آیت الله کاشانی دامة برکاته نظر به همین مقدمات معروضه ابقاء معادن نفت در دست شرکت اجنبی مخالف نظرشان است و به همین دلیل که عرض شد ملی شدن آن را لازم می دانند. بنابراین همکاری و مساعدت با حضرت معظم له در این مقصود شریف و هدف حیاتی فریضه ذمّه هر مسلمانی است.»(3)
آیت الله العظمی محمود روحانی قمی نیز در پاسخ استفتائات مردم تهران، قم و سایر شهرستانها فرمودند:
«اگر منافع منابع این مملکت عاید ملت شود تمام این بدبختیها و پریشانیها مرتفع خواهد شد و این موضوع قابل انکار و تردید نیست و این حکم روی موازین شرع و از ضروریات دین است و مطابق نص آیه مبارکه لن یجعل الله علی المسلمین سبیلا واضح و مبرهن است و اگر از جهت الغاء بعضی شبهات بعنوان ثانوی یک چنین امر بدیهی بر کسی مشتبه شود با توجه به اینکه مثل حضرت آیت الله آقای حاج سید ابوالقاسم کاشانی دام ظله که از اول عمر و زندگانی خود اشتغال به اصلاح امور مسلمین و خیرخواهی مردم و مبارزه با دشمنان دین و دنیای مسلمین بوده اند و در مقام دفاع از حقوق حقه ایرانیان از هیچ گونه فداکاری و مبارزه دریغ ننموده اند و با اطلاع کاملی که از سیاست دارند و در رأس این نهضت مقدس قرار گرفته اند و با کمال جدیت امر و قیام فرمایند (بر ملی شدن صنعت نفت در سراسر کشور) راهی برای شبهه باقی نمی ماند بنابراین بر تمام مسلمین و هموطنان عزیز حتم و لازم است که نهایت سعی و کوشش را مبذول دارند تا گریبان خود را از چنگال جابرانه اجانب خلاص و سعادت را نصیب خود نمایند.»(4)
همچنین آیت الله العظمی عباسعلی شاهرودی در پاسخ به استفتائات مردم تهران و شهرستانها مرقوم فرمودند:
«کوتاه کردن دست اجانب از کشور و مسلمین و ملی نمودن صنعت نفت در سراسر کشور بر هر مسلمانی لازم و واجب است که در این موضوع مهم و امر حیاتی جدیت نمایند. خصوصاً که مثل حضرت آیت الله العظمی آقای کاشانی دامت برکاته العالی در رأس این نهضت مقدس بوده و تمام اوقات شریف خود را مصروف در
رفع ظلم و جورو تأمین آسایش مسلمین می فرمایند.»(5)
آیت الله العظمی خوانساری، آیت الله العظمی صدر، آیت الله العظمی حجت و آیت الله العظمی فیض نیز به صدور بیانیه در حمایت از ملی شدن نفت اقدام فرمودند.
ملت مسلمان ایران که با خلق حماسه هایی چون نهضت تنباکو ولایت پذیری و اطاعت خود را از رهبران دینی نشان داده بودند این بار نیز وقتی که نهضت ملی مورد تأیید مراجع عظام قرار گرفت مبارزات صبغه دینی و شرعی یافته و توده های مردم مسلمان با علم به وجوب اطاعت از رهبری آیت الله کاشانی در نهضت ملی نفت فداکارانه در صحنه حاضر شدند و هر زمان رهبرشان امر می کرد با برپایی تجمعات و تظاهرات، حضور خود را در صحنه مبارزات به جهانیان نشان دادند.

فرار سران توده
 

سپهبد رزم آرا به طور محرمانه و سنتی با شاخه ای از حزب توده به رهبری «خسرو روزبه» و «نورالدین کیانوری» همکاری داشت. این همکاری در قتل محمد مسعود و ترورشاه به طور برجسته بروز کرد و تحولات عظیمی را در جامعه به دنبال آورد. پس از ترور شاه جمع زیادی از سران حزب توده به دست رزم آرا توقیف شدند. در این برهه سپهبد رزم آرا حزب توده را قربانی امیال جاه طلبانه خود ساخت. پس از مدتی روند ارتباط رزم آرا با حزب توده از همکاری شاخه ای فراتر رفت و با ترور احمد دهقان این روند به نحو محسوسی
گسترش یافت و چند ماه بعد از به قدرت رسیدن در روز 24 آذر 1329 سران زندانی حزب توده با کمک او فرار کردند.
شرح ماجرا بدین قراراست که جهت ایجاد مقررات فرار، زندانیان توده ای که در زندان یزد دوره محکومیت خود را سپری می کردند به تهران منتقل شدند و در زندان تهران کسی بدون اجازه رسمی شخص نخست وزیر مجاز به ملاقات با آنان نبود. دلیل عمده دخالت رزم آرا در فرار سران توده همین مطلب است. علاوه بر این پس از آنکه سران توده با همکاری چند افسر نظامی فرار کردند رزم آرا در مصاحبه هایش سعی می کرد واقعه را عادی جلوه دهد و عنوان می کرد در جنگ جهانی دوم نیز برخی افسران عالی رتبه ارتش که اسیر شده بودند با وجود تدابیر شدید امنیتی از زندان فرار کردند. او کمترین اقدامی برای پیگیری قضیه انجام نداد.(6)
با وجود آنکه حزب توده غیرقانونی اعلام شده بود سپهبد رزم آرا فعالیتهای آن را ندیده می گرفت و با درک تضاد عمیق میان حزب توده و جبهه ملی سعی می کرد از حزب توده علیه جبهه ملی استفاده کند. او بارها می گفت: «جبهه ملی را باید به دست حزب توده منحل کرد.»(7) لذا در پاسخ به عنایت ویژه رزم آرا، حزب توده نیز به یاری او آمده و با ناوگان مطبوعاتی اش جبهه ملی را مورد حمله قرار داد. توده با طرح شعار «الغای قرارداد نفت جنوب» بدون آنکه از نفت شمال ذکری به میان آورد به مبارزه با شعار ملی شدن نفت برخاست و در
زمانی که مطبوعات علیه نخست وزیر طغیان کردند، به حمایت از او برخاسته و جبهه ملی را کوبیدند.
سپهبد رزم آرا در سطحی گسترده تر به تحکیم روابط خود با شوروی اقدام نمود که منجر به عقد قرارداد بازرگانی شد و نیز طرفین موافقت کردند کمیسیون مرزی برای حل اختلافات تشکیل شود. او در عوض روابط خود با آمریکا را محدود، برنامه رادیو آمریکا را قطع و به قرارداد جم - آلن نیز اعتراض کرد و مخالفت خود را با حضور مستشاران آمریکایی در ارتش ایران اعلام نمود. البته اولین تفاهم نامه اصل چهار در شهریورماه 1329 و در دولت رزم آرا به امضا رسید.(8) که همین امر تحلیل عملکرد او را دشوار می سازد. چون معلوم نیست که آیا او واقعاً رویکرد جدیدی جهت اتحاد با شوروی در نظر داشته یا اینکه مانند رضاخان با اجازه انگلیس برای تخریب شوروی و احتمالاً کوتاه کردن دست آمریکا از ایران چنین اقداماتی صورت داده است.

طغیان مطبوعات علیه رزم آرا
 

مطبوعات به عنوان یکی از مهمترین سنگرهای مبارزان نهضت ملی محسوب می شد. پس ازروی کارآمدن سپهبد رزم آرا حملات جراید هوادار نهضت ملی علیه او شدت یافت. بیشترین حملات توسط روزنامه های شاهد (متعلق به دکتر بقایی)، باختر امروز (متعلق به دکتر فاطمی) و نبرد ملت (ارگان فدائیان اسلام) صورت می گرفت.
روزنامه باخترامروز توقیف و دکتر فاطمی زندانی شده بود. روزنامه شاهد حملات شدیدی را علیه دولت سازماندهی می کرد. به طوری که در یک ماه پانزده بار توقیف شده و هر بار دکتر بقایی روزنامه اش را با نام جدیدی چاپ می کرد.(9) ولی چون دکتر بقایی نماینده مجلس بود و مصونیت سیاسی داشت، نمی توانستند او را بازداشت کنند.
در آذر ماه 1329 دولت به عده ای از مأمورین شهربانی مأموریت داد به چاپخانه موسوی که روزنامه شاهد در آن طبع می شد حمله کنند، تا بدین وسیله از انتشار شاهد ممانعت به عمل آید. مأمورین به چاپخانه حمله ور شده و خساراتی وارد کردند سپس محل را به محاصره درآوردند. در این میان دکتر بقایی طی پیغامی از شهید نواب صفوی استمداد کرد:
«... آن شب [10آذر] می ریزند در را می شکنند و می آیند تو، خلاصه اش چاپخانه را به هم می ریزند و روزنامه ها را هم آتش می زنند و نمی گذارند فردا صبح روزنامه منتشر شود. صبح بقایی عوض روزنامه یک بیانیه می دهد برای مرحوم نواب که جریان این جوری شده، اگر شما می توانید بچه ها را بگوئید بیایند اینجا.
خوب، عده زیادی در حدود 50 تا 60 نفری، صد نفری که حدود 27 تا 30 نفرشان از بچه های فدائیان بودند از جمله مرحوم خلیل طهماسبی، رفتیم آنجا.»(10)
نیمه شب دوباره به چاپخانه حمله کردند ولی با مقاومت مدافعین مواجه شدند و کاری ازپیش نبردند. روز یازدهم آذر دکتر بقایی
مجدداً بیانیه ای صادر کرد و چون چاپخانه موسوی در محاصره شدید نظامیان بود و آنان مانع از توزیع روزنامه ها شدند، برای چاره اندیشی در این باره با مکی مشورت کرد به پیشنهاد مکی، هر دو با استفاده از مصونیت سیاسی خود تعداد زیادی روزنامه به دست گرفته و در خیابانهای تهران به فروش رساندند. این عمل مورد حمایت و استقبال گسترده مردم قرار گرفت و بدین وسیله محدودیت ایجاد شده شکسته شد.
با انتشارخبر محاصره چاپخانه و اطلاع مردم از وقایع، گروه کثیری برای حراست از چاپخانه به آنجا رفتند کثرت نیروی مردمی و انبوه مأمورین حاضر در محل احتمال یک زد و خورد خونین را قوت می بخشید. به توصیه سید حسین مکی جبهه ملی سریعاً تشکیل جلسه داد و سرانجام تصمیم گرفته شد به اللهیار صالح که با سپهبد رزم آرا نسبت سببی داشت مأموریت داده شود بلادرنگ با نخست وزیر تماس بگیرد و مانع از کشت و کشتار بشود. ولی رزم آرا در پاسخ گفته بود تا پای جان دکتر بقایی و مکی ایستاده ام.(11) بدین سان از ملاقات نتیجه ای گرفته نشد. دکتر مصدق با دکتربقایی تلفنی تماس گرفت و با زبان فرانسوی که طرفین مسلط بودند از او می خواهد برای جلوگیری از خونریزی محل را ترک کند ولی او نمی پذیرد:
«... هنوز جلسه رسمیت پیدا نکرده بود، یعنی مسأله ای طرح نشده بود که تلفن زنگ زد. بقایی تلفن را برداشت، بعد از سلام و علیک، یک وقت ما متوجه شدیم با زبان انگلیسی یا فرانسه... صحبت می کند صحبت او که تمام شد و گوشی را گذاشت زمین... دکتر بقایی گفت: در هر حال می گویم الان که داستان چه بود. این کسی که تلفن زد دکتر مصدق بود به من گفت الان به من خبر داده اند
که به سرگرد اردلان دستور داده اند که حادثه مسجد گوهرشاد را در چاپخانه تو بوجود بیاورند یعنی در را بشکنند بیایند تو و یا با نردبان بیایند تو، اگر که بچه ها بخواهند مقاومت بکنند همه را به رگبار مسلسل ببندند، نابودشان کنند. من پیشنهاد می کنم که تو هم مثل سایر دوستانت که الان در مجلس متحصن هستند، تو هم متحصن بشو، برو آنجا متحصن بشو من در جواب گفتم که عده زیادی از دوستان اینجا هستند اجازه بدهید پس من با اینها مشورت بکنم و نتیجه را به شما بگویم. حالا هرچه نظرشماست، بگوئید.
البته، یک سکوتی سرتاسر مجلس را گرفت. بعضی ها [گفتند] که هر چه شما صلاح می دانید، اگر صلاح است بروید، بروید اگر صلاح [است] بمانید، بمانید. باز یکی از برادرها در آنجا خطاب کرد به دکتر، که آقای دکتر اولین برخورد عملی است که بین ما و دشمن دارد به وقوع می پیوندد اگر ما این سنگررا خالی کنیم البته، برای شما تعیین تکلیف نمی کنیم که چه کار بکنید، هر جور که خودتان صلاح می دانید. ولی ما چون تصمیم گرفته ایم اینجا بمانیم، اینجا هستیم و از این سنگر دفاع می کنیم و معتقدیم اگر هم کشته شویم در اینجا شهید هستیم، چون در راه هدفمان بوده بعد از اینکه این صحبت از طرف یکی دو تا از برادرها شد، اکثریت بچه ها که آنجا بودند، قبول کردند. خود دکتر بقایی هم قبول کرد که بماند گفت نه، من هم می مانم اینجا. گفت پس ما تلفن بزنیم و به دکتر [مصدق] بگوئیم.»(12)
همه در چاپخانه ماندند برای آنکه مأموران بدانند نقشه شان فاش شده و مردمی که در بیرون اجتماع کرده بودند خود را مجهز کنند. دکتر بقایی به پشت بام چاپخانه رفته و با ایراد سخنرانی هدف مأمورین را برای حاضرین فاش کرد و از مردم خواست خود را مسلح کنند.
همان شب نمایندگان جبهه ملی تصمیم در واکنش به اعمال غیرقانونی دولت و به عنوان اینکه تأمین جانی ندارند در مجلس متحصن شدند. مکی از تحصن خارج شد و برای جلوگیری از وقایع وخیم آن به سراغ سرتیپ دفتری رئیس شهربانی رفت. طی مذاکراتی که صورت گرفت او را از عواقب مرگبار اطاعتهای کورکورانه بیم داده و سرنوشت پزشک احمدی و سرپاس مختاری را به او متذکر شد. سخنان مکی مؤثر افتاد و سرتیپ دفتری دستور منع تیراندازی و تصرف چاپخانه را صادر نمود.(13) و بدین ترتیب بلای رسیده به خیر گذشت.
بازتاب گسترده تحصن اقلیت در سطح ایران و جهان دولت را تحت فشار قرار داد. لذا سپهبد رزم آرا تصمیم گرفت با فرستادن عده ای قصاب در قالب نیروهای مردمی که برای تقدیر از متحصنین جبهه ملی به مجلس آمده اند به زندگی اقلیت خاتمه دهد. خبر این نقشه به مکی رسید و او به بازرسی مجلس دستور داد به کسی اجازه ورود داده نشود. با این تدبیر توطئه منتفی شد. ولی از آن میان گویا توسط سرتیپ دفتری به دکتر مصدق گفته شد که اگر در تحصن بماند جانش در خطر خواهد بود. لذا دکتر مصدق تمارض نموده به تنهایی از تحصن خارج شد و به احمدآباد رفت.(14)
متحصنین اعلامیه ای صادر نموده و در ضمن بیان علت تحصن خود به عملکرد دولت در تهدید و توقیف مطبوعات شدیداً حمله کرده و اعلام نمودند تا حصول نتیجه قطعی به تحصن ادامه می دهیم.
فشار بی امان دولت به مطبوعات همچنان ادامه داشت. شدت اجحافات به حدی بود که برخی نمایندگان طرفدار دولت مانند امامی و صفوی لب به اعتراض گشوده و به رفتار غیرقانونی رزم آرا حمله کردند. در این هنگام جبهه ملی و برخی نمایندگان آزادیخواه متفقاً تصمیم گرفتند به طور بنیادی با عملکرد دولت در خصوص مطبوعات مقابله شود لذا در 14 دی ماه با تقدیم ماده واحده ذیل به مجلس خواستار الغای قوانین ظالمانه اقبال - زنگنه شدند:
«ماده واحده: کلیه قوانین مربوط به مطبوعات به استثنای قانون پنجم محرم 1326 قمری ملغی است چنانچه قانون جدیدی لازم باشد دولت مکلف است در ظرف یک ماه آن را تهیه و به مجلس تقدیم نماید.»(15)
مجلس پس از یک سری بحث و مذاکره در 17 دی ماه ماده واحده را به تصویب رساند. دکترمصدق از احمدآباد در 19 دی با ارسال نامه ای به مکی اظهار نمود:
«الغای قوانین ظالمانه مطبوعات مژده بزرگی بود که به بنده رسید امیدوارم در سایر مطالب هم خیرخواهان مملکت توفیق یابند.»(16)
آیت الله کاشانی نیز در 21 دی ماه با صدوراعلامیه ای خطاب به مجلس شورای ملی نوشت:
«درباره قوانین ظالمانه مطبوعات که از تصویب دوره پانزدهم مجلس شورا گذشته و بهترین وسیله بدست بیگانگان و عمال داخلی آنها برای محو آزادی مشروطیت به شمار می رفت و مملکتی را به قهقراء و ذلت سوق می داد و موجب یأس آزادیخواهان از هرگونه اصلاحات عمومی و اجتماعی شده بود لغو آن در این دوره
در مجلس شانزدهم باعث امیدواری کامل گردید.»(17)
الغای قوانین اقبال - زنگنه یک پیروزی مهم برای نهضت ملی ایران محسوب می شد. این قوانین اختناق آور پس از واقعه سوء قصد به محمدرضا پهلوی به تصویب مجلس رسید و هدف از وضع آن مقابله با مطبوعات و آزادی بیان بود و دولتهای بعد از واقعه بهمن 1327 از جمله دولت رزم آرا با استفاده از همین قوانین مطبوعات را سرکوب کردند. با لغو قوانین اقبال - زنگنه زنجیراختناق از دست و پای مطبوعات باز شد و آنان توانستند با اطلاع رسانی مناسب و تشریح روند نهضت ملی مردم را به حضور بیشتر در صحنه ترغیب کنند.

استرداد قرارداد الحاقی
 

اوایل دی ماه سپهبد رزم آرا در جلسه نمایندگان اظهار داشت:
«اولاً اینکه می گویند صنعت نفت ملی شود منظور آن است که نفت در دست کشور بوده و مطابق نظر خود اقدام کنند باید صریحاً بگویم که وضع ایران به هیچ وجه با مکزیک قابل مقایسه نیست. زیرا در مکزیک صنعت نفت اگر ملی شده علت آن بود که کلیه اراضی در دست اشخاص بوده و با میل خود اقدام نموده اند ولی در ایران طبق قانون تمام معادن از آن دولت و طبق مقررات کاملاًً ملی است ولی شاید منظور اشخاصی که چنین تقاضایی دارند آن است که نفت به دست خود ما استخراج و به معرض فروش برسد. و چون این موضوع مسوولیت بسیار بزرگی در پیشگاه تاریخ در مقابل ملت ایران ایجاد می نماید من باید صریحاً بگویم که در وضع کنونی ایران دارای آن قدرت صنعتی نیست که خود استخراج نفت نموده
و در بازارهای دنیا شخصاً بفروشد و کسانی که چنین تقاضایی دارند بایستی از وضع مکزیک درس عبرت بگیرند و آقایان شما که یک کارخانه سیمان را نمی توانید با پرسنل خود اداره نمائید شما که کارخانجات کشور را در نتیجه عدم قدرت فنی به صورت فعلی انداخته اید که ضرر می دهند با کدام پرسنل با کدام وسایل می خواهید نفت را شخصاً استخراج و ملی نمائید.»(18)
نخست وزیر گستاخی را به کمال رسانیده و گفت شما لولهنگ هم نمی توانید بسازید. این بیانات که چند بار نیز توسط رادیو تهران پخش گردید آتشفشان احساسات مردم را به خروش آورد.
دکتر بقایی طی نطقی در سوم دی ماه نخست وزیر را مزدور شرکت نامیده و گفت:
«ان شاء الله به تفصیل خواهم نوشت تا آنکه ثابت کنم با وضعیت فعلی ایران و با داشتن مهندسین تحصیل کرده و کارگران با تجربه با کمال سهولت و آسانی قادر هستیم که خودمان نفت خودمان را اداره کنیم.»(19)
او در پایان سخنانش پیشنهاد ملی شدن نفت را به شرح ذیل و با یازده امضاء به مجلس تقدیم کرد:
«به نام سعادت ملت ایران و به منظور کمک به تأمین صلح جهانی ما امضاءکنندگان ذیل پیشنهاد می نمائیم که صنعت نفت در سراسر کشور بدون استثناء ملی اعلام شود یعنی تمام عملیات اکتشافات و استخراج و بهره برداری در دست دولت ایران قرار گیرد.»
اما پیشنهاد با کمبود امضا مواجه گردید و هنوز چهار امضای دیگر لازم داشت. لذا طرح ملی شدن نفت عملاً مسکوت ماند و در صحن
مجلس مطرح نشد. از سوی دیگر پس از آنکه کمیسیون نفت قرارداد الحاقی را به اتفاق آرا رد کرد، این احتمال پیش آمد که در شرایط خاص، مجلس نیز به تبعیت از کمیسیون قرارداد را رد کند و همه نقشه های شرکت نفت را بر آب کند، لذا دولت تصمیم گرفت در صورت لزوم قرارداد را مسترد نماید. به دستور نخست وزیر و با کمک اداره کل نفت، غلامحسین فروهر وزیر دارایی سرگرم تهیه نطقی جهت دفاع از قرارداد شد.
فروهر در جلسه 5 دی ماه نطق تهیه شده خود را در مجلس قرائت نمود. فروهر طی نطقش مزایای قرارداد الحاقی را برشمرد و ملی شدن نفت را برای جامعه ناگوار جلوه داد و گفت دستور کار مجلس رسیدگی به گزارش کمیسیون است نه ملی کردن نفت. در ثانی الغای یک جانبه نیز باطل است و در نهایت اعلام نمود:
«نظر به اینکه کمیسیون نفت لایحه سه قرارداد الحاقی را جهت استیفای حقوق ایران کافی ندانست دولت این لایحه را مسترد می دارد تا طبق قانون 29 مهر 1326 در حقوق کشور اقدام و نتیجه را به عرض شورای ملی برساند.»(20)
این جملات مجلس را به لرزه درآورد. نمایندگان جبهه ملی که قبلاًً از غرض دولت برای استرداد قرارداد مطلع شده بودند، ابتکار را بدست گرفته و حملات بی وقفه ای را علیه فروهر و دولت سازماندهی کردند. شدت این حملات به حدی بود که اکثریت مجلس نیز با آنان همراهی کرد و موج این مخالفت به درون دولت نیز سرایت نمود. چند تن از وزرا برای تبرّی از فروهر شدیداً به او اعتراض کردند و گفتند چون ما از این دفاعیه بی خبر بوده ایم حاضر به
قبول مسئولیت بعدی آن نیستیم لذا استعفا می دهیم.(21) به دنبال این رخداد دولت در آستانه فروپاشی قرار گرفت سپهبد رزم آرا برای ممانعت از استعفای آنان اظهار نمود: «من هم از تصمیم او به استرداد بی خبر بودم.»(22) ولی محکومیت استرداد قرارداد چنان بالا گرفت که شائبه رأی اعتماد به دولت به میان آمد.
سرانجام مجلس به اتفاق آرا تصویب نمود که «بیانات آقای وزیر دارایی در جلسه 1329/10/5 راجع به نفت به هیچ وجه مورد تصدیق نمایندگان ملت نمی باشد و مردود است.»(23) این رأی آن هم باتفاق آرا جایی برای حضور فروهر در دولت نگذاشت لذا مجبور به ترک کابینه شد.
روز 8 دی ماه به دعوت آیت الله کاشانی و برخی احزاب جبهه ملی جمعیتی چند هزار نفره در میدان بهارستان تجمع نمود. در این تجمع دکتر عیسی سپهبدی ، سید شمس الدین قنات آبادی، دکتر فاطمی و مهندس حسیبی سخنرانی کردند و در خاتمه قطعنامه ای صادر شد که در آن به استرداد قرارداد الحاقی اعتراض شد، سخنان اهانت آمیز نخست وزیر محکوم گردید آنها خواستار جبران اهانت شده بودند ضمناً برای اولین بار شعار ملی شدن نفت در سراسر کشور در قطعنامه این اجتماع عظیم مطرح شد و این شعار به عنوان یک خواست عمومی در جامعه با استقبال گسترده مواجه شد. همچنین قطعنامه اجتماع 8 دی توسط دکتر سید علی شایگان درمجلس و در حضور نخست وزیر قرائت گردید.

طرح تنصیف؛ آخرین ترفند
 

سپهبد رزم آرا اعتقادی به ملی شدن نفت نداشت. معهذا برخی تقاضاها از شرکت نفت داشت و خواهان پرداخت برخی حقوق معوقه ایران از شرکت نفت بود ولی شرکت به تقاضاهای او پاسخ مثبت نداد و با اوجگیری نهضت ملی و انعقاد قرارداد عربستان با شرکت آمریکایی آرامکو در 9 دی ماه 1329 بر اساس اصل تنصیف (50 - 50)، توقع عمومی جامعه ایران از هر زمانی بیشتر شد. از این رو شرکت نفت با درک عمق خطری که متوجه منافعش بود بلافاصله پیشنهاد خود را مبنی بر انعقاد قراردادی مشابه و براساس اصل تنصیف به اطلاع دولت رساند، و حتی مبلغ 5 میلیون لیره مساعده به دولت ایران داد. این آخرین ترفند دولت استعمارگر انگلیس برای فریب و اقناع افکار عمومی جهت ادامه غارتگری شرکت نفت بود.
مذاکرات پیرامون انعقاد قراردادی جدید بر مبنای اصل تنصیف انجام شد و گویا به نتایجی هم رسید. شرکت نفت نیز سعی می کرد محتوای مذاکرات را به اطلاع عامه برساند تا به نحوی از حرارت مبارزات نهضت ملی بکاهد و تدریجاً نظرات خود را عملی سازد ولی رزم آرا به دلیل نامعلومی از افشای مذاکرات خودداری کرد.
این رویه رزم آرا مورد اعتراض انگلیس بود و «سر فرانسیس شپرد» سفیر انگلیس در ایران در 4 اسفند 1329 طی نامه ای به نخست وزیر نگرانی شدید خود را از روند رو به رشد اعتراضات مردمی نسبت به شرکت نفت ابراز نموده و نارضایتی خود را از سیاست نخست وزیر
در اختفای کمک مالی انگلیس و پیشنهاد تنصیف اعلام کرد.(24)
از سوی دیگر سپهبد رزم آرا با تمام قوا در برابر خواست عمومی ملت ایران مبنی بر ملی شدن نفت مقاومت می کرد. 14 بهمن 1329 نخست وزیر در جلسه کمیسیون نفت باردیگرافکار اهانت آمیز خود را تکرار کرد و شخصیت و هویت ملت ایران را به سخره گرفت.(25) و در جلسه 12 اسفند کمیسیون طی نطق مفصلی که توسط شرکت نفت برای او تهیه و تدوین شده بود با بررسی جوانب مالی، اقتصادی، فنی، قضایی و سیاسی ملی شدن نفت قویاً اصرار کرد که ملت ایران قادر به انجام این کار نیست و در صورت ملی شدن نفت، قادر به اداره تأسیسات نفتی نخواهد بود و نیز اظهار نمود که اقتصاددانان، مهندسین، قضات و مأمورین وزارت خارجه با او هم عقیده هستند.(26)
این اظهارات گستاخانه برای سومین بار کوه احساسات ملت را به لرزه درآورد و عرق ملی مردم ایران را به خروش واداشت. ضمن آنکه این بیانات، بیانگر شدت سرسختی سپهبد رزم آرا در برابر اراده ملی و نهایت بی اعتنایی او نسبت به خواست عمومی ملت ایران بود.

پی‌نوشت‌ها:
 

1. -دهنوی، م، مجموعه پیامهای آیت الله کاشانی، جلد 1، ص 5 – 41.
2. -روحانیت و اسرار فاش نشده از نهضت ملی شدن صنعت نفت، به کوشش گروهی از هواداران نهضت اسلامی ایران در اروپا، انتشارات دارالفکر 1358، ص 90.
3. -روحانیت و اسرار فاش نشده از نهضت ملی شدن صنعت نفت، ص 92.
4. -روحانیت و اسرار فاش نشده از نهضت ملی شدن صنعت نفت، ص 94.
5. -روحانیت و اسرار فاش نشده از نهضت ملی شدن صنعت نفت.
6. -مهدی نیا، جعفر، زندگی سیاسی رزم آرا، ص 378.
7. -همان، ص 384. حزب توده، جبهه ملی را آخرین تیر ترکش استعمار می دانست که آمده تا با نقاب ملی گرایی منافع انگلیس را حفظ کند. ر. ک. روزنامه بسوی آینده (ارگان حزب توده) شماره 137، 21 /7 /1329 مقاله؛ «سیمای ملیون، ملی چیست و کیست؟»
8. -این تفاهم نامه که منجر به تأسیس «اداره اصل چهار» در ایران شد فتح یابی بود برای حضور جدی آمریکا در ایران. گفتنی است اداره اصل چهار در پوشش فعالیتهای بشردوستانه به عنوان لانه جاسوسی آمریکا عمل می کرد. و به طوری که خواهد آمد این تفاهم نامه در دوره دکتر مصدق تمدید و تثبیت گردید. حتی دکتر مصدق باغ خود را به اداره اصل چهار اجاره داد.
9. -نامهای روزنامه شاهد در دوران توفیقهای مکرر عبارت بودند از: عطار، بهلول، خرد، نمایشگاه، آهنگ شرق، سمندر، مهر، میهن، بیان، ایران، لرستان، صریر، کشاورزان، پرخاش، صلح جهان و صفیر آهنگران.
10. 294-ناگفته ها، خاطرات شهید حاج مهدی عراقی، صص 5– 64.
11. -مکی، حسین، کتاب سیاه جلد 2، ص 16.
12. -ناگفته ها، خاطرات شهید حاج مهدی عراقی، صص 7 – 66.
13. -مکی، حسین، کتاب سیاه جلد 2، ص 1. پزشک احمدی، جلاد رضاخان بود که در قالب طبابت بسیاری از مخالفان دیکتاتور را به کام مرگ فرستاد. سرپاس مختاری (آخرین) رئیس شهربانی رضاشاه و بازوی قدرت استبداد محسوب می شد. این دو بعد از شهریور 1320 محاکمه شدند، و پزشک احمدی به حکم همین دادگاه به اعدام محکوم شد.
14. -مکی، حسین، کتاب سیاه، جلد 2، ص 19. دکتر مصدق و سرتیپ دفتری نسبت خویشی با هم داشتند.
15. -مکی، حسین، کتاب سیاه جلد 2، ص 62.
16. -همان، ص 85.
17. -دهنوی، م، مجموعه پیامهای آیت الله کاشانی، جلد 1، ص 100.
18. -مذاکرات مجلس شورای ملی، دوره شانزدهم، جلسه 96، یکشنبه سوم دی 1329.
19. -همان.
20. -مذاکرات مجلس شورای ملی، دوره شانزدهم، جلسه 97، سه شنبه 5 دی 1329.
21. -فروهر وزیر دارایی، متن دفاعیه خود را به اطلاع نخست وزیر رسانیده بود ولی از اطلاع رسانی به اعضای کابینه امتناع ورزید.
22. -مهدی نیا، جعفر، زندگی سیاسی رزم آرا، ص 327.
23. -مذاکرات مجلس شورای ملی، دوره شانزدهم، جلسه 99، پنج شنبه 14 دی 1329.
24. -اولین بار طرح تنصیف در 7 مرداد 1330، یعنی قریب به پنج ماه بعد از مرگ سپهبد رزم آرا افشا شد.
25. -با ارائه گزارش کمیسیون نفت به مجلس مبنی بر رد قرارداد الحاقی، دور اول کمیسیون نفت به اتمام رسید. مجلس در 21 دی 1329 با تصویب طرحی به کمیسیون ماموریت داد ظرف مدت دو ماه «رویه دولت در موضوع نفت» را تعیین کند. اولین جلسه دور دوم کمیسیون نفت در 9 بهمن 1329 تشکیل شد.
26. -گفتنی است در 8 اسفند 1329 طرحی از طرف جمعی از نمایندگان طرفدار دولت به مجلس تقدیم شد که در آن اصل ملی شدن نفت بعنوان هدف نهایی تلقی و اجرای آن به فراهم شدن سرمایه و وسایل دیگر موکول می گردید. و ضمناً قرار بود دولت برای استفاده از عواید نفت با شرکت ایران و انگلیس بر مبنای اصل تنصیف وارد مذاکره شود و چنانچه دولت توفیق حاصل نکند آنگاه لایحه ملی شدن در مجلس مطرح شود.
بطوری که از محتوای این طرح پیداست و نیز سنخیتی که با سیاست دولت دارد بنظر می رسد این طرح نیز ترفندی برای منحرف کردن افکار عمومی از ملی شدن نفت بوده است.
 

منبع: نیمه پنهان (جلد21) /منصورمهدوی ،تهران انتسارات کیهان ، چاپ چهارم،1387.


/ج http://rasekhoon.net/article/show/202626/%D9%81%D8%AA%D8%A7%D9%88%D8%A7%D9%8A-%D9%85%D8%B1%D8%A7%D8%AC%D8%B9-%D8%B9%D8%B8%D8%A7%D9%85-%D8%AF%D8%B1-%D9%85%D9%84%D9%8A-%D8%B4%D8%AF%D9%86-%D9%86%D9%81%D8%AA/

پنج شنبه 31/5/1392 - 22:20
تاریخ

 

نقش قشقایی ها در نهضت ملی شدن نفت و کودتای 28مرداد (1
نقش قشقایی ها در نهضت ملی شدن نفت و کودتای 28مرداد (1)

 

نویسنده : منصور نصیری طیّبی

 
برادران قشقایی (محمد ناصر، ملک منصور، محمد حسین و خسرو) که در رأس هرم سیاسی ایل قشقایی قرار داشتند، پس از شهریور1320و با گذراندن یک دوره ی تبعید و سرکوب در دوره رضا شاه، با استفاده از شرایط سیاسی پیش آمده در کشور و نارضایی گسترده ی توده ی عشایر فارس از دوران گذشته، دست به تحرکات گسترده ای زدند که سرانجام به رویارویی آنان با نیروهای دولتی منجر گردید. این اقدامات سبب گردید آنان به یک قدرت برتر در فارس تبدیل گردند. و در صحنه ی سیاسی کشور حضور فعال داشته باشند.
با آغاز جنبش ملی شدن صنعت نفت، برادران قشقایی به این حرکت پیوستندو از دکتر مصدق حمایت گسترده ای کردند، امّا وقوع کودتای 28مرداد و اعلام مخالفت قشقایی ها با دولت کودتا و کوشش آمریکایی ها و دولت زاهدی برای آرام نمودن تحرک آنان، منجر به فروپاشی اتحادیه ی سیاسی ایل قشقایی و تضعیف موقعیت سران قشقایی گردید. در این نوشته کوشش شده است عملکرد قشقایی ها در دوران مزبور با توجه به اسناد و منابع موجود مورد بررسی قرار گیرد.

دکتر مصدق و قشقایی ها
 

در سال 1339ق. که دکتر مصدق از اروپا به ایران باز می گشت، از راه بوشهر وارد شیراز شد. اهالی فارس به وی اصرار کردند والی گری فارس را بپذیرد و با ارسال تلگرافی به نخست وزیر وقت، خواستار انتصاب مصدق به این سمت شدند. بدین ترتیب وی به والی گری فارس منصوب شد. (1)
در زمان والی سابق فارس - عبدالحسین میرزا فرمانفرما- «صولت الدوله »به دلیل جنگ با انگلیسی ها از ایلخانی گری قشقایی عزل شده بود . دکتر مصدق با آگاهی از قدرت صولت الدوله در برقراری امنیت در فارس، وی را به ریاست ایل قشقایی منصوب کرد . (2) همچنین «پلیس جنوب»را که در گذشته روابط خصمانه ای با صولت الدوله داشت، به رسمتی نشناخت .(3)بدین ترتیب روابط بسیار نزدیک و دوستانه ی صولت الدوله با مصدق تا پایان والی گری وی ادامه یافت.(4) و سپس در زمان تبعید ایلخانی قشقایی به تهران و حضور وی به عنوان نماینده ی مجلس در تهران در کنار دکتر مصدق که خود نماینده ی مجلس بود، گسترده شد .(5)پس از مرگ صولت الدوله در زندان رضا شاه، مصدق همچنان با خانواده ی قشقایی ارتباط داشت.

قشقایی ها و ملی شدن صنعت نفت
 

هنگامی که در مجلس شورای ملی زمزمه ی ملی شدن صنعت نفت شروع شد، برادران قشقایی در مجلس شورای ملی و سنا حضور داشتند. محمد حسین و خسرو قشقایی به ترتیب نماینده ی شهرستان آباده و فیروز آباد بودند و محمد ناصر قشقایی سناتور استان فارس بود.(6) قشقایی ها به دو دلیل به عضویت جبهه ملی درآمده و وارد مبارزات ملی شدن نفت شدند:1.همکاری دیرینه آنان با ملیون ایران به ویژه دکتر مصدق 2.مبارزه ی همیشگی آنان با خاندان پهلوی که از دوره ی حکومت رضا شاه و مرگ صولت الدوله در زندان وی شروع شده بود.
بدین ترتیب قشقایی ها با قدرت تمام به حمایت از دکتر مصدق پرداختند .در دوره ی نخست وزیری رزم آرا، زمانی که کمیسیون مخصوص نفت در مجلس برای بررسی قرار داد الحاقی «گس - گلشائیان» به ریاست دکتر مصدق تشکیل شد، خسرو قشقایی به عنوان منشی این کمیسیون انتخاب گردید. این کمیسیون پس از یک سلسله مذاکرات مفصل، قرارداد مزبور را رد کرد.(7)
پس از آنکه خسرو قشقایی به عضویت کمیسیون نفت برای بررسی طرح ملی شدن صنعت نفت در آمد ، در کنار دکتر مصدق کوشش زیادی برای تصویب این طرح به عمل آورد.(8) تا اینکه کمیسیون نفت طرح فوق را تصویب کرد. سپس مصوبه ی کمیسیون در مجلس شورای ملی و مجلس سنا در 29اسفند 1329به تصویب رسید.(9) بدین ترتیب صنعت نفت ملی اعلام گردید.

قشقایی ها در دوران نخست وزیری مصدق
 

زمانی که مجلس به دکتر مصدق پیشنهاد نخست وزیری داد و او در پذیرش این سمت تردید داشت، خسرو قشقایی وی را از قصد دربار مبنی بر تشکیل کابینه توسط «سید ضیاء الدین طباطبایی »آگاه ساخت ، از این رو مصدق روز بعد یعنی پنجم اردیبهشت 1330طرح نه ماده ای خلع ید شرکت نفت ایران و انگلیس را به تصویب مجلس شورای ملی رساند(10) و سمت نخست وزیری را پذیرفت.
با آغاز دوران نخست وزیری دکتر مصدق، برادران قشقایی با تحرک بیشتری وارد جریانات سیاسی شدند. آنان با حمایت سرسختانه و همه جانبه از مصدق موجب جلب توجه محافل سیاسی داخلی و خارجی به سوی خود شدند. همچنین نقش مشاور و نماینده ی سیاسی دولت را عهده دار شدند، به طوری که هر از گاهی مأموریت های سیاسی به آنان واگذار می گردید.
در سال 1330ش. خسرو و ناصر قشقایی به آمریکا مسافرت کردند. خسرو قشقایی در آمریکا کوشش زیادی کرد تا حقانیت ملت ایران و اقدامات دکتر مصدق را به وسیله ی روزنامه ها و محافل سیاسی آمریکا به گوش جهانیان برساند.وی در نیویورک با شرکت درجلسه ی«انجمن آسیایی»،در مورد نهضت ملی ایران وستم های یکصد ساله انگلیسی ها در ایران توضیحاتی دادواظهار داشت که ایلات ایران به ویژه ایل قشقایی حاضر به هر گونه فداکاری در این مبارزه هستند.(11) همچنین هنگامی که «هریمن» فرستاده ی آمریکا برای حل اختلاف نفت بین ایران و انگلیس ،قصد داشت به ایران مسافرت کند، خسرو قشقایی در تلگرافی به دکتر مصدق اظهار داشت که مسافرت وی نزد محافل آمریکایی از اهمیت زیادی برخوردار است و یادآوری کرد او را از اوضاع ایران، احساسات مردم و رفتار انگلیسی ها در ایران آگاه سازند. (12)
در دی ماه همان سال ناصر قشقایی نیز به علت بیماری فرزندش - عبدالله - که در آمریکا تحصیل می کرد، عازم این کشور شد . دکتر مصدق از وی خواست تا در آمریکا اقداماتی برای بازاریابی نفت ایران انجام دهد. (13) ناصر قشقایی در آمریکا با کمپانی ها و دست اندرکاران بازار نفت مذاکراتی انجام داد، در نتیجه پس از مذاکره با فردی به نام «اسمیت»، پیشنهادات وی را مبنی بر خرید بنزین از ایران برای دکتر مصدق ارسال کرد. (14)دکتر مصدق در پاسخ اظهار داشت که نماینده ی خریدار باید به تهران آمده پیشنهادات خود را به هیأت فروش ارائه دهد.(15)وی همچنین با اشخاص دیگری از جمله سناتور«واتسن » که دست اندر کار بازار نفت بود، دیدار کرد اما بیشتر آنان اظهار می کردند برای خرید نفت ایران باید از دولت آمریکا توصیه نامه داشته باشند و وزارت دفاع آمریکا نیز به خاطر نارضایتی انگلیسی ها، حاضر نبود این توصیه نامه ها را صادر کند. از این رو ناصر قشقایی با مقامات وزارت دفاع آمریکا مذاکراتی انجام داد که به نتیجه ای نرسید.(16)
وی در این سفر مصاحبه هایی با مطبوعات و سایر رسانه های گروهی آمریکا انجام داد و در این مصاحبه ها با حمله به وزیر امور خارجه ی آمریکا، او را متهم کرد که از سیاست انگلستان در برابر ایران حمایت می کند. همچنین اظهار داشت در صورت حمله ی هر قدرت خارجی به ایران، ایل قشقایی به جنگ آنان خواهد رفت. این مصاحبه بازتاب وسیعی در رسانه های آمریکا یافت و در نتیجه خشم وزیر امور خارجه آمریکا را برانگیخت .(17)
اقدامات قشقایی ها سبب گردید که انگلیسی ها و دربار شاه، دست به تحریکاتی در برابر آنان بزنند، پس به فرماندهان ارتش در فارس دستور داده شد از راه های مختلف به ایل قشقایی و موقعیت برادران قشقایی فشار وارد سازند. بدین ترتیب اختلافاتی بین قشقایی ها و مقامات ارتش به وجود آمد.(18) این اختلافات موجب گردید شایع شود قشقایی ها قصد شورش در برابر دولت را دارند. این شایعات در مطبوعات خارجی نیز انعکاس یافت. ناصر قشقایی برای پایان دادن به این شایعات که عمدتاً از دربار نشأت می گرفت، در نطقی در مجلس سنا، حمایت همه جانبه ی خود را از دکتر مصدق اعلام داشت. همچنین در نامه ای به دکتر مصدق اظهار داشت: حاضر است یک سوم زمین های کشاورزی خود را در منطقه ی ییلاقی ایل قشقایی در اختیار دولت وی بگذارد تا برای هزینه های جاری دولت استفاده شود. انتشار نامه ی فوق بازتاب زیادی نزد هیأت دولت و طرفداران مصدق داشت و در جلسه هیأت دولت از ناصر قشقایی قدردانی شد.(19)
برادران قشقایی در حوادث 30تیر1331نیز فعالانه وارد عمل شدند. محمد حسین و خسرو قشقایی که در دوره ی هفدهم نیز به مجلس راه یافته بودند، در کنار سایر نمایندگان وابسته به جبهه ی ملی به طور همه جانبه از دکتر مصدق حمایت کردند. آنان همچنین از مردم خواستند به طرفداری از دکتر مصدق قیام کنند.(20)در فارس نیز دست به اقداماتی زدند؛(21) از جمله تهدید کردند که برای حمایت از دکتر مصدق به پادگان شیراز حمله خواهند کرد . (22)پس از استعفای احمد قوام و انتصاب مجدد دکتر مصدق به نخست وزیری، خسرو قشقایی به همراه آیت الله کاشانی و عده ای از نمایندگان طرفدار مصدق، از طریق رادیو به ایراد سخنرانی پرداخت و مردم را به حفظ امنیت شهر و آرامش دعوت نمود. (23) وی در دوم مرداد 1331در مجلس، در نطقی آمریکایی ها را مورد حمله قرار داد و چنین اظهار داشت :«آمریکایی ها تانک های سنگین را به دولت ایران می دهند، برای کشتن مردم نه برای جنگ». سپس مبلغی برای ساختن مجسمه ی زنی که در روز 30تیر به هواداری از مصدق خود را جلو تانک انداخته بود، کمک کرد. (24)
در دوره ی دوم نخست وزیری دکتر مصدق، تحریکات و فشار ارتش در فارس در برابر قشقایی ها افزایش یافت و هر بار به بهانه های مختلف نیرو به مناطق قشقایی ها گسیل می شد . ناصر قشقایی در اعتراض به این اقدام، ارتش را متهم کرد که برای ایجاد اغتشاش در فارس و تأمین منافع انگلیسی ها، دست به این اقدام زده است، اما با پیگیری های دکتر مصدق و مذاکرات ناصر خان این تنش ها تا حدودی کمتر شد. (25)
در زمستان سال 31حوادثی که در مرکز به وقوع پیوست، یک بار دیگر قشقایی ها را به واکنش برانگیخت . این حوادث که از اختلافات بین نمایندگان جبهه ی ملی ناشی می شد، سرانجام باعث جدایی اشخاصی چون مکی، بقایی و حائری زاده از دکتر مصدق گردید. در این اوضاع ناصر خان به طور مرتب با ارسال تلگراف هایی به نمایندگان جبهه ی ملی، آنان را به سازش دعوت نمود، و پیشنهاد کرد برای رفع اختلافات بین آنان، چه در فارس و چه در تهران، حاضر به هر گونه اقدام می باشد.(26)
هم زمان با کوشش های ناصر قشقایی، برادران وی در مجلس حمایت خود را از دکتر مصدق ادامه دادند . خسرو قشقایی در یک سخنرانی در مجلس، پشتیبانی مردم شهرهای مختلف فارس را از دکتر مصدق اعلام داشت. (27) با افزایش تنش هایی سیاسی در تهران، فرماندهان نظامی در مناطق قشقایی اقدامات تحریک آمیز جدیدی را شروع کردند و به بهانه ی اینکه سران طوایف به حضورشان نرسیده اند، آنان را مورد تهدید قرار دادند. در نتیجه احتمال وقوع درگیری پیش بینی می شد. ناصرخان برای جلوگیری از وقوع بحران جدید، کوشش زیادی کرد و با اقدامات برادران قشقایی در تهران و مذاکره با دکتر مصدق و سران نظامی کشور، این تنش نیز فروکش کرد.(28)
منبع:پایگاه نور 33
 http://rasekhoon.net/article/show/164044/%D9%86%D9%82%D8%B4-%D9%82%D8%B4%D9%82%D8%A7%D9%8A%D9%8A-%D9%87%D8%A7-%D8%AF%D8%B1-%D9%86%D9%87%D8%B6%D8%AA-%D9%85%D9%84%D9%8A-%D8%B4%D8%AF%D9%86-%D9%86%D9%81%D8%AA-%D9%88-%DA%A9%D9%88%D8%AF%D8%AA%D8%A7%D9%8A-28%D9%85%D8%B1%D8%AF%D8%A7%D8%AF-(1)/
پنج شنبه 31/5/1392 - 22:19
تاریخ

 

 تأثیرات خارجی جنبش ملی نفت ایران (1
تأثیرات خارجی جنبش ملی نفت ایران (1)

 

نویسنده : علی فرهمند عراقی

«ملت ایران در مبارزه با اجانب به پایداری و استقامت مصمم است، ...این ملت آنجا که پای شرافت و استقلال مملکت در میان باشد، مرگ را بر زندگانی آلوده به ننگ و رسوایی ترجیح می دهد و به هیچ قیمت از ادامه ی نهضتی که آن را به بهای خون فرزندان خود خریده است، باز نخواهد ایستاد ».(1)
دکتر مصدق

مقدمه
 

ملی شدن صنعت نفت ایران در اواسط سده ی بیستم(1951)آن چنان ضربه ی هولناکی بر پیکره ی امپریالیسم بریتانیا وارد ساخت که آن را ناگزیر به طراحی کودتای 28مرداد برای رهایی از پیامدهای خطرناک این مسأله نمود، چرا که انگلیسی ها بر این امر واقف بودند که تحولات سیاسی و اجتماعی ایران، همواره دیر یا زود از مرزهای ایران فراتر رفته و حرکت های مشابهی را در منطقه به راه می اندازد.
اکنون پس از گذشت نیم سده از آن حادثه، کتاب ها، مقالات و سمینارهای بسیاری از ابعاد گوناگون به بررسی و تحلیل جنبش ملی نفت ایران و کودتای 28مرداد پرداخته اند، اما در زمینه ی تأثیرات خارجی جنبش ملی ایران ، کم کاری محسوسی دیده می شود که اینجانب را بر آن داشت تا گام کوچکی در یادآوری اهمیت تأثیرات خارجی جنبش ایران -به ویژه در خاور میانه -بردارم. بدون شک شناخت دلایل تأثیرگذاری عمیق جنبش ملی ایران بر توده های محروم مردم جهان سوم و الگو برداری سایر حرکت ها و جنبش های کشورهای منطقه از آن، می تواند برخوردار از نکات ظریفی برای طراحی استراتژی و سیاست های منطقه ای کشورمان، به ویژه در حوزه خاورمیانه باشد.
در نوشتن مقاله ی حاضر، مجموعه ی وسیعی از اسناد موجود در آرشیو اداره ی اسناد و خدمات پژوهشی وزارت امور خارجه ی ایران، متعلق به سال های 1330تا 1335خورشیدی مورد بررسی قرار گرفته و در موارد لازم از کتاب های معتبر و دانشگاهی از جمله کتاب «روابط خارجی ایران 57-1320»نوشته ی «دکتر علیرضا ازغندی»بهره برداری شده است.
پرسشی که مقاله ی حاضر دغدغه ی پاسخگویی به آن را دارد، این است که تأثیرگذاری جنبش ملی ایران در کشورهای منطقه، در چه سطحی بوده است ؟آیا تأثیرات آن تنها فکری و ذهنی و ناشی از احساسات و کاریزما بود؟ و اینکه بازتاب عینی و عملی آن چگونه بوده است ؟همچنین به طور ضمنی به دغدغه های انگلیس - به عنوان طرف مقابل - در برخورد با جنبش ملی ایران می پردازیم و در پایان گفتار حاضر، گوشه هایی از مندرجات مطبوعات آن روز خاورمیانه که شامل نکات جالبی از تلاطم امواج خروشان جنبش ملی ایران در خاورمیانه می باشد، ارائه می گردد.

مسأله ی نفت
 

امتیاز نفت ایران شش سال قبل از برپایی رژیم مشروطه در ایران،در سال 1901به یک تبعه ی انگلیسی به نام «ویلیام ناکس دارسی»(William Knox Dَ arcy)به مدت شصت سال واگذار شد و در این قرار داد، سهم ایران 16%درآمد نفت به عنوان حق امتیاز، تعیین شده بود و «شرکت نفت ایران و انگلیس »(Anglo-Persian oil Company)متعهد بود در پایان موعد قرارداد، همه ی تأسیسات شرکت را بدون دریافت وجهی به دولت ایران واگذار کند. با این حال شرکت تاسال 1919از پرداخت کمترین وجهی به دولت ایران سرباز زد و به اعتراض ها و درخواست های حکمیت ایران نیز بی توجه ماند. دولت ایران ناگزیر یک مستشار مالی انگلیسی به نام «آرمیتاژ اسمیت»(Armitag Sydney Smith)را برای تصفیه حساب با شرکت نفت به لندن فرستاد. وی در 22دسامبر موافقت نامه ای با شرکت نفت تنظیم کرد که از سوی دولت ایران رد شد و مورد قبول قرار نگرفت . دخالت های ناروای شرکت نفت، دولت و ملت ایران را زیر فشار قرار داده بود . تا اینکه با انعقاد قرارداد 1933، به مدت 32سال دیگر به زمان قرارداد افزوده شد.
در آذر 1323به پیشنهاد دکتر مصدق در مجلس چهاردهم، اعطای امتیاز نفت ممنوع گردید و سه سال بعد با استناد به قانون مذکور، موافقت نامه ی «قوام-سادچیکف» در خصوص امتیاز نفت شمال، از سوی مجلس رد شد و در مهر 1326دولت ایران از طرف مجلس، مأمور احقاق حقوق ملی ایران از نفت جنوب گردید. در 29اسفند 1329در پی اقدامات دکتر مصدق در مجلس شانزدهم «اصل ملی شدن صنعت نفت ایران » به تصویب رسید و مصدق با پذیرش سمت نخست وزیری، به دنبال ترور رزم آرا، عهده دار مسؤولیتی سنگین گردید.
نخست وزیری دکتر مصدق(7اردیبهشت 1330تا28مرداد 1332)
دکتر مصدق در پی دوره ای پرتنش به واسطه ی فشار جبهه ی ملی و افکار عمومی برای ملی کردن صنعت نفت به نخست وزیری انتخاب شد و نخستین برنامه ی کاری وی اجرایی کردن قانون ملی شدن نفت ایران مصوب 24اسفند مجلس شورای ملی و 29اسفند 1329مجلس سنا بود. دولت وی در آغاز، کمیته ی پنج نفره ای را مأمور اجرای قانون مزبور نمود و در خرداد1330برای تحویل گرفتن تأسیسات نفتی روانه ی خوزستان کرد . دولت ایران در 29خرداد بر تأسیسات شرکت نفت مسلط گردید و بدین ترتیب 29خرداد روز «خلع ید» نام گرفت . به دنبال این امر دولت انگلیس خواهان رسیدگی دیوان دادگستری بین المللی لاهه به موضوع شکایت خود از دولت ایران گردید.
در این بین رفت و آمد چهره های سیاسی و دیپلماتیک انگلیس و آمریکا (برای وساطت)و مذاکرات و مکاتبات بسیاری پشت سرهم صورت می گرفت که با سرسختی مصدق بر مواضع خود، با بن بست مواجه می شد. تا اینکه (در 4مهر 1330)ارتش ایران با ورود به پالایشگاه آبادان، کنترل آنجا را برعهده گرفت و دولت نیز اقدام به لغو پروانه ی اقامت کارمندان خارجی و اخراج ایشان از منطقه ی حفاظت شده، نمود. انگلیس نیز به تشدید عملیات جنگ روانی بر علیه ایران پرداخت و شکایت خود را از ایران (5مهر1330)به شورای امنیت سازمان ملل متحد ابلاغ کرد.
اکنون پس از ذکر مقدمات فوق، لازم است که به بحث اصلی و پیگیری ابعاد خارجی جنبش ملی ایران بپردازیم. در این رابطه، اشاره به دغدغه های انگلیس و آمریکا در برخورد با جنبش ایران ضروری است.

تهدیدات انگلیس و دغدغه های آمریکا
 

با شکل گیری جنبش ملی نفت ایران، مقامات انگلیسی به شدت نگران به خطر افتادن منافع استعماری خود در سراسر دنیا شدند، چرا که پیش بینی می کردند دیر یا زود حرکت استعمار ستیز ملت ایران امواج طوفنده ای را در میان سایر ملت های محروم برانگیزد. نگرانی انگلیس از خلال اظهارات «امانوئل شین»وزیر دفاع حکومت کارگری انگلیس، یکی از شواهد این امر است :«اگر به ایران اجازه داده شود که در این مبارزه پیروز شود، مصر و سایر کشورهای خاورمیانه تشویق خواهند شد از آن پیروی کنند، اقدام بعدی ممکن است ملی کردن کانال سوئز باشد».(2)
این نگرانی ها محرک انگلیس در مقابله با جنبش ملی ایران از راه اقدامات مختلفی بود که همگی ناکام ماند؛ تهدید نظامی ، تحریم اقتصادی ، توسل به ستون پنجم، استمداد از آمریکا ، شکایت به مجامع بین المللی و تحریم نفتی از جمله اقدامات خصمانه ی انگلیس در برابر ایران بود. روزنامه ی «العالم عربی »در گزارشی از تهدید نظامی انگلیس می نویسد:
«...تعداد کشتی های جنگی انگلیسی در آب های ایران، در نزدیکی آبان به 17فروند رسیده و بعضی از آنها از نوع رزمناو هستند و این تجمع کشتی های جنگی به دستور فرمانده ی انگلیس در خلیج فارس، صورت گرفته و گفته می شود که یک کشتی هواپیمابر انگلیسی نیز از اقیانوس هند به طرف آب های آبادان حرکت کرده است. یک خبر دیگر می گوید که یک رزمناو انگلیسی از مالت، در دریای مدیترانه ، حرکت کرده است و این کشتی که حامل1756ملوان انگلیسی می باشد از راه دریای احمر به طرف منطقه ی خلیج فارس رهسپار شده است ».(3)
اما ایرانیان بدون توجه به قدرت نمایی انگلیسی ها، به طور قاطعانه، پیگیر احقاق حق و مطالبات ملی خود در رابطه با صنعت نفت بودند. حسین مکی - از یاران نزدیک مصدق و دبیر کل جبهه ی ملی - در سخنانی در مجلس شورای ملی، به موضوع مداخله ی نظامی احتمالی انگلیس در ایران پرداخت و اعلام کرد:«...اگر به غلط گلوله ای از یکی از توپ های انگلیسی در منطقه ی خلیج فارس در برود، در ظرف بیست و چهارساعت بعدی آتش جنگ جهانگیر، شعله ور خواهد شد».(4)
در همین زمان، خبرگزاری «آسوشیتدپرس»به انعکاس مواضع دست اندرکاران سیاست خارجی مسکو پرداخت مبنی براینکه :«...ایران مانند صندوقی از دینامیت است که در هر آن ممکن است منفجر شود و صلح و سلامت جهانی را برهم زند».(5)
ایستادگی ایران در برابر تهدیدات نظامی انگلیس، با شگفتی از سوی سایر ملل دنیا تعقیب می شد و محافل و مطبوعات بسیاری، زبان به ستایش از استقامت و پایداری ایرانیان در مقابل تهدیدات خارجی گشودند. از جمله روزنامه ی «نشنال هرالد»(National Herald)چاپ «لنکهو»در شماره ی 27مه 1951سرمقاله ای با نام «نفت ایران»منتشر نمود و با اشاره به مندرجات روزنامه ی «دولتمردان جدید و ملت ها »(New Statesman and Nation)نوشت:
«طرف انگلستان در قضیه ی نفت ایران چند نفر شیخ *نیستند که تسلیم قدرت نمایی او شده و دست نشاندگی او را در ازاء قرارداد پرخیر و برکتی، بپذیرند، بلکه انگلستان امروز در ایران با یک تحول ملی مواجه است. قدرت نمایی در اینجا ممکن است که کار را خیلی بدتر سازد و به قول سیاستمداران ایران، بعید نیست که منتهی به جنگ سوم گردد. جای خوشبختی است که می شنویم اولیای دولت انگلستان از توسل به قدرت نظامی صرف نظر کرده اند».(6)
مصدق بر آن بود تا از اقدامات و فعالیت های شدید حزب توده به عنوان اهرم فشاری بر آمریکا استفاده کرده و خطر تهدید ایران از سوی کمونیسم را -در صورت عدم کمک فوری آمریکا- گوشزد نماید. استفاده ی ابزاری از فعالیت های حزب توده، اهرمی بود که انگلیس نیز با هدفی متفاوت با آن بازی می کرد. هدف انگلیس این بود که دولت مصدق و اقدامات آن را به عنوان عامل اصلی اوج گیری فعالیت های حزب توده در ایران معرفی نماید تا بتواند از این راه، آمریکا را برای سرنگونی دولت ملی مصدق متقاعد نماید.
به دنبال اقدامات انگلیس، آمریکا در پی یک دیپلماسی متناقض و دو پهلو در برخورد با مسأله نفت ایران، از حمایت های ضمنی نخستین، به کارگردانی کودتای آمریکایی -انگلیسی 28مرداد کشیده شد و با سرنگون کردن دولت ملی، لطمه ای سنگین بر تمامی شئون اقتصادی، سیاسی و اجتماعی ایران وارد ساخت که تبعات منفی این امر بسیار شدید تر از آن چیزی است که گمان می رود.
لازم به ذکر است که یکی از عوامل اصلی تغییر روش آمریکایی ها در برخورد با جنبش ملی ایران، روی کار آمدن جناح جمهوری خواه با ریاست جمهوری «ژنرال آیزنهاور» بود، ولی نگرانی اصلی آمریکایی ها در خلال «بیانیه ی سیاستگذاری پیشنهادی شورای امنیت ملی ایالات متحده در خصوص ایران»آشکار می شود که همان مسأله ی کمونیسم است:
«...ایالات متحده ی آمریکا باید بریتانیای کبیر را برای پرهیز از استفاده از نیروی نظامی در حل و فصل مشاجره ی نفت اقناع نماید، زیرا ورود نیروهای نظامی انگلستان به ایران بدون رضایت این حکومت، نیروهای بریتانیا را در معرض برخورد با نیروهای نظامی ایران قرار داده، جهان آزاد را دچار تفرقه نموده و یک موقعیت هرج و مرج در ایران ایجاد خواهد کرد که ممکن است حکومت ایران را برای دریافت کمک متوجه اتحاد جماهیر شوروی نماید . در این صورت جان اتباع انگلیسی در ایران به وسیله ی خشونت مردمی، جداً به خطر خواهد افتاد. در صورتی که تصمیم انگلیس برای استفاده از نیروهای نظامی برخلاف رهنمود آمریکا به مرحله ی اجرا در آید، موقعیت چنان حاد خواهد بود که سیاست ایالات متحده ی آمریکا بایستی در همان زمان، مورد تجدید نظر واقع شود».(7)
آمریکا به دلیل نگرانی از ماده ی 6«قرارداد 1921»با مداخله ی نظامی انگلیس در ایران مخالفت می کرد و انگلیس در برخورد نظامی مستقیم و تجزیه ی ایران دچار تردیدهایی بود. «جون کمشی»(Jon Kimche)یهودی ضد ایرانی ، در روزنامه ی «ژروزلم پست» به بررسی این مذکور پرداخت:
«دو نظر مهم و اساسی هنوز برضد این راه حل در جریان است. نظر اول این است که قایلین این اقدام سخت، قطعاً تأکید ندارند که تجزیه ی ایران سبب مشکلات و اختلافات عظیمی نگردد . مخصوصاً که آمریکا بسیار نگران خواهد گردید. نظر دوم این است که معلوم نیست که باقی کشورهای خاورمیانه در راه همدردی با ایران چه خواهند کرد. پریشانی مهم این است که مصری ها ممکن است محاصره ی تنگه سوئز را نسبت به کلیه ی کشتی های باربری نفت از میدان های ایران به کار زنند. در نتیجه چنان که نمایان است راه حل های سخت مداخلات نظامی و امکان تقسیم مناطق با روس ها از نظر اعتبار افتاده اند».(8)
انگلیس به ناچار متوسل به شکایت از ایران به شورای امنیت سازمان ملل متحد گردید و در مهر 1330دکتر مصدق به عنوان نماینده ی دولت ایران برای پاسخ گویی به شکایت مزبور، رهسپار نیویورک گردید. نتیجه ی مذاکرات شورای امنیت به دنبال پیشنهاد فرانسه آن شد که رسیدگی به شکایت انگلیس تا صدور حکم دیوان لاهه به تعویق افتد. در دیوان بین المللی لاهه دکتر مصدق به همراه پروفسور رولن، وکیل مدافع بلژیکی دولت ایران، حضور یافت و در پی خطابه ی سیاسی دکتر مصدق، پرفسور رولن نیز با دفاعیات حقوقی، دلایل وکیل انگلیس را در صلاحیت دیوان لاهه برای رسیدگی به مسأله ی مورد اختلاف ، رد کرد. در 31تیر 1331رأی دیوان، مبنی بر عدم صلاحیت آن برای رسیدگی به شکایت انگلیس، صادر شد و به این ترتیب پیروزی دیگری برای ملت ایران در فردای پیروزی قیام 30تیر(در پشتیبانی از مصدق)رقم خورد.
در این قسمت به نگرانی انگلیس از الگوبرداری سایر ملل خاورمیانه از جنبش ایران - از جمله نگرانی از ملی شدن کانال سوئز- اشاره کردیم، این در حالی است که دغدغه های دیگر انگلیس از مسأله ی ملی شدن نفت ایران به تبعات فاجعه آمیز این امر از لحاظ اقتصادی، اجتماعی و نظامی نیز برمی گردد. از لحاظ اقتصادی با توجه به تملک 51%سهام شرکت نفت از سوی دولت انگلیس و قطع درآمدهای ناشی از آن در شرایط دشوار اقتصادی، ضربه ای سنگین بر اقتصاد انگلیس وارد می ساخت. این مسأله به دنبال خود تبعات اجتماعی را نیز در پی می آورد، چرا که موجب سنگین تر شدن مالیات ها، افزایش قیمت سوخت، کسری بودجه و مسائلی می شد که فشار آن بر جامعه ی انگلیس بدون شک فشارهای اجتماعی را نیز از پایین به بالا موجب می شد و سرانجام با از دست رفتن نفت ایران، نیروی دریایی انگلیس مجبور به جایگزین کردن آن با نفت سایر کشورها برای تأمین سوخت زیردریایی ها و ناوگان جنگی خود بود.
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
*منظور شیخ های خلیج فارس می باشد.
منبع:پایگاه نور 33

 

http://rasekhoon.net/article/show/164068/%D8%AA%D8%A3%D8%AB%D9%8A%D8%B1%D8%A7%D8%AA-%D8%AE%D8%A7%D8%B1%D8%AC%D9%8A-%D8%AC%D9%86%D8%A8%D8%B4-%D9%85%D9%84%D9%8A-%D9%86%D9%81%D8%AA-%D8%A7%D9%8A%D8%B1%D8%A7%D9%86-(1)/

پنج شنبه 31/5/1392 - 22:19
تاریخ

 

آیت الله كاشانی، فداییان اسلام و نهضت ملی شدن صنعت نفت (1)
آیت الله كاشانی، فداییان اسلام و نهضت ملی شدن صنعت نفت (1)

 





  

 

«گفت و گو با حجت الاسلام و المسلمین حسن مهاجری شریف یزدی (یزدی زاده)»
 

اشاره
 

بی تردید جریان فداییان اسلام در تاریخ معاصر ایران از جمله مباحثی است كه هنوز نكات ناگفته فراوانی پیرامون آن وجود دارد و از جذابیت ویژه ای برای بررسی های تاریخی برخوردار است. این جذابیت ما را برآن داشت كه با یكی از مبارزان قدیمی كه كوله باری از تجربیات سیاسی و مبارزاتی از دوران سیاه رضاخانی، دوران ذلت بار محمدرضا، جریان ملی شدن صنعت نفت و نهضت با شكوه امام خمینی دارد به گفت و گو بنشینیم تا ناگفته هایی از نهضت ملی شدن صنعت نفت و نحوه شكل گیری فداییان اسلام و علل فراز و فرود این جنبش را از ایشان بشنویم.
آنچه در ادامه می آید گفت و گویی صمیمی با حجت الاسلام و المسلمین حسن مهاجری شریف یزدی است كه در تاریخ 28 فروردین سال 86 در بنیاد تاریخ پژوهی ایران معاصر صورت پذیرفته است.
با عرض سلام و خسته نباشید و تشكر از اینكه وقتتان را در اختیار بنیاد گذاشتید، لطفاً بیوگرافی خودتان را بفرمایید و درباره خانواده تان توضیح دهید.
بسمه تعالی؛ با عرض سلام و تحیت به شما عزیزان و با تشكر از حجت الاسلام آقای دكتر روحانی كه این مجلس را ترتیب دادند. نام من حسن و نام پدر و مادرم قاسم و زهرا می باشد و در تاریخ چهارم دی ماه 1309 ه.ش، كه مصادف با ولادت حضرت عیسی (ع) و مطابق با سوم یا چهارم شعبان (اعیاد شعبانیه) بود، متولد شدم. پدر من سواد چندانی نداشت ولی از لحاظ معنوی فردی سبكبال و مستجاب الدعوه بود، به طوری كه از اخبار عجیبه هم گاهی حرف هایی می فرمودند و این از صفای باطنی و ایمان راسخی كه داشت سرچشمه می گرفت. ایشان به قنادی مشغول بودند و در زمینه آبنبات پزی و گزپزی فعالیت داشتند. بنده دارای 7 خواهر و برادر هستم. اسامی برادرانم عبارت است از : حاج غلامعلی یزدی زاده كه معمار مسجد لرزاده و دیگر مساجد تهران است، حاج حبیب الله یزدی زاده كه در خیابان لاله زار مغازه دارد و به شغل الكتریكی مشغول می باشد، حاج حسین یزدی زاده كه 4 سال از بنده بزرگ تر می باشد و در امور خیریه مشغول است. این نكته را هم بازگو كنم كه بنده كوچك ترین فرزند خانواده ام بود. قبل از من فرزندی به دنیا آمد كه در 4-3 سالگی از دنیا رفت. ما جمعاً 10 فرزند بودیم ولی 3 نفر فوت كردند. اولین فرزند پدرم جواد نام داشت كه در سال قحطی معروف از دنیا رفت و فرزند بعدی ایشان هم اسدالله بود كه در سن 12-10 سالگی در حوض آب افتاد و فوت كرد.

زندگی تان در دوران كودكی و نوجوانی چگونه بود؟
 

زندگی ما از لحاظ مادی همراه با قناعت و صرفه جویی ولی بسیار لذتبخش و زیبا بود. متاسفانه به علت مشكلات مالی نتوانستیم وارد دانشگاه شویم و تحصیلات خود را ادامه دهیم. بنده در سال 1319 به مدرسه انوشیروان رفتم و تا كلاس چهارم در آن مدرسه تحصیل نمودم و بعد از آن تصمیم به ادامه تحصیل در علوم دینی گرفتم؛ راه طلبگی در پیش گرفتم و خدمت حاج شیخ علی اكبر برهان رسیدم كه استاد آیت الله مجتهدی بود. وقتی ایشان مرا دیدند گفتند كه تحصیلات ابتدایی من كم است و باید به مكتب بروم و بنده را راهی مكتب خانه نمودند كه در آنجا یك دوره گلستان سعدی و چند دوره كتاب های مذهبی و عرفانی را فراگرفتم و بعد از آن دوباره خدمت آقای برهان رسیدم و شروع به طلبگی نمودم؛ این جریان مربوط به حدود سال های 1324 بود.

چه عواملی شما را به طلبگی علاقه مند كرد؟
 

برادر بزرگترم از مشوقان اصلی من بود و باعث شد به طلبگی علاقه مند شوم. من از اوایل كودكی علاقه خاصی به مسجد و روضه داشتم. ایشان من را به این سمت سوق داد. در دوران طلبگی، هم كار می كردم و هم درس می خواندم. مدتی در مغازه ای در بازار تهران مشغول به كار بودم و بعد جهت ادامه تحصیل به قم عزیمت نمودم. درس طلبگی را نزد اساتیدی همچون مرحوم برهان، حاج شیخ جواد آهنگر، حجت الاسلام سید جواد حسینی، حاج شیخ جواد آزاده و ... آموختم. بنده در قم در مدرسه رضویه حجره ای اختیار نمودم و مشغول به تحصیل شدم؛ البته شاید جمعاً یك سال هم در قم نماندم و بعد از آن راهی نجف شدم و در آنجا در مدرسه آخوند حجره ای گرفتم و درس لمعه را نزد حاج شیخ علی اكبر اراكی خواندم و دروس رسایل و مكاسب را نزد آیت الله فلسفی طی نمودم و كفایه هم زیاد نخواندم. برای درس خارج در كلاس آیت الله خویی شركت می نمودم و یك دوره كامل بحث امر به معروف را نزد آیت الله محمد روحانی فرا گرفتم و درس عقاید را نزد سید نصرالله مستنبط بودم. مدتی با شیخ احمد معصومی (نویسنده كتاب المؤمنین) و سپس با آقای كرمانی هم مباحثه بودم؛ متاسفانه اسامی دیگران را به یاد ندارم. دوران ورود من به نجف مصادف با فوت آقای قمی بود و علمای آن زمان نجف آیت الله بروجردی، آیت الله حكیم، آیت الله شیرازی، آیت الله شاهرودی، آیت الله اشرفی، آیت الله جواد تبریزی و آیت الله خویی بودند. در سال 1335 با خانم عفت ازدواج كردم كه بسیار صبور، باوفا و مهربان بودند. ایشان با زندگی طلبگی من ساختند. بنده دارای 7 فرزند به نام های محمد مهدی، قاسم، زهرا، زینب، محبوبه، نرجس و فاطمه هستم.

در صورت امكان از همسر محترمات كه یار و پشتیبان شما بوده اند نكاتی را ذكر نمایید.
 

من زندگی پرآشوبی داشتم و به جای جای دنیا سفر می كردم اما خانم من با زندگی طلبگی من ساخته و انصافاً دوش به دوش من حركت كرده و با من همراه بوده است. با افتخار عرض می كنم كه در طول 50 سال زندگی مشترك بنده وی را یك بار هم به اسم صدا نزده ام؛ اخم نكرده ام و ... الحمدلله خداوند به ایشان انسانیت و به من آرامشی داده بود كه سبب شد ما هیچ گونه دعوایی نداشته باشیم و ایشان بانویی سرّ نگه دار و امین برای بنده بودند.
در آن زمان در خانه من اسلحه وجود داشت و ایشان هم از این موضوع اطلاع داشت ولی اصلاً از من نمی پرسید چرا اسلحه به خانه برده ام و تا به الان هم به كسی نگفته است كه منزل ما اسلحه بوده است. ایشان نسبت به رفت و آمد افراد مبارزی كه به خانه ما می آمدند هیچ گاه اعتراض ننمود. ایشان خانمی صابره بود و توانست با مشقات تمام زندگی نماید.

شما از دوران رضاخان هم خاطره ای دارید؟
 

از دوران رضاخان چیزهای زیادی به یادم مانده است؛ مثلاً مسئله بی حجابی را كاملاً به یاد دارم. در همان موقع شنیدیم در مسجد گوهرشاد تیراندازی صورت گرفته است. به یاد دارم با شوهر خواهرم در میدان توپخانه بودم. من با انگشت به مجسمه رضاخان كه در وسط میدان بود اشاره نمود. وی سریع جلوی انگشت بنده را گرفت؛ یعنی رضا شاه چنان جذبه ای داشت كه كسی جرئت نمی كرد حتی با دست هم مجسمه وی را نشان دهد. عروسی فوزیه را هم به یاد دارم؛ در عروسی فوزیه دامادمان مرا قلمدوش خود گرفته بود تا بتوانم خوب تماشا كنم. در مورد بی حجابی به یاد دارم كه می گفتند می زنند و می برند ولی بنده به چشم خود مشاهده ننمودم؛ مردم با رعب و وحشت شدیدی از این عمل رضا خان حرف می زدند و خیلی ها مثل خواهران بنده با بافتن روسری های بلند و ضخیم توانستند حجاب خود را حفظ نمایند.
به یاد دارم یك بار داشتیم به همراه دامادمان (حاج ابوالقاسم خرم كه آهنگر بودند) از تقاطع خیابان مولوی به شاهپور رد می شدیم. در آنجا یك پاسبان بود؛ این پاسبان وقتی زن های چادری را می دید روی خود را بر می گرداند كه یعنی من شماها را ندیدم. در این هنگام یك زن چادری با فاصله بسیار نزدیك به این پاسبان از كنار وی رد شد؛ پاسبان رو به زن چادری كرد و گفت مگر نمی بینی كه من اینجا ایستاده ام، از آن طرف برو!
زمان فرار رضاشاه، من 12-10 ساله بودم؛ با اخوی ام، حاج حسین آقا كه چهار سال از بنده بزرگ تر بود و اكنون در قید حیات هستند(1) از منزل (خیابان لرزاده) به سمت خیابان قیام در حركت بودیم. اخوی بنده آن موقع سرباز بود. وقتی رسیدیم، دیدیم سربازها دارند گروه گروه می آیند. پرسیدم چه خبر است؟ گفتند رضاخان فرار كرده است. یادم می آید كه در آن موقع گریه ام گرفته بود نه برای اینكه آدم خوبی بود بلكه می گفتم او مملكت را بی صاحب رها كرده و رفته است، ارتش را منحل نموده است و مملكت را به آشوب كشیده است. از یك طرف روس ها و از طرف دیگر انگلیسی ها داشتند به كشور تعرض می نمودند؛ من ارتش های روس و انگلیس و اسرای لهستانی را به چشم خود دیدم.

بعد از شهریور 1320 با كدام یك از شخصیت ها در ارتباط بودید؟
 

اولین بار كه در عرصه سیاست قدم گذاشتیم زمانی بود كه آیت الله كاشانی اعلام كردند كه یك تظاهرات به مناسبت اشغال فلسطین از منزل خود ایشان در پامنار برگزار می شود و از محله های دیگر جوانان زیادی شركت نمودند و برای اعزام نیرو به منظور كمك به فلسطین شروع به ثبت نام كردند. با این سروصدایی كه به وجود آمد یهودی ها مقداری عقب نشینی كردند اما دولت ایران اجازه نداد كسی برای كمك به فلسطین برود. بنده و برادرانم هم برای اسم نویسی به آنجا رفته بودیم كه متاسفانه از ثبت نام من به علت كمی سنم جلوگیری به عمل آمد ولی اخوی ام حاج غلامعلی را ثبت نام نمودند. از همان موقع بود كه با شهید نواب صفوی هم آشنا شدم و با ایشان همكاری كردم. با اینكه سن بنده كم بود در جلساتی كه نواب حتی در منزل فداییان برقرار می نمود شركت می كردم. اخوی بنده حدود 12 سال از من بزرگ تر بود و به اتفاق ایشان به جلسات می رفتیم. نواب جلسات 11 نفره تشكیل می داد یعنی هر 11 نفر یك گروه را تشكیل می دادند و هركدامشان یك سرگروه داشتند. در یكی از شب هایی كه جلسه داشتیم مرحوم حاج عبدالحسین واحدی به بغل دستی من گفت بنا داریم یك نفر را از میان برداریم؛ شما آماده هستید؟ وی اول كمی به خود لرزید و جواب نداد؛ من چند بار گفتم كه حاضر هستم این كار را انجام دهم اما ایشان نپذیرفتند و بعداً گفتند كه چون من كوتاه قد هستم در جمعیت تسلط كافی را ندارم و باید قدبلند باشم كه از پشت جمعیت این كار را انجام دهم؛ لذا مرحوم خلیل طهماسبی را انتخاب نمودند (البته قد ایشان خیلی بلند نبود ولی از من بلندتر بود!). فردای آن روز یك گروه 11 نفره در منزل حاج ابوالقاسم رفیعی برای ترور رزم آرا آماده شده بودند. یكی از ویژگی های خلیل فِرز بودن وی بود؛ مثل سید علی اندرزگو كه از من جنب و جوش زیادتری نشان می داد. قبل از ترور ما نمی دانستیم كه قرار است رزم آرا ترور شود ولی خبر ترور رزم آرا رسید به این نكته رسیدیم كه هدف، رزم آرا بوده است. ما با سید جعفر و سید حسین امامی بچه محل و آشنا بودیم. در قضیه كسروی در جریان ماجرا بودیم و در دادگاه هم برای محاكمه شان می رفتیم.

آیا فداییان اسلام تمرینات خاص نظامی هم برای اعضا و شخص شما داشتند؟
 

با آنها تمرین تیراندازی نداشتیم اما با دیگران تمرین می كردیم؛ از جمله حاج مهدی عراقی. البته اولین اسلحه ای كه به دست گرفتم اسلحه ای بود كه اخوی بنده حاج غلامعلی در سال 22-21 به خانه آورد؛ من از آن تاریخ با هفت تیر آشنا شدم و بعضاً تیراندازی با تفنگ و سایر سلاح ها را تمرین كردم كه البته یك دوره آموزش نظامی هم در ارتش عراق گذراندم.

شما در فداییان اسلام چه فعالیت هایی داشتید؟
 

ما در جلسات حضور داشتیم و بعداً در تظاهرات شعار می دادیم؛ همچنین در بعضی از میتینگ هایی كه در قم و تهران برگزار می شد شركت می كردیم. وقتی سید حسین امامی، هژیر را زد، من عضو فداییان بودم ولی در آن محل نبودم و حراست از مسجد سپهسالار را برعهده نداشتم.

لطفاً درباره رویدادهایی كه در زمان ملی شدن صنعت نفت به وقوع پیوست هم توضیح دهید.
 

ما به سینه مان می زدیم و می گفتیم كه نفت باید ملی شود و در تظاهرات شركت می كردیم. آن موقع محور آیت الله كاشانی بود و هرچه امر می كردند ما هم همان كار را انجام می دادیم. بعداً یك روز مرحوم برهان در مسجد دید كه اینها دور و بر من هستند، خیلی با احترام (چون احترام خاصی برای من قائل بود) گفت وقتی كسی می خواهد با كلاه لبه دار وارد مسجد شود كلاه را بر می دارد و كناری می گذارد؛ شما هم همین گونه عمل نمایید و بگذارید در جیبتان و به مسجد بیایید! بعضاً كشمكش های دیگری وجود داشت؛ مثلاً مرحوم آقا شیخ محمد تهرانی از طرفداران مصدق بود ولی آقای برهان طرفدار مصدق نبود و با كاشانی و فداییان رابطه ای گرم داشت و هیئت فداییان اسلام را در مسجد لرزاده برگزار می كرد و به این افراد كمك مالی می نمود. آقا شیخ محمد هم گاهی افرادش را می فرستاد تا در مسجد شلوغ كنند و شعار «نفت باید ملی شود» را بگویند. یك روز هم آقای برهان فرمودند چقدر نفت، نفت می كنید! در و دیوار مسجد بوی نفت گرفته است! و آنها همین حرف را بهانه كردند و برای برپا كردن فتنه، عاقبت الامر هم مرحوم آیت الله كاشانی، حاج عبدالله مسگر، حاج عباس رفیعی و چند نفر دیگر را فرستادند تا بیایند موضوع را از نزدیك بررسی نمایند. در آن جلسه من هم حضور داشتم. من دیدم حرف هایی كه آن افراد نسبت به مرحوم برهان می زنند نارواست و اعتراض كردم و گفتم من هم حضور داشتم ولی اینها كذب است! بگذارید من بگویم! و مثل ضبط صوت همه حرف ها را تحویل دادم و اطرافیان آقای تهرانی هم شهادت دادند كه من راست می گویم. آقای مسگر و حاج عباس كه از طرف آیت الله كاشانی آمده بودند گفتند كه این حرف ها اشكال ندارد و این جنجال ها را نمی خواهد و ...هیئت قائمیه متعلق به آقای شیخ محمد تهرانی بود. وی یك انقلابی تندرو بود و شاید زیاد از آقای كاشانی خوشش نمی آمد و به ناچار از او حمایت می كرد؛ ولی یادم می آید كه از مصدق نام می برد و از او به صورت علنی حمایت می كرد؛ در یكی از مجالس هنگام ذكر نام مصدق روی اسم وی (محمد) تكیه نمود و باعث شد كه مردم ناخودآگاه صلوات بفرستند و به این صورت از وی حمایت می كرد و نتیجه این عمل این شد كه رفقای خودش او را از بین بردند؛ یعنی آن قدر او را اذیت كردند تا مرد. به همان هایی كه همیشه با وی بودند گفتیم شماها آن قدر ایشان را تحت فشار روحی گذاشتید تا ایشان مبتلا به سرطان شد. به علت اینكه سن من كم بود در مجالس آیت الله كاشانی شركت نمی كردم ولی در مواقع تظاهرات و تجمعات به درب منزل ایشان میرفتم و با دیگران همراهی می كردم.

علل اختلاف مصدق وآقای كاشانی چه بود؟
 

آقای كاشانی خواه و ناخواه مذهبی بود و مصدق هم مذهبی نبود. خوب، مصدق روحیه خاص خود را داشت و فداییان ضد مصدق بودند و علیه وی رسماً شعار می دادند؛ یكی از شعارهایشان این بود: برای نابودی سپید موی سیه دل صلوات! و در این بین آقای كاشانی مردد ماند كه با مصدق بماند یا كه از وی جدا شود؛ چون در قضیه نفت، هم آقای كاشانی دخالت داشت و هم مصدق و جبهه ملی، عبدالعزیز آزاد، دكتر بقایی، آقای كاشانی و در آخر مصدق از این حركت جدا شدند.

لطفاً در مورد جریان 30 تیرماه توضیح دهید.
 

من در تظاهرات حضور داشتم ولی به نفع كسی شعار ندادم. فداییان خود را كنار كشیده بودند. بنده در خیابان ناصرخسرو ایستاده بودم و نگاه می كردم كه جمعیت به سمت خیابان بهارستان حركت كرد و بعد با یك جنازه برگشت. جنازه را روی تخته ای چوبی گذاشته بودند و شعار می دادند. معلوم بود این جنازه در میدان بهارستان كشته شده بود و سربازها در خیابان ناصرخسرو در وسط خیابان در یك ردیف پشت به پشت هم ایستاده بودند و بر سر تفنگ هایشان هم سرنیزه بود و كلاه آهنی داشتند. من دیدم یك گروهی جلوتر از همه آمد و با مهارت خاصی چیزهایی به سمت سر سربازها پرتاب كرد؛ به طوری كه صدای تق تق كلاه هایشان بلند شد؛ من دیدم كه این جریان خالص نیست و احساس كردم كه آنها انقلابی نیستند؛ سربازی كه سرنیزه به اسلحه داشته باشد و چیزی به سمت وی پرتاب كنند و سرباز چیزی نگوید! وقتی آنها رفتند صدای تیراندازی شروع شد و جمعیت جنازه را آورد و بعد هم برد. شعارشان هم «یا مرگ یا مصدق» بود؛ البته بعضی از آنها به مرگ و بعضی دیگر به مصدق رسیدند. در 28 مرداد هم كه شاه فراری شد من در خیابان مخبرالدوله (سینما ركس) بودم در آنجا دیدم كه توده ای ها شعار می دادند: «به همت توده ای، شاه فراری شده!» و فردای آن روز چماق داران رسیدند. یكی از آنها چماقش را بلند كرد و گفت بگو جاوید شاه و گرنه... با خشونت خاصی می خواست با چماق برسر من بزند. من گفتم من دیروز نگفتم مرگ بر شاه كه امروز بگویم جاوید شاه! با این حرف دو پهلوی من، او خنده اش گرفت و رفت.

تحلیل شما از علت موفقیت كودتا چیست؟
 

نقل می كنند كه در ابتدای همان آشوب، آقا سیدهاشم حسینی (كه نمی دانم زنده است یا خیر و به ایشان حاج آقا عمو هم می گفتند)، در یكی از جلسات فداییان اسلام كه در منزل اخوی ما تشكیل شده بود اعلام نمودند كه این جریان فتنه است و فداییان كنار می نشینند و نه با مصدق و نه با شاه هستند؛ لذا فداییان، جبهه سومی تشكیل دادند. اما از آیت الله بهبهانی پرسیده بودند آیا شما تصمیم دارید شاه را برگردانید؟ ایشان در جواب فرمودند بله، چون فكر كردم كه بهتر است توده ای ها حاكم باشند یا شاه و تشخیص دادم كه شاه بهتر از توده ای هاست. طبقه متدین بازار و كاسب ها، بازار را تعطیل نمودند. آنها تقریباً طرفداری از شاه را آغاز كردند و شاه را برگرداندند و او آمد و به كارها مسلط شد. از طرف دیگر رفتند و خانه مصدق را غارت نمودند كه بنده در آنجا حضور نداشتم و یكی از دوستان ما كه هنوز هم زنده است و پیر شده به آنجا رفته بود و از آنجا یك كتاب هم آورده بود. به او گفتم تو دیگر چرا؟! گفت همه آنجا را غارت نمودند. من هم دیدم این كتاب به درد من می خورد و آن را برداشتم؛ اگر برنمی داشتم یكی دیگر بر می داشت! این كتاب در مورد پزشكی و به زبان خارجی بود. خلاصه خانه مصدق را غارت نمودند و مصدق هم به احمدآباد پناهنده شد. وقتی شاه برگشت تا مدتی از خود نرمی و ملایمت نشان می داد.

در مورد ترور علاء چه چیزی به یاد دارید؟
 

حقیقتاً چیز زیادی یادم نمی آید، ولی به یاد دارم كه وقتی گلوله اول شلیك شد حسین علاء سرفه اش گرفته بود و سرش تكان خورده بود و تیر از پس سر وی رد شد. وقتی می خواستند گلوله دوم را شلیك كنند، گلوله گیركرده بود.
منبع:نشریه 15 خرداد شماره 22


http://rasekhoon.net/article/show/194695/%D8%A2%D9%8A%D8%AA-%D8%A7%D9%84%D9%84%D9%87-%D9%83%D8%A7%D8%B4%D8%A7%D9%86%D9%8A-%D9%81%D8%AF%D8%A7%D9%8A%D9%8A%D8%A7%D9%86-%D8%A7%D8%B3%D9%84%D8%A7%D9%85-%D9%88-%D9%86%D9%87%D8%B6%D8%AA-%D9%85%D9%84%D9%8A-%D8%B4%D8%AF%D9%86-%D8%B5%D9%86%D8%B9%D8%AA-%D9%86%D9%81%D8%AA-(1)/

پنج شنبه 31/5/1392 - 22:18
تاریخ
ملی شدن صنعت نفت ایران و دسیسه های انگستان در خوزستان
ملی شدن صنعت نفت ایران و دسیسه های انگستان در خوزستان

نویسنده:علی‌اکبر خدری‌زاده
همزمان با تصویب طرح ملی شدن صنعت نفت ایران از سوی مجلسین شورای ملی و سنا، شرکت نفت ایران و انگلیس از پرداخت سی درصد فوق‏العاده دستمزد کارگران نفت بندر معشور، آغاجاری، لالی و نفت سفید امتناع ورزید و این امر موجب اعتصاب کارگران و اعلام حکومت نظامی در خوزستان شد. 1 با اعزام نیروهای نظامی از اهواز، خرم‏آباد و اصفهان به مناطق مزبور شورش اعتصابیون کمی فروکش کرد لیکن شرکت نفت هنوز حاضر به پذیرش خواستهای اعتصابیون نبود. در 8 فروردین 1330 دولت انگلستان اعلام کرد که برای حفظ امنیت صنایع بریتانیا در مناطق اعتصاب‏زده، کشتی‏های فلامینگو و ایلوگوس را به آبادان فرستاده است. این دو کشتی جنگی، قسمتی از نیروی دریایی انگلستان در خلیج فارس را تشکیل می‏دادند و پایگاه آنها در بحرین بود. در همین ایام شپرد سفیر انگلستان در تهران رسماً از حسین علاء نخست ‏وزیر وقت سؤال کرد که برای حمایت از افراد انگلیسی در مناطق نفت‏ خیز خوزستان چه اقداماتی انجام داده است. در تاریخ 9 فروردین 1330 نیروهای نظامی در آبادان مردم را به آتش بستند و سه نفر را به قتل رساندند. روز بعد نزدیک به هزار نفر از کارگران لوله نفت به اعتصاب‌کنندگان پیوستند. یک هفته بعد وضع آرام گرفت و تا روز 18 فروردین نزدیک به یک سوم اعتصاب ‏کنندگان به سر کار خود بازگشتند. لیکن در 23 فروردین کارگران بندر معشور و آبادان دست به شورش زدند و این امر منجر به کشته و زخمی شدن چند تن از کارگران شرکت نفت شد. 2
در پی آن، سومین کشتی جنگی انگلستان “ورن“ وارد خلیج فارس شد و ناو جنگی “یویالوس“ هم برای پیوستن به گامبیا از مدیترانه حرکت کرد. سفیر انگلستان بار دیگر با علاء ملاقات کرد و او را در جریان اقدامات دولت متبوعش قرار داد. 3
در تاریخ 27 فروردین 1330، آیت‌الله سید ابوالقاسم کاشانی بیانیه‌‏ای منتشر ساخت و از کارگران شرکت خواست تا به شورش خود خاتمه دهند او همچنین به کارگران اطمینان داد که انگلیسی‏ها به زودی ایران را ترک خواهند گفت و دولت ایران خسارتهای وارده به آنها را جبران خواهد کرد. 4
به علاوه، دکتر مصدق نیز در جلسه 27 فروردین مجلس شورای ملی در مخالفت با اعلام حکومت نظامی در خوزستان اظهار داشت دلیل اینکه نمایندگان جبهه ملی از دادن رای به پیشنهاد دولت مبنی بر اعلام حکومت نظامی، خودداری کردند جز این نبود که دولت بدون تحقیق و بدون رسیدگی به این موضوع که آیا این اعتصاب بجاست یا بیجاست آن را اعلام کرد. مصدق سپس بیانیه جبهه ملی را خطاب به کارگران و نصیحت دادن به آنها مبنی بر اینکه دست از اعتصاب کشیده بر سر کار خود برگردند، ایراد کرد. 5 به هر ترتیب با دستگیری تعدادی از سران اعتصاب و سرکوبی شورش کارگران امنیت نسبی برقرار شد و تا روز 12 اردیبهشت 1330 آبادان تنها جایی بود که هنوز اعتصاب در آن ادامه داشت اما به تدریج تعدادی از کارگران به سر کار خود بازگشتند. در این تاریخ سپهبد شاه‌‏بختی (فرمانده نظامی اعزامی از تهران) در تلگرامی که از استان ششم (خوزستان) به علاء مخابره کرد اظهار داشت: “اعتصاب هنوز در آبادان ادامه دارد ولی در نتیجه اقدامات معموله 37500 نفر مشغول کار شده‏اند برای دستگیری محرکین مرتباً اقدام و امروز چهار نفر از مسببین اصلی اعتصاب به نام کروالیان. زواری، آقاداشی و کیهان ‏پناه بازداشت ] شده ‏اند].“ 6
اعتصاب کارگران شرکت نفت اگرچه با تلاش بسیار دولت ایران پایان پذیرفت اما دولت انگلستان همچنان در پی دسیسه و تحریک کارمندان ایرانی شرکت نفت بود به طوری که در تاریخ 18 اردیبهشت 1330 سپهبد شاه‌‏بختی (فرمانده نظامی اعزامی از تهران) در تلگراف خود از استان ششم (خوزستان) به دکتر مصدق نخست ‏وزیر وقت اعلام داشت:
طبق اطلاع واصله کارمندان عالی‏رتبه ایرانی شرکت نفت به تصور اینکه در موقع اجرای قانون ملی شدن صنعت نفت ممکن است بیکار شوند اظهار نگرانی نموده‏‌اند گفته می‏شود که این شایعات از ناحیه کارمندان خارجی شرکت نفت می‏باشد. 7 ___________________________________

پی‌نوشت‌ها:

1. روزنامه اطلاعات، ش 7498، 31 فروردین 1330 .
2. الول ساتن. نفت ایران. ترجمه رضا رئیس طوسی. تهران، صابرین، 1372، ص 266.
3. همان، ص 268.
4. همان، ص 269.
5. مذاکرات مجلس شورای ملی دوره شانزدهم (27 فروردین 1330) .
6. مرکز اسناد مؤسسه مطالعات تاریخ معاصر ایران. سند شماره 65-297.
7. همان. سند شماره 40-297 .

http://www.iichs.orgمنبع : ایرانیان
http://www.rasekhoon.net/article/show/717282/
پنج شنبه 31/5/1392 - 22:18
تاریخ
تحلیلی بر نهضت ملی شدن نفت ایران
تحلیلی بر نهضت ملی شدن نفت ایران
نویسنده:محمدجمال خلیلیان
چکیده: با كشته شدن رزم‏آرا اوضاع به‏كلی عوض شد و مردم نیز باهدایت‏آیت‏الله كاشانی وهماهنگی‏بعضی‏ازنمایندگان مجلس، تظاهرات واجتماعاتی در حمایت از ملی شدن صنعت نفت‏ برپاكردند. سرانجام، لایحه ملی شدن نفت در 29 اسفند 1329 درمجلس به‏تصویب رسید...

مروری برحوادث پنجاه ساله قبل‏از نهضت ملی‏شدن‏نفت

یكی از صحنه‏های مبارزات ملت ایران علیه استعمار خارجی واستبداد داخلی، نهضت ملی شدن نفت در سال 1329است. برای‏بررسی و تحلیل عمیق‏تر، اجمالی از حوادث نیم قرن قبل‏ازاین‏واقعه در ارتباط با مساله نفت را بیان می‏كنیم.
ایران، در عهد شاهان نالایق قاجار، پس از دو مرحله‏شكست در جنگهای یازده ساله خود با روسیه تزاری و عقدقراردادهای ننگین و اسارت‏آور گلستان و تركمنچای با آن كشور،صحنه رقابت دولتهای اروپایی به‏ویژه انگلستان برای گرفتن‏امتیازات مشابه از سلاطین نالایق قاجار گردید. در این میان،عجیبترین قرارداد، قراردادی بود كه دولت ایران با «بارون‏ژولیوس رویتر» منعقد كرد كه به‏موجب آن، امتیاز بهره‏برداری واستفاده از كلیه جنگلها، نهرها، معادن ذغال سنگ، آهن، مس،سرب، نفت و غیره، به‏مدت هفتاد سال به یك ركت‏خارجی‏واگذار می‏شد و سهم ایران پس از بهره‏برداری 15% از منافع‏خالص بود. (یعنی سهم صاحب ثروت تقریبا 16 بود) این‏قرارداد، به حدی عجیب و باورنكردنی بود كه حتی «لردكرزن‏» ازسیاستمداران مشهور انگلستان و از پایه‏گذاران سیاست‏استعماری آن كشور، در باره این قرارداد، چنین می‏نویسد:«واگذاری كلیه منابع صنعتی یك مملكت‏به‏دست‏خارجی،حقیقتا عجیب و غریب به‏نظر می‏آید و حرارت انگلیس دوستی‏در تهران در هیچ تاریخی تابه این درجه بالا نرفته‏بود.»
در مقابل چنین قراردادی رجال، جاهل و متملق وابسته به‏دربار، نامه‏ای به ناصرالدین‏شاه نوشته و اظهار داشتند كه درطول دوهزاروپانصد سال تاریخ ایران، چنین قدم بزرگی به‏نفع‏ملت ایران برداشته نشده‏است.! ولی با اعتراض و تظاهر مردم‏سرانجام، شاه مجبور شد صدراعظم، مشیرالدوله را كه نقش‏بسزایی در عقد این قرارداد داشت عزل كند و عملا قرارداد«رویتر» به‏حالت تعلیق درآمد؛ البته استعمار انگلستان از پای‏ننشست و به‏موجب قرارداد «دارسی‏» امتیاز نفت را به‏مدت‏شصت‏سال به‏دست آورد.(1901 - 1961م)با مشاهده تزلزل،در اركان حكومتی سلسله قاجار و وضع آشفته ایران، انگلستان‏رضاخان را به‏قدرت رسانید و درصدد برآمد تا با ترویج فرهنگ‏غربی، تحت عنوان تجدد و تمدن، اسلام را كه بزرگترین مانع‏استبداد و استعمار بود از سر راه بردارد، تادیگر، مقاومتی دربرابر استعمارگری آن كشور صورت نگیرد. جالب این‏كه خودرضاخان درباره این‏كه انگلیسیها او را بر سركار آورده‏اند وخواهان تمدید مدت اعتبار امتیاز نفت جنوب هستند، درحضور هیات هشت‏نفری مشاورین خصوصی خود، به این دونكته اعتراف كرده‏است. حاج میرزا یحیی دولت‏آبادی، در كتاب‏خاطراتش در این باره چنین می‏نویسد: «سردار سپه از روی‏روحیات نظامی، حرفها را صریح و به اصطلاح عوام، پوست‏كنده می‏زند؛ چنان كه در یكی از جلسه‏های مشاوره خصوصی‏كه در خانه دكتر محمدخان مصدق السلطنه منعقد بود و ازوطن‏پرستی، صحبت‏به میان آمد، او گفت: مثلا مرا انگلیسیان‏سركار آوردند اما وقتی آمدم، به وطنم خدمت كردم...» و درجای دیگر می‏گوید: «انگلیسیان چند مطلب از دولت ایران‏می‏خواهند، از جمله، تمدید مدت اعتبار امتیاز نفت جنوب،معروف به امتیاز دارسی ...» (1)
رضاخان ماموریت‏خود را به‏خوبی انجام داد؛ زیرا پس ازتحكیم پایه‏های حكومت‏خود و مسلط شدن براوضاع، نقاب ازچهره عوام‏فریبانه خود برگرفت و با لغو قرارداد «دارسی‏» در سال‏1312 شمسی قرارداد دیگری كه به‏مراتب، بدتر از قرارداد اول‏بود با دستیاری تقی‏زاده و چندنفر دیگر، با دولت انگلستان‏منعقد كرد. (قرارداد مشهور به قرارداد 1933) مطابق قرارداد«دارسی‏» پس از انقضای مدت قرارداد، كلیه تاسیسات شركت‏نفت كه میلیونها دلار قیمت داشت‏به ایران تعلق می‏گرفت، ولی‏رضا خان با انعقاد قرارداد جدید، مانع از این امر گردید، علاوه‏براین، سی و دو سال، به مدت قرارداد، افزود. سرانجام، باعوض شدن اوضاع و شرایط در جنگ جهانی دوم، در شهریور1320 رضاشاه، به‏دست ارباب خود سرنگون شد. در طول‏سالهای حكومت رضاخان، قتل‏عامهایی‏چون‏كشتارفجیع مسجدگوهرشاد و جلوگیری از ترویج و تعلیم احكام دین، كشف‏حجاب بانوان و شهیدكردن مردان بزرگی، همچون مدرس و بازگذاشتن دست افرادی همچون كسروی در كوبیدن اسلام وروحانیت، همگی به‏هدف ریشه‏كن كردن دین از قلوب مردم ونابودی روحانیت صورت گرفت، ولی نفوذ دین در میان مردم‏مسلمان، بیش از آن بود كه انگلستان می‏پنداشت. در نتیجه،علی‏رغم تصورانگلستان، پس از شهریور 1320 احساسات ضداستعماری مردم مسلمان به‏اوج خود رسید. دراین شرایط جدید،مجلس دوره چهاردهم، به پیشنهاد دكتر مصدق طرحی را به‏تصویب رسانید كه به‏موجب آن، دولتها از مذاكره درباره اعطای‏امتیازنفت‏به خارجیان منع شده ودرصورت‏تخلف،به سه‏تاهشت‏سال حبس وانفصال ازخدمات دولتی محكوم می‏شدند.
مطلبی كه جای سؤال و تحقیق بیشتر دارد این است كه درهمان زمان، یكی از نمایندگان مجلس، در جلسه 12 آذر 1323ماده واحده‏ای را به مجلس پیشنهاد كرد و خواهان الغاء قرارداد1933 م. در ارتباط با امتیاز نفت جنوب گردید. برای این‏كه این‏طرح در مجلس مطرح شود، می‏بایست پیشنهاد كننده، موافقت‏عده‏ای از نمایندگان را جلب كند، اما وقتی كه طراح، طرح خودرا به دكتر مصدق ارائه داد، وی از امضای آن خودداری كرد. (2)
متن آن ماده واحده، پس از ذكر مقدمه‏ای چنین بود: «... مجلس‏شورای ملی ایران، امتیاز نفت جنوب را كه در دوره استبداد، به‏شركت دارسی واگذار شده‏بود و در موقع دیكتاتوری نیز آن راتمدید و تجدید نموده‏اند به‏موجب این قانون الغاء می‏نماید.» (3)
البته ممكن است گفته شود: گرچه تصویب طرح پیشنهادی‏دكتر مصدق در ممنوعیت دادن امتیاز جدید، عملا تلاش دولت‏روسیه را در گرفتن امتیاز نفت‏شمال (باسهم 50 - 50) به‏عنوان‏رقیب دولت انگلستان، خنثی كرد ولی او هنوز شرایط داخلی وخارجی را برای الغای امتیاز نفت جنوب مناسب نمی‏دید.

سیر تحولات قبل و بعد از ملی شدن نفت ایران

پس از افشاگریهای دكتر مصدق و بعضی دیگر از نمایندگان، درمجلس چهاردهم، حمله به انگلستان، در داخل و خارج ازمجلس ادامه داشت و دولت انگلیس نیز در صدد تجدید قراردادنفت‏به‏منظور تحكیم پایه‏های قرارداد سال 1933 بود؛ زیرا بااعتراف تقی زاده (وزیر دارایی زمان رضاخان هنگام انعقادقرارداد 1933 و یكی از امضاء كنندگان آن) در مجلس پانزدهم، مبنی براین كه در امضای قرارداد مذكور، آلت دستی، بیش نبوده‏است و نیز افشای این مطلب كه انعقاد و تصویب آن قرارداد، درشرایط خفقان و اختناق صورت گرفته‏است، عملا این قرارداد درداخل و خارج از ایران، بی‏اعتبار شده‏بود. در همین زمان، یعنی‏چند روز قبل از حادثه پانزدهم بهمن، آیت‏الله كاشانی، اعلامیه‏شدید اللحنی علیه شركت نفت انگلیس صادر كرد و عده‏ای ازنمایندگان طرح الغاء قرارداد را به مجلس تقدیم نمودند، ولی‏دولت انگلستان كه در صدد تغییر اوضاع به‏نفع خودبود، حادثه‏15بهمن‏1327 وتیراندازی (ساختگی یاواقعی) به شاه رابه‏وجود آورد. نقشه طوری طرح‏ریزی شده‏بود كه در هر صورت، (چه‏شاه كشته می‏شد ویازنده می‏ماند) شرایط به‏نفع انگلستان‏تغییر یابد. امابا ناكام ماندن ترور شاه، مزدورانش این حادثه‏رامستمسك قرارداده وبه سركوبی‏آزادی خواهان پرداختند.
آیت‏الله كاشانی، رهبر روحانی مبارزات سیاسی آن روز، شبانه با وضع اهانت‏آمیزی به‏وسیله سرتیپ متین‏دفتری، فرماندار نظامی تهران در منزلشان دستگیر و به قلعه فلك‏الافلاك در خرم‏آباد و سپس به كرمانشاه منتقل و از آن جا به‏لبنان تبعید گردید. (4) در این دوره، مجلس فرمایشی، مؤسسان‏تشكیل شد و با تغییر قانون اساسی، بعضی اختیارات، از جمله‏اختیار انحلال مجلس، به‏شاه واگذار گردید و به‏منظور قانونی‏كردن قرارداد 1933 طرح خائنانه‏ای موسوم به «قرارداد الحاقی‏گس - گلشائیان‏» در اواخر دوره پانزدهم، به مجلس برده‏شد، ولی‏با نطق طولانی حسین مكی و مقاومت معدودی از نمایندگان،به تصویب نرسید و دوره پانزدهم مجلس، به پایان رسید. (5) مبارزات پیگیر و شجاعانه ملت ادامه یافت و در این زمان،عبدالحسین هژیر، وزیر دربار، به‏دست رادمردی شجاع و مؤمن‏از فدائیان اسلام، به‏نام سیدحسین امامی به‏قتل رسید.
در دوره شانزدهم مجلس، جبهه ملی كه به‏تازگی اعلام‏موجودیت كرده‏بود توانست هشت نفر از نمایندگان خود، ازجمله، دكتر مصدق را به مجلس بفرستد. با انتخاب آیت‏الله‏كاشانی از طرف مردم تهران و تلاش بعضی از علمای بزرگ،نظیر مرحوم آیت‏الله العظمی بروجردی، ایشان در خرداد 1329با استقبال با شكوه و بی‏نظیر مردم تهران (كه در میان آنان دكترمصدق و نمایندگان جبهه ملی نیز بودند) به‏وطن بازگشتند. (6) دریكی از نخستین جلسات مجلس شانزدهم، پیام آیت‏الله كاشانی، مبنی براعتراض به تبعید غیرقانونی خود و علل آن و بی‏اعتباری‏مصوبات مجلس ساختگی مؤسسان (مجلس سنای سابق) و قرارداد تحمیلی نفت، به‏وسیله دكتر مصدق قرائت‏شد. درقسمتی از این پیام آمده‏است: «... نفت ایران متعلق به ملت ایران‏است و به هر ترتیبی كه بخواهد نسبت‏به آن رفتار می‏كند و قراردادقانونی كه با اكراه و اجبار تحمیل شود، هیچ نوع ارزش قضایی‏ندارد و نمی‏تواند ملت ایران را از حقوق مسلمه خود محروم‏كند.» (7) با عنوان شدن ملی كردن صنعت نفت در سراسر كشور، آیت‏الله كاشانی طی اعلامیه مفصلی، كوشش در این راه راتكلیف دینی و وطنی ملت مسلمان اعلام كردند. پس از آن،علما ومجتهدین بزرگی، نظیرآیت‏الله سیدمحمدتقی خونساری،بهاءالدین محلاتی، عباسعلی شاهرودی، سید محمود روحانی‏قمی و كلباسی با صدور اعلامیه‏هایی و نیز در پاسخ به‏استفتائات مردم، برلزوم ملی كردن صنعت نفت و حمایت ازآیت‏الله كاشانی تاكید كردند. (8) از این رو، انگیزه اصلی مردم درحمایت از این نهضت، معتقدات مذهبی آنان بود. اما در صحنه‏سیاسی، پس از بركناری ساعد و علی منصور، شاه برای مقابله بابیداری و یكپارچگی مردم، سپهبد رزم‏آرا را كه فردی دیكتاتور وحامی منافع انگلستان بود، به نخست‏وزیری منصوب كرد. او باتلاش فراوان، سعی كرد تا قرارداد الحاقی «گس - گلشائیان‏» را به‏تصویب برساند و در مجلس، صریحا به ملت ایران اهانت كرد و اداره صنعت عظیم نفت، به وسیله ایران را غیر ممكن دانست؛ ولی سرانجام، در16اسفند1329توسط خلیل طهماسبی، عضوفدائیان اسلام، به‏قتل رسید و از صحنه سیاست‏خارج شد.
با كشته شدن رزم‏آرا اوضاع به‏كلی عوض شد و مردم نیز باهدایت‏آیت‏الله كاشانی وهماهنگی‏بعضی‏ازنمایندگان مجلس، تظاهرات واجتماعاتی در حمایت از ملی شدن صنعت نفت‏ برپاكردند. سرانجام، لایحه ملی شدن نفت در 29 اسفند 1329 درمجلس به‏تصویب رسید.

نخست وزیری دكتر مصدق

پس‏از قتل رزم‏آرا، حسین‏اعلاء،وزیردربار وقت،به نخست‏وزیری‏رسید ولی وی پس از مدت كوتاهی استعفا داد. در این هنگام، باپیشنهاد جمال‏امامی، سركرده اكثریت مخالف جبهه ملی، دكترمصدق، نخست وزیری را برعهده گرفت.
مساله مهم در این‏جا اعضای كابینه دكتر مصدق است كه‏تعدادی از آنها در كابینه قبلی نیز شركت داشتند. در این میان،سرلشكر زاهدی،كه لودر كودتای 28 مرداد ونقشی اساسی وتعیین كننده در آن داشت، به‏عنوان وزیر كشور و باقر كاظمی،به‏عنوان وزیر امور خارجه كه در یكی از كابینه‏های سابق و دردروه رضاخان نیز همین سمت را برعهده داشت، معرفی شدند.
بعدازمعرفی‏كابینه،یكی‏ازنمایندگان مجلس، درجلسه دوازده‏اردیبهشت 1330 چنین‏گفت: «... من‏موافقم بادكترمصدق ولی بااین وزرای فراماسون و قزاق كه در این كابینه هست مخالفم. ماازدكترمصدق انتظار نداشتیم وزیر فراماسون و قزاق بیاورد... من باوزیر كشوری كه نظامی باشد مخالفم، با دیكتاتوری مخالفم‏» (9)
آیت‏الله‏كاشانی، دست دكترمصدق را درانتخاب‏اعضاء كابینه‏اش،كاملا بازگذاشت وهیچ‏گونه‏توصیه‏ای نیز نكرد. این مطلب را طی‏اطلاعیه‏ای قبل از معرفی كابینه اعلام نمود. (10) در این دوره(اردیبهشت 1330 تا مرداد 1331) آیت‏الله‏كاشانی، بارهاحمایت‏خود رااز دولت دكترمصدق اعلام داشت و برای مقابله‏با مشكلات و كارشكنی های داخلی و خارجی، تظاهرات وسخنرانی هایی برپا می‏شد. با پیام ها و اعلامیه‏های آیت‏الله‏كاشانی، نقشه‏ها و توطئه‏های عده‏ای كه درصدد ایجاد اختلافات‏مذهبی، بین شیعه و سنی و یا با پیشنهاد اخراج زنان از ادارات، درصدد اخلال و آشوب بودند، خنثی شد؛ حتی وقتی كه‏انگلستان، دولت دكترمصدق را تهدیدبه حمله نظامی كرد، ایشان‏با شجاعت، خطاب به خبرنگاران خارجی فرمودند: اگر این كارصورت گیرد، حكم جهاد می‏دهم. زمانی كه كاركنان صنعت نفت‏با تحریك توده‏ای ها و دیگر توطئه‏گران داخلی و خارجی‏اعتصاب كرده‏بودند، آیت‏الله كاشانی با اعلامیه‏هایی آنها را به‏همكاری و اتحاد دعوت كردند و هنگامی كه دكتر مصدق به‏انتشار اوراق قرضه ملی دست زد، آیت‏الله كاشانی خرید آنها ویاری دولت را یك امر واجب شرعی، اعلام كرد. (11)

قیام 30تیر و بازگشت دكتر مصدق به قدرت

در شرایط حساس آن دوران، دكتر مصدق، به‏خاطر اختلاف ‏باشاه در مورد تصدی سمت وزارت جنگ، در 25 تیر 1331بدون مشورت وحتی اطلاع آیت‏الله كاشانی و دیگر همرزمانش‏استعفای خود را تسلیم شاه كرد. شاه بلافاصله، قوام السلطنه راكه فردی مورد اعتماد دربار و ازكهنه‏كاران عالم سیاست‏بود، برسركار آورد و او نیز شروع به ارعاب و تهدید مردم كرد. آیت‏الله‏كاشانی مردم را به مبارزه دعوت كرد و در مصاحبه با خبرنگاران، سوگند یاد كرد كه اگر قوام بركنار نشود، اعلام جهاد می‏كند وشخصا كفن پوشیده؛ مردم را همراهی خواهدكرد. (12)
در همین زمان، دو بار، دكتر امینی از طرف قوام برای‏پیشنهاداتی درباره معرفی وزاری مورد اعتماد آیت‏الله‏كاشانی به‏منزل ایشان رفت؛ ولی ایشان در جواب او گفتند: با بودن دكترمصدق، هیچ‏كس نمی‏تواند نخست‏وزیر باشد. (13)
از طرف دیگر، شاه‏با احساس خطر، حسین علاء، وزیر دربار را در 28 تیر ماه به منزل آیت‏الله كاشانی فرستاد. ایشان با تندی‏جواب دادند كه به شاه بگویید: اگر مصدق برسركار برنگردد شخصا به خیابان خواهم‏آمد ومبارزه را متوجه دربار خواهم كرد. ایشان حتی‏ارسنجانی، معاون سیاسی قوام‏السلطنة در آن زمان ووزیر كشاورزی در سالهای 40 و 41، را كه از طرف قوام،پیشنهادانتخاب شش وزیر رابه‏ایشان داده‏بود، باتندی رد كردند وضمن نامه‏ای به وزیر دربار نوشتند: «اگر تا فردا مصدق بر سركاربرنگردد، شخصا مبارزه را به‏طرف دربار، رهبری خواهم كرد.» (14)
سرانجام، با قیام ملت در 30تیر، به رهبری آیت‏الله كاشانی، شاه‏به بركناری قوام تن داده و مصدق با سربلندی، با در اختیار گرفتن‏سمت وزارت دفاع به پست نخست‏وزیری بازگشت.

عملكرد دكتر مصدق و آغاز جدایی ها و اختلافات (مرداد 1331 تا مرداد 1332)

دكتر مصدق پس از بازگشت ‏به‏قدرت، سرلشكر احمد وثوق رابه عنوان معاون وزارت دفاع، یعنی معاون خود، برگزید.سرلشكر وثوق كسی بود كه چند روز قبل از آن، به عنوان‏فرمانده ژاندارمری، دستور شلیك به كفن پوشان قیام 30تیر دركاروانسرای سنگی و همچنین كفن پوشان كرمانشاه، همدان وقزوین را صادر كرده‏بود. (او پس از كودتای 28 مرداد در همین‏مقام‏ابقاءگردید.) ازجمله كسانی كه‏به فرماندهی یكی‏از واحدهای‏مهم‏انتظامی منصوب گردید، سرتیپ متین دفتری بود.
او كه در سال 1327 فرماندار نظامی تهران بود؛ شبانه ازطریق بام خانه آیت‏الله كاشانی وارد منزل شده وایشان را باخشونت و اهانت دستگیر و تبعید كرده‏بود. (این واحد نظامی، بعد از كودتای 28 مرداد 1332 قبل از دیگران وفاداری خود را به‏شاه اعلام كرد.) بر طبق اسناد به‏دست آمده از لانه جاسوسی‏انگلستان، یعنی از خانه ریچارد سدان، مدیرعامل شركت نفت‏ایران و انگلیس، وی نقش فعالی در برقراركردن رابطه باانگلستان و جاسوسی برای آنان داشته‏است. (15) او داماد دكترمصدق بود و در زمان سلطنت رضاخان، به‏مقام نخست‏وزیری‏رسید. علی‏رغم این سوابق، دكتر مصدق او را از اعضای هیات‏ایرانی، به هنگام مسافرت به شورای امنیت قرار داد و اعتراض‏سایر اعضای هیات نیز به جایی نرسید.
از دیگر افرادی كه به‏موجب اسناد خانه سدان، سالها برای‏شركت نفت جاسوسی می‏كرده‏است وازطرف دكتر مصدق به‏سمت معاون وزارت كارمنصوب شد، دكترشاپوربختیار بود.این‏انتصابات و انتصاب بعضی دیگر، نظیر دكتر اخوی به سمت‏وزارت دارایی و نصرت‏الله امینی به سمت‏شهردار تهران، مورداعتراض‏آیت‏الله‏كاشانی قرارگرفت.ایشان طی نامه‏ای خصوصی، نسبت‏به این انتصابات كه عملا پایمال كردن خون شهدای قیام‏30تیر محسوب می‏شد اعتراض كردند؛ چرا كه مسببین آن‏حادثه و عاملین كشتار مردم، نه تنها به مجازات نرسیدند بلكه‏بعضی از آنها نظیر سرلشكر وثوق، ترفیع درجه یافتند.
در این میان، بعضی از اطرافیان غرب زده دكتر مصدق كه باروحانیت میانه خوشی نداشتند نزد او از وحانیت‏بدگویی ها می‏كردند. دكتر مصدق نیز در ششم مرداد 1331 نامه تندی به‏آیت‏الله كاشانی نوشت و از ایشان خواست كه از هرگونه دخالت‏در امور سیاسی كشور خودداری كنند. (16) واقعیت این بود كه‏دكتر مصدق پس از روی كار آمدن مجدد، روش جدایی دین ازسیاست را كه قوام‏السلطنة نیز برآن تاكید داشت پیشه خودساخت؛ ولی آیت‏الله كاشانی بارهاگفته‏بودند كه در اسلام، دین‏از سیاست جدا نیست: اسلام، با تشكیلات كلیسایی فرق دارد و مشاركت روحانیون در سیاست‏به‏معنای رسیدگی به‏امورمسلمین است كه خود یك وظیفه مشخص دینی است. (17) دكترمصدق به‏گواه یادداشتهای سیاسی ارسنجانی، معاون سیاسی‏قوام و رئیس تبلیغات او در حكومت چهار روزه‏اش، كه در سال‏1335 منتشر گردید، تمام قدرت خود را برای حمایت ازقوام‏السلطنة و استخلاص وی به‏كار برد. او برای لغو قانون‏تعقیب و مجازات قوام‏السلطنة به عنوان مفسد فی‏الارض ومصادره اموال او كه در تاریخ 12 مرداد 31 به تصویب مجلس‏رسیده‏بود، قانونی تحت عنوان «اجازه تعقیب قوام‏» به مجلس‏برد كه هدف او این بود كه قانون قبلی را لغو كند. (18)

دكتر مصدق و رابطه با آمریكا

دكتر مصدق در زمان نخست‏وزیری، قرارداد تاسیس لانه‏جاسوسی آمریكا به‏نام «اداره اصل چهار»، را رسما با آمریكامنعقد كرد و به جاسوسان آمریكا رسما امكان داد كه در تمام‏شؤون مالی و كشاورزی ایران مداخله كنند. و یكی از خانه‏های‏بزرگ خویش را در خیابان فلسطین (كاخ سابق) به مبلغ ماهیانه‏3500 تومان به لانه جاسوسی آمریكا اجاره داد. او درنامه خودبه ترومن در5 تیرماه 1330 می‏نویسد:«...نظربه‏اینكه بین ملتین‏ایران و آمریكا همواره روابط دوستانه برقرار بوده و ملت‏بزرگ وارجمندآمریكااز طرفداران جدی آزادی و حاكمیت ملل شناخته‏شده وفداكاریهای آن ملت‏نیك نهاد،دردو جنگ اخیربهترین گواه‏این معنی است لازم دانستم كه خاطر آن حضرت را از جریانات‏اخیر مستحضر سازم و یقین دارم كه دولتهای آزاد جهان‏خصوصادولت دوست ماآمریكادراین موضوع مهم‏از معاضدت‏به آمال ملی ایران خودداری نخواهند كرد» (19) این نامه در حالی‏نوشته می‏شد كه‏یك ماه قبل‏ازآن،آیت‏الله كاشانی درپیامی،كه دراجتماع مردم، در رابطه با اعتراض به مداخلات بیگانگان دربهارستان تشكیل شده‏بود قرائت گردید، چنین آورده‏بودند:«...ملت مسلمان ایران اكنون به‏فضل الهی از خواب غفلت‏بیدارشده و به حقوق خود آشنا گردیده، تا اساس استقلال كامل‏سیاسی و اقتصادی خود را مستقر نكند، از پای نخواهد نشست‏وعموما تنفر خود را از مداخلات استقلال شكنانه انگلسیها وآمریكاییهابه سمع عالمیان می‏رساند». (20)
دكتر مصدق در مسافرت خود به آمریكا چهل و دو روز درآن كشور اقامت كرد و پس از بازگشت در قسمتی از گزارش سفرخود چنین گفت: «... در واشنگتن مدت بیست و پنج روز با آقای‏ژرژمك‏گی، معاون وزارت خارج آمریكا، در تماس بودم. اوبعضی‏روزها دوبار به‏دیدن من می‏آمد... بنده صاف وپوست‏كنده عرض كنم كه آقای ژرژمك‏گی با من در این مدت‏بیست و پنج روز مثل یك برادر صمیمی بود...» (21) لازم به ذكراست كه شخص مذكور، مامور شركتهای نفتی آمریكا بوده‏است‏و روابط حسنه دكتر مصدق با آمریكاییها آن چنان بود كه گاهی‏بین او و لویی‏هندرسن، سفیر كبیر آمریكا، ملاقاتهای هفت‏ساعته صورت می‏گرفت. (22) او با پذیرش و تمدید قرارداد «جم- آلن‏» ارتش ایران را تحت تسلط مستشاران آمریكایی نگه‏داشت و امور اقتصادی ما بیش از پیش در قبضه آنان قرارگرفت. (23) لویی هندرسن، سفیر آمریكا در ایران، در گزارش‏فروردین ماه 1331 خود، راجع به وضعیت‏سیاسی ایران برای‏مقامات وزارت خارجه و دستگاههای جاسوسی آمریكامی‏نویسد: «دكتر مصدق چه در مورد قبول شرایط بانك‏بین‏الملل برای حل مساله نفت ایران و چه درباره قرارداد نظامی‏ایران و آمریكا حسن نیت‏به‏خرج داده و با نظرات آمریكاییهاروی موافق داشته‏است، ولی در این جریانات فقط یك عامل‏مزاحم مداخله كرده كه مانع حل قضیه به‏نفع آمریكا شده‏است واین عامل مزاحم كه مانع تسلیم ایران به‏نظرات بانك بین‏الملل وادامه همكاری بین ایران و آمریكا می‏باشد آیت‏الله كاشانی‏است...» (24) بعد از ترومن، آیزنهاور رئیس جمهور آمریكا شد ودكتر مصدق در قسمتی از نامه خود به او چنین نوشت: «اكنون‏كه در اثر اقدامات ركت‏سابق و دولت انگلستان، ملت ایران دربرابر مشكلات اقتصادی و سیاسی بزرگی قرار گرفته‏است كه‏ادامه این وضع از نظر بین‏الملل نیز ممكن است عواقب خطیری‏داشته‏باشد واگر دراین موقع كمك مؤثر و فوری به این مملكت‏نشود شاید اقداماتی كه فردا به‏منظور جبران غفلت امروز به‏عمل‏آید خیلی دیر باشد ... ملت ایران امیداوار است كه با مساعدت وهمراهی دولت آمریكا موانعی كه در راه فروش نفت ایران ایجادشده برطرف شود و چنانچه رفع موانع مزبور برای آن دولت‏مقدور نیست كمكهای اقتصادی مؤثری بفرمایند تا ایرن بتوانداز سایر منابع خود استفاده نماید...» (25) اعتماد بیش از حد دكترمصدق به آمریكاییها در حالی كه آنها درصدد تصاحب منابع‏نفتی ایران و گرفتن ماهی از آب گل‏آلود بودند از سیاستمداركهنه‏كاری چون مصدق (26) دور از انتظار بود. جای تعجب است‏كه نخست‏وزیری كه او را به‏صورت قهرمان ملی و رهبر نهضت‏ملی شدن نفت معرفی كردند در مقابل رئیس‏جمهور آمریكا این‏چنین دست تكدی دراز كند و حكومت‏خود را آن چنان ضعیف‏بشمرد كه تنها راه نجات كشور را كمك آمریكا بداند.

زمینه‏های كودتای 28 مرداد و عوامل شكست نهضت

1- با اینكه دكتر مصدق قبل از رسیدن به مقام‏نخست‏وزیری بارها ضمن نطقهایی در مجلس، مخالفت‏خود رابا واگذاری اختیارات قانونگذاری به یكی از وزرا یا دولت اعلام‏كرده و آن را مخالف قانون اساسی می‏دانست در تیر ماه 1331 ازمجلس تقاضای اختیارات قانونگذاری به‏مدت شش ماه را نمودكه مجلس، در آن موقع با این تقاضا موافقت نكرد و او تحت‏عنوان اختلاف با شاه بر سرگرفتن پست وزارت جنگ در 25تیرماه استعفاء كرد، ولی سرانجام پس از به‏قدرت رسیدن مجدددر 21 مرداد 1331 این اختیارات را از مجلس گرفت وبرای باردوم در دی ماه همان سال تقاضای تمدید این اختیارات را كرد.در آن موقع، آیت‏الله‏كاشانی كه رئیس مجلس شورای ملی بودندطی نامه‏ای به مجلس لایحه مزبور را ناقض اصول 11، 13، 24،25، 27 قانون اساسی و اصول 7، 27، 28 متمم آن دانسته و به‏شدت با این امر مخالفت كردند و از اصل تفكیك قوا به‏عنوان‏ضامن بقای دموكراسی و آزادی ملت دفاع كردند.
2- عدم دستگیری و مجازات مسببین كشتار مردم در 30 تیرماه 1331 و نجات قوام‏السلطنة از اعدام و مصادره اموال، باحمایت دكتر مصدق كه قبلا بدان اشاره شد. این انتصابات وكوتاهیها در مجازات جنایتكاران، مردم انقلابی را از مجاهدت وجانفشانی در راه نهضت دلسرد می‏كرد و اعتراض جامعه‏روحانیت‏به‏ویژه آیت‏الله كاشانی را درپی داشت، ولی دكترمصدق به گونه‏ای عمل كرد كه عوامل حزب توده و روزنامه‏های‏جیره‏خوار دولت، زشت‏ترین ناسزاها و تهمتها را به آن روحانی‏مجاهد نسبت دهند. به‏عنوان مثال، وقتی كه ایشان در اسفند،1331 با خروج شاه از كشور مخالفت كرد، زیرا آن را توطئه‏حساب شده دربار و عوامل خارجی می‏دانستند، ایشان را به‏سازش با دربار متهم كردند. لازم به‏ذكر است كه دكتر مصدق باخروج شاه موافق بود و حتی مخارج سفر او را به‏میزان ده‏هزاردلار تامین كرد. (27)
3- دكتر مصدق با این كه برای بار دوم، اختیارات ویژه‏قانونگذاری را از مجلس گرفت و با این كه در دادن این اختیارات‏به او پنجاه نفر از هشتاد نماینده مجلس آن دوره، رای مثبت‏داده‏بودند و انتخابات این دوره از مجلس در زمان خود دكترمصدق انجام گرفته‏بود، پس از برگزاری انتخابات، درباره آن‏گفت: «بااین حال، اطمینان كامل دارم كه 80 % از نمایندگانی كه‏به مجلس می‏روند، نماینده حقیقی ملت‏خواهند بود و جزبه‏صلاح مملكت كاری نمی‏كنند. (28)
باوجود همه این مسایل، اوبرای از بین بردن مصونیت پارلمانی نمایندگان مخالف، در صددانحلال مجلس برآمد؛ زیرا عده‏ای از نمایندگان مجلس در مقابل‏خلافكاریهای دولت‏سكوت نمی‏كردند و چند نفر از آنان طرح‏استیضاح دولت رامطرح كردند.دكترمصدق مدعی شدكه مجلس‏در كار دولت كارشكنی می‏كند و باعذرهای گوناگون از حضور درمجلس و جواب، خودداری كرد و سرانجام با رفراندمی عجیب‏و غریب در 12 مرداد 1332 مجلس را منحل كرد.
جالب این كه كودتای 28 مرداد تنها شانزده روز پس ازانحلال مجلس به‏اجراء درآمد چرا كه دیگر، سنگری به‏نام‏مجلس برای افشای نقشه‏ها و توطئه‏های دشمنان وجود نداشت‏و دست‏شاه و حامیان داخلی و خارجی‏اش برای اجرای نقشه‏كودتا به سركردگی سرلشكر زاهدی باز بود.
بامطالعه حوادث سیزده‏ماهه، بین‏نخست وزیری مجدد دكترمصدق تا كودتای 28 مرداد، به این نتیجه می‏رسیم كه استعمارانگلستان با همكاری ظاهر و پنهان مقامات آمریكایی و دستگاه‏جاسوسی این كشور، تنها راه غلبه بر نهضت ملی مردم ایران و به‏شكست كشاندن آن را جدا كردن مردم و دولت دكتر مصدق ازروحانیت مبارز، كه پرچمدار مبارزات سیاسی - مذهبی آن‏آیت‏الله كاشانی بود، تشخیص داد. از این رو نقشه‏های وسیعی‏برای ایجاد اختلاف و بدبینی در میان این دو قشر، به اجراء درآمد و در این راه از عوامل حزب توده و چپ گرایان تاروشنفكران غرب زده وابسته به‏خود، حداكثر استفاده را بردند.دكتر مصدق نیز به عمق فاجعه‏ای كه بعد از كنار گذاشتن آن‏روحانی مجاهد، پیش خواهد آمد پی نبرد و همواره فكر می‏كردكه دولت او برای همیشه، حمایت توده‏های مردمی را با آن‏اتحاد و همبستگی سی‏تیر 1331 به‏دنبال خود دارد. وقتی كه‏آیت‏الله كاشانی مقدمات كودتا را مشاهده كرد و توطئه دربار به‏سركردگی سرلشكر زاهدی و هماهنگی آمریكا و انگلیس باهدایت ژنرال «شوراتسكف‏» (عامل سیا در تهران) و «هندرسن‏»سفیر كبیر آمریكا و دیگر عوامل مزدور داخلی را جهت‏سرنگونی دكتر مصدق محرز دید، یك روز قبل از كودتا با لحن‏تلخ و شكوه‏آمیزی كه از خاطر رنجیده‏اش حكایت می‏كردحتمی بودن وقوع كودتا را طی نامه‏ای به‏وی اطلاع داد. درقسمتی از این نامه آمده‏است:
«...صلاح دین وملت‏برای‏این خادم اسلام بالاترازاحساسات‏شخصی است و علی‏رغم غرض ورزیها وبوق وكرنای تبلیغات‏شما، خودتان بهتر از هركس می‏دانید كه هم و غمم در نگهداری‏دولت جنابعالی است كه خودتان به بقای آن مایل نیستید. ازتجربیات روی‏كارآمدن قوام ولجبازی‏های‏اخیر،برمن مسلم‏است‏كه می‏خواهید مانند سی‏ام تیر كذایی یك بار دیگر ملت را تنهاگذاشته و قهرمانانه بروید». زاهدی را كه من با زحمت در مجلس‏تحت نظروقابل‏كنترل‏نگاه داشته‏بودم‏بالطایف‏الحیل‏خارج كردیدوحالا همان طوركه واضح بوده،در صددبه‏اصطلاح، كودتاست.
اگر نقشه شما نیست كه مانند سی‏ام تیر عقب نشینی كنید و به ظاهر قهرمان زمان بمانید و اگر حدس و نظر من صحیح‏نیست كه همان طور كه در آخرین ملاقاتم به شما گفتم و به‏هندرسن هم گوشزد كردم كه آمریكا ما را در گرفتن نفت ازانگلیس ها كمك كرد و حالا به‏صورت ملی و دنیاپسندی‏می‏خواهد به دست جنابعالی این ثروتها را به چنگ آورد و اگرواقعا با دیپلماسی نمی‏خواهید كنار بروید این نامه من سندی درتاریخ ملت ایران خواهد بود كه من شما را با وجود همه بدی های‏خصوصی‏تان نسبت‏به خودم ‏از وقوع حتمی یك كودتا به وسیله‏زاهدی كه مطابق با نقشه خود شماست آگاه كردم كه فردا جای‏هیچ گونه عذر موجهی نباشد».
متاسفانه دكترمصدق‏به‏جای‏اقدامات فوری و پیشگیرانه جواب‏زیر را خدمت آیت‏الله‏كاشانی ارسال كرد: «27 مرداد، مرقومه‏حضرت آقا به وسیله آقاحسن آقاسالمی زیارت شد، اینجانب‏مستظهر به پشتیبانی ملت ایران هستم والسلام. (29)
با توجه به جواب دكتر مصدق، به این نكته پی می‏بریم كه‏یكی از عوامل دیگری كه در شكست نهضت ملی مؤثر بود،سیاست مماشات و سازش در مقابل توطئه‏گران بود. به عنوان‏مثال، سرلشكر زاهدی دو نوبت (یكی در شهریور 1331 ودیگری در اوایل اسفند 1331) به‏اتهام شركت در طرح كودتاعلیه دولت مصدق وكمك به ایل‏بختیاری برای شورش، دستگیر (30) ولی هر بار با وساطت دربار آزاد شده‏بود. این‏سیاست‏به حدی در سرنگونی دولت او مؤثر بود كه حتی یكی‏از شیفتگان دكتر مصدق نسبت‏به او انتقاد كرده و می‏نویسد:
باوجود این‏كه دكتر مصدق از فعالیت پشت پرده اطلاع كافی‏داشت ... با پیروی از سیاست همیشگی خود كه مبنی بر عدم‏قاطعیت و مماشات بود، حتی پس از شروع كودتا، تا عمق‏حادثه را درك نكرد حاضر نشد كه حتی بنابر درخواست و اصراربعضی از یاران صدیقش با اعلام رادیویی از مردم استمدادبطلبد. (31) از این رو می‏بینیم، كه در سی‏ام تیر با این‏كه شاه بر سرقدرت و دكتر مصدق بركنار شده‏بود، اما وحدت و یكپارچگی‏مردم با هدایت روحانیت، شاه را به زانو درآورد و مصدق به‏قدرت بازگشت ولی در 28 مرداد با این كه شاه فراری بود ومصدق با سمت وزارت دفاع بر سرقدرت بود، كودتا به‏وقوع‏پیوست‏بعد از وقوع كودتا و روی كار آمدن سرلشكر زاهدی، وقتی كه دولت مذاكره را با دولت انگلستان آغاز كرد.
آیت‏الله‏كاشانی به مبارزه با حكومت‏برخاسته و نسبت‏به وضع اختناق‏آمیز آن روز و بی اعتباری مصوبات مجلس هیجدهم وقراردادهای نفت‏باكنسرسیوم، به سازمان ملل نامه‏ای نوشتند. دراعلامیه‏ای كه در رابطه با عقد قرارداد با كنسرسیوم صادر كردندصریحا به سیاستهای آمریكا و همكاری و تجدید رابطه بادولت انگلستان حمله كردند. (32) بنابراین می‏بینیم كه مبارزات‏ایشان حتی پس از كودتای 28 مرداد علیه دولت زاهدی ومذاكرات او با آمریكا و انگلستان جهت عقد قراردادهای نفتی ومحوآثارنهضت ملی كردن نفت ادامه داشت. سخنگوی دولت‏زاهدی ازایشان به عنوان شخص مجهول الهویه‏ای كه می‏خواهدجنجال راه‏بیندازد ونظم‏رابرهم زند نام‏ برد وبانقشه حساب‏شده‏ای‏فرزندجوانش، سیدمصطفی رامسموم كرد. سپس‏با دستگیری وزندانی كردن‏آن عالم مجاهد،ایشان راتاآستانه اعدام پیش بردند واگرایستادگی جامعه روحانیت،به ویژه‏آیت‏الله العظمی‏بروجردی، قدس‏سره، نبودازآن مهلكه،نجات‏نمی‏یافتند. (33)
البته دربار شاه در هرزمان سعی می‏كرداز وجهه علمای دین ‏و مراجع و روحانیون مورد اعتماد و علاقه مردم به‏نفع خوداستفاده كرده و یا حداقل، حیثیت آنها را لكه‏دار كند. به همین‏دلیل می‏بینیم كه بعد از كودتای 28 مرداد، سرلشكر زاهدی‏بدون اطلاع قبلی وبه‏طورناگهانی به منزل آیت‏الله‏كاشانی رفته وسوگند یاد كرد كه راه مصدق را در مساله نفت ادامه دهد و آیت‏الله كاشانی از او خواستند كه برای اثبات صداقت‏خود، دستورآزادی افراد دستگیر شده را صادر كند و مطبوعات نیز آزاد باشند.و... ولی‏به محض مخالفت واثبات سرسپردگی زاهدی به آمریكاو انگلستان، ایشان مخالفت و مبارزه خود را با دولت او شروع‏كردند و شاه در آخرین لحظات عمر ایشان برای بدنام كردن آن‏عالم مجاهد، بدون اطلاع قبلی، به عنوان عیادت به منزل ایشان‏آمد، ولی ایشان از او روی گردانده و با او صحبتی نكردند. (34)

نتیجه‏گیری «درسها و عبرتها»

از آنجا كه یكی از نیرنگهای قدیمی استعمار، در مقابله بانهضت های انقلابی و مردمی، این است كه وقتی متوجه شود كه‏دیگر نمی‏تواند رو در روی ملت‏بایستد و دیگر كاری از دست‏عوامل مزدور وشناخته شده داخلی ساخته‏نیست،عوامل‏خود رادرصفوف انقلابیون، به عنوان چهره‏های ملی و دلسوز محرومین‏جازده‏تا رفته رفته‏انقلاب را ازدورن تهی كرده و به سوی اهداف وخواسته‏های خود بكشاند. از این رو، وقتی كه پیروزی انقلاب‏شكوهمند اسلامی‏ایران درسال 57 نزدیك بود استعمار غرب به‏سركردگی آمریكا در صدد علم كردن و جازدن چهره‏هایی از این‏قبیل برآمد. به عنوان مثال، برای جلوگیری از پیروزی انقلاب ونگه‏داشتن شاه بر سرقدرت، شاهپوربختیار رابه‏عنوان یك چهره‏ملی، مبارز ودلسوز ملت‏بر سر كار آوردند، در حالی كه او از زمان دكتر مصدق و قبل از آن برای شركت‏سابق نفت جاسوسی‏می‏كرده‏است و اسناد آن در سال 1330 از خانه ریچارد سدان كه‏در آن زمان، لانه جاسوسی انگلستان نام گرفت، كشف شده‏بود. او كسی بود كه قبل از روی كار آمدن و زمانی كه هنوز عضو جبهه ملی بود خطاب به سپهبد مقدم، رئیس ساواك چنین‏می‏گوید: «خمینی پیش افتاده است و فعلا كاری نمی‏شود كرد، ما برای این كه بتوانیم رهبری جنبش را از اختیار او خارج كنیم‏ باید منتظر فرصت و زمان باشیم، اما تا آن موعد نرسیده ما بایدحتی‏المقدور، دوش به دوش خمینی حركت كنیم و پس از آن درفرصت مناسب او را كنار زنیم و خود ما آن توانایی را پیدا كنیم كه‏مستقلا عمل كنیم. این خواست همه ماست.» (35)
و هم از این روست كه می‏بینیم رهبر كبیر انقلاب و بنیانگذارجمهوری اسلامی حضرت امام خمینی(قدس‏سره) بارها در طی‏دوران حیاتشان، درباره عوامل پیروزی انقلاب اسلامی ایران‏صحبت فرمودند كه در یكی از آن سخنان، عامل مهم پیروزی‏انقلاب اسلامی و تداوم آن را اسلامی بودن نهضت و فداكاری وجانفشانی برای مكتب ذكر كردند و عامل شكست و ناتمام‏ماندن نهضت ملی شدن نفت در دوران دكتر مصدق را تكیه برملی‏گرایی بیان فرمودند. (36) ایشان بارها ملی گرایی را نكوهش‏كرده و می‏فرمودند: ما اسلام را می‏خواهیم و از ملی‏گرایی سیلی‏خورده‏ایم و... ماچقدر سیلی از این ملیت‏خوردیم، مانمی‏توانیم تحمل كنیم به این كه هر كس، هر جوری دلش‏می‏خواهد، خیر، من دلم می‏خواهد كه حالا دمكرات باشد، من‏دلم می‏خواهد كه ملی باشد، من دلم می‏خواهد كه ملی واسلامی باشد» ما از اینها ضربه دیده‏ایم، ما اسلام را می‏خواهیم‏غیر اسلام را نمی‏خواهیم ... (37) از عوامل مهم شكست نهضت‏ملی، در آن عصر این است كه هیچ یك از رجال سیاسی ومذهبی، مبارزه خود را متوجه دربار و شخص شاه كه عامل فسادو توطئه و وابستگی كشور به اجانب بود نكرد. شاید بتوان دراین‏باره چنین گفت كه آنان یا آن دید وسیع سیاسی و گسترده رانداشتند و یا شرایط اجتماعی را مناسب برای چنین اقدامی‏نمی‏دیدند. در این زمینه رهبر كبیرانقلاب امام خمینی(قدس‏سره) در قسمتی از سخنان خود، در باره دوران نهضت ملی‏شدن‏نفت فرمودند: «... قدرت دست دكتر مصدق آمد لیكن اشتباهات‏هم داشت، او برای مملكت می‏خواست‏خدمت كند لكن اشتباه‏هم داشت‏یكی از اشتباهات او این بود كه آنوقتی كه قدرت‏دستش آمد این را (شاه) خفه‏اش نكرد كه تمام كند قضیه را. این‏برای او كاری نداشت‏بلكه ارتش دست او بود همه قدرتها دست‏او بود و این همه این ارزش را نداشت. آن وقت این طور نبود كه‏آدم قدرتمندی باشد، مثل بعد كه شد، آن وقت ضعیف بود لكن‏غفلت‏شد و غفلت دیگر این كه مجلس را ایشان منحل كرد... (38)

پی‏نوشتها:

1- شهید سید حسن‏آیت، چهره حقیقی مصدق‏السلطنة،به نقل‏از: حیات یحیی،ج 4، (قم: دفتر انتشارات اسلامی، 1363)، ص 343 و 328
2 و 3- همان، ص 43 و 192-200
4- گروهی از هواداران نهضت اسلامی ایران واروپا، روحانیت واسرار فاش نشده ازنهضت ملی شدن صنعت نفت، (قم:دارالفكر،1358)،ص 72
5- خواندنیها، شماره 37، تیرماه، 1328
6- روزنامه اطلاعات، 21 خردادماه، 1329
7- روحانیت واسرار فاش‏نشده، پیشین، ص 80
8- روزنامه‏اطلاعات،17 و23 و24 و26 و27؛اسفند 1329؛9فروردین 1330
9- مذاكرات مجلس، جلسه 143 روز یكشنبه 22 اردیبشهت 1330
10 و11 و12- روحانیت واسرار فاش نشده،پیشین،ص 21-25 و122
13 و 14 و 15 و16- سیدحسن آیت، پیشین، ص 284،ص 283 و ص 64
17- روزنامه اطلاعات، 26 اسفند 1329 و 15 خرداد 1330
18 و 19- شهید سید حسن آیت، پیشین، ص 67 و 79 و 80
20- روحانیت واسرار فاش نشده، پیشین، ص 124
21 و22 و23 و24- شهید سید حسن آیت، پیشین، ص 69 و 70
25 و26- مهدی بهار، میراث خواراستعمار،(تهران:امیركبیر،1357)، ص‏2764- روزنامه اطلاعات،19اسفند 1331 و13 و23اسفند 1331
28 و 29- سیدحسن آیت، پیشین، ص 81 و 215
30- روحانیت واسرار فاش‏نشده،پیشین، ص 220؛ ص 187 و ص 40-51
31و32- جامی،گذشته چراغ راه‏آینده‏است،(تهران:ققنوس،1362)، ص‏658 و689
33 و34 و35- روحانیت واسرار فاش نشده،پیشین، ص 187 وص 40-51
36- امام خمینی(ره)،17/آبان/1372،صدای جمهوری اسلامی‏ایران.
37 و38-امام خمینی(ره)، صحیفه نور، ج 12، (تهران: وزارت ارشاد اسلامی، 1361)، ص 256؛ ج 3، ص‏36
كلیدواژه ها: نهضت ملی شدن صنعت نفت/ تاریخ ایران/ مصدق، محمد/ 29 اسفند 1329/ كودتای 28 مرداد/ ایران و آمریكا/
مروری برحوادث پنجاه ساله قبل‏از نهضت ملی‏شدن‏نفت
منبع: معرفت

http://rasekhoon.net/article/show/113306/
پنج شنبه 31/5/1392 - 22:17
مورد توجه ترین های هفته اخیر
فعالترین ها در ماه گذشته
(0)فعالان 24 ساعت گذشته