• مشکی
  • سفید
  • سبز
  • آبی
  • قرمز
  • نارنجی
  • بنفش
  • طلایی
تعداد مطالب : 4549
تعداد نظرات : 278
زمان آخرین مطلب : 3186روز قبل
تاریخ

 

تاثیرات خارجی جنبش ملی نفت ایران (3
تاثیرات خارجی جنبش ملی نفت ایران (3)

 

نویسنده:علی فرهمند عراقی

تأثیرات جنبش ملی نفت ایران در خاورمیانه
 

...«خاورمیانه بیدار شده و بیداری ملت ایران مانند آتشی است که از حقیقت بیداری تمام ملل خاورمیانه حکایت می نماید».(28)ایران زمین از لحاظ تأثیرگذاری بر تحولات قاره آسیا، فرانسه ی آسیا خوانده شده است؛ چرا که تحولات ایران همواره حالتی پیشرو نسبت به تحولات مشابه در سایر نقاط آسیا داشته است و ایرانیان پیشگام حرکت های بسیاری در طول تاریخ کهن خود بوده اند. به هیمن دلیل بود که کمونیست های شوروی ایران را کلید انقلاب کمونیستی در جهانی می شناختند.
ایران نخستین کشور آسیایی بود که یک سده ی پیش با انقلاب مشروطه، وارد مرحله ی نوینی در حیات سیاسی خود شد. پس از روسیه- که کشوری اروپایی آسیایی است - و ایران، عثمانی و ژاپن ، به تدریج سایر کشورهای آسیا در این وادی گام برداشتند. از این رو عجیب نیست که لرزش های ناشی از زلزله ی سیاسی ایران در قلب خاورمیانه، مانند موجی کل منطقه را به لرزه در آورد. این نکته ای است که آشکارا در مورد جنبش ملی نفت ایران قابل مشاهده بود. این گونه بود که یک هفته پس از اخراج باقی مانده ی کارشناسان انگلیسی از آبادان، دولت مصر لایحه ی الغاء قرارداد 1936 بین مصر وانگلیس را به مجلس برد و دولت عراق نغمه ی بازنگری در قرارداد1930 بین انگلیس و عراق را سرداد. به فاصله ی چندماه پس از شروع به کار دولت دکتر مصدق،«جمال عبدالناصر»موفق به سرنگونی حکومت «فاروق»گشته و در جریان «ملی شدن کانال سوئز»در 1956در سخنرانی افتتاحیه به تجلیل از نقش دکتر مصدق به عنوان «پیشگام ملی کردن»در کشورهای جهان سوم پرداخت.(29)
ملل محروم منطقه وقتی به چشم خود می دیدند چگونه یک ملت آسیایی موفق شد با دست خالی و در سایه ی اتحاد، یک قدرت امپریالیستی تا دندان مسلح را در تمام دادگاه های بین المللی شکست داده و به زانو درآورد، در این اندیشه فرو رفتند که چرا ما نتوانیم همین کار را انجام دهیم؟و این تأثیر ذهنی جنبش ملی ایران برسایر ملت های منطقه بود. آنان به مقایسه ی دولتمردان محافظه کار و اغلب نالایق خود، با رهبران مصمم و انقلابی دولت ملی ایران پرداخته و نتیجه ی این قیاس، چیزی جزء رویارویی ملت ها با حکومت های حاکم، از جمله در مصر و عراق نبود. این مسأله به همراه فراخوان مستقیم رهبران جنبش ملی ایران از کشورهای منطقه برای خیزش در راه احقاق حقوق خود، تأثیرات عینی جبنش ملت ایران در خارج از مرزهای کشور را تشکیل می داد.در این مبحث نخست تأثیرات ذهنی و سپس تأثیرات عینی جنبش ملی ایران را مورد بررسی قرار خواهیم داد.

الف)تأثیرات ذهنی جنبش ملی ایران بر ملت های خاورمیانه
 

جنبش ملی ایران، درس های آموزنده ی بسیاری به ملل منطقه آموخت و آنان را به تفکر واداشت و به سمت تغییر وضع موجود سوق داد. روزنامه ی «الهدی»چاپ حلب، در مقاله ای با نام «درود برایران » به تجلیل از شهامت ملت ایران در ایستادگی در برابر امپریالیسم بریتانیا پرداخته و در پایان به درس های جنبش ملی ایرانیان برای ملل ضعیف اشاره می کند:«ای ملت جاویدان ایران، با این غضب و جوشش خود، درس های عبرت نیکویی به ملل ضعیف که در قید عبودیت و اسارت اند دادی تا بفهمند زندگی که با ذلت و خواری توأم باشد، لفظی است بدون معنی و تا بفهمند که پیروزی به دست نمی آید ، مگر با قوه و ایمان. آیا ملل ضعیف این را خواهند فهمید؟»(30)
مطبوعات آن دوران آکنده از مطالبی است که با تأسی از ملت ایران، روح سلحشوری را به ملت های خود تزریق می کردند تا در مقابل امپریالیسم و حکام مزدور، بپاخیزند. برای مثال مقاله ی «ما نیاز به یک جنبش آزادی بخش اجتماعی داریم تا ما را از استعمار برهاند»از روزنامه ی «العلم»چاپ دمشق، ضمن تجلیل از روحیه ی شجاعت و مردانگی ایرانیان، با الهام گرفتن از جنبش ملی ایران، به دعوت از کشورهای عربی برای اتحاد و شروع یک جنبش آزادی بخش می پردازد؛ مسأله ای که مدتی بعد با انقلاب جمال عبدالناصر در مصر تحقق پیدا کرد:«...لذا بر کشورهای عرب کلاً لازم است بیدار شوند و به این دسیسه های شریر که از ناحیه ی استعمارگران است، پی ببرند و سعی بلیغ نمایند که متحداً دست به دست یکدیگر داده و خود را با جنبش آزادی بخش از این بندها رها سازند و از این اختلافات و شهوات و مانورها و غیره دست بردارند».(31)
شاید شخصیت کاریزماتیک*دکتر مصدق به عنوان یکی از عوامل تأثیرات ذهنی جنبش ملی ایران در خارج از مرزهای خود ، مطرح باشد. گزارش سفارت ایران در دمشق یک روز قبل از قیام تاریخی 30تیر شاهد این مدعی است :«هر کس در یک سال و نیم اخیر در کشورهای خاور می زیسته و با ساکنین این مناطق تماس داشته و به خوبی می داند که امروز تمام مردان میهن پرست خاور و به خصوص خاورمیانه و نزدیک، شخص دکتر مصدق را نه تنها رهبر بزرگ ملی ایران ، بلکه پیشوای خود می دانند».(32)
همچنین مقاله ی روزنامه ی «المنار»دمشق، پس از تجلیل از مبارزات دکتر مصدق، می افزاید:«چه خوب بود پیشوایان ما از این مرد بزرگوار درس می گرفتند و می دیدند چگونه در مجلس شورای ملی ایران در برابر خائنین خریده شده ی انگلستان، ایستاد و آنان را مجبور به تسلیم کرد و مردم ضعیف را دل داد و نیرو بخشید تا آن گونه که باید، بجنبند».(33)
مجله ی «تایم»نیز با انتخاب دکتر مصدق به عنوان مرد سال 1951، نوشت:«مصدق با اشک های تیزابی خود پایه های عظمت امپراتوری انگلستان را لرزانید؛ با دست های او چرخ های بیداری مردم در خاور میانه علیه امپریالیزم روغن کاری شد. سرّ موفقیت دکتر مصدق در مهارت او درتهییج افکار عمومی است ».(34)جدا از شواهد ارائه شده ، در کاریزماتیک بودن چهره ی دکتر مصدق تردیدی وجود ندارد و دیدیم که چگونه این ویژگی شخصی وی، یکی از عوامل تأثیرگذاری ذهنی جبنش ملی ایران بود.
دکتر مصدق در نامه ای به «ترومن»رئیس جمهور آمریکا، به احساسات گرم و دوستانه ی ملت مصر نسبت به خودش به هنگام مسافرت به آن کشور، پرداخته و اشاره می کند که رجال دولتی ،پیشوایان دینی، سران احزاب، رؤسای جمعیت ها، نویسندگان و مدیران جراید، اساتید دانشگاه، دانشجویان، بازرگانان، کارگردان ، اصناف و کسبه و در یک کلام«دولت و قاطبه ملت مصر»چگونه گوی سبقت را در ابراز محبت و دوستی ، از هم می ربودند.(35)
در اینجا مطلبی از دکتر «نصرالله شیفته»(سردبیر روزنامه های مرد امروز و باختر امروز)به عنوان جمع بندی مبحث حاضر و طلیعه ی مبحث بعدی ارائه می گردد تا پس از آن به بحث تأثیرات عینی جبنش ملی ایران بپردازیم:«مفسران و تحلیل گران سیاسی خاورمیانه همواره به این نکته تأکید داشته و دارند که قیام میهن پرستان مصری، وقایع بعدی عراق، سوریه، الجزایر،لیبی، یمن، سودان و برخی نهضت های دیگر خاورمیانه، همگی متأثر از حوادث قیام ملت ایران به رهبری دکتر مصدق بوده است .«آنهایی که در سال های 1332به بعد از این کشورها دیدن کرده اند، به خوبی می دانند که تا چه حد نام «مصدق»در میان نهضت های ملی این کشورها مورد احترام و علاقه بوده است ».«آنتونی ایدن»وزیر خارجه وقت انگلستان، در کتاب خاطرات خود نوشته است :«نگرانی انگلستان از نهضت ملی ایران، بیشتر از آن جهت بود که این آتش به دیگرنقاط خاورمیانه سرایت کند. ما عملاً دیدیم که همین طور هم شد ، چه جنگ«کانال سوئز»بین مصر و انگلستان و نبرد مصر و اسرائیل ناشی از همین احساسات تند میهنی مصریان علیه خارجیان بود».(36)

ب)تأثیرات عینی جنبش ملی ایران در خاورمیانه
 

حرکت ها و اقدامات عملی ملل منطقه ی خاورمیانه در برابر استعمار و حکام کارگزار آن- که گاهی با تشویق رهبران جنبش ملی نفت ایران شکل گرفت- تأثیر عینی جنبش نامبرده در خاورمیانه بوده است.این نکته به این معنی نیست که دعوت های رهبران ایران عامل اصلی بوده است، چرا که باید عوامل نارضایتی داخلی وجود داشته باشد تا دعوت خارجی بتواند ناراضیان را به حرکت در آورد. این عوامل که همانا وجود استعمار در اشکال مختلف آن به همراه دنباله ی داخلی آن به شکل حکومت های دست نشانده، نارضایتی های گسترده ای را به وجود آورده بود که با تحقق جنبش ملی نفت در ایران؛اولاً ، بیداری گسترده ای در خاورمیانه پدید آمد که در مبحث گذشته مورد بررسی قرا ر گرفت.دوماً، الگویی عینی برای حرکت با دست خالی ودر سایه ی اتحاد، برای ملت های با وضعیت مشابه ایران، شد. سوماً، فراخوان، تشویق و پشتیبانی رهبران جنبش ملی ایران به صورت یک کاتالیزور(عامل شتاب دهنده)در حرکت های انقلابی ملل مورد اشاره، نقش مؤثری ایفا کرد.
سیاست خارجی دولت دکتر مصدق مبتنی بر پشتیبانی از ملل محروم و زیر ستم در مقابل کمونیسم شرق و کاپیتالیسم غرب، الگویی برای شکل گیری«جنبش عدم تعهد»شد. تلگراف دکتر مصدق به رئیس هیأت نمایندگی ایران در هفتمین دوره ی مجمع عمومی ملل متحد (22مهر1331)، سیاست خارجی دولت ملی را در این رابطه تشریح می کند:
«چون یکی از هدف های سیاست خارجی دولت اینجانب، همراهی و کمک به ممالکی است که برای حفظ استقلال و حق حاکمیت خود مجاهده می نمایند، در این موقع نیز که موضوع مراکش و تونس در مجمع مورد مذاکره قرار خواهد گرفت، صریحاً دستور داده می شود که هیأت نمایندگی ایران، حداکثر مساعدت های ممکنه را برای تحصیل استقلال و حاکمیت ممالک محروم آفریقایی به عمل آورد و ضمناًاگر لازم باشد، چون ممالک مزبور نماینده در مجمع ندارند، رسماً اعلام دارند که دولت ایران حاضر است صدای مظلومانه ی آنها را از پشت تریبون مجمع به گوش جهانیان برساند».(37)
در جریان برگزاری «کنفرانس دول آفریقایی و آسیایی» در مصر، سفیر کبیر ایران در یک سخنرانی جنبه هایی از سیاست خاورمیانه ای دولت ملی را بازگو کرد و در آن به فراخوان رهبران جنبش ملی ایران برای ریشه کنی استعمار و نقش جنبش ملی ایران در این رابطه اشاره نمود:
«...روش ایران همواره نسبت به قضایای دول شرق اسلامی عموماً و قضیه ی مصر خصوصاً روش دوستانه و بزرگوارانه بوده است. ما همه به خاطر داریم«دکتر مصدق»نخست وزیر ایران در سفر خود به مصر، در انجمن روزنامه نگاران مصری چه نطق شیوا و پرحرارتی ایراد نمود و در آن نطق با چه بیانی اعمال وحشیانه ی سربازان انگلیسی را در کانال سوئز مورد حمله و تنفیر شدید قرار دادند. علاقه و اهتمام«آیت الله کاشانی»پیشوای مذهبی ایران، هم نسبت به آمال و آرزوهای ملی مصر و سایر کشورهای عربی کمتر از علاقه ی دکتر مصدق به این امر نبود. ایشان نهضت«سرتیپ محمد نجیب» و همکاران وفادار او را تأیید نمودند و دول اسلامی را دعوت کردند که برای نجات فلسطین ، بر علیه اسرائیل متحد گردند و برای ریشه کن کردن اصول استعمار همکاری نمایند. ایران به دولت انگلیس چنان گوشمالی سختی داد که هرگز آن را فراموش نخواهد کرد...ایران که برای حفظ استقلال و آزادی مجاهدت کرده و برای حفظ خود از دست استعمارطلبان ریشه ی استعمار را از کشور خود کنده است، سرمشق خوبی به سایر دول خاور داده و در افروختن آتش نهضت های ملی خاور، نقش مهمی بازی کرده است و به همین دلیل ایرانیان حق دارند از دول آفریقایی و آسیایی انتظار داشته باشند تقاضاهای عادلانه و نهضت ملی ایران را تأیید نمایند».(38)
_____________
*شخصیت کاریزما(فرهمند)به آن دسته از چهره های سیاسی گفته می شود که برخوردار از نیروی فوق العاده و شگفت، به نظر رسیده و دامنه ی شهرت و معروفیت ایشان اعم از مثبت یا منفی، از دامنه ی مرزهای ملی سرزمین شان فراتر رفته و به عبارتی بین المللی می شوند.
منبع:پایگاه نور 33
http://rasekhoon.net/article/show/164070/
پنج شنبه 31/5/1392 - 22:23
تاریخ

 

تأثیرات خارجی جنبش ملی نفت ایران (4
تأثیرات خارجی جنبش ملی نفت ایران (4)

 

نویسنده:علی فرهمند عراقی
 
به منظور بررسی دقیق تر تأثیرات جنبش ملی ایران در حرکت های آزادی بخش منطقه با تفکیک این موضوع در عراق، مصر و بحرین به عنوان نمونه، مسأله مزبور را بررسی و اشاره ای گذرا به جریانات کشورهای نامبرده خواهیم داشت:
1.عراق کشور هم مرز با ایران، در بخش بزرگی از تاریخ خود، جزئی از قلمرو وسیع سرزمین ایران بوده و بغداد، پایتخت کنونی عراق، زمانی پایتخت ساسانیان بوده که هنوز «ایوان مداین» یا «طاق کسری»مهر تأییدی بر این ادعاست.*
روابط دیرینه ی فرهنگی و مذهبی دو کشور و اهمیت کربلا و نجف در عالم تشیع، این نزدیکی فرهنگی را دو چندان می کند. پس جای شگفتی نیست که طوفان جنبش ملی ایران، مرزهای همسایه ی نزدیک خود را در نوردیده و موجب تلاطم آن شود. کنسولگری ایران در نجف، در گزارشی از مراسم عزاداری به مناسبت رحلت رسول اکر م (ص) در روز 28صفر، به ورد دستجات عزاداری از شهرهای مختلف عراق به نجف اشرف اشاره کرد و نوشت:
«نوحه سرایی اغلب دستجات مختلف، اظهار نارضایتی و شکایت از وضع فعلی و ظلم وجور و ستم استعمار و عمال آنان بوده و بعضی ها از وضع ایران تمجید [می کنند] و از اینکه نفت ایران ملی و به دست خود ایرانیان اداره می شود و آرزومند دارابودن رجالی مانند رجال ملی ایران[هستند] و آنکه چطور نفت عراق را به رایگان می برند؛ و سبب آن را ناشی از وکلای مجلس خود دانسته و مجلس را قلابی می شمردند...».
این مراسم با تحرکات و اعتراضات عراقی های منتسب به حزب توده، به درگیری و زد و خورد با چوب و چماق میان مردم و نیروهای پلیس منجر شده، تظاهرکنندگان به سردادن شعارهایی همچون «مرده باد استعمار انگلیس و مرده باد نوری سعید»پرداختند.(39)
در سال 1958به دنبال انقلاب(یا کودتای قاسم)نظام سلطنتی عراق سرنگون شد .**جنبش ملی ایران علاوه بر تأثیرگذاری مستقیم به هزاران کارگر عراقی شاغل در میان کارگران شرکت نفت آبادان، تأثیرات غیر مستقیم خود را نیز از راه بیدار کردن افکار عمومی عراق ایفا کرد که خود عامل بسیار مهمی است، زیرا به قول علامه ی نائینی:«جهل ، مادر استبداد است». به دنبال بیداری افکار عمومی، خروش مطبوعات و محافل سیاسی عراق دربرابر مشروعیت حکام و زمامداران آن کشور، آغاز شد.
تصویب قانون ملی شدن نفت ایران، توقع انجام اقدام مشابه در عراق را به دنبال خود داشت. درست دو روز پس از تصویب قانون ملی شدن نفت ایران در مجلس شورای ملی و قبل از تصویب نهایی آن در مجلس سنا(در 29اسفند 1329)روزنامه ی «الیقظه»بغداد در مقاله ای با نام «درس عبرت از ایران»این توقع را به صورت ضمنی مطرح کرد:
«مجلس شورای ملی ایران به اتفاق تصویب نمود که نفت ایران ملی شود و بنابراین امتیازی را که شرکت انگلیس و ایران در دوره ی غفلت ملت و استفاده از فرصت به دست آورده بود، چند روزی بیش باقی نخواهد ماند و حوادث متوالیه در ایران به هیچ دولت یا شخصی اجازه نمی دهد در مقابل احساسات شدید دعوت به رهایی از بردگی ایستادگی نماید. این بردگی ناشی از امتیاز نفت است و این نعمت مبدل به زحمت و عذاب شده است...ما که غبطه ی ایران را در این پیروزی می خوریم که ملت ایران نمونه ای از بیداری ملل خاوری است و می پرسیم:آیا زمامداران ما درسی را که ایران به آنها داده فراگرفته اند؟ و آیا به وظایف خود پی برده اند؟ یا اینکه اخلاق ما طوری است که موجب تقید به (تعهدات بین المللی)می شویم و استعمار را که بر ما مستولی شده ، نمی توانیم دور کنیم؟»(40)
این درست همان مسأله ای بود که انگلیس نیز به شدت نگران آن بود به طوری که در مجلس عوام انگلیس یکی از نمایندگان، نظر وزیر خارجه ی انگلیس را در رابطه با مسأله ملی شدن نفت ایران و تأثیر آن برقراردادهای نفتی میان انگلیس و عراق، جویا شد و بحث هایی در این رابطه درگرفت .(41)
همچنین سفارت ایران در دمشق به انتشار دو مقاله در روزنامه ی «الکفاح»چاپ دمشق، اشاره می کند که به مسأله ی دعوت عراقی ها به پیروی از رویه ی ملت ایران برای از بین بردن موانع ملی کردن نفت در آن کشور، می پردازد.(42)
به هر حال، طرح مطالبه ی ملی شدن نفت عراق و مقایسه ی کفایت زمامداران آن کشور با دولتمردان دولت ملی ایران، به شدت مشروعیت حاکمان عراق را زیر سؤال برده و آنان را بی اعتبار ساخت. روزنامه های عراق فرار عده ای از دولتمردان از ایران را مورد بهانه قرار داده و سمت و سوی حملات خود را متوجه دولتمردان عراقی و سایر کشورهای عربی ساختند. حمله ی تند روزنامه ی «الشعب»بغداد در سرمقاله ی«عبرت و پند»به مقامات عراقی در همین رابطه است:
«این آقایان عزیز، بی جهت حتی از آخرین پناهگاه خود که دولت باشد، محروم شده اند و چاره ندارند جز اینکه نتایج خودسری و خودخواهی احمقانه و کوتاه نظری خود را متحمل شوند و قبل از اینکه خشم ملت دامن گیر آنها شود، اثاثیه ی خود را برداشته و از کشور خارج شوند. این آقایان که در انفجار آتش فشان خشم عمومی عجله کرده اند، نظایر خود را در کشورهای عربی به یاد می آورند که اینها هم از جوش و خروش سینه های ملل بدبخت خود غافل هستند. در عراق و سایر کشورهای عربی این قبیل غفلت زدگان وجود دارند که در عیش و نوش موهوم خود غرق [شده اند]و حاضر نیستند چشم خود را باز و به اطراف خود بنگرند. اگر آقایانی که از ایران آمده اند، مدعی شوند که غافلگیر شده اند، امثال آنها در کشورهای عربی حاضر نیستند .از سرنوشت همقطاران ایرانی خود عبرت گیرند. اینها به خودشان بد می کنند. آری حماقت و نادانی چاره پذیر نیست ».(43)
به تدریج اخبار ناآرامی های عراق که از مبارزات ملت ایران الهام گرفته بود، جای خود را در صفحات مطبوعات دنیا باز کرد.در ایران نیز هفته نامه ی «شورش»در ستون «تفسیر سیاسی هفته» خود پیرامون بحران عراق چنین نوشت:«هفته ای که گذشت، سرزمین مقدس عراق، شاهد نهضت ملی بزرگی بود که ملت همسایه و همکیش ما به آن وسیله شهامت خود را بر ضد نفوذ و تسلط بریتانیا به عالمیان نشان داد. این نهضت و نهضت هایی که در کشورهای مختلف شرق میانه و آفریقا شروع گردیده، مانند نهضت ایران، سرچشمه از روح بیداری مردم این قسمت جهان گرفته و جای تردید نیست که قیام مقدس ایران برای کوتاه کردن دست شرکت غاصب نفت و سیاست زورگویی و نفتین انگلیس، بزرگ ترین سرمشق و محرک ملل آسیایی و آفریقا بوده است».(44)
2.ملی شدن کانال سوئز: به فاصله ی 4ماه پس از ملی شدن نفت ایران، روزنامه ی «الاهرام»در تاریخ 1330/4/9در مقاله ای با نام «در پیرامون ملی کردن صنایع و مؤسسات در مصر و لزوم انجام آرمان های ملی» مطلب خود را این گونه آغاز می کرد:«موضوع ملی کردن چاه های نفت ایران و خلع ید از شرکت انگلیسی بزرگی که تاکنون از آن چاه ها بهره برداری می کرد، در کشورهای عربی تأثیر عمیقی داشته و عده ای از رجال عامل کشورهای مزبور، در صدد برآمدند راجع به ملی کردن صنایع و مؤسساتی که ممکن است ملی شود، مطالعاتی نمایند و از جمله در مصر به فکر ملی کردن بعضی از مؤسسات بزرگ خارجی مانند مؤسسه بین المللی کانال سوئز افتادند».(45)
در بررسی مسأله ی تأثیرات جنبش ملی ایران بر ملی شدن کانال سوئز، این مسأله را از سه جنبه مورد بررسی قرارخواهیم داد:اول:الهام گرفتن مصری ها از ملی شدن نفت ایران. دوم: فراخوان رهبران جنبش ملی ایران برای به پا خاستن مصر برای احقاق حقوق ملی خود. سوم: اقدامات عملی دولت ایران در پشتیبانی از مبارزات ملت مصر.
2-1.الهام گرفتن مصری ها از ملی شدن نفت ایران: امکان تأثیر پذیری مصری ها از ایرانیان در ملی کردن کانال سوئز، مسأله ای است که از سوی انگلیسی ها پیش بینی شده و ذهنشان را پریشان ساخته بود.
«سراریک دریک» مدیر عامل وقت شرکت نفت ایران و انگلیس، در اشاره به اظهاراتش در جلسه ی خانه ی شماره ی ده «داوئینگ استریت»در حضور اعضای کابینه و سه نفره از رؤسای ستاد ارتش گفته بود:« من عاجزانه در خواست کردم که نباید اجازه بدهیم که بزرگ ترین مایملک بریتانیا در خارج از دستمان برود، بی آنکه کاری در این باره انجام بدهیم. عقیده داشتم که ملی کردن نفت یک عمل کاملاً یک جانبه است و در آنجا گفتم که اگر ما ظرف این پنج سال کاری در این مورد انجام ندهیم، قطعاً کانال سوئز را از دست خواهیم داد، که تقریباً تا این لحظه پیش بینی درستی از آب در آمده است ».(46)
همچنین مطبوعات مصری با صراحت مسأله ی درس گرفتن از جنبش ملی ایران برای مبادرت به ملی کردن کانال سوئز را مورد اشاره قرار داده و بر لزوم پیروی از روش ملت ایران تأکید می کردند. شاهد این ادعا مقاله ای است از روزنامه ی «المصری» با نام «درسی از ایران» به قلم «دکتر دربه شفیق» که به خوبی مبین مسأله مذکور است:
«ایران نه فقط دنیا را مجبور کرده است که با چشم احترام به او بنگرند، بلکه خود انگلیسی ها هم اکنون به او احترام می گذارند...این رویه را که ایران دنبال کرد و در واقع درسی برای ما بود، می توان در مصر هم انجام داد...ولی با همه ی اینها کمتر درس عبرت می گیریم و کمتر دنبال کسی که ما را به راه راست هدایت کند، می رویم. آیت الله کاشانی در پیامی که در روزنامه المصری منتشر شد به ما دستور دادند که با همان وسایلی که ایرانی ها در مقابل استعمار و مستعمران مجهز شدند، آماده شویم؛ یعنی با اتحاد و اتفاق بین احزاب و دسته های مختلف مصری، پیش رفته تا به هدف مقصود برسیم . پس از انتشار این پیام مقدس در روزنامه ی المصری، اتحاد و اتفاق بین ما شروع شده و فقط تصمیم بین لیدرها که در راه کشور دست اتحاد به یکدیگر بدهند، هنوز اتخاذ نشده است...یک چیز برای درس گرفتن از ایران کسر داریم و آن تصمیم است، همان کیمیای حیات ملل زنده ای که می خواهند زیر آفتاب جا داشته باشند».(47)
درس گرفتن از ملت ایران، برنامه ای بود که توسط سایر روزنامه های قاهره نیز دنبال می شد ، به طوری که هفته نامه ی شورش به نقل از روزنامه های قاهره نوشت:«همان گونه که ملت ایران توانست صنایع بزرگ نفت خود را که انگلیسی ها مدعی بودند کسی قادر به اداره آن نیست، اداره کنند و اکنون بدون حضور انگلیسی ها از منابع خداداد خود استفاده می نمایند، ملت مصر هم خواهد توانست خطوط جنگی و پایگاه ها و انبارهای کانال سوئز را اداره و حفظ نماید».(48)
گزارش های ارسالی از سفارت شاهنشاهی ایران در قاهره نیز تأیید کننده ی شدت استقبال ملت مصر از مبارزات ملت ایران در برابر استعمار انگلیس می باشد. در یکی از این گزارش ها آمده است که شدت احترام و علاقه ی ملت مصر به دکتر مصدق، نخست وزیر ایران، به اندازه ای است که در سینماهای قاهره هنگام نمایش صحنه ی ورود دکتر مصدق به جلسه ی شورای امنیت سازمان ملل متحد«...چنان از طرف اهالی اظهار شعف و احساسات می شود که نظیر آن برای پیشوایان خودشان دیده نمی شود...».(49)
گزارش دیگری در اشاره به بازتاب خبر پیروزی ایران در اخراج کارشناسان انگلیسی از آبادان، می نویسد که خبر مذکور«انعکاس شدیدی در کلیه ی طبقات مصر نموده است که حتی در خیابان و بازار، اثرات آن بین مردم آشکار و از موفقیت دولت شاهنشاهی ابراز خشنودی و مسرت نموده، استقامت و ایستادگی اولیای امور را در مقابل تهدیدات انگلیس ها، می ستایند و به عنوان یک ملت مسلمان شرقی، از این روش و موفقیت ابراز مباهات می کنند».(50)
2-2.فراخوان رهبران ایران از ملت مصر برای احقاق حق خود در کانال سوئز: پیش از این گفتیم که سیاست خارجی دولت ملی، پشتیبانی از ملل محروم در مبارزات خود در برابر استعمار بوده و همین طور به سخنرانی مؤثر دکتر مصدق در جمع خبرنگاران مصری در قاهره اشاره کردیم که طی آن به شدت بر منافع انگلیس در کانال سوئز، حمله برد.
اکنون اشاره ای خواهیم داشت به تشویق مصری ها توسط آیت الله کاشانی و دکتر حسین فاطمی به لزوم بیرون راندن انگلیسی ها از کانال سوئز. آیت الله کاشانی در جریان مصاحبه با خبرنگار ویژه ی مجله ی هفتگی«آخر الساعه »اظهار داشت:«تعجب می کنم که چطور مصری ها هفتاد سال این[...]انگلیسی ها را تحمل کرده اند[؟]مصری ها در این مدت طولانی چه کردند[؟]من اگر مصری بودم، بدون تردید از روز اول منظور و هدف خود را این قرار می دادم که کانال سوئز را با لاشه ی کشتی های انگلیسی مسدود نمایم و مصر را از شر آنها - که به علت کانال سوئز در مصر مانده اند - راحت کنم. جز این عمل به نظرم هرچه کند، کار عبث و بی فایده است و مصری ها با وجود[...]انگلیسی ها از هیچ امری نمی توانند استفاده نمایند».(51)
دکتر حسین فاطمی نیز در مصاحبه با خبرنگار هفته نامه ی نامبرده چنین اظهار داشت :«در ایام کابینه ی رزم آراء مقاله ای نوشتم دایر براینکه حق ملی کردن صنعت نفت ایران، مثل حق حاکمیت کامل مصر بر کانال سوئز و لزوم تخلیه ی آن منطقه از سربازان انگلیسی می باشد و کسانی که در ایران می گویند ما نمی توانیم نفت را ملی کنیم، شبیه آنهایی هستند که در مصر بگویند مصریان نمی توانند انگلیسی ها را از کانال بیرون کنند، بلکه این عمل برای مصر فایده ای ندارد و فایده در دوام اشغال کشور است »!(52)
___________
*آوردن این مطلب به معنی ادعای ارضی نیست ، زیرا امروزه مرزهای بین المللی، مورد احترام همگان است . مطلب یاد شده برای یادآوری نزدیکی تاریخی و فرهنگی دو کشور- با وجود کدورت های مقطعی ناشی از برنامه ریزی های امپریالیسم- است.
**انقلاب و کودتا زمانی به پیروزی می رسند که مشروعیت نظام حاکم زیر سؤال رفته باشد.
منبع:پایگاه نور 33



http://rasekhoon.net/article/show/164071/%D8%AA%D8%A3%D8%AB%DB%8C%D8%B1%D8%A7%D8%AA-%D8%AE%D8%A7%D8%B1%D8%AC%DB%8C-%D8%AC%D9%86%D8%A8%D8%B4-%D9%85%D9%84%DB%8C-%D9%86%D9%81%D8%AA-%D8%A7%DB%8C%D8%B1%D8%A7%D9%86-(4)/

پنج شنبه 31/5/1392 - 22:23
تاریخ

 

 تأثیرات خارجی جنبش ملی نفت ایران (5
تأثیرات خارجی جنبش ملی نفت ایران (5)

 

نویسنده:علی فرهمند عراقی
 
با توجه به مطالب یاد شده، به نظر می رسد که تز ملی کردن کانال سوئز برای نخستین بار به وسیله ی دکتر حسین فاطمی در زمانی قبل از ملی شدن نفت ایران، ابراز شده باشد. پرداختن به انگیزه های رهبران جنبش ملی ایران در مبادرت به فراخوانی سایر ملل منطقه به مبارزه با استعمار انگلیس، در حوصله ی این بحث نیست؛ اما همین قدر اشاره خواهیم کرد که با این اقدام می توانستند جبهه ای گسترده در برابر امپراتوری بریتانیا گشوده و آن را در جبهه های متعدد درگیر سازند و از این راه منافع ملی ایران را بهتر دنبال نمایند.
2-3.اقدامات عملی دولت ایران در پشتیبانی از مبارزات ملت مصر:دعوت رهبران جنبش ملی ایران از دولت و ملت مصر برای ملی کردن کانال سوئز ، تنها بخشی از مسأله بود و بخش دیگر آن حمایت های سیاسی و پشتیبانی دولت و سران نهضت ملی ایران از مبارزات ملت مصر در این راستا بود. از جمله پشتیبانی های به عمل آمده از سوی رهبران جنبش ملی ایران می توان به دعوت آیت الله کاشانی از ملت ایران به راهپیمایی بر علیه قرار صادره از شورای امنیت سازمان ملل متحد«راجع به رفع قیود کشتیرانی در کانال سوئز»و تلگراف دکتر مصدق به دولت مصر در اظهار خشنودی از مبارزات ملت مصر، اشاره کرد.
دکتر مصدق در تلگراف خود تأکید می کند که «ما هم آن قدر از دولت مصر پشتیبانی خواهیم نمود تا فتح و ظفر نصیب آنها گردد».(53)مطلب قابل توجه دیگر ادامه ی پشتیبانی دولت ایران از ملی شدن کانال سوئز، حتی پس از وقوع کودتای 28مرداد و سرنگونی دولت ملی بود. با وقوع کودتا، سیاست خارجی و داخلی دولت ایران شاهد یک تغییر جهت صد و هشتاد درجه ای بود. مثلاً در سیاست داخلی آزادی بیان موجود در جامعه به خفقان عجیبی در سایه ی دولت کودتا منجر شد.
با این حال نماینده ی ایران در سازمان ملل متحد(در سال 1335)از به رسمیت شناختن مسأله ی «ملی شدن کانال سوئز»توسط دولت ایران خبرداد. کانال سوئز در 26ژوئیه ی 1956به وسیله ی دولت مصر، ملی اعلام گردید و سفارت قاهره در گزارش خود به وزارت خارجه نوشت:«روز 24دسامبر 1956مجسمه ی «فردنان دلسپس»،بانی کانال سوئز،*که مدت پنجاه و هشت سال از مدخل کانال سوئز، رفت و آمد کشتی هایی را که از اطراف و اکناف عالم، از این شاهراه دریایی عبور می نمودند نظاره می کرد، به دست مردم شهر«پرت سعید»که وی را سمبل استعمار می دانستند، منهدم گردید».(54)
بدین ترتیب امواج استعمار ستیزی جنبش ملی نفت ایران، با دادن روحیه و شهامت لازم به مردم خاورمیانه برای مقاومت و ایستادگی دربرابر استعمار و امپریالیسم ، پدید آوردنده ی یک موج بیداری فکری و استعمار ستیزی با دستاوردهایی گران سنگ از جمله ملی شدن کانال سوئز، شد، تا مصداقی باشد براین آیه ی شریفه که می فرماید:«ان الله لا یُغَیر ما بقومٍ حتی یُغَیرُ ما به اَنفُسِهِم »(خداوند سرنوشت هیچ قومی را تغییر نخواهد داد تا اینکه خودشان را دگرگون سازند ).در مدت تسلط اشغالگران انگلیسی و فرانسوی بر «پرت سعید»، مردم از هر گونه همکاری با قوای خارجی خودداری کردند ونیروهای استعمارگر با وجود کنترل انبارهای برنج، گندم، آرد ، شکر ، نفت ، چای و حتی نان، موفق به ایجاد خلل در روحیه ی مردم نشدند(55)و مردم مصر با پشتکار و اتحاد، موفق شدند شاهد پیروزی را در آغوش کشند.
3.بحرین:نسیم جنبش ملی نفت ایران، بحرین- این نگین آب های نیلگون خلیج همیشه فارس-را نیز بی نصیب نگذارد و منجر به بروز ناآرامی ها و تلاطماتی در آنجا گردید که اشاره ای گذرا و مختصر به آن، خالی از لطف نیست.
شروع کشمکش میان اعراب و ایرانیان بر سر بحرین، به سال 1782برمی گردد؛ یعنی زمانی که انگلیسی ها با تشویق و تجهیز خانواده ی خلیفه، موجبات حمله به بحرین و زمینه سازی برای جدایی آن از ایران را فراهم آورند«و در نتیجه ایران جزایر بحرین را که بیش از نصف مردم آنجا فارسی صحبت می کنند و دین آنها شبیه دین رسمی ایران است، از دست داد».(56)
در زمان وقوع جنبش ملی نفت، دولت ایران هنوز استقلال بحرین را به رسمیت نشناخته و آن را جزء جدا نشدنی خاک ایران می شناخت. در تاریخ 1330/1/10یعنی کمتر از دو هفته پس از ملی شدن نفت ایران،«محمود صلاحی »سفیر کبیر ایران در بغداد، در گزارشی به وزارت امور خارجه اطلاع داد که :«به طوری که روزنامه ی الیقظه،چاپ بغداد، در شماره ی نهم فروردین ماه جاری می نویسد:طبق خبر واصله از بحرین ، جبهه ی ملی آنجا نیز ملی شدن نفت را که امتیاز آن به شرکت آمریکایی در سال 1932واگذار شده ، مطالبه نموده اند».(57)
گزارش مورخ 1335/10/28سفارت کابل به وزارت امور خارجه- یعنی سه سال پس از کودتای 28مرداد-حکایت از محاکمه ی 5 نفر از ملیون جزیره ی بحرین از طرف دادگاه انگلیسی دارد:«چندی قبل تظاهراتی به عنوان مخالفت با حملات انگلیس و فرانسه بر خاک مصر صورت گرفت که در نتیجه، تظاهرکنندگان لوله ی نفت و تصفیه خانه ی جزیره ی بحرین را طعمه ی حریق نمودند ».(58)
و به این ترتیب میراث تلخ جنبش ملی ایران، حتی پس از سرنگونی خود دولت ملی در ایران، خواب را از دیدگان مقامات انگلیسی ربوده بود و آنان را دچار کابوس وحشتناکی کرده بود که گریبانشان را رها نمی کرد:«نگرانی دولت انگلیس از بیداری روح ملی در بحرین موجب شده است که دولت مزبور تصمیمات نظامی خاصی اتخاذ نماید.خبرگزاری خاورمیانه گزارش می دهد که سه رزمناو انگلیسی، سه هزار سرباز را به بحرین انتقال داده و دو رزمناو دیگر در 80میلی جزیره متمرکز شده اند، کلیه ی این تصمیمات متعاقب اخبار واصله دایر بر احتمال قیام شورشی به وسیله ی اهالی، جهت رهایی از تسلط و تحت الحمایگی انگلستان اتخاذ شده است».(59)
پس از تشریح گوشه هایی از تبعات خاورمیانه ای جنبش ملی ایران، اکنون نیم نگاهی خواهیم داشت به تبعات فرامنطقه ای جنبش نامبرده و به عنوان مثال، نقش آن در شکل گیری «جنبش عدم تعهد

مصدق و جنبش عدم تعهد
 

آیت الله سید محمود طالقانی ، در سخنرانی خود در مراسم سالروز درگذشت دکتر مصدق(1357/12/14)اظهار داشت:«شخصیت دکتر مصدق مانند یک پزشک ماهری، انگشت روی نقطه ی درد گذاشت و گفت ما باید در دنیای شرق و غرب بی طرف باشیم، تز عدم تعهد را ابراز کرد؛همان تزی که دنبال آن تز، مرحوم ناصر، نهرو، سوکارنو، همه دنبال کردند و اکنون رو به توسعه است ».(60)
یکی از تأثیرات خارجی جنبش ملی ایران، شکل گیری جنبش عدم تعهد بر مبنای اصولی همچون عدم تعهد و موازنه ی منفی در رویارویی با رقابت های دو ابرقدرت کمونیسم و کاپیتالیسم بود.«عدم تعهد» و «موازنه ی منفی»،استراتژی مورد تأکید دکتر مصدق، رهبر جنبش ملی ایران، بود.
برای اثبات تأثیرگذاری اندیشه های دکتر مصدق بر اهداف جنبش عدم تعهد، باید ابتدا به بررسی عدم تعهد و موازنه ی منفی، یعنی اصول بنیادین جنبش عدم تعهد، بپردازیم . دکتر مصدق درباره ی اهمیت سرلوحه قرار دادن سیاست عدم تعهد در پیگیری روابط خارجی، معتقد به لزوم اتخاذ سیاست عدم تعهد در زمان صلح و در شرایط جنگ، بنا به موقعیت جغرافیایی، شرایط تاریخی و منافع ملت بود و دلیل این امر را نیز بی توجهی بلوک شرق و غرب به منافع و مصالح ملل کوچک می دانست و اعتقاد داشت قدرت های بزرگ برای دستیابی به اهداف خود، از توسل به هیچ روش و سیاست غیر دموکراتیکی خودداری نخواهند کرد.(61)
استراتژی عدم تعهد خواهان تغییر وضع موجود و متمایل به برهم زدن توازن مورد توافق قدرت های بزرگ است. این همان استراتژی مورد تعقیب پاره ای از کشورهای جهان سوم، برای حفظ استقلال خود دربرابر دسته بندی های دوران جنگ سرد بود. در یک کلام«استراتژی عدم تعهد به نوعی از سمت گیری سیاست خارجی اشاره داد که بر اساس آن یک حکومت توانایی نظامی ، فرهنگی و سیاسی خود را در جهت مقاصد و منافع حکومت های دیگر به کار نمی گیرد».(62)
سیاست موازنه ی منفی در برابر سیاستی قرار می گیرد که از اواخر حکومت قاجار توسط دو قدرت روس و انگلیس در مناسباتشان با ایران آغاز شده بود و براساس آن، اگر دولت ایران در شمال کشور امتیازی به روس ها می داد، باید در جنوب کشور نیز امتیازی به همان وزن و اهمیت به انگلیسی ها می داد(و بالعکس)تا توازن منافع میان طرفین حفظ شود. موازنه ی منفی این نسبت را شکست.براساس موازنه ی منفی،روش درست حفظ توازن منافع میان دو طرف ، این نیست که در صورت اعطای امتیازی به یکی از رقبا، امتیاز مشابهی به رقیب آن داده شود؛بلکه ضروری است که امتیاز سابق نیزلغو شود و به این صورت توازن مطلوب ایجاد شود. در آوریل 1955نمایندگان 29ملت در «باندونگ» اندونزی گرد آمدند تا براساس اصول عدم تعهد و موازنه ی منفی در جهان قطبی شده ی قرن بیستم، هسته ی مقاومتی را تشکیل دهند که «جنبش عدم تعهد»نام گرفت. درست است که در آن زمان دولت ملی به وسیله ی یک کودتای آمریکایی- انگلیسی سرنگون و دکتر حسین فاطمی تیرباران شده بود و مصدق نیز پس از غارت منزلش توسط اوباش و تحمل زندان، در تبعید به سر می برد، اما مگر اندیشه نابود شدنی است ؟
«در این کنفرانس ، نمایندگان کشورهای شرکت کننده، از دکتر مصدق به عنوان پیشگام سیاست عدم تعهد در جهان سوم و مبارزات او با استعمار ، تجلیل به عمل آوردند و در کنفرانس جنبش کشورهای غیر متعهد که در سپتامبر1961در بلگراد تشکیل گردید ، اصول سیاست موازنه ی منفی را که دکتر مصدق در سال های نهضت ملی کردن صنعت نفت در مبارزه با انگلستان اتخاذ و اجرا نموده بود، نصب العین سیاست خود قرار دادند».(63)
شکل گیری جنبش عدم تعهد موجب آن شد که کشوهای ضعیف و متفرق جهان سوم تشکیل مجموعه ی قدرتمندی را (از لحاظ سیاسی)بدهند و از سرگردانی میان تمایل نوسانی بین دو ابرقدرت، رهایی یابند و در مجامع مختلف بین المللی، سیاست مستقلی را اتخاذ نمایند . تأثیر این امر از همه جا بیشتر، در مصوبه های سازمان ملل متحد که اکثریتی نوپا و با آراء یکپارچه در آن ظاهر شده بود، پدیدار گشت."Elie Baussart"مفسر سیاس معروف بلژیک، در روزنامه ی "Lesoir"چاپ بروکسل، در رابطه با «کنفرانس باندونگ» نوشت :«کنفرانس باندونگ ممکن است نقطه ی عطف دیگری در تاریخ بشر گردد و تغییرات عظیمی را در جهان موجب شود. نمایندگان 29ملت یعنی یک میلیارد و نیم نفوس که بیش از نصف جمعیت کره ارض است، مدت یک هفته گرد هم جمع آمدند. این نمایندگان که از آفریقای شمالی، از خاورمیانه، جنوب شرقی آسیا، هندوستان، چین، ژاپن و جزایر اقیانوس آرام به باندونگ آمدند، سخنگوی مللی بودند که تا کنون مانند صغار با آنان معامله می شد. عده ای از این ملل هنوز تحت استعمار خارجی اند یا تازه از زیر یوغ استعمار خلاص شده اند. در این کنفرانس صدای ملل شکنجه دیده و بدبخت و فقیر دنیا به گوش می رسید».(64)

جمع بندی
 

جنبش ملی ایران با پتانسیل عظیم خود، موجب به راه افتادن موج بزرگی از جنبش ها و مبارزات آزادی خواهانه و استقلال طلبانه در خارج از مرزهای ایران، یعنی در پهنه ی وسیعی از خاورمیانه گشته و منافع استعمار انگلیس به طور ویژه و روابط استعماری را به طور کلی به چالش طلبید.
تأثیرگذاری جنبش ملی نه فقط به صورت فکری و تئوریک، بلکه با موج بیداری برخاسته از آن در میان ملل محروم، اقدامات عملی مختلفی را در مبارزه برای احقاق حقوق از دست رفته ی ملل محروم، موجب شد . موجی که در پی سرنگونی دولت ملی با کودتای آمریکایی -انگلیسی 28مرداد نیز فروکش ننموده و «جنبش عدم تعهد» به عنوان یادگار و میراث آن جنبش تاریخی، هنوز در صحنه ی سیاسی جهان حاضر است. تأثیرگذاری جنبش ملی، برگرفته از عوامل مختلفی بود که نه تنها ناشی از خصلت کاریزماتیک آن، بلکه به دلیل دغدغه های عینی و وجود زمینه های استعمار در ملل جهان سوم بود که انگیزه های لازم را برای وقوع حرکت های رهایی بخش، فراهم می ساخت و همین طور دیدیم، یکی از عوامل تأثیرگذاری جنبش مذکور، به زانو در آمدن یک قدرت امپریالیسمی در مقابل یک کشور جهان سومی بود که امید و نیروی تازه ای را وارد شریان حرکت های سایر ملل محروم نمود و امید رهایی در سایه ی مبارزه و کوشش را برای ایشان به ارمغان آورد.
آیت الله سید محمود طالقانی در این رابطه می گوید:«نهضت دکتر مصدق دنیای خاورمیانه را تکان داد، دنبالش مصر انقلاب شد، الجزایر انقلاب شد، ولی ما محکوم شدیم . در مصر و مکه نماینده های الجزایر و دیگران می آمدند و می گفتند: ما دنبال نهضت شما حرکت کردیم. این تاریخ گذشته ی ماست. این تاریخ نهضت های ماست».(65)
پیوست یک: دو گفتار از «خلیل ملکی»پیرامون جنبش ملی ایران
...«امواج نهضت ملی ایران، هنوز در کشورهای آسیایی و آفریقایی مشهود است، در حالی که در خود ایران سکوت و رکود کامل حکمفرماست. آنهایی که کم و بیش از ایران الهام می گرفتند و یا جنبش خود را با الهام گرفتن از ایران تقویت می کردند، به راه خود ادامه می دهند، در حالی که در کشور ما یک فرصت بزرگ تاریخی برای مدت نسبتاً درازی از بین رفت».(66)
«شکست یک جنبش اصیل، کلیه ی افتخارات و پیروزی های آن را از بین نمی برد. پیروزی های جنبش ملی ایران الهام بخش بعضی از حوادث مهم دنیایی است . یک سلسله از حوادث افتخار آمیز نهضت ملی ایران به عنوان فصول درخشنده در تاریخ باقی می ماند و اقدامات شجاعانه ی ملت ایران و رهبران ملت، به عنوان شواهد تاریخی، به نسل های آینده، امید و ایمان و از خود گذشتگی ، الهام می کند و خواهد کرد».(67)
پیوست دو: ترجمه ی مقاله ی «سرمشق بزرگ برای خاور»از روزنامه ی «الشباب»چاپ حلب (مورخه 1952/7/25)
«می توانیم بگوییم تا قبل از جنبش و بیدار شدن احساسات ملی در ایران و انقلاب اخیر این کشور به منظور رهایی از نفوذ بیگانه که مداخله در امورش می نمود و پایان دادن دوره ی استثمار نفت و کوتاه ساختن دست بیگانه از ویران کردن آن کشور در این پنجاه ساله اخیر، چنین جنبش آزادی بخشی با این قوه و قدرت و حرارت و دارای ارزش مدنیت که در جهان مانند انقلاب فرانسه تأثیراتی از خود بگذارد، دیده نشده است.
تاریخ نیمه اول این سده چنین نشان می دهد که هر ملت ضعیف و مصیبت زده ای که برای رهایی خود دست و پا نموده و در نتیجه ناچار گردید که با مصائب و آلام خود، ساخته، دندان به جگر نهد و بالاخره به مبارزه و کوشش انفرادی و بطئی اکتفا کند و سرانجام به نتیجه هم نرسد، زیرا ملتی پیدا نمی شد که رهبر آن گردد و به تمام معنی شروط پیشوایی و روح فرماندهی حقیقی و صفات لازمه در آن جمع باشد و آن توانایی را داشته باشد که در مبارزه و جهاد برای آزادی کاملاً پیروزمند گردد و برای ملل دیگر سرمشق خوبی باشد به طوری که در جهاد، آنان را حرارت و نیرو بخشد. و لیکن ملت ایران، اولین ملتی بود که این نقص را مرتفع و سردار بیدار آن مردم را از مغاره هایی که سیاست استعماری نفت برای آنها ایجاد کرده بود که تا ابد در آن زندگی کنند، بیرون آورد و نیروی جدیدی به وجود آورده و این مردم را که به وی ایمان خالص دارند به میدان مبارزه سوق داد. افراد این ملت، شجاعانه کفنِ مرگ پوشیدند و جهانیان را از سرود و نغمات دلکش خود مست نمودند و سرمشق های پربار و سودمندی در جهاد به ملل مصیبت زده و مغلوب دادند که به تمام معنی، متضمن جمیع آنچه که برای پیروزمندی لازم است، می باشد.
ما از خلال پرچم های ایرانی که مانند نیزه ها افراشته شده و در بین سرود و شادی ملت ایران و احترام ملل عالم نسبت به آن در مقابل عظمت این ملت که در آینده معلوم خواهد شد چه خدمات شایانی به تمدن قرن بیستم در مورد آزادی ملل نموده -همان طور که در قرن نوزدهم انقلاب فرانسه نموده -سرتعظیم و احترام فرود می آوریم».(68)
*بنا به تأیید اسناد تاریخی و سنگ بنشته ی کشف شده هنگام حفاری مجدد کانال سوئز،نخستین بانی کانال مزبور ،داریوش کبیر،شاهنشاه هخامنشی،بوده است.

پی نوشت:
 

1.سید محمود طالقانی و ابوالحسن بنی صدر، مصدق، تهران: استقلال ، اسفند 1359،ص28.
2.نطق ها و مکتوبات دکتر مصدق، تهران: انتشارات مصدق، ج2،دفتر سوم، ص167.
3.مکاتبه ی ابراهیم کاظمی وزیر خارجه ی وقت با رئیس دیوان بین المللی دادگستری لاهه، اسناد وزارت امور خارجه ی ایران، اسناد قدیمه ، پرونده ی شماره ی 1-6-1330ش.
4.جیمز بیل، مصدق، نفت، ناسیونالیسم ایرانی، ترجمه ی عبدالرضا هوشنگ مهدوی وکاوه بیات، تهران: نشر نو،1369،ص364.
5.روزنامه ی العالم العربی، ش7268-15، آوریل1951، اسناد وزارت امور خارجه ی ایران، پیشین، پرونده ی شماره ی 30-1-1330ش.
6.روزنامه ی الاهرام،26مه 1951، پیشین، پرونده ی شماره ی 19-18-1330 ش، قسمت اول .
7.پیشین، مورخه ی 1951/5/27.
8.اسناد وزارت امور خارجه ی ایران، پیشین، نامه ی شماره ی 880، مورخ 15خرداد1330، سفارت دهلی نو، ج5.
9.فصلنامه ی تاریخ روابط خارجی، س2،ش3،ص150.
10.اسناد وزارت امور خارجه ی ایران، گزارش مورخه 1330/2/22،به شماره ی 239،نمایندگی دولت شاهنشاهی ایران در اسرائیل، پرونده ی شماره ی 19-10-1330ش.
11.هفته نامه ی شورش، س3،ش58، شنبه 22آذرماه ،ص3.
12.اسناد وزارت امور خارجه ی ایران، پیشین، پرونده ی شماره ی 19-1-1330ش.
13.پیشین.
14.پیشین، پرونده ی شماره ی 57/1-1-1330ش.
15.پیشین، پرونده ی شماره ی 57/1-2-11330ش.
16.پیشین، پرونده ی شماره ی 57/1-1-1330ش.
17.پیشین، نامه ی شماره ی 683، مورخه ی 24خرداد1330، نمایندگی ایران در سازمان ملل متحد.
18.پیشین، نامه ی شماره ی 986، مورخه ی 22خرداد1330، سفارت دهلی نو، پرونده ی شماره ی 1-6-1330ش.
19.پیشین.
20.پیشین.
21.پیشین، پرونده ی شماره ی 57/1-4-1330ش.
22.پیشین، پرونده ی شماره ی 19-18-1330ش.
23.پیشین، پرونده ی شماره ی 57/1-1-1330ش.
24.پیشین، پرونده ی شماره ی 39-1-1330ش.
25.پیشین، کارتن شماره ی 2-1330ش.
26.پیشین، پرونده ی شماره ی 57/1-4-1330ش.
27.پیشین.
28.پیشین، اسناد مربوط به موضوع ملی شدن نفت.
29.پیشین، پرونده ی شماره ی 19-18-1330،قسمت چهارم.
30.روزنامه ی التقاد، چاپ دمشق52/7/28،مقاله ی «بیداری و قیام خاورمیانه طغیان و آتش فشانی می کند»،پیشین،پرونده ی شماره ی 19-2-1331ش.
31.نقل از روزنامه ی کوریه، چاپ سوئیس، مورخه 13اکتبر1951.
32.پیشین، پرونده ی شماره ی 19-2-1331ش.
33.روزنامه ی العلم، چاپ دمشق، مورخه ی 52/7/24،پیشین، پرونده ی شماره ی 19-2-1331ش.
34.گزارش سفارت دولت شاهنشاهی ایران در دمشق، شماره ی 627/11،مورخه 31/5/2،پیشین، پرونده ی شماره ی 19-2-1331ش.
35.پیشین، پرونده ی شماره ی 60-10-1330ش.
36.دکتر نصرالله شیفته، زندگی نامه و مبارزات سیاسی مصدق، تهران: کومش،چاپ اول، بهار 1370،ص293.
37.نطق ها و مکتوبات دکتر مصدق، تهران: انتشارات مصدق، ج2،دفتر اول، ص4-93.
38.دکتر نصرالله شیفته ، پیشین، ص104.
39.نطق ها و مکتوبات دکتر مصدق، پیشین، پشت جلد.
40.اسناد وزارت امور خارجه ی ایران، پیشین، پرونده ی شماره ی 19-26-1331ش.
41.گزارش شماره ی 2131مورخه ی 1331/9/2، کنسولگری ایران در نجف، پیشین،پرونده ی شماره ی 1-9-1331ش.
42.پیشین، پرونده ی شماره ی 1-19-1330ش.
43.گزارش سفارت ایران در بغداد از مطلب مورخه 1330/1/17روزنامه ی «الاوقات البغدادیه»،پیشین، پرونده ی شماره ی 19-1-1330ش.
44.گزارش شماره ی 164/34مورخه ی 30/1/28سفارت دمشق، پیشین.
45.پیشین.
46.روزنامه ی شورش، س3،ش56، شنبه 8آذر 1331، ص4.
47.اسناد وزارت امور خارجه ی ایران، پیشین، پرونده ی شماره ی 19-18-1330ش.
48.بریان لیپنگ، سقوط امپراتوری انگلیس و دولت مصدق، ترجمه ی محمود عنایت ، تهران: کتاب سرا، چاپ اول، بهار1365،ص1-40.
49.اسناد وزارت امور خارجه ی ایران، پیشین، پرونده ی شماره ی 19-18-1330ش، قسمت چهارم.
50.هفته نامه ی شورش، س3، ش78، شنبه 16خرداد1332،ص2.
51.اسناد وزارت امور خارجه ی ایران، پیشین.
52.پیشین.
53.پیشین.
54.پیشین.
55.پیشین.
56.پیشین، پرونده ی شماره ی 19-31-1335ش.
57.پیشین.
58.پیشین، پرونده ی شماره ی 19-26-1335ش.
59.پیشین، پرونده ی شماره ی 19-1-1330ش.
60.پیشین، پرونده ی شماره ی 19-1-1335ش.
61.روزنامه الاهرام، 30سپتامبر1956،اسناد وزارت امور خارجه ی ایران، پیشین، پرونده ی شماره ی 19-9-1335ش.
62.سید محمود طالقانی، وابوالحسن بنی صدر، پیشین،ص30-29.
63.علیرضا ازغندی، روابط خارجی ایران 1357-1320، تهران:قومس، چاپ اول ،1376،ص31.
64.پیشین، ص29.
65.پیشین، ص30.
66.اسناد وزارت امور خارجه ی ایران، پیشین، پرونده ی شماره ی 8-1334ش.
67.سید محمود طالقانی و...، پیشین، ص4-33.
68.خلیل ملکی، نهضت ملی ایران وعدالت اجتماعی، تهران:مرکز، چاپ اول، اسفند،1377،ص139.
69.پیشین، ص142.
70.اسناد وزارت امور خارجه ی ایران، پیشین، پرونده ی شماره ی 19-2-1331ش.
 

منبع:پایگاه نور 33
http://rasekhoon.net/article/show/164072/%D8%AA%D8%A3%D8%AB%DB%8C%D8%B1%D8%A7%D8%AA-%D8%AE%D8%A7%D8%B1%D8%AC%DB%8C-%D8%AC%D9%86%D8%A8%D8%B4-%D9%85%D9%84%DB%8C-%D9%86%D9%81%D8%AA-%D8%A7%DB%8C%D8%B1%D8%A7%D9%86-(5)/
پنج شنبه 31/5/1392 - 22:23
تاریخ

 

نقش قشقایی ها در نهضت ملی شدن نفت و کودتای 28مرداد (2
نقش قشقایی ها در نهضت ملی شدن نفت و کودتای 28مرداد (2)

 

نویسنده:منصورنصیری طیّبی

حمله به اداره ی اصل چهار آمریکا در شیراز و واکنش قشقایی ها
 

سازمان «اصل چهار» در ایران، شعبه ای نیز در شیراز دایر کرده و به خدماتی از قبیل کمک های کشاورزی، بهداشتی و فرهنگی و فرستادن مأموران بهداشتی و معلم به میان عشایر پرداخت. (29) چون آمریکایی ها پیشینه ی استعماری نداشتند و اقدامات نوع دوستانه آنان در آن سال ها نزد مردم ایران محبوبیتی ایجاد کرده بود، قشقایی ها نیز از اقدامات عمرانی و فرهنگی سازمان اصل چهار استقبال کردند. اما گسترش نفوذ آمریکا در ایران باعث نگرانی قدرت های استعماری یعنی شوروی و انگلستان می گشت. پس آنان به ویژه روسها، به وسیله ی عوامل داخلی خود کوشش کردند کارشکنی هایی در برنامه های آمریکا از جمله سازمان اصل چهار انجام دهند.(30)یکی از این اقدامات حمله به دفتر این سازمان در شیراز بود.
حادثه ی حمله به اداره ی اصل چهار در شیراز بدین ترتیب آغاز گردید:در روز پنج شنبه 27فروردین 1332یکی از هواداران دکتر مصدق به نام «کریم پورشیرازی»، میتینگی در حمایت از اقدامات مصدق تشکیل داده بود. وی در حین سخنرانی از طرف عده ای از اعضای حزب برادران ( که مخالف دکتر مصدق بودند) مورد حمله قرار گرفت.(31)در مرحله اول، حمله کنندگان توسط هواداران جبهه ی ملی عقب رانده شدند، اما بار دیگر با همکاری تعدادی پلیس در لباس شخصی، به مردم حاضر در محل حمله کردند.سپس پلیس رسماً به هواداران مصدق حمله کرد و آنان را مورد ضرب و شتم قرار داد.(32) در این بین عده ای از آشوبگران که بیشتر از اوباش شهر بودند، به دفتر سازمان اصل چهار حمله کردند و پس از تخریب، آتش زدن و غارت اموال سازمان نامبرده، کارمندان آمریکایی را مورد ضرب و شتم قرار دادند. (33) گویا اعضای حزب توده که در این زمان در شیراز فعالیت های خود را افزایش داده بودند، در این حمله شرکت داشته اند .(34)
پس از این حادثه، کارمندان اصل چهار با راهنمایی «محمد بهمن بیگی»- یکی از قشقایی ها که از کارکنان آن سازمان بود - به باغ اِرَم - مرکز اصلی قشقایی ها در شیراز- منتقل شدند و مورد حمایت قشقایی های حاضر در باغ ارم قرار گرفتند.(35) در این زمان ناصرخان قشقایی در فیروز آباد بود و شب همان روز از واقعه مطلع شد. پس عده ای از تفنگ چیان خود را برای حفاظت از آمریکایی ها به شیراز فرستاد. روز بعد نیز شخص وی به طرف شیراز حرکت کرد و نیروهای قشقایی را به «آق چشمه » در جنوب شیراز فراخواند. در مدت کوتاهی تا عصر آن روز عده ی زیادی از قشقایی ها به وسیله کامیون وارد شیراز شدند. با حضور قشقایی ها در شیراز، اوضاع شهرتقریباً نا آرام شد و مخالفان دولت نیز عقب نشینی کردند.(36)
از سوی دیگر «برینت»(Bryant)رئیس اداره اصل چهار شیراز ، با ارسال تلگرافی به «وارن»(W.E. Warne) رئیس سازمان اصل چهار در تهران، وی را از واقعه آگاه ساخت . پس وارن و «هندرسن»(Henderson)سفیر آمریکا در ایران، به دولت به شدت اعتراض کردند. دکتر مصدق در برابر اعتراض آنان گفت که در شیراز حکومت نظامی اعلام شده و تصمیم دارد استاندار و فرماندار نظامی فارس را تعویض کند. او همچنین کوشش کرد تا از مسافرت آنان به جنوب جلوگیری کند، ولی زمانی که با پافشاری وارن روبرو شد،«مهندس ابوالقاسم راجی» را برای بررس و گزارش این واقعه به همراه آنان به شیراز فرستاد.(37)
در روز 28فروردین 1332 وارن به همراه دو تن از اعضای سفارت آمریکا و مهندس راجی وارد شیراز شد. آنان مستقیماً از فرودگاه به باغ ارم رفتند. وارن در حضور کارمندان آمریکایی در باغ ارم در یک سخنرانی از قشقایی ها تشکر کرد و گفت:«زندگی این عده را فقط مدیون قشقایی ها هستیم. باغ ارم واقعاً برای ما باغ ارم یعنی باغ بهشت بود و این عده - افرادی که مجهز به چوب و چماق هستند و اغلب لباسهای مندرس پوشیده اند - برای ما فرشتگان و ملائک بهشت بودند. ما - افراد آمریکایی اصل چهار شیراز - دسته جمعی تصمیم گرفته ایم که هر سال در این روز یعنی روز نجات ما که 16آوریل است، کلاه قشقایی بر سر گذاشته به کلیسا برویم و برای ایل قشقایی دعا کنیم». این نطق وارن، دبیران سفارت آمریکا را تحت تأثیر قرار داد، به طوری که گفتند ما این وضع را به وزارت خارجه اطلاع خواهیم داد تا رسماً از قشقایی ها تشکر شود.(38)
روز بعد قشقایی ها عده ای را به شیراز فرستادند . ناصر خان اعلام کرد در شیراز عده ی زیادی از افراد پیاده و سوار قشقایی در خیابان های شیراز در حمایت از دولت دکتر مصدق، راه پیمایی خواهند کرد. انتشار این خبر موجب هراس مقامات سیاسی و نظامی فارس گردید ، پس «سرتیپ عزیزی»، فرمانده ی لشکر، «سرتیپ میرفندرسکی »رئیس ژاندارمری فارس و «معینی » معاون استاندار، به ملاقات ناصر خان رفته درخواست کردند که به علت اعلام حکومت نظامی از تظاهرات قشقایی ها در شیراز جلوگیری کند، اما وی آنان را مورد نکوهش قرار داد و گفت :«دیروز به مخالفان دولت کمک می کردند و امروز مانع تظاهر ملیون می باشند».(39)
در همین بین از تهران خبر رسید که تغییراتی در مقامات لشکری وکشوری فارس انجام شده است؛ بدین ترتیب که «سرتیپ میرجهانگیری» به سمت فرماندهی لشکر ،سرهنگ فاضلی» به ریاست ستاد،«سرهنگ مجللی» به ریاست شهربانی و «ضیاء» (مدیر کل وزارت کشور) برای سرپرستی فرمانداری و معاونت استانداری فارس تعیین شده اند. (40)
با این حال ناصر خان همچنان مصمم بود راه پیمایی قشقایی ها را در شیراز برگزار کند، پس سرتیپ میرجهانگیری به دیدار وی رفت و اظهار داشت که دکتر مصدق به شما پیام داده که به خاطر اوضاع خاص کشور، از برگزاری راه پیمایی خودداری کنید. بدین ترتیب ناصر خان به اردوی خود دستور داد اطراف شیراز را ترک کرده به مناطق خود باز گردند.(41)

تحریک ایلات علیه مصدق و عکس العمل قشقایی ها
 

انگلیسی ها پس از قطع امید از حل مسالمت آمیز مسأله نفت ایران، کوشش کردند با همکاری دربار و مهره های خود در ایران ، برای براندازی دولت مصدق دست به اقداماتی بزنند. یکی از طرح های آنان تحریک ایلات و ایجاد شورش در برابر دولت وی بود. یکی از این شورش ها، شورش «ابوالقاسم خان بختیاری »بود.
با ازدواج شاه با «ثریا» دختر جلیل خان اسفندیاری - یکی از سران بختیاری - یک پیوند سیاسی بین بختیاری ها و دربار بوجود آمد. پس از ملی شدن صنعت نفت و قدرت گیری مصدق و مبارزات وی برای کم شدن نفوذ شاه ، برخی از سران بختیاری با توجه به خویشاوندی با شاه و دوستی دیرینه با انگلیسی ها ، به سوی مخالفان مصدق گرایش پیدا کردند، گر چه قدرت یابی بیش از حد قشقایی ها با توجه به حمایت آنان از مصدق، برای بختیاری ها که سال ها با آنان در رقابت بودند، در این گرایش بی تأثیر نمی توانست باشد.
«سرلشکر زاهدی» که خود در آغاز از اعضاء کابینه ی دکتر مصدق بود، پس از روی گرداندن از وی با اعضای جدا شده ی جبهه ی ملی (مکی، بقایی و حائری زاده ) ارتباط برقرار کرد و با هم در برابر مصدق دست به اقدامات تحریک آمیز زدند؛ زاهدی از طرفی با ابوالقاسم خان بختیاری که با انگلیسی ها ارتباط داشت، تماس گرفت و وی را به شورش تحریک کرد . از سوی دیگر مقامات سفارت انگلیس نیز پس از ملاقات با زاهدی و مشورت با لندن، پذیرفتند که اسلحه و پول در اختیار ابوالقاسم خان بگذارند .(42) همچنین زاهدی و عده داد یک «جنوب آزاد» که در آن به بختیاری ها به رهبری ابوالقاسم خان، خود مختاری داده می شود، تشکیل خواهد شد و برای جلب نظر سایر خان های بختیاری نیز اقداماتی انجام داد.(43)
در بهمن 1331عده ای از بختیاری ها به ریاست ابوالقاسم خان با همکاری اعضای کانون افسران باز نشسته که از سوی دربار حمایت می شد، در خوزستان به نیروهای دولتی حمله کردند و تلفاتی به نیروهای دولتی وارد ساختند.(44) دلیل شورش بختیاری ها چنین عنوان شد:«چون مصدق، کشور را به سوی خرابی سوق داده، در نظر دارند استقلال خود و نیز کشور را در صورت کودتا حفظ کنند».(45) این درگیری ها برای چند هفته ادامه پیدا کرد. سرانجام با اعزام نیروهای تقویتی به منطقه ، بختیاری ها شکست خوردند، و ابوالقاسم خان به سوی منطقه ی بختیاری متواری گشت.(46)
با انتشار خبر شورش ابوالقاسم خان، قشقایی ها برای سرکوبی بختیاری ها اعلام آمادگی کردند. این امر موجب نگرانی دیگر سران بختیاری شد؛ چون احتمال می دادند مورد حمله ی قشقایی ها واقع شوند. پس «امیر حسین خان»، «جهان شاه خان» و «بهمن خان بختیاری »برای جلوگیری از این اقدام با ناصر خان قشقایی دیدار و از اعمال ابوالقاسم خان اعلام بی زاری کردند.(47) سرانجام با بازداشت ابوالقاسم خان ، خطر رویارویی دو قبیله از بین رفت.
علاوه بر بختیاری ها، ارتش و هواداران دربار نیز در میان ایلات بویراحمد و ممسنی که همسایگان ایل قشقایی بودند، زمینه ی نفوذ خود را با زیرکی ایجاد نمودند . آنان زمینه ی اتحاد «حسینقلی خان رستم» از ایل ممسنی را که روابط دیرینه ای با دربار و انگلیسی ها داشت، با ناصر خان و «محمد حسین خان طاهری» و «ملک منصور باشتی» به وجود آوردند. (48) آنان در برابر سایر سران بویر احمد از جمله «عبدالله خان» و «خسرو خان ضرغاپور» و کدخدایان طوایف«آقایی » و «کی گیوی»(49) که از جمله هواداران مصدق محسوب می شدند و روابط نزدیکی با قشقایی ها داشتند، صف آرایی کردند که این رویارویی در حال تبدیل شدن به نبرد خونینی بود . ناصر خان قشقایی که در فارس حضور داشت، برای آرام ساختن اوضاع، دست به کار شد و با فرستادن شخصی به نام «فریدون خان کشکولی» نزد برخی از سران بویراحمد، آنان را به مصالحه دعوت نمود و از سوی دیگر با مذاکراتی که با مقامات لشکر فارس انجام داد، زمینه ی برقراری دوباره ی آرامش در بویر احمد را به وجود آورد. (50)
منبع:پایگاه نور 33
http://www.rasekhoon.net/article/print-60123.aspx
پنج شنبه 31/5/1392 - 22:23
تاریخ

 

 نقش قشقایی ها در نهضت ملی شدن نفت و کودتای 28مرداد(3
نقش قشقایی ها در نهضت ملی شدن نفت و کودتای 28مرداد(3)

 

نویسنده:منصور نصیری طیّبی

طرح کودتا علیه مصدق
 

انگلیسی ها به این نتیجه رسیدند که برای سرنگونی دولت مصدق باید به کودتا متوسل شوند، پس طرح خود را با سازمان C.I.Aآمریکا در میان گذاشتند. پس از تشکیل نشستی بین چند تن از مقامات بلند پایه انگلیسی و آمریکایی و بررسی اوضاع ایران، تصمیم گرفته شد برای براندازی مصدق طرحی تهیه و به اجرا در آید.(51) آنان سرلشکر زاهدی را فرد جایگزین مصدق تعیین نمودند. رهبری این عملیات که نام رمز آن «آجاکس» بود، به «کرمیت روزولت» محول شد . روزولت برای اجرای کودتا از راه مرز عراق به صورت ناشناس وارد ایران شد.(52)
قشقایی ها که از ابتدای جنبش ملی شدن صنعت نفت با دکتر مصدق همراهی کرده بودند، در جریاناتی که پس از قیام 30تیر به وجود آمد، همچنان سرسختانه از وی حمایت کردند. پس از بروز اختلاف بین برخی از سران جبهه ی ملی و آیت الله کاشانی با دکتر مصدق، ناصرخان کوشش زیادی کرد تا بتواند اختلافات آنان را از بین برده صفوف سران نهضت ملی را یکپارچه سازد، اما با وجود مذاکرات زیادی که بین طرفین ترتیب داد، نتوانست به موفقیتی دست یابد.(53)
در تیر 1332که به علت تحریک و توطئه نمایندگان اقلیت مجلس در برابر دولت، مصدق تصمیم گرفت برای تعیین تکلیف مجلس به آراء عمومی مراجعه کند، خسرو قشقایی به اتفاق بیست و هفت تن از نمایندگان فراکسیون ملی، برای از اکثریت انداختن مجلس، استعفا کردند.(54) ناصرخان نیز که در این زمان در فارس به سر می برد، در تلگرافی به دکتر مصدق با اظهار حمایت از وی، اعلام کرد:پانصد هزار نفر جمعیت ایل قشقایی از وی حمایت می کنند. ناصرخان درخواست کرد که «هر چه زودتر مجلس هفدهم که مورد تنفر و انزجار قاطبه ملت است» منحل و دستور انتخابات جدید صادر گردد.(55)
از سوی دیگر آمریکایی ها در راه اجرای طرح سرنگونی دولت مصدق، کوشش کردند نظر قشقایی ها را به سوی خود جلب کنند،(56) زیرا از قدرت و نفوذ آنان هراس داشتند. بدین سان هنگامی که کرمیت روزولت در نظر داشت با قشقایی ها تماس بگیرد با مخالفت «جورج کودیه » مأمور ارشد سیا در ایران، مواجه شد . وی به روزولت چنین گفت:« کیم، خوب به حرف های من توجه کن! این چهار برادر یعنی خان های حاکم، سراپا وحشت هستند... اکنون احساس می کنند که روزشان فرا رسیده و مشکل بتوانند خود را کنترل کنند و اگر به شاه نزدیک شدی دیگر نزد آنها نرو، خود را آفتابی نکن که جِرَت خواهند داد».(57)
روزولت در مدت اقامت خود در تهران توصیه ی کودیه را جدی گرفت و کوشش کرد خود را از دید عموم مخفی کند. تنها به سه نفر ایرانی یعنی شاه، سرلشکر زاهدی و «مصطفی ویسی» (نام مستعار اردشیر زاهدی) ارتباط برقرار ساخت.(58) این اشخاص نیز مواظب بودند وی شناخته نشود، اما با وجود این تدابیر، قشقایی ها از حضور روزولت در ایران آگاه شدند و به طور غیر مستقیم پیام هایی علیه شاه برای او فرستادند، ولی روزولت توانست خود را از دید آنان پنهان سازد.(59)
از سوی دیگر وقتی شاه در جریان عملیات کودتا قرار گرفت، از سرنوشت خود نگران شد و برای دفع خطرات احتمالی، تصمیم گرفت محل امنی برای خود در مدت اجرای طرح کودتا بیابد، از این رو به روزولت گفت :«....باید در طرح خود امکان وجود خطرا را پیش بینی کنیم ...من باید به شیراز بروم. آنجا به اندازه ی کافی از تهران دور است، ولی در عین حال قابل دسترسی هم می باشد و در ضمن برای من حالت یک مانور هم دارد. شما چه عقیده دارید»؟(60) اما روزولت با این پیشنهاد شاه مخالفت کرده به وی چنین گفت :«تنها نگرانی ما ایل قشقایی است، شیراز ستاد مرکزی آنهاست . فکر نمی کنم یک ذره هم بشود به آنها اعتماد کرد . رفتن به آنجا ممکن است شما را کاملاً در چنگال آنها بیندازد و کسی چه می داند آنها چه خواهند کرد»؟همچنین وی قشقایی ها را «بدترین دشمنان تاج و تخت شاه » می دانست، حتی از رفتن شاه به اصفهان نیز به دلیل نزدیکی به قشقایی ها، جلوگیری کرد و به شاه توصیه نمود به سواحل دریای خزر رفته منتظر نتیجه ی کودتا بماند.(61)
قشقایی ها پس از اینکه از توطئه کودتا در روز 25مرداد آگاه شدند، به شدت واکنش نشان دادند؛ ناصر خان در تلگرافی که از فارس به مصدق مخابره کرد، اذعان نمود که افراد ایل قشقایی برای حفظ مقدسات ملی و حمایت از وی«بی صبرانه خواستار حرکت به سوی تهران هستند» همچنین درخواست کرد مخالفان ملت و اخلالگران ضد ملی هر چه سریع تر محاکمه و مجازا ت شوند.(62)
در فاصله ی روزهای 25تا28مرداد 1332، طراحان کودتا که در حال اجرای مرحله ی دوم طرح خود بودند، یک بار دیگر برای جلب حمایت قشقایی ها کوشش کردند. پس «جوگودوین»- یکی از مأموران سیا در تهران - در روز 27مرداد با محمد حسین و خسرو قشقایی ملاقات کرد. گودوین به قشقایی ها پیشنهاد کرد که چون سرلشکر زاهدی تحت تعقیب دولت است، در برابر دریافت پنج میلیون دلار، سرلشکر زاهدی را در منطقه ی قشقایی پناه دهند، و پس از صادر شدن فرمان نخست وزیری زاهدی، با وی به سوی تهران حرکت کنند.(63) وی وعده داد در صورت همکاری، با تضمین دولت آمریکا، دو مقام وزارت و یک منصب سفارت در دولت کودتا برای برادران قشقایی در نظر گرفته خواهد شد . همچنین همه ی اختیارات فارس و جنوب به آنان داده شده، ماهی پنج میلیون دلار نیز به آنان پرداخت خواهد شد؛ اما قشقایی ها با صراحت این پیشنهادات را رد کرده اظهار داشتند که به هیچ عنوان حاضر نیستند از حمایت دکتر مصدق دست بردارند.(64)

کودتای 28مرداد و قشقایی ها
 

برادران قشقایی کوشش کردند با گوشزد کردن مسأله کودتا مصدق را به جلوگیری از وقوع آن وادارند ، اما زمانی که جریان امور در روز 28مرداد از دست دولت خارج گردید، خسرو قشقایی به مصدق پیشنهاد کرد با وی به سوی جنوب حرکت کند تا قشقایی ها دفاع از وی را بر عهده گیرند،(65) اما مصدق این پیشنهاد را نپذیرفت و روز بعد خود را تسلیم دولت کودتا کرد. از این رو خسرو و محمد حسین قشقایی به سرعت از تهران خارج شد، راه جنوب را در پیش گرفتند و در اطراف سمیرم به ناصر خان پیوستند.(66)
ناصر خان نیز به محض دریافت خبر کودتا، به افراد ایل قشقایی آماده باش کامل داده دستور خلع سلاح برخی پاسگاه های محلی را صادر نمود. همچنین در روز 29مرداد با ارسال تلگرافی به سرلشکر زاهدی وی را مورد نکوهش قرار داد و به وی توصیه کرد به ملت پیوسته از شاه و انگلیسی ها دوری گزیند.(67)
در روز 30مرداد ناصر خان در اعلامیه ی شدید اللحنی کودتای 28مرداد را محکوم نمود و به نمایندگی از ایلات و بلوکات قشقایی، از ملت ایران درخواست کرد برای مبارزه در راه استقلال مملکت به آنها بپیوندند تا با هواداران شرکت غاصب انگلیسی و دشمنان ایران تا پای جان مبارزه کنند و هشدار داد:«هموطنان! در اثر کوچک ترین غفلت، ملک و ملت ایران برای همیشه در زیر استعمار جابر انگلستان باقی خواهد ماند و تا ابد اجنبی پرستان، جابرانه به ملت رنجیده ی ایران آقایی خواهند کرد. بکوشیم تا لکه ی این بدنامی را با خون خود و فرزندان و برادران خود از دامان ملیت و سربلندی خود پاک کنیم...».(68)
مخالفت قشقایی ها با دولت کودتا، مایه ی بیم و هراس کودتاچیان و امیدواری فعالان انقلابی شد. «سرتیپ دولو» کفیل استانداری و فرمانده ی لشکر اصفهان، با صدور اعلامیه ای که در منطقه ی قشقایی ها با هواپیما پخش گردید، به ایل قشقایی و سران آن هشدار داد که «انتشار مطالبی با امضای ناصرخان باعث تحریک اهالی ایلات علیه میهن و شاهنشاه گشته است »پس اخطار کرد «ایشان [ناصرخان] و آقایان محمد حسین و خسرو بدون فوت وقت با اعتراف به گناه خود و تقاضای بخشش به اصفهان بیایند....[ در غیر این صورت ] بدون هیچ گونه رحم با سرعت و شدت از هوا و زمین سرکوب [می شوند] ...و پس از دستگیری آنها را معدوم [می کنیم] تا نتیجه ی مخالفت و خیانت با ملت را بدانند». ناصرخان در واکنش به اعلامیه ی دولو در تلگراف شدید الحنی وی را فردی غیر مسؤول خواند و متهم کرد که قدرتش را «فقط بر علیه ملت و برادر کشی و برای جمع آوری و ازدیاد ثروت و رسیدن به مقام و نفع اجنبی به کار برده »(69) است.
این امکان وجود داشت که قشقایی ها طرفداران مصدق را به فارس فراخوانند.(70) در صورتی که شورش قشقایی ها در فارس با موفقیت روبرو می شد، این امر می توانست به شورش های دیگر در تهران و سایر نقاط دامن بزند. به همین دلیل دولت ایران و آمریکایی ها برای بازداشتن قشقایی ها از این اقدام، مستقیماً دست به کار شدند تا آنان را از شورش منصرف سازند .(71) ابتدا سرلشکر زاهدی که خود پیشینه ی دوستی با خاندان قشقایی داشت، با ارسال تلگرافی به آنان اطمینان داد که در حکومت وی در آسایش کامل خواهند بود. همچنین دست به دامن افرادی شد که با قشقایی ها روابط دوستی داشتند تا آنان را برای مذاکره نزد قشقایی ها بفرستد. وی ابتدا از حسین مکی درخواست نمود که این مأموریت را انجام دهد، اما وی با رد آن، پیشنهاد کرد که «میرزا علی هیأت» رئیس دیوان عالی کشور که مورد اعتماد قشقایی ها بود، برای این منظور به فارس فرستاده شود.(72)
بدین ترتیب علی هیأت به مقام استانداری فارس برگزیده شد و به شیراز رفت. وی بی درنگ پیامی به ناصرخان فرستاد و از وی درخواست ملاقات کرد . پس در هشتم شهریور 1332علی هیأت و «سرتیپ میرجهانگیری » فرمانده ی لشکر فارس، در منطقه ای به نام «خنجشت» با ناصر خان دیدار کردند. ابتدا علی هیأت از ناصر خان گلایه کرد که چرا برای نخست وزیری زاهدی و استانداری وی تلگراف تبریک نفرستاده است. همچنین پیشنهاد نمود که ناصر خان بی درنگ برای انجام مذاکره عازم تهران شده با شاه و زاهدی ملاقات کند، اما ناصرخان در پاسخ به وی اظهار داشت :«من هواخواه مصدق بوده و هستم و ایشان را یگانه نخست وزیر ملی می دانم و آقای سرلشکر زاهدی را به رسمیت نمی شناسم...نخست وزیری که از سفارت آمریکا بیرون بیاید، من به رسمیت نمی شناسم». ناصرخان در برابر اصرار هیأت گفت تنها به شرط آزادی دکتر مصدق از زندان ، حاضر می شود با دولت زاهدی مذاکره نماید.(73)بدین سان علی هیأت بدون دستیابی به نتیجه ی مهمی، برای تبادل نظر با مقامات بالا، عازم تهران گردید .(74)
منبع:پایگاه نور 33
http://www.rasekhoon.net/article/print-60124.aspx
پنج شنبه 31/5/1392 - 22:22
تاریخ

 

نقش قشقایی ها در نهضت ملی شدن نفت و کودتای 28مرداد(4
نقش قشقایی ها در نهضت ملی شدن نفت و کودتای 28مرداد(4)

 

نویسنده:منصورنصیری طیِّبی


 

روابط حزب توده و قشقایی ها پس از کودتا
 

قشقایی ها در گذشته با حزب توده روابط خوبی نداشتند چون اعضای حزب توده، سران قشقایی را وابسته به طبقه ی فئودال می دانستند و در فارس اقداماتی در برابر آنان انجام می دادند که منجر به برخی رویارویی ها نیز گردید. به ویژه در جریان بحران آذربایجان در سال 1325قشقایی ها با اتحاد با سایر ایلات جنوب، جنبشی به نام «نهضت جنوب» به راه انداختند که از جمله اهداف این جنبش، اخراج اعضای حزب توده از فارس و مقامات حکومتی بود، اما پس از وقوع کودتای 28مرداد و اعلام حمایت ناصر خان از مصدق و کوشش برای مبارزه با دولت کودتا، نظر توده ای ها متوجه قشقایی ها گشت.
هیأت اجرایی حزب توده به علت نشان ندادن واکنش مناسب در جریان کودتا، به منظور جبران کوتاهی ها و پیگیری فعالیت های حزب در شرایط بحرانی پس از کودتا، ستادی به نام «ستاد مقابله با کودتا» به وجود آورد.(75) یکی از برنامه های ستاد مقابله با کودتا، کوشش برای ایجاد زمینه ی مبارزه ی مسلحانه برای براندازی دولت کودتا بود. بدین ترتیب ستاد مزبور حساب جداگانه ای را برای قشقایی ها باز کرد. پس «علی متقی» و «سرهنگ دوم علی چلیپا» را برای مذاکره و هماهنگی با ناصرخان به فارس فرستاد. هدف آنان از مذاکره با ناصرخان این بود که همزمان با عملیات چریکی توده ای ها در شمال کشور، ایل قشقایی نیز در جنوب به عملیا ت مسلحانه پرداخته، دولت کودتا را از دو کانون شمال و جنوب زیر فشار قرار دهند تا سرانجام با خیزش مردم سایر نقاط کشور، شرایط سرنگونی رژیم شاه فراهم شود.(76)
بدین ترتیب در 16شهریور 1332نمایندگان حزب توده با ناصر خان ملاقات کردند و اظهار داشتند: از آنجایی که دو طرف با شاه مخالفت می کنند، پس می توانند با یکدیگر همکاری کنند و افزودند: در صورت حمله ی قشقایی ها به شیراز، حزب توده به وسیله ی افراد خود در دستگاه های موتوری ارتش خرابکاری خواهند کرد و پیشنهاد کردند که تعدادی افسر برای آموزش جنگی نیروهای قشقایی بفرستند.(77)
ناصرخان که تصور می کرد توده ای ها توانایی زیادی از نظر تسلیحات دارند، در خواست کرد حدود صد تا دویست هزارفشنگ و چند دستگاه بی سیم به قشقایی ها بدهند.(78) این درخواست بیش از توانایی حزب توده بود. آنان دوباره هیأت سه نفره ای را نزد ناصرخان فرستادند و اظهار داشتند که اگر قشقایی ها بخواهند به شیراز حمله کنند، توده ای ها قادرهستند تانک های ارتش را منهدم کرده راننده های آنها را از پا در آورند تا قشقایی ها بتوانند پادگان« باغ تخت» و فرودگاه شیراز را تصرف کنند.(79) همچنین برای مسلح کردن قشقایی ها پیشنهاد کردند که «سرگرد خطیبی» از اعضای سازمان حزب توده، تسهیلاتی فراهم سازد تا قشقایی ها به انبار مهمات لشکر فارس دستبرد بزنند.(80)
در این میان سخنگوی ایل قشقایی -«حبیب الله رضازاده »-به خبرنگاری «یونایتدپرس» گفت :«قشقایی ها خواستار آزادی دکتر مصدق و شروع انتخابات پارلمانی هستند». وی افزود:« اگر دولت تقاضای آنان را قبول نکند، قشقایی ها با هفتاد هزار نفر شیراز را تهدید خواهند کرد».
در واکنش به این مصاحبه، رئیس ستاد هشدار داد که «در برابر قشقایی ها با تانک و هواپیما مقاومت خواهند کرد».(81)
موضع سرسختانه ی قشقایی ها و اعلام آمادگی آنان برای رویارویی با دولت کودتا و از همه مهم تر، روند اتحاد آنان با حزب توده، دولت کودتا و آمریکایی ها را به هراس انداخت؛ چه بسا در صورت بروز جنگ و حمایت آمریکا از دولت ایران، شوروی نیز دخالت کرده زمینه ی یک بحران بین المللی در منطقه ایجاد شود. از این رو به فکر چاره افتادند.
ابتدا سرلشکر زاهدی برای تطمیع قشقایی ها به ناصرخان پیام فرستاد که حاضر است وی را به استانداری فارس منصوب سازد و در موقع انتخابات همه ی اختیارات به قشقایی ها سپرده شود. محمد حسین خان و خسروخان هم نماینده ی مجلس شود. در مورد مصدق نیز وعده داد که وی و همراهانش تا یک ماه دیگر آزاد خواهند شد.(82)
آمریکایی ها نیز برای بازداشتن قشقایی ها از شورش مستقیماً وارد عمل شدند؛ در روزهای پایانی شهریور1332، گودوین از تهران به فارس رفت تا با قشقایی ها دیدار کند. وی در ملاقات با ناصرخان و سران طوایف قشقایی، پیشنهاد کرد قشقایی ها با شاه و زاهدی در برابر کمونیست ها متحد شوند و سپس وزارت عشایر تشکیل شده ، ریاست آن به ناصرخان و یا شخص دیگری( بنا به پیشنهاد وی) سپرده شود. ناصرخان در برابر پیشنهاد گودوین چنین گفت : «غیر از مصدق ما چیزی نمی خواهیم و در مقابل - همان قسم که گفتم- همه نوع قول مساعد می دهم ». گودوین قول داد که نظرات قشقایی ها را به مقامات ایران منتقل کرده و نتیجه ی آن را به اطلاع ناصرخان برساند.(83) اما «گاز بوروسکی» در ارتباط با این دیدار می نویسد:« سرپرست شعبه ی سیا در تهران [گودوین ] از سران قشقایی دیدار و تهدید کرد اگر به فعالیت های خود ادامه دهند، آنها را خرد خواهند کرد».(84) از طرف دیگر«سرلشکر باتمانقلیچ» در اعلامیه ای که در منطقه قشقایی ها پخش شد، از کلانتران و کدخدایان قشقایی درخواست کرد با برادران قشقایی همراهی نکنند که در غیر این صورت با سخت ترین و بدترین وضع سرکوب خواهند شد.(85)
در این زمان علی هیأت که مجدداً به شیراز باز گشته بود، با ارسال پیامی به قشقایی ها اظهار داشت: در صورت ادامه مخالفت با دولت ، با حمله نیروهای آمریکایی مواجه خواهند شد. اما درست همین زمان، سخنگوی دولت که از طریق رادیو تهران سخن می گفت ، شایعه ی هر گونه حمله ی احتمالی قشقایی ها به شیراز را تکذیب کرد .(86) همچنین روزنامه ی «پارس شیراز» از قول علی هیأت نوشت : شایعات ایجاد شده علیه قشقایی ها کذب و «ساخته و پرداخته ی گروه های زیرزمینی» است .(87)
دراین میان عده ای از افسران مخالف در ارتش، به قشقایی ها اطلاع دادند که قادر هستند نیروی موتوریزه، تانک ها و توپخانه ی لشکر فارس را از بین ببرند و هنگ ها را نیز تصرف کرده به قشقایی ها تحویل دهند. طبق این طرح پس از تصرف هنگ ها و پادگان باغ تخت شیراز، حمله ی نیروهای قشقایی به شیراز شروع می شد و پس از تصرف شیراز به جهرم، کازرون و سپس به اصفهان حمله شده و پس از آن در دیگر نقاط کشور نیز چنین شورش هایی به وجود می آمد.(88)
در همین زمان ، علی هیأت با دعوت ناصرخان به مذاکره، اظهار داشت که دولت حاضر است به محمد حسین خان و برادر دیگرشان ملک منصور خان، سمت دولتی بدهد و ناصرخان هم سناتور شود، ولی خسروخان باید برای مدتی از ایران خارج شود.(89)
پس از دریافت این پیام، قشقایی ها که از درخواست تبعید خسروخان خشمگین بودند، تصمیم گرفتند نیروهای خود را به اطراف شیراز گسیل دارند تا در صورت تکرار چنین درخواست هایی از سوی دولت، به شیراز حمله کنند. بدین ترتیب بخشی از نیروهای قشقایی در «آق چشمه» در جنوب شیراز و بخش دیگر به ریاست محمد حسین خان در غرب شیراز مستقر شدند. (90) از سوی دیگر عده ای از هم پیمانان قشقایی در نیروی هوایی شیراز، بیشتر هواپیماهایی را که مناطق قشقایی ها را شناسایی می کردند، از کار انداختند .(91) برخی این اقدام را به افسران هوادار مصدق نسبت دادند؛(92) در حالی که دیگران مسؤولیت این عملیات را به افسران توده ای منتسب کردند .(93)
قشقایی ها در پشت دروازه ی شیراز در حال تردید و دو دلی بودند، زیرا از یک سو با توجه به حمایت آمریکایی ها از زاهدی، خطر قابل ملاحظه ای برای آنان ایجاد می شد، از سوی دیگر صلح با دولت زاهدی را ضربه به حیثیت خود می دانستند. درست در همین زمان مسأله ای سبب گردید که به اتحادیه ی قشقایی ضربه ی جبران ناپذیری وارد شود. این مسأله جدایی برخی از سران طوایف( کلانتران) از سایرین و به رسمیت شناخته شدن دولت کودتا توسط آنان بود.(94)
پس از این مسأله ، اختلاف در بین سران قشقایی به وجود آمد، به طوری که برخی موافق جنگ و برخی مخالف آن و خواستار مصالحه بودند. از این رو به دستور ناصرخان در روز 19مهر 1332در منطقه ای به نام «پیربناب» شورایی با حضور همه ی سران قشقایی تشکیل شد . در این جلسه تصمیم گرفته شد بدون حمله به شیراز به «جنگ منفی» پرداخته شود و نیروهای قشقایی ازاطراف شیراز متفرق شده به مناطق خود بروند و تنها در صورت حمله ی نیروهای نظامی به مقابله بپردازند .(95) یکی از دلایل دیگر این تصمیم گیری ، توصیه ی اکید سران جبهه ی ملی بود، زیرا آنان نگران بودند که رویارویی قشقایی ها با دولت کودتا، به سود حزب توده تمام شود؛ پس به وسیله ی «رضازاده» به قشقایی ها پیام دادند که از حمله به شیراز خودداری نمایند.(96)
پس از متفرق شدن نیروهای قشقایی، ناصرخان به فیروز آباد- مرکز زمستانی قشقایی ها - رفت. وی در مدت اقامت خود در این منطقه، به طور مرتب مسائل جاری کشور را دنبال می نمود.(97) همچنین سعی می کرد با سران جبهه ی ملی در تهران ارتباط برقرار سازد.
در این میان آمریکایی ها و مأموران دولتی دست به اقدامات گسترده ای برای جلب نظر برخی از سران ایل قشقایی زدند و توانستند عده ای از سران طوایف (کلانتران) را متقاعد سازند که از برادران قشقایی جدا شده به تهران بروند و مراتب فرمانبرداری خود را از شاه و زاهدی اعلام نمایند .*(98) جدایی این عده از اتحادیه ی قشقایی، ضربه ی جبران ناپذیری به قدرت و روحیه ی قشقایی ها وارد ساخت و منجر به پراکنده شدن نیروهای آنان گردید. از این رو ناصرخان که دیگر مقاومت و حضور خود در منطقه را بی فایده می دید، راهی تهران گردید.

تبعید سران قشقایی به خارج از کشور
 

شاه برادران قشقایی را خیانتکار می دانست، چون آنان از دشمن بزرگ وی یعنی دکتر مصدق حمایت کرده بودند ، پس در نظر داشت خاندان حاکم قشقایی را از صحنه ی سیاسی کشور حذف کند. از این رو اعلام کرد «آنها [برادران قشقایی ] نمی توانند در مملکت بمانند . آنها باید تبعید شوند».(99) بدین ترتیب ناصر خان به همراه خانواده اش ایران را به قصد سویس ترک کرد و سپس در کالیفرنیای آمریکا اقامت گزید،(100) اما با وجود خروج ناصر خان از فارس، خسروخان همچنان مقاومت می کرد. شاه در بین برادران قشقایی کینه ی خاصی نسبت به وی داشت، زیرا وی در گذشته ارتباط گسترده ای با دکتر مصدق داشت و در مجلس خواستار محدود شدن قدرت و اختیارات شاه شده بود.(101) از این رو برای زیر فشار قرار دادن خسرو خان، به دستور شاه «سرلشکر سیف الله همت»- یکی از مخالفان دیرینه ی قشقایی ها - به استانداری فارس منصوب شد. سرلشکر همت پس از ورود به شیراز اعلام کرد اگر خسرو قشقایی ایران را ترک نکند دولت دست به اقدام خواهد زد. وی همچنین خسروخان را فردی «ماجراجو، دسیسه گر و مخالف شاه» معرفی کرد و اضافه کرد که یک گردان سرباز برای دستگیری او کافی است .(102) سپس لشکر فارس را با نیروهای چهار استان دیگر تقویت نمود.(103)
خسروخان ابتدا اولتیماتوم شاه را جدی نگرفت و با عده ی معدودی از قشقایی ها به طرف فیروز آباد رفته در منطقه ی «تنگ خرقه» واقع در غرب فیروز آباد مستقر گردید . در این راه افراد طایفه ی «کوهکی » و «نجیم گورکانی» او را همراهی می کردند،(104) اما پس از چندی وی که دریافته بود با وجود حمایت همه جانبه ی آمریکایی ها از ارتش و احتمال اعزام نیروی فراوان به فارس، مقاومت بی فایده است، تصمیم گرفت درخواست دولت مبنی بر خروج از کشور را بپذیرد. پس به طرف تهران حرکت کرد و پس از یک شب اقامت در باشگاه افسران، به وسیله ی اسکورت محافظ تا فرودگاه مهر آباد بدرقه گردید(105) و از آنجا راهی کشور ایتالیا شد؛ سپس در شهر مونیخ آلمان ساکن شد.

نتیجه
 

قشقایی ها که برای از میان برداشتن شاه کوشش می کردند، با آغاز جنبش ملی شدن صنعت نفت، به طور همه جانبه به دکتر مصدق - رهبر این جنبش - پیوستند و کوشش زیادی در به ثمر رسیدن آن نمودند . همچنین در دوره ی زمامداری دکتر مصدق پیوسته از دولت وی حمایت کردند و از جمله نزدیک ترین افراد به وی بودند. این جهت گیری باعث زیاد شدن قدرت قشقایی ها در کشور، به ویژه در فارس گردید . اما با وقوع کودتای 28مرداد 1332، با وجود اینکه طراحان کودتا و سپس دولت سرلشکر زاهدی کوشش نمودند که آنان را به سوی خود جلب نمایند، اما قشقایی ها به دکتر مصدق وفادار ماندند و به واکنش در برابر دولت جدید پرداختند که این امر ضربه ی جبران ناپذیری به ایل قشقایی، به ویژه موقعیت سیاسی برادران قشقایی وارد ساخت، به طوری که با خروج آنان از فارس و تبعیدشان به خارج از کشور، تقریباً برای همیشه از صحنه ی سیاسی کشور کنار رفتند.
*بنا به گزارش سفارت آمریکا در تهران:«محمدبهمن بیگی»-کارمند سازمان اصل چهار در شیراز-به دنبال اختلاف با خسرو قشقایی،نقش مؤثری در این ماجرا داشت.نک:دانشجویان مسلمان پیرو خط امام،اسناد لانه ی جاسوسی،شماره ی 56،ص93.

پی نوشت:
 

1-محمد مصدق ، خاطرات و تألمات دکتر محمد مصدق، به کوشش ایرج افشار ، تهران : علمی ، 1365، ص21.
2-پیشین، ص123.
3-محمد مصدق، تقریرات مصدق در زندان، تهران: فرهنگ ایران زمین، 1359،ص156.
4-نامه ی مصدق به خسرو قشقایی ، مرداد 1341، ماهنامه ی نور ، شماره ی 5و4، آبان 1358، ص2-171.
5-مصاحبه ی شفاهی با ملک منصور قشقایی، خرداد 1378.
6-نامه مصدق به خسرو قشقایی، مرداد 1331، ماهنامه ی نامه ی نور، پیشین، ص161.
7-حسین مکی، کتاب سیاه، تهران : انتشارات نو، 1356،ص8-47.
8-نامه ی مصدق به خسرو قشقایی، مرداد 1331،ماهنامه ی نامه ی نور، پیشین.
9-غلامرضا نجاتی، جنبش ملی شدن صنعت نفت ایران و کودتای 28مرداد 1332، تهران: شرکت سهامی انتشار،1366،ج3،ص344.
10-ماهنامه ی نامه ی نور، پیشین
11-تلگراف خسرو قشقایی از نیویورک به دکتر مصدق، 12جولای 1951،مرکز اسناد ریاست جمهوری ، ش بازیابی سند، 101090.
12-تلگراف خسرو قشقایی از نیویورک به دکتر مصدق، 19جولای 1951، پیشین
13-محمد ناصر صولت قشقایی، خاطرات روزانه محمد ناصر قشقایی( سال های بحران)، تصحیح نصر الله حدادی، تهران: رسا ،1366،ج2،ص235.
14-تلگراف ناصر قشقایی از سانتاباربارا( آمریکا ) به دکتر مصدق، فوریه 1952،آرشیو مرکز اسناد ریاست جمهوری، ش بازیابی سند8016.
15-تلگراف دکتر مصدق به ناصر قشقایی، 1330/12/3، پیشین.
16-محمد ناصر صولت قشقایی، پیشین، ص80-268.
17-پیشین ، ص94-285.
18-پیشین ، ص159.
19-پیشین، ص437.
20-حسین مکی، سال های نهضت ملی ، تهران: علمی ،1370، ص246؛ حسین مکی، وقایع سی ام تیر، تهران:1366،ص117.
21-محمد ترکمان، قیام ملی سی ام تیر، به روایت اسناد و تصاویر ، تهران: دهخدا،1361،ص296.
22-محمد ناصر صولت قشقایی، پیشین، ص301.
23-حسین مکی، پیشین، ص297.
24-محمد ناصر صولت قشقایی، پیشین، ص2-300.
25-پیشین، ص20-316.
26-پیشین، ص8-327.
27-مذاکرات مجلس شورای ملی، دوره ی 17، جلسه 58،ص3.
28-محمد ناصر صولت قشقایی ، پیشین، ص329.
29-علی سهرابی، آموزش و پرورش در عشایر ایران، شیراز : دانشگاه شیراز، 1373،ص84-65.
30-مظفر قهرمانی، تاریخ و وقایع عشایری فارس، تهران: علمی ، 1373،ص418.
31-محمد ناصر صولت قشقایی، پیشین، ص340.
32-پیشین، ص368.
33- .William.E.Warne, Mission for Peace, Point 4 in Iran, the Bobbs-Merrill Company, Ince Indiana Polis, New York, Amirica 1956,pp.127-8
34-مصاحبه ی شفاهی با منوچهر بهادری قشقایی، بهمن 1379.
35-ماری ترز، شهسواران کوهسار، سفرنامه ی نواحی جنوبی ایران و ایل قشقایی، ترجمه ی محمد شهبا، تهران: پیراسته،1376،ص96.
36-محمد ناصر صولت قشقایی ، پیشین،ص368.
37- .Ibid,p.127.
38-پیشین.
39-پیشین.
40-پیشین، ص370.
41-پیشین.
42-ج. مارک گازیوروسکی، سیاست خارجی آمریکا و شاه ، ترجمه ی فریدون فاطمی، تهران: نشر مرکز،1371،ص20.
43-ج. مارک گازیوروسکی، کودتای 28مرداد 1332، ترجمه ی غلامرضا نجاتی، تهران: انتشار، چاپ دوم، 1368، ص30.
44-ج.مارک گازیوروسکی، سیاست خارجی آمریکا و شاه ، ص131.
45- .Iran Political Diaries 1881-1965, Editor: Robert Jarman, School of London Stadies, University of London, 1997,V.14,p.99.
46- .Ibid
47-محمد ناصر صولت قشقایی، پیشین، ص347.
48-سید مصطفی تقوی مقدم، تاریخ سیاسی کهگیلویه ، تهران: مؤسسه تاریخ معاصر ایران، 1370،ص456؛ سید ساعد حسینی، گوشه هایی ناگفته از تاریخ معاصر ایران و وقایع سال های 32-1331و 42-1341در کهگیولویه و بویراحمد ، شیراز:نوید،1373،ص23.
49-تقوی مقدم، پیشین، ص456؛ ساعد حسینی،پیشین،ص 6-24.
50-محمد ناصر صولت قشقایی، پیشین، ص368.
51-ج.مارک گازیوروسکی، کودتای 28مرداد 1332،ص29.
52-محمود تفضلی، مصدق ، نفت، کودتا، تهران: امیرکبیر ، 1358،ص78.
53-محمد ناصر صولت قشقایی، پیشین،ص353.
54-غلامرضا نجاتی، پیشین، ص68.
55-محمد ناصر صولت قشقایی، پیشین، ص353.
56-کرمیت روزولت، کودتا در کودتا، ترجمه ی علی اسلامی، تهران : چاپخش،1359،ص3-120.
57-غلامرضا نجاتی، پیشین،ص459.
58-کرمیت روزولت ، پیشین، ص172.
59-پیشین.
60-پیشین، ص173.
61-محمد ناصر صولت قشقایی، پیشین، ص399.
62-پیشین، ص407.
63-پیشین.
64-ماهنامه ی نامه ی نور، پیشین، ص1-170.
65-محمد ناصر صولت قشقایی، پیشین، ص407.
66-پیشین،ص402.
67-پیشین، ص4-403.
68-پیشین،ص5-404.
69-.Iran, Political Diaries,V.14,p.195
70-همایون کاتوزیان، مصدق و نبرد قدرت، ترجمه ی احمد تدین، تهران : رسا، 1371،ص381.
71-حسین مکی، خطرات سیاسی حسین مکی، تهران : علمی ،1368،ص2-551.
72-محمد ناصر صولت قشقایی، پیشین، ص11-410.
73-مظفر قهرمانی ،پیشین، ص418.
74-محمد حسین خسروپناه، سازمان افسران حزب توده 1333-1323، تهران : شیرازه ، 1377،ص178.
75-مصاحبه ی شفاهی با منوچهر بهادری قشقایی، بهمن ماه 1379.
76-روزنامه ی پارس شیراز، 32/7/16، سال 12، ش475،ص1و4.
77-محمد ناصر صولت قشقایی، پیشین، ص412.
78-پیشین، ص427.
79-علی زیبایی، کمونیزم در ایران، تهران : بی نا، 1343،ص603.
80-پیشین، ص612.
81-محمد ناصر صولت قشقایی ، پیشین، ص415.
82-پیشین، ص414.
83-پیشین، ص7-416.
84-ج.مارک گازیوروسکی، سیاسی خارجی آمریکا و شاه ، ص153.
85-محمد ناصر صولت قشقایی، پیشین، ص419.
86-پیشین، ص420.
87-روزنامه ی پارس شیراز، 32/7/9سال 12،ش1471،ص4.
89- .Lois Beek, The Qashqai of Iran , Yal University Press, London,1986,p.154
90-محمد ناصر صولت قشقایی، پیشین، ص3-422.
91- .Pierre Oberling, The Qashqai Nomad of fars, Mouton, the Hague-Paris,1974,p.195
92- .Lois Beek, Ibid
93-ج.مارک گازیوروسکی، پیشین، ص155.
94-محمد ناصر صولت قشقایی ، پیشین، ص424.
95-پیشین، ص427.
96-ج.مارک گازیوروسکی، پیشین، ص153.
97-محمد ناصر صولت قشقایی، پیشین، ص431.
98-پیشین، ص454.
99-کرمیت روزولت ، پیشین، ص214.
100- .Pierre Oberling, Ibid,p.198
101- Ibid
102- .Lois Beek, Ibid,p.155
103- .Pierre Oberling, Ibid,p.199
104-مظفر قهرمانی، پیشین، ص419.
105-پیشین.
 

منبع:پایگاه نور 33



http://rasekhoon.net/article/show/164047/

پنج شنبه 31/5/1392 - 22:22
تاریخ
  مصدق و ملی شدن نفت - قسمت دوم
مصدق و ملی شدن نفت - قسمت دوم
نویسنده:محمد یوسفی

ا

مصدق و ملی شدن نفت - قسمت دوم
نویسنده:محمد یوسفی

اصول و شرایط ملی شدن نفت ایران آنگونه که به موجب قانون مقرر گردید بشرح زیر بود:

1. تصدیق و قبول اصل ملی شدن نفت و حاکم بودن آن بر کلیه شئون صنعت نفت ایران.
2. قرار گرفتن همه عملیات صنعت نفت در دست دولت ایران با پیش بینی تشکیل شرکت ملی نفت ایران و به سازمان واگذار نشود.
3. مجاز بون استفاده از کارشناسان خارجی به شرط اجرای ترتیباتی برای گماشتن تدریجی ایرانیان بجای آنها.
4. فروش نفت به مشتریان شرکت سابق به مقادیری که قبلاً مورد معامله بوده با این شرط که مشتریان نسبت به مقادیر زاید بر آن تساوی شرایط حق تقدم خواهند داشت.
5. تعلق کلیه درآمد نفت و فرآورده های نفتی به دولت ایران با این تفاهم، که تحویل گیرنده نفت ایران هیچگونه انتفاعی جز تحت عنوان معامله خرید نخواهد داشت.
6. رسیدگی به دعاوی و مطالبات حقه شرکت سابق و دعاوی و مطالبات متقابل دولت ایران با پیش بینی تودیع 35 درصد از عایدات خالص نفت به منظور پرداخت غرامت به شرکت سابق.

در دوران حکومت دکتر مصدق در مراحل مختلف پیشنهادات مشروحه زیر به ترتیب به دولت ایران تسلیم گردید:

1. پیشنهاد میسیون جکسون (Jeckcon) عضو هیئت مدیره شرکت نفت انگلیس و ایران این پیشنهاد در هیچ قسمت با شرایط و اصول ششگانه مذکور در بالا منطبق نبود. اصل ملی شدن را فقط به شکل مشروط تصدیق می کرد و برای ایران استقلال در اداره صنعت نفت خود و انجام معاملات فروش و استفاده از درآمد نفت جز براساس رژیم تسهیم منافع برمبنای پنجاه پنجاه قائل نمی گردید.
2. پیشنهاد میسیون هاریمن (Harriman) فرستاده مخصوص رئیس جمهور آمریکا در نقش میانجی در این پیشنهاد فقط اصل ملی شدن نفت را بدون قید و شرط می پذیرفت ولی در سایر شرایط مشابه پیشنهاد جکسون بود.
3. پیشنهاد میسیون استوکز (stokes) وزیر کابینه انگلیس شرط یا اصل ملی شدن را تصدیق می کرد، از مضمون شرط سوم استقبال می نمود: نسبت به شرط ها یعنی صادرات و فروش نفت و شرط 6 موضوع غرامت وارد تفضیل نمی شد و آنچه اظهار می داشت، با مقررات قانون منافات نداشت ولی هیچ یک از شرایط اساسی 2، یعنی اداره کامل و کنترل مطلق عملیات بدست ایران و 5 درمورد تعلق کلیه درآمد نفت به دولت ایران را تأمین نمی نمود.
4. پیشنهاد بانک جهانی: در این پیشنهاد بانک جهانی اصولاً فقط به عنوان واسطه بی طرف و موقت وارد عمل می شد و مداخله اش بدین منظور بود که طی مدت دو سال یا بیشتر نفت ایران را به نحوی به جریان بیندازد تا طرفین اختلافاتشان را رفع کنند اصل ملی شدن می پذیرفت و پیشنهاد می کرد که اداره عملیات نفتی موقتاً به یک سازمان بین المللی که از طرف بانک تعیین می شد. واگذار گردد و تسهیم منافع بر مبنای پنجاه پنجاه تعیین نگردد ولی اختیار صادرات و فروش نفت در دست شرکت سابق باقی بماند.
5. اولین پیشنهاد مشترک چرچیل- ترومن: این طرح بیش از چهار پیشنهاد قبلی به تأمین اصول و شرایط قانون ملی شدن نزدیک می شد شرط اول یعنی اصل ملی شدن را تصدیق می کرد. درباره شروط 2و 3 یعنی واگذاری اداره عملیات بدست ایران و گماشتن تدریجی ایرانیان بجای کارشناسان خارجی تلویحاً موافقت داشت، نسبت به مشروط 4 و 5 درمورد فروش نفت و تسهیم درآمد و منافع، کلیاتی ذکر خسارت و عدم النفع شرکت سابق برای دولت ایران ایجاد نگرانی می نمود.
6. دومین پیشنهاد مشترک چریل- ترومن: این پیشنهاد با مقررات قانون ملی شدن نفت منطبق و بدون تردید بهترین پیشنهادی بود که به دولت ایران تسلیم گردید. شروط 1، 2، 3 یعنی اصل ملی شدن و واگذاری اداره کامل عملیات نفتی به دولت ایران و استفاده از کارشناس خارجی به شرط جایگزینی تدریجی آنان توسط ایرانیان را بدون هیچ قید و شرطی پذیرفت. درباره شرط ها یعنی صادرات و فروش نفت ترتیبی پیشنهاد می نمود که براساس آن یک کنسرسیوم بین المللی متشکل از تعدادی شرکت های نفتی جهان آزاد که در آن شرکت سابق نیز عضویت داشته باشند، با شرکت ملی نفت ایران قرارداد درازمدت خرید مقادیر عمده نفت ایران منعقد نماید و بخصوص این حق را برای ایران قائل می شد که مقادیر تولید مازاد بر فروش به کنسرسیوم مزبور را مستقیماً در بازارهای جهان به فروش رساند. درمورد شرط 6 یعنی رسیدگی به دعاوی و مطالبات طرفین پیشنهاد شده بود مسئله تعیین غرامت به دیوان داوری بین المللی لاهه واگذار گردد که بر مبنای ضوابط و شرایطی که دولت انگلیس درمورد ملی کردن صنایع زغال سنگ آن کشور عمل نموده بود. به دعاوی ایران و شرکت سابق نفت انگلیسی و ایران رسیدگی و اتخاذ تصمیم نماید. ضمناً برای رفع مضیقه مالی ایران پرداخت کمک مالی اولیه از طرف دولت آمریکا به میزان یکصد میلیون دلار که به تدریج از طریق خرید نفت مستهلک گردد، در این پیشنهاد منظور شده بود. نسبت به شرط 5 یعنی موضوع درآمد و تسهیم منافع فروش اصولاً معلوم بود که تحت شرایط آن زمان استفاده ایران از تمام درآمد فروش بر مبنای بهای رسمی بازار غیرممکن بود زیرا ایران مجبور بود نفت خود را یا با وساطت شرکت های بزرگ بین المللی که صاحب کلیه وسائل پالایش و حمل و نقل و توزیع بودند، به فروش رساند که در آن صورت طبق شرایط معمول در سایر کشورهای تولیدکننده تنضیف درآمد فروش با آنها لازم می آمد، یا با زحمات زیاد مستقیماً به بازارهای جهانی برساند که در آن صورت اعطای تخفیف های عمده به خریداران لازم می گردید. کما اینکه معاملات محدودی که شرکت ملی نفت با خریداران ژاپنی و ایتالیائی انجام داد همگی متضمن اعطاء تخفیف به میزان پنجاه درصد از بهای رسمی بازار بود که با روش اول تفاوتی نداشت. دولت ایران درمورد پیشنهادهای ممالک اروپایی شرقی به علت ملاحظه از دولت آمریکا و احتیاج به پشتیبانی از طرف آن دولت اصولاً قصد جدی به انجام معامله با آنها نداشت ولی در عین حال هم برای نرنجاندن آن دولت ها و هم برای تهدید آمریکا ظاهر را حفظ می کرد. از مجموع بیش از دویست پیشنهاد که از طرف دولت های بعضی ممالک اروپایی شرقی مانند لهستان و چکسلواکی و مجارستان و غیره رسیده بود حتی یکی هم عملی نگردید و دولت ایران نسبت به پیشنهادها دست به دست می کرد.
7. اصلاحیه دومین پیشنهاد مشترک چرچیل- ترومن روزولت
دولت در این اصلاحیه که در فوریه سال 1953 توسط لویی هندرسن سفیر آمریکا در تهران به دکتر مصدق ارائه شد و آخرین پیشنهاد تسلیمی به دولت ایران در دوران حکومت مصدق بود، کلیه اصول و شرایط مندرج در پیشنهاد مشترک دوم بجا باقی مانده و اضافه شده بود که از نظر ایجاد تسهیلات بیشتر مالی برای دولت ایران درمورد تسویه حساب غرامت که از طرف دیوان داوری بین المللی لاهه تعیین خواهد شد، پرداخت غرامت در هر سال از بیست و پنج درصد درآمد خالص فروش نفت بیشتر نگردد و این کاملاً با رویه پیش بینی شده در اصل ششم قانون ملی شدن نفت مطابقت داشت. این مطالب برگرفته از پایگاه اینترنتی Google است www.google.com
نامه آیت الله نواب صفوی در زندان قصر به مصدق: مصدق مکرر نشان داده بود که پس از رسیدن به هدف، فوراً پاداش و مزد آنانی را که به او کمک کرده اند کف دستشان خواهد گذاشت بعنوان مثال عملکرد با فدائیان اسلام که درست یک ماه پس از تشکیل اولین دولت او تعداد بیشماری از آنان با همراهی نواب صفوی دستگیر شدند. مصدق نواب صفوی را بعنوان افراطی به همراهی تعداد بیشماری از فدائیان اسلام دستگیر و زندانی کرد و در همان زمان مأمورین بدستور دکتر فاطمی داخل زندان ریخته و فدائیان اسلام را لت و پار کردند این بود پاداش آن گلوله ای که خلیل طهماسبی بر مغز رزم آراء فرود آورد و در واقع پاداشی بود فوری به یاری فدائیان اسلام برای روی کار آمدن دولت وی. در اینجا بسیار بجاست که یکبار دیگر مطلب مدرس را برای شناخت دقیق مصدق السلطنه بازگو کنیم ولی نامه نواب به مصدق را می نویسم. که تا در تاریخ 30 ساله معاصر یک آدم حسابی پیدا نمی کنید که از مصدق دفاع کرده باشد غیر از فراماسونها و نیروهای وابسته C.L.A و یا عناصر بی اطلاع از تاریخ هیچ کس از او دفاع نکرده است این نامه را نواب در 31 مرداد 30 یعنی یکماه بعد از تشکیل اولین دولت دکتر مصدق که با گلوله فدائیان اسلام بر سر کار آمده می نویسد:
هوالعزیز
»تو ای مصدق کاذب بیش از پیش چهره کریه باطن خود را به دنیا و مسلمانان نشان دادی درهای خدا را بروی مردم بستی و از اجتماع مسلمانان با سر نیزه جلوگیری کرده و عده ای از علمای عالیقدر و مسلمانان محترم را بازداشت نمودی و تمام دعاوی خود را (دعاوی قبل از نخست وزیری) مبنی بر آزادیخواهی تکذیب کردی کریه ترین چهره های ظلم و جنایت را نشان دادی و گویا ندانستی که نجات مسلمانان بنابر حفظ مصالح و نوامیس اسلام بوده و اجرای احکام مقدس و تعالیم عالیه اسلام حتمی است و اجازه کوچکترین تجاوزی به نفت ایران به هیچ بیگانه ای داده نخواهد شد. (بدلیل اینکه برای او روشن شده است که مبارزه آنها (مصدق) برای گرفتن نفت از شرکت نفت سابق و خلع ید از انگلیسها بدلیل دلسوزی برای ملت ایران نبوده بلکه نفت را از انگلیسها بگیرند و در اختیار آمریکائیها قرار دهند) و بجز برکنار شدن یا کوتاه شدن دست بیگانگان از نفت ایران و خلع ید قطعی چاره ای نخواهی داشت (یعنی تو میخواهی کار دیگری بکنی) و ادامه این حرکات و توقیف مسلمانان محترم پرونده ظلم و جنایتت را تکمیل خواهد کرد» کسی نیست که دلیل این اعمال را سؤال کند و بگوید، آقای مصدق، اگر رزم آراء، کودتا کرده بود که اصلاً امکانی باقی نمی ماند که شما به دیوان لاهه و شورای امنیت و غیره رفته و صاحب ادعا شوید. دیوار ارعاب را آنها شکستند و شما آقای دکتر با رساله دکترای قلابی براحتی وارد میدان شدید و محیط آماده را از آن خود نمودید (در 20/2/31 اکثر روزنامه های صبح متن خبر مربوط به قلابی بودن رساله دکتر مصدق را از روزنامه کوریو که در روز 19/2/31 یعنی در اوج قدرت مصدق به ایران رسیده بود کلیشه نموده و آن را ترجمه کردند.)
«مطلب برگرفته از کتاب مصدق از حمایت تا خیانت- سخنرانی معلم شهید دکتر عبدالحمید دیالم است صفحات 20-21-22 پاورقی»
لایحه گس- گلشائیان (لایحه الحاقی نفت جنوب) و نخست وزیری مصدق: اولین کسی که مسئله ملی شدن نفت را در خارج از محیط مجلس و در سطح عموم بر مبنای اصل وجود در تفکر اسلامی- شیعی (که انفال باید برای عموم مردم مصرف شود و به همین دلیل باید در اختیار ولی امر باشد و نمی توان از آن بهره برداری فردی و گروهی نمود.) مطرح کرد آیت الله کاشانی بود. مشاهده می کنید که افتخار طرح آن برای اولین بار هم متعلق به آقایان نبوده. پس از آن برای اولین بار در مجلس پانزدهم بوسیله غلامحسین رحیمیان بطور ضمنی و یکبار هم بوسیله عباس اسکندری مطرح می شود ولی در هیچکدام از این دو مورد جنبه جدی نداشته تا آنکه بوسیله حائری زاده در کمیسیون نفت طرح شدو بصورت یک ماده واحده تنظیم و ابتدا به امضای هشت نفر رسید بعدها 3 نفر دیگر نیز آنرا امضاء کردند. اما از آنجا که برای طرح در مجلس احتیاج به پانزده امضاء داشت بصورت معلق ماند. از طرحی در اواخر دوره پانزدهم دولت لایحه گس- گلشائیان (لایحه الحاقی نفت جنوب) را به مجلس آورده و در حالی که همه زمینه ها برای تصویب آن مهیا به نظر می رسید مکی نماینده اقلیت مجلس با استفاده از ماده آئین نامه که نطق در باب قراردادها را نامحدود میدانست بعنوان مخالف آنقدر صحبت کرد تا دوره پانزدهم به اتمام رسید. بدین صورت از تصویب قرارداد مذکور جلوگیری شد. دولت در دوره بعد لایحه را مجدداً به مجلس میاورد ولی این بار متوجه می شود که تصویب لایحه الحاقی نفت در داخل مجلس امکان ندارد. تنها راه حل را کودتا می بیند. بوسیله کی؟ رزم آراء بهترین عنصری که می توانست در شکستن این بن بست به آنها کمک نموده و نفت را در اختیار انگلیس قرار دهد بر این اساس رزم آراء بعنوان نخست وزیر آماده ورود به صحنه می شود، خوب، چه قدر می تواند در مقابل رزم آراء بایستد؟ تنها عنصری که در مخالفت با کودتای در شرف تکوین وارد عمل میشود باز یک روحانی است، نواب صفوی که خلیل طهماسبی از فدائیان اسلام با رهبری او و حمایت آیت الله کاشانی وارد میدان میشود و گلوله را بر فرق رزم آراء می زند و فریاد بر میآورد الله اکبر تمام برنامه هایی که آنها ریخته اند از هم پاشیده می شود، بطور کلی از تصویب لایحه گس- گلشائیان صرف نظر می کنند و فوراً علاء را سر کار می آورند. بیش از یک ماه و چند روز از نخست وزیری او نگذشته که نواب صفوی به او می نویسد که هرچه زودتر کنار رود والا به سرنوشت رزم آراء دچار خواهد شد، علاء استعفاء می کند و بلافاصله در مجلس شانزدهم به مصدق پیشنهاد نخست وزیری میشود. چه کسی پیشنهاد می کند؟! جمال امامی آقای مصدق در اردیبهشت 30 به پیشنهاد جمال امامی نخست وزیر می شود و به محض روی کار آمدن بسیاری از فراماسونری ها را در داخل دو نقش جا می دهد. مسئله آنقدر جدی است که سر و صدای نمایندگان بلند می شود. ناهمگونی موجود در اولین دولتی که مصدق بر سر کار آورد باعث شد که افرادی مثل عبدالقدیر آزاد، عمیدی نوری و دیگران پس از سر و صدای زیادی در این باب که چرا مصدق بدون مشورت این کار را کرده از جبهه ملی جدا شده و همین مسئله به مرور زمینه پراکندگی و شکاف و اضمحلال جبهه ملی اول را فراهم می آورد. برگرفته از کتاب مصدق از حمایت تا خیانت صفحات 12-13-16
ترس از افشای ماهیت سرمایه داری: «هنرگریدی» سفیر سابق آمریکا در تهران عقیده داشت انگلیس با طرح مسأله اختلاف نفت در شورای امنیت سازمان ملل متحد مرتکب اشتباه عظیمی شده است. به نظر او «شورای امنیت تریبون بسیار مناسبی در اختیار مصدق می گذاشت که از آن طریق به تمام جهانیان بگوید چگونه کمپانی نفت آنها (انگلیس ها) مردم ایران را دچار خفقان کرده و بتواند این مسأله را در معرض دید عام بگذارد که سرمایه داری غرب مایل است کشورهای توسعه نیافته را در هرکجای جهان باشند زیرسلطه خود درآورده و یا حتی آنها را کاملاً نابود کنند.» مطلب برگرفته از کتاب نهضت ملی شدن صنعت نفت (از گروه تاریخ معاصر مؤسسه فرهنگی بزرگ اندیشه) (ناشر: جهان کتاب) صفحات 35 و 36
مصدق در حال بوسیدن دست ثریا: بعد از بخش عکس دستبوسی مصدق عناصر جبهه ملی و دفتر هماهنگی دست به تبلیغات وسیعی زدند تا در اذهان عمومی این عکس را از اعتبار بیاندازند و اینطور تبلیغ کردند که این عکس مونتاژ است غافل از اینکهه مسئله از این گذشته که بتوان با چنین شایعاتی آن را محو کرد عکس موردنظر در زمان خود مصدق در روزنامه های همان دوره چاپ گردید روزنامه تهران مصور هم آن را چاپ کرد و به دلیل آنکه این مسئله برای آقای مصدق کار غلطی بنظر نمی آید به هیچ وجه درصدد رد آن برنیامد (خوب دقت کنید) عکس در زمان خود او هم چاپ شده است. برگرفته از کتاب مصدق از حمایت تا خیانت صفحه 33 (پرسش و پاسخ)
و رد آن مانند این است که یک کس بگوید عکس آقای بنی صدر که در روزنامه کیهان چاپ شد و ایشان را در حال دست دادن با آن زن آمریکائی نشان می داد مونتاژ بوده خوب این در زمان خود ایشان چاپ شده و هیچگونه اعتراضی هم از طرف ایشان صورت نگرفته است.

منابع استفاده شده در این تحقیق:

1- کتابه چهره حقیقی مصدق السلطنه مؤلف: شهید معلم دکتر سید حسن آیت
2- مصدق از حمایت تا خیانت کتاب سخنرانی معلم شهید دکتر عبدالحمید دیالم
3- نهضت ملی شدن نفت نشر جهان کتاب گروه پژوهش گروه تاریخ معاصر مؤسسه فرهنگی بزرگ اندیشه
4- پایگاه اینترنتی گوگل آدرس: ملی شدن صنعت نفت www.google.com



http://rasekhoon.net/article/show/109765/%D9%85%D8%B5%D8%AF%D9%82-%D9%88-%D9%85%D9%84%DB%8C-%D8%B4%D8%AF%D9%86-%D9%86%D9%81%D8%AA-%D9%82%D8%B3%D9%85%D8%AA-%D8%AF%D9%88%D9%85/

 

پنج شنبه 31/5/1392 - 22:22
تاریخ

 

نفت وملی شدنش
نفت وملی شدنش

 

نویسنده:حمید سعادت

 
مصطفی فاتح (متوفی 1356) در مقام یكی از مدیران نفتی با روایت شرایط اجتماعی ایران در دوره پهلوی، این‌بار وارد بحث از ملی شدن نفت در ایران می شود. نقل دیدگاه های مرحوم فاتح به معنای همسویی یا تایید نیست.

نفت وملی شدنش

امروز برای همه كس واضح و آشكار است كه بدون نفت خاورمیانه پیشرفت صنایع اروپا و بخصوص تجدید سلاح كشورهای عضو سازمان آتلانتیك به سهولت مقدور نیست. حتی اگر چرخ‌های صنعتی اروپا با زغال سنگ گردش كند چرخ‌های ماشین جنگ كه تماماً محتاج به نفت می‌باشد بدون نفت متوقف خواهد شد. پس از سال 1950 ثابت شد كه هرگونه اختلافی كه درصدور نفت خاورمیانه به اروپا روی دهد موجب فلج شدن صنایع اروپا خواهد بود و دیگر جای شبهه برای كسی نمانده است كه صنایع اروپا چه در زمان صلح و چه در ایام جنگ محتاج به نفت خاورمیانه خواهد بود.
مصرف نفت ایالات متحدة آمریكا روز به روز در تزاید است و احتمال قوی می‌رود كه تا ده بیست سال دیگر به اندازه‌ای مصرف آن افزایش یابد كه آمریكا مجبور به وارد كردن اقلاً نصف مصرف خود باشد. آمریكائیان آینده را در نظر داشته و اكنون سعی می‌كنند كه صادرات نفت را از كشور خود قطع كنند و ذخایر خود را برای آینده و روزهای مبادا محفوظ دارند. این است كه حاضر شده‌اند شركتهای نفت آمریكا را تشویق نمایند تا نفت خاورمیانه را استخراج كرده و به اروپا برسانند.
بنا بر آنچه در بالا گفته شد احتیاج مبرم اروپا به نفت خاورمیانه محرز می‌باشد و از لحاظ نظامی و اقتصادی و سیاسی تمام توجه سیاستمداران معطوف به این است كه نگذارند منابع نفت خاورمیانه به دست معاندین آنها افتد و تصمیم قاطع دارند كه چه درزمان جنگ و چه در ایام صلح خاورمیانه را تحت نفوذ خود قرار داده و از هرگونه انحرافاتی كه موجب زیان آنها شود جلوگیری نمایند.
دخالت سیاست آمریكا در امور خاورمیانه ناشی از این عامل مهم است و مبالغ كثیری كه دولت آمریكا تحت عناوین مختلف در خاورمیانه خرج می‌كند مبتنی بر عشق و علاقة معنوی نبوده و صرفاً روی احتیاجات نظامی و اقتصادی می‌باشد.
جای بسی تأسف است كه سیاستمداران خاورمیانه كاملا پی به اهمیت منابع طبیعی خود نبرده و احتیاج مبرم غرب را به نفت خاورمیانه درك نكرده و با قیمت ارزانی این منابع سرشار را در اختیار دیگران می‌گذارند و در مقابل كمك‌های حقیر و ناچیز غربی‌ها مدیحه سرائی كرده و در تجلیل و تمجید آنها اغراق بسیار می‌گویند. اگر سیاستمداران خاورمیانه كفایت و لیاقتی داشتند یك سیاست واحد نفتی برای خود اختیار می‌كردند و در مقابل غرب صف واحدی تشكیل داده و تقاضای مشروع خود را می‌قبولاندند مثلا تجدید صنعت پالایش نفت را در خاورمیانه به میان می‌گذاشتند و اگر توفیقی در این راه نمی‌یافتند اقلا شركت‌های نفتی را وادار به این می‌نمودند كه صنایع بزرگ شیمیائی نفت را در خاورمیانه ایجاد نمایند واز میلیونها مترمكعب گاز نفتی كه به هدر می‌رود جلوگیری می‌كردند و غیره و غیره.
احتیاج غرب به نفت خاورمیانه به اندازه‌ای شدید است كه دیر یا زود كشورهای غرب به خصوص انگلیس و آمریكا باید تجدید نظری در سیاست خاورمیانة خود بنمایند. مرد خاورمیانه دیگر زیر بار حكومت‌های دست نشانده و دیكتاتورهای خلق الساعه و پارلمانهائی كه از طرف مردم انتخاب نشده و نمایندگانش را دولتها تعیین می‌كنند نخواهند رفت. روش امپریالیزم و استعمار كهنه شده روزهای آخر عمر خود را طی می‌كند. غرب بایستی واقع بین شده و با مردم خاورمیانه رابطه ایجاد نماید و در سیاست گذشتة خود تجدید نظر كرده و از تقویت طبقات حاكمه خودداری نماید و الا اگر بنیة اقتصادی تودة مردم خاورمیانه تقویت نشود و همه چیز در انحصار طبقة حاكمه باقی بماند و روشهای دیرینه تعقیب گردد روزی خواهد رسید كه همه چیز دگرگون خواهد بود. چه خوب كه از آزمایشی كه آمریكا در چین كرد و فرانسه درهند و چین نمود درس عبرتی گرفته شود تا مردم خاورمیانه با غرب تشریك مساعی نموده و در حدود مشروع نفت خود را باختیار آنها بگذارند و در عوض سود مناسبی هم دریافت دارند.آینده‌ نشان خواهد داد كه چه خواهند كرد.
نهضت ملی كردن نفت
داستان ما دربارة نفت تا آغاز ملی شدن آن در فصل دهم پایان پذیرفت و سه فصل بعد از آن به علل و موجبات پیدایش نهضت ملی شدن نفت اختصاص یافت و اكنون آخرین فصل این كتاب را به جریان ملی شدن نفت و عواملی كه مؤثر در پیشرفت و توقف آن گشت اختصاص می‌دهیم.
در اینكه نهضت ملی كردن نفت مانند نهضت ضد رژیم تنباكو مشروطیت ایران و نهضت ضد اخراج شوستر امریكائی و نهضت تغییر رژی سلطنت قاجاریه یك نهضت صددرصد ملی بوده و از منابع عمیق احساسات ملت ایران سرچشمه گرفته جای هیچ گونه شك و تردید نمی‌باشد. عوامل مؤثر پیدایش این نهضت را، چنانكه در سه فصل اخیر شرح داده شده است، باید درغفلت و قصور شركت نفت ایران و انگلیس و سوء سیاست انگلستان و علاقمندی دیگران به نفت ایران و بی‌ علاقگی طبقة حاكمه نسبت به منابع ملی ایران جستجو كرد زیرا همین كه عوامل مزبور دست بهم دادند ملت ایران را قلباً نسبت به دستگاه نفت یك باره متنفر ساخت و در واقع كانونی از مواد محترقه برای برهم زدن دستگاه آن روزی نفت تدریجاً تكوین یافت . این‌ها كه گفته شد به اصطلاح علت‌العلل بود اما علل دیگری هم مانند عدم رضایت شدید مردم از حكومتهایی كه به دست طبقة حاكمه و با پشتیبانی بیگانگان روی كار می‌آمد – هزینة روزافزون زندگی – نبودن كار برای جمع كثیری از مردم فهمیده و با سواد و تحصیل كرده – اعتراض عمومی به دستگاه فاسد ادارات دولتی – علاقة شدید مردم به عمران و آبادی كشور به وسیلة تحصیل عواید بیشتر از نفت – تقاضای مردم برای برقراری یك حكومت دموكراسی واقعی و تأمین آزادی – درهم شكستن سدهایی كه منابع روی كار آمدن عناصر مترقی بود – و نارضایتی خصوصی و شخصی پاره ای از رجال متنفذ ایران از انگلیسی‌ها نیز مزید بر علت گشت و آن كانون محترقه را به طور سهمگین منفجر ساخت.
این انفجار برای شركت نفت و سیاست انگلستان درخاورمیانه بسی سهمگین بود و نویسنده با اطلاعاتی كه دارد، و برخلاف معدودی بی‌خبران و نادانان كه هر واقعه‌ای كه در ایران رخ می‌دهد ناشی از قدرت لایزال انگلستان دانسته و مانند متعصبین جاهل در عالم توهم و تصور سیر كرده معتقد بودند كه نهضت ملی شدن نفت هم به دلخواه و ارادة انگلیسی‌ها انجام گرفته، معتقد است كه انفجار مزبور زیان اقتصادی و سیاسی بسیاری برای انگلیسی‌ها داست و برای آنها بسیار گران تمام شد. سیاستمداران و نویسندگان و جراید اروپا و آمریكا به خصوص انگلستان این مطلب را تأیید كرده و در نظر ارباب بصیرت جای هیچ‌گونه بحثی درین باره نیست. در عین حال هم باید اعتراف كرد كه نهضت ملی شدن نفت طبق وعده‌هائی كه داده می‌شد برای ایران و ایرانیان كاملاً ثمر بخش واقع نگردید و چنانكه اكنون مشاهده می‌كنیم مواعیدی كه به مردم داده شد انجام نگرفته است. علتش چه بود؟
چون ما در ایامی زندگی می‌كنیم كه معاصر با این واقعیات بوده‌ایم شاید از عهدة قضاوت بی‌طرفانه و بی غرضانه برنیائیم و مرور زمان لازم است تا كلیة اطراف و جوانب كار مطالعه شده و مجهولات معلوم گردد ولی تا آنجا كه مقدور بوده است كلیاتی در زیر ذكر شده كه شاید مفید واقع گردد. به طور معمول وقتی كه رنجش‌ها و آزردگی‌ها و نارضایتی‌ها درجامعه‌ای بروز كند و برای مدت طولانی هم دوام یابد و راهی هم برای رفع آن به وسایل مشروع و معمول به نظر نرسد احساسات مردم غلیان یافته و مهیای اقدام شدیدتری می‌گردد. در چنین مواقعی پیشوایان فداكار و از خود گذشته‌ای پیدا می‌شوند كه مردم را دعوت به قیام و اقدام می‌كنند و به وسیلة تهییج و تشجیع احساسات، آنها را ترغیب و تشویق می‌نمایند كه بر علیه بیداد‌گری و ستمگری برخیزند و حق از دست رفتة خود را بازستانند .
منبع:http://www.ettelaat.com
http://rasekhoon.net/article/show/210217/%D9%86%D9%81%D8%AA-%D9%88%D9%85%D9%84%D9%8A-%D8%B4%D8%AF%D9%86%D8%B4/
پنج شنبه 31/5/1392 - 22:22
تاریخ

 

سد دوم در مقابل ملی شدن نفت
سد دوم در مقابل ملی شدن نفت

 

نو یسنده : منصور مهدوی
 
پس از انتشار خبر نخست وزیری رزم آرا گروههایی از بازار، دانشگاه و روحانیون به زعامت نواب صفوی با سردادن شعار از منزل آیت الله کاشانی به سوی میدان بهارستان رفته و در آنجا خیمه مخالفت زدند.
روز ششم تیرماه 1329 دکتر مصدق و اعلامیه های جبهه ملی و آیت الله کاشانی را که در مخالفت با حکومت سپهبد رزم آرا صادر شده بود قرائت نمود:
«اعلامیه جبهه ملی
جبهه ملی ایران به ملت ایران اعلام خطر می کند و لازم می داند علل و جهاتی را که موجب روی کارآمدن کابینه جدید شده به اطلاع افکار عمومی جهان برساند.
نمایندگان جبهه ملی در مجلس و همچنین در مطبوعات ما از دو سه هفته به این طرف اطلاعاتی را که در زمینه ایجاد یک
حکومت «شبه کودتا» داشته اند بدون پروا بازگو کرده و چیزی از ابراز این حقایق مسلم فروگذار ننموده اند. وضع حاضر حکومت و صحنه سازیهایی که پس پرده صورت می گرفت نشان می داد که یک تشنج مصنوعی و یک بحران ساختگی در تمام شئون به منظور حقوق اساسی مردم در حال تکوین است و کشور ما یک بار دیگر پس از یک ربع قرن که طعم تلخ دیکتاتوری را چشیده دوباره به استبداد و رژِیم مطلق العنانی و سلطه فردی تهدید می شود.
آن روز فرا رسیده و مطامع بیگانگان برای پایمال کردن حقوق سیاسی و محو قانون اساسی و لگد کردن استقلال و حق حاکمیت ملی ما دست ازآستین عوامل صدیق و خدمتگزار خود بیرون آورده است و می خواهد زیرعنوان «حکومت قوی» خاطره های استبداد صغیر را تجدید کند.
دولت فعلی با انجام عملیات زیر پرده که بی شباهت به یک کودتای نظامی نیست می خواهد زمام امور را بدست بگیرد تمام پستهای حساس انتظامی را برای مرعوب کردن افکار تحت کنترل شدید نظامی قرار داده و بدون تردید حیات رژیم پارلمانی ایران را که خونبهای آزاد مردان و قهرمانان مشروطیت است، در مخاطره انداخته و زمینه را طوری چیده است که چندی نخواهد گذشت ملت ما را در عزای آزادی و عدالت و در مرگ قانون و حریت خواهد نشانید.
دولت سابق بدون استحضار مجلسین در فاصله یکی دو ساعت از میان رفت و حکومت جدید بدون اینکه کمترین سنن پارلمانی را رعایت کند تشکیل و سازمانهای مهم مملکتی را اشغال و آماده برای اجرای بقیه مأموریتی است که انجام آن را به عهده گرفته است.
کسی نیست که نداند با مشکلات سیاسی و اقتصادی موجود ایران یک چنین حمله به قانون اساسی و سنن مشروطیت جز اینکه حق حاکمیت و استقلال مملکت و آزادی ملت را در خطراندازد،
نتیجه دیگری نخواهد داد. بیگانگان که به هواداری از این گونه اعمال غیرقانونی برمی خیزند و افکار ملت ما را به چیزی نمی شمارند خوب می دانند چه می کنند و کاملاًً اطلاع دارند به چه منظور حیات یک جامعه را دچار وحشت و قرین تشویش و ناامنی می نمایند.
جبهه ملی برای وفاداری به تعهداتی که در برابر مردم ایران دارد به منظور ایفای سوگندی که نمایندگان ما به کتاب مقدس آسمانی یاد کرده اند و از نظر حفظ حقی که به افراد یک ملت تعلق می گیرد به جهانیان اعلام می دارد که به هیچ وجه زیر بار تحمیل حکومتی که با تشبث به اجانب با تحمیل و اسباب چینی بیگانگان و به رغم تمایلات عمومی روی کارآمده است، موافقت نخواهد کرد و افتخار خواهد داشت که در راه حراست شعائر ملی و دینی و نگهداری مشروطیت و دموکراسی، جان افراد خود را فدا کند.
ما برای مقابله با این خطری که ایران و ایرانی اکنون بدان روبروست نیازمند به پشتیبانی تمام طبقات ملت و محتاج به مصلحت اندیشی شاهنشاه جوان هستیم و نظر دقیق دنیای دموکرات و مترقی و زنده را به عظمت مبارزه شرافتمندانه ای که در پیش داریم جلب می کنم.
ساعت 10 بعدازظهر، دوشنبه 5 تیرماه 1329
جبهه ملی - دکتر مصدق
اعلامیه حضرت آیت الله کاشانی:
بسم الله خیر الاسماء له الحمد
بنا به تجاربی که از حکومتهای مطلقه و مستبده دارم و زیان آن را برای ملک و ملت ایران به رأی العین مشاهده کرده ام چند روز قبل پیامی توسط جناب آقای دکتر مصدق پیشوای جبهه ملی به مجلس فرستادم [صحبت بین الاثنین نمایندگان] و در آن نظر قطعی و بتی خود را که مبتنی بر افکار قاطعه مسلمین و مردم آزاده
ایران است در باب مخالفت با هر قسم حکومت دیکتاتوری و استبداد بیان نمودم و بدان وسیله اولیای امور مجلس شورای ملی را از روی کار آوردن این قبیل حکومتها بر حذر داشتم اینک مع التأسف می بینم باز می خواهند مملکت را در چنگال دیکتاتوری بیاندازند و ملت ستمدیده ایران را که سالها طعم تلخ دیکتاتوری را چشیده و از حکومت مطلقه هزار گونه مصیبت و شکنجه دیده مجدداً گرفتار این بدبختی عظیم نمایند. بیچارگی ما مردم ایران است که اولیای امور از گذشته عبرت نمی گیرند و امری را که سالها تجربه کرده و نتایج سوء آن را دیده اند باز می خواهند تجربه کنند.
به تبعیت ازافکارعامه مسلمین ناچارم مخالفت شدید و قطعی خود را با حکومتی که برخلاف افکارعمومی و به کمک بیگانگان و تحریک و تشبث آنان می خواهد زمام امور را در دست بگیرد اظهار کنم و عموم مردم را برای مقاومت در مقابل این بلای عظیم که جامعه اسلامیت و ایرانیت را به فنای عاجل رهسپار خواهد کرد دعوت نمایم.
البته آنچه از وطن خواهی و ملت دوستی در آقایان نمایندگان سراغ دارم به یک چنین جریانی که مخالف استقلال مملکت و موجب اضمحلال ملت است موافقت نخواهد کرد. و ما علی الرسول الاالبلاغ.شب سه شنبه یازدهم رمضان المبارک 1329
سپس دکتر مصدق به افشای تحمیلی بودن استعفای منصورالملک پرداخت. و بار دیگر بر اهمیت قانون انتخابات پای فشرد و ضمن آنکه از دیدار سه روز قبل خود (جمعه 2 تیرماه) با سپهبد رزم آرا ذکری به میان آورد مجدداً به ابراز مخالفت با حکومت او پرداخت.
دکتر مصدق همچنان مشغول صحبت بود که سپهبد رزم آرا بدون اطلاع قبلی و با تشریفاتی خود ساخته به همراه هیئت دولتش وارد مجلس شدند. آشتیانی زاده به علامت اینکه فردی نظامی آمده و باید برای او احترام کرد فریاد زد: خبر، دار! رزم آرا هم که با لباس شخصی آمده بود، بدون انفعال در پاسخ، خطاب به رئیس مجلس گفت: آزاد. و یکباره در مجلس طوفانی به پا شد همهمه و سروصدا بشدت بالا گرفت.
رزم آرا در بیان افکار و اهداف خود آنقدر مصمم و مستحکم بود که گویی داد و فریادهای سران جبهه ملی را نمی شنید. او کمترین اعتنایی به اعتراضات آنان نمی کرد و هر بار جنجال به پا می شد، صبر می کرد مجدداً سکوت برقرار شود. سپس به ادامه سخنان خود می پرداخت.
در این جلسه سپهبد رزم آرا برنامه دولت خود را اعلام نمود و برای آنکه عملاً نشان دهد دولتش دولت «حرف و خطابه» نیست بلافاصله وارد عمل شد. کوره های آجرپزی را که موجب آلودگی هوای تهران می شدند تخریب نمود و کارگرهای آن را در جای دیگر به کار گماشت. اقداماتی را برای لوله کشی آب تهران آغاز کرد. به استانداران و فرمانداران دستور داد تا متکدیان را از سطح کشور جمع آوری کنند و کانونی برای آنان دست و پا کرد. جامع بودن برنامه او شباهت غیر قابل انکاری با برنامه سید ضیاءالدین طباطبائی رئیس الوزرای «کابینه سیاه» داشت و عملکرد قاطع رزم آرا یادآور اقدامات رضاخان بود.
سپهبد رزم آرا قبل از نخست وزیری به افراد مورد نظرش برای پستهای وزارت دستور داده بود برنامه هایی تهیه کنند و پس از به قدرت رسیدن آنان را مأمور انجام آن امور ساخت. لکن سپهبد رزم آرا
سودای دیگری هم داشت. قبل از روی کار آمدن با عده ای از یاران هم عهد و پیمان خود در شمیران جلسه ای تشکیل داد و آنها به قید قسم با خون خود متعهد شدند که تا حصول نتیجه و ایجاد تحول با او همکاری کنند.
وی مقامات دفتر نخست وزیری را به عده ای ازافسران مورد اعتماد خود سپرد، مشاغل حساس نظامی را به خویشان خود داد و هم پیمانان خود را بر مصادر غیر نظامی گمارد و یک خط تلفن ویژه میان ستاد ارتش و دفتر نخست وزیری برقرار کرد،(267) همچنین سرهنگ مهتدی به عنوان قائم مقام غیر رسمی او سرپرستی بسیاری از امور را به عهده گرفت.
این اقدامات موجب وحشت دربار و بسیاری از گروههای سیاسی جامعه شد. به طوری که علیرضا پهلوی برادر کوچکتر شاه گروهی را برای مقابله با او ترتیب داد. ولی بیلان گروه او که تا پایان حکومت رزم آرا ادامه داشت از برگزاری جلسه و حمله لفظی به رزم آرا فراتر نرفت. جمعی از خویشان سببی شاه (بختیاریها) نیز گروهی تحت عنوان «کمیته جنوب» تشکیل دادند و سعی کردند که خود را برای مواجهه با رزم آرا مجهز کنند ولی اعدام انقلابی رزم آرا به دست فدائیان اسلام فلسفه وجودی این کمیته را از بین برد و اندک مدتی بعد منحل شد.

رزم آرا و جبهه ملی
 

از ابتدای روی کار آمدن رزم آرا، جبهه ملی علیه او موضع گرفت وحکومت او را «شبه کودتا» نامید. در مجلس نیز نمایندگان جبهه ملی جنجال بی سابقه ای علیه او برپا کردند و کمترین حرمتی برای او به عنوان نخست وزیر قائل نشدند. آنها برای آنکه بتوانند در جلسه 13 تیرماه که نخست وزیر و کابینه برای گرفتن رأی اعتماد به مجلس می آمد در نطق قبل از دستور ابراز مخالفت کنند، برخی از آنان شب را در مجلس ماندند تا نوبت نطق بگیرند. علاوه بر آن برای جلوگیری از ایراد نطق رزم آرا دسته صندلیهایشان را چنان کوبیدند که خورد شد.(1)
نخست وزیر سعی کرد نظر جبهه ملی را به خود جلب کند. به همین خاطر قبل از به قدرت رسیدن لیست اولیه وزرای خود را که در آن برخی افراد جبهه ملی نامزد پست وزارت بودند به حائری زاده نشان داد و نظر او را جویا شد. حائری زاده گفت که جبهه ملی نسبت به روی کارآمدن یک دولت نظامی واکنش نشان خواهد داد. رزم آرا همچنین شمس الدین امیرعلایی را از جبهه ملی دعوت به همکاری نموده و او نیز پذیرفته بود ولی چون مورد عتاب هم حزبی هایش واقع شد از همکاری با نخست وزیر صرف نظر کرد.
دکتر مصدق در نطقی اظهار نمود قبل از آنکه رزم آرا به قدرت برسد طی دیداری به مذاکره با او پرداخته است. رهبر جبهه ملی در جلسه 22 تیرماه 1329 در تشریح محتوای مذاکرات گفت:
«... قرار شد روز جمعه [ 3تیر] در شهر بمانم و آقای سپهبد مرا در منزل ملاقات نمایند. این ملاقات به عمل آمد و چون معلوم نشده بود که مذاکرات ما باید مستور بماند یا افشا شود با تلفن سؤال کردم جواب دادند افشا نشود و در آخرگفتند: «من خود را در اختیار شما می گذارم.» از این بیان چنین استنباط نمودم که ملاقات ما بی نتیجه دنبوده است ولی طولی نکشید که نخست وزیر شدند و اکنون معلوم نیست که من در اختیار سپهبد واقع شده ام یا ایشان در اختیار من.
بدیهی است که چون قرار شد که مذاکرات ما فاش نشود مقتضی نیست تمام آنچه ما گفته ایم اظهار نمایم و فقط قناعت می کنم به اینکه عرض کنم ایشان گفتند: «غیر از من کسی نیست که بتواند امروز اصلاحاتی بکند» و من هم در جواب گفتم: «وای به حال مملکتی که مصلح آن منحصر به فرد باشد چنانچه این مصلح رفت تکلیف مردم چه می شود. بالاخره ایشان نخست وزیر شدند و اکثریت مجلس شورای ملی هم به برنامه ایشان رأی داد.»(1)
سپهبد رزم آرا نخست وزیر در جلسه 27 تیرماه سخنان دکتر مصدق را رد کرد و محتوای جلسه را به گونه ای دیگر تشریح کرده و گفت:
«در دو جلسه قبل در مجلس مطلبی جناب آقای دکتر مصدق فرمودند که لازم بود در همان لحظه جواب لازم به عرض برسد ولی از لحاظ ضیق وقت و چون موقع نبود لذا امروز بنده اجازه خواستم که مطالبی که لازم است به عرض برسانم... در فرمایشات خودشان فرمودند که بنده افتخار ملاقات ایشان را داشته ام و در ضمن صحبتهایی که به عمل آمده گفته شده است مطالب ملاقات محرمانه بماند و بعداً گفتگویی که بنده گفته ام در ایران غیر از من کسی نیست که بتواند عهده دار امور بشود چون آن مذاکراتی که شده بود تا به قوت خودش باقی بود که اینجا اظهاری نشود وقتی که صحبت شد ممکن است تولید سوء تفاهمی بکند بنده مجبورم قسمتی از مطالبی که به عرضشان رساندم و توضیحاتی که فرمودند به عرض وکلای محترم برسانم بنده در موقعی که صحبت زمامداری بود تقاضا کرده ام و مایل بودم که اساساً ایشان را ملاقات کنم آقای دکتر هم بوسیله چند نفر از رفقا و آقایان وکلا پیغامی داده بود که بنده با ایشان صحبتی بکنم و ایشان حاضر شدند برای ملاقات، بالاخره
یک روز عصر فرصت دست داد و این افتخار ملاقات حاصل شد و بنده خدمتشان شرفیاب شدم و صحبت کردم بنده در بدو ملاقات به عرضشان رساندم که نظریات من از نقطه نظر مملکت چیست. پس از اینکه مطالبم را استماع فرمودند و درخاتمه این طور اظهارنظر فرمودند که خود ایشان میل دارند نخست وزیر بشوند بنده هم عرض کردم اگر شما میل دارید نخست وزیر بشوید بنده هم حاضرم تحت نظر شما کار کنم ولی فرمودند من با این شرط حاضرم که ماده واحده ای از مجلس بگذرد که بتوانم مجدداً وارد مجلس بشوم. بنده عرض کردم که این کار از عهده بنده خارج است به واسطه این که مجلس شورای ملی وظایفی دارد درعهده بنده نیست که بتوانم چنین ماده واحده ای از مجلس بگذرانم بعد فرمودند اگر چنانچه این قسمت عملی نشود راه حل دومی را قبول کنیم و آن این باشد که یک شخص ضعیف در رأس دولت قرار بدهیم و ایشان با بنده در خارج بتوانیم آن شخص را اداره کنیم و بالاخره در حدود و قدرت و امکان خودمان با آن شخص ضعیف همکاری کنیم بنده از آن جایی که شخص صریحی در زندگی هستم هیچ وقت چنین چیزی را نمی پذیرم و معتقدم که هر کس مرد و مردانه باید عهده دار اموری بشود والا کنار نشستن و سرنخ را کشیدن کار یک شخص وطن پرستی نخواهد بود. (صحیح است) که آن روز به عرضشان رساندم و بعد موکول به ملاقات بعدی شد و بعد هم به عرضشان رساندم که برای هر ملاقاتی حاضر هستم.»(2)
در جلسه ای دیگر دکتر مصدق سعی کرد سخنان نخست وزیر را رد کند ولی لحن و فحوای کلامش به ادعاهای رزم آرا فوت بخشید.

رزم آرا و فدائیان اسلام
 

انتشار خبر نخست وزیری رزم آرا اسباب نگرانی زیادی را فراهم کرد. در این میان نواب صفوی طی پیامی به آیت الله کاشانی نوشت:
«هراسان نباشید رزم آرا نخواهد توانست دوران دیکتاتوری را تجربه کند و در سایه فداکاری بالاخره سقوط خواهد کرد.»(3)
وی با وجود آنکه بعد از واقعه دانشگاه تهران مخفی و تحت تعقیب بود، اولین کسی بود که گروههایی از مردم را گرد هم آورده و علیه حکومت رزم آرا تظاهرات اعتراض آمیز برپا کرد.
روزی که رزم آرا برای معرفی کابینه اش به مجلس رفته بود قریب به 60 نفر از اعضای فدائیان اسلام در جمع تماشاچیان حاضر شده و شعار «دیکتاتور را بیرون کنید» علیه او سردادند. بیرون از مجلس نیز حدود هزار نفر از فدائیان اسلام آمده بودند تا هنگام خروج رزم آرا از مجلس علیه او تظاهرات کنند.
آن روز نخست وزیر برنامه خود را ارائه می دهد و سپس مجلس را ترک می کند. همان موقع با تظاهرات فدائیان اسلام مواجه می شود:
«... [رزم آرا] موقعی که می آید بیرون، مصادف می شود با تظاهرات بچه ها [فدائیان اسلام]، بچه ها به ماشین او حمله می کنند که نزدیک بود ماشینش چپ شود. نقطه مقابل، از آن رو از کلانتری یک مقدار زیادی پلیس با اسب آمده بودند و با شمشیر به بچه ها حمله می کردند. زد و خورد می شود بین بچه ها و آنها و نزدیک به 38 نفر بازداشت شدند.
آن روز، البته در ایام ماه مبارک رمضان بود، بچه ها دسته جمعی حرکت کردند و آمدند خانه کاشانی، داستان را برای کاشانی تشریح
کردند و گفتند این جوری شد. ساعت سه یا سه و نیم بعدازظهر بود کاشانی تلفن می کند به شهربانی. سرتیپ دفتری هم رئیس شهربانی بود اخطار می کند به آنها که باز شما چکمه هایتان را به پا کرده اید، روز اول حکومت شماست، خلاصه دست به ضرب و جرح بچه ها کرده اید؟!... اگر این بچه ها را ولشان کردید که کردید، وگرنه خودم حرکت می کنم می آیم آنجا. حالا، آن پشت تلفن چی گفت، دیگر آن را هم ما نمی دانیم. فقط، وقتی کاشانی تلفن را گذاشت زمین گفت الان بچه ها می آیند. خورده خورده، افطار نزدیک می شد قرار شد ما آنجا یک بساط افطاری درست کنیم که اگر بچه ها آمدند افطار هم همانجا باشند. بچه ها را سوار دو اتوبوس می کنند از توی خود شهربانی اینها شعار علیه حکومت رزم آرا و به نفع کاشانی، جبهه ملی و اینها (شعار) می دهند... اینها آمدند اول غروب خانه کاشانی. یک سرهنگی بود از شهربانی آمد و دست کاشانی را ماچ کرد و گفت این امانتهای خود را تحویل بگیرید.»(4)
اوایل زمامداری رزم آرا جمعی از فدائیان اسلام فردی بهایی بنام دکتر برجیس را که در پوشش طبابت به عفت مسلمین تعرض می کرد به قتل رساندند و خود را به مأمورین انتظامی معرفی کردند. نواب صفوی درجلسه محاکمه آنان حاضر شد و پس از اطلاع از حضور وی در دادگاه و با وجود اقدامات امنیتی شدیدی که برای دستگیری او به عمل آوردند به راحتی از دادگاه خارج شد. حین رفتن یاران شهید نواب برای حفاظت جان رهبرشان از وی می خواستند قدری سریعتر حرکت کند ولی او می گفت:
«من برای نجات از زندان و یا خطر، تن به ذلت و فرار نمی دهم.»
پس از این واقعه رزم آرا نخست وزیر به وسیله یکی از وکلای
دادگستری به نام نواب صفوی پیغام داد:
«من حاضرم تمام پرونده های موجود شما را در دادگستری و ارتش و شهربانی از بین ببرم و هر مطلبی باشد اجرا کنم و در عوض دستور دهید که فدائیان اسلام با حکومت من مبارزه نکنند».
ولی نواب صفوی پاسخ داد:
«پرونده هایی که نام برده اید، از نظر من هیچ ارزشی ندارند و من برای آنها مختصر هراسی در دل ندارم، ولی پرونده های جنایات هیئت حاکمه روزبه روز در نزد من کاملتر شده و هر روز که پرونده هر یک تکمیل تر گردد و در پیشگاه شرع حکم محکومیت صادر شود من حکم او را اجرا خواهم کرد و دستگاه کوچکتر از آن است که حکم برائت مرا صادر کند. شما بایستی کاری کنید که من شما را تبرئه کنم و چاره ای جز بازگشت از راه خود ندارید.»(5)

استیضاح دولت رزم آرا
 

کمیسیون نفت در دولت منصورالملک و با طرح و نقشه وی ایجاد شد. ولی اولین جلسه کمیسیون مقارن با آخرین روز عمر دولت او بود. در نخستین جلسه (5 تیرماه 1329) دکتر مصدق به عنوان رئیس کمیسیون نفت انتخاب شد. جواد گنجه ای و سید علی بهبهانی به عنوان نایبان رئیس، دکتر علوی و قشقایی به عنوان منشی و سید حسین مکی به عنوان مخبر کمیسیون انتخاب شدند.(6) همچنین در این جلسه تصمیماتی در خصوص دعوت دکتر پیرنیا معاون وزیر دارایی برای حضور در جلسه بعد و گرفتن اسناد نفت وزارت دارایی اخذ شد.
جلسه بعد دکتر پیرنیا بدون اسناد در جلسه حاضر شد و این سرآغاز عدم همکاری دولت با کمیسیون بود. از سویی نیز روند کند کمیسیون به همراه بی اعتنایی دولت، مرگ زودرس کمیسیون را به ذهن متبادر می نمود. ولی در جلسه سوم (27 شهریور) حائری زاده برای نخستین بار و به عنوان اولین فرد ندای ملی شدن نفت را در فضای کمیسیون سر داد و در جلسه بعدی برآن تأکید کرد و بدین ترتیب جانی تازه در کالبد کمیسیون دمیده شد. این در حالی بود که اعضای کمیسیون حتی دکتر مصدق از کافی یا ناکافی بودن قرارداد الحاقی سخن می گفتند.
روند عدم همکاری دولت با کمیسیون همچنان ادامه داشت. کمیسیون (نفت) طی نامه ای به دولت اخطار کرد که ظرف سه روز پرونده های نفت را به کمیسیون بفرستد و ظرف 10 روز در خصوص قرارداد اظهارنظر کند، در غیر این صورت دولت استیضاح خواهد شد.
پرونده ها ارسال شد ولی دولت همچنان از اظهارنظر استنکاف می ورزید. این مشی دولت اعضای کمیسیون را به واکنش واداشت. آنان در 20 مهر 1329 دولت را به دلیل اظهارنظر نکردن راجع قرارداد الحاقی استیضاح کردند.
روز 27 مهر نخست وزیر برای پاسخ به استیضاح در مجلس حاضر شد و طی نطقی که بعدها معلوم شد شرکت نفت برای او تهیه کرده است، ضمن توضیحاتی به انتقاد از استیضاح پرداخت و اظهار داشت:
«وقتی دولتی پرونده امر را تسلیم کمیسیون و نماینده خود را معرفی کرده قطعاً موافق بوده... دولت وظایف قانونی خود را انجام داده و به انتظار گزارش کمیسیون و مجلس است.»(7)
پس از رزم آرا چند تن از اعضای جبهه ملی از جمله مکی و حائری زاده به انتقاد از نخست وزیر پرداختند. در خاتمه رهبر جبهه ملی به حمایت از همفکران خود که اقلیت بودند پرداخت و گفت:
«اقلیت در هر پارلمانی ضرورت دارد اگر در هر پارلمانی اقلیت نباشد ترقی و تکامل در آن وجود ندارد باید اقلیت در مجلس باشد و از نظریات دولتها انتقاد بکند. برای اینکه دولتها خط مستقیم را رها نکنند و از خط صلاح و فلاح منحرف نشوند.»(8)
مجلس پس از استماع نظر اعضای جبهه ملی با اکثریت آرا به استیضاح رأی سکوت داد.

مصدق مخالف ملی شدن نفت
 

کمیسیون مخصوص نفت سرگرم بحث و بررسی پیرامون قرارداد الحاقی بودند که یکی از اعضا پیشنهاد کرد برای کسب توضیحات بیشتر نخست وزیر به کمیسیون دعوت شود. این نظر مورد موافقت واقع شد. در جلسه پانزدهم (13 آبان 1329) سپهبد رزم آرا در کمیسیون حضور یافت و به طرح نظرات خود پرداخت. او تلویحاً اعلام کرد که مدافع قرارداد الحاقی است و از اعضای کمیسیون خواست به نحو مسالمت جویانه قضیه نفت را خاتمه دهند. سید حسین مکی نخست وزیر را مورد عتاب قرار داد و گفت: «نفت
باید ملی بشود»(9) ولی در جلسه ای دیگر دکتر مصدق بر پیشنهاد ملی شدن تردید وارد کرد و گفت: «جناب آقای حائری که فرمودند باید ملی بشود باید دید این عملی هست یا نیست.»(10)
در این ایام (آبان ماه) آیت الله کاشانی به همراه برخی سران جبهه ملی در منزل سید محمود نریمان جلسه ای تشکیل دادند(11) مذاکراتی پیرامون نفت به عمل آمد. حائری زاده پیشنهاد کرد اکتشاف و استخراج نفت ملی شود ولی برای حمل و نقل و تصفیه و فروش آن شرکتی که بیش از 51 درصد آن متعلق به ایران و 49 درصد به کشورهایی که تاکنون خریدار نفت ایران بوده اند باشد، تشکیل گردد مشروط بر اینکه هیچ کشوری بیش از 10 درصد سهام نداشته باشد.
در برابر این پیشنهاد، آیت الله کاشانی، مکی، دکتر فاطمی، آزاد و سید محمود نریمان عقیده داشتند که نفت باید صد در صد و به طور کامل ملی بشود یعنی کلیه عملیات اعم از اکتشاف و استخراج و تصفیه و بهره برداری در دست دولت ایران باشد.(12)
سید حسین مکی این پیشنهاد پنج نفره را اینگونه به رشته تحریر درآورد:
«به نام سعادت ملت ایران و به منظور کمک به تأمین صلح جهانی امضا کنندگان ذیل پیشنهاد می نماییم که صنعت نفت ایران در تمام مناطق بدون استثناء، ملی اعلام شود. یعنی تمام عملیات اکتشاف و استخراج و بهره برداری در دست دولت قرار گیرد.»(13)
آیت الله کاشانی، مکی، دکتر فاطمی، آزاد و نریمان بدون کمترین بحثی این طرح را امضا کردند ولی دکتر مصدق از امضای آن امتناع ورزید. مکی شرح مخالفت دکتر مصدق با ملی شدن نفت را اینگونه تشریح می کند:
«دکتر مصدق اظهار می کرد که پیشنهاد ملی شدن پیشرفت نخواهد کرد و اکثریت مجلس به آن رأی نخواهند داد، اگر قرارداد دارسی از لحاظ مدت ملاک عمل قرار گیرد چون از مدت آن چیزی باقی نمانده و نسبت به قیمت هم روی پنجاه - پنجاه توافق بشود پیشرفت خواهد کرد زیرا در کمیسیون مخصوص نفت هم طرفدارانی مانند سرتیپ زاده و دیگران دارد در مجلس هم به تصویب خواهد رسید.
از دکتر مصدق سؤال شد که می گویید چنین پیشنهادی از طرف فراکسیون وطن داده شود؟ در پاسخ گفت خیر اگر از طرف نمایندگان اکثریت چنین پیشنهادی داده شود موافقت یا سکوت بکنیم.
سایر حضار هم قلباً با پیشنهاد ملی شدن موافق بودند ولی (مانند کاشانی و نریمان و آزاد و فاطمی و من) حرارتی به خرج نمی دادند.
بالاخره به دکتر مصدق گفتم ما اقلیت مجلس هستیم و مخالف دولت اگر پیشنهاد بکنیم 99 درصد متعلق به ایران و یک درصد آن متعلق به شرکت نفت باشد خواهند گفت که این پیشنهاد به نفع انگلیسیها و خواست آنها بوده و ما از انگلیسیها الهام گرفته ایم.ما
باید بگوییم ملی شدن و لاغیر. اگر اکثریت تصویب نکرد تخم آن کاشته شده روزی ثمر خواهد داد و ما جز این نباید زیربار پیشنهاد دیگری برویم. همگی حضار تأیید کردند که باید صد در صد ملی بشود و قبول کردند پیشنهادی که به خط من تهیه شده بود امضا نمایند. آخرین نفر هم دکتر مصدق امضاء نمود.»(14)
مطلب فوق را حائری زاده نیز تأیید نموده و در جلسه مجلس مورخ 29 اردیبهشت 1332 یعنی اوج قدرت دکتر مصدق در مجلس و با حضور سران جبهه ملی اظهار نمود:
«... نظرم هست اولین مجلسی که این مطلب [راجع ملی شدن نفت] به روی کاغذ آمد در منزل آقای نریمان بود با حضور حضرت آیت الله کاشانی و سایر رفقایی که در آن موقع با ما رفیق بودند در این موضوع. طرح ملی شدن مطرح شد و روی کاغذ آمد. جناب دکتر [مصدق] این را محتاج مطالعه دانستند که موافقت کنند، و بعد ازچندی ایشان هم موافق شدند ولی در آن جلسه موافقت نکردند.»(15)
حائری زاده این سخنان را در حضور سران جبهه ملی - همان افرادی که سال 1329 در جلسه منزل نریمان حضور داشتند - ایراد نمود و آنان تکذیبیه ای مبنی بر رد این اظهارات ایراد ننمودند و این خود، دلیل برصحت سخنان مکی و حائری زاده می باشد... .
دکتر انور خامه ای نیز در تأیید مخالفت دکتر مصدق با ملی شدن نفت می گوید:
«... در آن هنگام جبهه [ملی] نظر مشخصی درباره مسأله نفت نداشت. تمام اعضای جبهه طرفدار قرارداد الحاقی بودند. اما درباره اینکه چه چیزی باید جانشین آن شود روی هم رفته سه نظر
مختلف وجود داشت یک نظر طرفدار ادامه امتیاز با شرایط بهترمن جمله تنصیف منابع بود و دکتر بقایی و بعضی دیگر [مانند دکتر مصدق] از این نظر دفاع می کردند. عده ای دیگر مانند دکتر شایگان و نریمان خواهان الغاء امتیاز بودند بدون آنکه برای بعد از آن برنامه مشخصی داشته باشد. دسته سوم که دکتر فاطمی و مکی در رأس آن بودند هوادار ملی کردن صنعت نفت بودند.»(16)
دکترمصدق پس از پذیرش اصل ملی شدن نفت نامه ای در تاریخ 4 آذر 1329 به کمیسیون نفت نوشت و درآن عیناً متن تهیه شده توسط مکی در خصوص ملی شدن نفت را به عنوان پیشنهاد نمایندگان جبهه ملی عضو کمیسیون مطرح نمود. اعضای کمیسیون پس از ساعتی مذاکره پیشنهاد مذکور را رد کرده و به جای آن اظهار نمودند: «قرارداد الحاقی ساعد - گس برای استیفای حقوق ایران کافی نیست لذا مخالفت خود را با آن اعلام می داریم.»
آخرین جلسه 8 آذر، دور اول مذاکرات کمیسیون نفت به اتمام رسید و مکی مخبر کمیسیون گزارش کار کمیسیون و نظر نهایی آن را در 19 آذر 29 به مجلس ارائه نمود.
تصمیم کمیسیون نفت مبنی بر رد قرارداد الحاقی با استقبال مردم مواجه شده و دکتر مصدق طی پیامی به تشریح عملکرد استعمار انگلیس پرداخت.

پی‌نوشت‌ها:
 

1. -مذاکرات مجلس شورای ملی، دوره شانزدهم، جلسه 46، پنج شنبه 22 تیر 1329.
2. -مذاکرات مجلس شورای ملی، دوره شانزدهم، جلسه 48، سه شنبه 27 تیر 1329.
3. -خسروشاهی، سید هادی، فدائیان اسلام، ص 105.
4. -ناگفته ها، خاطرات شهید حاج مهدی عراقی، صص 4 – 63.
5. -خسروشاهی، سید هادی، فدائیان اسلام، ص 110.
6. -دکتر مصدق با آنکه رئیس کمیسیون نفت بود ولی جلسات را اداره نمی کرد او اداره جلسات را به نایبان خود می سپرد.
7. -مذاکرات مجلس شورای ملی، دوره شانزدهم، جلسه 73، پنج شنبه 27 مهر 1329.
8. -همان.
9. -مکی، حسین، کتاب سیاه جلد 1، ص 242.
10. -همان، ص 343.
11. -اعضای جبهه ملی در این جلسات عبارت بودند از: سید ابوالحسن حائری زاده، سید محمود نریمان، سید حسین مکی، دکتر سید علی شایگان، اللهیار صالح، عبدالقدیر آزاد، دکتر سید حسین فاطمی، دکتر مظفر بقائی و دکتر محمد مصدق.
12. -دکتر مصدق در کتاب خاطرات و تألمات صص 30 – 229، دکتر فاطمی را مبتکرطرح ملی شدن نفت معرفی نموده است. به طوری که ملاحظه شد تا این زمان توسط آیت الله کاشانی، غلامحسین رحیمیان، مکی و حائری زاده بارها پیشنهاد ملی شدن نفت مطرح گردیده است لذا سخن دکتر مصدق وجهی از اعتبار ندارد لکن می توان اینگونه فرض کرد که ممکن است در جلسه «منزل نریمان» اولین کسی که در خصوص ملی شدن نفت با دکتر مصدق صحبت کرده، دکتر فاطمی بوده باشد.
13. -مکی، حسین، کتاب سیاه، جلد 2، انتشارات امیرکبیر، چاپ سوم 1364، ص 135.
14. -همان، ص 138.
15. -مذاکرات مجلس شورای ملی، دوره هفدهم، جلسه 78، 29 اردیبهشت 1331.
16. -خامه ای، انور، از انشعاب تا کودتا، انتشارات هفته، چاپ اول 1363،ص 266.
 

منبع: نیمه پنهان (جلد21) /منصورمهدوی ،تهران انتشارات کیهان ، چاپ چهارم،1387.

 

http://rasekhoon.net/article/show/202622/%D8%B3%D8%AF-%D8%AF%D9%88%D9%85-%D8%AF%D8%B1-%D9%85%D9%82%D8%A7%D8%A8%D9%84-%D9%85%D9%84%D9%8A-%D8%B4%D8%AF%D9%86-%D9%86%D9%81%D8%AA/

پنج شنبه 31/5/1392 - 22:21
تاریخ
نقش‌ عالمان‌ و مراجع‌ شیعه‌ در ملی‌ كردن‌ نفت‌
نقش‌ عالمان‌ و مراجع‌ شیعه‌ در ملی‌ كردن‌ نفت‌

25 اسفند 1386

چکیده: آیت‌اللّه‌ قمی‌ رهبری‌ آیت‌اللّه‌ كاشانی‌ را در فتوای خود مورد تأیید و آن‌ را ملاك‌ حقانیت‌ لزوم‌ ملی‌ شدن‌ نفت‌ اعلام‌ نمود و نوشت‌ «با توجه‌ به‌ این‌كه‌ مثل‌ حضرت‌ آیت‌اللّه‌ آقای‌ حاج‌ ابوالقاسم‌ كاشانی‌ دام‌ ظله‌ كه‌ از اول‌ عمر و زندگانی‌ خود اشتغال‌ به‌ اصلاح‌ امور مسلمین‌ و خیرخواهی‌ مردم‌ و مبارزه‌ با دشمنان‌ دین‌ و دنیای‌ مسلمین‌ بوده‌اند و در مقام‌ دفاع‌ از حقوق‌ حقه‌ی‌ ایرانیان‌ از هیچ‌ گونه‌ فداكاری‌ و مبارزه‌ دریغ‌ ننموده‌اند و با اطلاع‌ كاملی‌ كه‌ از سیاست‌ دارند و در رأس‌ این‌ نهضت‌ مقدس‌ قرار گرفته‌اند و با كمال‌ جدیت‌، امر و قیام‌ می‌فرمایند بر ملی‌ شدن‌ صنعت‌ نفت‌ در سراسر كشور، راهی‌ برای‌ شبهه‌ باقی‌ نماند. بنابراین‌ بر تمام‌ مسلمین‌ و هموطنان‌ عزیز حتم‌ و لازم‌ است‌ كه‌ نهایت‌ سعی‌ و كوشش‌ را مبذول‌ دارند تا گریبان‌ خود را از چنگال‌ جابرانه‌ی‌ اجانب‌ خلاص‌ و سعادت‌ را نصیب‌ خود نمایند.»
یكی‌ از خصائص‌ نهضت‌ها و انقلاب‌های‌ ایران‌ چند شهری‌ بودن‌ آن‌ است‌ و این‌ به‌ دلیل‌ پیوستگی‌ روحانیت‌ شیعه‌ به‌ یكدیگر و داشتن‌ آرمان‌های‌ مشترك‌ آنها و تبعیت‌ از مركزیت‌ یعنی‌ مرجعیت‌ و حضور روحانیت‌ با نفوذ در سرتاسر ایران‌ است‌.
نهضت‌ ملی‌ شدن‌ صنعت‌ نفت‌ در بسیاری‌ از شهرهای‌ ایران‌ موجب‌ جنبش‌ مردم‌ به‌ رهبری‌ روحانیت‌ گردید. روحانیون‌ بزرگ‌ ایران‌ برای‌ ملی‌ شدن‌ صنعت‌ نفت‌ دست‌ به‌ مبارزه‌ زدند و مردم‌ را برای‌ پیروزی‌ بسیج‌ كردند.
آیت‌اللّه‌ بروجردی‌ كه‌ اعلم‌ علمای‌ آن‌ زمان‌ بود و در دی‌ ماه‌ سال‌ 1323 به‌ قم‌ آمده‌ بود، همّ خود را مصروف‌ سروسامان‌ بخشیدن‌ به‌ حوزه‌ی‌ زخم‌خورده‌ی‌ قم‌ داشتند و كمتر وارد مسایل‌ سیاسی‌ می‌شدند؛ اما در مسئله‌ی‌ نفت‌ به‌ روایت‌ آیت‌اللّه‌ سلطانی‌ ، می‌فرمودند: «البته‌ روحانیت‌ به‌ هیچ‌ وجه‌ نباید با این‌ حركت‌ مخالفت‌ كند. اگر با این‌ حركت‌ مردمی‌ مخالفت‌ كند و این‌ حركت‌ ناكام‌ بماند، در تاریخ‌ ایران‌ ضبط‌ می‌شود كه‌ روحانیت‌ سبب‌ این‌ كار شد؛ لذا به‌ آقای‌ بهبهانی‌ و علمای‌ تهران‌ نوشتم‌ كه‌ مخالفت‌ نكنند.»
آیت‌اللّه‌ واعظ‌زاده‌ خراسانی‌ نقل‌ می‌كند كه‌ « آیت‌اللّه‌ بروجردی‌ به‌ خاطر آن‌ روح‌ انقلابی‌ كه‌ داشت‌ از نهضت‌ ملی‌ نفت‌» حمایت‌ می‌كرد.
گرچه‌ حمایت‌ آیت‌اللّه‌ بروجردی‌ جنبه‌ی‌ اثباتی‌ كمتری‌ داشت‌ و در جایی‌ اطلاعیه‌ یا فتوایی‌ صادر نكرد، اما مخالفت‌ نكردن‌ وی‌ و تأییدهای‌ ضمنی‌ او می‌توانست‌ كمك‌ بزرگی‌ به‌ رهبران‌ نهضت‌ باشد.
به‌ دنبال‌ طرح‌ ملی‌ شدن‌ صنعت‌ نفت‌ مراجع‌ دیگر و عالمان‌ وقت‌ مانند « آیت‌الله‌ العظمی‌ خوانساری‌ ، آیت‌اللّه‌ بهاءالدین‌ محلاتی‌ (در شیراز)، آیت‌اللّه‌ شاهرودی‌ ، حجة‌الاسلام‌ سیدمحمود روحانی‌ قمی‌ و عده‌ای‌ دیگر از علما و مراجع‌ تقلید با صدور فتاوای‌ خود ضمن‌ تجلیل‌ از آیت‌اللّه‌ كاشانی‌ ، نظر ایشان‌ را در مورد ملی‌ شدن‌ صنعت‌ نفت‌ قویاً مورد تأیید قرار دادند.»
آیت‌اللّه‌ محمدتقی‌ خوانساری‌ كه‌ از مراجع‌ ثلاث‌ قم‌ بودند، در فتوایی‌ اعلام‌ نمودند «اگر از پیغمبر(ص‌) بپرسند كه‌ یك‌ منبع‌ مهم‌ و فوق‌العاده‌ی‌ ثروت‌ «طلای‌ سیاه‌» و عایدات‌ بی‌پایانی‌ كه‌ هر روز میلیون‌ها تومان‌ از آن‌ منبع‌ خداداد، حقوق‌ حقه‌ی‌ این‌ ملت‌ را به‌ رایگان‌ در طبق‌ اخلاص‌ گذارده‌ و تقدیم‌ اجنبی‌ شود و مملكتی‌ كه‌ از 15 میلیون‌، 14 میلیون‌ آنها فاقد وسائل‌ زندگی‌ هستند و هرروزه‌ دچار مخاطرات‌ مختلفه‌ و مبتلای‌ به‌ موت‌ اصغر و اسود شوند، نه‌ معاش‌ و نه‌ لباس‌، نه‌ زندگی‌ داشته‌ باشند و از این‌ منبع‌ عظیم‌ استفاده‌ و بهره‌ی‌ قابلی‌ نبرند، چه‌ صورت‌ دارد؟... ] حضرت‌ [ نسبت‌ به‌ ما كه‌ دارایی‌ و اهتمام‌ خود را صرف‌ بنده‌ كردن‌ آزادگان‌ می‌كنیم‌ چه‌ خواهند فرمود؟
... مسلط‌ نمودن‌ اجنبی‌ بر نفت‌ كه‌ مایه‌ی‌ حیات‌ این‌ ملت‌ است‌، غیر از خفّت‌ عقل‌ و بی‌علاقگی‌ به‌ جامعه‌ و عدم‌ توجه‌ به‌ مقررات‌ و وظایف‌ دینی‌ و ضعف‌ ادراك‌ و عدم‌ رعایت‌ مصالح‌ و مفاسد جامعه‌ چیز دیگری‌ نبوده‌ و نیست‌.» آیت‌اللّه‌ خوانساری‌ در پایان‌ افتاء خود آیت‌اللّه‌ كاشانی‌ را ملاك‌ قرار دادند و افزودند «خصوصاً با این‌كه‌ مثل‌ حضرت‌ مستطاب‌ آیت‌اللّه‌ كاشانی‌ دامت‌ بركاته‌ كه‌ مجتهدی‌ عادل‌ و باشهامت‌ و دلسوز و فداكار برای‌ مصالح‌ دین‌ و دنیای‌ مردم‌، با این‌ همه‌ جدیت‌ ترغیب‌ و تحریص‌ و مردم‌ را بیدار می‌كند، دیگر مجال‌ عذری‌ برای‌ كسی‌ نمی‌ماند».
آیت‌اللّه‌ محلاتی‌ ، عالم‌ و مرجع‌ مردم‌ شیراز، نیز در اعلامیه‌ی‌ خود كلیه‌ی‌ قراردادهایی‌ را كه‌ دولت‌های‌ غیرمشروع‌ امضا كرده‌اند باطل‌ اعلام‌ كرد و نوشت‌: «قراردادهای‌ تحمیلی‌ سابق‌ بین‌ كشور ایران‌ و كمپانی‌ نفت‌ چون‌ علاوه‌ بر این‌كه‌ به‌دست‌ حكومت‌های‌ جابره‌ كه‌ شرعاً و واقعاً ولایتی‌ بر اهالی‌ مسلمانان‌ و ملت‌ مظلوم‌ این‌ كشور نداشته‌اند، به‌ ضرر فاحش‌ و برخلاف‌ مصلحت‌ مسلمانان‌ بوده‌، لغو و بی‌اثر است‌. و اكنون‌ هم‌ تهیه‌ی‌ وسائل‌ برای‌ كوتاه‌ كردن‌ دست‌ اجانب‌ از سوء مداخله‌ در كار مسلمین‌ و اعاده‌ی‌ عظمت‌ و استقلال‌ تام‌ كشور اسلامی‌ ایران‌ عزیز از اهم‌ تكالیف‌ هر مسلمانی‌ است‌.» آیت‌اللّه‌ محلاتی‌ در پایان‌ اعلامیه‌ی‌ خود در حمایت‌ و تأیید آیت‌اللّه‌ كاشانی‌ نوشت‌: «البته‌ آقای‌ آیت‌اللّه‌ كاشانی‌ دامت‌ بركاته‌ نظر به‌ همین‌ مقدمات‌ معروضه‌ ابقای‌ معادن‌ نفت‌ در دست‌ شركت‌ اجنبی‌ مخالف‌ نظرشان‌ است‌ و به‌ همین‌ دلیل‌ كه‌ عرض‌ شد ملی‌ شدن‌ آن‌ را لازم‌ می‌دانند. بنابراین‌ همكاری‌ و مساعدت‌ با حضرت‌ معظم‌له‌ در این‌ مقصود شریف‌ و هدف‌ حیاتی‌ فریضه‌ و ذمّه‌ هر مسلمانی‌ است‌.»
آیت‌اللّه‌ حاج‌ شیخ‌ عباسعلی‌ شاهرودی‌ در اطلاعیه‌ای‌ اعلام‌ كرد «جای‌ هیچ‌ گونه‌ تردیدی‌ نیست‌ كه‌ كوتاه‌ كردن‌ دست‌ اجانب‌ از كشور و مسلمین‌ و ملی‌ نمودن‌ صنعت‌ نفت‌ در سراسر كشور بر هر مسلمانی‌ لازم‌ و واجب‌ است‌.» وی‌ در حمایت‌ و تأیید آیت‌اللّه‌ كاشانی‌ افزود «خصوصاً كه‌ مثل‌ حضرت‌ آیت‌اللّه‌العظمی‌ آقای‌ كاشانی‌ دامت‌ بركاته‌ العالی‌ در رأس‌ این‌ نهضت‌ مقدس‌ بوده‌ و تمام‌ اوقات‌ شریف‌ خود را مصروف‌ در رفع‌ ظلم‌ و جور و تأمین‌ آسایش‌ مسلمین‌ می‌فرمایند... بر مسلمان‌ها لازم‌ است‌ از وجود محترم‌ امثال‌ ایشان‌ تبعیت‌ و قدردانی‌ نمایند و روی‌ موازین‌ شرع‌ و دین‌ مقدس‌ اسلام‌ برای‌ مسلمین‌ در اقدام‌ بر (ملی‌ شدن‌ صنعت‌ نفت‌ در سراسر كشور) جای‌ هیچگونه‌ شبهه‌ و تردیدی‌ نیست‌.»
از سویی‌ دیگر، آیت‌اللّه‌ سیدحسن‌ چهارسوقی‌ ، از علمای‌ پرطرفدار اصفهان‌ ، در جواب‌ استفتای‌ عده‌ای‌ از مردم‌، بقای‌ شركت‌ نفت‌ را از موارد سلطه‌ی‌ كفار بر مؤمنین‌ شمردند و فرمودند: «حرمت‌ تسلیط‌ اجانب‌ و كفار بر مسلمین‌ و اموال‌ و نفوس‌ و اعراض‌ و نوامیس‌ آنها از بدیهیات‌ و مسلمات‌ و جای‌ هیچ‌ شبهه‌ و تردید نیست‌ ولن‌ یجعل‌ الله للكافرین‌ علی‌ المومنین‌ سبیلاً». سپس‌ در مورد لزوم‌ مبارزه‌ی‌ عمومی‌ افزود: «و فرقی‌ نیست‌ در این‌ جهت‌ بین‌ دولت‌ و ملت‌. همه‌ در نفع‌ و ضرر شركت‌ دارند، بلكه‌ بر دولت‌ بیشتر لازم‌ است‌ جدّیت‌ و اهتمام‌ در قطع‌ ید اجانب‌ و بیگانگان‌.» آیت‌اللّه‌ چهارسوقی‌ در لزوم‌ اطاعت‌ از آیت‌اللّه‌ كاشانی‌ اضافه‌ كرد: «در این‌ موضوع‌ پیروی‌ از حكم‌ مطاع‌ و فرمایش‌ متبع‌ حضرت‌ آیت‌اللّه‌ كاشانی‌ دامت‌ بركاته‌ لازم‌ است‌.»
آیت‌اللّه‌ حاج‌ شیخ‌ باقر رسولی‌ عالم‌ و پیشوای‌ مردم‌ گیلان‌ نیز در پاسخ‌ استفتای‌ عده‌ای‌ از مؤمنان‌ اعلام‌ كرد: «لزوم‌ استرداد حقوق‌ مغصوبه‌ از ستمكاران‌ ضروری‌ و مُجْمعٌ علیه‌ جمیع‌ دیانات‌ و ا قوام‌ و ملل‌ مختلفه‌ می‌باشد... بنابراین‌ پیروی‌ و همكاری‌ با حضرت‌ آیت‌اللّه‌ كاشانی‌ مدظله‌ و جبهه‌ی‌ ملی‌ ادام‌الله بقائهم‌ و هر سازمانی‌ كه‌ بر علیه‌ ستمكاران‌ تأسیس‌ شده‌، لازم‌ و متحتم‌ است‌.»
آیت‌اللّه‌ حاج‌ سیدمحمود روحانی‌ قمی‌ از علمای‌ بزرگ‌ و فقهای‌ بنام‌ قم‌ در فتوایی‌ اعلام‌ نمود و نوشت‌: «نفت‌ و معادن‌ آن‌ ملك‌ مسلمین‌ و مال‌ ایرانیان‌ است‌ و منافع‌ او را اجانب‌ می‌برد و چندین‌ میلیون‌ جمعیت‌ از زن‌ و بچه‌ ایرانی‌ دچار بدبختی‌ و بیچارگی‌ است‌ كه‌ در نتیجه‌ هموطنان‌ ما دچار فساد اخلاق‌ و اختلافات‌ مسلكی‌ كه‌ عالم‌ بشریت‌ را تهدید می‌نماید، شده‌اند و اگر منافع‌ منابع‌ این‌ مملكت‌ عاید ملت‌ شود، تمام‌ بدبختی‌ها و پریشانی‌ها مرتفع‌ خواهد شد... و این‌ حكم‌ روی‌ موازین‌ شرع‌ و از ضروریات‌ دین‌ است‌ و مطابق‌ نص‌ آیه‌ی‌ مباركه‌ «لن‌ یجعل‌الله للكافرین‌ علی‌ المؤمنین‌» واضح‌ و مبرهن‌ است‌.»
آیت‌اللّه‌ قمی‌ رهبری‌ آیت‌اللّه‌ كاشانی‌ را در این‌ فتوا مورد تأیید و آن‌ را ملاك‌ حقانیت‌ لزوم‌ ملی‌ شدن‌ نفت‌ اعلام‌ نمود و نوشت‌ «با توجه‌ به‌ این‌كه‌ مثل‌ حضرت‌ آیت‌اللّه‌ آقای‌ حاج‌ ابوالقاسم‌ كاشانی‌ دام‌ ظله‌ كه‌ از اول‌ عمر و زندگانی‌ خود اشتغال‌ به‌ اصلاح‌ امور مسلمین‌ و خیرخواهی‌ مردم‌ و مبارزه‌ با دشمنان‌ دین‌ و دنیای‌ مسلمین‌ بوده‌اند و در مقام‌ دفاع‌ از حقوق‌ حقه‌ی‌ ایرانیان‌ از هیچ‌ گونه‌ فداكاری‌ و مبارزه‌ دریغ‌ ننموده‌اند و با اطلاع‌ كاملی‌ كه‌ از سیاست‌ دارند و در رأس‌ این‌ نهضت‌ مقدس‌ قرار گرفته‌اند و با كمال‌ جدیت‌، امر و قیام‌ می‌فرمایند بر ملی‌ شدن‌ صنعت‌ نفت‌ در سراسر كشور، راهی‌ برای‌ شبهه‌ باقی‌ نماند. بنابراین‌ بر تمام‌ مسلمین‌ و هموطنان‌ عزیز حتم‌ و لازم‌ است‌ كه‌ نهایت‌ سعی‌ و كوشش‌ را مبذول‌ دارند تا گریبان‌ خود را از چنگال‌ جابرانه‌ی‌ اجانب‌ خلاص‌ و سعادت‌ را نصیب‌ خود نمایند.»
همچنین‌ آیت‌اللّه‌ حاج‌ شیخ‌ محمدرضا كلباسی‌ از علمای‌ بزرگ‌ مشهد نیز در پاسخ‌ به‌ استفتایی‌ در مورد ملی‌ شدن‌ نفت‌ نوشت‌: «... طلب‌ حق‌ و گرفتن‌ آن‌ از وظایف‌ اولیه‌ی‌ هر مسلمانی‌ است‌... تردیدی‌ ندارم‌ كه‌ معادن‌ نفت‌ ایران‌ حق‌ اولیه‌ی‌ ایرانیان‌ است‌... اعتراف‌ می‌كنم‌ كه‌ زبونی‌ و سستی‌ خودمان‌ باعث‌ شده‌ كه‌ این‌ ثروت‌ هنگفت‌ ملی‌ سال‌ها به‌ رایگان‌ در اختیار دیگران‌ باشد و غاصبانه‌ حق‌ مشروع‌ ما را تاراج‌ نمایند...
امروز بر فرد فرد مسلمانان‌ لازم‌ است‌ كه‌ از موقعیت‌ استفاده‌ و نسبت‌ به‌ استیفای‌ حقوق‌ حقه‌ خود از شركت‌ نفت‌ و ملی‌ شدن‌ آن‌ مجاهدت‌، و مساعی‌ جمیله‌ی‌ حضرت‌ آیت‌اللّه‌ كاشانی‌ را پشتیبانی‌ نمایند.»
همچنین‌ حجج‌ اسلام‌ آقای‌ حاج‌ سید حسین‌ خادمی‌ و حاج‌ شیخ‌ مرتضی‌ مدرسی‌ اردكانی‌ از اصفهان‌ و حاج‌ سید مصطفی‌ سیدالعراقین‌ و آیت‌اللّه‌ حاج‌ شیخ‌ مهدی‌ نجفی‌ نیز در حمایت‌ از ملی‌ شدن‌ نفت‌ اعلامیه‌هایی‌ صادر كردند.
فتوای‌ آیت‌الله‌ حاج‌ سیدمحمود روحانی‌ در مورد وجوب‌ ملی‌ شدن‌ صنعت‌ نفت‌
آیت‌اللّه‌ فقیه‌ سبزواری‌ از علمای‌ مشهد نیز فتوایی‌ دایر بر لزوم‌ خلع‌ ید از شركت‌ نفت‌ صادر كرد.
علما، رهبری‌ آیت‌اللّه‌ كاشانی‌ را در جنبش‌ ملی‌ كردن‌ صنعت‌ نفت‌ پذیرفته‌ و از مردم‌ می‌خواستند كه‌ از معظم‌له‌ پیروی‌ و اطاعت‌ و كمك‌ و همكاری‌ نمایند. بدیهی‌ است‌ این‌ عالمان‌ كه‌ هر كدام‌ در حوزه‌ی‌ خود دارای‌ نفوذی‌ بوده‌اند، تأثیر وافری‌ در بسیج‌ عمومی‌ و مردمی‌ كردن‌ مبارزه‌ برای‌ ملی‌ كردن‌ نفت‌ داشته‌اند.
منبع:www.irdc.ir


http://rasekhoon.net/article/show/123260/نقش‌-عالمان‌-و-مراجع‌-شیعه‌-در-ملی‌-کردن‌-نفت‌/
پنج شنبه 31/5/1392 - 22:21
مورد توجه ترین های هفته اخیر
فعالترین ها در ماه گذشته
(0)فعالان 24 ساعت گذشته