پس از انتشار خبر نخست وزیری رزم آرا گروههایی از بازار، دانشگاه و
روحانیون به زعامت نواب صفوی با سردادن شعار از منزل آیت الله کاشانی به سوی میدان
بهارستان رفته و در آنجا خیمه مخالفت زدند.
روز ششم تیرماه 1329 دکتر مصدق و
اعلامیه های جبهه ملی و آیت الله کاشانی را که در مخالفت با حکومت سپهبد رزم آرا
صادر شده بود قرائت نمود:
«اعلامیه جبهه ملی
جبهه ملی ایران به ملت ایران
اعلام خطر می کند و لازم می داند علل و جهاتی را که موجب روی کارآمدن کابینه جدید
شده به اطلاع افکار عمومی جهان برساند.
نمایندگان جبهه ملی در مجلس و همچنین در
مطبوعات ما از دو سه هفته به این طرف اطلاعاتی را که در زمینه ایجاد یک
حکومت
«شبه کودتا» داشته اند بدون پروا بازگو کرده و چیزی از ابراز این حقایق مسلم
فروگذار ننموده اند. وضع حاضر حکومت و صحنه سازیهایی که پس پرده صورت می گرفت نشان
می داد که یک تشنج مصنوعی و یک بحران ساختگی در تمام شئون به منظور حقوق اساسی مردم
در حال تکوین است و کشور ما یک بار دیگر پس از یک ربع قرن که طعم تلخ دیکتاتوری را
چشیده دوباره به استبداد و رژِیم مطلق العنانی و سلطه فردی تهدید می شود.
آن روز
فرا رسیده و مطامع بیگانگان برای پایمال کردن حقوق سیاسی و محو قانون اساسی و لگد
کردن استقلال و حق حاکمیت ملی ما دست ازآستین عوامل صدیق و خدمتگزار خود بیرون
آورده است و می خواهد زیرعنوان «حکومت قوی» خاطره های استبداد صغیر را تجدید
کند.
دولت فعلی با انجام عملیات زیر پرده که بی شباهت به یک کودتای نظامی نیست
می خواهد زمام امور را بدست بگیرد تمام پستهای حساس انتظامی را برای مرعوب کردن
افکار تحت کنترل شدید نظامی قرار داده و بدون تردید حیات رژیم پارلمانی ایران را که
خونبهای آزاد مردان و قهرمانان مشروطیت است، در مخاطره انداخته و زمینه را طوری
چیده است که چندی نخواهد گذشت ملت ما را در عزای آزادی و عدالت و در مرگ قانون و
حریت خواهد نشانید.
دولت سابق بدون استحضار مجلسین در فاصله یکی دو ساعت از میان
رفت و حکومت جدید بدون اینکه کمترین سنن پارلمانی را رعایت کند تشکیل و سازمانهای
مهم مملکتی را اشغال و آماده برای اجرای بقیه مأموریتی است که انجام آن را به عهده
گرفته است.
کسی نیست که نداند با مشکلات سیاسی و اقتصادی موجود ایران یک چنین
حمله به قانون اساسی و سنن مشروطیت جز اینکه حق حاکمیت و استقلال مملکت و آزادی ملت
را در خطراندازد،
نتیجه دیگری نخواهد داد. بیگانگان که به هواداری از این گونه
اعمال غیرقانونی برمی خیزند و افکار ملت ما را به چیزی نمی شمارند خوب می دانند چه
می کنند و کاملاًً اطلاع دارند به چه منظور حیات یک جامعه را دچار وحشت و قرین
تشویش و ناامنی می نمایند.
جبهه ملی برای وفاداری به تعهداتی که در برابر مردم
ایران دارد به منظور ایفای سوگندی که نمایندگان ما به کتاب مقدس آسمانی یاد کرده
اند و از نظر حفظ حقی که به افراد یک ملت تعلق می گیرد به جهانیان اعلام می دارد که
به هیچ وجه زیر بار تحمیل حکومتی که با تشبث به اجانب با تحمیل و اسباب چینی
بیگانگان و به رغم تمایلات عمومی روی کارآمده است، موافقت نخواهد کرد و افتخار
خواهد داشت که در راه حراست شعائر ملی و دینی و نگهداری مشروطیت و دموکراسی، جان
افراد خود را فدا کند.
ما برای مقابله با این خطری که ایران و ایرانی اکنون بدان
روبروست نیازمند به پشتیبانی تمام طبقات ملت و محتاج به مصلحت اندیشی شاهنشاه جوان
هستیم و نظر دقیق دنیای دموکرات و مترقی و زنده را به عظمت مبارزه شرافتمندانه ای
که در پیش داریم جلب می کنم.
ساعت 10 بعدازظهر، دوشنبه 5 تیرماه 1329
جبهه
ملی - دکتر مصدق
اعلامیه حضرت آیت الله کاشانی:
بسم الله خیر الاسماء له
الحمد
بنا به تجاربی که از حکومتهای مطلقه و مستبده دارم و زیان آن را برای ملک
و ملت ایران به رأی العین مشاهده کرده ام چند روز قبل پیامی توسط جناب آقای دکتر
مصدق پیشوای جبهه ملی به مجلس فرستادم [صحبت بین الاثنین نمایندگان] و در آن نظر
قطعی و بتی خود را که مبتنی بر افکار قاطعه مسلمین و مردم آزاده
ایران است در
باب مخالفت با هر قسم حکومت دیکتاتوری و استبداد بیان نمودم و بدان وسیله اولیای
امور مجلس شورای ملی را از روی کار آوردن این قبیل حکومتها بر حذر داشتم اینک مع
التأسف می بینم باز می خواهند مملکت را در چنگال دیکتاتوری بیاندازند و ملت ستمدیده
ایران را که سالها طعم تلخ دیکتاتوری را چشیده و از حکومت مطلقه هزار گونه مصیبت و
شکنجه دیده مجدداً گرفتار این بدبختی عظیم نمایند. بیچارگی ما مردم ایران است که
اولیای امور از گذشته عبرت نمی گیرند و امری را که سالها تجربه کرده و نتایج سوء آن
را دیده اند باز می خواهند تجربه کنند.
به تبعیت ازافکارعامه مسلمین ناچارم
مخالفت شدید و قطعی خود را با حکومتی که برخلاف افکارعمومی و به کمک بیگانگان و
تحریک و تشبث آنان می خواهد زمام امور را در دست بگیرد اظهار کنم و عموم مردم را
برای مقاومت در مقابل این بلای عظیم که جامعه اسلامیت و ایرانیت را به فنای عاجل
رهسپار خواهد کرد دعوت نمایم.
البته آنچه از وطن خواهی و ملت دوستی در آقایان
نمایندگان سراغ دارم به یک چنین جریانی که مخالف استقلال مملکت و موجب اضمحلال ملت
است موافقت نخواهد کرد. و ما علی الرسول الاالبلاغ.شب سه شنبه یازدهم رمضان المبارک
1329
سپس دکتر مصدق به افشای تحمیلی بودن استعفای منصورالملک پرداخت. و بار دیگر
بر اهمیت قانون انتخابات پای فشرد و ضمن آنکه از دیدار سه روز قبل خود (جمعه 2
تیرماه) با سپهبد رزم آرا ذکری به میان آورد مجدداً به ابراز مخالفت با حکومت او
پرداخت.
دکتر مصدق همچنان مشغول صحبت بود که سپهبد رزم آرا بدون اطلاع قبلی و با
تشریفاتی خود ساخته به همراه هیئت دولتش وارد مجلس شدند. آشتیانی زاده به علامت
اینکه فردی نظامی آمده و باید برای او احترام کرد فریاد زد: خبر، دار! رزم آرا هم
که با لباس شخصی آمده بود، بدون انفعال در پاسخ، خطاب به رئیس مجلس گفت: آزاد. و
یکباره در مجلس طوفانی به پا شد همهمه و سروصدا بشدت بالا گرفت.
رزم آرا در بیان
افکار و اهداف خود آنقدر مصمم و مستحکم بود که گویی داد و فریادهای سران جبهه ملی
را نمی شنید. او کمترین اعتنایی به اعتراضات آنان نمی کرد و هر بار جنجال به پا می
شد، صبر می کرد مجدداً سکوت برقرار شود. سپس به ادامه سخنان خود می پرداخت.
در
این جلسه سپهبد رزم آرا برنامه دولت خود را اعلام نمود و برای آنکه عملاً نشان دهد
دولتش دولت «حرف و خطابه» نیست بلافاصله وارد عمل شد. کوره های آجرپزی را که موجب
آلودگی هوای تهران می شدند تخریب نمود و کارگرهای آن را در جای دیگر به کار گماشت.
اقداماتی را برای لوله کشی آب تهران آغاز کرد. به استانداران و فرمانداران دستور
داد تا متکدیان را از سطح کشور جمع آوری کنند و کانونی برای آنان دست و پا کرد.
جامع بودن برنامه او شباهت غیر قابل انکاری با برنامه سید ضیاءالدین طباطبائی رئیس
الوزرای «کابینه سیاه» داشت و عملکرد قاطع رزم آرا یادآور اقدامات رضاخان
بود.
سپهبد رزم آرا قبل از نخست وزیری به افراد مورد نظرش برای پستهای وزارت
دستور داده بود برنامه هایی تهیه کنند و پس از به قدرت رسیدن آنان را مأمور انجام
آن امور ساخت. لکن سپهبد رزم آرا
سودای دیگری هم داشت. قبل از روی کار آمدن با
عده ای از یاران هم عهد و پیمان خود در شمیران جلسه ای تشکیل داد و آنها به قید قسم
با خون خود متعهد شدند که تا حصول نتیجه و ایجاد تحول با او همکاری کنند.
وی
مقامات دفتر نخست وزیری را به عده ای ازافسران مورد اعتماد خود سپرد، مشاغل حساس
نظامی را به خویشان خود داد و هم پیمانان خود را بر مصادر غیر نظامی گمارد و یک خط
تلفن ویژه میان ستاد ارتش و دفتر نخست وزیری برقرار کرد،(267) همچنین سرهنگ مهتدی
به عنوان قائم مقام غیر رسمی او سرپرستی بسیاری از امور را به عهده گرفت.
این
اقدامات موجب وحشت دربار و بسیاری از گروههای سیاسی جامعه شد. به طوری که علیرضا
پهلوی برادر کوچکتر شاه گروهی را برای مقابله با او ترتیب داد. ولی بیلان گروه او
که تا پایان حکومت رزم آرا ادامه داشت از برگزاری جلسه و حمله لفظی به رزم آرا
فراتر نرفت. جمعی از خویشان سببی شاه (بختیاریها) نیز گروهی تحت عنوان «کمیته جنوب»
تشکیل دادند و سعی کردند که خود را برای مواجهه با رزم آرا مجهز کنند ولی اعدام
انقلابی رزم آرا به دست فدائیان اسلام فلسفه وجودی این کمیته را از بین برد و اندک
مدتی بعد منحل شد.
رزم آرا و جبهه ملی
از ابتدای روی کار آمدن رزم آرا، جبهه ملی
علیه او موضع گرفت وحکومت او را «شبه کودتا» نامید. در مجلس نیز نمایندگان جبهه ملی
جنجال بی سابقه ای علیه او برپا کردند و کمترین حرمتی برای او به عنوان نخست وزیر
قائل نشدند. آنها برای آنکه بتوانند در جلسه 13 تیرماه که نخست وزیر و کابینه برای
گرفتن رأی اعتماد به مجلس می آمد در نطق قبل از دستور ابراز مخالفت کنند، برخی از
آنان شب را در مجلس ماندند تا نوبت نطق بگیرند. علاوه بر آن برای جلوگیری از ایراد
نطق رزم آرا دسته صندلیهایشان را چنان کوبیدند که خورد شد.(1)
نخست وزیر سعی کرد
نظر جبهه ملی را به خود جلب کند. به همین خاطر قبل از به قدرت رسیدن لیست اولیه
وزرای خود را که در آن برخی افراد جبهه ملی نامزد پست وزارت بودند به حائری زاده
نشان داد و نظر او را جویا شد. حائری زاده گفت که جبهه ملی نسبت به روی کارآمدن یک
دولت نظامی واکنش نشان خواهد داد. رزم آرا همچنین شمس الدین امیرعلایی را از جبهه
ملی دعوت به همکاری نموده و او نیز پذیرفته بود ولی چون مورد عتاب هم حزبی هایش
واقع شد از همکاری با نخست وزیر صرف نظر کرد.
دکتر مصدق در نطقی اظهار نمود قبل
از آنکه رزم آرا به قدرت برسد طی دیداری به مذاکره با او پرداخته است. رهبر جبهه
ملی در جلسه 22 تیرماه 1329 در تشریح محتوای مذاکرات گفت:
«... قرار شد روز جمعه
[ 3تیر] در شهر بمانم و آقای سپهبد مرا در منزل ملاقات نمایند. این ملاقات به عمل
آمد و چون معلوم نشده بود که مذاکرات ما باید مستور بماند یا افشا شود با تلفن سؤال
کردم جواب دادند افشا نشود و در آخرگفتند: «من خود را در اختیار شما می گذارم.» از
این بیان چنین استنباط نمودم که ملاقات ما بی نتیجه دنبوده است ولی طولی نکشید که
نخست وزیر شدند و اکنون معلوم نیست که من در اختیار سپهبد واقع شده ام یا ایشان در
اختیار من.
بدیهی است که چون قرار شد که مذاکرات ما فاش نشود مقتضی نیست تمام
آنچه ما گفته ایم اظهار نمایم و فقط قناعت می کنم به اینکه عرض کنم ایشان گفتند:
«غیر از من کسی نیست که بتواند امروز اصلاحاتی بکند» و من هم در جواب گفتم: «وای به
حال مملکتی که مصلح آن منحصر به فرد باشد چنانچه این مصلح رفت تکلیف مردم چه می
شود. بالاخره ایشان نخست وزیر شدند و اکثریت مجلس شورای ملی هم به برنامه ایشان رأی
داد.»(1)
سپهبد رزم آرا نخست وزیر در جلسه 27 تیرماه سخنان دکتر مصدق را رد کرد
و محتوای جلسه را به گونه ای دیگر تشریح کرده و گفت:
«در دو جلسه قبل در مجلس
مطلبی جناب آقای دکتر مصدق فرمودند که لازم بود در همان لحظه جواب لازم به عرض برسد
ولی از لحاظ ضیق وقت و چون موقع نبود لذا امروز بنده اجازه خواستم که مطالبی که
لازم است به عرض برسانم... در فرمایشات خودشان فرمودند که بنده افتخار ملاقات ایشان
را داشته ام و در ضمن صحبتهایی که به عمل آمده گفته شده است مطالب ملاقات محرمانه
بماند و بعداً گفتگویی که بنده گفته ام در ایران غیر از من کسی نیست که بتواند عهده
دار امور بشود چون آن مذاکراتی که شده بود تا به قوت خودش باقی بود که اینجا اظهاری
نشود وقتی که صحبت شد ممکن است تولید سوء تفاهمی بکند بنده مجبورم قسمتی از مطالبی
که به عرضشان رساندم و توضیحاتی که فرمودند به عرض وکلای محترم برسانم بنده در
موقعی که صحبت زمامداری بود تقاضا کرده ام و مایل بودم که اساساً ایشان را ملاقات
کنم آقای دکتر هم بوسیله چند نفر از رفقا و آقایان وکلا پیغامی داده بود که بنده با
ایشان صحبتی بکنم و ایشان حاضر شدند برای ملاقات، بالاخره
یک روز عصر فرصت دست
داد و این افتخار ملاقات حاصل شد و بنده خدمتشان شرفیاب شدم و صحبت کردم بنده در
بدو ملاقات به عرضشان رساندم که نظریات من از نقطه نظر مملکت چیست. پس از اینکه
مطالبم را استماع فرمودند و درخاتمه این طور اظهارنظر فرمودند که خود ایشان میل
دارند نخست وزیر بشوند بنده هم عرض کردم اگر شما میل دارید نخست وزیر بشوید بنده هم
حاضرم تحت نظر شما کار کنم ولی فرمودند من با این شرط حاضرم که ماده واحده ای از
مجلس بگذرد که بتوانم مجدداً وارد مجلس بشوم. بنده عرض کردم که این کار از عهده
بنده خارج است به واسطه این که مجلس شورای ملی وظایفی دارد درعهده بنده نیست که
بتوانم چنین ماده واحده ای از مجلس بگذرانم بعد فرمودند اگر چنانچه این قسمت عملی
نشود راه حل دومی را قبول کنیم و آن این باشد که یک شخص ضعیف در رأس دولت قرار
بدهیم و ایشان با بنده در خارج بتوانیم آن شخص را اداره کنیم و بالاخره در حدود و
قدرت و امکان خودمان با آن شخص ضعیف همکاری کنیم بنده از آن جایی که شخص صریحی در
زندگی هستم هیچ وقت چنین چیزی را نمی پذیرم و معتقدم که هر کس مرد و مردانه باید
عهده دار اموری بشود والا کنار نشستن و سرنخ را کشیدن کار یک شخص وطن پرستی نخواهد
بود. (صحیح است) که آن روز به عرضشان رساندم و بعد موکول به ملاقات بعدی شد و بعد
هم به عرضشان رساندم که برای هر ملاقاتی حاضر هستم.»(2)
در جلسه ای دیگر دکتر
مصدق سعی کرد سخنان نخست وزیر را رد کند ولی لحن و فحوای کلامش به ادعاهای رزم آرا
فوت بخشید.
رزم آرا و فدائیان اسلام
انتشار خبر نخست وزیری رزم آرا اسباب
نگرانی زیادی را فراهم کرد. در این میان نواب صفوی طی پیامی به آیت الله کاشانی
نوشت:
«هراسان نباشید رزم آرا نخواهد توانست دوران دیکتاتوری را تجربه کند و در
سایه فداکاری بالاخره سقوط خواهد کرد.»(3)
وی با وجود آنکه بعد از واقعه دانشگاه
تهران مخفی و تحت تعقیب بود، اولین کسی بود که گروههایی از مردم را گرد هم آورده و
علیه حکومت رزم آرا تظاهرات اعتراض آمیز برپا کرد.
روزی که رزم آرا برای معرفی
کابینه اش به مجلس رفته بود قریب به 60 نفر از اعضای فدائیان اسلام در جمع
تماشاچیان حاضر شده و شعار «دیکتاتور را بیرون کنید» علیه او سردادند. بیرون از
مجلس نیز حدود هزار نفر از فدائیان اسلام آمده بودند تا هنگام خروج رزم آرا از مجلس
علیه او تظاهرات کنند.
آن روز نخست وزیر برنامه خود را ارائه می دهد و سپس مجلس
را ترک می کند. همان موقع با تظاهرات فدائیان اسلام مواجه می شود:
«... [رزم
آرا] موقعی که می آید بیرون، مصادف می شود با تظاهرات بچه ها [فدائیان اسلام]، بچه
ها به ماشین او حمله می کنند که نزدیک بود ماشینش چپ شود. نقطه مقابل، از آن رو از
کلانتری یک مقدار زیادی پلیس با اسب آمده بودند و با شمشیر به بچه ها حمله می
کردند. زد و خورد می شود بین بچه ها و آنها و نزدیک به 38 نفر بازداشت شدند.
آن
روز، البته در ایام ماه مبارک رمضان بود، بچه ها دسته جمعی حرکت کردند و آمدند خانه
کاشانی، داستان را برای کاشانی تشریح
کردند و گفتند این جوری شد. ساعت سه یا سه
و نیم بعدازظهر بود کاشانی تلفن می کند به شهربانی. سرتیپ دفتری هم رئیس شهربانی
بود اخطار می کند به آنها که باز شما چکمه هایتان را به پا کرده اید، روز اول حکومت
شماست، خلاصه دست به ضرب و جرح بچه ها کرده اید؟!... اگر این بچه ها را ولشان کردید
که کردید، وگرنه خودم حرکت می کنم می آیم آنجا. حالا، آن پشت تلفن چی گفت، دیگر آن
را هم ما نمی دانیم. فقط، وقتی کاشانی تلفن را گذاشت زمین گفت الان بچه ها می آیند.
خورده خورده، افطار نزدیک می شد قرار شد ما آنجا یک بساط افطاری درست کنیم که اگر
بچه ها آمدند افطار هم همانجا باشند. بچه ها را سوار دو اتوبوس می کنند از توی خود
شهربانی اینها شعار علیه حکومت رزم آرا و به نفع کاشانی، جبهه ملی و اینها (شعار)
می دهند... اینها آمدند اول غروب خانه کاشانی. یک سرهنگی بود از شهربانی آمد و دست
کاشانی را ماچ کرد و گفت این امانتهای خود را تحویل بگیرید.»(4)
اوایل زمامداری
رزم آرا جمعی از فدائیان اسلام فردی بهایی بنام دکتر برجیس را که در پوشش طبابت به
عفت مسلمین تعرض می کرد به قتل رساندند و خود را به مأمورین انتظامی معرفی کردند.
نواب صفوی درجلسه محاکمه آنان حاضر شد و پس از اطلاع از حضور وی در دادگاه و با
وجود اقدامات امنیتی شدیدی که برای دستگیری او به عمل آوردند به راحتی از دادگاه
خارج شد. حین رفتن یاران شهید نواب برای حفاظت جان رهبرشان از وی می خواستند قدری
سریعتر حرکت کند ولی او می گفت:
«من برای نجات از زندان و یا خطر، تن به ذلت و
فرار نمی دهم.»
پس از این واقعه رزم آرا نخست وزیر به وسیله یکی از
وکلای
دادگستری به نام نواب صفوی پیغام داد:
«من حاضرم تمام پرونده های موجود
شما را در دادگستری و ارتش و شهربانی از بین ببرم و هر مطلبی باشد اجرا کنم و در
عوض دستور دهید که فدائیان اسلام با حکومت من مبارزه نکنند».
ولی نواب صفوی پاسخ
داد:
«پرونده هایی که نام برده اید، از نظر من هیچ ارزشی ندارند و من برای آنها
مختصر هراسی در دل ندارم، ولی پرونده های جنایات هیئت حاکمه روزبه روز در نزد من
کاملتر شده و هر روز که پرونده هر یک تکمیل تر گردد و در پیشگاه شرع حکم محکومیت
صادر شود من حکم او را اجرا خواهم کرد و دستگاه کوچکتر از آن است که حکم برائت مرا
صادر کند. شما بایستی کاری کنید که من شما را تبرئه کنم و چاره ای جز بازگشت از راه
خود ندارید.»(5)
استیضاح دولت رزم آرا
کمیسیون نفت در دولت منصورالملک و با طرح
و نقشه وی ایجاد شد. ولی اولین جلسه کمیسیون مقارن با آخرین روز عمر دولت او بود.
در نخستین جلسه (5 تیرماه 1329) دکتر مصدق به عنوان رئیس کمیسیون نفت انتخاب شد.
جواد گنجه ای و سید علی بهبهانی به عنوان نایبان رئیس، دکتر علوی و قشقایی به عنوان
منشی و سید حسین مکی به عنوان مخبر کمیسیون انتخاب شدند.(6) همچنین در این جلسه
تصمیماتی در خصوص دعوت دکتر پیرنیا معاون وزیر دارایی برای حضور در جلسه بعد و
گرفتن اسناد نفت وزارت دارایی اخذ شد.
جلسه بعد دکتر پیرنیا بدون اسناد در جلسه
حاضر شد و این سرآغاز عدم همکاری دولت با کمیسیون بود. از سویی نیز روند کند
کمیسیون به همراه بی اعتنایی دولت، مرگ زودرس کمیسیون را به ذهن متبادر می نمود.
ولی در جلسه سوم (27 شهریور) حائری زاده برای نخستین بار و به عنوان اولین فرد ندای
ملی شدن نفت را در فضای کمیسیون سر داد و در جلسه بعدی برآن تأکید کرد و بدین ترتیب
جانی تازه در کالبد کمیسیون دمیده شد. این در حالی بود که اعضای کمیسیون حتی دکتر
مصدق از کافی یا ناکافی بودن قرارداد الحاقی سخن می گفتند.
روند عدم همکاری دولت
با کمیسیون همچنان ادامه داشت. کمیسیون (نفت) طی نامه ای به دولت اخطار کرد که ظرف
سه روز پرونده های نفت را به کمیسیون بفرستد و ظرف 10 روز در خصوص قرارداد اظهارنظر
کند، در غیر این صورت دولت استیضاح خواهد شد.
پرونده ها ارسال شد ولی دولت
همچنان از اظهارنظر استنکاف می ورزید. این مشی دولت اعضای کمیسیون را به واکنش
واداشت. آنان در 20 مهر 1329 دولت را به دلیل اظهارنظر نکردن راجع قرارداد الحاقی
استیضاح کردند.
روز 27 مهر نخست وزیر برای پاسخ به استیضاح در مجلس حاضر شد و طی
نطقی که بعدها معلوم شد شرکت نفت برای او تهیه کرده است، ضمن توضیحاتی به انتقاد از
استیضاح پرداخت و اظهار داشت:
«وقتی دولتی پرونده امر را تسلیم کمیسیون و
نماینده خود را معرفی کرده قطعاً موافق بوده... دولت وظایف قانونی خود را انجام
داده و به انتظار گزارش کمیسیون و مجلس است.»(7)
پس از رزم آرا چند تن از اعضای
جبهه ملی از جمله مکی و حائری زاده به انتقاد از نخست وزیر پرداختند. در خاتمه رهبر
جبهه ملی به حمایت از همفکران خود که اقلیت بودند پرداخت و گفت:
«اقلیت در هر
پارلمانی ضرورت دارد اگر در هر پارلمانی اقلیت نباشد ترقی و تکامل در آن وجود ندارد
باید اقلیت در مجلس باشد و از نظریات دولتها انتقاد بکند. برای اینکه دولتها خط
مستقیم را رها نکنند و از خط صلاح و فلاح منحرف نشوند.»(8)
مجلس پس از استماع
نظر اعضای جبهه ملی با اکثریت آرا به استیضاح رأی سکوت داد.
مصدق مخالف ملی شدن نفت
کمیسیون مخصوص نفت سرگرم بحث و بررسی
پیرامون قرارداد الحاقی بودند که یکی از اعضا پیشنهاد کرد برای کسب توضیحات بیشتر
نخست وزیر به کمیسیون دعوت شود. این نظر مورد موافقت واقع شد. در جلسه پانزدهم (13
آبان 1329) سپهبد رزم آرا در کمیسیون حضور یافت و به طرح نظرات خود پرداخت. او
تلویحاً اعلام کرد که مدافع قرارداد الحاقی است و از اعضای کمیسیون خواست به نحو
مسالمت جویانه قضیه نفت را خاتمه دهند. سید حسین مکی نخست وزیر را مورد عتاب قرار
داد و گفت: «نفت
باید ملی بشود»(9) ولی در جلسه ای دیگر دکتر مصدق بر پیشنهاد
ملی شدن تردید وارد کرد و گفت: «جناب آقای حائری که فرمودند باید ملی بشود باید دید
این عملی هست یا نیست.»(10)
در این ایام (آبان ماه) آیت الله کاشانی به همراه
برخی سران جبهه ملی در منزل سید محمود نریمان جلسه ای تشکیل دادند(11) مذاکراتی
پیرامون نفت به عمل آمد. حائری زاده پیشنهاد کرد اکتشاف و استخراج نفت ملی شود ولی
برای حمل و نقل و تصفیه و فروش آن شرکتی که بیش از 51 درصد آن متعلق به ایران و 49
درصد به کشورهایی که تاکنون خریدار نفت ایران بوده اند باشد، تشکیل گردد مشروط بر
اینکه هیچ کشوری بیش از 10 درصد سهام نداشته باشد.
در برابر این پیشنهاد، آیت
الله کاشانی، مکی، دکتر فاطمی، آزاد و سید محمود نریمان عقیده داشتند که نفت باید
صد در صد و به طور کامل ملی بشود یعنی کلیه عملیات اعم از اکتشاف و استخراج و تصفیه
و بهره برداری در دست دولت ایران باشد.(12)
سید حسین مکی این پیشنهاد پنج نفره
را اینگونه به رشته تحریر درآورد:
«به نام سعادت ملت ایران و به منظور کمک به
تأمین صلح جهانی امضا کنندگان ذیل پیشنهاد می نماییم که صنعت نفت ایران در تمام
مناطق بدون استثناء، ملی اعلام شود. یعنی تمام عملیات اکتشاف و استخراج و بهره
برداری در دست دولت قرار گیرد.»(13)
آیت الله کاشانی، مکی، دکتر فاطمی، آزاد و
نریمان بدون کمترین بحثی این طرح را امضا کردند ولی دکتر مصدق از امضای آن امتناع
ورزید. مکی شرح مخالفت دکتر مصدق با ملی شدن نفت را اینگونه تشریح می کند:
«دکتر
مصدق اظهار می کرد که پیشنهاد ملی شدن پیشرفت نخواهد کرد و اکثریت مجلس به آن رأی
نخواهند داد، اگر قرارداد دارسی از لحاظ مدت ملاک عمل قرار گیرد چون از مدت آن چیزی
باقی نمانده و نسبت به قیمت هم روی پنجاه - پنجاه توافق بشود پیشرفت خواهد کرد زیرا
در کمیسیون مخصوص نفت هم طرفدارانی مانند سرتیپ زاده و دیگران دارد در مجلس هم به
تصویب خواهد رسید.
از دکتر مصدق سؤال شد که می گویید چنین پیشنهادی از طرف
فراکسیون وطن داده شود؟ در پاسخ گفت خیر اگر از طرف نمایندگان اکثریت چنین پیشنهادی
داده شود موافقت یا سکوت بکنیم.
سایر حضار هم قلباً با پیشنهاد ملی شدن موافق
بودند ولی (مانند کاشانی و نریمان و آزاد و فاطمی و من) حرارتی به خرج نمی
دادند.
بالاخره به دکتر مصدق گفتم ما اقلیت مجلس هستیم و مخالف دولت اگر پیشنهاد
بکنیم 99 درصد متعلق به ایران و یک درصد آن متعلق به شرکت نفت باشد خواهند گفت که
این پیشنهاد به نفع انگلیسیها و خواست آنها بوده و ما از انگلیسیها الهام گرفته
ایم.ما
باید بگوییم ملی شدن و لاغیر. اگر اکثریت تصویب نکرد تخم آن کاشته شده
روزی ثمر خواهد داد و ما جز این نباید زیربار پیشنهاد دیگری برویم. همگی حضار تأیید
کردند که باید صد در صد ملی بشود و قبول کردند پیشنهادی که به خط من تهیه شده بود
امضا نمایند. آخرین نفر هم دکتر مصدق امضاء نمود.»(14)
مطلب فوق را حائری زاده
نیز تأیید نموده و در جلسه مجلس مورخ 29 اردیبهشت 1332 یعنی اوج قدرت دکتر مصدق در
مجلس و با حضور سران جبهه ملی اظهار نمود:
«... نظرم هست اولین مجلسی که این
مطلب [راجع ملی شدن نفت] به روی کاغذ آمد در منزل آقای نریمان بود با حضور حضرت آیت
الله کاشانی و سایر رفقایی که در آن موقع با ما رفیق بودند در این موضوع. طرح ملی
شدن مطرح شد و روی کاغذ آمد. جناب دکتر [مصدق] این را محتاج مطالعه دانستند که
موافقت کنند، و بعد ازچندی ایشان هم موافق شدند ولی در آن جلسه موافقت
نکردند.»(15)
حائری زاده این سخنان را در حضور سران جبهه ملی - همان افرادی که
سال 1329 در جلسه منزل نریمان حضور داشتند - ایراد نمود و آنان تکذیبیه ای مبنی بر
رد این اظهارات ایراد ننمودند و این خود، دلیل برصحت سخنان مکی و حائری زاده می
باشد... .
دکتر انور خامه ای نیز در تأیید مخالفت دکتر مصدق با ملی شدن نفت می
گوید:
«... در آن هنگام جبهه [ملی] نظر مشخصی درباره مسأله نفت نداشت. تمام
اعضای جبهه طرفدار قرارداد الحاقی بودند. اما درباره اینکه چه چیزی باید جانشین آن
شود روی هم رفته سه نظر
مختلف وجود داشت یک نظر طرفدار ادامه امتیاز با شرایط
بهترمن جمله تنصیف منابع بود و دکتر بقایی و بعضی دیگر [مانند دکتر مصدق] از این
نظر دفاع می کردند. عده ای دیگر مانند دکتر شایگان و نریمان خواهان الغاء امتیاز
بودند بدون آنکه برای بعد از آن برنامه مشخصی داشته باشد. دسته سوم که دکتر فاطمی و
مکی در رأس آن بودند هوادار ملی کردن صنعت نفت بودند.»(16)
دکترمصدق پس از پذیرش
اصل ملی شدن نفت نامه ای در تاریخ 4 آذر 1329 به کمیسیون نفت نوشت و درآن عیناً متن
تهیه شده توسط مکی در خصوص ملی شدن نفت را به عنوان پیشنهاد نمایندگان جبهه ملی عضو
کمیسیون مطرح نمود. اعضای کمیسیون پس از ساعتی مذاکره پیشنهاد مذکور را رد کرده و
به جای آن اظهار نمودند: «قرارداد الحاقی ساعد - گس برای استیفای حقوق ایران کافی
نیست لذا مخالفت خود را با آن اعلام می داریم.»
آخرین جلسه 8 آذر، دور اول
مذاکرات کمیسیون نفت به اتمام رسید و مکی مخبر کمیسیون گزارش کار کمیسیون و نظر
نهایی آن را در 19 آذر 29 به مجلس ارائه نمود.
تصمیم کمیسیون نفت مبنی بر رد
قرارداد الحاقی با استقبال مردم مواجه شده و دکتر مصدق طی پیامی به تشریح عملکرد
استعمار انگلیس پرداخت.
پینوشتها:
1. -مذاکرات مجلس شورای ملی، دوره شانزدهم، جلسه 46، پنج شنبه 22
تیر 1329.
2. -مذاکرات مجلس شورای ملی، دوره شانزدهم، جلسه 48، سه شنبه 27 تیر
1329.
3. -خسروشاهی، سید هادی، فدائیان اسلام، ص 105.
4. -ناگفته ها، خاطرات
شهید حاج مهدی عراقی، صص 4 – 63.
5. -خسروشاهی، سید هادی، فدائیان اسلام، ص
110.
6. -دکتر مصدق با آنکه رئیس کمیسیون نفت بود ولی جلسات را اداره نمی کرد او
اداره جلسات را به نایبان خود می سپرد.
7. -مذاکرات مجلس شورای ملی، دوره
شانزدهم، جلسه 73، پنج شنبه 27 مهر 1329.
8. -همان.
9. -مکی، حسین، کتاب سیاه
جلد 1، ص 242.
10. -همان، ص 343.
11. -اعضای جبهه ملی در این جلسات عبارت
بودند از: سید ابوالحسن حائری زاده، سید محمود نریمان، سید حسین مکی، دکتر سید علی
شایگان، اللهیار صالح، عبدالقدیر آزاد، دکتر سید حسین فاطمی، دکتر مظفر بقائی و
دکتر محمد مصدق.
12. -دکتر مصدق در کتاب خاطرات و تألمات صص 30 – 229، دکتر
فاطمی را مبتکرطرح ملی شدن نفت معرفی نموده است. به طوری که ملاحظه شد تا این زمان
توسط آیت الله کاشانی، غلامحسین رحیمیان، مکی و حائری زاده بارها پیشنهاد ملی شدن
نفت مطرح گردیده است لذا سخن دکتر مصدق وجهی از اعتبار ندارد لکن می توان اینگونه
فرض کرد که ممکن است در جلسه «منزل نریمان» اولین کسی که در خصوص ملی شدن نفت با
دکتر مصدق صحبت کرده، دکتر فاطمی بوده باشد.
13. -مکی، حسین، کتاب سیاه، جلد 2،
انتشارات امیرکبیر، چاپ سوم 1364، ص 135.
14. -همان، ص 138.
15. -مذاکرات
مجلس شورای ملی، دوره هفدهم، جلسه 78، 29 اردیبهشت 1331.
16. -خامه ای، انور، از
انشعاب تا کودتا، انتشارات هفته، چاپ اول 1363،ص 266.
منبع: نیمه پنهان (جلد21) /منصورمهدوی ،تهران انتشارات کیهان ، چاپ
چهارم،1387.
http://rasekhoon.net/article/show/202622/%D8%B3%D8%AF-%D8%AF%D9%88%D9%85-%D8%AF%D8%B1-%D9%85%D9%82%D8%A7%D8%A8%D9%84-%D9%85%D9%84%D9%8A-%D8%B4%D8%AF%D9%86-%D9%86%D9%81%D8%AA/