• مشکی
  • سفید
  • سبز
  • آبی
  • قرمز
  • نارنجی
  • بنفش
  • طلایی
تعداد مطالب : 4549
تعداد نظرات : 278
زمان آخرین مطلب : 3177روز قبل
تاریخ

 

حمله پس از قطعنامه
حمله پس از قطعنامه

  

 
روزهای آخر جنگ، دشمنان خارجی، عراق را بسیار تجهیز کرده بودند؛ سلاح های شیمیایی، مدرن ترین مهمات و کمک های مالی بسیار ، باعث شده بود که فشار سختی بر نیروهای ما وارد شود.
دشمنان قسم خورده انقلاب، آمده بودند تا ما را به زانو درآورند، اگر تا قبل از اینها به صورت غیر مستقیم به عراق کمک می کردند، اما دیگر با تحریمهایی که ما را مواجه می کردند، دشمنی شان را آشکار کرده بودند. سرنگونی هواپیمای مسافربری جمهوری اسلامی ایران و شهادت مظلومانه 290 نفراز سرنشینان آن یک نمونه از هزاران حمایتهای گستاخانه آمریکا و غرب بود که بر جهانیان آشکار شد.
عراق هم دست به حملات سنگینی زد و همه این عوامل باعث شدند تا ایران از مناطقی که مستقر بود عقب نشینی کند، یعنی دیگرد در خاک عراق نماندو حتی در بعضی جاها عراق وارد خاک ایران شد، از جمله می توان به قصرشیرین و جاهایی از جبهه میانی اشاره کرد.
و عمده نیروهای ما که در علمیات والفجر10 شرکت کرده بودند در غرب کشور مستقر بودند، البته گردانهایی هم در جزایر و شلمچه مستقر بودند از جمله دو گردان از لشکر امام حسین(ع) در فاو و در خط ام القصر باقی مانده بودند.
لذا وضعیتی ایجاد شد که ایران قطعنامه 598 را قبول کند. البته این قطعنامه در تیرماه سال 66 بعد از پیروزی هایی که ما در شلمچه (کربلای 5) به دست آورده بودیم، صادر شده بود، اما حدود یک سال ایران روی بندهای قطعنامه و اولویت هایی که به عراق داده بودند، بحث داشت، نه قطعنامه را رد کرده بود ونه پذیرفته بود. تا اینکه در 27 تیرماه سال 67 با بررسی شرایط در شورای عالی دفاع و تایید حضرت امام خمینی (ره) ایران طی نامه به دبیر کل سازمان ملل قطعنامه را پذیرفت.و برای رفع هر گونه شبهه و شایعات در پیام تاریخی امام (ره) که به جام زهر معروف شد، علل پذیرش و مصلحت آن برای عموم مردم نیز بیان شد.
لذا بعد این قضیه، ما تا نزدیکی شلمچه عقب نشینی کردیم و به نوعی در نزدیکی شلمچه خط تشکیل دادیم و لشکر امام حسین (ع) نیز در همین خط مستقر شد.
بعد از پذیرش قطعنامه توسط ایران، عراق جنگ های وسیع تبلیغاتی را آغاز کرد، سخنرانی هایی که صدا و طارق عزیز داشتند بیانگر این موضوع بود که ایران موقتا قطعنامه را پذیرفته است و برای اینکه تجدید قوا کند آتش بس را قبول کرده است.
آنها فکر می کردند که ایران ضعیف شده است و به خاطر اینکه فرصت تجدید قوا را از ما بگیرند .3 روز بعد از پذیرش قطعنامه به ما حمله کردند.
البته آنها می خواستند با پیشروی در خاک ما و گرفتن اسرای بیشتر اولویت های قطع نامه را به خود اختصاص داده و در شرایط پذیرش آتش بس بتوانند به ما زور بگویند و حرف اول را بزنند.
این گونه بود که عراق با همه قوا از محور شلمچه کوشک و طلائیه به ما حمله کرد، البته لشکر14 امام حسین(ع) جلوی پیشروی دشمن را گرفت. ابتدا جاده شلمچه در آن طرف پل نو را منفجر کردیم، و خطوط دفاعی تشکیل دادیم، و نگذاشتیم از رودخانه عرایض جلوتر بیایند. دشمن با توجه به مقاومتی که از نیروهای ایران در سمت خرمشهر دید، سعی کرد از جبهه های بالایی فشار بیاورد و از طرف طلائیه و کوشک وارد شد و پادگان حمید را گرفت و تا نزدیکی های اهواز پیش آمد و حرکت خویش را به سمت سه راه حسینیه آغاز کرد.
یکی از ویژگی های لشکر 14 امام حسین(ع) در آخر جنگ این بود که مقر نیروهایش به مناطق جنگی نزدیک بود، اولاً نیروهایی در خط مقدم و در اطراف خرمشهر مستقر بودند که موفق شدند جلوی دشمن را در پل نو بگیرند. و دوما گردانهایی هم در شهرک دارخوین در 25 کیلومتری سه راه حسینیه و مقری هم در این طرف رودخانه داشتیم.
لذا با ورود عراق، نیروهای لشکر امام حسین (ع) به سمت سه راه حسنیه رفتند به طوری که در یک روز در این سه راه یک گردان جلوی دشمن را گرفت و خط دفاعی تشکیل داد تا دشمن نتواند به طرف خرمشهر بیاید. و از طر ف جاده اهواز- خرمشهر با عملیات شبانه وتلاش نیروهای تخریب، جلوی دشمن را مانع، و خط پدافندی تشکیل دادیم.
در این زمان پیام حضرت امام (ره) به فرماندهان و زیرمجموعه های سپاه، قوت قلبی برای مقاومت نیروها شد، امام فرموده بود: «سپاه باید ایستادگی کند، اینجا دیگر جنگ اسلام در برابر کفر است، یا باید سپاه از بین برود و یا جلوی دشمن گرفته شود.» مقام معظم رهبری هم که آن زمان رئیس جمهور بودند، در نماز جمعه فرمودند: من به جبهه ها می روم، و هر کس که می تواند بیاید.
این دو عامل معنوی، فضایی را در کشور ایجاد کرد که براساس آمارها حدود 120000 نفر از کشور به مناطق اعزام شدند و در واقع یک بسیج عمومی دیگر، مانند اوایل جنگ به وجود آمد.
لشکر امام حسین(ع) که تا آن زمان 10گردان بیشتر نداشت، چیزی حدود 16 گردان را سازماندهی کرد. در پادگانها، دیگر جایی برای نیروها نبود و اعلام شد، افراد به صورت انفرادی به جبهه ها نیایند و فقط در قالب سازماندهی اعزام شوند و همه این عوامل دست به دست هم داد که عراق تا مرزهای بین المللی عقب نشینی کند.
این وضعیت، روزهای آغازین جنگ را تداعی کرد، عراق مانند روزهای نخست تا داخل کشور آمده بود و ما توانسته بودیم طی 24 ساعت آنها را به عقب برانیم و آنها تا 3 روز بعد در جبهه غرب نیز این وضعیت را تکرار کردند، و در واقع عراق از 27 تیر تا 3 مرداد عملیات کرد، اشغال نمود وما دفاع کردیم و آنها را به عقب راندیم و در طول این یک هفته انگار تمام اتفاقات جنگ 8 ساله تکرار شد و خیلی رشادت ها خلق شد و به عراق نشان دادیم که دیگر نمی تواند به طرف ایران بیاید و نگذاشتیم به هدفش برسد.
عراق بعد از سوم مرداد و عقب نشینی از غرب، کار دیگری را شروع کرد. صدام منافقین را حمایت نموده و نیروهایی که سالها در عراق آموزش دیده بودند و حتی در جنگ هم در بعضی از مناطق حضور یافته بودند را از جبهه میانی راهی ایران کرد.
منافقین از این فرصت استفاده کرده و از طریق جبهه میانی راهی سرپل ذهاب و اسلام آباد شدند و بعضی از این شهرها نیروهای حزب الله را در میادین به دار زدند و بعضی جاها را به آتش کشیدند و تصمیم داشتند به طرف کرمانشاه بیایند که در گردنه چهار زبر نزدیک کرمانشاه، نیروهای اولیه بسیج و سپاه جلویشان را گرفتند و بلافاصله نیروهای اسلام به آنجا اعزام شدند و طرح علمیات آغاز شد. در6 مرداد عملیات مرصاد به فرماندهی شهید صیاد شیرازی طراحی و اجرا شد. در این عملیات تیپ نبی اکرم، تیپ حضرت مسلم و گردانی هم از ایلام با کمک مؤثر هوانیروز به منافقین حمله کرده و تلفات زیادی به آنان وارد نمودند. و تیپی از لشکر27 محمد رسول الله تقریباً از وسط و عقب به منافقین یورش برده وآنها را محاصره نمودند. در این وضعیت، هلی کوپترها و بالگردها از یک طرف و نیروی زمینی نیز از طرف دیگر به آنها حمله کردند و تعداد زیادی از آنها اسیر و تعدادی هم کشته شدند و بقیه که در خارج از محدود محاصره بودند فرار کردند، و تجهیزات آنها باقی ماند ونهایتاً عملیات مرصاد با پیروزی نیروهای اسلام در آن منطقه پایان یافت.
نیروهای لشکر امام حسین (ع) به اتفاق لشکرهای دیگر از جمله نجف اشرف که در جبهه جنوب مستقر و توانسته بودند دشمن را به عقب برانند با شروع عملیات منافقین، مأموریت یافتند که به غرب بیایند ولی وقتی ما رسیدیم عملیات تقریباً تمام شده بود.
عراق بعد از شکستی که در عملیات مرصاد خورده بود دیگر امیدی نداشت، ولی هنوز قطع نامه را نپذیرفته بود، که با پیگیری مجامع بین المللی برایش فرصتی 10 روزه تعیین شد تا آتش بس برقرار شود و نهایتا ً در 15 مرداد سال 67 صدام نیز قطعنامه را پذیرفت و به حول و قوه الهی با مقاومت مردم و رزمنده ها، آخرین امیدهای صدام، نقش برآب شد و ما در آخرین دفاع به موفقیت هایی دست یافتیم که برای همیشه تاریخ مدال افتخاری برسینه این ملت شد.
منبع: نشریه یارا- 1389
http://rasekhoon.net/article/show-65770.aspx

 

پنج شنبه 31/5/1392 - 22:30
شهدا و دفاع مقدس
هشت سال دفاع مقدس؛ از آغاز تجاوز تا پذیرش قطعنامه
هشت سال دفاع مقدس؛ از آغاز تجاوز تا پذیرش قطعنامه
هشت سال دفاع مقدس؛ از آغاز تجاوز تا پذیرش قطعنامه

عراق از همان ابتدای پیروزی انقلاب،‌ سازماندهی و آموزش كلیه اقدامهای مقدماتی را برای شروع یك تهاجم، آغاز و تمهیدات لازم برای ورود به خاك ایران و اشغال قسمتهایی از آن را مهیا كرده بود. عراق نزدیك به دوسال، مشغول كار روی عشایر عرب خوزستان بود كه با ورودش به خاك كشورمان، بتواند به نفع خود و علیه ما آنان را وارد صحنه كرده و امتیاز سیاسی كسب كند. همزمان با انفجار لوله‌های نفت، قطارها و اماكن عمومی، ارتش عراق مشغول جاده‌سازی در مرزها، ساختن پاسگاهها و پایگاههای مورد لزوم و برپا كردن استحكامات و كار روی نیروهای مسلح برای آماده و تكمیل نجهیزات جنگی خود بود و در طرف مقابل،‌ وضعیت نیروهای خودی نیز قابل توضیح است.
درباره سازمان و توان رزمی ارتش جمهوری اسلامی ایران، می‌توان گفت كه پس از قطع وابستگیهایی كه تا عمق استخوان ارتش طاغوت نفوذ كرده بود و نیز تصفیه امرای خائن و سرسپرده آن، نوعی از هم گسیختگی در مجموعه این تشكیلات به وجود آمد. و از طرفی شرایط خاص ابتدای انقلاب سبب شده كه مرحله دگرگونی و عبور ارتش از دوران انتقال، از ارتش شاه به ارتش اسلام آن‌چنان كه باید،‌ نگرفته و كار بكندی پیش رود. بعدها با حذف بی‌صدر،‌ زمانی كه حاكمیت خط امام بر ارتش امكان‌پذیر شد،‌ دیدیم كه به چند نحو تحولات در ارتش آغاز گشت.
از طرفی دیگر، سپاه نیز به طور دائم درگیر با ضدانقلاب بود و فرصت نفس كشیدن برای برپایی یك تشكیلات سازمانی كه بتواند جلو تهاجمی نظیر حمله عراق را بگیرد، پیدا نكرده بود و همچنین برخی خطوط حاكم بر كشور (گروههای لیبرال) برخوردشان با سپاه طوری بود كه بیشتر به فكر تضعیف و مسخ هویت آن بودند.
وضع بسیج مبهم بود و با وجودی كه خود سپاه، تشكیلات اولیه بسیج را سازماندهی كرده بود، تا مدتها این كشمكش وجود داشت كه بسیج به سپاه وابسته باشد یا نه؟ در هر گوشه‌ای، نیرویی آموزش بسیج را بدون سازمان و تشكیلات مناسبی به عهده داشت. اما بعدها با تلاش فراوان سپاه و همت بعضی عناصر خط امام، بسیج زیر نظر سپاه قرار گرفت.
با این مقدمات، ارتش آماده و مجهز عراق، تهاجم خودش را به سراسر مرز ایران آغاز كرد و طبیعی بود كه در مراحل ابتدایی، موفق شود پیروزیهایی را كسب و مناطق وسیعی از خاك جمهوری اسلامی را به اشغال خود درآورد.
درگیریهایی عراق در تاریخ 14/6/1359 در غرب شروع شد،‌اما در 31 شهریورماه سال 1359 جنگ از سوی عراق رسماَ آغاز گردید.
عل‌رغم ضعف بسیار در تشكیلات نظامی كشور، مردم، با حضور گسترده و روحیه‌ای قوی و انقلابی خود، ماشین جنگی عراق را مجبور كرد تا پیشروی خود را متوقف كند و در همان اوایل جنگ، زمینگیر شود و حتی از بعضی مناطق هم عقب‌نشینی نماید. جنگ نیروی ایمان با تانك و زره‌پوش بود كه در واقع همچنین، عامل اصلی توقف عراق محسوب می‌شد. در این رابطه، حماسه مقاومت در خرمشهر كه حدود یك ماه به طول انجامید، قابل ذكر است. در ادامه جنگ شیوه برخورد با دشمن متجاوز متفاوت بود و در صحنه رزم، اشكال مختلفی آزمایش شد و سرانجام موقعیت جنگ چریكی و نامنظم كه متكی به نیروی مردمی و افراد مومن بود، نشان داد كه جنگ كلاسیك در برابر ارتش قوی و كلاسیك، كارایی ندارد. در نتیجه، مقطع اول، به این صورت و با انجام عملیاتهای محدود موفقیت‌آمیز كه ضمن كسب تجربه، زمینه پیشرفتهای بعدی را فراهم كرده بود، گذشت.

آزادسازی مناطق اشغالی

همان‌طور كه گفته شد، نیروی تعیین كننده در مقطع اول جنگ، نیروهای مردمی بسیج و سپاه بودند، مقابله نیروهای مردمی با تهاجم عراق و كسب تجربه از یك طرف و از طرف دیگر، به وجود آمدن تغییراتی اساسی در ارتش جمهوری اسلامی و محدود شدن دست عناصری چون «مدنی‌»ها و «بنی‌صدر»ها از جنگ، جبهه‌های جنگ را دستخوش تغییراتی اساسی نمود.
نزدیكی ارتش و سپاه و توجه بیشتر مسؤولان نظام، جنگ ابعاد وسیعتری یافت كه آغاز در لبیك به پیام رهبر كبیر انقلاب، در عملیات «ثامن‌الائمه» متجلی‌ گشت.
عملیات ثامن‌الائمه (در تاریخ 5/7/60) كه با هدف شكستن حصر آبادان همراه بود، آغازی بود برای وسعت بخشیدن به جنگ، در راستای بیرون راندن متجاوزین از خاك جمهوری اسلامی، پیروزی رزمندگان در عملیات ثامن‌الائمه، از یك طرف موجب تقویت روحیه نیروهای خودی بود و از طرفی برای ارتش، مانند شوكی بود كه تا آن زمان، انتظار چنین برخوردهایی را از مردم تازه انقلاب كرده نداشت. تا جایی كه ابهام پیرامون آینده جنگ، آنان را به تقاضای صلح و پایان جنگ ترغیب كرد. اما مسؤولان نظام جمهوری اسلامی، با موضعی قاطع در برابر هیاتهای صلح، اعلام كردند كه ما سرنوشت جنگ را در میدان جنگ تعیین می‌كنیم. عملیات ثامن‌الائمه نشان داد كه ما می‌توانیم عملیات گسترده و موفق انجام دهیم. بنابراین استراتژی مشخصی برای جنگ تعیین شد كه هدف آن، سقوط صدام یا پذیرش شرایط عادلانه، انسانی و اسلامی ما از طرف عراق و حامیانش بود.
بر این اساس، طراحیهای انجام شد و بر مبنای آنها عملیاتهای وسیع و موفقی چون «طریق‌القدس» (در تاریخ 10/2/61) انجام شد و در چندماه، علی‌رغم وسعت عملیاتها، رزمندگان اسلام موفق شدند مناطق وسیعی از سرزمینهای اشغالی، از جمله «بستان» و «خرمشهر» را باز پس گرفته و تلفات زیادی را بر ارتش عراق وارد سازند.

ورود به خاك عراق

پس از پایان عملیات بیت‌المقدس و انهدام وسیع نیروهای عراق، رژیم صدام در یك هماهنگی و همفكری نزدیك با امریكا، طرح جدیدی را در دستور كار قرار داد و آن، مظلوم‌نمایی به جای رجزخوانی در تبلیغات بود. عقب‌نشینی از برخی مناطق غرب و استقرار در خطوط پدافندی نزدیك مرز خویش، از جمله اقدامهای صدام برای جلوگیری از تلفات بیشتر بود. همزمان با این اقدامها و در تكمیل آن، امریكا توسط اسرائیل، درصدد سركوب مسلمانان جنوب لبنان و فلسطینان برآمد. البته ما هم تا مدتی در دام طرح هماهنگی امریكا به اسرائیل و رژیم بعثی عراق افتادیم. و از دامه جنگ غلفت ورزیدیم و به وقایع لبنان مشغول شدیم، ولی هشدار حضرت امام (ره)، جو كاذبی را كه باری خود ساخته بودیم، شكست.
ادامه جنگ،‌ مستلزم ورود خاك دشمن بود. گذشته از مرزهای بین‌المللی و ورود به خاك دشمن، پس از دفع تجاوز، امری بود كه از نظر اعتقادی برای رزمندگان اسلام، ابهامی در بر نداشت؛ زیرا كه عقب‌نشینی سراسری دشمن، در پی شكستهای سنگینی كه متحمل شده بودند به منظور معطل كردن ایران، ایجاد شرایط نه صلح و نه جنگ و حاكم ساختن وضعیت فرسایشی در جنگ صورت گرفت.
لازمه حفظ و گسترش ابتكار عمل و برخورداری از روحیه تهاجمی برای اعاده حقوق جمهوری اسلام، شرایطی بود كه اواسط جنگ و ورود به خاك عراق را امكانپذیر می‌كرد، لذا دلایل زیر برای ورود به خاك عراق مطرح بود:
1- كشورهای مرتجع منطقه، موقعیت را مغتنم شمرده، طی نامه‌هایی كه با مسؤولان جمهوری اسلامی رد و بدل كردند، در عمل حقه جمهوری اسلامی را نادیده گرفته، نسبت به موقعیت مرز ایران، از خود بی‌اعتنایی نشان می‌دادند. ورود به خاك عراق، كه در حقیقت با هدف پایان دادن به این گونه برخوردها بود.
2- تنبیه صدام به عنوان متجاوز
3- تبیین استراتژی «راه قدس از كربلا می‌گذرد» توسط حضرت امام خمینی (ره)، با اینكه سیر ادامه جنگ از طرف جمهوری اسلامی، با قدرت پیگیری و عملیات رمضان در شرق بصره آغازگر آن بود. در این فاصله، عراق كه پس از شكست خرمشهر، اقدام به عقب‌نشینی كرده بود، موفق شد با استقرار در مواضع مستحكم، موانع و استحكامات شدیدی را ایجاد و خود را برای دفاع در برابر حمله‌های رزمندگان اسلام آماده كند و در این راستا، وجود كارشناسان خارجی و امكانات ناشی از كمكهای كشورهای منطقه، و ...، تاثیر فراوانی در تقویت ارتش عراق داشت. نیروهای خودی در عملیات رمضان، علی‌رغم وارد ساختن تلفات سنگین به ارتش دشمن موفق نشدند كه زمین قابل توجهی را تصرف نمایند، چرا كه ارتش عراق با كاربرد شیوه‌های جدید، وضعیت متفاوتی را نسبت به قبل ایجاد كرده بود.
عملیات رمضان تجارب جدیدی را برای رزمندگان اسلام در پی داشت. از این پس به دلیل لزوم گسترش توان رزمی و كسب آمادگی‌های لازم به منظور ادامه جنگ تا كسب نتایج قطعی از سوی جمهوری اسلامی، زمان مناسب و فرصت كافی مورد نیاز بود. در عین حال، برای جلوگیری از ركود عملیاتهای محدودی پیش‌بینی شد؛ كه عبارت بودند از:
مسلم بن عقیل (9/8/61) در محور سومار،
محرم (10/11/61) در غرب عین خوش،
والفجر مقدماتی و 1 (11/11/61 و 22/1/62) در محور چزابه و فكه،
والفجر 2 ( 29/4/62) در محور حاج عمران
والفجر 3 (14/5/62) در محور مهران
والفجر 4 (28/7/62) در محور پنجوین،
والفجر 5 (27/11/62) در محور پنجوین،‌
والفجر 6 (2/12/62) در محور دهلران و مهران.
در پی این عملیات ها پیروزی های ارزشمندی، چه در تصرف مناطقی از خاك دشمن (والفجر 2و4)، چه در آزادسازی مناطقی از خاك جمهوری اسلامی (از جمله والفجر 3 كه منجر به آزادسازی مهران شد) و چه در وارد ساختن تلفات بر پیكر ارتش عراق، به دست آمد. پس از آن از سوی سپاه طرح انجام عملیات در هورالهویزه آماده شد و تحت عنوان عملیات «خیبر» انجام گردید. در نتیجه این عملیات، علاوه بر وارد آوردن تلفات زیاد بر عراق، جزایر «مجنون» كه از اهمیت سیاسی، نظامی، اقتصادی برخوردار بود، به تصرف رزمندگان اسلامی درآمد. اهمیت عملیات «خیبر»، با توجه به تاثیری كه در ابعاد خارجی داشت، بیش از پیش جلوه كرد.
پس از این عملیات، فشار اقتصادی و تحریم فروش سلاح به ایران آغاز شد. در مقطع یاد شده، تلاش جدید غرب، بعدی تازه به جنگ بخشید. بدین معنا كه پس از عیان شدن ناتوانی نظامی عراق در مقابل حركتهای غیرقابل پیش‌بینی و عمده تاكتیهای ویژه رزمندگان، استكبار جهانی به منظور ممانعت از به هم خوردن معامله نظامی حاكم بر جنگ، اقدام به تقویت عراق، با تكنولوژی پیشرفته، بویژه نیروی هوایی، نمود. در پی آن، عراق تلاش فزاینده‌ای را به منظور تحت‌الشعاع قرار دادن پیروزیهای نظامی ایران، با دست یازیدن به جنگ نفتكشها در خلیج‌فارس آغاز كرد. سال بعد، رزمندگان اسلام جنگ در هور را دوباره آزمایش و عملیات گسترده بدر را در تاریخ 20/12/63 آغاز كردند. در این عملیات، علی‌رغم ناكامی در به دست آوردن اهداف، به انهدام نیروی دشمن قناعت شد و در بعد خارجی، بازتاب فراوانی بر جای گذاشت.
ابعاد و ویژگیهای عملیات بدر، عراق را به عكس‌العملی غیر از آنچه تا آن زمان در جنگ مرسوم بود، واداشت. بدین‌معنا كه همزمان با عملیات، حمله‌های هوایی خود به تهران آغاز كرد. دشمن در واقع هدفی را كه از به راه‌اندازی جنگ نفتكشها در خلیج‌فارس (از نظر اقتصادی) داشت، با تهاجم به شهرهای غیرنظامی، دنبال كرد. در مقطع یاد شده، ضمن اینكه در جهه نیز بمبارانهای وسیع شیمیایی به را انداخت، انتقال جنگ را رزم زمینی به هوا و مناطق مسكونی، نمایانگر شكل جدید در جنگ بود كه طبعاً در رویارویی با دشمن در ابعاد جدید تدبیر مقابله به مثل پرتاب موشك به شهرهای عراق، انتخاب و انجام شد.
ترسیم دورنمای جنگ شهرها و سایر فشارهای وارده به جمهوری‌اسلامی، سبب شد حضرت امام (ره) موضعگیری «جنگ جنگ تا رفع فتنه» را اتخاذ نمایند و با بیان جنگ تا آخرین خانه و آخرین نفر، استراتژی ادامه نبرد را تبیین كردند.
نیروهای نظامی بر تدابیر جدید، مستلزم به طراحی و اجرای عملیاتهای نظامی شدند. در این رابطه، به دلیل شرایط و ویژگیهای خاص جنگ، لازم بود تغییراتی در روند جنگ، در بعد پشتیبانی سازمان رزم، ایجاد شود، تا به دست آمدن شرایط لازم امكان غلبه بر دشمن فراهم آید. به دست آوردن این شرایط، مستلزم زمان بود، لذا بار دیگر انجام عملیات محدود در دستور قرار گرفت. و ظرف چندماه از سال 1364 (پس از عملیات بدر) عملیاتهای متعددی انجام شد.
انجام عملیات محدود كه از یك طرف جذب نیروهای مردمی و افزایش تجارب یگانهای عمل كننده را در برداشت، این فرصت را به فرماندهان داد تا مقدمات عملیات مهم و اساسی خود را با این پوشش انجام و برای تصرف «فاو» آماده شوند. منطقه عملیاتی فاو، به دلیل موقعیت جغرافیایی آن، اهمیت ویژه‌ای‌ داشت. تسلط بر شمال خلیج‌فارس، هم مرزی با كشور كویت و وجود منابع و تاسیسات نفتی مهم، از جمله این موارد است.
انجام عملیات والفجر 8 (20/11/64) و پیروزی در تصرف فاو، در واقع نتیجه یك سری ابتكارها و تدابیری بود كه همواره با جایگزین كردن پارامترهایی چون انتخاب نوع زمین، استفاده از اصل غافلگیری و ... به مشكلات و كمبودها فایق آمده و سرانجام پیروزی عظیمی را با حداقل امكانات و در برابر ارتش بمراتب قویتر و مجهزتر به دست آورد و علی‌رغم تلاش دیوانه‌وار دشمن در بازپس‌گیری آن،‌ رزمندگان آن را حفظ نموده شدیدترین ضربات را به پیكر دشمن وارد ساختند، تا جایی كه در این زمینه تعبیری چون شكسته‌شدن كمر ارتش عراق شنیده می‌شد. اعتراف بعدی دشمن به بیش از 52 هزار كشته عراقی در این عملیات، مبین اهمیت این پیروزی است. عملیات والفجر 8 بار دیگر صحنه نبرد را به نفع جمهوری اسلامی تغییر داد و در واقع آغازی شد برای دور جدید برتری نسبی خودی در جنگ، كه طبعاً دشمنان دچار هراس شده، جمهوری اسلامی ایران را افزایش حمله‌ها به مراكز اقتصادی، بخصوص جزایر نفتی از جمله خارك، و توطئه‌های كاهش قیمت نفت، بیشتر در فشار قرار دارند. ارتش عراق كه قادر نبود فاو را باز پس گیرد، با اتخاذ استراتژیهای دفاع متحرك، دست به تعرضاتی هر چند ضعیف زد كه نقطه اوج این تحركات، تصرف شهر مهران بود.
رزمندگان اسلام با جدی گرفتن تحركات دشمن، به مقابله برخاستند. در این میان، عمق جلوگیری از این پیشروی، مناطق مذكور دوباره بازپس گرفته شد و عملیاتهایی چون كربلای 1 (9/4/65) – كه منجر به آزادسازی شهر مهران شد- و كربلای 2 (9/6/65)- در منطقه حاج‌‌ عمران- انجام گرفت بار دیگر امكان تركتازی از دشمن سلب شد و رزمندگان دوباره ابتكار عمل را در دست گرفتند.
در ادامه كاربرد ابتكارها و نوآوریها در جنگ، از جمله انهدام تاسیسات نفتی «الامیه» در مركز خلیج‌فارس طی عملیات كربلای 3، بار دیگر در سال 1365 جمهوری اسلامی عامل جدیدی را وارد صحنه نبرد كرد كه رژیم عراق را درگیر معضل تازه‌ای ساخت. جنگ نامنظم در عمق خاج عراق- در جبهه‌های غرب و شمال غرب- به عنوان یك حركت جدید، جنگ را وارد ابعادی فراتر از گذشته كرد و جمهوری اسلامی را به طور مستقیم در معادلات داخلی عراق دخیل كرد. اتحادیه میهنی كردستان عراق كه بخش وسیعی از منطقه كردنشین شمال عراق را تحت نفوذ و تسلط دارد، پس از ناامید شدن از مذاكره با صدام، دوباره سیاستی قهرآمیز علیه رژیم عراق اتخاذ كرد و تمایل زیادی برای نزدیكی بیشتر با جمهوری اسلامی ایران نشان داد. از طرفی، سپاه پاسداران، با تشكیل قرارگاه «رمضان» به برنامه‌ریزی حركت نامنظم در داخل عراق پرداخته بودند و همكاری این اتحادیه، می‌توانست در راستای حركت قرارگاه رمضان مفید و موثر باشد. كوهستانها و تاسیسات نفتی كركوك، میدان این آزمایش و آغاز این حركت بود كه در قالب عملیات فتح 1 شكل گرفت و نتیجه‌ای بسیار مثبت داشت. از یك سو، قابلیت، كارآیی و شجاعت نیروهای نامنظم سپاه از سوی دیگر، توانایی و میزان كارآیی اتحادیه، در این همكاری مشخص شد.
در عملیات فتح 1 كه با مقدماتی بس دشوار توام بود، رزمندگان موفق شدند ضمن انتقال سلاحهایی چون خمپاره و مینی كاتیوشا به عمق مواضع دشمن، تاسیسات و مراكز مهم كركوك را از نزدیك زیر گلوله گرفته و خسارتهای قابل توجهی به رژیم بعثی وارد كردند. دشمن تصور می‌كرد این حركت از سوی هواپیماهای جمهوری اسلامی انجام گرفته و حضور چنین نیرویی در عمیق خاك خود را تصور نمی‌كرد.
به هر حال عملیات فتح 1 و پیروزی آن، مقدمه‌ای بر عملیات دیگر والفجر در عمق خاك دشمن شد و سرانجام تهدید جدی دشمن از این ناحیه. در خلال حركتهای محدود، طراحی عملیات اصلی، بعد از والفجر 8 آغاز شده بود و این بار حركتی گسترده در منطقه «ابوالخصیب» و «شلمچه» در دستور كار قرار گرفت. پس از نزدیك به هشت‌ماه تلاش بی‌وقفه در كسب شرایط و آمادگی لازم، عملیات كربلای 4 (3/10/65) با عبور از اروندرود به اجرا درآمد. این عملیات در جنوب خرمشهر و با اهدافی چون ابوالخصیب انجام گرفت؛ اما به دلیل وجود مشكلات عدیده و همچنین هوشیاری دشمن، نیروهای اسلام موفق به حفظ مناطق متفرقه نشده، بناچار پس از انهدام دشمن، به مواضع اولیه بازگشتند.
انجام عملیات كربلای 5 در محور شلمچه كه در تاریخ (19/10/65) پانزده روز پس از عملیات كربلای 4، آغاز شد، تا اندازه‌ای زیادی انتظارات مردم را برآورده كرد؛ زیرا این عملیات با بیش از پانزده شبانه‌روز درگیری مداوم، مقاومت و جنگندگی نیروهای اسلام در شرایط بسیار مشكل منطقه و در هم پیچیده شدن دژهای مستحكم- و به رغم خودآنان غیر قابل نفوذ- دشمن، یكی از بزرگترین نبردهای تمام دوران جنگ تحمیلی محسوب می‌شود. اما بیشتر از انعكاس داخلی، اهمیت مطلب در نزد كارشناسان و تحلیلگران نظامی، بازگو كننده عظمت كاری است كه در كربلای 5 و منطقه شلمچه انجام گرفت. گذشته از نقش اساسی عملیات كربلای 5 در پیدایش یك امكان جدید، برای اجرای آتش حجیم و در پی‌درپی روی شهر بصره- همزمان با جنگ شهرها- تلاش و انهدام قسمت دیگری از ارتش عراق، حتی وسیعتر از عملیات فاو، از جمله دستاوردهای مهم نظامی كربلای 5 است. بازتاب عملیات كربلای 5 در ابعاد خارجی، بسیار گسترده بود.
عراق می‌دید كه در مهمترین جبهه، شكستهایی را متحمل شده و رزمندگان اسلام به بصره نزدیكتر می‌شوند، به جنگ شهرها و حمله‌های هوایی خود به مراكز اقتصادی در دریا شدت بخشید و از ی كطرف كشورهای منطقه و همین‌طور ابرقدرتهای شرق و غرب، در صدد برآمدند مقدمات آتش‌بس را به منظور جلوگیری از ادامه پیشروی نیروهای جمهوری اسلامی آماده كنند و از طرف دیگر، اقدام به حضور گسترده‌تر از پیش در خلیج‌فارس و درگیریهایی به بهانه حمایت از نفتكشها نمودند.
پس از عملیات والفجر 8، بخصوص عملیات اخیر در شلمچه (كربلای 5)، مساله جنگ در دریا، اهمیت خاصی پیدا كرد و به دلیل آنكه حمله‌ةای عراق افزایش چشمگیری پیدا كرد، به گونه‌ای كه سیاستمداران نظام را دچار اختلال می‌كرد، از این رو جمهوری اسلامی تصمیم گرفت كه با مساله دریا، فعالتر برخورد نماید، كه به دنبال آن ماموریت مقابله به مثل، به طور جدیتر، به نیروی دریای سپاه و ارتش واگذار شد. در این بین، نیروی دریای نوپای سپاه، نقش فعالتری را- به دلیل دارا بودن ویژگیهای خاص- برخوردار بود.
پس از این مقطع كوتاه، به دنبال تصمیم امریكا مبنی بر اسكورت نفتكشهای كویتی و اعلام حضور در خلیج‌فارس و نیز نصب پرچم شوروی سابق روی نفتكش كویتی، جنگ خلیج‌فارس شكل حادتری به خود گرفت و عملاً عملیاتهای زمینی تحت‌الشعاع درگیری های دریایی قرار گرفت.
مرحله دوم این مقطع، درگیری تا و تمام نظام با امریكا بود. تا اینكه در تاریخ 2/5/66 پس از ورود امریكا به خلیج‌فارس، كشتی‌ امریكایی «بریجتون» آسیب دید. پس از حادثه بریجتون، امریكا در صدد تلافی برآمد و نیروهای ایران درگیر شد. اما در ادامه عملیات زمینی، باید گفت كه پس از عملیات كربلای 5 و انجام حركتهایی در ادامه و تثبیت آن، فرماندهان نظامی دریافتند كه به طور موقت ادامه جنگ به جبهه‌های جنوب، نتیجه‌ای نخواهد داشت، لذا متوجه جبهه‌های غرب شدند و البته زمینه‌ةای آن با انجام عملیاتهایی چون فتح و همكاری با گروههای معارض عراقی، تا حدودی ایجاد شده بود. در نتیجه، یگانهای سپاه، به غرب منتقل و عملیات كربلای 10/ (4/2/66) به عنوان اولین حركت، با اهدافی مشخص در محور «مامووت» انجام گرفت.
در همین سال، نیروی بعثی با بهره‌گیری از عوامل مزدور مناطق، جبهه‌های جدیدی را در برابر سپاه اسلام، در نقاط مختلف مرزی گشودند. انجام چند حركت نظامی مشترك توسط عراق و منافقان در جنوب و مهران، همراه با جاسوسی گسترده منافقان و اقدامهای این گروهك خبیث به عنوان ستون پنجم دشمن، از ویژگیهای طرحهای استكبار در این دوره است.
عملیاتهای نصر 4 (2/4/66) نصر 8 (24/7/66) و بیت‌المدقس 2 (24/10/66) كه بعضاً در اوج سرما و یخبندان انجام می‌گرفت، منجر به تصرف شهر مامووت و تسلط بر مناطق مهم و استراتژیك گشت و چشم‌انداز مناسبی را برای ادامه جنگ در این محور ایجاد نمود كه البته در ادامه، به دلیل موانع طبیعی و بروز مشكلات عدیده این حركت كند شد.
در همین راستا و برای ایجاد گشایش در جبهه مامووت، منطقه حلبچه مورد توجه قرار گرفت، كه طرحی با نام والفجر 10 (22/12/66) به اجرا در آمد. نیروهای خودی در عملیات 10 علی‌رغم وجود سرما و یخبندان، با اتخاذ تدابیری مبتنی بر كسب تجارب جدید، موفق شدند ضمن تصرف منطقه‌ای وسیع از خاك عراق، شهرهای حلبچه «سیدصادق» و «خورمال» را آزاد و شمار زیادی از دشمن را نابود كرده یا به اسارت گرفتند. در این عملیات، یكی از فجیع‌ترین اقدامها از سوی دشمن بعث عراق انجام شد و آن بمباران وسیع شیمیایی شهر حلبچه و اطراف آن بود كه منجر به كشته شدن هزاران نفر از مردم بی‌گناه حلبچه گردید.

تعرض عراق- پذیرش قطعنامه

اساساً فرماندهان نظامی به دلیل دو هدف اساسی، دست به تغییر استراتژی نظامی و انتقال جنگ از جنوب به غرب زدند؛ یكی داشتن اهدافی مهم در جبهه‌های غرب كشور و امكان استفاده از ابتكارهای جدید و بخصوص به كارگیری نیروهای معارض عراقی و دیگری جاكن كردن دشمن از جبهه‌های جنوب. اقدامها و تحولات پایانی جنگ نشان داد كه ارتش عراق نیز تدابیری برای خود اندیشیده و در مواقعی در دام نیروهای جمهوری اسلامی نیفتاده است. در واقع عراق از جنوب جاكن نشد؛ بلكه ارتش عراق بنا بر تجارب به دست آمده، بخصوص پس از كسب تجربه‌‌ای در حركتهای موسوم به «استراتژی دفاع متحرك» برنامه‌ریزی دراز مدتی را كه پس از والفجر 8 آغاز كرده بود.
با انجام عملیات والفجر 10 از طرف جمهوری اسلامی و اشتغال یگانهای اصلی ما در آن منطقه، ارتش عراق علی‌رغم انتظار ما به جای صرف نیروی خود در حلبچه، مهیای انجام تعرضی در وافر شد كه در نهایت به دلیل زیادی، از جمله كمكهای خارجی و به كارگیری وسیع سلاح شیمیایی، منجر به باز پس گیری فاو شد (28/1/67). ارتش عراق با این حركت موفقیت‌آمیز و با كسب روحیه، برای بدست آوردن ابتكار عمل و به انفعال كشاندن نیروهای جمهوری اسلامی، به عملیاتهای خود ادامه داد كه از آن جمله در محور شلمچه (4/3/67) دست به پیشروی زد و در فواصل كوتاهی، به منطقه ماووت (21/3/67) و مهران (29/3/67) تعرضاتی كرد.
نیروهای خودی، به دلیل بروز مشكلات متعدد، فاقد حركات كافی در برخورد با دشمن بودند.، و برای كسب حداقل توان، بناچار عقب‌نشینی از ماووت و حلبچه را در دستور كار خود قرار دادند. تا از تعرضات دشمن و تصرف مجدد خاك جمهوری اسلامی جلوگیری شود. ارتش عراق نیز به تعرضات خود ادامه داد. جزیره مجنون را در تاریخ 4/4/67 گرفت و ارتفاعات شاخ‌شمیران و ... را نیز تصرف كرد. عراق به اینها اكتفا نكرد؛ بلكه تعرضات خود را وسعت داد و از این پس، در محورهای شمال خرمشهر و جنوب‌اهواز، همچنین در دشت‌عباس، اقدام به پیشروی گسترده‌ای نمود.
ایجاد روحیه‌ای تازه در بین مردم، بار دیگر سیل مردم را به جبهه در پی داشت بار دیگر. حضور گسترده مردم و مقاومت آنان، نه تنها مانع از ادامه پیشروی دشمن شد؛ كه او را وادار به عقب‌نشینی نیز نمود. در عین حال موضوع بمبارانهای وسیع شیمیایی جبهه خودی توسط دشمن بعثی استمرار داشت. امریكا در خلیج‌فارس (ساقط كردن هواپیمای مسافربری ایران و شهادت 290 انسان بی‌گناه) ابعاد وحشتناكی به خود گرفت. در كنار آن، اخبار دیگری كه جسته و گریخته به دست مسؤولان نظام می‌رسید، ضرورت بازنگری اساسی نسبت به استراتژی ادامه نبرد نظامی را مطرح ساخت. بر همین اساس بود كه سرانجام به دنبال جمع‌بندی نظرات مسؤولان جمهوری اسلامی ایران، حضرت امام (ره) پذیرش قطعنامه 598 را مبنی بر آغاز آتش‌بس بین ایران و عراق اعلام كرد.
توطئه هماهنگ عراق و ابرقدرتها در ادامه جنگ، علی‌رغم پذیرش قطعنامه 598 ادامه یافت و این‌بار با حركتهای نظامی منافقان در محور قصر شیرین و اسلام‌آباد متجلی شد، كه در نهایت برخورد قاطع نیروهای اسلام، سبب شد تا ضمن انهدام وسیعی از منافقان، نه تنها این توطئه بشدت سركوب شود؛ بلكه به نیروهای دشمن تفهیم گردد كه هرگونه ماجراجویی تازه، گرداب جدیدی همانند سالهای آغاز جنگ برای آنان ایجاد خواهد كرد.
منبع: http://www.dsrc.ir


http://rasekhoon.net/article/show-17652.aspx
پنج شنبه 31/5/1392 - 22:30
تاریخ
نامه‌های متقابل - اسناد افتخار (1)
نامه‌های متقابل - اسناد افتخار (1)

نامه‌های متقابل - اسناد افتخار

خبرگزاری فارس: با پیشنهاد شما در مورد مبنا قرار دادن عهدنامه 1975 موافقت می‌شود... ما عقب‌نشینی خود را از روز جمعه هفدهم اوت 1990 آغاز و نیروهای خود را از مناطق رویاروی شمال در طول مرزها فراخواهیم خواند... مبادله فوری و همه جانبه اسرای جنگ را از روز جمعه آغاز می‌كنیم... بدین ترتیب همه آنچه را كه می‌خواستید و بر آن تكیه می‌كردید تحقق می‌یابد...عبارت فوق بخش‌هائی از آخرین نامه صدام به رئیس جمهور اسلامی ایران در مرداد 1369 است .

خبرگزاری فارس: نامه‌های متقابل - اسناد افتخار

با پیشنهاد شما در مورد مبنا قرار دادن عهدنامه 1975 موافقت می‌شود... ما عقب‌نشینی خود را از روز جمعه هفدهم اوت 1990 آغاز و نیروهای خود را از مناطق رویاروی شمال در طول مرزها فراخواهیم خواند... مبادله فوری و همه جانبه اسرای جنگ را از روز جمعه آغاز می‌كنیم... بدین ترتیب همه آنچه را كه می‌خواستید و بر آن تكیه می‌كردید تحقق می‌یابد...عبارت فوق بخش‌هائی از آخرین نامه صدام به رئیس جمهور اسلامی ایران در مرداد 1369 است . مجله الكترونیكی دوران به مناسبت فرا رسیدن هفته دفاع مقدس، اقدام به انتشار متن كامل نامه‌های صدام به آقای هاشمی رفسنجانی رئیس جمهور وقت ایران و پاسخ مشارالیه به وی می‌كند. نامه اول صدام روز اول اردیبهشت 1369 به این شرح انتشار یافت. جناب آقای علی خامنه‌ای جناب آقای هاشمی رفسنجانی السلام علیكم در رسانه‌های گروهی عراق كه تنها وسیله ممكن برای اعلام آنچه می‌خواستیم به شما بگوییم بود، شما را مورد خطاب قرار دادیم. همچنان كه متقابلاً سخنان شما را از طریق رسانه‌های جمعی خودتان می‌شنیدم... آخرین ابتكاری كه با نیت بی‌شائبه‌ای برای تحقق صلح كامل و فراگیر فراروی شما قرار دادیم، ابتكاری بود كه در پنجم ژانویه 1990 عنوان كردیم، ولی تاكنون متفقاً به صلح مورد علاقة دو كشورمان راه نیافته‌ایم تا با هم از بلایای جنگ و امكان شعله‌ور شدن مجدد آن فاصله بگیریم. بدیهی است كه امر خیر و آنچه می‌تواند پایه و اساسی برای آمال و آرزوها باشد ممكن است در هاله‌ای از حدس و گمان‌ها و تفسیرهای شك برانگیز قرار گیرد... اینك بدون تكرار دید‌گاه‌های قبلی خود كه می‌تواند موجب طرح متقابل دیدگاه‌های شما شده و بحث را از محدوده اهداف سازندة خویش دورنموده و به سوی جدلی سوق دهد كه در آن عوامل اختلاف نمایان می‌گردد و برای اینكه چنین وضعی بر توافق مورد علاقة ما در زمینة تحقق صلح قابل اجرا فراگیر و فوری، به خواست خدا نه تنها بین عراق و ایران بلكه میان امت عرب و ایران نائل نیاید، این بار مستقیماً شما را مخاطب قرار داده تا در این ماه مبارك كه مسلمانان روزه‌دارند و به سوی نیل به رضای خدای سبحان و متعال روی می‌آورند، پیشنهاد كنم ملاقات مستقیمی بین ما صورت گیرد كه در آن از سوی ما، بندة خدا، فرستندة این نامه و آقای عزت ابراهیم به همراه مجموعه‌ای از دستیاران خودمان و از سوی شما آقایان علی خامنه‌ای و هاشمی رفسنجانی به همراه گروهی از دستیاران شما شركت كنند. همچنین پیشنهاد می‌كنم كه این ملاقات در مكة مكرمه قبله‌گاه مسلمانان و بیت عتیق كه مولایمان ابراهیم علیه‌السلام آن را بنا نهاد، یا در هر مكان دیگری كه بر آن توافق می‌كنیم برپا شود تا به یاری خدا برای تحقق صلحی كه ملتهایمان و تمامی امت اسلام در انتظار آن به سر می‌برند بكوشیم و بدین ترتیب خونهایی را كه چه بسا بار دیگر به هر علت بر زمین ریخته شود، محفوظ بداریم، زیرا از جملة احتمالات مترتب بر وضع موجود اینكه عوامل دست‌اندركار وقوع فتنه میان ایران و عراق در گذشته، بار دیگر برای شروع مجدد جنگ به نحوی كه صلح را از دو كشورمان دور سازد، تلاش كنند. شما قطعاً اخبار تهدیدهایی را كه از طرف صهیونیسم و برخی ابرقدرت‌ها و كشورهای بزرگ علیه عراق و امت عرب به عمل می‌آید دنبال می‌كنید. و بی شك می‌دانید كه هدف اصلی این تهدید‌ها باز گذاردن دست رژیم صهیونیستی برای به فساد كشاندن جهان است تا بتواند هر طرفی را كه سد راه باطل می‌شود و رژیم صهیونیستی را از نیات و اطماع شرارت بارش در منطقه باز می‌دارد و هر تلاشگر در راه آزادی سرزمین عربی فلسطین و قدس شریف را كه برای هر مسلمان، بلكه برای هر مؤمن به خدا و كتابها و پیامبران او و روز رستاخیز گرامی است، سركوبی كند. این نیروهای شرور كه امیدواریم به یاری خدا آرزوهایشان نقش بر آب شود و تیرهایشان به خطا رود، حتماً برای از سرگیری ستیز مسلحانه وخونین بین ایران از یك طرف و امت عربی از طرف دیگر خواهند كوشید و اینان امكانات متعددی را برای تحقق این امر در اختیار دارند. در آن صورت مسلمانان نه تنها فرصت به كارگیری امكانات و توانایی‌های خود را در جهت آزادسازی مقدساتشان در فلسطین از دست می‌دهند، بلكه زیانهای بی‌شماری را نیز متحمل خواهند شد. به اعتقاد ما در ملاقات مستقیمی كه با هم خواهیم داشت، دستیابی به آنچه عراق حق تلقی می‌كند و آنچه ایران حق تلقی می‌كند قابل تحقق است، ملاقاتی كه راه را برای فرصت طلبان و آنانكه می‌كوشند محیط صلح و آرامش را آلوده سازند، خواهد بست، مشروط بر اینكه نیت‌ها، صادقانه متوجه صلح خداپسند و مورد رضایت ملتهایمان باشد. تا آنجا كه به ما مربوط می‌شود، این نیت توأم با ایمانی عمیق و پایدار فراهم است و در آن به جز میل به دستیابی به حق ثابت خودمان كه همتراز با حق ثابت شماست، چیز دیگری نیست. من به شما پیشنهاد می‌كنم ملاقات مزبور با توجه به اصل شتاب در كار نیك پسندیده است، در دومین روز عید مبارك فطر و یا در هر زمان دیگری كه مورد توافق قرار می‌گیرد، انجام شود. در مورد سفر شما به مكه و تشریفات مربوط از سوی كشور میزبان، ما براساس رابطة برادری و احترام متقابلی كه با برادرانمان در پادشاهی عربستان سعودی داریم، از برادرمان ملك فهد بن‌عبدالعزیز خواهش خواهیم كرد آنچه را كه برای چنین مسئله‌ای ضروری و متناسب است فراهم كند. توضیح اینكه ما تاكنون وی را از مضمون این نامه مطلع نكرده‌ایم. برای تسهیل ... و تدارك ملاقات، شاید شما هم مانند ما بر این نظر باشید كه فردی به نمایندگی از طرف ما در تهران و فردی به نمایندگی از شما در بغداد حضور داشته باشند و به منظور برقراری تماسهای لازم بین دو پایتخت خطوط تلفنی مستقیم دایر گردد. خدایا تو خود گواه باش كه من ابلاغ كردم السلام علیكم صدام حسین بغداد ـ 26 رمضان 1410 ه‍ برابر با 21 آویل 1990 م پاسخ رئیس‌جمهور اسلامی ایران به نامة اول رئیس جمهور عراق بسم‌الله الرحمن الرحیم الحمدالله رب‌العالمین والصلوه و السلام علی محمد عبده و رسوله و علی‌الله الاطیاب الاطهار جناب آقای صدام حسین نامه مورخ 26 رمضان‌المبارك 140 ه‍ شما را دیدم،‌به راستی اگر مطالبی كه در این نامه آمده هشت سال پیش مورد توجه واقع می‌شد و ارسال پیام جای اعزام سرباز را می‌گرفت امروز دو كشور ایران وعراق و شاید همة امت اسلامی با این همه خسارات و ضایعات مواجه نبود. همه می‌دانند كه انقلاب اسلامی از آغاز و همیشه نزدیكی كشورهای اسلامی و مجد و عظمت اسلام و مسلمین و مبارزه با دولت غاصب اسرائیل و آزادی فلسطین را وجهة همت ساخته است. اگر همة دولتهای منطقه عربی همان طور كه بعضی از آنان عمل كردند قدرت این انقلاب ضد صهیونیستی و ضد استكباری را شناخته با ‌آن همكاری می‌كردند اكنون معادلة قدرت در خاورمیانه به سود اسلام و مسلمین می‌بود و اسرائیل و استكبار این گونه فرصت بسط وجود و توسعه شرارت را نمی‌یافتند. البته ما با امت عرب مشكلی نداریم و از همكاری صادقانة بعضی از دولتهای عربی بهره‌ برده‌ایم. افسوس كه فرصتی تاریخی در ده سال گذشته از كف رفته است. در همان آغاز انقلاب اسلامی جنگی ناخواسته و ویرانگر بر ما تحمیل شد و بخش بزرگی از سرزمین ما در مرزهای غربی كشور اشغال گردید و بخش عظیمی از سرمایه‌های انسانی و اقتصادی و نظامی دو ملت بزرگ ایران و عراق كه باید در راه مبارزه با كفر و الحاد به كار گرفته می‌شد از میان رفت. دشمنان اسلام و قدرتهای بزرگ به ویژه امریكای جهانخوار از این جنگ بهره گرفتند و به بهانه حمایت از برخی از كشورهای منطقه به مداخله در امور داخلی آنها پرداختند و یا بر مداخلات خود افزودند، اسرائیل نیز توانست از این موقعیت سود جوید و قسمتی از برنامه‌های توسعه طلبانه و تجاوزگرانه خود را به مرحله اجرا درآورد. عادی سازی ننگ كمپ دیوید و سازش برخی از دولتهای منطقه با اسرائیل غاصب نتیجه این وضعیت است. ما بارها گفته‌ایم كه اگر جنگ آغاز نمی‌شد و امكانات دو ملت ایران و عراق در راه وحدت و حفظ منافع مسلمانان به كار گرفته می‌شد استكبار غرب و صهیونیسم جرأت این همه گستاخی نمی‌یافتند. به هر حال باید از آنچه گذشته است عبرت گرفت و توجه داشت كه ادامه وضع نه صلح و نه جنگ و یا تجدید جنگ برای هر دو كشور و هر دو ملت عراق و ایران ویرانی بیشتر و برای امت اسلام ناتوانی و برای كفر جهانی شادمانی و فرصت كسب امتیاز به بار خواهد آ‌ورد. البته تجربه جنگ تحمیلی به دیر باوران هم فهماند كه تهاجم نظامی قادر نخواهد بود كه پایه‌های انقلاب اسلامی متكی بر اراده مردم مسلمان را متزلزل سازد. در اینجا لازم است تأكید نمایم همان گونه كه رهبر كبیر انقلاب اسلامی و بنیان‌گذار جمهوری اسلامی ایران حضرت امام خمینی قدس سره الشریف بعد از پذیرش قطعنامه اعلام كردند كه : «ما با مردم خود با صداقت صحبت می‌كنیم،‌ما در چهارچوب قطعنامه 598 به صلحی پایدار فكر می‌كنیم و این به هیچ وجه تاكتیك نیست» ما در كوشش برای رسیدن به صلح واقعی و جامع هیچ‌گونه تردیدی به خود راه نداده‌ایم و حضرت آ‌یت‌الله خامنه‌ای رهبر معظم انقلاب، قاطعانه همان راه ترسیم شده توسط امام راحلمان را برای دستیابی به صلح جامع ادامه می‌دهند. بر این اساس ما از هرگونه ابتكار و پیشنهادی كه دو كشور را به صلح جامع برساند استقبال می‌كنیم.خصوصاً در موقعیت كنونی كه حامیان اسرائیل غاصب درصدد بهره‌گیری از پراكندگی جهان اسلام در جهت كسب امتیاز بیشتر و تضعیف مسلمین و تقویت صهیونیسم فتنه‌گرند وضعیت نه جنگ و نه صلح را مطلوب نمی‌دانیم و قاطعانه راه صلح واقعی و جامع را كه در بردارنده مصالح امت اسلامی است انتخاب می‌كنیم. توجه شما را به این حقیقت جلب می‌كنیم كه ادامه اشغال بخشی از سرزمین‌ اسلامی ما می‌تواند حركت ما را در راه تحصیل صلح جامع كند و یا بی‌ثمر كند و خود می‌دانید كه ما پس از تصمیم به قطع جنگ بلادرنگ تمامی نیروهای خودمان را از داخل خاك عراق به مرزها فراخواندیم. مطمئن باشید كه این وضع برای مردم مسلمان ایران كه خود را وقف اسلام و انقلاب كرده‌اند تردید جدی در حسن نیت طرف دیگر بوجود می‌آورد و ما مصممیم كه در راه صلح همانند دوران دفاع، اعتماد مردم را همراه داشته باشیم. نكته دیگر اینكه قبل از اقدام به تماس رؤسای جمهور دو كشور لازم است نماینده‌ای از سوی من و نماینده‌ای از سوی شما در كشوری كه روابط دوستانه‌ای با طرفین داشته باشد بنشینند و دربارة آنچه باید انجام گیرد گفتگو كنند تا زمینه و مقدمات تصمیم نهائی را بدون فوت وقت فراهم سازند و از طرفی شیوه اقدام باید به گونه‌ای باشد كه خللی به اعتبار قطعنامه 598 كه چهارچوب مناسبی برای حل و فصل اختلافات است وارد نشود. ان ارید الاالاصلاح ما استطعت و ما توفیقی الا بالله علیه توكلت و الیه انیب و السلام علی من اتبع الهدی اكبر هاشمی رفسنجانی 6 شوال 1410 هجری قمری مطابق با 12/2/1369 هجری شمسی متن كامل نامه دوم رئیس جمهور عراق به رئیس جمهور اسلامی ایران بسم‌الله الرحمن الرحیم آقای علی خامنه‌ای آقای علی‌اكبر هاشمی رفسنجانی نامة كتبی مورخ 6 شوال 1410 شما كه در پاسخ به نامه مورخ 26 رمضان 1410 ه‍ برابر با 21 آوریل 1990 ما ارسال شده بود دریافت كردم و بیش از یك بار توسط من و برادرانم در كادر رهبری عراق مطالعه شد. گرچه برداشت ما از نامه مزبور این بود كه شما با پیشنهاد ما در زمینه برگزاری ملاقاتی در سطح سران برای حل و فصل قاطع و نهایی مشكلات موجود بین دو كشور كه علت كشمكش و یا نتیجه آن بوده موافقت دارید و ما از این امر خوشحال شدیم ولی روح پیام شما آن چنان كه ما امیدوار بودیم نبود زیرا مقدمه پیام در هر جا كه فرصتی دست داده شامل عبارتهای دو پهلو و پایان آن خشن بوده است. آقایان آنگاه كه ما به مكاتبه مستقیم با شما اندیشیدیم وضعیت ویژه موجود در روابط فیمابین را بررسی كرده و به این نتیجه رسیدیم كه روش مكاتبه مستقیم و رابطه‌ای كه براساس آن به وجود می آید روش مفید‌‌تر برای تحقق ملاقات و گفتگوی مستقیم است و هیچ روشی برای تحقق صلح مطلوب بین ایران و عراق، بلكه بین امت عرب و ایران سودمند‌تر و كاراتر از آن نیست. ما می‌دانیم و فرض بر این است كه شما نیز می‌دانید كه صلح بین دو كشور نمی‌تواند بر این اساس كه مقرون به باور طرف دیگر باشد تحقق یابد و عنایت یك طرف به صلح بدون آن كه به موازات آن اندیشه‌ها، مفاهیم و روشها توسط طرف مقابل نیز مورد عنایت قرار گیرد، مفید فایده نخواهد بود. ما پیش از آن كه نخستین نامه را بنویسیم،‌این نكته را به یاد آوردیم كه هر یك از طرفین در طول ده سال گذشته شدید‌ترین و خشن‌ترین عبارتها را علیه یكدیگر به كار گرفته و به سمع رسانده بود. لكن صرف نظر از آثار آن روش و چگونگی تأثیر آن كه یكی از ابعاد كشمكش و جنگ بین ما بود، آن روش نتوانست صلح را محقق سازد. از جمله عباراتی كه در نامه شما آمده «جنگ تحمیلی» و «كندذهنی» و با جمله «والسلام علی من اتبع الهدی» به جای «والسلام علیكم» كه قاعدتاً در چنین نامه‌هایی به كار گرفته می‌شود،‌ختم شده است. از آنجا كه ما صلح را تنها به خاطر جایگاه عظیم آن در وجدان خود و به دلایل ایمانی می‌خواهیم، مفاهیم و اصطلاحاتی در نامة خود به كار بردیم كه با معیارهای انسانی و اهداف والای ما سازگار باشد. لذا فقط از عباراتی خداپسند و مردم پسند استفاده كردیم. و این امر در وهله اول بدان معنی نیست كه تغییری در تمام مفاهیم و دیدگاه‌های ما حاصل شده است بلكه به معنای این است كه ما مایل به گشودن باب جدید‌ی هستیم كه به دل طرف مقابل نزدیكتر باشد و قدرت اثرگذاری بیشتری بر آن داشته باشد تا به صلحی كه ما آن را هدف شریفی می‌دانیم به سود ملتمان و بشریت است خدمت كنیم. از آنجا كه این روش، شایسته و مناسب برای چنین مقصد و راهی است، بنابراین وظیفه اقتضا می‌كند كه شیوة جدیدی را در نامه‌نگاری غیر از شیوه زمان جنگ یا پیش از آن بیازماییم مضافاً بر این كه به كارگیری الفاظ و عبارات زمان جنگ این توهم را به وجود نمی‌آورد كه به كاربرنده آن الفاظ به قدرتی افزون بر قدرت شناخته شدة آن در زمان جنگ، دست یافته است كما این كه این شیوه كمكی به اثبات حقانیت یك امر نمی‌كند. استفاده از عبارتهای مناسب در چنین مكاتباتی اگر توان توانا را افزایش ندهد و بعد از توكل بر خدا به یاری وی نشتابد، چیزی از قدرت او نخواهد كاست، و حق ثابت شده‌ای را از او كم نخواهد كرد، بلكه روزنه‌ای خواهد بود برای ورود نور به دلهایی كه از جنگ، درد و رنجهای فراوانی متحمل شده و آ‌ن دلها را در صورتی كه در جاده صواب قرار گیرند به سوی خیری كه صلح را محقق می‌سازد، رهنمون خواهد شد. بدین جهت چیزی را كه برای مكاتبه بین خودمان مناسب یافتیم این بود كه آنچه را حق خودمان می‌دانیم درج نكنیم تا شما نیز به درج آنچه حق خود می‌دانید كشیده نشیود. چه در غیر این صورت ممكن است آمادگی روانی شایسته‌ برای استقبال طرفین از گفتگوی مستقیم فراهم نشود. منظور ما بستن باب گفتگو پیرامون موضوعات مفیدی كه هر یك از طرفین طرح آن را مناسب می‌بیند،‌ نیست، تا بدین وسیله هر طرفی رابطة بین اولین و ‌آخرین گام در راه صلح را بشناسد و روند صلح را به صورت یك مجموعه از نخستین گامهای مربوطه ببیند و در رابطه بین آنچه را حق خود و آنچه طرف مقابل حق خویش می‌داند ( به طور) مشخص درك كند. اكنون كه با هم برای تحقق صلح تلاش می‌كنیم شایسته است هیچ یك از طرفین به گذشته نپردازد تا بدین وسیله به آینده لطمه نزند،‌زیرا سیاست نشخوار حوادث گذشته باعث می‌شود طرفی كه این صفت بر او منطبق می‌شود از سوی ملتهایمان كه در شناخت خصوصیات هر یك از ما تواناترند به كندذهنی متهم گردد. با توجه به مراتب فوق ما خواهان گریز از گذشته نیستیم زیرا شما می‌دانید و یا این ارزیابی را دارید كه ما قادر به ارائة اسناد كافی در جهت اثبات تفصیلی دیدگاه‌های خود در صحنه مناظره (و این كه چه كسی جنگ و ستیز را آغاز كرد... و چگونه شروع شد؟) هستیم. شما همچنین می‌دانید كه اسناد و مدارك در متقاعد كردن بخش وسیعتری از ملتهایمان و جامعه بشری، از گفته‌ها و پیشداوریهای هر یك از رهبری‌های دو كشور مؤثرتر خواهد بود. كما این كه می‌دانید به زیر سؤال بردن این موضوع و كنكاش در آن به عنوان پیش‌‌درآمد بحث،‌به نحوی كه شما قبل از ژوئیه 1988 در زمینه تسلسل زمانی (تعیین آغارگر جنگ) عنوان می‌كردید ادعایی است كه اثبات ‌آن به وقت و تلاشی برابر با مدت زمان جنگ به علاوه مدتی معادل دوران قبل از جنگ نیز خواهد داشت. همچنین اطلاع دارید هر یك از طرفین نزاع برای آغاز جنگ، تاریخ خاص خود را دارد و در این امر به دلایل و وقایع عملی و قانونی غیر از دلایل و وقایعی كه طرف دیگر در دست دارد، استناد می‌كند و آنجاست كه روشن خواهد شد كه چه كسی در توصیف جنگ به «جنگ تحمیلی» و چه كسی در اشاره به فرستادن نامه به جای گسیل سربازان و ... محق‌تر است. اما در مورد قطعنامه 598 شورای امنیت:از نظر ما آن قطعنامه از زمانی كه آن را پس از صدور یعنی ژوئیه 1987 پذیرفتیم، یك طرح صلح همه جانبه و دائمی بین دو كشور براساس آنچه هر دو بر آن توافق می‌كنند و از اصول و احكام وارده در آن یاری می‌جویند، بوده است. بدین جهت به قطعنامه مزبور پایبند بوده و همچنان به اجرای آن براساس این درك پایبند هستیم. ما در حالی كه برای صلح تلاش می‌كنیم فرض را بر این نهاده كه تمایل دو كشور به صلح و استفادة از آن از شور و قوت یكسان و هم سطحی برخوردار است. علیهذا برای هیچ یك از دو طرف كشمكش شایسته نیست كه پیش‌بهایی برای دیدار مستقیم غیر از تمایل جدی به تحقق صلح كه با تعبیرهای عملی و مستدل از آن صحبت شود، بپردازند. بدیهی است كه تحقق صلح حضور ارتش هر كشوری را محدود به آن كشور خواهد نمود، و حضور آن در هر تپه‌ای یا در یك وجب خاك و یا در آبهای كشور دیگر كه شرایط و ملاحظات آتش‌بس و حالت نه جنگ و نه صلح آن را تحمیل نموده است خاتمه خواهد یافت. در نامه خود خاطر نشان كرده‌اید كه شما از سرزمینهای عراق عقب‌نشینی نمود‌اید تا آ‌خر جمله .... و البته منظور شما عقب‌نشینی از حلبچه در شرایط خاص و شناخته شده بود. تحلیل ما بر این امر است كه ... عقب‌نشینی نیروهای نظامی ما از سرزمینهای شما كه در شرایط شناخته شده در آغاز نزاع مسلحانه در سال 1980 وارد آن شده بودند در تاریخ 20 ژوئن 1982 صورت گرفت، به این شكل كه تصمیم خود را در مورد عقب‌نشینی در رسانه‌های گروهی سمعی و بصری در 10 ژوئن 1982 اعلان كرده و در آن گفته بودیم كه حداكثر طی مدت 10 روز عقب‌نشینی خواهیم كرد. و عملاً نیز چنین كردیم. در حالی كه عقب‌نشینی نیروهای شما از حلبچه در شرایط جنگی ویژه‌ای غیر از شرایطی كه نیروهای ما در آن عقب‌نشینی كردند، صورت گرفت. بنابراین اگر شما عقب‌نشینی خودتان را از حلبچه كه در شرایط خاص صورت گرفت دلیل حسن نیت خود می‌دانید و این كه شما چشمداشت و یا تمایلی به اشغال سرزمینهای دیگران ندارید پس اولی‌تر این كه عقب‌نشینی ما از سرزمین‌های شما بعد از عملیات توكلنا علی‌الله چهارم در منطقه جنوبی و میانی در ژوئیه 1988 دلیل اضافی دیگری در كنار دیگر دلایل نشان دهنده حسن نیت ما و عدم تمایل به اشغال یك وجب از خاك ایران به شمار می‌آید. به هر حال از طرف ما یكی از معانی صلح این است كه هیچ طرفی حق ثابت طرف دیگر را غصب و یا اشغال نكند، و این رویه ایست كه همواره بر آن تأكید كرده و در پیچیده‌ترین و خصمانه‌ترین شرایط بدان پایبند بوده‌ایم. بنابراین بدیهی است در حالی كه شما را به پایبندی به آن در جو مذاكرات صلح و انشاءالله به عنوان راهی برای دستیابی به آن دعوت می‌كنم، خود به آن پایبند باشیم. ما از پاسخ‌های شما به پرسشهای سفیرمان در ژنو از سفیرتان در خصوص مفاد نامه شما پیرامون ملاقات مقدماتی بین نمایندگان دو طرف اطلاع حاصل كردیم كه شما این روش را برای تدارك ملاقات سران ترجیح می‌دهید. ما با این روش موافق هستیم و به سفیرمان در ژنو آقای برزان ابراهیم التكریتی اختیار انجام این مذاكرات را با سفیر شما در آنجا آقای سیروس ناصری واگذار كردیم. به نظر ما مأموریت نمایندگان تبادل نظر در مورد مواضع دو طرف به قصد آشنایی هر طرف با موضع طرف دیگر در قبال مسایل مورد توجه دو كشور خواهد بود. چه بسا نمایندگان بتوانند بر سر برخی از جوانب توافق كنند و این امر تصویر روشنی را در هنگام ملاقات در سطح سران فرا روی خواهد نهاد و كار ما را آسان‌ خواهد ساخت. و آنچه كه احتمالاً بر سر آن به توافق نرسند برای رسیدگی نهایی به ملاقات سران واگذار خواهد شد. در مورد محل ملاقات سران، ما همچنان در انتظار پیشنهاد شما هستیم. زیرا در پاسخ شما نظر قاطعی در مورد محل پیشنهادی ما كه مكه مكرمه است نیافتیم ... این امر می‌تواند یكی از مسائل مورد بحث نمایندگان باشد. اما در مورد این كه چه كسانی در جلسه سران حضور یابند ما همچنان معتقدیم كه اگر شما عملاً ایدة ملاقات در سطح سران را پذیرفته و برای تحقق آن با ما با توكل بر خدا مصمم شده‌اید، جلسه در سطح سران باید در برگیرنده مراجع اصلی تصمیم‌گیری در دو كشور باشد. زیرا حضور ما با همدیگر در سطح سران آزمایشی برای جدی بودن ما در جهت حل و فصل نهایی قضایا به گونه‌ای كه برای طرفین قابل قبول باشد، به شمار می‌رود. و چنانچه به یاری خدا این امر تحقق یابد متعاقب آن صلح پایدار و همه جانبه محقق خواهد شد زیرا عدم حضور بعضی از مراجع اصلی تصمیم‌گیری كه قادرند (آری یا نه) بگویند در این اجلاس، می‌تواند بر اجرای آنچه مورد توافق قرار می‌گیرد، و نیز بر میزان پای‌بندی به آن تأثیر بگذارد، چرا كه بیرون ماندن آنها از محدودة ملاقات نه نظر آنها را تأمین می‌كند و نه امضاءكنندگان توافق را به نحو مطلوب مطمئن می‌سازد. و چه بسا مصوبات اجلاس سران را بلااجرا و یا در معرض تعدیل قرار می‌دهد. به علاوه صلح عملاً از نقطه‌ای شروع می‌شود كه رویش آن در روان بافندگان تار و پود صلح آغاز گشته و به صورت ثابتی در سینه‌ها جای گیرد. بنابراین هر كس كه از آغاز كار در به وجود آوردن صلح شركت كندخویشتن را از جنبه‌‌های اخلاقی و روانی مسئول اجرا و پایبندی به آن خواهد دید. مضافاً این كه حضور تمام مراكز تصمیم‌گیری راه را بر هرگونه بهانه‌جویی احتمالی كه ممكن است روند صلح را پس از توافق بر آن پیچیده و یا كند سازد، مسدود خواهد كرد. به همین جهت پایبندی خود را به پیشنهادمان مبنی بر این كه در ملاقات سران از طرف ما رئیس شورای فرماندهی انقلاب، رئیس جمهوری و نایب رئیس شورای فرماندهی انقلاب و از طرف ایران آقایان علی خامنه‌ای و علی‌اكبر هاشمی رفسنجانی حضور داشته باشند، یك بار دیگر تكرار می‌كنیم. والله من وراء القصد والسلام علیكم صدام حسین بغداد 24 شوال 140ه‍ برابر با 19 مه 1990 م پاسخ رئیس ‌جمهور اسلامی ایران به نامه دوم رئیس جمهور عراق بسم‌الله الرحمن الرحیم الحمدالله والسلام علی رسول‌الله و ‌آله و صحبه الكرام جناب آقای صدام حسین نامه دوم مورخ 29 اردیبهشت ماه 1369 هجری شمسی (24 شوال 1410 هجری قمری) شما را دریافت كردیم. چون احتمال جدی بودن دولت شما در راه صلح در حد قابل توجهی از نامه بر می‌آید جواب نامه دوم را هم می‌دهیم ولی انتظار داریم بعد از این وقت را با مبادله نامه‌ها تلف نكنیم مگر در موارد ضروری، و دو ملت و مردم منطقه تحت تأثیر حالت نه جنگ و نه صلح بیشتر از این رنج و خسارت نبینند و دعا می‌كنیم كه این آخرین نامه باشد و شاهد گامهای جدی عملی در راه صلح باشیم. در نامه شما گله‌هائی از بخشی از عبارات و مضامین پاسخ ما مطرح شده بود. ما هم از اینكه در مكاتبات صلح مطالب رنجش‌آور مطرح شود راضی نیستیم، ولی متأسفانه سنگ این بنا در اولین نامه شما كه به اظهار خودتان با قصد زودن رسوبات نزاع خیز و هموار كردن راه دوستی تنظیم شده، گذاشته شده بود، از جمله: در نامه اول بگونه‌ای ادعا شده بود كه گویا طرف ما «امت عرب» است چیزی كه در طول جنگ برای جا انداختن آن تلاش‌های فراوان بی‌نتیجه‌ای به كار رفت. خود شما و حزب شما آن روزها كه از موضع جریان‌ پیشرو و جبهه مقابله حرف می‌زدید گفته‌اید كه افرادی مثل بعضی از ملوك و شیوخ و امرائی كه در طول جنگ پشت سر شما بودند، «امت عرب» نیستند و به اندازه كافی در افشای ماهیت آنها گفته و نوشته و اسناد گویا بجا گذاشته‌‌اید. بعید است كه از یادتان رفته باشد كه بیشتر دولتهای پیشرو و همسنگرانتان در موضع جبهه مقابله، در این نزاع با ما بودند و یا لااقل بیطرف، و وضع مردم و مخصوصاً نیروهای مخلص اسلامی را هم به خوبی می‌شناسید. و نیز در نامه اول از موضع متولی امور فلسطین و فلسطینیان و نیروهای مقاوم در مقابل تهاجم امپریالیسم مورد دعوت قرار گرفته بودیم، با اینكه تهیه‌كنندگان نامه بعید است كه از دلسوزی و پیشتازی جمهوری اسلامی ایران نسبت به این مسئله آگاه نبوده باشند و ندانند كه هدف اول تهاجم استكبار، انقلاب اسلامی ایران است، و خوب بود كه این واقعیت مورد غفلت قرار نمی‌گرفت، اگر برای جلب اعتماد نوشته می‌شد. علاوه بر اینكه در نامه شما آداب معمول در مكاتبات رسمی و رایج رعایت نشده، عبارات و تعبیرات حاوی نكات منفی و رنجش‌آور دیگری نیز از قبیل آنچه در نامه ما خرده‌گیری شده در مكتوب اول و دوم شما موجود است، كه بهتر است بگذاریم و بگذریم و اگر شما باب گله را نگشوده بودید همین‌ها را هم نمی‌نوشتیم، زیرا اكنون به صلح می‌اندیشیم و نه مشاجره و جنگ نامه‌ها. و در خصوص مقامات مذاكره كننده نهائی خوب است از هم اكنون روشن باشد كه حضرت آیت‌الله خامنه‌ای مقام ولایت امر انقلاب اسلامی در مذاكرات شركت نخواهند كرد البته رئیس جمهور و سایر مسئولان بر خلاف نظر رهبری اقدامی نمی‌كنند و در مسائل مهم با كسب نظر رهبری اقدام می‌نمایند. و در این موضوع هم اگر رئیس‌جمهور در مذاكرات شركت كند قطعاً با اختیارات كامل خواهد بود كه تصمیمات مطمئناً اجرا خواهد شد و جای نگرانی از آن گونه كه در نامه شما آمده، نیست. برای اثبات حسن نیست و جدیت در راه صلح در نامه دوم مقایسه‌ای شده بود بین عقب‌نشینی نیروهای ما پس از پذیرش قطعنامه و وضعیت پس از عملیات «بیت‌المقدس» و بازپس‌گیری خرمشهر و عقب‌نشینی‌های تاكتیكی آخر جنگ. كاش وارد این بحث نمی‌شدید كه احتیاجی به توضیح بیشتر نباشد. خودتان می‌دانید كه حتی پس از فتح خرمشهر نیروهای نظامی شما در جبهه‌های میانی در بسیاری مواضع از خاك ایران باقی ماندند منجمله شهرهای نفت شهر و خسروی و مهران و ده‌ها روستا و ارتفاعات كه شرایطی متفاوت با جبهه جنوب داشت كه اكثر آن مناطق از اول جنگ تا امروز در اشغال نیروهای شما است و بعید است كه فرماندهان شما حقیقت را از شما مكتوب داشته باشند. با اینكه به طور مكرر تأكید بر لزوم اجتناب از اتخاذ مواضع بحث‌انگیز و عكس‌العمل‌زا در نامه‌ها‌ شده، در نامه دوم اشاراتی به بعضی ادعاها آمده كه با این تأكیدات ناسازگار است و توجه دارید كه حقوق نه براساس دریافت‌ها و خواسته‌های شخصی بلكه بر مبنای قوانین و مقررات شناخته شده تعریف می‌شود، به اعتقاد ما یكی از مهمترین اصولی كه متضمن برقراری صلحی بادوام و شرافتمندانه بین دو كشور می‌باشد اصل وفای به عهد و احترام به تعهدات بین‌ المللی است. ما تأكید شما را بر اعتبار قطعنامه 598 مثبت تلقی می‌كنیم ولی شایان ذكر است كه این قطعنامه روشن و خالی از ابهام است و می‌تواند براساس روشهای پیشنهادی دبیر كل كه مسئولیت اجرای آنرا به عهده دارد اجرا گردد. تكرار مواضع غیر مفید كه در چند دوره مذاكرات زیر نظر دبیر كل عدم كارآئی آنها روشن شده، مشكل جلوه دادن تعیین طرف آغازگر جنگ كه به موجب قطعنامه 598 از وظائف كلیدی دبیر كل برای پایه‌گذاری صلحی جامع و پایدار بین دو كشور است و بستن راه بر اقدامات تدریجی و گامهای عملی در جهت نیل به صلح جامع و نهائی و طرح ادعاهای فاقد دلیل و هر چیزی از این قبیل را كه منافات با حسن نیت داشته باشد با اهداف صلح‌طلبانه برای هیچ یك از دو طرف مناسب نمی‌دانیم. متأسفانه اظهارات نامناسبی كه در قطعنامه اجتماع سران عرب در بغداد در رابطه با مسائل قطعنامه 598 و حقوق عراق و ایران انعكاس یافت، می‌تواند مشكلی در راه حصول اعتماد و اطمینان به حسن نیت و صلح دوستی گردد كه نیاز به جبران دارد. آقای سیروس ناصری به عنوان نماینده اینجانب در مذاكرات با نماینده شما شركت می‌كنند مأموریت ایشان مذاكره درمسائل محتوائی برای اجرای قطعنامه و مهیا كردن زمینه از سرگیری روابط صلح‌آمیز بین دو كشور مسلمان ایران و عراق است. و از ایشان خواسته‌ایم كه از شركت در بحث‌های شكلی و حاشیه‌ای كه باعث اتلاف وقت و طولانی‌تر شدن وضع موجود است خودداری كند. و لازم است كه تأكید نمایم ملاقات رؤسای جمهور فقط در صورتی مناسب و به صلاح است كه از نتایج مثبت آن دو طرف مطمئن باشند. چه، در غیر این صورت ممكن است آثار منفی آن از وضع موجود خسارت بارتر باشد. به خاطر مواضع منفی زمامداران سعودی نسبت به انقلاب اسلامی ایران در گذشته و حال، قلمرو دولت عربستان در حال حاضر محل مناسبی برای مذاكرات صلح نیست و با توجه به وجود مكان‌های متعدد، در راه انتخاب مكان مناسب برای دو طرف مشكلی نخواهیم داشت و بهتر است كه نقطه مورد نظر در آستانه شروع مذاكرات مشخص شود، و با پیشنهاد شما كه نمایندگان ما در مذاكرات مقدماتی محل را مشخص كنند موافقیم. طبیعی است در طول مذاكرات مقدماتی دبیر كل سازمان ملل متحد در جریان مذاكرات قرار خواهد گرفت و در مواقع و موارد لازم از نظرات و ابتكارهای ایشان در راه تحكیم صلح استفاده می‌شود و از انحصار راه صلح به مذاكره مستقیم (آنگونه كه در نامه دوم اشاره رفته بود) پرهیز خواهد شد و راه‌های دیگر منجمله راه اصلی را كه قسمتی از آن پیموده شده به روی خود نمی‌بندیم. در خاتمه از پیشگاه خداوند متعال خواستارم كه به ما توفیق كامل در جهت رفع خصومت و كندن ریشه‌های نزاع و هموار كردن راه دو ملت و سایر مردم و دولت‌های منطقه برای صلح و همكاری در جهت رفاه امت اسلامی و جهاد با دشمنان اسلام و مسلمانان و مخصوصاً آزادی كامل سرزمین اسلامی فلسطین عنایت فرماید. و ما توفیقی الا بالله علیه توكلت و الیه انیب طهران ـ اكبر هاشمی رفسنجانی 28 خردادماه 1369 هجری شمسی مطابق با 24 ذیقعده‌‌الحرام هجری قمری نامه سوم رئیس‌جمهور عراق به رئیس‌جمهور اسلامی ایران بسم‌الله الرحمن الرحیم جناب آقای علی‌ اكبر هاشمی رفسنجانی ریاست محترم جمهوری اسلامی ایران السلام علیكم پس از تفحص دقیق در آنچه باید تفحص كرد و پس از بررسی دقیق تحول روابط و وضعیت فعلی میان عراق و ایران و خطراتی كه منطقه را در برگرفته و محیط بر آن شده است و به منظور ادامه نقش خود در ارائه ابتكار عملهایی كه فرصتهای وسیعتری جهت تحقق صلح فراهم می‌سازد ما براساس مسئولیت ملی و انسانی كه اصول اعتقادی عظیممان آن را بر دوشمان نهاده خود را در موقعیت ارائه پیشنهاد تازه‌ای یافتیم. از آنجا كه این بار ابتكار عمل پیشنهادی ناظر به تمام مسائل ماهوی كه بندهای قطعنامه 598 شورای امنیت یكجا و در یك چارچوب و به صورت تفصیلی به آن پرداخته است، ما امیدواریم كه برخورد با آن در همین سطح صورت گیرد و جوشش با آن در حدی از جدیت انجام شود كه دو ملتمان فرصت زندگی در شرایط صلحی كه حتی بر جزئیات آن توافق شده باشد گرفته نشود و این امر به منظور دور كردن طرحهای دشمنان ملتهاست كه در تلاشند شرایط را خدای ناكرده به جایی بكشانند كه وضع دو كشور به آنچه قبل از اوت 1988 بود بازگردد و به این ترتیب هر كه هر چه را از دست بدهد باخته است بدون اینكه سودی به دست آمده باشد. نیروهای اهریمنی كه در تاریكی در جستجویند و ابزارهای نیرنگ نیز در دستشان است می‌توانند با استناد به این واقعیت كه جنگ بین دو كشور از نظر حقوقی پایان نیافته است دو كشور را به سوی آنچه مجدداً جرقه جنگ را بزند سوق دهند و همچنان كه می‌دانید شروع جنگ چه بسا از اموری كه ساده به نظر می‌رسد به وجود می‌آید به مانند آتش‌سوزی مهیبی كه از یك جرقه برمی‌خیزد. اشراری كه در كمین ما هستند ممكن است به انگیزه ناتوانی در تحقق اهدافشان بدون درگیر كردن دو كشور و یا یكی از آنها در جنگ و شاید هم به دلیل نگرانی از سلاحهای انباشته شده نزد طرفین نزاع و چه بسا به انگیزه تمایل آنها برای شناخت كارآیی آن سلاحها و یا بخشی از آنها با به كارگیری ابزارهای پلید خود برای زده شدن جرقه بكوشند و برای این كار شاید مشكل چندانی نداشته باشند آن هم در جبهه‌ای كه تنها در خشكی هزار و دویست كیلومتر و در دریا تقریباً هشتصد كیلومتر امتداد دارد و این جبهه‌ ها مملو از امكان و احتمال بروز جرقه‌های پراكنده شده از دهانه سلاحها می‌باشد. بنابراین برای آغاز، نیازی به گشودن آتش سلاحها توسط شمار كثیری از افراد نیست. زیرا كافی است یك نفر به هر علتی و تحت تأثیر هر عاملی به چنین كاری اقدام كند و باعث شود جمع بزرگی آتش بگشایند و بدین ترتیب زیان فراوانی متوجه همگان خواهد شد كه از این امر بجز دون صفتان هیچ كس سود نخواهد برد و تمام این امور همچنانكه قبلاً گفتیم به زیان ملتهای ما تمام خواهد شد. از آنجا كه این وضع، هدف هیچ كدام از عراق و ایران نیست آنچنانكه در اظهارات نمایندگان دو كشور آمده، بنابراین وظیفه حكم می‌كند كه نه تنها به صلح برسیم بلكه در اسرع وقت برسیم تا امكان تحقق رؤیاهای بدخواهان و ستمگران از صحنه ما دور بماند. و بر پایه تمام این مطالب به نكات ذیل مبادرت می‌ورزم: 1ـ مجدداً ایده انجام ملاقات فوری بین سران دو كشور را در محلی كه مورد توافق قرار می‌گیرد مطرح می‌كنم تا موضوعاتی كه با توافق بر سر آنها صلح همه جانبه و دائمی محقق می‌شود را به بحث بگذارند. 2ـ بحث و توافق، تمام موضوعات معلق را در برگیرد و طرح هر موضوع جدید پس از دستیابی به توافق همه جانبه، از سوی هر طرف بدون موافقت طرف دیگر امری مردود و به عنوان گریز از توافق تلقی می‌شود و عنوانهای فرعی مطالب مورد توافق باید از بندهای قطعنامه 598 استخراج شود و این توافق بر اساس این درك و با تأكید بر اینكه هدف اصلی قطعنامه 598 تحقق صلح همه جانبه و دائمی از طریق گفتگوست و نه هر چیز دیگر و بر مبنای اینكه پارامترهای توافقهای كلی، تجزیه ناپذیرند و به صورت یك معامله كامل و به هم پیوسته كه اخلال در هر بند از بندهای آن به معنی اخلال در تمامی بندهای آن است، صورت می‌گیرد. 3ـ مهم نیست كه گفتگو و توافق بر سر موضوعات از كجا شروع می‌شود ولی توافق بر سر هر یك از پارامترها و یا تعدادی از پارامترهای موضوعات مورد بحث طبق مفاد بند 2 این نامه ما منوط به توافق بر بندهای دیگر می‌باشد. علیهذا هر یك از دو طرف گفتگو حق پاسخگویی به هرگونه اظهارات یكجانبه طرف مقابل به نحوی كه مناسب می‌داند از جمله حق تكذیب توافق جزئی بر سر هر یك از مطالب مورد گفتگو را دارد. 4ـ عقب‌نشینی طی مدت زمانی كه از دو ماه از تاریخ تصویب نهایی توافق همه جانبه طرفین فراتر نرود صورت می‌گیرد و هر چه زمان كوتاهتر شود بهتر است. همچنین بر سر رابطه ناگسستنی بین هر گامی كه هر یك از طرفین نزاع در اجرای تعهدات قراردادی خود بر می‌دارد توافق شود به نحوی كه با گام متناسب و یا همطرازی از سوی طرف مقابل پاسخ داده شود. 5ـ ما همچنان مسئله اسراء را مشمول موافقتنامه‌های ژنو دانسته و بر همین اساس فرض می‌كنیم كه آزادی آنها می‌بایستی براساس بندهای موافقتنامه مزبور انجام می‌گرفت و اكنون دو سال از زمان آزادی اسراء بر مبنای موافقتنامه یاد شده گذشته است به این تعبیر كه بین برقراری آتش‌بس و زمان حال دو سال سپری شده است. با این وصف و به منظور تسهیل در روند صلح ما با توجه به اصول و مفاهیم فوق‌الذكر مانعی نمی‌بنیم كه برای آزادی اسراء در چارچوب مدت تعیین شده در بند (4) دو ماه، از تاریخ تصویب نهایی توافق و به عنوان حداكثر مدت لازم برنامه‌ریزی شود و هر چه این كار سریعتر انجام گیرد بهتر است. 6ـ بحث در پیرامون شط‌العرب بر مبنای سه عنوان زیر انجام گیرد: الف ـ حاكمیت كامل بر رودخانه متعلق به عراق باشد، زیرا كه حق تاریخی و مشروع آن است. ب ـ اعمال حاكمیت در شط‌العرب از سوی عراق، توأم با اجرای شیوه خط تالوگ در زمینه كشتیرانی به نحوی كه عراق و ایران از حق كشتیرانی، ماهیگیری و شركت در تنظیم امور كشتیرانی در شط‌العرب برخوردار و سود حاصله از آن را تقسیم نمایند. ج ـ ارجاع مسئله شط‌العرب به حكمیت در چارچوب فرمولی كه مورد توافق قرار می‌گیرد، همراه با تعهد قبلی مبتنی بر پذیرش نتایج حكمیت و تا زمانی كه مرجع حكمیت، اعلان رأی كند لایروبی شط‌العرب براساس فرمول توافق طرفین به قصد مهیا كردن آن برای كشتیرانی بهره‌برداری آغاز می‌شود. توافق بر این فرض مبتنی است كه طرفین متفقاً یكی از عنوانهای سه گانه فوق را انتخاب خواهند كرد،‌ با این ملاحظه كه عنوان نخست بیانگر حق عراق است و فرض ما بر این است كه دو عنوان دیگر نشانگر تمایل ایران است. 7ـ توافق بر حذف بند (6) قطعنامه 598 از گفتگوها و نادیده گرفتن قطعی آن چرا كه نه تنها هیچ فایده‌ای برای صلح در بر ندارد بلكه موانعی بر سر راه آن می‌گذارد و چه بسا عواقب آن كینه‌توزی، دشمنی و انتقامجویی در آینده را موجب خواهد شد، در شرایطی كه صلح راه دیگری را فراروی دو ملت ایران و عراق قرار می‌دهد. در این خصوص لازم است توافقهایی كه به آن دست خواهیم یافت رسماً و كتباً به دبیر كل سازمان ملل متحد ابلاغ شود. 8ـ اجرای هیچ یك از گامهای مورد اشاره كه در موافقتنامه آتی صلح میان عراق و ایران مندرج خواهد شد قبل از اتخاذ كلیه اقدامات قانونی لازم برای تصویب آن به موجب قانون اساسی هر یك از دو كشور، به نحوی كه از لحاظ حقوقی و قانونی، قطعیت آن در سطوح جزئی و كلی محول غیر قابل نقص گردد، شروع نخواهد شد، مضافاً اینكه لازم است اسناد تأیید شده‌ موافقتنامه در یك زمان واحد كه مورد توافق طرفین قرار می‌گیرد به دبیر كل سازمان ملل متحد سپرده شود. 9 ـ موافقتنامه آتی صلح بین عراق و ایران در برگیرنده همه موارد توافق خواهد بود و به منظور تسهیل در سرعت بخشیدن به اتمام موافقنامه صلح، موافقتنامه مورد بحث می‌تواند در كنار موضوعات جدید و مسائل مرزهای خشكی و دیگر حقوقی كه مورد توافق قرار می‌گیرد بعضی از موارد موافقتنامه‌های سابق را كه در طول تاریخ روابط دو كشور به تصویب رسیده و هر آنچه در گذشته مورد توافق قرار گرفته بدون اخلال در بندهای مندرج در این نامه نیز در برگیرد. 10ـ توافقها باید در برگیرنده اصولی روشن در زمینه برقراری روابط حسن همجواری و عدم دخالت در امور داخلی و احترام هر كشور نسبت به حق كشور دیگر در انتخاب نظام سیاسی، اقتصادی و اجتماعی مورد نظر خود و همچنین شناسائی قطعی و بی‌تردید حق انواع كشتیرانی در آبراهه‌های بین‌‌المللی خلیج و تنگه هرمز باشد. 11ـ شاید مناسب باشد كه یك مرجع بین‌المللی كه مورد توافق قرار خواهد گرفت حسن اجرای موافقتنامه را تضمین كند. (مثلاً) شورای امنیت. 12ـ با علم به اینكه اوضاع بین‌المللی برای دل بستن به كمكهای مربوط به بازسازی مساعد نیست، ‌ما معتقدیم كه كمكهای بین‌المللی موضوع بند (7) قطعنامه 598 بالمناصفه بین عراق و ایران تقسیم شود. 13ـ برای تسهیل تماسهای فی‌مابین و در پرتو تحویل مثبت در روابط دو كشور ما معتقدیم سفارتخانه‌های ما، در تهران و بغداد بازگشائی شود خاصه اینكه در شرایط جنگ سفارتخانه‌ها دایر بوده و تنها از ماه سپتامبر 1987 تعطیل شده است. آقای رئیس‌جمهور، آنچه به نظر ما صلح دائمی و همه جانبه را بین عراق و ایران محقق می‌سازد همین است كه در این نامه آمده است پیشنهاد فوق فراگیر بوده و اجزاء آن به هم پیوسته و غیرقابل تفكیك است و رسیدن به آن با استمداد از تجربه و نیز گفتگوهای نمایندگان ما، در ژنو آقایان ناصری و برزان ممكن گشته است. بدین سان، همه چیز روشن شده به نحوی كه جایی برای تفسیر دیگری باقی نمانده و صلح حقیقی، همه جانبه و سریع را كه خواستار آن هستیم همین است. والله اكبر همراه با آرزوهای خوب برای شما و از خلال شما برای كادر رهبری ایران صدام حسین رئیس جمهوری عراق بغداد در 8 محرم 1411 ه‍. ق . برابر با 30 ژوئیه 1990 م پاسخ رئیس‌جمهور اسلامی ایران به نامه سوم رئیس‌جمهور عراق بسم‌الله الرحمن الرحیم الحمدالله رب‌العالمین و الصلوةوالسلام علی محمد نبیه و آله الاطهار جناب آقای صدام حسین رئیس جمهور محترم نامه مورخه 12/5/69 شما دریافت شد با اینكه اصل نامه علی‌الظاهر به منظور پیشبرد مذاكرات صلح تنظیم شده لیكن بخشی از مضامین آن تأسف‌آور است. قبل از هر چیز لازم می‌دانم بار دیگر بر اراده وخواست جمهوری اسلامی ایران نسبت به تحقق صلح عادلانه و پایدار تأكید نمایم. امیدوارم شما نیز به این نتیجه رسیده باشید، پس از پذیرش قطعنامه 598 با آگاهی كامل از مسئولیتهای خودمان در قبال صلح و تبعات ناشی از آن حركت صادقانه‌ای را آغاز كردیم و بنا را بر این گذاشتیم كه به جز آنچه كه مربوط به حقوق مشروع و تغییر ناپذیر ملت ایران است هیچ چیز پیشروی ما در مسیر صلح را محدود نكند و چنین نیز كردیم. نحوه برخوردمان هم در طول مذاكراتی كه تحت نظر دبیر كل سازمان ملل انجام گرفت و هم پاسخگوئی به نامه شما و گفتگوهائی كه توسط نمایندگان من و شما در ژنو در جریان است می‌بایست این مسئله را برای شما روشن كرده باشد. تسریع در امر رسیدن به صلح و برداشتن گامهای عملی در اجرای قطعنامه 598 بجای نامه‌نگاریهای و مذاكرات طولانی از تأكیدات ما در ابتدای مذاكرات نمایندگان دو كشور در ژنو بوده و اكنون نیز بر این باوریم كه پیشرفت در محتوای مذاكرات و نه در شكل آن و تلاش در روشن ساختن وضعیت خود در قبال آن مسائلی كه كلید دروازه صلح است ما را به هدف خود نزدیك خواهد ساخت. هدفی كه زمینه‌های بالقوه برای تخریب وضعیت فعلی و یا زمینه‌های تصنعی ساخته و پرداخته دشمنان اسلام كه در شرایط خاص فعلی جهان و منطقه می‌تواند بوجود ‌آید را از بین خواهد برد. این چنین است كه صلح در دسترس دو كشور همسایه قرار خواهد گرفت و نیروهای مشغول شده به یكدیگر می‌توانند در خدمت نیازهای حیاتی دو ملت و مسئولیت‌های اساسی آن در جهت سازندگی، صلح و امنیت منطقه قرار گیرند. با توجه به موارد فوق تذكر نكات زیر را در مورد مضامین نامه 12/5/1369 (3 اوت 1990) و نامه بدون امضاء‌ مورخه 8/5/1369 (30 ژوئیه 1990) و نامه مورخه 25/4/1369 (16 ژوئیه 1990) شما ضروری می‌دانم: 1ـ ملاقات و مذاكره در سطحی بالاتر از آنچه كه فعلاً در ژنو وجود دارد موقعی قابل قبول است كه از مذاكرات جاری ژنو نتایج مشخصی به دست آورده باشیم كه پایه‌ای برای مراحل بعد باشد ولی می‌دانید كه در ژنو به جز آشنائی بیشتر با نظرات یكدیگر پیشرفت قابل ملاحظه‌ای نداشته‌ایم. در حالیكه مأموریت نمایندگان ما و شما مذاكرات در مسائل محتوائی بوده است. به همین دلیل نیز همانگونه كه قبلاً تذكر دادیم ملاقات دو رئیس جمهور فقط در شرایطی می‌تواند مفید باشد كه مسائل مهم و كلیدی روشن وحل شده باشد در غیر این صورت شكست در مذاكرات دو رئیس جمهور می‌تواند آثار زیانبارتری بر صلح داشته باشد و آنرا از دسترس دو كشور دورتر سازد. 2ـ در نامه مورخه 8/5/1369 شما در مورد اروندرود پیشنهاداتی مطرح شده كه گرچه تنزلی از ادعاهای اعلامیه‌ای قبلی شماست لاكن برای شما مشخص است كه نمی‌تواند از جانب ما مورد پذیرش قرار گیرد. پیشنهاد مشخص ما مبنا قرار گرفتن معاهده 1975 برای مذاكرات صلح می‌باشد زیرا بدون پایبندی به قراردادهای گذشته علی‌ الخصوص آن قراردادی كه امضاء‌خود شما را دارد نمی‌توان انتظار داشت كه اعتماد نسبت به آنچه كه امروز گفته می‌شود بوجود آید. 3ـ برای عقب‌نشینی از اراضی اشغالی ایران سقف زمانی دو ماه در نظر گرفته شده كه غیر قابل توجیه است. زیرا این كاری است كه اگر با حسن نیت بخواهد انجام گیرد در ظرفی یكی دو روز قابل انجام است، در حالیكه دبیر كل سازمان ملل در طرح خودش زمان لازم را دو هفته در نظر گرفته بود در مقابل سه ماه زمان برای آزادی اسراء. 4ـ شگفت‌آور است كه با تمسك به عروبت از موضع حق ما در خصوص اشغال خاك كویت توسط ارتش عراق انتقاد شده حال آنكه بدیهی‌ترین مسائل از جمله زمینه‌سازی برای حضور گسترده‌تر نیروهای خارجی در منطقه، سلب آسایش و آرامش و ایجاد مشكلات برای مردم مسلمان، تضامن اسلامی، همجواری، به هم خوردن ثبات و امنیت منطقه، تغییر شرایط جبهه‌ها و تعهدات بین‌المللی مورد غفلت قرار گرفته است. چگونه می‌توان توجیه كرد كه در نامه‌ای كه با اسم خداوند تبارك و تعالی شروع و با شعار الهام بخش «الله اكبر» ختم می‌شود بر خلاف تعلیمات صریح و قویم اسلام و قرآن، ‌اصل نژادی و قومی بر اصل اسلامی و عقیدتی مقدم شمرده شود. آیات محكمات: «انما المؤمنون اخوه» و «ان هذه امتكم امته واحده و ...» و «انا خلقناكم من ذكر و انثی و جعلناكم شعوباً و قبائل لتعارفون انّ اكرمكم عندالله اتقیكم» برای هر مسلمانی كافیست كه در موضع‌گیریهای خود علائق نژادی، جغرافیائی و زبانی را تحت ‌الشعاع اصول اسلامی قرار دهد. شما بهتر از دیگران از سیاست‌های دولت كویت در طول جنگ و مراتب ظلم آنها نسبت به انقلاب اسلامی ایران آگاهی دارید، اما موضع‌گیری ما نه در ارتباط با افراد بلكه برخاسته از اصول ماست. 5ـ بی‌تردید در موقعیت و شرایط مذاكرات صلح بین دو كشور، تهاجم غیر قابل تصور به یك كشور همسایه بدون كوچكترین اطلاع و هماهنگی آن هم با آثار و تبعات فوق‌العاده آن در رابطه با ما می‌تواند اعتماد ما را سست سازد و تردید جدی در انگیزه‌های مذاكرات چند ماهه اخیر ایجاد نماید بخصوص كه در طول این مدت ما شاهد اقداماتی كه نشانه حسن نیت باشد نبوده‌ایم و كماكان اصرار بر تداوم اشغال سرزمین‌مان و حتی مخالفت با مسأله كوچكی چون خاموش كردن حریق چاههای نفتی كه جز اتلاف سرمایه میهن اسلامی نتیجه‌ای برای شما ندارد را شاهدیم. 6ـ لحن نامه اخیرتان مناسب با حالت لازم در جریان مذاكره نیست. لحن و زبانی به كار گرفته كه در گذشته عدم كارآئی آن در رابطه با ملت مسلمان و انقلابی ما آزموده شده، و از تحلیلی دربارة موضع‌گیری‌های جدید دوستانه و حامیان گذشته خودتان برای قانع كردن ما استفاده شده كه مناسب نیست، زیرا می‌دانید كه ما در عمل همه این مراحل را آزموده‌ایم و از سر گذرانده‌ایم و ثابت كرده‌ایم كه بیش از هر چیز روی ایمان و مقاومت و حمایت مردم حساب می‌كنیم و قهر و لطف دیگران را دارای آنچنان ارزشی نمی‌دانیم كه برنامه زندگی و موضع‌گیری‌ها و تصمیمات مهم را براساس آن قرار دهیم. ما به دنبال استفاده از شرایط فعلی نیستیم و جز حقوق مشروع و قانونی خود چیز دیگری را نمی‌خواهیم. چیزی كه در همه مراحل مذاكرات روی آن تأكید داشته‌ایم. 7ـ نكته مورد تأكید نامه شماه در مورد سرعت حركت در جهت صلح را كاملاً قبول داریم ولی آنچه كه به صلح سرعت می‌بخشد پیشقدمی در ارائه پیشنهادهای شكلی و بالا بردن سطح مذاكرات بدون آنكه در محتوای پیشرفتی حاصل شده باشد نیست، بلكه می‌بایست به قراردادهای بین دو كشور كه از نظر بین‌المللی به رسمیت شناخته شده پایبند باشیم و بیش از حق مشروع خود طلب نكنیم زیرا قابل تصور نیست آنچه كه با جنگ هشت ساله حاصل نشد در مذاكرات قابل تحقق باشد. اگر این مطلب را قبول داشته باشیم لازم نیست برای مشخص كردن مرزها در زمین و رودخانه به دنبال چیزی جز معاهده 1975 باشیم و اگر قبول نداشته باشیم بهتر است كار اجرای قطعنامه را به سازمان ملل و شورای امنیت واگذاریم ضمن اینكه نقطه ارتباط ژنو را برای تبادل نظرات در مسائل مشترك حفظ ‌كنیم. والسلام علیكم اكبر هاشمی رفسنجانی 16 محرم 1411 هجری قمری مطابق با 17/5/1369 هجری شمسی نامه چهارم رئیس جمهور عراق به رئیس‌جمهور اسلامی ایران بسم‌الله الرحمن الرحیم آقای علی‌اكبر هاشمی رفسنجانی ریاست محترم جمهوری اسلامی ایران السلام علیكم صبح جمه 3/8/1990 از خلاصه فعالیت سیاسی شما و شمه‌ای از آنچه از سوی دولت ایران صادر شد ( بیانیه وزارت خارجه ایران و جلسه شما با فرماندهان نظامی و خبرهای منتشره آن) آگاهی یافتم. علیهذا به منظور تأكید بر احساس مسئولیت انسانی در برابر ملت ایران مضافاً به مسئولیت ملی در قبال ملتمان مصلحت دیدم دیگر بار برای شما نامه بنویسم. در تاریخ 16/7/1990 به شما پیشنهاد كردیم فرستاده ای را از جانب ما برای امری مربوط به پیشبرد هر چه سریعتر روند صلح به حضور بپذیرید. هنگامی كه پاسخ شما در مورد تعیین زمان برای به حضور پذیرفتن فرستاده ما به تعویق افتاد مبادرت به ایفاد نامه كتبی نموده و فرستاده را مأمور تسلیم آن به شما كردیم تا شما ضمن آمادگی برای مطالعه نامه بحث و بررسی مقتضی را با برادرانتان در كادر رهبری در مورد مفاهیم نظرات و پیشنهادات مندرج آن به عمل آورید و بدین ترتیب از مواضع شما در قبال آن پس از اینكه شرایط شما اجازه دهد فرستادگان ما را كه تاكنون تاریخی به جای تاریخ پیشنهادی شما (دوشنبه 30/7/1990) برای به حضور پذیرفتن آنها تعیین نكرده‌اید مطلع شویم و پیش از این نامه در تاریخ 2/8/1990 توضیحی به ابتكار خودمان از طریق نماینده شما در ژنو آقای ناصری برایتان فرستاده بودیم. ما تمامی این اقدامات را نه تنها به نشانه تأكید برتمایل خود به صلح بلكه تأكید بر علاقه ما به تحقق هر چه سریعتر صلح به عمل آوردیم تا دو كشور و دو ملت خود را به دور از گردباد تغییر و تحولات منطقه و جهان و از رویدادهای خطرناك احتمالی دور نگه داریم. آقای رئیس‌جمهور، این اقدامات من كلاً به این جهت صورت می‌گیرد كه یقین دارم جنگجویان قادرند همدیگر و مقاصد یكدیگر را سریعتر دریابند اگر چه این صفت جنگجو بودن در جریان یك ستیز مسلحانه فی‌مابین آنها به دست آمده باشد. اینك پس از قضیه كویت علائم بحران در افق پدیدار گشته و ممكن است كسانی را كه به اندازه كافی تأمل و بردباری از خود نشان ندهند به مسیر كشمكش بكشاند. از دشوارترین كارها و شاید هم خطرناكترین آنها این است كه اندیشه و رفتار در برهه‌ای از زمان از هدف و یا اهدافی كه به طریق مشروع برای دستیابی به آنها می‌كوشد به هدف و یا اهدافی پا فراتر نهد كه نه در تجزیه و تحلیل مردمش قرار گرفته و یك سقف زمانی غیر قابل تمدید نیز برای عقب‌نشینی در آن ارائه شده است. نامه مورخ 30/7/1990 ما متضمن چاره‌جوئی‌های مشخص و پیشنهادات قابل اجراء و نه یك كلی گویی در مورد هر یك از بندهای قطعنامه 598 كه عراق و ایران بر پایبندی به آن تأكید كرده‌اند بوده است. ما هنوز در انتظار موافقت شما با تعیین تاریخی برای به حضور پذیرفتن دو فرستاده ما كه آنها را به شما معرفی كرده‌ایم ( وزیر خارجه و نماینده دائمی ما در ژنو) هستیم تا به خواست خدا همان طوری كه امید می‌رود پس از انجام گفتگو با شما و با كسانی كه معرفی می‌نمایید در آستانه مرحله سرنوشت ساز صلح قرار بگیریم. بنابراین اگر خواست شما همین است كه اعلام شده و ما آن را می‌دانیم و پاسخ ما به آن كل مطالبی است كه یاداور شدم پس لغزیدن در مسیر رویدادهای مقطعی كه به روابط بین اعراب مربوط می‌شود و در چارچوب امور مربوط به گذشته و حال آنها دور می‌زند تلاشتان را از هدف دور ساخته و تصویر آن را مخدوش می‌سازد. چنانچه تصویر هدف مخدوش گردد تهیه مقدمات كاری كه امید است با تسریع در انجام آن صلح تحقق یابد بر ما دشوار می‌شود و چه بسا افراد كم تجربه را به سمتی سوق دهد كه قضایا از محاسبات درست آن دور شود. ولی به هر حال من پیش‌بینی نمی‌كنم و آرزو ندارم افرادی همچون شما و برادران شما در كادر رهبری ایران كه یك جنگ هشت ساله را آزموده‌اند متزلزل شده، به امری كه نه به مصلحت ایران و نه جزو هدفهای مردم ایران است روی آورند. بی‌تردید و یا حداقل گمان من بر این است كه شما از انگیزه اظهاراتی كه از صبح دیروز پنجشنبه 2/8/1990 چه از درون و چه از برون منطقه ابراز می‌گردد آگاهید و قبلاً طرفهای آن را ارزیابی كرده‌اید و ما نیز آنها را ارزیابی كرده‌ایم و همه ما انگیزه آنها را می‌دانیم. شما اما می‌دانید كه آنها همگی آنگاه كه پی ببرند اظهاراتشان در برابر خواست ملت بزرگ عراق كه مصمم بر احقاق حق خود و برخورد با احجاف و ناجوانمردی و توطئه است كاری از پیش نمی‌برد، با در اختیار داشتن وسایل و امكانات شناخته شده‌شان، قادرند مواضع خود را اصلاح كنند. كسی كه به ما سلاح صادر می‌كند و اظهار می‌دارد كه صدور آن متوقف شده هنگامی كه مجدداً صدور آن را از سر می‌گیرد كار را اصلاح خواهد كرد و كسی كه روابط اقتصادی خود را با ما قطع می‌كند هنگام برقراری دوباره آن درصدد چاره‌جوئی برخواهد آمد ولی اگر عراق و ایران هر یك از آنها از موضع صحیح خود منحرف شود ملت خویش را از یك فرصت تاریخی برای نیل به صلح و نیز تثبیت حقوق مشروع خود محروم خواهد ساخت و هر گاه مسیر آنچه تاكنون در گفتگوهایمان در این راه انجام گرفته و سرآغاز اطمینان بخشی در مورد گامهای یكدیگر به وجود آورده به لرزه درآید زیان وارده بس بزرگ خواهد بود و من چنین آرزوئی را برای شما همچنان كه برای خود خواهانم نیستم. به هر حال اگر آنچه ما می‌دانیم و هدفهای اعلام شده شما در مذاكرات است كل هدفهای شما باشد همانگونه كه ما تأكید می‌كنیم آنچه از جانب ما اعلام شده تحقیقاً كل هدفهای ما می‌باشد پس باید در انعقاد اجلاس تسریع كنیم و شما درتعیین تاریخی برای به حضور پذیرفتن نمایندگان ما تسریع كنید. از این طریق و تنها از این طریق است كه هدفهای مشروع تحقق یافته و صلحی كه هدف والای ملتهای دو كشور است تحقق می‌یابد. والله اكبر والسلام علیكم صدام حسین بغداد تاریخ 12 محرم 1411 ه‍ برابر با 3 اوت 1990 م نامه چهارم رئیس جمهور عراق به رئیس‌جمهور اسلامی ایران بی‌جواب ماند و متن زیر،‌نامه پنجم صدام است: جناب آقای علی‌اكبر هاشمی رفسنجانی ریاست محترم جمهوری اسلامی ایران با توكل بر خدای قادر متعال و به منظور از میان برداشتن موانع از سر راه گشودن روابط برادرانه با همه مسلمانان و آن دسته از مسلمانان كشور همسایه ایران كه برادری را بر می‌گزینند و در راستای ایجاد فضا برای جوشش جدی با تمام مؤمنان در جهت مقابله با نیروهای شرور كه بدخواه مسلمانان و امت عرب هستند و به انگیزه دور نگهداشتن عراق و ایران از شانتاژ و ترفندهای نیروهای شرارت طلب بین‌المللی و ایادی آنها در منطقه و هماهنگ با روح ابتكار عمل ما كه با هدف تحقق صلح همه جانبه و همیشگی در منطقه در تاریخ 12/8/1990 اعلام شد ه و به منظور گرفتن بهانه‌های مانع جوشش از كف بهانه‌جویان متردد و ظنین و به خاطر اینكه هیچ یك از توانایی‌های عراق در خارج از میدان نبرد بزرگ بلااستفاده باقی نماند و به جهت بسیج این توانایی‌ها در راستای اهدافی كه مسلمانان و اعراب شرافتمند بر حقانیت آنها اتفاق نظر دارند و برای جلوگیری از تداخل سنگرها و دور ساختن گمانها و تردیدها تا اینكه خیراندیشان راه خود را برای برقراری روابط طبیعی میان عراق و ایران بیابند و به عنوان بازده گفتگوهای فی‌مابین كه به طور مستقیم از نخستین نامه ما مورخه 21/4/1990 تا آخرین نامه شما مورخه 8/8/1990 به طول انجامید وهمچنین راه‌حل نهایی و روشن كه هیچ بهانه‌ای برای بهانه‌جویان باقی نمی‌گذارد تصمیمات زیر را اتخاذ نمودیم: 1ـ با پیشنهاد شما مندرج درجوابیه هشتم اوت 1990 كه توسط آقای برزان ابراهیم تكریتی نماینده ما،‌ در ژنو از نماینده شما آقای سیروس ناصری دریافت شد و ناظر به لزوم مبنی قراردادن عهدنامه 1975 می‌باشد ضمن مرتبط دانستن آن با اصول مندرج در نامه سی ژوئیه 1975 ما به ویژه در مورد مبادله اسراء و بندهای 6 و 7 قطعنامه 598 شورای امنیت موافقت می‌شود. 2ـ براساس بند یك این نامه و مندرجات نامه سی ژوئیه 1990 ما،‌آماده‌ایم هیأتی را به تهران اعزام و یا هیأتی از سوی شما به بغداد سفر كند تا ضمن تهیه موافقتنامه‌های مربوطه موجبات امضای آن را در سطحی كه مورد توافق قرار می‌گیرد فراهم نمایند. 3ـ به نشانة حسن نیت ما عقب‌نشینی خود را از روی جمعه هفدهم اوت 1990 آغاز و به جز یك نیروی سمبلیك دركنار مأموران مرزبانی و پلیس كه برای انجام مأموریتهای روزمره در شرایط عادی باقی می‌ماند نیروهای خود را از مناطق رویاروی شما در طول مرز فرا خواهیم خواند. 4ـ مبادله فوری و همه جانبه اسرای جنگ به هر تعدادی كه در عراق و ایران در اسارت به سر می‌برند و این از طریق مرزهای زمینی و از راه خانقین، قصر شیرین و راههای دیگری كه مورد توافق قرار می‌گیرد صورت خواهد گرفت. ما آغازگر این اقدام خواهیم بود و از روز جمعه 17/8/1990 به آن مبادرت خواهیم كرد. برادر علی‌اكبر هاشمی رفسنجانی رئیس‌جمهوری با این تصمیم ما دیگر همه چیز روشن شده و بدین ترتیب همه آنچه را كه می‌خواستید و بر آن تكیه می‌‌كردید تحقق می‌یابد و دیگر اقدامی جز مبادله اسناد باقی نمی‌ماند تا با هم از موضع مسئولیت، نظاره‌گر واقعی حیات جدیدی سرشار از تعاون در سایه اصول اسلام باشیم حقوق یكدیگر را محترم شمرده و بدین وسیله كسانی را كه سعی می‌كنند از آب گل آلود ماهی بگیرند از سواحل خود دور كنیم و چه بسا در جهاتی همكاری كنیم كه در نتیجه آن خلیج به دریاچه صلح و امنیت و عاری از ناوگانها و نیروهای بیگانه كه در كمین ما نشسته‌‌اند مبدل شود. مضافاً اینكه همكاری مزبور می‌تواند شامل جنبه‌های دیگر زندگی شود. الله اكبر ولله الحمد صدام حسین رئیس جمهوری عراق 23 / محرم / 1411 ه‍ 14 / اوت / 1990 متن كامل پاسخ رئیس جمهوری اسلامی ایران به نامه پنجم رئیس‌جمهور عراق به شرح زیر است. بسم‌الله الرحمن الرحیم الحمدالله علی ما انعم و له الشكر علی ما الهم ریاست جمهوری محترم عراق جناب آقای صدام حسین نامه مورخ 23/5/1369 (14 اوت 1990) جنابعالی دریافت شد. اعلام پذیرش مجدد معاهده 1975 از سوی شما راه اجرای قطعنامه و حل اختلاف در چارچوب قطعنامه 598 و تبدیل آتش بس موجود به صلح دائم و پایدار را هموار ساخت. شروع عقب‌نشینی نیروهای شما از اراضی اشغالی ایران را دلیل صداقت و جدی بودن شما در راه صلح با جمهوری اسلامی ایران به حساب می‌آوریم و خوشبختانه در موعد مقرر آزادی اسراء هم آغاز گردید كه امیدواریم عقب‌نشینی نظامیان شما طبق زمانبندی اعلام شده و آزادی اسرای دو طرف با آهنگ و سرعت هر چه بیشتر ادامه یافته و تكمیل گردد. همانگونه كه از طریق نماینده ما، در ژنو به اطلاع رسانده‌‌ایم اكنون ما برای پذیرش نمایندگان شما در تهران آمادگی داریم و امیدواریم با تداوم جوّ مثبت و حسن نیت موجود بتوانیم به صلح جامع و پایدار با حفظ همه حقوق و حدود مشروع دو ملت و دو كشور اسلامی دست یابیم. والسلام علیكم اكبر هاشمی رفسنجانی رئیس جمهوری اسلامی ایران 27/5/1369 ....................................................................................................... منبع:/www.dowran.ir

http://www.farsnews.com/newstext.php?nn=8507090354

پنج شنبه 31/5/1392 - 22:30
تاریخ

 

آتش بس در جنگ تحمیلی
آتش بس در جنگ تحمیلی

  

از ساعت 30/6 صبح روز دوشنبه 29 مرداد 1367 (بیستم اوت 1988) به درخواست «خاویر پرز دكوئه‌یار» دبیركل وقت سازمان ملل متحد در تمام طول مرزهای دو كشور عراق و جمهوری اسلامی ایران مقررات آتش‌بس به اجرا گذارده شد. 1 دستور برقراری آتش‌بس میان دو كشور قبلاً و در پی پذیرش قطعنامه 598 شورای امنیت سازمان ملل توسط جمهوری اسلامی ایران از سوی «دكوئه‌یار» صادر شده بود. وی به موجب نخستین بند این قطعنامه، آتش‌بس را اعلام و یك گروه 1300نفره از نظامیان پاسدار صلح سازمان ملل رانیز مأمور نظارت بر آن كرده بود. این گروه كه اصطلاحاً ـ یونیماگ‌ـ 2 روز 28مرداد و در آستانه برقراری آتش‌بس در مرز دو كشور مستقر شده بود .

« یونیماگ‌» براساس قطعنامه 612 مصوب 17 مرداد 1367 شورای امنیت تشكیل شد و در ابتدا مدت 6 ماه مأموریت یافت تا بر آتش‌بس در مرزهای ایران و عراق نظارت كند. اما پس از پایان این مدت، مأموریت گروه 6 ماه دیگر تمدید شد. «یونیماگ‌» متشكل از 1300 نفر بود كه از 24 كشور اعزام شده بودند. این كشورها عبارت بودند از: آرژانتین‌، استرالیا، اتریش‌، بنگلادش‌، كانادا، دانمارك‌، فنلاند، غنا، مجارستان‌، هند، اندونزی‌، ایرلند، ایتالیا، كنیا، مالزی‌، زلاندنو، نیجریه‌، نروژ، لهستان‌، سنگال‌، سوئد، تركیه‌، یوگسلاوی و زامبیا .

تعداد اعضای این گروه 350 نفر ناظر نظامی و 615 نفر نظامی بود. از این عده 80 نفر پلیس نظامی‌، 375 نفر مامور مخابرات‌، 130 نفر خدمه هلیكوپتر و 30 نفر دریانورد بودند. همچنین 350 نفر غیر نظامی نیز به انجام امور اداری در گروه اشتغال داشتند .

ستاد مركزی «یونیماگ‌» در تهران وبغداد مستقر بود. هریك از ستادهای مذكور متشكل از مدیریت نظامیان ناظر، مشاور سیاسی ارشد، سخنگوی گروه و سایر نفرات اصلی بود كه به طور متناوب در تهران وبغداد انجام وظیفه می‌كردند. رئیس گروه ناظران یك افسر ایرلندی بود وفرماندهی كل «یونیماگ‌» را نیز ژنرال «اسلاوكویوویچ‌» تبعه یوگسلاوی برعهده داشت‌ .

 

نقش «دكوئه یار» در پایان بخشیدن به جنگ‌

شورای امنیت سازمان ملل متحد، برای توقف جنگ تحمیلی هشت ساله عراق علیه جمهوری اسلامی ایران جمعاً هشت قطعنامه تصویب كرد؛3. قطعنامه‌های شماره 479ـ 514ـ 522ـ 540ـ 582ـ 588ـ 598 ـ 619 .

در مورد قطعنامه 598 نكته حائز اهمیت این بود كه پیش نویس آن از سوی 5 عضو دائمی شورای امنیت مشتركاً تهیه و به شورای امنیت تسلیم شده بود. شورای امنیت در این فاصله به مشورتهای فشرده خود برای تنظیم پیش نویسی كه حاوی فصل مشترك نظریات دو كشور بود، ادامه می‌داد. و این قطعنامه به اتفاق آراء از تصویب شورای امنیت گذشته بود .

در قطعنامه 598 از طرفین درگیر درخواست شده بود كه‌: «فوراً در جنگ آتش بس اعلام كرده و آن را رعایت نمایند، نیروهای مسلح خود را تا پشت مرزهای شناخته شده بین المللی به عقب بكشند و اسرای جنگی را آزاد كنند.» شورا در این قطعنامه نگرانی عمیق خود را از استمرار جنگ بین ایران و عراق اعلام كرده بود و اظهار نظر كرده بود كه‌: «چون احتمال افزایش و گسترش جنگ می‌رود قصد دارد كلیه اقدامات جنگی را متوقف كند و یك صلح جامع‌، عادلانه، شرافتمندانه و بادوام بین ایران و عراق برقرار سازد.» شورا در پایان قطعنامه اظهار داشته بود كه به دلیل استمرار جنگ بین ایران وعراق صلح جهانی به خطر افتاده است و در نتیجه تهدید كرده بود كه برابر مواد 39 و 40 منشور سازمان ملل عمل خواهد كرد. 4

دولت جمهوری اسلامی ایران هر چند معتقد بود كه شورای امنیت در قطعنامه 598 برای نخستین بار با مسئله جنگ برخوردی جدی و بنیادی نموده است‌، ولی به دلیل بعضی ضعفها و نقایص قطعنامه از آن انتقاد و دلائل منطقی بسیاری ارائه كرد. بر این اساس قطعنامه 598 به مدت یك سال به صورت معلق ـ نه رد و نه قبول‌ـ ماند. در این شرائط، جنگ در زمین‌، هوا و دریا ادامه داشت‌ . كشتی‌های جنگی كه برای اسكورت كشتی‌های تجاری به خلیج فارس اعزام می‌شدند به جنگ كشیده ‌شدند. در 12 تیر 1367 ناو جنگی امریكا ـ وینسنس‌ـ به طور عمدی هواپیمای مسافربری جمهوری اسلامی ایران را در جریان یك پرواز عادی بر فراز خلیج فارس مورد هدف قرار داد. در این جنایت 290 مسافر شامل دهها زن و كودك به شهادت رسیدند . سرانجام‌، جمهوری اسلامی ایران در 26 تیر 1367 رسماً به «دكوئه یار» اطلاع داد كه به منظور جلوگیری از كشتار و برقراری عدالت و استقرار صلح در منطقه و جهان‌، قطعنامه 598 را می‌پذیرد. در نامه ریاست وقت جمهوری اسلامی ایران چنین آمده بود : 5

« همانطور كه به خوبی استحضار دارید، آتشِ جنگی كه به وسیله رژیم عراق در 22 سپتامبر 1980 با تجاوز علیه تمامیت ارضی جمهوری اسلامی ایران آغاز گردید، اینك ابعاد غیر قابل تصوری به خود گرفته است كه كشورهای دیگر و حتی غیرنظامیان بی گناه را نیز در شعله‌های خود گرفته است‌. قتل 290 نفر انسان بی گناه كه با ساقط ساختن هواپیمای ایرباس جمهوری اسلامی ایران به وسیله یكی از كشتی‌های جنگی آمریكایی در خلیج فارس به وقوع پیوست‌، نمونه‌ای بارز در این خصوص است‌. در چنین موقعیتی‌، تلاشهای جناب عالی برای اجرای قطعنامه 598 (1987) حائز اهمیت ویژه‌ای است‌. در این زمینه ما مصمم گردیدیم كه رسماً اعلام داریم جمهوری اسلامی ایران به خاطر اهمیت حفظ جان انسانها و برقراری عدالت و صلح و امنیت منطقه‌ای و بین المللی‌، قطعنامه (1987 ) 598 شورای امنیت را می‌پذیرد. ما امیدواریم كه اعلام رسمی این موضع جمهوری اسلامی ایران به شما در ادامه تلاشهایتان كه همیشه مورد پشتیبانی و استقبال ما بوده است‌، كمك نماید .

 

سید علی خامنه‌ای‌، رئیس جمهوری اسلامی ایران‌

« دكوئه یار» دبیر كل وقت سازمان ملل متحد، 9 روز پس از اعلام رسمی ایران مبنی بر پذیرش قطعنامه 598، در فاصله بین 4 مرداد 1367 تا 26 مرداد همان سال‌، 9 بار با وزیر امور خارجه جمهوری اسلامی ایران و 6 بار با نماینده دولت عراق برای تعیین نحوه اجرای قطعنامه 598 ملاقات كرد. 6 «دكوئه یار» در 17 مرداد اعلام كرد كه هر دو دولت با ملاقات بین وزرای امور خارجه خود زیر نظر وی موافقت كرده‌اند. این ملاقات بلافاصله پس از استقرار آتش بس به منظور دستیابی به تفاهماتی برای اجرای سایر مفاد قطعنامه 598 و زمان بندی طرح اجرایی انجام گرفت‌ .

سرانجام دولتهای ایران وعراق به دبیر كل سازمان ملل اطلاع دادند كه با پیشنهاد برقراری آتش بس در سپیده دم روز 29 مرداد موافقت می‌كنند .

چند روز پس از برقراری آتش بس‌، سفیر هند در سازمان ملل اعلام كرد كه «دكوئه یار» به عنوان برنده جایزه «تفاهم بین المللی در سال 1987» برگزیده شده است‌. این جایزه از سال 1965 به شخصیت‌هایی كه به تفاهم و دوستی بین المللی كمكهای شایانی بكنند، اعطا می‌گردد. جایزه «تفاهم بین المللی‌» به انگیزه نقش پیگیر و تلاشهای صمیمانه «دكوئه یار» در ایجاد آتش بس در جنگ ایران و عراق به وی اعطا شد . این جایزه به نام نهرو نخستین نخست وزیر هند پس از دوره استعمار انگلیس، نامگذاری شده است و از جمله برندگان آن عبارتند از: اوتانت‌، مارتین لوتركینگ‌، نلسون ماندلا، ایندیرا گاندی و اولاف پالمه‌ .

« دكوئه یار» احساس خود را در مورد رابطه‌اش با مقامات ایرانی، طی مصاحبه‌ای در سوئد چنین بیان كرد :

« دبیركل همیشه دارای رابطه‌ای بسیار پایدار و مداوم با مقامات ایرانی بوده است‌. بنابراین من دلیلی برای گلایه از جمهوری اسلامی ایران ندارم‌. بالعكس باید بگویم من از اعتمادی كه همیشه مقامات ایرانی به دبیر كل داشته‌اند، سپاسگزارم‌...» 7

گزارش دكوئه یار در روزهای آخر كارش به عنوان دبیر كل سازمان ملل به شورای امنیت در مورد متجاوز شناختن عراق در جنگ، از سندهای بسیار معتبر و قابل استناد است‌. همچنان كه از جملات این سند سازمان ملل استنباط می‌شود، وی از آغاز با اطلاعات دقیقی كه داشته‌، و گزارش‌ها و تجزیه و تحلیلهایی كه دریافت می‌كرده‌، عراق را آغاز كننده این جنگ می‌دانسته است‌. وی در این سند با صراحت می‌گوید :

« درباره بند 6 عناصری از موضع طرفین پیرامون این بند برای من مشخص بود. این یك واقعیت است كه توضیحات عراق برای جامعه بین المللی قابل قبول و كافی نیست‌. بنابراین رویداد برجسته‌ای كه تحت عنوان موارد نقض بدان اشاره كردیم (نقض حقوق بین المللی‌، استفاده غیر قانونی از زور و عدم احترام به تمامیت ارضی یك كشور كه مسئولیت مخاصمه را به دنبال دارد) همانا حمله 22 سپتامبر 1980 علیه ایران است كه باتوجه به منشور ملل متحد و اصول شناخته شده قابل توجیه نیست و موجب مسئولیت مخاصمه است‌. حتی اگر قبل از شروع مخاصمه برخی تعرضات از جانب ایران به خاك عراق صورت گرفته باشد، چنین تعرضاتی نمی‌تواند توجیه كننده تجاوز عراق به ایران باشد. تجاوزی كه اشغال مستمر خاك ایران را در طول مخاصمه در پی داشت‌. این تجاوزی است كه ناقض ممنوعیت كاربرد زور است كه یكی از اصول حقوق بین المللی است‌ ...

به عنوان مثال من به درخواست یك یا هر دو طرف در موارد متعددی هیأتهای كارشناسی برای تحقیق درباره موارد نقض از قبیل استفاده از تسلیحات شیمیایی‌، حمله به مناطق غیر نظامی و بدرفتاری با اسرای جنگی به صحنه نبرد اعزام كردم‌ .

با كمال تاسف این گزارشها حاكی از وجود شواهدی از موارد نقض جدی حقوق انسانی است‌. در یك مورد موظف بودم با تأسف عمیق این یافته كارشناسان را شاهد باشم كه سلاح شیمیایی علیه غیر نظامیان ایران در منطقه‌ای در نزدیكی یك شهر عاری از هر گونه حفاظت در برابر این حملات به كار رفته بود...» 8

1 ـ روزنامه جمهوری اسلامی؛ 29/5/1367 .

2 - The United nations iran - iraq military observer group (Unimag).

3 ـ سازمان ملل متحد، مسئولیت حفظ صلح و امنیت بین المللی؛ ناصر ثقفی عامری‌؛ انتشارات دفتر مطالعات سیاسی و بین المللی وزارت امور خارجه؛ ص 174 .

4 ـ میر سعید قاضی، علی؛ زندگی‌نامه دبیر كل‌های سازمان ملل و فعالیت‌های سیاسی آنها؛ انتشارات دفتر مطالعات سیاسی و بین المللی وزارت امور خارجه؛- ص 383 .

5 ـ هدایت، عباس؛ شورای امنیت و جنگ تحمیلی عراق علیه جمهوری اسلامی ایران؛ انتشارات دفتر مطالعات سیاسی و بین المللی؛ ص 171 .

6 ـ میر سعید قاضی؛ همان؛ ص 384 .

7 ـ روزنامه اطلاعات؛ 18/4/1367 .

8 ـ روزنامه كیهان؛ 28/4/1373.

کتابخانه تبیان

 

پنج شنبه 31/5/1392 - 22:29
تاریخ
موقعیت بین‌المللی پایان جنگ ایران و عراق
موقعیت بین‌المللی پایان جنگ ایران و عراق

نویسنده : حسین یكتا

نوشتاری از«حسین یكتا»
موقعیت بین‌المللی پایان جنگ ایران و عراق

خبرگزاری فارس: جنگ ایران و عراق در اثر همگرایی، توافق و تبانی دو ابرقدرت خاتمه یافت، اما این به معنای كنترل مطلق امریكا و شوروی بر مناسبات بین‌المللی نیست.

خبرگزاری فارس: موقعیت بین‌المللی پایان جنگ ایران و عراق

*مقدمه با آغاز دهه هشتاد، اركان و عناصر نظام دو قطبی با تشدید دو عامل تحول ساختاری در سیستم بین‌الملی و افول قدرت دو بازیگر اصلی آن - ایالات متحده آمریكا و اتحاد جماهیر شوروی - بیش از پیش در معرض تهدید قرار گرفت. این عوامل تضعیف كننده نظام دو قطبی، كه می‌توان آنها را "علل سیستمیك" و "علل درون كشوری" نامید، در طول دهه 1960 و 1970 نیز وجود داشته‌اند اما در دهه 1980 شدت و حدت بیشتری به خود گرفتند و به پیدایش دوره جدیدی در مناسبات بین‌المللی منجر شدند. در این بخش بررسی این دوره جدید و كشف ارتباط آن با پایان جنگ ایران، عراق مورد تجزیه و تحلیل قرار می‌گیرد. *الف - تحولات ساختاری در سیستم بین‌المللی با توجه به "گوناگونی عناصر قدرت"، نظام بین‌المللی دهه 80 را با افزایش استقلال عمل قطبهای جدید قدرت، می‌‌توان نظام "چند مركزی" دانست. در این دهه، اروپای غربی، ژاپن، چین و حتی كشورهای تازه صنعتی شده‌ای چین، هند، برزیل، آرژانتین و كره جنوبی، به عنوانقطبهای اقتصادی، موقعیت خود را در مناسبات جهانی تقویت كردند و با خارج شدن از دایره نفوذ دو ابرقدرت، برتری انحصاری امریكا و شووری را بر امور بین‌المللی از بین بردند. نظام دو قطبی دهه 1980 با مراكز قدرت سیاسی و اقتصادی جدیدی روبرو گردید كه به هیچ وجه قادر به نادیده گرفتن نقش آنها در كنشهای بین‌المللی نبود؛ از آن جمله كشور جمهوری خلق چین است. كشوری كه در ابتدای نیمه دوم قرن بیستم به لحاظ "دموگرافیك" در صف قدرتهای بزرگ قرار گرفته بود و از امتیازی برابر با امریكا و شوروی در شورای امنیت سازمان ملل متحد بهره می‌گرفت، اكنون از چنان قدرت هسته‌ای برخوردار است كه "تمامی شوروی و بخشهای غرب امریكا را زا یر پوشش هسته‌ای خود دارد" از سوی دیگر نق "آلترناتیو" كه پكن در جهان سوم برابر دو ابرقدرت ایفا می‌كند، موقعیت ویژه‌ای به آن كشور بخشیده است. چیزی كه برای مسكو و واشنگتن هیچگاه خوشایند نبوده و نیست قاره اسیا علاوه بر چین، غول دیگری به نام ژاپن را نیز در خود پرورده است؛‌كشوری كه به یمن بازدهی فراوان نیروی كار، مدیریت صحیح و تكنولوژی فوق العاده پیچیده، توانست علاوه بر تسخیر بازارهای بین‌المللی به یك قدرت مالی جهانی تبدیل و از ظرفیت تاثیرگذاری زیادی در معادلات بین المللی برخوردار شود. در سالهای اول دهه 80، مازاد درآمد ژاپن به اندازه‌ای بود كه وزارت دارایی آن كشور بانكها را به افزایش سرمایه گذاری‌های خارجی تشویق كرد. در پی این سیاست، ژاپن در سال 1983 بالغ بر 17.7 میلیارد دلار، در سال 1984، 49.7 میلیارد دلار و در سال 1985 ، 64.5 میلیارد دلار سرمایه گذاری خارجی داشته است. در حالی كه "ایالات متحده امریكا منبع عمده سرمایه برای جهان پس از جنگ" با "1000 میلیارد دلار بدهی خارجی" در سال 1986 به بزرگترین بدهكار بین‌المللی تبدیل شده بود. با روی كار آمدن ریگان، روابط رقابت آمیز اقتصادی بین ژاپن و آمریكا به یك جنگ تجاری تمام عیار تبدیل شد و فشارهای دولت ریگان برای برقراری تراز تجاری بین دو كشور سهیم شدن بیشتر ژاپن در افزایش هزینه‌های دفاعی بویژه در "طرح دفاع استراتژیك"، شكاف موجود بین واشنگتن - توكیو را عمیق‌تر كرد. در كنار دو قدرت آسیایی چین و ژاپن نظام دو قطبی با مبارزه طلبی دیگری از سوی اروپای غربی نیز روبرو بود. اروپا هر چند مشكلات ساختاری بسیاری در پیش دارد لكن در صورت رفع این مشكلات، به صورت قدرتی منسجم در خواهد آمد و نقشی كلیدی در مناسبات بین‌المللی ایفا خواهد كرد. دولتهای اروپایی برای ایجاد این انسجام، تلاشهایی را كه از جنگ دوم جهانی به بعد در جهت تشكیل "جناح اروپایی" در ناتو و اروپای متحد آغاز كرده بودند، در دهه 80 در پی بروز اختلاف بر سر استقرارموشكهای میان برد هسته‌ای امریكا در خاك اروپا و مصوبه سال 1984 كنگره امریكا در مورد پرداخت سهم بیشتری از هزینه‌های دفاعی ناتو از سوی دولتهای اروپایی، این تلاشها را به شدت سرعت بخشیدند. از سال 1984 اروپای غربی به دنبال اجلاس رم و پاریس، تلاش گسترده‌ای را برای احیای مجدد "اتحادیه‌ اروپای غربی" و ایجاد سازمانی فراملی به منظور دفاع از اروپا آغاز كرده است. این امر اروپا را قادر می‌سازد تا خط استقلال خود را در ناتو تقویت كند؛ چیزی كه همواره خشم آمریكا را برانگیخته است. بنابراین در صورتی كه دولتهای اروپایی به هدف خود در سال 1993 دست یابند، دیگربه حمایت نظامی آمریكا نیازی نخواهند داشت و به "ابرقدرتی دیگر" تبدیل خواهند شد. برژینسكی در این باره می‌گوید:" مسلما 347 میلیون اروپایی با اقتصادی در مجموع 3.5 تریلیون دلار به این شدت برای دفاع از خود نیاز به اتكا به 241 میلیون آمریكایی با اقتصادی4تریلیون دلار در برابر دشمنی (شوروی) با 275 میلیون نفر جمعیت و تنها 1.9 تریلیون دلار درآمد ناخالص ملی ندارند." به این ترتیب با پیدایش مراكز جدید قدرت، مانند چین، ژاپن و اروپای غربی نظام دو قطبی اعتبار تحلیلی خود را در برابر رخدادهای بین‌المللی بیش از پیش از دست داد. در عین حال بیشترین نشانه‌های كاستی گرفتن توان بازیگران اصلی آن - آمریكا و شوروی - در جهان سوم آشكار گردید. در دهه 1980 هر دو ابرقدرت به گونه ای در كشمكشهای جهان سومی با شكستهای سیاسی و نظامی سختی روبرو شدند. در آغاز دهه،‌آمریكا كه با پیروزی انقلاب ایران و بحران گروگانگیری موقعیت برتر خود را در منطقه خاورمیانه از دست داده بود، در تمامی سالهای پس از آن در یافتن منفذی به سوی ایران ناكام ماند و سرانجام در سال 1986 با افشای ماجرای ایران- گیت، ضربه شدیدی بر اعتبار بین‌المللی آن كشور وارد آمد. علاوه بر آن واشنگتن در لبنان، نیكاراگوئه و كنترل جنگ ایران و عراق نیز دچار شكست شد و دكترین "منازعه خفیف ریگان" نتوانست از روند استقلال‌طلبی كشورهای جهان سوم جلوگیری كند.از سوی دیگر، روسها نیز بخش اعظمی از دهه1980 را در افغانستان گرفتار بودند و تا قبل از اصلاحات گورباچف هرگز نتوانستند خود را از آن نجات دهند. اشغال افغانستان به همراه شكست الگوی سوسیالیستی توسعه، موقعیت شوروی را در جهان سوم شدیدا متزلزل كرد و به انزوای هر چه بیشتر ابرقدرت شرق منجر گردید. *ب- تحولات داخلی آمریكا و شوروی در دهه 1980 دو ابر قدرت در زمینه مسائل مختلف داخلی با مشكلات و ناكامیهای متعددی روبرو شدند. در زمینه قدرت تكنولوژی با انفجار نیروگاه هسته‌ای چرنوبیل شوروی و فاجعه شاتل فضایی چالینجر آمریكا، اعتبار علمی و تكنولوژیك هر دو كشور مورد تردید قرار گرفت. ایالات متحده در دوره ریگان با ركود اقتصادی، تورم شدید و كسری بی‌سابقه بودجه دست به گریبان بود. "سهم تولید ناخالص آمریكا از 50 درصد سهم جهانی در دهه 1950 به حدود 25 درصد كاهش یافت". داراییهای خارجیان در ایالات متحده بود، در سال 1987 ، این موازنه به 368.2 میلیارد دلار به سود خارجیان، تبدیل شد" و مهمتر از همه اینكه كسری بودجه 200 میلیارد دلاری ایالات متحده در سال 1980 به میزان بی‌سابقه 400 میلیارد دلار در سال 1986 رسید. در حالی كه دولت ریگان برای رویارویی با بحرانهای جهان سوم و جلوگیری از گسترش نفوذ شوروی، تعهدات نظامی و اقتصادی گسترده‌ای را در سطح جهان عهده‌دار شده بود. در تمام سالهای دهه 1980 با اینكه ریگان بودجه نظامی 887 میلیارد دلاری این كشور در دهه 1970 را به 2854 میلیارد دلار یعنی افزایشی معادل 222 درصد رساند، در عین حال، دولت آمریكا با عدم تعادل بین تواناییها و امكانات داخلی با تعهدات بین‌المللی‌اش روبرو بود. تلاشهای دولت ریگان برای برقراری تعادل از طریق اعمال فشار بر متحدان اروپایی و ژاپن برای "پذیرفتن سهم بیشتری در مخارج نظامی و دفاعی" به نتیجه نرسید و آمریكا راه مذاكره با شوروی و پایان دادن به مسابقه تسلیحاتی را برای كاهش بودجه نظامی‌اش برگزید. از سوی دیگر، اقتصاد شوروی به دلیل افراط در برنامه‌ریزی و تمركز گرایی دروه برژنف و بخاطر "بحران رهبری" در نیمه اول دهه 1980 ، با مشكلات فراوانی درگیر بود. افت تولید صنعتی، كارآ نبودن بخش كشاورزی، عدم بازدهی و كمبود كالاهای مصرفی، تاكید بر صنایع سنگین و نظامی به همراه عرضه كم نیروی كار، نبود انگیزه در بین كارگران و كارمندان،‌پیری جمعیت فعال و مصرف بیش از اندازه مشروبات الكلی از جمله مسائل گریبانگیر اقتصاد شوروی می‌باشند. اما در عین حال، مهمترین مشكل این كشور چیزی است كه گورباچف از آن به عنوان "عقب‌ماندگی از كاروان علم و تكنولوژی" نام می‌برد. روسها از انقلاب میركوپرسسورها بسیار فاصله دارند؛ چیزی كه امكان رقابت آنها را با غولهای صنعتی چون ژاپن و اروپای غربی به حداقل می‌رساند. علاوه بر آن، مسابقه تسلیحاتی با آمریكا بویژه با اعلان "جنگ ستارگان" اقتصاد بیمار شوروی را به نابودی می‌كشاند. گورباچف درباره تاثیرات این مسابقه تسلیحاتی گفت: "ایالات متحده قصد دارد كه از راه مسابقه استقرار مدرنترین و پرهزینه‌ترین جنگ افزارهای فضایی، اتحاد شوروی را از نظر اقتصادی بفرساید." بر اساس چنین نگرشی است كه میخائیل گورباچف پس از به قدرت رسیدن در مارس 1985 برای بازسازی اقتصادی (پرسترویكا) شوروی از جمله اصول اساسی تفكر نوین خود را "رد جنگ هسته‌ای و غیر هسته‌ای از سوی قدرتهای هسته‌ای علیه یكدیگر یا كشورهای ثالث، پیشگیری از مسابقه تسلیحاتی در فضا، نابودی كامل جنگ افزارهای هسته‌ای و كاهش متناسب و متوازن بودجه‌های نظامی" اعلام می‌كند. از نظر رهبران جدید شوروی،‌رشد و توسعه اقتصادی این كشور بیش از پیش به كنترل تسلیحات وابسته است. به همین علت یكی از هدفهای سیاست خارجی گورباچف "فراهم آوردن فرصت برای كار در شرایط صلح و آزادی" از طریق خلع سلاح عمومی است. رهبر شوروی در این باره اظهار داشت "من با مسئولیت كامل اعلام می‌كنم كه سیاست بین‌المللی ما با تمركز بر اقدامات سازنده‌ای برای بهبود كشورمان بیش از هر زمان دیگر با سیاست داخلی ما مشخص می‌شود. از این رو ما به صلحی پایدار و آینده نگری و سازندگی در روابط بین‌المللی نیاز داریم". برای فراهم شدن چنین صلحی كه خلاصی اقتصادی شوروی از زیر بار سنگین هزینه سمابقه تسلیحاتی و تعهدات بین‌المللی را در پی داشت، گورباچف گامهای اولیه دور تازه‌ای از دتانت را برداشت و بانی وضع نوینی در عرصه مناسبات بین‌المللی گردید. به این ترتیب در نیمه دوم دهه 1980 افزایش نقش قطبهای جدید قدرت در معادلات بین‌المللی و خارج شدن بسیاری از مناقضات و رخدادهای جهانی از حیطه نفوذ دو ابرقدرت به همراه تشدید مشكلات اقتصادی آمركیا و شوروی، تفكر نوینی را پدید آورد. رهبران هر دو ابرقدرت اذعان داشتند كه دیگر توانایی تاثیرگذاری مستقیم و حتی غیر مستقیم بر همه رویدادهای بین‌المللی را در اختیار ندارند. میخائیل گورباچف، رهبر شوروی، در هفتم دسامبر 1988 در سخنان خود در مقابل مجمع عمومی سازمان ملل گفت : "ما دارای حق مطلق نیستیم. ده روز بعد در 17 دسامبر، رونالد ریگان رئیس جمهوری آمریكا نیز اعلام كرد: ایالات متحده "دیگر از قدرت برتر برخوردار نیست" بروز این واقعیت جدید، به تغییر روابط بین دو ابرقدرت و پیدایش دور تازه‌ای از تفاهم و همكاری در سطح جهانی منجر گردید كه در واگذاری بخشی از مسئولیت حفظ ثبات و امنیت بین‌المللی از سوی آمریكا و شوروی به سازمان ملل متحد و آغاز مذاكرات "تحدید و خلع سلاح" تجلی یافت. در پی موفقیت گفتگوهای سران آمریكا و شوروی در اجلاس 1985 ژنو، 1986 ریكیاویك و 1987 واشنگتن در زمینه پایان بخشیدن به مسابقه تسلیحاتی و از میان بردن جنگ افزارهای هسته‌ای، راه برای همكاری قدرتهای بزرگ جهت حل و فصل مناقشات منطقه‌ای از طریق سازمان ملل هموار گردید. در پی این امر، سازمان ملل متحد متولی پایان دادن به بسیاری از درگیری‌های منطقه‌ای همچون بحران كامبوج، مساله صحرای غربیی، قبرس، نامیبیا، افغانستان و مهمتر از همه جنگ ایران و عراق گردید و بدین ترتیب حل و فصل مسالمت‌آمیز و سیاسی مناقشه‌های منطقه‌ای با میانجیگری سازمان ملل متحد جایگزین راه حل نظامی شد و پایان دادن به جنگ هشت ساله ایران و عراق نیز در بخشی از این برنامه و توافقات بین‌المللی قرار گرفت. *توافقات بین‌المللی و پایان جنگ ایران و عراق آمریكا و شوروی بخاطر حفظ ثبات و برقرای توازن در منطقه خلیج فارس به تز پایان جنگ بدون پیروز معتقد بودند. بر اساس این فهم مشترك سیاسی، دو ابرقدرت در 20 ژوئیه 1987 قطعنامه 598 را به اتفاق آرا در شورای امنیت سازمان ملل متحد به تصویب رساندند. برای اجرای كامل آن،‌بند 10 قطعنامه، شورای امنیت را مخیر می‌كند تا در صورت لزوم "گامهایی را به منظور تضمین رعایت قطعنامه"، كه به پیشنهاد آمریكا شامل تصویب قطعنامه دوم مبنی بر تحریم همه جانبه تسلیحاتی ایران می‌شد، بردارد. دولت ریگان كه با افشای ماجرای ایران گیت، اعتبار و حیثیت سیاسی خود را نزد كشورهای منطقه به شدت متزلزل می‌دید و نگران گسترش دامنه نفوذ شوروی در بین كشورهای حاشیه خلیج فارس بود، چاره‌سازترین راه حل را در پایان هر چه سریعتر جنگ ایران و عراق یافت. از همین رو، ایالات متحده آمریكا از یكسو (در همان روز تصویب قطعنامه 598) با نصب پرچم روی یكی از یازده نفتكش و آغاز اسكورت نظامی آنها كوشید تا از گسترش حضور ناوگانهای روسی در خلیج فارس جلوگیری نماید و از سوی دیگر برای اعمال فشار بر ایران طرح تحریم تسلیحاتی را به عنوان ابزار ضمانت اجرای قطعنامه 598 تسلیم شورای امنیت كرد تا بدین وسیله امكان ادامه جنگ را از جمهوری اسلامی سلب كند. واین برگر وزیر دفاع دولت ریگان در این باره گفت: "در صورتی كه قطعنامه تحریم تسلیحاتی اجرا شود، ریشه توانایی ایران برای ادامه جنگ به سرعت خشك می‌شود و در واقع ریشه موجودیت ایران نیز به صورت یك ملت به خشكی می گراید". اما شوروی با طرح تحریم تسلیحاتی ایران مخالفت ورزید و از دبیر كل خواست تا تلاش بیشتری برای اجرای قطعنامه به عمل آورد. علل اتخاذ چنین تصمیمی از سوی مسكو این بود كه روسها در پی حل و فصل مساله افغانستان بودند، قضیه‌ای كه ایران و آمریكا از طرفهای اصلی درگیر در آن بشمار می‌رفتند. رهبران شوروی، جنگ ایران و عراق را مهمترین اهرم فشار برای گرفتن امتیازات لازم در قضیه افغانستان از آمریكا می‌دانستند. از سوی دیگر، مسكو خواهان سكوت ایران در برابر روند پیشرفت توافقات بین‌المللی بر سر بحران افغانستان در ژنو بود و رد طرح تحریم تسلیحاتی آمریكا علیه ایران می‌توانست به تعدیل سیاستهای ضد روسی آن كشور و جلب توافق تهران در زمینه حل و فصل مناقشه افغانستان منجر شود. ریچارد مورفی، معاون وزیر امور خارجه وقت ایالات متحده آمریكا، در این رابطه اظهار داشت: "دلیل اصلی كه باعث شده است شوروی از پذیرش قطعنامه تحریم تسلیحاتی خودداری كند، این حقیقت است كه آنها نمی‌خواهند دشمنی تهران را در آستانه خروج نیروهای روسی از افغانستان برانگیزند." تعلل روسها در تصویب قطعنامه تحریم تسلیحاتی ایران ،آمریكا را كه خواهان پایان هر چه سریعتر جنگ بود، واداشت تا برای جلب موافقت مسكو، آمادگی خهود را برای امضای پیش‌نویس مقدماتی كنفرانس ژنو در خصوص افغانستان اعلام نماید. شوروی نیز در مقابل، اعلام كرد "از این پس سد راه تصویب طرحی مطابق با نظر اكثریت اعضای شورای امنیت سازمان ملل نخواهد شد". كرنسكی فرستاده ویژه مسكو به عراق در این زمینه گفت: "اگر تحریمی علیه ایران برای وادار ساختن تهران به قبول قطعنامه 598 شورای امنیت در مورد آتش بس ضروری باشد، دولت شوروی هیچگونه مخالفتی با آن نخواهد داشت". در پی آن، پنج عضو دائمی شورای امنیت بر سر پیش نویسی قطعنامه تحریم تسلیحاتی ایران در 20 فوریه 1988 به توافق رسیدند و این در حالی بود كه مذاكرات ژنو بین آمریكا، شوروی، پاكستان و افغانستان بر سر مناقشه افغانستان به نتایج نهایی خود نزدیك می‌شد. سرانجام در 14 آوریل 1988 این چهار كشور، موافقتنامه ژنو مبنی بر خروج نیروهای روسی از افغانستان را امضاء كردند. یك ماه بعد در 5 مه 1988 یعنی دو هفته قبل از سفر ریگان به مسكو برای شركت در نشست سران دو ابر قدرت، قوای شوروی عقب‌نشینی از خاك افغانستان را اغاز كردند. بدین ترتیب راه برای واشنگتن برای وارد آوردن فشار بر تهران به منظور پذیرش قطعنامه 598 هموار شد. به دنبال آن در 18 آوریل 1988 آمریكا با حمله به دو سكوی نفتی رشادت و سلمان و درگیر شدن با نیروی دریایی ایران، جنگ محدود اعلان نشده‌ای را علیه جمهوری اسلامی آغاز كرد. همزمان با اوج‌گیری بحران در خلیج فارس و تشدید درگیری بین ایران و آمریكا، عراق از فرصت به دست آمده استفاده نمود و با حملات گسترده زمینی و هوایی به همراه كاربرد وسیع عوامل شیمیایی، شهر فاو و سایر مناطق اشغالی را از نیروهای ایران بازپس گرفت. تضعیف موقعیت ایران در جبهه‌های جنگ در كنار توافق علنی دو ابرقدرت برای پایان دادن به جنگ، كه در حمله ناو وینسنس امریكایی به هواپیمای مسافربری ایران در سوم جولای 1988 و سكوت مطلق روسها تجلی یافت، تهران را مجبور به پذیرش قطعنامه 598 در تاریخ 26/4/1367 (18 جولای 1988) نمود. بدین ترتیب یكی از رهاوردهای بسیار مهم همگرایی آمریكا و شوروی در نیمه دوم دهه 1980 یعنی وادار كردن ایران - كشوری كه با استقلال عمل خود، منافع هر دو ابرقدرت را تهدید می‌كرد - به پایان دادن جنگ هشت ساله با عراق به دست آمد. *نتیجه‌گیری در دهه 1980 بیش از پیش پایه‌های نظام دو قطبی از چند جهت مورد تهدید قرار گرفت، از یكسو با پیشرفت سرسام‌آور قدرت تخریبی سلاحهای اتمی، جنگ و بویژه جنگ هسته‌ای به علت نداشتن كاركرد سیاسی اهمیت خود را به عنوان ابزار سیاست خارجی برای دستیابی به هدفهای سیاسی، اقتصادی ایدئولوژیك از دست داد. علاوه بر آن، در كنار تغییر در رابطه بین جنگ و سیاست، ارتباط بین قدرت و امنیت نیز دستخوش تحول گردید. قدرت هسته‌ای و مسابقه تسلیحاتی نقش بازدارندگی خود را به عنوان عامل ثبات و تضمین امنیت بین‌المللی نیز نتوانست به خوبی ایفا كند. مسابقه تسلیحاتی با دور كردن منابع عظیم مالی، انسانی و علم و تكنولوژی از سایر اولویتهای اقتصادی، اجتماعی و سیاسی دامنه امنیت دو ابر قدرت را به شدت كاهش داد و راه دستیابی به آن را سد كرد. از سوی دیگر تغییر "رابطه قدرت نظامی و امنیت" به "رابطه رشد و قدرت اقتصادی و امنیت" به همراه ظهور كانونهای مهم رشد اقتصادی و نفوذ سیاسی در اروپا و آسیا به دگرگونیهای عمده در صحنه بین‌المللی منجر گردید. جایگزینی ابزار اقتصادی به جای ابزار نظامی، قدرت مانور دو ابر قدرت را كه فاقد ابزارهای لازم برای رقابت با مركز جدید قدرت بودند به شدت محدود ساخت و دامنه نفوذ آنان را بر جهان كاهش داد. علاوه بر آن، افزایش تعداد بازیگران بسیار قدرتمند در صحنه جهانی عامل بروز شكاف در نظام دو قطبی شده، استقلال عمل بیشترك شور ضعیف برای خارج شدن از دیاره نفوذ دو ابرقدرت هسته‌ای را فراهم آورد و منافع آنها را در جهان سوم شدیدا در معرض تهدید قرار داد. این عوامل در نیمه دوم دهه 1980 دو ابر قدرت را وادار كرد تا برای سازماندهی دوباره خود و تثبیت موقعیت برتر خویش در نظام بین‌المللی سیاستهای خصومت آمیز گذشته را كنار گذاشته، در دو زمینه تحدید تسلیحات و حل و فصل بحرانهای منطقه‌ایف كه از دایره كنترل آنها خارج شده‌اند، به همكاری بپردازند. جنگ ایران و عراق در چنین موقعیت بین‌المللی و در اثر همگرایی، توافق و تبانی دو ابرقدرت خاتمه یافت، اما این به معنای كنترل مطلق امریكا و شوروی بر مناسبات بین‌المللی نیست؛ زیرا حوادث بعدی از جمله حملات عراق به داخل خاك ایران برای به دست آوردن موقعیت برتر در مذاكره پس از پذیرش قطعنامه 598 از سوی تهران، نشان از عدم كنترل دو ابر قدرت به عنوان بازیگران اصلی سیستم دو قطبی بر رفتار بازیگران خرده سیستم دارد. ویژه نامه دفاع مقدس در خبرگزاری فارس(70) انتهای پیام/

http://www.farsnews.com/newstext.php?nn=8807201193

پنج شنبه 31/5/1392 - 22:29
تاریخ
نقش نخبگان در پذیرش قطعنامه 598
نقش نخبگان در پذیرش قطعنامه 598


بخش اول بحث تئوریك:

برای بررسی این موضوع با نگاه جامعه شناسی سیاسی فرهنگی، باید به زمینه ای كه در آن این واقعه رخ داده است، توجه كرد و بر اساس مبانی و ویژگی های فرهنگی محیط پیرامونی آن تحلیل مناسبی را ارائه داد. البته مبنا قرار دادن جامعه شناسی «فرهنگی» كه در آن برای فرهنگها و بومهای مختلف استقلال نسبی در توصیف قائل است، از سر ناچاری عدم تطابق فضای عمومی جامعه علمی با اصول علمی نویسنده است. برای بررسی این واقعه سیاسی باید مفاهیم را با توجه به اندیشه حكومت اسلامی «ولایت فقیه» و تاریخ خوانی مبتنی با این اندیشه باز تعریف كنیم. نخبه سیاسی كیست؟ جایگاه او در حكومت كجاست؟وظیفه او در حكومت اسلامی چیست؟ رابطه نخبه با ولی زمان و حاكم شرع چیست؟چه رابطه ای با عموم مردم دارد؟ و...
در ابتدا باید گفت منظور ازنخبه سیاسی كسی است كه در مجال سیاسی خویش دارای مسئولیت است. نخبگان سیاسی عموم سیاست ورزان در حاكمیت و مسئولین سیاسی واقتصادی می باشند. در تبیین مفهوم نخبه باید به این نكته اشاره كرد كه در اندیشه اسلامی با توجه به آنكه حق و تكلیف كاملاً با یكدیگر ممزوج و آمیخته است، نخبه كسی است كه توان و استعدادش او را مكلف می سازد كه نقش و جایگاهی بالاتر از عموم مردم در راستای رسیدن به اهداف حكومت اسلامی ایفا نماید. چرا كه این عمل سعادت دنیوی و اخروی را برای او رقم خواهد زد. در جامعه‌شناسی سیاسی اسلامی بر خلاف جامعه شناسی سیاسی شایع كه در آن تأمین منافع شخصی یا گروهی تعیین كننده كنش سیاسی بازیگران است، انجام وظیفه و ادای تكلیف چرایی و چگونگی كنش سیاسی را معین می‌نماید. نكته ای كه لازم به ذكر است ساز و كار تشخیص تكلیف و وظیفه می باشد.
بر اساس عقاید اسلامی، شخص مكلّف با تناسبی كه بین معیارهای عقیدتی و اندیشه ای و توانایی های شخصی و شرایط بیرونی برقرار می كند، دست به شناخت و انجام تكلیف می زند. یكی از مهمترین این معیارها «اهداف و مقاصد حكومت اسلامی» است. همچنین یكی دیگر از مهمترین این مقاصد اقامه عدالت و تحقق آزادی واقعی در جامعه جهانی است. البته نباید این نكته بسیار مهم را از نظر دور داشت كه مفسر معیارها واهداف ولی زمان است. در دوره ای كه معصوم علیه السلام حضور دارد، امام معصوم این وظیفه را بر عهده دارد و در دوره ای كه امام غایب از انظار است ولی فقیه این وظیفه را برعهده دارد.
"ولی"، اجتماع اولویتها و مقاصد را متناسب با شرایط مكانی و زمانی به صورت كلی مطرح می كند. رهبر اجتماع تلاش می كند كه با مدیریت نیروها و توانایی های اجتماع به بیشترین مقاصد خویش برسد. هر كدام از این عبارات احتیاج به توضیح پیشینی دارد كه به علت مجال كم این مقاله از ذكر آنها صرف نظر می شود. یكی دیگر از مؤلفه های جامعه شناسی اسلامی جایگاه مردم در حكومت اسلامی است. مردم بر دوش گیرندگان تكلف و زحمت و بار حكومت هستند. آنها هستند كه باید شرایط را برای ولی آماده كنند و حتی بالاتر از این باید برای جلوس ولی و امام مسلمین بر مسند حكومت از هیچ ابرام و اصراری فرو گذاری نكنند. زیرا او در جایگاهی از عقل و علم قرار دارد كه هیچ كس را بدان راهی نیست.
البته این جایگاه مخصوص امام معصوم است و ولی فقیه در جایگاه مادون امام معصوم با ساز و كاری ویژه با امام غایب علیه السلام ارتباط برقرار می كند. نخبه سیاسی در اندیشه سیاسی اسلام باید با بهره گیری از عقل متصل به وحی در راستای این اهداف و آرمانهایی كه ذكر اوصاف و ویژگی هایش در بالا مختصراً آمد، از هیچ تلاشی فروگذار نكند. حد و میزان این تلاش جان، مال، آبرو و همه هستی اوست. یكی دیگر از زوایای پنهان و كمتر مطرح شده اندیشه اسلامی در مباحث سیاسی، «سنن الهی» است كه به صورت تكوینی در طبیعت انسانی، حیوانی، گیاهی و به تعبیر بهتر در كل هستی حضور دارند. سنتهای الهی به عنوان قوانین و ساختارهایی از پیش تعیین شده در جهان وجود دارند. البته این قوانین توسط قرآن و معصومین بیان شده اند. البته این ساختارها آنچنان نیستند كه اختیار آدمی را نفی كنند.
انتخاب بین این سنن بر عهده آدمی است. به عنوان مثال می توان به سنتهای ذیل اشار ه كرد:
«ان الله لا یغیر ما بقوم حتی یغیروا ما بانفسهم» رعد/11
«ان یكن منكم عشرون صابرون یغلبوا مائتین» انفال/65
«فان یكن منكم مئه صابره یغلبوا مئتین و ان یكن منكم الف یغلبوا الفین باذن الله» انفال/66
حضرت امیرالمؤمنین علی صلوات الله علیه:«الناس علی دین ملوكهم» «لا تصلح الولاه الا باستقامه الرعیه»
جاری شدن این سنتها همان گونه كه اشاره شد، بسته به عمل انسانها دارد. یكی از سنتهایی كه در این تحقیق جایگاه ویژه ای دارد، سنتی است كه در كلام امیر المومنین در آستانه پذیرش خلافت ایراد شده است:
«لولا حضور الحاضر وقیام الحجه بوجود الناصر وما اخذ الله علی العلماء ان لا یقاروا علی كظه الظالم ولا سغب مظلوم لالقیت حبلها علی غاربها...» (خطبه3/نهج البلاغه ترجمه دكتر شیروانی)
در این فرمایش حضرت امیر سلام الله علیه می فرمایند الآن كه حضوری از حاضران و قیامی از سوی یاری رسانان، حجت را تمام كرده است، من آن میثاق الهی را به صحنه اجرا می آورم. این جمله حضرت بر این معنا دلالت دارد كه برای انجام مأموریت الهی، این مردمان هستند كه باید هر چه بیشتر فضا را برای او آماده كنند. این ناصران و حاضران هستند كه تجمع و اصرار ظاهریشان، حضرت را به آمدن در صحنه مكلف می كند و طبعاً در جلو بردن مقاصد و برنامه های حكومت نیز یاری و همكاری این نخبگان لازم است. در تابلوی دست نایافتنی سیره حضرت امیر المومنین سلام الله علیه می بینیم كه هدف اصلی معین می شود و برای دستیابی به این هدف، برنامه های اجرایی معین می شود. كارها بین امرا و والیان تقسیم بندی می شود. عثمان بن حنیف برای بصره، سلمان برای مدائن و... و این نخبگان اجرایی و اجتماعی هستند كه باید با حضور با معرفت و غیرتمندانه خود، كار حكومت اسلامی را تنظیم و تنسیق نمایند. در این اندیشه، شكست و پیروزی معنای خاصی دارند. در جامعه شناسی اسلامی، نیل به انجام تكلیف مخلصانه بالاترین و بهترین پیروزی است كه یك نفر می تواند بدان دست یابد. لذا شكست و كامیابی ظاهری ملاك نیست. مهم این است كه مسلمانان به رهبری امام خود به مصلحت اسلام عمل كنند كه مصلحت خود آنها نیز در این خواهد بود، چه در دنیا و چه در عقبی.

بخش دوم بحث تاریخی :

نگاه ولی زمان امام خمینی(ره) به جنگ این بود كه: انقلاب اسلامی در یك هجمه سراسری علیه اندیشه غیرالهی غربی تمام حكومتهای مبتنی بر لیبرالیسم و سوسیالیسم و صهیونیزم را به چالش كشیده است لذا جنگی كه علیه ایران اسلامی آغاز شد، حمله عراق به ایران نبود، حمله نظام جهانی علیه انقلاب اسلامی بود. در همه آنات و جهات، از علمی و تكنولوژیكی تا سیاسی و اقتصادی و از همه بالاتر نظامی كه به عاملیت صدام و ارتش صدام صورت گرفت، دفاع و جنگیدن در این صحنه جهادی مقدس و دینی بود. جنبه دفاعی بودن این جنگ ما را نباید از این نكته غافل كند كه این جنگ، جنگ اسلام و كفر، جنگ بر سر یك تكه زمین یا مالكیت رودخانه نبود. دشمنی با جمهوری اسلامی كه در این جنگ نهادینه شده بود، هیچگاه تمامی نخواهد یافت مگر اینكه موجودیت این انقلاب از صحنه تاریخ با ذلت و خواری حذف شود، تا دیگر هیچ مظلومی در اندیشه قیام علیه این نظام ظالمانه بر نیاید. هیچ انسان عاقلی با چنین دشمنی به صلح و مصالحه نخواهد رسید.
كلیت این تلقی از جنگ، تلقی است كه باید در ذهن تك تك نخبگان سیاسی جمهوری اسلامی می بود. راه حل این چنین جنگی نیز از سوی امام معین شده بود. جنگ باید در صدر مسائل كشور می بود و جنگ تا نابودی صدام و یا رسیدن ایران به حقوق حقه خود مانند متجاوز شناخته شدن عراق و گرفتن غرامت از عراق ادامه می یافت. جایگاه اعتقاد و ایمان به این تلقی، در وهله برای این است كه لازمه یك برنامه ریزی دقیق و صائب، شناخت درست مسئله ضروری است.
مهمتر از این نكته، سنتی است كه در بالا آمد. عموم مردم بر دین مسئولان خویش هستند. طبعاً این عموم مردم هستند كه بار اصلی جنگ را به دوش خواهند كشید لذا داشتن یك اعتقاد راسخ و محكم در این خصوص بسیار حیاتی است. جریان جنگ تحمیلی پس از فتح خرمشهر و عقب نشینی عراق به مرزهای بین المللی (فقط در خوزستان و نه در استانهای ایلام وكردستان و كرمانشاه)، به شكل دیگری رقم خورد. عراق برای تجدید قوا عقب نشینی تاكتیكی كرد. نیروهای اسلام با ایمان به توانایی و استعداد خود در مقابل هجوم سراسری غرب، یكسری عملیات های موفق تا سالهای 63و 64 رقم زدند. در این سال ها، فشار خارجی به شدت علیه ایران زیاد شد. تحریم های اقتصادی و نظامی به شدت افزایش یافت.
اینجا اولین اشتباه تاكتیكی برخی نخبگان و مسئولین سیاسی كشور رقم خورد. اینان به جای اینكه به نیروی مردمی و الهی خویش تكیه كنند، بدون هماهنگی با رهبر و امام خود به مذاكره مستقیم با آمریكا دست زدند. فاش شدن این مسئله به عنوان مسئله مك فارلین امریكایی را كه تاكنون به صورت غیرمستقیم در جنگ حضور داشت، به حضور مستقیم مجبور كرد. عراق بیش از پیش به حملات خود دامنه داد. بمباران های شیمیایی، بمباران نفتكشها و اسكله های نفتی، موج دوم بمباران شهرها... فشار اقتصادی نیز خود به شدت احتیاج به فداكاری و كار جدی برنامه ریزی داشت ولی می بینیم كه در بودجه نویسی كشور، جنگ هم یكی از مسائل است.
فشار های وارده كه احتیاج به پایمردی دارد نخبگان سیاسی را به این صرافت می اندازد كه «جنگ جنگ تا یك پیروزی برای مذاكره» در صورتی كه در همین زمان شعار امام ومردم «جنگ جنگ تا پیروزی» است. این اختلاف در سطح استراتژی ملی ضربه بسیار شدیدی به پیشبرد جنگ زد. یكی اینكه دیگر مسئولین به دنبال نیت و اندیشه رهبرشان نیستند و مضافاً همانطور كه اشاره شد، مردم نیز دچار یأس و تردید می شوند.
مسئله دیگری كه باید بدان اشاره شود، اختلافات سیاسی علنی در سطح كشور است. در حالی كه مسئله قبلی كمتر به صراحت اشاره می شد. مسئله مهدی هاشمی و اعدام او در جبهه ها خلل ایجاد كرد. از آن بالاتر، جدا شدن مجمع روحانیون مبارز از جامعه روحانیت مبارز است كه اختلاف عظیمی را در رزمندگان در جبهه ها، در فرماندهان و در پشت جبهه ها موجب شد. قس علی هذا، دعواهای جناحی بر سر انتخابات مجلس سوم است.
امام(ره) در پی این جریانات، توزیع برخی نشریات در جبهه را حرام می كنند. جنجال هایی كه جامعه روحانیت در مسئله قانون كار به وجود آورند و شبهاتی كه بر نظریه ولایت فقیه مقبول امام در سطح روزنامه ها راه انداخته بودند و همگی این تشنجات سیاسی مردم را به این صرافت انداخت كه مسئله جنگ، مسئله اصلی نیست. آنچه كه مهم است، منافع شخصی آقایان است. این تغییر رفتار سیاسی در نخبگان است كه در ذائقة فكری آنها اتفاق افتاده است. این تغییر هم به صورت سرخوردگی در رزمندگان و خانواده های آنها نفوذ می كند، هم به صورت یك الگوی رفتاری از مجرای سنت مذكور در بالا در مردمی كه باید این فشارها را تحمل كنند، شیوع می یابد.
اینگونه است كه در سالهای انتهایی جنگ، جبهه ها از نیروهای رزمنده خالی می شود و واردات لوازم آرایشی از واردات بسیاری از مایحتاج ضروری پیشی می گیرد. یكی از عبارات مشهوری كه رزمندگان در این زمان به كار می بردند، این بود كه «در شهرها هیچ خبری از جنگ نیست».
دعب این مقاله آن است كه به اخبار غیرعلنی و سری استناد نكند ولی در برخی از مدارك و مصاحبه هایی كه در مورد پذیرش قطعنامه مطرح شده است، نامه ای است كه برخی سران نظام در باب نیازهای ضروری جنگ به امام(ره) نوشته اند و ادامه جنگ را متوقف بر تأمین این نیازها دانسته اند. جمهوری اسلامی با تلاش هایی كه انجام داده است، تمامی بدهی های خارجی خود را در این دوره پرداخته و بسیاری دیگر از موفقیت هایی كه در عین كمبودها و نداشتن ها بدست آمده اند، از تولید قطعاتی كه واردات آنها ممنوع بوده است تا انجام عملیات های بسیار وسیع در زیر چشم هزاران دوربین، هواپیمای جاسوسی و ماهواره و قس علی هذا. (نقل به مضمون بخشی از سخنرانی مهندس میرحسین موسوی در اسفند 67 در مجلس شورای اسلامی در حین تقدیم لایحه بودجه)

بخش سوم جمع بندی :

برخی از نخبگان سیاسی، تأثیر گذار جمهوری اسلامی ایران به دلیل درك ناقص و متمایز از امام(ره) در مورد ماهیت جنگ در سطح برنامه ریزی و سلوك اجتماعی- سیاسی و در سطح تبعیت فكری و ایمانی مردم به طی طریق مسیر جنگ در مسیر پیروزی ها خلل وارد كرد. از چه طریقی جنگ دچار اختلال شد؟ نخبگانی كه قرار بود با یاری و یاوری مردم، كار جنگ را تا پیروزی به پیش ببرند، با اشتباه در بصیرت و تاكتیك هایی مبتنی بر همین بصیرت غلط، حضور حاضر و قیام ناصرین را تضعیف كردند.
در تحلیل هایی كه بعدها در مورد چرایی پذیرش قطعنامه از سوی امام(ره) مطرح شد، این نكته را به شدت مورد تأكید قرار می دادند كه مردم خسته شده بودند.
حال جای سؤال اینجاست كه چرا مردم خسته شده بودند؟ آیا این عملكرد ضعیف برخی از مسئولین جمهوری اسلامی نبود كه مردم را نسبت به ادامه جنگ دلسرد كرد؟ یكی دیگر از شواهدی كه نشان دهنده عقب ماندگی و اختلاف برخی نخبگان سیاسی از راه و كلام امام(ره) بود، این است كه امام كه قطعنامه و آتش بس با عراق را علی رغم میل باطنی برای مصلحت اسلام پذیرفته است، در صحنه ای دیگر از این نبرد كه به شكل دیگری آغاز شده است، تمام دنیا را با فتوای خود علیه سلمان رشدی به چالشی تازه دعوت می كند.
این حركت هجومی نشان دهنده دعب امام در پیگیری شعار استراتژیك خود «جنگ جنگ تا رفع فتنه از عالم» است ولی آنهایی كه دیگر از مبارزه و تلاش خسته شده اند، در عرصه اقتصادی به جای تكیه بر نیروهای داخلی، به استقراض خارجی روی می آورند و در سیاست های اعلامی و اعمالی خویش بر كوس ناامیدی وشكست می كوبند.
این اختلاف فاز برخی نخبگان سیاسی با مردم و رهبری در دو عرصه معرفت و بصیرت از یك سو و در عرصه شدت و جدیت عمل از سوی دیگر، بسیاری از مسائل و موانع را بر سر راه انقلاب اسلامی و جمهوری اسلامی پدید آورده است. جمهوری اسلامی ایران در یكی دیگر از مقاطع سرنوشت ساز خود با مسئله ای به نام انرژی اتمی وارد یكی دیگر از امتحانات الهی شده است.
بر اساس آنچه در بالا آمد، اگر نخبگان سیاسی با یك وفاق آگاهانه بر آنچه ولی فقیه زمان می گوید، در صدد یك برنامه ریزی صادقانه و مجاهدانه برآیند، بر اساس این نظریه پیروزی ظاهری و باطنی ایران اسلامی در پیروی عالمانه و مؤمنانه از فرامین رهبری جامعه است. آنچه در این مسئله كار ما را پیش خواهد برد، این است كه بدانیم دشمن این انقلاب، انرژی اتمی را بهانه ای از بسیاری بهانه های دیگر می داند كه هر دفعه از قوطی عطاری خود بیرون می آورند. لذا در مقابل چنین دشمنی غیر از ایستادگی هیچ راهی نمی ماند ولی اگر نخبگان سیاسی داخل حاكمیت وخارج از حاكمیت نتوانند زمینه را برای ایستادگی جمهوری اسلامی به رهبری ولی فقیه زمان آماده كنند، رهبری نیز علی رغم همه موضع گیری های سرسختانه مجبور است، یك عقب نشینی تاكتیكی انجام دهد.
ان شاء الله كه چنین چیزی رقم نخورد، كمااینكه در دولت نهم و دهم، دكتر احمدی نژاد به عنوان بازوی اجرایی رهبری همواره كوشیده است، در سطح دولت و ملت، آمادگی برای پیشبرد دیپلماسی پایداری ایجاد نماید.
منبع: مرکز اسناد انقلاب اسلامی


http://rasekhoon.net/article/show-36229.aspx
پنج شنبه 31/5/1392 - 22:29
تاریخ

رویكرد حقوقی جنگ و علل پذیرش قطعنامه 598 (1)
رویكرد حقوقی جنگ و علل پذیرش قطعنامه 598 (1)

 

نویسنده: دكتر اسماعیل منصوری لاریجانی

 
هدف عمده ایران از سلسله عملیات برون‌مرزی، اعتراف دولت‌ها و مجامع جهانی به قدرت مادی و معنوی ایران، و تصمیمی عادلانه از سوی شورای امنیت سازمان ملل متحد به منظور تضمین صلح و امنیت و تنبیه متجاوز بوده است. عملكرد شورای امنیت بر اساس منشور سازمان ملل می‌توانست در سرنوشت جنگ و حل و فصل معقول و عادلانه آن تأثیر بسزایی داشته باشد. اینك در این فصل واكنش شورای امنیت را در ادامه صدور قطعنامه‌ها پی می‌گیریم و با بررسی سیر تحولات منطقه و جهانی، روند تصمیم‌گیری حقوقی به عنوان تنها راه حل مناقشات ایران و عراق را مد نظر قرار می‌دهیم.
بعد از صدور قطعنامه 552، شاهد تحولاتی در اوضاع روند جنگ تحمیلی عراق علیه ایران هستیم. از آن جمله دبیر كل وقت، با ارزشیابی جمهوری اسلامی ایران و عراق برای متوقف ساختن حملات به مناطق مسكونی، جواب مثبت از دو طرف دریافت می‌كند. و از همه مهمتر روابط رسمی امریكا و رژیم عراق نیز از اكتبر سال 1984 برقرار می‌شود. این روابط در آن شرایط حساس می‌تواند بسیار با معنی و سؤال برانگیز باشد.

طرح 8 ماده‌ای دبیر كل
 

از تحولات مهم دیگر، طرح هشت ماده‌ای دبیر كل وقت بود كه در تاریخ اواسط مارس 1985 دبیر كل آن را به وزاری خارجه ایران و عراق با قید «محرمانه» به منظور اظهار نظر ارائه داد:
1 ـ هر دو طرف ایران و عراق به خاتمه جنگ و برقراری صلح مصمم هستند، اما نظر آنان در مورد چگونگی و شرایط حصول آن متفاوت است. هر دو طرف آگاهند كه با رعایت و احترام به مسؤولیتهای قانون اساسی خود، و نیز تعهدات نسبت به منشور ملل متحد، و همچنین به دلایل اخلاقی و انسانی، دبیر كل باید تلاشهای خود را در جهت كاهش منازعه با مشورت با طرفین مبذول دارد و پیشنهادهایی برای تدارك ترتیباتی جامع برای مسأله ارائه دهد و بدین منظور برداشتن گامهای زیر لازم است:
2 ـ هر دو طرف از مجاری محرمانه، قبل از 25 مارس 1985، به دبیركل اطلاع خواهند داد كه كلیه حملات علیه مراكز غیرنظامی را قبل از ساعت 59/23 روز 26 مارس 1985 (به وقت گرینویچ) قطع خواهند كرد. این تأیید مجدد توافق 12 ژوئن 1984 است. این موضوع را صبح روز 27 مارس دبیر كل اعلام خواهد كرد.
3 ـ هر دو طرف از مجاری محرمانه، قبل از 26 مارس 1985، به دبیر كل اطلاع خواهند داد كه همه تهدیدات علیه هوانوردی غیرنظامی را در فضای طرف دیگر، از ساعت 59/23 روز 31 مارس 1985 (به وقت گرینویچ) قطع خواهند كرد. این موضوع را صبح روز بعد از وصول پاسخ مثبت طرفین، توسط دبیر كل اعلام خواهد كدر.
4 ـ هر دو طرف از مجاری محرمانه، قبل از 8 آوریل 1985، تعهد خود را به رعایت ضوابط پروتكل 1925 ژنو در مورد سلاحهای شیمیایی و باكتریولوژیك به دبیر كل اعلام خواهند كرد. این موضوع برای عموم منتشر خواهد شد، و هیچ یك از طرفین از آن استفاده تبلیغاتی نخواهند كرد.
5 ـ هر دو طرف از مجاری محرمانه، قبل از 16 آوریل 1985، به دبیر كل اطلاع خواهند داد كه به حملات علیه كشتی‌های غیر مسلح تجاری با هر پرچم و هر مالكیت كه بین تنگه هرمز و بنادر كلیه كشورهای ساحلی از جمله دو طرف، رفت و آمد می‌كنند خاتمه می‌دهند. این مسأله از ساعت 59/23 دوشنبه 30 آوریل 1985 (به وقت گرینویچ) به موارد اجرا گذارده خواهد شد و صبح روز بعد دبیركل آن را اعلام خواهد كرد.
6 ـ هر دو طرف از مجاری محرمانه، قبل از 16 آوریل 1985، به دبیر كل اطلاع خواهند داد كه در اصول با خودداری از حمله به بنادر ترمینالها و تسهیلات مربوط به طرف دیگر موافقت دارند. ترتیبات این امر از ساعت 59/23 روز 30 آوریل 1985 به مورد اجرا گذارده خواهد شد.
هر دو طرف تا قبل از 16 آوریل 1985، نمایندگانی برای بحث با دبیر كل در نیویورك تعیین خواهند كرد كه این نمایندگان فهرست بنادر، ترمینالها و تأسیسات مربوط و روشهای اجرایی این ترتیبات را مشخص نمایند.
7 ـ هر دو طرف تا قبل از اول آوریل 1985، به دبیر كل اطلاع خواهند داد كه با كمیته بین‌المللی صلیب سرخ برای انجام ترتیبات مبادله اسرای جنگی بر اساس كنوانسیون سوم ژنو 1949 همكاری خواهند كرد. دبیر كل در صورت لزوم، چارچوب و نحوه اجرای این مبادله را تسهیل خواهد نمود.
8 ـ هر دو طرف با الزام و تعهد و با قصد اجرای ترتیبات مذكور در فوق آن را می‌پذیرند. هر دو طرف طریقی را كه به وسیله آن ارتباط مستمر با دبیر كل به منظور مذاكره در خصوص رعیات این ترتیبات و گامهای بعدی برای عادی‌سازی وضعیت برقرار خواهد شد، تعیین خواهند نمود.
طرح هشت ماده‌ای اگر چه با مشورت شورای امنیت تهیه شده بود، لیكن در واقع حاصل تلاش و ابتكار دبیر كل بود. هر چند در این طرح به مسائل اساسی و ریشه‌ای جنگ تحمیلی پرداخته نشده بود و تنها در پاراگراف آخر به طور اجمال «به گامهای بعدی برای عادی سازی وضعیت» اشاره شده بود، و تمام تلاش طرح برای كاهش آلام و مصائب ناشی از جنگ بود. در مجموع جمهوری اسلامی ایران طرح را پذیرفت و آمادگی خود را برای اجرای آن اعلام داشت. دلیل ایران علاوه‌ بر جنبه‌های انسانی و مشكلات ناشی از جنگ شهرها و كاربرد سلاح شیمیایی و میكروبی توسط رژیم عراق بوده است. مشكلات ناشی از عدم امنیت فضای كشور، نقش مهمی بود كه به دبیر كل داده شده بود. و به همان نسبت نقش و اهمیت شورای امنیت كم اهمیت جلوه می‌نمود. امّا عراق با بهانه‌ای مختلف از پذیرش آن خودداری كرد.

قطعنامه 582
 

بدنبال عملیات والفجر 8 كه در تاریخ 20/11/64 در منطقه فاو آغاز شد و منجر به تصرف شهر بندی فاو در خاك عراق و قسمتهایی از منطقه فاو به وسعت 700 كیلومتر مربع توسط نیروهای جمهوری اسلامی ایران گردید و این یكی از موفقترین عملیات برون‌مرزی رزمندگان اسلام بود و تأثیر نظامی، سیاسی و روانی مهمی بر ارتش عراق و منطقه و حتی معادلات جهانی گذاشت؛ زیرا با این عملیات، ارتباط دریایی مستقیم عراق با خلیج‌فارس قطع شد و نیروهای ایران به بصره و مرز عراق با كویت نزدیك شدند.
بازتاب پیروزی این عملیات آنچنان بود كه چند روز پس از آن، شورای امنیت به درخواست عراق و سایر اعضای گروه هفت نفری اتحادیه عرب (اردن، تونس، مراكش، كویت، عربستان سعودی، و یمن شمالی) تشكیل جلسه داد. جلسات شورا نزدیك به دو هفته به طول انجامید و طی آن عده‌ای از اعضای اتحادیه عرب و نیز دبیر كل اتحادیه آقای شاذلی قلیبی، در سخنرانی‌های خود در شورا ایران را متجاوز خواندند و خواستار اجرای فصل هفتم منشور در مورد جمهوری اسلامی ایران شدند. ایران در بحثهای شورا شركت نكرد، ولی نظریات خود را به طور غیر‌مستقیم از طریق دبیر كل و بعضی از اعضای شورا مطرح كرد.
به هر صورت طرح قطعنامه‌ای كه در اصل توسط گروه اتحادیه عرب پیشنهاد شده بود، با تغییراتی در عبارات و كلمات در تاریخ 24 فوریه 1986 (5/12/1364) در جلسه 2666 شورا به اتفاق آرا تصویب گردید.
متن قطعنامه از این قرار است:
شورای امنیت، با بررسی موضوع تحت عنوان «وضعیت ما بین ایران و عراق»،
با یادآوری اینكه شورای امنیت تقریباً شش سال است كه مسئله وضعیت مابین ایران و عراق را زیر نظر داشته و در مورد آن تصمیماتی اتخاذ نموده است.
با نگرانی عمیق نسبت به طولانی شدن درگیری بین دو كشور كه منتج به تلفات سنگین جانی و خسارات قابل ملاحظه مادّی و به مخاطره افتادن صلح و امنیت شده است؟
با یادآوری مفاد منشور و بویژه تعهد همه اعضا برای حل و فصل اختلافات بین‌المللی خود از طریق صلح‌آمیز به گونه‌ای كه صلح، امنیت و عدالت بین‌المللی به خطر نیفتد،
با توجه به اینكه هر دو كشور ایران و عراق اعضای پروتكل ممنوعیت استفاده از گازهای خفه كننده و مسموم و دیگر گازها و مواد میكروبی در جنگ، منعقده در 17 ژوئن 1925 در ژنو می‌باشند، با تأكید بر اصل غیر قابل قبول بودن كسب سرزمین از راه زور، با ملاحظه كوششهای میانجیگرانه‌ای كه توسط دبیر كل دنبال می‌شود.
1 ـ از اقدامات اولیه‌ای كه سبب بروز منازعه بین ایران و عراق شد، اظهار تأسف می‌نماید و از ادامه منازعه متأسف است.
2 ـ همچنین از تشدید منازعه، بخصوص تهاجمات ارضی، بمباران مناطق صرفاً غیرنظامی، حملات به كشتی‌های بی‌طرف و یا هواپیماهای كشوری، نقض مقررات انسان دوستانه بین‌المللی و سایر قوانین منازعات مسلحانه و بخصوص استفاده از سلاحهای شیمیایی مغایر با تعهدات پروتكل 1925 ژنو ابراز تأسف می‌نماید.
3 ـ از ایران و عراق می‌خواهد آتش‌بس فوری، توقف همه مخاصمات در زمین، دریا و هوا و عقب كشاندن همه نیروها به مرزهای شناخته شده بین‌المللی را بدون درنگ رعایت نمایند.
4 ـ درخواست دارد كه مبادله جامع اسرای جنگی ظرف مدت كوتاهی پس از توقف مخاصمات با همكاری كمیته بین‌المللی صلیب سرخ انجام گیرد.
5 ـ از هر دو طرف می‌خواهد كه فوراً همه جنبه‌های منازعه را به میانجیگری با هر وسیله دیگر صلح‌آمیز محول نمایند.
6 ـ از دبیر كل درخواست می‌نماید كه به تلاشهای در جریان خود برای كمك به هر دو طرف در جهت مؤثر ساختن این قطعنامه ادامه داده، نتیجه را به شورا اطلاع دهد.
7 ـ از تمامی كشورهای دیگر درخواست می‌گردد كه منتهای خویشتنداری را از خود نشان داده، از هر گونه عملی كه منجر به تشدید و گسترده شدن بیشتر جنگ گردد، جداً اجتناب ورزند و با این كار اجرای قطعنامه فعلی را تسریع بخشند.
8 ـ تصمیم می‌گیرد كه موضوع همچنان تحت بررسی قرار داشته باشد.
نكات مهم در تحلیل تطبیقی این قطعنامه با سایر قطعنامه‌های صادر شده عبارتند از:
«عنوان این قطعنامه نیز همان «وضعیت مابین ایران و عراق» است. بنابراین همانند قطعنامه‌های قبلی «توصیه» است و اصل توسل به جنگ توسط دبیر كل رسماً محكوم نشده است و تدبیر مشخص بر اساس منشور ملل و وظایف محوله پیش‌بینی نشده است. فلذا اصل دفاع مشروع بر اساس ماده 51 منشور همچنان برای ما باقی است.

قطعنامه (1986) 588
 

عدم پذیرش قطعنامه 582 از سوی جمهوری اسلامی ایران، اوضاع بین‌المللی و منطقه‌ای را علیه ایران تیره‌تر كرد تا اینكه كارشناسان اعزامی دبیر كل وقت گزارش خود در خصوص كاربرد سلاح شیمیایی توسط رژیم عراق را تسلیم دبیر كل نمودند، و بدنبال آن رئیس شورای امنیت بیانیه نسبتاً خوبی را دال بر محكومیت كاربرد سلاح شیمیایی توسط رژیم عراق، صادر نمود. تا اینكه در تاریخ 19 اوت 1986 شورای امنیت نگرانی خود را افزایش دامنه درگیری در جنگ و گسترش حملات به كشتی‌های تجارتی و اهداف غیرنظامی ابراز داشت و از تلاش‌های پیوسته دبیر كل بویژه در زمینه سلاحهای شیمیایی و حمله به مناطق مسكونی حمایت نمود.
سرانجام شورای امنیت به درخواست گروه هفت نفری اتحادیه عرب در ماه اكتبر 1986 بحث خود در مورد جنگ عراق و ایران را مجدداً آغاز كرد. در جلسه مورخ سوم اكتبر 1986 شورای امنیت، دبیر كل طی سخنانی عمق نگرانی جامعه بین‌المللی در خصوص طولانی شدن جنگ ایران و عراق و توسعه دامنه درگیری بیان داشت. جلسات شورا سرانجام نیز به صدور قطعنامه 588 در تاریخ هشتم اكتبر 1986 به شرح زیر گردید:
متن قطعنامه به شرح زیر است:
شورای امنیت، با بررسی موضوع تحت عنوان «وضعیت مابین ایران و عراق»،
با توجه به اینكه شورا بیش از شش سال است كه این موضوع را زیر نظر داشته و تصمیماتی در مورد آن گرفته است،
با احساس خطر عمیق از به درازا كشیدن و تشدید منازعه كه منجر به تلفات سنگین جانی و خسارات قابل ملاحظه‌ مادی شده و صلح و امنیت بین‌المللی را به خطر انداخته است،
با در نظر گرفتن تعهد دول عضو مبنی بر آنكه در روابط بین‌المللی خود از تهدید یا كاربرد زور علیه تمامیت ارضی یا استقلال سیاسی هر كشوری با استفاده از هر روش دیگر مغایر با اهداف ملل متحد خودداری كنند.
با یادآوری مفاد منشور ملل متحد، بویژه تعهد همه اعضا برای حل و فصل اختلافات بین‌المللی خود از طریق صلح‌آمیز به نحوی كه صلح و امنیت بین‌المللی و عدالت به مخاطره نیفتد،
همچنین با خاطر نشان ساختن اینكه بر اساس منشور ملل متحد، دول عضو مسئولیت اولیه حفظ صلح و امنیت بین‌المللی را به شورای امنیت سپرده‌اند و بدین منظور موافقت كرده‌اند نقش شورای امنیت را در حل اختلاف بپذیرند،
با ستایش تلاشهای دبیر كل برای یافتن راه حلی مسالمت‌آمیز برای این مناقشه،
1 ـ ایران و عراق را به اجرای كامل و بدون درنگ قطعنامه (1986) 582 كه در 24 فوریه 1986 به اتفاق آرا تصویب شد فرا می‌خواند.
2 ـ از دبیر كل درخواست می‌كند همراه با طرفین برای اجرای قطعنامه مذكور در فوق تلاشهایش را شدت بخشد و حداكثر تا 30 نوامبر 1986 به شورا گزارش دهد.
3 ـ تصمیم می‌گیرد به منظور بررسی گزارش دبیر كل و شرایط استقرار صلحی پایدار میان دو كشور طبق مشنور ملل متحد و اصول عدالت و حقوق بین‌الملل بار دیگر تشكیل جلسه دهد.
در بررسی و تحلیل تطبیقی این قطعنامه نكات زیر قابل توجه است:
1 ـ عنوان این قطعنامه نیز همچون سایر قطعنامه‌های قبلی «وضعیت مابین ایران و عراق» است.
2 ـ این قطعنامه نیز همانند قطعنامه‌های قبلی «توصیه» است.
3 ـ فاصله زمان صدور قطعنامه 588 تا قطعنامه 582 هفت ماه و دوازده روز است كه نسبت به سایر قطعنامه‌های قبلی فاصله نسبتاً كمی است (تنها فاصله قطعنامه قبلی آن یعنی 514 از فاصله قطعنامه 588 تا 582 كمتر است)
4 ـ از نظر حجم و تعداد كلمات به كار برده شده، این قطعنامه كوتاهترین قطعنامه از مجموعه قطعنامه‌های مورد مطالعه است.
5 ـ عملیات نظامی صورت گرفته در زمان نزدیك به صدور قطعنامه 588 و حتی در فاصله صدور قطعنامه‌های 582 تا 588 آنچنان اهمیتی نداشتند كه موجب هراس شورای امنیت شده، تا به صدور قطعنامه 588 مبادرت ورزد. به بیان دیگر، هیچ شاهد و قرینه‌ای در دست نیست كه این قطعنامه را همچون قطعنامه‌های قبلی مرتبط با وضعیت در جبهه‌های جنگ بدانیم، پس شأن نزول این قطعنامه را باید در جای دیگر جستجو كرد.
6 ـ به هر صورت چنانچه قطعنامه 588 را نیز در ارتباط با جبهه‌های نبرد بدانیم، با توجه به سخنان دبیر كل در اجلاس شورای امنیت كه منجر به صدور قطعنامه 588 شد، تهدیدات ایران مبنی بر انجام حمله سرنوشت‌ساز و نهایی می‌تواند مؤثر بوده باشد.
قطعنامه 588 نیز همانند سایر قطعنامه‌های شورای امنیت عنوان «وضعیت بین ایران و عراق» است و توصیه نامه‌ای بیش نیست و قسمت اعظم مقدماتی آن شبیه قطعنامه 582 است. در قسمت اجرایی قطعنامه هم مطلب تازه‌ای به چشم نمی‌خورد، تنها برای گزارش دبیر كل و لزوم برقراری صلح بادوام در بند سوم آن قابل توجه است.
سرانجام قطعنامه 588 پس از تصویب، توسط دبیر كل به وزرای امور خارجه هر دو كشور ابلاغ شد و بر اساس آن مواضع آنان در قبال قطعنامه 582 و همچنین طرح هشت ماده‌ای دبیر كل استفسار گردید. در تاریخ 13 اكتبر وزیر امور خارجه عراق طی نامه‌ای به دبیر كل اعلام داشت: «دولت عراق قطعنامه 588 را كه مبین اتفاق نظر مجدد جامعه بین‌المللی برای حصول صلحی جامع، عادلانه و پایدار بین عراق و ایران بر اساس منشور و اصول عدالت و صلح است، می‌پذیرد. موضع دولت عراق راجع به قطعنامه 582 همان است كه در نامه مورخ 5 مارس 1986 (S/17897) اعلام شده است. در خصوص طرح هشت ماده‌ای، همان طور كه قبلاً اعلام كرده‌ایم، به نظر می‌رسد وسیله‌ای عملی و متوازن برای رسیدن به حل صلح‌آمیز و جامع منازعه كه هدف قطعنامه 582 است باشد.» در پایان این نامه، آمادگی عراق برای همكاری با دبیر كل ابراز شده بود.

موضع ایران در برابر قطعنامه 588:
 

در تاریخ 25 نوامبر 1986، پاسخ تلگراف مورخ 8 اكتبر دبیر كل از طرف وزیر امور خارجه جمهوری اسلامی ایران داده شد. از آنجا كه در این نامه قطعنامه‌های شورای امنیت كه تا آن زمان صادر شده بود به نقد كشید شده و مواضع تفصیلی ایران راجع به قطعنامه‌ها تبیین گردیده، ذكر بخشهای اساسی آن خالی از فایده نخواهد بود. در این نامه از جمله آمده است:
مایلم این موضوع را تكرار كنم كه تقریباً همه تصمیمات شورای امنیت تحت تأثیر بعضی كشورهای عرب و اعضای مشخص و بانفوذی از شورا، وسیله‌ای برای جلوگیری از تجاوز یا فشار به متجاوز برای بیرون بردن فوری قوایش از سرزمین ما نگردید، بلكه عامل فشاری به جمهوری اسلامی ایران شد تا متجاوز را از تنبیه به خاطر نقض پیمانهای دو جانبه با كشور من و نیز نقض مقررات و قوانین بین‌المللی نجات بخشد. در مواجهه با آشكارترین تجاوز در تاریخ معاصر كه در 22 سپتامبر 1980 به وسیله عراق صورت گرفت و قسمتهای عمده‌ای از پنج استان مهم جمهوری اسلامی ایران اشغال گردید، شورای امنیت با سكوت و رضایت ضمنی خود، زمان لازم را برای نیروهای متجاوز عراقی فراهم ساخت تا به تقویت مواضع خود در داخل سرزمین ما بپردازند و قطعنامه (1980) 479 را صادر كرد كه در آن نه تنها متجاوز معرفی نگردید و از نیروهای عراقی نیز درخواست عقب‌نشینی از سرزمین ما به عمل نیامد، بلكه با درخواست آتش‌بس سعی در آن داشت كه مردم مظلوم ایران را از حق دفاع مشروع كه بر اساس ماده 51 منشور ملل متحد شناخته شده است. محروم نماید.
از این روی شكی نبود كه مردم مسلمان ایران برای آزادسازی سرزمینهای خود و استقرار عدالت فقط باید روی تلاشها و فداكاری‌های خود حساب كنند و نه روی سازمانهای بین‌المللی. پس از تصویب قطعنامه 479، هنگامی كه قسمتهای عمده‌ای از سرزمین ایران در اشغال عراق بود و شهرهای عمده ایران نظیر آبادان، دزفول و شوش در جنوب تا باختران در غرب و سر پل ذهاب در شمال هدف موشكها و توپخانه عراق بود و تلفات جانی فراوان و خسارات مالی عمده‌ای به بار آورد، شورای امنیت دلیلی برای نگرانی در زمینه صلح و امنیت بین‌المللی نداشت. به هر حال پس از آزادی خرمش و اخراج نیروهای متجاوز عراقی از قسمتهای عمده سرزمین ما در میان تعجب دولت من، شورای امنیت آنچنان نگران صلح و امنیت بین‌المللی شد كه جلسه اضطراری شورا تشكیل و قطعنامه (1982) 514 صادر گردید. به عبارت دیگر هنگامی كه فداكاری‌های مردم ما ارتش عراق را به عقب راند، شورا به یاد مسئولیتهای نهادی خود افتاد و درخواست عقب‌نشینی نیروها به مرزهای بین‌المللی را مطرح ساخت. این تصمیم فقط می‌توانست روحیه ارتش شكست خورده عراق را به وسیله مرتبط ساختن عقب‌نشینی با تصمیم یك مرجع بین‌المللی بالا ببرد. بر اساس برخورد دوگانه و موضع جانبدارانه شورای امنیت، قطعنامه‌های دیگری نیز تصویب شد كه حاصل آن فقط حمایت از متجاوز بود. در همین حال، حملات هوایی و موشكی عراق به شهرها، كاربرد وسیع و مكرر سلاحهای شیمیایی، تهدید امنیت هوانوردی بین‌المللی، حملات به هواپیماهای مسافربری، حملات به تأسیسات اتمی كه با مقاصد صلح‌جویانه احداث می‌شود، حملات به كشتی‌های تجارتی كشورهای ثالث در خلیج‌فارس، سوء رفتار به ایران و جنایات جنگی، همچنین اخراج دسته‌جمعی شهروندان عراقی به ایران و جنایات جنگی كه ارتكاب آن توسط عراق به وسیله سازمانهای بین‌المللی نیز تأیید شده است، همچنان ادامه داشت.
هنگامی كه جمهوری اسلامی ایران به عملیات نظامی متوسل شد تا تأسیسات نظامی عراق در فاو را منهدم كند و از این طریق حملات عراق به مناطق مسكونی و كشتی‌های تجارتی و نفتكش در خلیج‌فارس را كاهش دهد، مجدداً شورای امنیت صلح و امنیت بین‌المللی را در خطر بزرگی دید و قطعنامه (1986) 588 را تصویب كرد كه فقط متأثر از عملیات فاو بود و حال آنكه اشغال مجدد شهر مهران توسط نیروهای عراقی تهدیدی برای صلح و امنیت بین‌المللی به شمار نرفت.
موفقیت شورای امنیت در گرو پرداختن به اساسی‌ترین مسائل جنگ است كه تاكنون مورد غفلت واقع شده است. همچنین لازمه موفقیت شورا بی‌طرفی و شهامت سیاسی لازم در برخورد با رژیم فعلی عراق به عنوان متجاوز و تنبیه آن منطبق با مسئولیت خسارات وارده می‌باشد.
به هر روی مواضع جمهوری اسلامی ایران در ارتباط با قطعنامه 582 به شرح زیر است:
1 ـ دو پاراگراف اول اجرایی اگر چه در بردارنده عناصر مثبتی است، اما در معرفی صریح عراق به عنوان متجاوز یا پیش‌بینی معیارهایی برای بازداشتن عراق از كاربرد سلاحهای شیمیایی علیه غیرنظامیان، حمله به كشتی‌های كشورهای ثالث و تهدیدات علیه هوانوردی كشوری و نقض سایر مقررات حقوق بین‌الملل بخصوص اصول حقوق بشر دوستانه بین‌المللی ناقص است.
2 ـ پاراگراف سوم قسمت اجرایی غیرقابل اجرا است زیرا:
الف) هدف اصلی عراق در حمله 22 سپتامبر 1980 به ایران همان‌طور كه بارها به وسیله مقامات عراقی از جمله پرزیدنت صدام اعلام شده، تجزیه ایران، تعیین یك رژیم دست نشانده در سرزمینهای اشغالی و محو كامل نظام اسلامی ما بود. این اهداف عراق منبعث از سیاستهای نژادپرستانه، فرصت‌طلبانه، سلطه‌جویانه و همچنین با نیت سیادت بر كشورهای عرب خلیج‌فارس می‌باشد. درخواست مأیوسانه عراق برای آتش‌بس ناشی از احتیاج مبرم به بازسازی ارتش شكست خورده آن كشور است.
ب) سوای منشور ملل متحد، عهدنامه 1975 الجزیره نیز مكانیسم ماهرانه‌ای برای حل مسالمت‌آمیز اختلافات بین دو كشور پیش‌بینی كرده بود كه در 17 سپتامبر 1980 صدام حسین این عهدنامه را بی‌اعتبار اعلام نمود. وی در یك سخنرانی تلویزیونی خطاب به مردم عراق اظهار داشت كه عهدنامه الجزیره هنگامی به امضاء رسید كه عراق ضعیف بود و اینك كه عراق قدرت خود را بازیافته است. احتیاجی به این عهدنامه ندارد. این الغای یك جانبه این عهدنامه و نقض اساسی‌ترین اصول منشور نشانه خوبی از عدم پایبندی عراق به تعهدات خود نیست.
ج) در طول جنگ تحمیلی، عراق مستمراً سلاحهای پیچیده‌ای از قدرتهای سلطه‌گر غرب و شرق دریافت داشته است. ما نمی‌خواهیم با پذیرش آتش‌بس موانع محدودی را كه اینك بر سر راه صدور اسلحه به عراق وجود دارد حذف كنیم و وارد یك مسابقه تسلیحاتی با عراق شویم.
3 ـ در ارتباط با پاراگراف چهارم اجرایی، دولت من در چارچوب كنوانسیون سوم ژنو 1949 آماده همكاری است.
4 ـ دولت من پیوسته از معیارهای پاراگراف هفتم اجرایی استقبال كرده است. از آنجا كه چارچوب پیشنهادی قطعنامه دارای نواقص عمده‌ای است كه از اقدام جدّی و سازنده در مورد مسئله جلوگیری می‌نماید، دولت من آماده است در زمینه‌های زیر همكاری نماید:
الف) انجام ترتیبات امنیتی مناسب برای برقراری امنیت دراز مدت در منطقه خلیج‌فارس
ب) قبول ضوابط اجرای پاراگراف 7 قطعنامه 582 و جلوگیری از گسترش جغرافیایی جنگ.
ج) كاهش آلام ناشی از جنگ با تأیید و تنفیذ اصول حقوق بین‌الملل ناظر به جنگ، بخصوص حقوق‌بشر دوستانه بین‌المللی.
در این رابطه جمهوری اسلامی ایران هر طرحی را كه هدف آن جلوگیری از كاربرد سلاح شیمیایی، حملات علیه مناطق مسكونی و اهداف غیرنظامی، تهدیدات علیه امنیت هواپیماهای غیرنظامی، حمله به كشتی‌های بی‌طرف و نفتكشها و تضمین امنیت كامل خلیج‌فارس باشد، مورد استقبال قرار می‌دهد.
د) مبادله گروههای معین از اسرای جنگی
بدین منظور دولت من آمادگی كامل برای بررسی هر پیشنهاد دبیر كل یا هر مقام دیگری را بر طبق ضوابط كنوانسیون سوم ژنو 1949 در مورد مسائل انسانی دارد.در ارتباط با مواد فوق، طرح هشت ماده‌ای شما می‌تواند به عنوان مبنای مناسبی برای تلاشهای بیشتر به شمار آید.این نامه یكی از صریحترین و مستدلترین اعلام مواضع جمهوری اسلامی ایران در قبال قطعنامه‌های شورای امنیت است.دبیر كل نظریات طرفین در مورد قطعنامه 588 را به اطلاع شورای امنیت رساند. به این ترتیب این قطعنامه نیز سرنوشتی مشابه قطعنامه‌های قبلی پیدا كرد، با این تفاوت كه زمینه‌های لازم برای صدور قطعنامه 598 آماده می‌شد.

قطعنامه 598 و سرانجام جنگ
زمینه‌های صدور قطعنامه 598:
 

در 10 فوریه سال 1986، مصادف با 21 بهمن سال 64 رزمندگان اسلام در یك حمله غافلگیرانه، فاو را تصرف كردند كه این امر باعث نگرانی شدید جهان غرب، شوروی سابق و كشورهای ساحلی خلیج‌فارس شد. امریكا كه به پایداری جمهوری اسلامی ایران مطمئن شد، تصمیم گرفت به هر شكل ممكن خود را به ایران نزدیك كند، از اینجا بود كه حادثه رسوایی ایران ـ كنترا اتفاق افتاد.
با وجودی كه دولت آمریكا به منظور تحریم تسلیحاتی ایران، بر كشورهای دیگر فشار وارد می‌آورد اما مخفیانه به ایران سلاح ارسال می‌كرد. آمریكائیان دلایل این اقدام را كمك به آزادی گروگانهای آمریكایی در لبنان، نزدیكی به دولت ایران، و خاتمه دادن به جنگ ایران و عراق عنوان كردند. لكن این امر بر روابط آمریكا با دیگر كشورها خصوصاً كشورهای عرب منطقه تأثیر نامطلوبی گذاشت و آمریكا نیز كه از نزدیكی به دولتمردان ایران ناامید شده بود در سیاست خود یك چرخش تند و سریع به وجود آورد و سیاست حمایت قاطع از عراق و اعراب، و مخالفت خصمانه با ایران را پیش گرفت.
آمریكا در همین راستا در دو جبهه وارد عمل شد:
الف) در جبهه نظامی، با تقویت ناوگان خود در خلیج‌فارس و تشویق متحدان خویش به اعزام ناوهای بیشتر به منطقه، عملاً دشواریهایی را برای عملیات ایران بوجود آورد؛ و از سوی دیگر دست عراق را برای هر گونه اقدامی در خلیج فارس بازگذاشت و اطلاعات نظامی آواكسها و ماهواره‌ها را از وضع جبهه‌ها در اختیار عراق قرارداد.
ب) در جبهه سیاسی نیز به دولت‌ها فشار فرایند وارد كرد كه از فروش اسلحه به ایران جلوگیری كنند، و در شورای امنیت نیز كوشید كه كشورهای عضو را به تصویب قطعنامه‌ای درباره تحریم فروش اسلحه به ایران موافق سازد.
در 16 دی سال 1365 (6 ژانویه 1987) ایران حمله بزرگ خود را به جنوب بصره در قالب عملیات كربلای 5 آغاز كرد و فشارهای فوق‌العاده سنگینی را به ماشین جنگی دشمن وارد آورد. دكوئیار، دبیر كل سازمان ملل متحد، متعاقب این عملیات از اعضاء دائمی شورای امنیت خواست كه برای خاتمه دادن به جنگ، با یكدیگر همكاری كنند كه این امر با پاسخ مثبت سفرای این كشورها روبرو شد. در این مذاكرات، آنها «احتمال اینكه جنگ تهدیدی علیه صلح باشد» را مورد بررسی قرار دادند تا بدین وسیله راه را برای استفاده از اختیارات مندرج در فصل هفتم منشور ملل متحد هموار كنند.»
رژیم عراق حملات خود را به مناطق مسكونی و نفتكشها گسترش داد. از طرفی حضور نظامی آمریكا به بهانه حمایت از نفتكشهای كویتی در خلیج‌فارس، بحران را تشدید كرد.
همچنین این توهم در كشورهای منطقه ایجاد شده بود كه پس از عراق نوبت آنهاست. در این میان تركیه و اسراییل از ادامه جنگ خشنود بودند: تركیه به لحاظ اینكه از ترانزیت كالا بین ایران و اروپا، و نیز ترانزیت كالا، و انتقال نفت عراق از طریق خط لوله، عواید سرشاری نصیب خود می‌كرد.
پس از شروع مذاكرات، اعضاء شورا در مورد صدور قطعنامه‌ای بر اساس فصل هفتم كه چارچوب جدیدی را برای فعالیتهای دبیر كل و اقدامات پیگیرانه وی از جمله تحریم‌های اقتصادی فراهم می‌كرد، به توافق رسیدند.
از طرفی وزارت خارجه ایران از پائیز 1365 تا تصویب قطعنامه 598، هیأتهای مختلفی را جهت تأثیرگذاری بر طرح این قطعنامه به كشورهای مختلف اعزام كرد. تا جایی كه تهیه كنندگان پیش‌نویس قطعنامه 598 مجبور شدند در مقابل دیپلماسی فعّال ایران، بندهای 6، 7، 8 را در آن بگنجانند كه تا اندازه‌ای متضمن نظرهای ایران بود.
در این میان نقش دولت آلمان غربی و شخص «هانس گنشر»، وزیر خارجه این كشور، بسیار برجسته بود كه موفق شد درخواست ایران را در مورد تعیین مسؤول آغاز جنگ، و پرداخت خسارت، به گونه‌ای قابل توجه در متن پیش‌نویس قطعنامه بگنجاند.
امّا عامل مهم صدور قطعنانمه 598، عملیات متعدد رزمندگان اسلام در خاك عراق بود كه شامل مجموعه زنجیره‌ای عملیات كربلا، فتح و نصر است.
عملیات كربلای 4 در غرب اروندرود، كربلای 5 در شلمچه و غرب اروندرود و كانال پرورش ماهی، كربلای 6 در شمال سومار، كربلای 7 در شمال غرب ایران، كربلای 8 در شرق بصره و غرب كانال پرورش ماهی، كربلای 9 در قصر شیرین، كربلای 10 در شمال شهر ماووت عراق و مقابل سردشت. همچنین عملیات فتح 1 در منطقه كركوك، فتح 2 در شمال شرقی و داخل مرز عراق، فتح 3 در عمق 300 كیلومتری داخل خاك عراق در محدوده دهوك و زاخو، مجدداً عملیات فتح 4 در منطقه كركوك، فتح 5 در سلیمانیه و جوارته و ماووت عراق، فتح 6 در شمال اربیل عراق، فتح 7 در سید صادق و حلبچه عراق، و فتح 8 در شمال استان موصل، و نیز عملیات نصر 2 و 3 در شمال اربیل عراق، نصر 4 در شمال عراق، نصر 5 در غرب ایران و همچنین عملیات والفجر 9 در اطراف شهر سلیمانیه عراق.
اكثر این عملیات در داخل خاك عراق، و با موفقیت رزمندگان اسلام توأم بود، خصوصاً پیشروی به سوی شهر بندری بصره و عملیات متحرك رزمندگان، شرایطی را در جبهه‌ها پدید آورد تا شورای امنیت سازمان ملل به شكل جدی‌تری با مسأله جنگ برخورد كند. جدیّتی كه بتواند مبنای حل و فصل مناقشه باشد به طوری كه دبیر كل سازمان ملل در تاریخ 31 دسامبر 1987، طی گزارشی به شورای امنیت خواست كه اعضای شورای امنیت ـ به خصوص اعضای دائم ـ برای خاتمه جنگ تلاش جدی كنند. وی همچنین درخواست كرد كه آماده است نظرهایش را در اختیار شورا بگذارد تا در جهت اتخاذ مبنایی برای تلاش مشترك آنان مؤثر و مفید واقع شود. سرانجام درخواست دبیر كل مورد قبول اعضاء شورا قرار گرفت و از ماه فوریه 1987، اعضاء دائم به طور مشترك و سازماندهی شده، كار خود را در جهت پایان بخشیدن به جنگ ایران و عراق آغاز كردند. كار این گروه پس از چندین ماه به صدور قطعنامه 58 شد.
منبع: پژوهشگاه علوم و معارف دفاع مقدس
http://rasekhoon.net/article/show/135649/%D8%B1%D9%88%D9%8A%D9%83%D8%B1%D8%AF-%D8%AD%D9%82%D9%88%D9%82%D9%8A-%D8%AC%D9%86%DA%AF-%D9%88-%D8%B9%D9%84%D9%84-%D9%BE%D8%B0%D9%8A%D8%B1%D8%B4-%D9%82%D8%B7%D8%B9%D9%86%D8%A7%D9%85%D9%87-598-(1)/
پنج شنبه 31/5/1392 - 22:29
تاریخ

 

آیت الله كاشانی و رویداد خلع ید(1)
آیت الله كاشانی و رویداد خلع ید(1)

 

 
مرحوم حجت الاسلام والمسلمین علی دوانی
درآمد
مظلومیت آیت الله كاشانی در سالهای قبل و بعد از پیروزی انقلاب وعدم اهتمام دستگاههای فرهنگی كشور به بازشناسی و معرفی این شخصیت بزرگ به عموم، به ویژه جوانان، همواره مرحوم حجت الاسلام والمسلمین علی دوانی را رنج می داد. او بر این باور بود كه درجریان نهضت نفت، آیت الله از آن روی كه نمی توانست به خواسته های جریانات گوناگون تن در دهد، از چند سو متحمل ضربات سختی شد. مرحوم دوانی با لطف و انگیزه فراوان، پاره ای از خاطرات خویش را در اختیار ما قرار داد كه آن را به عنوان یكی از واپسین یادگارهای او از نظر می گذرانید. رضوان خاص ربوبی نثار او باد.
مرحوم آیت الله سید ابوالقاسم كاشانی كه پس از شكست انقلابیون عراق از قوای اشغالگر انگلیس، پس از جنگ جهانی اول و حوادث بعدی، غیابا محكوم به اعدام شد و از طریق پشتكوه لرستان به كشور بازگشت. سپس در جنگ جهانی دوم، به بهانه همكاری با آلمانها، توسط انگلیسیها دستگیر شد و18 ماه در اراك و كرمانشاه زندانی بود. او پس از آزادی، بار دیگر به جرم ادامه مبارزات سیاسی، دستگیر و 22 ماه به بهجت آباد قزوین تبعید شد.
وقتی من وارد تهران شدم، ابراهیم حكیمی نخست وزیر بود. در مشهد بودیم كه حكیمی در 27 خرداد 1327 سقوط كرد و عبدالحسین هژیر، وزیر دارائی او، به جای وی نخست وزیر شد. هژیر پس از گرفتن رای اعتماد از مجلس گفت كه در معیت اعلیحضرت و دعوت پادشاه انگلستان به لندن خواهد رفت. بعدها معلوم شد كه در لندن از وی تعهد گرفته بودند كه در قرارداد نفت به نفع انگلستان تجدید نظر شود.
در آن موقع «فدائیان اسلام » و شخص نواب صفوی از یك طرف در مبارزات سیاسی، پیرامون آیت الله كاشانی را گرفته بودند و شمس قنات آبادی واعضای حزبش در «مجمع مسلمانان مجاهد» از طرف دیگر، از ایشان حمایت می كردند و نفراتش شعار «نصر من الله و فتح قریب» و «انا فتحنا لك فتحا مبینا» سر می دادند و از خانه آیت الله كاشانی،واقع در پامنار تا میدان بهارستان و جلوی مجلس شورای ملی بر ضد هژیر میتینگ دادند و طی آن بر اثر تیراندازی مامورین، جمعی مقتول ومجروح شدند و شمس به كرمانشاه تبعید شد.
هژیر كه به علاوه خطرات سیاسی، به بهائی بودن هم متهم بود، سه ماه بر سر كار بود و در 4 مهرماه 1327 بر اثر مخالفتهای شدید مردم كه آیت الله كاشانی در راس آن قرار داشت، سقوط كرد و به وزارت دربار رسید و محمد ساعد مراغه ای به جای او نخست وزیر شد.
در دولت ساعد، در روز 15 بهمن 1327 كه شاه برای شركت در جشن دانشگاه به آنجا رفته بود، توسط شخصی به نام ناصر فخرآرائی ترور و مجروح شد. ضارب نیز در دم به قتل رسید. شهرت داشت كه ترور را رزم آرا، رئیس ستاد ارتش صورت داده بود و قتل ضارب هم عمدی بود كه موضوع لوث شود. چون درهمان روزها،آیت الله كاشانی اعلامیه حادی بر ضد شركت غاصب نفت كه در دست انگلیسیها بود و نیز علیه دولتهای وابسته به بیگانگان صادر كرده بود، لذا شبانه ایشان را دستگیر و به قلعه فلك الافلاك خرم آباد فرستادند و پس از چند روز كه درقلعه فلك الافلاك خرم آباد زندانی بود، به كشور لبنان تبعید كردند.
چند وقت پیش در بازدیدی كه از قلعه فلك الافلاك داشتم، جایی را كه آن فقیه عالیمقام با سن بالا در آن به سر می برده و جایی تنگ و تاریك است، دیدم. می گفتند موقع دستگیری در تهران به قدری او را كتك زده بودند كه دندانهایش شكسته بود. رئیس شهربانی در آن موقع، سرتیپ دفتری، برادرزاده دكتر مصدق از عوامل دربار بود. به دستور او مأموران، شبانه از دیوار به خانه آیت الله كاشانی هجوم بردند و او را كه در خواب بود دستگیر كردند. در غیاب آیت الله كاشانی، انتخابات دوره شانزدهم كه گفته می شد عبدالحسین هژیر، وزیر دربار وقت در آن دخالت داشت، انجام شد. در 12 محرم 1369 (13 آبان 1328)،هژیر توسط سید حسین امامی، از اعضای برجسته فدائیان اسلام كه قبلا احمد كسروی را كشته بود، به قتل رسید. ساعد در 28 اسفند 1328 بر كنار و علی منصور، مامور تشكیل كابینه شد. با سقوط ساعد انتخابات انجام شد. آیت الله كاشانی كه در تبعید بود همراه با اعضای جبهه ملی اول متشكل از: دكتر محمد مصدق، حسین مكی.
دكتر مظفر بقایی، سید ابوالحسن حائری زاده و عبدالقدیر آزاد به نمایندگی مردم تهران انتخاب شدند. سید حسین امامی، قاتل هژیر هم محاكمه و اعدام شد.
چون انتخابات قلابی در ماه محرم باطل شده بود وسید محمد صادق طباطبائی، رئیس هیئت نظارت بر انتخابات را بر آن داشت بودند كه یازده نفر لیست دربار را انتخاب كند، روزنامه فكاهی «توفیق» كه سید محمد صادق را «سیدمم صندوق» می خواند، اشعاری را با نام «چاووش نامه و ایام زیارتی و صلوات » چاپ كرد. مصراع اول آن شعر، این بود:
به كیسه های دلار و نفت گرانبها صلوات
و آخرین بیت آن هم این بود:
به یازده پسر نامرد مم صندوق
به رای باطل هر یك جدا جدا صلوات
علی منصور طی تلگرافی به آیت الله كاشانی كه اینك نماینده مردم تهران بود، بازگشت او را به وطن بالامانع اعلام كرد و آن رهبر دینی، پس از یك سال و نیم تبعید و دوری از وطن، در 20 خرداد 1329 با استقبال بی نظیری وارد تهران شد. من در روز ورود آیت الله كاشانی در تهران بودم و در مراسم پرشكوه استقبال از آن مرحوم، شركت داشتم.
صدها اتوبوس و مینی بوس و اتومبیل و انواع وسیله دیگر، امواج انسانی را به فرودگاه آورده بود. جمعیت را تا بیش از پنجاه هزار نفر حدس زده بودند. هوا بسیار گرم بود و مردم، روحانیون را جلو می انداختند.
درها و پنجره های فرودگاه بسته بود و چون باز نمی كردند، مستقبلین پنجره ها را شكستند و در را باز كردند وعلما را به دورن سالن بردند. آن موقع، ساختمان سالن فرودگاه این طور نبود كه امروز هست. كوچك و عادی بود. آیت الله شیخ محمدرضا تنكابنی، پدر مرحوم آقای فلسفی و چند نفر دیگر از بزرگان و علمای تهران، روی نیمكتی نشسته بودند. در این موقع دكترمصدق كه تازه جبهه ملی را تشكیل داده و رهبر جبهه ملی بود، با قامت بلند و در حالی كه عصایی را در دست داشت، با بعضی از اعضای جبهه ملی وارد سالن شدند. علما، مصدق را پهلوی خود نشاندند. مرحوم سید محمود نریمان كه بعدها وزیر اقتصاد مصدق شد، با بادبزن حصیری ایستاده بود و دكتر مصدق را باد می زد. دكتر مصدق بلند قامت بود و چهره ای سفید و مهتابی و قیافه ای جالب داشت و به دست چپ انگشتری طلا با نگین فیروزه داشت.همین كه آیت الله كاشانی از پله های هواپیما پیاده شد، جمعیت مثل سیل خروشان به طرف ایشان هجوم برد و دیگر ندیدیم چه شد. همه به طرف اتوبوسها و سایر وسیله ها رفتیم كه در برگشتن جا نمانیم. حركت آن همه وسائل نقلیه با آن همه جمعیت در خیابان های تهران تا منزل آیت الله کاشانی واقع در خیابان پامنار، به قدری انعكاس داشت كه جرائد نوشتند، «چنین استقبالی تاكنون در تهران سابقه نداشته است.» سه ساعت ونیم طول كشید تا جمعیت به پامنار ومنزل آیت الله كاشانی رسید. خانه آیت الله كاشانی هم كه شاید هنوز به همان كیفیت مانده باشد، وقفی بود و حیاط وسیعی داشت. حیاط مملو از جمعیت شد و صدای صلوات و شعارهای مردم، گوش دیوارها را كر كرد! آیت الله كاشانی را روی دست بلند كردند. جمعی هم آیت الله میر سید محمد بهبهانی را روی دست بلند كرده بودند. آیت الله بهبهانی دستها را به طرف آیت الله كاشانی و آیت الله كاشانی به طرف او گرفته بود تا با هم مصافحه كنند، ولی موج جمعیت نمی گذاشت به هم برسند. سرانجام هر دو را پایین آوردند و لحظه ای بعد، آیت الله كاشانی در بالكن كوچكی در گوشه طبقه بالا آمد و نشست. دكتر بقایی كرمانی و چند نفر هم دور او را گرفتند. نادعلی كریمی 1 كه در دوره 17 به نمایندگی كرمانشاه انتخاب شده بود، اشعار جالبی را به مناسبت ورود آیت الله كاشانی خواند. یك بیت آن را به یاد دارم و آن بیت كه اشاره به شهادت سید حسین امامی، قاتل هژیر در غیاب او بود این است:
نیست جانی كه بود قابل قربانی تو
جان مردان مبارز به تو قربان آمد

آیت الله كاشانی و رویداد خلع ید(1)

سال اول منبر من در آبادان مصادف با ملی شدن صنعت نفت ایران و خلع ید از شركت غاصب نفت ایران بود. چون در آن باره تا حدی در آبادان دخالتی داشته ام، قبل از پرداختن به توضیحاتی را لازم به ذكر می دانم. این توضیحات هم از جمله خاطرات من از آن ایام است. قبلا درباره تبعید آیت الله كاشانی و بازگشت ایشان به وطن یادآور شدم كه آن مرحوم بیشتر به دو علت تبعید شد: یكی جلوگیری از مجلس فرمایشی مؤسسان و دیگری مقاومت در مقابل تمدید مدت قرارداد نفت با انگلیس. نفت ایران تا آن موقع در دست انگلیسی ها بود و فقط 15 درصد درآمد آن را به ایران می دادند، آن هم تحت عنوان شركت نفت ایران و انگلیس!
بعد از بازگشت آیت الله كاشانی از تبعید لبنان به وطن و افتتاح مجلس شانزدهم، ایشان با وكلای جبهه ملی به رهبری دكتر مصدق، طرح ملی شدن صنعت نفت و بیرون آوردن آن ثروت ملی از چنگ انگلیسی ها را ریختند. آیت الله كاشانی كه اینك نماینده مجلس هم بود، در اولین اعلامیه ای كه در مورد ملی كردن صنعت نفت صادر كرد، نوشت:
ملی شدن صنعت نفت در ایران، تنها درمان بیچارگیهای ماست، زیرا بدان وسیله اولا ثروت بیكرانی كه خداوند تبارك و تعالی به ملت ایران عطا فرموده، از دست دشمنان بشر كه مقصدی جزو منفعت طلبی و مكیدن خون ملل ضعیف ندارند، بیرون آمده، به صاحبان حقیقی و مستحق آن می رسد و ثانیا با عملی شدن حاكمیت ملی، شركت غاصب نمی تواند عمال خود را به جان و مال و ناموس مردم مسلط كند و بدین وسیله، مقاصد پلید خود را انجام دهد، ولی با وضع كنونی جهان،ادامه این اعمال به آسانی میسر نیست و امروز، دیگر بیداری ملتها و سیاستهای متضاد بین المللی، مساعد برای تكرار این جنایات نیست. برای این كه تكلیف دینی و وطنی ملت مسلمان ایران كاملا معلوم و روشن باشد، ناچارم این آروزی عمومی را یك بار دیگر در اینجا بیان كنم تا به نام سعادت ملت ایران و به منظور كمك به تامین صلح جهانی، همه افراد مملكت بخواهند كه صنعت نفت ایران در مناطق كشور، بدون استثناء ملی اعلام شود یعنی تمام عملیات اكتشاف و استخراج و بهره برداری، در دست دولت قرار گیرد....
و من ا... التوفیق و علیه التكلان
سید ابوالقاسم كاشانی
محمدرضا شاه كه تحت فشار دولت انگلیس بود، سپهبد رزم آرا، رئیس ستاد ارتش را به نخست وزیری برگزید. رزم آرا آمده بود كه با قدرت نظامی و نفوذی كه در ارتش داشت، جلوی ملی شدن صنعت نفت را بگیرد و قرار دادن آن به نفع انگلیسی ها تمدید كند. رزم آرا در مجلس بر این اساس طی نطقی در مخالفت با ملی شدن صنعت نفت گفت، «شما می توانید یك لولهنگ بسازید، چطور می خواهید صنعت نفت را خود به دست بگیرید؟! » این جمله او مثل بمب اتمی در سراسر كشور و حتی در سطح جهانی انعكاس یافت و چون می دانست كه آیت الله كاشانی و اقلیت مجلس كه امر ملی شدن را دنبال می كند، دست بردار نیستند، گفته بود، «اگر لازم باشد، مسجد را بر سر كاشانی و مجلس را بر سر اقلیت ملی خراب می كنم.» افشای این دو مطلب، تمام آحاد ملت (غیر از خائنین ) را به شدت عصبانی كرد. در روز پانزدهم اسفند 1329، سیدعبدالحسین واحدی در مسجد شاه تهران (مسجد امام خمینی، در حالی كه روی چهار پایه ایستاده بود. در حضور هزاران نفر، پس از سه ساعت سخنرانی در آخر گفت، «رزم آرا برو! رزم آرا برو! اگر نرفتی تو را می فرستیم.» هنگامی كه رزم آرا برای شركت در مجلس ختم آیت الله فیض وارد مسجد شاه شد،توسط خیل طهماسبی از اعضای فدائیان اسلام، با شلیك دو گلوله به قتل رسید. مرحوم سرهنگ احمد اخگر به نویسنده گفت، «سالها پس از واقعه دلیران تنگستانی كه من فرمانده هنگ كرمانشاه بودم، رزم آرا سرگرد و زیر دست من بود و همان موقعها هم پنهانی با قنسول انگلیس آمد و رفت داشت. او سپس سرهنگ و سرتیپ و سرلشكر و در آخر سپهبد شد، ولی من همچنان سرهنگ ماندم. هرگاه می خواستند برای من ترفیع بگیرند، رضا شاه نام مرا به خاطر انگلیسی ها خط می كشید.»
پس از قتل رزم آرا، حسین علا در 29 اسفند 1329 به نخست وزیری رسید و در همان روز به پیشنهاد و تلاش اقلیت مجلس، رسما نفت ایران ملی شد. علا در 7 اردیبهشت 1330 استعفا داد و در 12 همان ماه دكتر محمد مصدق با اكثریت آراء مجلس به نخست وزیری رسید. او قبولی نخست وزیری خود را مشروط به اجرای ملی شدن صنعت نفت و خلع ید از انگلیسی ها دانست. او برنامه كار دولت خود را بر دو ماده قرار داد: 1. اجرای قانون ملی شدن صنعت نفت در سراسر كشور. 2. اصلاح قانون انتخابات مجلس شورای ملی و شهرداری ها. قانون ملی شدن صنعت نفت در 29 اردیبهشت 1330 از تصویب مجلس گذشت. برای به دست گرفتن تاسیسات نفت جنوب، دولت مصدق هیئت مختلطی را متشكل از حقوقدانان و نمایندگان مجلس با تركیب، هیئت مدیره: مهندس مهدی بازرگان، دكتر علی آبادی، مهندس بیات و هیئت نظارت بر اجرای ملی شدن صنعت نفت: حسین مكی، دكتر علی قلی اردلان، دكتر احمد متین دفتری را انتخاب كرد. مهندس بازرگان به عنوان رئیس شركت نفت و حسین مكی به عنوان رئیس هیئت نظارت، تعیین و روانه آبادان شدند تا به مرور، سررشته كاررا از دست انگلیسی ها در آوردند و ملی شدن صنعت نفت را كاملا تحقق بخشند.
آیت الله كاشانی در 1330/3/21 این تلگراف را كه روزنامه شاهد چاپ كرد، به آبادان مخابره كرد:
جنابان آقایان، نمایندگان كمیسیون مختلط و هیئت عامل موقت! ملت مسلمان ایران ورود آقایان محترم را به آبادان، تبریك می گوید.خواهشمندم سلام برادرانه مرا به عموم كارگران عزیز حوزه خوزستان ابلاغ فرمایند. اقدامات آن هیئت، مورد تائید و پشتیبانی تمام مردم بوده و عامه ملت مؤید اقدامات وطنخواهانه آن ذوات محترم می باشند و هر كس به تحریك اجنبی، مخل اجرای قانون ملی شدن صنعت نفت باشد، مورد بغض و نفرت جامعه بوده و به مجازات شدید می رسد. هر گاه عزیمت اینجانب در تسریع خلع ید از كمپانی سابق ضروری و لازم تشخیص داده شود، با نقاهت و كسالت مزاج، همه وقت آماده حركت می باشم. توفیق شما نمایندگان ملت را كه اكنون چشم میلیونها نفر به اعمال خداپسندانه تان دوخته شده، از حضرت باریتعالی مسئلت دارم.
سید ابوالقاسم كاشانی
حسین مكی روز بعد، یعنی 22 خرداد این تلگراف را از طرف هیئت خلع ید، در پاسخ تلگراف آیت الله كاشانی مخابره كرد: حضرت آیت الله كاشانی دامت بركاته. پیام محبت انگیز و خداپسندانه حضرت آیت الله را به آقایان همكاران عزیزم، ابلاغ كردم و در این هوای گرم خوزستان، موجب تسكین قلوب ایشان گردید.بدیهی است حضرت آیت الله نه تنها در ایران، بلكه در تمامی كشورهای اسلامی نفوذ كلام دارند و همین قدر كه توجه آن حضرت معطوف به خوزستان و این هیئت است، كافی است. تمام اهالی این استان، سربازان ازجان گذشته و فداكاری هستند كه گوش به فرمان حضرت آیت الله دارند. از تو به یك اشاره / از ما به سر دویدن! ما به وظایف قانونی خود عمل خواهیم كرد، و لو به قیمت جان ما تمام شود. یا این قانون را اجرا خواهیم كرد یا در خاك این استان مدفون خواهیم گشت. امیداوارم كه با تمام این احوال و دسائس، به اتكاء قادر متعال، ملت ایران تحت لوای حضرت آیت الله و آقای دكتر مصدق، در این مبارزه حیاتی موفق گردد.
در مدتی كه هیئت مختلط و خلع ید در آبادان بودند و انگلیسی ها هم حاضر به رها كردن كار نبودند، اعلامیه های آیت الله كاشانی یكی بعد از دیگری صادر می شد تا جایی كه گاهی سراسر كشور به حال تعطیل در می آمد وذكر و فكر همه، تائید دولت دكتر مصدق و اجرای كامل قانون ملی شدن صنعت و اخراج انگلیسی ها بود. بسیاری از علمای بزرگ شهرستان ها و مراجع و مدرسین حوزه علمیه قم در پشت سر آیت الله كاشانی قرار گرفتند. و ا و را در راه ملی شدن صنعت نفت تائید كردند.آیت الله كاشانی عده ای از منبریهای شجاع را به نمایندگی خود به مراكز استانها فرستاد تا در منابر، منویات او را به سمع مردم برسانند. فرستادگان ایشان، مورد استقبال مردم قرار می گرفتند، از جمله مرحوم آقا شیخ عباسعلی اسلامی بودكه پیوسته بین استانهای آذربایجان و فارس و اصفهان و خوزستان در حركت بود و منبرهایش در تبریز و اصفهان و شیراز و اهواز، به عنوان نماینده آیت الله كاشانی تاثیر زیادی در بسیج مردم برای ملی كردن صنعت نفت داشت و جمعا مردم، یكپارچه آماده انجام آن هدف عالی بودند. از وقتی هیئت خلع ید وارد آبادان شد، تظاهرات پیاپی مردم در تهران و بعضی از شهرستانها و بستن كنسولگریهای انگلیس كه با اعلامیه های آیت الله كاشانی انجام می گرفت، شروع شد. انگلیسی ها كه در آبادان سخت تحت فشار قرار گرفته بودند تا اوائل سال 1330، دسته دسته با زن و بچه برای همیشه از ایران رفتند. فقط 210 نفر از مهندسین عالیرتبه آنها باقی مانده بودند كه نمی خواستند دل از آبادان بكنند و آن گنج بادآورده را به آسانی از دست بدهند.
ماه محرم نزدیك می شد و مردم، خود را آماده بر پا داشتن بساط عزای سالار شهیدان حضرت اباعبدالله الحسین علیه السلام می كردند. در سراسر كشور صحبت از آبادان و نهضت ملی شدن صنعت نفت و خلع ید از بازماندگان كارشناسان انگلیسی بود كه هنوز در آبادان مانده بودند و حاضر نبودند آن شهر راه پایتخت نفت ایران بود، ترك كنند.
با آنكه می دانستم كه ایام محرم با وجود باقیماندگان انگلیسی ها و تصمیم دولت و اصرار آیت الله كاشانی، مسائل حادی را در پی خواهد داشت، با این وصف، یك هفته زودتر وارد آبادن شدم تا در آن شرایط حساس، سهم خود را در دفاع از میهن اسلامی ادا كرده باشم. هیئت خلع ید و در راس آنها حسین مكی، روز 11 مهر ماه 1330 مطابق با دوم محرم 1370 را روزی اعلام كردند كه باید آخرین فرد انگلیسی ازآبادان برود و همین مطلب نیز اهمیت موضوع را به خوبی مجسم می كرد. سه كشتی جنگی انگلیسی وارد اروند رود شدند و در سمت عراق كه تحت الحمایه آنها بود، در مقابل تاسیسات شركت نفت لنگر انداختند و اعلام كردند در صورت وقوع حادثه ای، چهار هزار سرباز انگلیسی آنها، از پایگاههای مجارو خلیج فارس، آماده حمله هستند. راستی اگر آنها نمی رفتند، با سه كشتی جنگی كه از همه مهم تر كشتی «موریس» بود و در مقابل آبادان لنگر انداخته و لوله های توپ خود را رو به شركت نفت گرفته بود، چه پیش می آمد؟ اگر شلیك می كردند، تكلیف چه بود؟ اینها سئوالاتی بودند كه آن روزها، فكر دولت و ملت را سخت به خود مشغول داشته بودند. روی كه خلع ید كامل شد و حسین مكی ماموریت خود را پایان داد و به تهران بازگشت، مقاله ای از مهندس بازرگان در روزنامه شركت نفت به نام «خبرهای روز» تحت عنوان «قیمتی تر از نفت» چاپ و منتشر شد كه طوفانی به راه انداخت. مهندس بازرگان چون رئیس شركت ملی نفت بود، در مقاله اش نوشته بود، «پس از خلع ید و رفتن آخرین فرد انگلیسی كه در پالایشگاه شاغل بودند، به خانه ام برگشته و روی صندلی نشسته ام و دارم این مقاله را می نویسم. خلاصه مقاله این بودكه حالا به جای تعقیب این و آن كه جاسوس بوده اند و باید محاكمه شوند، بهتر است از تقصیر آنها بگذریم و همه را به یك چشم نگاه كنیم. انتقام را كنار بگذاریم و همه با هم انقلاب را پاس دهیم كه قیمتی تر از ملی كردن صنعت، همین است. تسویه حسابها را رها و كینه ها را از دل بیرون كنیم و به همه عفو عمومی بدهیم، چنان كه خدا در قرآن به پیغمبر می فرماید،«یسئلونك ماذا ینفقون قل العفو» طوفانی كه به راه افتاد به خاطر این بودكه مردم منتظر بودند مزدوران و جاسوسان وسرسپردگان روسای انگلیس شركت نفت دستگیر و محاكمه شوند و به جزای اعمالشان كه به زیان ملت و مملكت و در جهت منافع انگلستان كرده بودند برسند، ولی رئیس شركت، درست همان روز می خواهد اعلام عفو عمومی كند. تلگرافها برای دكتر مصدق مخابره شد و اعتراضها به هیئت خلع ید و حسین مكی كردند و مدتی این وضع همچنان ادامه داشت. درست به یاد ندارم چگونه سرو صدا ها خوابید، ولی این را می دانم كه پیوسته میان حسین مكی و مهندس بازرگان شكرآب بود تا آخر به قهر و رفتن مكی از آبادان انجامید.پس از ماه صفر، آقا شیخ عباسعلی كه به نمایندگی آیت الله كاشانی در اهواز منبر داشت و آقا شیخ مرتضی انصاری قمی كه در خرمشهر منبر می رفت، از طرف آقای قائمی، روحانی اول آبادان دعوت شدند و به آبادان آمدند. حاجی انصاری بی سرو صدا آمد و منبر رفت، اما آقا شیخ عباسعلی، نماینده آیت الله كاشانی، خیلی سر و صدا داشت و با استقبال كم نظیری كه تا «مارد» در چهارفرسخی ادامه داشت، وارد آبادان شد. من در جلوی خانه حاج علی مودت اصفهانی، میزبان اسلامی كه در جمع مستقبلین بود، طی سخنان كوتاهی خیر مقدم گفتم و از فردا شب، اسلامی هم منبر رفت.
منبر اسلامی و انصاری هر دو در مسجد نو بود. اسلامی منبرهای تند و داغ داشت كه باب میل مردم آبادان بود، ولی حاجی انصاری منبری ملایم داشت. گاهی اوقات كه می خواست تند صحبت كند، می گفت، «به قول آقای اسلامی.» روزی اسلامی به طنز به انصاری گفت، «آقا شیخ! تو هر جا موعظه و پند و اندرز است، خودت می گویی، ولی وقتی می خواهی انتقاد كنی، مرا سپر بلا قرار می دهی؟! كه باعث خنده حضار شد. من هم پس از ماه صفر با آنها ماندم و آن هم با تقاضای آقای قائمی كه گفت، «تا 17 ربیع الاول بمان كه هم این دو نفر واعظ رابطی داشته باشند و هم ببینیم حال كه از انگلیسی ها خلع ید شده است، چه خواهد شد و من تنها نمانم.»
تلگرافهای زیادی به آیت الله كاشانی مخابره شد كه از دولت بخواهد حال كه انگلیسی ها رفته اند. آثار شوم آنها هم رسما در سراسر مملكت، مخصوصا در خوزستان و بالاخص در آبادان كاملا قدغن شود. در شراب فروشی ها بسته شود. زنان بدنام را از محلی كه در شهر داشتند، بیرون كنند، حجاب زنان، اجباری و احكام اسلام مو به مو اجرا گردد. مزدوران انگلیسی، هر كس كه باشد، دستگیر و محاكمه شود و به جزای عملش برسد. اساس منبرها هم آن روزها همین ها بود. فدائیان اسلام هم در تهران همین تقاضا را از آیت الله كاشانی داشتند. آیت الله كاشانی پیغام داده بود، «عجله نكنید، اینها به مرور ایام درست می شود.» ولی مردم قانع نمی شدند و این را از كوتاهی و بی تفاوتی آن مرحوم و سایر مسئولین می دانستند. آقا شیخ عباسعلی اسلامی، اساس منبرش را همین ها قرار داده بود. او پیوسته می گفت، « همان طور كه رضا شاه پهلوی با سر نیزه چادر را با مو از سر زنها كشید، ما هم باید با زور، دوباره چادر را به سر زنها بكنیم.» فرمانداران نظامی آبادان، سرتیپ زنگنه در واقعه حمله دموكراتها به آذربایجان رشادتهای خوبی نشان داده بود. رئیس شهربانی، سرهنگ دولتشاهی هم از مردان نیكنام و مسلمان بود. رئیس كلانتری، سروانی به نام روشن افشار اهل ارومیه و در واقع شخص دوم شهربانی آبادان و از افسران لایق و با كفایت بود.
منبع:ماهنامه شاهد یاران، شماره 16
ادامه دارد...



http://rasekhoon.net/article/show-89159.aspx

 

پنج شنبه 31/5/1392 - 22:28
تاریخ

 

مجاهدتی به گستره سه ربع قرن(1)
مجاهدتی به گستره سه ربع قرن(1)

 

نویسنده:دكتر محمد حسن رجبی

 
درنگی بر حیات علمی و عملی مرحوم آیت الله سید ابوالقاسم كاشانی
مرحوم آیت الله سید ابوالقاسم مصطفوی كاشانی، فرزند سید مصطفی كاشانی، از مراجع تقلید عتبات و از خاندانی شریف و روحانی بود و نسبش با چند واسطه به امام سجاد (ع) می رسید. نیاكانش همه از علما و سادات بودند. سید ابوالقاسم در حدود 1295ه.ق در تهران به دنیا آمد. دروس مقدماتی را در تهران نزد پدر خود و دیگر استادان فرا گرفت. در 1313 ه.ق و یا دو سه سالی پس از آن، به همراه پدر از راه عتبات عالیات، عازم بیت الله الحرام شد و پس از زیات خانه خدا، در نجف اشرف سكونت گزید. وی نزد پدرش و آخوند خراسانی، حاج میرزاحسن خلیلی تهرانی و سایر علمای بزرگ درس خواند و در بیست و پنح سالگی به درجه اجتهاد نائل گردید و از مراجع مشهوری چون میرزا محمد تقی شیرازی، شیخ الشریعه اصفهانی، آقا ضیاءالدین عراقی، آقا سید ابوالحسن اصفهانی و سید اسماعیل صدر، اجازه اجتهاد گرفت و مورد توجه و اعتماد علما و مراجع واقع شد. آقا بزرگ تهرانی كه از همدستان او بوده است در توصیف مراتب علمی و اخلاقی او در دوره جوانی می نویسد:
«او از قدیمی ترین دوستان من بود و با هم در درس استاد بزرگوارمان، آخوند خراسانی، حاضر می شدیم. وی بسیاری از تقریرات استادان را در فقه و اصول، در ابواب متفرقه به رشته تحریر در آورد و از اوایل جوانیش به عمیقانه اندیشیدن و دقت نظر و باریك بینی و بزرگمنشی و بلندی همت، معروف بود. من از دوران جوانی با او معاشرت داشتم و به چیزی كه موجب نقص و عیب او باشد، در هر بابی از دانش و فضل،تقوا و پرهیزكاری، عفت، پاكدامنی، خوش اخلاقی و بزرگواری نفس برخوردار نكردم.»
كاشانی از همان سالها در فكر پرورش نیروهای مجرب مجهز به علوم و فنون جدید بود، از این رو در نجف اشرف، با كمك بزرگانی، مدرسه علوی را تأسیس كرد كه علاوه بر علوم و معارف اسلامی، درسهائی از قبیل ریاضیات و
فنون نظامی نیز در آن تدریس می شدند. این مدرسه كه با استقبال فراوان گروههای مذهبی مواجهه شده بود، خشم سنت گرایان متعصب مذهبی را برانگیخت، اما با حمایت میرزا محمد تقی شیرازی از كاشانی، مخالفت متعصبان راه به جائی نبرد.
در جریان جنبش مشروطیت ایران در سال 1327ه.ق، كاشانی جزو مشاوران نزدیك آخوند خراسانی، مرجع تقلید طرفداران مشروطه بود و در تصمیم گیریها و انتشار اعلامیه های او، نقش موثری داشت. در جریان جنگ جهانی اول، پس از اعلام جنگ متفقین به عمثانی، در ذیحجه 1332ه.ق، نیروهای انگلیسی، بندر فاو در جنوب عراق را تصرف كردند و در صدد تصرف سایر بخشهای سرزمین عراق برآمدند، این اقدام با واكنش شدید مراجع و علمای شیعه عتبات روبرو گردید.آنان برای بیرون راندن نیروهای اشغالگر انگلیسی از خاك عراق، بلافاصله فتوای جهاد صادر كردند و گروه بزرگی از علمای سراسر شهرهای عراق در راس هزاران مجاهد داوطلب، عازم جبهه های نبردشدند. آیت الله كاشانی جزو علمای مجاهد جوانی بود كه سركشی به جبهه های مختلف جنگ را برعهده داشت. در سال 1298ه.ش. احمدشاه قاجار پس از سفر به اروپا از راه عراق به ایران بازگشت. چون احمدشاه قاجار در آن سفر حاضر به امضای قرارداد ننگین 9 اوت 1919 كه به قرارداد وثوق الدوله كاكس مشهور است، نشد، در نجف با استقبال گرم مراجع و علما روبرو شد كه سید ابوالقاسم كاشانی از جمله آنها بود.
پس از شكست عثمانی و دیگر دول متحد در جنگ جهانی اول و اشغال عراق توسط انگلیس، به رغم مخالفت علما و مردم، دولت دست نشانده ای در عراق بر سر كار آمد. سیدابوالقاسم كاشانی كه هرگز تحمل چنین ننگی را نداشت، با موافقت میرزا محمد تقی شیرازی و دستور شیخ الشریعه اصفهانی، برای مبارزه با انگلیسیها به كاظمین رفت و سازمان زیرزمینی «جمعیت نهضت اسلامی » را در این شهر بنیان نهاد. شیخ الشریعه نیز طی نامه ای، او را به عنوان نماینده تام الاختیار خود در مسائل مربوط به عراق معرفی كرد و نوشت:
«پوشیده نیست كه جناب عالم عامل، فاضل كامل، سید محققان و تكیه گاه عالمان و مجتهدان، حاج میرزا ابوالقاسم كاشانی (دام علاه) از علمای روحانی است و می تواند حقوق مردم عراق را مطالبه نماید. او علاوه بر این، مورد اعتماد بزرگان، روسا و رهبران قبایل است و آنان برای دفاع از خود، به او تكیه می كنند. او در آنچه كه به اصلاح عراق منجر شود، مورد اعتماد و اطمینان و گفته ها و دیدگاههای وی مورد تائید من است، از این رو، همگان باید مقام بلند و شخصیت والای او را بشناسند. از خداوند متعال، توفیق او را در جلب خیر برای مردم عراق خواهانم.»

مجاهدتی به گستره سه ربع قرن(1)

علاوه بر آن‌، نامه ای دیگری به امضای پانزده تن، از روسای قبایل فرات میانه صادر شد و در آن تاكید كردند كه كاشانی، سخنگو و نماینده تام الاختیار ایشان در همه زمینه هاست. آیت الله كاشانی نیز با جدیت تمام به فعالیت پرداخت و در شب نیمه شعبان 1338 ه.ق عده ای از علما، روسای عشایر و سران عرب را بری تشكیل جسله ای مخفی، به منزل خود دعوت كرد. در این جلسه درباره انقلاب مسلحانه بر ضد ارتش اشغالگر انگلیس، بحث و قرار شدگروهی از آنان، جریان را به اطلاع میرزا برسانند و نظر او را جویا شوند.
روز بعد، جلسه ای در منزل میرزای شیرازی تشكیل و مقرر شد برای دستیابی به استقلال عراق، ابتدا به صورت مسالمت آمیز تلاش شود و در صورت عدم حصول نتیجه، به مبارزه مسلحانه اقدام شود. در 9 یا 10 رمضان آن سال، میرزای شیرازی خطاب به ملت عراق، اعلامیه ای را منتشر كرد و در آن، به منظور درخواست استقلال و برپائی حكومت اسلامی، همگان را به شركت در تظاهرات آرام فرا خواند. متعاقب این انتشار این اعلامیه،در مسجد حیدرخانه بغداد تشكیل شد.آیت الله كاشانی از اعضای این هیئت بود. درخواستهای هیئت عبارت بودند از: تشكیل سریع جلسه نمایندگان واقعی مردم عراق به منظور تصمیم گیری درباره سرنوشت سیاسی كشور، آزادی مطبوعات و رفع موانع ارتباط مخابراتی با سایر كشورها.
چون مقامات انگلیسی با وقت گذرانی، از انجام پیشنهادات هیئت، طفره رفتند، هیئت ناگزیر شد مشی مسلحانه را در پیش گیرد. باصدور اعلامیه میرزا درباره وجوب احقاق حقوق مردم عراق با توسل به نیروی دفاعی در صورت عدم پذیرش درخواستهای مشروع مردم، در شوال 1338ه.ق. شعله انقلاب اسلامی و ضد انگلیسی را در عراق برافروخت. با اوجگیری انقلاب، شهر كربلا پس از مقاومتی اندك به دست نیروهای مردمی افتاد. میرازی شیرازی بلافاصله دو كمیته تشكیل داد: كمیته اول برای هدایت انقلاب و مركب از روحانیونی چون سیدابوالقاسم كاشانی، میرزا احمدخراسانی و سیدحسین قزوینی بود و كمیته دیگری مركب از هفده نفر نیز به منظور اداره شهر كربلا تشكیل شد.آیت الله كاشانی نقش رهبران مذهبی و اقدامات آنان را در سازماندهی انقلاب و تشكیلات آن، چنین شرح می دهد:
« در آزادی عراق، مرحوم میرازی بزرگ محمد تقی شیرازی قدس سره، نقش رهبر عالی را داشتند و علنا علمای شیعه را كه نهضت عراق را رهبری می نمودند،تائید می كرد. در آن دوران، سن من در حدود چهل و سه سال بود. نقش من در این نهضت، بدوا تشویق عشایر عرب بود كه به وسیله پیكهای مورد اعتماد و نامه های سری انجام می گرفت. نامه های ارسالی با مهری به نام «الجمیعه الاسلامیه العراقیه» ممهور و به پیكها داده می شدند تا سران عشایر عرب را به وجود یك هسته مركزی آگاه سازند. گر چه این هسته، سازمان و تشكیلات عظیم نداشت، ولی طرز اجرای فكر، به قدری جدید و سریع انجام می گرفت كه عشایر عرب را به موفقیت خود مطمئن می ساخت. مرحوم میرزای بزرگ، اعلی الله مقاله الشریف كه در بدو امر، شخصا به وسیله نامه ها به تشجیع وترغیب قبایل و عشایر اقدام می كردند و مرحوم حاج شیخ مهدی خالصی در محضر ایشان سمت رابط را داشت، بنابر پیشنهاد من، دیگر شخصا از این اقدام خودداری كردند و ارسال نامه و پیك را به عهده اینحانب بعضی دیگر قرار دادند، زیرا معتقد بودم كه چون میرزا، قطب و راس روحانیت بودند، باید از تظاهر در این نهضت خودداری نمایند تا اگر شكستی نصیب شد، برای ایشان اهانتی نباشد و عالم تشییع دچار نگرانی نگردد و هر گاه پیروزی به دست آمد، بدیهی است كه نام ایشان در راس مجاهدین تاریخ نهضت قرار می گرفت. بدین ترتیب توفیق حاصل شد كه قوای كلی عشایر به حمایت از این نهضت برخاسته و توانست نهضت را مورد توجه و ثمر بخش نشان دهد.»
پس از شكست انقلاب اسلامی مردم عراق، نماینده سیاسی انگلستان در آن كشور، طی شرایطی، پیشنهاد صلح را پذیرفت كه ازجمله آنها تسلیم هفده نفر از رهبران انقلاب، از جمله آیت الله کاشانی بود، اما وی با وجود پیگیری و مراقبتهای ماموران انگلیسی، با لباس مبدل، عراق را ترك كرد و پیاده خود را به منطقه پشتكوه واز آنجا به كرمانشاه رساندو پس از چند روز استراحت در آن شهر، عازم قم و با استقبال عظیم علما و مردمی این شهر روبرو شد. او پس از مدتی قم را ترك كرد و در 30 بهمن 1299ه.ش وارد تهران شد و در منزل پسر عمویش واقع در پامنار سكونت كرد. شیخ الشریعه اصفهانی برای متوجه ساختن مردم تهران به جایگاه بلند علمی آیت الله كاشانی، نامه زیر را خطاب به آنان نوشت:
«حضرت مستطاب، عمده العلماء و المجتهدین، حامی المله و الدین، حجت الاسلام و المسلمین آقای حاج ابوالقاسم (دامت بركاته) كه وجود مباركشان از برای مسلمین، مغتنم و چشم ما و عموم اسلامیان به آن وجود محترم، روشن است، به تهران تشریف فرما می شوند. البته اخوان مومنین، این نعمت عظمی و موهبت كبری را مغتنم شمرده،لدی الورود و بعد از پذیرائی و خدمتگزاری و تجلیل، احترام واطاعت اوامر و نواهی آقای معزی الیه كه مورد تائید شریف و تقویت این ضعیف است، ذره ای مسامحه نخواهند فرمود.»
آیت الله كاشانی در مسجد آقا بهرام، واقع در خیابان پامنار به اقامه نماز جماعت پرداخت كه به همین دلیل، مسجد از آن پس به مسجدكاشانی معروف شد. در دوره بیست ساله دیكتاتوری رضاخان در كشور، آیت الله كاشانی فعالیت سیاسی موثری نداشت و در آبان 1304 در انتخابات مجلس موسسان كه به منظور تغییر رژیم از قاجار به پهلوی تشكیل شد، شركت كرد و نماینده پنجم مردم تهران شد. او در نامه هائی به برخی از مقامات موثر سیاسی و امنیتی، خواستار رفع توقیف سیاسی از روحانیون تبعیدی مانند آقا سید نورالدین شیرازی، حاج میرزا علی اكبر اردبیلی و حاج سید علی اكبرخوئی و رفع توقیف از مدارس دینی و نیز رفع سانسور از كتاب شیخ محمد خالصی زاده شد.
با شروع جنگ جهانی دوم و اشغال ایران توسط متفقین در شهریور 1320، مقامات انگلیسی، از سهیلی، نخست وزیر وقت، خواستند تا آیت الله كاشانی را كه از مخالفین سرسخت آنها بود، به بهانه همكاری با آلمانیها، دستگیر و تبعید كند.لذا او به مدت یك سال در شهر قم مخفی شد، اما سرانجام در 27 شهریور 1323 در شمیران، دستگیر و به مدت بیست و هشت ماه در زندانهای متفقین در اراك، رشت و كرمانشاه، حبس شد. در 24 مرداد، پس از آزادی، وارد تهران شد، اما كمتر از یك سال بعد به علت مخالفت با دخالت قوام السلطنه، نخست وزیر، در انتخابات دوره پانزدهم مجلس، در راه سفر به مشهد، دستگیر و به بهجت آباد قزوین تبعید شد و چند ماه بعد، به دلیل فشار برخی از علمای تهران، آزاد و در دی ماه آن سال، به نمایندگی مجلس دوره پانزدهم انتخاب شد.
آیت الله كاشانی در آبان ماه 1327 عازم سفر حج شد و در این سفر با حسن البنا، رهبر اخوان المسلمین، دیدار و گفت و گو كرد و مقدمه ای برای همكاری های سیاسی گسترده آن دو فراهم شد، اما كمتر از سه ماه بعد، پس از ترور محمدرضا شاه، در 15 بهمن 1327، به بهانه واهی مشاركت در ترور و شاید برای قطع ارتباط استراتژیك او و اخوان المسلمین، توسط فرماندار نظامی تهران دستگیر، شد و مورد ضرب وشتم قرار گرفت و به قلعه فلك الافلاك در خرم آباد اعزام از وآنجا به لبنان تبعید شد. او از تبعیدگاه خود، اوضاع سیاسی ایران را تعقیب می کرد و در سال 1328 كه قرار شد برای ایجاد تغییراتی در قانون اساسی كشور، دومین مجلس موسسان تشكیل شود، اعلامیه ای را صادر كرد و در آن هدف از دستگیری و تبعید خود را شرح داد و نوشت:
«تبعید این خادم اسلام و ملا با آن وضع فجیع، برای تغییر قانون اساسی و انتخابات فرمایشی و سوار كردن خیانتكاران و نورچشمان به گرده این ملت فلك زده و مسئله نفت و تجدید امتیاز بانك شاهی است... هموطنان عزیز! در جلوگیری از تغییر قانون اساسی و دیكتاتوری و مظالم خانمانسوز، فداكاری لازم است. نمی توانند همه رابكشند یا همه را حبس نمایند.حرف حساب ملت با جدیت در دنیای امروز پیش می رود و الا پشیمان می شوید، در حالی كه پشیمانی سودی ندارد...
آیت الله كاشانی به رغم دوری از وطن، در فروردین ماه 1329 به عنوان نماینده مردم تهران در شانزدهمین دوره مجلس شورای ملی انتخاب و رژیم ناگزیر به رفع تبعید از او شد. آیت الله كاشانی پس از شانزده ماه تبعید در 20 خرداد آن سال، در میان استقبال پرشكوه و بی نظیر مردم تهران به كشور بازگشت. در تیرماه 1329، شاه برای جلوگیری از ملی شدن صنعت نفت كشور كه آرزوی همه نیروهای مذهبی و ملی بود و نیز برای ایجاددیكتاتوری آهنین، سپهبد علی رزم آرا، رئیس ستاد ارتش را به نخست وزیری منصوب كرد. به دنبال مخالفت آیت الله كاشانی با نخست وزیری رزم آرا، بازار تهران تعطیل شد و مردم در میدان بهارستان تظاهرات كردند. پس از آن نیز اجتماعات دیگری را در حمایت از ملی شدن صنعت نفت در تهران تشكیل داد. متعاقب آن آیت الله كاشانی، طی اعلامیه ای، انتصاب رزم آرا را در راستای خدمت به منافع انگلستان دانست و بر ضرورت ملی شدن صنعت نفت در سراسر كشور تاكید كرد. پس از انتشار این اعلامیه،علمای بزرگی چون حضرت آیات سید محمدتقی خوانساری،شیخ بهاءالدین محلاتی، شیخ عباسعلی شاهرودی و سید محمود روحانی با صدور فتاوایی، حمایت خود را از تلاشهای آیت الله كاشانی در زمینه ملی شدن صنعت نفت اعلام داشتند.
با ترور رزم آرا در 16 اسفند 1329، بزرگ ترین مانع از سر راه ملی شدن صنعت نفت كشور برداشته شد و رژیم شاه و نمایندگان وابسته، در مقابل افكار عمومی و تقاضای مؤكد آیت الله كاشانی و فعالان ملی در مجلس و بیرون از آن،عقب نشینی كردند و صنعت نفت در 29 اسفند آن سال، پس از تایید مجلس سنا، ملی اعلام شد، اما رژیم،عامل قتل رزم آرا را دستگیر كرد. آیت الله كاشانی نیز طی مصاحبه ای اعلام داشت: « قاتل رزم آرا باید آزاد شود، زیرا این اقدام او، در راه خدمت به ملت ایران و برادران مسلمانش، عملی شده است و چون در حكومت ملی، قضاوت افكار عمومی محترم است ورزم آرا افكار عمومی ملت ایران را محكوم كرده است، درحقیقت حكم او را افكار عمومی ملت ایران صادر كرده است.»
منبع: ماهنامه شاهد یاران، شماره 16
ادامه دارد...

http://rasekhoon.net/article/show-89153.aspx

پنج شنبه 31/5/1392 - 22:28
تاریخ

 

تاثیرات خارجی جنبش ملی نفت ایران (2
تاثیرات خارجی جنبش ملی نفت ایران (2)

 

نویسنده:علی فرهمند عراقی




 

ایران، انگلیس و عملیات جنگ روانی
 

اصولاً جنبش های مختلف اجتماعی سیاسی با اوج گیری خود، طرف مقابل را دچار سردرگمی ، هراس و انفعال می سازد و این مسأله ای است که در مورد جنبش ملی نفت به خوبی نمایان بود . انگلیس در مقابله با جنبش ملی ایران و چالش پیش رو، ناگزیر از توسل به عملیات جنگ روانی در برابر ایران شده بود. این نوع عملیات در واسط سده ی بیستم- با توجه به نبود شبکه های تلویزیونی و ماهواره ای، اینترنت و بسیاری از وسایل ارتباط جمعی دیگر- بیشتر از راه مطبوعات و رسانه های گروهی موجود اعمال می شد.
بررسی مطبوعات آن روز جهان، بیانگر پتانسیل عظیم جنبش ملی ایران از یک سو و سردرگمی و هراس طرف مقابل آن یعنی دولت بریتانیا از سوی دیگر می باشد. چنان که هفته نامه ی «شورش»به نقل از «دیلی هرالد»(ارگان حزب کارگری انگلیس)در این رابطه نوشت:«هر ماه و شاید هر هفته یک خبر جدید از پیروزی ایران و شکست انگلستان در قضیه ی نفت، در جهان منتشر می گردد و با حدوث هر یک از خبرهای مزبور، ملت انگلیس یک قدم به عقب بر می گردد».(9)
هیمن طور روزنامه ی «الاوقات البغدادیه» به نقل از روزنامه ی محافظه کار انگلیس یعنی «اکونومیست»درباره ی نگرانی محافظه کاران انگلیس نوشت:«...چنانچه این جنبش آتشین ملی روبه ازدیاد گذارد، خطر بزرگی به وجود خواهد آورد؛ احساسات ملی با سرعت هر چه تمام تر در خاورمیانه منتشر می شود . اختلافات حاصله بین ایران و شرکت نفت، اختلافات داخلی نبوده و انتظار می رود پاره ای از دول خاوری نیز در این باره به ایران تأسی کنند».(10)
به عنوان نمونه ای دیگر در این رابطه، سرمقاله ی «جوش و خروش ایران»از روزنامه ی «الشعب»نیز حاوی نکات جالبی می باشد:«اکنون در ایران وضع عجیب و مبهمی حکم فرما است و آتش شورش که در آنجا کمین کرده ، نزدیک است به خارج سرایت کند...وحشت و هراس انگلستان و آمریکا در ایران از تاریخ تشکیل حکومت خود مختار آذربایجان در سال 1946تا کنون به این درجه نبوده،*زیرا وضع ایران تولید خطر حتمی برای مصالح نفت دولت های معظمتین می نماید. مطبوعات و رادیوهای انگلستان و آمریکا در روزهای اخیر موضوع نفت ایران را در مقدمه ی مقالات و امور مورد بحث قرار داده و اهتمام مطبوعات و رادیوها به درجه ای است که میزان نگرانی دولت ها را به خوبی آشکار می سازد. توجه به این موضوع منحصر به مطبوعات و رادیو نبوده بلکه به محافل رسمی نیز سرایت کرده است ».(11)
همزمان با عملیات جنگ روانی وسیع انگلیس برعلیه ایران، دولت ایران نیز به منظور خنثی نمودن عملیات حریف، دست به واکنش مشابهی زده و تمام امکانات خود را در سراسر دنیا، برای این امر بسیج کرد و به نظر می رسد در عملیات خود لااقل در کشورهای جهان سوم و حتی در بین مطبوعات و محافل منصف غربی به طور کامل موفق بوده است، چرا که برخورداری از پشتیبانی عمومی در مبارزه ی میان ایران و انگلیس، از آن ایران بود. از جمله ی اقدامات مؤثر دولت ملی ایران در زمینه ی عملیات جنگ روانی این بود که در بهار 1330گروهی از خبرنگاران داخلی و خارجی را برای مشاهده ی وضع اسف انگیز زاغه نشین های جنوب شهر تهران به آن منطقه فراخواند و دکتر مصدق در مصاحبه با خبرنگاران در ساختمان مجلس شورای ملی در ساعت ده و نیم صبح روز جمعه سوم خرداد اعلام کرد:
«مردمی که صاحب گنج نهفته ای هستند که ماری بر سرآن خفته و آنها را از استفاده از ذخایرسرشار آن محروم ساخته است. مردمی که قوت لا یموت و ستر عودت ندارند، دارای ثروت بی پایانی هستند که صرف عیش و نوش بیگانگان می شود و خود آنها با فقر و بیماری و جهل دست به گریبان و در دریای مذلت و خواری غوطه ورند. این وضع قابل دوام نیست ، زیرا صبر و بردباری هم حدی دارد و روزی که پیمانه ی صبر این مردم بدبخت پرشود، تنها خدا می داند که شرق میانه و بالنتیجه دنیا به چه وضع هولناکی دچار خواهد شد».(12)
سفارتخانه های ایران نیز در سراسر دنیا با تکذیب انتشارات تبلیغاتی شرکت نفت سابق و تضمین جبران خسارات احتمالی هر یک از مشتریان نفت ایران در برابر اقدامات مخرب شرکت مزبور، فعالانه واکنش نشان داده و با راه های مختلف از قبیل مناظره ی تلویزیونی ، برگزاری سمینار، سخنرانی در محافل دانشگاهی، اجتماعی و فرهنگی و تکذیب مطالب غیر واقع مطبوعات، به آگاهی و تنویر افکار عمومی کشور محل اقامت خود، در رابطه با ماهیت واقعی جنبش ملی نفت ایران، می پرداختند.
به عنوان نمونه «دکتر علیقلی اردلان»سفیرکبیر و نماینده ی دائم ایران در آمریکا، در مکاتبه ای با وزارت خارجه، خبر از تنظیم متنی برای ایراد آن توسط دکتر جلال عبده **در شبکه ی (N.B.C)نیویورک داد و دلیل این اقدام را اطلاع از قرار برگزاری مناظره ای تلویزیونی در شبکه مزبور میان «ترن برگ»کارشناس نفت در شرکت ماوراء بحار، و «سرنورمان انجل»نماینده ی مجلس سابق انگلستان و برنده ی جایزه ی نوبل 1933،پیرامون مسأله ی نفت ایران، بیان کرد. دکتر اردلان یادآور شد که این اقدام اثر گذاری مثبتی داشته و در پایان این برنامه ی تلویزیونی آقای «الیوت روزولت»متصدی برنامه مذکور، ضمن اظهار نگرانی از وضعیت خطرناک پیش آمده، ایران و انگلیس را به خویشتن داری دعوت کرده بود. موضوع نفت ایران با شرکت دکتر عبده یک هفته ی بعد در شبکه ی N.B.Cمجدداً دنبال شد .(13)
در اقدامی دیگر ، مؤسسه ی امور بین المللی پاکستان در کراچی مبادرت به برگزاری کنفرانسی درباره ی حقانیت ایران در مسأله ی ملی شدن نفت کرد که در جریان آن«آقای صفوی»وابسته ی سفارت ایران، به رد اظهارات دبیر سفارت انگلیس در استناد به «قرارداد 1933»پرداخت و بنا به گزارش روزنامه ی اطلاعات «پاکستانی ها به طوری علیه این قرارداد ابراز احساسات نمودند که اشک شوق از چشم هر ایرانی جاری گردید».(14)برای اطلاع بیشتر، در اینجا به طور مختصر به نمونه هایی از اقدامات نمایندگان سیاسی ایران مقیم خارج از کشور در این رابطه اشاره می کنیم:
-مبادرت «نمایندگی دائمی ایران در سازمان ملل متحد» به برگزاری کنفرانس در یکی از سازمان های مذهبی نیویورک به منظور خنثی سازی تبلیغات مخرب انگلیس.(15)
-سخنرانی «آقای کاظم نیا»رایزن سفارت ایران، در محل جمعیت موسوم به «شورای هند برای امور جهان»،(Indian Council of World Affairs).(16 ).
-تبلیغ در میان مردم و عشایر عراقی در خانقین.(17)
-سخنرانی «عبدالحسین حمزه»رایزن مطبوعاتی سفارت لندن، در رادیو کانادا.
-کنفرانس رایزن مطبوعاتی سفارت ایران در انگلیس در دانشگاه آکسفورد و «انجمن مترقی مدیران صنایع، بانک ها و مؤسسات تجاری».(18)
-دعوت از روزنامه نگاران سوریه به سفارت ایران در دمشق و تشریح دلایل حقانیت ایران در ملی کردن نفت.(19)
اقدام دیگر دولت ایران در عملیات جنگ روانی که ضربه ی حیثیتی سنگینی به انگلیس وارد ساخت؛ صدور اعلامیه ی قطع روابط سیاسی ایران با انگلستان بود که در مهرماه 1331به وسیله ی «دکتر حسین فاطمی»وزیر امور خارجه ی دولت مصدق، اعلام شد و بازتاب گسترده ای در مطبوعات خاورمیانه پیدا کرد. چند ماه پیش از آن(در 21دی 1330)دولت ایران در یادداشتی به سفارت انگلیس بر لزوم تعطیلی تمام کنسولگری های انگلستان در سراسر ایران تا مهلت سی ام دی، تأکید کرده بود. در پی تعطیلی کنسولگری های انگلیس در ایران، مردم به جشن و سرور پرداخته و حسین مکی در اجتماع مردم اعلام داشته بود که پلیس موظف شده است به محض برخورد با پرچم انگلیس برفراز هر یک از ساختمان های کنسولگری انگلیس، فوراً آن را به پایین کشیده و پاره کند.(20)
جا دارد پیش از ورود به مبحث بعدی، اشاره ای نیز به همراهی فعالانه دانشجویان ایرانی خارج از کشور در خنثی نمودن عملیات جنگ روانی دشمن کرده باشیم. انجمن دانشجویان ایرانی مقیم ژنو به مطالب دروغین روزنامه ی «تریبون دوژنو»(Tribun de Geneve)بر علیه جنبش ملی نفت ایران اعتراض کرده و در مکاتبه ای با سفارت ایران در برن، اشاره کرده بود:«به این نحو جریده ی مزبور می خواهد برخلاف واقع یک جنبش ملی را که در آن قاطبه ی ملت ایران شرکت دارد، ابتکار مشتی ناسیونالیست تندرو و نمایندگان فئودال ها جلوه دهد. این روزنامه میتینگ های چندین ده هزار نفری(میدان)بهارستان و نمایشات مردم در کوچه های تهران و شهرستان ها را نادیده انگاشته و مبارزه ی عمومی که در آن همه طبقات(کارگر، دهقان، پیشه ور و دانشجو)شرکت دادند را فراموش می کند».(21)
بدون شک یکی از دلایل تأثیرگذاری جنبش ملی ایران بر سایر حکومت های منطقه و حرکت های بعدی و پشتیبانی سایر ملل از جنبش ایران، علاوه بر حقانیت آن، به اقدامات بی وقفه ی ایران در پاسخ گویی به تبلیغات دروغین دشمن در عرصه ی جنگ روانی باز می گردد، چرا که در صورت بی تحرکی دولت ایران در برابر تبلیغات مخرب، انگلیس موفق می شد سررشته ی افکار عمومی دنیا را به دست خود گرفته و به هر سو که می خواهد بکشاند و حتی جنبش ایران را یک حرکت آنارشیستی معرفی کند.

پشتیبانی از جنبش ملی ایران
 

همان طور که اشاره شد، روشنگری های صورت گرفته درباره ی ماهیت رویارویی ایران و انگلیس و اثبات حقانیت ایران و زیاده خواهی انگلیس، منجر به راه افتادن سیل حمایت های مختلف از سوی محافل و نهادهای مختلف مدنی و مردمی از جنبش ایران در بیشتر نقاط دنیا شده بود که بیانگر پیروزی ایران برانگلیس در عملیات جنگ روانی می باشد.
روزنامه ی «الیقظه»بغداد در سرمقاله ی شماره ی 29فروردین ماه خود با نام«آیا عراق اجازه می دهد دولت انگلستان از تکیه گاه های داخلی عراق به ایران تجاوز نماید؟»به بررسی موضوع جنبش ملی کردن نفت در ایران و لشکرکشی انگلیس به منطقه به منظور برخورد با ایران پرداخته و ضمن دفاع از حقانیت مبارزات ایرانی ها هشدار داد، حکومت عراق نباید اجازه دهد که انگلستان از خاک آن کشور برای حمله به ایران استفاده کند:«اکنون اقتضای تعهدات معنوی و مادی ما آن است که در مقابل منویات انگلستان در اتخاذ تدابیر تأدیبی علیه ایران، مقاومت ورزیم؛ خاصه آن که کاملاً به عدالت تقاضاهای ایران پی برده ایم و مصالح ما با یکدیگر ارتباط دوستانه و همسایگی و همپیمانی دارد که خیلی قوی تر از روابط موهوم بین ما و انگلستان می باشد. انگلستان همیپمانی است که جز خیانت و پیمان شکنی و مکیدن خون همپیمان خود و نیرنگ و نمک نشناسی سود دیگری ندارد».(22)
همچنین وزیر امور خارجه ی پاکستان در مصاحبه ای مطبوعاتی به ابراز حمایت از ملی شدن نفت پرداخته وگفت:«هیچ دولتی در دنیا،حتی انگلستان،نمی تواند مخالف ملی شدن نفت گردد. هیچ کس نمی تواند منکر حق قانونی ایران در ملی نمودن صنایع نفت بشود. تصمیم دولت ایران بهترین قدمی است که به منفعت ملت و دولت برداشته است».(23)
به عنوان نمونه ای از حمایت جمعیت ها و گروه های سیاسی از مبارزه ی ملت ایران در راه احقاق حقوق خود، به تلگراف ارسالی «بازرس کل جمعیت اخوان المسلمین»و «وکیل مجلس شورای سوریه »به آقایان دکتر مصدق، مکی و کاشانی و مدیر کل خبرگزاری اخبار ایران، اشاره می شود که حاوی نکات جالبی می باشد:«قیام مردانه ی ایران در مقابل شرکت ها و دولت های استثماری برای مدافعه از حقوق خویش، ملل آزاد جهان را به تحسین واداشته است و اعراب و مسلمین از آن پشتیبانی می کنند...اخوان المسلمین در مقابل این قیام شما سرتعظیم فرود می آورند و از هر کمک و یاری که برادری اسلامی مقتضی آن است ، دریغ نخواهد ورزید . زنده باد ایران آزاد و بزرگوار».(24)نشریه ی خبرگزاری سوریه ضمن انتشار خبر این تلگراف افزود:«محافل سیاسی و ملی سوری از جرأت و پهلوانی ملت ایران کمال مسرت را دارند. این ملت خود را از استعمار سیاسی و اقتصادی رهانیده است و پس از ملی شدن نفت ایران، نوبت به عراق خواهد رسید».(25)
در بین اسناد به جا مانده از آن زمان، موارد بسیاری از پشتیبانی های مدنی مختلف در سراسر دنیا از جنبش ملی ایران به چشم می خورد که برای درک ملموس تر فضای آن روز دنیا در این رابطه، به مواردی از آنها، فهرست وار اشاره می شود تا قبل از ورود به بحث تأثیرات خارجی جبنش ملی نفت برسایر حرکت های ضد استعماری، بستری که حرکت های مزبور در آن صورت گرفتند، بهتر شناخته شود:
ـ مکاتبه ی «شورای زنان ایران » با «اتحادیه ی بین المللی زنان».
ـ نامه ی اعلام حمایت دبیر «سازمان موتمر عالم اسلامی»در کراچی.
ـ تظاهرات ایرلندی های مقیم آمریکا در نیویورک و پخش بیانیه هایی ضد انگلیسی و حمایت از ملی شدن صنعت نفت ایران در این بیانیه ها.
ـتلگراف اعلام حمایت «سازمان جوانان زرتشتی هند».
ـدرخواست دسته جمعی احزاب عراق از دولت آن کشور مبنی بر ندادن اجازه به انگلیس برای استفاده از پایگاه های عراق در حمله به خاک ایران.
ـپشتیبانی های پارلمان عراق از موضع ایران.
ـ ابراز همدردی اخوان المسلمین سوریه با ایران.
ـتجمع گروهی از شهروندان آمریکایی در سفارت ایران در واشنگتن به منظور اعلام پشتیبانی از اقدام ایران در ملی کردن صنعت نفت خود.
ـ درخواست دانشجویان «دانشگاه ادنبورگ»از دکتر مصدق برای پذیرش نامزدی ریاست افتخاری دانشگاه مزبور(26)
ـ و...
این موج برخاسته در حمایت از ایران، حاکی از مقبولیت دکترین(نامکتوب و عملی)جنبش ملی نفت ایران می باشد و وقتی اندیشه ای مقبولیت یافت، آن گاه باید منتظر حرکت هایی بود که برای تحقق آن اندیشه پدیدار می شود و این نکته ای است که در مورد تأثیرات جنبش ملی ایران در منطقه ی خاورمیانه صدق می کند. مطلب ذیل از روزنامه ی «المصری»شاهدی براین مدعاست که استراتژی جنبش ملی ایران از مقبولیت و حقانیت لازم در نزد ملل اسلامی و شرقی برخوردار بوده است:
«نباید فراموش کرد که ایران در مبارزه با انگلستان تنهانیست، زیرا منطق واقع می گوید که مصر و کلیه ی دولت هایی که گرفتار زورگویی استعمار هستند، شریک درد و محنت ایران می باشند و به همین جهت مصلحت عمومی و مشترک ایجاب می کند که میان همه ی این کشورها همکاری برقرار باشد تا بتوانند از سختی و بدبختی رهایی یابند. اکنون دل ها و احساسات و افکار ملت عرب و عموم ملل اسلامی و شرقی نیز در این باره مانند مصری ها می باشند، زیرا کشاکش بین حق و باطل است و با حقوق دولت های کوچک که در گذشته مورد تجاوز دولت های استعماری قرا ر گرفته اند، ارتباط دارد».(27)
_____
*وحشت آمریکا و انگلیس از تشکیل حکومت خود مختار آذربایجان به دلیل اطلاع ایشان از ماهیت حرکت مزبور بود که در راستای استراتژی پیشروی گام به گام کمونیسم در ایران و توسط عمال بازی خورده ی شوروی در کردستان و آذربایجان به اجرا در می آمد.
**معاون هیأت نمایندگی ایران در سازمان ملل متحد.
منبع:پایگاه نور 33
پنج شنبه 31/5/1392 - 22:24
مورد توجه ترین های هفته اخیر
فعالترین ها در ماه گذشته
(0)فعالان 24 ساعت گذشته