• مشکی
  • سفید
  • سبز
  • آبی
  • قرمز
  • نارنجی
  • بنفش
  • طلایی
تعداد مطالب : 4549
تعداد نظرات : 278
زمان آخرین مطلب : 3185روز قبل
تاریخ

عالم مجاهد، شیخ فضل‏ا...نورى)(1)
عالم مجاهد، شیخ فضل‏ا...نورى(1)

مقدمه

عالم ربانى، فقیه شهید آیت‏ا... حاج شیخ فضل‏ا... نورى، از رهبران اصلى قیام ضد استبدادى مشروطه‏در ایران بود كه پس از مدتى بعلت كشف جریانات روشنفكرى انگلیسى و خط انحراف، با دقت و صلابت‏فوق‏العاده‏اى به افشاگرى آنان و شفاف‏سازى جریان غربگرا و وابسته پرداخت و عاقبت نیز جان خود را برسر این مقاومت هوشیارانه گذارد. شیخ شهید در آن واحد باید در دو جبهه ضد استبداد و ضد استعمارمى‏جنگید و از آنجا كه مواضع حاج شیخ، سرفصل درخشانى از مبارزات انقلابى صدر مشروطه و پیشبینى‏انحراف جنبش بسوى استبداد جدید بود، و از طرفى وى از آن تاریخ تا هم اینك، همچنان آماج حملات‏كور جریانات وابسته بوده است مناسب دیدیم كه فرازهائى از اندیشه و رفتار سیاسى شیخ شهید را باردیگر، یاد آورى كرده و برجسته نمائیم. این بحث را با نقل دو تعبیر بیادماندنى راجع به شیخ شهید آغازمى‏كنیم كه نخستین آن از عالم مجاهد مرحوم آیت‏ا... طالقانى در مقدمه‏اش بر كتاب "تنبیه‏الامه مرحوم‏آیت‏ا... نائینى" است كه:
«پس از تشكیل مجلس، طرفداران استبداد، كرسى‏هاى مجلس را پر كردند و انگشت‏بیگانگان نمایان‏شد. كشته شدن مرحوم آقا شیخ فضل‏ا... نورى، بدون محاكمه و بدست‏یك فرد ارمنى، لكه ننگى درتاریخ مشروطیت نهاد.»
نمونه دوم، تحلیل زنده یاد جلال‏آل احمد در كتاب «خدمت و خیانت روشنفكران‏» (ج 2 - ص 402)است كه:
«من نعش آن بزرگوار - شیخ شهید - را برسردار، همچون پرچمى مى‏دانم كه به علامت استیلاءغربزدگى پس از ویست‏سال كشمكش بربام سراى این مملكت افراشته شد.»

1- ضرورت حاكمیت قانون

شیخ در رساله افشاگر "تذكرة‏الفاضل وارشادالجاهل" كه بقصد بدعت‏زدایى و مبارزه باانحراف قیام‏مشروطه نوشته شد و با روایت‏شریفه "هرگاه بدعتها آشكار شود، برآگاهان است كه علم خویش اظهار كنندوالا لعنت‏خدا بر آنان‏رواست "، آغاز شده، به ضرورت حاكمیت قانون در جامعه اشاره مى‏كند اما تاكیدمى‏ورزد كه این قانون، درجامعه اسلامى، جز قانون اسلام نمى‏تواند باشد و سپس از جهل و عوامگرى توده‏ملت، گلایه مى‏كند:
«حفظ نظام، محتاج به قانون است و هر ملتى كه تحت قانون داخل شدند و بر طبق آن عمل نمودند،امور آنان باستعداد قانونشان منظم شد ولى بهترین قوانین، قانون الهى است و این مطلب از براى‏مسلمانان، محتاج بدلیل نیست. این قانونى است كه خداوند عالم بسوى خاتم‏الانبیاء، وحى فرموده:«الیوم اكملت لكم دینكم و اتممت علیكم نعمتى‏». هزار حیف كه افراد ملت ما را رغبت تحصیل علم‏نیست و حال آنكه جامع است جمیع مایحتاج ناس را و گویا ما جهل را محبوبترین اوصاف یافته‏ایم ومعلوم است كه قانون‏الهى، مخصوص به عبادت نیست‏بلكه حكم جمیع مواد سیاسیه را بروجه اكمل‏داراست‏حتى ارش‏الخدش. لذا ما ابدا محتاج به جعل جدیدى نخواهیم بود بخصوص كه باید برحسب‏اعتقاد اسلامى، نظم معاش خود را به قسمى بخواهیم كه امرمعاد ما را مختل نكند و لابد چنین قانون،منحصر خواهد بود به قانون الهى زیرا اوست كه جامع جهتین و نظم‏دهنده دنیا و آخرت است‏».
شیخ از "حاكمیت قانون بر جامعه" دفاع مى‏كند اما نه قوانین غیراسلامى كه در عرض شرع و برخلاف‏قانون خدا جعل شوند. بویژه كه اسلام، تنها یك دین فردى و عبادى نیست‏بلكه علاوه بر آن، سرتا پاسیاسى و اجتماعى نیز بوده و در امور حكومتى، حاوى قوانین صریح و محكمى است كه مصالح دنیوى واخروى بشریت را لحاظ كرده و روشن است كه جامعه مسلمان، نمى‏تواند تن به قوانین غیراسلامى دهد والاتن به تناقض و نفى معتقدات خویش داده است.

2- وجه نیاز به دین

شیخ شهید در استدلال علیه سكولاریزم، به مفهوم بنیادین "نبوت"، ارجاع مى‏دهد و این پرسش مهم‏را مطرح مى‏كند كه آیا پذیرش نبوت و اصالت پیام‏هاى معنوى و اجتماعى نبى‏اكرم(ص) (اعم از معرفتى،اخلاقى و رفتارى)، تاثیر مستقیمى در نحوه اداره جامعه مى‏گذارد یا خیر؟! و پاسخ مى‏دهد كه اساسا وجه‏مهم نیاز به نبوت، كه وجهى استدلالى و عقلى نیز مى‏باشد و از لوازم اصول عقائد عقلى‏اسلام است، نیاز مابه قانون الهى است و این نیاز، ناشى از محدودیتهاى معرفتى و وجودى انسان در احاطه به همه حقایق ومصالح بشرى، و عجز تكوینى او از بسیارى دانستنیها و توانستنیها است كه باعث منع ولایت غیرالهى برجامعه، است. شیخ شهید تاكید مى‏كند كه مقتضیات عصر، در زمینه سازى براى اجتهاد و "رد فرع براصل"،قطعا موثراست اما هرگز به معناى تغییر در اصل قوانین الهى یا ادعاى تكمیل شریعت توسط ما!! نیست وبه عبارت دیگر، "اجتهاد"، غیراز "نسخ یاتغییر" در احكام الهى است و هر تعبیرى از "نوگرایى" كه در ظرف‏پذیرش "خاتمیت" نگنجد و آن را نقض كند، منطقا از سوى مسلمانان، قابل قبول نمى‏تواند باشد. پس‏مفهوم عام و شامل "نبوت" را با استدلال عقلى، از "نیاز بشر به قوانین‏الهى"، باید درك كرد و این مفهوم از"نبوت" مطلقا با حاكمیت قوانین جعلى بشرى بر جامعه یعنى با سكولاریزم، جمع نمى‏شود زیرا جعل قانون‏در عرض شریعت و برخلاف آن، همان تشریع غیرمجاز و نوعى اعمال ولایت‏شیطانى برخلق خدا و درواقع، تجاوز به حقوق مردم است. بعبارت دیگر، سكولاریزم، ملازم با نفى نبوت و نوعى ادعاى پیامبرى‏است چه، قانونگذارى، كارى پیامبرانه است:
«اسلام بدون اقرار به نبوت، محقق نمى‏شود و اقرار به نبوت، بدون دلیل عقلى، متصور نیست و دلیل‏عقلى بر نبوت، احتیاج ما به چنین قانونى و جهل و عجز ما از تعیین آن مى‏باشد و اگر خود را قادر بر آن‏بدانیم، دلیل عقلى بر نبوت نخواهیم داشت‏بلكه اگر كسى را گمان آن باشد كه مقتضیات عصر، تغییردهنده مواد آن قانون الهى یا مكمل آن است، چنین كس هم از عقاید اسلامى خارج است.پیغمبر(ص) ما خاتم انبیاست و قانون او ختم قوانین است و خاتم آن كسى است كه آنچه مقتضى‏صلاح حال عباد است الى یوم‏الصور، بسوى او وحى شده و دین را كامل كرده باشد. پس بالبدیهه‏چنین اعتقادى كمال منافات را با اعتقاد به خاتمیت و كمال دین او دارد و انكار خاتمیت‏به حكم‏قانون الهى، كفر است.»

3- قانونگذارى یا برنامه‏ریزى؟!

شیخ مى‏گوید: «جعل قانون، كار پیغمبریست لذا هر رسولى كه مبعوث شد از براى همین كار بود. بعضى از احكام‏پیغمبر سابق را امضا مى‏فرمود و بعضى را تغییر مى‏داد. تا آنكه خاتم انبیاء(ص) مبعوث شد و دین خدارا كاملا بیان فرمود. او خاتم انبیاست و قانون الهى كه او آورد، دیگر نقص نخواهد داشت، نسبت‏به‏تمام ایام و نیز تمام مردم. تمام بر حسب وحى بوده نه استحسانات شخصیه: ماینطق عن الهوى ان‏هوالا وحى یوحى. این آیه یعنى پیغمبر(ص) كلامى نمى‏فرمود مگر اینكه وحى به او شده باشد.حاصل آنكه، مسلم راحق جعل قانون نیست.»
مراد شیخ از "جعل قانون"، همان "تشریع" در عرض قوانین الهى یا برخلاف آن است والا او تصریح‏مى‏كند كه اجتهاد و نیز برنامه‏ریزى در امور شخصى و حكومتى، مشروط به آنكه در چارچوب شریعت‏اسلام (كتاب، سنت، عقل و اجماع) باشد و مخالفتى با قوانین‏الهى نداشته‏باشد، البته مباح و لازم است.همچنین مى‏گوید:
«بلى اگر كسى بخواهد به جهت امور شخصى خودش قانون و ضابطى مقرر كند، منع و قبولش ربطى به‏احدى ندارد مگرآنكه مشتمل بر منكرى باشد، دراین صورت بااجتماع شرایط، مورد نهى از منكراست و از روى قانون الهى. اگر حاكم اسلامى، دستورالعملى (قوانین عادى و اجرایى) به جهت عمل‏مامورینش معین نماید تا اهل مملكتش مورد تعدیات اشخاص مامورین واقع نشوند در صغرویات،بسیار خوب است. عمده آنست كه فقهاء باید ملاحظه فرمایند كه در مقام استنباط، قیاس و استحسان‏را دخالت ندهند. چونكه در شرع امامیه، حرام است كه ازروى استحسان و قیاس، تعیین احكام الهیه‏بنمایند.»
به عبارت دیگر، اگرمشروطیت و مجلس در دایره مباحات و واجبات شرعى به تنظیم امور و برنامه‏ریزى‏امر كومت‏بپردازد و قواعدى وضع كند كه مانع ظلم و استبداد حاكمان شود، بسیارخوب و كاملا لازم ومشروع است اما اگر بنابر تشریع و قانونگذارى از راه قیاس و استحسان و... باشد، خلاف شرع خواهد بود.

4-كاركرد"مجلس‏دارالشورى"

شیخ توجه مى دهد كه صرف رجوع به اكثریت آرا، ملاك براى تشریع نیست زیرا اگر مجلس براى جعل قوانین غیرالهى تشكیل‏شود با اسلامیت این جامعه، منافات دارد و اگر براى تدوین قوانین مطابق باشرع باشد این‏كار، كار غیرمسلمانان و یا فاقدان صلاحیت علمى‏نیست ولى اگر این "قانونگذارى" در واقع، نوعى برنامه‏ریزى و سیاستگذارى صغروى و كارشناسى موضوعى در امر معاش و مدیریت اجتماعى در چارچوب‏شریعت‏باشد، البته مورد قبول مسلمان و غیرمسلمان است.
اما اگر مراد همه طرفداران پارلمان، تعیین و اجراء قانون الهى است، پس چگونه است كه فرقه‏هاى‏منحط ضداسلامى نیز از آن حمایت مى‏كنند؟! و چرا كار را با عوامزدگى مى‏آلایند؟! و چرا اسمى از ادله‏شرعى این امور به میان نمى‏آورند؟! شیخ مى‏فرماید:
«اگر مقصودشان، جعل اساس قانون جدید است، تصدیق آن، منافات بااقرار به نبوت و خاتمیت و كمال‏دین دارد و اگر مقصود، جعل قوانین موافق شرع بود اولا ربطى به این جماعت نداشت و ثانیا عمل به‏استحسان و حرام است و اگر مقصود اینان، تعیین قانونى مخصوص به صغرویات اعمال و رفتارمامورین دولت‏بود كه ربطى به امور عامه (كه تكلم در آن از مخصوصات شارع است) نداشت پس اسم‏شرع و قرآن چرا مى‏برند و مخالف آنرا چرا معانده با امام(ع) مى‏خواندند و اگر مقصود آنها تعیین قانون‏الهى و اجراء و تقویت آن بود، عوام و فرق مختلفه را چه مدخلیت دراین امر بود و چرا اسمى از دلیل‏شرعى آن نمى‏بردند و در صورت مخالفت هریك از آنها كه اسم مطابقه مى‏برد، تعرض به او مى‏كردند.»
شیخ، مجلس قانونگزار حكومتى در راستاى قوانین اسلام را بوضوح تایید مى‏كند اما در انگیزه واهداف برخى از طرفداران نظام پارلمان، ابراز تردید مى‏كند كه آیا آنان نیز بدنبال تشكیل چنین مجلس وچنین قوانینى هستند؟؟!!

5 - آزادى و برابرى

شیخ چند بار در فرمایشات خود، تعبیر لیبرالى و غربى از "حریت و مساوات" را به باد حمله گرفته و آن‏را منافى با ضروریات شریعت اسلام خوانده است. وى توضیح داده است كه اگر آزادى و حریت، به معناى‏تامین حقوق شرعى و قانونى مردم و در دایره مباحات است و نیز اگر برابرى و مساوات، به مفهوم عدم‏تبعیض و نفى بى‏عدالتى در اجراء قوانین است، قطعا مورد قبول فقهاء مى‏باشد و بنابراین تن‏دادن به‏استبداد و دولت طاغوتى - كه منافى با آزادى‏هاى مشروع مردم است - و تبعیض در اجراء حدود و حقوق -كه منافى با مساوات و عدالت است - قطعا جزء محرمات‏اند. اما حریت و مساواتى كه غربگرایان صدرمشروطه با الهام از انگلیس و...از آن دم مى‏زدند، آزادیهائى فرا شرعى و فوق دین!! و به‏معناى نفى هرگونه‏تفاوت در حدود و حقوق و وظائف آحاد مردم و تشابه كامل همه وظائف مرد و زن، بزرگ و كوچك، مسلمان‏و كافر و... بود و قطعا این نوع آزادى و برابرى، در ذیل مبادى مادى و لیبرالى قرارمى‏گیرد كه با عبودیت ودیانت و حفظ حرمت دین، منافات دارد:
«اى برادر عزیز، قوام اسلام به "عبودیت" است و بناى احكام آن به‏تفریق و جمع مختلفات است. پس‏به حكم اسلام باید ملاحظه نمود كه در قانون الهى، هركه را با هركس، مساوى داشته ما هم مساویشان‏بدانیم و هر صنفى را مختلف با صنفى فرموده، ما هم همین‏گونه رفتار كنیم تا در مفاسد دینى ودنیوى واقع نشویم. مگر نمى‏دانى كه لازمه این مساوات - كه اینان مى‏طلبند - از جمله آنست كه‏مى‏گویند فرق ضاله و مضله و طایفه امامیه، همه به سیاق واحد، محترم باشند؟ اگر مقصود، اجراءقانون الهى بود، چنین مساواتى بین كفار و مسلمین نمى‏طلبیدند. پس اى كسى كه میل آن دارى‏مساوى با مسلم باشى، در بلد اسلام، تو اسلام قبول نما تا مساوى باشى والابحكم خالق قهار باید دربلد اسلام، خوار و ذلیل باشى و محض آنكه زمانى بظلم و قهر، مبلغ خطیرى مال در عوض خون‏كافرى از مسلمانان گرفتند، نمى‏شود كه تغییر بدهند قانون الهى را و جعل برخلاف آن نمایند زیرامخالفت عملى قانون، فسق و تغییردادن آن، كفر است چون تخطئه قانون الهى است. پس اگر دعوى‏نبوت‏دارى و یا انكار اصل نبوت مى‏نمایى و یا تخطئه حكم پیغمبر(ص) مى‏كنى، بگو تا آسوده شوم.»
به عبارت دیگر، "مساوات" در برابر قانون و در مقام اجراء قانون شرعى و عدم تبعیض، بدین معنى كه‏قانون و حكم الهى درمورد یكى اجراء و درمورد دیگرى مماشات نشود، امرى واجب، شرعى و مقبول شیخ‏است. اما "مساوات دربرابر قانون"، غیر از مساوات به‏معناى مشابهت كامل قانونى و رفع هرگونه تفاوت دروظائف و حقوق و حدود، میان همه و بدون هیچ ملاحظه‏اى از حیث‏سن، جنسیت، توان و سایر امكانات‏است كه چنین مساواتى، قطعا خلاف عدالت و لذا غیرشرعى است، گرچه تحت عنوان "حقوق بشر" و"برابرى" از سوى جریان فراماسونرى و در تضعیف اسلام، تعقیب مى‏شد.

6- آزادى بیان چه چیز؟!

در باب آزادى نیز عین همین اختلاف میان شیخ و برخى مشروطه چى‏هاى غیرمذهبى و وابسته به‏انگلیس وجود داشت كه آیا آزادى بیان و قلم، در چارچوب اسلام باشد یا خارج از آن و حتى علیرغم‏شرع؟!. شیخ مى‏گوید:
«اى برادر عزیز، مگر نمى‏دانى كه این آزادى قلم و زبان - كه اینان مى‏گویند - منافى با قانون الهى‏است؟ مگر نمى‏دانى معنى آن اینست كه بتوانند فرق ملاحده و زنادقه، نشر كلمات كفریه در منابر ولوایح بدهند و سب مؤمنین كرده و همت‏به آنها بزنند و القاء شبهات در قلوب صافیه بنمایند؟ اى‏عزیز اگر این اساس شوم، منجر به ضلالت و اعطاء "حریت مطلقه" نبود پس چرا جلوگیرى از لوایح كفره‏نمى‏شود؟ در این دوران، كدام جریده نوشته شد كه مشتمل برطعن به اسلام و اسلامیان نبود؟ اگراساس آن حریت مطلقه نبود، فلان زندیق ملعون و آن فخرالكفر مدلس اینهمه كفریات در منابر ومجامع و جرائد خود نمى‏گفتند و مردم چون قطعه چوب خشك، استماع نمى‏نمودند و اگر كسى‏مى‏گفت كه منع فرمائید، آنان را در جواب نمى‏گفتند كه "ما محتاج به آنها - انگلیس و .... - هستیم و آنهامعین و مقوم این اساسند. اف بر آن اسلام كه اینان مقوم آن باشد.!!»

7- حمله به دین و اخلاق، به نام آزادى مطبوعات:

"شیخ صریحا مى‏گوید كه با آزادى مطلق و غیردینى (حریة مطلقه) كه مستلزم كنار گذاردن اخلاق وفضیلت و حریم مردم و حدود الاهى است، مخالف است چون مفهوم آن نقض حلال و حرام خدا است.سپس مواردى از سوءاستفاده از آزادى بیان و قلم در روزنامه‏ها و خطابه‏هاى آن روزها را مثال مى‏زند كه‏صریحا علیه مسلمات اسلام و حریم مردم بود:
«آه از نفهمى!! اى عزیز اگراعطاء اینگونه حریت - مطلقه - نشده بود، آن خبیث در محضر عمومى،اینهمه انكار ضرورى نمى‏كرد و نمى‏گفت كه مردم، در قیامت، كسى پول، سكه نمى‏زند و آخوندها ازخودشان برآوردند كه قسم بخور برو پى‏كارت و آن مرتد نمى‏نوشت كه اصول دین، دواست: "توحید"یعنى اتحاد و اتفاق، و"عدل" یعنى مساوات (الحادى) و آن صور ملعون نمى‏نوشت توسل، كه بهراسم ورسم، شرك است و نمى‏گفتند كه آن دارالفسق بل‏الكفر چون مكه معظمه، محترم است و آن دیگرى‏تعظیم بطرف آن نمى‏كرد و آن دیگر در ملاء نمى‏گفت: كه واجب است هرروز به زیارت آن بروند، و آن‏ملحد نمى‏گفت كه قانون بشر، مثل قرآن، محترم است وآن بى‏دین درجریده نمى‏نوشت كه امروزقانون غیرشرعى، قرآن ماست و مجلس، كعبه و باید در حال احتضار پارا به سوى آن بكشند. خدادهانت را بشكند. اگر این حریت نبود در مجامع مسلمین، رباخوار را كه قاتل نفس خود و غیر خودى‏گفتند "شهید" نمى‏خواندند و در تجلیل آن كفریات را نمى‏گفتند و تعرض بعلماء سلف نمى‏كردند وتوهینات ظاهر بشعائر اسلام نمى‏كردند. واى به حال ما مسلمین. احترام سید و مولاى ما ابوالفضل آن‏مظهر ورع امیرالمؤمنین(ع) را نگاه نداشتند اگر این حریت مطلقه نبود، تشیع را فخر خودمى‏دانستند نه آنكه انكار او را در جرائد خود بنمایند و مسالك "طالب اوف" كه طریق اضمحلال تشیع‏را نوشته، بخرند.اگر این حریت نبود، آن خبیث نمى‏نوشت كه قانون قرآن، امروز ما را كافى نیست. اگرحریت مطلق نبود اینهمه منكرات در معابر، شایع نمى‏شد.»

8 - سوءتفاهم در مفهوم «آزادى‏»!!

شیخ شهید سپس پرهیز مى‏دهد كه فریب كلمات "آزادى" و "برابرى" این وابستگان را نباید خورد زیرامراد آنان از حریت و مساوات، درهم ریختن ضوابط اسلام است نه آن عدالت و آزادیهاى مشروع كه مراجع‏نجف و سایر علماى طرفدار مشروطه و رهبران واقعى قیام ضد استبدادى مردم، و از جمله، خود شیخ‏شهید و مرحوم نائینى و مرحوم آخوند خراسانى و سایرین مى‏گفتند.
همچنین شیخ هشدارمى‏دهد كه گروهى لامذهب طرفدار انگلیس و... از كلمات متشابه چون آزادى‏سوءاستفاده مى‏كنند و مى‏پرسد:
«آیا هنوز هم معلوم ما نشده كه این عده قلیل بتدلیس و تلبیس مى‏خواستند كه قانون اسلام را تغییربدهند چنانكه سامرى، دین موسى(ع) را از میان برد كه اول ترغیب كرد مردم را به خداى موسى(ع)پس ازآن گفت كه این گوساله، همان خداى موسى(ع) است و آدمهاى نفهم هم قبول كردند. اگر این‏جماعت، مقصودى جز اجراء قانون الهى نداشتند چرا قانون مجازاتشان تمام برخلاف قانون الهى‏است؟ مگر دولت مى‏تواند اعراض از قانون الهى بكند و خود را از آن خارج كند؟ اگر مقصود، حفظحماى اسلام و مسلمین بود، چرا عدلیه را مجمع اشخاص معلوم الحال كردند و چرا آن قاضى هتاك‏لامذهب را به قضاوت فلان اداره، مقرر نمودند و چرابه گرفتن رشوه، محض خوشى خاطرزن گبرى،اسلام را خوار و ذلیل كردند و چرا میزان رفع خصومات را استنطاق - شكنجه - كه قانون كافران است،معین كردند؟ اگر این اساس، جهت تقویت اسلام بود چرا تمام اشخاص لاابالى در دین و فرق ضاله‏ازبهایى و ازلى و اشخاص فاسدالعقیده و دنیاخواهان جاهل و یهودى و نصارى و مجوسى وبت‏پرستهاى هندو و تمام ممالك كفر و كلیه فرق، طالب قوت آن شده‏اند و تقویت نموده‏اند ومحبوب‏القلوب تمام فرق ضاله و مضله از طبیعیین و غیرهم شد؟ اى عزیز، اگر مقصود، تقویت اسلام‏بود، انگلیس حامى آن نمى‏شد. اگر مقصودشان عمل به قرآن بود، عوام را گول نداده، پناه به كفرنمى‏بردند و كافران را یار و محل اسرار خود قرارنمى‏دادند و حال آنكه چند آیه در كلام‏الله هست كه‏مى‏فرماید كفار را ناصر و دوست و محل اسرار خود قرارندهید.»

9- «میرزا ملكم‏» هم اسلام‏شناس شده است!!

شیخ فریاد مى‏زند:
«آخر مقبول كدام احمق است كه كفر، حامى اسلام شود و میرزاملكم‏نصارى، حامى اسلام و عدل‏اسلامى شده باشد؟ من تعجب دارم از بى‏تصورى این جماعت. آخر اى بى‏ملاحظه، چگونه تصدیق مى‏كنى كه خود همان ظالمان و مستبدین دیروز، حال خواهان‏عدل اسلامى باشند و اراذل و اوباش، خواهان آن شده باشند؟ ولى اشخاصى كه قدس و ورع‏آنهامشهود عامه ناس است و گوشه‏نشین دیار شما بودند و ابدا ربطى به اعضاء دولت نداشتند زحمتهابرخود راه بدهند در تخریب اساس عدل؟ اف براین دانش كه قبول كند این جریده‏نگاران معلوم‏الحال‏و فرق مختلفه ضاله و ملكم خان و امثال اینها مؤید اساس عدل اسلامى و جان‏فشان از براى آن باشندولى مقدسین و ائمه جماعات كه بالكلیه از امور عامه، معزول داشته‏اند خود را، سعى درتخریب اساس‏عدل اسلامى بنمایند و اینان در مقام تضییع و تخریب شرع باشند و آنان درمقام حفظ شرع برآیند؟!اى عزیز، اگر مقصود، حفظ شرع بود، نمى‏گفتند كه فقط "مشروطه"، محبوب ماست و نخواهیم راضى‏شد كه كلمه "مشروعه" هم در كنار او نوشته شود. اگر در این كار، قوت اسلام بود پس چرا اشخاص‏معروف به تقوى و زهد و ایمان و شعائراسلام، خوار و موهون شده ولى فرقه‏هاى ضاله و ملاحده و آثاركفر، قوى و ظاهرشده‏اند؟ چرا اینهمه در جرایدشان تكریمات از فرقه زرتشتى و شاهان و سلاطین‏كیان مى‏كردند و شاهان را كه خبیث‏ترین طوایفند، طایفه نجیبه مى‏خوانند؟ چرا اینهمه جرائد پر ازكفر را كه سبب تضعیف مسلمین است منع نمى‏كردند و اگر گرفتن و منع آنها ممكن نبود پس چگونه‏گرفتن و مجازات كردن آن ملاى پیرمرد ریش سفید و مقتدر و امثال آن ممكن بود؟ اگر بناى آن، به‏امر بمعروف و نهى ازمنكر بود چرا اینك حسب‏القانون، سد این باب شده است و به هر كس حرفى ازاین باب زده، مى‏گفت كه شرف مرا بردى؟ اگر بناى آنان بر دولت اسلام است، چرایك عضوى از روس‏پول مى‏گرفت و دیگرى از انگلیس و چرا هر روزى یك ماده فسادى برپا كردند و نمى‏گذاشتند كه شعله‏فساد و ظلم و تعدى و هرج و مرج بخوابد؟»

10- «لائیسیته‏انگلیسى‏»،جایگزین‏آرمانهاى‏اصیل‏قیام:

شیخ تصریح مى‏كند كه گروهى، عوامانه، بازى خوردند و گمان نمودند كه همه بدنبال عدالت و مساوات‏اسلامى و آزادى شرعى‏اند ولى اینان باید بدانند كه مراد روشنفكران غربگر او وابسته، اجراء عدالت‏اسلامى و تامین حقوق و آزادیهاى مشروع و مفید سیاسى و فرهنگى و اجتماعى نیست. بلكه هدف ایشان،ایجاد یك حكومت لائیك براساس دموكراسى لیبرال است كه اكثریت آراء، حتى بتواند تشریع برخلاف‏شرع الهى كند و ارزشها و اهداف و احكام مادى و انگلیسى برجامعه غلبه‏كندونام‏ونشانى‏از توحیدوعدل‏اسلامى‏نباشد. شیخ‏مى‏گوید:
«برادر عزیزم، بدان كه حقیقت مشروطه‏اى - كه اینان مى‏گویند - عبارت از آن است كه قوانینى مستقلامطابق با اكثر آراء بنویسند، بعقول ناقصه خودشان و بدون ملاحظه موافقت آن با شرع اطهر، بلكه‏هرچه به نظر آنها نیكو و مستحسن آمد، آن را قانون مملكتى قرار بدهند. سواى این، آنچه بتو گفته‏اند،كذب محض است. اگر در قانون اساسى، محض تدلیس و از باب لابدى، نوشتند كه "باید موادش مطابق‏شرع باشد"، ولى باز در همان - متن - نوشتند كه تمام مواد قانونیه، قابل تغییر است و ازجمله، همین‏ماده "موافق شرع بودن" اوست كه این را هم استثناء نكردند و آنهم تغییر داده مى‏شود، بقوه جبریه‏قانون مشروطه مطلقه و حالا هم محض بستن دهان من و تواسم شرع را - فعلا - به زبان مى‏رانند وعملشان تماما برخلاف است چنانكه مشاهده كردید و این مطلب اگر چه خلاف قانون الهى است ولى‏اى كاش مقصودشان همین بود. نه به جان عزیزت، بلكه این مطلب را اسباب تحصیل اغراض فاسده‏خود قرارداده بودند. مراد، آشفته كردن میدان بود تاآنكه دزد دین و جان و مال، در میدان آشفته،كارخود بكند و كاش غرض فاسد، یك چیزبود. هرصنفى به غرضى، اقدام در این كاركرد. حس ظاهرشما را هم از شما سلب نموده‏اند چشم سر باز كنید و گوش قلب فرادارید.مصلح راازمفسدتمیزدهید. حالاتشان را مشاهده نمائید و از جو، طمع درویدن گندم نداشته باشید. اى برادران آگاه باشید و تفكر بفرمائید و اغراض نفسانیه دنیوى راكه عاقبت‏سوء دارد، به كنار بگذاریدو بدانید كه طبع مملكت ما را غذاى مشروطه اروپا، دردى است‏بى‏دواوجراحتى‏است‏فوق‏جراح.»

11- وحى جدید!!

شیخ سپس تذكر مى‏دهد كه فقدان هوشیارى سیاسى دراین امر، باعث مى‏شود نه تنها دین بلكه‏دنیاى مردم نیز ضایع شده وامربه هرج و مرج و استبداد و فساد و ناامنى بیشتر منجرگردد و از قضاء، این‏پیش‏بینى شیخ، پس از شهادت او اتفاق افتاد و كشور، دچار هرج و مرج شده و سپس در قبضه استبداد وفلاكت قاجار و پهلوى افتاد. شیخ اخطار مى‏كند كه:
«امر منتهى به آن خواهد شد كه از اسلام واقعى، نماند جز اسمى، بلكه نماند مگر اسم فرق ضاله. این‏حال و بلدان معموره ایران است و اما طرق و بیابانها بكلى مسدود و مختل خواهدشد به‏سبب طغیان‏ایلات و قطاع‏الطریق كه از هر زاویه، سرى بلند خواهد كرد و هر رمه را گرگهاى خونخوار، احاطه‏خواهند نمود و اموال عامه اهل ایران، بتاخت و تاراج خواهد رفت و اختلال امر به حدى خواهد رسیدكه ولو خارجه هم به شما اعانت كند، اصلاح‏پذیر نشود مگر به قتل عام و نهب اموال آن‏هم درمدت‏متمادى. من نمى‏دانم رجاء وقوع چه ظلمى را در نظر گرفته‏اند كه اعظم است از اضمحلال دین وسفك دماء مسلمین و نهب این اموال محترمه؟ شاید وحى جدیدى بسوى آنها شده باشد.»

12- جهاد شیخ براى اصلاح اقتصاد بازار و دعوت به عدالت:

شیخ سپس رو به مردم و بازاریان كرده و آنان را به اصلاح مناسبات اقتصادى و اجتماعى خودفراخوانده و از ظلم بیكدیگر پرهیزشان مى‏دهد:
«اى تجار اینقدر دنیاپرست نباشید، محض تعمیر دنیا اینگونه اقدامات مكنید، ربانخورید و نگوئیدماها آنچه مى‏دهیم و مى‏گیریم، دهنده، راضى و ماهم راضى هستیم. این رضایت‏به حرام است، دوحرام كرده‏اید. البته آنكس كه پول به شراب مى‏دهد، در كمال رضا مى‏دهد ولى خریدنش حرام ورضاى به پول دادنش، حرام دیگر است. حرام كه به‏سبب رضابودن، حلال نمى‏شود. اى كسبه،كم‏فروشى را كنار بگذارید، جنس بد و خوب را داخل یكدیگر نكنید كه بدون خبردادن به مشترى‏بفروشید، اینقدر حرص دنیا نداشته باشید. اى مردم، از حضور جماعات و استماع مواعظ، غفلت‏ننمائید، متاع فانى بدهید و متاع باقى بخرید، راضى به بى‏عصمتى زنها و دختران خود نشوید.»

13 - شیخ بامشروطیت و بر مشروطیت!!

یكى از پرسشهاى مهم تاریخى، سیاسى درباب موضعگیرى سیاسى شیخ شهید، این بود و هست كه‏شیخ كه از سران و جلوداران انقلاب مشروطیت و از رهبران عدالتخواه و آزادیخواه برضد استبداد و درباربود، چگونه ناگهان با مشروطه چى‏ها در افتاد و بدست گروهى از وابستگان آنها به درجه شهادت نائل آمد؟!این تغییر موضع شیخ، در زمان حیات خود ایشان نیز بسیار مهم و سؤال انگیز شد و از خود ایشان درباب"علت موافقت اولیه و مخالفت ثانویه" بامشروطیت، كتبا و شفاها مى‏پرسیدند و شیخ نیز پاسخهاى مستدل‏كتبى و شفاهى مى‏داد كه از جمله آنها رساله مهمى است كه در حرمت " مشروطه‏لائیك" و ارتداد جریان‏سكولار نوشت. متن سؤال مكتوب ازشیخ چنین است:
«در این عصر، عنوان (كنستیتوسیون) كه از مخترعات ملل خارجه است، توسط جمعى كه خود راسیاسى و (سیویلیزه) لقب دادند در مملكت ایران ظهور یافت و اهالى ایران را بر سه فرقه تقسیم كرد.یك فرقه، فریفته و شیفته بیانات گویندگان و مؤسسین این اساس شده، استقبال كردند و پذیرفتند.فرقه دیگر، منكر محض شدند و اظهار داشتند كه این وضع، از بدع ممالكى است كه قانون مدون‏سماوى ندارند و به شرایع انبیاء و رسل، معتقد نیستند اگرچه بصورت در عداد موحدین، محسوب‏مى‏شوندوفرقه‏اى‏هم‏بواسطه‏استماع‏كلمات متضاد ازفرقتین مزبورتین، متردد ماندند ومتوقف شدند. حضرت حجت‏الاسلام، در آغاز انتشار این عنوان، "در دفاع از مشروطه" جدا مساعدت فرمودید ولى‏در اثناء عمل، بیكباره منفصل شده و از حضور در مجلس شورى، استنكاف فرمودید و چیزى نگذشت‏كه بواسطه سوءقصد طرف مقابل با گروهى ازمجتهدین و ائمه جماعت و اهل تقوى، به زاویه مقدسه‏حضرت عبدالعظیم(ع) پناهیدید. سؤال اینست كه: آن موافقت‏ها و مساعدات جدى، بچه جهت‏به‏مخالفت و مهاجرت پیوست؟ آیاموجب شرعى و مقتضى مذهبى داشت و این مشروطه را با قوانین‏قرآنى و موازین شریعت آسمانى، مخالف یافتید كه مخالفت فرمودید یا آنكه این جدائى و مخالفت، موجب دیگرى از عوارض عادى و اتفاقى داشت؟»

14- كلمه طیبه «عدل‏»:

پاسخ تفصیلى شیخ به پرسش مهم فوق، شامل نكات بسیار مهمى است كه بخشى ازآن رانقل مى‏كنیم.شیخ صادقانه توضیح مى‏دهد كه علت آنكه ایشان ابتدا از رهبران و جلوداران مشروطیت و قیام ضد شاه‏در تهران بود، آن بود كه در ابتداى قیام، سخن از عدالت و حقوق شرعى مردم و آزادیها درچارچوب دین وتعدیل استبداد و رفع تبعیض بود و بنابراین شیخ مجاهد به عنوان تكلیف شرعى، وارد عمل شده و ازجلوداران انقلاب شد بنحوى كه بسیارى از علماء و فقهاء ایران و نجف و مردم متدین در تهران، صرفا به‏علت اعتماد به شیخ، وارد جرگه مشروطه خواهان و عدالت‏طلبان ضد شاه شدند. اما پس از مدتى، شیخ‏ملاحظه مى‏كند كه دیگر قضیه، چنان كه بود، نیست و مراد عده‏اى از طرفداران مشروطه و حریت ومساوات، نه تنها استبدادزدایى بلكه، دین‏زدایى و اسلام زدایى از عرصه قوانین اجتماعى و سیاسى وغربى‏كردن حكومت است و لذا شیخ در اصلاح انقلاب و جلوگیرى از انحراف شعارهاى انقلاب، كوشید وپس از مدتى كه از این اصلاحات، مایوس شد، اجبارا دست‏به افشاگرى و مبارزه زد. شیخ مى‏گوید:
«منشا این انحراف - كه بتدریج در بخشى از صفوف مشروطه‏طلبان پدید آمد - طبیعى مشربها مى‏باشندكه از همسایه‏ها اكتساب نمودند و بصورت بسیارخوشى اظهار داشتند كه قهرا هركس فریفته این عنوان وطالب این مقصد است و در طلب عدل برمى‏آید و كلمه طیبه "العدل" را هركس اصغاء نمود بى‏اختیاردر تحصیل آن مى‏كوشد و به اندازه وسعت‏خود از بذل مال و جان خوددارى نمى‏كند، منجمله این‏داعى اقدام دراین امر نمودم و متحمل زحمات در سفر و حضر شدم و اسباب هم مساعدت نمود اماوقتیكه شروع باجراء این مقصد شد دیدم دسته‏اى كه متهم به بعضى از انحرافها بودند، بتدریج وارد كارشدند. كم‏كم كلمات موهمه از ایشان شنیده شد، حمل بر صحت كردیم تا آنكه یك درجه پرده از آن‏برداشتند، باز هم اغماض شد كه شاید اینها براى انتظام امور و بسط عدالت است، تا آنكه رفته رفته،بناى قانون نویسى كه شد، گاهى با بعضى مذاكره مى‏شد كه گویا جعل بدعت مى‏خواهند بكنند. گفتیم‏موكل كیست و موكل فیه چیست؟ اگر مطالب امور عرفیه است، ترتیبات دینیه لازم نیست واگر مقصد،امور شرعیه عامه است، راجع به ولایت است نه وكالت. ولایت در زمان غیبت امام زمان عجل‏الله فرجه با فقهاء و مجتهدین است... جواب این كلمات رابعضى به تسویلات و تسویفات مى‏دادند تا آنكه آن دستور نوشته شد و خواهش تطبیق آنرا با قواعداسلامیه نمودند. داعى با یاسى كه از ترتیبات داشتم مماشاتا مساعدت نمودم و وقتى راصرف این كار باجمعى از علماء كردم و به‏قدر میسور، "تطبیق با شرع"، یك درجه شد چنانچه قانون مشتمله‏براصلاحات و تصحیحات، نزد داعى است لكن فرقه‏اى كه زمام امور حل و عقد مطالب و قبض وبسط بدست آنها بود، مساعدت نمى‏كردند بلكه صریحا و علنا گفتند كه ممكن نیست "مشروطه"، منطبق‏با قواعد الهیه واسلامیه شود چون با این تصحیحات و تطبیقات دینى، دیگر دول خارجه، ما را بعنوان‏مشروطه نخواهند شناخت!!»

15- تن به «نظارت فقیه‏» هم نمى‏دهند:

شیخ تصریح مى‏كند كه اینان نه تنها به ولایت و مباشرت فقهاء بلكه حتى تن به نظارت مجتهدین برامور قانونگذارى و اداره كشور نیز نخواهند داد و هر چه مى‏گویند براساس اغواگرى و به تاخیر افكندن‏اصلاحات و سپس فریب و دور زدن مردم و علماء و ایجاد انحراف در قیام است.
شیخ مى‏گوید:
«چون دیدم اینطور است‏به مساعدت جمعى، ماده "نظارت مجتهدین" درهر عصر براى تمیز آراءمجلس را اظهار كردیم و چون نتوانستند - صریحا رد كنند، ظاهرا قبول كردند و فصلى بازحمات زیادو توافق همه نوشته شد، محض تثبیت، براى اینكه رجوعى نشود، علیحده به طبع رسانده و بهمه‏ولایات انتشار داده شد اما چون این را دیدند بالمره از مقاصد فاسده خود محروم‏اند، كردند آنچه‏كردند و دیدم آنچه دیدم و كشیدم آنچه كشیدم و در واقعه زاویه مقدسه در ظرف نود روز با جمعى كثیراز مجتهدین آنچه گفتنى و نوشتنى بود، گفته و نوشته شد و به همه رسانده شد تا عاقبت ورقه التزام‏باحكام اسلام و عدم تخطى از آن را دادند و این داعى و علماء اعلام، مراجعت كردیم. اما بعد از تفرقه انداختن میان ما، جو را صافى و عرصه را خالى دیدند و قانون را تحریف كرده و آن‏ماده نظارت را باغواء جمعى‏ازامثال خوارج‏نهروان، تصرف‏نموده بر وجهى‏كه فائده آن را بردند وساده‏لوحان تصدیق‏كردند. دزدى كه نسیم رابدزدد، دزد است دركعبه، گلیم را بدزدد، دزد است و حال بعد از تاسیس بدعت و تدوین ضلالت، شروع به عملیات نمودند و بالجمله، این فتنه عظمى ازبدو ظهور و بروز تا یوم انقراض، سه مرحله را طى كرد: اول) مرحله تقریر و عنوان، دوم) مرحله تحریر و اعلام، سیم) مرحله عمل. در مرحله اولى، متابعت كردند شیطان مزین سؤرا، و به اندازه‏اى عنوان خوش كردند كه عالم و عامى،مفتون شدیم و از پى تحصیل آن به بذل جان، حاضر شدیم و اما مرحله ثانیه، تحریر و اعلان را در بدوامر، با جمالیات و مبهمات، قناعت كرده و بعد از خوض در كار، پرده برداشته شده چه از طرف خود آن‏هیئت‏خبیثه و چه به برداشتن شریعت از دسته بى‏باك ناپاك كه هرچه بتوانند با اعلانات و روزنامجات‏خود نسبت‏بهر محترمى از دین و علماء عاملین متدینین بگویند و بنویسند و به طبع برسانند و یك‏برهه از زمان باین كار شنیع مشغول بودند و هرچه داعى و سایر مسلمانان استغاثه نمودیم به جائى‏نرسید و اگر كسى بخواهد مزخرفات روزنامجات آنان در این مدت راجمع نماید كتابها مى‏شود ومرحله سیم، مرحله عملیات بود كه اكنون جارى است.»

16- قرائت انگلیسى و لیبرالى از «مشروطیت‏» را نمى‏خواهیم:

شیخ سپس براى تبیین اهداف غیراسلامى "جریان انحراف در مشروطه"، به قرائت انگلیسى و لیبرالى‏از "آزادى" در طرز فكر مزبور، اشاره مى‏كند كه چگونه به‏نام آزادى بیان و قلم، راه را براى توهین و سپس‏تعطیل اسلام و حذف و تخریب چهره انقلابیون اصیل و مؤمنین مى‏گشاید و به نام "آزادى"، حدود مسلم‏شرعى و حقوق مسلم مؤمنین را پامال مى‏كنند اما همینكه ما به نقد و نهى از منكر مى‏پردازیم، آن راتخلف از آزادى و قانون مى‏خوانند و ممنوع مى‏كنند و این چیزى جز آزادى یكسویه براى تهاجم به‏ارزشهاى الهى و انسانى نیست.
شیخ مى‏نویسد:
«ماده دیگر این قانون، آزادى كامل بیان و قلم است و به‏موجب این ماده، بسیارى از محرمات، حلال‏شد زیرا كه فقط دوامر مستثنى شد حال آنكه از محرمات ضروریه، یكى هم افتراست و یكى غیبت ازمسلم است و قذف مسلم و ایذاء و سب و فحش و توهین و تخویف و تهدید و امثال آن، آزادى این امورآیا غیر از حلال كردن حرام خدا است؟ از طرفى نهى از منكر، از اصول عملیات است و این نویسنده وراى دهنده، نهى از منكر كرده است ولى اینان در ذیل این ماده، حكم مجازات براى هرگونه نهى ازمنكر مقرر كرده‏اند!!».

17- عدل، مقوله‏اى شرعى یا غیر شرعى؟

شیخ سپس توضیح مى‏دهد كه آزادى‏طلب و عدالتخواه واقعى، مائیم نه این ملحدین كه بدنبال اهداف‏دیگرند. سپس درباب عدالت مى‏گوید:
«بدانكه "بالعدل قامت السموات و الارض" و لزوم عدل، عقلا و شرعا ظاهر است و این عبارت كه‏ظلم بالسویه، عدل است، به ظاهرش ناصحیح است. اى مسلمان، اسلام كه دین ما و امت‏حضرت ختمى مرتبت(ص) است، از همه ادیان، اكمل و بناى آن‏برعدل تام است كما قال الله تعالى: ان الله یامر بالعدل و الاحسان. و در دین اسلام بحمدالله تعالى،نیست مگر عدل.»
نكته مهمى كه شیخ بدان اشاره دارد آن است كه حسن "عدالت و عدالت‏طلبى"، جزء مستقلات عقلى‏است و شرع هم آن را امضاء كرده اما كشف همه مصادیق عدل و ظلم، و قضاوت در همه موارد كه "فلان‏عمل یا شیئ،حق چه كسى است؟!" یعنى حكم به اینكه دركجا و كدام حق، "مصداق عدل است و فرد ذیحق‏كیست ؟،" اینها دیگر نه لزوما جزء مستقلات عقلیه است و نه امور اعتبارى محض، بلكه عقل باید در ذیل‏تعالیم نبوت و شرع الهى، داورى و كشف كند كه چه چیز، حق چه كسى است و بشریت، چه حقوقى و چه‏حدودى (مشترك یا متفاوت) دارند؟ و اینجاست كه مسلمان و ملحد، درباب میزان و نوع حقوق بشر وحدود بشر، اختلاف مى‏كنند.
بنابراین، نظریه بسیار مهم شیخ، كه از "عدلیه" و درعین حال، "شرعیه" است، آن است كه حسن عدالت‏و قبح ظلم، جداى از شریعت، قابل درك است اما كشف كلیه مصادیق عدل و ظلم و نحوه اجراء عدالت،بدون اطاعت از احكام الهى و بدون كمك شرع، امكان ندارد واز طریق احكام شرع الهى است كه عدالت رامى‏توان اجرا كرد و بعبارت دیگر، عدالت، بدون شریعت، محال است. بدین علت است كه باید نبوت وسلطنت (حاكمیت)، دریكجا جمع و یا هماهنگ باشد یعنى قدرت سیاسى حاكمیت، تابع تعالیم دین باشدتا با اجراى شریعت، عدالت تحقق یابد.

18- تفكیك نبوت از حكومت؟!

شیخ مى‏فرماید:
«نبوت و سلطنت (حكومت)، در انبیاء سلف، مختلف بود، گاهى مجتمع و گاهى مفترق و در وجودمبارك نبى‏اكرم و پیغمبر خاتم علیه و على آله الصلوة و همچنین در خلفاء آن بزرگوار نیز چنین بود تاچندین ماه بعد از عروض سوانح، مركز این دو امر یعنى "تحمل احكام دینیه" و "اعمال قدرت وشوكت و امنیت"، در دو محل، واقع شد (تفكیك دین از حكومت) اما فى‏الحقیقه این دو هریك‏مكمل و متمم دیگرى هستند و باید با هم باشند یعنى بناى اسلامى بر این دو امر است: نیابت در امورنبوتى وحكومتى. و بدون این دو، احكام اسلامیه معطل خواهد بود. حكومت‏باید قوه اجرائیه احكام‏اسلام باشد پس تحصیل عدالت‏به اجرا احكام اسلام است و در اسلام، انذار و وعده و وعید مثل اقامه‏حدود، هر دو، كار اجرا است. و هر مقدار، یقین به مبداء و معاد و خداترسى و امیدوارى، شدیدترباشد،عدالت، منبسطتر خواهد بود و هر چه از این كاسته شود، بى‏اعتدالى زیاده خواهد شد. در اوایل‏اسلام، نظر به قرب عهد رسالت و ظهورات اولیاء حق، بسط عدالت زیادتر بود، بعد از زمان غیبت امام‏زمان(ع) كه امر، به نواب خاص و عام آن بزرگوار راجع شد كم كم بواسطه سوانح و حوادثى، ضعف درعقائد پدید آمد و از اینرو بى‏اعتدالى زیاد شد. اگر بخواهند بسط عدالت‏شود باید تقویت این دو بشودیعنى حمله احكام و اولى‏الشو كه من اهل‏الاسلام. این است راه تحصیل عدالت صحیحه نافعه. بلى یك مطلب عدالت‏نما در این اعصار، متداول شد به این ترتیب كه جمعى از طبیعى مسلكان كه‏منكر مبدء و معادند و منحصر مى‏دانند زندگانى را به همین دنیا، دیدند كه بدون ترتیب قانونى و با هرج‏و مرج، به انتفاعات زندگانى دنیوى، نایل نمى‏شوند، از این‏رو از شرایع مقدسه آسمانى منسوخ و ازعقول ناقصه خود، ترتیبى دادند و نام قانون بر آن گذاردند و رفتند زیر بار آن، محض نیل به مشتهیات‏خود. و از این ترتیب انتظاماتى دادند و فقط آمرو ناهى آن، همان قانون و مجازات دنیوى مترتب برآن‏است ولى آمروناهى قلبى ندارند. اینست كه قبائح بروجه انتظام در آن شایع شده و ظلم بروجه تساوى‏در آنها زیادتر گردد و تاامنیت ازطرف قانون پیدامى‏كنند، مرتكب خیانات و بى‏اعتدالى مى‏شوند. حالا اى مسلمان‏زاده كه قدر نعمت‏الهى را نمى‏دانى و نمى‏فهمى كه چه دین قویمى داریم و چه‏انتفاعات از آن مى‏توانى برد و چه اصلاحات دنیا و آخرت مى‏توانى نمود، آیا شایسته است كه دست‏از این راه مستقیم برداریم و متاسى شویم به مردمان ناقص‏العقل و آن ظ‏لم عظیم را كه بواسطه‏عمومیت، مسمى "بعدل" شد، متحمل شویم و منهمك در دنیا و معرض از مبداء و معاد گردیم و فقطدر مقام اصلاح دنیا و تحصیل ثروت باشیم؟ اینهمه انبیاء كه از جانب خداوند مبعوث شدند، نتیجه‏بعثت آنها ترغیب بنى‏آدم بود به عوالم آخرت و تزهید از این دنیاى فانى. بر عكس آنچه در این دوسال، ناطقین ما به دهن عامه مردم مى‏دادند كه باید فقط پى‏دنیا رفت و فقط تحصیل ثروت كرد.»

19 - تزویر و تحریف دین

شیخ اظهار مى‏دارد كه این فرهنگ وارداتى، فرهنگ دعوت به خود، دعوت به اصالت لذت و شهوترانى‏و منفعت طلبى و ترك انفاق و انسانیت و زهد و اخلاق و تقوى و آخرت و عدالت است. فرهنگ مادى كه‏شعار اصلى آن به تعبیر شیخ، این است كه: "باید به هرقیمت، حظوظ برد."!! این طرز فكر مادى ودنیاپرست، البته ابتداء دست‏به تحریف اسلام و برخورد گزینشى با دین و معارف و احكام الهى نیز مى‏زندامادرمراحل‏بعد، تزویررایكسره كنارگزارده وصریحا احكام‏دینى رامانع‏پیشرفت وتوسعه اقتصادى مى‏خواند:
«شخصى ازاین شیاطین وقتى در خلوت به‏عنوان دلسوزى باهل مملكت مى‏گفت كه اصلاح فقر این‏مملكت‏به دو چیز است: اول، كم كردن خرج و ثانى، زیاد كردن دخل. و از براى اول، بهتر چیزى كه‏خرج‏راكم مى‏كند، رفع حجاب است از زنها كه‏آنوقت عوض بیرون و اندرون، یكدست لباس. كافیست اورا، یك دستگاه‏اراده، كاربه‏راه میافتد، یك‏میهمانى‏ازدوستان‏زنانه ومردانه‏مجتمعابس است و هكذا. اى غیرتمند تامل‏نما كه چه خیالات درباره تو دارند و شواهد این امر از ارباب جرائد و صاحبان نطق‏بسیاربود. الحمدلله كه تا حال به مراد نرسیدند و امید كه بعد هم نرسند.»

20- توسعه به سبك «سرمایه‏دارى‏»، خلاف روح شریعت محمدى است!

همچنین مغایر بودن ارزشهاى اخلاقى یابرخى احكام اسلام با "توسعه" اقتصادى، جزء القائات قدیمى‏جریان فكرى لیبرال - سرمایه‏دارى از عصر مشروطه تا امروز بوده است و شیخ شهید، مسلمانان ساده لوح‏را از این تزویر و تحریف بیگانه‏پرستان نیز بر حذر داشته و بیدارباش مى‏دهد كه:
«اى برادر، تامل كن، اگر مطلب، خوب - و بنفع مردم ما - بود چرا حامى آن، مردمان فاسدالعقیده وفاسدالعمل هستند؟ بلى بعض ظاهرالصلاح هم بودند كه، از ساده‏لوحى، گول خوردند و یا از سنخ‏خوارج نهروان بودند و حقیقت امتحان بزرگ الهى بود و به اندازه شیاطین به تردستى و تندى و چابكى حركت مى‏كردند كه در احساس، مشتبه به نظر مى‏آمد و عجبا كه این حادثه خبیثه را مستند مى‏كردند بنصرت امام زمان(ع) و به مردمان فسقه و فجره بلكه كفره، مخاطبات وتوصیفات وتكریماتى كه شان اولیاءالله و شهدا و صالحین بود، مى‏نمودند. واقعا فتنه بزرگى بود.»

21- خط نفاق و التقاط، بتدریج علنى و شفاف خواهد شد:

شیخ اخطار مى‏كند كه بقیه علماء مشروطه خواه و مراجع و حجج اسلام نیز متوجه باشند كه خط‏انحراف، از كلمات آزادى و برابرى، مرادى كاملا مغایر با منظور ایشان دارند و براى فریب و اغفال افكارعمومى، فعلا كار را به اجمال و ابهام مى‏گذرانند تا بعد كه تثبیت‏شدند، دست‏به تاویل زده و سپس تزویررانیزكنارگذارده وصریحا وارد عمل علیه‏اسلام ومسلمین شوند وكشور رابه‏تاراج برده و وابسته‏واسیر سازند.
اما شیخ، فریب ظاهر را نخورده و چشم به پشت پرده توطئه دارد كه:
«از این قبیل در این ضلالت نامه، بسیار است. با آنكه محض اشتباه، زحماتى كشیدند و مجملاتى‏نوشتند و همه را حواله نمودند به قانون معهذا قریب به بیست مطلب مخالف حكم صریح اسلام است‏و ابدا محمل صحتى ندارد. قانونى براى عدلیه نوشتند كه چندین ماه مضبوط بود و جرات ننمودند كه‏امضاء نموده و بیرون بدهند. این اجمالى است از مفصلات آن فتنه عظیمه.»
روزنامه شیخ شهید
شیخ فضل الله در دوره اعتراض منفى تحصن در حضرت عبدالعظیم(ع)، دست‏به انتشار روزنامه‏اى زدتا مواضع سیاسى و مبانى نظرى دیدگاههاى خود را درباب "مشروطه مشروعه" ومبارزه توام با استبداد ونیز مشروطه لیبرال براى افكار عمومى توضیح دهد. در شماره آینده برخى از تحلیلهاى شیخ شهید ومواضع و استدلالهاى او را مورد توجه قرار مى‏دهیم زیرا این روزنامه در واقع، سخنگوى نهضت مقاومت‏شیخ شهید بوده است.
ماخذ: شیخ شهید فضل‏ا... نورى - رسائل، اعلامیه‏ها، مكتوبات، روزنامه و چند گزارش - گردآورى محمد تركمان چاپ مؤسسه خدمات فرهنگى و آثار و مقالات پراكنده.
منبع:فصلنامه كتاب نقدشماره 9


http://rasekhoon.net/article/show/130308/
پنج شنبه 31/5/1392 - 22:42
تاریخ
شیخ فضل الله نوری‌، پرچمدار مشروعیت‌مشروطه
شیخ فضل الله نوری‌، پرچمدار مشروعیت‌مشروطه
حاج شیخ فضل الله نوری از بزرگترین علمای متنفذ ایران در قرن 13 و 14 ق. است.
شیخ فضل‌الله نوری فرزند ملاعباس كجوری بود و ذیحجه 1258ق در تهران به دنیا آمد. دروس مقدماتی را در تهران خواند و برای ادامه تحصیلات عازم عتبات گردید. وی از درس شیخ راضی نجفی استفاده برد و سپس به همراه دایی‌اش ـ محدث نوری‌ـ و در 1292ق به سامرا رفت و چند سال از درس میرزای شیرازی استفاده كرد، تقریرات او را نوشت و از شاگردان بارز میرزا به شمار می‌رفت‌.
شیخ فضل الله پس از 1300ق به تهران بازگشت و به تدریس و حل مشكلات مردم پرداخت. و به زودی از علمای برجسته تهران شد.
شیخ‌ فضل‌الله نوری در جنبش ضدانگلیسی تنباكو ـ 1309ق‌ـ ، به رهبری میرزای شیرازی، شركت داشت‌. پس از درگذشت میرزای شیرازی (شعبان 312ق‌)، و احتمال مرجعیت وی و میرزا حسن آشتیانی كه خطری برای انگلستان محسوب می‌شد، شبنامه‌هایی در ذیقعده 1312ق توسط وابستگان انگلیس پخش شد. شیخ فضل‌الله پس از درگذشت میرزای آشتیانی (جمادی الاول 1319ق‌)، عالم و مجتهد اول تهران شد.
وی در شوال 1319ق از راه گیلان و استانبول عازم حج شد و پس از انجام مناسك در 2 محرم 1320ق از راه جبل به نجف رفت و سپس به ایران بازگشت. در 1323ق. و در پی اعتراض‌های حزبی كه علیه دولت صورت گرفت و به تحصن در حضرت عبدالعظیم‌(ع‌) انجامید، علی‌رغم تأكید آیت الله طباطبایی و بهبهانی‌، در تحصن شركت نكرد، زیرا مخالفت‌ها را به تحریك جناح‌های رقیب در حكومت می‌دانست‌. به همین دلیل در این دوره به جرم عدم شركت در این تحصن آماج حملات و هتاكی‌های شبنامه‌نویس‌ها قرار داشت‌.
وی جزو نخستین علمای تهران بود كه با سیدعبدالله بهبهانی و سیدمحمد طباطبایی در اعتراض به استبداد عین‌الدوله همصدا شد و حركت ضداستبدادی آنان را تقویت كرد و سپس در مهاجرت دسته جمعی و اعتراض‌آمیز علما و گروه زیادی از صنوف مردم به قم كه به مهاجرت كبری مشهور شد، شركت كرد.
در جریان این مهاجرت‌، شاه و دربار در برابر جنبش عظیم مردمی عقب‌نشینی كرد و به دنبال آن برای نخستین بار مجلسی تشكیل شد تا با تدوین قانون اساسی‌، حدود اختیارات شاه و دولت و مردم‌، و تكالیف متقابل آنان را نسبت به یكدیگر مشخص كند. شیخ فضل الله نوری كه كمی پیش از پیروزی جنبش به اهداف سیاسی مشروطه‌خواهان غربگرا بدگمان شده بود، پس از بازگشایی مجلس و شروع جلسات و مذاكرات درباره نظامنامه (قانون اساسی‌) و اظهارنظرات برخی نمایندگان متنفذ، یقین كرد كه عناصر مؤثر مشروطه‌خواه‌، به دنبال ایجاد نظام دموكراسی غربی همانند نظام‌های سیاسی كشورهای اروپایی در ایران هستند. جوهر و روح این نظام‌ها كه براساس قوانین موضوعه و عرفی بود در بسیاری موارد، با قوانین اسلامی در تعارض بود. شیخ فضل‌الله با حضور در جلسات كمیسیون تدوین‌، می‌كوشید تا روح قانون اساسی را براساس شریعت اسلامی بنا كند و یا از موارد متعارض آن جلوگیری نماید، اما مقاومت او بامخالفت سرسختانه برخی از مشروطه‌خواهان غربزده و بی‌دین مواجه شد و مطبوعات متعدد مشروطه‌خواه تهران و سایر شهرستانها به او حمله كردند. شیخ پس از چند روزی از مشروطه‌طلبان جدا شد، زیرا مشروطه را با شریعت سازگار ندانست و خواستار حكومت مشروطه مشروعه شد. او گفته بود: «مشروطه‌ای را كه از دیگ پلوی سفارت انگلیس سردرآورد، نمی‌خواهد.» از این پس اختلافات بین مشروطه خواهان و شیخ فضل الله و طرفدارانش آغاز شد، به طوری كه طرح ترور شیخ ریخته شد و در 16 ذی‌الحجه 1336ق توسط كریم دواتگر به وی سوءقصد شد و گلوله‌ای به پای شیخ اصابت كرد. ضارب نیز هنگام دستگیری گلوله‌ای به گلوی خود شلیك كرد و مجروح شد ولی پس از مدتی كه در زندان به سر برد شیخ ضارب خود را بخشید.
در این دوره جنگ بین مشروطه خواهان و مستبدین با فتح تهران توسط قوای بختیاری و مجاهدین گیلانی پایان یافت و محمدعلی شاه از سلطنت خلع و احمدمیرزا ولیعهد بر تخت سلطنت تكیه زد. به شیخ فضل الله پیشنهاد شد تا برای تأمین جانی ومالی به سفارت روس پناهنده شود، اما وی نپذیرفت و شهادت را بر توسل به بیگانه ترجیح داد.
جمعی از مغرضان و بی‌دینان به منزل شیخ رفته او را دستگیر كردند و به میدان توپخانه بردند. وی در محكمه انقلابی كه دادستانش شیخ ابراهیم زنجانی بود به اعدام محكوم شد و یپرم خان ارمنی كه ریاست نظمیه را به عهده داشت حكم را به اجرا درآورد و شیخ به دار آویخته شد.
مرحوم شیخ فضل الله كه برترین علمای آن دوره بود، تألیفاتی چند نیز از جمله‌: تذكره الغافل و ارشاد الجاهل و صحیفه مهدویه و غیره دارد. وی شعر نیز می‌سرود، و چندین قصیده در مدح امامان و اهل بیت‌(ع‌) به خط و انشای وی موجود است‌.


http://rasekhoon.net/article/show/111205/
پنج شنبه 31/5/1392 - 22:41
آموزش و تحقيقات

سیگار خوب، سیگار خاموش است

 

نویسنده: دکتر مجید حاجی‌فرجی*




 

رابطه سیگار و گرسنگی سلولی

اگرچه دخانیات عامل خطر چند بیماری مزمن مانند آمفیزم، برونشیت مزمن، بیماری‌های قلبی-عروقی و سرطان شناخته شده‌اند اما در مورد پیامدهای تغذیه‌ای مصرف این‌گونه مواد دانسته‌های ما اندک است. افرادی که از دخانیات استفاده می‌کنند 2 تا 4 برابر بیشتر در معرض خطر ابتلا به بیماری‌های عروق قلب و سکته قرار دارند. خطر سرطان ریه در مردان 23 و در زنان 13 برابر می‌شود و 12 تا 13 برابر بیش از دیگر افراد جامعه در اثر بیماری‌های انسدادی ریه جان می‌بازند. کسانی که دخانیات مصرف می‌کنند، روزانه مقدار زیادی ماده سرطان‌زا را به بدن خود وارد می‌کنند و مقدار زیادی از مواد مفید مورد نیاز بدن را از بین می‌برند، بنابراین در معرض خطر کمبود بسیاری از مواد مغذی و پیامدهای ناشی از آنها قرار دارند. موادمخدر مانند کدئین، هروئین و مرفین بر سیستم گوارشی اثر می‌گذارند. یبوست در این افراد شایع است. معمولا طی دوره‌های ترک، اسهال، تهوع و استفراغ رخ می‌دهد که باعث تخلیه مواد مغذی و عدم تعادل الکترولیت‌ها مانند سدیم، پتاسیم و کلراید می‌شود. در این شرایط رژیم پرفیبر و آب فراوان توصیه می‌شود. مصرف محرک‌هایی مانند کراک، کوکائین و مت آمفتامین باعث کاهش اشتها، کاهش وزن و سوءتغذیه می‌شود. معتادان به این مواد، ممکن است روزهای زیادی را بدون غذا سپری کنند و دچار دهیدراتاسیون و عدم تعادل الکترولیت‌ها شوند. معمولا این افراد وزن زیادی از دست می‌دهند و دچار سوءتغذیه شدید می‌شوند.
افرادی که از محرک‌ها استفاده می‌کنند، در معرض خطر کمبود بسیاری از مواد مغذی مانند روی، کلسیم، فولات، ویتامین C و E، بتاکاروتن، لیکوپن و اسیدهای چرب ضروری هستند. بخشی از این کمبودها به این دلیل است که معمولا الگوی غذایی مناسبی ندارند. بیشتر از غذاهای چرب و حاوی کربوهیدرات ساده و کمتر از میوه و سبزی استفاده می‌کنند. ورزش نمی‌کنند. از طرفی مواد دخانی می‌توانند باعث تخریب بسیاری از مواد مغذی شوند یا جذب آنها را کاهش دهند که به برخی از آنها اشاره می‌شود:

آنتی‌اکسیدان‌ها

تنباکو و دیگر موادمخدر باعث افزایش تولید رادیکال‌های آزاد در بدن می‌شوند. رادیکال‌های آزاد طی روندهای معمول بدن تولید و به کمک آنتی‌اکسیدان‌ها خنثی می‌شوند. مصرف موادمخدر تولید رادیکال‌های آزاد را افزایش می‌دهد و آنتی‌اکسیدان‌ها را تخریب می‌کند که حاصل آن آسیب‌های زیادی است که به دلیل استرس اکسیداتیو در بدن ایجاد می‌شود. احتمال ابتلا به بیماری‌های قلبی-عروقی، دیابت، آب‌مروارید و انواع سرطان‌ها، درنتیجه نیاز به آنتی‌اکسیدان‌ها برای مقابله با این ترکیبات افزایش می‌یابد. بیشتر آنتی‌اکسیدان‌های رژیم غذایی، ویتامینC وویتامین E هستند. فیتوکمیکال‌هایی مانند بیوفلاونوییدها و کاروتنوییدها نیز آنتی‌اکسیدان‌های خوبی به شمار می‌روند.

• ویتامین C:

این ویتامین یک آنتی‌اکسیدان قوی محسوب می‌شود و به بدن در مقابله با بسیاری از بیماری‌ها از جمله بیماری‌های قلبی و سرطان‌ها کمک می‌کند. همچنین می‌تواند آثار ناخوشایند افزایش سن را نیز کاهش دهد. افرادی که دخانیات مصرف می‌کنند، ویتامین C بیشتری از دست می‌دهند. یک سیگار حدود 25 میلی‌گرم ویتامین C را از بین می‌برد که تقریبا به اندازه ویتامین C موجود در یک پرتقال است، در حالی که بدن افراد سیگاری برای مقابله با آسیب، اکسیداتیو حاصل از دخانیات به ویتامین C بیشتری نیاز دارد. برای غلبه بر این مشکل یک فرد سیگاری باید مصرف ویتامین C خود را به حدود 200 میلی‌گرم در روز افزایش دهد. نیاز به ویتامین C در فردی که سیگار نمی‌کشد 60 میلی‌گرم در روز است.

• ویتامین D و کلسیم:

دخانیات اثر نامطلوبی بر متابولیسم ویتامین D و کلسیم دارند. کمبود ویتامین D در افرادی که از دخانیات استفاده می‌کنند، نسبت به افراد دیگر 50 درصد بیشتر است. کمبود کلسیم و ویتامین D می‌تواند باعث بروز مشکلات استخوانی و بیماری‌های مزمنی شود که مطالعات نشان داده‌اند با کمبود کلسیم و ویتامین D ارتباط دارند.

• ویتامین E:

ویتامین E از رسوب چربی‌ها در دیواره داخلی شریان‌ها جلوگیری می‌کند. دخانیات می‌توانند باعث کاهش انعطاف‌پذیری عروق شوند بنابراین مصرف غذاهای غنی از این ویتامین برای افراد سیگاری بسیار ضروری است.

• ویتامین B6:

ترکیبات موجود در مواد دخانی جذب ویتامین B6 را مختل می‌کنند. این ویتامین در متابولیسم پروتئین‌ها نقش مهمی دارد و برای سنتز و عملکرد بسیاری از هورمون‌ها، میانجی‌های عصبی و آنزیم‌ها لازم است.

• منیزیم:

افراد سیگاری مستعد کمبود منیزیم هستند. کلسیم و منیزیم انقباض ماهیچه‌های قلب را تنظیم می‌کنند و باعث ضربان منظم قلب می‌شوند، بنابراین یکی از علایم اولیه کمبود منیزیم و کلسیم، ضربان نامنظم قلب است. کمبود منیزیم می‌تواند باعث افزایش فشارخون نیز بشود.

• بتاکاروتن:

اگرچه بتاکاروتن که پیش‌ساز ویتامین A است در بدن به عنوان آنتی‌اکسیدان عمل می‌کند اما ثابت شده افرادی که از سیگار و دخانیات استفاده می‌کنند نباید از دوزهای بالای بتاکاروتن استفاده کنند. نتایج یک مطالعه نشان داد مصرف بتاکاروتن خطر سرطان ریه را در این افراد تا 18 درصد افزایش می‌دهد. با اینکه مصرف مقدار مناسب بتاکاروتن می‌تواند مفید باشد اما افرادی که از سیگار و سایر دخانیات استفاده می‌کنند، نباید بیش از 20 تا 30 میلی‌گرم در روز بتاکاروتن مصرف کنند. مقدار بتاکاروتن در100 گرم هویج خام حدود 8 میلی‌گرم است.

مواد دخانی در بارداری

استفاده از تنباکو در زمان بارداری از عوامل خطر عمده برای پیامدهای بد در زمان بارداری است از جمله سقط خودبه‌خود، تاخیر در رشد داخل رحمی جنین، تولد نوزاد نارس، شکاف کام و مرگ‌های جنینی. عدم تعادل در وضعیت تغذیه‌ای هم از نظر ریزمغذی ها و هم از نظر درشت‌مغذی‌ها در زنانی که دخانیات مصرف می‌کنند، دیده شده است که نقش مهمی در بیماری‌زایی و پیامدهای نامطلوب بر جنین دارد. برای مثال سطوح آنتی‌اکسیدان‌هایی مانند ویتامین E و C و بتاکاروتن در این افراد کمتر است. همچنین دیده شده است که کمتر میوه و سبزی استفاده می‌کنند و در خطر مصرف کم ویتامین C و کاروتنوییدها قرار دارند. استفاده منظم از مکمل‌های ویتامینی و موادمعدنی به این زنان توصیه می‌شود.

مواد دخانی و وزن

در افرادی که از مواد دخانی استفاده می‌کنند معمولا به علت کاهش اشتها و مشکلات متابولیسمی کاهش وزن شدیدی رخ می‌دهد و خطر سوءتغذیه افزایش می‌یابد. وقتی افرادی که سیگار می‌کشند آن را ترک می‌کنند، 5/2 تا 3 کیلوگرم وزن اضافه می‌کنند. دلایلی برای این افزایش وزن وجود دارد، از جمله:
- نیکوتین می‌تواند باعث کاهش اشتها شود.
- نیکوتین باعث افزایش متابولیسم پایه فرد می‌شود.
- حس بویایی و چشایی بعد از ترک به حالت عادی برمی‌گردد و این امر می‌تواند به نوبه خود باعث تحریک بیشتر اشتها شود.
- گاهی خوردن به‌عنوان جایگزین سیگار کشیدن استفاده می‌شود.
اگر فرد رژیم مناسب و فعالیت فیزیکی داشته باشد، می‌تواند تا حد زیادی خطر افزایش وزن را کاهش دهد. این موارد می‌توانند به کنترل وزن کمک کنند:
- در مواقعی که برای پر کردن خلأ سیگار نیاز به خوردن دارید، از غذاهای سالمی مانند هویج، سیب یا سبزی‌ و میوه‌ها استفاده کنید.
- مصرف غذاهای با قند و چربی بالا را بیشتر از قبل محدود کنید (مانند شکلات، چیپس، نوشابه‌ها، کیک و کلوچه).
- حداقل 8 لیوان در روز آب بنوشید.
- آدامس بدون قند بجوید.
بهبود وضعیت تغذیه، سلامت ذهنی، عاطفی و فیزیکی فرد را بهبود می‌بخشد. یادگیری روش صحیح غذا خوردن می‌تواند برای تمام اعضای خانواده مفید باشد. همه افرادی که دخانیات مصرف می‌کنند باید سبزی و میوه‌های بیشتر و ورزش را در برنامه روزانه خود بگنجانند اما بهترین راه برای سالم نگه‌داشتن بدن، ترک دخانیات است.

پی‌نوشت‌ها:

* متخصص رژیم‌درمانی، رییس انستیتو تحقیقات تغذیه و صنایع غذایی، دانشگاه علوم‌پزشکی شهید بهشتی

منبع: هفته نامه سلامت



 
پنج شنبه 31/5/1392 - 22:41
آموزش و تحقيقات

چهل گام به هنگام برای طراحی آینده


نویسنده :حسین خنیفر



 
برای طراحی آینده یک سری نگرش ها و قواعدی وجود دارد که رعایت آنها آدمی را به مقصود می رساند. ما انسان ها برای تحول درخویشتن، باید از خود شروع کنیم. انسان به قول «نیچه» چرایی است که با هر چگونه می تواند بسازد. نگرش ها، اصول و فرآیندها، ما را از موج متلاطم به اوج های زیبا می رساند. افق در دست تسخیر انسان است؛ ولی گاهی انسان اسیر و زمین گیر وضع موجود می شود و آن زمانی است که از حرکت بازایستد. انسان آفریده شده است که از سقف ملائک هم رد شود و به لوح، قلم و روح برسد تا به «اجعلک ِمِثلی » جامعه عمل بپوشاند. در این نوشتار به صورت مقطع در چهل منزل نظاره گر این حرکت هستیم پس برای طراحی آینده، با هم به سوی آینده، با اهدافی پاینده و روحی زنده و کمال جو سیر می کنیم.

طراحی آینده

گام اول:

زندگی شما تنها زمانی بهتر می شود که خودتان بهتر شوید،(1)بهتر فکر کنید و به افق دور، روشن بینانه بنگرید، این افق را آینده می نامند، آینده را می توان به زمان حال آورد و آن را در ظرف حال مجال رشد داد تا در طول زمان، شاهد رقم خوردن آن باشیم.

گام دوم:

به منظور طراحی آینده، برنامه ریزی آینده لازم است و برای برنامه ریزی آینده، نگرش های زیادی وجود دارد.
یکی از پیشگامان افکار نو و راهبردی در آمریکا، به نام راس آکوف(2) در این مورد چهار نگرش را مطرح می سازد.(3)
1-نگرش انعکاسی؛ (4)یعنی برنامه ریزی براساس تجارب، تصاویر و نتایج گذشته
2-نگرش غیرفعال؛ (5)همسو شدن با جریان
3-نگرش انطباقی؛ (6)آماده شدن برای آینده
4-نگرش با شیوه طراحی (7)یعنی طراحی برای آینده و عملی ساختن آن

گام سوم: طراحی انعکاس آینده

این نگرش بیشتر در میان افرادی اتفاق می افتد که اغلب از آینده وحشت دارند که غالبا به امید رجعت «گذشته های طلایی»است وگاهی آینده را نیز با احساسی غریب جست وجو می کنند.
این دسته افراد روی برنامه های وضعیت موجود پافشاری می کنند از تغییرات کلی تا حد امکان اجتناب می ورزند.

گام چهارم: برنامه ریزی غیرفعال:

این مفهوم، شامل افرادی است که به دلیل سردرگمی، نیاز به برنامه را احساس نمی کنند و حساب گری را نادیده می گیرند؛ از این رو به سراغ خطرپذیری هم نمی روند.

گام پنجم:

در روش انطباقی که نسبت به دو روش فوق بهتر است، فرد به این صورت عمل می کند که در آغاز سعی می کند دریابد که آینده، چه چیزی را برای او ذخیره کرده، سپس برای آن آماده می شود.

گام ششم:

برنامه ریزی به سبک طراحی آینده، در حقیقت تصمیم گیری و تصمیم سازی است. فردی که نگرش او مطابق طراحی آینده شکل می گیرد، در حقیقت، او بررسی می کند که چه چیز می خواهد انجام پذیرد و سپس آنچه را که باید به وقوع بپیوند، پشت سر هم عملی می سازد.

گام هفتم:

می توان گفت در روش طراحی آینده، زاویه دید در سطحی وسیع رشد می یابد و همکاری بالا می رود.
جان اسکولی می نویسد:
بهترین راه برای پیش بینی آینده، این است که آن را اختراع کنید. شما آن چه را که می خواهید انجام شود، باید در ذهن خود تصور کنید؛ سپس برای اجرای آن اقدام و آن را به واقعیت تبدیل کنید.

گام هشتم:

طراحی دقیق آینده، شما را قادر می سازد تا آینده ای داشته باشید که در صورت عدم طراحی آن، اصلا وجود نمی داشت؛ یعنی به جایی می رسید که درک خواهید کرد شاید آینده ای هم رقم می خورد؛ اما اینها با این طراحی است که این آینده زیبا رقم خورده است.
تاتو می گوید:(9)
بگذار که ضمیر تو آزادانه و به سادگی سرگردان شود، سپس لذت کشف و طراحی آینده شهود را تجربه کن.

گام نهم:

امروزه حتی بهترین فیلم سازان و کارگردانان ماهر وفاخر هنر هفتم نیز در ارائه فیلم آینده خود طراحی کامل آن را در ذهن می آورند. به اذعان یکی از این بزرگان، وی قبل از کلید زدن فیلم خود با همه نقش ها تعامل دارد، زندگی می کند، بررسی می کند و دیالوگ هایشان را در حالات احساسی، قاطعیت، ناراحتی، خوشحالی و...بررسی وجرح و تعدیل می کند. بازنویسی های چند باره و مجدد فیلم نامه ها، همه و همه ناشی از بازنگری اثری است که قرار است در آینده ساخته شود.

گام دهم:

طراحی آینده بدین معناست که شما به جای این که منتظر باشید آینده شما را پیدا کند، شما را قادر می سازد تا آینده جدید را برای خویش رقم بزنید.

گام یازدهم:

یادگیری، واژه زیبایی است و امروزه به صورت «مادام العمر» مطرح می شود؛ یعنی یادگیری برای تمام طول عمر(10)و استدلال این است که برای موفقیت درشکل دهی آینده خویش، شما باید بنیادی را پایه ریزی کنید که به خوبی و به طور مؤثر وپیوسته در حال یادگیری باشند.

گام دوازدهم:

«جان نایسبیت»(11)در آغاز هزاره سوم می نویسد: در دنیایی که پیوسته در حال تغییر است، هیچ موضوعی و یا هیچ گروه از موضوعاتی که بتواند شما را در پیش بینی آینده کمک کند، وجود ندارد. مگر اینکه آینده را درزمان حال به تصویر بکشید؛ لذا مهم ترین مهارت برای ایمن ماندن از تغییرات، کهنگی و واپس روی، این است که چگونه آموختن را بیاموزید.

گام سیزدهم:

«اوشو» نیز در این باره می نویسد:(12)
خرد از مشاهده گری می آید و نه تنها به مطالعه، بلکه با هشیاری حاصل می گردد؛ لذا انسان هشیار به راحتی می تواند آینده را در ظرف حال ببیند. نگاه انسان باید به شکوه بی نهایتی که زندگی نامه دارد، باز باشد و آن گاه خرد فرا می رسد. خرد انسان، آینه است که بازتاب می کند.

گام چهاردهم:

آینده آمدنی است و خلاقیت ایجاد کردنی؛ اما کافی است که انسان بخواهد. تمام وجود انسان به این بسته است که او توانایی رقم زدن بزرگ ترین تغییرات را دارد؛ ولی در یک کلمه خلاصه می شود؛ اگر بخواهد.

گام پانزدهم:

تفکر خلاق مستلزم برنامه ریزی دقیق و دوراندیشانه است. ما چند گونه تفکر داریم:
الف-وقتی تنها یک راه حل صحیح وجود دارد، تفکر همسو مورد نیاز است.
ب-اگر مقصود تولید یک ایده برای کاهش خسارات است، تفکر غیرهمسو یا خلاقانه مورد نیاز است.
جالب این که هر انسانی تا حدی خلاق است؛ اما فضای مورد نیاز خلاقیت را باید آفرید.

گام شانزدهم:

راهکارهای زیادی برای طراحی آینده وجود دارد؛ یکی این است که تا آن جا که ممکن است، با دیگران مشورت کنید و شکارچی ایده ها باشید.

گام هفدهم:

انسان های پر از ایده، یک پدیده هستند. دور و برما انسان های پرمایه و پر از ایده فراوانند؛ باید آن ها را کشف کنیم. آدم ها سه دسته اند:
رها شده و بی هدف؛
سازگار و تلاش گر؛
بالنده و ایده مند.
فرد سوم، فرد شایسته ای است؛ گرچه از افراد تلاش گر هم می توان ایده گرفت و حتی نوع اول نیز مایه عبرت است. انسان رها شده، یعنی در تخریب خود تسلیم است.

گام هجدهم:

عمر کوتاه است و انسان موجودی است که آرزوها، خواسته ها و ایده های فراوانی دارد و زمانی می تواند شاهد تحقق آنها باشد که به حرکت درآید.

گام نوزدهم:

فراوانند افرادی که با موتورهای خاموش دور و بر ما هستند. ما باید از آن ها عبرت بگیریم؛ فاعتبروا یا اولی الابصار.

گام بیستم:

امروز صحبت از شانزده اصل راهبردی درطراحی آینده است که به ترتیب عبارتند از:
20-1* چشم انداز و بصیرت؛
20-2* هدف؛
20-3* معیار؛
20-4* جهت یابی؛
20-5* حرکت و ریسک؛
20-6* نوآوری؛
20-7* کیفیت بخشی؛
20-8* تحلیل مستمر؛
20-9* بررسی فرآیندی؛
20-10* اصلاح؛
20-11* تغییر؛
20-12* اوج گیری؛
20-13* بازخورد مداوم؛
20-14* حرکت مجدد؛
20-15* اثربخشی و کارایی؛
20-16* بهره وری.
آدمی با چشم انداز(14)و بصیرت دقیق می تواند آینده را به زمان حال متصل کند. انسان بدون افق و چشم انداز، مانند فرودگاه بدون برج مراقبت است.

گام بیست و یکم:

هدف نیز از اصول مهم طراحی آینده است. انسانی بی هدف، را هر اتوبوسی با خود خواهد برد.(15)به قول میگر:«انسان بی هدف، خطر رسیدن به جاهای دیگر را به همراه دارد.»

گام بیست و دوم:

معیار یا شاخص، بسیار مهم است. ما حتی در رفتارمان نیاز به معیار یا شاخص داریم. بعضی افراد، رفتار و عملکردشان معیاراست. در زیارت نامه امیرالمومنین(ع)می خوانیم:«السلام علیک یا میزان الاعمال؛ سلام بر تو ای ترازوی عمل.»

گام بیست و سوم:

جهت یابی و حرکت بسیار مهم است. طراحی آینده بدون جهت یابی، حرکت در میدان مین حوادث است؛ گرچه در حرکت، اصل ریسک(16)پذیری هم جریان دارد.

گام بیست و چهارم:

آنتونی گیدنز(17)در کتاب تجدد و تشخص می نویسد:
«اگر قرار باشد زندگی شما تحول بهتری پیدا کند، لزوما باید پذیرای حوادث غیر مترقبه باشید. باید از شیار کهنه خود خارج شوید، با مردمان تازه سروکار پیدا کنید، آرا و اندیشه های تازه ای را بکاوید و در راه های ناشناخته به پیش روید.»

گام بیست و پنجم:

به تعبیری دیگر، خطرکردن به قصد تعالی خویشتن، مستلزم گام زدن در میان سرزمین هایی ناشناخته است که زبانی متفاوت دارند. تا همه ی چیزهای اطمینان بخش و امنیت ساز را رها نکنیم، هرگز نخواهیم توانست آینده ای را رقم بزنیم.

گام بیست و ششم:

نوآوری، کیفیت بخشی و تحلیل مستمر، سه قاعده مهم حرکت به افق های دور، باز و روشن می باشند. انسان های نوآور پیچیده نیستند؛ بلکه پیچیده می اندیشند؛ چرا؟
چون دنبال کیفیت بهتر هستند و از یک قاعده پیروی می کنند وآن تحلیل مستمر است.

گام بیست و هفتم:

اوشو در کتاب راز می نویسد:
«شخصیت انسان ساخته خود انسان است و معرفت، امری الهی است. انسان آگاه و با شخصیت، بامعرفت خویش زندگی می کند و معرفت او، شخصیت اوست.»
روان شناسان می نویسند:
انسان اگر احساس شخصیت بالا و والا داشته باشد، همان گونه می شود. آدمی اگر احساس شخصیت ضعیفی داشته باشد، همان گونه ظاهر می شود و اگر احساس افراطی بی شخصیتی داشته باشد، مساوی عدم است.

گام بیست و هشتم:

بررسی فرایندی نیز از ویژگی یک طرح حرفه ای آینده است. از این رو او از اصلاح (18)غافل نمی شود؛ چرا که مقدمه تغییر،(19)اصلاح است و گاهی در مرحله اصلاح، مسئله حل می شود. آورده اند که:
شخصی راه را بر خواجه بوسعید ابی الخیر ببست وگفت:
- یا شیخ! یار تو در راه افتاده است.
- شیخ گفت: خدای را شکر.
- فرد با پرخاش گفت: چرا خدای را شکر می گویی؟
- شیخ گفت: شکر از آن جهت که یار من ازراه نیفتاده است؛ چون در راه افتاده را می توان دوباره بلند کرد تا راه را ادامه دهد؛ اما از راه افتاده، نیاز به وقت زیادتری دارد. این یکی با اصلاح درست می شود و آن دیگری را گاهی نمی توان به راه آورد و تغییر داد.

گام بیست ونهم:

اوج گیری، یعنی پرواز. اصلا انسان برای پریدن آفریده شده است؛ بدون بال و نه برای چریدن، جویدن و در جای خویش دفن شدن. انسان را خدای آفرید تا به اعلی علیین برسد. با طراحی، امید، حرکت و پرواز و در یک کلمه با اوج و نه این که اسیر هر موج شود.

گام سی ام:

انسان خالق فرصت هاست نه مالک ثروت ها و می تواند با تلاش مداوم خود، تضادها، بحران ها و چالش ها را در نوردد. هر قدر گسترده زندگی آدمی در پرتو تضادها و تعارض ها فعلیت یابد، قدرت و پختگی انسان برای مواجهه با این تضادها بیشتر می شود.

گام سی و یکم:

حرکت مجدد، بعد از بررسی خرد ورزانه و اندیشمندانه عنصر ذاتی آدمی است. انسان موجودی صرفا عزیز یا صرفا عقیم و بی خاصیت نیست؛ حرکت و بازیافت فرصت ها انسان را رزمنده می کند در کارزار پایان ناپذیری که پیش رو دارد.

گام سی و دوم:

اثر بخشی و کارایی، مساوی بهره وری است و این واژه ها، یعنی فراز رفتن. هنگامی که به انتهای آن چه که باید اوج بگیری و برسی، رسیدی، در ابتدای آن چه باید احساس کنی، خواهی بود و این پرواز دیگری است.

گام سی و سوم:

امروزه یکی از مهم ترین نگرش ها در فراز جویی و فراز روی، رعایت اصل چهار بعدی است که به صورت ساده و روان، یعنی:
بعد اول: داشتن زمینه، یعنی خواستن.
بعد دوم: حرکت با چشم باز، برخواستن.
بعد سوم: اصلاح و تحلیل مداوم، یعنی دریافتن.
بعد چهارم: اوج در فوج و عدم قناعت در تکامل خویشتن، یعنی دل باختن و عشق به تحول و رشد؛ دلباخته هر چیزی غیر از توقف و رکود و دلباخته هر زیبایی و تکامل.

گام سی و چهارم:

در مرحله دل باختگی است که بسیاری از آموزه ها مثل پنجره های حقیقت رخ می نمایانند و رویاها محقق می شوند؛ دنیا کوچک می شود و انسان بسی بزرگ و افکارش بسی سترگ.

گام سی و پنجم:

این که چه کسی باشید و در چه موقعیتی قرار داشته باشید، برعهده شخص شماست؛ پس شما نتیجه انتخاب ها، و تصمیم گیری های خودتان هستید.

گام سی و ششم:

در این راه، هر اندازه مهارت های خویش را تقویت کنید، مدت زمان وصول به اهداف کاهش می یابد. یکی از مهارت های مهم، تمرکز است.
بعضی کارها برای صحت و سرعت نیازمند تمرین تمرکز است.

گام سی و هفتم:

نباید فراموش کنید که این مسأله مهم نیست که در گذشته چقدر اشتباه کرده اید و از کدام وادی آمده اید؛ مهم این است که به کجا می روید؛ گرچه گذشته، معدن تجارت است.

گام سی و هشتم:

نباید فراموش کنید که از امروز به بعد برای طراحی آینده در هر شبانه روز شما 24 ساعت وقت دارید و می توانید آن را هر طور بخواهید، مصرف کنید. به راستی اگر 18 ساعت مال شما باشد که بخوابید ورزش کنید، تفریح کنید، غذا بخورید به کلاس بروید و...؛ اما 6 ساعت آن را برای رشد و بالندگی خرج کنید که هر هفته 42 ساعت می شود.
آیا در هفته 42 ساعت وقت کیفی، برای جهانی شدن کافی نیست؟

گام سی ونهم:

بارها گفتیم که جوان، یعنی جهان و جوانی را تا مرز 40 سالگی معرفی می کنند. گرچه بعضی تا مرز80 سالگی هم جوانند و سرزنده لذا دانستن ارزش زمان، امری واجب است.
توانستن در گرو دانستن است و دانستن را در اذهان مختلف می توان دید و قانون توانایی می گوید: همیشه برای انجام ضروری ترین کارها، وقت کافی وجود دارد؛ مهم آن است که آن را قدر بدانیم.

گام چهلم:

مهم تر از همه آن است که برای طراحی آینده، باید خودمان را تغییر دهیم.
خداوند می فرماید:«ان الله لا یغیر ما بقوم حتی یغیروا ما بانفسهم؛ خداوند هیچ قوم و ملتی را تغییر نمی دهد؛ مگر این که آنان خود را تغییر دهند.»
بسیاری از عادت هایمان را باید تغییر دهیم.
بسیاری از عادت هایمان را باید ایجاد کنیم.
بسیاری از عادت هایمان را باید تعدیل کنیم.
آدمی همواره در حرکت است؛ حتی اگر ساکن باشد که سکون انسان مرگ اوست.
انسان بدون آینده، غیر پاینده است و بالنده نخواهد شد.

پی نوشت ها :

1-تریسی، برایان(1381)مدیریت زمان، ترجمه اشرف رحمانی، کورش طارمی، تهران: راشین، ص34.
2- (Russ Ackoff(1981
3- Ackof, Russ (1981) Creating the Corporate Future, Newyork
4- Reactive
5- Inactive
6- Preactive
7- Proactiove
8- Disicio taking & Disicio -making
9- تسه، تائوته چنیگ(1379)، یادداشت ها، ترجمه امیرحسین قائمی وایوب کوشا.
10- Long Life Learning
11- gohin Naisbitt
12-کریمی، عبدالعظیم (1381)یادداشت های ممنوعه، برداشت های وارونه، تهران: جامعه نو.
13- Bare Giles & Coleman, ron (2003) Way To be a better vsa. warner book
14- vision
15- کریمی، عبدالعظیم، همان ص116.
16- Risk
17-گیدنز، آنتونی(1380)تجدد و تشخص، ترجمه ناصر وموفقیان، ص 116.
18- Re Forne
19- Change

منبع: حسین، خنیفر، (1348)، جوان در آینه جهان( مهارت های مدیریت بر خویشتن در عصر تغییر)،‌ تهران: موسسه نشر شهر، چاپ اول 1389.
پنج شنبه 31/5/1392 - 22:41
آموزش و تحقيقات
سارقان زمان

نویسنده: حسین خنیفر




 
در نگاه روان شناسان، افراد سرحال و شادمان که احساسی خوب درباره خویش دارند، از سه ویژگی مهم بهره می برند:
1. نظم و دقت در زندگی
2. تجربه موفقیت و شکست و جزئی از زندگی شمردن آن
3. داشتن برنامه، ایده و روش(1)
این افراد مشتاق بخشش و کارهای عام المنفعه و نوع دوستی اند؛ ولی بخشیدن وقت خویش را روا نمی دانند؛ چون زمان تنها سرمایه جبران ناپذیر است و باید با برنامه ریزی تعریف شود. بی برنامه بودن و عدم پاسداری از وقت به معنای تخریب فرصت ها است و آدمی را در دام سارقان زمان گرفتار می سازد. در باور روان شناسان، انسان محصول دو چیز است: فرصت ها و تهدیدها.

فرصت ها چگونه تعریف می شوند؟

فرصت ها در قالب برنامه، طرح، ایده، محافظت از وقت، تقسیم لحظات زندگی، مشاهده فراگیر وضعیت کنونی، آینده نگری و فراسونگری تعریف می شوند؛ به عبارت صحیح تر و خلاصه تر، فرصت همان «برنامه ریزی» است؛ زیرا انسان بی برنامه و بی هدف، فرصتی را تعریف نمی کند و کسی که فرصت ها را نمی شناسد برنامه ای برای خود طراحی نمی کند. به گفته میگر، او در حقیقت برمدار خطر متوقف است.(2) چون دچار استهلاک درجا می شود و می خواهد حرکت کند.(3)

سه نکته اساسی

عوامل خورنده زمان و فرصت ها که دراین نوشتار«سارقان زمان» خوانده می شوند، در شمار تهدیدها جای دارند و باید در جهت شناسایی، تعریف، تحدید و کنترل شان گام برداشت.
1. احیای فرصت نوعی دگرگونی مثبت است، و همه انسان ها برای زندگی بهتر به دگرگونی مثبت نیازمندند.
2. وقت عنصر مهم و مشترک زندگی انسان ها است و در پرتو بهره گیری بهینه از آن می توان به اهداف دست یافت.
3. اگر روزانه تنها ده دقیقه از وقت را برای بازیافت وسایل گمشده و آشفته تلف کنیم، در سال حدود 60 ساعت وقت از دست می دهیم. برای پیشگیری از این زیان باید با برنامه ریزی درست از آشفتگی، بی نظمی و هرچه به هزینه کردن زمان می انجامد، پرهیز کرد.

سارقان زمان

1.تعارفات

تعارف های بیش از حد و «فقدان شهامت نه گفتن» نابودگر فرصت ها به شمار می آید. بیش تر افراد شکست خورده در برنامه ها که با انبوهی از کارهای نیمه تمام و فعالیت های زخمی روبه رویند، تنها بدان سبب که نمی توانند پاسخ منفی دهند، در دام این سارق احساسی اسیرند.

2. تلفن

تلفن از ابزارهای ضروری زندگی امروز به شمار می آید؛ اما با همه سودمندی اش می تواند سارق زمان باشد. گفت وگوهای طولانی، حاشیه روی های بی مورد وحتی استفاده مکرر از آن به خستگی روانی، انقطاع کار، عصبانیت، ابهام و وتحلیل رفتن قوای جسمانی می انجامد. وقفه هایی که تلفن های غیرضروری در کار پدید می آورند، موجب هدررفتن وقت می گردد.

3. ملاقات کنندگان

در خانه، محل کار، خیابان و محیطهای دیگر اجتماعی با افراد گوناگون ارتباط داریم، ولی باید توجه داشته باشیم که بسیاری از این دیدارها و ارتباطها از سود مادی و معنوی تهی است.
این دیدارها وقت را نابود می سازد و انسان را از پرداختن به امور مهم تر باز می دارد.

4. اطلاعات اضافی

بیش تر انسان ها با اطلاعات، یادداشت ها، و مطلب اضافی روبه رویند. این اطلاعات که ذهن یا میز و محل زندگی مان را اِشغال کرده است، معمولا به نابودی وقت می انجامد. بررسی، مراجعات مکرر وبیهوده و بازبینی خاطرات نهفته در لابه لای آن ها، جز اتلاف وقت معنایی ندارد. برای پیشگیری از این هزینه جبران ناپذیر، باید اطلاعات کیفی موجود، پس از دسته بندی و نه بسته بندی، در جای مناسب قرار گیرند. و اطلاعات کمی به شکل فهرست، نمودار، جدول و غیره خلاصه شوند تا هنگام نیاز به بخشی از آن ها به بازبینی کل ناگزیر نگردیم و وقت بسیار هزینه نکنیم.

5. خود محوری

خود محوری و خویش را قطب، ناظر و فاعل همه کارها دانستن نیز به اتلاف وقت می انجامد. باید در انجام کارها از «تفویض اختیار» و یاری همکاران و دوستان بهره برد و از هزینه کردن وقت در امور کم اهمیت پرهیز کرد. افزون بر این، خود محوری سبب فشار عصبی و تنش های روانی شدید می گردد. انسان های خود محور در انبوهی از اطلاعات دست و پا می زنند و همواره از کمبود وقت شکوه می کنند.

6. عدم تقسیم انرژی

انسان از ظرفیت و انرژی محدود برخوردار است. استفاده مؤثر از وقت، به تقسیم درست انرژی بستگی دارد. بسیاری از افراد در ساعات آغازین صبح، برای مثال از ساعت 8تا12 چنان انرژی مصرف می کنند که انرژی جایگزین نیز نمی تواند آن ها را برای فعالیت های بعدی آماده سازد. بنابراین، ساعات باقی مانده شبانه روزشان تحت تأثیر این خستگی مفرط و طاقت فرسا تلف می شود.

7. عدم اولویت گذاری

نداشتن فهرستی از کارها و مشخص نبودن اولویت ها، عامل دیگر نابود ساختن فرصت ها است. کارهای روزانه ما سه حالت دارند:
1. امور فردی
2. کارهای متوسط
3. امور عادی و معمولی
اگر کارها درست اولویت بندی نشود، در موضوعات جزئی و بی اهمیت وقت بسیار هزینه می کنیم و در نتیجه نمی توانیم به قدر کافی روی وظایف عمده و حساس متمرکز شویم.
داشتن یک دفترچه کوچک جهت فهرست کردن کارها براساس اهمیت شان بسیار سومند است. گروهی از مردم، برای صرفه جویی بیش تر در وقت، فهرست کارها را به صورت نشانه های نمادین کنار روز یا ساعت مشخص می کنند. برای مثال در برابر ساعت 8 صبح، جهت پرداخت قبض برق، تصویر لامپ می کشند و برای خرید لوازم التحریر 4 بعد از ظهر از شکل ساده مداد یا کتاب استفاده می کنند.

8. نوع نگرش به زمان

نوع نگرش به زمان گویای روش استفاده از آن است. روز، هفته و ماه دیدن زمان، به «سرقت پنهان» آن می انجامد. برای جلوگیری از این سرقت، باید زمان را دقیقه، لحظه و ثانیه ببینیم. برنامه ریزی دقیق و زمان بندی شده یعنی نجات دادن و ذخیره ساختن وقت. در پرتو این امر:
1. اهداف حرفه ای و شخصی سریع تر و مطمئن تر حاصل می گردند.
2. وقت ذخیره می شود.
3. وقت کافی برای رسیدن به کارها، وظایف و فعالیت ها باقی می ماند.
4. فشارهای روزمره زندگی کاستی می پذیرد و انسان از عادت ها و روش های بهتر و مطمئن تر برخوردار می شود.
راز موفقیت بسیاری از افراد موفق، استفاده بهینه و کارآمد از لحظات و فرصت های بسیار محدود زندگی است. این نوع بهره گیری اززمان، به آن ها اجازه می دهد:
1. نگرشی جامع و فراگیر داشته باشد.
2. روشمند برنامه ریزی کنند.
3. به پیشرفت حرفه ای و شخصی خویش پردازند.
4. هماهنگ عمل کنند.
5. آمادگی شان برای انجام کارها روز به روز بهتر شود.
6. در رویارویی با بحران ها و حوادث نامنتظره، خرسندی و تسلط داشته باشند.
7. در پایان روز از احساس مثبت بودن سرشار گردند.
8. زمان را ذخیره سازند.

9. ابهام در اهداف و مقاصد

مارک تواین می نویسد: «اگر اهداف روشن نباشد، باید دو چندان زمان صرف نمود و دو چندان تلاش کرد.» (4)
مدیریت زمان در بستر اهداف روشن و فعالیت های تعریف شده معنا می یابد؛ چون اهداف محرک و مشوق فعالیت هایند. برنامه ریزی مبتنی بر هدف، روشی بهینه و پاسخ گو است.
آن که در برنامه هایش اهدافی آگاهانه و هوشمندانه پی می گیرد، با استفاده از انضباط و انگیزش شخصی، بُعدی جدید در خویش پدید می آورد که اصطلاحا نیروهای ناخودآگاه خوانده می شود. روشن بودن اهداف و تعیین اولویت ها ارتباط تنگاتنگ دارند. تعیین اولویت و اهداف روشن، بسیار و آسان است و حتی می توان گفت، وقتی اهداف ابهام ندارد، میزان اهیمت و اولویت آن ها احساس می شود. ابهام در اهداف به عدم تعیین اولویت و در نتیجه از دست دادن فرصت در کارهای کم اهمیت می انجامد.
در پایان باید یادآور شد که به سازی و کیفی کردن برنامه ها به فراموش نکردن این شعار مشروط است: برنامه باید نوشته شود.
برنامه، بذر فرصت ها است، و زمان، فصل بهار. هر که در بهار بذر نیفشاند، درو را تجربه نخواهد کرد. باز تأکید می کنیم:«برنامه ریزی یعنی نجات دادن و ذخیره سازی وقت.»

پی نوشت ها :

1. قورچیان، نادرقلی(1379)، برنامه ریزی ملی وبین المللی، تهران: واحد علوم و تحقیقات.
2. اچسون، کیت، گال، دامین(1372)، نظارت و راهنمایی کلینیکی، ترجمه محمد رضا بهرنگی، تهران: تابان.
3.برچ، جان، نیتزکی، گری گراد(1372)، مدیریت سیستمهای اطلاعاتی، ترجمه منوچهر غیبی، تهران: مرکز آموزشی مدیریت دولتی.
4. سی ورت، لوتار(1378)مدیریت زمان، ترجمه توکلی نیا، قم: عصر ظهور.

منبع: حسین، خنیفر، (1348)، جوان در آینه جهان( مهارت های مدیریت بر خویشتن در عصر تغییر)،‌ تهران: موسسه نشر شهر، چاپ اول 1389.
پنج شنبه 31/5/1392 - 22:41
تاریخ

دفع تجاوز (1)
دفع تجاوز (1)

نویسنده: دكتر اسماعیل منصوری لاریجانی


هجوم سراسری ارتش رژیم عراق به خاك جمهوری اسلامی ایران و اشغال مناطق مرزی و تثبیت مواضع و تغییر ساختارهای شهری، این باور را در اذهان جهانی پرورش داد كه خروج عراق جز با تصمیم جدی مجامع بین‌المللی و امتیازگیری سنگین رژیم عراق از جمهوی اسلامی ایران ممكن نخواهد بود. از آن طرف در ایران بویژه در اندیشه امام راحل امید بستن به دیگران امری بیهوده به حساب می‌آمد و نیز تكیه بر مؤلفه‌های خودی در خروج دشمن و تنبیه متجاوز تصمیم قطعی امام خمینی( رحمت الله علیه ) شده بود و در این جهت تقویت توان دفاعی كشور و ایجاد عوامل آن قبل از هر چیز مورد توجه قرار گرفته است.

افزایش توان دفاعی

مهمترین عوامل افزایش توان دفاعی نیروهای مسلح و آحاد ملت برای مقابله با دشمن متجاوز عبارتند از:

1 ـ فرماندهی امام راحل( رحمت الله علیه ) با حذف بنی صدر

ابوالحسن بنی‌صدر رئیس جمهور وقت ایران كه مسئولین فرماندهی كل قوا را نیز از طرف امام راحل( رحمت الله علیه ) به عهده داشت، در دوران اشغال اراضی ایران نه‌تنها اعتقادی به سازماندهی نظامی برای مقابله با تجاوز نداشت، بلكه بیشتر به حركتهای دیپلماسی در حل مناقشه روی آورد، و همانطور كه گفته شد بنی‌صدر از این غائله مرزی در جهت مقابله با نیروها و جناح‌های رقیب داخلی برآمد، تا اینكه مجلس شورای اسلامی در جلسه مورخ 31/3/60 رأی به عدم كفایت سیاسی بنی‌صدر داد و جناب حجت‌الاسلام و المسلمین هاشمی رفسنجانی رئیس مجلس وقت طی نامه‌ای مراتب را به استحضار امام راحل( رحمت الله علیه ) رساند.
امام در پاسخ فرمودند:
پس از رأی اكثریت قاطع نمایندگان محترم مجلس شورای اسلامی مبنی بر اینكه آقای ابوالحسن بنی‌صدر برای ریاست جمهوری اسلامی ایران كفایت سیاسی ندارد، ایشان را از ریاست جمهوری اسلامی ایران عزل نمودم.
همچنین امام راحل( رحمت الله علیه ) طی نامه‌ای به ستاد مشترك نیروهای مسلح جمهوری اسلامی ایران بنی‌صدر را از فرماندهی كل نیروهای مسلح بركنار نمودند.
امام راحل( رحمت الله علیه ) در آن شرایط حساس به خوبی دریافت كه شخصاً باید جنگ را فرماندهی كند و این كار آثار و بركات فراوانی داشت كه مهمترین آنها عبارتند از:
الف ـ تأثیرپذیری مردم ایران بویژه جوانان از فرامین امام راحل( رحمت الله علیه ) به عنوان تكلیف شرعی و الهی.
ب ـ ایجاد سرور و شادمانی در رزمندگان جبهه‌های نبرد بویژه فرماندهان كه امید و انگیزه آنها را برای دفع تجاوز در حدی غیر قابل تصور بالا برد.
ج ـ ایجاد خودباوری و فضای معنوی در كشور و تقویت انگیزه جهاد و روحیه شهادت‌طلبی در همه آحاد ملت.
د ـ جدی تلقی شدن جنگ به عنوان مسئله اوّلكشور از سوی مردم ومسئولین نظام بویژه نیروهای مسلح.

2 ـ حذف تفكر لیبرال‌ها در تصمیم‌گیری و رویكردی كلاسیك به جنگ

لیبرال‌ها كه در روزهای آغازین تجاوز، قافیه نبرد را به صدام باختند، نه‌تنها از شیوه‌های كلاسیك نظامی حمایت نمی‌كردند، بلكه اعتقادی به صرف هزینه مالی و نیروی انسانی یا تجهیز سازمانهای رزمی به هیچ وجه نداشتند. نهضت آزادی ایران به عنوان نماد تفكر لیبرالی در بیانیه‌های خود با طرح مشكلات اقتصادی و ضعف بنیه‌های نظامی كشور ورد به نبردی كاملاً كلاسیك نظامی را غیرممكن می‌دانست، و گرفتن زمان از دشمن در مقابل زمین را بر هر كاری ترجیح می‌دد. بنی‌صدر كه تحت تأثیر این تفكر قرار داشت، در سخنرانی و سالگرد انقلاب اسلامی خاطرنشان كرد:
بیكاری نسبت به سال گذشته افزایش یافته، تورم 35% بوده و منابع ارزی ما تا حدود چهار میلیارد دلار برای دو ماه آینده كاهش خواهد داشت. وضعیت مالی بسیار نگران‌كننده است.
بنی‌صدر با بزرگ‌نمایی مشكلات اقتصادی در این صدد بود كه به مردم بفهماند مسئله اول ما جنگ نیست و یا با این معضلات اقتصادی عملاً سرمایه‌گذاری در زمینه جنگ ناممكن است. ناگفته نماند كه همه نیروها و احزاب مخالف خط امام راحل( رحمت الله علیه ) از این تفكر مأیوس‌كننده حمایت می‌كردند و بنی‌صدر با این پشتوانه دقیقاً در مقابل اصرار فرماندهان جنگ مبنی بر سازماندهی نظامی نیروها و حتی توسعه سازمان سپاه پاسداران انقلاب اسلامی مقاومت می‌كرد.
امام راحل( رحمت الله علیه ) با حذف بنی‌صدر و طرد تفكر لیبرال در تصمیم‌گیری، حركت مؤثری را در جهت افزایش توان دفاعی نیروها رقم زد، بویژه این مؤلفه در شكل‌گیری توسعه رزمی سپاه پاسداران و استقلال فرماندهان آن در تصمیم‌گیری نقش بسزایی داشته است و این واقعیت حتی از دید كارشناسان خارجی پنهان نماند.
با رفتن بنی‌صدر پاسداران انقلاب، ابتكار عمل در جبهه‌ها را در دست گرفته و ضعف‌های خود را با احساسات جوشان خود پوشاندند.
البته احساسات جوشان از دید كارشناسان خارجی، همان عنصر ایمان و عشق به شهادت و فداكاری در راه خدای محبوب است كه به حقیقت می‌توان آن را جوهر مقاومت در طول هشت سال دفاع مقدس نامید.

3 ـ تجهیز گروههای مردمی (بسیج)

طنین استمداد امام راحل( رحمت الله علیه ) در دفاع از اسلام و نظام جمهوری اسلامی، آهنگ جاودانه‌ای در جان ملت ایران بویژه جوانان غیرتمند این مرز و بوم به وجود آورد؛ به گونه‌ای كه در پی فرمان مقتدای خود سراسیمه به سوی جبهه‌های نبرد شتافتند و فراگیری آموزش نظامی و حضور در صحنه‌های پیكار دغدغه هر جوان مسلمان ایرانی بود. سپاه پاسداران انقلاب اسلامی كه خود مولود بسیج مردمی است، مأموریت آموزش و سازماندهی نیروها را عهده‌دار شد، و در فاصله زمانی بسیار كوتاه توانست با برنامه‌ریزی دقیق، حضور كلاسیك این نیروها را در جبهه‌های نبرد نشان دهد. به طوری كه تركیب اصلی نیروهای عمل‌كننده در دفاع شامل:
ـ ارتش جمهوری اسلامی ایران
ـ سپاه پاسداران انقلاب اسلامی
ـ نیروهای داوطلب بسیج
ـ نیروهای جنگ‌های نامنظم كه از آرزوهای آغازین تجاوز ارتش عراق به همت و هدایت شهید عزیز دكتر چمران شكل گرفت و آزادی سوسنگرد با نام این شهید عزیز عجین شده است.
البته این غیر از مراكز و یگانهای پشتیبانی‌كننده هستند كه در پشت جبهه و به طور كلی در همه شهرهای ایران سازماندهی شدند.
بهره‌مندی از این نیروها در مقابله با تجاوز آثار محسوس خود را نشان داد و حتی محافل خارجی به قدرت تجهیز ایران اعتراف كردند كه نمونه‌ای از آن را در اینجا می‌آوریم:
بنا به دلایلی عراق در آغاز جنگ پیشرفت خوبی كرد، اما هنگامی كه ایران تجهیز شد، پیشروی آن متوقف گردیده برای انجام یك حمله علیه مواضع مستحكم و ثابت برتری لااقل سه به یك لازم است و حتی برتری پنج به یك توصیه می‌شود و ایران سرگرم تغییر موازنه برای ایجاد یك حالت یك به یك در جبهه است.
امام راحل( رحمت الله علیه ) كه بعد از اتكال به خداوند متعال، تكیه بر ایمان مردم را در پیروزی انقلاب اسلامی تجربه كرده بود، این بار با همان انگیزه مردم را به صحنه دفاع مقدس فرا خواند و این فراخوانی و حضور مردم به قدری باشكوه بود كه علاوه بر دوستان اعجاب افكار جهان را برانگیخت، به گونه‌ای كه همه ناكامی رژیم عراق را در فرماندهی امام راحل( رحمت الله علیه ) و حضور یكپارچه مردم ایران در اطاعت از فرامین معظم‌له دانستند:
آنچه را كه رهبران عراق از نظر دور داشتند، ظرفیت و آمادگی مردم ایران و جمع‌آمدنشان به دور مظاهر انقلابشان، امام بود كه هنوز در شور و هیجان یك رستاخیز مذهبی و سیاسی هستند.
همچنین تدبیر امام خمینی( رحمت الله علیه ) محاسبه كارشناسان سیاسی و نظامی را كه سقوط زودهنگام جمهوری اسلامی ایران را نوید می‌دادند، نقش بر آب كرد و صدام حسین هم با همین تحلیل‌های غلط آتش را برافروخت كه سرانجام دامنگیر او و حامیان منطقه‌ای و بین‌المللی او گردید. نشریه لس‌آنجلس تایمز در این باره می‌نویسد:
كارشناسان سال گذشته پیش‌بینی می‌كردند كه ایران بر اثر درگیری بین جناح‌های قدرت دچار بی‌ثباتی خواهد شد و تجاوز عراق به ایران نیز باعث سرعت بخشیدن به سقوط رژیم امام خمینی می‌گردد، امّا این جنگ برخلاف پیش‌بینی ما منجر به اتحاد و تقویت ملت ایران شد.

4 ـ وحدت بین ارتش و سپاه

ارتش جمهوری اسلامی ایران كه به لحاظ نظامی دارای ساختاری تعریف شده بود، لزوماً برای همكاری با سپاه و نیروهای مردمی در جبهه‌ها نیاز به راههای روشنی داشت كه در حوزه استراتژیك و تاكتیك بتواند وحدت رویه ایجاد كند كه این كار مهم با سرپنجه تدبیر امام خمینی( رحمت الله علیه ) و همكاری صمیمانه فرماندهان ارتش و سپاه تحقق یافت. به گونه‌ای كه ناظران و كارشناسان به این واقعیت اذعان نمودند:
ارتش ایران نه‌تنها خود را منظم و قانونی جلوه‌گر ساخته است، بلكه خیلی جنگجو و مبارز نیز می‌باشد، همكاری پاسداران با ارتش موجب پدیدار شدن پیروزیها شده است.
امام راحل( رحمت الله علیه ) به عنوان فرمانده كل قوا به وحدت همه‌جانبه بین ارتش و سپاه اهتمام خاصی داشت و بدون تردید یكی از عوامل مهم افزایش توان دفاعی را در سایه وحدت ارتش و سپاه جستجو می‌كرد، تا آنجا كه اختلاف ارتش و سپاه را از اهداف امریكا می‌دانست:
اگر روزی میان ارتش و سپاه پاسداران انقلاب اختلاف ظاهر شود، در آن روز امریكا به اهداف خود نزدیك خواهد شد.
در بخش تغییر فرایند دفاعی خواهیم دید كه ارتش و سپاه چگونه در یك تعاملی صادقانه مهارت و دانش نظامی و استعداد سرشار و خلاق نیروی انسانی را در خدمت دفاع مقدس قرار دادند و این از آثار و بركات این وحدت و همدلی است؟

5 ـ خودباری و اراده ملی

یكی از مؤلفه‌های مهمی كه امام راحل( رحمت الله علیه ) به عوامل افزایش توان دفاعی ضمیمه كردند، تقویت خودباوری دینی در آحاد ملت بود كه در ایمان به خدا و عشق به شهادت تجلی كرد، و همچنین با استفاده از انگیزه‌[ای ملی و میهنی، اراده عمومی ملت را پشت سر رزمندگان بسیج كرد. به طوری كه همه اقشار ملت از كوچك و بزرگ و پیر و جوان حضوری غیرتمندان در همه صحنه‌های دفاع یافتند. نیویورك تایمز طی مقاله‌ای حیرت خود را در این‌ باره این چنین اظهار می‌دارد:
یك نیروی عجیب و غریب نظامی از سربازان حرفه‌ای، روحانیون، شبه‌نظامیان محلی، و بچه‌های مدرسه‌ای نوجوان سیزده ساله، كه همگی با یك التهاب اسلامی شدید به یكدیگر متصل می‌شوند، بن‌بست طولانی جنگ خلیج فارس را با تار و مار كردن نیروهای سنگرگرفته عراقی شكستند.
نقش ایمان و توكل به خدا رزمندگان ما را به حقیقت این آیه رهنمون گشت كه فرمود:
إِن یَنصُرْكُمُ اللَّهُ فَلاَ غَالِبَ لَكُمْ وَإِن یَخْذُلْكُمْ فَمَن ذَا الَّذِی یَنصُرُكُم مِن بَعْدِهِ.
اگر خدا شما را یاری كند، كیست كه بر شما غالب آید و اگر خدا شما را ذلیل كند، كیست شما را یاری كند؟
با علم به این آیه شریف رزمندگان دریافت كه عزّت و ذلّت هركس به دست خدا است، از این رو ایمان خالصانه به او را جوهر مبارزه و جهاد مردانه خود علیه دشمن قرار دادند و بر اساس همین باور و اعتماد توانستند پیروزیهای بزرگی را رقم بزنند و برتری ایمان بر جنگ‌افزاری مدرن را به اثبات برسانند تا آنجا كه خبرنگاران جهانی در عظمت این حمایه نوشتند:
می‌دانیم كه ایمان كوهها را جابجا می‌كند. نوجوانان متعصب اخیراً نشان داده‌اند كه می‌توانند لشكرهای زرهی را به عقب برانند و یك ارتش مدرن متشكل از 250 هزار سرباز را با شكست مواجه سازند.
خودباوری بزرگترین سرمایه‌ای بود كه در دفاع هشت ساله رزمندگان ما به عنوان دستاوردی مهم نصب ملت ایران گردید، و رمز این خودباوری در عنصر ایمان نهفته بود كه كارآمدی خود را در چشم‌انداز افكار جهانیان به نمایش درآورد.
نتیجه اینكه از مجموعه عوامل یادشده توان دفاعی كشور در شرایطی مطلوب قرار گرفت تا دشمن متجاوز را به سزای اعمال خود برساند، اینك تأثیر این عوامل را در تغییر موازنه قوا و تقویت فرایند دفاعی رزمندگان اسلام پی می‌گیریم.

تغییر فرایند دفاعی با مهمترین عملیات ایران برای بیرون راندن دشمن از خاك ایران

اگرچه در مدت اشغال سرزمین‌ها و شهرهای مرزی ایران، رزمندگان اسلام اعم از ارتش و سپاه و بویژه ستاد جنگ‌های نامنظم در قالب چندین عملیات چریكی مانع پیشروی دشمن شده‌اند و حتی بخشی از اراضی را از اشغال ارتش عراق آزاد نمودند، كه از آن جمله آزادسازی شهر سوسنگرد پس از محاصره دوم به فرماندهی سردار پرافتخار اسلام شهید دكتر چمران نمونه‌ای از آن است، امّا با تكمیل و تأمین عوامل افزایش توان دفاعی، فرایند دفاع تغییر یافت. به طوری كه رزمندگان ما از پوسته دفاعی به در آمده و مشی تهاجمی را در پیش گرفتند، و هدف اوّل مشی تهاجمی آزادسازی مناطق و شهرهای اشغالی از چنگال دشمن بود.
1 ـ آزادسازی مناطق اشغال‌شده
آزادسازی مناطق اشغالی توسط نیروهای خودی طی چندین عملیات صورت گرفت كه مهمترین آنها عبارتند از:
الف) عملیات فرمانده كل قوا خمینی روح خد
این عملیات پس از عزل بنی‌صدر اولین عملیات پیروزمندانه رزمندگان اسلام است كه در شرق كارون (جنوب دار خوئین) انجام شد، در این عملیات ضمن وارد آمدن خسارت سنگین به دشمن، به میزان 3 كیلومتر از مواقع دشمن در منطقه به تصرف رزمندگان اسلام درآمد.
اهمیت این عملیات از آن جهت است كه جنگ در مدت فرماندهی بنی‌صدر به حالت ركود و سردی گرائیده بود و در جبهه‌ها تحرك جدی به غیر از حركات مقطعی رزمندگان به چشم نمی‌خورد. و حتی سنگ‌اندازیهای بنی‌صدر و متحدان ضد انقلابی او زحمت‌های جدی و فراوانی را برای رزمندگان فراهم كرده بود. امّا عملیات موفق دارخوئین ثابت كرد كه عزل بنی‌صدر نه‌تنها تزلزل در اراده ملت غیور ایران ایجاد نكرد، بلكه باعث تقویت روحیه رزمندگان در جبهه‌ها گردید.
ب) عملیات ثامن‌الائمه
این عملیات در شمال آبادان به منظور تصرف پل‌های دشمن بر روی رودخانه كارون و تصرف و تأمین جاده‌های آبادان ـ ماهشهر و آبادان اهواز و نیز شكست حصر آبادان و انهدام نیروهای دشمن صورت گرفت.
جوهره اصلی این عملیات فرمان امام راحل( رحمت الله علیه ) بود كه فرمودند: «حصر آبادان باید شكسته شود.» سرانجام رزمندگان اسلام با شكستن حصر آبادان دشمن را در شرق رودخانه كارون به عقب راندند و به همه اهداف از پیش تعیین‌شده‌ خود دست یافتند. خبر این پیروزی و عقب‌نشینی دشمن به سرعت در رسانه‌های خبری جهان درج شد، به طوری كه تایمز مالی اظهار داشت:
عراق دیروز اعلام كرد نیروهای مهاجمش از شرق به غرب ساحل رود كارون ایران عقب‌نشینی كرده‌اند، لیكن اعلام كرد كه در صورت لزوم می‌توانند باز گردند.
به طور كلی عملیات ثامن‌الائمه(ع) نتایج زیر را در بر داشته است:
1 ـ رژیم عراق همواره از حصر آبادان به عنوان كی امتیاز سیاسی برای تحمیل كردن مقاصد خود به ایران یاد می‌كرد كه با این شكست، این امتیاز مهم را از دست داد.
2 ـ زنگ خطر را برای امنیت دشمن و حامیانش به صدا درآورد و توان بالقوه رزمندگان اسلام به عنوان دغدغه‌ای جدی برای دشمن مطرح گردید.
3 ـ اعتماد فرماندهان را در اتخاذ تاكتیك‌های ابتكاری در جنگ افزایش داد.
4 ـ آسیب‌پذیری دشمن را به خوبی نمایان كرد و كابوس شكست‌ناپذیری دشمن را از اذهان رزمندگان بیرون كرد.
5 ـ استراتژی بهره‌مندی از نیروهای مردمی در طرح‌ریزی عملیات مورد توجه جدی مسئولین جنگ قرار گرفت.
ج) عملیات طریق‌القدس
این عملیات كه به منظور آزادسازی شهر بستان و تأمین مرز و دسترسی به هورالهویزه طراحی شده بود، دو ماه بعد از عملیات ثامن‌الائمه در تاریخ 8/9/1360 به اجرا درآمده كه سرانجام منجر به آزادسازی بستان و روستاهای اطراف آن به وسعت 800 كیلومتر مربع گردید.
خبرگزاری‌های خارجی با این عنوان كه ایرانیها شكست پی در پی را تحمل می‌كنند، گزارش دادند:
طبق اظهار دیپلماتهای غربی، ایران شكستی را به نیروهای عراقی در استان نفتی خوزستان واقع در جنوب ایران تحمیل كرده است و موفق به گرفتن شهر بستان در نزدیكی مرز عراق گردیده است.
مهمترین نتایج عملیات طریق‌القدس عبارتند از:
1 ـ شناخت نقاط ضعف و ناتوانی دشمن به همراه اعتماد به نفس رزمندگان اسلام در اجرای طرح‌های ابتكاری و به‌كارگیری بهینه از امكانات.
2 ـ رسیدن به مرزهای شناخته‌شده بین‌المللی و قطع ارتباط جبهه شمالی دشمن با جبهه جنوبی.
3 ـ كارآمدی نیروهای مردمی و بسیج و ایجاد انگیزه در توسعه سازمان رزمی به منظور جذب و هدای آنان به سوی جبهه‌ها.
4 ـ ایجاد تردید و تزلزل در تصمیم‌ دشمن مبنی بر ارائه حضور در مناطق اشغالی.
5 ـ به دست گیری ابتكار عمل در جبهه‌ها و سلب فرصت از دشمن در تصمیم‌گیری‌ها.
6 ـ ایجاد شرایط جدید در صحنه بین‌المللی و فعال شدن هیأتهای صلح با اصرار و ابرام دشمن بعثی.
د) عملیات فتح‌المبین
با وجود چندین عملیات كوچك در غرب كشور كه عمدتاً سپاه پاسداران انقلاب اسلامی انجام داد، عملیات بزرگ فتح‌المبین در منطقه غربی رودخانه كرخه در تاریخ 1/1/61 آغاز گردید كه سرانجام به تصرف ارتفاعات منطقه و آزادسازی بخش وسیعی از جنوب غربی كشور اسلامی ایران منجر گردید.
جمهوری اسلامی ایران پس از پیروزی غرورآفرین در عملیات فتح‌المبین از كلیه خبرنگاران داخلی و خارجی جهت مشاهده پیروزی رزمندگان اسلام دعوت به عمل آورد كه غالباً مشاهدات خود را به منابع خبری منعكس نمودند. یكی از نشریات فرانسه در این باره می‌نویسد:
موفقیت ایران در این حمله كه فتح نام دارد، توسط خبرنگاران غربی كه توانستند به جبهه بروند، تأیید شده است. روزنامه‌نگاران دعوت شده از سوی تهران مشاهده كردند كه نیروهای ایرانی، ارتش عراق را دهها كیلومتر عقب رانده‌اند.
همچنین نیویورك تایمز نشریه امریكایی خبر داد كه صدام حیسن طی پیامی از نیروهای سپاه چهارم عراق خواست:
از عقب‌نشینی خطوط دفاعی خود ناراحت نبوده و به وظیفه خود در نابودی قدرت جنگی دشمن عمل كنند.
بنابراین عملیات فتح‌المبین همانگونه كه از نامش پیداست، به قدری روشن و آشكار بود كه دشمن برای تقلیل فشار روحی نیروهایش ضمن اعتراب به شكست به دلجویی از آنان می‌پردازد.
نشریه ایران آزاد طی تحلیلی در این باره می‌گوید:
چشم‌انداز پیروزی نهایی ایران و سرانجام سقوط رژیم صدام حسین را باید زنگ خطری برای بسیاری از كشورهای منطقه تلقی كرد. چنین شكستی برای صدام حسین می‌تواند ملاحظات صرفاً نظامی را بر تمامی منطقه‌ای حاكم كند كه اهمیّت سیاسی و استراتژیك آن، بسیار قابل توجه است.
مهمترین دستاورد عملیات فتح‌المبین عبارتند از:
1 ـ متخصصان نظامی و سیاسی در غرب، این عملیات را پیروزی بزرگ ایران نامیدند و اعتراف كردند كه ابتكار عمل در جبهه‌ها در دست ایرانی‌هاست.
2 ـ تزلزل روحی و درماندگی نیروهای دشمن در مواجهه با سپاهیان اسلامی، به طوری كه عموماً به فرار یا تسلیم مبادرت می‌نمودند.
3 ـ به هم ریختن كنترل فرماندهی ارتش عراق، به طوری كه با داشتن نیرو و تجهیزات و امكانات فراوان قادر به آرایش و سازماندهی نیروها نبودند.
4 ـ تقاضای برقراری صلح به منظور نجات رژیم بعث عراق مجدداً از سوی حامیان او و یا هیأتهای صلح مطرح گردید.
5 ـ نقض بی‌طرفی از سوی كشورهای حامی صدام كه با حمایت‌های سیاسی و تبلیغی و ارزی ماهیت پنهان خود را آشكار نمودند.
6 ـ تقویت قدرت مانور دیپلماسی ایران در منطقه و صحنه‌های بین‌المللی به منظور دادخواهی ملت مظلوم ایران و تنبیه متجاوز.
7 ـ نمود فزاینده همكاری ارتش و سپاه و پوشش نقاط ضعف در روابط متقابل و ایجاد تحرك و پشتیبانی و حمایت.
هـ) عملیات بیت‌المقدس
در سلسله عملیات بزرگ رزمندگان، عملیات بیت‌المقدس از جایگاه خاصی برخوردار است كه در منطقه‌ای به وسعت 6000 كیلومتر مربع در تاریخ 10/2/1361 آغاز گردید و طی 25 روز در سه مرحله، زمان آن به طول انجامید. و از نتایج ارزشمند آن آزادی شهر بندری خرمشهر، شهر هویزه و پادگان حمید و خارج شدن بخش وسیعی از خاك جنوب كشور اسلامی از تیررس آتش دشمن بود.
خبر آزادسازی خرمشهر نه‌تنها شادی و سرور را در میان اقشار مختلف میهن اسلامی برانگیخت، بلكه بازتاب خارجی آن حاكی از شگفتی و غیر قابل تصور بودن پیروزی بزرگ برای افكار جهانی بوده است؛ چنانكه نشریه اشتوتگار آلمانی در این باره می‌نویسد:
بازپس‌گیری شهر بندری خرمشهر توسط نیروهای انقلابی (امام) آیت الله خمینی، نتیجه جنگ را بعد از بیست ماه به نفع خود تغییر دادهد. نتیجه‌ای كه هیچ كس تصور آن را نمی‌كرد و می‌تواند دگرگونی‌های شگرفی را در جهان به وجود آورد.
اغلب تحلیل‌گران و كارشناسان علت اصلی پیروزی رزمندگان ایرانی را شور و انگیزه اسلامی و حسّ میهن‌خواهی دانستند. به عنوان نمونه، تایمز لندن در این باره گزارش داد:
در آغاز جنگ برای ارتش عراق تصرف خرمشهر پنج هفته به طول انجامید. در حالی كه اكنون برای ایران بازپس‌گیری آن كمتر از دو روز بوده است. شور و شوق اسلامی با ناسیونالیسم ایرانی موجب شدند كه تهاجم عراقیها دفع گردد.
رژیم عراق امروز رسماً تأیید نمود كه نیروهایش بندر ایرانی خرمشهر را كه ایران دیروز ادعا نمود بازپس گرفته، تخلیه نموده است. بغداد در توجیه عقب‌نشینی كه از سلسله‌عقب‌نشینی‌های او در ماههای اخیر می‌باشد، اظهار نمود، وظیفه اصلی عراق در جنگ بیست ماهه وارد آوردن شدیدترین تلفات ممكن بر ایرانیها بوده است كه این وظیفه حاصل گردیده است. در حالی كه صدام حسین وقتی معاهده 1975 را پاره نمود و سربازانش را به عمق استان نفتی خوزستان ایران فرستاد، گفت: هدف اصلی بازگرداندن حقوقش نامید.
البته شاهد تناقض‌گویی در هر عملیات از سوی دشمن بوده‌ایم، كه این حاكی از شتاب‌زدگی و سردرگمی دشمن پس از حملات غافلگیرانه رزمندگان شجاع اسلام بوده است.
مهمترین نتایج عملیات بیت‌المقدس عبارتند از:
1 ـ تغییر نگرش‌ها و باورهای جهانی نسبت به توانمندی رزمندگان اسلام و اثبات قابلیت‌های مبتنی بر خلاقیت‌ها و ابتكار نیروهای ایرانی.
2 ـ شگفتی و حیرت‌زدگی محافل و افكار جهانی از پتانسیل ایمان، اصل غافلگیری و سرعت عمل رزمندگان اسلام به عنوان رهیافت‌های جدید دفاعی.
3 ـ ایجاد نگرانی و وحشت در بین حامیان منطقه‌ای و بین‌المللی رژیم عراق كه با كمك‌های مالی و تسلیحاتی خود به پیروزی عراق امیدوار بودند.
4 ـ تغییر موازنه قدرت در جبهه‌های نبرد، به طوری كه ابتكار عمل آفندی در اختیار رزمندگان اسلام قرار گرفت.
5 ـ افزایش اقتدار سیاسی نظام در سطح بین‌المللی، به طوری كه مسئولین سیاست خارجی، سرفرازانه در محافل و مجامع بین‌المللی از حقوق ملت مظلوم ایران دفاع می‌كردند.
6 ـ واكنش كشورها به بهانه تهدید امنیت در خلیج فارس و اظهار نگرانی از گسترش انقلاب اسلامی در صورت تثبیت نظام جمهوری اسلمی.
7 ـ وادار كردن سازمانهای منطقه‌ای و بین‌المللی به موضعگیری بویژه شورای امنیت سازمان ملل كه سكوت خود را پس از چندین ماه از آغاز تجاوز شكست و اقدام به صدور قطعنامه نمود.
8 ـ شكست توان سیاسی و نظامی عراق و تردید حامیان او در توانایی نظامی ارتش عراق با وجود حمایت‌های مالی و سیاسی و نظامی گسترده.
9 ـ ایجاد سرور و شادمانی یكپارچه در ملت ایران و تقویت وحدت ملی و انگیزه دفاعی در همه آحاد ملت و مسئولین.
10 ـ محدود شدن فعالیت گروهكهای ضد انقلاب و ستون پنجم در داخل، و ناامید شدن از ادامه فعالیت‌ها و احساس ترس از خشم و غرور دینی و ملی مردم.
منبع: پژوهشگاه علوم و معارف دفاع مقدس


http://rasekhoon.net/article/show/135459/%D8%AF%D9%81%D8%B9-%D8%AA%D8%AC%D8%A7%D9%88%D8%B2-(1)/
پنج شنبه 31/5/1392 - 22:32
تاریخ
اولین خطبه نماز جمعه پس از پذیرش قطعنامه598

خبرگزاری فارس: چهار روز پس از پذیرش قطعنامه در 27 تیر ماه سال 1367، آیت الله خامنه ای اولین نماز جمعه پس از این حادثه را امامت فرمودند و در دومین خطبه این نماز جمعه تاریخی، تحلیل مشروح و مبسوطی از مسائل مربوط به قطغنامه 598 ارائه فرمودند.

خبرگزاری فارس: اولین خطبه نماز جمعه پس از پذیرش قطعنامه598

*هنگام پذیرش قطعنامه 598 مقام معظم رهبری علاوه بر مسئولیت ریاست جمهوری، امامت جمعه تهران را نیز بر عهده داشتند(كه هنوز هم ایشان به به طور رسمی امام جمعه دائم تهران می باشند) .چهار روز پس از پذیرش قطعنامه در 27 تیر ماه سال 1367، آیت الله خامنه ای اولین نماز جمعه پس از این حادثه را امامت فرمودند و در دومین خطبه این نماز جمعه تاریخی، تحلیل مشروح و مبسوطی از مسائل مربوط به قطغنامه 598 ارائه فرمودند كه پس از گذشت 20 سال از آن روزها بسیار خواندنی و مفید به فایده است. مسئله اصلی كه در این خطبه مطرح خواهیم كرد مسائل مربوط به پذیرش قطعنامه 598 شورای امنیت است؛ لاكن قبل از آن لازم می‌خواهم بیاد امام باقر‌العلوم(ع)‌ اسوه مقاومت و علم و عمل كه شهید امروز هست ادای احترام كنم و به شما برادران و خواهران عرض كنم كه زندگی امام باقر(ع) مثل همین زندگی ده سال شما سرتا پا جهاد و مبارزه و پیشرفت و موفقیت بود. آن روز مردم مجاهدتش را می‌دیدند و امروز ثمرات عظمیش را می‌بینیم كه در سراسر تاریخ اسلام این ثمرات گسترده و پراكنده است و ما امیدواریم شیعیان خوبی برای آن حضرت باشیم و آن راه را همچنان ادامه بدهیم. در مورد این قطعنامه مسائل متعدد و مهمی هست كه من بقدر كفاف وقت بصورت فشرده به اهم آنها اشاره خواهم كرد. اولا باید دانست كه این مسئله، مسئله قبول قطعنامه یكی از پدیده‌های بسیار مهم تاریخ انقلاب است چه قبول قطعنامه یكی از پدیده‌های بسیار مهم تاریخ انقلاب است چه قوبل قطعنامه به آتش بس و خاتمه جنگ منتهی بشود و چه با خباثت دشمن بهانه‌گری و جنگ افروزی او به اتمام جنگ منتهی نشود. بهر حال این حركت یكی از مهمترین حوادث و مهمترین حركات و مهمترین آزمایش‌ها در تاریخ انقلاب ما بود، خیلی چیزها را و خیلی حقایق زیبا را از انقلاب ما آشكار كرد. چیزهایی كه اگر این تجربه‌ها پیش نیابد به این روشنی دیده نخواهد شد. شجاعت رهبری كشور و انقلاب را، آن قدرت و صلابت معنوی و شجاعت روحی و اخلاقی كه در یك لحظه یك موضعی را بخاطر مصلحت و اسلام و مسلمین اتخاذ می‌كند و اعلام می كند كه دنیا در مقابل این موضعگیری ‌متحیر می‌ماند. این شجاعت از شجاعت در جنگ بالاتر است این شجاعت اخلاقی و روحی است كه كمتر كسی از بزرگان عالم این قدر توانسته است آن را در اعمال و رفتار خود نشان بدهد. دلبستگی رهبر و امت دنباله روی او به اسلام و مسلمین به مصالح اسلامی آن وقتی كه مصلحت اسلام ایجاب می كند ناگهان یك موضعی را در پیش می‌گیرد كه علی‌الظاهر با موضع گذشته او 180 درجه اختلاف جهت دارد چون اسلام این را می‌خواهد. چون مصلحت انقلاب و كشور و ملت این را ایجاد می‌كند یعنی فانی‌ شدن در مصالح اسلام و مسلمین. یكی از نكات زیبایی كه آشكار شد اتحاد و پیوند مستحكم بین مردم و امام بود به مجرد اینكه معلوم شد كه رضایت امام و تصمیم امام پای این قضیه است ناگهان همین ملتی كه مشت‌ها را گره كرده بودند و فریاد جنگ سر می‌دادند گفتند كه اماما «پیامت را شنیدیم و ما تسلیم پیام تو هستیم» این اطاعت و انقیاد است. آن هم امتی بیدار، ملتی كه بزرگ و كوچك آن سیاسی هستند و مردم ما مردم چشم و گوش بسته‌ای نیستند می‌باشند یك وقت ملتی اصلا نمی‌داند در دنیا چه می‌گذرد و در كشورشان چه می‌گذرد دولت یعنی چه جنگ یعنی چه صلح یعنی چه خوب یك چنین ملتی اشكالی ندارد كه به حركت بزرگترها و پیشوایان خودشان به هر طرف كه آنها رفتند حركت كنند ملت ما آنطور ملتی نیست، امروز من گمان نمی‌كنم در دنیا هیچ ملتی باشد كه شعور سیاسی و درك سیاسی و قدرت تحلیل سیاسی‌اش بقدر ملت ما باشد در شهرها، در روستاها، بزرگ و كوچك، زن و مرد، قشرهای مختلف همه نسبت به مسائل كشور، مسائل دولت، مسوولین كشور، مسائل جهانی، آمریكا، اسرائیل، شوروی، دشمنی‌ها،دوستی‌ها، جبهه‌بندی‌ها، سازمان ملل، شورای امنیت و نسبت به این مسائل سیاسی همه مردم ما امروز آشنا هستند. یك ملت آگاه، روشن، تصمیم‌گیرنده، اعتراض‌كننده، صاحب نظر، صاحب اراده كه خیلی جاها ممكن است نظر مسوولین را هم قبول نداشته باشند آن را هم اعلام بكند، یك چنین ملت بیدار، هوشیار، سیاسی، آگاه و با اراده را مشاهده می‌كنیم كه در مقابل رهبرشان آنچنان با اعتقاد با انقیاد و با قبول برخورد می‌كنند كه این نشان‌دهنده اتحاد كامل بین امام و امت است این یكی از آن زیبایی‌های عظیم این انقلاب ما است هیچ كسی اعتراضی نمی‌كند، چون رهبرشان را می‌شناسند، امام هم خودشان فرمودند من شماها را می‌شناسم و شما هم من را خوب می‌شناسید. در این چند سال امام عزیز یكایك این ملت را شناختند آن روح بزرگ، آن فدائی بودن در مقابل مصلاح اسلام آن بی رودربایستی بودن نسبت به حقایق و عدم اغماض از آنچه كه منطبق بر مصلحت اسلام و مسلمین است و آن آمادگی برای شهادت كه در شما هست. آن روح بلند و بزرگ و فكر حكیمانه و دور اندیش و مصلحت یاب و جهت یاب مردم اینها را در امام آزمایش كردند و تجربه كردند و امام هم ملت خودش را، ایمانشان را، اخلاصشان را، فداكاریشان را خوب شناخته است حقیقتا پیوند بین امام و امت هست و معرفت این دو نسبت به همدیگر یكی از آن نكات بسیار زیبا از آن زمان بود كه اینطور و به این وضوح آشكار شد. حتی از همه بالاتر نیروهای مسلح ما بودند سپاه با آن كشور و حماسه خودش و ارتش با آن اقامت طولانی خودش در میدان‌های نبرد كه نیروهای مسلح معمولا علاقمندند به اینكه جنگ را ادامه بدهند آنها مایلند كه عظمت و قدرت خودشان را به دشمن نشان بدهند و بینی دشمن را به خاك بمالند اما همین نیروهای مسلح ما در مقابل امام اظهار انقیاد كردند. چون فرمان امام است این چیز بسیار با عظمت و با شكوهی است فرمانده سپاه پاسداران انقلاب اسلامی و رئیس ستاد مشترك ارتش جمهوری اسلامی در پاسخ به امام نوشتند و پیام دادند كه اماما هرچه شما بگوئید ما قبول می‌كنیم در حالیكه ما می‌دانیم طبیعت نیروهای مسلح و روحیه نیروهای مسلح یك روحیه‌ای است كه میل به جنگ دارد. آن شور انقلابی آن روحیه نظامیگری می‌خواهد كه برود در میدان جنگ و خودش را نشان بدهد و دشمن را به خاك بنشاند و چون امام اراده كرد و چون امام این را مفید دانسته و طبق مصلحت تشخیص داده و نظر مسوولین كشور را تایید فرموده و به این كار اقدام كرده و تصمیم گرفته لذا آنها هم می‌گویند ما تسلیم هستیم كه این از آن نكات بسیار جالبی بود كه در این برهه از زمان نشان داده شد و آشكار شد. نكته دیگر این است كه این حادثه در دنیا تحلیل‌های زیادی را برانگیخت بعضی‌ها در دنیا تحلیل اقتصادی كردند گفتند كه ضرورت‌های اقتصادی ایران را به این موضع رساند بعضی‌ها تحلیل نظامی كردند، بعضی‌ها تحلیل سیاسی كردند و هر كسی یك حرفی زد. و حقیقت این است كه از اول انقلاب تا حالا دشمنان ما هرگز در هیچ حادثه‌ای از جمله در این حادثه نتوانسته‌اند یك تحلیل درست و واقع‌بینانه‌ای بدست بیاورند و ارائه بدهند بنده عرض می‌كنم تحلیل‌های دنیا نسبت به آنچه كه اتفاق افتاد تحلیل‌هائی ناقص یا سرتاپا غلط و دروغ است. تحلیل واقعی این نیست مسئله را در آن حد مجملی كه می‌شود گفت من در یك جمله عرض می‌كنم و آن جمله را برای شما تبیین می‌كنم آن جمله این است كه مسئولین نظام تشخیص دادند و امام بزرگوار بر این تشخیص صحه گذاشتند كه امروز قبول قطعنامه به صلاح اسلام و انقلاب و كشور است حالا چطور به صلاح است چه عواملی وجود دارد و چه حوادثی وجود دارد كه قبول قطعنامه امروز بنفع انقلاب است همه مردم مشتاق‌اند كه این عوامل و حوادثی كه امام در پیامشان اشاره كردند اینها را بدانند بنده این عوامل و حوادث را خوب می‌دانم و می‌توانم برای شما بیان كنم و هیچ جمله‌ای كه به مردم نشود گفت در این عوامل و حوادث نیست من این را قرص و محكم عرض می‌كنم ما اگر این عوامل و حوادثی را كه امام اشاره كردند به شما ملت عزیز بگوئیم مطمئنا نیروی عظیم شما بیشتر بكار خواهد آمد تا در این مرحله آن كاری را كه باید انجام بدهید انجام دهید. تمام ملت ایران مگر افراد معدودی كه خائنند و مزدور بیگانه هستند كه بالاخره گوشه و كنار از این قبیل پیدا می‌شوند غیر از آن‌ها تمام ملت ایران محرم هستند كه به آنها این عوامل و حوادث گفته بشود .البته در حالیكه شما محرم‌ها این مطلب را از دهان من می‌شنوید گوش‌های نامحرم هم متاسفانه خواهد شنید اگر ما می‌توانستیم راهی ‌را پیدا كنیم با بوجود آوریم كه آنچه را به شما گفته می‌شود و ملت ایران محرم دانستن او هست فقط ملت ایران آن را بشنود و دشمن از او اطلاع پیدا نكند اگر این چنین فضائی را ما پیدا می‌كردیم شك نداشته باشید بنده و دیگر مسئولین نظام می‌آمدیم یكی، یكی عوامل و حوادث را می‌گفتیم و مطمئنا نظر موافق همه را جلب می‌كرد. اما چه كنیم هرچه كه به شماها گفته بشود دشمن شما هم آن را خواهد شنید گوش نامحرم و خائن دشمن نباید بشنود ما رموز انقلابمان و اسرار كشورمان را مایل نیستیم دشمن بشنود، لذا نمی‌گوئیم یك عده‌ای ممكن است در ذهنشان خلجان كند كه شاید ما محرم نبودیم، نخیر! شما محرمید و شما خودی هستید. قضیه، قضیه خود شماست. مربوط به خود شماست. ما هم كه تصمیم می‌گیریم كار‌گذار شما هستیم ،چون شما به ما اطمینان كردید. ما داریم مسئله شما را بنفع شما آنطور كه تشخیص می‌دهیم و طبق حجت و وظیفه شرعی خودمان راه می‌بریم .چطور شما محرم نیستید؟ شما محرمید، دشمن شما محرم نیست. آن گوش نامحرمی كه نباید بشنود و از رموز و اسرار كار شما آگاه خواهد شود، لذا حالا وقتش نیست و نباید گفت. همانطور كه امام فرمودند انشاءالله یك روزی خواهد رسید و آن روز هم مال چند سال دیگر نیست. خیلی زودتر از اینها انشاء‌الله وقتی خواهد شد كه ما بتوانیم انشاءالله برای مردم شرح بدهیم و دلایل و آن عوامل و حوادث و عللی كه امام در پیامشان اشاره فرمودند آن را تشریح كنیم و بگوئیم اینهاست. و مردم خواهند فهمید و درك خواهند كرد، و آن چیزی را كه امروز باید فهمید این است كه آن چیزی كه تصمیم گرفته شد این برگشت از شعارهای اصولی ما به هیچ وچه نیست. دشمن نمی‌تواند در اینجا ما را متهم كند كه ما از اصول خودمان برگشته‌ایم. حاشا و كلا! انقلاب اسلامی و رهبری عظیم‌الشان و مسوولین این انقلاب و این نظام با ذره ذره وجود خودشان و با لحظه لحظه عمر خودشان از اصول انقلاب اسلامی و از روح آشتی‌ناپذیری این انقلاب در مقابل ابرقدرت‌ها و مستكبران عالم حراست و دفاع خواهند كرد. (تكبیر نمازگزاران) * حدیبیه چگونه اتفاق افتاد؟ در تاریخ ما هم یك بار دیگر اتفاق افتاد. در زمان پیغمبر در سال ششم هجرت، یعنی 1402 سال قبل از این رسول خدا با عده‌ای به قصد ورود به مكه راه افتادند و خدای متعال به پیغمبر گفته بود و پیغمبر به مردم از قول خداوند وعده داده بود كه ما وارد مكه خواهیم شد. مسلمان‌ها آمدند یا امید اینكه وارد مكه خواهند شد. دشمن در محلی بنام حدیبیه راه آنها را سد كرد و مانع از حركت آنها شد، می‌خواستند حمله كنند و آنها را قتل عام نمایند و از بین ببرند، خدای متعال مسلمین را حفظ كرد و قضیه به نوشتن یك صلح نامه منتهی شد كه به صلح «حدیبیه» معروف است. وقتی كه صلح‌نامه را می‌نوشتند، پیغمبر نام خودش را كه فرمود امیرالمومنین نوشت، بعد از آن كلمه رسول‌الله را نوشت، آنها اعتراض كردند گفتند ما به رسول‌الله بودن تو اعتقادی نداریم، پیغمبر گفتند بسیار خوب، این كلمه را پاك كن. امیرالمومنین عرض كرد یا رسول‌‌الله دلم نمی‌آید كلمه رسول‌الله را پاك كنم پیغمبر فرمود بده به من خودم پاك كنم. كاغذ را از امیرالمومنین گرفت و آنجائی كه رسول‌الله نوشته بود با دست مبارك خودش آنرا پاك كرد. پیغمبر این صلح‌نامه را با كلمه «بسم‌الله‌الرحمن‌الرحیم» شروع كرد كه شعار اسلامی است. آنها گفتند ما قبول نداریم، ما این رحمن، را كه تو می‌گوئی نمی‌شناسیم، بنویسید «بسمكه اللهم» همان شعاری كه مشركین و كفار قریش داشتند، پیغمبر فرمود بنویسید «بسمك اللهم» آنچنان وضعیتی پیش آمد كه یك عده، اولا همه مسلمان‌ها دچار تعجب شدند، یك عده‌ای از مسلمان‌های داغ و تند فریادشان بلند شد كه یا رسول‌الله داری چكار می‌كنی، مگر ما حق و اینها باطل نیستند. این چه روشی است كه شما در پیش گرفتید. یك نفری هم از سرشناسان مسلمان‌ها گفت من حتی آن روز در پیغمبری پیغمبر شك كردم. می‌دانید خدای متعال از این حادثه در قرآن به چه تعبیری یاد كرده است این آیه معروف و آیات اول روسه «انا فتحنا» كه می‌فرماید «انا فتحنا لك فتحا مبینا» راجع به همین صلح است. این فتح مبینی كه در قرآن یادآوری شده این فتح مبین جنگ بدر و حنین و احد و احزاب نیست، صلح حدیبیه است. «انا فتحنا لك فتحا مبینا» ما فتح آشكاری را برای تو تدارك دیدیم. آن وقت مسلمانها نمی‌فهمیدند همین آیه‌ای كه در اول خطبه اول خواندم این مطلب را بیان می‌كند كه «خدا چیزی را می‌دانست كه شما نمی‌دانستید» پیغمبر فرمود صبر و تحمل كنید نتیجه معلوم خواهد شد. در تاریخ اسلام می‌نویسند بركاتی كه بر صلح حدیبیه مترتب شد بر هیچ جنگی از جنگ‌های پیغمبر مترتب نشده بود و شش سال تا آن تاریخ با كفار فریش جنگیده بود و این صلح حدیبیه به معنای نفی جنگ بدر و احد نبود. در جنگ‌های قبل از صلح حدیبیه، یك جا پیغمبر بطور مطلق مثل بدر فاتح شده بود. یك جا مثل بعضی از جنگ‌های دیگر به متاركه منتهی شده بود. این جنگ‌ها سر جای خودش بود. صلح حدیبیه به هیچ وجه شعار جنگ بدر واحد را تخطئه نمی‌كرد. پیغمبر شعار جنگ با كفار و مشركین را كه پس نگرفته بود. موضع پیغمبر تغییر نكرده بود اما مصلحت آن روز آن بود همچنانكه مصلحت جنگ بدر آن بود، مصلحت جنگ احد و احزاب هم آن بود. این ریشه تاریخی این كار. می‌بینید كه همه چیز در تاریخ اسلام منطبق با یك نظام منطقی روشن در جای خود گذاشته شده است. مساله این است. حالا من اصل ماجرای قطعنامه را مختصری تشریح كنم، با اینكه شما نسبت به آن آشنا هستید. قطعنامه 598، قطعنامه‌ای است كه شورای امنیت در حدود یك سال پیش صادر كرده بود و چند ماده دارد كه ماده اول آن آتش بس است. بعد از آتش بس یك سری كارهای دیگر است. از جمله عقب‌نشینی تا مرزها از جمله تضمین آرامش در مرزها، تعیین متجاوز و شروع‌كننده جنگ، بازسازی، استقرار یك آرامش در منطقه و از این حرفها، كه این قطعنامه 598 است. كه ما قبلا به عللی كه توضیح دادیم آنرا نمی‌پذیرفتیم و حالا جهت همان مصالحی كه اشاره شد این را پذیرفتیم و قبول كردیم و قدم اول آن آتش بس است. آتش بس را هم دبیر كل سازمان ملل باید متعهد بشود و اوست كه این كار را انجام خواهد داد. ما گفتیم این قطعنامه‌ را ما قبول داریم. البته قبول قطعنامه به معنای این نیست كه به مجرد قبول، آتش بس مستقر خواهد شد. نه! این بسته به تلاش دبیر كل است كه چقدر انگیزه و همت و توانایی داشته باشد و دنبال این قضیه را بگیرد تا اینكه آتش بس برقرار بشود و بعد از آتش بس هم كارهای دیگری كه در آن قطعنامه پیش‌بینی شده است. این مساله قطعنامه و سروكار این قطعنامه با سازمان ملل و شورای امنیت است. *عدم صداقت عراق در مورد قطعنامه 598 چند تا نكته را در اینجا باید پیرامون قطعنامه عرض بكنم. یك مساله این است كه تا این ساعت عراق نسبت به این قضیه صادقانه برخورد نكرده است. این را دنیا باید بفهمد، ما داریم این را اعلام می‌كنیم. بهانه‌جویی و بهانه‌گیری كرده است. این بهانه‌جویی و بهانه گیری عراق اگر چه ممكن است كار را به تاخیر بیندازد یا موجب شود كه اصلا مساله آتش بسی پیش نیاید و روند جنگ ادامه پیدا كند اما در عین حال یك فایده بزرگ وجود دارد و آن افشا شدن چهره جنگ افروز جنگ‌طلب متجاوز خبیث رژیم صدام حسین است. این را دنیا خواهد فهمید و اگر این بهانه‌گیری‌ها ادامه پیدا كند. بیشتر خواهند فهمید و حرفی كه ما در طول این مدت می‌زدیم ثابت خواهد شد. ما از اول می‌گفتیم كه طبیعت رژیم عراق و این بعثی‌های عفلقی كه بر سر كار هستند طبیعت آتش‌ افروز و جنگ طلب است. الان در همین چند روزه چند تا بهانه را اینها مطرح كردند، یكی از بهانه این است كه گفته ما آتش بس نمی‌خواهیم، ما صلح می‌خواهیم. این را هم اعلام كردند، هم به آقای معمر قذافی گفته كه او دیشب تلفنی به من اطلاع داد كه صدام حسین می‌گوید ما آتش بس نمی‌خواهیم، ما صلح می‌خواهیم. بنده به او گفتم كه هر صلحی اگر بخواهد انجام بگیرد با آتش بس شروع خواهد شد. صلح بدون آتش بس كه معنی ندارد. اگر او نمی‌خواست بهانه‌جویی بكند و آتش بس را عقب بیندازد این حرف یك حرف غیر منطقی و غلط و غیر قابل قبولی است. ما تمام بندهای قطعنامه را می‌خواهیم تا فقط آتش بس، ما كه تشنه آتش بس نیستیم، این قطعنامه با همه بندهایش باید انجام بگیرد. راه اجرای آن هم دبیر كل سازمان ملل است كه ما این را گفتیم. دیشب هم با آقای قذافی این موضوع را تكرار كردیم، گفتیم به همان طریقه منطقی و قانونی و معمولی خودش باید اجرا شود و ما آماده نیستیم چیز دیگری را قبول كنیم دبیر كل سازمان ملل مشغول می‌شود، كار می‌كند و تحركات سیاسی خودش را البته با سرعت هر چه بیشتر باید انجام بگیرد كه این دشمن بهانه‌گیر آتش افروز، فرصت بهانه‌گیری‌های بیشتر پیدا نكند. این یكی از بهانه‌هاست كه ما صلح می‌خواهیم و آتش بس نمی‌خواهیم. آتش بس مقدمه صلح است. می‌گفتند كه ایران دارد حركت تاكتیكی می‌كند، امام فرمودند نه، این حركت، حركت تاكتیكی نیست. یك حركت واقعی و صادقانه است. در پیامشان فرمودند اینكه گفته بشود یك تاكتیك است كه ایران بكار می‌برد ما این حرف را رد می‌كنیم. صادق‌تر و قاطع‌تر از قول امام امت در این دنیای بزرگ، هیچ قول صادق و قاطعی وجود ندارد و امام به این صراحت اعلام كردند (تكبیر نمازگزاران) بهانه دیگری كه باز مطرح كردند و تكرار می‌كنند این است كه ما می‌خواهیم با ایران مذاكرات مستقیم انجام بدهیم. این هم به نظر ما بهانه است. فرار كردن از وظایفی است كه در این مرحله به عهده طرفین وجود دارد. می‌خواهند از این وظایف فرار كنند والا مذاكره مستقیم در جای خودش آن وقتی كه كار به مذاكره مستقیم برسد ممكن است مذاكره مستقیم هم انجام بگیرد. این شرط اضافه‌ای نیست كه یك نفر بیاید بگوید ما می‌خواهیم مذاكره مستقیم بكنیم. در شرایط كنونی دبیر كل واسطه است و باید اقداماتش را انجام بدهد و دنبال بكند. ممكن است در خلال كار، به مذاكره مستقیم هم منتهی بشود. كسانی از دو كشور می‌نشینند حرف‌هایشان را ممكن است با همدیگر بزنند. این یك بهانه‌جوئی و یك بهانه‌گیری است. این برای این است كه كار عقب بیفتد. بنابراین ما تا این لحظه نشانه‌های بی‌صداقتی و بهانه‌گیری و جنگ‌افرازی و تجاوز‌طلبی را در دشمن خودمان دیدیم كه البته قبلا هم ما بارها این را دیدیم و گفتیم و تجربه كردیم و امروز دنیا دارد این را مشاهده می‌كند و ما اصرار داریم كه دنیا روی این بهانه‌ها تكیه كند و حقیقت آنها را درك كند. این یك نكته. *لزوم آمادگی نیروها برای دفاع شرارت احتمالی دشمن نكته دومی كه ما به مردممان می‌خواهیم موكدا بگوئیم این احتمال وجود دارد كه عراق بخواهد با این بهانه‌جوئی‌ها آتش‌افرازی را همینطور ادامه بدهد. كه البته در این صورت چهره‌اش افشا خواهد شد. اما ما مردم ایران باید هوای كار خودمان را داشته باشیم. حواس شما مردم باید كاملا جمع باشد. نیروهایتان باید كاملا آماده باشند، نیروهایی كه در جبهه نبرد هستند باید با آمادگی كامل، با مراقبت و هوشیاری كامل،‌با برحذر بودن از توطئه دشمن و حیله دشمن، مرزها را حفظ كنند و خطوط خودشان را نگه دارند و عموم ملت هم همینطور. روند حركت به جبهه‌ها باید با همان قوت و قدرت ادامه داشته باشد و نیروها سرزنده و تازه نفس و قدرتمند ما باید آماده باشند كه اگر دشمن به فكر حیله‌گری افتاد بتوانند در زمان مناسب و با سرعت لازم پاسخ او را به خودش برگردانند (تكبیر نمازگزاران) یك نكته دیگری كه باید بگویم این است، یك عده‌ای آدم‌های منافق و دور و خبیث ممكن است در داخل كشور پیدا بشوند و بتلیغات خارجی هم به آنها كمك بكند و دامن بزند كه بخواهند غرور ملی مارا بشكنند. اینجور به ملت ما تفهیم كنند كه با قبول قطعنامه غرور ملی ما جریحه‌دار شده و بخواهند با حرف و كار خودشان غرور این ملت مقاومت و بزرگ را جریحه‌دار بكنند. من به شما عرض می‌كنم ما به مذاكره‌كننده‌های خارجی هم در این چند روزه این را با قاطعیت و قدرت گفتیم غرور ملت ما امروز از همیشه با صلابت‌تر و عظیم‌تر و درخشانتر است. ملت ما آن ملتی است كه هشت سال تمام بدون كمك گرفتن از هیچ دولت و قدرتی و بدون تكیه بر هیچ تكیه‌گاهی غیر از شخصیت خودش و خدای خودش توانسته در مقابل یك رژیمی كه شرق و غرب او را كمك كردند و به او كمك تزریق كردند ایستادگی كند و توانسته جلوی حملات ویرانگرانه آن دشمن را سد كند و از كشور و ملت و مرزها و انقلاب خودش دفاع كند، چه غروری بالاتر از این. آنچه شما ملت بزرگ در این هشت سال انجام دادید پایه‌گذار یك غرور ملی تمام نشدنی و پایان ناپذیر است. مگر هشت سال جنگ شوخی است آنهم اینچنین جنگی؟ هشت سال مقاومت، هشت سال دفاع مقدس، اگر این دفاع شما نبود می‌دانید چه می‌شد؟ اگر این مبارزه فداكارانه ملت و جوان‌های ما نبود می‌دانید شرق و غرب چه خوابی برای این كشور و انقلاب دیده بودند. اگر این شهدای عزیزی كه در طول این هشت سال در راه حراست از انقلاب و نظام جمهوری اسلامی به خاك و خون غلطیدند، اگر این فداكاری را از خودشان نشان نمی‌دادند می‌دانید امروز از انقلاب چه باقی مانده بود؟ اگر این فداكاری را شما نمی‌كردید، اگر خانواده‌های شهدا آن استقامت را نمی‌كردند و اگر شهدای عزیز ما اینگونه در جبهه‌ها حضور پیدا نمی‌كردند و خون خودشان را در راه خدا نمی‌دادند امروز از انقلاب ما هیچ اثری باقی نبود و دشمن بر جان و مال و ناموس این ملت مسلط شده بود. شما توانستید حیات و شرف و استقلال و حیثیت جهانی این ملت را با مقاومت خودتان حفظ كنید. این كار، كار رزمندگان عزیز ماست و این كار شهدای بزرگوار ماست كه امام فرمودند مقامات معنوی و فلسفه شهادت را با این چشم‌های ظاهربین نمی‌شود دید. حقیقت هم همین است. شهدای ما توانستند بزرگترین دستاورد اسلامی در طول تاریخ بعد از صدر اسلام تا امروز را با خون خودشان حفظ كنند. آنوقت یك عده یاوه‌گوی دشمن صفت یا ابله و نادان گوشه‌ و كنار پیدا بشوند و بگویند كه بله خون شهدا هدر رفت. شهدا با خون و فداكاری خودشان توانستند اسلام را حفظ و انقلاب را حراست كنند. این عظمتی كه امروز این ملت در دنیا دارد و چشم‌های دنیا به سمت این ملت دوخته است بخاطر خون همین شهداست و بخاطر استقامت همین خانواده‌های عزیز شهیدان ما و بخاطر رزم رزمندگان ماست. سپاه، بسیج و ارتش ما توانستند عظمت این ملت را حفظ كنند و این ملت نیروهای مسلح را پشتیبانی كرد و خودش لباس رزم پوشید. این بزرگترین مایه غرور ملی ماست. یك نكته دیگری كه من باید اضافه كنم این است بعضی از این عناصر فرصت‌طلب و بد دل كه هیچ وقت با انقلاب و با اسلام آشتی نكردند آنها از این فرصت‌ها خیلی استفاده می‌كنند برای سمپاشی، اینها كسانی هستند كه از اول با جنگ مخالف بودند، حالا مومنین حزب‌الله و رزمندگان و پاكباختگان صادق عاشق را مورد خطاب قرار می‌دهند و می‌گویند شما دیدید حالا رسیدید به آن حرف ما، این بسیار ابلهانه است. این مثل این است كه كسانی كه در جنگ احد خیانت كردند و در جنگ احزاب با پیغمبر در میدان جنگ شركت نكردند، اینها بیایند در صلح حدیبیه بگویند دیدید كه ما آنجا نیامدیم حق با ما بود. این قضیه غیر از آن قضیه است. آن كسانی كه در این چند ساله در بزرگترین حماسه تاریخ این ملت شركت نكردند تا ابد سرشكسته هستند (تكبیر نمازگزاران و شعار «اماما، اماما فریادت را شنیدیم، به جان و دل خریدیم» و «مرگ بر منافق»). این تجربه عظیم این ملت یك عده‌ای را برای همیشه و تا ابد سرشكسته كرد، یك عده‌ای را هم برای همیشه و تا ابد سربلند‌ آن كسانی كه هشت سال خونین‌ترین تجربه این ملت را دیدند و از كنج عافیت خودشان بیرون نیامدند. اینها تا ابد سرشكسته هستند. اینها خیال نكنند كه حالا پذیرش قطعنامه حرف آنها را ثبت كرد، نه حرف آنها به معنای نشانه ننگی بر پیشانی آنها تا ابد باقی خواهد ماند. آن كسانی كه نگاه كردند كه جوان‌های پاك و خالص این ملت توی جبهه‌ها می‌روند پرپر می‌شوند و حاضر نشدند یك قدم در این راه بردارند اینها دیگر فرصت هم از دستشان رفت و تا ابد سرشكسته هستند. اما یك عده ای هم تا ابد سربلند هستند. آن مردمی كه به ندای امام پاسخ دادند، آنهایی كه به ندای انقلاب پاسخ گفتند، آنهایی كه هر وقت جبهه به آنها نیاز داشت خودشان را در سنگر حاضر كردند، آنهایی كه نگذاشتند اسلام و انقلاب غریب بماند، آنهایی كه شهید دادند و سلامتی خود را نثار كردند، آنهایی كه مال و وقت خود را دادند و تلاش مناسب را در هر برهه‌ای از زمان انجام دادند آنها در طول تاریخ ما و تا ابد سربلند و سرافرازند. (تكبیر نمازگزاران) معذرت می‌خواهم از اینكه بحث خیلی طولانی شد، من مطالب فراوانی را دلم می‌خواست با شما در میان بگذارم و نكات گوناگونی را یادداشت كردم كه اینجا بگویم لكن الان دیر شده و خطبه عربی را هم باید بخوانم. پروردگارا به حرمت محمد و آل محمد(ص) پیوند مقدس بین امام و امت را هموار و مستحكم بدار (آمین) پروردگارا این ذخیره بزرگ الهی، این امام و رهبر بزرگوار و عزیز را برای ما حفظ كن (آمین) پروردگارا به محمد و آل محمد طعم شیرین پیروزی در میدان‌های گوناگون را برای این ملت به این ملت بچشان (آمین) ویژه نامه دفاع مقدس در خبرگزاری فارس(46) انتهای پیام/

http://www.farsnews.com/newstext.php?nn=8807111288

پنج شنبه 31/5/1392 - 22:31
تاریخ
بررسی سوابق مناقشات مرزی ایران و عراق (1)
بررسی سوابق مناقشات مرزی ایران و عراق (1)

نویسنده: دكتر اسماعیل منصوری لاریجانی

چكیده :

اختلافات مرزی ایران و عراق به دوران حكومت سلسله صفوی در ایران و دولت عثمانی كه عراق بخشی از خاك آن بوده است، باز می‌گردد. سلطان محمد دوم پادشاه عثمانی در سال 1453 میلادی با فتح قسطنطنیه، به حیات هزار ساله امپراتوری روم شرقی (بیزانس) خاتمه داد و با تأسیس امپراتوری نیرومند عثمانی در صدد كشورگشایی برآمد، كه ایران از جمله اهداف آن بوده است.سلسله صفوی را نیز در سال (1502 میلادی) شاه اسماعیل صفوی در ایران تأسیس كرد، كه هدف اصلی آن حفظ تمامیت ارضی ایران از خطر هجوم تركان عثمانی بود.

مقدمه :

صفویان برای مقابله با تفوق مذهبی عثمانیها، مذهب شیعه را به عنوان دین رسمی مردم ایران ترویج كردند كه در حل اختلافات داخلی و تحكیم وحدت، نقش بسزایی داشته است تا حدودی كه مانع استیلای عثمانیها بر ایران شد، امّا مطالعه تاریخ روابط سیاسی ایران و عثمانی نشان می‌دهد كه نبردهای خونین بین دو كشور طی 400 سال ادامه داشته است، البته نقش كشورهای اروپایی را كه قصد جهانگشایی داشته‌اند، نباید در تشدید جنگها بین ایران و عثمانی نادیده گرفت. كشورهای اروپایی از زمانی كه دولت قدرتمند صفویه در قبال عثمانی قد علم كرد، همواره با تحریك و توطئه سعی كردند قدرت عظیم امپراتوری عثمانی را متوجه ایران كنند تا مانع توسعه فتوحات آنان در اروپا شوند، جنگهای طولانی و بعضاً خطرناك بین ایران و عثمانی، به اروپاییان فرصتی داد تا نه‌تنها وضعیت مطلوبی در داخل پیدا كنند، بلكه به فكر جهانگشایی و توسعه تجارت و بازرگانی در دیگر قاره‌ها باشند. هرگاه نیز از ناحیه عثمانیها احساس خطر می‌:ردند، با طرح نقشه‌های شوم مجدداً آتش جنگ بین ایران و عثمانی را روشن می‌كردند، بی‌دلیل نیست كه «جرج وسترن» می‌گویند:
«امپراتوری صوفی (صفوی) در این زمان افساری به تركها زده و مانع از آن شده بود كه دنیای مسیحیت بیش از این متحمل زیان شود.»
سرزمین عراق قبل از تأسیس امپراتوری عثمانی، بخشی از خاك ایران بود و خاندان آق‌قویونلو بر آن حكمروایی داشت، كه به وسیله سلطان مراد چهارم در سال 1638 برای همیشه از خاك ایران جدا شد.
از سال 1555 میلادی كه عهدنامه معروف به «آماسیه» بین ایران و عثمانی امضا شد تا عهدنامه مرزی 1375، یعنی در طول بیش از 420 سال، حدود 18 عهدنامه بین دو كشور به امضا رسید كه این امر نشان‌دهنده عمق اختلافات و منازعات بین ایران و عثمانی است و در هر بار توسعه‌طلبی عثمانیها، اختلافات ناشی از شیعی بودن ایرانیان و سنی بودن عثمانیها موجب نقض عهدنامه‌های منعقده می‌شد. از قرن 19 به بعد دولتهای روس و انگلیس در انعقاد عهدنامه‌ها بین دو كشور ایران و عثمانی نقش مستقیم داشتند و در تهیه و تنظیم عهدنامه‌ها همیشه منافع ملت ایران را نادیده می‌گرفتند و با تهدید و جوسازی، مواد عهدنامه را به ایران تحمیل می‌كردند. چون تعداد عهدنامه‌های منعقده بین ایران و عثمانی زیاد است در این مقال به مهم‌ترین آنها اشاره‌ای خواهیم داشت تا ریشه اختلافات، مخصوصاً اختلافات مرزی بین دو كشور ایران و عراق كاملاً روشن شود.

قرارداد آماسیه (1555)

قرارداد آماسیه اولین پیمان صلحی است كه بین دولت ایران و عثمانی پس از جنگهای بیست ساله به امضا رسید، به موجب این قرارداد ایالت‌های آذربایجان، ارمنستان شرقی و گرجستان شرقی در اختیار دولت ایران قرار گرفت و گرجستان غربی، ارمنستان غربی و كشور عراق به دولت عثمانی واگذار شد.در این قرارداد سلطان عثمانی موافقت كرد كه با پیروان مذهب شیعه با مدارا رفتار كند و از زوار ایرانی كه عازم مكه و مدینه هستند، حمایت كند به‌علاوه به فرماندهان مرزی نیز تأكید شود تا از صدور هرگونه دستوری كه موجب منازعات مرزی شود، خودداری كنند.
شاه طهماسب كه پیوسته علاقمند بود بین دو كشور مسلمان روابط صلح‌آمیز برقرار باشد، هم در زمان حیات سلطان سلیمان و هم پس از فوت او، قرارداد صلح آماسیه را محترم شمرد و تا آخرین روز حیات خود از هرگونه اقدامی كه موجب ایجاد اختلاف بین دو كشور گردد، خودداری كرد. علاقمندی شاه طهماسب به حفظ صلح باعث شد تا روابط دو كشور ایران و عثمانی، طی 25 سال بدون برخورد نظامی ادامه یابد.

قرارداد زهاب (1639)

پس از وفات شاه عباس صفوی، سلطان مراد چهارم با توجه به شكستی كه از شاه عباس برای تصرف مجدد بغداد خورده بود، از ضعف دربار صفوی استفاده كرد و در سال 1635 از طریق ارزم‌روم به ایروان حمله كرد و آنجا را متصرف نمود، در سال 1638 نیز به بغداد حمله كرد و با وجود مقاومت چهل روزه پادگان ایرانی، بغداد را تصرف كرد و دستور داد باقیمانده سپاهیان ایران و مردم غیرنظامی را قتل عام كردند. شاه صفی پادشاه وقت ایران، با فنون جنگ بیگانه بود و پس از فتح بغداد توسط ارتش عثمانی تقاضای صلح كرد كه با قبول دولت عثمانی قرارداد صلح در «زهاب» بین نماینده شاه صفی و نمایندگان دولت عثمانی به امضا رسید.
به موجب این قرارداد عراق برای همیشه به عثمانی واگذار شد و از آن تاریخ جز مدت 3 سال (1776 ـ 1779) كه صادق‌خان برادر كریم خان زند بصره را در تصرف داشت، شهرهای بالا تا جنگ جهانی اول تحت سلطه دولت عثمانی قرار داشت. قرارداد زهاب از یك نقطه نظر واجد اهمیت خاص است، زیرا برای اولین بار از حدود مناطق مرزی دو كشور صحبت به میان آمد، امّا مرز دو كشور به طور دقیق مشخص نشد. در این عهدنامه، یك نوار مرزی كه ایران و عثمانی در آن فاقد قدرت بودند، به عنوان مرز تعیین شد و دو كشور بر این ناحیه مرزی به علت فقدان نقشه‌های قابل اعتماد و عدم وجود وسایل مدرن حمل و نقل و ارتباطات، كنترل سیاسی نداشتند.

قرارداد كردان (1746)

با روی كار آمدن نادرشاه عملاً دوران سلطنت شاهان صفوی به پایان رسید. زمانی نادرقلی افشار زمام امور را به دست گرفت كه اوضاع داخلی حكومت دچار هرج و مرج شده بود، حمله افغانها به خراسان و اشغال قسمتهایی از خاك ایران توسط عثمانیها همچنین حضور امپراتوری روس در شمال ایران، موقعیت خاصی را برای نادرشاه به وجود آورد.نادر، در فاصله كمتر از 2 سال توانست با سركوب افغانها به حكومت آنان خاتمه دهد و بعد از آن متوجه تركان عثمانی شد تا اراضی اشغالی را از آنها پس بگیرد، امّا علیرغم سالها جنگ نتوانست به پیروزی قطعی دست یابد، لذا با برقراری صلح موافقت كرد كه پس از انجام مذاكرات طرفین به امضاء قرارداد صلح «كردان» در سپتامبر 1746 منجر شد. بر اساس این قرارداد هر دو طرف قبول كردند مرزهای آنها بر طبق قرارداد زهاب كه بین شاه صفی و سلطان مراد چهارم در سال 1639 میلادی منعقد شده بود، برقرار باشد و طرفین متعهد شدند تا آن را محترم بشمارند و از تجاوز خودداری كنند.
ناگفته نماند از جمله كارهای نادرشاه تأسیس نیروی دریایی بود، كه متعاقب آن در سال 1735 میلادی لطیف خان، یكی از سرداران نادر، به كمك ایننیرو برای تصرف بصره داخل اروندرود شد. در این موقع دو كشتی جنگی مجهز انگلیس كه در آبهای بندر بصره لنگر انداخته بودند، به كمك عثمانیها برخاستند. ورود ناوگان دریای انگلیس به جنگ ایران و عثمانی و نیز رهبری جنگ توسط ملوانان و افسران كارآزموده انگلیسی، موجب شكست نیروی دریایی جوان و ناآزموده ایران شد. نكته قابل توجه این است كه دولت انگلیس برای اولین بار به نفع عثمانی،‌ با ایران وارد جنگ شد.

قرارداد اوّل ارز روم (1823)

قرارداد «كردان» با تمام علاقه‌ای كه به حفظ صلح داشت، نتوانست مدتی طولانی دوام بیاورد، زیرا عامل مذهب و روحیه جهانگشایی از یك طرف، و اهداف استعماری روس و انگلیس از طرف دیرگ، موجب دامن زدن به اختلافات و آغاز مجدد جنگهای وسیع بین ایران و عثمانی شد.در فاصله دو جنگ بین ایران و روس، روابط ایران و عثمانی مجدداً تیره شد، علاوه بر بدرفتاری مأموران و مردم عثمانی با ایرانیان شیعه كه عازم كربلا، نجف و یا مكه بودند،‌ واقعه‌ای رخ داد كه خشم شاه ایران را برانگیخت. مأموران عثمانی، كاروانی را كه یكی از زنان فتحعلیشاه با آن به مكه می‌رفت، با خشونت بازرسی كردند و موجب ناراحتی همسر شاه شدند. تیرگی روابط دو كشور، در مرزها نیز اثر گذاشت و منازعاتی بین نیروهای دو طرف روی داد.
البته دولت روسیه می‌كوشید تا با تجدید جنگ، اندكی از سرافكندگی ایرانیان را كه ناشی از شكست در جنگهای قفقاز بود، جبران كند. انگلیسی‌ها نیز پس از انعقاد قرارداد زهاب (1469) كه طی آن عراق به عثمانی واگذار شد، همواره از دولت عثمانی حمایت می‌كردند، زیرا عراق كوتاهترین راه وصول به هند و آسیای شرقی از اروپا بود.
در هر حال فتحعلیشاه با توجه به بدرفتاری مأموران دولت عثمانی با زوار ایرانی و مخصوصاً همسرش، عباس میرزا را برای جنگ با عثمانیها مأمور كرد. عباس میرزا از جبهه شمال به خاك عثمانی حمله كرد و پس از تصرف «سلیمانیه» و «دیار بكر»، تا بغداد پیش رفت و آن شهر را نیز به محاصره خود درآورد.
دولت عثمانی كه توانایی جنگیدن در دو جبهه اروپا و ایران را نداشت، تقاضای صلح كرد و فتحعلیشاه با آن موافقت نمود،. مذاكرات صلح در شهر ارز‌ روم آغاز شد و به امضاء قرارداد اول ارز‌ روم در سال 1833 منجر شد.به موجب این عهدنامه كلیه توافق‌هایی كه در قرارداد «كردان» 1746 میلادی به عمل آمده است، در مورد احترام به مرزهای قدیمی، زوار، بازرگان، تحویل پناهندگان و خروج بدون مانع كلیه اسیران جنگی و همچنین اقامت یك سفیر در دربارهای مربوط، همچنان به قوت خود باقی ماند و طرفین تعهد كردند كه توافق‌های فوق را دقیقاً رعایت كنند.

عهدنامه دوم ارز‌ روم (1847)

محمد شاه قاجار كه فرد كم‌مایه و بی‌كفایتی نشان می‌داد، به علت بیماری نقرس كلیه امور را به دست حاجی میرزا آقاسی سپرد و خود در اداره امور كشور كمتر دخالت می‌كرد. در نتیجه وضع كشور به شدت دچار بحران و آشفتگی شد.
دولت انگلستان كه به هم ریختگی اوضاع ایران را به صلاح خود می‌دید، به تحریكات خود در افغانستان شدت بخشید و در هرات ایجاد دشواری كرد، محمدشاه برای سركوبی افغانها سپاهی گردآوری و در سال 1837 میلادی به سوی هرات حركت كرد و آن شهر را محاصره كرد. در همان هنگام كه محمدشاه به محاصره هرات اشتغال داشت، علیرضا پاشا، حاكم بغداد، در سال 1837 به خرمشهر (محمره) حمله كرد و مردم آنجا را قتل عام كرده اموال آنان را نیز به یغما برد و خرابیهای بسیار به بار آورد. دولت ایران به حمله علیرضا پاشا اعتراض كرد و تقاضای جبران خسارت و جلب رضایت ایران نمود.
دولت عثمانی در مقابل اعتراض دولت ایران پاسخ داد:
«بندر محمره (خرمشهر) از توابع بصره و بغداد و ملك ماست و رعیت خود را تنبیه كرده‌ایم. اگر ثابت كردید كه محمره از ایران است، ‌آنگاه از آن گفتگو كنید.»
وزیر مختار دولت انگلستان نیز به حمایت از دولت عثمانی برآمده، گفت:
«شما اول اثبات كنید كه محمره خاك ایران است، آن وقت ادعا كنید.»
در دولت روس و انگلیس برای حفظ منافع خود ترتیباتی برای حل اختلافات از طریق مذاكره به وجود آوردند و پس از اقدامات لازم كمیسیونی در سال 1843 مركب از نمایندگان چهار دولت ایران، عثمانی، انگلیس و روسیه در ارز روم كه یكی از شهرهای شرقی دولت عثمانی در مجاورت مرز ایران بود، تشكیل شد.
نمایندگان روس و انگلیس ظاهراً به عنوان میانجی و بدون آنكه در مذاكرات دوجانبه ایران و عثمانی دارای حق رأی و یا داوری باشند در كمیسیون مزبور شركت كردند ولی در باطن اهداف خاصی را تعقیب می‌كردند.
نماینده انگلیس اصرار داشت كه خرمشهر باید به عثمانی واگذار شود، اما استدلال محكم میرزا تقی خان امیركبیر موجب شد كه نمایندگان كنفرانس ارز روم، حاكمیت مستمر ایران را بر خرمشهر تأیید كنند. بالاخره مذاكرات نمایندگان پس از چهار سال به انعقاد قرارداد دوم ارز‌ روم در سال 1874 منجر شد.
به موجب این قرارداد، طرفین متعاهدین از كلیه دعاوی ارضی خود صرفنظر كرده، متعهد می‌شوند كه بی‌درنگ اعضاء هیأت و مهندسان را برای تعیین مرزهای دو كشور انتخاب كنند. دولت ایران از كلیه دعاوی خود در مورد شهر و ولایت سلیمانیه چشم می‌پوشد و دولت عثمانی نیز متقابلاً متعهد می‌شود بندر خرمشهر جزیره خضر (آبادان)، لنگرگاه و اراضی واقع در ساحل شرقی شط‌العرب یعنی ساحل چپ آن كه در تصرف عشایر ایران شناخته شده است، تحت حاكمیت مطلق دولت ایران باشد. به‌علاوه كشتی‌های ایرانی حق آن را خواهند داشت تا با آزادی كامل در شط‌العرب، از محلی كه شط به دریا می‌ریزد (مصب) تا نقطه تلاقی مرزهای دو كشور عبور و مرور كنند.

یادداشت توضیحی

دولت عثمانی در جریان مذاكرات ارز‌ روم تلاش كرد تا علاوه بر شهر سلیمانیه، ساحل شرقی اروندرود و حتی بنادر خرمشهر و آبادان را تصرف كند، ولی به علت قدرت استدلال و تدبیر میرزا تقی خان امیركبیر علیرغم پشتیبانی نمایندگان روس و انگلیس موفق به این كار نشد، فلذا چاره دیگری اندیشید.
دولت عثمانی قبل از مبادله اسناد، یادداشتی برای سفرای روس و انگلیس فرستاد كه به بهانه مبهم بودن بعضی از مفاد قرارداد، سؤالاتی را مطرح كرد، تا از این طریق بتواند به مقصود خود برسد. طبق این یادداشت توضیحی، بندر خرمشهر از اطراف به مرز عثمانی محدود می‌شد و منطقه ساحل چپ اروندرود كه در تصرف عشایر ایران بود و طبق نص صریح ماده دوّم قرارداد، ملك ایران شناخته می‌شد، از مالكیت ایران خارج و به دولت عثمانی واگذار می‌شد.
دولت انگلیس مدافع یادداشت توضیحی و خواهان محدود كردن حاكمیت ایران بر خرمشهر و اروندرود بود. حتی در كمیسیون ارز‌ روم تلاش كرد كه خرمشهر از ایران جدا شده، به تصرف عثمانی درآید.
«شیل»، وزیر مستشار انگلیس در تهران، به «لردكولی» می‌نویسد:
«حال كه دولت عثمانی از پشتیبانی دو دولت میانجی روس و انگلیس برخوردار است، از چند نكته مشكوك عهدنامه تأویلهایی شده، كه با تأیید و تصویب رسمی آن جناب و «موسیو استینف» بوده است. دولت ایران هر دست و پا و كوششی كه در ابطال آنها كند، دستش به جایی نخواهد رسید، از آنجا كه برخلاف تصمیم مسجّل انگلستان و روسیه است، و در نتیجه منافی رأی دولت عثمانی نخواهد بود.»
سرانجام وقتی میرزا محمد علی خان برای مبادله اسناد تصویب قرارداد وارد اسلامبول شد، سفرای دولت روس و انگلیس مبادله اسناد را به امضاء «یادداشت توضیحی» توسط وی مشروط كردند. میرزا محمد علی خان بر اثر تهدید، تطمیع و فشار سفرای مذكور، «یادداشت توضیحی» را امضا كرد. دولت ایران بعد از اطلاع از این امر، عمل میرزا محمدعلی را خودسرانه داشت و مبادله اسناد تصویب قرارداد و یادداشت مذكور را به آن صورت، باطل و غیرمعتبر اعلام كرد.

عدم اعتبار حقوقی «یادداشت توضیحی»

یادداشت توضیحی به دلایل زیر فاقد اعتبار حقوقی بود:
الف) كنوانسیون وین در 22 مه 1969، متن «حقوق قراردادها» را تصویب كرد. این كنوانسیون معتبرترین و تنها حقوق مدون بین‌المللی درباره قراردادهاست كه از اهمیت بسزایی برخوردار می‌باشد. در كنوانسیون وین ضمن روشن شدن نكات لازم، شرایط صحت قرارداد نیز تعیین شد. یكی از مهم‌ترین آن شرایط، صلاحیت نماینده‌ای است كه از طرف دولت خود در باب قرارداد، مذاكره و یا آن را امضا می‌كند.
طبق بند الف ماده 7 كنوانسیون وین، یك شخص در صورتی نماینده یك دولت برای مذاكره و یا امضاء قرارداد دانسته می‌شود كه مداركی دال بر «اختیارات تام خود» ارائه دهد و یا طبق بند ب آن ماده، از «نحوه عمل آن كشور» معلوم می‌شود كه آن دولت قصد داشته است كه «آن شخص» را نماینده خود برای انجام آن مقاصد (مذاكره و یا امضای قرارداد) تلقی نماید و به او اختیارات تام داده است و بند پ ماده 2 در تعریف «اختیارات تام» تصریح می‌كند كه «اختیارات تام عبارت از سندی است كه از طرف مقام صلاحیت‌دار یك كشور صادر می‌شود و به موجب آن شخص یا اشخاصی به سمت نماینده آن كشور برای مذاكره، ملزم بودن رعایت مواد آن قرارداد و یا برای انجام هر اقدام دیگری كه به قرارداد مربوط باشد، تعیین می‌شوند.»
بر این اساس میرزا محمدعلی خان، طبق «اختیارنامه‌ای» كه محمدشاه به وی داده بود، تنها مختار بود كه عهدنامه ارز‌ روم را مبادله كند. امّا وی با امضاء «یادداشت توضیحی» از حدود اختیارات خود تجاوز كرده بود. میرزا محمدعلی خود در این مورد گفته است:
«دولت ایران مرا فقط مأمور فرموده‌اند كه عهدنامه امضاء شده را با عهدنامه ممضی اعلیحضرت سلطان مبادله كنم. مرا به هیچ وجه از دولت، مأموریت و اختیاری نبود چنین كاغذی بدهد تا جوابهای آن جنابان (سفرای روس و انگلیس) را تصدیق كند.»
ب) به موجب مواد 51 و 52 كنوانسیون وین، حقوق معاهدات 1969 قراردادهایی كه تحت فشار منعقد شده باشند، فاقد اعتبارند. ماده 51 كنوانسیون وین چنین مقرر می‌دارد:
«ابراز رضایت یك كشور از التزام به یك معاهده كه با فشار به نماینده آن دولت از طریق اقدامات یا تهدیدات مستقیم علیه او صورت گرفته باشد، فاقد هرگونه اثر حقوقی است.
ماده 52 نیز مقرر می‌دارد:
«اگر معاهده‌ای در نتیجه تهدید یا استفاده از زور كه ناقض اصول حقوق بین‌المللی مندرج در منشور ملل متحد باشد، منعقد شود، معاهده مذكور بی‌اعتبار است.»
با توجه به مواد بالا، «یادداشت توضیحی» در نتیجه فشار دولتهای روس و انگلیس به میرزا محمدعلی خان تحمیل شده است، سفرای مذكور به میرزا محمد علی گفتند:
«حالا به طور دولتی (رسمی) به شما اعلام می‌كنیم از عاقبت این كار (عدم امضا) برای دولت خود و خود بیندیشید.»
بنابراین آشكار است عهدنامه‌ای كه تحت فشار و تهدید امضا شود، فاقد اعتبار است.
ج) ماده 50 كنوانسیون وین 1969 اشعار می‌دارد:
«اگر رضایت یك كشور از التزام به یك معاهده، از طریق رشوه‌گیری نماینده آن كشور از كشور طرف مذاكره، چه مستقیم و چه غیرمستقیم صورت گرفته باشد، كشور مذكور می‌تواند برای بی‌اعتباری رضایت نماینده‌اش در التزام به یك معاهده، به مسئله رشوه استناد كند.
به موجب ماده یازده، امضاء «یادداشت توضیحی» با ارتشاء صورت گرفته است. سفرای روس و انگلیس 200 هزار قروش (معادل 4 هزار تومان) رشوه به رسم جایزه سلطانی، به محمدعلی میرزا دادند و به اصرار و ابرام سندی از او گرفتند. بدیهی است چنین سندی فاقد اعتبار حقوقی است.
د‌) ماده 8 كنوانسیون وین تأیید می‌كند، اقدام به انعقاد یك قرارداد از طرف كسی كه طبق ماده 7، نماینده تام‌الاختیار دولت خود محسوب نمی‌شود، قوت قانونی نخواهد داشت، مگر آنكه مجدداً به وسیله آن دولت تأیید شود.
به موجب این ماده، دولت ایران پس از اطلاع از اقدام غیرمجاز میرزا محمدعلی خان نه‌تنها آن را تأیید نكرد، بلكه صریحاً به آن اعتراض كرد و یادداشت توضیحی را غیرمعتبر اعلام كرد.
هـ ) نكته مهم حقوقی دیگری كه در بی‌اختیاری «یادداشت توضیحی» اهمیّت ویژه‌ای دارد، قسمت آخر ماده 9 قرارداد دوم ارز‌ روم است. این قسمت از ماده 9، نشانه دوراندیشی میرزا تقی خان امیركبیر است و مفهوم آن در هیچ یك از قراردادهای قبلی و قراردادهای بعدی وجود ندارد. مرسوم آن است كه قراردادها پس از امضاء نمایندگان صلاحیتدار، قبلاً شاه و در سالهای اخیر مجلس شورای ملی آن را تصویب می‌كند و به توضیح رئیس مملكت می‌رساند و آنگاه اسناد قرارداد به طور رسمی مبادله شود. قرارداد از همان روز مبدله دارای اعتبار حقوقی می‌گردد و به مورد اجرا گذاشته می‌شود. ولی میرزا تقی خان امیركبیر كه پس از چهار سال مذاكره و ملاحظه ادعاهای بی‌پایه دولت عثمانی و زیاده‌خواهی آن و با توجه به ضعف و از هم گسیختگی شیرازه امور ایران در دوران محمدشاه و حاجی میرزا آقاسی و مخصوصاً با توجه به پافشاری دولتهای روسیه و انگلستان در حمایت از دولت عثمانی و اصرار آنها در لطمه زدن به حاكمیت و تمامیت ارضی ایران پیش‌بینی می‌كرد كه احتمالاً در آینده دشواریهایی پیش خواهد آمد، در آخر ماده 9 به تصویب رساند كه قرارداد پس از مبادله، مجدداً از طرف دو دولت ایران و عثمانی امضا می‌شود و اسناد مصوبه آن در ظرف دو ماه یا كمتر مبادله خواهد گردید.
این تدبیر امیركبیر در هیچ قراردادی سابقه ندارد، در رد «یادداشت توضیحی» و بی‌اعتبار شمردن آن، دارای قدرت حقوقی شایان می‌باشد. به موجب قسمت آخر ماده 9، برای آنكه «یادداشت توضیحی» دارای اعتبار رسمی شود و سند تلقی گردد. همچنین به فرض آنكه میرزا محمدعلی خان نماینده صلاحیت‌دار دولت ایران می‌بود و آن را به طور رسمی مبادله می‌كرد، باز می‌بایستی از طرف دولت ایران «امضا و قبول» می‌شد و تصدیق‌نامه‌ای كه انجام این عمل را تأیید می‌كرد «در ظرف دو ماه یا كمتر» مبادله می‌گردید و چون ایران پس از استحضار از مفاد «یادداشت توضیحی» به آن اعتراض نمود و آن را رد كرد و هرگز تصدیق‌نامه‌ای كه دلالت بر «امضا و قبول» آن باشد تنظیم و مبادله نكرد، بنابراین «یادداشت توضیحی» علاوه بر مراتب بالا، از این جهت كه مرحله مهم حقوقی پیش‌بینی شده در ماده 9 نیز در مورد آن اجرا نشد، فاقد اعتبار است و سند بین‌المللی محسوب نمی‌شود.
اختیارات سفرای روس و انگلیس در كنفرانس ارز‌ روم به «مساعی جمیله»‌ و یا «میانجی‌گری» محدود بود و آنها حق نداشتند سندی را تنظیم و یا تفسیر كنند. دولت ایران و عثمانی هرگز در متن قرارداد ارز‌ روم و یا در سندی جداگانه، توافقی نكرده بودند كه سفرای روس و انگلیس حق تفسیر ماهیت قرارداد را دارند، و نكته مهم‌تر آنكه طبق اصول حقوقی كه هم در حقوق داغلی و هم در حقوق بین‌المللی معتبر شناخته شده است، هیچ تفسیری نباید با نص صریح قانون و یا ماده مورد نظر قرارداد متناقض باشد. سفرای روس و انگلیس، به جای توضیح نكات به اصطلاح مبهم از خصومت و جدال وارد ماهیت قرارداد شدند و اساس آن را به نفع یك طرف به كلی تغییر دادند. بدیهی است كه چنین تفسیری، به فرض آنكه سفرای مذكور، طبق توافق دو طرف حق تفسیر هم می‌داشتند، از اساس بی‌اثر و فاقد اعتبار حقوقی است.

پروتكل تهران 1911

دولتهای روس و انگلیس كه از نفوذ آلمان در ایران احساس خطر می‌كردند، در سال 1902 برای تقسیم ایران به توافق رسیدند. به موجب قرارداد 1907، ایران به سه منطقه قابل نفوذ تقسیم شد. بخش شمالی را سهم روسیه، قسمت جنوبی را سهم انگلیس و منطقه مركزی را نیز بی‌طرف شناختند. از طرفی كشف و استخراج نفت در ایران (1908) نیز بر مسأله مرزهای ایران و عثمانی اثر گذاشت. تشكیل شركت نفت ایران و انگلیس و سپس صدور آن، استفاده از اروندرود را برای كمپانیهای نفتی انگلیس بیش از پیش افزایش داد. انگلیس با مسائل فنی و حقوقی پیچیده در اروندرود مواجه بود و رژیم حقوقی عهدنامه دوم ارز‌ روم ، در این زمان پاسخگوی نیازهای انگلیس نبود. به همین جهت دولت انگلیس در 29 ژوئیه 1913 قراردادی با دولت عثمانی منعقد كرد كه به موجب آن امپراتوری عثمانی، راهنمایی كشتیها، نصف چراغهای روشنایی و خدمات مربوط به پلیس رودخانه به وسیله انگلیس را در اروندرود به رسمیت شناخت.
دولت انگلستان در شط‌العرب نیز به علت منافع اساسی خود علاقه خاصی داشت كه اختلافات مرزی ایران و عثمانی در اطراف آن و ناحیه خانقین بر طبق خواست آن دولت حل و فصل شود تا در آینده برایش مشكلی ایجاد نشود. سرانجام با پافشاری دولتهای روسی و انگلیسی، وثوق‌الدوله، وزیر امور خارجه ایران، در سال 1911 مذاكراتی را با سفیر عثمانی در تهران انجام داد كه منجر به امضاء پروتكل تهران مورخ 21 دسامبر 1911 میلادی شد.
به موجب پروتكل تهران، دو كشور ایران و عثمانی موافقت كردند تا كمیسیونی مرزی، متشكل از نمایندگان دو طرف (به تعداد مساوی) در اسلامبول تشكیل شود. از نكات برجسته این پروتكل، عدم اشاره به شركت نمایندگان روس و انگلیس در كمیسیون مذكور می‌باشد. اساس كار كمیسیون را نیز عهدنامه دوم ارز‌ روم (1847) تشكیل می‌دهد. همچنین دو كشور موافقت كرده‌اند كه چنانچه در مورد تفسیر و یا اجرای برخی از مواد قرارداد نتوانند به توافق برسند، به جای ارجاع مسأله به دو كشور روس و انگلیس، به دیوان داوری لاهه مراجعه كنند.
كمیسیون پیش‌بینی شده در ماده اوّل پروتكل، زود در اسلامبول تشكیل شد و نمایندگان روس و انگلیس نیز بدون آنكه مجوزی داشته باشند، ظاهراً به عنوان میانجی و در واقع به صورت مقام تصمیم‌گیرنده، در آن شركت جستند. از همان آغاز كه مذاكرات درباره تعیین خطوط مرزی شروع شد، «یادداشت توضیحی» سفرای روس و انگلیس نیز مطرح گردید و دولت عثمانی به پشتیبانی نمایندگان روس و انگلیس خواهان اجرای آن شد. دولت ایران به دلایلی كه قبلاً گفته شد، تفسیر سفرای مذكور را مخالف مصرحات مواد قراداد اعلام كرد و امضاء نماینده خود را نیز در مورد قبول تفسیر فوق غیرمعتبر دانست، ولی در جلسه هفدهم نماینده دولت ایران موافقت دولت خود را با «یادداشت توضیحی» اعلام كرد.

پروتكل اسلامبول 1913

دولت انگلیس از اوایل قرن 17 میلادی كه به اهمیت استراتژیكی و اقتصادی اروندرود پی برد، از حاكمیت ایران بر این رودخانه نگران بود، به همین جهت این دولت همواره در صدد آن بود كه حاكمیت ایران را از این آبراه سلب كند، به‌علاوه انگلستان با امتیازاتی كه طی قرارداد 29 ژوئیه 1913 زا دولت عثمانی به دست آورد، درصدد برآمد تا در شط‌العرب و خانقین به عثمانی امتیازاتی بدهد. از این رو پیش از انعقاد پروتكل اسلامبول، مكاتبات و مذاكراتی را با دولت روس و عثمانی انجام داد. سه كشور مذكور بدون اینكه از ایران نیز نظرخواهی كرده باشند، در مورد مرز ایران و عثمانی به توافق رسیدند و از نماینده ایران دعوت كردند تا بر توافقهای آنها در مورد مرزهای خود صحّه گذارند. بدین ترتیب دوكشور روس و انگلیس با ترفند خاصی، «یادداشت توضیحی» را نه به صورت ضمیمه بلكه در مقدمه پروتكل درج كردند و به زیان ایران و در جهت منافع خود و دولت عثمانی، مرزهای دو كشور را تعیین نمودند.
منافع دولت انگلیس تنها به اروندرود محدود نمی‌شد، بلكه شامل اراضی ایران كه اخیراً در آن نفت كشف شده بود، نیز می‌شد. به همین جهت دولت انگلیس بخش وسیعی از اراضی ایران واقع در قسمت مركزی مرز را با گشاده‌دستی به دولت عثمانی بخشید تا از نزدیكی بیشتر آن كشور به آلمان مانع شود. در عین حال در نظر داشت منافع خود را در اراضی ایران كه به این ترتیب به عثمانی بخشیده بود، حفظ كند، ‌زیرا شركت نفت ایران و انگلیس می‌بایست قادر باشد به بهره‌برداری از میادین نفتی در اراضی انتقالی ایران به عثمانی، بدون پرداخت هرگونه عوارضی ادامه دهد. به همین جهت در ماده 7 پروتكل اسلامبول به صراحت قید شد كه امتیاز نفت در اراضی انتقالی ایران به عثمانی، به قوت خود باقی است.
بالاخره دولت انگلیس با اهداف مذكور، توانست با توسل به هر گونه فشار علیه ایران در 4 نوامبر 1913 پروتكل اسلامبول را بین نمایندگان چهار كشور روس، انگلیس،‌ ایران و عثمانی به امضا برساند.
به موجب این قرارداد، خط مرزی در هر محل به وسیله كمیسیون تحدید حدود، مركب از نمایندگان چهار دولت مشخص خواهد شد، در ماده 3 قرارداد، مبانی و اصولی كه كمیسیون تحدید حدود بر اساس آن وظیفه خود را انجام خواهد داد، روشن می شود. ماده 4، چگونگی حل اختلاف نظر در كمیسیون فوق را مشخص، و تصریح می‌كند كه در صورت بروز اختلاف، نمایندگان ایران و عثمانی یك شرح كتبی حاوی دیدگاههای خود را ظرف 48 ساعت به نمایندگان روس و انگلیس تسلیم نموده تا آنان طی جلسه خصوصی در مورد مسئله مورد اختلاف تصمیم بگیرند و آن را به همكاران ایران و عثمانی اعلام كنند. این تصمیم در صورت مذاكره جلسه عمومی درج شد و رعایت آن برای هر چهار دولت الزامی خواهد بود.

كمیسیون تحدید حدود 1914

ماده 2 پروتكل 1913 مقرر می‌داشت كه خط مرزی به وسیله كمیسیون تحدید حدود، مركب از نمایندگان چهار دولت در محل، معین خواهد شد. در اجرای آن یك كمیسیون مشترك مرزی با شركت نمایندگان ایران، عثمانی، انگلیس و روسیه تشكیل شد، فعالیت این كمیسیون به مدت 9 ماه ادامه داشت و 48 ساعت قبل از آغاز جنگ جهانی اوّل به كار خود پایان داد. این كمیسیون، 227 ستون مرزی از خرمشهر تا آرارات نصب كرد. صورت جلسات این كمیسیون نیز به پروتكل اسلامبول ضمیمه شد.به طور كلی پروتكل اسلامبول و صورت جلسات منضم به آن 700 مایل مربع از اراضی ایران واقع در شمال و جنوب قصر شیرین را به دولت عثمانی واگذار كرد كه «اراضی انتقالی» نامیده می‌شود. امروزه بخشی از صادرات نفت عراق از چاههای نفتخانه و خانقین كه جزو «اراضی انتقالی» بوده‌اند، تأمین می‌شود.
منبع: پژوهشگاه علوم و معارف دفاع مقدس


http://rasekhoon.net/article/show/135457/
پنج شنبه 31/5/1392 - 22:31
تاریخ
از تهاجم استكبار تا جام زهر
از تهاجم استكبار تا جام زهر


( بازخوانی بیانات امام خمینی – ره- )

بعد از ظهر روز سه‌شنبه سی‌ و یك شهریور ماه سال 59 بود كه ارتش عراق با حمایت همه جانبه كشورهای غربی و آمریكا به خاك ایران تجاوز نظامی كرد؛ از آغاز این تهاجم امام خمینی بنیانگذار كبیر انقلاب به لزوم دفاع همه جانبه و اینكه جنگ اسلام كفر شكل گرفته، تا زمانی كه ایشان به قول خود جام زهر نوشیدند، تاكید داشتند. هفته دفاع مقدس بهانه‌ای شد تا به برخی از بیانات امام(ره) بپردازیم.

ارتش عراق حاضر به جنگ با رسول الله است.

شما عذری پیش خدا ندارید. این لشكری كه الان سرنیزه را كشیده اند و توپ وتانكها را كشیده اند و با مردم مخالفت می كنند، یا آمده اند با ایران كه یك مملكت اسلامی است دارند جنگ می خواهند بكنند، یا هجوم می خواهند بكنند، این جنگ بااسلام است . جنگ با قرآن است . جنگ با رسول الله است . ارتش عراق حاضر است كه بارسول الله جنگ كند؟ با قرآن جنگ بكند؟ ایران الان مملكت رسول الله است . ایران الان نهضت اسلامی است . مملكت اسلامی است و قانون اسلامی است . حكومت اسلامی است . افراد حكومت همه آرای اسلامی دارند. ما می خواهیم مملكت اسلامی درست بكنیم . ما می خواهیم عرب و عجم و ترك و سایر چیزها را همه را در تحت لوای اسلام [دربیاوریم ]. چرا نشسته اند؟ چرا عشایر عرب نشسته اند و نگاه می كنند و اینها به برادرانشان تعدی می كنند و فوج فوج جوانها را اینها می كشند در سیاهچالها؟.
(صحیفه امام-ج12ص246)

ما تبع اسلام داریم جنگ می كنیم

حالا آنچه من به ملت خودمان می خواهم بگویم این است كه ملت ما باید متوجه باشد كه اسلام است و قضایای اسلام در كار است و ما تبع اسلام داریم جنگ می كنیم ،دفاع می كنیم و به واسطه اسلام داریم دفاع می كنیم . ملت ما باید مجهز باشند. جوانهای ماباید تدریب كنند، مجهز باشند؛ برای اینكه ما ممكن است در آتیه یك جنگهای طولانی تری داشته باشیم و برای اسلام باید جنگ بكنیم ، برای اسلام باید فداكاری بكنیم. ما باز هم در این مواردی كه كشته دادیم به قدری كه در صدر اسلام كشته دادند ماباز كشته ندادیم . ما باید فداكاری بكنیم . ما باید همه عزیزانمان را فدای اسلام بكنیم .
(صحیفه امام ج 13 ص250)

اگر جنگ را بر ما تحمیل كنند، ما تمام ملتمان جنگجوست

سئوال خبرنگاران خارجی: [شما راجع به جنگ چه فكر می كنید و نظرتان درباره این جنگ و آینده آن چیست ؟]
جواب : بسم الله الرحمن الرحیم - اولا ما به تبع اسلام با جنگ همیشه مخالفیم و میل داریم كه بین همه كشورها آرامش و صلح باشد. لكن اگر جنگ را بر ما تحمیل كنند، ما تمام ملتمان جنگجوست و با تمام قوا مقابله می كنیم ولو اینكه همه ابرقدرتها هم دنبال او باشد. برای اینكه ما شهادت را یك فوز عظیم می دانیم و ملت ما هم شهادت را به جان و دل قبول می كند و از جنگ نخواهیم هراسید و مرد جنگ هستیم ، لكن مایل نیستیم به اینكه جنگ واقع بشود.
الان دولت دست نشانده و جنایتكار عراق به شهرهای ما و مردم عادی حمله كرده ودیشب نیز در دزفول حمله كردند و با موشكهای خودشان بسیاری از مردم را كشتند، ولی ما مواضع نظامی آنها را خواهیم زد و آتیه جنگ با ماست . برای اینكه ما تمام ملت همراهمان است و صدام ملت خودش بر ضد خودش است و حتی ارتش خودش هم متزلزل است و خواهند در این جنگ باخت ، و بعثی ها ان شاءالله از عراق خواهند رفت ویك دولت اسلامی در آنجا خواهد آمد.
(صحیفه امام-ج13 ص 261)

خاطره امام از مصاحفه با یك پیرمرد

...دیروز یك پیرمرد نزدیك به هشتاد - تقریبا بین هفتاد و هشتاد بود - آمد با من مصافحه كرد و رفت آن كنار. دوباره من دیدم ایستاد و دوباره دارد می آید. دفعه دوم كه آمد اینجا، گریه می كرد. اشكهایش را من دیدم كه آنجا جاری بود. می گفت من می خواهم بروم جنگ بكنم . من گفتم به او كه من و تو باید دعا بكنیم ، جوانها باید جنگ بكنند. الحمدلله ، ما كه جوانهایمان ، پیرهایمان ، زنها، دخترها؛ همه ، بچه ها؛ همه مان یك تحولی در ما پیدا شده است كه نمی خواهیم دیگر زیر بار ابرقدرتها برویم . باید البته ملتی كه اینطور باشد خودش را مهیا كند برای همه چیز. قدرتهای بزرگ عالم هست.
(صحیفه امام-ج13 -ص 307)

در جنگها هر وقت كه فشار برایمان می‌آمد به رسول خدا پناه می بردیم

اسلام عزیز. همان كه امر فرموده است كه دفاع كنید، به همه ملتها امر فرموده است كه پایدار باشید، استقامت كنید. رسول اكرم در عین حالی كه بالاترین موجود بود دراستقامت ، و حضرت امیر - سلام الله علیه - در روایتی وارد شده است كه ما در جنگها هروقت كه فشار برایمان می آمد به رسول خدا پناه می بردیم (6)، در عین حال خدای تبارك و تعالی می فرماید كه : فاستقم كما امرت ، امر می كند كه پایدار باش ! نلغزاند تو را چیزی .آنجایی كه می رسد به اینكه تو و امت ، پایدار باشید، پیغمبر می فرماید كه : "من به واسطه این آیه پیر شدم " برای اینكه استقامت ، مشكل است و من گرچه توانم استقامت كنم وافرادی هم می توانند، ولی همه ملت اطمینان نیست كه بتواند مستقل باشد، مستقیم باشد،استقامت در امر از خود امر مشكلتر است . چه بسا پیروزیهایی كه برای یك ملتی پیش می آید برای اینكه استقامت در آن امر كه موجود شده است ندارند، سستی می كنند، آن پیروزی از دست شان می رود.
(صحیفه امام-ج13ص 380)

دشمنان می‌خواهند در عین جنگ ملت ما را به اسارت بگیرند

این است كه ما امروز در حال جنگ هستیم؛ در حال جنگ با ابرقدرتها هستیم. چنانچه ماكه در حال جنگ هستیم و دشمنهای ما می خواهند ملت ما را به اسارت بكشند و تمام سران را از بین ببرند، باید این ملت با هم اجتماع كنند و همان وحدتی كه در اول انقلاب بود، و نتیجه بزرگ آن را دیدید، باز هم حفظ كنند. این طور نباشد كه گروههای مختلف ،احزاب مختلف، و اشخاص مختلف ، در یك موقعی كه ما همه احتیاج به وحدت كلمه داریم ، اختلاف ایجاد كنند؛ تشنج ایجاد كنند.
(صحیفه امام-ج14ص 47)

صدام هشتاد دقیقه سخن از اسلام گفت و یك دقیقه مطابق با رضای خدا حرف نزد

..شما و اشخاصی كه در كنفرانس طائف بودند هشتاد دقیقه به حرفهای صدام گوش كردید. در این هشتاد دقیقه یك دقیقه مطابق رضای خدا حرف نزد. چنانچه اسم از اسلام برد، اسلامی بود كه از اروپا و از امریكا برای او هدیه آوردند؛ نه اسلامی كه از مدینه وحجاز برای او آمده است و برای همه . شما هشتاد دقیقه گوش كردید به اراجیفی كه او درعین حال كه در كشورما واقع شده است و لشكر او در كشور ما مشغول آدمكشی است، می گوید كه ایران متجاوز است، و شما سئوال نكردید از او كه تجاوز ایران كجاست . آیا الان ما در مملكت عراق داریم جنگ می كنیم ، یا در مملكت ایران داریم جنگ می كنیم ؟ اگر در مملكت ایران جنگ می كنیم ، تجاوز مال عراق است . اگر ما یك روز به عراق حمله كردیم ، تجاوز مال ما هم هست اگر ما دفاع می كنیم از حقوق ملت و دفاع می كنیم از اسلام و دفاع می كنیم از حقوق عراق و دفاع می كنیم از مسلمین ، نبایدكنفرانس طائف ساكت بنشیند؛ نباید شما فكر كنید كه دو تا ملت در مقابل هم هستند.
(صحیفه امام-ج14ص 163)

قبور شهدای ما را ببینید و با متجاوز بجنگید

قبرهایی كه ما از شهدا داریم و آوارگانی كه ما از شهدا داریم و ازمردم ستمدیده غرب و جنوب داریم آنها را ببینند، و ببینند كه آیا ما تجاوز كرده ایم ، یاآنها تجاوز كردند. اگر تشخیص دادید كه ما تجاوز كردیم ، با ما جنگ كنید. و اگرتشخیص دادید كه آنها تجاوز كرده اند، با آنها جنگ بكنید. صلح بین اسلام كفر معناندارد. هیچ مسلمی نباید خیال كند كه بین اسلام و غیر اسلام و مسلم و غیر مسلم باید صلح ایجاد بشود. باید حكم خدا عمل بشود. باید ما همه تابع قرآن كریم باشیم.
(صحیفه امام-ج14 ص 164)

از اینكه جنگ طولانی شده نهراسیم كه جنگ به نفع اسلام است

من از همه ملت ایران تقاضا دارم كه همان طور كه از اول در میدان مبارزه با كفر، همه حاضر بودید و در صحنه این مبارزه همه حاضر بودید، باز هم ادامه بدهید كه ادامه این نهضت برای اسلام است و اسلام عزیز این حق را به ما همه دارد كه در راه او هرجانفشانی كه می توانیم و هر اقدامی كه می توانیم بكنیم . ما باید در این امور از پیغمبر اكرم و از ائمه هدی كه در طول مدتشان یا در جنگ بودند با كفار و یا در حبس بودند به دست اشخاصی كه با اسم اسلام آنها را به حبس و زجر می كشیدند، سرمشق بگیریم و به آنها اقتدا بكنیم. اسلام عزیز چیزی است كه پیغمبر اكرم در راه او جانفشانی كرد و ائمه هدی در راه او جانفشانی كردند و یاران پایدار پیغمبر در راه او جانفشانی كردند. و ما نیز باید به آنها اقتدا كنیم. و از اینكه جنگ طولانی شده است نهراسیم كه جنگ به نفع اسلام است .ما حق هستیم و حق بر باطل پیروز است . مرگ مخالفین اسلام و جمهوری اسلامی نزدیك است.
(صحیفه امام ج 14 ص 298)

ملتی كه بچه‌اش با موتور سیكلت به تانك می‌زند، با كشته شدن صد یا هزار نفر كنار نمی‌ نشیند

اگر بنا بود كه به مجرد اینكه یك امری واقع می شد ناگوار، ما كنار می رفتیم و ملت كنار می رفت ، این از اول نمی آمد در صحنه . ملتی كه بچه چند ساله اش با موتور سیكلت می زند به تانك و زیر تانك می رود، این به كشته شدن یك نفر یا دو نفر یا صد نفر یاهزار نفر كنار می نشیند؟! اینها باید به عدد افراد این ملت ، به عدد افراد جوان و رزمنده این ملت بمب تهیه كنند، و الا یك بمبی دزدكی زیر یك منزل گذاشتن و یك نفر، چندنفر ابرار را، چند نفر اشخاص متعهد به اسلام را، فداكار را از بین بردن ، كه ملت را از بین نمی برد. ملت یك دریای بزرگی است و این دریای بزرگ هست و به جای اشخاصی كه از صحنه آنها با شهادت بیرون می روند و جنایتكاران آنها را از صحنه بیرون می كنند، به جای آنها باز افراد می آیند و این سیل خروشان هست تا اینكه امریكا را و سایركشورهایی كه می خواهند ما را طعمه كنند، قطع طمع همه آنها را بكنند.
(صحیفه امام ج 14-ص526)

درعین اینكه ما از جنگ گریزانیم اما دفاع بر هر انسانی واجب است

ما و ملت اسلامی ما جنگجو و هجومگر نبوده ایم و نیستیم و از این جنگ تحمیلی هم خوشمان نمی آمد و كراهت داشتیم كه دو طایفه از مستضعفان به تحریك مستكبران و تحریك امریكا و اغفال حزب بعث ، به روی یكدیگر حربه بگشایند وآتش . لكن همه می دانید و همه هم در جهان می دانند كه این جرم متوجه به حزب بعث وصدام و صدامیان است . در عین حالی كه ما از جنگ گریزان هستیم ، لكن دفاع ، كه حق هر انسانی است و واجب است بر هر انسانی دفاع از خود و دفاع از كشور خود و دفاع ازدین خود، ما به عنوان دفاع در مقابل این قدرتها ایستاده ایم .این جنگ پیش آمد و یك سال و نیم تقریبا طول كشیده است و ثمرات بزرگی برای ما داشته است كه اول غافل بودیم و كم كم متوجه شدیم.
(صحیفه امام ج15- ص400)

ما همیشه دفاع كرده‌ایم تا حالا، هیچ وقت جنگ نكرده ایم

ما هیچ وقت طالب جنگ از اول نبودیم . اگر چنانچه عراق به ما حمله نكرده بود، ما دفاع نمی كردیم . اما دفاع ما كردیم ، ما جنگ نكردیم تا حالا. در عین حالی كه رزمندگان ما و فرماندهان ارتش و سپاه به ما گفتند اجازه بدهید ما وارد بشویم در آنجاو با آنها چه بكنیم [ما گفتیم : فقط دفاع كنید] خوب ، ما هم ، ما می خواهیم دفاع بكنیم ؛ دفاع كه یك مسئله عقلی است . یك مسئله ای است كه حتی حیوانات هم اصلا وقتی بخواهند حمله كنند، دفاع می كنند. دفاع یك مسئله طبیعی است . ما همیشه دفاع كرده ایم تا حالا، هیچ وقت جنگ نكرده ایم.
(صحیفه امام ج 16 ص318)

آنهایی كه در خانه نشسته و می‌گویند جوانها جسته شده‌اند،خودشان خسته هستند

این جوان های ما كه الان در سرتاسر كشور به جنگ می روند و در جبهه ها آن طورحماسه ها می آفرینند، تا این جوان ها هستند و ان شاءالله هستند نمی تواند كسی به این مملكت صدمه وارد كند. آنهایی كه تو خانه نشسته اند و می گویند كه مردم خسته شده اند
از جنگ ، و خسته شده اند از چه و چه ، آنها خودشان خسته هستند، از اول هم خسته بوده اند. مردم كی اند؟ این اندیمشك است كه مورد تجاوز واقع بشود، دنباله اش جنگ جنگ تا پیروزی می گوید. آن هم جاهای دیگری كه از دزفول گرفته تا هر جا كه ملاحظه كنید به مجرد اینكه یك فسادی در آنجا واقع می شود و صدام یك جنایتی می كنددنبالش همه مردم می ایستند و فریاد می زنند مرگ بر كی و مرگ بر كی و جنگ جنگ تاپیروزی . اینها مردم نیستند؟ این مردمی كه در مساجد و در نمازجمعه ها و سرتاسر كشورمجتمع اند و فریادشان بلند است از اینكه جنگ باید كرد.
(صحیفه امام ج 18- ص55)

ابرقدرت ها نه شخص صدام را می خواهند نگه دارند و نه ما را

امروز امریكا و شوروی و فرانسه و سایر قدرت ها از اسلام احساس خطر كردند و به همین جهت به سود صدام تبلیغاتی را راه انداخته اند. آنها اینطور در ذهنشان آمده است - كه درست هم هست - كه اگر جمهوری اسلامی پا بگیرد و باقی بماند، جای پایی از آنهاباقی نخواهد ماند، و می ترسند كه از همه منطقه دستشان كوتاه شود. جنگ در عین حال كه ناگوار بود و شهرهای ما را خراب كرد، ولی بركاتی داشت كه اسلام به دنیا معرفی شد و اینكه چه اشخاصی و قدرت هایی در مقابل اسلام ایستادند، و چه كسانی از اسلام می ترسند، و چه قدرت هایی علیه اسلام قیام كردند، همه اینها در جنگ معلوم شد.ابرقدرت ها نه شخص صدام را می خواهند نگه دارند و نه ما را.
(صحیفه امام ج 18ص 131)

اگر تهذیب نفس باشد از جنگ نمی‌ترسد

اگر تهذیب نفس باشد، نه از جنگ می ترسد كسی ، نه از صلح ابا دارد؛ از هیچی باك ندارد. اما وقتی تهذیب نفس نیست ، می گوید: اگر جنگ نكنیم ، شاید آن طرف ما چه بكند. این جنگ افروزیهایی كه الان می بینید در منطقه دارد می شود، روی همین معناست ، روی هوای نفس است ، هوای نفس وادار می كند كه به یك كشوری حمله كنند. هوای نفس وادار می كند كه منطقه را به آتش بكشند و انسان می سوزد در این هوای نفس خودش ، در همین عالم هم می سوزد. و ما حالا هم به همه كشورهای منطقه نصیحت می كنیم ، نصیحت بر همه - همه باید نصیحت كنند هم را - نصیحت می كنیم كه ازاین جانور دست بردارید، این آدم شدنی نیست . این صدام محال است كه آدم بشود. ازاین دست بردارید، خودتان را مبتلا نكنید به آن چیزی كه نباید مبتلا بشوید. ما نصیحت می كنیم ، ما خیرخواه شما هستیم.
(صحیفه امام ج 18 ص 502)

كسانی كه می‌نشیند و هی صحبت از چه بكنیم و چه نكنیم می‌كنند نمی دانند قضیه اسلام چی هست

امروز به همه ما واجب است كه دفاع كنیم . هر كس می تواند جبهه باید برود، هر كه نمی تواند در پشت جبهه كمك بكند. آنهایی كه می نشینند و هی صحبت می كنند كه بیایید چه بكنیم ، بیایید چه بكنیم ،اینها از اسلام بی اطلاع اند، نمی دانند قضیه اسلام چی هست .
(صحیفه امام ج 20 ص 25)

قضیه جنگ امروز برای همه ما اهمیتش بیشتر از فروع دین است

قضیه جنگ امروز برای همه ما اهمیتش بیشتر از فروع دین است؛ این طور نیست كه جنگ مثل امر جنگی باشد كه دیگران با دیگران می كنند. جنگی است كه اسلام دارد می كند در مقابل كفر، اسلام دارد می كند در مقابل نفاق و این جنگ یك تكلیف شرعی است كه مردم ادا می كنند، من باشم ادا می كنند، نباشم هم ادا می كنند.
(صحیفه امام ج 20 ص150)

تب جنگ در كشور ما جز به سقوط صدام فرو نخواهد نشست

امروز بدون شك سرنوشت همه امتها و كشورهای اسلامی به سرنوشت ما در جنگ گره خورده است و جمهوری اسلامی ایران در مرحله ای است كه پیروزی آن به حساب پیروزی همه مسلمانان و خدای نخواسته شكست آن ، به ناكامی و شكست و تحقیر همه مومنان می انجامد و رها كردن یك ملت و یك كشور و یك مكتب بزرگ در نیمه راه پیروزی ، خیانت به آرمان بشریت و رسول خداست ، لذا تب جنگ در كشور ما جز به سقوط صدام فرو نخواهد نشست و ان شاءالله تا رسیدن به این هدف فاصله چندانی نمانده است . و خدا را سپاس می گزاریم كه ملت و دولت و مسئولین و ارتش و سپاه و بسیج ونیروهای مردمی و همه اقشار دلاور كشورمان در آمادگی كامل به سر می برند و همه اهل جنگ و هنرآفرینان مدرسه عشق و شهادتند.
(صحیفه امام ج 20ص 331)

جنگ ما جنگ عقیده است و جغرافیا و مرز نمی شناسد

امروز خمینی آغوش و سینه خویش را برای تیرهای بلا و حوادث سخت و برابر همه توپها وموشكهای دشمنان باز كرده است و همچون همه عاشقان شهادت ، برای درك شهادت روزشماری می كند. جنگ ما جنگ عقیده است ، و جغرافیا و مرز نمی شناسد. و ما بایددر جنگ اعتقادی مان بسیج بزرگ سربازان اسلام را در جهان به راه اندازیم . ان شاءالله ملت بزرگ ایران با پشتیبانی مادی و معنوی خود از انقلاب ، سختیهای جنگ را به شیرینی شكست دشمنان خدا در دنیا جبران می كند.
(صحیفه امام ج21-ص87)

به رضای خدایم و برای رضایت او این جرعه را نوشیدم

...من باز می گویم كه قبول این مسئله برای من از زهر كشنده تر است؛ ولی راضی به رضای خدایم و برای رضایت او این جرعه را نوشیدم . و نكته ای كه تذكر آن لازم است این است كه در قبول این قطعنامه فقط مسئولین كشور ایران به اتكای خود تصمیم گرفته اند. و كسی و كشوری در این امر مداخله نداشته است.
(صحیفه امام ج21 ص95)
منبع:http://www.farsnews.net


http://rasekhoon.net/article/show/145164/
پنج شنبه 31/5/1392 - 22:31
تاریخ

دفع تجاوز (2)
دفع تجاوز (2)

نویسنده: دكتر اسماعیل منصوری لاریجانی

مواضع كشورها بعد از فتح خرمشهر

یكی از آثار مهم عملیات ‌بیت‌المقدس، واكنش كشورهای منطقه و جهان در برابر پیروزی رزمندگان اسلام است. اگرچه پرداختن به تمامی مواضع كشورها از حوصله این بحث خارج است، اما اشاره به مواضع كشورهایی كه خود را در این جنگ بی‌طرف و یا حتی مخالف رژیم عراق می‌دانستند، حائز اهمیّت بسیار است.
دولت امریكا كه در آغاز تجاوز رژیم عراق خود را بی‌طرف جلوه می‌داد، بعد از فتح خرمشهر نتوانست خشم و ناراحتی خود را از پیروزیهای رزمندگان اسلام پنهان كند، لذا ژنرال هیگ، وزیر خارجه وقت امریكا در اقدامی شتاب‌زده اعلام كرد:
امریكا در برابر هرگونه تغییر اساسی در منطقه خلیج فارس كه ناشی از جنگ ایران و عراق باشد، بی‌تفاوت نخواهد بود.
همچنین وزیر خارج امریكا در نطقی بسیار مهم در مقابل شورای روابط خارجی امریكا در شیكاگو اعلام داشت:
اینك لحظه اقدام امریكا برای متوقف كردن جنگ ایران و عراق و برقراری صلح در سراسر منطقه فرا رسیدن است.
آیا زمانی كه صدام حسین هجوم سراسری را به خاك ایران آغاز كرد و بسیاری از شهرهای مرزی ایران را بر سر ساكنین بی‌دفاع آن خراب كرد و قریب به بیست ماه به تاخت و تاز در سرزمین‌های اشغالی ادامه داد، زمان برقراری صلح در منطقه نبوده است؟ آیا داعیه صلح‌خواهی امریكا پس از عملیات بیت‌المقدس نشانه نقض بی‌طرفی و حمایت از رژیم عراق نیست؟
دكتر عظمی اِلباز مشاور شخصی حسنی مبارك رئیس جمهور مصر هشدار داد:
اگر ایرانی‌ها دست به یك هجوم جدی به داخل عراق بزنند، بدون شك درگیری مصر در جنگ را افزایش خواهد داد.
همچنین ولیعهد اردن از امریكا خواست تا موضع بی‌طرفی خود در جنگ ایران و عراق را رها نموده و به خاطر اینكه ایران در جنگ به پیش می‌رود، از عراق حمایت كند.
تسخیر برق‌آسای بندر حیاتی خرمشهر توسط رزمندگان اسلام، ضربه گیج‌كننده‌ای را بر عراق و همه كشورهای متحدش وارد ساخت. به طوری كه پس از مدت‌ها خاموشی، تماماً برای نجات صدام حسین به تكافو افتادند و با فشارهای تبلیغی و سیاسی بر ایران خواهان برقراری آتش‌بس فوری شدند. تا اینكه در فاصله‌ای بسیار كوتاه دست‌های پیدا و پنهان دولت‌ها در حمایت از رژیم متجاوز عراق آشكار شد. امام راحل( رحمت الله علیه ) در این باره می‌گوید:
این صدام كه تا حال این قدر ادعا می‌كرد كه من وابستگی به امریكا ندارم و من با اسرائیل دشمنم و با مصر دشمن هستم و من یك عربی هستم كه فقط عربیت را می‌فهمم و امریكا و فرانسه و دیگران را اصلاً كاری ندارم و قبول ندارم، حالا معلوم شد كه قضیه چی است، حالا معلوم شد كه این مرد، هم امریكایی بوده است، هم اسرائیلی بوده است و هم در غیاب آنها شوروی پست و بند داشته است.

مواضع سازمانهای منطقه‌ای و بین‌المللی

پس از فتح خرمشهر مجامع و سازمانهای منطقه‌ای و بین‌المللی سكوت خود را شكستند و تصمیمات گوناگونی را اتخاذ نمودند:
شورای همكاری خلیج فارس به ریاست شاهزاده فهد ولیعهد وقت كشور عربستان در تاریخ 9/3/1361 تشكیل جلسه داد و خواهان توقف جنگ شد. ناظران مطلع نیز اظهار كرده‌اند كه مقامات عربستان سعودی در نظر دارند از فرانسه و مقامات این كشور درخواست نمایند تا برای پایان دادن به جنگ ایران و عراق اقداماتی را آغاز نمایند.
سازمان كنفرانس اسلامی نیز با تشكیل كمیته میانجیگری درصدد برآمد كه جنگ بین ایران و عراق را متوقف كند، حبیب شطی دبیر كل وقت سازمان كنفرانس اسلامی در این بار می‌گوید:
در ارتباط با جنگ ایران و عراق چهل و سه كشور عضو كنفرانس اسلامی تلاش خواهند كرد كه این دو كشور، ملت اسلامی را كه بیش از یك سال قبل درگیر یك جنگ خانمان‌سوز هستند، با یكدیگر آشتی دهند.
شورای امنیت سازمان ملل متحد كه طبق منشور سازمان مسئولیت دفع تجاوز به كشورها را عهده‌دار است، به طور جدی قضیه جنگ ایران و عراق را دنبال نكرده است. اعضای شورای امنیت تنها در جلسه 6 مهر ماه 1359 (28 سپتامبر 1980) تشكیل جلسه داد و به اتفاق آراء قطعنامه 479 را تصویب كرد.
به طوری كه ملاحظه می‌شود این قطعنامه با عنوان «وضعیت میان ایران و عراق» با اظهار نگرانی از دو كشور درخواست می‌كند كه از هرگونه كاربرد بیشتر زور خودداری می‌كنند. جای بسی تعجب است كه درخواست عدم استفاده از زور (حتی به صورت مشروع) زمانی مطرح شده است كه قسمت اعظمی از غرب و جنوب غربی ایران در اشغال نیروهای عراقی بود و شورا با حكم آتش‌بس در خاك ایران، از نیروهای متجاوز درخواست نكرده است كه به مرزهای بین‌المللی بازگردند، بلكه خواسته واقعی شورا آن بود كه دولت قربانی تجاوز (ایران) از دفاع مشروع برای دفع تجاوز دست بردارد. این امر خود نقص صریح ماده 51 منشور ملل متحد است.
پس از قطعنامه 479 شورای امنیت سازمان ملل به مدت 22 ماه سكوت كرد و این در ایّامی است كه رژیم عراق در اوج پیروزی است، امّا پس از عملیات بیت‌المقدس، شورای امنیت هم‌صدا با سایر كشورهای متحد عراق برای توقف جنگ سكوت خود را شكست و در پی درخواست كشور اردن و امریكا (دو متحد عراق در جنگ با ایران) تشكیل جلسه داد و در 21/4/1361 (12 ژوئیه 1982) قطعنامه 514 را به اتفاق آرا تصویب كرد.
در این قطعنامه برخلاف قطعنامه 479 برای نخستین بار از برقراری آتش‌بس و عقب‌نشینی نیروها به مرزهای شناخته‌شده بین‌المللی و تشكیل نیروهای پاسدار صلح و استقرار آنها سخن رفته است و احترام به حاكمیت، استقلال، تمامیت ارزش و عدم مداخله در امور داخلی كشورها مورد توجه قرار گرفته است.
بدیهی است كه این موارد ضرورت داشت كه در زمان برتری نیروهای عراقی و اشغال بخشی از مناطق و شهرهای مرزی ایران هم به طور جدی از سوی شورای امنیت سازمان ملل مطرح و تعقیب شود، حال به چه علتی شورای امنیت پس از 22 ماه سكوت به فكر وظایف اولیه و ابتدایی خود افتاده است، جای بسی سؤال و تعجب است.
ایران قطعنامه 514 را نپذیرفت، زیرا هنوز تا خواسته‌های مشروع خویش نظیر: معرفی متجاوز و پرداخت خسارت و تضمین صلح، راه درازی را در پیش رو داشت و قطعنامه 514 هیچ راهكاری را برای تحقق مقاصد مشروع ایران پیشنهاد نكرد.

طرح چند سؤال و پاسخ آن

سؤالاتی كه در این مقطع یعنی بعد از فتح خرمشهر به ذهن می‌رسد،‌ می‌تواند مشتمل بر موارد زیر باشد:
الف‌ ـ چرا ایران پس از فتح خرمشهر پیشنهاد صلح شورای امنیت را نپذیرفت؟
ب ـ آیا مسؤول ادامه جنگ پس از فتح خرمشهر ایران نیست؟
ج ـ اینكه گفته می‌شود امام خمینی خواهان خاتمه دادن به جنگ پس از فتح خرمشهر بود، آیا صحت دارد؟
اگرچه خواننده محترم با مطالعه این كتاب می‌تواند به پاسخ سؤالات خود برسد، امّا اختصاصاً به دلیل طرح مشخص این سؤالات، بویژه از سوی شبهه‌افكنان به جواب آن می‌پردازیم:
سؤال اول ـ چرا ایران پس از فتح خرمشهر پیشنهاد صلح از سوی كشورها و مجامع بین‌المللی را نپذیرفت؟
جمهوری اسلامی ایران از آغاز تجاوز رژیم عراق خواهان صلح بوده است، امّا صلح حقیقی و شرافتمندانه. بدیهی است صلح از نظر حقوق بین‌الملل باید حاوی مقدمات زیر باشد:
ـ دفع آتش تجاوز
ـ شناسایی متجاوز
ـ تعیین خسارات و تنبیه متجاوز
ـ تضمین صلح و بقای آن به كشور مورد تجاوز
با توجه به این مقدمات در كلیه نظرها و بیانیه‌های شخصیت‌ها و رؤسای دولت‌ها و مجامع بین‌المللی كه هیاهوی صلح و آتش‌بس بعد از فتح خرمشهر به راه انداختند، تماماً فاقد موارد فوق بودند. شورای امنیت سازمان ملل كه بر اساس منشور سازمان در این رابطه مسئول بوده است، در قطعنامه 514 و قطعنامه‌های بعدی به جای لفظ «منازعه» بین ایران و عراق از كلمه «وضعیت» استفاده می‌كرد، ‌این دو واژه از نظر حقوق بین‌الملل تعریف خاص خود را دارند، در اعلان «وضعیت» هیچ مسئولیتی متوجه شورای امنیت سازمان نمی‌شود، ولی اعلان «منازعه‌» برای شورای امنیت مسئولیت‌آور می‌شد، به همین دلیل از كاربرد واژه «منازعه» در صدور قطعنامه‌ها خودداری می‌كرد. بنابراین شورایی كه دفع مخاصمه بین كشورها را به عهده دارد تا این اندازه كه از مسئولیتش طفره می‌رود. ایران به امید كدام مرجع دیگری دست از دفاع مقدس خود می‌كشید؟ آیا شعار صلح را بدون توجه به مقدمات و راهكاری عملی آن با آب و تاب مطرح نمودن خیانت به واژه مقدس صلح نیست؟ آیا با این وجود عدم پذیرش صلح‌فریبان مدعی از سوی ایران كار خردمندانه‌ای نبوده است؟
سؤال دوم:‌ آیا مسئول ادامه جنگ پس از فتح خرمشهر، ایران نیست؟
در جنگ رژیم عراق علیه ایران سه نوع پایان قابل تصور بود، اوّلاً ایران ملغوب و رژیم عراق غالب شود. ثانیاً عراق مغلوب و ایران غالب شود. ثالثاً یك تصمیم بین‌المللی جنگ را خاتمه دهد.
فرض اوّل تحقیقاً منتفی است، زیرا اگر قرار بود كه ایران مغلوب شود، در همان روزهای اول جنگ كه غافلگیر شده بود و در اثر درگیری با مشكلات طبیعی بعد از انقلاب آمادگی مقابله با تهاجم گسترده رژیم عراق را نداشت، می‌بایست از پا درمی‌آمد، امّا دیدیم كه چگونه توانست به طرز معجزه‌آسایی خود را تجهیز كند و در فاصله‌ای كوتاه نه تنها تمامی اراضی اشغالی را از دشمن پس بگیرد، بلكه به تعقیب متجاوز در خاك او نیز بپردازد. و از طرفی به فرموده امام راحل( رحمت الله علیه ) ملتی كه با تكیه بر ایمان و اراده الهی می‌جنگید، شكست در منطق او راه ندارد. در قرآن كریم به همین مضمون آمده است.
فرض دوّم اینكه رژیم عراق مغلوب شود، كه این فرض هم محقق‌الوقوع نبود، زیرا حامیان و متحدان رژیم عراق به هر قیمتی اجازه شكست رژیم عراق را نمی‌دادند ودیدیم كه در راستای حمایت از او تمامی قوانین بین‌المللی را نقض نمی‌كردند و سلاح‌های مخرب میكروبی و شیمیایی را در اختیار او قرار دادند، صدام حسین هم با آرامش خاطر آنها را علیه رزمندگان ما وقیحانه به كار گرفت. فرض سوم تصمیمات بین‌المللی بود كه تا صدور قطعنامه 598 اقدام به این كار نشده بود. از این رو برابر ماده 51 منشور سازمان ملل متحد كشوری كه مورد تجاوز قرار گرفت تا زمانی كه شورای امنیت تدابیر اجرایی جهت دفع تجاوز اتخاذ نكند، حق دارد از خود دفاع كند، امّا به محض اینكه شورای امنیت تدابیر لازم را اتخاذ كرد، باید كشور مورد تجاوز از ادامه حملات خودداری كند تا شورای امنیت بتواند با طیب خاطر به فعالیت خود در زمینه شناسایی و تنبیه متجاوز ادامه دهد. از این رو برابر ماده یكم قطعنامه تعریف متجاوز، جمهوری اسلامی ایران در تاریخ 31 شهریور 1359 از زمین، هوا و دریا مورد تجاوز ارتش عراق قرار گرفت و تا زمان صدور قطعنامه 598 چون تصمیم روشنی از سوی شورای امنیت برای دفع تجاوز اتخاذ نشد، حق داشت از خود دفاع كند و از نظر حقوقی این دفاع حتی در داخل خاك كشور متجاوز مجاز می‌باشد. امّا قید تعیین مسئول مخاصمه در بند 6 قطعنامه 598 حق دفاع مشروع را از ایران سلب نمود. دقیقاً ملاحظه می‌كنیم كه بعد از این حجم تبلیغات دشمن و حامیان او حول این محور كه ایران ناقض حقوق بین‌الملل است، متمركز می‌شود، در حالی كه قبل از آن می‌دانستند دفاع مشروع حق ایران است.
بدین ترتیب ایران نه آغازگر جنگ بود و نه مسئولیتی در ادامه آن داشته است، آنچه كه مسلم است مسئولین ادامه جنگ به عهده شورای امنیت سازمان ملل است كه به خاطر فشار حامیان صدام
بویژه امریكا در تصمیم‌گیری تعلل می‌ورزید كما اینكه اكنون در اجرای مفاد قطعنامه 598 كوتاهی می‌كند.
سؤال سوم: آیا امام خمینی( رحمت الله علیه ) پس از فتح خرمشهر خواهان خاتمه دادن به جنگ بود؟
امام خمینی( رحمت الله علیه ) همواره خواهان پایان دادن به جنگ بود، امّا پایانی كه متضمن حقوق ملت مظلوم ایران باشد، امّا از اینكه پس از فتح خرمشهر مصراً خواهان پایان بخشیدن به جنگ بود هیچ مدرك و سندی در دست نیست وانگهی امام راحل( رحمت الله علیه ) در هر كاری به نظر كارشناسان و متخصصان بسیار اهمیت می‌داد، تحقیقاً اگر نظر فرماندهان و كارشناسان جنگ مبتنی بر ادامه دفاع مقدس بود. امام راحل( رحمت الله علیه ) همان نظر را می‌پذیرفتند، و از همه مهم‌تر لحن سخنان و محتوای رهنمودهای امام خمینی بویژه بعد از فتح خرمشهر گویای صلحی عادلانه بود كه از اركان حقوقی صلح حكایت می‌كرد. برای مثال معظم‌له طی سخنانی در جمع گروهی از دانشجویان دانشكده افسری ارتش و مسئولین این دانشكده فرمودند:
از اوّل هم صلح‌طلب بودیم و صلح یكی از اموری است كه ما به تبع از اسلام قبول كردی. صلح اسلامی، صلحی كه برادر می‌شوند بعد از صلح، و ما طالب این هستیم. اما صلحی كه اصلاً اعتنا نكنند به اینكه جنایت كردند در اینجا و اعتنا نكنند به اینكه غراماتی وارد شده است و باید جبران بكنند، خساراتی وارد شده است و باید جبران بكنند. این اسمش صلح نیست، این اسمش را می‌توانیم بگذاریم صلح صدامی.
امام راحل( رحمت الله علیه ) همین منطق را تا پایان جنگ دنبال نمودند و حتی مفاد قطعنامه 598 را كه پذیرفتند متضمن صلح واقعی و عادلانه ندانستند، از این جهت پذیرش آن را چون نوشیدن جام زهر دانستند.
بخش دوم: وادار كردن مجامع بین‌المللی برای تصمیمی عادلانه (استراتژی عدل)
جمهوری اسلامی ایران پس از آزادسازی بخش اعظمی از شهرها و مناطق اشغالی از چنگال قوای دشمن، در برابر هیاهوی صلح‌خواهان و فشار همه‌جانبه آنان تصمیم گرفت كه استراتژی عدل را در پیش گیرد، یعنی مجامع رسمی بین‌المللی را كه در ایجاد صلح و همزیستی مسالمت‌آمیز كشورها مسئول هستند، وادار به تصمیمی عادلانه كند كه در آن حقوق كشور مورد تجاوز تضمین شود. برای تحقق این هدف مهم عمل به موارد ذیل به عنوان مؤلفه‌های استراتژی عدل ضروری بود:
1 ـ تثبیت مواضع دفاعی
اگرچه رزمندگان اسلام پس از فتح خرمشهر ابتكار عمل در جبهه‌ها را به دست گرفتند، امّا تدبیر ضروری و مهم در این مقطع ترسیم هندسه مقاومت بود، یعنی اتخاذ استراتژی دفاعی برای حفظ موازنه قوا در خطوط درگیری. بر اساس این تدبیر دو كار لزوماً باید انجام می‌شد. اوّل تثبیت مواضع دفاعی یعنی دور كردن دشمن از مواضع رزمندگان و بستن خطوط نفوذی و از همه مهمتر دور كردن آتش سلاح‌های سنگین و دوربرد دشمن از مواضع دفاعی رزمندگان كه اضلاع خط استوار و هندسه مقاومت را در خاك دشمن طلب می‌كرد و این از نظر علم استراتژیك نظامی كاملاً پذیرفته شده است كه اگر ضلعی از مثلث دفاعی در خاك دشمن واقع شد، ناچاراً باید از خاك او عبور كرد، این قاعده به اعتقاد كارشناسان و ناظران بین‌المللی هم در آن شرایط دور از انتظار نبود، چنانكه گفتند:
به اعتقاد ناظران بین‌المللی ایران در حال حاضر در تدارك حمله‌ای جهت تصرف بصره است كه توپخانه‌های دوربرد این كشور پس از سقوط خرمشهر اقدام به گلوله‌باران آن نموده‌اند.
زیرا شهر بصره علاوه بر خطوط مواصلاتی و پشتیبانی دشمن دقیقاً مواضع رزمندگان اسلام را زیر آتش سنگین خود داشت كه دور كردن دشمن از این مواضع و خطوط ارتباطی در راستای تدابیر تثبیت مواضع دفاعی ایران بوده است.
تصمیم دوم مهلت ندادن به دشمن برای سازماندهی مجدد بود، چرا كه بعد از شكست سنگین دشمن در عملیات بیت‌المقدس كه موجب سردرگمی فرماندهان و مسئولین ارتش عراق شد، تدبیر دفاعی برای ایران حكم می‌كرد كه به دشمن فرصت اندیشیدن و سازماندهی مجدد را ندهد و با استفاده از شور و ذوق و توان دفاعی رزمندگان به نقطه اطمینان و خط استوار دفاعی كه امروزه در فنون نظامی جایگاه خاصی دارد برسد. نظریه كارشناسان دفاعی چنین اقداماتی را از سوی ایران قابل پیش بینی و از بدیهیات علوم دفاعی دانستد، بطوریكه لس‌آنجلس تامیز طی تحلیل كارشناسی در این زمینه گزارش داد:
اكنون كه سكه بر روی دیگرش قرار دارد، ایران بیش از یك چهارم ارتش عراق را منهم و تسخیر نموده است، نیروی هوایی از لحاظ عملیاتی، آمادگی عراق را تا دو سوم كاهش داده و ظاهراً روحیه ارتش صدام حسین را شكسته است، جاده اصلی به بغداد باز می‌باشد و نیروهای ایران در مقابل پایتخت عراق از پیروزی و شوق در هیجان می‌باشند.
2 ـ فعال كردن حركت دیپلماسی
برای وارد كردن مجامع رسمی بین‌المللی به تصمیمی عادلانه در مورد تجاوز رژیم عراق علیه ایران فعال كردن حركت دیپلماسی و جلب توجه محافل سیاسی جهان به قدرت دفاعی ایران ضروری بود. متأسفانه شورای امنیت سازمان ملل كه تحت تأثیر قدرتهای بزرگ بود بی‌توجه به قدرت دفاعی رزمندگان اسلام همچنان به واكنش‌های بازدارنده خود ادامه می‌داد بطوریكه بفاصله كمتر از دو ماه و نیم پس از صدور قطعنامه 514 مبادرت به صدور قطعنامه 522 اقدام می‌نماید:

قطعنامه 522

در 4 اكتبر 1982 (12 مهر 1361) به اتفاق آرا تصویب شد.
شورای امنیت، بعد از رسیدگی مجدد به موضوع دارای عنوان «وضعیت بین ایران و عراق»، با ابراز تاسف از طولانی شدن و شدت یافتن منازعه بین دو كشور كه منجر به تلفات سنگین انسانی و خسارات مادی قابل توجه شده و صلح و امنیت را دچار مخاطره كرده است، با تأیید مجدد این امر كه بازگرداندن صلح و امنیت به منطقه مستلزم آن است كه كلیه كشورهای عضو دقیقاً بر طبق تعهداتشان در منشور ملل متحد عمل كنند، با یادآوری قطعنامه 479 (1980) خود كه در 28 سپتامبر 1980 به اتفاق آرا تصویب شد و بیانیه رئیس شورای امنیت در 15 نوامبر 1980، به علاوه، با یادآوری قطعنامه 514 (1982) خود كه در 12 ژوئیه 1982 به اتفاق آرا تصویب شد و بیانیه رییس شورای امنیت در 15 ژوئیه 1982، با در نظر گرفتن گزارش 15 ژوئیه 1982 دبیر كل،
1 ـ بار دیگر مصراً خواهان آتش بس فوری و خاتمه كلیه عملیات نظامی می‌باشد؛
2 ـ درخواست خود را برای عقب‌نشینی نیروها به مرزهای شناخته شده بین‌المللی مجدداً تائید می‌كند؛
3 ـ از این واقعیت كه یكی از طرفها آمادگی خود را برای همكاری در اجرای قطعنامه 514 (1982) اظهار داشته است استقبال می‌كند و از طرف دیگر می‌خواهد كه چنین كند؛
4 ـ لزوم اجرای بدون تأخیر بیشتر تصمیم خود را در مورد اعزام ناظران سازمان ملل برای تأیید، تحكیم و نظارت بر آتش بس و عقب نشینی تأیید می‌كند؛
5 ـ فوریت ادامه كوششهای میانجیگری كنونی را مجدداً تأیید می‌كند؛
6 ـ درخواست خود را از كلیه كشورهای دیگر در مورد خودداری از انجام هر عملی كه ممكن است به ادامه منازعه كمك كند و تسهیل اجرای قطعنامه حاضر را مجددا تأیید می‌كند؛
7 ـ به علاوه، از دبیر كل درخواست می‌كند كه اجرای قطعنامه حاضر را در ظرف 72 ساعت به شورای امنیت گزارش دهد.
تنها تفاوت این قطعنامه با قطعنامه‌های قبلی شورا در آن بود كه شورا برای خوشایندی عراق و متحدین او در بند 3 اجرایی قطعنامه مقرر می‌دارد اگر یكی از طرفین درگیر آمادگی خود را جهت همكاری برای اجرای قطعنامه 514 اعلام كند، حسن استقبال می‌نماید.
صدام حسین با تمسك به این پیشنهاد شورای امنیت شعار صلح‌خواهی سر می‌دهد در تبلیغات متحدان و دوستانش نیز به این بهانه صلح‌طلب و ایران آتش‌افروز معرفی می‌شود.
جمهوری اسلامی ایران بمنظور كاستن فشارهای تبلیغی دشمن و متحدانش و نیز جلب توجه افكار جهانیان به دلائل استنكاف ایران از پذیرش قطعنامه‌های شورای امنیت علاوه بر فعالیت همه جانبه وزارت خارجه ایران نیاز به اهرم‌های مؤثرتری در میدان عملیاتی داشت، بگونه‌ایكه شورای امنیت را بدور از فشارهای سیاسی و تبلیغی وادار به تصمیمی عادلانه بر اساس موازین بین‌المللی نماید.
همه این عوامل تدبیر فرماندهان در جنگ را به یك سلسله عملیات برون مرزی هدایت كرد، تا در احقاق حق ملت مظلوم ایران و تنبیه متجاوز توانمندیهای تازه‌ای از قدرت رزمندگان اسلام را به نمایش گذاردند.

سلسله عملیات برون‌مرزی یا انهدامی

جمهوری اسلامی ایران بمنظور تثبیت مواضع دفاعی رزمندگان اسلام و سلب فرصت از دشمن جهت سازماندهی مجدد و نیز فعال كردن محافل سیاسی در راستای تصمیم‌گیری جدی و عادلانه در حل مناقشه، در بعضی از خطوط دفاعی، عبور از مرزها و تصرف مناطق استراتژیك دشمن را هدف قرار داد. این تدبیر نه تنها خردمندانه بلكه منطبق بر فنون دفاعی و حتی موازین بین‌المللی بوده است. سلسله عملیات مهم انهدامی عبارتند از:
1 ـ عملیات رمضان
در شرق بصره كه به منظور دور كردن آتش دشمن از شهرهای جنوبی كشور و انهدام نیروهای رژیم عراق صورت گرفت.
2 ـ عملیات ثارالله
در منطقه عملیاتی قصر شیرین انجام گرفت كه منجر به آزاد شدن دو ارتفاع مهم مشرف به قصر شیرین گردید.
3 ـ عملیات مسلم بن عقیل
در غرب سومار و ارتفاعات مسلط بر شهر مندلی عراق صورت گرفت كه در آن ارتفاعات مشرف به شهر مندلی عراق و پاسگاه مرزی ایران آزد و پاكسازی شدند.
4 ـ عملیات محرم
در منطقه شرهانی، زبیدات و بیات ـ جنوب شرقی دهلران در غرب عین خوش انجام شد كه منجر به آزادسازی جاده عین خوش ـ دهلران و تأمین امنیت شهرهای موسیان، دهلران و پادگان عین خوش و دهكده‌های اطراف آن گردید.
5 ـ عملیات والفجر مقدماتی
در منطقه عملیاتی فكه ـ چزابه بمنظور انهدام نیروهای دشمن انجام گرفت كه حاصل آن آزادی پاسگاههای ایرانی سویله، صفریه، رشیده، و طاووسیه و پاسگاههای عراقی وهب، كرامه و صفریه بوده است.
6 ـ عملیات والفجر 1
در منطقه عملیاتی شمال غرب فكه با هدف انهدام نیروهای دشمن و آزادسازی بخشی از نوار مرزی انجام شد كه نتایج آن آزادسازی چندین ارتفاعات و روستا در حاشیه رودخانه دویرج بوده است.
7 ـ عملیات والفجر 2
در منطقه عملیاتی حاج عمران بمنظور خارج كردن شهرهای كردنشین ایران از زیر آتش دشمن و آزادسازی ارتفاعات مهم منطقه و مسدود كردن راه ضد انقلاب و تصرف پادگان حاج عمران بوده است. در این عملیات علاوه بر پادگان حاج عمران و تنگه دربند و تنگه چومان مصطفی، منطقه‌ای به وسعت 200 كیلومتر مربع از چنگ دشمن آزاد شد.
8 ـ عملیات والفجر 3 تا 6
كه به ترتیب در مناطق عملیاتی مهران، دره شیلر در شمال مریوان و پنجوین، منطقه عملیاتی چنگوله (حد فاصل مهران و دهلران) و منطقه عملیاتی چزابه و چیلات (در جنوب دهلران) انجام گرفت كه عموماً با هدف انهدام نیروها و تجهیزات دشمن و آزادسازی ارتفاعات منطقه و مسدود كردن راه ضد انقلاب به اجرا درآمدند.
9 ـ عملیات خیبر
در منطقه هورالهویزه و جزایر مجنون انجام شد كه نتایج آن آزادسازی جزیره مجنون به مساحت 160 كیلومتر مربع با 50 حلقه چاه نفت و چندین روستای منطقه بوده است. در این عملیات خسارات سنگینی به تجهیزات و یگانهای دشمن وارد آمد.
10 ـ عملیات میمك
در ارتفاعات مرزی میمك به اجراء درآمد كه منجر به آزادسازی ارتفاعات مهم منطقه و چندین پاسگاه مرزی گردید.
11 ـ عملیات بدر
در شرق رودخانه دجله انجام شد كه منجر به آزادسازی بخش وسیعی از مناطق مهم و نفت‌خیز هورالهویزه و چندین روستای منطقه و دهها پاسگاه دشمن در هورالهویزه و جاده الحجرده (معروف به خندق) گردید.
12 ـ سلسله عملیات (ایذائی) ظفر 1 تا 4
به ترتیب در جزیره مینو، پنجوین، شمال غرب كشور و فكّه انجام گرفت كه عمده اهداف در این عملیات ضربه زدن به بخشی از نیروی دشمن و تصرف نقاط استراتژیك عملیاتی بوده است.
13 ـ سلسله عملیات قدس 1 تا 5
به ترتیب در منطقه هورالهویزه و شرق رودخانه دجله، جنوب دهلران، جنوب شرقی العماره در هورالهویزه و غرب هورالهویزه انجام شد كه عمدتاً به منظور دفع حملات دشمن و انهدام بخشی از نیروی دشمن بوده است.
14 ـ سلسله عملیات عاشورای 1 تا 4
به ترتیب در تكاب و صائین دژ در شمال كردستان، منطقه چنگوله در جنوب مهران، شمال فكه و غرب دریاچه‌ ام‌النعاج در هورالهویزه، انجام شد كه عمدتاً به منظور انهدام تجهیزات و نیروهای دشمن صورت گرفت.
15 ـ عملیات والفجر 8 (معروف به فتح فاو)
عملیات والفجر هشت در شبه جزیره فاو به منظور كوتاه كردن دست رژیم متجاوز عراق از آبهای خلیج فارس توسط دلیر مردان نیروی زمینی سپاه پاسداران انقلاب اسلامی به اجرا درآمد. در این عملیات مهم علاوه بر تاكتیك‌های جدید بكار گرفته شده از سوی رزمندگان اسلام، از موقعیت جغرافیایی و سوق‌الجیشی خاصی برخوردار است، بطوریكه عبور سپاهیان اسلام از رود اروند حیرت همه كارشناسان نظامی را برانگیخت، و به لحاظ سیاسی نگرانی عمیقی را در حامیان رژیم عراق ایجاد كرد تا آنجا كه همگان بیم داشتند با سقوط صدام حسین، فرایند جهانی شدن انقلاب اسلامی سپری گسترده پیدا كند، و بیش از همه دولت غاصب اسرائیل را بكام نابودی بسپارد.
همزمان با فتح فاو عملیات والفجر 9 در شرق چوارته عراق توسط رزمندگان دلیر اسلام صورت گرفت ك منجر به آزادسازی ارتفاعات مهم منطقه از جمله ارتفاعات كانا و تنگه سور گردید. این همزمانی علاوه بر اثبات اقتدار دفاعی رزمندگان اسلام ضربه روانی محكمی بر دشمن به شمار می‌آمد.
بازتاب پیروزی رزمندگان اسلام در عملیات والفجر 8 و والفجر 9 در رسانه‌های گروهی جهان به حدی بود كه همگان ضمن اعتراف به توانایی نیروهای ایرانی از ضعف توان نظامی و روانی ارتش عراق سخن می‌گفتند. برای نمونه نیوزویك گزارش داد:
تصرف فاو توسط نیروهایی صورت گرفت كه در شرایط سختی بسر می‌بردند و سربازانی كه به اینكار دست زدند اطلاعات پیچیده‌ای از رزم شبانه و تاكتیكهای جنگهای آبی ـ خاكی داشتند ـ هفته گذشته نیروهای ایرانی حمله دومی را از كوههای كردستان عراق به طرف مركز استان سلیمانیه آغاز كردند ـ ایران كه از درّه‌های باران زده و گل‌آلود یعنی جایی كه عراق از كاربرد نیروی زمینی و عوامل برترش نمی‌تواند سود جوید و استفاده كند به پیروزی دیگری دست یافت، این حملات بدان لحاظ ثابت می‌كند كه ایران قادر است همزمان به چند حمله دست بزند و این برای عراق یك ضربه روانی به شمار می‌رفت.
16 ـ سلسله عملیات كربلا
كربلای یك در منطقه عملیاتی مهران انجام شد كه منجر به آزادسازی شهر مهران گردید این شهر در عملیات والفجر 3 آزاد شده بود، امّا پس از عملیات والفجر 8 كه منجر به آزادی شهر فاو گردید دشمن مبادرت به اشغال این شهر نمود كه رزمندگان اسلام در عملیات كربلای یك مجدداً آنرا از دشمن بازپس گرفتند.
عملیات كربلای 2 در منطقه حاج عمران عراق به اجراء درآمد كه منجر به آزادسازی ارتفاعات مهم منطقه گردید. عملیات كربلای 3 در ترمینال الامیه و البكر در شمال غربی خلیج‌فارس صورت گرفت. در این عملیات اسكله الأمیه كه مركز جاسوسی عراق در خلیج‌فارس بود، تصرف و پس از خارج ساختن كلیه تجهیزات به آتش كشیده شد.
عملیات كربلای 4 در غرب اروند‌رود به منظور انهدام نیروی دشمن به اجراء درآمد. عملیات كربلای 5 در منطقه عملیاتی شلمچه و شرق بصره به اجرا درآمد.
این عملیات كه بنام انهدام ماشین جنگی دشمن معروف شد به مدت 45 روز به طول انجامید و 81 تیپ و گردان مستقل دشمن منهدم و 34 تیپ و گردان مستقل نیز آسب كلی دیدند و همچنین 220 دستگاه تانك و نفربر و 500 دستگاه انواع خودرو و هزاران قبضه انواع سلاحهای سبك و نیمه‌سنگین و مقدار زیادی مهمات به غنیمت رزمندگان اسلام درآمد.
و همچنین عملیات كربلای 6 در شمال سومار و كربلای 7 در حاج‌عمران و كربلای 8 در شرق بصره و كربلای 9 در منطقه عملیاتی قصرشیرین و كربلای 10 در منطقه عمومی ماهوت عراق به اجرا درآمدند كه هدف عمده آنها انهدام نیروی دشمن و تصرف نقاط استراتژیك و ارتفاعات مهم منطقه بوده است.
17 ـ سلسله عمیلات (نامنظم) فتح 1 تا 10
عملیات فتح 1 تا 10 بطور نامنظم عموماً در داخل خاك عراق به منظور انهدام توان نظامی دشمن و تصرف ارتفاعات استراتژیك منطقه به اجرا درآمدند.
18 ـ سلسله عملیات نصر 1 تا 9
كه عمدتاً در داخل خاك عراق و شهرهای مرزی آن به منظور انهدام نیروهای دشمن و آزادسازی دامنه‌ها و ارتفاعات مهم آن بوده است.
19 ـ سلسله عملیات (نامنظم) ظفر 1 تا 7
این سلسله عملیات نامنظم در داخل خاك عراق در استانهایی چون سلیمانیه و دهوك و كركوك به اجرا درآمدند كه عموماً با هدف انهدام مراكز نظامی و تأسیسات اقتصادی دشمن همراه بوده است.

نتایج عملیات برون مرزی

بعد از فتح خرمشهر فرایند دفاعی رزمندگان بر اساس تصمیم فرماندهان و مسئولین نظام، جهت خاصی را دنبال نمود كه مبتنی بر واقعیات روز جبهه‌های نبرد و شرایط سیاسی منطقه و جهان بوده است. نتایجی كه از سلسله عملیات انهدامی یا برون‌مرزی رزمندگان اسلام بدست آمد خود بیانگر ضرورت این اهداف بوده است كه مهمترین آنها عبارتند از:
1 ـ انهدام نیروها و مراكز تأسیسات نظامی ـ اقتصادی و پایگاههای حفاظتی و پشتیبانی دشمن
2 ـ سلب اختیار آفندی از ارتش رژیم عراق با استفاده از اصل غافلگیری و عملیات شبانه در تمامی خطوط درگیر.
3 ـ اثبات اقتدار و توان دفاعی رزمندگان اسلام اعم از ارتش، سپاه و نیروهای مردمی بعنوان قدرت فعال و تصمیم‌گیر در جبهه‌های نبرد
4 ـ وادار كردن مجامع بین‌المللی بویژه شورای امنیت سازمان ملل به قبول مسئولیت حل مناقشه و تحكیم صلحی عادلانه با تنبیه و مجازات متجاوز
5 ـ سلب فرصت سازماندهی و آرایش منظم نیروها از دشمن و ایجاد فضایی روانی بمنظور تضعیف روحیه ارتش عراق در مقابله با رزمندگان اسلام.
6 ـ تقویت فعالیت دیپلماسی وزارت خارجه و حضور پرقدرت آتی در مذاكرات صلح با تكیه بر خواسته‌های مشروع جمهوری اسلامی ایران
7 ـ تسلیم شدن شورای امنیت سازمان ملل در برابر اراده جمهوری اسلامی ایران با صدور قطعنامه 598 اگر چه در اجرای مفاد قطعنامه تعلل و بی‌توجهی میشود.
8 ـ مشخص شدن ماهیت حامیان پیدا و پنهان رژیم عراق و نقض بی‌طرفی در جنگ بویژه دولت امریكا كه طرف اصلی ما در جنگ شناخته شد.
9 ـ خنثی كردن جو ارعاب ناشی از حمله به مناطق مسكونی، كاربرد سلاح‌های شیمیایی و میكروبی در جبهه‌ها و ایجاد آرامش در فضای عمومی كشور.
10 ـ ایجاد انگیزه و احساس غرور و امید به پیروزی در هوادران جهانی انقلاب اسلامی و جلب توجه اندیشمندان و آزاد اندیشان به تأثیر ایمان و روحیه ایثار و شهادت‌طلبی در صلابت و پایداری ملت‌ها.
11 ـ شكست منطق زور و تصمیم یكسویه ابرقدرتها در حوادث جهانی و ایجاد خودباوری و اعتماد به نفس در مبارزه با قدرتهای بزرگ.
منبع: پژوهشگاه علوم و معارف دفاع مقدس


http://www.rasekhoon.net/Article/Show-30499.aspx
پنج شنبه 31/5/1392 - 22:30
مورد توجه ترین های هفته اخیر
فعالترین ها در ماه گذشته
(0)فعالان 24 ساعت گذشته