• مشکی
  • سفید
  • سبز
  • آبی
  • قرمز
  • نارنجی
  • بنفش
  • طلایی
تعداد مطالب : 4549
تعداد نظرات : 278
زمان آخرین مطلب : 3177روز قبل
تاریخ
نگرشی به تعامل رهبر و پیرو
نگرشی به تعامل رهبر و پیرو


امام خمینی و شهید محمدعلی رجایی

مقدمه

در گستره تاریخ پر فراز و نشیب بسیار مشاهده می‌شود که شخصیتهای مذهبی و رجال سیاسی اسلام به دلیل مراقبتهای ویژه و مجاهدات پیگیر با نفس که به پشت سر نهادن مراحل مهمی از سیر و سلوک اخلاقی و نیل به قلّه‌های بلند تقوا و فضیلت منتهی شده است، توانسته‌اند برای توده‌های مردم به صورت «اسوه» و «الگو» به نقش‌آفرینی بپردازند و همچون قافله‌سالاری با حضور در قطعات کوچک و بزرگی از تاریخ و جغرافیای عصر و دنیای خود منشأ تحول روحی و معنوی و حرکت و تلاش در مسیر تغییر ساختار اجتماعی و سیاسی زمان خویش شوند.
وقوع انقلاب شکوهمند و پرشور اسلامی در ایران آثار و برکات فراوان و غیرقابل شماری داشت که یکی از آنها فراهم کردن بستر مناسب برای تربیت و پرورش اسوه‌ها و الگوهای علمی در نظام سیاسی و حکومتی در اسلام بود. روح مسیحای انقلاب گر بزرگ و پیشوای محبوب توده‌های محروم جهان حضرت امام خمینی چنان در پیکره‌های بی‌جان و ناتوان دمیده شد و آنچنان جوشش و تحرکی به وجود آورد که در فرصتی کوتاه در ارواح مساعد، تحول به وقوع پیوست و راههای صدساله یک شبه طی شد و تشنگان حقیقت اسلام آسان و سریع به آبشخور زلال دین رهنمون شدند.[1]
در مکتب پربار این عارف بزرگ و طبیب نفوس، آزادگان و وارستگانی پرورش یافتند که یکی از آنها شهید محمدعلی رجایی(اعلی الله مقامه) است. تبیین بیش از پیش رابطة این رهبر و پیرو در تعامل یکدیگر هدف اصلی این نوشتار است که در دو مقوله جداگانه به آن پرداخته می‌شود.

1. امام خمینی از منظر شهید رجایی

شهید گرانقدر محمدعلی رجایی که در کودکی پدر را از دست داد و در محلّه‌های جنوب شهر دستفروشی می‌کرد به توفیق الهی به رشد علمی خود در دانشکده‌ افسری نیروی هوایی و دانشسرای عالی پرداخت و در عین حال که مراتب علمی را تا مقطع کارشناسی ارشد در رشته آمار ادامه داد، با حضور مداوم بیست و هفت ساله در پای درس اخلاق و قرآن آیت الله طالقانی، ایمان و مبارزه را نیز در وجود خویش نهادینه کرد.
رجایی، تشنه‌ای که در جستجوی آب زلال حقیقت و مبارزه با ظلم و فساد رژیم شاهنشاهی با شاخص اعتقادات اسلامی، تک تک احزاب سیاسی و حرکتهای مبارزاتی، از مؤتلفه اسلامی تا جبهه ملی، نهضت آزادی و سازمان مجاهدین را محک زده است؛ پس از تحمل زندانهای کمیته، اوین و قصر، با دیدن حرکت مردمی امت ایران به رهبری حضرت امام تفکر حزبی حاکم بر مبارزان را ـ که حرکت مردمی را حرکتی کور می‌دانستند و خود را روشنفکر و مبارز واقعی می‌شناختند ـ باطل قلمداد نمود و حقیقت حرکت مردمی به رهبری روحانیت را در سرلوحه حرکت مبارزه‌طلبانه خویش قرار داد. او خود با صفای باطن شرح آن ماجرا را چنین توصیف می‌کند:
«در سال 57 روز عید غدیر به دنبال گروه، گروه زندانیان که در سایه مبارزات مردم بیرون می‌آمدند ما هم بیرون آمدیم، بعد از زندان مبارزات در شکل مردمی
شهید رجایی که پرورش یافته اسلام و شیفته و دلباخته سیره و روش امام در تحقق عملی احکام و قوانین اسلام بود با پیروزی انقلاب مسئولیت خویش را سنگین‌تر می‌بیند زیرا آنان که مراحل علم و تقوی و مبارزه را طی کرده‌اند بر طبق وعده الهی «و نرید أن نّمنّ علی الذین استضعفوا فی الارض و نجعلهم أئمّة و نجعلهم الوارثین»[3] بر تصدی امر امت اسلامی شایسته‌ترند. لذا با پذیرش مناصب کلیدی چون وزارت آموزش و پرورش، نخست‌وزیری و حضور در منصب شایسته ریاست جمهوری نظام اسلامی، در به مقصد رساندن بار امانت الهی می‌کوشد.
شهید رجایی در مقطع حساس تثبیت انقلاب با به اوج رسیدن توطئه‌های سیاسی و نظامی دشمن ـ از عوامل نفوذی چون بنی‌صدر تا دشمن خارجی چون صدام عفلقی ـ با درایتی مثال زدنی ـ به مثابه فرمایش حضرت امام خمینی که رجایی عقلش بیشتر از علمش است ـ با توسل به حبل‌المتین ولایت در سرو سامان دادن به اوضاع کشور به جهاد پرداخت. او می‌گوید:
«هیچ جای دنیا رهبری مانند رهبر ما ندارد، همه دنیا کوشیدند عیبی از امام بگیرند، چه در مسائل فکری و چه در عمل اما نتوانستند و بالاخره گفتند شایسته‌ترین رهبر است. این رهبر بزرگ را خداوند برای ما فرستاده است. ما امام را در رابطه صددرصد معنوی پذیرفتیم. یعنی به معنای مرجع تقلید.»[4]
شهید بزرگوار ذوب شدن در ولایت و رابطه صددرصد معنوی با رهبر را، در تقلید یک مسلمان معتقد از مرجع خود تعریف می‌کند، مقامی که پیرو می‌بایست در کوچکترین حرکات و سکنات و حتی طرز اندیشیدن از ایشان کسب تکلیف نماید. همسر شهید رجایی در این مورد با نقل خاطره‌ای چنین می‌گوید:
«عشق و علاقه شهید تا آنجا پیش رفته بود که امام هنگامی‌که دستور داده بودند اینها در هیچ جمعی صحبت نکنند، شهید رجایی حتی در یک جمع خصوصی هم حرف نمی‌زد و از اظهارنظر خودداری می‌کرد، ایشان تا این اندازه تقوا داشتند و می‌گفتند امام گفته‌اند هیچ چیز نگویید.»[5] برای شهید رجایی امام خمینی کاملترین الگوی عملی و رفتاری محسوب می‌شدند که هر سخن و اشاره‌اشان سرشار از درسها و پیامهای الهی است. بنابراین برای شناخت شهید رجایی و بهره‌برداری از ویژگیهای ارزشی دولت او در اولین گام باید این حقیقت بزرگ را دریافت که او به آن دلیل «رجایی» شد که پرورش یافته اسلام بود و شیفته روح قدسی و تحت‌تأثیر رفتار و عملکردهای حضرت امام و از این روست که هنگام اعلام وزرای کابینه و بعد از آن بارها اعلام کرد که وزرایش صددرصد مقلد امام خمینی می‌باشند.[6]
شهید رجایی که تمام لحظات زندگی خویش را براساس آموزه‌های رهبر خویش به نظم و سامان درآورده بود مبین رهروی وارسته و مرید و پیروی صادق است که نقل قول ایشان در قضیه گروگانگیری جاسوسان آمریکا می‌تواند مصداقی برای مطلب مذکور باشد. ایشان خطاب به یکی از همرزمان خویش که در این خصوص نظری موافق موضع حضرت امام نداشت، چنین می‌گوید: «وقتی می‌گوییم ما خط امامی هستیم یعنی همین، کاری را انجام دهیم که خلاف نظر خودمان است ولی نظر رهبری بر آن است، همین مفهوم التزام عملی ماست، ولو بی‌آبرو شویم.»[7]
ایشان که خود را فدائی امام و امت می‌خواند و آرزویش قربانی شدن در راه تحقق اسلام و اهداف انقلاب اسلامی است[8] در تبیین رابطه رهبر و پیرو در نظام جمهوری اسلامی ایران چنین نظری دارد: «رهبری انقلاب قابل درک برای هیچ کس غیر از شیعه نیست. رهبر حرکتهای انقلابی جهان هریک، در یک یا دو بعد نسبت به مردم، حکومت و رهبری داشتند. مردم در روسیه از لنین در دو یا سه بعد، مردم چین از مائو همینطور مردم کوبا از فیدل کاسترو همینطور. ولی در ایران رهبر انقلاب رابطه‌اش با پیروان آنچنان شدید است که در هیچ رهبر و پیروی سابقه نداشته است. رهبر انقلاب ما مرجع تقلید ما هم هست...[9] هیچ رهبری در دنیا در هیچ حرکت انقلابی این ارتباط را با مردم ندارد، آری این ویژگی خاص انقلاب اسلامی ایران است.»[10] و این سرّ موفقیت رجایی در کلیه مراحل دشوار مسئولیتی وی است: برای آنکه رهبری مؤثر و موفق باشی باید ابتدا پیروی صادق باشی.

2. شهید رجایی در منظر امام خمینی

امام خمینی عارف کامل و واصلی بود که نگاه و سخن و اشاره‌اش سرشار از درس و ارشاد و تربیت بود. او که بر قله بلند عرفان ناب اسلامی صعود کرده و تجسم عملی اسلام و قرآن بود قبل از آنکه انقلابگر و مصلح اجتماعی باشد عارف رها و آزاد شده از تمنیّات و دلبستگی‌هایی که انسان را در مرداب عفن گرایشات ناصواب دنیای خاکی به اسارت می‌کشند، محسوب می‌شد و در تعبیر افراد از مبالغه و یا تحقیر بی‌مورد پرهیز داشتند با این وجود تعابیر زیبای حضرت امام در وصف شهید رجایی انسان را مبهوت و به قدر و منزلت این شهید عزیز بیشتر واقف می‌گرداند. حضرت امام ایشان را فردی متعهد، خدمتگزار، با اخلاق، مردمی، متواضع، عاقل و محبوب دلها می‌نامند.
خدمتگزاری: تعهد و خدمتگزاری مضمون بارز در بیانات حضرت امام نسبت به دولت رجایی و شخص ایشان است. حضرت امام شهادت این عزیزان را که متعهد به اسلام و مفید برای جامعه[11] بودند برای ملت سوگ‌آور خوانده و می‌فرمایند: «اشخاصی که ما از دست می‌دهیم هریک از آنها یک ذخیره‌ای است برای کشور ما و برای اسلام ما. هریک از اینها مردانی هستند که به تنهایی نظیر یک جمعیت هستند، متعهد و متوجه خدا... اینها خدمتگزارانی بودند که هرکدام از آنها یک جمعیت بودند متعهد بودند و به اسلام معتقد بودند.»[12] همچنین اذعان می‌دارند «ارزش این آقایان به این بود که خودی بودند با مردم بودند و برای مردم خدمت می‌کردند.»[13]
شهید رجایی که خود را وقف اسلام، رهبر و مردم خویش نموده بود، بسان فرموده پیامبر اکرم(ص) «رأس العقل بعد الدین التودد الی‌الناس و اصطناع الی کل بر و فاجر»[14] سرآمد تمام اعمال عاقلانه پس از ایمان به خداوند، بشر دوستی و نیکی به مردم است، اگرچه فاسق و گناهکار باشند؛ اینان بندگان واقعی خداوند بر زمین هستند که در قیامت در امنیت و امان قرار خواهند داشت و به فرموده امام موسی بن جعفر(ع) «ان الله عبادا فی‌الارض یسعون فی حوائج الناس هم الامنون یوم‌القیامه.»[15]
شهید رجایی با این ویژگی‌ها و اوصاف است که حضرت امام با تأثری فراوان از درگذشت ایشان می‌فرماید: «دست جنایتکاران و منافقان، رئیس جمهور متعهد و مؤمنی را از ملت مجاهد ایران گرفت و یکی از خدمتگزاران صدیق را به شهادت رساند و ملت را از خدمت او و او را از خدمت به ملت محروم کرد.»[16]
اخلاق و تهذیب نفس: مضمون دیگری که از بیانات حضرت امام خمینی استنباط می‌شود اخلاق و تواضع مرحوم رجایی می‌باشد. حضرت امام ایشان را «معلم اخلاق به اعمال خویش»[17] ذکر می‌نماید و او را به عنوان یک «شخص مکتبی»[18] معرفی نموده و در سخنرانی به مناسبت گرامیداشت سالروز شهادت بزرگواران با نگاه از منظر حضرت امام، شهید رجایی شایسته آن است که الگوی مدیریت کشور گردد، چنانکه با انتصاب وی به سمت وزارت آموزش و پرورش[23] وی را مستحق الگوی فرهنگ کشور دانستند زیرا شهید رجایی عصاره فرهنگ ولایت علوی و حسینی است و دغدغه ذهنی او مکتب اسلام است. همچنین حضرت امام با انتصاب ایشان به سرپرستی بنیاد مستضعفان و ابراز نگرانی از وضعیت قبلی آن وی را که طعم استضعاف چشیده است و در ساده‌زیستی زبانزد عام و خاص شده است را شایسته الگو شدن برای اداره اموال بنفع مستضعفین می‌داند[24] و در بیانی دیگر به عنوان بالاترین افتخار، رجایی را شاخص تغییر نظام ستم‌شاهی به نظام اسلامی معرفی می‌نماید[25] و این معنای واقعی و رمز جاودانگی رجایی است.
امید است سیره مدیریتی شهید رجایی که به قوّت مورد تأیید حضرت امام قرار گرفته است در فرهنگ مدیریتی جایگاه شایسته خود را حفظ نماید و رجاییهای دیگر پا به عرصه مدیریتی کشور بگذارند تا فرهنگ خدمت همراه با تواضع روز به روز طراوتی تازه‌تر یابد.

پی نوشت ها :

[1] روزنامه جمهوری اسلامی ـ سال بیستم، شماره 5549 ـ مورخ 17/5/75 ـ صفحه 12.
[2] زندگینامه شهید رجایی، کتاب شهیدان، دفتر اوّل ـ صفحه 17.
[3] قرآن کریم ـ سورة قصص، آیه 5.
[4] روزنامه جمهوری اسلامی ـ سال دوم ـ مورخ 13/10/59.
[5] روزنامه جهان اسلام ـ مورخ 8/6/73 ـ صفحه 9.
[6] روزنامه ابرار ، شماره 2843 مورخ 8/6/77 ـ ص5.
[7] رجایی، غلامعلی، سیره شهید رجایی، ص728.
[8] « ما فدائیان امام و امتیم، قربانی شدن در راه تحقق اسلام و اهداف اسلامی آرزوی ماست»
[9] روزنامه جمهوری اسلامی ـ مورخ 14/4/60.
[10] روزنامه جمهوری اسلامی، مورخ 20/6/59.
[11] صحیفه امام، ج15، ص164، (12/6/59).
[12] صحیفه امام، ج15، ص147، (10/6/60).
[13] صحیفه امام، ج16، ص469، مورخ (7/6/61).
[14] نوری طبسی، میرزا حسین ـ مستدرک الوسائل، چاپ قدیم، ج2،ص67.
[15] بحارالانوار، ج71، ص319.
[16] صحیفه امام، ج15، ص278 (17/7/1360)
[17] صحیفه امام، ج18، ص77 (7/6/1362)
[18] صحیفه امام، ج15، ص113 (27/5/1360)
[19] صحیفه امام، ج20، ص124 (8/6/1365)
[20] صحیفه امام، ج14، ص234 (1/1/1360)
[21] برای نمونه اشاره می‌شود به: صحیفه امام، ج15، ص141 (10/6/1360)
[22] رجائی، غلامعلی ـ برداشتهایی از سیره امام خمینی (س) ـ ج2 ـ ص219.
[23] صحیفه امام، ج10، ص504 (16/8/1358).
[24] صحیفه امام، ج13، ص220 (26/6/1359).
[25] صحیفه امام، ج14، ص122 و 123 (27/12/1359)

منابع:
1. قرآن کریم.
2. رجائی، غلامعلی ـ برداشتهایی از سیرة امام خمینی(س) ـ مؤسسه چاپ و نشر عروج ـ جلد دوم ـ بهار 1377.
3. رجائی، غلامعلی ـ سیره شهید رجائی ـ انتشارات شاهد ـ شهریور 1377.
4. مجلسی، محمدباقر ـ بحارالانوار ـ مؤسسه الوفاء بیروت ـ چاپ دوم (1304هـ.. ق) ـ جلد 71.
5. نوری طبرسی، میرزا حسین ـ مستدرک الوسائل.
6. پیام شهیدان (زندگینامه شهید رجائی) ـ دفتر اول.
7. صحیفه امام (مجموعه آثار 22جلدی حضرت امام خمینی شامل : بیانات، پیامها، مصاحبه‌ها، احکام، سخنرانیها، اجازات شرعی و نامه‌ها) ـ مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی ـ چاپ اول ـ پاییز 78.
8. روزنامه جمهوری اسلامی (مورخ 20/6/59 ـ 13/10/59 ـ 14/4/60 ـ 15/5/77)
9. روزنامه جهان اسلام (مورخ 8/6/73)
10. روزنامه ابرار (مورخ 8/6/77)
برگرفته از : حضور ، شماره 45
منبع: http://www.hawzah.net



http://rasekhoon.net/article/show/141805/نگرشی-به-تعامل-رهبر-و-پیرو/
يکشنبه 3/6/1392 - 0:22
تاریخ
دولت و شاخصه‏های دولت ابرار
دولت و شاخصه‏های دولت ابرار

ءمحمدبن ابی عمیر می‏گوید: از امام هفتم‏پرسیدم، چرا «حی علی خیرالعمل‏» از اذان‏کنار گذاشته شد. حضرت فرمود: علت ظاهری‏این کار را می‏خواهی یا علت واقعی و باطنی‏را؟گفتم هر دو را فرمود: علت ظاهری این بودکه مردم به اتکای اینکه نماز «خیرالعمل‏»است از جهاد دست نکشند و اما علت واقعی‏آن بود که خیرالعمل: ولایت «پیوند با رهبری‏صالح اسلامی‏» است آن را حذف کردند، تا دراذان هر روز، این اصل مهم یادآوری نشود ومردم به آن دعوت نشوند. (1)

آرمان تاریخی

شکل‏گیری، دولت کریمه، دولت ابرار،حکومت اسلامی، نظام الهی، دولت صالحان وامامت متقین، یکی از اهداف همه پیامبران،امامان معصوم‏علیهم السلام و انسان‏های مؤمن درتاریخ پرفراز و نشیب بشریت و در جای، جای‏کره خاکی بوده و هست و خواهد بود. همیشه‏انسانهای سالم و صالح در آرزوی روزی‏بوده‏اند که قدرت، راه قداست پیش گیرد و«حکومت‏» در جاده «حکمت‏» قدم بر دارد.«عدالت‏»، بر «هوسها» فرمانروا شود و سپاه‏«علم و آگاهی‏» عفریت «جهل و بی خبری‏» را ازتخت‏سلطنت‏به زیر کشد. فرشته ایمان،شیاطین کفر و نفاق را از حوزه اقتدار براند و مرکزفرماندهی بشر در اختیار پارسایان قرار گیرد.

امکان دولت ابرار

بدون تردید، شکل‏گیری «دولت ابرار»آرزویی محال نیست. تحقق دولت پارسایان‏آرمان فطری و مشترک همه انسانهای حق‏جوو عدالت‏خواه جهان است. اگر تشکیل «دولت‏ابرار» مقدور نبود، هرگز عشق پیدایش وشکل‏گیری آن در نهاد انسان نمی‏رویید.تحقق و پیدایش دولت داوود پیامبر، حکومت‏حضرت سلیمان‏علیه السلام اقتدار یوسف‏علیه السلام وحکومت موسی‏علیه السلام و حکومت الهی رسول‏گرامی اسلام و حکومت نج‏ساله‏امیرالمؤمنین علی‏علیه السلام بهترین شاهد امکان وتحقق دولت مقربان و ابرار در صحنه زمین‏است که با تمام موانع و مشکلات در مقطعی ازتاریخ و محدوده‏ای از جغرافیای بزرگ زمین،صالحان و پاکان دولتی الهی و انسانی پدیدآوره‏اند. حکومت هایی که هیچ مسلمانی درسلامت و قداست آن تردید ندارد. و هیچ‏تاریخ دانی در عینیت تاریخی آن شک نکرده‏است. علاوه‏بر دولت‏های انبیاء ومعصومین‏علیهم السلام حکومت‏های شایسته ودولت‏های صالحی در نقاط گوناگون عالم‏شکل گرفته، مدت‏ها تداوم یافته و خدمات‏ارزشمندی به دین و دنیای مردم تقدیم‏داشته است. دولت مختار ثقفی، حکومت آل‏بویه و صاحب بن عباد، دولت آل حمدان وبنی مزید دولت علویان طبرستان، حکومت‏سربداران، دولت تیپوسلطان در هند،تعدادی از سلاطین صفویه، برخی ازادریسیان مغرب و حکومت‏های محدود وموقت فراوانی در گوشه و کنار جهان پدیدآمده که عینیت تاریخی «دولت صالحان‏»و«حکومت ابرار» را اثبات می‏کند. دوران‏حدودا دهساله رهبری امام خمینی‏قدس سره برایران اسلامی که اکثریت قاطع مردم جامعه ماقبول دارند و تداوم آن بزرگترین گواه بر امکان‏و تحقق تاریخی «دولت ابرار» است. صدها آیه‏و حدیث‏با نوید «حکومت عدل جهانی‏» امام‏زمان حضرت بقیة‏الله‏علیه السلام افق روشن آینده رافراروی بشریت قرار می‏دهد و شکل‏گیری‏دولت ابرار را نه به صورت ملی و منطقه‏ای‏بلکه به صورت جهانی و فرامرزی نشان‏می‏دهد. و به عینیت پیوستن آرمان دولت‏ابرار و مقربان را قطعی و فراگیر و دراز مدت‏اعلام می‏دارد.

خصومت‏با حکومت اسلامی

دولت ابرار همیشه مخالفان و دشمنانی‏داشته و دارد و هیچگاه تمام اشخاص واحزاب و گروهها، به بلوغ ایمانی، اخلاقی،علمی، و سیاسی اجتماعی همزمان‏نمی‏رسند. خصومت‏با شکل‏گیری و تداوم‏«دولت ابرار» ریشه در دو نوع بیماری روانی وقکری دارد.
الف - بیماری ناآگاهی و بینش غلط نسبت‏به انسان و جهان
ب - بیماری فزون‏خواهی و حرص واستکبار روحی و اجتماعی
تا روزی که مبانی فکری «کفر وشرک‏» درجهان وجود دارد و آگاهانه و ناآگاهانه از طریق‏رسانه‏های تصویری و مکتوب و شفاهی‏توسط «خودی و بیگانه‏» تبلیغ می‏شود، این‏بیماری‏ها، قابل درمان نیست. عملکردنادرست مولود بینش‏ها و اخلاق و عادات‏نادرست است. هجوم فرهنگی به اندیشه‏های‏الحادی شرط حیات «دولت ابرار» است ونرمش و سازش با کفر و شرک جهانی تنها بر«آزمندی‏» و «گستاخی‏» آنان می‏افزاید و هر روزدولت صالحان را با توطئه‏ای نوین روبرومی‏سازد.
امام علی‏علیه السلام که همه امت اسلامی در الهی‏بودن و اسلامی بودن دولت او وحدت نظردارند، از درون و برون با انواع «توطئه‏ها»مواجه بود و خود صریحا اعلام کرد:الا وانی‏اقاتل رجلین: رجلا ادعی ما لیس له و آخرمنع الذی علیه (2)
من با دو گروه می‏جنگم:
الف - گروهی که بیش از حق خویش‏می‏خواهند.
ب - گروهی که از انجام وظیفه خودداری‏می‏کنند.
دشمنی با نظام اسلامی و «دولت ابرار»«توهم‏» نیست. «واقعیت‏» است. تا خوی‏«حرص و استکبار» در بشر وجود دارد. تاروحیه فزون خواهی و سلطه جوئی در جامعه‏بشری حکومت می‏کند. تا اندیشه‏های‏پیامبران و انوار ایمان قلب افراد و احزاب رافتح نکرده است دشمنی و خصومت‏با «دولت‏ابرار» و امامت پارسایان قطعی است.
امام خمینی‏قدس سرهم فرموده است: دو طایفه به‏شما توجه دارد یک طایفه مستکبرین وسودجوها. و طوایفی که به آنها وابسته‏هستند، آنها را توقع نداشته باشید با شماصلح کنند، آنها صلح نخواهندکرد. اونها همه‏شان همه برنامه فرعون‏ها را دارند که سرسازش با شما ندارند و یک دسته هم‏مستضعفین جامعه هستند که اکثریت‏محروم هستند و این دسته با شما هستند (3)

مطالبات مردم

مطالبات مردم و دولت از یکدیگر دوسویه‏است. مطالبات از وظایف جدا نیست. آنها که‏از مطالبات ملت‏یا ولت‏سخن می‏گویند ووظایف را به فراموشی می‏سپارند، آگاهانه یاناآگاهانه مانع تحقق «دولت ابرار»اند. تعبیر«مطالبات‏» در روابط دولت و امت‏اسلامی‏عبارتی انحرافی است. دولت اسلامی از ملت‏جدا نیست، همفکری و همکاری و همدلی وهمراهی بر ملت و دولت‏حاکم است. ملت ودولت را در برابر هم قراردادن نیرنگ‏«استکبار جهانی‏» است. روابط دولت و ملت‏روزی روابط سالم و سازنده و مهرآمیز خواهدبود که هر دو، حقوق و وظایف خویش رابشناسند و به وظایف خویش اقدام کنند.جریان «حق‏» و «وظیفه‏» جریانی پایاپای ودوطرفه است. و منشاء همه حقوق و وظایف‏هم خداست آنها که منهای ایمان و دین،سخن از حقوق و وظایف می‏گویند،باید بدانندکه بدون ایمان به خدا، نه حقی وجود دارد و نه‏وظیفه‏ای و حقوق و مطالبات ملت‏بدون‏ایمان به خدا و قوانین او هیچ گونه پشتوانه‏منطقی و عاطفی ندارد. و چه زیباست‏خطبه‏شورانگیز امام علی‏علیه السلام در قلمرو حقوق که درخطبه 216 نهج البلاغه آمده است. اما بعدفقد جعل‏الله سبحانه لی علیکم حقا بولایة‏امرکم و لکم علی من الحق مثل الذی لی‏علیکم‏پس از حمد ثنای الهی براستی خداوندبرای من نسبت‏به شما حقی قرار داده و برای‏شما بر من همین گونه.
رعایت‏حقوق دولت و ملت رشته الفت ملی‏و عامل عزت و اقتدار دینی است. آمریکا وشیطان داخلی و خارجی نه برای ملت‏حقی‏قائل است و نه برای دولت. نه به «جمهوریت‏»معتقدند ونه اسلامیت و جنگ جمهوریت و«اسلامیت‏»، جنگی زرگری و به سفارش‏«استکبار جهانی‏» است تا جامعه از سایه چترامنیت آفرین توحید بگریزد و خود به تخریب‏قلعه از درون بپردازد و شکار شیطان شود. تا پرچم قرآن و عترت‏علیهم السلام بر سر مردمی سایه‏افکن است آنان در دژ استوار و امن الهی قراردارند و استثمار مردم امکان‏پذیر نیست.ستیز با دیانت و خصومت‏با ولایت فقیه وروحانیت تلاش برای ایجاد رخنه در چترمصونیت آفرین امت‏بزرگ اسلامی است.

حفظ اقتدار دولت

مسخره کردن مسؤولان و کارگزاران نظام‏اسلامی - مثل برنامه شبکه 11 که صبح‏ساعت 7 از کانال یک سیمای جمهوری‏اسلامی پخش می‏شود. به هر بهانه که انجام‏گیرد، چه در مطبوعات و چه در صدا و سیما بافرهنگ اقتدار و قداست دولت مردمی -مکتبی همخوانی ندارد و از زیان بخش‏ترین‏برنامه‏هاست که به بهانه تفریح و تفرج و طنز وکاهش فشار روانی تولید و پخش می‏شود. این‏گونه برنامه‏ها شاید در رابطه با دولت مردان‏حکومت‏های فریب و زور مفید باشد. ولی دردولت اسلامی با مسؤولان به عنوان دلقک‏برخورد کردن و وزیران و وکیلان را مسخره‏نمودن صد در صد اشتباه است.
شکستن جایگاه حقوقی مسؤولان زمینه‏به مسخره گرفتن امور جدی جامعه است.
القای این مطالب که به بهانه طنز، حماقت‏و بی تفاوتی و خیانت و... مسؤولان دولت‏اسلامی را نشان دهد اگر راست‏باشدفاجعه‏ای است که باید با این گونه مسؤولان‏مبارزه کرد و اگر دروغ است‏باید برنامه سازان‏و مسخره کنندگان و مسؤولان پخش سیما رااز خواب غفلت‏بیدار نمود.
هراس و عقب نشینی در برابرجوسازی‏های بین المللی، و غوغا سالاری‏رسانه‏های داخلی و خارجی، داد و ستد و کنارآمدن با قاچاقچیان و آدم‏ربایان و مذاکره بامجرمان و تغییر سریع مقررات و مسؤولان، ازدیگر عوامل شکستن اقتدار دولت هاست.«سرمایه‏داران‏» و «رسانه‏داران‏» و«اسلحه‏داران‏» نباید بتوانند با زر و زور و تزویربا قانون بازی کنند و از کیفر جنایت‏خویش‏بگریزند. اقتدار دولت، سرمایه ملی است. این‏سرمایه را بر باد ندهیم و به اقتدار دولت‏بیشتر بیاندیشیم.

وظایف مهم دولت مردان

دولت اسلامی، «دولت ابرار» و مقربان است.کارگزاران آن، مجریان فرمان خدا و پیامبران‏در جامعه جهانی و قلمرو حکومت‏خویشند«دولت اسلامی‏» نهاد امامت پارسایان است‏«تقوا و توکل‏» از مهمترین شاخصه‏های‏کارگزاران دولت مردان نظام اسلامی است اگر«تقوا» نباشد کارگزاران از درون می‏پوسند واگر «توکل‏» نباشد، مسؤولان از برون ضربه‏می‏پذیرند نیروی تقوا - رعایت واجبات ودوری از محرمات - مسؤولان و کارگزاران را دربرابر هوسهای درونی و نفس اماره مصونیت‏می‏بخشد و نیروی توکل و اعتماد به خدا وقدرت و حکمت و رحمت او ریشه پاسداری ازاستقلال مسلمین در برابر تهدید و تطمیع‏خارجی است دولتمردان «مرعوب‏» و«مجذوب‏» زرق و برق دنیوی و قدرتهای‏پوشالی، جایگاهی در دولت کریمه و ابرارندارند. «و لا تمدن عینیک الی ما متعنا به‏ازواجا منهم زهرء الحیوة الدنیالنفتنهم فیه‏و رزق ربک خیر و ابقی‏» (4)
دولت مردان اسلامی از گناه می‏گریزند، باباطل می‏ستیزند و از فشار و هیاهوی خارجی‏بیم به دل راه نمی‏دهند. مهمترین وظیفه‏دولت ابرار پاسداری از «ابراربودن‏» خویش‏است. چه بسیار ابراری که در جذر و مدحوادث سر به آستان اشرار ساییدند و چه‏بسیار اشراری که به سوی حق بازگشتند وعاقبت‏به خیر شدند. «دولت ابرار» و صالحان،تا روزی دولت مشروع و مردمی است که درکلیه قوانین مقررات، بخشنامه‏ها، آئین‏نامه‏ها، و قراردادهای داخلی و خارجی درچارچوب قرآن و سنت و رهنمودهای‏عترت‏علیهم السلام گام بردارد و مطیع فرمان نایب امام‏زمان (عج) باشد. تصدی حکومت، تداوم‏حکومت و عملکرد قدرت در چارچوب‏شریعت‏باشد. بدون رهبری فقیه عادل وفقهای جامع شرائط «دولت ابرار» تاسیس‏نمی‏شود و ادامه نمی‏یابد.
دولتی، دولت اسلامی است، که آرمانش‏اجرای احکام‏الله و یاری عبادالله ودستیارانش مسلمانانی متعهد و فداکارباشند.

شاخصه‏های دولت ابرار

دولت ابرار، دولت توحید است. دولت عشق‏به خداست. دولت عبادت است وخدمت;عبادت خدا و خدمت‏به مردم، بندگان‏خدا. دولت ابرار دولت مسجد و نماز است‏دولت نیایش و دعاست. دولت قرآن و حدیث وفقاهت است. دولت صداقت و دانش و اخلاص‏و ایثار است. دولت رجائی‏ها و باهنرهاست‏دولت ابرار، به استقلال مسلمانان می‏اندیشد،از تولیدات داخلی حمایت می‏کند،مصرف‏گرایی را ترویج نمی‏کند. صرفه جویی را از زندگی کارگزاران و نهادهای دولتی آغازمی‏کند. بی‏جهت‏باج و خراج نمی‏گیرد وبی‏مورد انعام و صله و جایزه نمی‏پردازد.
مسلمانان در آن احساس عزت و سرافرازی‏می‏کنند و منافقان در آن حقیر و زبون اند.
خداترسی، مردم دوستی، تلاش و جهاد وپاسداری از معروف و نبرد با منکر ازویژگی‏های دولت ابرار است. دولت ابرار، بیش‏از آنچه به دنیا بیندیشد به آخرت می‏اندیشد.
بیش از آنچه به خواست‏بین المللی ارج‏نهد به نیاز داخلی فکر می‏کند.
بیش از آنچه به پرستیژ و ابهت کاذب فکرکند به واقعیت و مشکلات و نیازهای مردم‏توجه می‏کند.
دولت ابرار، دولت محرومان، دولت‏دینداران و دولت مؤمنان است.
دولت ابرار، دولت کار و تلاش است، دولت‏احرار و آزادگان است.
دولت ابرار، دولت عفو و گذشت از خطاهای‏مؤمنان و مردم داخل جامعه اسلامی و دولت‏صلابت و قاطعیت در برابر دشمنان مکتب وملت است.
دولت ابرار در برابر انحراف‏ها، مدام دقیق وحساس است. از لذتهای شخصی و هوای‏نفس می‏گذرد. رفاقت را بر حقیقت مقدم‏نمی‏دارد. رو دربایستی‏ها او را به بیراهه‏نمی‏کشد. توقعات بی‏جا و بیم سرو صداها او رااز مسیر وظیفه به کژراهه نمی‏برد.
دولت ابرار فقط به دنیای مردم نمی‏اندیشدهم به دنیا و هم به آخرت مردم فکر می‏کند.
دولت ابرار، اجرای قوانین خدا را برای‏نجات و کامیابی و رفاه، بشریت کافی می‏داند.«الیس الله بکاف عبده‏» «و من یتوکل علی‏الله فهو حسبه‏»دولت ابرار، وعده‏های خدا را راست می‏داندو بر وعده‏های الهی بیش از تلاش و برنامه‏ریزی خویش و محاسبات عقل حسابگربرنامه ریزان اطمینان دارد.
دولتمردان دولت ابرار، بیش از آن که باسرمایه داران بنشینند با فقیران و تهیدستان‏می‏نشینند و با خانواده شهدا و جانبازان وآزادگان و ایثارگران معاشرت دارند. بیش ازآن که برای سرمایه داران حرمت قائل باشند،برای مؤمنان احترام قائل اند.
بیش از آن که به امنیت‏سرمایه‏ها بیندیشدبه امنیت ایمان و جان مؤمنان و شخصیت‏مسلمانان فکر می‏کند. در حدیث امام‏حسین‏علیه السلام آماده است که بدترین خصال‏حاکمان سه چیز است. «شرخصال الملک‏الجبن من الاعداء و القسوه علی الضعفاء والبخل عندالاعطاء. (5)
امام حسین‏علیه السلام فرمود:بدترین خصال زمامداران سه چیز است:
1 - ترسیدن از دشمنان
2 - بی‏رحمی برضعیفان
3 - و بخل به هنگام بخشندگی

آفات و خطرها

مسؤولان و دست اندرکاران دولت اسلامی،نه فرشته‏اند و نه شیطان. انسان اند و مثل هرانسان دیگر تحت تاثیر تبلیغات بیرونی وهوسهای درونی قرار می‏گیرند. چه بسا، یک‏مدیر و مسؤول در دولت اسلامی به مرور زمان‏کارگزار شیطان درون و برون شود و اهداف‏الهی و انگیزه‏های معنوی را فراموش نماید وقبله‏ای دیگر برگزیند و لذا حراست از آنان بانماز و دعا و نیایش و تلاوت قرآن و یاد خدا ومعاد، و حضور در محضر پارسایان از فرایض‏مهم خود آنان و مدیران ارشد نظام است. چه‏بسیار نیکانی که چون بر اسب سرکش ریاست‏نشستند، در مسیر جهنم به مسابقه‏پرداختند.
مسؤولان، وزیران، و وکیلان و عالمان دین‏و استانداران و فرمانداران و بخشداران هم‏نیاز به خودسازی و تزکیه و تذکر مداوم‏اخلاقی و معنوی دارند. و اگر توجه و یاد خدا وذکر معاد را فراموش کنند، گرفتار دام و دانه‏شیطان خواهند شد. از یک سو خودسازی‏برای «دولت مردان‏» ضروری است و از سوی‏دیگر نظارت و انتقاد خیرخواهانه، نقددلسوزانه و آگاهانه و انجام امر به معروف و نهی‏از منکر در برابر مدیران سطوح میانی و حتی‏مدیران سطوح بالای نظام هم نه تنها حق‏مردم بلکه وظیفه مردم است. زیرا امام ابرارفرمود: «اعینونی بمناصحة خلیة من الغش،سلیمة من الریب.»; (6)
مرا با ارائه دیدگاه‏های خیرخواهانه خویش‏یاری کنید. اظهار نظری که از آمیزه‏های ناپاک‏«اهداف و انگیزه‏های دیگر» نهی و از تردید وشک و ناآگاهی مصون باشد.

پی نوشت ها :

1 - سفینة البحار، ج 1، ص 66
2 - نهج البلاغه صبحی صالح، خطبه 173
3 - در جستجوی راه از کلام امام دفتر اول ص 169
4 - طه، آیه 131.
5 - فرهنگ جامع سخنان امام حسین(ع)، کلام 899.
6 - نهج البلاغه، صبحی صالح، خطبه 118.

برگرفته از : کوثر ؛ شماره 42
منبع: http://www.hawzah.net

http://rasekhoon.net/article/show/141804/
يکشنبه 3/6/1392 - 0:22
تاریخ
دولت و دولتمردان در کلام امام راحل
دولت و دولتمردان در کلام امام راحل
  • بدبختی و خوشبختی ملتها بسته به اموری است كه یكی از مهمات آن، صلاحیت داشتن هیأت حاكمه است.
  • حكومت و زمامداری در دست فرد یا افراد، وسیله فخر و بزرگی بر دیگران نیست كه از این مقام بخواهد به نفع خود حقوق ملتی را پایمال كند.
  • دولت و اتباع دولت خدمتگزار به ملت هستند نه آقای ملت، خدمتگزارند اینها.
  • دولتها خدمتگزار مردمند.
  • اسلام حكومت به آن معنا ندارد، اسلام خدمتگزار دارد.
  • شكر این نعمت به این است كه ما مردم را شریك بزرگ بدانیم.در این حكومت، «حكومت» نیست باید همه خدمتگزار باشیم.
  • اسلام می خواهد كه دولت ها خدمتگزار ملت ها باشند.
  • دولتها یك اقلیتی هستند كه باید برای خدمت این ملت باشند؛ و اینها نمی فهمند كه دولت خدمتگزار ملت باید باشد، نه حاكم بر ملت.
  • ما باید ببینیم كه این ملتی كه ماها را به این مقامها رسانده اند از ما چه می خواهند، و ما باید برای آنها چه بكنیم.
  • همه فكر این باشید كه خدمتگزار پیدا كنید، خدمتگزار به كشور و اسلام پیدا كنید، نه خدمتگزار به خودتان.
  • هر عملی كه ارزشش بیشتر باشد مسئولیتش سنگین تر است.
  • دولت واقعاً باید با تمام قدرت آن طوری كه علی _علیه السلام_ برای محرومین دل می سوزاند، این هم با تمام قدرت دل بسوزاند برای محرومین.
  • خدمت به خلق خدمت به خداست .
  • شرافت همه ما به این است كه خدمت به خلق خدا بكنیم.
  • به وزرای كشور در طول تاریخ آینده، توصیه می كنم كه در انتخاب استاندارها دقت كنند، اشخاص لایق، متدین، متعهد، عاقل و سازگار با مردم انتخاب نمایند تا آرامش در كشور هر چه بیشتر حكمفرما باشد.
  • شما به پشتیبانی ملت احتیاج دارید.با پشتیبانی مردم، خصوصاً طبقات محروم بود كه پیروزی حاصل شد و دست [رژیم] ستمشاهی از كشور و ذخایر آن كوتاه گردید.اگر روزی ازپشتیبانی آنان محروم شوید، شماها كنار گذاشته می شوید و همچون رژیم شاهنشاهی ستمكار، به جای شما ستم پیشه گان پُستها را اشغال می نمایند.
  • اكیداً از مقامات رسمی خواستارم تا به كمك یكدیگر مشكلات كشور را حل نمایند، و برادرانه با یكدیگر همكاری نمایند.
  • برای بازرسها امانت از امور بسیار لازم است؛ آنهایی كه در شغل بازرسی هستند آنها باید امین باشند.
  • هر كس خود را مدیر و مدبر و خدمتگزار برای خلق خدا می داند، كناره گیری اودر این زمان، پشت[كردن] به خلق و خدای خلق است.
  • هر كس در هر شغلی كه به او پیشنهاد می شود، اگر شایستگی ندارد برای آن شغل، برای او صحیح نیست و جایز نیست كه در آن شغل وارد بشود، و اگرشایستگی دارد برای آن، برای او صحیح نیست كه شانه خالی كند.
  • همه مردم ، همه انسانها دولت اسلامی را تقویت كنند تا بتواند اقامه عدل بكند.
  • الله الله در انتخاب اصحاب خود؛ الله الله در تعجیل تصمیم گیری، خصوصاً در امور مهمّه.
  • تضعیف هر قشر از اقشار و هر شخص ازاشخاص كه امروز مشغول به كار هستند و [مشغول] یك خدمتی هستند، كمك كردن به دشمنهای اسلام است.
  • اگر به واسطه سوء مدیریت و ضعف فكر و عمل شما، به اسلام و مسلمین ضرری و خللی واقع شود _ و خود می دانید و به تصدی ادامه می دهید _ مرتكب گناه عظیمی و كبیره مهلكی شده اید كه [به واسطه آن] "عذاب بزرگ" دامنگیرتان خواهد شد.
  • اگر چنانچه هیأت حاكمه، كسانی كه مقدرات یك كشور در دست آنهاست، اینها فاسد باشند مملكت را به فساد می كشند.
  • گاهی ممكن است كه قوانین مترقی و مفید به حال جامعه، از مجلس بگذرد و شورای نگهبان آن را تنفیذ كند و وزیر مسئول هم ابلاغ نماید، لكن به دست مجریان غیر صالح كه افتاد آن را مسخ كنند.
  • خیال نكنند كه ما دولت هستیم و باید مسأله ای را كه ما مطرح می كنیم ملت بپذیرند، چه روی مصالحش باشد چه نباشد.
  • اگر یأس از حكومت اسلامی باشد و انفجار پیدا بشود، هیچ چیز نمی تواند جلویش را بگیرد.
  • هر فردی از افراد ملت حق دارد كه مستقیماً در برابر سایرین، زمامدار مسلمین را استیضاح كند و به او انتقاد كند، و او باید جواب قانع كننده دهد، و در غیر این صورت ، اگر بر خلاف وظایف اسلامی خود عمل كرده باشد، خود به خود از مقام زمامداری معزول است.
  • ای دولتها! فتح كشور مهم نیست، فتح قلوب مهم است.
  • در رفتار عدالت داشته باشد، در گفتار عدالت داشته باشید، تشریفات را كم كنید و این ملت را خدمتگزار باشید.
  • اینهایی كه قدرت دارند باید حفظ جهات انسانیت را، جهات اسلامیت را بیشتراز دیگران بكنند.
  • شكر نعمت این است كه ما به جای صحبت عمل كنیم.
  • اگر ملت می خواهد كه این پیروزی تا آخر برسد و به منتهای پیروزی _ كه آمال همه است _ برسد، باید مواظب آنهایی كه دولت را تشكیل می دهند، آن كه رئیس جمهور است، آن مجلسی كه هست ،[در] مجلس هست، همه اینها را توجه بكنند كه مبادا یك وقتی از طبقه متوسط به طبقه بالا، و به اصطلاح خودشان مرفه، به آن طبقه برسد.
  • آن روزی كه هر یك از شماها را ملت دید كه از مرتبه متوسط می غلطید به طرف «مرفه»، و دنبال این هستید كه یا قدرت پیدا بكنید یا تمكن پیدا كنید، مردم باید توجه داشته باشند و این طور افرادی كه به تدریج ممكن است یك وقتی _ خدای نخواسته _ پیدا بشوند، آنها را سر جای خودشان بنشانند.
    منبع:www.imam-khomeini-isf.com


  • http://rasekhoon.net/article/show/129614
    يکشنبه 3/6/1392 - 0:22
    شخصیت ها و بزرگان

    رییس جمهور دوست داشتنی
    رییس جمهور دوست داشتنی

    حادثه تلخ

    در سال 1360 در چنین روزی حادثه ای خیلی تلخ، اتفاق افتاد. حادثه ای که همه مردم ایران و رهبر عزیزمان امام خمینی (ره) را داغدار کرد. در این حادثه تلخ، با انفجار بمب در دفتر ریاست جمهوری، متأسفانه رییس جمهور محبوب ما آقای محمد علی رجایی و نخست وزیر عزیزمان آقای دکتر محمد جواد باهنر شهید شدند. روحشان شاد.

    روح بزرگ

    محمد علی کوچک سال ها پیش، در شهرستان قزوین در خانواده ای مذهبی به دنیا آمد. او در سن چهارسالگی پدرش را از دست داد. محمد علی بابایش را خیلی دوست داشت. همان طور که شما بابایتان را خیلی دوست دارید. بعد از مرگ پدر، داداش بزرگ ترِ علی و مادر مهربانش جای خالی پدر رابرایش پرکردند. محمد علی کوچک ترین فرزند خانواده رجایی بود؛ محمد علی رجایی.

    کار سخت

    روزها گذشت. محمد علی بزرگ و بزرگ تر شد. او در سن سیزده سالگی به خاطر درآوردن خرج خانواده به همراه مادر به تهران آمد و شروع به کار کرد. مدتی دست فروشی کرد و مدتی در بازار تهران شاگرد بود. علی خیلی شجاع بود. از سختی ها و مشکلات هیچ ترسی نداشت. از همان کودکی و نوجوانی به فکر پیدا کردن راه حلی برای مشکلاتش بود. هرگز در برابر سختی ها تسلیم نشد. آخر او روح بزرگی داشت. درست مثل همه آدم های بزرگ. سال ها بعد همین دانش آموزِ موفق با تلاش و کوشش زیاد به مقام ریاست جمهوری رسید و امروز روز شهادت آن مردِ بزرگ است؛ شهید محمد علی رجایی.

    ورود به ارتش

    شهید رجایی در سن 17 سالگی وارد آموزشگاه نیروی هوایی ارتش شد. مدت پنج سال در آن جا مشغول به تحصیل بود. بعد از مدتی،از ارتش استعفاء کرد. او در این پنج سال که در نیروی هوایی بود با کوشش زیاد ادامه تحصیل داده بود و موفق شده بود که دیپلم بگیرد. بعد از استعفاء از ارتش، در شهر بیجار به معلمی مشغول شد. او در کنار کار، درس هم می خواند. رجایی نمی توانست در برابر ظلم های شاه ساکت بماند. او با شاه مخالفت می کرد. بارها ساواک او را دستگیر کرد. او را زیاد اذیت و شکنجه کردند؛ اما او هرگز تسلیم نشد.

    احترام به مادر

    شهید رجایی از همان دوران کودکی خیلی باادب بود؛ به مادر و برادر بزرگش که سرپرستی او را به عهده داشتند خیلی احترام می گذاشت. یکی از برادرانش می گوید: «محمد علی، مادر را خیلی دوست داشت. او را خیلی احترام می کرد. گاهی وقت ها که به خانه می آمد و می دید که مادر ناراحت است، آنقدر با او شوخی می کرد تا خنده روی لب های مادر می نشست. دست به سینه، روبه روی مادر می ایستاد. هرگز حرف بدی به برادر بزرگش نمی گفت و آنها را خیلی دوست داشت.»

    توجه به محرومان

    شهید رجایی خیلی مهربان بود و همه او را دوست داشتند. هنوز هم که بیست و سه سال از شهادتش می گذرد، همه بزرگترهای شما از او به خوبی یاد می کنند. چون شهید رجایی توجه زیادی به مردم فقیر و کم درآمد جامعه داشت و خودش را خدمتگزار مردم می دانست. شهید رجایی طرحی را در کمیته امداد اجرا کرد که به فقیران بالای شصت سال کمک کند، نام این طرح، طرح شهید رجایی است.

    محمد علی، پیرو حضرت علی علیه السلام

    شهید رجایی فروتن بود و ساده زندگی می کرد؛ مثل همه مردم عادی ایران. او با این که رییس جمهور شده بود، بدون هیچ مراقب و نگهبانی توی شهر رفت و آمد می کرد. مردم تصور می کردند این مردی که می بینند رییس جمهور نیست. شاید کسی است که شبیه رییس جمهور است! شهید رجایی از حضرت علی علیه السلام الگو می گرفت؛ چون از پیروان او بود. روحش شاد و یادش گرامی باد!

    http://www.hawzah.net/fa/magazine/magart/3282/4621/34198

    يکشنبه 3/6/1392 - 0:21
    مصاحبه و گفتگو
    لزوم مطرح شدن سلوك شهید رجایی در شرایط كنونی
    لزوم مطرح شدن سلوك شهید رجایی در شرایط كنونی

    گفتگو از : تهمینه مهربانی

    در مصاحبه با مرضیه حدیدچی (دباغ)

    در این مقطع خاص و به دلیل اعوجاج‌های گوناگونی كه در طی سال‌های گذشته و حتی اكنون در رفتار برخی نخبگان و مسئولان جامعه دیده می‌شود، شخصا طرح رفتارها و سلوك شهید رجایی را مناسب می‌بینم و امیدوارم به عنوان كسی كه عمیقا نگران انقلاب و نسل كنونی است و زندگیم نیز گواه صادقی بر این مدعاست كه در حد توان خود برای حفظ آرمان‌های انقلاب و دستورات حضرت امام ( رحمت الله علیه ) و مقام معظم رهبری تلاش كرده‌ام، مسئولان سخنان مرا بشنوند و همچون بسیاری از سخنان دلسوزانه دیگر، سوءتعبیر نكنند.
    با توجه به سوابق طولانی مبارزاتی و حضور مؤثر و همیشگی شما در صحنه‌های مختلف سیاسی و اجتماعی، آرزو داشتیم می‌توانستیم خاطرات شما را درباره تمامی شهدای دولت بپرسیم، اما به علت كسالت سركار و ضیق وقت، انتخاب را به عهده خودتان می‌گذاریم.
    در این مقطع خاص و به دلیل اعوجاج‌های گوناگونی كه در طی سال‌های گذشته و حتی اكنون در رفتار برخی نخبگان و مسئولان جامعه دیده می‌شود، شخصا طرح رفتارها و سلوك شهید رجایی را مناسب می‌بینم و امیدوارم به عنوان كسی كه عمیقا نگران انقلاب و نسل كنونی است و زندگیم نیز گواه صادقی بر این مدعاست كه در حد توان خود برای حفظ آرمان‌های انقلاب و دستورات حضرت امام (ره) و مقام معظم رهبری تلاش كرده‌ام، مسئولان سخنان مرا بشنوند و همچون بسیاری از سخنان دلسوزانه دیگر، سوءتعبیر نكنند.
    شما در جایگاهی هستید كه بعید به نظر می‌رسد حرفهایتان سوء تعبیر شوند.
    متأسفانه این گونه نیست . من بارها شنیده‌ام كه من و امثال مرا و اندیشه‌ها و آرمان‌هایمان را متعلق به سال‌های 50 تا 57 و تاریخ مصرف گذشته تلقی كرده‌اند.
    با توجه به حساسیت سركار نسبت به سرنوشت انقلاب و بی‌مهری‌های بی‌شماری كه به آرمان‌های انقلاب شد، دلتنگی‌هایتان پذیرفتنی است، لیكن شما بهتر از ما می‌دانید كه انسان والا، تاریخ مصرف ندارد و گیریم كه انسان‌ها تاریخ مصرف داشته باشند، اندشه‌ها ندارند، وگرنه باید چنین حكمی را درباره آرمان‌هایی كه در سالیان بسیار دور تاریخ بشر مطرح شده‌اند، قاطعانه‌تر صادر كرد.
    قبول دارم كه به علت بیماری و نیز آثار مخرب بعضی از رفتارهای اجتماعی و سیاسی ، تا حدی حساس شده‌ام، ولی غرض از طرح این عبارت، گلایه از بابت خودم نبود. هرگز به یاد ندارم كه تحسین از رفتارهای خود را به خود نسبت داده باشم و یا برای هدفی جز آرمان‌های والای امام ( رحمت الله علیه ) و انقلاب، آزرده خاطر یا شادمان شده باشم. غرض این است كه طرح مسائل به این شكل به هیچ وجه اتفاقی نیست و اعوجاج‌هایی كه در رفتارها و سلوك مسئولان و به تبع آنها در سطح جامعه دیده می‌شود. هر انسان صاحب دردی را نگران می‌كند.
    برای تبیین بیشتر این سلوك، با اشاراتی به سلوك شهید رجایی ، ما را از تجربه‌های خویش بهره‌مند سازید.
    من متأسفانه به دلیل مشغله‌های فراوانی كه همه در سال‌های نخست انقلاب داشتیم، كمتر توفیق همكاری نزدیك با شهید رجایی را داشتم. اما از زبان دیگران و به ویژه مستضعفان جامعه كه نقطه اتكا و منظور نظر شهید رجایی بودند، نكات شگفت‌آوری را در سلوك ایشان دریافته‌ام كه به برخی اشاره می‌كنم. یادم هست هنگامی كه ایشان رییس جمهور شدند، قرار شد به خانواده‌های فقیر و بی‌سرپرست ماهیانه مبلغی (گمان می‌كنم سه هزار تومان) بدهند.
    روزی برای زیارت مرقد 72 به بهشت زهرا رفته بودم. بعد هم می‌خواستم در كنار مزار شهید رجایی و باهنر بنشینم و فاتحه‌ای بخوانم كه دیدم یك پیرزن و پیرمرد روستایی در میان قبور سرگردان هستند و دنبال قبری می‌گردند. آنها كه لهجه تركی داشتند و به زحمت فارسی حرف می‌زدند. از من سراغ مرقد شهید رجایی را گرفتند.
    من مرقد را نشان آنها دادم و رفتم تا بر سر مزار دیگران فاتحه‌ای بخوانم و برگردم. وقتی برگشتم. دیدم آن دو بقچه‌شان را روی مراز شهید بزرگوار باز كرده‌اند و نان لواش روستایی و كمی پنیر را به رهگذرها می‌دهند و از آنها طلب حمد و سوره‌ای برای شهید رجایی می‌كند و اشك می‌ریزند و با همان لحن ساده‌شان می‌گویند اینها را از همان پولی كه تو هر ماه برایمان می‌فرستی خریده‌ایم. این همه خلوص از سوی مردمی كه تا این پایه قدر محبت حقیی و خالصانه را درك می‌كنند و سره را از ناسره تشخیص می‌دهند دل مرا به درد آورد.
    تفاوتی چنین آشكار بین مردی كه این گونه زیست و در دل آدم‌هایی كه حتی او را ندیده بودند، چنین محبت عمیقی را بر جای نهاد كه پس از سال‌ها كه از شهادت او می‌گذرد. چنین خالصانه و بی‌ریا از او یاد می‌كنند و اندك قوت خود را در راه او خیرات می‌كنند و مقایسه او با مسئولانی كه همه چیز را حق خود و خانواده‌هایشان می‌دانند و ذره‌ای حرمت برای كسانی كه آنها را به این پست و مقام رسانده‌اند، قائل نیستند، حقیقتا شگفت‌آور و در عین حال عبرت‌آموز است.
    این همه تغییر، آن هم در ظرف 20 سال ، باید دلسوزان و متفكران را به تعمق و بررسی جدی وادار كند.
    آیا از این شیوه‌های برخورد خاطره‌ای دارید؟
    همین چند وقتی پیش سربازی نزد من شكایت می‌كرد كه ای كاش در پادگان بود و زمین‌های آنجا را تی می‌كشید، ولی او را مسئول بردن و آوردن خانم و فرزندان فلان مسئول مملكتی نمی‌كردند. چون مجبور است تا ساعت ده یازده شب پا به پای آنها اسیر شود و آنها از این طرف و آن طرف ببرد و رفتارشان با او صد درجه بدتر از رفتاری استكه در گذشته با گماشته‌ها می‌شد.
    از نخستین باری كه از نظر كاری با شهید رجایی برخورد داشتید چه خاطره‌ای دارید؟
    من در همدان مسئول سپاه بودم و باید امنیت شهر را حفظ می‌كردم. شهید رجایی وزیر آموزش و پرورش بودند. تجدیدی‌های سال 57 می‌خواستند كنكور بدهند و خیلی‌ها نمره نیاورده بودند. جریانات انقلاب و تعطیلی مدارس در هر حال وضعیت خاصی را به وجود آورده بود. در كل استان همدان 140 و 150 نفری می‌شدند و البته عده‌ای هم كه قصد اغتشاش داشتند و خود را در میان آنها جا زده بودند. اینها در اداره آموزش و پرورش تحصن كرده بودند و به اصطلاح نمره می‌خواستند. چند باری رفتم و با آنها صحبت كردم و گفتم دو سه نفرشان بمانند و بقیه بروند تا من از مسئولان وزارت‌خانه كسب تكلیف كنم. در عین حال ، بسیار از این كه بلوایی به پا شود، نگران بودم.
    در هر حال به تهران آمدم و صبح اول وقت به وزارت‌خانه رفتم. شهید رجایی با آن تواضع و بزرگ‌منشی بی‌نظیرشان از من استقبال كردند و مشكل را پرسیدند. عرض كردم عده‌ای هستند كه با نیم، یك، نهایتا یك و نیم نمره، قبول می‌شوند و من سخت نگران ناامنی و اغتشاش در همدان هستم و بیم آن دارم كه این موضوع به غائله‌ای ختم شود. شهید رجایی لبخندی زدند و گفتند: «ساواك در ابتدای انقلاب خیلی جاها را آتش زد. مانده است آموزش و پرورش!‌ اگر قرار باشد عده‌ای معلم و مهندس و دكتر بی‌سواد ، ریشه‌های جامعه را متزلزل كنند و آتش پنهان به مبانی و پایه‌های فكری و اعتقادی ما بزنند، چه بهتر كه امروز امثال این بچه‌ها، ساختمان آموزش و پرورش را آتش بزنند. این آتش را می‌شود با آب مهار كرد، آن آتش را نمی‌شود كاری كرد. اگر امروز نمره بی‌زحمت و رنج به جوان‌هایمان بدهیم، فردا همه چیز را رایگان و بی‌رنج می‌خواهند».
    اگر ایشان امروز زنده بودند چه می‌گفتند؟
    بله با مدرك‌های تولید انبوه! در هر حال من. من در آن لحظه واقعا دلم تكان خورد، ولی چاره نبود. در عین حال ، حقیقتا از این قاطعیت و صراحت، لذت بردم . به همدان برگشتم و به شاگردانی كه تحصن كرده بودند گفتم: «این فرمایش وزیر است كه نیم نمره هم نباید داده شود. بیل و كلنگ و سطل هم آماده گذاشته‌ایم، هر كس می‌خواهد خراب كند و بشكند آزاد است».
    شاگردها كه دیدند مثل این كه قضیه جدی است. یك یك رفتند چند نفری را هم كه لجاجت كردند و ماندند، بردیم و با نصیحت و استدلال راضی‌شان كردیم كه به جای این كارها بروند بنشینند و درسشان را بخوانند.
    یكی از مواردی كه متأسفانه به شدت رواج پیدا كرده و قبح خود را از دست داده است، اتلاف اموال مردم و ضایع كردن حق‌الناس است. آیا رد این مورد از شهید رجایی خاطره‌ای دارید؟
    ظاهرا این رییس جمهور بزرگوار ما با موتور محافظشان به خانه رفت و آمد می‌كرد و در مقابل حیرت دیگران كه می‌گفتند چرا ماشین نمی‌خرید؟ می‌گفته‌اند، همه ماشین‌های تهران مال ماست، چون هر وقت بخواهیم می‌ایستند و كرایه‌شان را می‌گیرند و هر جا بخواهیم با كمال احترام، ما را می‌برند، این محافظ در حالی كه نمی‌توانست جلوی گریه كردن خود را بگیرد می‌گفت: «روزهایی كه كارها خیلی زیاد می‌شدند، شهید رجایی در دفتر ریاست جمهوری می‌ماندند و همانجا استراحت می‌كردند. روزی در وقت استراحت فرزندشان با دستگیره در اتاق كلنجار می‌رود و قفل آن می‌شكند. شهید رجایی به یكی از افراد دفتر می‌گویند كه هر چه سریع‌تر قفل‌سازی را خبر كند تا قفل را تعمیر كند.
    به ایشان می‌گویند كه ساختمان، تعمیركار دارد. شهید رجایی می‌گویند: «تعمیركار خرابكاری فرزند من كه نیست. اگر او هزینه تعمیرش را می‌گیرد و به حساب دفتر نمی‌گذارد و مثل تعمیركاری كه از بیرون بیاورید، عمل می‌كند، اشكال ندارد. وگرنه از بیرون تعمیركار بیاورید». این محافظ می‌گفت: وقتی این همه وسواس درباره حق‌الناس را با ریخت و پاش‌های عجب و غریب این سال‌ها مقایسه می‌كنم. آه از نهادم بلند می‌شود.
    دردمان را افزون كردید.
    پس بگذارید ماجرای دیگری را هم بگویم كه بدانید عمق فاجعه تا به كجاست، چند وقت پیش به اصرار یكی از همسنگران انقلاب به مجلسی كه برای تجلیل از خدمات یكی از خانم‌های دولت قبلی برگزار شده بود، رفتم. البته به یمن سهل‌انگاری فراوانی كه شده، دیدن مناظری از آن دست نباید خیلی برایم غیرمترقبه باشد، ولی با مجلسی روبه رو شدم مختلط كه نوزده بیست دختر جوان با لباس‌های حریر نازك و شلوارهای تنگ حركاتی شبیه به باله را انجام می‌دادند و مدعوین هم اعم از زن و و مرد با حركت عجیب و غریب آنها، خودشان را به این سو و آن سو می‌بردند و گاهی هم سر در گوش یكدیگر حرف می‌زدند و مناظری كه واقعا برایم عجیب بودند. من نه مخالفتی با هنر دارم نه با تجلیل و تمجید دیگران عنادی دارم. ولی آنچه می‌دیدم با تصوری كه از شأن زن و مرد مسلمان و جامعه‌ای كه قرار بود و هست بر اساس كرامت مسلمانی تنظیم شود چنان مغایر بود كه طاقت از كف دادم و فریاد زدم: «از دست رفتن آن همه جان‌های پاك و معلولیت‌های دردناك جانبازان و تحمل شدائد از سوی محرومان و مردمان صبور و خاموش برای چه بود؟».
    بعد هم به رغم آن كه آدم كم تحملی نیستم ، حالم به هم خورد و مرا از مجلس تجلیل آن خانم بیرون بردند.
    اگر امثال من حرف بزنند، متهم به هزار چیز می‌شویم، اما شما در جایگاهی هستید كه همه دلسوزان انقلاب شأن و مرتبه شما را می‌شناسد . شما بگویید چه خبر است؟
    والله نمی‌دانم. در شعارهایمان می‌گوییم مرگ به آمریكا و در رفتارهای اجتماعی‌مان صد برابر بدتر از آنها رفتار می‌كنیم. تمام كسانی كه به خارج سفر می‌كنند می‌دانند كه زن اروپایی و آمریكایی با لباس و آرایش مهمانی به دانشگاه یا سر كار نمی‌رود! این همه حرص، چشم و همچشمی و مصرف‌زدگی، حقا دور از شأن زنان است كه حضرت امام (ره) دامان آنها را معراج مردان می‌دانستند. ایشان می‌فرمودند هنگامی كه دولتمردان خطا می‌كنند، زن‌ها باید از جا خیزند و آنان را وادار سازند تا رفتارهایشان را اصلاح كنند. انسان با ملاحظه این رفتارها ، مصرف زدگی‌ها و بی‌اعتنایی به ارز ها متوجه می‌شود كه اتفاقا دشمنان ، این سنگر را نشانه رفتند و به اعتقاد من تا حد زیادی هم موفق شدند. هنگامی كه رهبر معظم انقلاب از كودتای خزنده صحبت می‌كنند، منظورشان همین تخریب‌ها و كج‌روی‌های فرهنگی است. نه این كه بریزند و چهار تا جوان را كه در واقع قربانی برنامه‌ریزی‌های غلط فرهنگی هستند بگیرند و بزنند و بگویند كار فرهنگی كرده‌اند!
    نگرانی شما دل امثال مرا می‌لرزاند!
    من واقعا نگرانم و دلم به درد می‌آید وقتی می‌بینم جوانان لبنان با الهام از انقلاب اسلامی و رهنمودهای حضرت امام (ره) و مقام معظم رهبری ، چنین حماسه‌ای را آفریده‌اند و ما خود از گنجینه عظیمی كه در اختیار داشتیم و داریم این گونه غافلیم و مسابقه دنیاطلبی و دنیا‌مداری گذاشته‌ایم و این طور ستم‌گرانه خون شهدایمان را پایمال می‌كنیم. امروز اگر یك زن شیفته آرمان‌های اسلامی از آن سوی دنیا بیاید و در خیابان‌های ما بگردد، آیا واقعا تصویر درستی از زن مسلمان خواهد دید؟! آیا اسراف و تبذیرهای گروهی اندك به قیمت رنج و سرشكستگی كثیری از محرومان ، تناسبی با آرمان‌های انقلاب دارد؟ آیا مسئولان و برنامه‌ریزان ما متوجه تخریبی كه از این سهل‌انگاری‌ها كه در عرصه فرهنگ و اقتصاد صورت می‌گیرند، هستند؟ و اگر هستند آیا حل این گونه معضلات دشوارتر از حماسه هشت سال دفاع مقدس است؟
    برگرفته از : ماهنامه شاهد یاران
    منبع: http://www.irdc.org


    http://rasekhoon.net/article/show/141798/
    يکشنبه 3/6/1392 - 0:20
    آموزش و تحقيقات

     

    دولت اخلاقی در آرای سیاسی امام خمینی
    دولت اخلاقی در آرای سیاسی امام خمینی

     

    نویسنده: علیرضا زهیری


     

    چکیده: نگارنده در این مقاله ابتدا مفهوم دولت اخلاقی را بیان کرده و به دلیل مناقشه آمیز بودن این مفهوم و اختلافات فزاینده ای که در معنا و کاربرد آن وجود دارد، ضمن بررسی رویکردهای مختلف در باب دولت اخلاقی به بازخوانی اندیشة سیاسی امام در این نوشتار پرداخته است.

    در ادامه، دیرینه شناسی رویکردهای مختلف در دولت اخلاقی را در آثار و نوشته های پیشینیان حتی پیش از یونان باستان تا به امروز بررسی نموده است.

    در پایان مقاله، دولت اخلاقی را با توجه به اندیشة سیاسی امام خمینی(س) بررسی و نتیجه گیری کرده است.

    کلیدواژه: دولت، دولت اخلاقی، نظم اخلاقی، نظم سیاسی مطلوب.

    دولت، مهمترین منبع تدوین قواعد، اجرای تصمیمات و تخصیص ارزشهای مادی و معنوی به شمار می آید. کارویژة اساسی دولت، برقراری نظم اجتماعی و سامان مطالبات اعضای جامعة سیاسی، برای رسیدن به وضع مطلوب و سعادت آن اعضا می باشد.

    انگاره های مربوط به دولت به رغم پژوهش بیشماری که در مفهوم دولت به انجام رسیده است تعریف و تبیین کاملی از دولت به دست نمی دهد. شاید این امر بیشتر ناشی از فرایند تاریخی و عوامل شکل گیری دولت بوده باشد. اینکه دولت در قالب چه ساختاری و بر مبنای چه نوع ارزشهایی امکان تحقق چنین کارویژه ای را فراهم می سازد، طیف گسترده ای از نظریه های مربوط به دولت را به وجود آورده است.

    بسیاری از اندیشمندان سیاسی، به دنبال ایجاد نظم مطلوب، در جستجوی سازوکارهای اخلاقی بوده اند و بدین ترتیب اغلب مفاهیمی چون اخلاق، ارزش و فضیلت در دانش و ادبیات سیاسی آنان به کار رفته است. به رغم رویکردهای متفاوت، آنان در پاسخ به بحرانهای سیاسی عصر خود که اغلب مبتنی بر روشهای غیراخلاقی دولتها بوده است به ترسیم دولت مطلوب و فضیلت مدار پرداخته و آن را به زمامداران عصر خویش تجویز می نمودند.

    در این میان، پرسش از چیستی رهیافت امام خمینی، به عنوان مجدّد بزرگ و معمار دولت اسلامی، در قبال تأسیس دولت اخلاقی و همچنین غایت نظم سیاسی مطلوب و عناصر و کارویژه های آن مهمترین دغدغه هایی است که این نوشتار درصدد تبیین آن است و تلاش می کند تا با تکیه بر اندیشة سیاسی امام، پاسخ آنها را بیابد.

    مفهوم دولت اخلاقی

    دانش اخلاق، دانشی دستوری و هنجاری[2] است که به تعیین و ارزیابی هنجارهای رفتاری پرداخته و برای کسب فضایل و دفع رذایل توصیه هایی را ارائه می کند.

    در متون اخلاقی از دو واژه بهره گرفته شده است: یکی«moral» که به صفات و ملکات راسخ در نفس که منشأ کنش انسانی است، اطلاق می گردد و دیگری«Ethics» که در حکمت عملی و مطالعة سلوک و رفتار انسانی مورد توجه قرار می گیرد. اگرچه این دو مفهوم چنان در هم تنیده اند که گاهی تمییز میان آن دو به سختی صورت می گیرد، درعین حال آنچه در ملاحظات این نوشتار قرار دارد، معنای دوم است.

    بنابراین، موضوع دانش اخلاق، فعل و سلوک عملی انسان است و به تعبیر سن توماس داکن، «اخلاق قاعدة رفتار انسانی است». مقصود از رفتار انسانی، کاری است که انسان عاقل به فرمان عقل و برای رسیدن به هدفی که عقل دارد، آزادانه انجام می دهد؛ بنابراین کاری می تواند موضوع اخلاق قرار گیرد که به آزادی انجام گرفته باشد. اعمال غیرارادی، غریزی و اجباری، صفت اخلاقی را ندارد [کاتوزیان 1377: 346].

    شهید مطهری، اخلاق را استعدادی نهفته در وجود انسان می داند که وی را به کمال لایق خود می رساند. این مهمترین غایتی است که انبیا بدان مبعوث شده اند؛ یعنی تتمیم و تکمیل خلقهای فاضل و صفات اخلقی «انی بعثت لاتمم مکارم الاخلاق» [مطهری 1370: 306-307] ایشان، ویژگیهای فعل اخلاقی را چنین برمی شمارد: فعلی که غایت آن غیر باشد به شرط آنکه اختیاری و اکتسابی باشد؛ قابل ستایش و تحسین باشد و وجدان بشری برای آن ارزش قائل باشد، آن هم با ارزشهای مادی متفاوت باشد[3].

    در مقابل رویکرد فوق که مبتنی بر اخلاق دینی و نظریة امر الهی است، در اخلاق غیر دینی[4] مرجعیت و وثاقت هیچ منبعی جز عقل خود بنیاد بشر، مرجع ارزشگذاری اخلاقی نیست؛ بنابراین برای شناسایی و فهم حقیقت غایی اخلاق و خیر و خوب واقعی، فقط از عقل بشری، می باید بهره گرفت.

    به هر روی، در فلسفة اخلاق، آنچه مورد توافق اغلب مکاتب و رویکردهای اخلاقی است، تبعیت از اصول، فضایل، خیرات و نیکیهایی است که سعادت و کمال انسانی را در پی دارد.

    موضوع دیگری که مورد توجه بسیاری از صاحبنظران بوده است، رابطة میان اخلاق و سیاست می باشد. آنان اغلب، هدف از دولت یا جامعة سیاسی را تعریف و ایجاد زندگی خوب برای یک جامعه می دانند، هرچند در مورد ماهیت زندگی خوب و خیر و سعادت توافق نظر وجود ندارد. منشأ این اختلاف را باید در جهان بینی و مبانی فلسفی افراد جستجو کرد. علامه طباطبایی می گوید:

    هر نظام اخلاقی اولاً، مبتنی بر جهان بینی در آن نظام [است] و اختلاف دربارة نظریه های اخلاقی، از اختلاف در جهان بینی سرچشمه می گیرد... ثانیاً، مبتنی است بر انسان شناسی فلسفی در آن نظام، دیدگاهها و انظار مردم در تعیین و تشخیص حق و باطل، خوب و بد، حسن و قبح...  [1370: 317].

    همان گونه که اشاره شد، پرسش اساسی این نوشتار از «نظم سیاسی مطلوب» است. پاسخ به این پرسش مستلزم فهم رابطة میان اخلاق و سیاست است. بسیاری از اندیشمندان، بویژه در میان مسلمانان، بر این اعتقادند که کسب فضایل اخلاقی و رسیدن به سعادت بشری، بدون اجتماع میسر نمی شود.

    از همین جاست که سیاست مدن و علم مدنی، پیوند سیاست و اخلاق را تجویز می نماید. بدین ترتیب کسانی که از رابطة اخلاق و سیاست سخن می گویند، در پی بنیان نهادن نظم سیاسی ای هستند که فعل سیاسی در آن، با تکیه بر ارزشها و فضیلتهای اخلاقی، محیط اجتماع را برای رسیدن انسان به سعادت آماده می سازد. اجتماعی که در آن عدالت، آزادی، اجتناب از ظلم و فساد، معنا دادن به حیات انسانها و رعایت حقوق مردم، از امور مطلوب و خیر در سیاست به شمار می آیند.

    در کتاب اخلاق و سیاست در تعریف فعل سیاسی آمده است:

    فعل سیاسی، عبارت است از هر نوع عملی که به نحوی با مقولاتی مانند کاربرد قدرت، نفوذ، اقتدار در جهت تغییر رفتار و یا تأثیرگذاری بر کنش افراد، تأسیسات و اجتماعات در جامعه سروکار دارد... به طور کلی هر عملی که به نوعی با اداره و نظم عمومی جامعه و روابط اجزای آن مربوط بشود در محدودة فعل سیاسی قرار می گیرد [کاظمی 1376: 63].

    بدین ترتیب، ایجاد نظم سیاسی مطلوب، برقراری روابط عادلانه و امکان سعادت و بهروزی انسان در حیات اجتماعی، مستلزم وجود نهاد دولت بر مبنای ارزشهای اخلاقی می باشد؛ بنابراین مراد از دولت اخلاقی، حکومتی است که با هدف وصول انسان به سعادت، پیوند عمیقی میان فعل سیاسی و فعل اخلاقی خود برقرار سازد.

    به رغم تلاشهایی که برای دستیابی به یک نظریة عمومی از مفهوم دولت اخلاقی به انجام رسیده است، به دلیل مناقشه آمیز بودن این مفهوم و اختلافات فزاینده ای که در معنا و کاربرد آن وجود دارد، این امر چندان آسان نمی باشد. از این رو، در این نوشتار ضمن بررسی رویکردهای مختلف در باب دولت اخلاقی، به بازخوانی و بازسازی اندیشة سیاسی امام در این باره خواهیم پرداخت.

    دیرینه شناسی رویکردهای مختلف در دولت اخلاقی

    از زمانی که جوامع بشری دستخوش بحرانها و التهابات سیاسی شدند، این پرسش همواره ذهن اندیشمندان سیاسی را به خود مشغول ساخت که چگونه می توان جلوی خودکامگی حاکمان ستمگر را گرفت؟ برای ایجاد یک جامعة سعادتمند چه تدبیری باید اندیشید؟ آیا فضیلت مدنی و تعهد اخلاقی می تواند حافظ نظم اجتماعی و سیاسی باشد؟ و سرانجام آیا جمع میان اخلاق و قدرت، به عنوان دو نیروی همواره متضاد، ممکن است؟

    تلاش برای پیوند دادن حکومتها با فضایل اخلاقی، سابقه ای دیرپا در تأملات نظری حکما و اندیشمندان سیاسی داشته است. قراردادن دولت در یک محمل اخلاقی، مفهومی قدیمی است که در آثار و نوشته های پیشینیان، حتی پیش از یونان باستان تا به امروز قابل جستجو است.

    الف. دولت اخلاقی در رویکردهای دورة باستان تا حاکمیت دین

    آموزه های کنفوسیوس، با نفوذترین اندیشمند  چینی، برای رهایی جامعة چین از انحطاط اخلاقی سلاطین و ظلم و تعدی آنان، نمونه ای برجسته از توصیه به فضیلتهای اخلاقی در فلسفة سیاسی دوران باستان است.

    وی با وضع قواعد اخلاقی در سیاست مدن، به رابطة بین سلطان و رعیت پرداخت و اعلام داشت که هرگاه سلاطین و ملوک، این قواعد عالی را که بنیان قانونی مدنیت فاضله است، رعایت کنند، هر آینه اوضاع و احوال سراسر دولت ایشان تغییر خواهد یافت و تمام خلایق، تقوا و فضیلت پیشه خواهند کرد.

    تقوا و فضیلت پادشاهان، مانند باد است و طبیعت افراد مردم، مانند گیاهان چمن. البته گیاه در برابر وزش باد خم شده، سر تسلیم فرود می آورد [جان.بی.ناس 1375: 381].

    نمونه های دیگری از تعالیم اخلاقی در شرق باستان را می توان در آیینهای اخلاقی بودایی در خاور دور و تعالیم اخلاقی زرتشت در میان ایرانیان مشاهده کرد. حضور دین در میان سلطنتهای ایرانی، از همان ابتدا، پیوند میان دین و سیاست را در جامعة سیاسی ایران پدید آورد. با ظهور اسلام و تهاجم اعراب مسلمان به ایران، برای گسترش آیین جدید اسلام ژرفنای این پیوند بیشتر آشکار می شود.

    همان گونه که اشاره شد، اندیشیدن در باب رابطة میان اخلاق و سیاست، مورد توجه پیشینیان نیز بوده است، اما شاید بتوان گفت سخن گفتن در این باره به عنوان یک مسألة سیاسی که به شکل گیری یک منظومه فکری و چهارچوب نظری که بر اساس آن دولت خود را موظف به قراردادن در یک سامان اخلاقی می داند، محصول میراث فلسفة سیاسی یونان باستان است.

    افلاطون، از برجسته ترین نویسندگان و فیلسوفان یونان باستان است که آموزه های فلسفی اش آشکارا بر پایة یکتاپرستی، اخلاق، عدالت، خوبی و زیبایی ناشی از فطرت انسان قرار دارد. او در رسالة سیاست مهمترین هدف حکمران را سعادت و سلامت اخلاقی جامعه ذکر می کند و معتقد است که سعادت بشری به نحو چشمگیری با اخلاق بستگی دارد [گائتانا موسکا و گاستون بوتو 1363: 51-52]. به عقیدة افلاطون، وظیفه حکومت چیزی جز پروراندن فضایل اخلاقی بین شهروندان نیست. سپس از وجود فردی که صاحب علم و فضیلت است، یعنی فیلسوف شاه در رأس جامعة سیاسی و دولت آرمانی خود، یعنی مدینة فاضله سخن می گوید تا این وظیفه را به انجام رساند.

    ارسطو، شاگرد افلاطون نیز به رغم انتقاداتی که به استاد خود داشت، دربارة سرشت و ماهیت دولت می گوید:

    هر دولتی، عبارت از نوعی جامعه است و هر جامعه ای، به این منظور که سودی به اعضای خود برساند تأسیس شده است... اگر غرض نهایی جامعه ها تحصیل خیر و صلاح باشد، غرض دولت یا جامعة سیاسی عبارت است از تحصیل بزرگترین خیرها در عالیترین صور آن برای اعضای جامعة سیاسی است [و.ت.جوتر 1362: 206].

    ارسطو در کنار رسالة سیاست خود، چند رساله به نامهای اخلاق نیکوماخس، اخلاق اودم و اخلاق کبیر، در پیوند اخلاق و سیاست نگاشته است. وی مهمترین وظیفة دولت را «اصلاح عیوب اخلاقی شهروندان و تلقین فضایل نفسانی به آنها» می داند [و.ت.جوتر 1362: 222].

    با گسترش مسیحیت و قرار گرفتن این آیین در شمار ادیان مجاز توسط کنستانتین امپراتور روم، این آیین، دین رسمی امپراتوری شد. بعد از رسمیت یافتن مسیحیت، کلیسا و دولت به خود حق می دادند در کارهای یکدیگر دخالت کنند. از این پس، اسباب مناقشات میان اربابان کلیسا و دولتمداران فراهم شد. این امر سبب شد تا دانایان مسیحی برای جلوگیری از بحرانهای ناشی از این تعارضات، اصول تازه ای در تنظیم رابطة دین و دولت وضع کنند. برخی از آنان با ایستادگی در مقابل امپراتور روم، معتقد بودند که امپراتور، به عنوان یک مسیحی، وظایفی در برابر کلیسا دارد.

    از این پس دوران جدیدی در تاریخ اندیشة سیاسی آغاز گردید که به قرون وسطی شهرت یافت. ویژگی عمدة این دوران، سلطة بلامنازع کلیسا  و تضعیف دولت امپراتوری بود. با وجود آنکه در آغاز، حکمرانان مسیحی به تأسی از آموزه های عیسی مسیح(ع) قدرت را متعلق به خدا و کوشش برای دستیابی به قدرت موقت دنیا را مذموم می شمردند، دیری نپایید که اقتدار دینی با قدرت سیاسی در هم آمیخت و سیاست در هاله ای از تقدس فرو رفت.

    آیین مسیحیت یک آیین اخلاقی بود و اربابان کلیسا، هدف مذهبی و غایی جامعه را سعات جاودانی و خوشبختی اخروی از مسیر اطاعت اوامر خداوند، می دانستند که خود نمایندة او بودند. با سلطة کلیسا بر دولت، دو پدیدة اخلاق و سیاست آن چنان درهم تنیده می شود که تفکیک آنها از یکدیگر عملی نیست [ کاظمی 1376: 105-106].

    آگوستین قدیس، با طرح نظریة شهر خدا[5] که تا حد زیادی متأثر از آثار افلاطون می باشد، از دو نوع جامعة سیاسی سخن به میان می آورد؛ یکی شهر زمینی که آفریدة فکر انسان است و افراد این جهانی بر آن حکومت می رانند و شهری اهریمنی و نفرین شده است. دیگری، شهر خدا که افراد آن از زندگی سعادت بارتر و اخلاقی تری برخوردارند. معیار و سنجة طبقه بندی چنین شهری، فضیلتهای اخلاقی است و عدالت از بالاترین درجة فضیلت برخوردار است که آن را از شهر شرک آمیز غیر خدایی ممتاز می کند [ویلیام تی. بلوم 1373: 275-276].

    ب. عصر دین پیرایی و تحول در اندیشة دولت اخلاقی

    شکوفایی عصر نوزایش[6] که با چیرگی عقل در تاریخ غرب همراه بود، دریافت جدیدی از کل هستی پدید آورد که گسستهای عمیقی با دریافتهای پیشین داشت. دوران جدید که عصر مدرنیته نامیده می شود، دو جنبة بنیانی دارد؛ یکی جنبة تخریبی، یعنی نفی حاکمیت کلیسا و دیگری، جنبة ترمیمی، یعنی قبول حاکمیت علم. در این میان، بیرون نهادن خدا از سیاست و معیشت، خودآیینی به جای خداآیینی و انزوای ایمان قرون وسطایی، خصلت برجستة این دوران گردید.

    از همین جا مطالعة مبانی نظم اجتماعی و علل نابسامانیها و فروپاشی جوامع سیاسی، موضوع اصلی مطالعات جامعه شناختی شد و به شکل گیری نظریات تاز ه ای در باب دولت اخلاقی گردید.

    مهمترین اندیشمند این دوره نیکولوماکیاولی بود که برای نجات جمهوریهای ایتالیا از آشفتگی و نابسامانی تلاش می کرد. اگرچه دربارة او قضاوتهای متفاوتی صورت می گیرد؛ نباید تردید داشت، که او علم سیاست را متحول ساخت. تجربة ماکیاول برایندی از مشکلات شخصی و اجتماعی وی بود. او کشور خود را در یک نابسامانی عمیق دچار می دید. قدرت کلیسا در اثر ضعف و انحطاط اخلاقی روحانیان شدیداً تضعیف شده بود. طبیعی بود که از سنّتها عمیقاً بیزار شود، به جهان اخلاقی سفری اکتشافی کند و در نهایت معیار عمیقاً متفاوتی از فضیلت ارائه کند [ویلیام تی. بلوم 1373: 407-408].

    تجربة جنگهای داخلی، بویژه جنگهای مذهبی، وی را بر آن داشت تا عدالت و نظم را صرفاً در بقا و دوام دولت تصور کند و نظر کسانی که برای دین و اصول مذهبی و یا حقوق طبیعی برای ماندگاری شهریار اولویت قائل بودند را مردود شمارد. بنابراین:

    ماکیاولیسم آن نوع از سیاست بود که کاملاً از ملاحظات دینی جدا شده بود و هرگونه روشی را که در حفظ دولت و قدرت آن مفید باشد، تأیید می کرد [اندرو وینسنت 1371: 113 [.

    بدین ترتیب، اندیشة مصلحت دولت برای توجیه فعل سیاسی شهریار، شکل می گیرد. ماکیاول بر خصلت اخلاقی فرمانروا، تأکید نمی کند؛ اما تلاش دارد تصویر که مردم از او دارند اخلاقی باشد. تأکید وی بر شهریار با فضیلت، سبب می شود که تصویر دوگانه ای از او در میان صاحبنظران به وجود آید. حال آنکه مراد ماکیاول از فضیلت «استعدادی است که شهریار را قادر می سازد تا از فرصتهای ایجاد شده در هر اوضاع و احوال بهره گیری کند (ماکیاول به این فرصتها بخت و اقبال می گوید) و بر عناصر ناسازگار در هر شرایطی غلبه یابد» [ویلیام تی. بلوم 1373: 434-435]؛ بنابراین نزد وی معنای ضرورتاً اخلاقی از فضیلت اراده نمی شود چنان که دولت را منشأ فعل اخلاقی می داند، بدین معنا که اخلاق و فضیلتهای منبعث از آن، همان چیزی است که دولت تعیین می کند و سرپیچی و تخطی از اخلاق دولتی، مجازات در پی دارد. تا حدودی توماس هابز و ژان بُدن نیز چنین دغدغه ای را دنبال می کردند.

    رویکردهای سودانگارانه در میان اندیشمندان عصر روشنگری، نظیر «جرمی بنتام» نیز نوعی تبعیت از دولت ماکیاولی است. آنان، حفظ اصل قوة قهریه حکومتی را بدون توجه به انگیزه های اخلاقی، مدّنظر دارند، زیرا صیانت از حقها و ایجاد خوشبختی برای مردم، فضیلتی است که دولت همواره می بایست درصدد تحقق آن برآید. بنتام معتقد است کار حکومت این است که با تنبیه و تشویق، خوشبختی جامعه را بالا ببرد [هرسیون ش 53]. از نظر وی:

    فضیلت تنها به علت لذاتی که از کاربرد آن ناشی می شود، مطلوب است و رذیلت نیز تنها بدان علت نامطلوب است که موجب درد می شود. به همین گونه خیر اخلاقی تنها به علت گرایش آن به تأمین منافع جسمی خوب است و شر اخلاقی به علت گرایش آن به ایجاد گزند جسمی بد است [مایکل ب.فاستر 1376 ج 2 ق دوم: 58].

    بدین ترتیب، غایت اخلاقی دولت، سعادت مبتنی بر تکاپوی لذت مداوم می باشد. در مقابل رویکردهای سودانگارانه، نظریة وجدانی اخلاق از سوی امانوئل کانت ارائه شد. وی در کتاب نقد عقل عملی، اشاره دارد که چیزی فراسوی سود و لذت و سعادت برانگیزندة فعل اخلاقی است و آن چیز وجدان است. از نظر کانت محرک عمل انسان ناشی از دریافتهای محیطی نمی باشد، بلکه ملاک، قاعده ای پذیرفته شده در ذهن و درون ماست که به آن، وجدان می گویند. بدین ترتیب عمل انسان وقتی نیکوست که با قصد اخلاقی انجام شده باشد؛ یعنی عمل با وجدان اطاعت از قانون همراه باشد [کاظمی 1376: 127].

    مفهوم دولت اخلاقی، بیش از همه در ادبیات سیاسی هگل به کار رفته است. دولت کامل در اندیشة سیاسی وی، آشکار به مفهوم اخلاقی دولت اشاره دارد. به رغم وجود دیدگاههای انتقادآمیز در آثار هگل نسبت به اندیشة دولت اخلاقی نزد یونانیان، برخی از شارحین آثار وی معتقدند که اندیشة زندگی اخلاقی که موضوع سومین بخش نظریة هگل دربارة دولت مدرن (دولت اخلاقی) است، چیزی جز همان اندیشة خیر که مبنای نظریة افلاطون دربارة اجتماع سیاسی را تشکیل می دهد، نیست. از نظر وی، دولت نه صرفاً مجموعه ای از قوانین مستقل و مجزا از علایق عملی شهروندان و نه ساختار سیاسی مبین و نمایندة مجموع منافع و علایق موجود است، بلکه از لحاظ صوری، نهادی اخلاقی است که در قالب قوانین و ساختارهای سیاسی خود، متضمن علایق اخلاقی افراد است.

    هگل در طرح الگوی خانوادة ابتدایی که متضمن ارزشها و هنجارهای خاصی است، معتقد است که خانواده بر خلاف جامعة مدنی، پدیده ای قراردادی نیست و انسجام آن مبتنی بر عشق، اعتماد، تعاون و علاقه کل است؛ بنابراین دولت، وقتی اخلاقی است که از چنین الگویی متابعت کند [اندرو وینسنت 1371 بخش 4].

    برای تبیین اندیشه های معاصر در باب خاستگاه اخلاقی دولت، باید به دو مکتب واقع گرایی[7] و آرمان گرایی[8] اشاره شود.

    نظریة واقع گرایی سیاسی، علاقه ای به رعایت اصول اخلاقی در حوزة سیاست ندارد، هرچند سعی دارد اقدامات خود را توجیه اخلاقی کند. مورگفتاو می گوید:

    اصول عام اخلاقی را نمی توان در شکل انتزاعی و عامشان در مورد اقدامات دولتها به کار بست، بلکه باید اصول مزبور را از صافی شرایط خاص زمانی و مکانی عبور داد. دولتهای ملی، در تعقیب منافع خویش، تحت حاکمیت نوعی اخلاق قرار دارند که متفاوت از اخلاق افراد در روابط شخصی شان است. مخلوط کردن اخلاق فردی با اخلاق دولت، به معنای استقبال از فاجعة ملی است [هانس مورگفتاو: 164].

    آنچه سبب شد که فلسفة واقع گرایی از پشتوانة قدرتمند فیلسوفان قرن حاضر برخوردار شود، درواقع واکنشی بود که از سوی آنان نسبت به سنت ایده آلیسم و اخلاق گرایی انتزاعی شکل گرفت. ایده آلیستها تلاش می کردند در سپهر ذهن خود به ترسیم مدینة فاضله ای مبادرت ورزند که اغلب آرزویی دست نایافتنی بود و سبب می شد که جوامع بشری در خیال چنین سپهری از پویش باز ایستاده و بسیاری از منابع خود را از کف دهند. آنان از فهم واقعیتها و درک فرصتها و موانع غافل می ماندند. ناکارآمدی رویکردهای ایده آلیستی و رشد علم و تکنولوژی که دارای خاستگاه بشری و متکی بر عقل خود بنیاد بود، شیفتگی به اندیشه های اخلاقی را دچار چالش ساخت. جان دیویی، معتقد است که آن دسته از هنجارهای اخلاقی که امروزه متداول است، محصول زمانی است که روشهای علمی وارد عرصة زندگی انسان نشده بود و تا زمانی که اخلاق در مقابل علم مقاومت کند، صرفاً صورت ضد علمی خواهد داشت [ 1337: 15].

    ج. دولت اخلاقی در رویکرد اندیشمندان مسلمان

    جوهر اندیشه های سیاسی نزد متفکران مسلمان، مبتنی بر آموزه هایی است که از یک نظام منسجم دینی حاصل آید. آیین اسلام، مجموعه ای از تعالیم قدسی است که در کلام وحی قرآن   از طرف خداوند به پیامبر اکرم(ص) نازل گردیده است. در کنار قرآن به عنوان نص اول، سنت نبوی

    و سنت امامان در آموزه های شیعی به عنوان نص مفسر و سایر منابع نظیر عقل و اجماع به عنوان نصوص مقوم، بنیادهای اندیشة سیاسی در اسلام را تشکیل می دهد.

    به رغم اختلافات عمده ای که در آموزه های کلامی مذاهب گوناگون در میان مسلمانان وجود دارد، در بحث از دولت اخلاقی نزد آنان، نوعی قرابت فکری مشاهده می شود. این قرابت حاصل پیوند وثیقی است که میان دین و اخلاق وجود دارد؛ بنابراین برای شناسایی معیار فضیلت اخلاقی و مسیرهای دستیابی به کمال انسانی، باید به متون مقدس و آموزه های دینی مراجعه شود؛ حال آنکه اندیشه های غیردینی، عقل بشر را معیار سنجش خود قرار می دهند.

    دربارة مناسبات دین و اخلاق و انگاره هایی که در این باره وجود دارد، نظریات گوناگونی ارائه شده است که به رغم تفاوتهایی که میان آنها وجود دارد اما همگی از بن مایه های مشترکی برخوردارند. در سنت فکری مسلمانان، فرامین اخلاقی همان اوامر الهی می باشد که منشأ خوبیها، کمالات و فضایل اخلاقی است و نهی از بدیها و رذیل می کند. با مراجعه به آثار و نوشته های متفکران اسلامی، بخوبی برمی آید که معیار فضیلت اخلاقی و غایت کنشهای اخلاقی نزد آنان، فلاح و رستگاری و وصول به مقام قرب الهی و خلیفة الهی است که حیات معنوی انسان را دربرمی گیرد و از جنس ایمان است «وَ اتقُوا اللهَ لَعَلکُم تُفْلِحونَ» [آل عمران: 130] «إنّی جاعِلٌ فِی الارضِ خَلیفهً» [بقره: 30].

    با تکیه بر همین بنیاد معرفتی است که پیوند اخلاق با سیاست نیز قابل درک می شود. چرا که این پیوند، برای ایجاد نظمی است که فراهم کننده اجتماع فاضله است، همان گونه که غزالی سیاست را وسیلة تربیت و هدایت مردم و رستگار کردن آنان می داند. قطب الدین شیرازی نیز، پس از آنکه به دو جهت الهی و شیطانی در انسان اشاره می کند، می گوید که جهت شیطانی، پست و مادی در اختلاط و مجاورت با محیط ناسالم، افراد پست و سیاستهای گمراه کننده و شیطانی حاصل می شود و بر جهات الهی که در فطرت انسانی است غلبه می یابد؛ بنابراین برای تقویت جهت الهی و رسیدن به فضیلتها و ارزشهای انسانی و اخلاقی، تأسیس دولتی با سیاست حکیمانه و فاضله ضروری است [یوسفی راد ش 17].

    فارابی نیز با طرح مدینة فاضله برای عبور از جامعة تهی از فضیلتهای اخلاقی و بحران زده، که فیلسوف یا رئیس اول در رأس سلسله مراتب آن قرار می گیرد، معتقد است که سعادت عبارت از خیر مطلق است و هر آنچه در راه رسیدن به این خیر سودمند می گردد، خود خیر می باشد؛ اما نه بالذات، بلکه به علت همیاری در تحقق خیر مطلق یا سعادت است که خیر چنین منزلتی می یابد [فارابی 1358: 144]. بدین ترتیب رئیس اول کسی است که دانای به سعادت انسان شده، شایستة هدایت جامعه به کمال مقصود می گردد. ابن مسکویه رازی نیز، اخلاق خود را بر شالوده ای منظم از فلسفة سیاسی بنیاد نهاده و کمال مطلوب اخلاقی و سعادت عمومی جامعه که غایت زندگی اخلاقی است را تنها از مجرای اجتماع مدنی میسر می دانست.

    در مجموع، سامان سیاست نزد اندیشمندان مسلمان را باید در دل اهداف اخلاقی جستجو کرد و خود به تنهایی هدف نمی باشد؛ بنابراین چنانچه در زیست سیاسی، رویکردهای ناسعادتمند مشاهده شود، چنین زیستی دچار بی سامانی گردیده است.

    علمای شیعه در تحلیل ماهیت دولت اخلاقی، از نظریة عمومی مورد قبول اکثر دانشمندان اسلامی تبعیت می کنند، اما در ضرورت و وجود دولت اخلاقی در عصر غیبت و مشروعیت چنین دولتی در این دوره، نظریات متفاوتی ارائه نموده اند. امام خمینی، از جمله علمای شیعه است که بر اساس آموزه های دینی و نوع قرائتی که از این آموزه ها دارد در امور سیاسی و اجتماعی درگیر شده و علمای دین را موظف به تأسیس حکومت اسلامی می داند. از این رو، ایشان با طرح دولت ولایت فقیه، بدیلی برای نظم سیاسی گذشته که با گفتمان غیر دینی اداره می شد، ارائه داد.

    دولت اخلاقی در اندیشة سیاسی امام خمینی

    الف. امام خمینی، به سوی نظم اخلاقی

    تأسیس جمهوری اسلامی در ایران، با هدف نوسازی جامعه بر اساس احکام شریعت، بر اندیشه های سیاسی معمار آن امام خمینی استوار بوده است. وی در رأس ترکیبی نیرومند که به طور عمده از میان شاگردان و پیروانش بودند، توانست حکومت اسلامی را جایگزین رژیم پیشین کند؛ حکومتی که بر اساس آرا و نظریات وی که با زبان و قلم شاگردانش تفسیر و ترویج می شد استقرار یافت. در این میان اندیشه های امام خمینی به عنوان بنیانگذار نظام اسلامی، بیشترین تأثیر را در ساختار و کنشهای نظام سیاسی داشته است و اساساً نظام جدید بر آرا و نظریا وی تکیه دارد.

    از سوی دیگر، انقلاب اسلامی در پاسخ به بحرانهای حاصل از نظام فلسفی و ارزشی و همچنین نظام مبادله و ساختارهای اجتماعی تمدن جدید، به آفرینش گفتمان آیینی تازه ای مبادرت ورزید که ارزشهای پیشین را به چالش انداخت. این گفتمان با وامگیری از مبانی اندیشه های سیاسی شیعی، به اصلاح و جایگزین کردن ارزشهای دینی پرداخت. و با تحول بنیادین در نظام ارزشی کشور، نظام فکری و فرهنگی خاصی که ملهم از ارزشهای متعالی اسلامی بود به صورت رسمی و گسترده ای از سوی دولت اسلامی مورد تبلیغ واقع شد.

    به دلیل سرشت دینی و اخلاقی و تمایلات ایدئولوژیک دولت جدید، میان اهداف و منابع نهاد روحانیت با نظام سیاسی، نوعی تطابق و همنوایی ایجاد گردید و جایگاه ویژة روحانیون و حضور آنان در بخشهای مهمی از ساختمان حکومت را تسهیل بخشید. امام خمینی نیز، برای افزایش ظرفیت نظام سیاسی و دستیابی به حق شرعی و مشروعیت الهی، ضرورت حضور فعالتر روحانیون را در بخشهای مختلف ساختمان حکومت اعلام می دارد:

    ما تجربه کردیم و دیدیم که اشخاصی که در رأس واقع شدند و از روحانیون نبودند، در عین حالی که بعضیشان هم متدین بودند، از باب اینکه آن راهی که ما می خواستیم برویم... با سلیقة آنها موافق نبود... ما آن روز خیال می کردیم که در این قشرهای تحصیلکرده و متدین و صاحب افکار، افرادی هستند که بتوانند این مملکت را به آن جوری که خدا می خواهد، ببرند، آنطور اداره کنند. وقتی دیدیم که نه، ما اشتباه کردیم... [امام خمینی2 1378 ج 16: 349 – 350].

    بنابراین، رهبران نظام جدید که اغلب تحصیلکردگان حوزه های علمیه و مدارس دینی بودند، دست به دگرگونی در سطوح مختلف سیاسی، اجتماعی و اقتصادی زدند. آنان اغلب به غایات این دگرگونیها توجه داشتند و برای رسیدن به هدفهای فضیلت مدارانه، همت و تلاش خود را به کار بستند.

    نخبگان مذهبی، پس از انقلاب با تکیه بر قرائت امام خمینی از آموزه های دینی، سخت دلمشغول پالایش اخلاقی جامعه بودند؛ جامعه ای که ارزشهای غربی، آن را دچار بحران هویت کرده بود. آنان با انتقاد از دستاوردهای تمدن غیر دینی غرب، نظم غیراخلاقی دولت پیشین را آماج حمله های خود ساختند و به تعبیر برخی صاحبنظران، سیاست اسلامی را که مسأله ای اخلاقی است، جایگزین الگوهای نوسازی کردند. دلمشغولی و دغدغة این سیاست، خود است و در جستجو برای یافتن هویتی اصیل که تنها در شکل کاملاً پالایش یافته اش می تواند سرچشمة اصلی سعادت اجتماعی باشد [نجم آبادی ش 1: 362].

    امام خمینی بارها به کارکرد غیر اخلاقی دولت پهلوی و گسترش فسادهای اجتماعی و پیامدهای سوء آن اشاره نموده است:

    خرابیهای اخلاقی که در طول سلطنت این پدر و پسر [رضا شاه و محمدرضا پهلوی] درایران تحقق پیدا کرد و آن فسادهایی که در این مملکت پیدا شد و دامن به آن زدند به عنوان «ترقی»؛ به عنوان تعالی؛ به عنوان «تمدن بزرگ» اینها طولانی است تا اینکه ترمیم بشود. آنکه از همه چیز به کشور ما صدمه اش بیشتر بود این بود که نیروی انسانی ما را خراب کردند و نگذاشتند رشد بکند... [امام خمینی2 1378 ج 8: 22].

    بدین ترتیب گام نخست رویکرد معنادار امام خمینی در قبال دولت اخلاقی، نوسازی و تحول در انسان است که باید تربیت و تزکیه شود. از نظر وی «مهم تربیت است. علم تنها فایده ندارد، علم تنها مضر است» [ امام خمینی2 1378 ج 14: 40]. از این رو، از حوزویان و دانشگاهیان می خواهد که انسان متعهد تربیت کنند و تخصص و تعهد را باهم درآمیزند. وی در کتاب حکومت اسلامی به تشریح نظام اجتماعی و سیاسی اسلام می پردازد و معتقد است که ماهیت و کیفیت قوانین اسلام نشان از آن دارد که تکوین دولت و ادارة سیاسی، اقتصادی و فرهنگی جامعه به این قوانین بستگی دارد؛ قوانینی که بر همة امور خصوصی و عمومی انسانها سایه افکنده و همة نیازهای بشری را پاسخ می دهد: «هیچ موضوع حیاتی نیست که اسلام تکلیفی برای آن مقرر نداشته و حکمی دربارة آن نداده باشد» [امام خمینی 1377: 6].

    در رویکرد امام خمینی، تلاش استعمارگران برای غارت ثروت ملل جهان سوم و پیشرفت علمی و صنعتی آنان به تنهایی مشکلات اجتماعی را برطرف نمی سازد چرا که:

    آنها به کرة مریخ هم بروند، به کهکشانها هم بروند، باز از سعادت و فضایل اخلاقی و تعالی روانی عاجزند، و قادر نیستند مشکلات اجتماعی خود را حل کنند. چون حل مشکلات اجتماعی و بدبختیهای آنها محتاج راه حلهای اعتقادی و اخلاقی است ... ثروت و قدرت مادی و تسخیر فضا، احتیاج به ایمان و اعتقاد و اخلاق اسلامی دارد تا تکمیل و متعادل شود و در خدمت انسان قرار گیرد [امام خمینی 1377: 14].

    بدین ترتیب، حقیقت غایی در تأسیس دولت اخلاقی نزد امام خمینی آشکار می شود. نظم سیاسی مطلوب در منظومة فکری وی، نشان از یک جامعة همبسته ای دارد که بر اساس ایمان دینی مشترک استوار است. این نظام همواره ارزشهای خود را در درون شریعت جستجو می کند؛ بنابراین نقطة عزیمت اندیشة دولت اخلاقی نزد امام، رسالتی است که انبیای الهی در هدایت و کمال انسانی و رستگاری نوع بشر از مسیر عمل به فضیلتها و تعالیم اخلاقی بر عهده داشته اند [امام خمینی2 1378 ج 7: 532].

    در این میان، چه انسانها به حکم سرنوشت خود و یک فرایند اجتماعی در درون دولتها رشد یابند و یا اینکه گفته شود، دولتها به طور ارادی محصول آدمیان برای رسیدن به غایات مورد نظرشان باشند، به هر روی در رویکرد امام خمینی، حکومت و سیاست، ابزاری در جهت تحقق احکام الهی و اجرای حدود الهی می باشد. از همین جا رویکرد غایت گرای امام در مقابل رویکرد ابزارگرای تجربه گرایان که اندیشة غالب در ساخت دولتهای معاصر است، قرار می گیرد، در رویکرد اخیر، اخلاق وسیله ای برای حل بحرانهای اجتماعی و بقا و قوام جامعه می باشد؛ بنابراین تحصیل اخلاق از این جهت کارویژة دولت است که نظم اجتماعی را بر پا دارد و سرانجام سعادت و رفاه این جهانی، برای شهروندان فراهم سازد. از این رو، کاربست اخلاق از سوی آنان، صرفاً دارای کارکرد حل بی نظمی و بحرانهای اجتماعی می باشد. در نتیجه تحصیل اخلاق و سعادت در نزد اندیشمندان غرب کارویژة دولت است و دولت مکلف است که آن را در جامعه با عنوان قانون جاری سازد. حال آنکه امام خمینی تحصیل اخلاق و تجویز آن را، تکلیف دولت و نهادهای مدنی می داند؛ اگرچه سامان سیاسی، تکلیف ویژه ای در این باره برای دولت در نظر می گیرد.

    تفاوت دیگری که میان اندیشه های امام خمینی و تجربه گرایان وجود دارد، این است که در نزد امام وسایر دینداران، اخلاقی بودن و قواعد اخلاقی پیش از تأسیس دولت، وجود داشته است چرا که خداوند منشأ قوانین است حال آنکه برای تجربه گرایان، اخلاقی بودن دولت بعد از تأسیس دولت و نیاز به قواعد و قوانین ایجاد نظم اجتماعی، فراهم می آید.

    اما، وجه تمایز آرای سیاسی امام با سایر اندیشمندان مسلمان و علمای دین در دو نکته نهفته است. نخست، قرائت و تفسیری که امام از متون دینی و شرایط متحول زمان دارا بود بدان اشاره بیشتری خواهد شد و مبانی رفتاری وی را تا حد زیادی متفاوت از سایرین می ساخت. دیگری مربوط به انگیزة مشارکت و حضور وی در عرصة سیاست بازمی گردد، چرا که ایشان برای تغییر معادلات سیاسی، برای رسیدن به نظم اخلاقی جدید، تلاش می کرد تا سرانجام دولت مطلوب خود را استقرار داد. حال آنکه علمای دین و اندیشمندان آرمان گرا به طور عمده به دنبال حل بحرانهای اخلاقی از طریق تصحیح رفتارهای ناهنجار و تجویز ارزشهای اخلاقی بوده اند و کمتر در تغییر نظم غیر اخلاقی موجود.

    ب. ویژگیهای ساختاری دولت اخلاقی

    مراد از ساختار سیاسی، مجموعة نهادها و مراکزی است که نظام سیاسی را شکل می دهند. ساختار سیاسی، به مثابة یک کل به هم پیوسته از تمامی خصلتها و ویژگیهایی که به جامعه هویت می بخشند، متأثر است؛ بنابراین زمانی می توان از یک نظم اخلاقی در ساختار سیاسی سخن گفت که مجموعة نهادها و سازمانهای سیاسی درون آن برای سامان بخشیدن به اهداف و کارویژه های

    اخلاقی تجهیز شوند. در توصیف و تحلیل ساختار دولت اخلاقی، کشف عناصر و نهادهای اصلی، منابع مشروعیت و قلمروی مورد قبول اجرای کنشهای سیاسی، مورد تأکید قرار می گیرد.

    یکم: عناصر و نهادهای دولت اخلاقی: ولایت فقیه، اساس نظم سیاسی در اندیشة امام خمینی است. با آغاز عصر غیبت:

    امر ولایت و سرپرستی امت به « فقیه عادل» راجع است و اوست که شایستة رهبری مسلمانان؛ چه، حاکم اسلامی باید متصف به «فقه» و «عدالت» باشد. پس اقامة حکومت و تشکیل دولت اسلامی بر فقیهان عادل، واجب کفایی است [امام خمینی3  1378: 14].

    در اصل پنجم قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران که بیان کنندة نهادها و مناسبات سیاسی است، آمده است: «در زمان غیبت حضرت ولی عصر(عج) در جمهوری اسلامی ایران، ولایت امر و امامت امت بر عهدة فقیه عادل و باتقوا، آگاه به زمان، شجاع، مدیر و مدبّر است» که همانا ولایت فقیه می باشد. از نظر امام خمینی:

    ولایت فقیه، ولایت بر امور است که نگذارد این امور از مجاری خودش بیرون برود... نظارت کند بر همة دستگاهها [1378 ج 10: 311].

    در رویکرد امام، تأکید بسیاری شده است که حکومت اسلامی، حکومت قانون الهی است و هیچ کس جز خداوند حاکم نیست و در حقیقت فقها تنها، مجری این قانون هستند [1377: 33 - 34]. از این رو دو ویژگی برای ولایت فقیه بسیار حائز اهمیت است:

    زمامدار این حکومت، ناگزیر، باید دو صفت مهم را که اساس یک حکومت الهی است دارا باشد، و ممکن نیست یک حکومت مبتنی برقانون تحقق یابد مگر آن که رهبر و زمامدار آن واجد این دو صفت باشد: 1) علم به قانون؛ 2) عدالت [امام خمینی3  1378: 12].

    بدین سان نقش ویژة رهبری سیاسی حاکم اسلامی، بر نظام مند ساختن جامعة اسلامی بر بنیانهای دینی آشکار می گردد. ولایت فقیه از طریق تأثیرگذاری بر فرآیندهای دروندادی نظام (تقاضاها و حمایتها) و نیز فرایندهای بروندادی (تصمیمات سیاسی و سیاستگذاری) در سه سطح به هدایت نظام سیاسی مبادرت می ورزد: در تصمیم سازی؛ در اجرا؛ در حل بحرانها.

    سخن گفتن از حکومت اسلامی که در رأس آن مجتهدی برجسته قرار دارد و اهداف دینی را دنبال می کند، الزاماً ما را به جایگاه نهاد روحانیت در ساخت سیاسی رهنمون می سازد. همان گونه که پیشتر نیز گفته شد، پس از انقلاب، روحانیت بخشی از ساختار حکومت به شمار می آمد، هر چند دربارة رابطة روحانیت و دولت و استقلال این نهاد بحثهای فراوانی شده است [زهیری ش 5].

    روحانیت، به عنوان مهمترین مدافعان انقلاب اسلامی که به آفرینش نظم جدید مبتنی بر ارزشهای دینی انجامید، تأثیر بسزایی بر اخلاقی کردن حیات سیاسی کشور بر جای گذاشته است و همین امر جایگاه ویژه ای را برای آنان در دولت اخلاقی فراهم می سازد. در یکی از رهنمودهای امام خمینی به روحانیت به این جایگاه اشاره شده است:

    علمای اعلام و ائمة جماعات و خطبای محترم بر حجم ارشاد و رهنمودهای خود بیافزایند و قشرهای میلیونی مردم را متوجه طرق نگهبانی از اسلام و احکام مقدسه حراست از جمهوری اسلامی نمایند [امام خمینی2 1378 ج 15: 388].

    در کنار نهاد ولایت فقیه رکن اساسی دولت اخلاقی و نهاد روحانیت، نهادهای دیگری که در تحقق اهداف و کارویژه ها و سامان بخشی نظم اخلاقی مورد نیاز بود، توسط امام، تأسیس شد. بدین ترتیب، نهادها و تأسیسات جدید با هدف بازگشت به راه حلهای اسلامی و به تعبیر دیگر، نوسازی اجتماعی در قالب اسلامی، از سوی نخبگان جمهوری اسلامی ایجاد شد؛ به طور مثال اصلاحات اقتصادی بر ارزشهای عدالت خواهانه و رسیدگی به محرومین و مستضعفین و فراهم ساختن عدالت اجتماعی استوار گشت. تأسیس نهادهایی نظیر جهاد سازندگی، کمیتة امداد و بنیاد مستضعفان در پاسخ به چنین رویکردی بود.

    تأسیس شورای نگهبان که بر عدم مغایرت قوانین با شریعت، نظارت می کند و همچنین مجمع تشخیص مصلحت نظام که برای حل معضلات نظام و از جمله تزاحم میان احکام شرع و مصلحت نظام ایجاد شد، به اصلاحات ساختاری و سیاست اسلامی کردن نهادهای پیشین انجامید، اما از همه مهمتر، باید به رویکرد فرهنگی نخبگان دینی اشاره کرد که ابتدا از طریق نهادینه کردن آن در قانون اساسی آغاز گشت و سپس با تأسیس نهادها و ایجاد دفاتر و مراکزی جهت تبلیغ ارزشهای دینی، نظیر واحدهای تبلیغات، روابط عمومی، ارشاد و عقیدتی سیاسی  ادامه یافت. از سوی دیگر، با افزودن پسوند اسلامی بر روی برخی نهادهای قدیمی نظیر مجلس شورای اسلامی، اهداف تازه ای برای آنان ترسیم شد. این رویکرد، با تغییر بنیادی در نظام آموزشی و واژگونی سیستم اسلام زدایی در بخشهای آموزش عالی پی گرفته شد.

    دوم: منابع مشروعیت دولت اخلاقی: نقطة تلاقی همة عالمان شیعی در مشروعیت بخشی و ارزش آفرینی برای کنشهای سیاسی اجتماعی، تمسک آنان به شریعت الهی که برآمده از متون مقدس و سیره و سنت معصومین(ع) و نیز منابع دیگری همچون عقل و اجماع می باشد. بر این اساس، شالودة نظم اخلاقی نزد آنان، بر شریعت اسلام طبق روایت و تفسیری که نزد علمای شیعه معتبر است قرار دارد. امام خمینی با اشاره به فقه شیعه، بنیان دولت اخلاقی را اینگونه معرفی می نماید:

    حکومت در نظر مجتهد واقعی فلسفة عملی تمامی فقه در تمامی زوایای زندگی بشریت است، حکومت نشان دهندة جنبة عملی فقه در برخورد با تمامی معضلات اجتماعی و سیاسی و نظامی و فرهنگی است، فقه، تئوری واقعی و کامل ادارة انسان از گهواره تا گور است [امام خمینی2  1378 ج 21: 289].

    نکتة اساسی در رهیافت امام خمینی که وی را از سایرین متمایز می سازد، نوع قرائتی از دین است که برای وی این امکان را فراهم ساخت تا بتواند دین را با ضرورتهای عصر جدید سازگار سازد. با توجه به اینکه نظامهای سیاسی برای بقای خود، پیوسته به تطبیق با تحولات پیرامونی و شرایط محیطی پرداخته، در پویشی دائمی به سر می برند، همزاد ساختن دین با مقتضیات زمان، اجتناب ناپذیر است. امام خمینی با درک این مسأله از دو متغیر تأثیرگذار بر فرایند متحول تاریخی، یعنی نقش عنصر زمان و مکان در اجتهاد، بهره گرفت  و در پیوند میان اخلاق و مصلحت تجربة کارآمدی در سیاست به دست آورد.

    بدین ترتیب ایشان برای ادارة حکومت اسلامی به چیزی فراتر از تمسک به منابع معهود شرعی توجه پیدا کرد. وی معتقد است:

    ... همین جا است که اجتهاد مصطلح در حوزه ها کافی نمی باشد بلکه یک فرد اگر اعلم در علوم معهود حوزه ها هم باشد ولی نتواند مصلحت جامعه را تشخیص دهد و یا نتواند افراد صالح و مفید را از افراد ناصالح تشخیص دهد و به طور کلی در زمینة اجتماعی و سیاسی فاقد بینش صحیح و قدرت تصمیم گیری باشد، این فرد در مسائل اجتماعی و حکومتی مجتهد نیست و نمی تواند زمام جامعه را به دست گیرد [امام خمینی2  1378 ج 21: 177-178].

    بدین سان در زمانی که اغلب عالمان دینی مشارکت جو، تنها به دولت گریزی و دولت ستیزی می اندیشیدند، امام خمینی، علاوه بر آن، در اندیشة دولت سازی به سر می برد. وی پس از طرح مباحث ولایت فقیه در نجف اواخر دهة چهل گامهای نخست در تأسیس دولت دینی را برداشت. دانش سیاسی امام با تأکید بر پیوند میان آموزه های دینی با سیاست، سبب شد برخی عنوان اسلام سیاسی یعنی اسلام به عنوان یک ایدئولوژی سیاسی را به کار برند که بر اساس تفسیر وی، هم مبنای فلسفی نظام و هم اصول رهنمودی تشکیلات سیاستگذاری را ارائه می کند. آموزة اصلی این دانش که به ولایت فقیه شهرت دارد، از لحاظ تئوریک بر نظریة امامت تشیع استوار است [رجایی 1372: 194].

    رهیافت سیاسی امام خمینی و تفسیر وی از اسلام به عنوان ایدئولوژی نظام و راهنمای عمل انقلابی، از سوی پیروانش ترویج شد؛ به طور مثال موسوی خوئینی ها رهبر دانشجویان پیرو خط امام معتقد است:

    خط امام، یعنی تفسیر اسلام امام را که در زمینة سیاسی و اقتصادی و اجتماعی ارائه کرده اند، برای مشکلات متنوعمان بپذیریم... من توصیه کرده ام که خط امام به عنوان یک واحد درسی در مؤسسات آموزشی کشور تدریس گردد [روزنامة جمهوری اسلامی 1/10/1360].

    به هر حال، مبانی و منابع مشروعیت دولت اخلاقی نزد امام خمینی، همواره بر نظریة امامت و ولایت شیعی استوار است، اما آنچه وی را از سایرین متمایز ساخت، گفتمان سیاسی ای بود که تحقق دولت آرمانی اندیشمندان و علمای دین را ممکن ساخت.

    سوم: مرزهای دولت اخلاقی: به رغم نظریات مختلفی که دربارة مرزهای دولت اخلاقی بویژه الگوی عینی آن؛ یعنی جمهوری اسلامی ایران وجود دارد نظریه های ملی گرایی، صدور انقلاب و امّ القرا با کمترین تأمل در اندیشه های سیاسی امام خمینی، تعابیر امت گرایانه قابل دریافت است، پس از انقلاب بسیاری از واکنشهای سیاسی در ایران از نمادهای دینی الهام گرفته است. اصل دعوت و صدور انقلاب، حفظ دارالاسلام و تحقق حکومت جهانی اسلام از مواردی است که در سیاست خارجی به کار گرفته شد.

    از سوی دیگر، چنان که در قانون اساسی نیز تجلی یافته است، مسلمانان به مثابة یک امت فرض شده اند که حکومت ایران باید در حفظ وحدت اسلام بکوشد و از مستضعف در مقابل مستکبر حمایت کند. همچنین حمایت از نهضتهای آزادیبخش، از اصول سیاست خارجی ایران است.

    بنابراین، مرزهای عقیدتی به جای مرزهای سرزمینی به کار گرفته شد و به تعبیر امام «جنگ ما جنگ عقیده است، و جغرافیا و مرز نمی شناسد. و ما باید در جنگ اعتقادی مان بسیج بزرگ سربازان اسلام را در جهان به راه اندازیم» [امام خمینی2  1378 ج 21: 87].

    به طور کلی در یک ارزیابی دقیقتر از اهداف دولت اخلاقی، اعم از اهداف تربیتی و یا عدالت خواهانه، مخاطبان چنین پیامهایی نمی توانند مربوط به یک سرزمین خاص باشند، بلکه افراد بشری را شامل می شود.

    ج. کارویژه های دولت اخلاقی

    هر نظام سیاسی برای ادامة حیات خود، همواره در پی به اجرا درآوردن مجموعه فعالیتهایی است که به نوبة خود، سازمان سیاسی را قادر به تدوین و اجرای خط مشی های خود می سازد. این فعالیتها، کارکردها و یا کارویژه ها[9]، چگونگی تأثیر واحدهای سیاسی بر فرایندهای سیاسی را توضیح می دهد. شاید اصلی ترین کارویژه، نزد اغلب دولتها و یا نظامهای سیاسی، محدود ساختن امیال و خواسته های بی حد و حصر انسان و وضع قواعد و مقرراتی بر این خواسته هاست. نظم اجتماعی ای که از این طریق حاصل می شود، خود محصول مکانیسمهای پیچیده ای است که نظام سیاسی از طریق آن به توزیع ارزشهای ایجاد همبستگی در جامعه می پردازد. از این رو، اهداف و غایاتی که دولتها برای نیل به آن تلاش می کنند، تبیین کننده و تعیین کنندة کارویژه های آن می باشد.

    دولت اخلاقی در رویکرد امام، هدف و مقصدی اخروی داشت و آن وصول به قرب الهی است. بر خلاف کسانی که غایت دولت را پاسخگویی به مطالبات دنیوی انسانها دانسته و تنها تلاش دارند که ارزشهای اخلاقی را در محدودسازی و کنترل انسان در جامعه جستجو کنند.

    امام خمینی به هدایت انسان و سامان اخروی او می اندیشد و از این رو، ایشان تقلیل مطالبات معنوی را به خواسته های مادی برنمی تابید.

    هر کدام از نظامهای سیاسی، اجرای کارویژه های خاصی را بر عهده دارند و هر چقدر ظرفیت و توانایی شان برای تحقق این کارویژه ها افزایش یابد، امکان بیشتری برای دستیابی به اهداف خود را خواهند یافت. بر این اساس، امام خمینی ارزشهای اخلاقی را منحصراً در دولت جستجو نکرد و آن را به سطوح دیگر؛ یعنی مردم و نهادهای مدنی نیز تسری داد. در عین حال، برای ایجاد چنین جامعة فاضله ای، نقطة عزیمت، دولت فضیلت محور است که می تواند ترویج کنندة فضایل و از بین برندة رذایل باشد؛ از این روست که در عمل و دانش سیاسی مسلمانان، پیوند اخلاق و سیاست، پیوندی ناگسستنی است. این دولت، به تعبیری، همان دولت هادی است که وظیفة اصلی اش هدایت انسانها می باشد [لک زایی ش 12].

    بی شک، نمی توان ادعا کرد که این نوشتار به همة کارویژه ها و تواناییهای دولت اخلاقی پرداخته است، اما شاید بتوان گفت که این موارد از اهمیت بیشتری برخوردارند:

    1 دفاع از شریعت و ترویج آن: زیربنای همة مباحث مربوط به حکومت، شریعت الهی است که تبیین کنندة خیر و خوبی مطلق و مقدم بر جامعه و دولت می باشد، دفاع از شریعت و اجرای آن، اساسی ترین کارویژة دولت اخلاقی به شمار می رود.

    تردیدی نیست که حوزه های علمیه و علمای متعهد در طول تاریخ اسلام و تشیع مهمترین پایگاه محکم اسلام در برابر حملات و انحرافات و کجرویها بوده اند. علمای بزرگ اسلام در همة عمر خود تلاش نموده اند تا مسائل حلال و حرام الهی را بدون دخل و تصرف ترویج نمایند [امام خمینی2  1378 ج 21: 274].

    این کارویژه، نشان دهندة فلسفة وجودی روحانیت است؛ چنان که ستیز آنان با رژیم پیشین نیز به دلیل رفتار ضد شرعی و تهدید مبانی دینی حکومت بود. آنان بر خلاف سایر ادیان و مذاهب، بر این اعتقادند که شریعت اسلام علاوه بر تأمین وسائل سعادت و رستگاری پیروان خود، تنظیم زیست مادی آنها را نیز بر عهده دارد. این امر، سبب شده است که روحانیون به عنوان حاملان، مفسّران و مروجان دین با تأسیس دولت مبتنی بر نظم اخلاقی، نسبت به امور دنیوی و سیاسی و انطباق آن با شریعت از خود رغبت بیشتری نشان دهند.

    در رویکرد امام، وظیفة اصلی حکومت در جامعه، اجرای شریعت الهی است. از آنجا که خداوند حاکم مطلق است و حقوق و تکالیف انسانها را معین و ابلاغ کرده است؛ بنابراین در اسلام، قانون پیش از شکل گیری دولت می باشد و دولت تنها هدفش حفظ و اجرای قانون شریعت است. اگر نظام مقدس جمهوری اسلامی ایران به دست دشمنان ما ساقط شود بهتر از آن است که ما به گونه ای رفتار کنیم که اسلام لکه دار شود، ما باید نگه دار اصل اسلام و اصل شریعت باشیم، نه به بهانة حفظ نظام، شریعت و احکام دین را نادیده بگیریم و احیاناً زیر پا بگذاریم.

    بی شک، منظور امام خمینی از تبلیغ و ترویج دین، اشاره به تکلیفی است که بر دوش همة پیروان و مکلفان قرار دارد؛ اما تربیت یک اجتماع و اجرای برخی احکام شریعت بر عهدة دولت می باشد که به دلیل داشتن ظرفیتهای لازم برای جاری ساختن احکام شریعت و پاس داشت آن، بیش از دیگران در ایجاد فضایل و طرد رذایل رسالت دارد. و این همان جامعه پذیری سیاسی است که از وظایف دولت به شمار می آید و در طی آن افراد و گروههای اجتماعی با قواعد، ارزشها و اصول اخلاقی و فرهنگی جامعه خود و نظام سیاسی حاکم، آشنا می شوند این چنین دولتهایی را، دولت ارشادی می نامند.

    2 انسان سازی و معنابخشی به حیات انسانها: مناسبات پیچیدة اجتماعی، ضرورت ایجاد نظمی که در آن حیات بشری تداوم یابد، زندگی دارای معنا شود و سرانجام سعادت و بهروزی انسان را فراهم آورد، آشکار می سازد. ایجاد چنین نظمی از کارویژه های دولت است. امام خمینی می گوید:

    نوع انسان در دنیا با معاونت و معاضدت بعضی با بعضی، زندگانی راحت می تواند بکند؛ زندگانی انفرادی برای هیچ کس میسور نیست، مگر آنکه از جامعة بشریت خارج شده به حیوانات وحشی ملحق گردد؛ و زندگانی اجتماعی چرخ بزرگش بر اعتماد مردم به یکدیگر می چرخد، که اگر خدای نخواسته اعتماد از بین الانسان برداشته شود، ممکن نیست بتوانند با راحتی زندگانی کنند؛ و پایة بزرگ اعتماد بر امانت و ترک خیانت گذاشته شده است [امام خمینی1 1378: 476 ].

    سپس، امام از ولایت امیرالمؤمنین به عنوان امانت حق یاد می کند که مورد غضب واقع شد و در آن خیانت شد؛ بنابراین با زوال اعتماد، که پایة مشروعیت دولتها را فراهم می سازد، سامان اجتماعی نیز به خطر می افتد. از این رو دولت هادی و فضیلت محور امام خمینی، برای رسیدن به چنین سامانی، تربیت اخلاقی انسان را مورد تأکید قرار می دهد.

    اگر برای هر دولتی برنامه ای است، برنامة رسول اکرم صلی اللّه علیه و آله و سلم  را می شود گفت همان سوره ای که در اول وارد شده است، آن برنامة رسول خداست: «بسمِ اللهِ الرَّحمنِ الرَّحیم اِقرَأ بِاسْمِ رَبِّکَ الَّذی خَلق ... عَلَّمَ الانْسانَ مَا لَمْ یَعْلَمْ» [علق: 1، 5 ] تمام انبیا موضوع بحثشان، موضوع تربیتشان، موضوع علمشان انسان است. آمده اند انسان را تربیت کنند. آمده اند این موجود طبیعی را از مرتبة طبیعت به مرتبة عالی مافوق الطبیعه، ما فوق الجبروت برسانند [1378 ج 8: 324 ].

    امام خمینی، همواره از مقصد نهایی انبیا و اولیای الهی که همانا انسان سازی و تهذیب نفس است، سخن به میان آورده است و مهمترین راهبرد خود را پیروی از رسالت انبیا می داند.

    بنابراین برای زدودن آثار شرک در جامعه و فراهم ساختن زمینه های تربیت الهی انسان:

    چاره نداریم جز اینکه دستگاههای حکومتی فاسد و فاسدکننده را از بین ببریم و هیأتهای حاکمة خائن و فاسد و ظالم و جائر را سرنگون کنیم [1377: 26].

     همچنین:

    به این دلیل که موظفیم شرایط اجتماعی مساعدی برای تربیت افراد مؤمن و با فضیلت فراهم سازیم و این شرایط، درست ضد شرایط حاکمیت طاغوت و قدرتهای نارواست [1377: 7 ].

    3 برپایی عدالت اجتماعی: با نگاهی به تبارشناسی مفهوم عدالت اجتماعی، به جایگاه پراهمیت آن در میان اندیشمندان سیاسی از دوران باستان تاکنون، پی خواهیم برد. همین امر به فزونی مباحث در این باره و بیشماری تعاریف و پیچیدگی این مفهوم انجامیده است [قاضی زاده 1377 فصل 6 ]. رایجترین تعریف عدالت، عبارت است از: «اعطای حق به ذیحق یا عدم تجاوز به حق ذیحق [مطهری 1403: 16 ].

    امام خمینی در کاربست این مفهوم در توصیف جامعة اسلامی می گوید:

    با جمهوری اسلامی سعادت، خیر، صلاح برای همة ملت است. اگر احکام اسلام پیاده بشود، مستضعفین به حقوق خودشان می رسند؛ تمام اقشار ملت به حقوق حقة خودشان می رسند؛ ظلم و جور و ستم ریشه کن می شود. در جمهوری اسلامی زورگویی نیست، در جمهوری اسلامی ستم نیست، در جمهوری اسلامی آزادی است، استقلال است. همة اقشار ملت در جمهوری اسلامی باید در رفاه باشند. در جمهوری اسلامی برای فقرا فکر رفاه خواهد شد؛ مستمندان به حقوق خودشان می رسند. عدالت الهی... سایه می افکند [1378 ج 6 : 525 ].

    اجرای عدالت الهی، از اهداف اساسی حکومت اسلامی به شمار می رود. هدف مهمی که انبیا و اولیای الهی :

    می رفتند [به] دنبال حکومت برای اینکه از دست جائرین بگیرند... لکن نه از دست جائرین بگیرند که خودشان حاکم باشند، از دست جائرین می برند که عدالت الهی را اجرا بکنند، این کار، کار  انبیا بوده، عدالت الهی را می خواستند ایجاد کنند لله تعالی [امام خمینی2 1378 ج 19: 448 ].

    در رویکرد امام خمینی، این کارویژه بر عهدة همة بخشها و نهادهای ساختار سیاسی است. همانگونه که اشاره شد، اساساً برای تحقق ارزشهای عدالت خواهانه که از اهداف انقلاب اسلامی به شمار می رود، نهادهایی نظیر بنیاد مستضعفان، کمیته امداد و جهاد سازندگی و ... تأسیس شدند. با توجه به اینکه گسترش عدالت از شئونات حکومت اسلامی به شمار می آید، تمام عناصر و نهادهای ساختار و قوای سه گانه موظف به تحقق چنین کارویژه ای هستند.

    سرانجام، امام خمینی در پیوند میان کارویژة عدالت و سعادت بشری، غایت دولت اخلاقی را اینگونه ترسیم می نماید:

    انبیا نیامده اند حکومت درست کنند، حکومت را می خواهند چه کنند... بسط عدالت هم می دهند، عدالت اجتماعی هم به دست آنهاست، حکومت هم تأسیس می کنند، حکومتی که حکومت عادله باشد؛ لکن مقصد این نیست، اینها همه وسیله است که انسان برسد به یک مرتبة دیگری که برای آن انبیا آمده اند [تفسیر سورة حمد: 174 ].

    4 امر به معروف و نهی از منکر: دولتها، مهمترین منبع تدوین و اجرای تصمیمات برای جامعه خویشند. این تصمیمات، اعم از مادی و معنوی، به وسیلة دولت و در فرایند توزیع ارزشهای مورد قبول جامعة سیاسی، انتقال می یابند. اخذ سازوکارهای مناسب توسط دولت برای توزیع و تخصیص این ارزشها چه در حوزة سیاست و یا فرهنگ و یا اقتصاد و ... سبب افزایش تواناییهای آن دولت می گردد و از این طریق، فرایند جامعه پذیری سیاسی نیز تسهیل می یابد. امر به معروف و نهی از منکر، از مهمترین سازوکارهای دولت اخلاقی به شمار می آید.

    هر امری که عقل یا شرع آن را به نیکی و امر پسندیده بشناسد، معروف نامیده می شود و هر آنچه ناپسند و مورد انزجار باشد، منکر گفته می شود. بدین ترتیب امر به معروف و نهی از منکر، دو پدیدة کنترل نظم اجتماعی و اخلاقی و ترویج کننده هنجارهای اجتماعی به شمار می آید که از طریق آن، جامعة انسانی در مسیر خیر و صلاح و سعادت اخروی قرار می گیرد. اهمیت این مسأله تا جایی است که شارع مقدس به هیچ روی مگر شرایط خاص ترک آن را جایز نمی داند و آن را در رتبة واجب کفایی قرار داده است.

    ما همه امروز وظیفه داریم. امر به معروف و نهی از منکر بر همة مسلمین واجب است. جلوگیری از منکرات بر همة مسلمین واجب است. سفارش به حق که امر به معروف است و نهی از منکر است بر همة مسلمین واجب است. شما و ما موظفیم که هم در تمام اموری که مربوط به دستگاههای اجرایی است امر به معروف کنیم ... [امام خمینی2 1378 ج 13: 470 ].

    5 کارویژة انسجام و همبستگی اجتماعی: دولت اخلاقی با برخورداری از تواناییهای نمادین، بویژه به کارگیری نمادهای دینی به برانگیختن حس همبستگی در جامعه کمک می نماید. در نظام روحانیت شیعه، به واسطة وجود مسألة تقلید، نوعی رابطة معنوی میان تودة مردم و رهبران مذهبی وجود دارد که پیوند وثیقی میان آنان فراهم می سازد و از این طریق مبانی همبستگی اجتماعی بر پایة یک نظام ارزشی معین شکل می گیرد. این مسأله، موجب افزایش توانایی نظام سیاسی در بسیج توده ها و پویش آنها به سمت ارزشهای سیاسی اخلاقی است. در عین حال، اسباب حل منازعات سیاسی و از هم گسیختگی اجتماعی از طریق همیاری و همکاری آحاد جامعه و حمایت آنان از نظام سیاسی فراهم می سازد. در این باره امام خمینی تأکیدات بیشماری به عمل آورده است که با کمترین تتبع در آثار ایشان قابل دریافت است.

    فرجام سخن

    تأسیس دولت جمهوری اسلامی در ایران، به آفرینش گفتمان آیینی تازه ای منجر شد که با وامگیری از اندیشة سیاسی شیعی، به اصلاح و جایگزین کردن ارزشهای دینی در نظام سیاسی و اجتماعی کشور پرداخت. امام خمینی، بنیانگذار و معمار چنین تحولی بود. وی که سخت دلمشغول پالایش اخلاقی جامعه بود، با انتقاد از دستاوردهای تمدن غیر دینی غرب، نظم غیراخلاقی دولت پیشین را آماج حمله های خود ساخت و نظم مطلوب اخلاقی را جایگزین آن ساخت.

    نظم سیاسی مطلوب در منظومة فکری وی، نشان از یک جامعة همبسته دارد که بر اساس ایمان دینی مشترک استوار است. این نظام، همواره ارزشهای خود را در درون شریعت جستجو می کند. بنابراین، نقطة عزیمت اندیشة دولت اخلاقی نزد امام، رسالتی است که انبیای الهی در هدایت و کمال انسانی و رستگاری نوع بشر از مسیر عمل به فضیلتها و تعالیم اخلاقی بر عهده داشتند.

    برای رسیدن به چنین منظوری، می بایست مجموعه ای از نهادها و سازمانهای سیاسی برای سامان بخشیدن به اهداف و کارویژه های اخلاقی تجهیز شوند. بدین ترتیب، در توصیف و تحلیل ساختار دولت اخلاقی، کشف عناصر و نهادهای اصلی، منابع مشروعیت و قلمروی مورد قبول کنشهای سیاسی، مورد تأکید قرار می گیرد. در این میان مهمترین عنصر ساختار دولت اخلاقی، ولایت فقیه است که اساس نظم سیاسی در اندیشة امام خمینی به شمار می رود. سایر عناصر و نهادها نیز، بر اساس اهداف و کارویژه های دولت، به سامان بخشی نظم اخلاقی یاری می رسانند.

    دفاع از شریعت، انسان سازی، برپایی عدالت اجتماعی و سایر کارویژه های دولت اخلاقی، مجموعة فعالیتهایی است که دولت برای رسیدن به غایات خود؛ یعنی تحصیل سعادت و بهروزی انسانها و سامان اخروی، به عمل می آورد.

    سؤالی که در آخر باقی می ماند، از نحوة تعامل مردم با دولت اخلاقی است و پرسش زمانی پیچیده تر می شود که حکومت در انجام افعال اخلاقی خود کوتاهی کند و مردم محق به عدم تبعیت شوند. چرا که مسألة اساسی در این است که مردم چگونه به این تشخیص برسند که دولت دیگر حامل فعل اخلاقی نیست؟ و اساساً مرجع و منبع فهم مردم از فعل اخلاقی و تفسیر افعال دولت در کجاست؟

    منابع

    قرآن کریم.

    (1371). کلمات قصار (پندها و حکمتها). تهران: مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی(س).

    امام خمینی، روح الله. (1377). ولایت فقیه (حکومت اسلامی). تهران: مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی(س).

    . 1 . (1378). شرح چهل حدیث. تهران: مؤسسة تنظیم و نشر آثار امام خمینی(س).

    . 2 . (1378). صحیفة امام. تهران: مؤسسة تنظیم و نشر آثار امام خمینی(س).

    . 3 . (1378). شؤون و اختیارات ولی فقیه. (ترجمة مبحث ولایت فقیه از کتاب البیع). ترجمة جعفر کیوانی. بازبینی و ویرایش مرتضی شفیعی شکیب. تهران: نشر کنگر.

    . . تفسیر سورة حمد. قم: انتشارات آزادی.

    . . کتاب البیع. قم: انتشارات اسماعیلیان.

    اندرو وینسنت. (1371). نظریه های دولت. ترجمة حسین بشیریه. تهران: نشر نی.

    جان دیوئی. (1337). بنیاد نو در فلسفه. ترجمة صالح ابوسعیدی. تهران: انتشارات فرانکلین.

    جان. بی. ناس. (1375). تاریخ جامع ادیان. ترجمة علی اصغر حکمت. تهران: انتشارات علمی و فرهنگی.

    جمیز بیل و ویلیام راجرلوئیس. (1372). مصدق، نفت، ناسیونالیسم ایرانی. ترجمة عبدالرضا هوشنگ مهدوی و کاوه بیات. تهران: نشر گفتار.

    رجایی، فرهنگ. مصدق، نفت، ناسیونالیسم ایرانی. «اسلام و ناسیونالیسم و عصر مصدق».

    زهیری، علی رضا. فصلنامة علوم سیاسی. «امام خمینی، روحانیت و نظام سیاسی».

    طباطبایی، سیدمحمد حسین. (1370). اصول فلسفه و روش رئالیسم. تهران: انتشارات صدرا.

    فارابی، ابونصر محمد. (1358). سیاست مدنیه. ترجمة سیدجعفر سجادی. تهران: انجمن فلسفة ایران.

    قاضی زاده، کاظم. (1377). اندیشه های فقهی سیاسی امام خمینی. تهران: مرکز تحقیقات استراتژیک.

    کاتوزیان، ناصر. (1377). مبانی حقوق عمومی. تهران: نشر دادگستر.

    کاظمی، علی اصغر. (1376). اخلاق و سیاست، اندیشة سیاسی در عرصة عمل. تهران: انتشارات قومس.

    گائتاناموسکا و گاستون بوتو. (1363). تاریخ عقاید و مکتبهای سیاسی. ترجمة حسین شهیدزاده. تهران: انتشارات مروارید.

    لک زایی، نجف. فصلنامة علوم سیاسی. «هدایت دینی و دولت هادی».

    مایکل ب. فاستر. (1376). خداوندان اندیشة سیاسی. ترجمة جواد شیخ الاسلامی. تهران.

    مطهری، مرتضی. (1370). فلسفة اخلاق. تهران و قم: انتشارات صدرا.

      . . (1403 ق.). بررسی اجمالی مبانی اقتصاد اسلامی. تهران: انتشارات حکمت.

    نجم آبادی، افسانه. پژوهشنامة متین. «بازگشت به اسلام از مدرنیسم به نظم اخلاق». ترجمة عباس کشاورز شکری.

    هانس مورگفتاو. سیاست میان ملت ها. ترجمة حمیرا مشیرزاده. تهران.

    هریسون، راس. مجله کیان. «حکومت و اخلاق». ترجمة محمد راسخ.

    و. ت. جونز. (1362). خداوندان اندیشة سیاسی. ترجمة علی رامین. تهران: انتشارات امیرکبیر.

    ویلیام تی. بلوم. (1373). نظریه های نظام سیاسی. ترجمة احمد تدین. تهران: نشر آران.

    یوسفی راد، مرتضی. فصلنامة علوم سیاسی. «انسان مدنی در اندیشة قطب الدین شیرازی».

    ___________________________________________

     

    1 . محقق و استاد حوزه.

    [2].  normative

    1 . برای آشنایی با دیدگاه شهید مطهری دربارة فعل اخلاقی به دو کتاب وی،  فلسفة اخلاق و تعلیم و تربیت در اسلام مراجعه شود.

    [4]. secular

    [5] . City of God

    [6]. Renaissance

    [7] . Realism

    [8] . Idealism

    [9] . functions

    http://www.hawzah.net/fa/article/articleview/52840

    يکشنبه 3/6/1392 - 0:20
    نماز

    راه نجات جوانان از خطر انحراف:

    از آنچه درباره فلسفه نماز گفته شد روشن گشت که تنها راه نجان انسان مخصوصا جوانان عزیز از دام شیاطین جن و انس،  نماز واقعی است. چنین نمازی است که جوانان را در برابر حملات فرهنگی دشمن بیمه می کند و قلعه محکمی در مقابل فرهنگ ابتذال بیگانه خواهد بود. اگر ما با عمل خودمان و راه صحیح بتوانیم لذت و نور معنویت  و انس با خداوند را در دلهای جوانان روشن نمائیم, بهترین خدمت را به نسل روشن ضمیرمان کرده ایم. و برخی از مسوولین به جای تملق گویی و فریب جوانان با الفاظ جذاب برای تقویت جناح و حزب خود بیایند ضمن بیان امتیازات جوانی خطرات این دوران را هم با صراحت به آنان بگویند و راه معقول را به آنان بیاموزند و تمام تلاش خود را صرف مشکلات جوانان که اشتغال و ازدواج می باشد کنند.

    جمعه 1/6/1392 - 0:23
    نماز

    امام صادق علیه السلام فرمود:

    «و سئل ما بال الزانی لاتسمیه کافرا, و تارک الصلاة قدتسمیه کافرا و ما الحجة فی ذلک؟

     قال: لان الزانی و مااشبهه انما یعمل ذلک لمکان الشهوة لانها تغلبة و تارک الصلاة لایترکها الا استخفافا بها...»

    از آن حضرت علیه السلام سوال شد, برای چه زناکار را کافر نمی نامند در حالیکه تارک الصلاة را کافر می نامند؟

    امام علیه السلام فرمود: برای اینکه زناکار و کارهایی مانند زنا, شهوت و (هوی و هوس) بر او غلبه پیدا می کند و مرتکب این گناه بزرگ می شود لکن تارک الصلاة نماز را  ترک نمی کند مگر به خاطر سبک شمردن نماز. «علل الشرایع: ج 2, ص 34, باب 37»

    قرآن کریم می فرماید:

    « و من اعرض عن ذکری فان له معیشتا ضنکا و نحشره یوم القیامة اعمی.»

    کسی که از یاد من و (نماز) روی گردان شود, زندگی سخت و تنگی خواهد داشت و در روز قیامت او را نابینا محشور می کنیم.    «سوره طه/ آیه 124»

    جمعه 1/6/1392 - 0:23
    نماز

    از آیات قرآن کریم استفاده می شود همانطوری که مسلمانان مکلف به انجام واجبات و ترک محرمات هستند همچنین یهودیان و مسیحیان و تمام کسانیکه ادعای دین و مذهبی دارند موظف به انجام احکامی مثل نماز و روزه و دادن زکات می باشند. زیرا هدف هر پیامبری نشر معارف الهی و توجه مردم به توحید و معاد و تزکیه و تربیت آنها و اداره جامعه بر اساس قانون یکتاپرستی بوده است. و این اهداف تحققش امکان ندارد مگر آنکه آن پیامبر قانون حضرت حق که انجام واجبات و ترک محرمات است در جامعه پیاده نماید که نماز خواندن و روزه گرفتن و دادن زکات و سرو سامان دادن به اقتصاد جامعه بخشی از آن دستورات خداوند است.

    اگرچه این احکام و قوانین که از جانب حضرت حق توسط انبیاء به مردم ابلاغ شده از نظر کم و کیف یکسان نبوده و بنا بر شرایط زمان و مکان و پیشرفت بشر و بر حسب خوی و خلق او تغییر می یافت, و هرچه بشر رشد و تکامل بیشتری توسط انبیاء پیدا می کرد به همان میزان قوانین الهی جامع تر از قبل توسط پیامبر بعدی آورده می شد که جامع ترین قانون الهی بوسیله خاتم الانبیاء حضرت محمد صلی الله علیه و آله و سلم برای سعادت تمام مردم جهان آورده شد. برای اثبات این موضوع غیر از دلیل عقلی که ذکر شد دهها آیه  و حدیث وجود دارد به بعضی از آیات توجه فرمایید:

    É    آیه اول:

    «وجعلناهم ائمة یهدون بامرنا و اوحینا الیهم فعل الخیرات و اقام الصلوة و ایتاء الزکوة و کانوا لنا عابدین.»

    ما انبیاء را امام و رهبر مردم قرار دادیم و به فرمان ما هدایت می کردند, به انها انجام کار خیر را و برپاداشتن نماز و ادای زکات و همگی فقط ما را عبادت می کردند.

    «انبیاء: آیه 73. و از اِه 13 , سوره شوری و آیات 83, 84, 177, 183 بقره و آیات 12, 45, 66, مائده و... استفاده می شود انبیاء : نه تنها در اصول بلکه در بسیاری از فروع مشترک بودند.»

    É   آیه دوم:

    «ولقد اخذ الله میثاق بنی اسرائیل و بعثنا منهم اثنی عشر نقیبا و قال الله انی معکم لئن اقمتم الصلوة و اتیتم الزکاة و امنتم برسلی و عزرتموهم و اقرضتم الله قرضا حسنا لاکفرن عنکم سیئاتکم و لادخلنکم جنات تجری من تحتها الانهار فمن کفر بعد ذلک منکم فقد ضل سواء السبیل.»

    «خداوند از بنی اسرائیل پیمان گرفت», و از آنها دوازده رهبر و سرپرست رانگیخت و حق تعالی (به انها) فرمود: من با شما خواهم بود و از شما حمایت می کنم اما به چند شرط:

    اینکه نماز را به پا دارید. زکات را بپردازید. به پیامبرانم ایمان بیاورند و آنها را یاری کنید.

    از انفاق های مستحب که یک نوع قرض دادن به خداوند است خودداری ننمائید.

    اگر به این شرط و پیمان عمل کنید پاداش شما هم دو چیز خواهد بود:

    «من سیئات و گناهان گذشته شما را می بخشم.

    و شما را در باغ های بهشت که از زیر درختان آنها نهرها جاری است داخل می کنم «اما هرکسی بعد از این کافر شود از راه راست منحرف گردیده است.»

    (مائده/12, و مشابه این آیه مبارکه , آیه 83 و 177 سوره بقره)

    É    آیه سوم:

    اولین پیام حضرت عیسی علیه السلام:

    «... و اوصانی بالصلوة والزکاة مادمت حیا و برا بوالدتی...».

    حضرت عیسی علیه السلام در همان روزهای اول ولادتش فرمود: خداوند مرا توصیه به نماز و زکات مادام که زنده ام کرده است و مرا نسبت به مادرم نیکوکار قرار داده...

    «مریم: آیه 30 الی 32, و با لفظ عبادت مائه: آیه 72 و 177 , توبه 31»

    É    آیه چهارم:

    « یا ایها الذین امنوا کتب علیکم الصیام کما کتب علی الذین من قبلکم لعلکم تتقون.»

    ای کسانیکه ایمان آورده اید ! روزه بر شما واجب شد همانطوری که بر کسانیکه قبل از شما بودند روزه واجب بود تا پرهیزکار شوید.

    «سوره بقره / 183»

    (جهت اطلاع بیشتر به سوره انبیاء/25 – فصلت/14 – ابراهیم/37 – مریم/55 و 59 – طه/13 و 14 – یونس/87 – هود/87 – آل عمران/39 – لقمان/17 – یوسف/40 مراجعه فرمائید.)

    ¯  نماز و دعا در تورات:

    «ای جمیع امت ها! خداوند را تسبیح بخوانید. ای تمام قبایل او را حمد بگویید؛ زیرا که رحمت او بر ما عظیم است.» «تورات, کتاب فرامیر, شماره117»

    «ای پادشاهان زمین و جمیع امت ها و سروران و هم داوران جهان! و ای جوانان و دوشیزگان , پسران و اطفال! نام خداوند را تسبیح بخوانید؛ زیرا نام او تنها متعال است.»«تورات, کتاب فرامیر, شماره 148»

    ¯       نماز و دعا د رانجیل:

    « ای جمیع امت ها! خداوند را حمد گویید و ای تمامی قوم ها! او را مدح نمایید.»«رساله یونس به رومیان , باب15, فقره 11, 12»

    « پس از همه چیز اول سفارش می کنم که صلوات (نمازها) و دعاها, مناجات و شکرها را جمیع مردم به جاآورند.»

    «رساله یونس رسول به تیمور تاوس, باب 2 , فقره1»

    جمعه 1/6/1392 - 0:22
    نماز

    سؤال:  چه کار کنیم که قبل از نماز صبح و یا صبح زود بیدار شویم و خواب نمانیم؟

    جواب:  برای سحرخیزی راههای مختلفی ذکر شده است که به بعضی از آنها اشاره می شود:

    ×   وضو گرفتن در موقع خواب اگرچه بهتر است انسان همیشه با وضو باشد همانطوری که رسول خدا صلی الله علیه و آله وسلم فرمود:«کسی که در حال وضو بمیرد پاداش شهید را دارد.»

    «وسایل: ج 1, ص 269 و به روایات بحث وضوء مراجعه شود.»

    ×   در شب سعی کند با شکم پر نخوابد و لازمه این کار این است که کمتر بخورد و به محض خوردن نخوابد زیرا شکم پر مورد بغض و نفرت حق تعالی است. و انسان را از او دور و به شیطان نزدیک می کند. چنانکه امام باقر علیه السلام فرمود:

    «ما من شیی ء ابغض الی الله عزوجل من بطن مملوء»

    هیچ چیزی مبغوض تر از شکم پر نزد خداوند سبحان نیست.«کافی: ج 6, ص 270»

    ×   در وقت خواب ذکر خداوند بزرگ را بگوید. مثل تلاوت سوره توحید, حمد, آیة الکرسی, چهارقل, آیه آخر سوره کهف و تسبیح حضرت فاطمه سلام الله علیها و ذکرهای دیگر که در کتاب شریف مفاتیح الجنان و ... می باشد.

    ×   سعی کند شب, مخصوصا مثل شبهای تابستان که کوتاه است زودتر بخوابد و یا در روز کمی استراحت نماید تا در شب بتواند راحت تر برای نماز برخیزد.

    ×   بهتر است رو به قبله بخوابد و به صورت روی زمین نخوابد چنانکه امام صادق علیه السلام فرمود:

    «من رایتموه نائما علی وجه فانبهوه»کسی را که دیدی به صورت روی زمین خوابیده بیدارش کنید. «من لایحضره الفقیه: ج1, ص 318»

    ×   سعی کند گناه و معصیت نکند زیرا گناه کردن و با افراد گناهکار نشست و برخاست نمودن انسان را از امر خیر از جمله نماز شب محروم می سازد.

    رسول خدا صلی الله علیه و آله وسلم فرمود:

    «ان الله من نام عامة لیله کان ذلک دلیلا علی انه عمل فی نهاره ذنبا عظیما فعاقبه الله فطرده عن بابه و عن مرافقه العابدین الذین هم احبائه.»

    کسی که تمام شب را بخوابد و برای (نماز شب برنخیزد) علتش آن است که در روز گناه بزرگی مرتکب شده و خداوند بزرگ به خاطر آن گناه او را عقاب می کند و عقابش به این است که او را (بوسیله محروم کردن از فیض نماز شب) از درگاهش دور میکند. و همچنین از دوست شدن با انسانهای عابد که از دوستان حق تعالی می باشند محروم می سازد. «ارشاد القلوب: باب 22, ص 117»

    مردی حضور حضرت علی علیه السلام مشرف شد و گفت:

    «یا امیرالمومنین انی قد حرمت الصلاة باللیل؟»

    «فقال امیرالمومنین علیه السلام: انت رجل قد قیدتک ذنوبک.»

    ای امیرالمومنین چرا من از فیض نماز شب محروم می شوم؟ آن حضرت علیه السام فرمود: تو مردی هستی که گناهانت تو را در بند و (زنجیر) کشیده اند.«علل الشرایع: ج 2, ص 61, باب 83»

    امام صادق علیه السلام فرمود:

    « ان الرجل یذنب الذنب فیحرم صلاة اللیل و ان العمل السیی اسرع فی صاحبه من السکین فی اللحم.»

    کسی که گناه را مرتکب شود از نماز شب محروم می شود و بدرستیکه عمل بد و گناه اثرش سریع تر در گناه از چاقوی در گوشت می باشد. «میزان الحکمة : ج 5, ص 422»

    ×   بهتر است روی معانی و آثار و فوائد نماز مطالعه و تفکر کند و به قلبش بفهماند که اصل, نماز و امور معنوی است و امور دنیوی اگرچه از نعمتهای خداوند کریم است ولی او این نعم را به بشر مخصوصا مومنان داده تا با استفاده معمولی به سوی او تقرب جویند.

    ×   ضمن اینکه موارد ذکر شده موثر است ولی از همه اینها بالاتر آن است که انسان واقعا عاشق نماز باشد و آن را از ته دل دوست بدارد بطوریکه قبل از اذان منتظر ارتباط با معشوق حقیقی باشد و به محض شنیدن اذان دیگر طاقت و حوصله هیچ کاری دا نداشته باشد. چنین شخصی وقتی می خوابد با مراعات نکات قبل قطعا هر ساعت و هر دقیقه ای از شب اراده کند فرشتگان الهی او را بیدار می کنند.

    همانگونه که بعضی افراد به شوق رفتن مسافرت چندید بار در شب بیدار می شوند تا ساعت حرکت فرارسد و بعضی از افراد بارها دیده شده که برای گرفتن جنسی قبل از اذان صبح در صف هستند. آیا بیدار شدن این افراد جزء علاقه و محبت به سفر و امور دنیوی چیز دیگری هست؟

    کسی که محبت خداوند یگانه را در دل داشته باشد و بداند نماز چه اثر و فایده ای دارد و از مناجات با او لذت ببرد مگر می شود بیدار نشود و در نماز سستی کند!

    امام صادق علیه السلام فرمود:

    هیچ بنده ای نیست که آیه آخر سوره مبارکه کهف را در وقت خواب (با دقت و تدبر) بخواند, مگر اینکه هر لحظه ای که اراده کرد فرشتگان الهی او را بیدار می کنند.

    «من لایحضره الفقیه: ج1 , ص 298- اصول کافی: ج4, ص 422, کتاب فضل القرآن»

    جمعه 1/6/1392 - 0:22
    مورد توجه ترین های هفته اخیر
    فعالترین ها در ماه گذشته
    (0)فعالان 24 ساعت گذشته