• مشکی
  • سفید
  • سبز
  • آبی
  • قرمز
  • نارنجی
  • بنفش
  • طلایی
تعداد مطالب : 1081
تعداد نظرات : 126
زمان آخرین مطلب : 3927روز قبل
اهل بیت

حضرت آیت الله صافی گلپایگانی، به مناسبت ۱۵ رمضان المبارک، سالروز ولادت دومین اختر تابناک آسمان امامت و ولایت، حضرت امام حسن مجتبی(ع)، در نوشتاری با عنوان "پیشوای صلح و تدبیر" به بررسی اسرار صلح حضرت با معاویه و برکات و دستاوردهای آن برای عالم تشیع، بر اساس مستندات تاریخی پرداختند.

 

حضرت آیت الله صافی گلپایگانی، به مناسبت ۱۵ رمضان المبارک، سالروز ولادت دومین اختر تابناک آسمان امامت و ولایت، حضرت امام حسن مجتبی(ع)، در نوشتاری با عنوان "پیشوای صلح و تدبیر" به بررسی اسرار صلح حضرت با معاویه و برکات و دستاوردهای آن برای عالم تشیع، بر اساس مستندات تاریخی پرداختند. 

متن کامل نوشتار این مرجع تقلید تقدیم ارادتمندان و دلسوختگان تنهاترین سردار، کریم اهل بیت(ع)، امام حسن مجتبی(ع) می گردد. 

بسم الله الرحمن الرحیم 

یكی از تعالیم مهمّ اسلام كه در جبهه برنامه‌های اسلامی، درخشان و هویدا است، دعوت به صلح و كوشش برای رفع اختلافات و اصلاح ذات البین است. قرآن می‌فرماید: «اِنَّمَا الْمُؤْمِنُونَ اِخْوَةٌ فَاَصْلِحُوا بَیْنَ اَخَویْكُمْ؛ در حقیقت مؤمنان با هم برادرند، پس میان برادرانتان را سازش دهید.»[۱] و در جای دیگر اشاره كرده است: «وَ الصُّلْحُ خَیْرٌ؛ و سازش بهتر است.»[۲] 

پیامبر اكرم صلّی الله علیه وآله وسلّم نیز فرموده است: «صَلاحُ ذاتِ الْبَیْنِ اَفْضَلُ مِنْ عامَّةِ الصَّلاةِ وَالصِّیامِ؛ آشتی‌دادن دو نفر، از نماز و روزه یك سال بهتر است.»[۳] 

اگر چه جنگ و جهاد یكی از احكام مهمّ اسلام است، ولی هرگز بالذّات و بالاصالة مطلوب نبوده و به لحاظ یك ضرورت اجتناب ناپذیر و به عنوان وسیله اصلاح اجتماعی و عدالت و در راستای اهداف سیاسی اسلام و احقاق حق و ابطال باطل تشریع شده است. 

جهاد، عبادت و اطاعت خدا است، زیرا جهاد وسیله‌ای است برای آزادی انسان‌ها، برای برداشتن یوغ استعمار ستمكار از گردن افراد، و برای وارد كردن همگان در حكومت خدا و لغو حكومت مردم بر مردم كه معانی عالی و ارزنده آن در عبارت «جهاد فی سبیل الله» خلاصه شده است. 

جهاد، جنگ و كوشش برای پیشبرد نقشه‌های نجات‌بخش اسلام است. جهاد برای نجات ضعفا و ستمدیدگان، برای دفع استثمار اقویا، برای آزادی انسان‌ها، برای برقراری نظم صحیح و عادلانه، برای اعلام تساوی حقوق، برای زندگی و اجتماع هر چه بهتر و انسانی‌تر است. 

اسلام، جنگی كه برای پیدا كردن بازار كالاهای بازرگانان، برای استعمار، برای توسعه قلمرو یك كشور و فتح ممالك و جهانگیری، برای انتقام و كینه‌توزی، برای كسب شهرت و قهرمانی، برای بسط نفوذ یك دیكتاتور و غلبه یك ملّت بر ملّت دیگر باشد را محكوم كرده و قهرمانان این جنگ‌ها را گمراه و جنایتكار و خائن و گناهكار می‌داند. بنابراین همه ما باید این آیه را سر مشق زندگی خود قرار دهیم: «تِلْكَ الدَّارُ الْآخِرَةُ نَجْعَلُها لِلَّذینَ لا یُریدُونَ عُلُوًّا فِی الْأَرْضِ وَ لا فَساداً وَ الْعاقِبَةُ لِلْمُتَّقین؛ آن سراى آخرت را تنها براى كسانى قرار مى‏دهیم كه اراده برترى‏جویى در زمین و فساد را ندارند و عاقبت نیك براى پرهیزگاران است.»[۴] 

بر طبق این آیه، هر كس بخواهد رجحان و برتری بر كسی یا ملّتی داشته باشد، به حكم این آیه محكوم است. 

به راستی كه سران ملل و رهبران حكومت های دنیای معاصر، چقدر به این‌گونه تعالیم اسلام نیاز مبرم دارند. 

جهادی برای اسلام، مقدّس محسوب می‌شود كه برای دفاع از حقیقت و فضیلت، برای مقاصد و مصالح عموم، برای انحطاط حكّامی كه خود را مالك خلق و مطلق العنان و صاحب اختیار بدون شرط افراد می‌شمارند، باشد. هدف تمام مجاهداتی كه اولیای اسلام، در هر زمان و مكانی انجام دادند، این بوده كه آسایش و آزادی را برای بشر به ارمغان آورند و به یاری افراد مظلوم و محروم بشتابند. 

پس با این شرح و تفسیر، مجاهده در راه اسلام كاری نیست كه كسی بتواند آن را با نیروی هوای نفس و احساسات و برای فرونشاندن آتش خشم و غضب آغاز كند. 

گاه عدم شرایط وموانع اقتضا می كند كه این تكلیف منجّز شود و گاه اقتضا می‌كند كه مانع از تنجّز یا توجّه این تكلیف گردد. 

هرگز نمی‌توان خون كسی را ریخت و به مال و جان كسی تعرّض كرد؛ مگر در جاهایی كه به ناچار، عقل و شرع انجام چنین اعمالی را قاطعانه اجازه دهد. 

اساس همه جنگ‌هایی كه در عصر ما بین ملل جریان دارد؛ اعمّ از جنگ سرد و گرم، جنگ‌های تبلیغاتی و انتخاباتی و حزبی، جنگ‌های اقتصادی و تجاری و مبارزه‌ها و رقابت‌هایی كه دولت‌ها، كارتل‌های صنعتی و همه و همه با هم دارند، مقاصد پست مادّی و حیوانی و ارضای غریزه حبّ جاه و مال و شهوات و به دست آوردن پیروزی‌های مادّی و نظامی و اقتصادی را دنبال می‌كند. بنابراین، چنین جنگ‌هایی، نقطه انتهایی ندارند و بین هر گروه و جمعیّتی كه باشد، باشرافت انسانی سازشی ندارد. 

در اسلام، همه این مبارزات كه باعث گرفتاری بشر و اساس گناه و ظلم، و مایه استبداد و خیانت شمرده می‌شود، ممنوع است. مسلمانان باید بتوانند با همه این مسایل نیز مبارزه نمایند و مبارزه آنان به مقاصد كثیف، آلوده نشود. 

باری، نكته دیگر در حكم جهاد این است كه چون جهاد برای تحقّق اهداف اسلام ودفاع از حریم فضلیت و آزادی و نوامیس الهی است، تا وصول به این اهداف، لازم و منجّز است. پس از تشكیل مدینه فاضله انسانیّت و جامعه اسلامی و یكپارچه‌شدن جهان بشری و برداشته‌شدن فواصل جغرافیایی و تبعیضات گوناگون در سایه تعالیم اسلام، موضوع و زمینه جهاد از بین می‌رود؛ در حالی كه اساس زندگی اجتماعی تا ابد همان اجتماع فاضل بوده و احكامی مانند احكام عبادات و معاملات و مناكحات ثابت خواهد بود. 

بنابر این جهاد به منزله وسیله تأمین و تحصیل اهداف اسلام، نیروی دفاع، و نگهبان جامعه اسلامی است و مقصود بالاصالة سایر احكام و به اصطلاح علما، جهاد، تكلیف و واجب للغیر است. 

نتیجه مطلب این‌كه باید در صلح و سازش و جنگ و جهاد، هدف را در نظر گرفت. اگر مقصد، مقدّس و انسانی وشرافتمند باشد، صلح یا جهادی كه برای آن انجام می‌گیرد، مقدّس و شرافتمندانه است. 

ما در اینجا نمی‌خواهیم و نمی‌توانیم در اسرار جنگ ها و صلح های اولیای دین وارد شده، از آن شرحی بنویسیم، زیرا علاوه برآن كه خود را لایق نمی‌دانیم، این رشته سر دراز دارد، ولی به طور بسیار فشرده، عرض می‌شود كه سیری اجمالی در تاریخ غزوات ومعاهدات رسول خدا صلّی الله علیه وآله وسلّم و صلح‌هایی كه بین آن حضرت و كفّار واقع شد و همچنین مطالعه مختصری از تاریخ فداكاری‌ها و جانبازی‌ها و مجاهدات علی علیه السّلام در میادین جهاد و روش و برنامه‌های جنگی آن حضرت، ما را به این حقیقت راهنمایی می كند كه جنگ‌های مقدّسی كه آنان می‌كردند از جنگ‌های عادی‌ای كه برای اهداف مادّی واقع می‌شود، جدا بود و غرض آن بزرگواران، ادای تكلیف و تقرّب به خدا بوده است. 

بنابراین می‌بینیم كه دلاوران میادین جهاد را بندگان زاهد و خداپرست و صاحبان دل‌های لبریز از محبّت و عدالت و انسان‌های بشر دوستی تشكیل می‌دهند كه حتّی به آزار مورچه‌ای راضی نمی‌شوند و این سخن پر از حقیقت و عدالت علی علیه السّلام راهنمای آن‌ها است: «وَ اللهِ لَوْ أُعْطِیتُ الْأَقَالِیمَ السَّبْعَةَ بِمَا تَحْتَ أَفْلَاكِهَا عَلَى أَنْ أَعْصِیَ اللهَ فِی نَمْلَةٍ أَسْلُبُهَا جُلْبَ‏ شَعِیرَةٍ مَا فَعَلْتُه؛ به خدا سوگند. اگر اقلیم‌های هفتگانه و آنچه در آن است به من داده شود تا خداوند را نسبت به مورچه‌ای ستم كنم به این كه پوست جو را از دهانش بیرون بكشم، این كار را نمی‌كنم.»[۵] 

این خاندان، در صلح و آشتی و جنگ و جهاد، یك هدف داشتند و آن هدف، اطاعت خدا، و هدایت و نجات بندگان خدا و اعتلای كلمه خدا بود. 

پس از بررسی این مطالب، صلح امام حسن علیه السّلام را تا حدود آگاهی و بینش خود بررسی می كنیم و دریافت پاره ای از اسرار آن را وجهه همّت می سازیم و ازخداوند، طلب یاری و هدایت می كنیم. 

بدیهی است نگارش در مورد این مطلب، موضوعی نیست كه حقّ آن، در ضمن یك یا چند مقاله ادا گردد. این موضوع بسیار گسترده است و با تاریخ صدر اسلام و تاریخ زندگی علی علیه السّلام و آزمایش‌هایی كه از امّت اسلام شد، ارتباط دارد و راجع به آن كتب مستقلّی نگارش شده است. ولی «آب دریا را اگر نتوان كشید هم به قدر تشنگی باید چشید» 

امام حسن مجتبی علیه السّلام انسانی صادق، با وفا، پرهیزكار و با تقوا، خیرخواه و بزرگوار بودند. صلحی كه بین آن حضرت و معاویه برقرار شد، علاوه بر آن كه صلح‌طلبی و خیرخواهی و گذشت حضرت را نشان داد، ثابت كرد كه خانواده ایشان نیز، ریاست‌خواه و جاه طلب نیستند و در قیام و نهضت، كناره‌گیری و عزلت، صلح و جهاد، رضای خدا و مصلحت عموم را می‌خواهند. در هنگام جهاد، مصداقِ «یُجاهِدُونَ فی سَبیلِ اللهِ وَلا یَخافُونَ لَوْمَةَ لائِم»[۶] هستند و از كسی باكی ندارند و در وقت صلح، مرد گذشت و فداكاری می‌باشند. 

اسرار صلح امام 

- تكلیفی الهی 

صلح امام علیه السّلام یك تكلیف الهی و وظیفه شرعی بود كه امام در آن شرایط و احوال، ناگزیر شد آن را بپذیرد یا به عبارت دیگر، شرایط و اوضاع، این مسأله را بر امام تحمیل كرد و بر حسب حدیث مشهور و مسلّم اهل سنّت[۷]، پیامبر صلّی الله علیه وآله وسلّم از آن خبر داده و او را به سیادت و آقایی و اصلاح‌گری معرّفی فرموده است. 

در شرایطی كه صلح، برای مصلحت عموم لازم باشد، اگر سران هر دو طرف، پا در ركاب لجاج بگذارند و كینه‌توزی پیشه سازند، صلح برقرار نخواهد شد. فقط در صورتی صلح برقرار می ‌ود كه یا هر دو طرف، حسن نیّت داشته باشند یا یكی از آن‌ها خیر و مصلحت جامعه را در نظر بگیرد و آن را بر حیثیّت و شؤون شخصی خود مقدّم بدارد و هر چه طرف مقابل لجاجت می كند، او از خود گذشت و فداكاری نشان دهد. 

در این میدان، به طور قطع معاویه كسی نبود كه برای خیر و صلاح جامعه دست از خلافت و پادشاهی و نیّات خبیث خود بردارد و حق را به صاحبش بسپارد. او در راه رسیدن به مقصدش، نه خدا و پیغمبر و نه مصلحت مسلمانان را در نظر می‌گرفت و همه چیز را فدای حبّ جاه و ریاست طلبی خود می‌ساخت و از این‌كه عموم شیعه و هواداران اهل بیت و حتّی عموم مسلمانان را قتل عام كند، باكی نداشت و اگر تا حدودی بازی با الفاظ اسلامی می‌كرد، به خاطر ریاست و حكومت بود و اگر ریاست و حكومتش در خطر می‌افتاد، به آن الفاظ نیز كاری نداشت. قهراً و طبعاً در چنان موقعیّتی تنها كسی كه جانب مصلحت را رعایت می نمود، امام بود. 

ظهور این خصلت عظمی از آن حضرت با وجود سوابق درخشان، مقام امامت و عهده‌داری حفظ اسلام، عجیب و شگفت‌انگیز نبود. اگر امام علیه السّلام مصلحت اسلام را در نظر نگیرد، پس چه كسی به آن اهمیّت می‌دهد؟ 

- ضعف و تفرقه سپاه اسلام 

صلح امام حسن علیه السّلام وقتی انجام گرفت كه سپاه معاویه در همكاری و یاری او اتّفاق و اتّحاد داشتند در حالی كه لشكر امام علیه السّلام به واسطه فتنه‌های بزرگی كه علل آن تغییر مسیر خلافت پس از رحلت رسول خدا صلّی الله علیه وآله وسلّم از مسیر واقعی و شرعی بود، گرفتار ضعف و سستی و نفاق و اختلاف و تفرقه گردید و به واسطه حوادثی مانند فتنه طلحه و زبیر و عایشه (جنگ جمل) و فتنه معاویه (جنگ صفّین) و فتنه خوارج (جنگ نهروان)، و شهادت بسیاری از اعلام و رجال اسلام و صحابه و شیعیان و دوستان واقعی اهل بیت، و نفوذ منافقین و وضع و موقف اهل حق، بسیار حسّاس و خطرناك شده بود و مؤثّرترین ضربه‌ای كه به روحیه لشكر امام علیه السّلام خورد، شهادت امیرالمؤمنین علیه السّلام بود. 

علاوه بر این جنگ‌هایی كه می‌كردند، سود مادّی و غنیمت نمی‌بردند و معلوم است در چنین وضعی، پیروزی بر لشكر معاویه كه روحیه‌اش با پول و رشوه، قوی و دلگرم بود، بسیار بعید و بلكه محال بود و در نهایت، نتیجه‌ای جز كشته شدن بقیّه اصحاب واقعی امام علیه السّلام و ضعف اهل حق نداشت. 

- اوج انحطاط اخلاقی مردم 

انحطاط اخلاقی در آن زمان به حدّی رسیده بود كه تقریباً از هیچ كس انتظار نمی‌رفت برای حق، مردانه فداكاری و جان نثاری نماید. آنان مردمی بودند كه حقّ مرد فداكار و دادگری چون علی علیه السّلام را نشناختند و ایشان را آن همه رنج دادند. 

در چنین موقعیّتی امام علیه السّلام با مردمی كه در چنین جهنّم انحطاط فكری و خلقی سقوط كرده بودند، چه كاری انجام می‌داد و چه اصلاحاتی را آغاز می‌نمود؟ و چگونه هجوم معاویه را از بلاد اسلام دفع می‌كرد؟ 

- خطر سقوط اسلام و كشورهای اسلامی 

به فرض اگر جنگ ادامه می‌یافت و اصحاب امام نیز پایداری می‌كردند، در آن صورت نیز فاصله بین پیروزی اصحاب حق بر اهل باطل زیاد بود و با ادامه آن محاربات، كشورهای اسلامی در خطر سقوط قرار می‌گرفت و زحمات پیغمبر صلّی الله علیه وآله وسلّم و امیرالمؤمنین علیه السّلام به هدر می‌رفت؛ زیرا نفوذ معاویه زیاد شده بود. آن حضرت در این باره فرمود: «اِنّی خَشیتُ اَنْ یَجْتَثَّ الْمُسْلِمُونَ عَنْ وَجْهِ الاَْرْضِ؛ ترس آن را دارم كه مسلمانان از روی زمین محو شوند.»[۸] 

- سیاست اسلامی امام 

پیروزی امام علیه السّلام بر معاویه در صورتی امكان‌پذیر بود كه آن حضرت، روش شرعی امامت را ـ كه روشی خدا پسند بود ـ ترك كند و مكر و خدعه را سر لوحه برنامه های خود قرار دهد و تجاوز، جور و ستم و دروغ و خیانت را در امور خود داخل نماید. 

معاویه و سایر ریاست‌طلبان و جاه‌پرستان برای نیل به هدف پلید خود و حكومت بر مردم، از هیچ خیانت و جنایت، فریبكاری و دروغ و ستمگری و قانون شكنی باكی نداشتند و در نظر آنها هر چه محیط آلوده‌تر می‌شد و مردم به مصالح و اغراض شخصی خود علاقمندتر می‌شدند و رشد فكری و اجتماعی آنان در همان سطح پایین نیز ركود می‌كرد، نهایتاً زمینه برای پیشرفت سیاست‌های مزدورانه و خائنانه آنان بیشتر می‌شد. 

این افراد، نظم و قانون و امنیّت و همه مفاهیم مورد علاقه بشر را وسیله گسترش تسلّط خود می‌ساختند و نظم و امنیّتی را می‌خواستند كه از استثمار آنها محافظت كند و بدین وسیله قانون، عدالت، آزادی و حقوق جامعه بشریّت را استهزا می‌كردند. 

امّا سیاست اهل بیت، سیاست و روش علی و حسن و حسین علیهم السّلام و سایر مردان خدا، به تمام معنا ضدّ این سیاست بود. 

این مردانِ حقیقت و عدالت، سیاست و روششان، حفظ مصالح اجتماع و آسایش واقعی و احترام به حقوق و برقراری عدالت و مساوات بود و در سیاست آنان هیچ جایی برای مكر و خدعه، دروغ و ظلم وجود نداشت. 

عملاً نیز اهداف عالی این سیاست در مدّت خلافت ظاهری امیرالمؤمنین علیه السّلام معلوم شد و طبق نصوص و متن تعالیم اسلام، سازنده مترقّی‌ترین اجتماعات صد در صد انسانی بود. 

چنین سیاستی به واسطه اسبابی كه از سی سال پیش تا آن روز، حكومت‌طلبان و دنیاپرستان پیش آورده بودند، طرفدار نداشت و جز عدّه معدودی، كسی خواستار آن نبود و علّت پیشرفت معاویه نیز، همین علل و اسباب بود، نه قوّت سیاست و زیركی او.[۹] 

آنچه بیان شد مختصری از اسرار و علل صلح امام علیه السّلام بود. در پایان اشاره به این نكته لازم است كه صلح در شرایطی صورت گرفت كه از روی ناچاری و برای حفظ مصالح مهم انجام گرفت و شرایطی كه امام علیه السّلام به معاویه فرمود و معاویه هم آنها را قبول كرد، شرایط بسیار حسّاس و پر ارزشی بود و اگر چه معاویه به این شرایط عمل نكرد، ولی این عهدنامه وثیقه ای بود كه روش معاویه را محكوم ساخت و او را از این‌كه امیرالمؤمنین و خلیفه پیغمبر معرّفی شود، خلع ساخت و خیانت‌هاو عمل‌نكردن به تعهداتش را آشكار ساخت و در عین حال این عهدنامه، اتمام حجّت و سندی به نفع شیعه شد و مستمسكی بود كه اعمال خلاف معاویه تا حدّی با آن كنترل می‌شد و زبان اعتراض مردم را به او باز نگاه می‌داشت. 

پی نوشت ها: 

[۱] . سوره حجرات، آیه ۱۰. 

[۲] . سوره نساء، آیه ۱۲۸. 

[۳] . نهج البلاغه، ج ۳، ص ۷۶. 

[۴]. سوره قصص، آیه ۸۳. 

[۵]. نهج البلاغه، فیض الاسلام، خطبه ۲۱۵. 

[۶] . سوره مائده، آیه ۵۴: در راه خدا جهاد می كنند و از ملامت‌گر هراسی ندارند. 

[۷] «بخاری» این روایت را در چهار موضع از كتاب خود، و «ابوداود» و «سنایی» و «ترمذی» در «سنن»، و «طیالسی» و «احمد» در «مسند» نقل كرده اند; (رك: «مفتاح كنوز السنّه، ص ۱۶۰) ولی آنچه مورد اتّفاق همه است، این مضمون است: «اِنَّ ابْنی هذا سَیِّدٌ یُصْلِحُ اللهُ بِهِ بَیْنَ فِئَتَیْنِ» اَوْ «بَیْنَ فِئَتَیْنِ عَظَیمَتَیْنِ؛ به درستی كه این پسرم (امام مجتبی علیه السّلام) آقایی است كه خداوند به وسیله او بین دو گروه (بزرگ)، صلح می افكند. 

[۸] . اهل البیت، توفیق ابوعَلم، ص ۳۴۳ . 

[۹] به كتاب «معاویة بن ابی سفیان فی المیزان» تألیف «عقّاد» مراجعه شود.

جمعه 4/5/1392 - 17:16
عقاید و احکام
تعریف وقف
عقدی است که به موجب آن، مالک عین مال معینی از اموال خود را حبس نموده (از نقل و انتقال مصون دارند) و منافع انرا در راه مصرف معین قرار دهد.
عقد
عبارت از توافق دو یا چند نفر بر امری یا کاری به گونه ای که بدون توافق طرفین نمی‌توان تغییر و یا تبدیلی در آن داد.
 
انواع وقف
وقف عام
وقفی است که در جهت ومصلحت عمومی و یا عناوین عامه باشد مانند وقف برمساجد ، مدارس، تعزیه داری، درمان و....
وقف خاص
وقفی است برای شخص یا اشخاص معین و محصور مانند وقف بر اولاد و احفاد.
 وقفنامه
سندی است که بیانگر وقفیت مالی برای مصرف معین است.
موقوفه
مالی که ازطرف واقف برای مصرف معینی وقف گردیده است.
موقوفه علیهم
کسانی که از طرف وقف کننده حق بهره بردن از منافع مال موقوفه را داشته باشند.
 بطون لاحقه
بطن به معنی نسل است و بطون لاحقه یعنی نسلها بعدی که به عنوان موقوف علیهم محسوب می شوند.
ثلث باقی
یک سوم از مال فرد فوت شده (موصی) طبق وصیتش عواید آنرا همیشه برای مصارف عام المنفعه قرار داده است.
قبض
قرار گرفتن مال مورد وقف در اختیار موقوف علیهم.
وقف انتفاع
نوعی از وقف است که موقوف علیهم آنها ،از عین موفوفه استفاده می کنند.
وقف منفعت
نوعی از وقف است که موقوف علیهم آنها ، از منافع و درآمد موقوفه استفاده می کنند.
موقوفات متصرفی
موقوفاتی که به موجب قانون و آیین نامه های مربوطه اداره آن برعهده سازمان اوقاف و امور خیریه باشد.
موقوفات غیر متصرفی
موقوفه ای که به موجب و قفنامه اداره امورآن برعهده متولی باشد.
نظارت که بردونوع است
الف. نظارت استصوابی: آن است که اقدامات متولی با تصویب قبلی ناظر صورت گیرد.
ب. نظارت اطلاعی : ان است که اقدامات متولی فقط به اطلاع ناظر برسد.
اماکن مذهبی اسلامی
به اماکنی اطلاق می شودکه برای عبادت یا زیارت یا انجام مراسم مذهبی ایجاد شده باشد مانند مساجد ، امامزادگان و....
موسسات و انجمن های خیریه
موسساتی است غیر تجاری که برای تعظیم شعائر اسلامی، امورفرهنگی؛ بهداشتی و امور عام المنفعه تأسیس و به ثبت رسیده باشد.
صلاحیت
شرایطی است که متولیان، امناو یا ناظر باید براساس مفاد وقفنامه و قانون داشته باشند.
گورستان متروکه موقوفه
گورستانی است که در حال حاضر میت در آن دفن نمی شود وبه موجب اسناد ومدارک ثبتی و یا وقفنامه یا احکام صادره از محاکم ویا شیاع محلی موقوفه باشد.
متولی
شخصی است که به استناد مفاد وقفنامه با تشخیص شعب تحقیق و یا حکم دادگاه جهت اداره امور موقوفه تعیین شده یا بشود.
نایب التولیه
شخصی است که ازطرف متولی به استناد متن وقفنامه و یا براساس موازین شرعی و قانونی برای اداره موقوفه تفویض اختیار می‌گردد. مدت و حدود اختیارات نائب التولیه بوسیله متولی معین می شود.
ضم امین
در مواردی که موجب رأی دادگاه اداره موقوفه می باید با دخالت شخص دیگری علاوه به متولی باشد این عمل ضم امین و شخص تعیین شده امین منضم نامیده می شود.

بودجه

پیش بینی درآمد و هزینه موقوفه یا اماکن مذهبی یا موسسات خیریه می باشد که براساس اسناد و مدارک اجاره ، وقفنامه ،اساسنامه و غیره در فرم مخصوص برای یکسال مالی تنظیم می شود.

مفاصا حساب
به صورت حسابی اطلاق می شودکه توسط ادارات تحقیق اداره کل اوقاف و امور خیریه استان اصفهان صادر و در آن در امد و هزینه های انجام شده در موقوفه بانیات واقف وتصویب می شود.
رقبه
به کوچکترین واحد شمارش املاک موقوفه اطلاق می شود هر موقوفه یا مکان مذهبی ممکن است دارای یک یا چند رقبه باشد.
میرات مطلقه
آن است که واقف مصرف در امد را برای احسان خیرات و مبرات بدون قید وصف اختصاص داده باشد.
مجهول المصرف
موقوفه‌ای است که به علت فقدان ویا از بین رفتن قسمتی از وقفنامه یا اجمال و ابهام عبارات وقفنامه، نوع مصرف عواید آن مشخص نباشد.

مجهول التولیه

موقوفه ای است که به علت نداشتن وقفنامه یا عدم ذکر یا صفت برای اداره آن، نتوان شخص معینی را به عنوان متولی موقوفه تعیین کرد.
 سیره جاری
رویه ای مستنبط از نظر واقف که عواید موقوفه فاقد وقفنامه براساس آن مصرف می شده است.
پذیره
وجهی است که به هنگام اجاره اراضی موقوفه با اعطای حق تملک اعیان از مستاجر دریافت می شود.
اهدایی
وجهی که به جز موارد اجاره،پذیره،سرقفلی و پذیره انتقال به موقوفه تقدیم می گردد.
تعدی
تجاوز متولی یا ناظر یا امین موقوفه یا اماکن مذهبی از حدود قانون یا اذن ویا متعارف نسبت به موقوفه واماکن مذهبی ویا حقوق آنها.
تفریط

ترک عملی از سوی متولی یا ناظر و یا امین که به موجب وظایف معین و یا قانون و یا متعارف برای حفظ عین و منافع موقوفه و یا امکان مذهبی لازم است.

چگونه وقف کنیم
برای تنظیم وقفنامه و تثبیت مالکیت مراتب را به واحدهای اوقافی اعلام تا پس از بررسی نسبت به صدور معرفینامه به یکی از دفاتر استاد رسمی تنظیم و مالکیت از شخص بنام وقف انتقا ل گردد.
بدیهی است تنظیم هر وقفنامه بدلیل بحث تخصصی آن و از طرفی تحقق شرایط مرتبه با آن از اهمیت ویژه برخوردار است از اینرو توصیه می شود درهنگام تنظیم و وقفنامه با کارشناسان مربوطه، موضوع مورد بحث وتحلیل قرار گرفته تا راهنمایی لازم صورت گیرد.
پنج شنبه 3/5/1392 - 13:8
عقاید و احکام
بسم الله الواقف علی السرائر و الضمائر           
شرع مقدس اسلام مسلمانان را از مال اندوری و تکاثر برحذر داشته و پیوسته به انفاق وصدقات جاریه توصیه و برآن تأکید نموده است و یکی از راهکارهای اساسی تحقق این مهم را وقف قرار داده که علاوه برآثار و برکات بی شمار آن عاملی مؤثر در راستای تعدیل ثروت و توزیع عادلانه آن به شمار می رود سیره و روش پیامبر اکرم (صل الله علیه و آله و سلم) و ائمه معصومین(علیه السلام) خود گویای ارزش والای معنوی و مادی این سنت حسنه می باشد و بر این اساس به تأسی از این بزرگواران همواره مسلمانان را به انفاق مال درراه خدا تشویق نموده و در رساله های علمیه خود و مباحث فقهی در همه مذاهب اسلامی بابی را به احکام وقف اختصاص داده اند.
هر فردی در زندگی اجتماعی خود به تعاون، همیاری وتفاهم دیگران نیازمند بوده و اداره امور معیشت انسانها با همکاری و تشریک مساعی پیوند خورده است.
غرایض گوناگون و استعدادهای فکری، جسمی ، عقلی و هوش ویژه ای که انسان را از دیگر موجودات متمایز و برتر ساخته، زمینه هایی برای جولان فکر واندیشه و پرواز آرزوهای او فراهم آورده واین موجود عجیب و پیچیده و ناشناخته را به وادی تمدن و پیشرفت دمادی و علمی گسترده ای رهنمون گردیده است در کنار تکامل مادی و معنوی، دایره علایق و دلبستگی‌ها روز به روز وسعت و عمق فزونتری یافته و با گرد آمدن تجربیات فراوان، حرص و آز و خودخواهی او نیز روبه ازدیاد می نهد تا چایی که حاضر است همه جهان را به کام خویش فرو برد و از این رهگذر حقوق و زندگی دیگران را پایمال سازد .
مکتب حیات بخش و متکامل اسلام با هدف اعتلای بشر به مراتب ارزشمند انسانی و معنوی جامع ترین برنامه های سازندگی و راه وصول به فضائل و ارزش های وجودی را ارائه داده وبرای جبران کاستی ها و محرومیت ها وزدودن هاله های نومیدی و ستردن تبعیض ها و تضادها ورفع فواصل فاحش طبقاتی و مهمتر از همه استقرار نظامی متعادل پویا براساس قسط و عدل در جامعه بشری، سنت حسنه ایی را مقرر داشته که از جمله آنها وقف، صدقات و خیرات را با بیان (فاستبقوالخیرات) توصیه نموده است.
در قرآن کریم آیات متعدد و فراوانی در مورد عمل صالح، تعاون؛ احسان، صدقه، ایثار و .... وجود دارد که بیانگر رابطه وپیوند استواری با ایمان واخلاص و نوید دهنده اجر و ثواب بزرگ و شکوهمند می باشد.

خود به عنوان رهنمودی انسان ساز و فرهنگی مترقی به شمار می رود که آثار اخلاقی را به دنبا دارد و امتی اسوه ونمونه را پایه گذاری کرده و از بروز بسیاری از آلام و مصائب و مفاسد پیشگیری می کند

پنج شنبه 3/5/1392 - 13:7
عقاید و احکام

صله رحم از مبانی واصول مؤکد دین اسلام، منتسب به نام رحمان و صفت رحمانیت پروردگار هستی است، و مفهومش محبت ودوستی با خویشان ونزدیکان است. به دلیل جایگاه ویژه ای که در تعالیم اسلامی دارد در آیات متعددی از قرآن و در کلام معصومین علیهم السلام بسیار به آن پرداخته شده است. در اهمیت سنت حسنه صله رحم همین قدر بس که بدانیم از مواقف رسیدگی به حساب در قیامت" الرحم والامنه والولایه" است. پیامبر  (صلی الله علیه و آله) می فرماید:  دو نرده و دیوار نگهدارنده  از سقوط در دو طرف پل صراط دو خصلت امانتداری و صله رحم است آن کس که صله رحم می کند و  امانت را رعایت می نماید،  از صراط به  سوی بهشت عبور می کند و آن کس که قطع رحم نموده  و به امانت خیانت کند، با وجود این دو  خصلت، هیچ عمل نیکی در پل صراط نجات بخش نیست وپل صراط او را به درون دوزخ بیفکند.[1]

امام صادق علیه السلام  فرمود: صله رحم در دنیا، سبب آسانى حساب در قیامت است.[2]

تحکیم روابط خویشاوندی، نیکی به پدر و مادر، رسیدگی به احوال وامور وابستگان و بسیاری از اقدامات دیگر در زمینه صله رحم مانند سایر فضائل اخلاقی، پیامدهای مثبت و فراوانی برای فرد واجتماع به دنبال دارد وبرکات آن در دنیا وآخرت به ظهور می رسد. البته توجه به این نکته ضروری است، ارحام تنها منحصر به خانواده و بستگان نسبى نیست، بلكه پیامبر اسلام‏ صلى الله علیه وآله و خاندان گرامی او و سپس در مراتب بعدی جامعه بزرگ اسلامى كه در آن همه افراد امت با هم برادرند،[3] را نیز در برمى ‏گیرد.چنانکه از امام صادق (علیه ‏السلام‏) از آیه" والذین یصلون ما امر الله به ان یوصل"[4] سؤال شد ، فرمود : یكی از معانیش صله رحم است ، ولی نهایت درجه و بهترین مصادیق آن این است كه با ما پیوند داشته باشید.

 در این بخش از پایگاه راز ماندگاری، با مدد از الطاف خداوند منان سعی شده است مطالب جامع و مفیدی در ارتباط با این خصلت نیک وارزشمند جمع آوری شده و در اختیار علاقه مندان قرار بگیرد.امید است مورد توجه واقع شود.

پی نوشت:

[1] مُحَمَّدُ بْنُ یَحْیَى عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ عِیسَى عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ إِسْمَاعِیلَ بْنِ بَزِیعٍ عَنْ حَنَانِ بْنِ سَدِیرٍ عَنْ أَبِیهِ عَنْ أَبِى جَعْفَرٍ ع قَالَ قَالَ أَبُو ذَرٍّ رَضِیَ اللَّهُ عَنْهُ سَمِعْتُ رَسُولَ اللَّهِ ص یَقُولُ حَافَتَا الصِّرَاطِ یَوْمَ الْقِیَامَةِ الرَّحِمُ وَ الْأَمَانَةُ فَإِذَا مَرَّ الْوَصُولُ لِلرَّحِمِ الْمُؤَدِّى لِلْأَمَانَةِ نَفَذَ إِلَى الْجَنَّةِ وَ إِذَا مَرَّ الْخَائِنُ لِلْأَمَانَةِ الْقَطُوعُ لِلرَّحِمِ لَمْ یَنْفَعْهُ مَعَهُمَا عَمَلٌ وَ تَكَفَّأَ بِهِ الصِّرَاطُ فِى النَّارِ امام باقر (علیه السام ) فرمود: ابوذر: رضى الله عنه گفت شنیدم رسول خدا (صلی الله علیه و آله ) می فرمود: رحم و امانت روز قیامت در دو جانب صراطند، چون صله رحم كننده و امانت نگهدار بر صراط گذرد ببهشت رسد، و چون خائن امانت و قاطع رحم از آن بگذرد، هیچ عملى با وجود این دو گناه سودش نبخشد و صراط در آتش دوزخ سرنگونش كند. اصول كافى ج : 3 ص : 223 روایة :11.

[2] «اِنّ صِلَةَ الرَّحِمِ تُهَوِّنُ الحِسابَ»  بحار، ج‏7، ص‏273

[3] إِنَّمَا الْمُؤْمِنُونَ إِخْوَةٌ فَأَصْلِحُوا بَیْنَ أَخَوَیْكُمْ وَاتَّقُوا اللَّهَ لَعَلَّكُمْ تُرْحَمُونَ.حجرات آیه10

[4] رعد آیه 21 

پنج شنبه 3/5/1392 - 13:6
اهل بیت

وصیت 

1. قال رسول الله - صلی الله علیه و آله - : الوصیة حق علی کل مسلم.

«وسائل الشیعه، ج 13، ص 352»

پیامبر خدا - صلی الله علیه و آله - فرمود: وصیت کردن، وظیفه هر مسلمانی است.

2. قال رسول الله - صلی الله علیه و آله - : ما ینبغی لامرئ مسلم أن یبیت لیلة إلا و وصیته تحت رأسه.

«بحار الأنوار، ج 103، ص 194»

پیامبر خدا - صلی الله علیه و آله - فرمود: بر هیچ مسلمانی سزاوار نیست که شبی را سپری کند، مگر این که وصیتش زیر سرش باشد.

3. قال الإمام علی - علیه السلام - : الحیف فی الوصیة من الکبائر.

«من لا یحضره الفقیه، ج 4، ص 184»

امام علی - علیه السلام - فرمود: ستم و حق کشی در وصیت، از گناهان کبیره است.

4. قال رسول الله - صلی الله علیه و آله - : إن الله لم یرض بملک مقرب و لا نبی مرسل حتی تولی قسم الترکات و أعطی کل ذی حق حقه.

«مجمع البیان، ج 3، ص 23»

رسول خدا - صلی الله علیه و آله - فرمود: خداوند راضی نشد که کار تعیین ارث را به فرشته ای مقرب یا پیامبری مرسل واگذارد، بلکه موضوع تقسیم ما ترک را شخصاً به عهده گرفت و حق هر حقداری را به او داد.

5. قال الإمام الصادق - علیه السلام - (لما سئل عن علة إعطاء الذکر مثل حظ الانثیین): إن المرأة لیس علیها جهاد و لا نفقة و لا معقلة، وإنما ذلک علی الرجال.

«الکافی، ج 7، ص 85»

امام صادق - علیه السلام - (در پاسخ به این سؤال که چرا سهم الارث مرد دو برابر زن است)، فرمود: چون بر زن نه جهادی واجب است، نه نفقه ای و نه پرداخت دیه ای (در مورد عاقله)، بلکه این ها بر عهده مردها گذاشته شده است.

6. قال الإمام الرضا - علیه السلام - (لما سئل عن علة إعطاء الذکر مثل حظ الانثیین): علة إعطاء النساء نصف ما یعطی الرجال من المیراث لأن المرأة إذا تزوجت أخذت و الرجل یعطی ... .

«عیون أخبار الرضا - علیه السلام -، ج 2، ص 98»

امام رضا - علیه السلام - (در پاسخ به این سؤال که چرا سهم الارث مرد دو برابر زن است)، فرمود: علت این که از میراث به زنان نصف سهم مردها داده می شود این است که زن چون ازدواج کند، می گیرد ولی مرد دهنده دست به همین جهت بر سهم مردها افزوده شده است. و علت دیگر این که سهم مرد دو برابر سهم زن می باشد، این است که زن اگر احتیاج پیدا کند تحت کفالت مرد است و مرد مکلف است امور معاش او را تأمین کند و نفقه اش را بپردازد، اما زن نه مکلف است معاش مرد را تأمین کند و نه در صورتی که مرد محتاج شود، وظیفه دارد نفقه ی او را بپردازد.

7. قال رسول الله - صلی الله علیه و آله - : لا میراث للقاتل.

«الکافی، ج 7، ص 141»

پیامبر خدا - صلی الله علیه و آله - فرمود: میراثی برای قاتل نیست.

8. قال الإمام الصادق - علیه السلام - : المسلم یحجب الکافر و یرثه، و الکافر لایحجب المؤمن و لا یرثه.

«الکافی، ج 7، ص 143»

امام صادق - علیه السلام - فرمود: مسلمان مانع کافر (از ارث) می شود، ولی از او ارث می برد و کافر نه مانع مؤمن می شود و نه از او ارث می برد.

9. قال الإمام علی - علیه السلام - : یابن آدم! کن وصی نفسک فی مالک، و اعمل فیه ما تؤثر أن یعمل فیه من بعدک.

«نهج البلاغه، حکمت 254»

امام علی - علیه السلام - فرمود: ای پسر آدم، وصی خودت در مال و دارایی خویش باش و با آن چنان کن که ترجیح می دهی پس از تو با آن چنان شود.

10. قال الإمام الصادق - علیه السلام - : من أوصی بالثلث فقد أضر بالورثة، و الوصیة بالخمس و الربع أفضل من الوصیة بالثلث.

«الکافی، ج 7، ص 11»

امام صادق - علیه السلام - فرمود: هر که به یک سوم (دارایی اش) وصیت کند به وارثان ضرر زده است و وصیت کردن به یک پنجم و یک چهارم، از وصیت به یک سوم افضل است.

11. قال الإمام الباقر - علیه السلام - : من لم یوص عند موته لذوی قرابته ممن لایرثه فقد ختم عمله بمعصیة.

«تهذیب الأحکام، ج 9، ص 174»

امام باقر - علیه السلام - فرمود: هر کس در هنگام مرگ خود برای خویشاوندانش که از او ارث نمی برند وصیت نکند، عمل خود را به معصیتی ختم کرده است.

12. قال رسول الله - صلی الله علیه و آله - : من لم یحسن الوصیة عند موته کان نقصا فی عقله ومروته.

«فلاح السائل، ص 66»

رسول خدا - صلی الله علیه و آله - فرمود: هر کس در هنگام فوت خود، وصیت را نیكو نشمارد (اهمیت ندهد) ، این کار نقصی در عقل و جوانمردی اوست.

13. قال الإمام علی - علیه السلام - : ما ابالی أضررت بولدی أو سرقتهم ذلک المال.

«من لا یحضره الفقیه، ج 4، ص 183»

امام علی - علیه السلام - فرمود: از نظر من تفاوتی ندارد که در وصیت، فرزندانم را متضرر کنم یا آن مال را از آنان بدزدم.

14. قال الإمام علی - علیه السلام - : من أوصی و لم یحف و لم یضار کان کمن تصدق به فی حیاته.

«الکافی، ج 7، ص 62»

پیامبر خدا - صلی الله علیه و آله - فرمود: هر کس وصیت کند و (در وصیت خود) ستم نکند و به (وارث) زیان وارد نیاورد، مانند کسی است که آن (مال مورد وصیت) را در زمان حیات خود صدقه داده باشد.

15. قال رسول الله - صلی الله علیه و آله - : الإضرار فی الوصیة من الکبائر.

«کنز العمال، ح 46069»

پیامبر خدا - صلی الله علیه و آله - فرمود: ضرر زدن به (وارث) در وصیت از گناهان کبیره است.

16. قال رسول الله - صلی الله علیه و آله - : من مات علی وصیة مات علی سبیل و سنة، و مات علی تقی وشهادة، و مات مغفورا له.

«کنز العمال، ح 46050»

پیامبر خدا - صلی الله علیه و آله - فرمود: هر کس با وصیتی بمیرد بر راه و سنتی (از سنن پیامبر) مرده، بر پرهیزگاری و شهادتی مرده و آمرزیده مرده است.

17. قال رسول الله - صلی الله علیه و آله - : إن الله تعالی تصدق علیکم عند وفاتکم بثلث أموالکم زیادة لکم فی أعمالکم.

«کنز العمال، ح 46064»

پیامبر خدا - صلی الله علیه و آله - فرمود: خدای متعال یک سوم اموال شما را در هنگام وفاتتان به شما صدقه داده است تا بدین وسیله بر اعمال شما بیفزاید.

18. قال رسول الله - صلی الله علیه و آله - : ولد زنالایرث ولا یورث.

«کنز العمال، ح 30447»

پیامبر خدا - صلی الله علیه و آله - فرمود: زنازاده نه ارث می برد و نه کسی از او ارث می برد.

19. قال رسول الله - صلی الله علیه و آله - : المحروم من حرم الوصیة.

«کنز العمال، ح 46051»

پیامبر خدا - صلی الله علیه و آله - فرمود: محروم کسی است که از وصیت کردن محروم شود.

20. قال رسول الله - صلی الله علیه و آله - : ما حق امرئ مسلم له شئ یرید أن یوصی فیه یبیت لیلتین إلا وصیته مکتوبة عنده.

«کنز العمال، ح 46052»

پیامبر خدا - صلی الله علیه و آله - فرمود: مسلمانی که مالی دارد و می خواهد در آن وصیت کند، حق ندارد دو شب را سپری کند مگر این که وصیتش نوشته شده نزد او باشد.

21. قال رسول الله - صلی الله علیه و آله - : من قتل قتیلا فإنه لا یرث وإن لم یکن له وارث غیره، وإن کان ولده أو والده.

«کنز العمال، ح 30432»

پیامبر خدا - صلی الله علیه و آله - فرمود: هرکس دیگری را بکشد، ارث نمی برد. اگر چه مقتول وارثی جز قاتل نداشته باشد و اگرچه (مقتول) فرزند او یا پدرش باشد.

پنج شنبه 3/5/1392 - 13:4
اهل بیت

**امام صادق علیه السّلام فرمودند:
لَوْ اَنَّ رَجُلاً وَرِثَ مِنْ اَبیهِ مالاً وَ قَدْ عَرَفَ اَنَّ فى ذلِكَ الْمالِ رِبا وَلكِنْ قَدِ اخْتَلَطَ فِى التِّجارَةِ بِغَیْرِهِ حَلالٍ كانَ حَلالاً طَیِّبا فَلْیَأْكُلْهُ وَ اِنْ عَرَفَ مِنْهُ شَیْئا إنَّهُ رِبا فَلْیَأْخُذْ رَأْسَ مالِهِ وَلْیَرُدَّ الرِّبا؛
اگر كسى از پدرش مالى به ارث ببرد و بداند كه در آن مال ربا وجود دارد، ولى مال ربوى با مال هاى دیگر مخلوط شده، آن مال براى او حلال و پاكیزه است و مى تواند از آن استفاده كند، و اگر به ربوى بودن مقدار مشخصى از آن یقین دارد باید اصل مال را براى خود بردارد و مال ربوى را به صاحبش رد نماید.
كافى، ج 5، ص 145، ح 4.
--------------------

**پیامبر اکرم صلی اللّه علیه و آله فرمودند:
مَن ضَمِنَ وَصیَّةَ الْمَیِّتِ مِن أمرِ الْحَجِّ فَلا یَعجُزَنَّ فیها فَإنَّ عُقُوبَتَها شَدیدَةٌ وَ نَدامَتَها طَویلَةٌ، لا یَعجُزُ عَن وَصیَّةِ الْمَیِّتِ إلاّ شَقىٌّ وَ لا یَقومُ بِها إلاّ سَعیدٌ؛
هر كس وصیت میت را در كار حج بر عهده بگیرد، نباید در آن كوتاهى كند، زیرا عقوبت آن سخت و پشیمانى اش طولانى است. از وصیت میت جز بدبخت كوتاهى نكند و به آن جز خوشبخت عمل ننماید.
جامع الأخبار، ص 159 .
--------------------
**امام علی علیه السّلام فرمودند:

میراثى ماندگارتر و سودمندتر از ادب نیست.
نهج البلاغه
--------------------
**پیامبر اکرم صلّی الله علیه و آله فرمودند:
ثَلاثَةٌ مِنَ الذُّنُوبِ تُعَجَّلُ عُقُوبَتُها وَ لا تُؤَخَّرُ إلی الاخِرَةِ: عُقُوقُ الْوالِدَیْنِ، وَ الْبَغْیُ عَلَی النّاسِ، وَ كُفْرُ الاْحْسانِ؛
عقاب و مجازات سه دسته از گناهان زودرس می باشد و به قیامت كشانده نمی شود: ایجاد ناراحتی برای پدر و مادر، ظلم در حقّ مردم، ناسپاسی در مقابل كارهای نیك دیگران.
بحارالأنوار، ج 70، ص 373، ح 7
--------------------
**پیامبر اکرم صلّی الله علیه و آله فرمودند:
الوصیة حق علی کل مسلم.
وصیت کردن، وظیفه هر مسلمانی است.
وسائل الشیعه، ج 13، ص 352
--------------------
**پیامبر اکرم صلّی الله علیه و آله فرمودند:
ما ینبغی لامرئ مسلم أن یبیت لیلة إلا و وصیته تحت رأسه.
بر هیچ مسلمانی سزاوار نیست که شبی را سپری کند، مگر این که وصیتش زیر سرش باشد.
بحار الأنوار، ج 103، ص 194
--------------------
**پیامبر اکرم صلّی الله علیه و آله فرمودند:
إن الله لم یرض بملک مقرب و لا نبی مرسل حتی تولی قسم الترکات و أعطی کل ذی حق حقه.
خداوند راضی نشد که کار تعیین ارث را به فرشته ای مقرب یا پیامبری مرسل واگذارد، بلکه موضوع تقسیم ما ترک را شخصاً به عهده گرفت و حق هر حقداری را به او داد.
مجمع البیان، ج 3، ص 23
--------------------
**پیامبر اکرم صلّی الله علیه و آله فرمودند:
لا میراث للقاتل.
میراثی برای قاتل نیست.
الکافی، ج 7، ص 141
--------------------
**پیامبر اکرم صلّی الله علیه و آله فرمودند:
من لم یحسن الوصیة عند موته کان نقصا فی عقله ومروته.
هر کس در هنگام فوت خود، وصیت را نیكو نشمارد (اهمیت ندهد) ، این کار نقصی در عقل و جوانمردی اوست.
فلاح السائل، ص 66
--------------------
**پیامبر اکرم صلّی الله علیه و آله فرمودند:
الإضرار فی الوصیة من الکبائر.
ضرر زدن به (وارث) در وصیت از گناهان کبیره است.
کنز العمال، ح 46069
--------------------
**پیامبر اکرم صلّی الله علیه و آله فرمودند:
من مات علی وصیة مات علی سبیل و سنة، و مات علی تقی وشهادة، و مات مغفورا له.
هر کس با وصیتی بمیرد بر راه و سنتی (از سنن پیامبر) مرده، بر پرهیزگاری و شهادتی مرده و آمرزیده مرده است.
کنز العمال، ح 46050
--------------------
**پیامبر اکرم صلّی الله علیه و آله فرمودند:
إن الله تعالی تصدق علیکم عند وفاتکم بثلث أموالکم زیادة لکم فی أعمالکم.
خدای متعال یک سوم اموال شما را در هنگام وفاتتان به شما صدقه داده است تا بدین وسیله بر اعمال شما بیفزاید.
کنز العمال، ح 46064
--------------------
**پیامبر اکرم صلّی الله علیه و آله فرمودند:
ولد زنالایرث ولا یورث.
زنازاده نه ارث می برد و نه کسی از او ارث می برد.
کنز العمال، ح 30447
--------------------
**پیامبر اکرم صلّی الله علیه و آله فرمودند:
المحروم من حرم الوصیة.
محروم کسی است که از وصیت کردن محروم شود.
کنز العمال، ح 46051
--------------------
**پیامبر اکرم صلّی الله علیه و آله فرمودند:
ما حق امرئ مسلم له شئ یرید أن یوصی فیه یبیت لیلتین إلا وصیته مکتوبة عنده.
مسلمانی که مالی دارد و می خواهد در آن وصیت کند، حق ندارد دو شب را سپری کند مگر این که وصیتش نوشته شده نزد او باشد.
کنز العمال، ح 46052
--------------------
**پیامبر اکرم صلّی الله علیه و آله فرمودند:
من قتل قتیلا فإنه لا یرث وإن لم یکن له وارث غیره، وإن کان ولده أو والده.
هرکس دیگری را بکشد، ارث نمی برد. اگر چه مقتول وارثی جز قاتل نداشته باشد و اگرچه (مقتول) فرزند او یا پدرش باشد.
کنز العمال، ح 30432
--------------------
**امام علی علیه السّلام فرمودند:
من أوصی و لم یحف و لم یضار کان کمن تصدق به فی حیاته.
پیامبر خدا صلی الله علیه و آله فرمودند: هر کس وصیت کند و (در وصیت خود) ستم نکند و به (وارث) زیان وارد نیاورد، مانند کسی است که آن (مال مورد وصیت) را در زمان حیات خود صدقه داده باشد.
الکافی، ج 7، ص 62
--------------------
**امام علی علیه السّلام فرمودند:
ما ابالی أضررت بولدی أو سرقتهم ذلک المال.
از نظر من تفاوتی ندارد که در وصیت، فرزندانم را متضرر کنم یا آن مال را از آنان بدزدم.
من لا یحضره الفقیه، ج 4، ص 183
--------------------
**امام علی علیه السّلام فرمودند:
یابن آدم! کن وصی نفسک فی مالک، و اعمل فیه ما تؤثر أن یعمل فیه من بعدک.
ای پسر آدم، وصی خودت در مال و دارایی خویش باش و با آن چنان کن که ترجیح می دهی پس از تو با آن چنان شود.
نهج البلاغه، حکمت 254
--------------------
**امام علی علیه السّلام فرمودند:
الحیف فی الوصیة من الکبائر.
ستم و حق کشی در وصیت، از گناهان کبیره است.
من لا یحضره الفقیه، ج 4، ص 184
**امام رضا علیه السّلام فرمودند:
قال ال**امام الرضا علیه السلام (لما سئل عن علة إعطاء الذکر مثل حظ الانثیین): علة إعطاء النساء نصف ما یعطی الرجال من المیراث لأن المرأة إذا تزوجت أخذت و الرجل یعطی ... .
**امام رضا علیه السلام (در پاسخ به این سؤال که چرا سهم الارث مرد دو برابر زن است)، فرمودند: علت این که از میراث به زنان نصف سهم مردها داده می شود این است که زن چون ازدواج کند، می گیرد ولی مرد دهنده دست به همین جهت بر سهم مردها افزوده شده است. و علت دیگر این که سهم مرد دو برابر سهم زن می باشد، این است که زن اگر احتیاج پیدا کند تحت کفالت مرد است و مرد مکلف است امور معاش او را تأمین کند و نفقه اش را بپردازد، اما زن نه مکلف است معاش مرد را تأمین کند و نه در صورتی که مرد محتاج شود، وظیفه دارد نفقه ی او را بپردازد.
عیون أخبار الرضا علیه السلام ، ج 2، ص 98
--------------------
**امام صادق علیه السّلام فرمودند:
قال ال**امام الصادق علیه السلام (لما سئل عن علة إعطاء الذکر مثل حظ الانثیین): إن المرأة لیس علیها جهاد و لا نفقة و لا معقلة، وإنما ذلک علی الرجال.
**امام صادق علیه السلام (در پاسخ به این سؤال که چرا سهم الارث مرد دو برابر زن است)، فرمودند: چون بر زن نه جهادی واجب است، نه نفقه ای و نه پرداخت دیه ای (در مورد عاقله)، بلکه این ها بر عهده مردها گذاشته شده است.
الکافی، ج 7، ص 85
--------------------
**امام صادق علیه السّلام فرمودند:
المسلم یحجب الکافر و یرثه، و الکافر لایحجب المؤمن و لا یرثه.
مسلمان مانع کافر (از ارث) می شود، ولی از او ارث می برد و کافر نه مانع مؤمن می شود و نه از او ارث می برد.
الکافی، ج 7، ص 143
--------------------
**امام صادق علیه السّلام فرمودند:
من أوصی بالثلث فقد أضر بالورثة، و الوصیة بالخمس و الربع أفضل من الوصیة بالثلث.
هر که به یک سوم (دارایی اش) وصیت کند به وارثان ضرر زده است و وصیت کردن به یک پنجم و یک چهارم، از وصیت به یک سوم افضل است.
الکافی، ج 7، ص 11
--------------------
**امام باقر علیه السّلام فرمودند:
من لم یوص عند موته لذوی قرابته ممن لایرثه فقد ختم عمله بمعصیة.
هر کس در هنگام مرگ خود برای خویشاوندانش که از او ارث نمی برند وصیت نکند، عمل خود را به معصیتی ختم کرده است.
تهذیب الأحکام، ج 9، ص 174

پنج شنبه 3/5/1392 - 13:3
اهل بیت

و این هم وصیتی است که از امالی شیخ(ره)نقل شده که به برادرش امام حسین(ع) فرمود:

«هذا ما اوصی به الحسن بن علی الی اخیه الحسین بن علی: اوصی انه یشهد ان لا اله الا الله وحده لا شریک له، و انه یعبده حق عبادته، لا شریک له فی الملک، و لا ولی له من الذل، و انه خلق کل شی ء فقدره تقدیرا، و انه اولی من عبد، و احق من حمد، من اطاعه رشد، و من عصاه غوی، و من تاب الیه اهتدی.

فانی اوصیک یا حسین بمن خلفت من اهلی و ولدی و اهل بیتک ان تصفح عن مسیئهم، و تقبل من محسنهم، و تکون لهم خلفا و والدا، و ان تدفننی مع رسول الله صلی الله علیه و آله فانی احق به و ببیته، فان ابوا علیک فانشدک الله بالقرابة التی قرب الله عز و جل منک و الرحم الماسة من رسول الله صلی الله علیه و آله ان تهریق فی محجمة من دم، حتی نلقی رسول الله صلی الله علیه و آله فنختصم الیه و نخبره بما کان من الناس الینا بعده » ثم قبض(ع) (1)

(این است آنچه وصیت می کند بدان حسن بن علی به برادرش حسین بن علی: وصیت می کند که گواهی دهد معبودی جز خدای یکتا نیست که شریک ندارد، او پرستش می کند او را بدان جهت که شایسته پرستش است، شریکی در سلطنت ندارد و سرپرستی از خواری برای او نیست، و براستی که هر چیزی را او آفریده و بخوبی و به طور کامل اندازه گیری آن را مقدر فرموده، و شایسته ترین معبود، و سزاوارترین کسی است که او را ستایش کنند، هر که فرمانبرداری او کند راه رشد را یافته، و هر کس که نافرمانیش کند به گمراهی و سرگشتگی افتاده و هر کس به سوی او بازگردد راهنمایی گشته است.

من تو را سفارش می کنم ای حسین به بازماندگانم از خاندان و فرزندان و خانواده خودت که از بدکارشان درگذری، و از نیکوکارشان بپذیری، و برای آنها جانشینی و پدری مهربان باشی، و دیگر آنکه مرا با رسول خدا دفن کنی که من به او و خانه او شایسته تر از دیگران هستم...

و اگر از این کار مانع شدند و جلوگیری کردند، من تو را به حق قرابت و نزدیکی که خدا برای تو قرار داده و قرابتی که با رسول خدا داری سوگندت می دهم که اجازه ندهی در این راه به خاطر من به اندازه خونی که از حجامت گرفته می شود خون ریخته شود تا آنگاه که رسول خدا(ص)را دیدار کنیم و شکایت خود به نزد او بریم، و آنچه از این مردم پس از وی بر سر ما رفته به او گزارش کنیم...)

این را فرمود و از دنیا رفت، درود خدا بر او باد.

و در روایت مفید(ره)اینگونه است که پس از جریان مسموم شدن خود فرمود:

«فاذا قضیت فغمضنی و غسلنی و کفنی و احملنی علی سریری الی قبر جدی رسول الله(ص)لا جدد به عهدا، ثم ردنی الی قبر جدتی فاطمة بنت اسد رضی الله عنها فادفنی هناک، و ستعلم یا ابن ام ان القوم یظنون انکم تریدون دفنی عند رسول الله(ص)فیجلبون فی ذلک، و یمنعونکم منه، و بالله اقسم علیک ان تهریق فی امری محجمة دم »(چون من از دنیا رفتم، چشم مرا بپوشان و مرا غسل ده و کنف نما، و بر تابوتم بنه و به سوی قبر جدم رسول خدا(ص)ببر تا دیداری با او تازه کنم، سپس به سوی قبر جده ام فاطمة بنت اسد رضی الله عنها ببر و در آنجا دفنم کن، و زود است بدانی ای برادر که مردم گمان کنند شما می خواهید مرا کنار رسول خدا(ص)به خاک بسپارید، پس در این باره گرد آیند و از شما جلوگیری کنند، تو را به خدا سوگند دهم مبادا درباره من به اندازه شیشه حجامتی خون ریخته شود.) (2)

پی نوشت:

1) بحار الانوار، ج 44، صص 152-151.

2) ارشاد مفید(مترجم)، ج 2، ص 14.

منابع: 

رسولی محلاتی، سید هاشم،زندگانی امام حسن مجتبی علیه السلام

پنج شنبه 3/5/1392 - 13:2
عقاید و احکام

در روایات اسلامى تاكیدهاى فراوانى در زمینه وصیت شده، از جمله در حدیثى از پیامبر اسلام ص مى‏خوانیم:«ما ینبغى لامرء مسلم ان یبیت لیلة الا و وصیته تحت راسه»:سزاوار نیست مسلمان شب بخوابد مگر اینكه وصیت‏نامه‏اش زیر سر او باشد" « وسائل الشیعه جلد 13 صفحه 352.». البته جمله زیر سر بودن به عنوان تاكید است، منظور آماده بودن وصیت است. 

در روایت دیگرى مى‏خوانیم:«من مات بغیر وصیة مات میتة جاهلیة»:كسى كه بدون وصیت از دنیا برود مرگ او مرگ جاهلیت است" « وسائل الشیعه جلد 13 صفحه 352.». ذیل آیه 180 سوره بقره که در مورد وصیت و احکام آن بحث می کند روایات گوناگونی از ائمه وارد شده است خداوند در این آیه می فرماید:« كُتِبَ عَلَیْكُمْ إِذا حَضَرَ أَحَدَكُمُ الْمَوْتُ إِنْ تَرَكَ خَیْراً الْوَصِیَّةُ لِلْوالِدَیْنِ وَ الْأَقْرَبِینَ بِالْمَعْرُوفِ حَقًّا عَلَى الْمُتَّقِینَ (180:بر شما مسلمانان واجب شد كه وقتى مرگتان نزدیك میشود و مالى از شما می ماند براى پدران و مادران و خویشاوندان وصیتى به نیكى كنید این حقى است بر پرهیزكاران (بقره ،180).در كافى و تهذیب و تفسیر عیاشى روایت زیر را آورده‏اند كه عبارت آن به نقل از عیاشى چنین است: محمد بن مسلم از امام صادق ع ، روایت كرده كه گفت: از آن جناب از وصیت براى وارث پرسش نمودم كه آیا جائز است؟ فرمود: آرى، آن گاه این آیه را تلاوت فرمود: (إِنْ تَرَكَ خَیْراً، الْوَصِیَّةُ لِلْوالِدَیْنِ وَ الْأَقْرَبِینَ). « كافى ج 7 ص 10 حدیث 5 و تهذیب ج 9 حدیث 793 و تفسیر عیاشى ج 1 ص 76 حدیث 164».

و در تفسیر عیاشى از امام صادق، از پدرش، از على ع، روایت كرده كه فرمود:كسى كه در دم مرگش براى خویشاوندانش كه از او ارث نمى‏برند وصیتى نكند، عمل خود را با معصیت ختم كرده است. « تفسیر عیاشى ج 1 ص 76 حدیث 166» و در تفسیر عیاشى نیز از امام صادق ع، روایت آورده كه در ذیل این آیه فرمود:این حقى است كه خدا در اموال مردم قرار داده، براى صاحب این امر (یعنى امام ع) پرسیدم آیا براى آن حدى هست؟ فرمود: آرى، پرسیدم: حدش چیست؟ فرمود: كمترین آن یك ششم و بیشترین آن یك سوم است. « تفسیر عیاشى ج 1 ص 76 حدیث 163»

این معنا را صدوق هم در من لا یحضره الفقیه از آن جناب روایت كرده و این استفاده لطیفى است كه امام (ع) از آیه كرده، باین معنا كه آیه مورد بحث را با آیه: (النَّبِیُّ أَوْلى‏ بِالْمُؤْمِنِینَ مِنْ أَنْفُسِهِمْ، وَ أَزْواجُهُ أُمَّهاتُهُمْ، وَ أُولُوا الْأَرْحامِ بَعْضُهُمْ أَوْلى‏ بِبَعْضٍ فِی كِتابِ اللَّهِ،مِنَ الْمُؤْمِنِینَ وَ الْمُهاجِرِینَ، إِلَّا أَنْ تَفْعَلُوا إِلى‏ أَوْلِیائِكُمْ مَعْرُوفاً، كانَ ذلِكَ فِی الْكِتابِ مَسْطُورا ،سوره احزاب آیه 6)، پیامبر به مؤمنین اختیاردارتر از خود ایشان است، و همسران او مادران ایشانند و خویشاوندان در كتاب خدا بعضى مقدم بر بعض دیگرند، از مؤمنین و مهاجران، مگر آنكه به اولیاء خود نیكى كنند، و این در كتاب نوشته شده بود)، « من لا یحضره الفقیه ج 4 ص 44» ضمیمه كردند و آن نكته لطیف را استفاده فرمودند.توضیح اینكه آیه سوره احزاب، ناسخ حكم توارث به اخوتى است كه در صدر اسلام معتبر بود و كسانى كه با یكدیگر عقد اخوت بسته بودند، از یكدیگر ارث مى‏بردند، آیه سوره احزاب آن را نسخ كرد و حكم توارث را منحصر كرد در قرابت و سپس نیكى در حق اولیاء را از آن استثناء كرد و خلاصه فرمود: توارث تنها در خویشاوندان است و برادران دینى از یكدیگر ارث نمیبرند، مگر آنكه بخواهند، به اولیاء خود احسانى كنند، و آن گاه رسول خدا و طاهرین از ذریه‏اش را اولیاء مؤمنین خوانده و این مستثنا همان موردى است كه جمله: (إِنْ تَرَكَ خَیْراً الْوَصِیَّةُ) شاملش مى‏شود، چون رسول خدا (ص) و ائمه طاهرین نیز قربا هستند .

و در تفسیر عیاشى از یكى از دو امام باقر و صادق ع روایت كرده كه در ذیل آیه: (كُتِبَ عَلَیْكُمْ إِذا حَضَرَ)فرمود: این آیه بوسیله آیه: (فرائض یعنى آیه ارث) نسخ شده. « تفسیر عیاشى ج 1 ص 77 حدیث 167». مقتضاى جمع بین روایات سابق و این روایت، این است كه بگوئیم: منسوخ از آیه (كُتِبَ عَلَیْكُمْ) الخ، تنها وجوب است، در نتیجه استحباب آن بحال خود باقى است. و در تفسیر مجمع البیان از امام باقر (ع ) روایت كرده كه در ذیل جمله: (فَمَنْ خافَ مِنْ مُوصٍ جَنَفاً أَوْ إِثْماً ...، بقره ، 181) فرمود: جنف این است كه بسوى خطا گرائیده باشد از این جهت كه نداند این كار جائز است. « تفسیر مجمع البیان ج 1 ص 269» و در تفسیر قمى از امام صادق ع روایت آورده كه فرمود: وقتى مردى به وصیتى سفارش كرد، جائز نیست كه وصى او وصیتش را تغییر دهد، بلكه باید بر طبق آنچه وصیت كرده عمل كند، مگر آنكه به غیر از دستور خدا وصیت كرده باشد كه اگر وصى بخواهد مو به مو به آن عمل كند، دچار معصیت و ظلم مى‏شود، در این صورت براى وصى جائز است، آن را بسوى حق برگرداند و اصلاح كند، مثل اینكه مردى كه چند وارث دارد، تمامى اموالش را براى یكى از ورثه وصیت كند و بعضى دیگر را محروم كند، كه در اینجا وصى میتواند وصیت را تغییر داده بدانچه كه حق است برگرداند، اینجاست كه خداى تعالى میفرماید: (جَنَفاً أَوْ إِثْماً)، كه جنف انحراف بطرف‏بعضى از ورثه و اعراض از بعضى دیگر است، اثم عبارت از این است كه دستور دهد با اموالش آتشكده‏ها را تعمیر كنند و یا شراب درست كنند، كه در اینجا نیز وصى میتواند بوصیت او عمل نكند. « فروع كافى ج 7 ص 21 حدیث 2». معنایى كه این روایت براى جنف كرده، معناى جمله (فَأَصْلَحَ بَیْنَهُمْ) را هم روشن میكند، میفهماند كه مراد اصلاح میان ورثه است، تا بخاطر وصیت صاحب وصیت، نزاعى بینشان واقع نشود.

 و در كافى از محمد بن سوقه روایت آورده كه گفت: از امام ابى جعفر ع معناى جمله (فَمَنْ بَدَّلَهُ، بَعْدَ ما سَمِعَهُ، فَإِنَّما إِثْمُهُ عَلَى الَّذِینَ یُبَدِّلُونَهُ، بقره ، 183) را پرسیدم، فرمود: آیه بعد از آن كه مى‏فرماید: (فَمَنْ خافَ مِنْ مُوصٍ جَنَفاً أَوْ إِثْماً، فَأَصْلَحَ بَیْنَهُمْ، فَلا إِثْمَ عَلَیْهِ)، آن را نسخ كرده و معنایش این است كه هر گاه وصى بترسد (یعنى تشخیص دهد) از اینكه صاحب وصیت در باره فرزندانش تبعیض قائل شده و به بعضى ظلم كرده و خلاف حقى مرتكب شده كه خدا بدان راضى نیست، در اینصورت گناهى بر وصى نیست كه آن را تبدیل كند و بصورت حق و خداپسندانه در آورد. « تفسیر قمى ج 1 ص 65». این روایت از مواردى است كه ائمه ع آیه‏اى را بوسیله آیه‏اى دیگر تفسیر كرده‏اند، پس اگر نام آن را نسخ گذاشتند، منظور نسخ اصطلاحى نیست و در سابق هم گفتیم: كه در كلام ائمه ع بسا كلمه نسخ آمده كه منظور از آن غیر نسخ اصطلاحى علماى اصول است. 

منابع: 

تفسیر نمونه، ج‏1، ص: 619 ،ترجمه تفسیر المیزان، ج‏1، ص: 670-667

پنج شنبه 3/5/1392 - 13:1
عقاید و احکام

قرآن" بر شما مقرّر شده است كه چون یكى از شما را مرگ فرا رسد، اگر مالى بر جاى مى‏گذارد، براى پدر و مادر و خویشاوندان [خود]، به طور پسندیده وصیّت كند. [این كار،] حقّى است بر [عهده‏] پرهیزگاران".

حدیث 1. پیامبر خدا صلى اللّه علیه و آله: وصیّت كردن، حقّ (وظیفه) هر مسلمانى است.
2. پیامبر خدا صلى اللّه علیه و آله: محروم [از رحمت خدا]، كسى است كه از وصیّت كردن، محروم شود.
3. پیامبر خدا صلى اللّه علیه و آله: مسلمانى كه مالى دارد و مى‏خواهد در آن، وصیّت كند، حق ندارد دو شب را سپرى كند، مگر این كه وصیّتش، نوشته شده نزد او باشد.
4. پیامبر خدا صلى اللّه علیه و آله: بر هیچ مسلمانى سزاوار نیست كه شبى را سپرى كند، مگر این كه وصیّتش زیرِ سرش باشد.
5. پیامبر خدا صلى اللّه علیه و آله: هر كس با وصیّتى بمیرد، بر راه و سنّت [پیامبر صلى اللّه علیه و آله‏] و بر پرهیزگارى و شهادت، مُرده و آمرزیده گشته است.
6. پیامبر خدا صلى اللّه علیه و آله: خداوند عز و جل براى افزونىِ [ثواب‏] اعمال شما، [اجازه انفاق و تصرّف در] یكْ سومِ اموالتان را هنگام وفات، به شما عطا فرموده است.
7. پیامبر خدا صلى اللّه علیه و آله: خداوند متعال، یكْ سوم اموال شما را هنگام وفاتتان به شما تفضّل كرده است تا بدین وسیله، بر [ثواب‏] اعمال شما بیفزاید.

 

 روش وصیّت كردن‏

قرآن" و ابراهیم و یعقوب، پسران خود را به همان [آیین‏] سفارش كردند [و هر دو در وصیّتشان چنین گفتند:]" اى پسران من! خداوند، براى شما این دین را برگزید. پس، البته نباید جز مسلمان بمیرید". آیا وقتى كه مرگ یعقوب فرا رسید، حاضر بودید؟ هنگامى كه به پسران خود گفت:" پس از من، چه را خواهید پرستید؟". گفتند:" معبود تو، و معبود پدرانت، ابراهیم و اسماعیل و اسحاق، معبودى یگانه را مى‏پرستیم و در برابر او تسلیم هستیم"".

حدیث 1. فلاح السائل به نقل از حسن بن ابراهیم بن عبد اللّه از امام صادق، از پدرانش علیهم السلام: پیامبر صلى اللّه علیه و آله فرمود:" هر كس هنگام فوت خود، نیكو وصیّت نكند، این كار، نقصى در عقل و مروّت اوست".

گفتند: اى پیامبر خدا! وصیّت، چگونه است؟ فرمود:" چون كسى زمان مرگش فرا رسد و مردم (كسان و خویشان او) پیرامونش جمع شدند، بگوید:" اى خداى آفریننده آسمان‏ها و زمین، داناى نهان و آشكار، بخشنده مهربان! من در این سراى دنیا، در پیشگاه تو پیمان مى‏بندم و گواهى مى‏دهم كه:" هیچ خدایى جز تو نیست كه یگانه و بى‏شریكى. محمّد صلى اللّه علیه و آله بنده و فرستاده توست و قیامت، آمدنى است و شكّى در آن نیست و تو، خفتگانِ گورها را بر مى‏انگیزى. حساب، راست است و بهشت، راست است و نعمت‏هاى بهشتى، از خوردنى و نوشیدنى و زناشویى كه خداوند به آنها وعده داده، همگى راست‏اند و دوزخ، راست است و ایمان، راست است. دین، چنان است كه تو وصف كرده‏اى و اسلام، همان گونه است كه تو تشریع فرموده‏اى و سخن، همان است كه تو گفته‏اى و قرآن، چنان است كه تو نازل كرده‏اى و تو، همان خداوند حقیقى و آشكار هستى.

من در این سراى دنیا، نزد تو پیمان مى‏بندم كه: تو را به پروردگارى پذیرفته‏ام و اسلام را دین خود و محمّد صلى اللّه علیه و آله را به پیامبرى و على علیه السلام را به امامت و قرآن را به عنوان كتاب آسمانى خود، پذیرفته‏ام كه اهل بیت پیامبر تو كه بر او و آنان، سلام باد امامان من هستند.

بارخدایا! در هنگام سختى‏ام، تو تكیه‏گاه من هستى و به هنگام غم و اندوهم، تویى امید من و به گاه گرفتارى‏هایى كه به من هجوم مى‏آورند، تویى نیروى ذخیره من و تویى ولىّ نعمت من وخداى من و خداى پدران من. بر محمّد و خاندان او درود فرست و هرگز، چشم بر هم زدنى، مرا به خودم وا مگذار و هنگام تنهایى‏ام در قبر، تو مونس من باش و در آن روز كه با تو دیدار مى‏كنم، از خودت به من پیمانى دِه".
و این پیمانِ میّت است در روزى كه وصیّت مى‏كند. وصیّت، حقّى است بر ذمّه هر مسلمانى".
مؤیّد این وصیّت، این سخن خداوند تبارك و تعالى در سوره مریم است كه مى‏فرماید:" اختیار شفاعت ندارند، مگر كسى كه از جانب [خداى‏] رحمان، پیمانى گرفته است" و این، همان پیمان است.
و پیامبر صلى اللّه علیه و آله به على علیه السلام فرمود:" این وصیّت را بیاموز و آن را به خاندان و پیروانت نیز تعلیم دِه" و فرمود:" این را جبرئیل علیه السلام به من تعلیم داد".

 

نهى از ضرر زدن در وصیّت‏

1. پیامبر خدا صلى اللّه علیه و آله: ضرر زدن [به وارث‏] در وصیّت، از گناهان كبیره است.

 

 كسى كه وصىّ خود است‏

1. پیامبر خدا صلى اللّه علیه و آله به مردى كه از ایشان، تقاضاى سفارشى كرد: بار و بُنه‏ات را آماده ساز و زاد و توشه‏ات را درست كن و وصىّ خودت باش؛ زیرا هیچ چیز، جاى [ثواب‏] خدا را نمى‏گیرد و سخن [و وعده‏] خداوند، خلاف نمى‏شود.

منابع: 

محمدى رى شهرى و همكاران‏،حكمت نامه پیامبر اعظم صلى الله علیه و آله و سلم(فارسى) ،ج‏14،ص:431

پنج شنبه 3/5/1392 - 12:59
عقاید و احکام

مولی امیرالمؤمنین علی(ع) می فرماید: «قوتُ الجسادِ الطَّعامُ وَ قوتُ الرواحِ الطعامُ؛ غذاى جسم، خوردن و غذاى روح، خوراندن است.» (1)

اطعام مسکین از سفارشات مؤکد دین مبین اسلام است.درآیات شریف قرآن و در کلام ارزشمند اهل بیت(علیهم السلام) به وفور از این سنت نیکو سخن به میان رفته است.در قرآن علاوه براینکه  مردم را تشویق به اطعام مساكین می كند، كسانی را كه دیگران را به این كار نیكو تشویق و ترغیب می كنند نیز ستایش می نماید.(2) از طرفی این مسئله آن چنان حایز اهمیت است كه سهل انگاری در تشویق دیگران به اطعام نیازمندان و مساكین را از علل غل و زنجیر شدن در دوزخ می شمارد.(3)

در سوره دهر خداوند اهل بیت (علیهم السلام) را به سبب اطعام با صفت ابرار توصیف نموده وآنان را می ستاید.پیامبر عظیم الشأن اسلام(ص)اطعام را از اجزای ایمان و از برترین اعمال دانسته(4)، ما نیز به پیروی از او و دو یادگار گرانبهایش قرآن وعترت، با شرکت در این امر خیرخود را مشمول برکات آن نموده و آثار دنیوی، ثواب اخروی شاد نمودن مسلمان، دریافت تحیت فرشتگان، رسیدن به کمالات معنوی، ایجاد رقّت قلب، تطهیر نفس،  پاک شدن از گناهان، دور شدن یا نجات از جهنم و رسیدن به بهشت و تنعم به نعمات بهشتی را در این معامله برای خود خریداری نمائیم.(5)

شما هم می توانید در صورت تمایل به معرفی خیرین در زمینه اطعام وویا ارائه پیشنهاد وخاطره با ما تماس بگیرید.

  • (1).مشكاة الأنوار، ص 561
  • (2).ماعون آیه1 تا 3 و فجر آیه61تا 81 و حاقه آیه 52تا 53
  • (3).حاقه آیه03تا 43
  • (4).برقى، احمدبن محمدبن خالد؛ المحاسن، دارالكتب الإسلامیة، قم، چ دوم، 1371ق، ج 1، ص 292
  • (5).آثار دنیوی: رسول خدا(ص) : اطعام تأثیر فراوان بر افزایش روزی دارد. برقی، پیشین، ج 2، ص 390.
پنج شنبه 3/5/1392 - 12:57
مورد توجه ترین های هفته اخیر
فعالترین ها در ماه گذشته
(0)فعالان 24 ساعت گذشته