• مشکی
  • سفید
  • سبز
  • آبی
  • قرمز
  • نارنجی
  • بنفش
  • طلایی
تعداد مطالب : 108
تعداد نظرات : 23
زمان آخرین مطلب : 4818روز قبل
داستان و حکایت

كودكی ده ساله كه دست چپش در یك حادثه رانندگی از بازو قطع شده بود ، برای تعلیم فنون رزمی جودو به یك استاد سپرده شد. پدر كودك اصرار داشت استاد از فرزندش یك قهرمان جودو بسازد استاد پذیرفت و به پدر كودك قول داد كه یك سال بعد می تواند فرزندش را در مقام قهرمانی كل باشگاه ها ببیند.
در طول شش ماه استاد فقط روی بدن سازی كودك كار كرد و در عرض این شش ماه حتی یك فن جودو را به او تعلیم نداد. بعد از 6 ماه خبررسید كه یك ماه بعد مسابقات محلی در شهر برگزار می شود.استاد به كودك ده ساله فقط یك فن آموزش داد و تا زمان برگزاری مسابقات فقط روی آن تك فن كار كرد.سر انجام مسابقات انجام شد و كودك توانست در میان اعجاب همگان با آن تك فن همه حریفان خود را شكست دهد!

سه ماه بعد كودك توانست در مسابقات بین باشگاه ها نیز با استفاده از همان تك فن برنده شود و سال بعد نیز در مسابقات كشوری، آن كودك یك دست موفق شد تمام حریفان را زمین بزند و به عنوان قهرمان سراسری كشورانتخاب گردد. وقتی مسابقات به پایان رسید، در راه بازگشت به منزل، كودك از استاد رازپیروزی اش را پرسید. استاد گفت: دلیل پیروزی تو این بود كه اولاً به همان یك فن به خوبی مسلط بودی، ثانیاً تنها امیدت همان یك فن بود، و سوم اینكه راه شناخته شده مقابله با این فن ، گرفتن دست چپ حریف بود كه تو چنین دست نداشتی!
یاد بگیر كه در زندگی ، از نقاط ضعف خود به عنوان نقاط قوت خود استفاده كنی.راز موفقیت در زندگی ، داشتن امكانات نیست ، بلكه استفاده از "بی امكانی" به عنوان نقطه قوت است.

شنبه 6/9/1389 - 9:8
داستان و حکایت
  ... مردی صبح زود از خواب بیدار شد تا نمازش را در خانه خدا (مسجد) بخواند. لباس پوشید و راهی خانه خدا شد. در راه به مسجد، مرد زمین خورد و لباسهایش كثیف شد. او بلند شد، خودش را پاك كرد و به خانه برگشت. مرد لباسهایش را عوض كرد و دوباره راهی خانه خدا شد. در راه به مسجد و در همان نقطه مجدداً زمین خورد! او دوباره بلند شد، خودش را پاك كرد و به خانه برگشت. یك بار دیگر لباسهایش را عوض كرد و راهی خانه خدا شد. در راه به مسجد، با مردی كه چراغ در دست داشت برخورد كرد و نامش را پرسید. مرد پاسخ داد: (( من دیدم شما در راه به مسجد دو بار به زمین افتادید.))، از این رو چراغ آوردم تا بتوانم راهتان را روشن كنم. مرد اول از او بطور فراوان تشكر می كند و هر دو راهشان را به طرف مسجد ادامه می دهند. همین كه به مسجد رسیدند، مرد اول از مرد چراغ بدست در خواست می كند تا به مسجد وارد شود و با او نماز بخواند. مرد دوم از رفتن به داخل مسجد خودداری می كند. مرد اول درخواستش را دوبار دیگر تكرار می كند و مجدداً همان جواب را می شنود. مرد اول سوال می كند كه چرا او نمی خواهد وارد مسجد شود و نماز بخواند. مرد دوم پاسخ داد: ((من شیطان هستم.)) مرد اول با شنیدن این جواب جا خورد. شیطان در ادامه توضیح می دهد: ((من شما را در راه به مسجد دیدم و این من بودم كه باعث زمین خوردن شما شدم.)) وقتی شما به خانه رفتید، خودتان را تمیز كردید و به راهمان به مسجد برگشتید، خدا همه گناهان شما را بخشید. من برای بار دوم باعث زمین خوردن شما شدم  و حتی آن هم شما را تشویق به ماندن در خانه نكرد، بلكه بیشتر به راه مسجد برگشتید. به خاطر آن، خدا همه گناهان افراد خانواده ات را بخشید. من ترسیدم كه اگر یك بار دیگر باعث زمین خوردن شما بشوم، آنگاه خدا گناهان افراد دهكده تان را خواهد بخشید. بنا براین، من سالم رسیدن شما را به خانه خدا (مسجد) مطمئن ساختم. نتیجه اخلاقی داستان:

كار خیری را كه قصد دارید انجام دهید به تعویق نیاندازید. زیرا هرگز نمی دانید چقدر اجر و پاداش ممكن است ازمواجه با سختی های در حین تلاش به انجام كار خیر دریافت كنید. پارسائی شما می تواند خانواده و قوم تان را بطور كلی نجات بخشد.
یا حق والتماس دعا...

شنبه 6/9/1389 - 9:7
داستان و حکایت

 

مرد در حال تمیز كردن اتومبیل تازه خود بود كه متوجه شد پسر 4 ساله اش تكه سنگی برداشته و بر روی ماشین خط می اندازد.

مرد با عصبانیت دست كودك را گرفت و چندین مرتبه ضربات محكمی بر دستان كودك زد بدون اینكه متوجه آچاری كه در دستش بود شود.

در بیمارستان كودك به دلیل شكستگی های فراوان انگشتان دست خود را از دست داد.

وقتی كودك پدر خود را دید با چشمانی آكنده از درد از او پرسید: پدر انگشتان  من كی دوباره رشد می كنند؟

مرد بسیار عاجز و ناتوان شده بود و نمی توانست سخنی بگوید، به سمت ماشین خود بازگشت و شروع كرد به لگد مال كردن ماشین.

و با این عمل كل ماشین را از بین برد و ناگهان چشمش به خراشیدگی كه كودك ایجاد كرده بود خورد كه نوشته بود:

                                                                                   ( دوستت دارم پدر ! )
 
روز بعد مرد خودكشی كرد.

 

عصبانیت و عشق محدودیتی ندارند.

  چیزها برای استفاده كردن هستند و انسان ها برای دوست داشتن.

مشكل دنیای امروزی این است كه انسانها مورد استفاده قرار می گیرند و این درحالی است كه چیزها دوست داشته می شوند.

مراقب افكارت باش كه گفتارت می شود.

مراقب گفتارت باش كه رفتارت می شود.

مراقب رفتارت باش كه عادت می شود.

مراقب عادتت باش كه شخصیتت می شود.

مراقب شخصیتت باش كه سرنوشتت می شود

شنبه 6/9/1389 - 9:6
داستان و حکایت

روزی خانمی سخنی را بر زبان آورد كه مورد رنجش خاطر بهترین دوستش شد، او بلافاصله از گفته خود پشیمان شده و به دنبال راه چاره ای گشت كه بتواند دل دوستش را به دست آورده و كدورت حاصله را برطرف كند. 

در تلاش خود برای جبران آن، نزد پیرزن خردمند شهر شتافت و پس از شرح ماجرا،‌ از وی مشورت خواست. پیرزن با دقت و حوصله  فراوان به گفته های آن خانم گوش داد و پس از مدتی اندیشه، چنین گفت :

" تو برای جبران سخنانت لازمست كه دو كار انجام دهی و اولین آن فوق العاده سخت تر از دومیست. "

خانم جوان با شوق فراوان از او خواست كه راه حل ها را برایش شرح دهد.

پیرزن خردمند ادامه داد :

امشب بهترین بالش پری را كه داری، ‌برداشته و سوراخ كوچكی در آن ایجاد می كنی،‌ سپس از خانه بیرون آمده و شروع به قدم زدن در كوچه و محلات اطراف خانه ات می كنی و در آستانه درب منازل هر یك از همسایگان و دوستان و بستگانت كه رسیدی،‌ یك عدد پر از داخل بالش درآورده و به آرامی آن جا قرار می دهی. بایستی دقت كنی كه این كار را تا قبل از طلوع آفتاب فردا صبح  تمام كرده و نزد من برگردی تا دومین مرحله را توضیح  دهم.

خانم جوان به سرعت به سمت خانه اش شتافت و پس از اتمام كارهای روزمره خانه، شب هنگام شروع به انجام كار طاقت فرسایی كرد كه آن پیرزن پیشنهاد نموده بود. او با رنج و زحمت فراوان و در دل تاریكی شهر و در هوای سرد و سوزناكی كه انگشتانش از فرط آن، یخ زده بودند، توانست كارش را به انجام رسانده و درست هنگام طلوع آفتاب به نزد آن پیرزن خردمند بازگشت.

خانم جوان با این كه به شدت احساس خستگی می كرد، اما آسوده خاطر شده بود كه تلاشش به نتیجه رسیده و با خشنودی گفت:‌

" بالش كاملا خالی شده است "

پیرزن پاسخ داد :

حال برای انجام مرحله دوم، بازگرد و بالش خود را مجددا از آن پرها،‌ پر كن، تا همه چیز به حالت اولش برگردد !

خانم جوان با سرآسیمگی گفت:

اما می دانید این امر كاملا غیر ممكن است!

اینك باد بیشتر آن پرها را از محلی كه قرارشان داده ام،‌ پراكنده است، ‌قطعا هرچه قدر هم تلاش كنم، ‌دوباره همه چیز مثل اول نخواهد شد!

پیرزن با كلامی تامل برانگیز گفت:

كاملا درسته !

هرگز فراموش نكن كلماتی كه به كار می بری هم چون پرهاییست كه در مسیر باد قرار می گیرند. 

آگاه باش كه فارغ از میزان صمیمت و صداقت گفتارت، دیگر آن سخنان به دهان بازنخواهند گشت.

بنابراین در حضور كسانی كه به آن ها عشق می ورزی،‌

 كلماتت را خوب انتخاب كن.

شنبه 6/9/1389 - 9:5
داستان و حکایت

 

آموزگارى تصمیم گرفت كه از دانش‌آموزان كلاسش به شیوه جالبى قدردانى كند. او دانش‌آموزان را یكى‌یكى به جلوى كلاس می‌آورد و چگونگى اثرگذارى آن‌ها بر خودش را بازگو می‌كرد. آن گاه به سینه هر یك از آنان روبانى آبى رنگ می‌زد كه روى آن با حروف طلایى نوشته شده بود: "من آدم تاثیرگذارى هستم"

سپس آموزگار تصمیم گرفت كه پروژه‌اى براى كلاس تعریف كند تا ببیند این كار از لحاظ پذیرش اجتماعى چه اثرى خواهد داشت. آموزگار به هر دانش‌آموز سه روبان آبى اضافى داد و از آن‌ها خواست كه در
بیرون از مدرسه همین مراسم قدردانى را گسترش داده و نتایج كار را دنبال كنند و ببینند چه كسى از چه كسى قدردانى كرده است و پس از یك هفته گزارش كارشان را به كلاس ارائه نمایند.

یكى از بچه‌ها به سراغ یكى از مدیران جوان شركتى كه در نزدیكى مدرسه بود رفت و از او به خاطر كمكى كه در برنامه‌ریزى شغلى به وى كرده بود قدردانى كرد و یكى از روبان‌هاى آبى را به پیراهنش زد.
و دو روبان دیگر را به او داد و گفت: ما در حال انجام یك پروژه هستیم و از شما خواهش می‌كنم از اتاقتان بیرون بروید، كسى را پیدا كنید و از او با نصب روبان آبى به سینه‌اش قدردانى كنید.

مدیر جوان چند ساعت بعد به دفتر رئیسش كه به بدرفتارى با كارمندان زیردستش شهرت داشت رفت و به او گفت كه صمیمانه او رابه خاطر نبوغ كاری‌اش تحسین می‌كند.
رییس ابتدا خیلى متعجب شد آن گاه مدیر جوان از او اجازه گرفت كه اگر روبان آبى را می‌پذیرد به او اجازه دهد تا آن را بر روى سینه‌اش بچسباند.
رییس گفت: البته كه می‌پذیرم. مدیر جوان یكى از روبان‌هاى آبى را روى یقه كت رئیسش، درست بالاى قلب او، چسباند و سپس آخرین روبان را به او داد و گفت:
لطفاً این روبان اضافى را بگیرید و به همین ترتیب از فرد دیگرى قدردانى كنید.
مدیر جوان به رئیسش گفت پسر جوانى كه این روبان آبى را به من داد گفت كه در حال انجام یك پروژه درسى است و آن‌ها می‌خواهند این مراسم روبان زنى را گسترش دهند و ببینند چه اثرى روى مردم می‌گذارد ...

آن شب، رئیس شركت به خانه آمد و در كنار پسر ١۴ ساله‌اش نشست و به او گفت:
امروز یك اتفاق باور نكردنى براى من افتاد. من در دفترم بودم كه یكى از كارمندانم وارد شد و به من گفت كه مرا تحسین می‌كند و به خاطر نبوغ كاری‌ام، روبانى آبى به من داد. می‌توانى تصور كنی؟ او
فكر می‌كند كه من یك نابغه هستم! او سپس آن روبان آبى را به سینه‌ام چسباند كه روى آن نوشته شده بود: "من آدم تاثیرگذارى هستم"

سپس ادامه داد: او به من یك روبان اضافى هم داد و از من خواست به وسیله آن از كس دیگرى قدردانى كنم.
هنگامى كه داشتم به سمت خانه می‌آمدم، به این فكر می‌كردم كه این روبان را به چه كسى بدهم و به فكر تو افتادم. من می‌خواهم از تو قدردانى كنم.
مشغله كارى من بسیار زیاد است و وقتى شب‌ها به خانه می‌آیم توجه زیادى به تو نمی‌كنم. من به خاطر نمرات درسی‌ات كه زیاد خوب نیستند و به خاطر اتاق خوابت كه همیشه نامرتب و كثیف است، سر تو فریاد می‌كشم. امّا امشب، می‌خواهم كنارت بنشینم و به تو بگویم كه چقدر برایم عزیزى و مى‌خواهم بدانى كه تو بر روى زندگى من تاثیرگذار بوده‌اى. تو در كنار مادرت، مهم‌ترین افراد در زندگى من هستید. تو فرزند خیلى خوبى هستى و من دوستت دارم ...
آن گاه روبان آبى را به پسرش داد. پسر كه كاملاً شگفت زده شده بود به گریه افتاد. نمی‌توانست جلوى گریه‌اش را بگیرد. تمام بدنش می‌لرزید. او به پدرش نگاه كرد و با صداى لرزان گفت:
پدر، امشب قبل از این كه به خانه بیایى، من در اتاقم نشسته بودم و نامه‌اى براى تو و مامان نوشتم و برایتان توضیح دادم كه چرا به زندگیم خاتمه دادم و از شما خواستم مرا ببخشید!
من می‌خواستم امشب پس از آن كه شما خوابیدید، خودكشى كنم. من اصلاً فكر نمی‌كردم كه وجود من برایتان اهمیتى داشته باشد. نامه‌ام بالا در اتاقم است! پدرش با تعجب و پریشانی زیاد از پله‌ها بالا رفت و نامه پرسوز و گداز پسرش را پیدا كرد ...

صبح روز بعد كه رئیس به اداره آمد، آدم دیگرى شده بود. او دیگر سر كارمندان غر نمی‌زد و طورى رفتار می‌كرد كه همه كارمندان بفهمند كه چقدر بر روى او تاثیرگذار بوده‌اند.
مدیر جوان به بسیارى از نوجوانان دیگر در برنامه‌ریزى شغلى كمك كرد ...
یكى از آن‌ها پسر رئیسش بود و همیشه به آن‌ها می‌گفت كه آن‌ها در زندگى او تاثیرگذار بوده‌اند. و به علاوه، بچه‌هاى كلاس، درس با ارزشى آموختند كه :
"انسان در هر شرایط و وضعیتى می‌تواند تاثیرگذار باشد"

با توجه به نتیجه ای كه از این داستان می گیریم كلید این تاثیر گذاری در اینست كه باید به شخص مورد نظر بها داد و به شیوه ای صحیح حس اعتماد به نفس را در او تقویت كرد. چراكه دیگران از روی بصیرت از ما جدا هستند و از تجرد روح، و خلق و خوی مستقل برخوردارند. پس بهتر اینست، بگونه ای عمل كنیم و نشان دهیم كه بدون هیچگونه انتظار و یا احساس وابستگی به شكلی صحیح و واقعی دوستشان داریم و در نتیجه با این روش "استقلال ذاتی" را كه همانا هدیه ی راستین خدا به همه ی بندگان است را به او یادآور شویم.

چقدر خوب است كه در گیرودار فراز و نشیب ها، شادی ها و سختی های زندگی حواسمان باشد كه آدم هایی هستند كه بیشترین تاثیر را در زندگی بر روی ما گذاشته اند و شاید زمان از دست برود اگر دیر روبان آبی را تقدیمشان كنیم. همین امروز می توانید اینكار را انجام بدهید و از كسانی كه بر زندگی شما تاثیر مثبت گذاشته‌اند قدردانی كنید.

یادتان نرود كه روبان آبی را از طریق ایمیل هم می‌توان فرستاد!

من این روبان آبی را همراه با این روایت زیبا به شما دوستان و تمام كسانی كه به نوعی روی زندگیم تاثیر گذاشتند و با تشویق و ترغیب، و ایجاد روحیه ی مثبت كه الهام گرفته از لطف، مهربانی و درك نیك اندیشانه ی آنها بوده و بزرگترین درس های زندگی را به من داده اند تقدیم می كنم. پیشنهاد می كنم شما هم همین كار رو انجام بدید. مسلما شما هم انسان تاثیرگذارى هستید ...

شنبه 6/9/1389 - 9:4
دانستنی های علمی
قرمز: خوش قلب اما خودپرست
این رنگ مظهر شدت و زیاده روی است كه گاهی در جهت مخالف آن است. قرمز رنگ عشق و تنفر و فداكاری و خشونت و خون و آتش. كسی كه به این رنگ علاقه دارد هرگز نمی تواند در زندگی بی تفاوت باشد.

 

این گونه اشخاص تند و سركش و در عین حال فعال و شجاع و كمی عجول هستند. احتمال شكست به خصوص در عشق برای آنها فراوان است.

قضاوتهای عجولانه و ناگهانی در مورد دیگران اغلب سبب از بین رفتن دوستی هایشان می شود، با آن كه در عشق كاملاً فداكارند اما اگر روزی حوادث بر وفق مراد نباشد بدون تفكر و جویا شدن علت می جنگند.

دو عیب بزرگ خودپرستی و عدم كنترل، در نفس آنهاست و دو صفت ممتازشان خوش قلبی و حس بزرگ طلبی است. به طور كلی دوستداران رنگ قرمز دارای خصوصیات متضادی هستند.


صورتی: مورد علاقه دیگران
رنگ صورتی درواقع همان قرمز است كه كمرنگ شده باشد. اگر به این رنگ علاقه دارید تمام صفات رنگ قرمز را كمی ملایمتر دارا می باشید، با گذشت هستید و در عشق، تندی نشان نمی دهید.

دیگران را خوب درك می كنید و با اطرافیان خود با ملایمت و لطف رفتار می كنید و به دلیل نشاط و شادابی تان مورد علاقه اطرافیان خود هستید. آنهایی كه به این رنگ علاقه دارند اغلب شكستها، خشونتها و دشواری های زندگی را تحمل كرده اند و با مشكلات فراوان مواجه شده اند.


آبی: نظم، پشتكار، تنهایی
رنگ آبی از رنگهایی است كه طرفداران زیادی دارد. اگر به این رنگ علاقه دارید، كاملاً می توانید هوس و احساسات و هیجانات خود را كنتر ل كنید.

ظاهر آرام شما دیگران را وادار می كند كه به شما احترام بگذارند و دوست دارید پیوسته مورد احترام و ستایش دیگران قرار بگیرید.

در خرید و پوشش لباس قناعت می كنید و به علت شرم و حیا و گاه غروری كه دارید میل دارید اغلب تنها باشید. حماقت و عدم فهم دیگران شما را كسل می كند و كسانی كه از نظر هوش و فهم بر شما برتری دارند شما را ناراحت می كنند.

كارهای خود را از روی نظم و ترتیب و بر پایه قواعد معینی انجام می دهید. یكی از صفات مشخص شما پشتكار شماست.


ارغوانی: رنگ عارفها و روانگران
رنگ اسرارآمیز و باشكوهی است. دوستداران این رنگ پیوسته مجذوب زیبایی ها و ظرافتها می شوند و مغرور و اجتماعی هستند. معاشرت با این دسته لذتبخش است كه امور معنوی بیشتر می پردازند. ارغوانی رنگ مورد پسند عرفا نیز هست!


قهوه ای: قابل اعتماد
اگر رنگ قهوه ای را دوست دارید كاملاً می توان روی شما حساب باز كرد. باثبات و مقدس، شاعرپیشه وكمی فیلسوف مآب هستید.

به ندرت تغییر عقیده می دهید و با آن كه كمتر تصمیم می گیرید اما هر بار كه تصمیمی بگیرید آن را به مورد عمل می گذارید.

شما كاملاً در نگهداری پول و اسرار دیگران قابل اعتماد هستید. میل دارید پیوسته در عالم خودتان باشید و گاهی اوقات با اطرافیان خود رفتار خشونت آمیزی در پیش می گیرید. در عشق هرگز بدبین و تند نیستید.


خاكستری: احساس بی نیازی
این رنگ مظهر چشم پوشی از خوشی های دنیاست. كسانی كه به این رنگ علاقه دارند اغلب در زندگی احساس رضایت می كنند، خاكستری رنگ عقلا است و جوانانی كه به این رنگ اظهار علاقه می كنند درواقع خود را هم شأن و هم طراز اشخاص كهنسال میدانند و در زندگی احساس بی نیازی می كنند.

در عشق بر افراد مسن تر از خود تمایل دارند و اغلب كسانی كه از نظر فكر و ایده به آنها برتری دارند خیلی آسان طرف توجهشان قرار خواهند گرفت.


پرتقالی: صداقت آری، هوسبازی هرگز
رنگی است تركیبی و آنهایی كه این رنگ را رنگ دلخواه خود می دانند متكی به نفس نیستند. اجتماعی و خوش خلقند و با مردم خوب رفتار می كنند.

نفوذ در این گونه افراد مشكل است كسی كه آنها را دوست بدارد می تواند با او به آسانی ازدواج كند. هوسباز نیستند و اگر با كسی دوستی كنند صداقت و فداكاری دارند. اگر افراد این دسته با كسی كه خصوصیات اخلاقی خودشان را داشته باشد ازدواج كنند سعادتمند می شوند.


سبز: كنجكاوی
رنگ سبز طبیعت وتازگی است. اگر به این رنگ علاقه دارید زندگی با شما آسان است. نقطه اشتراك فراوانی با افراد علاقه مند به رنگ پرتقالی دارید روابط شما با دیگران بر پایه ی اصول و قرارداد است.

دوست ندارید كه در زندگیتان حوادثی به وقوع پیوندد اما كنجكاوانه به ماجراهای زندگی دیگران توجه دارید.


فیروزه ای: اسرارآمیز و پند ناپذیر
دوستداران این رنگ اسرارآمیزند و احساساتی و كارهای شخصی خود را به خوبی اداره می كنند. پشتكار دارند و باثباتند و به نصایح دیگران در مورد كارهای خود كمتر توجه دارند. فیروزه ای معمولا رنگ مورد علاقه ی خانمها است.


سیاه: خوش ذوقی و ظرافت طبع+
این رنگ برخلاف عقیده ی همگان رنگ نومیدی و عزا نیست بلكه نشانه خوش ذوقی و ظرافت طبع است. اگر از دوستداران این رنگ هستید مسلماً به شخصیت اطرافیان خود احترام می گذارید و برای آن كه دیگران را با ارزش و برجسته نشان دهید از هیچگونه كمكی به آنها دریغ نمی كنید و هرگز خود را به دیگران تحمیل نمی نمایید همچنین عقاید و نظریات دیگران را به آسانی می پذیرید.

یك نكته ی رنگی :
توجه و علاقه شما به رنگها در طی زمان تغییر می كند به دلیل آن كه خصوصیات اخلاقیتان نیز در سالیان دراز تغییر خواهد كرد. اما اگر در مورد رنگی ناگهان عقیده خود را عوض كنید به علت ضعف شما و یا به علت نیازتان به تغییر محیط است.
منبع :

رنگها با تمامی عوامل و جزئیات زندگی ما چنان رابطه تنگاتنگی دارند كه باید گفت رنگها بسان پله هایی هستند كه وجود فیزیكی و روحی انسانها را با سایر جزئیات و پدیده های جهان هستی در ارتباط قرار می دهند این ارتباط و تاثیر به حدی است كه حتی انسانها در كلمات و جملات خود نیز برای بیان احساسات درونیشان از رنگها استفاده كرده و آن را بیان می دارند. 

خیلی از ما به هنگام بیان و تعریف احساسات فیزیكی و درونی خود از رنگها استفاده می كنیم. مثل اینكه‌: «فلانی از خشم سرخ، سرخ شده بود.» 

انسانها در رابطه با رنگها اشتراك عقیده ندارند، یعنی هر فردی نسبت به رنگی جاذبه و دافعه خاصی از خود نشان می دهد. شاید رنگهایی كه برای شما بسیار جالب و زیبا خوشایند هستند، برای دیگران بی معنی و یا كم ارزش جلوه كند. و این كاملا طبیعی است كه شما رنگی را بپسندید و یا نپسندید. و ما تا بحال سوالهایی در ذهن مان ایجاد شده كه تا چه اندازه می توان از رنگها سود جست. 

رنگها و تاثیرات آنها
رنگ زمانی ظاهر می شود كه فركانس نوری در محیطی متناسب شدت گرفته و متظاهر گردد. رنگ علیرغم خصوصیات ایجاد انگیزه، هوس، شادمانی، ساختاری و حتی تهیجی، دارای خصوصیات سوزاننده و برنده نیز هست. هر رنگ دارای خصوصیات منحصر به فرد درمانی و تعادل بر انگیزی است. یكی دیگر از خصوصیات رنگها این است كه می توانند تا اعماق نیروی ادراك و شعور ما نفوذ نمایند. 

رنگ ها را می توان به سه قسمت اسامی یا سه گروه تقسیم كرد. نخستین گروه (گروه اصلی) ‌قرمز – زرد – آبی. گروه دوم همان رنگ هایی كه از تركیب رنگ اصلی بدست می آیند و گروه سوم نیز از تركیب رنگ های اصلی با رنگهای نوع دوم حاصل می شود. در ادامه به تاثیرات رنگها در ذهن – روان و محیط فیزیكی اطرافمان اشاره می كنیم كه در بین این متون از تاثیر رنگ ها به گونه ای از بیماری ها اشاره خواهد شد كه ناگفته نماند كه این فهرست ها صرفا حالت پیشنهادی داشته و به صورت نسخه نبایستی تلقی گردد.

 برای مبارزه با ناراحتی ها و بیماریها استفاده از رنگها در علم پزشكی پیشرفته صرفا چاره ساز نبوده و این پیشنهادات در كنار بهره گیری از سایر موارد درمان می تواند بسیار موثر باشد و بهبودی را سریعا برای انسان به ارمغان بیاورد.... 

رنگ سفید:
رنگ سفید در بنیه تمامی طیفها نهفته و وجود دارد. رنگ سفید متظاهر كننده احساسات نبوغ و استعدادهای بالقوه فرد بوده و رنگی است كه نبوغ و توانایی های فرد را تقویت نموده و برای تمامی بنیه رنگها مناسب تشخیص داده می شود.
برای درمان توسط رنگها بهتر است با این رنگ شروع شود و با این رنگ نیز پایان یابد. 

رنگ سیاه:
رنگ سیاه نیز مانند سفید در تمامی طیفهای نوری متمركز و وجود دارد. سیاه در ورای پرده ای درهم ریخته و آشفته مخفی گردیده. بسیاری از افراد از رنگ سیاه به عنوان رنگ درمان كننده استفاده می كنند. این رنگ در زمانی كه فرد دچار مشكلات روحی شده و بسیار آشفته حال است، می تواند حالت آرامش بخش و حفاظت كننده را ایفا كند.
 
این رنگ باعث می شود كه احساسات زنانه در افراد به حركت بیفتد و همین امر باعث می گردد كه در وجودشان انرژی مغناطیسی نیرو مندی را حس نمایند. اگر رنگ سیاه در لباسهای مورد استفاده، به وفور مورد استعمال قرار گیرد، باعث می گردد فرد دچار افسردگی و آشفتگی روحی گردد. و روانشناسان كه سعی در درمان با رنگها را دارند سعی می كنند این رنگ را به همراه سفید استفاده كنند. زیرا تاثیرات منفی هر دو رنگ باعث می شود كه حالات متعادلی ایجاد شود و همین امر باعث می شود فرد از درون آرامش یابد و عدم تعادل و توازن وی نیز از بین می رود. رنگ سیاه باعث می گردد كه رفتارهای ناشی از غیر شعور افراد به نظم سوق پیدا كند. برای رسیدن به این نتیجه بهتر است رنگ سیاه را به تمام، بر تن نكنید و حتما پیراهن یا كفش و یا چیزی از لباستان را به رنگ 
سفید انتخاب كنید. 

رنگ قرمز یا سرخ:
رنگ سرخ به نهایت روح افزاد و جان بخش است. این رنگ به لحاظ داشتن خصوصیات خود باعث می گردد كه چاكراها به حركت بیفتند. (چاكراها محلهایی هستند كه در بدن انسان به وفور وجود داشته و انرژی های لازم از طریق آنها وارد بدن شده و یا از آن خارج می گردند، ما باید توجه داشته باشیم كه این مراكز و نقاط با بدن فیزیكی ما هیچ ارتباطی نداشته و تاثیراتی در حركات و عملیات فیزیكی ما ندارند و تنها در شرایط تاثیر گذاری و یا تاثیر پذیری روحی ما انسانها كار برد دارند. 

رنگ قرمز به سبب داشتن انرژی شدید در خود باعث می گردد كه تحریكات و احساسات فیزیكی و عوامل و اسباب فیزیكی خود را بیدار سازد و همین بیداری آنها را به شدت به فعالیت وا می دارد. این رنگ می تواند سرماخوردگی، ناراحتی‌های گردش خون و وجود عفونت در نایژه ها و ریه ها مفید واقع شود و آنها را درمان نماید. 

اما باید توجه داشت كه این رنگ احساسات مربوط به انتقام، كینه، بی منطقی، جسارت، عشق و سكس را نیز تهییج می نماید. اگر مقدار رنگ قرمز بیشتر مورد استفاده قرار گیرد منجر به ناملایمات احساسی و افسردگی های ناپایدار می شود. 

علاوه بر این باعث افزایش فشار خون در انسانها نیز می شود. به طور خلاصه رنگ قرمز، باعث می شود كه حرارت و دمای بدن انسان بیشتر شود و گردش خون و جریان آن را سریعتر می سازد و برای افرادی كه دارای فشار خون پایینی هستند مفید می باشد. 

رنگ نارنجی:
این رنگ با مشخصه بسیار شاخص و ساده خود، سمبل نشاط و شادمانی و از طرفی نشانه دانش و آگاهی است. این رنگ احساسات اجتماعی بودن و شدن را افزایش داده و فعالیتهای اجتماعی را در افراد تقویت می بخشد. 
موثرترین بخش بدن انسان، سیستم عضلانی و ماهیچه های انسان است كه به سرعت از این رنگ تاثیر می پذیرد. استفاده افراطی از رنگ نارنجی سبب نامتعادلی و ناهماهنگی در سیستم عصبی افراد می شود. و توصیه می شود كه این رنگ به همراه رنگ سبز یا آبی استفاده شود.

 اعضای مختلفی از بدن از جمله طحال، غده پانكراس، معده، روده ها و كلیه ها از این رنگ متاثر هستند. ناراحتی و افسردگی های شدید نیز می توانند به وسیله رنگ نارنجی درمان شوند. برای رفع ناراحتیهای گذرا در سیستم گوارشی نیز استفاده از رنگ نارنجی مفید می باشد. 

لازم به ذكر است: اگر توجه كنید در بازی فوتبال كمك داوران كه پرچم نارنجی و زردی كه در دست دارند اگر بازیكنان فوتبال با عصبانیت به سمت آنها حركت كنند و رای و حكم آنها معترض می شوند آنها پرچم خود را در پشت خود نگه می دارند چون رنگ پرچم كمك داوران باعث بروز خشم بیشتر بازیكنان می شود. 

رنگ زرد:
تاثیر گذارترین نقطه ای كه در بدن انسان می تواند از رنگ زرد متاثر گردد، ذهن آدمی است. تمامی فعالیتهای ذهنی فرد به وسیله نیروی رنگ زرد به حركت در می آید. از طرفی برای از بین بردن ناملایمات و یأس و ناامیدی رنگ زرد مفید واقع می شود. زیرا نیروی رنگ زرد به فرد امیدواری به زندگی و نیروی زیستن می بخشد. به وسیله رنگ زرد، خوش بینی و اعتماد به نفس را در خود افزایش می دهد. 

سیستم عصبی، معده، روده ها، كلیه ها و تمامی جهاز هاضمه تحت تاثیر این رنگ قرار دارند. و اگر ناراحتی در آنها ایجاد شود به وسیله رنگ زرد می توان آن را درمان نمود. رنگ زرد و زرد طلایی هم واكنشهای فرد را در رابطه با زندگی و هم تصورات خوش بینانه در انسان را تقویت می بخشد. 

رنگ سبز:
رنگ سبز یكی از رنگهایی است كه در جهان بیش از بقیه رنگها دیده می شود. رنگ سبز حالت آرام بخشی دارد و به عنوان سمبل شفقت و مهربانی و متعادل بودن روح و روان و رفتار به شمار می رود. این رنگ از طرفی دل رحمی، مهربانی و مودت و دوستی را در انسانها افزایش می دهد. رنگ سبز روشن كه به طیف نوری آبی نزدیكتر است، در بسیاری از درمانها مفید واقع می شود و بهترین رنگ برای درمان دردها محسوب می گردد. این رنگ در تقویت احساسات دوستی، امیدواری، ایمان و صلح بسیار موثر می باشد و برای این بیشتر پرچم كشورهای صلح طلب دارای چنین رنگی است و اگر جامعه ای بیشتر به این رنگ گرایش داشته باشد، از آرامش و ثبات بهتری برخوردار می باشد. 

مهمترین نقطه ای كه از رنگ سبز متاثر می گردد، چاكرای قلب است. این حالت باعث می گردد كه ناراحتی های قلبی، فشار خون زیاد و یا كم، سردردهای ناموزون و ناهماهنگ میگرن، بی حالی و سستی در بدن و هم چنین رنگ پریدگی از طریق رنگ سبز درمان می شود و آنچه كه نبایستی در این قضیه فراموش شود اینكه، از رنگ سبز نبایستی در درمان بیماریهایی از قبیل سرطان و یا بیماریهای غده ای از آن استفاده كرد. زیرا رنگ سبز باعث می شود كه سرعت رشد و توسعه و پیشرفت هر چیزی افزایش یابد و این رنگ باعث رشد تومورهای سرطانی شده و بسیار خطرناك است. 

رنگ آبی:
رنگ آبی حالت خنك كنندگی سیستم انرژی را دارد و به طور كلی رنگی است كه حالت آرام بخشی و استراحت دهندگی را دارد. این رنگ انرژیهای موجود در بدن را متعادل ساخته و حالت آنتی سیتیك (گندزدایی) را در بدن نشان می دهد. این رنگ در انتظام بخشی سیستم تنفسی نیز مفید واقع می شود. از طرفی رنگ آبی باعث می شود كه فشار خون بالا كاهش یابد و در رفع ناراحتی ها و بیماریهای گلو و حنجره نیز مفید واقع می شود. 

استفاده از رنگ آبی در درمان بیماریهای مربوط به آسم، آبله مرغان، زردی و یرقان رماتیسم و بیماریهای شایع كودكان بیسار مفید بوده و حتی مانع از بروز بیماری می شود از طرفی این رنگ منجر به افزایش قدرت پیش بینی می شود و حدس را در افراد افزایش می دهد و از این جهت رنگ آبی مناسب ترین رنگ برشمرده می شود. اگر می خواهید بیشتر از هر رنگی از رنگ آبی استفاده كنید، همیشه آن را رنگهای گرم به طور مشترك مورد استفاده قرار دهید. در كنار لباس آبی از رنگهای قرمز و نارنجی بهره بگیرید. 

استفاده از رنگ آبی در كنار رنگهای گرم باعث می شود كه احساسات هنری – فكری فرد افزایش می یابد و منبع مربوط به آن به طرز بسیار وسیعی به حركت در می آید. 

رنگ لاجوردی:
این رنگ در رفع بیماریهای روحی و فیزیكی بسیار مفید می باشد. مهمترین تاثیر این رنگ در منطقه مربوط به چاكرای ابروها است. به تناسبی همین رنگ به جهت ارتباط با مراكز چاكرای عصبی باعث می شود كه حالت متعادلی در سیستم عصبی پدید آید و واكنشهای مثبت را موجب می شود. از طرفی نیروی بخشش و عفو را در بدن افزایش داده و تقویت می بخشد. نیروی خالی این رنگ به خوبی خون را تمیز كرده و شستشو می دهد. از این جهت بسیاری از توكسینها (سمومی كه به وسیله میكروبها تولید می شوند) از طریق این رنگ از بدن و گردش خون خارج می شوند و این رنگ تعادل و توازن لازم را در میان دو نیم كره مغز ایجاد كرده و تاثیرات مثبتی می گذارد. این رنگ در رابطه با چهره انسان نیز بسیار موثر و مفید است و تمامی سینوسهای صورت را تحت تاثیر نهاده و اگر در بخشهای مختلف صورت از جمله اطراف چشم،گوش، بینی ، دهان، گونه ها و ناراحتی هایی مشاهده گردد، می توان از رنگ لاجوردی استفاده كرد و بیماری را بهبود بخشید. 

با تمام این اوصاف، نبایستی از خاصیت آرام بخشی و ساكن و ساكت سازی آن چشم پوشید. به طور مثال كسانی كه با تمركز حواس و یا مدیتاسیون مشغول فعالیت هستند، در بین مراحل مختلف تمرینات خویش جایگاه ویژه ای را به رنگ لاجوردی اختصاص می دهند. زیرا این رنگ احساسات ذی شعور را به همراه قوه تخیل و حدس و گمان را پیش فرض تقویت می كند. 

در محیطی كه زندگی كرده و یا كار می كنید باید توجه داشته باشید كه رنگ لاجوردی حالت افسردگی و بی قیدی در برابر دیگران و حالت عدم مسوولیت را در انسان افزایش می دهد. 

رنگ كبود:
رنگ كبود بسی متفاوت تر از سایر رنگها، بخش اسكلت و استخوان بندی بدن را تحت تاثیر قرار می دهد. از لحاظ دیگر باعث می‌شود كه توكسینهای موجود در بدن از بین بروند و تاثیرات شگرفی در سیستم فیزیكی و روحی بدن دارد. این رنگ از طرفی حالت گندزدایی و یا آنتی سپتیك را دارد. به همین جهت در میان ساختار فیزیكی و روحی انسان تعادل شگرفی ایجاد می نماید. انرژی رنگ كبود در درمان انواع بیماریهای سرطانی موثر است. مخصوصا التهاب و عفونت دنده های قفسه سینه و یا جراحیهای استخوانی بسیار مفید واقع می شود. از سویی استفاده از رنگ كبود در رفع مشكلات سیستم گوارشی و هضم و جذب مواد معدنی و ویتامینها در بدن بسیار مفید است. رنگ كبود باعث می شود كه انسانها رویاهای زیادی مشاهده نمایند و به خاطر اینكه سیستم عصبی و مغز را نیز تحت تاثیر قرار می دهند، باعث می شود كه انسانها در تداعی خاطرات گذشته موفق گردند و در درمان رفع بیماری فراموشی نیز مفید واقع می شود. 

رنگ صورتی:
رنگ صورتی مطمئن ترین و مناسب ترین رنگی است كه می تواند با انرژی خود، احساسات مربوط به مهربانی، شفقت، حامی، یكرنگی، صراحت، عشق، اعتماد و ایمان به آنچه كه لازم است را تقویت می كند. رنگ صورتی بواسطه داشتن نیروی خاص غده تیموس را تحت تاثیر قرار داده و انسان را دارای روحیه بخشندگی و با عاطفه می سازد. در تداعی معانی و خاطرات نیز وجود این رنگ مفید واقع می گردد. به طور خلاصه رنگ صورتی در رفع كدورت، ناراحتی های عصبی، خشم، آرامش بسیار مفید بوده و حالت موثری دارد. 

رنگ زرد لیمویی:
این رنگ در افزایش قدرت فعالیتهای مغزی بسیار مفید است و خصوصیت سرعت بخشی به انتقالات مغزی را دارد. یعنی این رنگ باعث می شود كه فرد آنچه را كه فرا گرفته سریعا حلاجی كرده و تحلیل و تجزیه را انجام دهد و به نتیجه برسد. 

رنگ زرد طلایی:
این رنگ سیستم رفع كدورت و بخشندگی را در وجود آدمی پرورش داده و تقویت می بخشد. روح آرامش و عفو را در انسان ایجاد می نماید. این رنگ نیز مانند رنگ سرخ (قرمز) در انسان هیجانات زیادی را ایجاد می نماید.
 
رنگ آبی آسمانی:
این رنگ با میزان استفاده اكسیژن در بدن در ارتباط است. این رنگ به شدت حالت گندزدایی و میكروب كشی داشته و بدن انسان به كمك این رنگ می تواند تمامی ناراحتیهای مربوط به آشفتگی روحی، ناملایمات روانی، افسردگی و ناراحتی های ذهنی را از بین ببرد. رنگ آبی آسمانی و انرژی موجود در آن باعث می شود كه تمامی شرایط موثر و منفی كه كه مغز را دچار خود می سازد، از بین بروند. 

رنگ آبی نیلی:
این رنگ مهمترین رنگی است كه با انرژی خود تمامی بدن را تحت تاثیر خود قرار داده و آرامش و تسكین لازم را به آن می بخشاید و در واقع بدن را سراپا نگه می دارد. این رنگ در رفع تب شدید بسیار مفید بوده و حالت آرامش بخشی دارد. 

رنگ سرمه ای روشن:
این رنگ كه از دو رنگ آبی و سبز ایجاد می شود، بهترین انرژی را در رفع بحران ها و ناراحتی های روحی دارد. این رنگ روح نشاط و فعالیت را به انسان بخشیده و میكروبها را از بدن و حتی توكسینها را نیز دفع می نماید. این رنگ در حفظ سلامتی پوست بیمار مفید است و در رفع خستگی های جسمانی و ناراحتی های مربوط به گوش نیز بسیار مفید می باشد. 

رنگ افلاطونی (كبود روشن):
این رنگ دارای انرژی بسیار نیرومندی می باشد و استفاده زیاد و افراطی از آن باعث می گردد كه فرد دچار ناراحتی های روحی و روانی شود این رنگ به واسطه داشتن تُن زیادی از رنگ و قرمز موجبات سر درد، ناراحتیهای میگرنی و واكنش های عصبی را فراهم می آورد. اما با تمام این خصوصیات در درمان بیماریهای سرطانی و كوچك كردن و مانع شدن از رشد تومورها، بسیار مفید واقع می گردد و از طرفی تب شدید را دفع می كند.
رنگ نقره ای:
این رنگ در درمان بیماریهایی كه ریشه متافیزیكی دارند، استفاده از انرژی رنگ نقره ای بسیار شایسته خواهد بود. از طرفی انرژی این رنگ قدرت نبوغ، خلاقیت و تفكر را در انسان افزایش می دهد. 

رنگ قهوه ای:
این رنگ فرد را از بسیاری از جهات و مخصوصا از حیث ذهنی و احساسی تحت تاثیر قرار می دهد. این رنگ بواسطه داشتن انرژی خاص خود باعث می شود كه انسان تحت تاثیر آن قرار گرفته و فردی اجتماعی شود و بینش و رفتار فرد را در قبال جامعه متعادل می نماید. 

در قسمت بالا اشاره ای به خواص تعدادی از رنگها (رنگهای اصلی) شد كه قابل ذكر است همانطور كه در ابتدا نیز اشاره شد این خواص رنگها كه در برخی از آنها خاصیت درمانی ذكر شد نبایستی بصورت نسخع در نظر گرفته شود بلكه طبق نظر كارشناسان و روان شناسان رنگ می تواند در كنار سایر راههای درمانی پزشكی كاربرد و تاثیری مثبت بر روند درمان داشته باشد و در ادامه باید به این نكته اشاره كرد كه رنگها جز لاینفك زندگی ما هستند و ما هر چه در اطراف خود می بینیم دارای رنگ است و از این خواص رنگها در جاها و استفاده های مختلف می توانیم بهره گیریم از جمله مراكز درمانی، بیمارستانها، مدارس، محیط كار، و رنگهایی كه در تزئین شهر استفاده می شود و... حال باید از تاثیرات رنگ كه شاید در بعضی از موارد به آن توجه كمی می شود توجه بیشتر و بهره ای بیشتر جست و استفاده بهتری برد. 

حتی كارفرمایان نیز می توانند از تنوع رنگی و خواص رنگها در تولید بیشتر و بازده كاری در محیط كارشان بهره گیرند. بر اساس یك تحقیق انجام گرفته تمامی محیط كار كارگران در یك كارخانه در تهران از رنگهای شاد ومناسب استفاده شد و مشخص شد كه استفاده از رنگهای شاد و مناسب در محیط كار كارگران، نقش مضاعفی در تولید و كیفیت محصولات كارخانه داشته است. زیرا استفاده از رنگ مناسب در محیط كار باعث افزایش روحیه و حوصله برای كارگران می شود. و ما اینجا مشاهده می كنیم كه با صرف هزینه اندكی و قدرت ابتكار و خلاقیت در رنگ آمیزی محیط كار به چه میزان می توانیم بهره گیریم. و این یكی از هزاران مواردی است كه از رنگ می توان بهره جست

سه شنبه 2/9/1389 - 13:52
اهل بیت

غدیر از دیدگاه معصومان

اساس مذهب تشیع بر دو حدیث پایه گذارى شده است: یكى حدیث ثقلین كه پیامبر اكرم "ص" در كمتر از نود روز در چهار مكان آن را به مردم گوشزد كرد و دیگرى حدیث غدیر. ممكن است گفته شود، حدیث دوم، مكمل حدیث اول است. سفارش بیش از حد پیامبر "ص" درباره قرآن و عترت و نیز اصرار آن حضرت بر امامت و جانشینى بلافصل امیر مومنان "ع" نمایانگر این حقیقت است كه حضرتش نگران آشوبى بود كه امت اسلامى بعد از آن حضرت، با آن رو به رو مى شود. اهمیت دادن به غدیر، اهمیت دادن به رسالت پیامبر گرامى اسلام است. ما در این قسمت، واقعه غدیر را از زبان عارفان واقعى غدیر؛ یعنى امامان معصوم سلام الله علیهم اجمعین مورد مطالعه قرار دهیم.

حضرت رسول اكرم

شیخ صدوق در كتاب امانى روایتى از امام باقر "ع" و آن حضرت از پدرش و از جدش نقل مى كند كه: روزى رسول اكرم "ص" رو به امیر مومنان "ع" كرد كرد و فرمود: اى على، خداوند آیه شریفه یا ایها الرسول بلغ ما انزل الیك من ربك را درباره ولایت تو، بر من نازل كرد، آنچه را كه به من امر شده از ولایت تو، اگر تبلیغ نكنم هر آینه عملم باطل است و كسى كه خدا را بدون ولایت نو ملاقات كند، بدرستى عملش باطل است. اى على، من نمى گویم جز قول خدا را

امیرمومنان على

سلیم بن قیس هلالى به بیعت امیر مومنان "ع" با ابوبكر اشاره كرده مى گوید: ثم اقبل علیهم على فقال: یا معشر المسلمین و المهاجرین و الانصار انشدكم الله اسمعتن رسول الله یقول یوم غدیر خم كذا فلم یدع شیئا قاله عنه رسول الله الا ذكر هم ایاه قالو نعم؛ اى مسلمانان و مهاجران و انصار، آیا نشنیدند كه رسول خدا "ص" روز غدیر خم چنین و چنان فرمود. سپس تمام چیزهایى را كه پیامبر فرموده بود به مردم یادآورى كرد، همگى گفتند: بله. در این زمینه مى توان به احتیاجات امیرالمومنان على "ع" اشاره كرد. از جمله استدلال آن حضرت براى ابوبكر كه فرمود: بر اساس حدیث پیامبر "ص" در روز عید غدیر، آیا من مولاى تو و هر مسلمانى هستم یا تو؟ ابوبكر گفت: شما و همچنین ابى الطفیل مى گوید: در روز شورا در خانه بودم و شنیدم كه على "ع" گفت: آیا كسى غیر از من در میان شما هست كه پیامبر "ص" به او گفته باشد: من كنت مولا فعلى مولاه اللهم و ال من والاه و عاد من عاداه همگى گفتند: نه.

حضرت فاطمه زهرا

ابن عقده در كتاب معروفش الولایه و شاگردش ابوبكر جعابى از محمد بن اسید روایت كرده كه از فاطمه زهرا سوال شد: آیا پیامبر "ص" قبل از رحلتش درباره امامت امیر مومنان چیزى فرمود؟آن حضرت در جواب فرمود: و عجبنا انسیتم یوم غدیر خم؛ عجبا آیا روز غدیر خم را فراموش كردید؟

از فاطمه بنت الرضا از فاطمه بنت الكاظم "حضرت معصومه "س"" از فاطمه بنت الصادق از فاطمه بنت الباقر از فاطمه بنت حسین از ام كلثوم دختر فاطمه بنت النبى اكرم "ص" نقل شده كه پیامبر "ص" در روز عید غدیر فرمود: من كنت مولاه فعلى مولاه

امام حسن

از امام جعفر صادق "ع" چنین روایت شده است: امام حسن "ع" هنگامى كه مى خواست با معاویه موادعه كند رو به او كرده، فرمود: امت مسلمان از پیامبر "ص" شنیدند كه درباره پدرم فرمود: انه منى بمنزلة هارون من موسى. همچنین دیدند كه پیامبر "ص" ایشان را در غدیر خم به عنوان امام نصب كرد.

امام حسین

امام سلیم بن قیس در كتابش مى نویسد: امام حسین "ع" قبل از مرگ معاویه، خانه خدا را زیارت كرد. سپس بنى هاشم را جمع كرده، فرمود: آیا مى دانید پیامبر اكرم "ص" على "ع" را در روز غدیر خم نصب كرد؟ همگى گفتند: بله.

امام زین العابدین

ابن اسحاق تاریخدان معروف مى گوید: به على بن حسین گفتم: من كنت مولاه فعلى مولاه یعنى چه؟ حضرت فرمود: اخبرهم انه الامام بعده؛به آنها خبر داد كه اوست امام بعد از خودش.

امام محمد باقر

ابان ابن تغلب مى گوید: از امام باقر "ع" درباره گفته پیامبر من كنت مولاه فعلى مولاه پرسیدم، آن حضرت در پاسخ فرمود: اى ابا سعید، پیامبر فرمود: امیر مومنان در میان مردم جایگزین من خواهد بود.

امام جعفر صادق

زید شحام گوید: نزد امام صادق بودم، مردى از معتزله، از ایشان درباره سنت مى پرسید. حضرت در پاسخ فرمود: هر چیزى كه فرزند آدم به آن نیاز دارد "حكم آن" در سنت خدا و پیامبر "ص" وجود دارد و چنانچه سنت نبود، خداوند هرگز بر بندگان احتجاج نمى كرد. آن مرد پرسید: خداوند چگونه با چه چیزى بر ما احتجاج مى كند؟حضرت فرمود: الیوم اكملت لكم دینكم و اتممت علیكم نعمتى و رضیت لكم الاسلام دینا و بدین وسیله ولایت را تمام گردانید و اگر سنت یا فریضه تمام نبود، خدا به آن احتجاج نمى كرد.

امام موسى كاظم

عبدالرحمن بن حجاج از حضرت موسى بن جعفر علیه السلام درباره نماز در مسجد غدیر خم پرسید. آن حضرت در پاسخ فرمود: صل فیه فان فیه فضلا و قد كان ابى یامر بذلك در آن نماز بخوان، بدرستى كه در آن، فضل فراوان وجود دارد و پدرم به آن امر كرد.

امام رضا

محمد بن ابى نصیر بزنطى مى گوید: خدمت امام رضا "ع" بودم، در حالى كه مجلس پر از جمعیت بود و با یكدیگر درباره غدیر گفتگو مى كردند، برخى از مردم این واقعه را منكر شدند، امام فرمود: پدرم از پدرش روایت كرد كه روز غدیر در همان اهل آسمان مشهورتر است تا میان اهل زمین، سپس فرمود: اى ابى نصیر این ما كنت فاحضر یوم الغدیر هر كجا هستى در این روز نزد امیرالمومنان على "ع" باش بدرستى كه در این روز، خداوند گناه شصت سال از مردان و زنان مومن و مسلم را مى آمرزد و آزاد مى كند از آتش دوزخ دو برابر آنچه كه در ماه رمضان آزاد مى كند... سپس فرمود: و الله الناس فضل هذا الیوم بحقیقته لصافحتهم الملائكة كل یوم عشر مرات؛ اگر مردم ارزش این دو روز را مى دانستند، هر آینه فرشتگان با آنان در هر روز ده مرتبه مصافحه مى كردند.

امام جواد

ابن ابى عمیر از ابى جعفر ثانى "ع" در ذیل آیه یا ایها الذین آمنوا اوفوا بالعقود چنین روایت كرد: پیامبر گرامى اسلام در ده مكان به خلافت اشاره كرده است. سپس آیه شریفه یا ایها الذین آمنوا اوفوا بالعقود چنین روایت كرده است. سپس آیه شریفه یا ایها الذین آمنوا اوفوا بالعقود نازل شد.

توضیح اینكه: این آیه شریفه در اول سوره مائده است و این سوره، آخرین سوره اى است كه بر قلب نبى اكرم "ص" نازل شده است. در این سوره آیه اكمال و آیه تبلیغ وجود دارد كه ناظر به واقعه غدیر است.

امام هادى

در كتاب ارشاد، كه زیارت امیر مومنان على "ع" را از امام حسن عسكرى "ع" و ایشان از پدرش نقل مى كند و مى گوید: امام جواد "ع" در روز غدیر، حضرت على "ع" را زیارت كرد و فرمود: اشهد انك المخصوص بمدحة الله المخلص لطاعة الله... شهادت مى دهم كه تو مخصوص مدح خدا و مخلص طاعت او مى باشى سپس مى فرماید: خداوند حكم فرمود: یا ایها الرسول ما انزل الیك من ربك و ان لم تفعل فما بلغت رسالة و الله یعصمك من الناس سپس فرمود: پیامبر، خطاب به مردم كرده و از آنها مى پرسد: آیا آنچه را كه بر عهده داشتم، ابلاغ كردم؟ همگى گفتند: بله، سپس فرمود، خدایا گواه باش! بعد از آن فرمود: الست اولى بلمومنین من انفسهم؟ فقالوا بلى فاخذ بیدك و قال من كنت مولاه فهذا على مولاه، اللهم و ال من والاه و عاد من عادا و انصر من نصره و اخذل من خذله؛ آیا من نسبت به مومنان از خود آنها اولى تر نیستم؟ گفتند: بله. پس از آن دست على "ع" را گرفت و فرمود: هر آن كس كه من مولاى اویم على مولاى اوست....

امام حسن عسكرى

از حسن بن ظریف نقل شده است كه او به امام حسن عسكرى "ع" نامه نوشت كه گفته پیامبر من كنت مولاه فعلى مولاه یعنى چه؟ حضرت در پاسخ فرمود: اراد بذلك جعله علما یعرف به حزب الله عند الفرقه؛ خداوند اراده فرمود كه این جمله، نشان و پرچمى باشد تا در هنگام اختلافها، حزب خداوند با آن شناخته شود. اسحاق بن اسماعیل نیشابورى مى گوید: حضرت حسین بن على "ع" به ابراهیم چنین نوشت: خداوند متعال با منت و رحمت خویش، واجبات را بر شما مقرر كرد، این كار به واسطه نیاز او نبود، بلكه رحمت او بود كه متوجه شما شد. هیچ معبودى جز او وجود ندارد، او چنان كرد تا ناپاك را از پاك جدا كند و اندرون شما را بیازماید تا به سوى رحمت او پیشى بگیرید و منازل شما در بهشت "بر اساس نتیجه امتحان" معین شود. از این رو حج و عمره و اقامه نماز و پرداخت زكات و روزه و ولایت را بر شما واگذار كرد و درى را فرا راهتان قرار داد تا درهاى دیگر واجبات را باز كنید، كلیدى را براى یافتن راه خود قرار داد. اگر محمد و جانشیانان او از فرزندش نبود، شما مانند حیوانات سرگردان مى ماندید و هیچ واجبى از واجبات را فرا نمى گرفتید. مگر مى توان از غیر در، وارد مكانى شد. وقتى كه خداوند به واسطه تعیین اولیا پس از پیامبر منت خود را بر شما تمام كرد، فرمود: الیوم اكملت لكم دینكم و اتممت علیكم نعمتى و رضیت لكم الاسلام دینا؛ امروز دینتان را بر شما كامل و نعمت خود را بر شما تمام كردم، راضى شدم كه اسلام دین شما باشد.

سپس براى اولیاى خود بر گردن شما حقوقى را قرار داد و به شما دستور داد كه حقوق ایشان را ادا كنید تا به دنبال آن زنان و اموال و خوراك و آشامیدنیها بر شما حلال باشد و به واسطه آن بركت و رشد و ثروت را به شما بشناساند و اطاعت كنندگان شما را به واسطه غیبت بشناساند.....

امام زمان

در دعاى ندبه كه ظاهرا منسوب به آن حضرت مى باشد چنین آمده است: فلما ایامه اقام ولیه على بن ابى طالب صلواتك علیهما و الهما هدیا اذ كان هو المنذر و لكل قوم هاد فقال و الملاء من كنت مولاه فعلى مولاه... هنگامى كه دوران عمر با بركت پیامبر "ص" سپرى شد، وصى و جانشین خود على بن ابى طالب - كه رحمت تو بر تو و ایشان باد، براى هدایت امت، برگماشت، زیرا او منذر و هادى همه مردم بود
سه شنبه 2/9/1389 - 13:48
اهل بیت

 

نمرود با دخترش (رعضه) نشسته بودند و منظره آتش انداختن حضرت ابراهیم(علیه السلام) را نگاه می‌كردند.دختر نمرود بالای بلندی ایستاد تا ماجرا را به خوبی ببیند، دید كه ابراهیم(علیه السلام) در میان آتش است اما در محوطه آتش، گلستانی ایجاد شده است.دختر نمرود گفت: ای ابراهیم این چه حالی است كه آتش تو را نمی‌سوزاند؟حضرت ابراهیم(علیه السلام) فرمود: زبانی كه به ذكر خداوند گویا باشد و قلبی كه معرفت خدا در او باشد آتش در او اثر ندارد.دختر نمرود گفت: من هم مایل هستم با تو همراه باشم. حضرت ابراهیم(علیه السلام) فرمود: بگو لا اله الا الله، ابراهیم خلیل الله و داخل آتش بشو .دختر نمرود این جملات را گفت و پا در آتش نهاد و خود را نزد حضرت ابراهیم(علیه السلام) رساند و در حضورش ایمان آورد و به سلامت به جانب پدرش برگشت. نمرود با دیدن این منظره تعجب كرد و در عین حال به خاطر ترس از مملكتش دختر را از راه موعظه و نصیحت نزد خود خواند ولی حرف نمرود در دختر اثر نكرد و دستور داد او را در میان آفتاب سوزان به چهار میخ بكشند.خداوند مهربان به جبرییل فرمود: بگیر بنده مرا .جبرییل رعضه را از آن مهلكه رهانید و نزد حضرت ابراهیم(علیه السلام) آورد.رعضه در تمام مشقت‌ها با حضرت ابراهیم(علیه السلام) همراه بود تا آن كه حضرت او را به همسری یكی از فرزندانش درآورد و خدای تعالی فرزندانی به آنها عنایت فرمود كه همه بر مسند نبوت و پیامبری قرار گرفتند. منبع:خزینه الجواهر، ص663 .
سه شنبه 2/9/1389 - 13:46
مورد توجه ترین های هفته اخیر
فعالترین ها در ماه گذشته
(0)فعالان 24 ساعت گذشته