• مشکی
  • سفید
  • سبز
  • آبی
  • قرمز
  • نارنجی
  • بنفش
  • طلایی
تعداد مطالب : 868
تعداد نظرات : 316
زمان آخرین مطلب : 3796روز قبل
شعر و قطعات ادبی

سینه ام خسته ی آه هست الهی العفو 

حاصلم بار گناه است الهی العفو

وای از آن روز که هر عضو تنم بر گنهی

در حضور تو گواه است الهی العفو 

پشتم از بار گناه خم شد و باز

مرا به عطای تو نگاه است الهی العفو

بارم از اول ره بوده گناه روی گناه 

آنچه آوردم امشب به درگاه خانه ی تو

گریه و ناله و آه است الهی العفو

جمعه 9/10/1390 - 19:16
قرآن
تقسیم فاتحه الکتاب میان خداوند و بندگان
جمعه 9/10/1390 - 19:12
داستان و حکایت

  body {background-color: white; font-family: "Tahoma"; font-size: x-small;direction: rtl}

جناب حجت‏الاسلام آقاى قاضى زاهدى گلپایگانى مى‏فرماید: من در تهران از

جناب آقاى حاج محمد على فشندى كه یكى از اخیار تهران است، شنیدم كه

مى‏گفت:

من از اول جوانى، مقیّد بودم كه تا ممكن است گناه نكنم و آنقدر به حج بروم تا

به محضر مولایم حضرت بقیة‏ اللّه‏، روحى فداه، مشرف گردم.

لذا سال‌ها به همین آرزو به مكه معظمه مشرف مى‏شدم.

 

در یكى از این سال‌ها كه عهده‏دار پذیرایى جمعى از حجاج هم بودم، شب هشتم ماه

ذیحجه با جمیع وسائل به صحراى عرفات رفتم تا بتوانم قبل از آن كه حجاج به

عرفات بیایند، براى زوارى كه با من بودند جاى بهترى تهیه كنم.

تقریبا عصر روز هفتم بارها را پیاده كردم و در یكى از آن چادرهایى كه براى ما

مهیا شده بود،مستقر شدم. ضمنا متوجه شدم كه غیر از من هنوز كسى به عرفات

نیامده است.

در آن هنگام یكى از شرطه‏هایى كه براى محافظت چادرها در آنجا بود، نزد من آمد

وگفت: تو چرا امشب این همه وسائل را به اینجا آورده‏اى؟ مگر نمى‏دانى ممكن است

سارقان در این بیابان بیایند و وسائلت را ببرند؟ به هر حال حالا كه آمده‏اى، باید تا

صبح بیدار بمانى و خودت از اموالت محافظت بكنى.

گفتم: مانعى ندارد، بیدار مى‏مانم و خودم از اموالم محافظت مى‏كنم.

آن شب در آنجا مشغول عبادت و مناجات با خدا بودم و تا صبح بیدار ماندم تا آن ‏كه

نیمه‏هاى شب دیدم سید بزرگوارى كه شال سبز به سر دارد، به در خیمه من آمدند و

مرابه اسم صدا زدند و فرمودند: حاج محمدعلى، سلام علیكم. من جواب سلام را دادم

و از جا برخاستم.

ایشان وارد خیمه شدند و پس از چند لحظه جمعى از جوان‌ها كه تازه مو بر صورتشان

روییده بود، مانند خدمتگزار به محضرش رسیدند.

من ابتدا مقدارى از آنها ترسیدم، ولى پس از چند جمله كه با آن آقا حرف زدم، محبت

او در دلم جاى گرفت و به آنها اعتماد كردم.

جوان‌ها بیرون خیمه ایستاده بودند ولى آن سید داخل خیمه تشریف آورده بود.

ایشان به من رو كرد و فرمود: حاج محمد على! خوشا به حالت! خوشا به حالت!

گفتم: چرا؟

فرمودند: شبى در بیابان عرفات بیتوته كرده‏اى كه جدم حضرت سیدالشهداء

اباعبداللّه‏ا لحسین علیه السلام هم در اینجا بیتوته كرده بود. من گفتم: در این شب

چه باید بكنیم؟

فرمودند: دو ركعت نماز مى‏خوانیم، در این نماز پس از حمد، یازده مرتبه قل‏هواللّه

بخوان.

لذا بلند شدیم و این عمل را همراه با آن آقا انجام دادیم. پس از نماز آن آقا یك دعایى

خواندند كه من از نظر مضامین مانند آن دعا را نشنیده بودم. حال خوشى داشتند و

اشك از دیدگانشان جارى بود.

من سعى كردم كه آن دعا را حفظ كنم ولى آقا فرمودند: این دعا مخصوص امام

معصوم است و تو هم آن را فراموش خواهى كرد. سپس به آن آقا گفتم: ببینید آیا

توحیدم خوب است؟

فرمود: بگو. من هم به آیات آفاقیه و انفسیه بر وجود خدا استدلال كردم و گفتم: من

معتقدم كه با این دلایل، خدایى هست.

فرمودند: براى تو همین مقدار از خداشناسى كافى  است.

سپس اعتقادم را به مسئله ولایت براى آن آقا عرض كردم.

فرمودند: اعتقاد خوبى دارى.

بعد از آن سؤال كردم كه: به نظر شما الآن حضرت امام زمان(عج) در كجا هستند.

حضرت فرمودند: الان امام زمان در خیمه است.

سؤال كردم: روز عرفه، كه مى‏گویند حضرت ولى‏عصر(عج) در عرفات هستند،

در كجاى عرفات مى‏باشند؟

فرمود: حدود جبل‏الرحمة. گفتم: اگر كسى آنجا برود آن حضرت را مى‏بیند؟

فرمود: بله، او را مى‏بیند ولى نمى‏شناسد.

گفتم: آیا فردا شب كه شب عرفه است، حضرت ولى‏عصر(عج) به خیمه‏هاى حجاج

تشریف مى‏آورند و به آنها توجهى دارند؟

فرمود: به خیمه شما مى‏آید؛ زیرا شما فردا شب به عمویم حضرت ابوالفضل

علیه‌السلام متوسل  مى‏شوید.

در این موقع، آقا به من فرمودند: حاجّ محمدعلى، چاى دارى؟ ناگهان متذكر شدم كه

من همه چیز آورده‏ام ولى چاى نیاورده‏ام.

عرض كردم: آقا اتفاقا چاى نیاورده‏ام و چقدر خوب شد كه شما تذكر دادید؛ زیرا

فردامى‏روم و براى مسافرین چاى تهیه مى‏كنم.

آقا فرمودند: حالا چاى با من.

از خیمه بیرون رفتند و مقدارى كه به صورت ظاهرچاى بود، ولى وقتى دم كردیم،

 به قدرى معطر و شیرین بود كه من یقین كردم، آن

چاى از چای‌هاى دنیا نیست، آوردند و به من دادند. من از آن چاى دم كردم و خوردم.

بعد فرمودند: غذایى دارى، بخوریم؟

گفتم: بلى نان و پنیر هست.

فرمودند: من پنیر نمى‏خورم. گفتم: ماست هم هست.

فرمودند: بیاور، من مقدارى نان و ماست خدمتشان گذاشتم و ایشان از نان و ماست

میل فرمودند.

سپس به من فرمودند: حاج محمدعلى، به تو صد ریال (سعودى) مى‏دهم، تو براى پدر

من یك عمره به ‏جا بیاور.

عرض كردم: اسم پدر شما چیست؟

فرمودند: اسم پدرم «سید حسن» است.

گفتم: اسم خودتان چیست؟

فرمودند: سید مهدى.

من پول را گرفتم و در این موقع، آقا از جا برخاستند كه بروند.من بغل باز كردم و

ایشان را به عنوان معانقه در بغل گرفتم. وقتى خواستم صورتشان را ببوسم، دیدم خال

سیاه بسیار زیبایى روى گونه راستشان قرار گرفته است. لب‌هایم را روى آن خال

گذاشتم و صورتشان را بوسیدم.

پس از چند لحظه كه ایشان از من جدا شدند، من در بیابان عرفات هر چه این طرف

وآن طرف را نگاه كردم كسى را ندیدم! یك مرتبه متوجه شدم كه ایشان

حضرت بقیة‏اللّه‏،ارواحنا فداه، بوده‏اند، به ‏خصوص كه اسم مرا مى‏دانستند و

فارسى حرف مى‏زدند!

نامشان مهدى(عج) بود و پسر امام حسن عسكرى علیه السلام بودند.

بالاخره نشستم و زار زار گریه كردم. شرطه‏ها فكر مى‏كردند كه من خوابم برده است

وسارقان اثاثیه مرا برده‏اند، دور من جمع شدند، اما من به آنها گفتم: شب است

و مشغول مناجات بودم و گریه‏ام شدید شد.

فرداى آن روز كه اهل كاروان به عرفات آمدند، من براى روحانى كاروان قضیه را

نقل كردم، او هم براى اهل كاروان جریان را شرح داد و در میان آنها شورى پیدا شد.

اول غروب شب عرفه، نماز مغرب و عشا را خواندیم.

بعد از نماز با آن ‏كه من به آنهانگفته بودم كه آقا فرموده‏اند: «فردا شب من به خیمه

شمامى‏آیم؛ زیرا شما به عمویم حضرت عباس علیه السلام متوسل مى‏شوید.»

خود به خود روحانى كاروان روضه حضرت ابوالفضل علیه السلام را خواند وشورى

برپا شد و اهل كاروان حال خوبى پیدا كرده بودند، ولى من دائما منتظر مقدم مقدس

حضرت بقیة‏اللّه‏، روحى و ارواح العالمین لتراب مقدمه الفداء، بودم.

بالاخره نزدیك بود روضه تمام شود كه كاسه صبرم لبریز شد. از میان مجلس برخاستم

و از خیمه بیرون آمدم، ناگهان دیدم حضرت ولى‏عصر(عج) بیرون خیمه ایستاده‏اند و

به روضه گوش مى‏دهند و گریه مى‏كنند، خواستم داد بزنم و به مردم اعلام كنم كه آقا

اینجاست، ولى ایشان با دست اشاره كردند كه چیزى نگو و در زبان من تصرف

فرمودند و من نتوانستم چیزى بگویم.

من این طرف در خیمه ایستاده بودم و حضرت بقیة‏اللّه‏، روحى‏فداه، آن طرف خیمه

ایستاده بودند و بر مصائب حضرت ابوالفضل علیه السلام گریه مى‏كردیم و من قدرت

نداشتم كه حتى یك قدم به طرف حضرت ولى‏عصر(عج) حركت كنم.

بالاخره وقتى روضه تمام شد، حضرت هم تشریف بردند.

منبع:

برگرفته از: آثار و بركات حضرت امام حسین علیه السلام، ص23، قضیه 5.

 

چهارشنبه 23/9/1390 - 19:29
اهل بیت
امام صادق(ع) فرمود: «زنى در كعبه طواف مى كرد و مردى هم پشت سر آن زن مىرفت. آن زن دست خود را بلند كرده بود كه آن مرد دستش را به روى بازوى زن گذاشت؛ خداوند دست آن مرد را به بازوى آن زن چسبانید.

مردم جمع شدند، حتى قطع رفت وآمد شد. كسى را به نزد امیر مكّه فرستادند و جریان را گفتند. او علما را حاضر نمود،و مردم هم جمع شده بودند كه چه حكم و عملى نسبت به این خیانت و واقعه كنند، متحیرشدند!

امیر مكه گفت: آیا از خانواده پیامبر(ص) كسى هست؟

گفتند: حسین بن على(ع) اینجاست. امیرِ مكه حضرت را خواستند و حکم را پرسیدند.

حضرت اول رو به كعبه نمود و دستهایش را بلند كرد ومدتى مكث فرمود: و بعد دعا كردند. سپس آمدند دست آن مرد را به قدرت امامت از بازوى آنزن جدا نمودند.

امیر مكه گفت : اى حسین، او را شلاق نزنم؟ امام گفت: نه.»



صاحب كتاب گوید: این احسانى بود كه حضرت نسبت به این ساربان كرد. اما همینساربان در عوض خوبى و احسانِ حضرت، در تاریكى شب یازدهم به خاطر گرفتن بند شلوارِ امام،دست حضرت را قطع كرد.



منابع: رهنماى سعادت، جلد1، ص36 - شجره طوبى ص 422
چهارشنبه 23/9/1390 - 19:18
مهدویت


در احادیث فراوانى، به صراحت، اعلام شده كه اقامت‏گاه شخصى حضرت بقیةاللّه، أرواحنافداه، در دوران ظهور مسجد مقدّس سهله است. اینك شمارى از این روایات آورده مى‏شود.
1-محدّثان عالى مقام شیعه، با اسناد معتبر، در مجامع حدیثى خود، از راویان اخبار و ناقلان آثار، روایت كرده‏اند كه روزى در محضر مقدّس رییس مذهب، حضرت امام صادق (علیه‏السّلام) از مسجد سهله گفت و شنود شد. فرمودند:
أما إنّه منزل صاحبنا إذا قام بأهله؛ آن جا اقامت گاه صاحب ما است، هنگامى كه با خانواده‏اش قیام كند.
در برخى از منابع، به جاى قامَ، قَدِمَ تعبیر شده است؛یعنى، هنگامى كه تشریف بیاورد.
و در نقل برخى از محدّثان، به جاى أما إنّه، مسجد السّهله آمده است؛یعنى، به جاى ضمیر، اسم صریح آمده است.


2-بیش از دو قرن، پیش از میلاد مسعود كعبه‏ى موعود، وجود مقدّس امیرمؤمنان (علیه‏السّلام)، به هنگام ترسیم خطّ سیر حضرت ولى عصر (علیه‏السّلام) در آستانه‏ى ظهور، مى‏فرماید:
كأنّی به قد عبر من وادى السلام إلى مسجد السّهلة، على فرس مُحَجَّل له شِمراخ، یزهو، و یدعو، و یقول فی دعائه لا إله إلاّ الله حقّاً حقّاً...؛ گویى او را با چشم خود مى‏بینم كه از وادى السلام عبور كرده، بر فراز اسبى كه سپیدى پاها و پیشانى‏اش همى‏درخشد، به سوى مسجد سهله در حركت است، و زیر لب زمزمه دارد و خدا را این گونه مى‏خواند: (لا إله الاّالله حقّاً حقّاً...).


3- بیش از یك قرن پیش از ولادت خجسته‏ى حضرت حجّت (علیه‏السّلام)، امام صادق (علیه‏السّلام)خطاب به یار با وفایش ابوبصیر فرمود:
یا أبا محمّد! كأنّی أرى نزول القائم (علیه‏السّلام) فى مسجد السّهلة بأهله و عیاله؛
اى ابا محمّد! گویى فرود آمدن قائم علیه‏السّلام را با اهل و عیال‏اش در مسجد سهله، با چشم خود مى‏بینم.
ابوبصیر عرضه داشت: »آیا محلّ اقامت دائمى آن حضرت، در مسجد سهله خواهد بود؟ حضرت فرمود: آرى مسجد سهله، اقامت‏گاه حضرت ابراهیم خلیل الرحمان (علیه‏السّلام) بود.
خداوند، پیامبرى را مبعوث نكرده، جز این كه در مسجد سهله نماز گزارده است.
مسجد سهله، پایگاه حضرت خضر (علیه‏السّلام) است.
كسى كه در مسجد سهله اقامت كند، همانند كسى است كه در خیمه‏ى رسول اكرم (صلّى‏اللّهُ‏علیه‏وآله‏وسلّم) اقامت كند.
مرد و زن با ایمانى یافت نمى‏شود، جز این كه دل‏اش به سوى مسجد سهله پر مى‏زند.
در مسجد سهله، تخته سنگى است كه تمثال همه‏ى پیامبران بر آن نقش بسته است.
احدى در مسجد سهله نماز نمى‏گزارد كه با نیّت راستین خدا را بخواند، جز این كه خداوند او را با حاجت بر آورده شده از آن جا بر مى‏گرداند.
احدى نیست كه در مسجد سهله به خدا پناهنده شود، جز این كه خداوند او را از آن چه بیم دارد پناه دهد.
ابوبصیر عرض كرد: فضیلت بسیار بزرگى است!.
امام صادق (علیه‏السّلام) فرمود: آیا براى‏ات بیفزایم؟ عرض كرد  بلى. فرمود:
مسجد سهله، از آن بُقعه‏هایى است كه خداوند دوست دارد او را در آن جا بخوانند.
شب و روزى نیست كه فرشتگان به زیارت مسجد سهله نشتابند و در آن جا به عبادت حق تعالى نپردازند.
اگر من در آن سامان سكونت داشتم، هیچ نمازى را جز در مسجد سهله نمى‏خواندم.
اى ابا محمد! اگر مسجد سهله هیچ فضیلتى جز فرود آمدن فرشته‏ها و اقامت پیامبران را نداشت، همین فضیلت بس بود، در حالى كه این همه فضیلت دارد.
آن چه از فضایل مسجد سهله براى تو بازگو نكردم، بیش از فضایلى است كه برای‏ات گفتم.
ابوبصیر عرض كرد: آیا مسجد سهله، اقامت‏گاه دائمى حضرت قائم (علیه‏السّلام) خواهد بود؟ فرمود: آرى.


4- مفضّل در ضمن حدیث مفصّلى از محضر امام صادق علیه‏السّلام پرسید: منزل حضرت مهدى علیه‏السّلام و مركز اجتماع شیعیان كجا خواهد بود؟   امام صادق علیه‏السّلام در پاسخ او فرمود:
دار ملكه الكوفة، و مجلس حكمه جامعها، و بیت ماله و مقسم غنائم المسلمین مسجد السّهلة، و موضع خلواته الذّكوات البیض من الغریّین؛
مركز حكومت او، كوفه، و مركز قضاوت‏اش، مسجد اعظم كوفه، و مركز بیت المال و محل تقسیم غنایم مسلمانان، مسجد سهله، و محل خلوت و مناجات‏هایش تپّه‏هاى سپید و نورانى نجف اشرف است.


5- ابوبكر حضرمى از محضر امام باقر علیه‏السّلام پرسید: بعد از خانه‏ى خدا و حرم رسول خدا صلّى‏اللّهُ‏علیه‏وآله‏وسلّم كدامین بقعه از همه‏ى بقعه‏ها با فضیلت‏تر است؟ امام باقر علیه‏السّلام فرمود:
اى ابابكر! كوفه است كه پاك و پاكیزه است، و قبور پیامبران مرسل و غیرمرسل در آن است، و قبور صالحان و صدّیقان در آن است، و مسجد سهله در آن است كه:
خداوند، هیچ پیامبرى مبعوث نكرده، جز این كه در آن نماز گزارده است.
و فیها یظهر عدل الله؛ عدالت خداوند در آن جا ظاهر مى‏شود.
و فیها یكون قائمه و القُوّام من بعده؛ خلیفه‏ى قائم به حق خداوند، و دیگر قائمانِ بعد از اونیز در آن جا خواهند بود.
آن جا اقامت‏گاه پیامبران، و اوصیاى پیامبران و صالحان است.


6- ابان بن تغلب، در سفرى با امام صادق علیه‏السّلام هم سفر شد. در اطراف كوفه، در سه نقطه، امام صادق علیه‏السّلام از اسب پیاده شد، دو ركعت نماز گزارد.
ابان، در مورد این سه نقطه، از آن حضرت پرسید. امام علیه‏السّلام توضیح داد. سومین مورد را محلّ نزول قائم علیه‏السّلام معرفى فرمود.

در این حدیث اگرچه به نام مسجد سهله تصریح نشده، ولى از بررسى مجموع روایات اطمینان حاصل مى‏شود كه آن نقطه، مسجد سهله بوده است.


7- محمّد بن حسین بن عبدالله تمیمى، مشهور به ابوسوره از بزرگان زیدیّه بود. روز عرفه‏اى، به زیارت امام حسین علیه‏السّلام مشرّف شد. شب عید را نیز در حائر حسینى بیتوته كرد. در پگاه عید اضحى، به هنگام خروج از حرم امام حسین علیه‏السّلام به پیش‏گاه مقدّس حضرت بقیّةالله، أرواحنافداه، شرفیاب شد. در محضر آن قبله‏ى موعود، به سوى مسجد سهله حركت كرد. معجزه‏اى از آن حضرت مشاهده كرد. مستبصر شد و به آیین تشیع اثناعشرى گروید.
ابوسوره مى‏گوید: هنگامى كه به مقابر مسجد سهله رسیدیم، آن امام همام فرمود:
هُوَ ذا منزلی؛ این جا خانه‏ى من است.


در این احادیث، از مسجد سهله به عنوان اقامت‏گاه حضرت بقیّةاللّه، أرواحنا فداه، به هنگام ظهور سخن رفته است در احادیث فراوان دیگرى، به ابعاد دیگرى از ویژگى‏هاى مسجد سهله اشاره شده، كه شمارى از آن‏ها را در این جا مى‏آوریم:
 

8- شیخ طوسى، با سلسله اسناد خود، در ضمن یك حدیث طولانى، از وجود مقدس امیرمؤمنان علیه‏السّلام روایت مى‏كند كه به هنگام شمارش مساجد مباركه‏ى كوفه فرمود:
و مسجد بنى ظفر مسجد مبارك. والله! إنّ فیه لصخرة خضراء، و ما بعث الله من نبىّ إلّا فیها تمثال وجهه، و هو مسجد السّهلة؛مسجد بنى ظفر، كه همان مسجد سهله است، مسجد مباركى است. به خدا سوگند! در آن، تخته سنگ سبز رنگى است كه خداوند هیچ پیامبرى را مبعوث نكرده، جز این كه تمثال صورت‏اش در آن هست.


9- مرحوم كلینى، در همین رابطه، حدیثى با سلسله اسنادش از امام باقر علیه‏السّلام روایت كرده كه آن حضرت، در شمار مساجد مباركه‏ى كوفه فرمود:
و مسجد بنى ظفر و هو مسجد السّهلة؛ و مسجد بنى ظفر كه همان مسجد سهله است.

ادامه دارد:

برگرفته  از  شبکه جهانی اطلاع رسانی امام المهدی

شنبه 12/6/1390 - 17:6
عقاید و احکام
 

از بررسى مجموع روایاتى كه درباره‏ى مسجد سهله رسیده، به این نتیجه مى‏رسیم كه براى مسجد سهله ویژگى‏هاى فراوان و امتیازات بى شمار است كه به گوشه‏اى از آن‏ها در این جا اشاره مى‏كنیم. براى رعایت اختصار، فقط به شماره‏ى حدیث و یا احادیثى كه به آن ویژگى دلالت مى‏كند، در داخل كروشه اشاره مى‏كنیم.
1- آن جا، از سرزمین كوفه است. (ح 16).
2- آن جا، اقامت‏گاه پیامبران و صالحان است. (ح 5)
3- آن جا، اقامت‏گاه جانشینان حضرت مهدى (علیه‏السّلام) است. (ح 5)
4- آن جا، اقامت‏گاه حضرت ابراهیم (علیه‏السّلام) بود. (ح 3 و 16)

5- آن جا، اقامت‏گاه حضرت ادریس (علیه‏السّلام) بود. (ح 16 15 14 3 و 17)
6- آن جا، اقامت‏گاه حضرت بقیةاللّه، أرواحنا فداه، است. (ح 6 5 3 1 و 7)
7- آن جا، اقامت‏گاه دائمى آن حضرت است. (ح 3)
8- آن جا، پایگاه حضرت خضر (علیه‏السّلام) است. (ح 17 16 15 3 و 18)
9- آن جا، تربتى هست كه همه‏ى پیامبران از آن آفریده شده‏اند. (16 و 17)
10- آن جا، رهگذر راهیان بهشت است. (ح 16)
11- آن جا، عبادت‏گاه حضرت ادریس بود. (ح 14)
12- آن جا، كارگاه خیاطى حضرت ادریس بود. (ح 14 و 17)
13- آن جا، مبارك است. (ح 8 و 9)
14- آن جا، محلّ تقسیم غنایم در عصر ظهور است. (ح 4)
15- آن جا، محلِّ عروج است. (ح 16)
16- آن جا، محلّ نزول فرشته‏ها است. (ح 3)
17- آن جا، محلّ نیایش حضرت صاحب (علیه‏السّلام) است. (ح 19)
18- آن جا، مركز بیت المال حضرت است. (ح 4)
19- آن جا، مقام صالحان و پیامبران است. (ح 19)
20- امام صادق (علیه‏السّلام) براى حوائج مهم به آن جا تشریف مى‏برد. (ح 20)
21- تمثال همه‏ى پیامبران در سنگ سبز رنگى در آن جا است(ح 16 10 8 و 17)
22- تمثال همه‏ى پیامبران و اوصیاى آنان نیز در آن سنگ است. (ح 10)
23- حشر و نشر همگان، به سوى مسجد سهله است. (ح 16)
24- حضرت ابراهیم (علیه‏السّلام) از آن جا به سوى عمالقه رفت. (ح 16 و 17)

25- خانواده‏ى حضرت مهدى (علیه‏السّلام) در هنگام ظهور، در آن جا فرود مى‏آیند. (ح 1 و 3)
26- خدا، دوست دارد كه در آن جا نیایش شود. (ح 3)
27- داوود، از آن جا به جنگ جالوت رفت. (ح 17)
28- دل هر زن و مرد مؤمن به آن جا پر مى‏كشد. (ح 3)
29- دو ركعت نماز در آن جا، انسان را در پناه خدا قرار مى‏دهد.(ح 16)
30- دو ركعت نماز میان مغرب و عشا، در آن جا، موجب افزایش عمر است. (ح 13)
31- دو ركعت نماز میان مغرب و عشا، در آن جا، موجب رفع غم مى‏شود. (ح 12)
32- صُور، در آن جا دمیده مى‏شود. (ح 16)
33- عبادت در آن جا، همانند عبادت در خیمه‏ى رسول اكرم (صلّى‏اللّهُ‏علیه‏وآله‏وسلّم) است. (ح 3)
34- عدالت الهى، در آن جا ظاهر مى‏شود. (ح 5)

35- فاروق اعظم، آن جا است. (ح 16)
36- فرشتگان، هر شب و روز، در آن جا فرود مى‏آیند. (ح 3)
37- فضایل ناگفته‏ى آن جا، بیش‏تر از آن چه بیان شد، است. (]ح 3)
38- گِل همه‏ى پیامبران، از آن جا برداشته شده است. (ح 17)
39- مسجد بنى ظفر، همان مسجد سهله است .(ح 9)
40- مسجد سهیل، همان مسجد سهله است. (ح 5 و 16)
41- مسجد شرى، ثرى، برى نیز همان مسجد سهله است. (ح 10)
42- نیایش در مسجد سهله، موجب قضاى حوائج و تقرّب به خدا است. (ح 14)
43- نیایش در آن جا، موجب مصونیّت از ناملایمات است. (]ح 14)
44- نیایش در آن جا، موجب مصونیّت از نیرنگ دشمنان است. (ح 14)
45- هفتاد هزار نفر از آن جا، بدون حساب، وارد بهشت مى‏شوند. (ح 16)

46- هیچ اندوهگینى وارد آن مسجد نشود، جز این كه غم و اندوه‏اش زدوده شود. (ح 10 و 11)
47- هیچ پیامبر مبعوث نشد، جز این كه در آن جا نماز گزارد. (ح 3 و 5)
48- هیچ كس در آن جا به خدا پناهنده نشود، جز این كه خدا او را پناه دهد. (ح 15 3 و 17)
49- هیچ كس در آن جا نماز نگزارد، جز این كه حاجت روا بر مى‏گردد. (ح 3 و 12)
50- هیچ كس در آن جا وارد نشود، جز این كه حاجت‏اش برآورده شود. (ح 10 و 11)

  برگرفته  از شبکه جهانی اطلاع رسانی  امام المهدی
شنبه 12/6/1390 - 16:56
شعر و قطعات ادبی

داد معشوقه به عاشق پیغام
که کند مادر تو با من جنگ
هر کجا بیندم از دور کند
چهره پرچین و جبین پرآژنگ
با نگاه غضب آلود زند
بر دل نازک من تیر خدنگ
از در خانه مرا ترک کند
همچو سنگ از دهن قلماسنگ
مادر سنگ دلت تا زنده ست
شهد در کام من وتوست شرنگ
نشوم یک دل و یک رنگ تو را
تا نسازی دل او از خون رنگ
گر تو خواهی به وصالم برسی
باید این ساعت بی خوف و درنگ
روی و سینه تنگش بدری
دل برون آری از آن سینة تنگ
گرم وخونین به منش باز آری
تا برد ز آینه قلبم زنگ
عاشق بی خرد ناهنجار
نه بل آن فاسق بی عصمت و ننگ
حرمت مادری از یاد ببرد
خیره از باده و دیوانه ز ننگ
رفت و مادر را افکند به خاک
سینه بدرید دل آورد به چنگ
قصد سر منزل معشوق نمود
دل مادر به کفش چون نارنگ
از قضا خورد دم در به زمین
و اندکی سوده شد او را آرنگ
وان دل گرم که جان داشت هنوز
اوفتاد از کف آن ب ی فرهنگ
از زمین باز چو برخواست نمود
پی برداشتن آن آهنگ
دید کز آن دل آغشته به خون
آید آهسته برون این آهنگ
آه دست پسرم یافت خراش
آخ پای پسرم خورد به سنگ


چهارشنبه 9/6/1390 - 15:32
سخنان ماندگار

زندگی بافتن یک قالیست
نه همان نقش ونگاری که خودت می خواهی
نقشه را اوست که تعیین کرده
تو در این بین فقط می بافی
نقشه را خوب ببین
نکند آخر کار قالی زندگی ات را نخرند.

چهارشنبه 9/6/1390 - 15:22
عقاید و احکام

آثار تقوی 

بخشی از اثار و برکات تقوی در دنیا و برخی در اخرت است .

 

آثار تقوی در زندگی دنیایی

1 -  برخورداری از برکات دنیوی  است : یکی از کارهای خدا ان است که 

بین گناه و تنگی معیشت رابطه مستقیم ای قرار داده است  . و از طرفی

استغفار و معنویت با افزایش روزی رابطه است .

خداوند  در آیه  96 سوره اعراف می فرماید :

وَلَوْ أَنَّ أَهْلَ الْقُرَى آمَنُواْ وَاتَّقَواْ لَفَتَحْنَا عَلَیْهِم بَرَكَاتٍ مِّنَ السَّمَاءِ وَالأَرْضِ

وَلَكِن كَذَّبُواْ فَأَخَذْنَاهُم بِمَا كَانُواْ یَكْسِبُونَ

و اگر مردم شهرها ایمان آورده و به تقوا گراییده بودند قطعا بركاتى از

آسمان و زمین برایشان مى‏گشودیم ولى تكذیب كردند پس به [كیفر]

دستاوردشان [گریبان] آنان را گرفتیم.

 

بجا اوردن تعالیم اسلامی موجب می شود رحمت اسمانی به انسان رو آورد.

 بین اعمال انسان و جلب رحمت و نعمت های الهی رابطه تنگاتنگ است .

خدا استغفار را موجب روزی می داند .

در روایتی از امام علی علیه السلام امده : اکثروا الاستغفار تجلب

الرزق :   بیشتر بودن استغفار موجب جلب روزی می شود .

انسان وقتی دنبال استغفار باشد رشد و ترقی می یابد .

 

ماجرای  جوان متقی :  

نقل شده جوان خیاطی بود زیبا و خوش صورت بود . زیبایی وی به حدی

بود هر زنی او را می دید شیفته وی می شد . روزی این جوان خیاط مقداری

از لباس هایی که دوخته بود را همراه خود به بازار آورد تا بفروشد و

مایحتاج خود را تامین کند .  وقتی از کنار قصر پادشاه رد می شد . عادت

دختر پادشاه این بود  پشت قصر را نگاه می کرد چشمش به این جوان

می افتد و شیفته وی می شود و به بهانه خرید پارچه به قصر دعوت

می کرد .

وقتی جوان وارد قصر می شود . دختر پادشاه عمل نامشروعی از وی

می خواهد . جوان قبول نمیکند و می گوید مناز خدا می ترسم . اما دختر

اصرار می کند تا از گفته من اطاعت نکنی تو را رها نمی کنم و چاره ای

نداری جز از خواسته من تبعیت کنی.

جوان اجازه می گیرد شست و شویی بکند . دختر اجازه می دهد و می گوید

به شرط اینکه لباس هایت را نزد من گرو بگذاری.

جوان به پشت بام می رود و برای اینکه خود را از دست دختر نجات دهد

 تصمیصم می گیرد خود را از ان بالا پرت کند  ولی چون نیت وی خیر

و برای خدا بود خداوند به جبرئیل امر می کند جوان را بگیرد و آرام به

روی زمین بگذارد .

جوان  به خانه رفته  وقتی همسرش می گوید امشب چه به خانه آوردی

می گوید امروز ان لباسها را نسیه فروختم فردا پولش را می آورند . و به

همسرش می گوید تنور را روشن کن تا همسایگان متوجه نشوند ما چیزی نداریم.

یک لحظه همسایه ای می آید و از انان درخواست آتش می کند  می رود کنار

 تنورآتش بردارد می بیند تنور پر نان است و نزدیک هست بسوزد  به

صاحبخانه می گوید و آنان هم می بینند تنور پر نون است  . همسرش ماجرا

ازوی می پرسد و جوان ماجرای تقوای خود را بیان می کند.

در روایتی پیامبر اکرم تقوا را مانند تجارتی معرفی می کند بدون اینکه

انسان سرمایه ای داشته باشد روزی فراوانی بدست می آورد.

چهارشنبه 9/6/1390 - 15:20
عقاید و احکام
یکی از نیازهای انسان ها برای اینکه بتوانیم به سعادت و کمالی که خداوند

برای ما مقرر کرده است برسیم این است که تقوی  داشته باشیم .

 

تقوی یعنی دنبال آنچه نمی دانیم باشیم  و به  آنچه که می دانیم آن عمل

کنیم .

تقوی  به معنای  انزوا ، گوشه گیری ، و بریدن از فعالیت های اجتماعی

نیست. این افکار فرهنگ استعماری و طاغوتی است که این القائات را

به ذهن مامی کنند . وچه بسا افرادی که اسلام را نشناختند و شناخت کاملی

از اسلام ندارند موجب این انحراف می شوند . مفاهیم و عبارتها را تحریف

 می کنند .

برای اینکه بتوانند تلاش در برابر گناهان و طاغوتها را از بین ببرندمفاهیم

را نادرست  ترجمه می کنند .

تقوا نقش بسیار مهمی در زندگی ما دارد همان طوری که امام علی علیه

السلام تقوا را خصلت روحی معرفی می کند که انسان را تقویت می بخشد

و در پرتوآن انسان ساخته و پرداخته می شود.

ما نه تنها با تقوی در برابر گناه ومعصیت حفظ می کنیم  بلکه آزرده

خاطرهم می شویم که یادی از گناه کنیم .

وقتی ما تقوا داشته باشیم آن چنان روح خود را لطیف می کنید که تصور

گناه هم برای شما سخت است و سعی می کنید فکر گناه نکنید. مثلا ً

انسان دنبال نجاسات نمی رود و حتی فکرش نمی کند که آن را بخورد .

حضرت علی علیه السلام  تقوا را به خانه تشبیه می کند و می فرماید

همانگونه که انسان ادمی را از هر خطری ، شر دشمن و گرما و سرما در

امانیم تقوا هم همین گونه است .  

تقوا هم مثل آن خانه انسان را از گناهان و لغزش ها حفظ می کند.

وقتی  وارد خانه ای می شوید  یا گاو صندوقی پر از اسناد و طلا و

جواهرات دارید برای اینکه بتوانید وارد ان خانه شوید به آن طلا و جواهرات

دست پیداکنیم  اگر کلید و رمز نداشته باشیم نمی توانیم وارد خانه شویم و یا

ازمحتویات آن صندوق  استفاده کنیم . اما اگر کلید را داشته باشیم راحت

می توانیم درب آن را باز کنیم . تقوا هم این چنین است .

اگر تقوی داشته باشیم می توانیم از ارزش های انسانی استفاده بهینه را داشته

باشیم . وقتی ما دنبال راه مستقیم و هدایت باشیم  باید از راه تقوا وارد

 شویم .

سعادت و کمال با تقوی بدست می آید.

برای  تقوا در کتاب بحار الانوار سه مرحله پیش بینی شده است :

1 - انسان نفس خود را از عذابی که خدا وعده داده است حفظ می کند .

2 - پرهیز از هر گونه گناه می باشد . در حالی که دنبال واجبات است و

انها را ترک نمی کند محرمات را ترک می کند.

3 - انسان خویشتن دار باشد و نفس خود را در مقابل آنچه قلب  انسان به

خودش مشغول می دارد و از مسیر حق  منحرف  میکند  حفظ می کند 

این تقوای  خاص است .

ما انسانها طبیعتاً دنبال سود و منفعت بیشتر می باشیم بنابراین انگیزه اولین

گام برای  رسیدن به تقوا می باشد.

چهارشنبه 9/6/1390 - 15:18
مورد توجه ترین های هفته اخیر
فعالترین ها در ماه گذشته
(0)فعالان 24 ساعت گذشته