• مشکی
  • سفید
  • سبز
  • آبی
  • قرمز
  • نارنجی
  • بنفش
  • طلایی
تعداد مطالب : 54
تعداد نظرات : 50
زمان آخرین مطلب : 4597روز قبل
تبریک و تسلیت

وفات حضرت خدیجه را بر تمامی دوستداران آن حضرت تسلیت عرض می نمایم .

شنبه 30/5/1389 - 10:46
دعا و زیارت

از مهمترین امور در افطار و سحری، قبل از شروع و بعد از گفتن «بسم الله الرحمن الرحیم » خواندن سوره ی قدر است.

 بهترین دعا « اللهم رب النور العظیم » که معروف به دعای عهد می باشد.


طبق روایتی ازامام صادق علیه السلام، جبرئیل امین به حضرت رسول اکرم صلی الله علیه و آله فرموده است:

یا محمد! کسی که در ماه رمضانبا این دعا قبل از افطار دعا کند، خداوند دعاهای او را مستجاب، نماز و روزه ی او را قبول و ده دعای او را بر آورده می نماید،گناهان او را می بخشد  غم و غصه ی او را از بین می برد و گرفتاریهایش را برطرف می کند، حاجت او را برآورده می نماید، او را به مقصودش می رساند، عمل او را با عمل صدیقین و پیامبران بالا می برد و در روز قیامت چهره ی او درخشان تراز ماه شب چهارده خواهد بود.

 

المراقبات به نقل از سید بن طاووس

 


 التماس دعا از همگی دوستان

 


بسم الله الرحمن الرحیم


اَللّهُمَّ رَبَّ النُّورِ الْعَظیمِ، وَ رَبَّ الْکُرْسِىِّ الرَّفیعِ، وَ رَبَّ الْبَحْرِ الْمَسْجُورِ، وَ مُنْزِلَ التَّوْراةِ وَالْإِنْجیلِ وَالزَّبُورِ، وَ رَبَّ الظِّلِّ وَالْحَرُورِ، وَ مُنْزِلَ الْقُرْآنِ الْعَظیمِ، وَ رَبَّ الْمَلائِکَةِ الْمُقَرَّبینَ، وَالْأَنْبِیاءِ وَالْمُرْسَلینَ اَللّهُمَّ إِنّى أَسْأَلُکَ بوَجْهِکَ الْکَریمِ، وَ بِنُورِ وَجْهِکَ الْمُنیرِ، وَ مُلْکِکَ الْقَدیمِ، یا حَىُّ یا قَیُّومُ، أَسْأَلُکَ بِاسْمِکَ الَّذى أَشْرَقَتْ بِهِ السَّمواتُ وَالْأَرَضُونَ، وَ بِاسْمِکَ الَّذى یَصْلَحُ بِهِ الْأَوَّلُونَ وَالْآخِرُونَ، یا حَیّاً قَبْلَ کُلِّ حَىٍّ، وَ یا حَیّاً بَعْدَ کُلِّ حَىٍّ، وَ یا حَیّاً حینَ لا حَىَّ، یا مُحْیِىَ الْمَوْتى، وَ مُمیتَ الْأَحْیاءِ، یا حَىُّ لا إِلهَ إِلّا أَنْتَ.


اَللّهُمَّ بَلِّغْ مَوْلانَا الْإِمامَ الْهادِىَ الْمَهْدِىَّ الْقائِمَ بِأَمْرِکَ، صَلَواتُ اللَّهِ عَلَیْهِ وَ عَلى آبائِهِ الطّاهِرینَ، عَنْ جَمیعِ الْمُؤْمِنینَ وَالْمُؤْمِناتِ فى مَشارِقِ الْأَرْضِ وَ مَغارِبِها، سَهْلِها وَ جَبَلِها، وَ بَرِّها وَ بَحْرِها، وَ عَنّى وَ عَنْ والِدَىَّ مِنَ الصَّلَواتِ زِنَةَ عَرْشِ اللَّهِ، وَ مِدادَ کَلِماتِهِ، وَ ما أَحْصاهُ عِلْمُهُ، وَ أَحاطَ بِهِ کِتابُهُ. أَللّهُمِّ إِنّى أُجَدِّدُ لَهُ فى صَبیحَةِ یَوْمى هذا، وَ ما عِشْتُ مِنْ أَیّامى عَهْداً وَ عَقْداً وَ بَیْعَةً لَهُ فى عُنُقى، لا أَحُولُ عَنْها، وَ لا أَزُولُ أَبَداً. اَللّهُمَّ اجْعَلْنى مِنْ أَنْصارِهِ وَ أَعَوانِهِ، وَالذّابّینَ عَنْهُ، وَالْمُسارِعینَ إِلَیْهِ فى قَضاءِ حَوائِجِهِ، وَالْمُمْتَثِلینَ لِأَوامِرِهِ، وَالْمُحامینَ عَنْهُ، وَالسّابِقینَ إِلى إِرادَتِهِ، وَالْمُسْتَشْهَدینَ بَیْنَ یَدَیْهِ.



اَللّهُمَّ إِنْ حالَ بَیْنى وَ بَیْنَهُ الْمَوْتُ الَّذى جَعَلْتَهُ عَلى عِبادِکَ حَتْماً مَقْضِیّاً، فَأَخْرِجْنى مِنْ قَبْرى مُؤْتَزِراً کَفَنى، شاهِراً سَیْفى، مُجَرِّداً قَناتى، مُلَبِّیاً دَعْوَةَ الدّاعى فِى الْحاضِرِ وَالْبادى. اَللّهُمَّ أَرِنِى  الطَّلْعَةَ الرَّشیدَةَ  وَالْغُرَّةَ الْحَمیدَةَ، وَاکْحَُلْ ناظِرى بِنَظْرَةٍ مِنّى إِلَیْهِ، وَ عَجِّلْ فَرَجَهُ، وَ سَهِّلْ مَخْرَجَهُ، وَ أَوْسِعْ مَنْهَجَهُ، وَاسْلُکْ بى مَحَجَّتَهُ، وَ أَنْفِذْ أَمْرَهُ، وَاشْدُدْ أَزْرَهُ، وَاعْمُرِ اللّهُمَّ بِهِ بِلادَکَ ، وَ أَحْىِ بِهِ عِبادَکَ، فَإِنَّکَ قُلْتَ وَ قَوْلُکَ الْحَقُّ: ظَهَرَ الْفَسادُ فِى الْبَرِّ وَالْبَحْرِ بِما کَسَبَتْ أَیْدِى النّاسِ، فَأَظْهِرِ اللّهُمَّ لَنا وَلِیَّکَ وَابْنَ بِنْتِ نَبِیِّکَ الْمُسَمّى بِاسْمِ رَسُولِکَ



حَتّى لا یَظْفَرَ بِشَىْءٍ مِنَ الْباطِلِ إِلّا مَزَّقَهُ، وَ یُحِقَّ الْحَقَّ وَ یُحَقِّقَهُ، وَاجْعَلْهُ اللّهُمَّ مَفْزَعاً لِمَظْلُومِ عِبادِکَ  وَ ناصِراً لِمَنْ لا یَجِدُ لَهُ ناصِراً غَیْرَکَ، وَ مُجَدِّداً لِما عُطِّلَ مِنْ أَحْکامِ کِتابِکَ، وَ مُشَیِّداً لِما وَرَدَ مِنْ أَعْلامِ دینِکَ، وَ سُنَنِ نَبِیِّکَ صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ، وَاجْعَلْهُ اللّهُمَّ مِمَّنْ حَصَّنْتَهُ مِنْ بَأْسِ الْمُعْتَدینَ، اَللّهُمَّ وَ سُرَّ نَبِیَّکَ مُحَمَّداً صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ بِرُؤْیَتِهِ، وَ مَنْ تَبِعَهُ عَلى دَعْوَتِهِ، وَارْحَمِ اسْتِکانَتَنا بَعْدَهُ ، اللّهُمَّ اکْشِفْ هذِهِ الْغُمَّةَ عَنْ هذِهِ الْأُمَّةِ بِحُضُورِهِ، وَ عَجِّلْ لَنا ظُهُورَهُ، إِنَّهُمْ یَرَوْنَهُ بَعیداً وَ نَراهُ قَریباً، بِرَحْمَتِکَ یا أَرْحَمَ الرّاحِمینَ.



اَلْعَجَلَ، اَلْعَجَلَ؛ یا مَولای یا صاحِبَ الزَّمانِ

اَلْعَجَلَ، اَلْعَجَلَ؛ یا مَولای یا صاحِبَ الزَّمانِ

اَلْعَجَلَ، اَلْعَجَلَ؛ یا مَولای یا صاحِبَ الزَّمانِ

شنبه 23/5/1389 - 19:49
دانستنی های علمی
قسمتی از دست نوشته‌های مهاتما گاندی

 

 

من می‌‌توانم خوب، بد، خائن، وفادار، فرشته‌خو یا شیطان‌صفت باشم ،

  من می توانم تو را دوست داشته یا ازتو متنفر باشم،

  من می‌توانم سکوت کنم، نادان و یا دانا باشم،

  چرا که من یک انسانم، و این‌ها صفات انسانى است.

  وتو هم به یاد داشته باش :

من نباید چیزى باشم که تو می‌خواهى ، من را خودم از خودم ساخته‌ام،

  تو را دیگرى باید برایت بسازد و

  تو هم به یاد داشته باش

  من که من از خود ساخته‌ام، آمال من است ،

  تویى که تو از من می سازى آرزوهایت و یا کمبودهایت هستند.

  لیاقت انسان‌ها کیفیت زندگى را تعیین می‌کند نه آرزوهایشان

  و من متعهد نیستم که چیزى باشم که تو می‌خواهى

  و تو هم می‌توانى انتخاب کنى که من را می‌خواهى یا نه

  ولى نمی‌توانى انتخاب کنى که از من چه می‌خواهى .

  می‌توانى دوستم داشته باشى همین گونه که هستم، و من هم.

  می‌توانى از من متنفر باشى بى‌هیچ دلیلى و من هم ،

  چرا که ما هر دو انسانیم.

  این جهان مملو از انسان‌هاست ،

  پس این جهان می‌تواند هر لحظه مالک احساسى جدید باشد.

  تو نمی‌توانى برایم به قضاوت بنشینى و حكمی صادر كنی و من هم،

  قضاوت و صدور حکم بر عهده نیروى ماورایى خداوندگار است.

  دوستانم مرا همین گونه پیدا می کنند و می‌ستایند،

  حسودان از من متنفرند ولى باز می‌ستایند،

  دشمنانم کمر به نابودیم بسته‌اند و همچنان می‌ستایندم،

  چرا که من اگر قابل ستایش نباشم نه دوستى خواهم داشت،

 نه حسودى و نه دشمنى و نه حتا رقیبى،

  من قابل ستایشم، و تو هم.

  یادت باشد اگر چشمت به این دست نوشته افتاد

  به خاطر بیاورى که آن‌هایى که هر روز می‌بینى و مراوده می‌کنى

  همه انسان هستند و داراى خصوصیات یک انسان، با نقابى متفاوت،

 اما همگى جایزالخطا.

  نامت را انسانى باهوش بگذار اگر انسان‌ها را از پشت نقاب‌هاى متفاوتشان شناختى،

  و یادت باشد که کارى نه چندان راحت است...
سه شنبه 19/5/1389 - 10:59
دانستنی های علمی
اگر روزی تهدیدت کردن بدان دربرابرت ناتوانند. اگر روزی خیانت دیدی بدان قیمتت بالاست اگر روزی ترکت کردند بدان با تو بودن لیاقت می خواهد. اگر دشمنی پیدا کردی بدان در راه رسید ن به هدفی موفق بودی

 

نمی توانیم گذشته را تغییر دهیم
تنها باید خاطرات شیرین را به یاد سپرد
و لغزشهای گذشته را توشه راه خرد سازیم
نمی توانیم آینده را پیش بینی کنیم
تنها باید امیدوار باشیم
و خواهان بهترین و هر آنچه نیکوست
و باور کنیم که چنین خواهد شد
می توان روزی را زندگی کرد
دم را غنیمت شمریم
و همواره در جستجو, تا بهتر و نیکوتر باشی
سه شنبه 19/5/1389 - 9:8
دانستنی های علمی
!!!
/

 


پسر کوچک مدتی بود که به کلاس پیانو می رفت و یاد گرفته بود چند قطعه را بنوازد. مادرش برای این‌که او را در یادگیری پیانو تشویق کند بلیت یک کنسرت پیانو را تهیه کرد و پسرک را با خود به کنسرت برد.

زمانی که به سالن وارد شدند و روی صندلی خود نشستند مادر یکی از دوستانش را دید و پیش او رفت تا گفت وگویی بکنند. زمانی که آن‌ها گرم صحبت بودند پسرک با کنجکاوی به سمت پشت صحنه رفت. مادر که از گفت‌وگو با دوستش فارغ شده بود به سمت صندلی خودشان برگشت و با تعجب دید که پسرک سرجایش نیست. در همین حین پرده کنار رفت و همه با تعجب پسر کوچکی را دیدند که پشت پیانو نشسته و قطعه کوچکی را می نوازد.
در این زمان استاد پیانو روی سن و به کنار پیانو آمد و به آرامی به پسرک گفت: نترس، ادامه بده. و خودش نیز در کنار او قرار گرفت و در نواختن گوشه‌هایی از قطعه  کمک کرد. کودک نیز بدون هیچ ترسی به نواختن قطعه ادامه داد. این صحنه تمامی حاضران را تحت تاثیر قرار داد و شرایط بسیار هیجان انگیزی در سالن به وجود آمد.
حضور در این صحنه درست مثل حضور در عرصه زندگی است وقتی که احساس می کنیم مورد توجه هستیم سعی می کنیم نهایت تلاش خود را به کار گیریم، اما هنگامی که احساس می کنیم دست قدرتمندی از ما حمایت می کند، با اطمینان و اعتماد به نفس بیش‌تری از زیبائی های زندگی استفاده می کنیم.
بار دیگر که در مسیر زندگی دچار دلهره و هراس شدید، خوب گوش فرا دهید حتما صدای او را می شنوید که می گوید: نترس، ادامه بده.
پی نوشت:
بارالها به من یاد بده که جزء تو کس دیگری را نخواهم و نبینم. تنها تو هستی که پشت و پناهمی.
توکلت علی الله.
سه شنبه 19/5/1389 - 9:6
دانستنی های علمی

با امید زنده ایم


امام علی علیه السلام می فرماید:
دیروزت از دست رفت
فردا هم معلوم نیست زنده باشی
پس از امروزت استفاده کن و کاری کن.

 

پی نوشت:
تصمیم گرفتم که هرگز تسلیم نشوم چون شنیده ام ممکنه هر روز معجزه ی تازه ای اتفاق بیفته. به امید آن روز......

 
یادم باشد... یادم نرود...
/

یادم باشد:
از این به بعد به خدا نگویم مشکل بزرگی دارم، به مشکلم بگویم خدای بزرگی دارم.
                                                                                           یادم نرود...

 

یادم باشد:
وقتی که خطایی را مرتکب شده ام گامهایی را پیاپی برای رفع آن خطا بردارم.
                                                                                      یادم نرود...

 

یادم باشد:
چشمان خود را نسبت به تغییرات بگشایم، اما ارزشهای خود را به سادگی در برابر آنها از دست ندهم.
                                        یادم نرود...

 

یادم باشد:
زیر ساخت زندگی من، وجود جوی از محبت و عشق در محیط خانه و خانواده ام است.
                                                                                           یادم نرود...

 

یادم باشد:
با دنیا و زندگی زمینی بر سر مهر باشم.
                               یادم نمی رود...
پی نوشت:
خدا جون من هستم منو دریاب
سه شنبه 19/5/1389 - 9:4
دانستنی های علمی
پل سارتر: از همه اندوهگین تر کسی است که از همه بیشتر می خندد

وین دایر: این شمایید که به مردم می آموزید که چگونه با شما رفتار کنند

ناپلئون: من در جهان یک دوست داشته ام و آن خودم بوده ام

مارکز: هرگز وقتت را با کسی که حاضر نیست وقتش را با تو بگذراند نگذران

کانت: چنان باش که به هر کس بتوانی بگویی مثل من رفتار کن

جرج آلن : اگر کسی را دوست داری، به او بگو. زیرا قلبها معمولاً با کلماتی که ناگفته می‌مانند، می‌شکنند        

میکل آنژ: چه غصه هایی بخاطر اتفاقات بدی که هرگز در زندگی ام پیش نیامد خوردم

ویل کارنگی:راه نفوذ در دیگران، دانستن آرزوهایشان است

چارلی چاپلین: دنیا به قدری بزرگ است که برای همه جا هست به جای آنکه جای دیگران را بگیرید سعی کنید جای خود را بیابید.

اورپیدس: نیکوست، که ثروتمند باشی و پرتوان، اما نیکوتر است که دوستت بدارند

جیمز آلن شما به همان اندازه که بخواهید کوچک، و به همان اندازه که آرزو کنید بزرگ می شوید

دکتر علی شریعتی :بگذار تا شیطنت عشق چشمان تو را به عریانی خویش بگشاید شاید هر چند آنجا جز رنج و پریشانی نباشد اما کوری را به خاطر آرامش تحمل نکن
سه شنبه 19/5/1389 - 8:57
شعر و قطعات ادبی
خداوندا در این سالی که در پیش است/ نمیدانم چه تقدیری مرا فرموده ای

در آغاز طلوع روشن سالی که می آید/ خدایا مهربانم کن

تو لبخند رضایت را عطایم کن/ خداوندا تو راه سبز ایمان را نشانم ده

تو نیکی پیشه ام فرما/ خداوندا، مهربانا عاشقم فرما

مرا در شط پرمهر گذشت شستشویم ده/ تو پاکم کن، قرارم ده

تو ذکرت را عطایم کن/ که با یادت دلم آرام گیرد

تو آرامش عطایم کن/ حبیبا قدر دان خوبیم فرما

تو چرخاننده احوال این دنیا/ بگردان حال من را سوی آن حالی که میدانی

تو ای آموزگار پاک خوبی ها/ تو راه مهرورزی نشانم ده

بگیر این دست تنهای مرا در دست پرمهرت/ تو برمبنای این هستی، رضا بودن عطایم کن

که من همراه هر سختی بجویم گوهر پنهان و زیبای گشایش را

برای محو تاریکی بسوزان جهل من را، شعله ام گردان

خداوندا نمی دانم چه تقدیری مرافرموده ای اما   رضایت را رضایم هر چه خواهد بود، لیکن برای مردمان خوب این وادی تو درمانی عطا فرما

(آمین)
يکشنبه 17/5/1389 - 11:33
شعر و قطعات ادبی

بخوان دعای فرج را، دعا اثر دارد
دعا کبوتر عشق است و بال و پر دارد
بخوان دعای فرج را و عافیت بطلب
که روزگار بسی فتنه زیر سر دارد
بخوان دعای فرج را و نا امید مباش
بهشت پاک اجابت هزار در دارد
بخوان دعای فرج را که صبح نزدیک است
خدای را، شب یلدای غم سحر دارد
بخوان دعای فرج را به شوق روز وصال
مسافر دل ما، نیت سفر دارد
بخوان دعای فرج را که یوسف زهرا
ز پشت پردۀ غیبت به ما نظر دارد


بخوان دعای فرج را که دست مهر خدا
حجاب غیبت از آن روی ماه بر دارد
دوشنبه 11/5/1389 - 11:29
اخبار

گزارش «تابناک» از خانواده ای آبرودار که سرپناهی ندارند + تصاویر
شب‌های تهران هنوز پر درد است!؟
از ایشان می‌پرسم علی چند ماه است که اینجاست؟ می‌گوید تقریبا هشت ـ نه ماهی است که این خانواده در این مکان زندگی می‌کنند. می‌پرسم برای رفع مشکل اینها کاری کرده‌اید؟ مرد در پاسخم می‌گوید که بله با همه جا تماس گرفتیم. با کمیته امداد، سازمان بهزیستی، شهرداری و... اما هیچ نتیجه‌ای نگرفتیم!

مجنونم و دلزده از لیلی‌ها                           خیلی دلم گرفته از خیلی‌ها
 
گزارش خبرنگار «تابناک»ـ شاید اصلی‌ترین تفاوت یک روزنامه نگار با افراد عادی این باشد که حتی در نیمه شب ـ همان زمان که چشمان دیگران را خواب ربوده و بالش‌های نرم، خستگی کار روزانه خیابان‌های شهر را می‌زداید ـ چشمان او خواب آلودگی را تجربه نمی‌کند و هنوز هشیار و بیدار با بی تفاوتی‌ها دست و پنجه نرم می‌کند؛ بی‌تفاوتی‌هایی که گاه از روی ناآگاهی و گاه آگاهانه، زندگی‌هایی را به تباهی و نابودی می‌کشاند و زجرهایی را بر دیگران تحمیل می‌کند!

بیست و هفتم تیر ماه هم یکی از آن روزهای متفاوت بود. از خیابان طالقانی، تقاطع بهار رد می‌شدم که دیدن منظره‌ای برای نخستین بار، همه باورهایم را زیر سوال برد. بیشتر که دقت کردم دیدم حقیقت دارد. خانواده‌ای ایرانی, همجنس خودمان از همان‌هایی که خون آریایی در رگ هایشان جاری است. پدر و مادر و نازنینی 9 ساله در فرورفتگی یک شرکت آرمیده بودند. با خودم فکر کردم آیا اینها خوابند یا تمام ما آدم‌هایی که بر روی تخت‌های آن چنانی با تشک‌های خارجی طبی زیر هوای مطبوع کولرهای گازی مشغول استراحتیم؟



مجال رفتن نبود. قدم از قدم نمی‌توانستم بردارم؛ وظیفه حرفه‌ایم اقتضا می‌کرد که تلاش کنم به این خانواده نزدیک تر شوم با آنها گفت وگو کنم و از زجرهایی که از روزگار می‌کشند، بپرسم. از داستان آدم‌های نامردی که برای تنها اندکی کرایه در محله پامنار تهران اینها را از سقفی که داشتند محروم کرده‌اند.

برای ارگان‌های حمایتی که نعره‌هایشان گوش فلک را کر کرده است و دم از کمک و همیاری مستضعفین می‌دهند. هر یک به نوعی و هر یک به شکلی! ارگان‌هایی که با تشکیلات عریض و طویل، امکانات فراوان و بودجه‌های آن چنانی و تبلیغات فراوان سعی می‌کنند نشان دهند که ما کاملا در خدمت محرومین و مستضعفین هستیم. با اینکه در سفرهای گوناگون به مناطق جنوبی، شرقی، غربی و شمالی کشور گوشه‌های فراوانی از درد و رنجی که محرومین سرزمین من می‌بینند، دیده بودم و علت آن را در هزاران بهانه‌ای که مسئولین برای آن می‌تراشند، برای خود توجیه می‌کردم شاید دیدن علی و همسرش و نازنین کوچولو خط بطلانی باشد به همه شعارهایی که مسئولین و ارگان‌های حمایتی در راستای حمایت از محرومین سر می‌دهند.


بشاگرد، نیک شهر  و خیلی از مناطق محروم دور افتاده کشورم پیش کش! این اتفاق همین جا، در همین نزدیکی، در تهران بزرگ، دو سه کوچه آن طرف تر، درست بغل گوش من و شما افتاده است.


آیا انسانی که در نزد قادر متعال خود به جانی می‌ارزد، برای ما آدم‌های متمدن به نانی نمی‌ارزد؟!

علی بچه آبادان است؛ جنگ را حس کرده است. مدتی همدوش رزمندگان و شهدای جنگ بوده است. به هزار دلیل که من و تو می‌دانیم، کوچ کرده و به تهران آمده است. کارمند قراردادی یکی از فرهنگسراهای سازمان فرهنگی و هنری شهرداری تهران شده و حالا با چوب تعدیل، چند صباحی است که کارش را از دست داده که البته مدیریت فعلی می گوید سال 74 تعدیل شده است. اجاره خانه ندارد که بدهد. صاحب خانه محترم! با استفاده از تمام ابزارهای قانونی ـ همان ابزاری که برای دفاع از حقوق انسان‌ها به وجود آمده‌اند ـ علی، همسرش و نازنین کوچک را با تمامی اثاثیه شان از خانه بیرون کرده است.


امرار معاش علی از پسماندهای فلزی زباله‌هایی است که شاید چند هزار تومنی را روزانه نصیبش کند تا بتواند با یک وعده غذای بسیار ساده، شکم همسر و بچه خود را سیر کند. ظاهر نازنین نشان می‌دهد که مدتی است روی آب را ندیده است. از علی علت را که جویا می‌شوم، می‌گوید پول ندارم. از وضعیت تحصیل نازنین می‌پرسم و با آهی پاسخ می‌دهد: نازنین مجبور است برای مدرسه به پامنار بازگردد. به مدارس نزدیک به اصطلاح همین محل سکونت که مراجعه کرده‌اند آنها را رانده‌اند تنها به علت وضع ظاهری! در حال صحبت با علی هستم که یکی از کارکنان شرکت که تو رفتگی آن، محل اسکان و زندگی علی شده، قصد خروج دارد. علی مجبور است که همسرش را از خواب بیدار کند تا راهی برای عبور فرد باز شود.

از ایشان می‌پرسم علی چند ماه است که اینجاست؟ می‌گوید تقریبا هشت ـ نه ماهی است که این خانواده در این مکان زندگی می‌کنند. می‌پرسم برای رفع مشکل اینها کاری کرده‌اید؟ مرد در پاسخم می‌گوید که بله با همه جا تماس گرفتیم. با کمیته امداد، سازمان بهزیستی، شهرداری و... اما هیچ نتیجه‌ای نگرفتیم!؟


همه این سازمان‌ها با یدک کشیدن متولی بودن و رسیدگی در امور محرومین کارها را به همدیگر پاس می‌دهند. هر یک می‌گوید این در شرح وظایف و اختیارات ما نیست و به ارگان دیگری مربوط می‌شود و ارگان دیگری نیز می‌گوید به عهده سازمان دیگری است و این دور باطل همچنان ادامه دارد. اما آنچه واقعیت دارد نازنین کوچک است که روی یک تکه کارتن بر سنگفرش سیمانی خیابان پر ازدحام ماشین‌های مدل بالا خوابیده است و امشب را نیز مانند صدها شب دیگری که گذشته به صبح خواهد رساند.


قصه آنجا دردناکتر می‌شود که علی می‌گوید به دفتر رهبری نیز مراجعه کرده‌ام و آنها نیز پولی برای تهیه سرپناهی در اختیار کمیته امداد قرار داده‌اند؛ اما هنوز پس از گذشت ماه‌ها هیچ اتفاقی نیفتاده است.

شاید این نیز مثل هزاران لطف و کرامتی است که از سوی رهبری نسبت به محرومین می شود، ولی در لایه‌های پایین تر افرادی که خود را شاید حتی بالاتر از آن جایگاه‌ها می‌دانند هیچ اهمیتی به این منویات نمی‌دهند.


به عنوان یک روزنامه نگار خاضعانه از ریاست محترم جمهور، شهردار محترم تهران و تمام آزادمردانی که می‌توانند سرپناهی هر چند کوچک برای نازنین و خانواده‌اش فراهم کنند، تقاضا می‌کنم سخاوتمندی خویش را از آنان دریغ نکنند و دستان یاری آنان را بفشارند.


راه‌های ارتباط با این خانواده دردمند برای «تابناک» محفوظ است. لطفا برای همیاری و کمک، از طریق نظرات کاربران همین خبر یا «تماس با ما»ی سایت «تابناک» دردی از این هم نوع خود دوا کنید که خداوند خود وعده اجر عظیم را به محسنین داده است

tabnak

پنج شنبه 31/4/1389 - 15:19
مورد توجه ترین های هفته اخیر
فعالترین ها در ماه گذشته
(0)فعالان 24 ساعت گذشته