• مشکی
  • سفید
  • سبز
  • آبی
  • قرمز
  • نارنجی
  • بنفش
  • طلایی
تعداد مطالب : 1655
تعداد نظرات : 157
زمان آخرین مطلب : 4061روز قبل
اهل بیت
منبع:www.essay.monajat.org
میلاد با بركت حضرت ابى عبداللّه الحسین (علیه السلام) ، دومین فرزند امام على و فاطمه زهرا (علیهما السلام) بنا بر مشهور ، روز سوم شعبان سال چهارم هجرى در مدینه بوده است.
پس از ولادت ، پیامبر اكرم (ص) نام وى را «حسین» گذاشت، آن گاه او را بوسید و گریست و فرمود :
تو را مصیبتى عظیم در پیش است ، خداوندا ! كشنده او را لعنت كن ! آن حضرت به مصباح الهدى و سفینة النّجاة و سیّد الشّهداء و ابوعبداللّه معروف است.
مسعودى مى نویسد : امام حسین (علیه السلام) مدّت هفت سال با رسول خدا (صلى الله علیه وآله وسلم) بود و در این مدّت ، آن حضرت خود متصدّى غذا دادن و علم و ادب آموختن به امام حسین (علیه السلام) بود. شدّت علاقه پیامبر اكرم (صلى الله علیه وآله وسلم) به حسین (علیه السلام) به قدرى بود كه كوچكترین ناراحتى او را نمى توانست تحمّل كند.
روزى پیامبر از در خانه فاطمه (علیها السلام) مى گذشت ، صداى گریه حسین را شنید، وارد خانه شد و به دخترش فرمود :
مگر نمى دانى كه گریه حسین در من چقدر مؤثّر است ، آن گاه طفل را بوسید و گفت :
«خداوندا! من این كودك را دوست دارم تو نیز او را دوست بدار»
حدیث معروف : «حُسَیْنٌ مِنّى وَ أَنـَا مِنْ حُسَیْن، أَحَبَّ اللّهُ مَنْ أَحَبَّ حُسَیْناً، حُسَیْنٌ سِبْطٌ مِنَ الاَْسْباطِ.»
یعنى : «حسین از من است و من از حسینم ، خداوند دوست دارد كسى را كه حسین را دوست مى دارد ، حسین سبطى از اسباط است.» موردِ قبول شیعه و سنّى است.
حسین بن على (علیه السلام) مدّت شش سالِ دوران كودكى اش را با پیغمبر اكرم (ص) سپرى كرد و پس از رحلت آن بزرگوار ، مدّت سى سال در كنار پدرش على (علیه السلام) به سر برد و در همه حوادث پرتلاطم دوران آن حضرت حضورى پرتلاش داشت.
پس از شهادت امیرمؤمنان (علیه السلام) ده سال تمام همراه و همگام با برادر عزیزش امام حسن (علیه السلام) زندگى كرد و پس از شهادت برادر در سال 50 هجرى ، به مدّت ده سال ، به ارزیابى حوادث زمان پرداخت و بارها به معاویه پرخاش كرد و پس از مرگ او در برابر حكومت یزید ، شجاعانه ایستادگى و از بیعت با او خوددارى كرد تا این كه در محرّم سال 61 هجرى به همراه گروهى از بستگان و یاران باوفایش، در سرزمین كربلا به شهادت رسید.
حسین بن على(علیه السلام) نمونه كامل یك انسان برجسته و متشخّص بود و نام حسین در اذهان، همراه با شجاعت و ظلم ستیزى و جوش و خروش بر ضدّ هر گونه ستم و تبعیض است.
در دوران پنج سال حكومت پدر با او همكارى مى كرد و در پى چاره مى گشت كه پیش از آن كه امّت ، نَفَسِ واپسین را برآورد ، نفحه حیاتى در او بدمد و در تاریخ طرحى نو دراندازد.
سال شصتم به پایان نرسیده بود ، امام حسین (علیه السلام) دید كه مردم در مقابل برادرش امام حسن (علیه السلام) از نفس افتاده و هرچه از باقیمانده مكتب در میانشان بوده از آنها دور گردیده و توده مردم ، خود را در گلوى گشاد بنى امیّه انداخته اند.
امام احساس كرد كه براى به حركت درآوردن امّت ، دیگر خطابه و سخنرانى حماسى كافى نیست ، بلكه باید اراده شكست خورده امّت را به پذیرفتن فداكارى وادارد و آنان را بر ضدّ باطل بشوراند تا زمینه تحقّقِ حقّ را فراهم سازد و در این راه ، با فداكارى منحصر به فرد خود ، براى حال و آینده معیارى ارزشمند و ثابت بر جاى نهاد.

هدف قیام :

هدف قیام امام حسین (علیه السلام) را به آسانى و بدون تكلّف مى توان از سخنان آن حضرت استنباط كرد.
آن گاه كه امام (علیه السلام) بر اثر تهاجم عمّال حكومت ناچار شد از مدینه خارج گردد ، در ضمن نوشته هاى ، هدف حركت خود را چنین شرح داد :
1ـ «من از روى خود خواهى و خوشگذرانى و یا براى فساد و ستمگرى قیام نكردم ، من فقط براى اصلاح در امّت جدّم از وطن خارج شدم. مى خواهم امر به معروف و نهى از منكر كنم و به سیره و روش جدّم و پدرم على بن ابیطالب عمل كنم.»
در این سخن چند نكته مهمّ ، شایان توجّه است :
1 ـ اصلاح امّت ، 2 ـ امر به معروف و نهى از منكر ، 3 ـ تحقّقِ سیره و روش پیامبر و على(علیه السلام)
2ـ آن حضرت در مقام دیگرى فرموده است :
«بار خدایا! تو مى دانى كه آنچه از ما اظهار شده براى رقابت در قدرت و دستیابى به كالاى دنیا نبوده ، بلكه هدف ما این است كه نشانه هاى دینت را به جاى خود برگردانیم و بلادت را اصلاح نماییم ، تا ستمدیدگان از بندگانت امنیّت یابند و به واجبات و سنّت ها و دستورهاى دینت عمل شود.»
در این سخن هم چند نكته قابل توجّه است :
1ـ برگرداندن نشانه و علائم دین به جاى اصلى خود
2 ـ اصلاحات در همه شهرها
3 ـ ایجاد امنیّت براى مردم
4 ـ فراهم ساختن زمینه عمل به واجبات و مستحبّات و احكام الهى.
3ـ در برخورد با سپاه حرّ بن یزید ریاحى فرمود :
اى مردم اگر شما از خدا بترسید و حقّ را براى اهلش بشناسید ، این كار بهتر موجب خشنودى خداوند خواهد بود. و ما اهل بیت پیامبر (ص) ، به ولایت و رهبرى، از این مدّعیانِ نالایق و عاملان جور و تجاوز ، شایسته تریم.
4ـ و نیز در مقام دیگر فرمود :
«ما اهل بیت به حكومت و زمامدارى ـ نسبت به كسانى كه آن را تصرّف كرده اند ـ سزاوارتریم.»
از این دو بخش از سخن امام (علیه السلام) نیز به وضوح استفاده مى شود كه آن حضرت خود را شایسته رهبرى و زمامدارى بر مردم مى داند ، نه یزید فاسد و دستگاه جائر او را.
بنابراین ، هدف امام حسین (علیه السلام) در این قیام ، تحقّقِ كاملِ حقّ بوده است.
امورى كه آن حضرت به عنوان فلسفه قیامش به آنها اشاره مى كند ، از قبیل : اصلاح امّت ، امر به معروف و نهى از منكر ، تحقّق سیره پیامبر و على ، برگرداندن علائم و نشانه هاى دین به جاى خود ، اصلاحات در شهرها، امنیّت اجتماعى ، فراهم ساختن زمینه اجراى احكام ، همه و همه این امور، زمانى قابل تحقّق و اجراست كه ولایت و حكومت در مجرا و مسیر اصلى اش قرار گیرد و به دست امام (علیه السلام) بیفتد ؛ لذا فرمود : «ما اهل بیت شایسته این مقامیم نه متصرّفانِ متجاوز و جائر»
پس هدف نهایى آن حضرت ، تشكیل حكومت اسلامى بر اساس سیره پیامبر و على بوده است كه در پرتو آن ، احكام الهى اجرا مى شود و نشانه هاى دین آشكار و شهرها اصلاح و امنیّت پابرجا و امر به معروف و نهى از منكر انجام و سیره و سنّت پیامبر و على متحقّق و در نتیجه كار امّت اصلاح مى گردد.
نكته شایان توجّه این كه تلاش خالصانه براى تشكیل حكومت اسلامى كه منبع و منشأ تمام خیرات و بركات است ـ و شعبه مهّم ولایت على و آل على (علیه السلام) هم كه همان قبول حاكمیّت و پذیرش تفسیر آنان از دین است ـ غیر از حكومت و سلطنت استبدادى و ریاست طلبى و كشورگشایى بر اساس هواهاى نفسانى است كه منشأ تمام مفاسد و شُرور است.

نتایج قیام حسینى :

1ـ درهم شكستن اركان مخوف دین سالارى ساختگى اُمَوى كه امویان و یارانشان سلطه سلطنتى خود را بر آن استوار ساخته بودند و رسوا ساختن حاكمان تبهكار بنى امیّه كه پیوسته در صدد اِحیاى نظام جاهلى بودند.
2ـ بیدار كردن وجدانهاى خفته :
شهادت فجیع امام حسین (علیه السلام) در كربلا موجى شدید از احساس گناه در وجدان مسلمانانى كه او را یارى نكردند برانگیخت.
این احساس گناه دو جنبه داشت : از یك طرف آنها را وادار مى ساخت كه گناهى را كه مرتكب شده اند با كفّاره بشویند و از طرف دیگر به كسانى كه آنها را به ارتكاب چنین گناهى واداشته بودند ، كینه و نفرت بورزند.
به طورى كه انگیزه قیام توّابین همان كفّاره یارى نكردن امام حسین(علیه السلام) و انتقام گرفتن از امویان بود.
مقدّر چنین بود كه آتش این احساس گناه ، پیوسته برافروخته ماند و انگیزه انتقام از بنى امیّه در هر فرصت به انقلاب و قیام بر ضدّ ستمگران منتهى گردد.
3ـ ارائه اخلاق جدید :
قیام امام حسین (علیه السلام) موجب آن گردید كه در جامعه ، نوعى اخلاق بلند نظرانه پدید آید.
امام (علیه السلام) و فرزندان و یارانش در قیام بر ضدّ بنى امیّه، اخلاق عالى اسلامى را با همه صفات و طراوت آن نشان دادند.
آنان این اخلاق را بر زبان نیاوردند ، بلكه با خون خود آن را مسجّل ساختند.
مردم عادى قبایل عادت كرده بودند كه دین و وجدان خود را به بهاى اندك بفروشند و در برابر ستمكاران گردن خم كنند تا از عطاهاى آنان بهره مند گردند.
هدف مسلمانان عادى همان زندگى روزمرّه شخصى بود و تنها به زندگانى خویش مى اندیشیدند. در آنان ، دردهاى اجتماعى تأثیرى نداشت ، به قول شاعر : از درد سخن گفتن و از درد شنیدن با مردم بى درد ندانى كه چه دردى است !
تنها كوشش آنان این بود كه دسترنج خویش را حفظ كنند و به توجیهات رهبران رام باشند ، مبادا نامشان از فهرست حقوق بگیران حذف شود ، لذا در مقابل جور و ستمى كه مى دیدند ، خاموشى مى گزیدند و تمام تلاش آنها این بود كه مفاخر قبیله اى خود را بازگو كنند و سنّت هاى جاهلى خویش را زنده سازند.
اصحاب حسین (علیه السلام) مردمى دیگر بودند كه در سرنوشت خویش با امام همراه شدند و با این كه داراى زن و فرزند و دوستانى بودند و از بیت المال هم حقوقى دریافت مى نمودند و زندگانى نسبتاً راحتى داشتند و مى توانستند از لذّت هاى حیات برخوردار گردند ، از همه اینها چشم پوشیدند و براى نثار جان در راه حسین (علیه السلام) با ستمگران به ستیز برخاستند.
براى بیشتر مسلمانان آن روز ، این نكته بسى جالب بود كه یك انسان بین زندگانى زبونانه و مرگ شرافتمندانه ، مرگ با عزّت را بر زندگى با ذلّت ترجیح دهد. براى مردم این نمونه اى عالى و شگفت انگیز بود.
چنان خصلتى وجدان هر مسلمانى را تكان مى داد و او را از خواب سنگین و طولانى راحت طلبى و فرصت طلبى و بیدار مى كرد تا زندگى اسلامى شكلى دیگر گیرد; شكلى كه سالها پیش از قیام حسین(علیه السلام)از میان رفته بود.
قیام امام حسین(علیه السلام) پس از دیرى خاموشى، از نو موجب برانگیختن روح مبارزه جویى گردید و این چنین قیام حسینى و كربلاى خونین او ، همه سدّهاى روحى و اجتماعى را كه مانع قیام و انقلاب مى شد، درهم فرو ریخت.
قیام حسین(علیه السلام) به مردم این درس را آموخت كه به آنان بگوید: تسلیم نشوید، انسانیّت خود را مورد معامله قرار ندهید، با نیروى اهریمن بجنگید، و همه چیز را در راه تحقّق آرمانهاى اسلام محمّدى (ص) فدا سازید.
قیام حسینى در وجدان گروه بسیارى از مردم این اندیشه را برانگیخت كه با حمایت نكردن از حسین(علیه السلام) مرتكب گناه شده اند و باید كفّاره بپردازند و كفّاره آن جز مبارزه با حاكمان جور و ظلم و ریشه كن نمودن بنیاد فاسد استبداد، چیز دیگرى نیست.
این گونه پس از نهضت حسینى (علیه السلام)، در مكتب، روح انقلاب دمیده شد و مردم در انتظار رهبرى قاطع بودند و هرگاه پیشگامِ ظلم ستیزى را مى یافتند بر ضدّ حكومت بنى امیّه دست به انقلاب مى زدند.
در همه این انقلابها، شعار انقلابیون، خونخواهى حسین(علیه السلام)بود.
انقلاب توّابین و انقلاب مردم مدینه و قیام مختار ثقفى در سال 66 هجرى و انقلاب زید بن على بن حسین(علیه السلام) در سال 122 هجرى، نمونه هایى از ظلم ستیزى است كه همه آنها ریشه در حركت و قیام بى نظیر حسینى(علیه السلام)دارد.
در این انقلابها مسلمانان پیوسته به دنبال آزادى و عدالت بودند ـ كه حكومتكنندگان آن را خفه كرده بودند ـ و تمام این تحرّكات به بركت تحرّك و قیام حسینى بود.
و این گونه حسین(علیه السلام) درس حریّت و آزادگى و استقلال و ظلم ستیزى را تا دامنه قیامت به همه انسانها آموخت.
سخنان حضرت ابى عبداللّه الحسین، بهترین معرّف هدف والاى آن حضرت است، از سرتاسر كلمات حضرتش نداى انسان دوستى و حریّت و عدالت و ظلم ستیزى و مقاومت در برابر جور حاكمان زر و زور به گوش مى رسد.
از میان كلمات قدسى آن حضرت، چهل حدیث را برگزیده ایم كه تقدیم خوانندگان ارجمند مى كنیم.

چهل حدیث :

1- پند امام به عالمان :
حضرت ابى عبداللّه الحسین (علیه السلام) خطاب به عالمان بى عمل و تاركان امر به معروف و نهى از منكر فرموده اند :
اى گروه نیرومندى كه به دانش مشهور و به نیكى مذكور و به خیرخواهى معروف و با نام خدا و مذهب در نفوس مردم ، با مهابت جلوه گرید ! شریف از شما حساب مى برد و ضعیف شما را گرامى مى دارد و كسانى كه بر آنها برترى و حقّى ندارید ، شما را بر خود ترجیح مى دهند ، شما وسیله حوائجى هستید كه بر خواستارانش ممتنع است و به هیبت پادشاهان و كرامت بزرگان در راه گام برمى دارید ... ! و امّا حق ضعیفان را ضایع كردید! و حقّ خود را كه به گمانتان شایسته آنید طلب نمودید...! و با این حال آرزوى بهشت الهى را دارید و همجوارى پیامبران و امان از عذابش را در سر مى پرورانید !
2- اصلاح امّت ، نه قدرت طلبى :
در باره فلسفه قیامش فرمود : بار خدایا! تو مى دانى كه آنچه از ما اظهار شده براى رقابت در قدرت و دستیابى به كالاى دنیا نیست ; بلكه هدف ما این است كه نشانه هاى دینت را به جاى خود برگردانیم و بلادت را اصلاح نماییم تا ستمدیدگان از بندگانت امنیّت یابند و به واجبات و سنّت ها و دستورهاى دینت عمل شود.
3- بهداشت جسم و خودسازى :
اى مردم! شما را به تقواى الهى سفارش مى كنم و از (گناه كردن) در ایّامش برحذر مى دارم ... در مدّت عمر به سلامت و تندرستى جسم پیشى گیرید ... و از كسانى مباشید كه بر گناه بندگان بیم دارند و خود از عقوبت گناه خویش آسوده خاطراند!
4- اقسام جهاد :
جهاد بر چهارگونه است : دوتاى آن فرض و یكى سنّت كه جز با فرض بر پا داشته نشود و دیگر جهاد سنّت.
امّا آن دوتایى كه فرض است ، یكى جهاد شخص با نفس خود در مقابل معصیت هاى الهى است و آن بزرگترین جهاد است و جهاد با كفّار كه هم مرز با شمایند فرض است.
و امّا جهادى كه سنّت است و جز با فرض برپا نشود ، جهاد با دشمن است و واجب است بر همه امّت و اگر جهاد را ترك كنند عذاب بر آنان آید و این عذابى است كه از خود امّت است.
و چنین جهادى بر امام سنّت است و حدّ آن این است كه امام با امّت به سراغ دشمن روند و با آنها جهاد كنند.
و امّا جهادى كه سنّت مطلق است عبارت از هر سنّتى است كه شخص آن را برپا مى دارد و در برپایى و اجرا و زنده كردن آن تلاش مى كند. بنابراین، هر نوع كار و كوشش در اقامه آن از بهترین اعمال خواهد بود، زیرا كه آن زنده نمودنِ سنّت است و پیامبر اكرم (ص) فرموده است : «هر كه سنّت و روش نیكویى را به وجود آوَرَد پاداشش براى او خواهد بود و نیز ثواب هر كه تا روز قیامت بدان عمل كند، بدون آن كه از ثواب آنها هم چیزى كاسته شود.»
5- تباهى دنیا :
امام حسین (علیه السلام) در هنگام سفر به كربلا فرمود :
راستى این دنیا دیگرگونه و ناشناس شده و معروفش پشت كرده و از آن جز نمى كه بر كاسه نشیند و زندگى اى پست ، همچون چراگاه تباه ، چیزى باقى نمانده است. آیا نمى بینید كه به حقّ عمل نمى شود و از باطل نهى نمى گردد ؟ در چنین وضعى مؤمن به لقاى خدا سزاوار است. و من مرگ را جز سعادت و زندگى با ظالمان را جز هلاكت نمى بینم. به راستى كه مردم بنده دنیا هستند و دین بر سر زبان آنهاست و مادام كه براى معیشت آنها باشد پیرامون آن اند ، و وقتى به بلا آزموده شوند دینداران اندكاند.
6- نعمت ناخوش انجام :
غافلگیر كردن بنده از جانب خداوند به این شكل است كه به او نعمت فراوان دهد و توفیق شكرگزارى را از او بگیرد.
7- عبادتِ تاجران، عابدان و آزادگان :
گروهى خدا را از روى میل و رغبت (به بهشت) عبادت مى كنند كه این عبادت تاجران است و گروهى خدا را از روى ترس (از دوزخ) مى پرستند و این عبادت بندگان است و گروهى خدا را از روى شكر (و شایستگىِ پرستش) عبادت مى كنند و این عبادت آزادگان است كه بهترین عبادت است.
8- پرهیز از ستمكارى :
برحذر باشید از ستم كردن به كسى كه یاورى جز خداوند عزّوجلّ ندارد.
9- روى آوردن به دین دار، جوانمرد و اصیل :
جز به یكى از سه نفر حاجت مبر : به دیندار ، یا صاحب مروّت ، یا كسى كه اصالت خانوادگى داشته باشد.
10- نشانه هاى مقبول و نامقبول انسانها :
از دلائل نشانه هاى قبول ، همنشینى با خردمندان است.
و از نشانه هاى موجبات نادانى ، مجادله با مسلمانان.
و از نشانه هاى دانا این است كه سخن خود را نقّادى مى كند و به حقایق فنونِ نظر ، داناست.
11- نشانه هاى مؤمن :
به راستى كه مؤمن خدا را نگهدار خود گرفته و گفتارش را آیینه خود ، یك بار در وصف مؤمنان مى نگرد و بار دیگر در وصف زورگویان ، او از این جهت نكته سنج و دقیق است و اندازه و قدر خود را مى شناسد و از هوش خود به مقام یقین مى رسد و به پاكى خود استوار است.
12- بخل ورزى در سلام :
بخیل كسى است كه به سلام كردن بخل ورزد.
13- نتیجه پیروى از گناهكار :
كسى كه با نافرمانى خدا گِرد كسى گردد ، آنچه را امید دارد از دست رفتنى تر است و از آنچه برحذر است زودتر دچارش گردد.
14- احترام به ذرّیه زهرا (علیه السلام) :
به خدا قسم من هرگز زیر بار پستى و ذلّت نخواهم رفت و در روز قیامت ، فاطمه زهرا پدرش را ملاقات خواهد كرد ، در حالى كه از آزارى كه فرزندانش از امّت پیامبر (صلى الله علیه وآله وسلم) دیده اند به پدر خویش شكایت خواهد برد و كسى كه ذرّیّه فاطمه را آزار دهد داخل بهشت نخواهد شد.
15- فلسفه قیام :
من از روى خودخواهى و خوشگذرانى و یا براى فساد و ستمگرى قیام نكردم ، بلكه قیام من براى اصلاح در امّت جدّم مى باشد مى خواهم امر به معروف و نهى از منكر كنم و به سیره و روش جدّم و پدرم على بن ابیطالب عمل كنم.
16- ما اهل بیت شایسته حكومتیم :
ما اهل بیت به حكومت و زمامدارى ـ نسبت به كسانى كه آن را تصرّف كرده اند ـ سزاوارتریم.
17- امام كیست؟
به جان خودم سوگند ، امام و پیشوا نیست ، مگر كسى كه به قرآن عمل كند و راه قسط و عدل را در پیش گیرد و تابع حقّ باشد و خود را در راه رضاى خدا وقف سازد.
18- اهل بیت شایستگان حكومت :
اى مردم! اگر شما از خدا بترسید و حقّ را براى اهلش بشناسید ، این كار بهتر موجب خشنودى خداوند خواهد بود و ما اهل بیت پیامبر، به ولایت و رهبرى ، از این مدّعیان نالایق و عاملان جور و تجاوز ، شایسته تریم.
19- قیام در مقابل ظالم :
هان اى مردم ! پیامبر خدا فرموده است : كسى كه زمامدارى ستمگر را ببیند كه حرام خدا را حلال مى سازد و عهدش را مى شكند و با سنّت پیامبر (ص) مخالفت مى ورزد و در میان بندگان خدا بر اساس گناه و تجاوز عمل مى كند ولى در مقابل او با عمل یا گفتار ، اظهار مخالفت ننماید ، بر خداوند است كه او را با همان ظالم در جهنّم اندازد.
20- خشنودى خالق، ملاك رستگارى :
رستگار مباد مردمى كه خشنودى مخلوق را در مقابل غضب خالق خریدند.
21- بهترین یاران :
در شب عاشورا فرمود : من اصحاب و یارانى را بهتر از یاران خود ندیده ام و اهل بیت و خاندانى بهتر و با وفاتر از اهل بیت خود سراغ ندارم ، خداوند به همه شما جزاى خیر دهد.
22- آزمودگان استوار امام (علیه السلام) :
درباره اصحاب خود فرمود : به خدا قسم آنان را آزمودم ، دلاور و استوارشان دیدم ، به كشته شدن در ركاب من چنان مشتاق اند كه طفل شیرخوار به پستان مادرش !
23- بهترین سخن تسلّى بخش :
در مقام تسلّى به خواهر بزرگوارش فرمود :
اهل زمین مى میرند و اهل آسمان باقى نمى مانند و همه چیز رو به فناست ، جز ذات پروردگارى كه زمین را به قدرتش آفریده و خلق را برانگیزاند و همه به سوى او باز مى گردند و او تنهاى یگانه است.
24- شكیبایى، پل پیروزى :
به اصحاب رزمنده خود در روز عاشورا فرمود :
اى بزرگ زادگان ! صبر و شكیبایى ورزید كه مرگ چیزى جز یك پُل نیست كه شما را از سختى و رنج عبور داده به بهشت پهناور و نعمت هاى همیشگى آن مى رساند.
25- فرجام دنیا :
بندگان خدا! از خدا بترسید و از دنیا برحذر باشید كه اگر بنا بود همه دنیا به یك نفر داده شود و یا یك فرد براى همیشه در دنیا بماند ، پیامبران براى بقا سزاوارتر بودند و جلب خشنودى آنان بهتر و چنین حكمى خوش آیندتر بود ، ولى هرگز ! زیرا خداوند دنیا را براى فانى شدن خلق نموده كه تازه هایش كهنه و نعمت هایش زایل خواهد شد و سرور و شادى اش به غم و اندوه مبدّل خواهد گردید ، منزلى پست و خانه اى موقّت است ، پس براى آخرت خود توشه اى برگیرید. و بهترین توشه آخرت تقواست ، از خدا بترسید ، باشد كه رستگار شوید.
26- مقاومت مردانه :
نه به خدا سوگند ، نه دست ذلّت در دست آنان مى گذارم و نه مانند بردگان از صحنه جنگ در برابرشان فرار مى كنم.
27- آثار غذاى حرام :
در روز عاشورا خطاب به سپاه ظلم فرمود :
واى بر شما چرا ساكت نمى شوید ، تا گفتارم را بشنوید ؟ همانا من شما را به راه هدایت و رستگارى فرامى خوانم ، هر كس از من پیروى كند سعادتمند است و هر كس نافرمانى ام كند از هلاك شدگان است ، شما همگى نافرمانى ام مى كنید و به سخنم گوش نمى دهید ، آرى در اثر هدایاى حرامى كه به شما رسیده و در اثر غذاهاى حرامى كه شكم هایتان از آنها انباشته شده ، خداوند این چنین بر دلهاى شما مُهر زده است !
28- هیهات كه زیر بار ذلّت روم !
آگاه باشید كه فرومایه ، فرزند فرومایه ، مرا در بین دو راهىِ شمشیر و ذلّت قرار داده است و هیهات كه ما زیر بار ذلّت برویم ، زیرا خدا و پیامبرش و مؤمنان از این كه ما ذلّت را بپذیریم دریغ دارند ، دامن هاى پاك مادران و مغزهاى با غیرت و نفوس با شرافت پدران ، روا نمى دارند كه اطاعت افراد لئیم و پست را بر قتلگاه كریمان و نیك منشان مقدّم بداریم.
29- خشم الهى بر یهود ، مجوس و دشمن اهل بیت (علیه السلام) :
خشم خداوند بر یهود آن گاه شدّت گرفت كه براى او فرزندى قرار دادند، و خشمش بر نصارى وقتى شدّت یافت كه براى او قائل به خدایان سه گانه شدند، و غضبش بر مجوس آن گاه سخت شد كه به جاى او آفتاب و ماه را پرستیدند، و خشمش بر قوم دیگرى آن گاه شدّت یافت كه بر كشتن پسرِ دخترِ پیامبرشان هماهنگ گردیدند.
30- اگر دین ندارید ، لااقل آزاد باشید :
اى پیروان خاندان ابوسفیان! اگر دین ندارید و از روز قیامت نمى ترسید لااقلّ در زندگى دنیاتان آزادمرد باشید، و اگر خود را عرب مى پندارید به نیاكان خود بیندیشید.
31- پیشى گیرنده در آشتى :
هر یك از دو نفرى كه میان آنها نزاعى واقع شود و یكى از آن دو رضایت دیگرى را بجوید، سبقت گیرنده، اهل بهشت خواهد بود.
32- ثواب سلام :
سلام كردن هفتاد حسنه دارد، شصت و نُه حسنه از آنِ سلام كننده و یكى از آنِ جواب دهنده است.
33- رضاى خدا ، نه هواى مردم :
هر كس رضاى خدا را به غضب مردم بجوید، خدا او را از كارهاى مردم كفایت مى كند، و هر كس خشنودى مردم را به غضب خدا بجوید، خدا او را به مردم واگذارد.
34- ویژگی هاى حضرت مهدى (علیه السلام) :
درباره حضرت مهدى(علیه السلام) فرموده: شما مردم، آن حضرت را به داشتن آرامش و متانت و به شناخت حلال و حرام و به رو آوردن مردم به او و بى نیازى او از مردم مى شناسید.
35- رؤیاى دنیا :
بدانید كه دنیا شیرینى و تلخى اش رؤیایى بیش نیست، و آگاهى و بیدارى واقعى در آخرت است.
36- پرهیز از كلام پست و سبك :
چیزى به زبانتان نیاورید كه از ارزش شما بكاهد.
37- جاودانگى در مرگ با عزّت :
مرگ در راه عزّت جز زندگى جاوید، و زندگى با ذلّت جز مرگ بى حیات نیست.
38- حرمت حیله و نیرنگ :
حیله و نیرنگ نزد ما اهل بیت حرام است.
39- مرگ، پدیده گریبانگیر :
قبل از حركت از مكّه به سوى عراق در میان جمعى از بنى هاشم فرمود : مرگ گردنگیر فرزندان آدم است ; همچون گردنبند بر گردن دختر جوان، و من مشتاق دیدن گذشتگانم هستم، مانند اشتیاقى كه یعقوب به دیدن یوسف داشت.
40- اندیشه پایان كار :
حضرت در مسیر حركت به جانب كوفه فرموده است:زندگى دنیا گرچه نفیس و پربهاست، ولى پاداش خدا در جهان دیگر بالاتر و پربهاتر است. و اگر سرانجامِ جمع آورى مال و ثروت، ترك نمودن آن است، پس نباید مرد براى آن بخل ورزد.
و اگر روزى هاى بندگان، تقسیم و مقدَّر شده است،پس كمىِ حرصِ مرد در كسب، زیباتر. و اگر بدن ها براى مرگ آفریده شده است،پس كشته شدن مرد در راه خدا چه بهتر. درود بر شما اى خاندان پیامبر،كه من به زودى از میان شما كوچ خواهم كرد.
شنبه 5/12/1391 - 23:9
اهل بیت
قیام عاشورا، مهم‏ترین رویداد تاریخى پس از ظهور اسلام بود. این قیام، پیامدهاى مهمى در برداشت كه نتایج ثمربخش آن تا قیامت، به عنوان حماسه‏اى بزرگ و جاوید، باقى خواهد ماند كه به برخى از آنها اشاره مى‏شود:

1. ایجاد روح همبستگى و الهام‏بخشى به قیام‏هاى بعدى‏

ایجاد روح وحدت و همبستگى در میان مسلمانان و نفوذ مكتب تشیع در دل‏هاى آنان، از مهم‏ترین پیامدهاى عاشورا بود. استاد حسن ابراهیم حسن مى‏نویسد: «شهادت امام حسین علیه‏السلام، در تهییج شیعیان و وحدت بخشیدن به آنها، تأثیر بسیارى داشت. قبل از این رخداد، شیعیان، پراكنده بودند؛ زیرا شیعه‏گرى، یك نظریه سیاسى بود كه در دل پیروان خود نفوذ نكرده بود و هنگامى كه حسین علیه‏السلام شهید شد، شیعه‏گرى، با خون، آمیخته گشت و در اعماق قلوب شیعیان نفوذ كرد و عقیده راسخ آنان شد».1
قیام عاشورا، در حقیقت، مشعل فروزانى براى شیعیان و سرمشقى براى قیام‏هاى علویان بود. علامه مُقّرم مى‏گوید: «یكى از نتایج قیام سیدالشهدا علیه‏السلام، این بود كه در علویان، تأثیر بزرگى گذاشت. پس از حادثه كربلا، هر یك از فرزندان على علیه‏السلام كه مى‏خواستند قیام كنند، از جهاد امام حسین علیه‏السلام، سرمشق مى‏گرفتند».2 این قیام، توانست نیروهاى پراكنده شیعه را متحد سازد و زمینه همبستگى سیاسى، تشكل و سازمان‏دهى آنان را فراهم نماید. خربوطى، دانشمند بزرگ اسلام معتقد است كه «شهادت امام حسین علیه‏السلام، بزرگ‏ترین حادثه تاریخى بود، كه منجر به تشكل و تبلور شیعیان گردید و سبب شد كه شیعه، به عنوان یك سازمان قوى، با مبادى و مكتبى سیاسى و دینى مستقل، در صحنه اجتماع اسلام آن روز، جلوه كند».3

2. تمایز اسلام راستین و اسلام دروغین‏

مهم‏ترین اثر قیام عاشورا، تفكیك اسلام راستین از اسلام دروغین بود. كربلا، توطئه سقیفه را افشا كرد و غاصبان خلافت پیامبر صلى‏الله‏علیه‏وآله را به جامعه نشان داد و فرق بین خلافت اسلامى و سلطنت موروثى را بر مردم آشكار ساخت. علامه شهید، سید حسن شیرازى مى‏گوید: «امام حسین علیه‏السلام با شهادت خود توانست حساب خلافت انحرافى را از اسلام جدا كند و پرده از واقعیت عنصر اموى بردارد تا مردم متوجه شوند خلافت بنى‏امیه، یك حكومت جاهلى است كه لباس اسلام بر تن پوشیده است. بدین ترتیب، مردم دریافتند كه حكومت اموى، یك سلطنت ظالمانه است كه هیچ ربطى به اسلام ندارد ... بر اثر قیام امام حسین علیه‏السلام، ماهیت حقیقى تمام خلفاى پس از حضرت، بلكه پیش از حضرت هم كشف شد و لذا خلفاى دیگر، از امویان، عباسیان و عثمانیان، نتوانستند كارهاى نامشروع خود را به نام اسلام، انجام دهند».4

3. عظمت یافتن مكتب تشیع‏

این قیام خونین، نه تنها مورد اعجاب و تحسین مورخان اسلام واقع گردید، بلكه مستشرقان و بعضى اسلام شناسان اجنبى نیز آن را حركتى عظیم و تحسین‏برانگیز دانستند. پرفسور براون مى‏گوید: «... گروه شیعه، به قدر كافى، هیجان و از خودگذشتگى نداشتند؛ اما پس از رخداد عاشورا، كار، دگرگون شد و عواطف سست‏ترین مردم به هیجان درآمد؛ چنان كه نسبت به رنج و خطر و حتى مرگ، بى‏اعتنا شوند».5
استاد نیكلسن هم مى‏گوید: «حادثه كربلا، مایه پشیمانى و تأسف امویان شد؛ زیرا این واقعه، شیعیان را متحد كرد و براى انتقام حسین علیه‏السلام هم‏صدا شدند و صداى آنان در همه جا و مخصوصاً عراق و بین ایرانیانى كه مى‏خواستند از نفوذ عرب آزاد شوند، انعكاس یافت».6 فیلیپ نیز مى‏نویسد: «فاجعه كربلا، سبب جان گرفتن و بالندگى شیعه و افزایش هواداران آن مكتب گردید؛ به طورى كه مى‏توان ادعا كرد آغاز حركت شیعه و ابتداى ظهور آن، روز دهم محرم بود».7

4. تزلزل دولت اموى‏

علامه مجلسى مى‏نویسد: «اگر خوب تأمل كنى، درخواهى یافت كه حسین علیه‏السلام خود را فداى دین جدش كرد و اركان حكومت اموى متزلزل نشد، مگر پس از عاشورا»؛8 زیرا پس از فاجعه عاشورا و انعكاس اخبار آن در مراكز مهم اسلامى، مردم از حكومت بنى‏امیه، روگردان شدند. در شام و دمشق كه حدود نیم قرن تحت تأثیر تبلیغات معاویه بود، مردم، دیدگاهى دگرگون نسبت به خاندان پیامبر داشتند و حتى براى ورود اسراى اهل‏بیت و سرهاى شهدا به دمشق، شهر را آذین‏بندى كرده بودند و این پیروزى را به همدیگر تبریك مى‏گفتند؛ اما پس از نطق افشاگرانه امام سجاد علیه‏السلام و حوادثى كه در آن جا پیش آمد، وضع به حدى دگرگون شد كه حتى یزید، خود را از جنایاتى كه نسبت به امام حسین علیه‏السلام و اهل‏بیت كرده بود، تبرئه مى‏كرد و این جنایات را به گردن دیگران مى‏انداخت.
به موجب روایتى، یزید در آغاز، از شهادت امام حسین علیه‏السلام خوشحال شد؛ ولى با پایدار شدن نتیجه و اثر آن، پشیمان شد9 و چیزى نگذشت كه هیئت حاكمه اموى، از خواب و خیال به درآمد و پس از ارزیابى نتایج حاصل شده، به اشتباه فاحش خود پى برد.

5. بیدارى مسلمانان‏

شهادت امام حسین علیه‏السلام، جامعه اسلامى را تكان شدیدى داد و با دمیدن روح مبارزه و فداكارى در وجود آنان، حصار در خودفرورفتگى را كه رژیم اموى به دور آنان كشیده بود، در هم ریخت. پس از این حادثه دلخراش، جامعه دریافت كه حق با اهل‏بیت پیامبر صلى‏الله‏علیه‏وآله است و دولت مخالف آنها، نه تنها به اصول و ارزش‏هاى اسلامى پاى‏بند نیست، بلكه رژیمى خون‏ریز و مستبد است كه مى‏خواهد جامعه اسلامى را به جاهلیت نخستین برگرداند.10 از این رو، موجى از تنفر علیه دستگاه حكومتى ایجاد شد و شیعیان به خود آمدند و از این كه فرزند پیامبر صلى‏الله‏علیه‏وآله را یارى نكرده بودند، به شدت پشیمان شدند و به تدریج، موج بیدارى، سراسر جامعه اسلامى را فرا گرفت و زمینه نهضت توّابین، قیام حرّه و دیگر قیام‏ها فراهم گشت.11

6. محبوبیت خاندان على علیه‏السلام‏

از دیگر پیامدهاى عاشورا، محبوبیت خاندان على علیه‏السلام در اجتماع و شناساندن بیشتر آنها به مردم بود. مسیر افكار و عواطف ملت كه بر اثر تبلیغات شدید خاندان ابوسفیان، در معرض فاصله گرفتن از خاندان امیرالمؤمنین، على علیه‏السلام بود، بعد از واقعه كربلا، یك‏باره عوض گردید. این محبوبیت، به منزله خون تازه‏اى بود كه در رگ‏هاى اسلام، جریان پیدا كرد و آرام آرام، موقعیت خاندان على علیه‏السلام را چنان استوار ساخت كه براى ستم‏گران بعدى امكان تعرض به دودمان امیرالمؤمنین علیه‏السلام را باقى نگذاشت. در نتیجه، هم خاندان نبوت و هم اسلام اصیل و واقعى، از یك خطر حتمى و سقوط قطعى نجات یافتند.12

7. جهاد و شهادت‏

قیام عاشورا، درس دین باورى، ایثار، شجاعت، شهامت، جهاد در راه خدا، امر به معروف و نهى از منكر و روحیه ستیزه‏جویى پرخاش‏گرى و جسارت در مقابل حكام جور را در مسلمانان ایجاد كرد و پیروان مكتب اهل‏بیت علیهم‏السلام را به عنوان سرسخت‏ترین حامیان دین پیامبر صلى‏الله‏علیه‏وآله، معرفى كرد. مبارزان و رهبران شیعه، در تاریخ جنبش‏هاى حركت‏آفرین خود، صحنه‏هاى اعجاب‏انگیزى از رشادت، شجاعت، فداكارى و ایثار خلق كردند و هرگز بیم وترسى از قدرت حاكم به دل راه ندادند و در برابر هیچ حكومت ظالم و سخت‏گیرى، تسلیم نشدند و در مقابل موج‏هاى سهمگین و طوفان‏هاى بنیان‏كن، با گذشتن از گذرگاه شهادت، همواره قد برافراشته بودند. بهایى كه رزمندگان شیعه در تداوم خط سرخ انقلاب حسینى، در طول تاریخ، براى برافراشته نگاه داشتن این پرچم پرافتخار داده‏اند، ناچیز نبوده است. در هر زمانى، مبارزى سخت‏كوش از شیعه،
این پرچم را بر دوش داشته است.13 سرانجام، قبر حسین بن على علیه‏السلام و دیگر شهداى كربلا، میعادگاه عاشقان خدا و راهیان راه اهل‏بیت علیهم‏السلام و مجاهدان فى سبیل الله شد و حتى بیشتر قیام‏هایى كه در دوره بنى‏امیه و بنى‏عباس رخ داد، تحت عنوان شعار «یا لثارات الحسین» انجام گرفت. نقشه قیام و پیمان براى آن، بر مزار شهید طف منعقد مى‏شد و آن مزار مقدس، پایگاه مبارزان ضد ستم و كعبه الهام آنان و میعادگاهشان بود.14
براى مطالعه بیشتر در این زمینه به كتاب‏هاى زیر مراجعه كنید:

1. پیامدهاى عاشورا، سید ابوالقاسم اردكانى، نمایندگى ولى فقیه در سپاه، مركز تحقیقات اسلامى.
2. درسى كه حسین علیه‏السلام به انسان‏ها آموخت، شهید عبدالكریم هاشمى‏نژاد، ص 124.
1. حسن ابراهیم حسن، تاریخ سیاسى اسلام، داراحیاء التراث العربى، بیروت، 1964 م، ج‏1، ص 399.
2. عبدالرزاق موسوى مقرم، رهبر انقلاب خونین كوفه، ترجمه عزیز الله عطاردى، نشر جهان، تهران، 1357 ش.، ص 132.
3. دكتر خربوطى، انقلاب‏هاى اسلامى، ترجمه عبدالصاحب یادگارى، كانون انتشاراتى چهرة اسلام، 1357 ش. ص 73.
4. عبدالزهراء الكعبى، نشر دارالكتب و العترته، بیروت 1414 ق. ص 44.
5. حسن ابراهیم حسن، تاریخ سیاسى اسلام، ترجمه ابوالقاسم پاینده، سازمان انتشارات جاویدان، 1366 ش. ج‏1، ص 3652.
6. همان، ج‏1، ص 3652.
7. فیلیپ حتى، تاریخ العرب، دار غندوز، 1994 م. قسم 3، ص 251.
8. علامه مجلسى، بحارالانوار، مؤسسه الوفاء؛ بیروت 1403 ق. ج 45، ص 99.
9. جلال الدین سیوطى، تاریخ خلفاء، مطبعه المدنى، قاهره، بى‏تا، ص 208؛ محمد بن جریر طبرى، تاریخ طبرى، مؤسسه اعلمى، بیروت، 1403 ق. ج‏5، ص 506.
10. محمد مهدى شمس الدین، ثورة الحسین، نشر دار التعارف، بیروت، ص 256.
11. عبدالرحمن بن محمد، تاریخ ابن خلدون، منشورات اعلمى، بیروت، بى‏تا، ج‏3، ص 172.
12. عبدالكریم هاشمى نژاد، درسى كه حسین به انسان‏ها آموخت، شركت به نشر، مشهد 1383 ش، ص 124.
13. عمید زنجانى، انقلاب اسلامى و ریشه‏هاى آن، نشر كتاب سیاسى، تهران، ص 122 - 123.
14. جلال‏الدین فارسى، انقلاب تكاملى اسلام، انتشارات آسیا، تهران، ص 862.

شنبه 5/12/1391 - 23:9
اهل بیت
نویسنده:محمد فولادی

اشاره

حادثه عظیم كربلا از جمله حوادث مهم تاریخ بشری است، حادثه‌ای كه پس از قرن‌ها در یادها و خاطره‌ها ماندگار و جاویدان است. اساس قیام امام حسین(علیه السلام) با هدف مبارزه با تحریف و بدعت در دین و معارف نبوی شكل گرفت؛ قیامی كه چهره بسیاری از بدعت‌های وارد بر دین را آشكار ساخت، زمینه‌ساز شكل‌گیری قیام‌ها و نهضت‌هایی در جهان اسلام گردید و چهره حكومت‌های جور را برملا ساخت. با این‌همه، این واقعه به دلیل اهمیت، گرفتار چالش‌ها و ابهاماتی شده است. این نوشتار،‌ نیم‌نگاهی به برخی شبهه‌ها و سؤال‌های این واقعه دارد.1
منظور از «السلام علی علی بن الحسین(علیه السلام)» در زیارت عاشورا كیست؟
از آن‌‌جا كه ما در زیارت عاشورا، به اصحاب كربلا سلام و درود می‌فرستیم و از فرزندان امام حسین(علیه السلام) تنها علی اكبر(علیه السلام) در كربلا به شهادت رسیدند، از این رو،‌ منظور از السلام علی علی بن الحسین(علیه السلام) در زیارت عاشورا «علی اكبر» است. البته، علی اصغر دیگر فرزند آن حضرت نیز در كربلا شهید شده است كه نام وی در مقتل‌هایی كه نوشته شده است، عبدالله رضیع (شیرخوار) است، نه علی اصغر2.
علاوه بر این، وقتی ابن‌زیاد در دارالاماره چشمش به امام سجاد(علیه السلام) افتاد، پرسید ایشان چه نام دارند؟ حضرت پاسخ داد: «علی‌ابن الحسین (علیه السلام)». ابن زیاد گفت: مگر خدا علی بن الحسین(علیه السلام) را نكشت؟‌ امام پاسخ داد: برادر بزرگ‌تری داشتم كه اسم او علی بود و مردم او را كشتند.»3
این دلیلی است بر این‌كه منظور از «علی بن الحسین(علیه السلام)» در زیارت عاشورا، علی اكبر است، نه امام سجاد(علیه السلام).
آیا لیلا ـ (مادر علی اكبر)ـ و شهربانو، در واقعه عاشورا زنده بودند و یا در كربلا حضور داشتند؟
لیلا ـ مادر علی‌اكبر ـ به گفته كتاب‌های تاریخی و نیز شهید مطهری، در كربلا نبوده و همه افسانه‌ها و قصه‌سرایی‌ها درباره ایشان، تحریف واقعه عاشوراست. محدث قمی می‌نویسد:
«ظاهر آن است كه لیلا در كربلا نبوده و من در كتب معتبر ندیدم.» 5
هم‌چنین مرحوم دكتر محمد ابراهیم آیتی می‌نویسد: از مادر علی‌اكبر، یعنی لیلا هم، نامی در جریان واقعه كربلا به میان نیامده است و هیچ نمی‌دانم كه ایشان در آن تاریخ زنده بوده است یا نه؟ از همسران امام، تنها كسی كه در این سفر همراه امام بوده، رباب دختر امرؤالقیس است. 6
بنابراین، باتوجه به قرائن و شواهد موجود، لیلا در كربلا نبوده است. در نتیجه، آن داستان‌ها كه در جریان حادثه كربلا به او نسبت داده می‌شود ‌بی‌اساس و غیر واقعی است.
اما شهربانو، ‌گرچه بنا بر نقل مشهور بین مورخان، مادر امام سجاد(علیه السلام) دختر یزدگرد سوم پادشاه ایران بود و نامش شهربانو، ‌اما در این شهرت تاریخی برخی مورخان معاصر تردید كرده‌اند؛ لذا در این‌كه نام مادر امام سجاد(علیه السلام) شهربانو و دختر پادشاه ایران باشد، تردید وجود دارد، چه برسد به زنده بودن او در واقعه كربلا. 7 و بنابر برخی اخبار، مادر امام سجاد(علیه السلام) هنگام وضع حمل آن حضرت از دنیا رفته است و بر فرض پذیرفتن این‌كه مادر امام سجاد(علیه السلام) فرزند پادشاه ساسانی و نامش شهربانو باشد، مانند لیلا در واقعه كربلا در قید حیات نبوده است.
آیا امام حسین(علیه السلام) دختری به نام «رقیه» داشته است؟
مورخان و مقتل نویسان در میان فرزندان امام حسین(علیه السلام) به ذكر دو دختر به نام‌های «فاطمه» و «سكینه» بسنده كرده‌اند:8 برخی نیز نام زینب را بر آن‌دو افزوده‌اند، اما هیچ یك از منابع اولیه، از دختری خردسال برای امام(علیه السلام) مانند رقیه، فاطمه صغری و یا ... نامی نبرده‌اند و این جریان كه هنگام اقامت كاروان اسیران، در شام دختری خردسال از امام حسین(علیه السلام) در فراق پدر شیون می‌كرده و هنگام مواجهه با سر بریده پدر جان داده، به چشم نمی‌خورد، ولی برخی كتاب‌های متأخرین، شرح حال جان‌سوز دختر كوچك او را در خرابه شام، بیان كرده‌اند9 و بیش‌تر این نویسندگان این واقعه را از كتاب كامل شیخ بهایی نوشته قرن هفتم هجری نقل كرده‌اند.
شواهد موجود برای وجود چنین دختری را می‌توان این‌گونه بیان كرد:
1. هنگامی كه زینب(علیه السلام) در كوفه با سر بریده امام حسین(علیه السلام) مواجه شد، اشعاری سرود كه ضمن آن آمده است: «برادرم! با فاطمه كوچك سخن بگوكه نزدیك است قلبش تهی گردد.» 10 این عبارت بیانگر وجود دختری خردسال است كه در فراق پدر بی‌تابی می‌كند.
2. امام حسین(علیه السلام) در آخرین لحظات حیات خویش و هنگام مواجهه با شمر فرمود: «الا یا زینب! یا سكینه! یا ولدی! من ذایكون لكم بعدی الا یا رقیه! یا ام كلثوم! انتم ودیعه ربّی الیوم قد قرب الوعد.»11 و تنها در این‌جاست كه امام حسین(علیه السلام) نام رقیه (علیه السلام) را بر زبان جاری ساخته‌اند.

پی‌نوشت‌ها

1. این مقاله برگرفته از «تحقیق در نهضت عاشورا» مركز مطالعات و پژوهش‌های فرهنگی حوزه علمیه قم، جمعی از محققان،1381، با اندكی تلخیص و تصرف است.
2. شیخ مفید، ارشاد، ‌ص 253
3. عبدالرزاق، مقتل الحسین(علیه السلام)، مقرم، ص 325
4. ‌علامه شهید مطهری، حماسه حسینی،ج 1، ص 27 ـ 26
5. ‌شیخ عباسی قمی، منتهی الامال، ص 375
6. محمد ابراهیم آیتی، بررسی تاریخ عاشورا، ص 12
7. سیدجعفر شهیدی، زندگانی علی بن الحسین(علیه السلام)، ص 12 ـ 9
8. شیخ مفید، ارشاد ج 2، ص 135
9. شیخ عباس قمی، نفس المهموم،ص 415 ـ 166
10. بحارالانوار، ج 45، ص 115
11. موسوعه كلمات الامام الحسین، ص 511

شنبه 5/12/1391 - 23:8
اهل بیت
نویسنده:منصور علیزاده
منبع:روزنامه کیهان
امر به معروف و نهی از منكر، در آموزه های قرآنی در حوزه عمل اجتماعی ازجایگاه بسیار بالا و پرارزشی برخوردار است. از این رو معتزله آن را در كنار توحید و عدل و وعد و وعید از اصول دین برشمرده وشیعیان آن را به عنوان دو اصل از اصول دهگانه فروع دین و از ضروریات آن داشته اند و گفته اند كه بنیاد دین و شریعت بر نماز، روزه، حج، جهاد، خمس، زكات، امر به معروف، نهی از منكر، تولی وتبری است. با این همه این اصل مهم ازسوی بسیاری از مسلمانان و حتی فقیهان، با بی مهری و كم توجهی روبه رو شده و آن را تا مصادیق جزیی و امور كوچك و پیش پا افتاده تنزل داده اند.
این امر حتی در میان شیعیان نیز با تاویل و تفسیری نادرست مواجه شده و شماری اندك از فقیهان یا به مسئله نپرداخته و یا آن را در امور بسیار جزیی و خرد فروكاسته اند. ریشه این بی توجهی را می بایست در تفكرخلافت سلطنتی جست كه وجود این اصل با مفهوم و تاویل درست و واقعی آن را عامل اضمحلال و فروپاشی حكومت جائرانه و ستمگرانه و ناروایی خویش برمی شمردند. از این رو می توان نهضت خونین عاشورایی و قیام طف در كربلا را در راستای تاویل این اصل برشمرد تا همانطور كه پیش از این مؤمنانی همراه پیامبر(ص) برای تنزیل و ریزش انوار الهی بر دل ها و جان های مردم، شمشیر زدند اكنون مومنان راستین وباورمند در كنار امامان نهضت نظام ولایی، برای تاویل، شمشیر بركشند و به مقابله با تفكر ناروا و نادرست برخیزند تا تحریف در دین را به مردم نشان دهند وحقایق كلام الهی و آموزه های ربانی را بازشناسانند. بدین ترتیب لازم است نقش نهضت عاشورایی را در حوزه تاویل گرایی دین و مبارزه با تحریف آن تحلیل و تجزیه كرد. تاویل در نوشتار هم به معنای بیان حقایق و مفاهیم راستین است و هم به معنای ایجاد و تحقق خارجی یك معنا و مفهوم. با این نگرش مسئله نهی از منكر در نهضت عاشورایی مورد بررسی قرار می گیرد.

مفهوم نهی از منكر

نهی از منكر به معنای بازداشتن از هركاری است كه در حوزه امور ناپسند عقلی و عقلایی و شرعی قرار می گیرد. چنان كه امر به معروف به معنای ترغیب و تشویق و فرمان دادن به كارهای پسندیده عقلی و عقلایی و شرعی است. (بصایر ذوی التمیز ج4ص57 و 120و نیز التحقیق ج 12ص 239 و مصطلحات الفقه ص 88) بنابراین احكام و قوانین اسلامی و شرعی علاوه بر اینكه برخاسته از آموزه های وحیانی و مستقیم است شامل امور و قوانین و مقررات امضایی و عادات و سنت ها و رسوم تایید شده عقلی و عقلانی نیز می شود؛ زیرا دین اسلام و آموزه های وحیانی آن احكام مستقل عقلی و اصول و قوانین و رسوم عقلایی را كه فطرت سالم بدان گرایش دارد به عنوان امور شرعی و قوانین دینی تایید و امضا می كند. از این رو دراصول فقهی و قواعد آن گفته می شود كه كل ما حكم به العقل حكم به الشرع و بالعكس؛ یعنی هر آن چیزی را كه عقل بدان حكم كند شرع نیز همان را تایید می كند و چنان كه شرع هر چیزی را حكم به فرمان دهد عقل و فطرت سالم نیز بدان حكم می كند و فرمان می دهد.

عقل و دین دو روی یك سكه

این بدان معناست كه میان آموزه های وحیانی و عقل هیچ گونه تضادی نیست. در روایت عقل و جهل از معصوم نقل شده است كه هنگام خلقت آدمی،به انسان این اختیار داده شد تا یكی از سه چیز را برگزیند تا همراه وی باشد: عقل و دین و حیا. انسان عقل رابرگزید. پس از گزینش عقل، دین و حیا نیز همراه وی شدند. چون به آنها خطاب آمد كه شما چرا همراه عقل شدید؟ گفتند كه هرجا عقل باشد دین و حیا همراه اوست. این بدان معناست كه پذیرش دین به عقل است و حیا بدون عقل، معنا نمی یابد. از این رو گفته اند میان حكم عقل و حكم دین تضادی نیست.
از آن جایی كه سخن از فرمان و بازداشتن در امر به معروف و نهی از منكر در حوزه عمل گفتاری قرار می گیرد، آن را در حوزه فقه كه مرتبط به اعمال مكلفین است دسته بندی می كنند. به نظر می رسد كه نهی از منكر هرچند در حوزه عمل گفتاری و فقه قرار می گیرد ولی امری فراتر از آن است؛ زیرا مفهوم امر در واژگان قرآنی و كاربردهای آن اختصاص به حوزه عمل گفتاری و كلامی ندارد بلكه به حوزه عمل و فعل خارجی و جوارحی نیز تعلق می گیرد. در حقیقت گاه امر به معنای تحقق خارجی و اقامه و برپایی چیزی است. از این رو حتی بسیاری از فقیهان در همین مساله امر به معروف و نهی از منكر در برخی از مراتب به امر گفتاری و یا نهی زبانی بسنده نكرده و بر مومنان و یا گروهی سازمان یافته از مومنان به عنوان تشكل امنیتی و انتظامی تكلیف نموده اند كه با عمل، جلوی منكر را گرفته و یا به معروف وادار سازند. بنابراین هرگز آن را در حوزه عمل گفتاری محدود نساخته بلكه فراتر از آن در حوزه عمل جوارحی و خارجی وارد نموده اند. این خود دلیلی بر این نكته است كه امر به معروف و نهی از منكر اختصاص به حوزه عمل گفتاری ندارد.

امر به معروف و نهی از منكر وظیفه همگان

نكته دیگر آن كه، این دو اصل همانند اصل تولی و تبری فراتر از حوزه مباحث فقه می باشد و چنان كه معتزله به حق عمل كرده اند می بایست آن را در حوزه كلام نیز وارد ساخت. (فصل الاعتزال ص 139 و نیز دایره المعارف بزرگ اسلامی ج 10ص 201 و 203) این دو اصل هرچند كه در نظام سیاسی و اجتماعی دین برای انتظام و امنیت حوزه جامعه برتر قرآنی به شكل سازمان یافته از وظایف تشكل انتظامی است و قرآن بیان داشته كه گروهی (امه ) از مومنان به طور اختصاصی به این امر قیام كنند با این همه از وظایف همگانی است و همه مومنان در حد توان و در محدوده زندگی، مسئولیت و نقش اجتماعی، موظف و مكلف هستند تا اقامه احكام شرع كرده و دیگران را به معروف فرمان و از منكر و زشتی ها پرهیز دهند.
اقامه هر یك از این دواصل گاه از مقام عمل گفتاری فراتر می رود و به اشكال مختلف دیگر برای بازداشتن منكران و ترك كنندگان معروف ظهور می كند.
معتزله نهایت آن را شمشیر و قیام مسلحانه ضد نظام ظالم برشمرده اند و گفته اند كه در صورتی كه نظام سیاسی اسلامی برخلاف احكام و آموزه های اسلامی عمل كرد و دولت معروف را ترك و منكر را اشاعه داد، مومنان موظف هستند بر ضد آن قیام مسلحانه نمایند و متوسل به زور و شمشیر شوند.
این تفكر برخاسته از عمل امام حسین(ع) در برابر دولت اموی یزیدی بود كه حتی ابوحنیفه از بنیانگذاران مكتب فقهی اهل سنت كه خود تفكر اعتزالی داشت نه تنها بر این اساس فرمان به قیام ضد دولت های عباسی داد بلكه خود در این راستا كمك های مالی نمود و پیروان خویش را به یاری قیام كنندگان تشویق نمود كه حتی به جهت همین پشتیبانی های فكری و مالی و نظامی بازداشت و تازیانه خورد. (همان منابع پیشین و تواریخ اسلامی)

گستره امر به معروف و نهی از منكر

با نگاهی گذرا به روایات شیعی كه در مساله امر به معروف و نهی از منكر وارد شده و شمار آنها قابل ملاحظه است، می توان گفت كه اسلام با نگرشی جامع می خواهد همه افراد جامعه اسلامی به گونه ای تربیت شوند كه نسبت به رفتار یك دیگر احساس مسئولیت نمایند؛ زیرا مصالح و سعادت دنیوی و اخروی افراد به یك دیگر مرتبط است و بر این پایه است كه نقش امر به معروف و نهی از منكر ممتاز و برجسته شده است. از این رو امری فراتر از فقه و محدودیت های آن می باشد و در حوزه ای برتر از مباحث آن قرار می گیرد. گستره این دو به اندازه ای گسترده است كه همه كارهای نیك و حتی جهاد را كه امری در حوزه دولت و نظام سیاسی است شامل می شود. در برخی روایت با تأكید بر اهمیت و ارزش جهاد در راه خدا و بیان آثار و فواید آن بر این نكته توجه داده شده كه جهاد در راه خدا با این همه اهمیت و ارزش و مقام و فواید آن در برابر مسئله امر به معروف و نهی از منكر همانند آب دهان در برابر دریای پهناور است. (نهج البلاغه حكمت 374)
در حقیقت در نگاه امیرمؤمنان و نظام ولایی جهاد در راه خدا، با آن همه ارزش و اعتباری كه دارد در برابر امربه معروف و نهی از منكر در حكم آب دهان در برابر دریای پهناور است؛ زیرا اقامه هر واجب دینی، امنیت راه ها، حلیت داد و ستد، برطرف كردن ظلم و ستم فردی و جمعی، مردمی و دولتی، آبادانی زمین، انتقام از دشمنان و سامان یافتن همه كارها در گرو اجرای امر به معروف و نهی ازمنكر است.(وسایل الشیعه ج11 ص359)
این مسئله تنها در روایات شیعی این گونه خودنمایی كرده و ارزش و مقام می-یابد اما در آثار و منابع غیرشیعی، هم از نظر تعداد و هم از نظر محتوا، تنزل یافته و از مقام و ارزش می افتد.
محدود سازی امر به معروف و نهی از منكر در حوزه وظایف جزیی و كوچك از سوی اهل سنت، تحت تأثیر نظام خلافت سلطنتی است. از این رو جریان محدودسازی امربه معروف و نهی ازمنكر كه به طور مشترك در مذاهب اهل سنت از اصحاب رأی و حدیث دیده می شود در واقع به معنای محدود كردن این دو امر اجتماعی و سیاسی در حوزه وظایف كوچك و فردی است. (دایره المعارف بزرگ اسلامی ج10 ص205)

امربه معروف درآموزه های اهل سنت

البته این تغییر در نگرش و روش را می بایست چنان كه گفته شد متأثر از فشارهای خلافت سلطنتی تحلیل كرد؛ زیرا در آغازین روزهای خلافت شورایی برخاسته از سقیفه بنی ساعده، هنوز برپایه نگرش و تفكر نظام ولایی نبوی (ص) امربه معروف در حوزه عمل اجتماعی و سیاسی و احكام حكومتی كاربرد داشته و از گستره معنایی و مصداقی وسیع برخوردار بود. از این رو در همان آغازین روزهای خلافت ابوبكر هنگامی كه وی در منبر پیامبر(ص) تكیه می زند و به نام خلیفه رسول(ص) و جانشین وی بر مسند قدرت می نشیند خطاب به مردم می گوید كه اگر خلاف دین و شرع عمل كردم مرا گوشزد كنید. در این هنگام مردی از میان مردمان برمی خیزد و شمشیر خویش را از نیام بیرون می آورد و در حالی كه آن را به سوی وی گرفته و تكان می دهد می گوید: اگر برخلاف شرع و دین رفتی خودم با این شمشیر بران تو را به راه می آورم.
این گونه برخورد نشان می دهد كه امر به معروف و نهی از منكر هنوز در جامعه از جایگاه خاص و والایی برخوردار بوده كه هم حاكم و هم مردم از آن آگاه بوده و مفهوم آن را به درستی می فهمیدند و مصادیق آن را به خوبی می شناختند و عمل می كردند. این بدان معناست كه از نظر حكام و مردم آن زمان، امر به معروف و نهی از منكر چنان از دامنه گسترده ای برخوردار بود كه حتی شمشیر كشیدن به روی حاكم و به راه راست آوردن وی از وظایف عمومی مردم و مؤمنان بوده و در این راستا قرارمی گرفته است.

انحراف و تحریف دین در نظام غیرولایی

خلافت برخاسته از شورای كوچك سقیفه بنی ساعده با این تفكر كه اسلام دارای اندیشه سیاسی و هم چنین در شكل دارای نظام سیاسی نیست، خلیفه ای را از میان خویش برگزید. هر چند تضادهای قومی و قبیله ای دوره جاهلی در این انتخاب نقش مهمی را ایفا كرد ولی عنصر منافقان در این بخش بیش ترین نقش و فعالیت را داشت. منافقان كه همواره در اندیشه تحریف و انحراف دین بودند از خلأ قدرت به خوبی بهره بردند. البته دشمنان آشكار دین همچون ابوسفیان با موقعیت متزلزل خویش می كوشیدند تا برپایه همان سیاست های دوره جاهلی قدرت را همچنان در بخش حاكمان قریش حفظ كنند ولی در نهایت منافقان كار كشته و سیاست مدار دیگری بودند كه خلافت را مدیریت می كردند. آنان را می توان شامل گروه های نفاق مكی و مدینی و یهودی دسته بندی كرد. همه آنان هدف یگانه ای را در نظر داشتند كه عبارت بود از تغییر در اهداف و رفتار دین با استفاده از قدرت بالا و در اختیار گرفتن حكومت و دولت اسلامی.

انحراف خلافت غیرولایی

در این جاست كه خلافت غیرولایی راه دیگری را گام به گام می پیماید كه نتیجه آن تحریف كلی در اهداف و رسالت دین و فروكاستن آن در حد رفتارهای اخلاقی و فقه فردی بود به گونه ای كه شكل دیگری از تفكر كلسیایی در نظام اسلامی شكل گرفت.
در حوزه نظام سیاسی با توجه به این كه تبلیغ كرده بودند اسلام و قرآن دارای اندیشه و فلسفه سیاسی نیست و به طریق اولی از شكل و نظام سیاسی خاصی نیز سخن نمی گوید، زمینه تحریف در این بخش از دین را فراهم می آورند به گونه ای كه نظام سیاسی اسلام به شكل جمهوریت سنایی یونانی و جمهوریت انتصابی و پادشاهی استبدادی به شكل سخت گیرانه تر از هرگونه پادشاهی برخوردار از مشروعیت دینی و الهی و سلطانیزم تغییر ماهیت و هویت می دهد.
دین در این جامعه و نظام سیاسی به گونه ای تحریف و تغییر می یابد كه جامعه برتر قرآنی به پست ترین جوامع بشری تبدیل می شود و مردم آن از هر نظر در فشار قرار می گیرند. كوچك ترین حركت ضدستمگری فردی و اجتماعی به عنوان تكفیر و خروج بر خدا و دولت الهی معنا می یابد و به شدت سركوب می شود. برای آن كه هر دهان مخالفی را بست نخست حكم تكفیری صادر می شود و سپس گردن شخص به مشروعیت دینی زده می شود. این گونه است كه حركت ها و مخالفت های مالك بن نویره و حجر بن عدی و حتی امام حسین(ع) به عنوان كفر و خروج از دین و دولت اسلامی معنا می شود و به شدت سركوب می شود. مردم به حكم ایمان و اسلام سر امام حسین(ع) را به نسبت خشنودی خدا و رسول(ص) از بدنش جدا می سازند و بر آن جشن می گیرند و هلهله می كنند و شادمانه وارد كوفه می شوند.

قیام امام حسین (ع) و تاویل

امام حسین(ع) در زمانی امامت را به دست می گیرد كه نظام سیاسی غیرولایی به گونه ای عمل كرده است كه همه دین از مفهوم اصلی خود خارج شده است و كاركرد دنیوی محض دارد. دین اسلام تنها عامل مشروعیت بخشی به نظام سیاسی حاكم و ظلم و جور آن بوده است. مردم هرگونه ظلم و ستم و عمل منكرانه را به جهت تایید خلافت سلطنتی، امری مقبول می شمردند و نه تنها در برابر منكرات اجتماعی و ظلم و ستم سكوت می كردند بلكه آن را عین دین می دانستند. برخی از ایشان بر این باور بودند كه هر كاری را كه خلیفه انجام می دهد عین دین است و خلیفه حتی از پیامبر(ص) برتر است؛ زیرا پیامبر منتظر بود تا خداوند چه فرمانی در مسایل اجتماعی و سیاسی می دهد و یاچه حكمی را در مسایل حقوقی و فقهی بیان می كند ولی خلیفه خود می تواند حكم كند و حكم او همان حكم خداست. این خداست كه متاثر از حكم خلیفه حكم می كند. از این رو در فقه اهل سنت مساله تصویب مطرح می شود. تصویب این است كه حكم خلیفه حكم الهی است و او همواره به صواب است و حقیقت چنان رقم می خورد كه خلیفه خواسته است. این گونه است كه به سادگی نماز تراویح مشروعیت می یابد و حج تمتع و متعه زنان از اعتبار خارج می شود و خلیفه به خود اجازه می دهد تا آن را تغییر دهد و منتظر خدا نماند بلكه این خداست كه حكم خود را موافق حكم خلیفه تغییر می دهد.
دولت در حوزه نظام سیاسی، افزون بر عدم مشروعیت دینی، با مسئله جور و ستم و عدم مشروعیت و مقبولیت سیاسی از نظر امام حسین(ع) مواجه است. اگر تاكنون دولت ها و نظام خلافت غیرولایی از مشروعیت دینی رنج می برد امروز با حكومت یزیدی، با عدم مشروعیت سیاسی نیز روبرو بود.

مبارزه امامان برای تاویل در دین

در طول حكومت نظام غیرولایی، مفاهیم مهم اسلامی دگرگون می شود و تحریف در محتوا و پیام ها رخ می دهد. از این رو تفكرهای جبر گرایانه پدید می آید و دولت می كوشد با بهره گیری از آن، بسیاری از مسایل و فشارها را برای مردم توجیه كند.
مفاهیم مهم در حوزه عمل اجتماعی و سیاسی تغییر ماهیت می دهد و امر به معروف و نهی از منكر در دایره كوچك و امور شخصی و فردی قرار می گیرد. این گونه است كه دین با مشكل تحریف در حوزه تاویل روبه رو می شود.
امیرمؤمنان(ع) در زمان خویش به دو شكل بیان حقایق و مفاهیم و آموزش آن به برخی از اشخاص خاص در زمانی كه دور از قدرت بود و مبارزه عملی در زمان حكومت خود می كوشد تا با مسئله تحریف دین مقابله كند. از این رو شعار جنگ های جمل و صفین و نهروان شمشیر برای تاویل است چنان كه در عصر پیامبر(ص) برای تحریف شمشیرزده بودند. دراین زمان برای این كه دین به طور كامل اجرایی شود و تاویل معنای خارجی یابد می بایست با قدرت و شمشیر وارد میدان عمل شد. برای مبارزه با تغییر معنایی و مفهومی و تحریف معنوی نیز تاویل، امری ضروری است.
براین اساس با عمل می بایست چنان كاری كرد تا نتوان آن را توجیه كرد و تغییر داد.
عمل امام علی(ع) در دوره خلافت خویش تاویل دین بود تا به گونه ای در اذهان وارد شود كه نتوان آن را تغییر داد. این عمل از سوی امام حسن(ع) و امام حسین(ع) نیز ادامه می یابد و آن دو نیز مفاهیم اساسی دین را به مورد ا جرا درمی آورند به گونه ای كه دیگر قابل تحریف معنایی و معنوی نباشد. اگر اكنون ما نظام ولایی را به سادگی می پذیریم و یا گستره امر به معروف و نهی از منكر را تا حوزه عمل اجتماعی و سیاسی و فروپاشی نظام های جور و ستمگر بالا می بریم برای آن است كه امام این مفاهیم و معانی را تاویل كرد و به شكل اجرایی تحقق بخشید. اگر ابوحنیفه و دیگر اعتزالیون، امر به معروف و نهی از منكر را به عنوان اصول پنج گانه دین اسلام برمی شمارند آثار همان تاویل امامان(ع) است.
در حقیقت تلاش امام در مسئله قیام و عاشورا تأویل گری مفاهیم بنیادین است. بسیاری از این مفاهیم تحریف شده در زمان امام حسین(ع) در عصر امام امیرمومنان علی(ع) و با تلاش های وی تاویل شده بود و برخی را نیز امام حسن(ع) با عمل سیاسی خویش معنا و مفهوم واقعی بخشیده و در مصداق خارجی تاویل برده بود. اكنون امام حسین(ع) می بایست كل نظام غیرولایی را با حركت انقلابی خویش زیر سؤال برد و دین را در حوزه عمل سیاسی نسبت به نظام های جور و باطل تاویل كند. كاری كه امام حسین(ع) كرد، این بود كه دایره نهی از منكر را تا قیام مسلحانه نسبت به نظام های غیرولایی و جور بالا برد. این گونه است كه پس از عاشورا هركسی به خود این اجازه را می دهد تا بر پایه نهی از منكر بر ضدخلافت سلطنتی و نظام جور و ستمگر قیام كند و حتی ابوحنیفه ها را همراه خویش نمایند. این بهترین روشی بود كه دین در جامعه تاویل شود و مصادیق آن به درستی خود را نشان دهد كه قابل تحریف نباشد.

امامان معصوم و تأویل دین

هریك از امامان دیگر(ع) نیز در حوزه ای از حوزه های دین دست به تاویل زدند و متناسب با مسئله مورد تحریف، آن را از تحریف گرایی و تحریف زدگی رهایی بخشیدند. از این رو هریك از رفتارها و تعاملات اجتماعی و سیاسی امامان(ع) را می توان به عنوان تاویل دین دربرابر تحریف، تحلیل و تبیین كرد. با این نگرش است كه تلاش امامان(ع) در طول زندگی شان، معنا و مفهوم دیگری می یابد. درحقیقت اگر تنزیل دین بیست و سه سال به طول انجامید، تاویل دین در مقطع زمانی دویست و سی ساله صورت گرفت. از این رو گفته می شود كه همه امامان(ع) نور واحد و یگانه ای هستند كه دین را تاویل كردند تا ما امروز بر پایه تاویل ایشان دور از هر تحریفی بتوانیم با آموزه های وحیانی دین ارتباط سالم و درستی برقرار كنیم و بگوییم تفسیر و تاویل امامان(ع) همان تفسیر و تاویل درست دین است.
به نظر می رسد كه نه تنها می بایست برای تحلیل قیام امام حسین(ع) و نهضت عاشورایی به مسئله تاویل گرایی دین از سوی آن حضرت توجه داشت بلكه هریك از رفتارها و گفتارها و اعمال دیگر امامان(ع) كه خلفای واقعی پیامبر(ص) هستند می بایست دراین روش و بینش و نگرش تحلیل و تبیین گردد.
شنبه 5/12/1391 - 23:8
اهل بیت
نویسنده:حسین سلطان‏محمدى
اى همه اشتیاق حضرت او
روز و شب مایل زیارت او
تو از او دور نیستى بالله
«قبره فى قلوب من والاه‏»

كلامى كوتاه پیرامون زیارت سیدالشهدا ( علیه السلام)

در طول تاریخ انسان‏هایى بوده و هستند كه پس از مرگشان، زندگى و حیاتشان ادامه پیدا كرده و با وفاتشان، وجودشان و شخصیت واندیشه‏شان ادامه یافته است . آرامگاه و زیارتگاه مردان خدا و شخصیت‏هاى الهى، نیز - همان‏گونه كه در زمان حیات خویش استوانه دین و محور انسانیت و پشتوانه حق و عدالت‏بودند - پشتوانه حق و عدالت و فضیلت است . در این میان، زیارت مشهد حسینى از ویژگى‏هاى برجسته‏اى برخوردار است آنان كه توفیق پیدا مى‏كنند و به زیارت مرقد مطهرش مشرف مى‏شوند، در آستان امام حسین ( علیه السلام)، درس عشق و فضیلت و كمال مى‏آموزند . این‏گونه تربیت اجتماعى و یك چنین مؤسسه تهذیب اخلاق و ادب، براى هیچ ملتى از ملل‏گیتى بشر و میسر نیست .
هر زائرى كه با معرفت‏به مقام صاحبان این مشاهد شریفه واهداف آنان به زیارت برود، از صاحب قبر الهام مى‏گیرد و اصول و تعالیم مكتب را به یاد مى‏آورد و هر زیارت و سلام او سرشار از این آموزش‏ها والهام‏هاست .
پس باید بكوشیم تا از این شفاخانه فیض، استشفاى دردهاى درونى و امراض قلبى و درونى خود را طلب كنیم، تا این‏كه هم ظاهرمان به جمال وكمال آراسته شود و هم باطن از آلودگى‏ها پاك و مصفا گردد .
نیم نگاهى به آثار و بركات زیارت سیدالشهدا ( علیه السلام) مى‏كنیم:

اجابت دعا و برآورده شدن حاجت:

خداوند سبحان در ازاى ایثار و فداكارى سیدالشهدا ( علیه السلام) و تحمل هرگونه سختى چون تشنگى و غم واندوه فراوان براى حفظ اسلام، در مرقد شریفش بركاتى را قرار داده كه از جمله آن‏ها اجابت دعا و برآورده شدن حاجات است . چنان كه امام صادق ( علیه السلام) فرمود: «هركس دو ركعت كنار قبر حسین ( علیه السلام) نماز بخواند، از خداوند چیزى را مسالت نكند جز اینكه به او عطا شود» (1)
و نیز به «ابوصباح كنانى‏» فرمود: «همانا نزد شما قبرى است كه هیچ فرد پشیمانى نزد آن نمى‏رود مگر آن‏كه خداوند از او پریشانى را رفع نموده و حاجتش را برآورده مى‏نماید و همانا نزد او چهار هزار فرشته هستند كه از هنگام شهادتش آشفته و غم‏آلود تا روز قیامت‏بر او مى‏گریند . هركس او را زیارت كند، وى را تا خانه‏اش بدرقه مى‏كنند، و هركه مریض شود [از زائران امام حسین ( علیه السلام)] به عیادتش مى‏روند و هركه بمیرد جنازه‏اش را تشییع مى‏كنند» (2)
بكن جوایج‏خود را طلب ز روى یقین
روا حوائج هر شاه و هرگدا اینجاست

آرامش بخشیدن به زائر

در عصرى كه انسان در مواجهه با پدیده‏هایى همچون تردید، ناكامى، تشویش، ترس و ناسازگارى با زندگى و محیط ماشینى، نمى‏تواند از اضطراب در امان بماند، این زیارت مرقد مردان خدا و پیشوایان دین است كه به انسان آرامش خاطر مى‏دهد .
زائر آن مراقد شریفه، در پرتو دعا و گفتگو با پاكان و استمداد از ارواح پاك و مقربان درگاه الهى و با مشاهده مزار شریف شهیدان كربلا و با در نظر آوردن آن مصائب جانگداز، انقلابى درونى مى‏یابد و درمى‏یابد كه چگونه عده‏اى قلیل در مقابل جمعى كثیر و سپاهى مجهز در راه ایمان و عقیده خویش، تا آخرین قطره خون مبارزه و جانفشانى نمودند .
از این‏رو، نابسامانى‏ها را با توسل به آن‏ها برخود هموار مى‏سازند و خستگى‏ها و فشارهاى روحى و اضطراب‏ها و یاس‏ها را از خود مى‏زدایند و به آرامش و اطمینانى براى ادامه زندگى دست مى‏یابند .
كى توان كردن برابر كعبه را با این حرم
كعبه كسب آبرو از خاك این در مى‏كند

حفاظت زائر

عبدالله بن هلال به امام صادق ( علیه السلام) عرض كرد:
«فدایت‏شوم، كمترین نصیبى كه كه زائر امام حسین ( علیه السلام) دارد چیست؟ «فرمود: «اى عبدالله، كمترین چیزى كه براى او مى‏باشد، این است كه خداوند او و خانواده‏اش را حفظ مى‏كند تا وى را به سوى خانواده‏اش باز گرداند، وچون روز قیامت فرارسد، خداوند حافظ او مى‏باشد» (3)
در این دریا منم آن ناخدایى
كه كشتى را به ساحل مى‏رسانم

گریان نبودن در قیامت و نجات از آتش جهنم

امام صادق ( علیه السلام) فرمود: «هركس قبر حسین ( علیه السلام) را به خاطر خداوند و در راه خدا زیارت نماید، خداوند او را از آتش دوزخ آزاد مى‏سازد و روز ترس و مصیبت (قیامت) او را ایمن مى‏دارد . از خداوند نیز هیچ حاجتى از حوائج دنیا و آخرت را طلب نمى‏كند، مگر آنكه به او عطا نماید . (4) »
هم‏چنین رسول اكرم ( صلى الله علیه و آله) به فاطمه زهرا ( علیها السلام) فرمود: «هرچشمى در روز قیامت گریان است، مگر چشمى كه براى مصائب حسین ( علیه السلام) گریه كرده باشد . چنین كسى در قیامت‏خندان و شادان به نعمت‏هاى بهشتى است‏» (5)
آن روز دیده‏ها همه گریان شود ز هول
جز چشم گریه كرده به سوگ و عزاى او

سعادتمندى

امام صادق ( علیه السلام) به عبدالملك خثعمى فرمود: «زیارت حسین‏بن‏على ( علیه السلام) را ترك مكن و دوستانت را نیز به آن فرمان بده، تا خداوند بر عمرت افزوده و روزیت را زیاد گرداند . خداوند سبحان زندگانى تو را در سعادت قرار خواهد داد و نمى‏میرى مگر سعادتمند و تو را زمره سعاتمندان خواهند نوشت‏»
هم‏چنین «حزبفه بن یمان‏» گوید: رسول خدا ( صلى الله علیه و آله) را دیدم كه دست‏حسین بن على ( علیه السلام) را در ست‏خود گرفته بود و مى‏فرمود: یا ایها الناس، هذا الحسین بن على فاعرفوه، فقوالذى بیده، انه لفى الجنة، و محبیه فى الجنة، و محبى محبیه فى الجنة‏» (6)
اى مردم! این حسین بن على است، او را بشناسید; سوگند به آن خدایى‏كه جانم به دست اوست، به‏راستى او در بهشت است و دوستدار او نیز در بهشت است، و دوستار دوستار او نیز در بهشت مى‏باشد .
ترا ز باب حسینى برند جانب جنت
ترا كه عاشق اویى، تراكه شیعه اویى

برابرى زیارت حسین ( علیه السلام) با حج

عبدالله بن عبید انبارى گوید: به امام صادق ( علیه السلام) عرضه داشتم: «فدایت‏شوم، همه ساله وسایل تشرف به حج‏برایم فراهم نمى‏شود، فرمود: «چون قصد حج نمودى و اسباب برایت فراهم نگشت، به زیارت قبر حسین ( علیه السلام) برو، كه یك حج‏برایت نوشته مى‏شود و چون قصد عمره نمودى و وسایل مهیا نشد، عزم زیارت قبر حسین ( علیه السلام) نما، كه یك عمره برایت منظور مى‏شود» (7)
از امام صاق ( علیه السلام) پرسیدند: «ثواب كسى كه قبر امام حسین ( علیه السلام) را زیارت كند در حالى كه كبر و غرورى نداشته باشد چیست؟» فرمود: «برایش هزار عمره و حج مقبول نوشته مى‏شود . اگر شقى باشد، سعید نوشته مى‏گردد، و پیوسته در رحمت الهى غوطه‏ور خواهد بود» (8)
بارگاهت‏باب رحمت، كربلایت جنت است
تا به كى در پشت درمانیم؟ در را باز كن

عنایت و توجه سیدالشهدا ( علیه السلام) و كسب خیر و بركت

امام صادق ( علیه السلام) فرمود: «حسین در نزد پروردگارش ... به زائرانش نظر مى‏كند . او نگاه مى‏كند كه چه كسى براى آن حضرت گریه مى‏كند، پس براى او طلب آمرزش كرده و پدرانش را مى‏خواند تا براى آن زائر دعا كرده و طلب آمرزش و مغفرت نمایند . پس امام حسین مى‏فرماید: «اگر زائر من مى‏دانست كه خدا چه چیزى براى او عطا مى‏فرماید، شادى او بیشتر از جزع و بى‏تابى وى مى‏گردید» (9)
امام حسین ( علیه السلام) فرمود: «هركس مرا در زندگانیش زیارت كند، پس ازمرگش بازدیدش خواهم كرد» (10)
از امام صادق ( علیه السلام) روایت‏شده كه ایشان فرمودند: «اگر مردم مى‏دانستند كه چقدر خیر و بركت در زیات حسین ( علیه السلام) وجود دارد، براى زیارت كردنش با یكدیگر مقابله مى‏كردند، و هر آینه اموالشان را براى رفتن به زیارتش مى‏فروختند» (11)
هم‏چنین امام باقر ( علیه السلام) فرمودند: «اگر مردم مى‏دانستند كه زیارت قبر شریف حسین ( علیه السلام) چه مقدار فضیلت و بركت دارد، از شوق زیارتش جان مى‏سپردند و نفس‏هایشان از شدت حسرت بند مى‏آمد» (12)
كربلایش قطعه‏اى از جنت است
باب خیر، باب لطف و رحمت است

ثبت‏نام زائر، در اعلى علتین و قبولى نماز او

امام صادق ( علیه السلام) فرمود: «هركس به زیارت قبر حسین ( علیه السلام) برود، در حالى كه عارف به حق او باشد، خداوند نام او را در اعلى‏علتین مى‏نویسد» (13)
دیگر اینكه اگر انسان زائر، حق امام را شناخته و با معرفت و ولایت او در كنارقبر مطهرش نماز بگذارد، مورد قبول حق تعالى قرار مى‏گیرد . چنان‏كه امام صادق ( علیه السلام) در شان و مقام كسى كه به مرقد و بارگاه شریف حضرت مشرف شده و در آنجا نماز بخواند، فرمود: «خداوند متعال اجر نمازش را مقبول آن قرار مى‏دهد» (14)
حتى مقام حضرت به قدرى والاست كه خاك كربلا به لحاظ شهادت امام حسین ( علیه السلام) و یاران باوفایش شرافت پیدا كرده، به طورى كه اهل بیت ( علیهم السلام) نیز به ما فرموده‏اند در هر نمازى كه سجده بر تربت كربلا باشد، خداوند آن نماز را به خاطر حضرت قبول مى‏كند . چنان‏كه حضرت صادق ( علیه السلام) از خاك كربلا درون كیسه‏اى ریخت و در سجاده همراه داشت، در هنگام نماز آن كیسه را باز مى‏كرد و بر آن سجده مى‏نمود .
سجده برخاك سر كوى تو آرند خلایق
جان فداى تو كه هم قبله و هم قبله‏نمایى

پى‏نوشت‏ها:

1 . منتخب كامل الزیارات، ابن قولویه، ص 248، به تصحیح علامه امینى
2 . همان، ص 337، (منتخب كامل الزیارات)
3 . همان، ص 247
4 . همان، ص 278
5 . بحارالانوار، علامه مجلسى، ج 44، ص 293
6 . منتخب كامل الزیارات، ابن قولویه، ص 292
7 . بحارالانوار، علامه مجلسى، ج 43، ص 262
8 . منتخب كامل الزیارات، ابن قولویه، ص 306
9 . همان، ص 328
10 . امالى شیخ طوسى، ص 55
11 . بحارالانوار، علامه مجلسى، ج 101، ص 16
12 . منتخب كامل الزیارات، ابن قولویه، ص 87
13 . سفینه البحار، محدث قمى، ج 1، ص 565
14 . وسایل الشیعه، شیخ حر عاملى، ج 10، ص 324
15 . منتخب كامل الزیارات، ابن قولویه، ص 195

شنبه 5/12/1391 - 23:7
اهل بیت
نویسنده:خدامراد سلیمیان
منبع:ماهنامه دیدارآشنا
قبل از بررسى كوتاه و اجمالى شعارهاى عاشورا مناسب است‏بپردازیم به بیان دوباره دو واژه «عاشورا» و «شعار»:

الف: عاشورا

عاشورا از روز دهم ماه محرم الحرام است . این‏روز كه اگر چه از دیر باز مورد توجه بوده ولى در فرهنگ شیعه به خاطر شهادت سومین پیشواى شیعیان و فرزندان او در سرزمین كربلا از جایگاه بسیار رفیع و ارزشمندى برخوردار است . (1)
عاشورا در تاریخ جاهلیت عرب، از روزهاى عید رسمى و ملى بوده و در آن روزگار چنین روزى روزه مى‏گرفتند، جشن ملى و و آن را به عنوان روز شادمانى به حساب مى‏آورند; اما با شهادت سیدالشهدا ( علیه السلام) و یارانش در این روز، عاشورا به عظیم‏ترین روز سوگوارى و ماتم شیعیان تبدیل شد .
ائمه اطهار ( علیهم السلام) همواره شیعیان را به سوگوارى و عزادارى در روز عاشورا توصیه فرموده‏اند تا یاد و خاطره این‏روز بزرگ زنده نگاه داشته شود . امام رضا ( علیه السلام) در این‏باره فرمود: «هر كس را كه عاشورا روز مصیبت و اندوه و گریه او باشد، خداوند قیامت را روز شادى او قرار مى‏دهد» (2) و البته دشمنان اهل بیت كه در این‏روز شادمان و مسرور بودند، فرداى قیامت روز عذاب و مصیبت آن‏ها خواهد بود .
امامان شیعه علاوه بر توصیه شیعیان به زنده نگه داشتن این روز خود نیز در حد ممكن با برپایى مجالس و محافل سوگوارى یاد و خاطره مظلومیت جد بزرگوار خود را زنده نگاه مى‏داشتند .
شیعه در طول تاریخ آتش این داغ عظیم را همواره در دل خویش روشن نگاه داشته تا آنجا كه امروز عظیم‏ترین مراسم سوگوارى براى انسان عزت‏خواه، همانا عزادارى روز عاشوراست .
از قرن‏ها پیش «عاشورا» به عنوان تبلور روح حقیقت‏خواهى و تجلى درگیرى حق و باطل و روز فداكارى و جانبازى در راه دین و عقیده شناخته شده است .
در این روز، حسین ( علیه السلام) با یارانى اندك ولى با ایمان و صلابت و عزتى بزرگ و شكوهمند، با سپاه بى‏دین و سنگدل حكومت طاغوتى یزید به مقابله برخاست، آن‏روز، حماسه حسین ( علیه السلام) كربلا را صحنه تجلى عشق و آزادگى ساخت . عاشورا اگر چه یك روز بود اما دامنه تاثیر آن تا فرداى تاریخ كشیده شد . هر ساله دهه محرم و به‏ویژه عاشورا، عشق و اخلاص نسبت‏به معلم حریت و اسوه جهاد و شهادت حسین بن على ( علیه السلام) اوج مى‏گیرد و همه حتى غیر شیعه در مقابل عظمت روح آن آزادمردان تعظیم مى‏كنند .

و اما واژه «شعار»

«شعار» ، بعضى «آنچه شخص در میدان كارزار جهت معرفى خود به كار مى‏گیرد .» (2) معنا كرده‏اند با حال، چه در كلام منظوم و چه در كلام منثور .
به وسیله این معرفى شخصى هم روحیه خود را تقویت مى‏كرد و هم در روح و روان دشمن تاثیر مى‏نهاد . بى‏تردید شعار دادن هنگام كارزار از صدر اسلام و جنگ‏هاى نخستین پیامبر مورد توجه طرفین جنگ بوده است .
از آن جمله مى‏توان به رجزهاى جنگ خندق اشاره كرد، آن هنگام كه سوارانى اندك - از جمله «عمربن عبدود» كه از شجاع‏ترین آن‏ها بود - خود را از فراز خندق به داخل مدینه رساندند . هر چه این شعارها توفنده‏تر بیان مى‏شده حكایت از قدرت و جاعت‏شخص داشته است .
این شعار دادن و رجز خوانى در عاشورا نیز جز عناصر بسیار مهم قیام آن حضرت محسوب مى‏گردد و مشتمل بر بلندترین معارف و پیام‏هایى است كه تنها از خاندان رسالت انتظار مى‏رود .
اگرچه شعارهاى یاران امام حسین ( علیه السلام) داراى مضامین بسیار بلند و معارف ارزشمند است; اما آنچه از لبان مبارك حسین بن على ( علیه السلام) بیان شد ویژگى و اهمیت فراوانى دارد .
با مرورى بر كلام آن حضرت در طول حركت و نهضت‏خونین عاشورا، موضوعات ذیل به خوبى به چشم مى‏خورد:
1 . معرفى شخصیت و جایگاه خود به عنوان فرزند آخرین پیامبر الهى و امام بر حق جامعه .
2 . تبیین اهداف و رسالت‏هاى خود به عنوان جانشین رسول گرامى اسلام ( صلى الله علیه و آله) .
حضرت در تبیین شخصیت‏خویش همواره بر افتخارات پدر بزرگوارشان تاكید مى‏كردند . البته هر گز كسى - چه دوست و چه دشمن - لحظه‏اى تردید نخواهد كرد كه پس از پیامبر اسلام ( صلى الله علیه و آله) حیات نهال نوپاى اسلام، مرهون شجاعت‏هاى على بن ابیطالب ( علیه السلام) و مجاهدت‏ها و رشادت‏هاى آن امام همام است . از این رو اگر حسین بن على ( علیه السلام) در معرفى خود از انتسابش به پیامبر اكرم سخن مى‏راند و همواره تاكیدش بر شجاعت و رزم بى‏بدیل حیدر كرار على بن ابیطالب بود .
در دوران جاهلیت، از اوزان حماسى شعر براى بیان مضامینى كه جنبه مبارزه، دشنام یا تفاخر داشته استفاده مى‏شد . به كارگیرى این ضرب آهنگ در شعرهاى حماسى كه مبارزان در میدان‏هاى جنگ مى‏خواندند، سبب شده كه به آن اشعار «رجز» گویند . در كربلا نیز حسین بن على ( علیه السلام) در میدان نبرد رجز مى‏خواندند .
یكى از رجزهاى حماسى آن حضرت عبارت است از این فرمایش كه فرمود:
مرگ بهتر از ننگ است و ننگ بهتر از دوزخ . (3)
معمولا رجز به صورت ارتجالى در میدان سروده شده است . گاهى نیز اشعار دیگر شعرا انشاء مى‏شد .
از جمله اشعار منسوب به آن حضرت است كه فرمود:
انا الحسین بن على
الیت ان لا انثنى
احمى عیالات ابى
امضى على دین النبى

شعرهاى حسین بن على ( علیه السلام)

همان‏گونه كه گفته شد شعارهاى عاشورا علاوه بر خطبه‏ها و رجزها گاهى از اشعار آن حضرت است .
از حسین بن على ( علیه السلام) نیز شعرهاى فراوانى نقل شده است; چه آنچه در حوادث كربلا به صورت موعظه، رجز و جزء آن بیان كرده و چه آنچه بیشتر به مناسبت‏هاى مختلف سروده است . كتابى هم به نام دیوان الحسین بن على كه حاوى اشعار آن حضرت است چاپ شده است .
در نهضت عاشورا امام حسین ( علیه السلام) هم شعرهایى از خود دارد، هم شعرهایى از شعراى عرب كه به آن‏ها تمثل كرده است .
یكى از شعرهاى آن حضرت كه به صورت رجز در میدان كارزار بیان فرمود، عبارت بود از:
انا ابن على الخیر، من آل هاشم
كفائى بهذا مفخرا حین افخر
و جدى رسول الله اكرم من مشى
و نحن سراج الله فى الناس یزهر
و فاطمه امى سلاله احمد
و عمى یدعى ذوالجناحین جعفر
و فینا كتاب الله انزل صادقا
و فینا الهدى و الوحى و الخیر یذكر (4)
زنده جاوید كیست، كشته شمشیر دوست
كآب حیات قلوب در دم شمشیر اوست
گر بشكافى هنوز خاك شهیدان عشق
آید از آن كشتگان زمزمه دوست! دوست!
بدون تردید بقاء و جاودانگى نهضت‏خونین حسینى در پرده همین تعلیمات نورانى و آرمان‏هاى الهى است كه این گونه در تاریخ ثبت و ضبط شده است . چه خون‏هایى كه براى پاسداشت این نهضت جهانى بر زمین ریخت و اینك بر ماست كه بیرق تابناك این شعارها را در زندگى خویش برافرازیم .
شنبه 5/12/1391 - 23:7
اهل بیت
منبع:ماهنامه دیدار آشنا
عاشورا یك امتحان بزرگ بود كه در زمان و مكان خود، بى‏نظیر بود و حقیقت و جوهره انسان‏هاى مختلفى را برملا نمود. عاشورا به نوعى «یوم الفصل» هم بود؛ زیرا حد فاصلى بین دو دسته از آدم‏ها شد؛ یك عده فرسنگ‏ها به جلو رفتند و از سكوت تا ملكوت اوج گرفتند و عده‏اى نیز سیر قهقرایى طى نموده و با این حماسه عظیم، مصداق تعبیر قرآن كریم شدند كه مى‏فرماید: «اولئك كالانعام بل هم اضل».1
عاشورا وقتى لب به سخن مى‏گشاید و محفل عاشقانه آن تعداد اندك را به تفسیر مى‏نشیند، آنها را متصلان به حقیقت توصیف مى‏نماید؛ زیرا مقدمه یافتن حقیقت، واقع بینى و حقیقت‏جویى است؛ تا واقع جو نباشى، حقیقتى را در نخواهى یافت. اگر امام آنها را با حقایق آشنا كرد، چون زمینه حقیقت‏جویى و واقع‏بینى را در آنها یافت.
«هر گاه انسان‏هاى واقع‏بین و حقیقت‏طلب - هر چند اندك باشند - به حد نصاب برسند، آن روز مى‏شود از حقایق سخن گفت».2
بسیارى افراد، بهشتیان روى زمینند؛ زیرا نه اهل لغوند و نه گناه. قرآن درباره ویژگى‏هاى بهشت مى‏فرماید: «لا یسمعون فیها لغواً و لا تأثیما».3 انسان بهشت‏گونه نیز اهل لغو و گناه نیست و یك بهشت متحرك است؛ او دیگر قیدها را شكسته است.
حقیقت آدمى در كربلا براى عده‏اى این گونه بود؛ زیرا در آن جا، مسیرهاى سلوك را یك شبه طى كردند و از تن، جان، مال و دنیاى فانى گذشتند و دنیا را به سان یك طریق نگریستن، نگاه كردند؛ نه چشم‏انداز.
امام على علیه‏السلام درباره این نوع نگاه به دنیا مى‏فرماید: «هر گاه كسى «با دنیا» نگاه كند، بینایش مى‏كند؛ اما اگر كسى «به دنیا» نگاه كند، كورش مى‏سازد».4

حسین علیه‏السلام، معلم تمام انسان‏ها

وقتى حقیقت آدمى و آرمان اصیل او - كه خلیفه‏اللهى است - ظهور مى‏كند، یك الگوى تمام عیار براى كسانى مى‏شود كه بخواهند مسیر آرمان‏سازى را طى كنند و نقش «كتاب باز» را ایفا مى‏كند؛ خواه آن انسان مسلمان باشد یا غیر مسلمان‏5 و این اعجاب بزرگ را در قضیه كربلا به خوبى شاهد هستیم.
امام حسین علیه‏السلام این درس بزرگ را در قالب یك حماسه عظیم به انسان‏ها یاد داد. اگر بگوییم كربلا یك دانشگاه بزرگ است، شاید باز در حق كربلا و حماسه حسین علیه‏السلام، ظلم كرده باشیم؛ بلكه باید بگوییم كه كربلا، دانشگاهى بزرگ براى همه اعصار بود و واقعیت انسان بودن انسان را در جنبه‏هاى مختلف ظلم‏ستیزى، آزادى‏طلبى و شكستن یوغ‏هاى غیرالهى و زمینى آموزش داد. این حقیقت عظیم انسانى به حدى است كه در نگاه مستشرقان، بعد از قرآن و مراسم عظیم حج، پایه و اساس قدرت مسلمانان محسوب مى‏شود. «وینستون» از مستشرقان غربى مى‏نویسد:
«مادامى كه مسلمانان قرآنى داشته باشند كه تلاوت شود (فراموش نگردد) و كعبه‏اى كه مراسم آن با انسجام و همدلى صورت گیرد و حسینى كه یاد شود، هیچ كس قدرت تسلط و سیطره را بر آنان نخواهد داشت».6
فردى مثل مهاتما گاندى در منشور انقلابى خویش، بعد از این كه با نظریه معروف «مبارزه منفى» خویش، استعمار انگلیس را در هندوستان زمین‏گیر كرد و اقتصاد آن گرگ پیر را به مخاطره انداخت، اعلام كرد: «اى ملت هند! من هیچ گونه الگو و روشى از هیچ كس در دنیا براى شكست استعمار پیر برنگزیدم؛ مگر از حسین شیعه»!.7
به طور كلى، تأثیر قیام امام حسین علیه‏السلام بر جامعه اسلامى را مى‏توان از سه بعد مورد بررسى قرار داد:
1. بعد مصونیت؛ تعظیم و تكریم واقعه طف و جانبازى اباعبدالله و یاران وفادارش، مصونیت سیاسى، فرهنگى و اجتماعى مسلمانان را تضمین كرد و همتاى تلاوت قرآن و مراسم حج تفسیر شده است. (وینستون)؛ البته حدیث ثقلین از حضرت محمد صلى‏الله‏علیه‏وآله، در این خصوص گویاترین است؛ زیرا تمسك به كتاب خدا (قرآن) و توسل به عترت پیامبر كه امام حسین علیه‏السلام نیز از آن شجره طیبه است، مصونیت مسلمانان را از هر خطر به همراه دارد و شاید یكى از علل ذلیل شدن بعضى ممالك اسلامى در قبال توطئه‏ها، كینه‏ها و فتنه‏ها، عدم رویكرد درست به قرآن و دورى از اهل بیت علیهم‏السلام و اكتفا به مراسم صورى حج بوده است.
2. بعد موجودیت و احساس حضور؛ ملتى كه پایگاه واقعى خود را طلب كند و در پى كسب جایگاه شایسته و بایسته خویش باشد، تمسك به آرمان اباعبدالله علیه‏السلام مشعل راه و پرچم مبارزه و اعلام موجودیت اوست (بولس سلامه).
3. بعد مشروعیت؛ گاهى نیز ایده گرفتن از انگیزه ظلم ستیزى و حق‏طلبى قیام مولا اباعبدالله علیه‏السلام، عامل مشروعیت بخشى به قیام‏ها و مبارزات حق‏طلبانه است؛ زیرا مولا این راه را به ملل تحت سلطه نشان داد؛ چنان كه آزادى هند از چنگال استعمار انگلستان، مرهون قیام امام حسین علیه‏السلام دانسته شد (گاندى).

ظهور حقایق در كربلا

1. حقیقت همراه

انسان‏ها به تعبیر روان‏شناسى، به صورت فردى و تك تك‏8 یا منحصر به فرد هستند و هر كدام داراى، ویژگى‏هاى فردى متمایز و گاهى مشترك دارند؛ اما عین هم نیستند.
از این رو، بعضى حقیقت‏ها همراه حقیقت مطلب، همساز مى‏شوند كه به آنها حقیقت همراه مى‏گوییم؛
افرادى كه به محض رسیدن ندا، همراه منادى مى‏شوند، مانند همراهانى كه از مكه تا بزرگ‏ترین قربانگاه تاریخ، یعنى تا كربلاى حسین علیه‏السلام، همراه امام، مثل یك رود زلال جارى شدند. امام حسین علیه‏السلام، یاران خود را در شب عاشورا فرا خواند و فرمود: اگر در این سرزمین بمانید و نروید، فردا پیش از غروب آفتاب، حتى یك نفر از شما زنده نخواهد ماند. حضرت حتى خبر قطعى شهادت آنان را صریحاً اعلام كرد؛ اما روحیه آنها نه تنها ضعیف نشد و به دل خود ترس راه ندادند، بلكه غرق شعف و شادى گشته، گفتند: عجب! فردا روز پایان فراق و آغاز اوج گرفتن و رسیدن به وصل است.
حبیب بن مظاهر گفت: اى كاش این پرده شب بدرد و تمام شود؛ زیرا فاصله ما با معبود، یك شمشیر است و اى كاش این شمشیر فرود آید و ما را به عشق ازل متصل كند! امام به حبیب بن مظاهر فرمود: فردا كشته خواهى شد؛ اگر مایل هستى، برو! او پاسخ داد: بعد از كشته شدن شما، زنده ماندن ما نه قیمت دارد و نه سود و سپس گفت: اى پسر رسول خدا صلى‏الله‏علیه‏وآله! اگر تو را رها كنیم و برویم، باید روز قیامت، پاسخ هر بر هم زدن پلك چشم خود را در محضر خدا و رسول خدا بدهیم‏9 و گویا دیگر عبادت ما عبادت نیست و نماز و روزه ما نماز و روزه نیست و... .
از حقایق همراه مى‏توان از حضرت زینب علیهاسلام، ام كلثوم، حضرت رباب، امام سجاد علیه‏السلام، فرزندان زینب، فرزندان اباعبدالله، حضرت اباالفضل و برادرانش، عبدالله، عثمان و جعفر و... نام برد كه سخنان هر كدام از آنها تا ابدیت تاریخ و ظهور قائم آل محمد عجل‏الله حقیقتى است بر گونه اساطیر و مشعلى است مستدام تا فراخناى تحلیل‏ها.

2. حقیقت منتظر

حقیقت دیگرى كه در كربلا خود را نشان داد، حقیقت منتظر و مترصد بود؛ افرادى كه در اطراف و اكناف منتظر امام بودند؛ نه بیعت شكنانى كه عهد و پیمان خود را در اندك زمانى زیر پا گذارند. حقایق منتظر، در مسیرهاى مختلف، از مكه تا كربلا به امام پیوستند و به كربلا آمدند.
اینان آغاز راه را مى‏شناختند و همراه را ارج مى‏نهادند و در پى اتصال بودند. نمونه آنها نافع بن هلال است. او از اشراف كوفه، قارى قرآن و راوى حدیث بود؛ سردارى بزرگ كه در ركاب حضرت امام على علیه‏السلام، در جنگ‏هاى صفین، جمل و نهروان جانبازى‏ها كرد. امام علیه‏السلام شب عاشورا از خیمه بیرون آمد تا صحرا و تپه‏هاى اطراف را بررسى كند؛ نافع بن هلال هم از خیمه بیرون آمده بود و حضرت را همراهى مى‏كرد. سید الشهداء علیه‏السلام از او سؤال كرد: چرا همراه من مى‏آیى؟ پاسخ داد: اى پسر رسول خدا صلى‏الله‏علیه‏وآله! دیدم شما به طرف سپاه دشمن مى‏روید؛ بر جان شما بیمناك شدم؛ از این رو، آمدم. امام فرمود: اطراف این صحرا را بررسى مى‏كردم و تا ببینم فردا دشمن از كجا حمله خواهد كرد.
سپس امام به او فرمود: در تاریكى شب، از این مسیر (راهى كه میان دو كوه بود) برو و خودت را نجات بده!
نافع گفت: خود را بر قدم‏هاى حضرت افكندم و عرض كردم: اى پسر رسول خدا صلى‏الله‏علیه‏وآله! مادرم در عزایم بگرید؛ اگر چنین كنم و تو را رها نمایم؛ پروردگار جهان بر من منت نهاد كه در جوار شما به شهادت برسم.10

3. حقیقت تشنه

بعضى از افراد حقایقى تشنه‏اند؛ اما در آغاز داراى هدف روشنى نیستند و باید آگاه شوند و سپس سیراب گردند تا به یقین برسند. گاه یك پیام، یك حركت یا یك تذكر11 در شرایطى مناسب، آنها را با هدف و آرمان، همسو و همساز مى‏گرداند. تجلى این ویژگى در كربلا، در خصوص افرادى چون حرّ و زهیر بن القین روى داد. به زعم تاریخ، زهیر حتى با منازل مسیر حركت امام حسین علیه‏السلام، از مكه تا كربلا، فاصله‏اى از جهت طى طریق و اطراق نداشت؛ اما در آغاز از امام فاصله مى‏گرفت و از دیدار با وى ابا مى‏نمود و آن گاه كه مقدمات اتصال او با امام توسط همسرش فراهم شد و امام به سوى او آمد و دقایقى با او صحبت كرد، تحولى عجیب و شگرف در روحیه او روى داد؛ مانند دریایى به تلاطم افتاد و از فداكارترین یاران حقیقت‏طلب در واقعه بزرگ تاریخ، یعنى عاشورا شد.

4. حقیقت منتقم

این نوع حقیقت، شامل افرادى است كه بنا به عللى از حضور در متن واقعه معذور بودند؛ اما بعد از رویداد عاشورا، به عنوان یك نیروى معارض یا قدرت پنهان‏12 ظاهر شدند. بسیارى از این افراد، در زمان واقعه یا بحبوحه انقلاب، امكان حضور نداشتند؛ اما اشتیاق حضور را در دل داشتند و بعد از واقعه، مثل آتشفشانى خاموش، دوباره فعال شدند؛ نمونه آن، قیام‏هاى بعد از سال 61 هجرى، مثل قیام مختار ثقفى، قیام زید بن على (قیام زیدیه)، شهداى فخ و... است.

5. حقیقت پیرو، عاشق و مرید

این نوع حقیقت یا واقعیت نهادینه انسانى، شامل افرادى است كه سال‏ها بعد از یك جریان یا واقعه تاریخى زاده مى‏شوند؛ اما از لابلاى نقل‏ها و تاریخ، حقیقت را مى‏شناسند و به آن ارادت مى‏ورزند. آنان این عشق را درونى كرده، همواره با شجاعت از آن یاد مى‏كنند و به صورت پیرو و عاشق باقى مى‏مانند.
عشق آتشین به آن حقیقت دیرین، همه وجوه زندگى، حتى اخلاق و رفتار آنها را همجنس و همسو با آن حقیقت مى‏كند؛ به طورى كه آنان تشبه و تمثل به آن را جست‏وجو مى‏كنند؛ مانند بسیارى از مریدان اباعبدالله علیه‏السلام در زمان ائمه بعد و یا شیعیان معاصر و مخلص امام حسین علیه‏السلام كه هم در پیروى شاخص هستند و هم در عشق، پایدار و هم مرید جاودانى راه مولا به شمار مى‏روند.

6. حقیقت كور

این حقیقت، شامل آن دسته از افرادى است كه چراغ را مى‏بینند؛ اما تاریكى را برمى‏گزینند؛ راه را مى‏بینند؛ ولى بى‏راهه را مى‏پیمایند و جالب این كه این حقیقت و تبلور آن در هیئت انسانى، هم در زمان واقعه، هم در اوج رویداد و هم پس از آن و حتى قرن‏ها بعد از آن، همواره كور و سطحى و نارسا باقى مى‏ماند. اغلب مردم كوفه و شام، در سال 61 هجرى، این گونه بودند.
نكته‏اى كه در خصوص كوفیان قابل ذكر است، این كه آنان داراى فرهنگ ثابت و اراده پایدارى نبودند و از جهات منفى، یعنى عهدشكنى و بى‏وفایى شهره بودند. مردم این شهر، در مقاطع مختلف، مواضع متفاوتى داشته‏اند؛ گاهى موضع آنها در دفاع از اهل بیت علیهم‏السلام بوده، با شجاعت بى‏نظیرى، جانب اهل بیت علیهم‏السلام را تقویت كرده‏اند؛ چنان چه پایدارى آنها باعث شكست ناكثین در جنگ جمل گردید؛ اما در جنگ صفین و یا در زمان امام حسن علیه‏السلام، در مقابل معاویه كوتاه آمدند و در قضیه كربلا كاملاً عهدشكنانه عمل كردند و جالب این كه حضور آنان در كنار حقیقت منتقم، مثل مختار، نیز موضع دیگرى از آنها را به نمایش مى‏گذارد.13
حقیقت كور، گاهى به هدف مى‏زند و گاهى نیز پا بر كف خود مى‏گذارد و با انگشت خویش، دیدگان خود را از حدقه خارج مى‏كند. در واقعه كربلا، تابلویى بسیار شیوا و گویا از حقیقت كور معاصران سال 61 هجرى به نمایش گذاشته شد.

پى‏نوشت:

1. «و همانا آنان همچون حیواناتند، بلكه از آن پست‏تر»، (اعراف(7)، آیه 179).
2. آندره ژید، برگردان مقاله از مجله لاستامپا، كار پژوهش تعزیه، دانشگاه تهران، دانشكده علوم تربیتى، 1372.
3. واقعه()، آیه 25.
4. نهج البلاغه صبحى صالح، خطبه 82؛ سید محمد باقر موسوى، نگاهى به محرم (عارفانه)، ص 22.
5. حسین خنیفر، متن ادبى محرم؛ اشاره به «... وقایع و حوادث راستین، كتاب‏هاى باز هستند» تا واقع‏بینان با دیده دل آنها را مشاهده كنند و نه فقط مطالعه كنند.
6. دكتر احمد وائلى، خطابه عاشورا (از متن نوار عربى استاد وائلى در سوریه).
7. احمد ناصرى، یادداشت‏هاى طف، بخش شعر عربى، نسخه تایپى، 1377.
8. (Uniqe)
9. رجال كشى، ص 74، به نقل از، حسینى قمى، مشعل هدایت، ص 43.
10. احمد ناصرى، مقاتل الحسینیه.
11. در خانه اگر كس است، یك حرف بس است.
12. the Hidden Power.
13. محمد منصور نژاد، حجت‏الله محمد شاهى، ردپاى عقل در كربلا، ص 56-55.

شنبه 5/12/1391 - 23:6
اهل بیت
نویسنده:سیداحمد خاتمی
منبع:بحار الانوار-الغدیر-جامع الزیارات

متن کامل سخنرانی مهم حجت الاسلام والمسلمین سید احمد خاتمی در مجلس خبرگان رهبری

به دنبال طرح مسئله آسیب‌شناسی و آفت زدایی از مراسم عزاداری توسط حجت الاسلام والمسلمین سید احمد خاتمی در اجلاسیه اخیر مجلس خبرگان رهبری و اشاره رهبر انقلاب به آن، اظهار نظرهای متفاوتی درباره علل و انگیزه‌های طرح این مسئله در شرایط کنونی از سوی صاحب نظران و گروه‌های مختلف سیاسی به عمل آمد. در ادامه متن کامل این سخنان را که در پایگاه اطلاع رسانی رسا آمده است، به همراه توضیحات ایشان، ملاحظه می نمایید.
متنی که ملاحظه می فرمایید، متن سخنرانی اینجانب در مجلس خبرگان رهبری است که به پیشنهاد کمیسیون سیاسی- اجتماعی مجلس خبرگان و تصویب هیات رئیسه آن مجلس ایراد شده است. این سخنرانی از چند ویژگی برخوردار بود:
1- علاوه بر مطالعات قبلی، برای این سخنرانی حدود چهل ساعت مطالعه نمودم؛
2- با چهار تن از مراجع عظام تقلید و نیز هیات رئیسه محترم خبرگان و برخی از خبرگان در رابطه با مباحث مطروحه مشورت و رایزنی کردم؛
3- سخنرانی تماماً مستند بوده از جهت آیات و روایات و هم فتاوی مراجع عظام؛
4- در این سخنرانی تنها به بیان مشکل اکتفاء نشده، در حد توان راهکار هم ارائه شده است؛
5- سخنرانی در جمع فرهیختگان برجسته، دین شناسان بزرگ کشور اعضای محترم خبرگان رهبری ایراد شد؛
6- به شدت مورد استقبال اعضاء محترم آن مجلس قرار گرفت. هم در جلسه و هم بعد از آن اینجانب را مورد لطف قرار دادند و برخی این سخنرانی را مصادیق بارز احیاء امر اهل بیت (علیهم السلام) نامیدند؛
7- هیات رئیسه مجلس خبرگان رهبری این سخنرانی را غیرمحرمانه اعلام کرد و دستور انتشار آن را داد.
با این همه به صراحت می گویم این سخنرانی کاستی های فراوانی دارد که باید برطرف گردد؛ این در حقیقت گامی در مسیر آسیب زدانی در مراسم دینی است. باید همه دست به دست هم دهیم تا این مجالس و محاقل دینی تریبون گسترده اسلام ناب شده و از این کانال حقایق دینی منتشر شود (آن چنان که بحمدلله بسیاری از مجالس ما این چنین است). پیش از آن که به مطالعه این سخنرانی بپردازید تذکر چند نکته را لازم می دانم:
ما و هیچ یك از دینداران نمى‏گوئیم كه با این اسم هر كسى هر كارى مى‏كند خوب است. چه بسا علماى بزرگ و دانشمندان، بسیارى از این كارها را ناروا دانسته و به نوبت خود از آن جلوگیرى كردند؛ چنانچه همه مى‏دانیم كه در بیست و ‏چند سال پیش از این عالم عامل بزرگوار مرحوم حاج شیخ عبدالكریم كه از بزرگترین روحانیون شیعه بود در قم شبیه‏خوانى را منع كرد و یكى از مجالس بزرگ را مبدل به روضه خوانى كرد و روحانیون و دانشمندان دیگر هم چیزهایى ‏را كه بر خلاف دستور دینى بوده منع كرده و مى‏كنند.
1- درست است محور این سخنرانی مراسم عزاداری است لیکن آسیب‌ها عام است، آسیب‌هایی است مربوط به همه مجالس دینی چه عزاداری‌ها چه مراسم جشن و چه مراسم دیگر.
2- روی سخن در این سخنرانی آسیب‌ها است، قشر خاصی به عنوان آسیب رسان معرفی نشده اند. ممکن است این آسیب‌ها توسط برخی از خطباء یا برخی از مداحان یا برخی از برنامه سازان صدا و سیما باشند. این را بدین جهت متذکر شدم که مطمئنم کسانی فردای انتشار این سخنرانی، آن را سخنرانی علیه مداحان تلقی کنند (آن چنان که به دنبال گزارش سخنرانی خبرگان، برخی از روزنامه‌ها چنین تیتر زدند که البته با تذکر اینجانب روز بعد اصلاح کردند).
این برداشت را از سخنرانی ام غلط و نادرست می دانم، گرچه در جای جای این سخنرانی تلاش کرده‌ام حساب مداحان مخلص و ارزشی را از غیر آن‌ها جدا کنم ولی در این مقدمه هم تاکید می‌کنم به هیچ وجه محور نقد در این سخنرانی فقط مداحان نیستند، اگر نقدی هست عام است و اگر ستایش هم هست عام است. اینجانب از نزدیک بسیاری از مداحان ارزشی را می‌شناسم و تلاش مخلصانه آن‌ها را در جهت احیاء مکتب سیدالشهداء(علیه السلام) و احیاء ارزش‌های انقلاب ارج می‌نهم و بر این باورم که بیش از همگان مداحان مخلص ارزشی از این آسیب‌ها رنج برده و به شدت از حضور نااهلان در این کسوت محترم ناراحتند.
3- در پایان بار دیگر تاکید می کنم که محاقل و مجالس دینی تریبون های گسترده مذهب است که باید هر روز بیش از گذشته با نشاط تر و با کیفیت بالاتر برگزار گردد و به خصوص مراسمی که مربوط به اهل بیت علیهم‌السلام است چه عزاداری ها، چه شادی ها. در این سخنرانی بر این نکته تکیه داشتم که نباید به گونه ای انتقاد کنیم که خدای ناکرده اصل عزاداری زیر سوال رفته یا خطبای ارزشی و مداحان مخلص زیر سوال روند. و از این عزیزان نیز می خواهم که این آسیب ها را جدی بگیرند و کمک کنند تا آسیب زدائی شده و این مجالس نورانی آن چنان که برای آسمانیان درخشندگی دارد برای زمینیان نیز روشنگر باشد ان شاء الله.
اینک این شما و این متن سخنرانی.
والسلام علیکم و رحمةالله - سید احمد خاتمی 21/6/84- 7 شعبان 1426
بسم الله الرحمن الرحیم

الف- جایگاه مراسم عزاداری

عزاداری و برپایی مراسم ماتم در سوگ خوبان و اولیاء خدا امری است که ریشه در قرآن و سیره نبوی(ص) و سیره امامان(علیهم السلام) دارد. این عزاداری ها مصداق مودت اهل بیت(علیهم السلام) است.(1) مصداق تعظیم شعائر الهی است.(2) مصداق فریاد مظلوم علیه ظالم است (3) و در سیره نبی اکرم(ص) داریم که حضرت در سوگ شهدای احد و به ویژه حمزه سید الشهداء عزا گرفت و ترغیب به عزاداری بر حضرت کرد. نیز در سوگ شهادت حضرت جعفر بن ابی طالب و زید بن حارثه و عبدالله بن رواحه عزا گرفت. برپائی مجلس عزا را عیب نمی دانست و با آن برخورد نمی کرد. راوی گوید: یکی از بستگان پیامبر اکرم(ص) از دنیا رفت، زن‌ها جمع شدند و مجلس عزا برای او برپا کردند. عمر برخاست آنها را از این کار نهی کرد و آنها را طرد نمود. پیامبر(ص) فرمود: عمر، رهایشان کن که چشم، گریان و قلب، مصیبت دیده و داغ تازه است. (4) شنیدنی است که پیامبر اکرم(ص) برای امام حسین(علیه السلام) در روز اول ولادتش مجلس عزا گرفت. (5) در منزل ام سلمه در دوره کودکی برای امام حسین مجلس عزا گرفت. (6) در منزل عایشه برای حضرت امام حسین(علیه السلام) مجلس عزا گرفت.(7) در خانه امام علی(علیه السلام) برای حضرت مجلس عزا گرفت.(8) بنابراین اگر بگوئیم بنیانگزار عزاداری بر سید و سالار شهیدان، حضرت نبی اکرم(ص) و امامان(علیه السلام) بوده است سخنی به گزاف نگفته‌ایم.(9)
در سیره امامان(علیهم السلام) هم برنامه ای که هرگز در هیچ شرایطی ترک نشد برپائی عزا بر سالار شهیدان امام حسین(علیه السلام) بود. امام سجاد(علیه السلام) پس از امام حسین(علیه السلام) تا زنده بود در هر مجلس از داغ حسین می گفت و در حقیقت مجلس عزا برپا می کرد. امام باقر(علیه السلام) هم در شرایط سخت و خفقانی دستور می داد روز عاشورا عزای امام حسین را برپا کنند. مالک جهنی می گوید امام باقر(علیه السلام) در روز عاشورا فرمود: همه برای امام حسین(علیه السلام) گریه کنند و اهل خانه را دستور به گریه بر حضرت می داد.(10) همین سیره را حضرت امام صادق(علیه السلام) و امامان دیگر(علیه السلام) داشتند. آنها بر این امر اصرار داشتند که از رهگذر عزاداری و برپایی عزای سالار شهیدان چراغ پرفروز نهضت حسینی روشن بماند، که ماند.
مجالس عزای حسینی نه تنها نام سیدالشهداء(علیه السلام) را پرآوازه نگهداشته، بلکه سبب ماندگاری پیام اسلام عزیز شدند. بر این اساس است که احیاگر مکتب نجات بخش عاشورا در عصر حاضر حضرت امام خمینی(رحمت الله علیه) بیشترین تاکیدها را بر برپائی عزاداری سید و سالار شهیدان داشتند: ملت ما قدر این مجالس را بدانند، این ها مجالسی است که زنده نگه می دارد ملت ها را(11) ملت ما را این مجالس حفظ کرده؛ بی خود نبود که رضاخان و مامورین ساواک تمام مجالس عزا را قدغن کردند.(12) مجالس عزا را با همان شکوهی که بیشتر انجام می گرفت و بیشتر از او حفظ کنید.(13) مجالس سوگواری ائمه اطهار(علیه السلام) را باید حفظ کنید اینها را باید حفظ کنید. اینها شعائر مذهبی ماست که باید حفظ شود.
با توجه به جایگاه رفیع عزاداری و گوهر ارزشمندی که در آن نهفته است بدیهی است که دشمنان تلاش گسترده در جهت تخریب و تحریف آن داشته باشند. در برهه ای از زمان که عباسی ها قدرتمند بودند در پی تخریب عزای سالار شهیدان بودند که عزاداران را دستگیر می کردند، شکنجه و اعدام می کردند و در برهه‌ای که قدرت مقابله نداشتند، در پی تحریف آن بودند تا جلوی تاثیر گذاری این سنت مبارک را بگیرند. با توجه به تاثیر ژرف فرهنگ عاشورا در پیروزی و تداوم انقلاب اسلامی، دشمنان قسم خورده اسلام این بار در پی تحریف این فرهنگ بر آمدند تا تاثیر آفرینی آن را کمرنگ کنند. گزارش ذیل هشداری است برای همه آنان که در این رابطه تاثیر گذارند هم بانیان محترم، هم خطباء محترم، و هم مداحان محترم.
در بعضى از خوانندگان جلسات مداحى اطلاع پیدا كردم استفاده از مدح‏ها و تمجیدهاى‏ بى معناست كه گاهى هم مضر است. فرض كنید راجع به حضرت اباالفضل صحبت مى‏شود بنا كنند از چشم و ابروى‏ آن بزرگوار تعریف كردن مثلاً قربون چشمت بشم، مگر چشم قشنگ در دنیا كم است؟ مگر ارزش اباالفضل به چشم هاى‏ قشنگش بوده ... اینها سطح معارف دینى ما را پایین مى‏آورد معارف شیعه در اوج اعتلاست... ارزش اباالفضل ‏العباس به جهاد و فداكارى و اخلاص و معرفت او به امام زمانش است، به صبر و استقامت اوست، به آب نخوردن ‏اوست در عین تشنگى و بر لب آب بدون این كه شرعاً و عرفاً هیچ مانعى وجود داشته باشد.

نقشه سیا در رابطه با فرهنگ عاشورا

اخیراً کتابی به نام "نقشه ای برای جدایی مکاتب الهی" در آمریکا انتشار یافته که در آن گفتگوی مفصلی با دکتر مایکل برانت یکی از معاونان سابق سیا سازمان اطلاعاتی مرکزی آمریکا انجام شده است. او در این زمینه می گوید بعد از مدت‌ها تحقیق به این نتیجه رسیدیم که قدرت رهبر مذهبی ایران و استفاده از فرهنگ شهادت در انقلاب ایران تاثیر گذار بوده است. ما همچنین به این نیتجه دست یافتیم که شیعیان بیشتر از دیگر مذاهب اسلامی فعال و پویا هستند. در این گردهمایی تصویب شد که بر روی مذهب شیعه تحقیقات بیشتری صورت گیرد و طبق این تحقیقات برنامه ریزی‌هایی داشته باشیم؛ به همین منظور چهل میلیون دلار بودجه برای آن اختصاص دادیم و این پروژه در سه مرحله به ترتیب زیر انجام شد... پس از نظر سنجی‌ها و جمع‌آوری اطلاعات از سراسر جهان به نتایج مهمی دست یافتیم. متوجه شدیم که قدرت مذهب شیعه در دست مراجع و روحانیت می باشد... . این تحقیقات ما را به این نتیجه رساند که به طور مستقیم نمی توان با مذهب شیعه رو در رو شد و امکان پیروزی بر آن بسیار سخت است و باید پشت پرده کار کنیم. ما به جای ضرب المثل انگلیسی "تفرقه بیانداز، حکومت کن" از سیاست "اختلاف بیانداز، نابود کن" استفاده کردیم و در همین راستا برنامه ریزی‌های گسترده ای را برای سیاست‌های بلند مدت خود طرح کردیم حمایت از افرادی که با مذهب شیعه اختلاف نظر دارند و ترویج کافر بودن شیعیان به گونه‌ای که در زمان مناسب علیه آنها توسط دیگر مذاهب اعلام جهاد شود. همچنین باید تبلیغات گسترده‌ای را علیه مراجع و رهبران دینی شیعه صورت دهیم تا آنها مقبولیت خود را در میان مردم از دست بدهند.
یکی دیگر از مواردی که باید روی آن کار می کردیم موضوع فرهنگ عاشورا و شهادت طلبی بود که هر ساله شیعیان با برگزاری مراسمی این فرهنگ را زنده نگه می دارند. ما تصمیم گرفتیم با حمایت های مالی از برخی سخنرانان و مداحان و برگزارکنندگان اصلی اینگونه مراسم که افراد سودجو و شهرت‌طلب هستند عقاید و بنیان‌های شیعه و فرهنگ شهادت طلبی را سست و متزلزل کنیم و مسائل انحرافی در آن به وجود آوریم به گونه‌ای که شیعه یک گروه جاهل و خرافاتی در نظر آید.
در مرحله بعد باید مطالب فراوانی علیه مراجع شیعه جمع آوری کنیم و به وسیله مداحان و نویسندگان سودجو انتشار دهیم و تا سال 1389 مرجعیت را که سد راه اصلی اهداف ما می باشند تضعیف کرده و آنان را به دست خود شیعیان و دیگر مذاهب اسلامی نابود کنیم و در نهایت تیر خلاص را بر این فرهنگ و مذهب بزنیم.(14)

امام راحل، پیشگام آسیب زدایی

لذاست که آسیب‌شناسی این مجالس و آسیب‌زدائی از آنها بزرگ‌ترین خدمت به نهاد مقدس عزاداری است. از کلمات امام راحل عظیم الشان استفاده می شود که آن امام عزیز با فراستی که در مومن است از حدود 60 سال پیش به این نکته هم توجه داشته اند: باید بدانید که اگر بخواهید نهضت شما محفوظ بماند باید این سنت‌ها را حفظ کنید البته اگر چنانچه ناروایی بوده است سابق و دست اشخاصی بی اطلاع از مسائل اسلام بوده، آنها یک قدری تصفیه شود لکن عزاداری به همان قوت خودش باقی بماند.(15)
در اینجا باید یک سخنی هم در خصوص عزاداری و مجالسی که به نام حسین بن علی(علیه السلام) برپا می شود بگوئیم. ما و هیچ یک از دینداران نمی گوئیم که با این اسم هر کسی هر کاری می کند خوب است؛ چه بسا علمای بزرگ و دانشمندان بسیاری از این کارها را ناروا دانسته و به نوبت خود از آن جلوگیری کردند. چنانکه همه می‌دانیم که در بیست و چند سال پیش از این عالم عامل بزرگوار مرحوم حاج شیخ عبدالکریم که از بزرگترین روحانیون شیعه بود در قم شیبه خوانی را منع کرد و یکی از مجالس بزرگ را مبدل به روضه خوانی کرد و روحانیون و دانشمندان دیگر هم چیزهایی را که بر خلاف دستور دینی بوده منع کرده و می‌کنند.(16) بنابراین خدمت بزرگ در مقطع کنونی به عزاداری سالار شهیدان، شناسایی آسیب‌ها و تلاش در جهت آسیب‌زدایی است. روز چهارشنبه 9/6/84 گذشته در محضر آیت‌الله العظمی فاضل لنکرانی بودم صریح عبارت ایشان این بود که اگر این آسیب‌هایی که در برخی مجالس عزاداری هست ادامه یابد من بر اصل کیان تشیع احساس خطر می کنم. شبیه این اظهار نظر را آیت الله العظمی مکارم داشتند و فرمودند اگر این روند ادامه یابد، بیم آن می رود که روند مجالس عزاداری به دست کسانی بیفتد که اصلاً اهلیت ندارند.

افراط و تفریط در عرصه آسیب ها

پیش از آن که وارد عرصه بحث از آسیب‌ها شویم تذکر یک نکته را ضروری می‌دانم و آن این که: در عرصه مقابله با آسیب‌ها دو نظریه وجود دارد که بنده معتقدم در دو طرف افراط و تفریط است و نظریه معتدل حد وسط است. این دو نظریه عبارتند از:
1- یک نظریه آن است که عزاداری امر مقدسی است اصلاً نباید در این عرصه وارد شد. بگذاریم مردم هر کاری می کنند بکنند به هر شکلی که می‌خواهند عزاداری کنند. اگر بخواهیم در این میدان وارد شویم و نقد کنیم چه بسا اصل عزاداری آسیب می بیند؛ پس چرا دست به ابروی و عزاداری بزنیم که در نتیجه چشم کور شود! صاحبان این نظریه باید توجه کنند که اگر از عزاداری آسیب زدائی نشود چه بسا اصل عزاداری آسیب دیده و شاهد آن باشیم که چند سال آینده در عزاداری همه چیز باشد جز احیاء مکتب سالار شهیدان(علیه السلام). ما نمی‌توانیم در این عرصه بی تفاوت باشیم و اجازه دهیم در پوشش عزاداری، گناه و معصیت صورت پذیرد.
2- نظریه دوم که نظریه تفریطی می دانیم این است که به گونه‌ای از عزاداری‌ها انتقاد کنیم که خدای ناکرده مردم از اصل برپایی آن دلسرد شوند. به گونه‌ای از مداح‌ها انتقاد کنیم که خوبان آنها نیز زیر سوال روند. بحمدالله در جمع مداحان کشور کسانی هستند که هم مخلصانه می خوانند هم با مطالعه و هم مراقب اند از حدود شرع خارج نشوند. من ارج و ارزش اینگونه مداحان را از دعبل و کمیت دیروز کمتر نمی دانم. نباید به گونه‌ای از خطبا انتقاد کنیم که تر و خشکش همه با هم بسوزد! خطبای ارزشی که زبان گویای اسلام‌اند نیز آسیب ببینند. اینهم نادرست است، ما معتقدیم باید در این عرصه جانب اعتدال را گرفت. بر برپایی عزای حسینی و اهل بیت(علیه السلام) تاکید داشته باشیم، از خطبا و مداحان مخلص تجلیل و تکریم کنیم، در عین حال رسالت روشنگری خود را در عرصه عزاداری‌ها همانند دیگر عرصه‌ها داشته باشیم بنابراین اگر در این مجلس عظیم سخن از آسیب‌ها داریم، هرگز در صدد تخریب عزاداری‌ها، خطبا و مداحان مخلص نیستیم؛ بلکه در پی آنیم که این نهاد مقدس با نشاط و شادابی بماند و همانند گذشته الهام بخش باشد.

ب- آسیب‌ها

آسیب‌هایی که در این عرصه قابل ذکر است بر دو قسم است: یکی آسیب محتوائی است و دیگر آسیب شکلی است اما آسیب‌های محتوایی عبارتند از:

آسیب‌های محتوایی
1- طرح یک جانبه سیمای معصومین

طرح یک جانبه سیمای پیامبر(صلی الله علیه و آله و سلم) و معصومین(علیه السلام) در مجالس عزا و شادی اهل بیت(علیه السلام) و تنها جنبه قداست و ملکوتی امامان را مطرح کردن و بس. توضیح آن که پیامبر و امامان دو جنبه دارند: یکی جنبه ملکوتی که در این نگاه معصوم‌اند، علم غیب دارند، ولایت تکوینی دارند و... و دیگر جنبه ملکی و زمینی "قل انما انا بشر مثلکم." ما باید در مجالس اهل بیت هر دو بعد را مطرح کنیم و تاکید بر بعد دوم داشته باشیم؛ آنها الگوی زندگی اند جنبه های الگویی زندگی اهل بیت مطرح شود اینست که سازنده است؛ از مناقب اهل بیت بگوئیم از انس آنها با خداوند، ارتباط صمیمی با مردم، گره گشایی از کار مردم، زهد، شجاعت و ... و دهها بعد دیگر. قرآن و روایات حتی ابراز محبت به اهل بیت(علیه السلام) را مقدمه برای عمل می دانند. در آیه‌ای می‌خوانیم: "قل لا اسئلکم علیه اجراً الا المودة فی القربی"؛ بگو بر این رسالت از شما اجری نمی‌خواهم جز مودت قربی (خمسه طیبه طاهره) (17) در آیه دیگر می‌خوانیم: "قل ما سئلتکم من اجر فهو لکم ان اجری الا علی الله) اجری که خواستم به نفع شماست اجرم بر خداست.(18) در آیه سوم می خوانیم: "قل ما اسئلکم علیه من اجر الا من شاء ان یتخذ الی ربه سبیلا "؛ بگو اجری بر رسالت از شما نمی‌خواهم مگر کسی که بخواهد راه به سوی خداوند بیاید.(19) از مجموع سه آیه استفاده می شود مودت هم جهت راه یابی به سوی خداوند است. این از قرآن؛ در روایات هم فراوان بر الگو بودن اهل بیت(علیه السلام) تاکید شده است. پیامبر اکرم(صلی الله علیه و آله و سلم) فرمود اهل بیت من فارق بین حق و باطلند، اینها امامانی‌اند که باید به آنها اقتدا کرد.(20)
"عن مولینا امیرالمؤمنین(علیه السلام) انظروا اهل بیت نبیکم فالزموا سمتهم و اتبعوا اثر هم فلن یخرجوکم من هدی و لن یعیدوکم فی ردی فان لبدوا فالبدوا و ان نهضوا فانهضوا ولا تسبقوا هم فتضلوا ولا تتاخروا عنهم فتهلکوا"(21)؛ مولی علی(علیه السلام) فرمود به اهل بیت پیامبرتان بنگرید، از آن سو که گام برمی دارند بروید. قدم جای قدمشان بگذارید آنها شما را هرگز از راه هدایت بیرون نمی برند و به پستی و هلاکت باز نمی گردانند. اگر سکوت کردند سکوت کنید اگر قیام کردند قیام کنید،از آنها پیشی نگیرید که گمراه می شوید و از آنان عقب نمانید که نابود می گردید.
"عن رسول الله (صلی الله علیه و آله و سلم) اجعلوا اهل بیتی منکم مکان الرأس من الجسد و مکان العینین من الرأس فان الجسد لا یعندی الا بالرأس ولا یعتدی الرأس الا بالعینین"(22)؛ پیامبر اسلام(صلی الله علیه و آله و سلم) فرمود اهل بیتم را همانند سر در پیکره زندگی قرار دهید و همانند دو چشم از سر؛ همانا جسد جز با سر راه به جانی نمی برد، هدایت سر هم با چشم‌ها است.
آنچه که بسی مایه تأسف است آن است که اخیراً در برخی از مجالس حتی از بُعد ملکوتی امامان و مناقب معنوی آنان گفته نمی شود و صرفاً سخن از توصیف چشم و ابروی اهل بیت است. همان که مورد نقد مقام معظم رهبری هم قرار گرفت. چیز دیگری که بنده در بعضی از خوانندگان جلسات مداحی اطلاع پیدا کردم استفاده از مدح‌ها و تمجیدهای بی معناست که گاهی هم مضر است. فرض کنید راجع به حضرت اباالفضل صحبت می‌شود بنا کنند از چشم و ابروی آن بزرگوار تعریف کردن مثلاً قربون چشمت بشم، مگر چشم قشنگ در دنیا کم است؟ مگر ارزش اباالفضل به چشم‌های قشنگش بوده... اینها سطح معارف دینی ما را پایین می‌آورد. معارف شیعه در اوج اعتلاست... ارزش اباالفضل العباس به جهاد و فداکاری و اخلاص و معرفت او به امام زمانش است، به صبر و استقامت اوست، به آب نخوردن اوست در عین تشنگی و بر لب آب بدون این که شرعاً و عرفاً هیچ مانعی وجود داشته باشد.(23) بنگیرید به نمونه‌هایی از این سست مطرح کردن ها:
همه هستیم و مدیون چشماتم می دونی
از همان روز ازل مست نگاتم می دونی

کار چشماش دلبریه
قد و بالای قشنگش عجب محشریه

سیاهه چشات جزیره دله
هر کس از نسل توئه چه خوشگله

از نگاه تو محبت می باره
مردی از مردونگیت کم میاره

با این که من خوب می دونم آدمی بی اصل و نسبم
بده اجازه ای خدا عشقمو نقاشی کنم

خوب می شه قلب عاشقم یه طرح خوشگل می زنم
نقش یه مرد پهلوون طرح شمایل می زنم

به روی صفحه می کشم پیشانی بلند مشو
ابروهای کمونی شو صورت آسمونی شو

تا که به چشماش می رسم کشیدنش چه مشکله
آخر چشای یار من سیاهه خیلی خوشگله

آیا اینها مناقب اهل بیت است آیا داشتن چشم‌های آن چنانی ارزشی است یا فداکاریها و از جان گذشتگی‌ها؟ و...
امامان که این همه تأکید بر عزاداری داشتند بر این نکته هم تأکید داشتند که عزاداری‌ها باید جهت روشنگرانه، افشاگرانه و هدایت گرانه داشته باشد برای این کار عملاً از شعرای متعهد و ارزش آن روز که نقش مداح ها و مرثیه خوان‌های امروز را داشتند تجلیل‌ها و تکریم‌ها می کردند.
چرا امامان از کمیت این همه تجلیل کردند؟ چرا امام سجاد(علیه السلام) به کمیت می گوید که ما از پاداش کار تو و اشعار تو عاجزیم خدا خودش به تو پاداش دهد(24). امام صادق(علیه السلام) می فرماید: خدایا گناهان گذشته و آینده کمیت و گناهانی که پنهان و آشکار انجام داده ببخش و آن قدر به او بده تا راضی شود. این بدان دلیل است که شاعر متعهد و ارزشی است قصیده هاشمیات 578 بیتی او تمام معرفی اهل بیت، فجایع بنی امیه و حکومت عدل اسلامی است. در پایان شعرش می گوید:
الیکم ذوی آل النبی تطلعت
تو ازع من قلبی ظماء و البب

فانی عن الامر الذی تکرهونه
بقولی و فعلی مااستطعت لا جنب

اعضای تشنه از قلب و عقل و وجودم همواره به سوی شما خاندان پاک پیغمبر نظاره گر است.
پس من نسبت به آنچه شما دوست ندارید با گفتار و رفتار خویش تا آنجا که در توان من است از آن دوری می‌جویم. او آن چنان شیفته اهل بیت است که فرزندش می گوید به هنگام شهات سه بار اللهم صل علی محمد و آل محمد گفت و به دیدار خدا رفت(25). و نیز تجلیلی که از دیگر شاعران اهل بیت همانند فرزدق، دعبل، حمیری و مانند آن داشته اند همگی در این راستا بود. اهل بیت مجلس عزایی را می پسندند که در آن احیاء امر اهل بیت و مکتبشان باشد. مجالس عزای این چنینی بود که انقلاب آفرین و مبدأ قیام پانزدهم خرداد شد که مبدأ انقلاب بزرگ اسلامی است. عاشورای سال 1342 که دو روز بعد امام دستگیر شد و حوادث پانزدهم خرداد پیش آمد نوحه این بود:
گفت عزیز فاطمه
نیست ز مرگ واهمه

تا به تنم توان بود
زیر ستم نمی روم

ننگ حیات و ذلتش
عزت مرگ و لذتش

من ز یزید بی پدر
ظلم و ستم نمی کشم

شعر رایج عزای انقلابی این بود که:
بزرگ فلسفه قتل شاه دین این است
که مرگ سرخ به از زندگی ننگین است

نه ظلم کن به کسی نه به زیر ظلم رو
که این مرام حسین است و منطق دین است

یا شعر زنده و حماسی شاعر معاصر آقای بهجتی:
اندر آنجا که باطل امیر است
اندر آنجا که حق سر بزیر است

اندر آنجا که دین و مروت
پایمال و زبون و اسیر است

راستی زندگی ناگوار است
مرگ بالاترین افتخار است

اندر آنجا که از فرط بیداد
نیست مظلوم را تاب فریاد

اندر آنجا که ظالم به مستی
بر سر خلق می تازد آزاد

مهر بر لب نهادن گناه است
خامشی بدترین اشتباه است

این اساس مرام حسین است
روح و رمز قیام حسین است

یا که آزادگی یا شهادت
حاصلی از پیام حسین است

شیعه او هم اینسان غیور است
تا ابد از زبونی به دور است

شیعه و تن به بیداد دادن؟
شیعه و مهر برلب نهادن؟

شیعه و خفتن و آرمیدن؟
شیعه و در مذلت فتادن؟

شیوه شیعه هرگز نه اینست
شیعه نبود هر آن کس چنین است

زان شهید سر از دست داده
زان فداکار در خوان فتاده

جاودان آید این بانگ پرشور
لا اری الموت الا سعاده

آری آزاد مردان بکوشند
بر ستمگر چو طوفان خروشند

شور عالم ز نام حسین است
مستی جان ز جام حسین است

هر کجا نهضتی حق پسند است
ریشه اش از قیام حسین است

او به خون این سخن کرد ترسیم
پیش ظالم نگردید تسلیم

هم اکنون هم اگر بخواهیم احیاگر عزاداری راستین و عاشورایی باشیم باید در مجالس عزاداری هم از مقامات ملکوتی امامان بگوئیم و هم از مقامات مُلکی آنان! باید از جنبه الگوئی و اسوه بودن آنها بگوییم و نباید به صرف ابراز عشق اکتفا نماییم.

2. غلو

دیگر آسیب، طرح مسایل غلوآمیز در عزاداری‌هاست "حسین اللهی شدن"! "زینب اللهی شدن"! و از این رهگذر خود را مقدس جلوه دادن. قرآن کریم از غلو نهی می کند "یا اهل الکتاب لا تغلوا فی دینکم ولا تقولوا علی الله الا الحق." (26) ای اهل کتاب، غلو در دین نکنید و بر خدا جز حق نگویید. "قل یا اهل الکتاب لا تغلوا فی دینکم." (27) ای اهل کتاب در دینتان غلو نکنید. پیامبر(صلی الله علیه و آله و سلم) فرمود: "ایکم والغلو فی الدین فانما هلک من کان قبلکم بالغلو فی الدین"(28). از غلو در دین بپرهیزید، گذشتگان شما با غلو در دین هلاک شدند. امامان ما شدیدترین برخورد را با غُلات داشتند. امیرالمؤمنین(علیه السلام) فرمود: "اللهم انی بریء من الغلاه کبراءه عیسی بن مریم من النصاری اللهم اخذلهم ابداً ولا تنتصر منهم احداً"(29)؛ خدایا من از غلات بیزارم همانند بیزاری حضرت عیسی از نصاری. خدایا آنها را تا همیشه خوار کن و هیچ کدام از آنها را یاری مکن. و برخی از غلاتی را که مدعی ربوبیت مولا علی(علیه السلام) بودند سوزاند(30). امام صادق(علیه السلام) فرمود: "احذروا علی شبابکم الغلاه لا یفسدوهم فان الغلاه شر خلق الله یصغرون عظمه الله و یدعون الربوبیه لعبادالله و الله ان الغلاه اشر من الیهود النصاری و المجوس و الذین اشرکوا"(31)؛ از جوانان خود از شر غلات بر حذر باشید مباد آنها را فاسد کنند همانند غلات بدترین بندگان خدا هستند عظمت خداوند را تحقیر کرد و ادعای خدائی برای بندگان خدا دارند. به خدا قسم غلات بدتر از یهود و نصاری و مجوس و مشرکان هستند. امام رضا(علیه السلام) فرمود: "لعن الله الغلاه ... لا تقاعدوا هم ولا تصادقوا هم و ابرأء منهم بریء الله منهم"(32)؛ خدا غلات را لعنت کند... همنشین اینها نشوید طرح دوستی با آنها نریزید، همان گونه که خداوند از انها برائت جسته شما هم برائت بجویید.
در رابطه با غلات چهار کتاب زیر خواندنی است:
1. الجذور التاریخیه و النفسیه للغلو و الغلاه تألیف سامی العزیزی؛
2. شبهه الغلو عنه الشیعه تألیف دکتر عبدالرسول غفار؛
3. پژوهشی درباره طوایف غلاه تا پایان غیبت صغری و موضع ائمه در این باره تألیف اسکندر اسفندیاری،
4. غالیان کاوشی در جریان ها و برآیندها تألیف نعمت الله صفری فروشانی.
با این همه انزجاری که ما از اهل بیت(علیه السلام) از غلات می بینیم متأسفانه می بینیم که همچنان در برخی از عزاداری ها باز نمونه هایی از غلو مطرح می شود که تأثیر فراوانی در تخریب چهره ائمه(علیه السلام) داشته و دارد و سبب می شود چهره شیعه که پیوسته چهره ای دین مدار و منطقی بوده، چهره ای تحریف شده و نادرست معرفی گردد.

3. دروغ

عرضه دروغ در این عرصه ها، آفت دیگر این مجالس است. ما معتقد نیستیم که هدف وسیله را توجیه کند و چون هدف مقدس است پس از دروغ استفاده شود. این دردی است که صد سال قبل مرحوم محدث نوری در "لؤلؤ و مرجان" از آن نالیده و به نحو مبسوط در نکوهش دروغ و دروغگویی در عزاها سخن گفته اند و نمونه هایی هم آورده اند. شهید مطهری درباره این کتاب می گوید که من خیال نمی کنم در هیچ کتاب درباره دروغ به طور کلی به اندازه ای که در این کتاب بحث شده، بحث شده باشد. چنین کتابی شاید در دنیا وجود نداشته باشد(33).
نقل چند نکته در اینجا گفتنی است:
1. برخی مطالبی که در رابطه با سالار شهیدان گفته می شود دروغ بودنش بیّن است مثل آن که گفته می شود طول نیزه سنان 60 ذراع بوده و از بهشت آمده و یا عدد کسانی که با امام حسین جنگیدند 000/600 نفر سواره بودند، یک میلیون پیاده! و یا 000/800 نفر! امام حسین 000/300 نفر آنها را کشت، حضرت عباس 000/25 نفر آنها را! در حالی که نص تاریخی مورد اعتماد می گوید عدد لشکر یزید 000/30 یا 000/80 یا 000/100 بیشتر نبوده است و عدد کسانی که سیدالشهدا کشته 1800 نفر بوده اند... برخی مطالب است که دروغ بودنش بیّن نیست ما باید در برابر مطالب دروغ بیّن، موضع داشته باشیم اما دروغ غیر بیّن را باید تأمل کرد.
2. باید توجه داشت پرورش روضه یعنی متن را محور قرار دادن و همان را توضیح دادن دروغ نیست، آن چنانکه زبان حال هم اگر وهن آمیز نباشد دروغ نیست.
3. ملاک صحت و سقم و راست و دروغ بودن هم تنها منابع معروف نیست، چه بسا مطلبی که در منابع دست دوم هست و صادق است و چه بسا مطلبی که در منابع دست اول هست و دروغ است. به هر حال دروغ از آفات همیشه مجالس عزا بوده است لیکن حرف این است فراوانند کسانی که می خواهند روضه درست بخوانند ولیکن منبع مورد اعتماد ندارد منابعی مثل نفس المهموم، لهوف و... بخشی از روضه های راست است نه همه آنها.
در اینجا، جا دارد که از حوزه های علمیه گله کنیم که آیا این همه که از روضه های دروغ می نالید آیا گامی در جهت تدوین روضه های درست برداشته اید؟ سوگوارانه باید گفت نه. فراوانند جوان های متدینی که می‌گویند ما می خواهیم روضه درست و صحیح بخوانیم شما کتاب به ما معرفی کنید، ولی متأسفانه کار نشده است. به هر حال دروغ همیشه حرام است به ویژه آنجا که با آن مقدسات هتک شود. مسوغات کذب (مواردی که اجازه دروغ گفتن داریم) در فقه ما روشن است: یکی در مقام ضرورت است "الدین اکره و قلبه مطمئن بالایمان" و دیگر جهت اصلاح بین مردم "المصلح لیس بکذاب". هیچ نداریم که گریاندن مردم برای اهل بیت(علیه السلام) هم از مسوغات کذب است!

4. مطالب ذلت آمیز

طرح مطالب ذلت آمیز، تعبیرهایی همچون زینب مضطر و... امام زین العابدین بیمار و... که ذلت از ساحت مقدس اهل بیت(علیه السلام) به دور است. که: "ولله العزة و لرسوله و للمؤمنین"(34) حسینی که نه تنها خودش نماد عزت است حتی به بازماندگان خویش هم تأکید بر حفظ عزت دارد: "یا اختی انی اقسمت علیک فابرئ قسمی لا تشقی علی حبیبا ولا تخمشی علی وجهاً ولا تدعی علیّ بالویل و الثبور اذا انا هلکت"(35)؛ خواهرم تو را قسم می دهم که پس از من گریبان چاک مزن، سیلی بر صورت مزن، و بر من واژه های وای و نابودی را به کار مبر. آن وقت با این همه تأکید کسی بیاید بگوید: پس از آن که عبیدالله بن زیاد عمربن سعد را به سوی امام حسین(علیه السلام) فرستاد تا با آن حضرت بجنگد (چون انبوه سپاهیان عمرسعد را دید و فهمید که با یاران اندکش توان مقابله با آنها را ندارد) به عمربن سعد گفت یکی از سه پیشنهاد مرا بپذیر:
1. رهایم کن از همان راهی که آمدم برگردم!
2. یا بگذار بروم به مرز و سرحدات ترک و با آنها بجنگم!
3. و یا مرا پیش یزید ببر تا دستم را در دست او بگذارم و با او بیعت کنم تا او خودش درباره من حکم کند!
عمربن سعد این سه پییشنهاد را از طرف امام حسین(علیه السلام) به ابن زیاد گزارش داد اما ابن زیاد هیچ کدام را قبول نکرد و به عمرسعد نوشت حسین بیش از این دو راه ندارد یا باید زیر فرمان من درآید و به حکم من تسلیم شود و یا کشته شود!
این قطعاً دروغ است ذلت است، و با ساحت مقدس سیدالشهدا(علیه السلام) سازگاری ندارد گرچه آن را ابن قتیبه دینوری، ابوالفرج اصفهانی، ابن عساکر دمشقی، ابن اثیر جزری و مانند آنها نقل کرده اند.

پی نوشت ها:

1. شورا، آیه 23.
2. حج / 32.
3. نساء / 48.
4. سنن ابن ماجه، ج 1، ص 88.
5. مقتل خوارزمی، ج 1، ص 88.
6. مجمع الزوائد هیثمی، ج 9، ص 189.
7. مقتل خوارزمی، ج 1، ص 159.
8. مقتل خوارزمی، ج 2، ص 167.
9. در این زمینه ر.ک: سیرتنا و سنتنا سیره نبینا از مرحوم علامه امینی و کتاب اقناع اللائم از مرحوم سید محسن امین.
10. کامل الزیارات، ص 174.
11. قیام عاشورا در کلام و بیان امام خمینی.
12. همان.
13. همان.
14. روزنامه جمهوری اسلامی 5/3/83.
15. کشف الاسرار، ص 173.
16. کشف الاسرار، ص 141.
17. سوره شوری، 23.
18. سوره سبأ، 47.
19. سوره فرقان، 57.
20. اهل البیت فی الکتاب و السنه.
21. نهج البلاغه، خطبه 97.
22. اهل البیت فی الکتاب و السنه، ص 101 به نقل از کشف الغمه، ج 2، ص 35. امالی طوسی، 483، کفایه الاثر، ص 111.
23. مجله هیأت ماهنامه تخصصی هیأت رزمندگان اسلام شماره 9، ص 5 و ص 6.
24. الغدیر، ج 2، ص 295.
25.الغدیر، ج 2، ص 307، الانمانی، ج 17، ص 43.
26. سوره نساء، آیه 171.
27. سوره مائده، آیه 77.
28. مسند احمد بن حنبل.
29. بحارالانوار، ج 25، ص 284.
30. بحارالانوار، ج 18، ص 552/ مستدرک الوسائل، ج 18، ص 17.
31. بحارالانوار، ج 25، ص 266.
32. اهل البیت فی الکتاب و السنه.
33. مجموعه آثار، ج 17، ص 613.
34. سوره منافقون، آیه 8.
35. ارشاد مفید 260. 259/ تاریخ طبری، ج 4، ص 318 و ص 319.

شنبه 5/12/1391 - 23:6
اهل بیت
منبع:تاریخ طبری

متن کامل سخنرانی مهم حجت الاسلام والمسلمین سید احمد خاتمی در مجلس خبرگان رهبری

به دنبال طرح مسئله آسیب‌شناسی و آفت زدایی از مراسم عزاداری توسط حجت الاسلام والمسلمین سید احمد خاتمی در اجلاسیه اخیر مجلس خبرگان رهبری و اشاره رهبر انقلاب به آن، اظهار نظرهای متفاوتی درباره علل و انگیزه‌های طرح این مسئله در شرایط کنونی از سوی صاحب نظران و گروه‌های مختلف سیاسی به عمل آمد. در ادامه متن کامل این سخنان را که در پایگاه اطلاع رسانی رسا آمده است، به همراه توضیحات ایشان، ملاحظه می نمایید.
متنی که ملاحظه می فرمایید، متن سخنرانی اینجانب در مجلس خبرگان رهبری است که به پیشنهاد کمیسیون سیاسی- اجتماعی مجلس خبرگان و تصویب هیات رئیسه آن مجلس ایراد شده است. این سخنرانی از چند ویژگی برخوردار بود:
1- علاوه بر مطالعات قبلی، برای این سخنرانی حدود چهل ساعت مطالعه نمودم؛
2- با چهار تن از مراجع عظام تقلید و نیز هیات رئیسه محترم خبرگان و برخی از خبرگان در رابطه با مباحث مطروحه مشورت و رایزنی کردم؛
3- سخنرانی تماماً مستند بوده از جهت آیات و روایات و هم فتاوی مراجع عظام؛
4- در این سخنرانی تنها به بیان مشکل اکتفاء نشده، در حد توان راهکار هم ارائه شده است؛
5- سخنرانی در جمع فرهیختگان برجسته، دین شناسان بزرگ کشور اعضای محترم خبرگان رهبری ایراد شد؛
6- به شدت مورد استقبال اعضاء محترم آن مجلس قرار گرفت. هم در جلسه و هم بعد از آن اینجانب را مورد لطف قرار دادند و برخی این سخنرانی را مصادیق بارز احیاء امر اهل بیت (علیهم السلام) نامیدند؛
7- هیات رئیسه مجلس خبرگان رهبری این سخنرانی را غیرمحرمانه اعلام کرد و دستور انتشار آن را داد.
با این همه به صراحت می گویم این سخنرانی کاستی های فراوانی دارد که باید برطرف گردد؛ این در حقیقت گامی در مسیر آسیب زدانی در مراسم دینی است. باید همه دست به دست هم دهیم تا این مجالس و محاقل دینی تریبون گسترده اسلام ناب شده و از این کانال حقایق دینی منتشر شود (آن چنان که بحمدلله بسیاری از مجالس ما این چنین است). پیش از آن که به مطالعه این سخنرانی بپردازید تذکر چند نکته را لازم می دانم:
ما و هیچ یك از دینداران نمى‏گوئیم كه با این اسم هر كسى هر كارى مى‏كند خوب است. چه بسا علماى بزرگ و دانشمندان، بسیارى از این كارها را ناروا دانسته و به نوبت خود از آن جلوگیرى كردند؛ چنانچه همه مى‏دانیم كه در بیست و ‏چند سال پیش از این عالم عامل بزرگوار مرحوم حاج شیخ عبدالكریم كه از بزرگترین روحانیون شیعه بود در قم شبیه‏خوانى را منع كرد و یكى از مجالس بزرگ را مبدل به روضه خوانى كرد و روحانیون و دانشمندان دیگر هم چیزهایى ‏را كه بر خلاف دستور دینى بوده منع كرده و مى‏كنند.
1- درست است محور این سخنرانی مراسم عزاداری است لیکن آسیب‌ها عام است، آسیب‌هایی است مربوط به همه مجالس دینی چه عزاداری‌ها چه مراسم جشن و چه مراسم دیگر.
2- روی سخن در این سخنرانی آسیب‌ها است، قشر خاصی به عنوان آسیب رسان معرفی نشده اند. ممکن است این آسیب‌ها توسط برخی از خطباء یا برخی از مداحان یا برخی از برنامه سازان صدا و سیما باشند. این را بدین جهت متذکر شدم که مطمئنم کسانی فردای انتشار این سخنرانی، آن را سخنرانی علیه مداحان تلقی کنند (آن چنان که به دنبال گزارش سخنرانی خبرگان، برخی از روزنامه‌ها چنین تیتر زدند که البته با تذکر اینجانب روز بعد اصلاح کردند).
این برداشت را از سخنرانی ام غلط و نادرست می دانم، گرچه در جای جای این سخنرانی تلاش کرده‌ام حساب مداحان مخلص و ارزشی را از غیر آن‌ها جدا کنم ولی در این مقدمه هم تاکید می‌کنم به هیچ وجه محور نقد در این سخنرانی فقط مداحان نیستند، اگر نقدی هست عام است و اگر ستایش هم هست عام است. اینجانب از نزدیک بسیاری از مداحان ارزشی را می‌شناسم و تلاش مخلصانه آن‌ها را در جهت احیاء مکتب سیدالشهداء(علیه السلام) و احیاء ارزش‌های انقلاب ارج می‌نهم و بر این باورم که بیش از همگان مداحان مخلص ارزشی از این آسیب‌ها رنج برده و به شدت از حضور نااهلان در این کسوت محترم ناراحتند.
3- در پایان بار دیگر تاکید می کنم که محاقل و مجالس دینی تریبون های گسترده مذهب است که باید هر روز بیش از گذشته با نشاط تر و با کیفیت بالاتر برگزار گردد و به خصوص مراسمی که مربوط به اهل بیت علیهم‌السلام است چه عزاداری ها، چه شادی ها. در این سخنرانی بر این نکته تکیه داشتم که نباید به گونه ای انتقاد کنیم که خدای ناکرده اصل عزاداری زیر سوال رفته یا خطبای ارزشی و مداحان مخلص زیر سوال روند. و از این عزیزان نیز می خواهم که این آسیب ها را جدی بگیرند و کمک کنند تا آسیب زدائی شده و این مجالس نورانی آن چنان که برای آسمانیان درخشندگی دارد برای زمینیان نیز روشنگر باشد ان شاء الله.
اینک این شما و این متن سخنرانی.
والسلام علیکم و رحمةالله - سید احمد خاتمی 21/6/84- 7 شعبان 1426

الف- جایگاه مراسم عزاداری

عزاداری و برپایی مراسم ماتم در سوگ خوبان و اولیاء خدا امری است که ریشه در قرآن و سیره نبوی(ص) و سیره امامان(علیهم السلام) دارد. این عزاداری ها مصداق مودت اهل بیت(علیهم السلام) است.(1) مصداق تعظیم شعائر الهی است.(2) مصداق فریاد مظلوم علیه ظالم است (3) و در سیره نبی اکرم(ص) داریم که حضرت در سوگ شهدای احد و به ویژه حمزه سید الشهداء عزا گرفت و ترغیب به عزاداری بر حضرت کرد. نیز در سوگ شهادت حضرت جعفر بن ابی طالب و زید بن حارثه و عبدالله بن رواحه عزا گرفت. برپائی مجلس عزا را عیب نمی دانست و با آن برخورد نمی کرد. راوی گوید: یکی از بستگان پیامبر اکرم(ص) از دنیا رفت، زن‌ها جمع شدند و مجلس عزا برای او برپا کردند. عمر برخاست آنها را از این کار نهی کرد و آنها را طرد نمود. پیامبر(ص) فرمود: عمر، رهایشان کن که چشم، گریان و قلب، مصیبت دیده و داغ تازه است. (4) شنیدنی است که پیامبر اکرم(ص) برای امام حسین(علیه السلام) در روز اول ولادتش مجلس عزا گرفت. (5) در منزل ام سلمه در دوره کودکی برای امام حسین مجلس عزا گرفت. (6) در منزل عایشه برای حضرت امام حسین(علیه السلام) مجلس عزا گرفت.(7) در خانه امام علی(علیه السلام) برای حضرت مجلس عزا گرفت.(8) بنابراین اگر بگوئیم بنیانگزار عزاداری بر سید و سالار شهیدان، حضرت نبی اکرم(ص) و امامان(علیه السلام) بوده است سخنی به گزاف نگفته‌ایم.(9)
در سیره امامان(علیهم السلام) هم برنامه ای که هرگز در هیچ شرایطی ترک نشد برپائی عزا بر سالار شهیدان امام حسین(علیه السلام) بود. امام سجاد(علیه السلام) پس از امام حسین(علیه السلام) تا زنده بود در هر مجلس از داغ حسین می گفت و در حقیقت مجلس عزا برپا می کرد. امام باقر(علیه السلام) هم در شرایط سخت و خفقانی دستور می داد روز عاشورا عزای امام حسین را برپا کنند. مالک جهنی می گوید امام باقر(علیه السلام) در روز عاشورا فرمود: همه برای امام حسین(علیه السلام) گریه کنند و اهل خانه را دستور به گریه بر حضرت می داد.(10) همین سیره را حضرت امام صادق(علیه السلام) و امامان دیگر(علیه السلام) داشتند. آنها بر این امر اصرار داشتند که از رهگذر عزاداری و برپایی عزای سالار شهیدان چراغ پرفروز نهضت حسینی روشن بماند، که ماند.
مجالس عزای حسینی نه تنها نام سیدالشهداء(علیه السلام) را پرآوازه نگهداشته، بلکه سبب ماندگاری پیام اسلام عزیز شدند. بر این اساس است که احیاگر مکتب نجات بخش عاشورا در عصر حاضر حضرت امام خمینی(رحمت الله علیه) بیشترین تاکیدها را بر برپائی عزاداری سید و سالار شهیدان داشتند: ملت ما قدر این مجالس را بدانند، این ها مجالسی است که زنده نگه می دارد ملت ها را(11) ملت ما را این مجالس حفظ کرده؛ بی خود نبود که رضاخان و مامورین ساواک تمام مجالس عزا را قدغن کردند.(12) مجالس عزا را با همان شکوهی که بیشتر انجام می گرفت و بیشتر از او حفظ کنید.(13) مجالس سوگواری ائمه اطهار(علیه السلام) را باید حفظ کنید اینها را باید حفظ کنید. اینها شعائر مذهبی ماست که باید حفظ شود.
با توجه به جایگاه رفیع عزاداری و گوهر ارزشمندی که در آن نهفته است بدیهی است که دشمنان تلاش گسترده در جهت تخریب و تحریف آن داشته باشند. در برهه ای از زمان که عباسی ها قدرتمند بودند در پی تخریب عزای سالار شهیدان بودند که عزاداران را دستگیر می کردند، شکنجه و اعدام می کردند و در برهه‌ای که قدرت مقابله نداشتند، در پی تحریف آن بودند تا جلوی تاثیر گذاری این سنت مبارک را بگیرند. با توجه به تاثیر ژرف فرهنگ عاشورا در پیروزی و تداوم انقلاب اسلامی، دشمنان قسم خورده اسلام این بار در پی تحریف این فرهنگ بر آمدند تا تاثیر آفرینی آن را کمرنگ کنند. گزارش ذیل هشداری است برای همه آنان که در این رابطه تاثیر گذارند هم بانیان محترم، هم خطباء محترم، و هم مداحان محترم.
در بعضى از خوانندگان جلسات مداحى اطلاع پیدا كردم استفاده از مدح‏ها و تمجیدهاى‏ بى معناست كه گاهى هم مضر است. فرض كنید راجع به حضرت اباالفضل صحبت مى‏شود بنا كنند از چشم و ابروى‏ آن بزرگوار تعریف كردن مثلاً قربون چشمت بشم، مگر چشم قشنگ در دنیا كم است؟ مگر ارزش اباالفضل به چشم هاى‏ قشنگش بوده ... اینها سطح معارف دینى ما را پایین مى‏آورد معارف شیعه در اوج اعتلاست... ارزش اباالفضل ‏العباس به جهاد و فداكارى و اخلاص و معرفت او به امام زمانش است، به صبر و استقامت اوست، به آب نخوردن ‏اوست در عین تشنگى و بر لب آب بدون این كه شرعاً و عرفاً هیچ مانعى وجود داشته باشد.
نقشه سیا در رابطه با فرهنگ عاشورا
اخیراً کتابی به نام "نقشه ای برای جدایی مکاتب الهی" در آمریکا انتشار یافته که در آن گفتگوی مفصلی با دکتر مایکل برانت یکی از معاونان سابق سیا سازمان اطلاعاتی مرکزی آمریکا انجام شده است. او در این زمینه می گوید بعد از مدت‌ها تحقیق به این نتیجه رسیدیم که قدرت رهبر مذهبی ایران و استفاده از فرهنگ شهادت در انقلاب ایران تاثیر گذار بوده است. ما همچنین به این نیتجه دست یافتیم که شیعیان بیشتر از دیگر مذاهب اسلامی فعال و پویا هستند. در این گردهمایی تصویب شد که بر روی مذهب شیعه تحقیقات بیشتری صورت گیرد و طبق این تحقیقات برنامه ریزی‌هایی داشته باشیم؛ به همین منظور چهل میلیون دلار بودجه برای آن اختصاص دادیم و این پروژه در سه مرحله به ترتیب زیر انجام شد... پس از نظر سنجی‌ها و جمع‌آوری اطلاعات از سراسر جهان به نتایج مهمی دست یافتیم. متوجه شدیم که قدرت مذهب شیعه در دست مراجع و روحانیت می باشد... . این تحقیقات ما را به این نتیجه رساند که به طور مستقیم نمی توان با مذهب شیعه رو در رو شد و امکان پیروزی بر آن بسیار سخت است و باید پشت پرده کار کنیم. ما به جای ضرب المثل انگلیسی "تفرقه بیانداز، حکومت کن" از سیاست "اختلاف بیانداز، نابود کن" استفاده کردیم و در همین راستا برنامه ریزی‌های گسترده ای را برای سیاست‌های بلند مدت خود طرح کردیم حمایت از افرادی که با مذهب شیعه اختلاف نظر دارند و ترویج کافر بودن شیعیان به گونه‌ای که در زمان مناسب علیه آنها توسط دیگر مذاهب اعلام جهاد شود. همچنین باید تبلیغات گسترده‌ای را علیه مراجع و رهبران دینی شیعه صورت دهیم تا آنها مقبولیت خود را در میان مردم از دست بدهند.
یکی دیگر از مواردی که باید روی آن کار می کردیم موضوع فرهنگ عاشورا و شهادت طلبی بود که هر ساله شیعیان با برگزاری مراسمی این فرهنگ را زنده نگه می دارند. ما تصمیم گرفتیم با حمایت های مالی از برخی سخنرانان و مداحان و برگزارکنندگان اصلی اینگونه مراسم که افراد سودجو و شهرت‌طلب هستند عقاید و بنیان‌های شیعه و فرهنگ شهادت طلبی را سست و متزلزل کنیم و مسائل انحرافی در آن به وجود آوریم به گونه‌ای که شیعه یک گروه جاهل و خرافاتی در نظر آید.
در مرحله بعد باید مطالب فراوانی علیه مراجع شیعه جمع آوری کنیم و به وسیله مداحان و نویسندگان سودجو انتشار دهیم و تا سال 1389 مرجعیت را که سد راه اصلی اهداف ما می باشند تضعیف کرده و آنان را به دست خود شیعیان و دیگر مذاهب اسلامی نابود کنیم و در نهایت تیر خلاص را بر این فرهنگ و مذهب بزنیم.(14)
امام راحل، پیشگام آسیب زدایی
لذاست که آسیب‌شناسی این مجالس و آسیب‌زدائی از آنها بزرگ‌ترین خدمت به نهاد مقدس عزاداری است. از کلمات امام راحل عظیم الشان استفاده می شود که آن امام عزیز با فراستی که در مومن است از حدود 60 سال پیش به این نکته هم توجه داشته اند: باید بدانید که اگر بخواهید نهضت شما محفوظ بماند باید این سنت‌ها را حفظ کنید البته اگر چنانچه ناروایی بوده است سابق و دست اشخاصی بی اطلاع از مسائل اسلام بوده، آنها یک قدری تصفیه شود لکن عزاداری به همان قوت خودش باقی بماند.(15)
در اینجا باید یک سخنی هم در خصوص عزاداری و مجالسی که به نام حسین بن علی(علیه السلام) برپا می شود بگوئیم. ما و هیچ یک از دینداران نمی گوئیم که با این اسم هر کسی هر کاری می کند خوب است؛ چه بسا علمای بزرگ و دانشمندان بسیاری از این کارها را ناروا دانسته و به نوبت خود از آن جلوگیری کردند. چنانکه همه می‌دانیم که در بیست و چند سال پیش از این عالم عامل بزرگوار مرحوم حاج شیخ عبدالکریم که از بزرگترین روحانیون شیعه بود در قم شیبه خوانی را منع کرد و یکی از مجالس بزرگ را مبدل به روضه خوانی کرد و روحانیون و دانشمندان دیگر هم چیزهایی را که بر خلاف دستور دینی بوده منع کرده و می‌کنند.(16) بنابراین خدمت بزرگ در مقطع کنونی به عزاداری سالار شهیدان، شناسایی آسیب‌ها و تلاش در جهت آسیب‌زدایی است. روز چهارشنبه 9/6/84 گذشته در محضر آیت‌الله العظمی فاضل لنکرانی بودم صریح عبارت ایشان این بود که اگر این آسیب‌هایی که در برخی مجالس عزاداری هست ادامه یابد من بر اصل کیان تشیع احساس خطر می کنم. شبیه این اظهار نظر را آیت الله العظمی مکارم داشتند و فرمودند اگر این روند ادامه یابد، بیم آن می رود که روند مجالس عزاداری به دست کسانی بیفتد که اصلاً اهلیت ندارند.
افراط و تفریط در عرصه آسیب ها
پیش از آن که وارد عرصه بحث از آسیب‌ها شویم تذکر یک نکته را ضروری می‌دانم و آن این که: در عرصه مقابله با آسیب‌ها دو نظریه وجود دارد که بنده معتقدم در دو طرف افراط و تفریط است و نظریه معتدل حد وسط است. این دو نظریه عبارتند از:
1- یک نظریه آن است که عزاداری امر مقدسی است اصلاً نباید در این عرصه وارد شد. بگذاریم مردم هر کاری می کنند بکنند به هر شکلی که می‌خواهند عزاداری کنند. اگر بخواهیم در این میدان وارد شویم و نقد کنیم چه بسا اصل عزاداری آسیب می بیند؛ پس چرا دست به ابروی و عزاداری بزنیم که در نتیجه چشم کور شود! صاحبان این نظریه باید توجه کنند که اگر از عزاداری آسیب زدائی نشود چه بسا اصل عزاداری آسیب دیده و شاهد آن باشیم که چند سال آینده در عزاداری همه چیز باشد جز احیاء مکتب سالار شهیدان(علیه السلام). ما نمی‌توانیم در این عرصه بی تفاوت باشیم و اجازه دهیم در پوشش عزاداری، گناه و معصیت صورت پذیرد.
2- نظریه دوم که نظریه تفریطی می دانیم این است که به گونه‌ای از عزاداری‌ها انتقاد کنیم که خدای ناکرده مردم از اصل برپایی آن دلسرد شوند. به گونه‌ای از مداح‌ها انتقاد کنیم که خوبان آنها نیز زیر سوال روند. بحمدالله در جمع مداحان کشور کسانی هستند که هم مخلصانه می خوانند هم با مطالعه و هم مراقب اند از حدود شرع خارج نشوند. من ارج و ارزش اینگونه مداحان را از دعبل و کمیت دیروز کمتر نمی دانم. نباید به گونه‌ای از خطبا انتقاد کنیم که تر و خشکش همه با هم بسوزد! خطبای ارزشی که زبان گویای اسلام‌اند نیز آسیب ببینند. اینهم نادرست است، ما معتقدیم باید در این عرصه جانب اعتدال را گرفت. بر برپایی عزای حسینی و اهل بیت(علیه السلام) تاکید داشته باشیم، از خطبا و مداحان مخلص تجلیل و تکریم کنیم، در عین حال رسالت روشنگری خود را در عرصه عزاداری‌ها همانند دیگر عرصه‌ها داشته باشیم بنابراین اگر در این مجلس عظیم سخن از آسیب‌ها داریم، هرگز در صدد تخریب عزاداری‌ها، خطبا و مداحان مخلص نیستیم؛ بلکه در پی آنیم که این نهاد مقدس با نشاط و شادابی بماند و همانند گذشته الهام بخش باشد.

ب- آسیب‌ها

آسیب‌هایی که در این عرصه قابل ذکر است بر دو قسم است: یکی آسیب محتوائی است و دیگر آسیب شکلی است اما آسیب‌های محتوایی عبارتند از:

آسیب‌های محتوایی

1- طرح یک جانبه سیمای معصومین

طرح یک جانبه سیمای پیامبر(صلی الله علیه و آله و سلم) و معصومین(علیه السلام) در مجالس عزا و شادی اهل بیت(علیه السلام) و تنها جنبه قداست و ملکوتی امامان را مطرح کردن و بس. توضیح آن که پیامبر و امامان دو جنبه دارند: یکی جنبه ملکوتی که در این نگاه معصوم‌اند، علم غیب دارند، ولایت تکوینی دارند و... و دیگر جنبه ملکی و زمینی "قل انما انا بشر مثلکم." ما باید در مجالس اهل بیت هر دو بعد را مطرح کنیم و تاکید بر بعد دوم داشته باشیم؛ آنها الگوی زندگی اند جنبه های الگویی زندگی اهل بیت مطرح شود اینست که سازنده است؛ از مناقب اهل بیت بگوئیم از انس آنها با خداوند، ارتباط صمیمی با مردم، گره گشایی از کار مردم، زهد، شجاعت و ... و دهها بعد دیگر. قرآن و روایات حتی ابراز محبت به اهل بیت(علیه السلام) را مقدمه برای عمل می دانند. در آیه‌ای می‌خوانیم: "قل لا اسئلکم علیه اجراً الا المودة فی القربی"؛ بگو بر این رسالت از شما اجری نمی‌خواهم جز مودت قربی (خمسه طیبه طاهره) (17) در آیه دیگر می‌خوانیم: "قل ما سئلتکم من اجر فهو لکم ان اجری الا علی الله) اجری که خواستم به نفع شماست اجرم بر خداست.(18) در آیه سوم می خوانیم: "قل ما اسئلکم علیه من اجر الا من شاء ان یتخذ الی ربه سبیلا "؛ بگو اجری بر رسالت از شما نمی‌خواهم مگر کسی که بخواهد راه به سوی خداوند بیاید.(19) از مجموع سه آیه استفاده می شود مودت هم جهت راه یابی به سوی خداوند است. این از قرآن؛ در روایات هم فراوان بر الگو بودن اهل بیت(علیه السلام) تاکید شده است. پیامبر اکرم(صلی الله علیه و آله و سلم) فرمود اهل بیت من فارق بین حق و باطلند، اینها امامانی‌اند که باید به آنها اقتدا کرد.(20)
"عن مولینا امیرالمؤمنین(علیه السلام) انظروا اهل بیت نبیکم فالزموا سمتهم و اتبعوا اثر هم فلن یخرجوکم من هدی و لن یعیدوکم فی ردی فان لبدوا فالبدوا و ان نهضوا فانهضوا ولا تسبقوا هم فتضلوا ولا تتاخروا عنهم فتهلکوا"(21)؛ مولی علی(علیه السلام) فرمود به اهل بیت پیامبرتان بنگرید، از آن سو که گام برمی دارند بروید. قدم جای قدمشان بگذارید آنها شما را هرگز از راه هدایت بیرون نمی برند و به پستی و هلاکت باز نمی گردانند. اگر سکوت کردند سکوت کنید اگر قیام کردند قیام کنید،از آنها پیشی نگیرید که گمراه می شوید و از آنان عقب نمانید که نابود می گردید.
"عن رسول الله (صلی الله علیه و آله و سلم) اجعلوا اهل بیتی منکم مکان الرأس من الجسد و مکان العینین من الرأس فان الجسد لا یعندی الا بالرأس ولا یعتدی الرأس الا بالعینین"(22)؛ پیامبر اسلام(صلی الله علیه و آله و سلم) فرمود اهل بیتم را همانند سر در پیکره زندگی قرار دهید و همانند دو چشم از سر؛ همانا جسد جز با سر راه به جانی نمی برد، هدایت سر هم با چشم‌ها است.
آنچه که بسی مایه تأسف است آن است که اخیراً در برخی از مجالس حتی از بُعد ملکوتی امامان و مناقب معنوی آنان گفته نمی شود و صرفاً سخن از توصیف چشم و ابروی اهل بیت است. همان که مورد نقد مقام معظم رهبری هم قرار گرفت. چیز دیگری که بنده در بعضی از خوانندگان جلسات مداحی اطلاع پیدا کردم استفاده از مدح‌ها و تمجیدهای بی معناست که گاهی هم مضر است. فرض کنید راجع به حضرت اباالفضل صحبت می‌شود بنا کنند از چشم و ابروی آن بزرگوار تعریف کردن مثلاً قربون چشمت بشم، مگر چشم قشنگ در دنیا کم است؟ مگر ارزش اباالفضل به چشم‌های قشنگش بوده... اینها سطح معارف دینی ما را پایین می‌آورد. معارف شیعه در اوج اعتلاست... ارزش اباالفضل العباس به جهاد و فداکاری و اخلاص و معرفت او به امام زمانش است، به صبر و استقامت اوست، به آب نخوردن اوست در عین تشنگی و بر لب آب بدون این که شرعاً و عرفاً هیچ مانعی وجود داشته باشد.(23) بنگیرید به نمونه‌هایی از این سست مطرح کردن ها:
همه هستیم و مدیون چشماتم می دونی
از همان روز ازل مست نگاتم می دونی
کار چشماش دلبریه
قد و بالای قشنگش عجب محشریه
سیاهه چشات جزیره دله
هر کس از نسل توئه چه خوشگله
از نگاه تو محبت می باره
مردی از مردونگیت کم میاره
با این که من خوب می دونم آدمی بی اصل و نسبم
بده اجازه ای خدا عشقمو نقاشی کنم
خوب می شه قلب عاشقم یه طرح خوشگل می زنم
نقش یه مرد پهلوون طرح شمایل می زنم
به روی صفحه می کشم پیشانی بلند مشو
ابروهای کمونی شو صورت آسمونی شو
تا که به چشماش می رسم کشیدنش چه مشکله
آخر چشای یار من سیاهه خیلی خوشگله
آیا اینها مناقب اهل بیت است آیا داشتن چشم‌های آن چنانی ارزشی است یا فداکاریها و از جان گذشتگی‌ها؟ و...
امامان که این همه تأکید بر عزاداری داشتند بر این نکته هم تأکید داشتند که عزاداری‌ها باید جهت روشنگرانه، افشاگرانه و هدایت گرانه داشته باشد برای این کار عملاً از شعرای متعهد و ارزش آن روز که نقش مداح ها و مرثیه خوان‌های امروز را داشتند تجلیل‌ها و تکریم‌ها می کردند.
چرا امامان از کمیت این همه تجلیل کردند؟ چرا امام سجاد(علیه السلام) به کمیت می گوید که ما از پاداش کار تو و اشعار تو عاجزیم خدا خودش به تو پاداش دهد(24). امام صادق(علیه السلام) می فرماید: خدایا گناهان گذشته و آینده کمیت و گناهانی که پنهان و آشکار انجام داده ببخش و آن قدر به او بده تا راضی شود. این بدان دلیل است که شاعر متعهد و ارزشی است قصیده هاشمیات 578 بیتی او تمام معرفی اهل بیت، فجایع بنی امیه و حکومت عدل اسلامی است. در پایان شعرش می گوید:
الیکم ذوی آل النبی تطلعت
تو ازع من قلبی ظماء و البب
فانی عن الامر الذی تکرهونه
بقولی و فعلی مااستطعت لا جنب
اعضای تشنه از قلب و عقل و وجودم همواره به سوی شما خاندان پاک پیغمبر نظاره گر است.
پس من نسبت به آنچه شما دوست ندارید با گفتار و رفتار خویش تا آنجا که در توان من است از آن دوری می‌جویم. او آن چنان شیفته اهل بیت است که فرزندش می گوید به هنگام شهات سه بار اللهم صل علی محمد و آل محمد گفت و به دیدار خدا رفت(25). و نیز تجلیلی که از دیگر شاعران اهل بیت همانند فرزدق، دعبل، حمیری و مانند آن داشته اند همگی در این راستا بود. اهل بیت مجلس عزایی را می پسندند که در آن احیاء امر اهل بیت و مکتبشان باشد. مجالس عزای این چنینی بود که انقلاب آفرین و مبدأ قیام پانزدهم خرداد شد که مبدأ انقلاب بزرگ اسلامی است. عاشورای سال 1342 که دو روز بعد امام دستگیر شد و حوادث پانزدهم خرداد پیش آمد نوحه این بود:
گفت عزیز فاطمه
نیست ز مرگ واهمه
تا به تنم توان بود
زیر ستم نمی روم
ننگ حیات و ذلتش
عزت مرگ و لذتش
من ز یزید بی پدر
ظلم و ستم نمی کشم
شعر رایج عزای انقلابی این بود که:
بزرگ فلسفه قتل شاه دین این است
که مرگ سرخ به از زندگی ننگین است
نه ظلم کن به کسی نه به زیر ظلم رو
که این مرام حسین است و منطق دین است
یا شعر زنده و حماسی شاعر معاصر آقای بهجتی:
اندر آنجا که باطل امیر است
اندر آنجا که حق سر بزیر است
اندر آنجا که دین و مروت
پایمال و زبون و اسیر است
راستی زندگی ناگوار است
مرگ بالاترین افتخار است
اندر آنجا که از فرط بیداد
نیست مظلوم را تاب فریاد
اندر آنجا که ظالم به مستی
بر سر خلق می تازد آزاد
مهر بر لب نهادن گناه است
خامشی بدترین اشتباه است
این اساس مرام حسین است
روح و رمز قیام حسین است
یا که آزادگی یا شهادت
حاصلی از پیام حسین است
شیعه او هم اینسان غیور است
تا ابد از زبونی به دور است
شیعه و تن به بیداد دادن؟
شیعه و مهر برلب نهادن؟
شیعه و خفتن و آرمیدن؟
شیعه و در مذلت فتادن؟
شیوه شیعه هرگز نه اینست
شیعه نبود هر آن کس چنین است
زان شهید سر از دست داده
زان فداکار در خوان فتاده
جاودان آید این بانگ پرشور
لا اری الموت الا سعاده
آری آزاد مردان بکوشند
بر ستمگر چو طوفان خروشند
شور عالم ز نام حسین است
مستی جان ز جام حسین است
هر کجا نهضتی حق پسند است
ریشه اش از قیام حسین است
او به خون این سخن کرد ترسیم
پیش ظالم نگردید تسلیم
هم اکنون هم اگر بخواهیم احیاگر عزاداری راستین و عاشورایی باشیم باید در مجالس عزاداری هم از مقامات ملکوتی امامان بگوئیم و هم از مقامات مُلکی آنان! باید از جنبه الگوئی و اسوه بودن آنها بگوییم و نباید به صرف ابراز عشق اکتفا نماییم.

2. غلو

دیگر آسیب، طرح مسایل غلوآمیز در عزاداری‌هاست "حسین اللهی شدن"! "زینب اللهی شدن"! و از این رهگذر خود را مقدس جلوه دادن. قرآن کریم از غلو نهی می کند "یا اهل الکتاب لا تغلوا فی دینکم ولا تقولوا علی الله الا الحق." (26) ای اهل کتاب، غلو در دین نکنید و بر خدا جز حق نگویید. "قل یا اهل الکتاب لا تغلوا فی دینکم." (27) ای اهل کتاب در دینتان غلو نکنید. پیامبر(صلی الله علیه و آله و سلم) فرمود: "ایکم والغلو فی الدین فانما هلک من کان قبلکم بالغلو فی الدین"(28). از غلو در دین بپرهیزید، گذشتگان شما با غلو در دین هلاک شدند. امامان ما شدیدترین برخورد را با غُلات داشتند. امیرالمؤمنین(علیه السلام) فرمود: "اللهم انی بریء من الغلاه کبراءه عیسی بن مریم من النصاری اللهم اخذلهم ابداً ولا تنتصر منهم احداً"(29)؛ خدایا من از غلات بیزارم همانند بیزاری حضرت عیسی از نصاری. خدایا آنها را تا همیشه خوار کن و هیچ کدام از آنها را یاری مکن. و برخی از غلاتی را که مدعی ربوبیت مولا علی(علیه السلام) بودند سوزاند(30). امام صادق(علیه السلام) فرمود: "احذروا علی شبابکم الغلاه لا یفسدوهم فان الغلاه شر خلق الله یصغرون عظمه الله و یدعون الربوبیه لعبادالله و الله ان الغلاه اشر من الیهود النصاری و المجوس و الذین اشرکوا"(31)؛ از جوانان خود از شر غلات بر حذر باشید مباد آنها را فاسد کنند همانند غلات بدترین بندگان خدا هستند عظمت خداوند را تحقیر کرد و ادعای خدائی برای بندگان خدا دارند. به خدا قسم غلات بدتر از یهود و نصاری و مجوس و مشرکان هستند. امام رضا(علیه السلام) فرمود: "لعن الله الغلاه ... لا تقاعدوا هم ولا تصادقوا هم و ابرأء منهم بریء الله منهم"(32)؛ خدا غلات را لعنت کند... همنشین اینها نشوید طرح دوستی با آنها نریزید، همان گونه که خداوند از انها برائت جسته شما هم برائت بجویید.
در رابطه با غلات چهار کتاب زیر خواندنی است:
1. الجذور التاریخیه و النفسیه للغلو و الغلاه تألیف سامی العزیزی؛
2. شبهه الغلو عنه الشیعه تألیف دکتر عبدالرسول غفار؛
3. پژوهشی درباره طوایف غلاه تا پایان غیبت صغری و موضع ائمه در این باره تألیف اسکندر اسفندیاری،
4. غالیان کاوشی در جریان ها و برآیندها تألیف نعمت الله صفری فروشانی.
با این همه انزجاری که ما از اهل بیت(علیه السلام) از غلات می بینیم متأسفانه می بینیم که همچنان در برخی از عزاداری ها باز نمونه هایی از غلو مطرح می شود که تأثیر فراوانی در تخریب چهره ائمه(علیه السلام) داشته و دارد و سبب می شود چهره شیعه که پیوسته چهره ای دین مدار و منطقی بوده، چهره ای تحریف شده و نادرست معرفی گردد.

3. دروغ

عرضه دروغ در این عرصه ها، آفت دیگر این مجالس است. ما معتقد نیستیم که هدف وسیله را توجیه کند و چون هدف مقدس است پس از دروغ استفاده شود. این دردی است که صد سال قبل مرحوم محدث نوری در "لؤلؤ و مرجان" از آن نالیده و به نحو مبسوط در نکوهش دروغ و دروغگویی در عزاها سخن گفته اند و نمونه هایی هم آورده اند. شهید مطهری درباره این کتاب می گوید که من خیال نمی کنم در هیچ کتاب درباره دروغ به طور کلی به اندازه ای که در این کتاب بحث شده، بحث شده باشد. چنین کتابی شاید در دنیا وجود نداشته باشد(33).
نقل چند نکته در اینجا گفتنی است:
1. برخی مطالبی که در رابطه با سالار شهیدان گفته می شود دروغ بودنش بیّن است مثل آن که گفته می شود طول نیزه سنان 60 ذراع بوده و از بهشت آمده و یا عدد کسانی که با امام حسین جنگیدند 000/600 نفر سواره بودند، یک میلیون پیاده! و یا 000/800 نفر! امام حسین 000/300 نفر آنها را کشت، حضرت عباس 000/25 نفر آنها را! در حالی که نص تاریخی مورد اعتماد می گوید عدد لشکر یزید 000/30 یا 000/80 یا 000/100 بیشتر نبوده است و عدد کسانی که سیدالشهدا کشته 1800 نفر بوده اند... برخی مطالب است که دروغ بودنش بیّن نیست ما باید در برابر مطالب دروغ بیّن، موضع داشته باشیم اما دروغ غیر بیّن را باید تأمل کرد.
2. باید توجه داشت پرورش روضه یعنی متن را محور قرار دادن و همان را توضیح دادن دروغ نیست، آن چنانکه زبان حال هم اگر وهن آمیز نباشد دروغ نیست.
3. ملاک صحت و سقم و راست و دروغ بودن هم تنها منابع معروف نیست، چه بسا مطلبی که در منابع دست دوم هست و صادق است و چه بسا مطلبی که در منابع دست اول هست و دروغ است. به هر حال دروغ از آفات همیشه مجالس عزا بوده است لیکن حرف این است فراوانند کسانی که می خواهند روضه درست بخوانند ولیکن منبع مورد اعتماد ندارد منابعی مثل نفس المهموم، لهوف و... بخشی از روضه های راست است نه همه آنها.
در اینجا، جا دارد که از حوزه های علمیه گله کنیم که آیا این همه که از روضه های دروغ می نالید آیا گامی در جهت تدوین روضه های درست برداشته اید؟ سوگوارانه باید گفت نه. فراوانند جوان های متدینی که می‌گویند ما می خواهیم روضه درست و صحیح بخوانیم شما کتاب به ما معرفی کنید، ولی متأسفانه کار نشده است. به هر حال دروغ همیشه حرام است به ویژه آنجا که با آن مقدسات هتک شود. مسوغات کذب (مواردی که اجازه دروغ گفتن داریم) در فقه ما روشن است: یکی در مقام ضرورت است "الدین اکره و قلبه مطمئن بالایمان" و دیگر جهت اصلاح بین مردم "المصلح لیس بکذاب". هیچ نداریم که گریاندن مردم برای اهل بیت(علیه السلام) هم از مسوغات کذب است!

4. مطالب ذلت آمیز

طرح مطالب ذلت آمیز، تعبیرهایی همچون زینب مضطر و... امام زین العابدین بیمار و... که ذلت از ساحت مقدس اهل بیت(علیه السلام) به دور است. که: "ولله العزة و لرسوله و للمؤمنین"(34) حسینی که نه تنها خودش نماد عزت است حتی به بازماندگان خویش هم تأکید بر حفظ عزت دارد: "یا اختی انی اقسمت علیک فابرئ قسمی لا تشقی علی حبیبا ولا تخمشی علی وجهاً ولا تدعی علیّ بالویل و الثبور اذا انا هلکت"(35)؛ خواهرم تو را قسم می دهم که پس از من گریبان چاک مزن، سیلی بر صورت مزن، و بر من واژه های وای و نابودی را به کار مبر. آن وقت با این همه تأکید کسی بیاید بگوید: پس از آن که عبیدالله بن زیاد عمربن سعد را به سوی امام حسین(علیه السلام) فرستاد تا با آن حضرت بجنگد (چون انبوه سپاهیان عمرسعد را دید و فهمید که با یاران اندکش توان مقابله با آنها را ندارد) به عمربن سعد گفت یکی از سه پیشنهاد مرا بپذیر:
1. رهایم کن از همان راهی که آمدم برگردم!
2. یا بگذار بروم به مرز و سرحدات ترک و با آنها بجنگم!
3. و یا مرا پیش یزید ببر تا دستم را در دست او بگذارم و با او بیعت کنم تا او خودش درباره من حکم کند!
عمربن سعد این سه پییشنهاد را از طرف امام حسین(علیه السلام) به ابن زیاد گزارش داد اما ابن زیاد هیچ کدام را قبول نکرد و به عمرسعد نوشت حسین بیش از این دو راه ندارد یا باید زیر فرمان من درآید و به حکم من تسلیم شود و یا کشته شود!
این قطعاً دروغ است ذلت است، و با ساحت مقدس سیدالشهدا(علیه السلام) سازگاری ندارد گرچه آن را ابن قتیبه دینوری، ابوالفرج اصفهانی، ابن عساکر دمشقی، ابن اثیر جزری و مانند آنها نقل کرده اند.

پی نوشت ها:

1. شورا، آیه 23.
2. حج / 32.
3. نساء / 48.
4. سنن ابن ماجه، ج 1، ص 88.
5. مقتل خوارزمی، ج 1، ص 88.
6. مجمع الزوائد هیثمی، ج 9، ص 189.
7. مقتل خوارزمی، ج 1، ص 159.
8. مقتل خوارزمی، ج 2، ص 167.
9. در این زمینه ر.ک: سیرتنا و سنتنا سیره نبینا از مرحوم علامه امینی و کتاب اقناع اللائم از مرحوم سید محسن امین.
10. کامل الزیارات، ص 174.
11. قیام عاشورا در کلام و بیان امام خمینی.
12. همان.
13. همان.
14. روزنامه جمهوری اسلامی 5/3/83.
15. کشف الاسرار، ص 173.
16. کشف الاسرار، ص 141.
17. سوره شوری، 23.
18. سوره سبأ، 47.
19. سوره فرقان، 57.
20. اهل البیت فی الکتاب و السنه.
21. نهج البلاغه، خطبه 97.
22. اهل البیت فی الکتاب و السنه، ص 101 به نقل از کشف الغمه، ج 2، ص 35. امالی طوسی، 483، کفایه الاثر، ص 111.
23. مجله هیأت ماهنامه تخصصی هیأت رزمندگان اسلام شماره 9، ص 5 و ص 6.
24. الغدیر، ج 2، ص 295.
25.الغدیر، ج 2، ص 307، الانمانی، ج 17، ص 43.
26. سوره نساء، آیه 171.
27. سوره مائده، آیه 77.
28. مسند احمد بن حنبل.
29. بحارالانوار، ج 25، ص 284.
30. بحارالانوار، ج 18، ص 552/ مستدرک الوسائل، ج 18، ص 17.
31. بحارالانوار، ج 25، ص 266.
32. اهل البیت فی الکتاب و السنه.
33. مجموعه آثار، ج 17، ص 613.
34. سوره منافقون، آیه 8.

شنبه 5/12/1391 - 23:4
اهل بیت

طرح موضوع عدالت در خطبه عاشورا

هنگامى كه مى‏نگریم در «خطبه عاشورا»، سخن از عدل مى‏رود و از این كه عدالت از میان رفته است،1 مى‏فهمیم كه ما نیز باید با دفاع از «عدالت»، فلسفه عاشورا را زنده نگاه بداریم و با قیام براى اجراى عدالت، از عاشورا دم بزنیم و خود را وارث عاشورا بدانیم.
هنگامى كه مى‏بینیم «حبیب بن مظاهر اسدى» و «سلیمان بن صرد خزاعى»، در نامه خود به امام حسین علیه‏السلام از آن امام بزرگ مى‏خواهند تا بیاید و با ظلم‏هاى اقتصادى نیز مبارزه كند و براى غلبه سرمایه‏داران بر جامعه اسلامى و سرنوشت جامعه، چاره‏اى بیندیشد،2 خوب درك مى‏كنیم كه تكلیف مسلمانان حسینى و مؤمنان عاشورایى چیست و وظیفه مردمى كه خود را ادامه وجود و استمرار تعهد حبیب بن مظاهرها و سلیمان بن صردها مى‏دانند (و باید هم چنین باشد) و ذكر و وردشان «یا لیتنا كنّا معكم» است، یعنى اى عاشوراییان! كاش ما هم با شما بودیم و در راه یارى حسین شهید مى‏شدیم، كدام است؟
... و خوب پى مى‏بریم كه آن خون كه در جام خورشید ریخته است و فجر و شفق را - سرخ‏فام - بر سراسر آبادى‏ها و زندگى‏ها مى‏تاباند، تجسم كدام آرمان و تبلور كدام فریاد است. این همه و این همه، فریاد دفاع از حقیقت و عدالت است كه از حلقوم خونین عاشورا، لحظه به لحظه، چونان تندرهاى ستیغ لرزان، در اعماق زندگى‏ها و ملت‏ها طنین مى‏افكند و رسالت سترگ عاشوراییان را، هر چه با عظمت‏تر، منعكس مى‏سازد... .
آرى، مردمى كه اهمیت حیاتى و دینى و انسانى عدالت را درك نكنند، جاهلند و مردمى كه عدالت‏خواه نباشند، مرده‏اند و مردمى كه ظلم را منحصر در ظلم سیاسى بدانند و از ظلم اقتصادى و معیشتى و فاجعه بزرگ آن - چنان كه باید - آگاه نباشند، فریب خورده‏اند و جامعه عاشورایى، هرگز این چنین‏ها نیست و نباید باشد؛ زیرا كه جامعه خورشید، جامعه روز است (آگاهى و بیدارى)، نه جامعه شب (جهل و فریب خوردگى).
این همه احادیث فراوان و گوناگون كه از پیامبر اكرم صلى‏الله‏علیه‏وآله و ائمه طاهرین علیهم‏السلام درباره «عاشورا» و زنده نگاه داشتن آن رسیده است و آن همه ذكر ثواب و فضیلت براى احیاى این مراسم و حضور در آنها و آن همه زیارت و دعا درباره عاشورا، از جمله براى احیاى این آرمان خورشیدى است كه یاد شد و از این جاست كه همه امت اسلام مكلفند كه همواره عاشورا را زنده نگاه دارند و همه اقالیم قبله موظفند كه تلألؤ این حماسه خورشیدى را در طنین پرجلال آیات عدل و قسط، همیشه درخشان و پرتوافشان حفظ كنند و با این پشتوانه سترگ، از همه ذلت‏ها و تسلیم‏ها برهند و به همه خواب‏ها و خمودگى‏ها پشت كنند و به همه عزت‏ها و آزادى‏ها برسند.
مسلمانان جهان، باید بیدار شوند و پرچم خونین عاشورا را برافرازند و پیوسته حلقه‏هاى این سلسله الهى را در معبر قرون و اعصار به هم بپیوندند و آیات قرآن را با خون فرزندان قرآن تفسیر كنند و عدالت را هدف قرار دهند و لذت‏ها را نپذیرند. مستكبران پیشین مى‏كوشیدند فروغ عاشورا را بپوشانند تا بتوانند با خیال آرام، به ستم و بیداد خویش ادامه دهند. امروز نیز برخى مى‏كوشند تا گستره فروغ عاشورا را محدود سازند؛ لیكن چگونه ممكن است؟
هنگامى كه «گاندى» از درون «شبه قاره» مى‏گوید: «من مبارزه را از شهیدان عاشورا آموختم»3 و شیخ محمد محمد مدنى از دامن «اهرام» مى‏نویسند: «ما باید از یاد ماه محرم سرمشق بگیریم» و شیخ عبدالله علایلى - یكى از قله‏هاى فرهنگ لبنان - درباره یك شب عاشورا كه در «قاهره» برگزار مى‏گردد، كتاب «سُمّو المعنى فى سمو الذات» را مى‏نگارد و متفكر اصلاح‏طلبى از اعماق «لاهور» فریاد مى‏زند:
سر ابراهیم و اسماعیل بود
یعنى آن اجمال را تفصیل بود
ما سِوَى اللّه را مسلمان بنده نیست‏
پیش فرعونى سرش افكنده نیست‏
خون او تفسیر این اسرار كرد
ملت خوابیده را بیدار كرد
رمز قرآن از حسین آموختیم‏
زآتش او شعله‏ها اندوختیم‏
تار ما از زخمه‏اش لرزان هنوز
تازه از تكبیر او ایمان هنوز
آرى، جوانان غیور مسلمان، در هر جاى جهان و از هر دو مذهب اسلامى، سنى و شیعه، خون خود را به حماسه حسینى پیوند زنند و در مشرق عاشورا بایستند و با تلاوت آیات فلق، در الهام خونین نگاره شفق، درفش صلابت مقاومت اعصار را برافرازند و در جولانگاه شرف و آزادگى حضور داشته باشند و با غرق گشتن در زمزمه قرآن و نماز شب عاشورا و مدد جستن از مردانگى و شجاعت روز عاشورا، همواره، فرزندان حسین باشند و عاشورا؛ نه ابزار دست یزید و ابن زیاد؛ حسینى باشند و آزاده؛ نه یزیدى و برده.

عاشورا، منطق حیات و عدل

عاشورا، باید به نام منطق حیات و عدل، معلم ایمان و حماسه، كلاس آزادگى و شرف، مدرسه اعتقاد و جهاد و آموزش‏گر نماز و قرآن و رمز سلوك روحى صحیح و عرفان الهى مثبت، همیشه و همیشه، تا ظهور نیّر اعظم و وارث كبیر عاشورا و برهم زننده همه ظلم‏ها و ستم‏ها، زنده باشد و در سراسر كشورهاى اسلامى، حضور سازنده خویش را حفظ كند و یك میلیارد مسلمان را در خط دفاع از كرامت بزرگ انسان و رسالت سترگ قرآن متحد سازد.
اكنون ملاحظه مى‏كنید كه محتواى مجالس حسینى باید چگونه باشد و ذاكران حسینى كیان باشند و مداحان چه كسانى و آیا مى‏شود این مجالس را به هر گونه اداره كرد و به دست هر كس سپرد و دست هر كس را در این باره باز گذاشت و انتساب به رسالت امام حسین علیه‏السلام و تولیت عاشورا را براى همه - با هر چگونگى - مشاع دانست؟

مهدى علیه‏السلام و عاشورا

در این مقام - به یقین - یادآورى این نكته مهم نیز لازم است كه صاحب اصلى، در این همه رنج و بلا و مصیبت و شهادت و اسارت (از آن چه بر سر پیامبر اكرم صلى‏الله‏علیه‏وآله آمد؛ در عصر جاهلیت عربى تا آن چه بر سر اوصیاى پیامبر و خاندان او آمد؛ در عصر طاغوتیت اموى و عباسى) و وارث بزرگ آن همه عظمت و ایثار و حضور و اقدام و حماسه و افتخار و هدایت و تعلیم و تزكیه و ارشاد و رشادت و تعهد و رسالت و بیدارى و شهامت و فداكارى در راه اعتلاى كلمه حق و اعلام منشور عدل، براى نجات انسانیت و سعادت انسان و احیاى آرمان قرآن؛ آرى، وارث این همه، حضرت ولى عصر، حجت بن الحسن المهدى علیه‏السلام است و چون چنین است، بسیار ضرورت دارد كه در این مجالس، همواره توجه‏ها معطوف به ساحت پاك آن شریك قرآن و ركن ایمان و حجت زمان و اسوه انسان و راز قبله و سِرّ غدیر و خون‏خواه عاشورا باشد و نهایت مرتبه ادب رعایت گردد و رضاى خاطر ایشان - كه مقدمه رضاى خداى متعال است - منظور باشد و طلب شود.
روشن است كه یكى از عوامل عمده كسب رضاى آن امام، غنى بودن محتواى این مجلس‏ها و منبرهاست؛ از حیث تبیین اهداف الهى دین و آگاه‏سازى مردم از حقایق معارف و تعالیم صدیقین، در جهت دعوت به نشر ایمان و اقامه عدل و اجراى قسط، به منظور جامعه «توحید و عدل» و زمینه‏سازى براى احیاى دین خدا و آمادگى براى ظهور كلى آن نجات دهنده نهایى انسان و زنده كننده راستین قرآن و برپا دارنده «عدل فراگیر» در جهان.
در این جا خوب است به این موضوع هم اشاره‏اى بكنیم كه یكى از راه‏هاى مهم غنى ساختن محتواى مجالس یاد شده از نظر تربیت و سازندگى، این است كه (به جز خطبه‏هاى عاشورا و سخنان امام حسین علیه‏السلام در مسیر كربلا)، مضامین آموزشى و سازنده زیارت‏ها و دعاهاى زیارت را، پس از درك عمیق مفاهیم و مقاصد آنها، به صورتى درست و با بیانى مناسب، به مردم بیاموزند. این دو منبع یاد شده، از مهم‏ترین منابع شناخت و آگاهى و معرفت و سلوك و تربیت و حماسه و اقدام است كه همواره مغفول مانده است و بهره‏اى كه باید از آنها گرفته شود، گرفته نشده است.

پى‏نوشت:

1. مقتل معبر «ابصارالعین»، از علامه شیخ محمد سماوى عراقى، ابصارالعین، ص 7 و 11.
2. مجلسى، بحارالانوار، ج 44، ص 333.
3. مجله الغرى، ربیع الاول، 1381ق، چاپ نجف

شنبه 5/12/1391 - 23:4
مورد توجه ترین های هفته اخیر
فعالترین ها در ماه گذشته
(0)فعالان 24 ساعت گذشته