• مشکی
  • سفید
  • سبز
  • آبی
  • قرمز
  • نارنجی
  • بنفش
  • طلایی
تعداد مطالب : 461
تعداد نظرات : 201
زمان آخرین مطلب : 5002روز قبل
خواستگاری و نامزدی
شقایق

 


شاید آن روز که سهراب نوشت


تا شقایق هست زندگی باید کرد


خبری از دل پردرد گل یاس نداشت


باید اینجوری نوشت


هر گلی که باشی


چه شقایق چه گل پیچک و یاس


زندگی اجباریست


زندگی باید کرد


حامد
شنبه 12/4/1389 - 11:16
خانواده

 


     

 

ای پاک     ای عشق من...

 

ای آبی ترازصداقت

 

                            شبی با واژگان مانوس تو

 

                            گریستم و دلتنگی را

 

درخود قسمت کردم

 

واز دیگران پنهان کردم

 

                              در روزهای نبودنت

 

                              در لحظه های فراغت

 

 می خواهم اشک شوم

 

می خواهم قطره ای از آب شوم

 

                   

 

                                       در نبودنت گونه هایم بارانیست

 

                                       در نبودنت وجودم شعله ور می شود

 

 

 

اما کسی نمیداند که در دلم چه آشوبی است

 

       

 

                                                         کسی نمیداند که بی تو زندگی کردن برایم بی معناست

شنبه 12/4/1389 - 11:13
محبت و عاطفه


 


 

هنوز تو قصه های من رنگ و ریا جا نداره
دروغ نمی گن آدما ، دشمنی معنا نداره
هنوز تو قصه های من هیچ کسی تنها نمیشه
کسی به جرم عاشقی خسته و تنها نمیشه
هنوز توی دنیای من هر آدمی یه عالمه
گل رو نمیفروشن به هم گل مثل قلب آدمه
گل مثل قلب آدمه....

جمعه 11/4/1389 - 17:44
رويا و خيال

آن زمان که عاشق می شوی

                      و می دانی که عشقی هست


                                                       و باور داری کسی که تو را دوست دارد


                                              و در آن شبهای سرد و یخبندان با تو می ماند..


 در آن لحظات می فهمی دوست داشتن چقدر زیباست .....


و آن زمان که کسی در فراسوی خیال تو نیست


                       و تو تنهای تنها در جاده های برهوت زندگی قدم می زنی


                                                                       تنها اوست که به تو



                                 آرامش خیال می دهد.....

جمعه 11/4/1389 - 17:42
خانواده
جاده ی قلب مرا رهگذری نیست كه نیست
جز غبار غم و اندوه در آن هم

می‌دانم وقتی به این فكر می‌كنی كه تنها شده‌ای، چقدر دلگیر می‌شوی، چه بغضی در سینه‌ات

 می‌نشیند و چه اندوهی چشم‌هایت را خیس می‌كند. می‌دانم وقتی به آدم‌های رفته فكر می‌كنی و به

. خوشبختی‌هایی كه در كویر گذشته‌ ترك خورده‌اند، چقدر پیر می‌شوی

كاش صبح كه از خواب بیدار می‌شوی، بدانی كه هم‌زمان با تو جهان متولد می‌شود، درخت دوباره نفس

 می‌كشد، گل می‌شكفد و دنیا امید می‌زاید. كاش تا فاصله‌ی باز كردن پلك‌هایت، مطمئن شوی كه این

. آخرین سیاهی جهان است و دیگر روی تاریكی را نخواهی دید

آری، جوان می‌شوی، اگر بدانی سهم دست‌های تو و من از عشق، بی‌نصیبی است و عشق برای ما

. تقسیم نمی‌شود، این ماییم كه برای عشق‌هایمان قسمت می‌شویم

شاد می‌شوی اگر بدانی عشق كوچك‌تر از آن است كه به تو چیزی دهد، به من چیزی دهد، به ما چیزی

 دهد. عشق در هر سطحش از ما سهم دارد؛ همان‌طور كه زندگی‌مان، سال‌هایمان، روزهایمان و

. لحظه‌هایمان از ما ارث می‌برند
 

بزرگ می‌شوی، وقتی بدانی چقدر بزرگی. حتی بزرگ‌تر از تمام عشق‌های ریز و درشت جهان

.پس دلگیر نباش! برای لحظه‌های آینده‌ات متولد شو، دوباره نفس بكش، گل كن و امید بزا 

.فراموش نكن كه هیچ‌گاه روی تاریكی را نخواهی دید

جمعه 11/4/1389 - 17:37
طنز و سرگرمی
اقایون لطفا ناراحت نشین فقط برای خنده گذاشتمش
:: دانشگاه رفتن پسرا

 

ترم اول(ترم جو گیری): الو سلام مامانی.منم هوشنگ.وای مامانی نمی دونی چقدر اینجا

 خوبه. دانشگاه فضای خیلی نازیه.وای خدا خوابگاه رو بگو.وقتی فکر می کنم امشب روی

 تختی می خوابم که قبل از من یه عالمه از نخبه ها و دانشمندای این مملکت توش خوابیدن -

 و جرقه اکتشافات علمی از همین مکان به سرشون زده خیلی ذوق میکنم

ترم 2(ترم عاشق شدگی): آه ای مریم.ای عشق من.همه زندگی من.می خواهم

 درختی شوم و بر بالای سرت سایه بیفکنم تا بر شاخسار من نغمه سرایی کنی.میخواهمت با

 تمام وجود عزیزم.همه پول و  سرمایه من متعلق به توست.بدون تو این دنیا رو نمی خوام.

کی میشه این درس من تموم شه تا بیام بات ازدواج کنم.امروز یک ساعت پشت پنجره

کلاستون بودم و داشتم رخ زیبایت را که همچون پروانه ای در کلاس میدرخشیدی تماشا می کردم...

ترم 3(ترم افسردگی): الو مامان سلام.مریم منو ول کرد و گذاشت رفت! مامان جون

 افسرده شدم اولین عشقم بود دارم میمیرم از غصه .ای خدا بیا منو بکش راحتم کن.مامان

 من این زندگی رو نمی خوام.....

ترم 4(ترم زرنگ شدگی): الو سلام مهشید جون خوبی عزیزم؟منم پژمان! کجایی نفس؟

 نیستی؟دلم تنگ شده واست گنجشک کوچولوی من.بیا ببینمت قربونت برم...مهشید جون من

 پشت خطی دارم .مامانمه.بعداً بت زنگ میزنم......

الو به به سلام چطوری ندا جون؟آره بابا داشتم با مامانم صحبت می کردم. پیرزن دلش تنگ

 شده واسم! جوجوی من حالت خوبه؟ به خدا منم دلم یه ذره شده واست.باشه عزیزم فردا

 ساعت 11 میبینمت

ترم5 (ترم مشروطه گی): الو سلام استاد! قربون بچه ات دارم مشروط میشم.2 نمره

 بهم بده.به خدا دیشب بابابم سکته کرد . مرد. مامانم هم از غصه افتاد پاش شکست الان تو

 آی سی یو بستریه. منم ضربه روحی خوردم دچار  فراموشی شدم اصلاً شما رو هم یادم

 نمیاد ....قول میدم جبران کنم...

ترم 6(ترم ولخرجیدگی) : الو مامان من خونه می خوام ! راستی اون 50 تومنی که 3 روز

 پیش فرستادی تموم شد.دوباره بفرست.خرج پروژه ام شد!!!

ترم7 (ترم پاتوقیده گی): خودتون دیگه میفهمین

 

 

 

ترم8 (ترم فارغ التحصیلگی): الو سلام خانم.واسه این آگهی که توی روزنامه دادید تماس گرفتم.فرموده بودید آبدارچی با مدرک لیسانس و روابط عمومی بالا...

جمعه 11/4/1389 - 17:33
شعر و قطعات ادبی

بذاز خیال كنم هنوز ترانه هامو می شنوی

هنوز هوامو داری و هنوز صدامو می شنوی

 بذار خیال كنم هنوز یه لحظه از نیازتم

 اگه تموم قصه مون  هنوز ترانه سازتم

بذار خیال كنم هنوز پر از تب وتاب منی

 روزا به فكر دیدنم شبا پر از خواب منی

 بذاز خیال كنم تو دل تنگیات

 غروب كه می شه یاد من می یفتی

 تویی كه قصه طلوع عشق

 گفتی و دوست دارم و نگفتی

 بذار خیال كنم منم اون كه دلت تنگ براش

 اونی كه وقتی تنهایی پر می شی از خاطره هاش

 اون كه هنوز دوسش داری

 اون كه هنوز همنفس

 بذاز خیال كنم منم اونی كه بودنش بسه

 دوباره فال حافظ ودوباره توی فالمی

 بذار خیال كنم بذار اگر چه بی خیالمی

 بذاز خیال كنم تو دل تنگیات

 غروب كه می شه یاد من می یفتی

 تویی كه قصه طلوع عشق

 گفتی و دوست دارم و نگفتی

جمعه 11/4/1389 - 17:25
محبت و عاطفه
                           

ای کاش این انتظار پایانی داشت

 

ای کاش انتظار پایانی داشت تا من می توانستم باز آن دستان پر مهرت را بگیرم و برای آخرین

  

بار بر آن بوسه زنم.

   

ای کاش انتظار پایانی داشت تا من دوباره تو را در آغوش بگیرم و برای آخرین بار وجودت را

   

حس کنم. ای کاش انتظار پایانی داشت تا من در آغوش تو میمردم.ای کاش این انتظار طاقت

   

فرسا تمامی داشت تا من نوای عاشقانه از دیدار تو سر می دادم.

   

ای کاش انتظار پایانی داشت تا من برای آخرین بار غرق در نگاه پر محبتت می شدم.

   

ای کاش این انتظار پایانی داشت تا من دستانت را می گرفتم و در این غربت تنهایی غرق

   

نمی شدم.ای کاش این انتظار پایانی داشت تا می توانستم برای آخرین بار گل رویت را ببینم

   

ای کاش می تونستم سر روی شونه هات بذارم و اشک شرم و پشیمانی را در دامانت بریزم.

   

ای کاش این انتظار پایانی داشت تا من می توانستم تو را ببینم و دستان گرمت که دست

   

 احساس عشق است را حس کنم.ای کاش این انتظار پایانی داشت تا من برای آخرین بار

   

نوای عاشقانه را از دیدارت سر می دادم و با فریادی از اعماق وجودم دوستت دارم را فریاد

   

می زدم.ای کاش این انتظار پایانی داشت تا من می توانستم برای آخرین بار تو را در کلبه ی

   

قلبم حس کنم.ای کاش این انتظار پایانی داشت تا ما باهم پیوند سر می دادیم ای کاش...

   

ای کاش این انتظار پایانی داشت تا من می توانستم برای آخرین بار بر پیشانی ات بوسه

   

عشق زنم و بعد بمیرم ای کاش...

   

 ای کاش این انتظار پایانی داشت تا من قبل ازمرگ خودتو رادوباره ببینم و بعدازدیدار تو بمیرم.

   

ای کاش می تونستم... ای کاش... ولی دیگر تقدیر رغم خورده است و وقت رفتن آمده است و

   

من بدون دیدن روی گلت باید بمیرم

   
جمعه 11/4/1389 - 15:55
محبت و عاطفه
اگه عاشق شدن یارب گناه است دل عاشق شكستن صد گناه است
جمعه 11/4/1389 - 15:46
خواستگاری و نامزدی
می بخشمت بخاطر تمام خنده هایی که از صورتم گرفتی...بخاطر تمام خنده هایی که به صورتم نشاندی نمی بخشمت به خاطر دلی که برایم شکستی...بخاطر احساسی که برایم پرپر کردی...نمی بخشمت بخاطر زخمی که بر وجودم نشاندی...بخاطر نمکی که بر زخمم گذاشتی...و می بخشمت بخاطر عشقی که بر قلبم حک کردی
جمعه 11/4/1389 - 15:42
مورد توجه ترین های هفته اخیر
فعالترین ها در ماه گذشته
(0)فعالان 24 ساعت گذشته