• مشکی
  • سفید
  • سبز
  • آبی
  • قرمز
  • نارنجی
  • بنفش
  • طلایی
تعداد مطالب : 2429
تعداد نظرات : 346
زمان آخرین مطلب : 2881روز قبل
اخبار

به گزارش وبلاگستان مشرق، حسین قدیانی در یکی از مطالب اخیر وبلاگ "قطعه26" نوشت: دیروز صبح ماشین را برای تعمیر بردم مکانیکی. دور و بر چهارراه استقلال. شرق تهران. کدام مکانیک؟ چه فرقی می کند حالا برای شما الا اینکه من خیلی کار داشتم و از «آقاعبدالله» پرسیدم؛ چقدر طول می کشد؟ خندید و گفت: این لگنی که من می بینم، تا غروب کار دارد.

سوئیچ را گذاشتم پیش شاگرد مکانیک و رفتم به کارم برسم. در ایستگاه اتوبوس «خیابان هنگام» اما هرچه منتظر اتوبوس ماندم، نیامد که نیامد تا اینکه بعد از 20 دقیقه سر و کله یکی از همان درب و داغان هایش که «چهارشنبه» ما را آورد راهپیمایی، پیدا شد. با این همه سوارش نشدم به 2 دلیل. یکی اینکه در ایستگاه با اینکه به آن معنی صف نبود اما خیلی ها از زن بچه بغل بگیر تا پیرمرد عصا به دست، بودند که از من زودتر آمده بودند و دیگری اینکه اتوبوس جای سوزن انداز نداشت.

هنوز هم مخم سوت می کشد که بنده خدا آن زن میان سال با 2 تا بچه قد و نیم قد، با چه والذاریاتی خودش را سوار اتوبوسی کرد که تا خرخره پر بود. القصه، دیدم اگر برای اتوبوس بعدی هم همین طور بخواهم انتظار بکشم، به کارم نمی رسم. و لابد برای همین بود که مسافر اولین مسافرکشی شدم که بوق زد برایم. خیلی زود رسیدم به میدان رسالت.

با اینکه دیرم شده بود اما به رسم عادت سرکی کشیدم به روزنامه ها و مجلات انبوه دکه روزنامه فروشی و از همه بیشتر جرایدی به چشم آمد که از کانال شهرداری تغذیه می شدند. و با چه کیفیت کاغذی و چه تنوع رنگی و چه و چه. از همه جالب تر تیتر روزنامه ای بود بر همین سیاق، که برای بار هزارم گله داشت از «دولت» که چرا به شهرداری برای خرید اتوبوس و ایضا توسعه مترو و از این قبیل، پول لازم را نمی دهد و اینکه؛ مردم روی خیابان ها مانده اند و وسیله ای برای حمل و نقل شان نیست.

این وسط نکته ای به ذهنم رسید. گیرم در این مورد میان شهرداری شهر تهران و دولت همه شهرهای ایران، اختلاف نظری وجود داشته باشد؛ صرف نظر از کارشناسانه بودن این اختلاف و یا سیاسی بودنش و جدای از اینکه کدام طرف دعوا حرف حق می زنند، چرا باید دود این دعوا و مرافعه واقعاً خسته کننده، به چشم مردم برود؟! چرا؟! مردم چه گناهی کرده اند؟!…

و به این فکر افتادم که گیرم حق با این همه روزنامه و مجله ای که مستقیم و غیرمستقیم، به شهرداری وابسته اند، باشد و اینجا همان طور که مدیران شهری ادعا می کنند، دولت، مقصر باشد؛ آیا مهمترین وظیفه شهرداری چیست؟! درآوردن این همه روزنامه و مجله یا پر کردن چاله چوله های زندگی شهری، و یکی هم اینکه مردم حمل و نقلی متناسب با حقوق شهروندی داشته باشند؟!

باورم هست هزینه این همه کار فرهنگی و بعضا شبه فرهنگی که شهرداری انجام می دهد، اگر خرج امور شهری شود، اگر صرف همین معضل حمل و نقل شود، چه بسیار گره که از زندگی ساکنین تهران باز می کند. گیرم زور شهرداری به دولت نمی رسد، (که البته همچنین هم این آش شور نیست!) زور مدیران محترم شهری به نحوه دخل و خرج خودشان که می رسد. وانگهی، مردم از وزارت ارشاد و صدا و سیما و دیگر نهادهای مسئول، توقع کار فرهنگی دارند یا از مدیران شهرداری؟! اینکه سهم بیشتر جراید روی دکه سراسر ایران را شهرداری تهران به خود اختصاص داده، و اینکه صبح تا شب همین جراید به صد زبان مختلف و با هزار و یک ترفند ژورنالیستی، ادعا می کنند که «دولت همه ایران» هوای «شهرداری شهر تهران» را ندارد، آیا این سوال را در افکار عمومی باعث نمی شود که؛ «اگر مدیران شهری واقعاً دل شان برای مشکلات مردم تهران سوخته، چرا یک مقدار کمتر روزنامه و مجله درنمی آورند و کمی کمتر پای خود را وارد گلیم این و آن نمی کنند و این هزینه ها را صرف حل مشکلات شهری شهروندان نمی کنند»؟! این همه که گفتم نافی خدمات شهرداری نیست، نافی نکته ای بس مهم است و آن نکته، فرو رفتن دود دعوای مدیران، در چشم ملت است. نافی این دود است و الا من یکی هم از این مسئله ناراحتم که چرا ارگان مطبوعاتی دولت، خدمات شهرداری را به خوبی پوشش نمی دهد و چرا ارگان مطبوعاتی شهرداری، خدمات دولت را به نحو شایسته منعکس نمی کند؟!

ای خوشا روزی که افتتاح فلان پروژه شهری تیتر یک روزنامه «ایران» باشد و ای خوشا که «همشهری» تیتر یک کند خدمات دولت را و ای دریغ که ما بعضاً «جمهوری اسلامی» به این بزرگی را خلاصه در همین دم و دستگاه و قوه و تشکیلاتی می کنیم که مدیریتش با ماست… و ای دریغ که بعضاً به جای کار خدماتی، کار فرهنگی می کنیم و به اسم کار فرهنگی، کار سیاسی می کنیم و به اسم این آخری، «سیاسی کاری» می کنیم … و لابد همین گونه است که آن خانم محترم با یک بچه در بغل و یک بچه در دست، هنگام حرکت اتوبوس از اتوبوس به زمین می افتد و اگر خدا رحم نکرده بود، الان اتفاق دیگری رخ داده بود!
¤¤¤
ادامه این نوشته را دوست دارم مدیران محترم نظام با هر گرایش و سلیقه ای، خوب بخوانند. غروب که نه، شباهنگام که رفتم ماشین را بگیرم، دیدم شاگرد مکانیک نشسته در ماشین من و زار زار دارد گریه می کند. شیشه ها را هم تا آخر داده بود بالا. زدم به شیشه. متوجه نشد. محکم تر زدم، فایده نکرد. داد زدم، نفهمید تا اینکه با دست زدم روی شیشه جلوی ماشین و بنده خدا مثل فنر از جا بلند شد.

پرسیدم؛ داشتی چه کار می کردی؟ چرا گریه می کردی؟ گفت: این که در ضبط ماشین گذاشتی، عجب صدایی دارد، صدای کیست؟ گفتم: صدای آوینی. گفت: من تا الان فقط آن طرف آبی گوش می دادم. این که گفتی «آوینی» الان زنده است؟! گفتم: چطور؟ گفت: می خواهم صورتش را گلویش را صدایش را بوس کنم. این صدا، صدای یک آدم عادی نیست. گفتم: آوینی اما پسر خوب شهید شده! گفت: در جنگ؟ گفتم: نه، بعد از جنگ. گفت: مگر بعد از جنگ هم آدم شهید می شود؟!… اصلاً چرا من تا به حال صدای آوینی را در صدا و سیما ندیده و نشنیده ام؟! گفتم: چرا اتفاقاً کم و زیاد پخش کرده! گفت: من روزی دست کم 5 ساعت تلویزیون نگاه می کنم، من که تا به حال ندیده بودم! گفتم: تا به حال اسم «آوینی» اسمی با این عنوان «سید شهیدان اهل قلم» به گوشت خورده بود، گفت: به قرآن، نه! و بعد ادامه داد؛ هر چی به گوش من خورده، هنرپیشه بوده و بازیگر و فوتبالیست و خواننده و…

گفتم: حالا چرا داشتی گریه می کردی؟ گفت: باطری ماشینت را که درست کردم، برای امتحان یکی هم ضبط را روشن کردم، که صدای این مرد آمد. مشغول کار خودم بودم که دیدم این صدا انگار دارد با دل من حرف می زند. گفت: یعنی تقصیر من است که تا به حال این شهید را نمی شناختم؟! گفت: خب، نمی شناختمش دیگر! گفت: گاهی مجله می خوانم اما چیزی از آوینی تا به حال نخوانده بودم! گفت: آوینی خواننده بود؟! گفت: یعنی مثل آهنگران بود؟! گفت و گفت و پرسید و پرسید …

و من گفتم: همین آوینی جمله ای دارد که: «در جمهوری اسلامی آزادی برای همه هست الا حزب اللهی ها.» گفت: آوینی بچه حزب اللهی بود؟! گفتم: شدید! گفت: ولی مملکت که دست شماهاست! گفتم: دیر وقت است، با آن بلبرینگ که عوض کردی، چقدر می شود؛ حساب کن برویم! گفت: از آوینی جمله دیگری بلدی؟ گفتم: «زمان بادی است که می وزد؛ هم هست و هم نیست و آنان را که ریشه در خاک استوار دارند از طوفان هراسی نیست.»=مشرق نیوز

شنبه 18/10/1389 - 6:39
ورزش و تحرک

 


تختی در اردوی تیم ملی كشتی در ملبورن



شوخی تختی با یكی از دوستانش



عكس یادگاری تختی و همسرش در آغاز زندگی مشتركشان



تختی پس از این كه در مسابقات جهانی كشتی آزاد ۱۹۵۱ و المپیك ۱۹۵۲ مدال نقره گرفته بود، در سال های ۱۹۵۶ در المپیك ملبورن و همچنین مسابقات جهانی ۱۹۵۹ تهران قهرمان شده بود و در حالی در المپیك ۱۹۶۰ رم دوم شد كه مردم چند سال شكست او را ندیده بودند ولی با این حال استقبال با شكوهی از او كردند



خودكشی تختی تیتر یك روزنامه‌های كشور



بریده روزنامه ها پس از مرگ جهان پهلوان تختی



پیكر تختی در سردخانه



آخرین عكس غلامرضا تختی
پنج شنبه 16/10/1389 - 6:31
ورزش و تحرک

تختی در اوج محبوبیت؛ تختی از لحاظ تعداد مدال جهانی و المپیك (۷ مدال) و استمرار مدال آوری (۱۱ سال) در تاریخ ورزش ایران ركورددار است



بازدید تختی از یك مدرسه در جنوب تهران



تمرین جهان پهلوان تختی در زورخانه



غلامرضا تختی فوق العاده به مادرش علاقه مند بود و به او احترام می گذاشت و تمام موفقیت های خود را نتیجه دعای مادرش می دانست. در این رابطه عطاءالله بهمنش روزنامه نگار، مفسّر و كارشناس معروف در كتاب می نویسد: « قهرمان المپیك ملبورن فرا رسید. ۱۹۵۶ سال اوج گیری و كسب اولین مدال طلای المپیك توسط تختی است. او در این مسابقات با چنان آمادگی و صلابتی ظاهر شد كه همه حریفان را از دم تیغ گذراند. هنگام سفر او از زیر قرآن و آئینه مادر رد شده بود و دعای خالصانه مادر را بدرقه راه داشت. مادر از او خواسته بود با موفقیت به میهن برگردد»



دست خط غلامرضا تختی



تختی در اردوی تیم ملی كشتی در ملبورن

پنج شنبه 16/10/1389 - 6:28
ورزش و تحرک

جسد بی جان تختی، یكی از اسطوره های ورزش ایران در ۱۷ دیماه ۱۳۴۶ در اتاقش در هتل آتلانتیك تهران پیدا شد. اگر چه كیهان و اطلاعات ۱۸ آبان آن سال با اشاره به این كه غلامرضا دو روز پیش از مرگ وصیت نامه اش را در دفتر اسناد رسمی به ثبت رسانده است و با توجه به اختلافات خانوادگی او مرگش را خودكشی عنوان كردند اما مردم و طرفدارانش معتقد بودند ساواك به خاطر محبوبیت بالای تختی و مخالفتش با شاه پهلوی او را به قتل رسانده است.

پروژه حذف تختی به عقیده ی كسانی كه علت مرگ او را خودكشی نمی دانند، یك سال قبل از مرگش و هنگام درگذشت دكتر مصدق می دانند. جایی كه كشتی گیر اسطوره ای با اخطار ماموران نظامی و امنیتی هم حاضر نشد از رفتن به احمدآباد منصرف شود و به افسران گفت: «دستگیرم كنید».

این عده معتقد اند در این چهارچوب، ابتداً تلاش شد، منابع مالی و حقوق تختی تا حد ممكن محدود شود و با راهكارهایی كه با توجه به سكوت همسر پهلوان در سال‏های اخیر كیفیتش نامشخص مانده، اختلافاتی را میان وی و همسرش بوجود آورده و به آن دامن بزنند.

دست آخر نیز تختی كه برای دوری از خانواده و عدم آوردن دلمشغولی‏هایی كه رژیم برایش بوجود آورده بود، به نحوی مشكوك به هتل آتلانتیك كه در كنار آن دفتر ساواك بود، رفت و احتمالاً مسموم شد.

گفتنی است پس از انقلاب ۵۷ كه بسیاری از اسناد ساواك به دست نیروی‌های انقلابی افتاد، هیچ مدركی دال بر دست‌داشتن ساواك و یا كشتن وی یافت ‌نشد.



عكس تختی در دوران نونهالی



جهان پهلوان تختی در جوانی



عكس یادگاری تختی و پدرش



دوچرخه سورای جهان پهلوان تختی


افکارنیوز

 

پنج شنبه 16/10/1389 - 6:26
اخبار

 

 

پنج شنبه 16/10/1389 - 6:23
انتقادات و پيشنهادات

.کاربرای محترم آقایان و خانمها جوانان بزرگسالان بابا بزرگها مادربزرگها (شما دانشمندان-معلمان-دکترها-مهندسین-بیکارها-)سلام.امیدوارم که حالتون خوب باشه.(مگه من دکترم) یه چندتا طرح دارم  که شاید بتونه مفید باشه و یه نشاطی به این بخش بده.امیدوارم از این طرحها خوشتون بیاد البته اگه نیومد هم اشکالی نداره ولی بنابر احطیاط باید خوشتون بیاد!!! مرور میکنم طرحهای پیشتهادی رو=(توجه.ورود افراد زیر یک سال ممنوع میباشد و در صورت مشاهده طبق قانون مجازات خواهد شد)1-یک کاربر موقعی که میخواد مطلب یه موضوع مشخص رو مطالعه کنه با سردرگمی مواجه میشه.چون ماشاالله اینقدر مطالب زیاده که ادم سر گیجه میگیره.پس اگه امکانی وجود داشته باشه که هر کس مطالب دلخواهشو تو زمینه ی تخصصی خودش انتخاب کنه بهتره-2-موقع اعلام فرد برنده باید مقداری از سوابق اون هم نشون داده بشه مثلا" کاربر در چه سالی و با کدوم مطلب شروع به فعالیت کرد.اکثر مطالبش در چه زمینه ای بوده خلاصه توضیحاتی از این قبیل-3-انتخاب کاربر هفته میتونه توسط خود اعضاء به طور مستقیم انتخاب بشه و در پایان ماه بین کاربران برنده هفته نظر سنجی بشه-4-خیلی از کاربران نمیدونند چه طور باید عکسها لینک مطالب-یا کارهای گرافیکی خودشونو ثبت کنند و بعد از کلی دردسر شاید مشاوره جوابشونو بده.اما اگه در کنار کادر ایجاد مطلب گزینه ی راهنمای مطلب نویسی هم باشه کاربر از این سردرگمی نجات پیدا میکنه-5-بعی از کاربران دست به قلمشون خوبه و مطالب زیبایی مینویسند.شایسته است نام این کاربران در کنار برندگان قرار بگیره تا باعث افزایش روحیه ی اونا بشه-5-بهتره جوایز این بخش کاهش پیدا کنه تا بعضی از کاربران به کلی بیخیال برنده شدن بشن و فقط به کیفیت مطالبشون فکر کنن.این کار باعث صرفه جویی زیاد در اقتصاد جامعه میشه و با این کار بسیاری از طرحهای نیمه تموم به پایان میرسه!-6-اگه کنار نام کاربر ستاره ای(درجه ) که نشان از اهمیت فعالیت کاربر قرار داده بشه خیلی عالی میشه این طوری رقابت برای ثبت بهترین مطلب زیاد میشه-7-بهتره کاربران تایید اولیه هم تو نظر سنجی شرکت کنند- 8-تغییر نام ثبت مطالب روزانه ی اعضاء که واقعا" هم طولانیه هم خیلی خشک و بیروح.انتخاب اسم جدید با خود اعضاء. در آخر هم تشکر ویژه ای میکنم از افرادی که کمک فراوانی در تهیه ی مطالب کردند از جمله(لوبیای شانزدهم-خرچنگ خان مغول-اکبر جنگی- محسن کدوچه-جورج موش –مفت خور اعظم عربستان- -و با سپاس ویژه از-رهبرای جنبش سبزی پلو اسی مش-انور ساده-زیزیگولو)وکلیه ی کسانی که من را در تهیه ی این مطلب یاری کردند.   تهیه شده در سازمان جاسوئیچی  زمستان 1389

قرار دادن ویژگی انتخاب مطالب بر اساس موضوع مربوطه
معرفی سوابق کاربر برنده
انتخاب کاربر هفته
ایجاد راهنمای مطلب نویسی
انتخاب بهترین مطلب دست نویس
کاهش جوایز از 20 هزار تومان به 5 هزار تومان!
ستاره دار شدن کاربران
شرکت کاربران تایید اولیه در نظر سنجی
امکان پاسخگویی به نظرات مطالب تو سط خود اعضاء
تغییر نام ثبت مطالب روزانه ی اعضاء

سه شنبه 14/10/1389 - 14:10
اخبار

به گزارش ایسنا، گفته می‌شود، علی اشرف والی پس از این که در۱۳ سالگی حضرت علی(ع) را در خواب می‌بیند، تصمیم به یادگیری نقاشی می‌گیرد، ولی ۲۳ سال بعد توانایی خلق این اثر را پیدا می‌کند.

محسن شریفیان ـ از شاگردان این هنرمند نیز بارزترین اثر استاد والی را نقاشی تصویر حضرت علی(ع) می‌داند که در این تصویر حضرت علی(ع) قرآن را به دست گرفته و شمشیر را زمین گذاشته است.

علی اشرف والی درامضاء این اثر هنری سال ۱۳۴۴را سال شروع و ۲۱سال بعد سال ۱۳۶۵را سال‌ پایان خلق این اثر دانسته ‌است.

«علی اشرف والی» در سال ۱۲۹۹ در کرج به دنیا آمد و ۱۱ دی ماه ۱۳۸۹ در سن ۹۰ سالگی از دنیا رفت.

=افکارنیوز

سه شنبه 14/10/1389 - 6:1
اخبار

عکس: نیم ثانیه قبل از وقوع سونامی !
=افکارنیوز

سه شنبه 14/10/1389 - 5:59
اخبار

وقتی بعضی آقایان می‌گویند فوتبال دیگر پاک نیست، راست می‌گویند. متاسفانه مسائل غیر اخلاقی روز به روز در فوتبال ما چهره بدتری به خود می‌گیرد و متاسفانه هر روز خبری به دستمان می‌رسد که گواهی خوب برای اثبات ناپاکی‌های فوتبال است.

به گزارش خبرگزاری ورزش ایران ، یکی از همان فوتبالیست‌هایی که در اوایل ظهورش همه او را با آتیه خواندند هم اسیر حاشیه‌ها و مسائل اخلاقی شد و دیگر نتوانست به دوران اوجش برگردد.

وی که پس از حضور در یکی از تیمهای شهرستانی چهره شد و به نوعی خودش را به فوتبال حرفه‌ای معرفی کرد خیلی‌ها امیدوار بودند جا پای بزرگان فوتبال ایران بگذارد اما اتفاقات ناگوار در پشت سر هم وی را از رسیدن به اهدافش ناکام کرد.

هنوز زمان زیادی از دوران خوبش نگذشته بود که آزمایش دوپینگش مثبت شد و ۲ سال از حضور در میادین بالاجبار امتناع کرد و در این مدت کارش شده بود فقط تمرین کردن.

هنوز امیدواری‌ها برای بازگشت او به سطح اول فوتبال ادامه داشت و اتفاقاً با حضور در یکی از تیمهای مطرح و متمول شهرستانی کم‌کم این امیدواری‌ها داشت به واقعیت تبدیل می‌شد اما...

آقای فوتبالیست‌ که در این ۲ سال بدجوری بر حاشیه‌های پیرامونش افزوده شده بود در تیم مطرح شهرستانی زمان زیادی برای بازی کردن پیدا نکرد البته شاید نه به دلایل فنی.

راوی می‌گفت سرمربی تیم که خودش هم دست کمی از بازیکنش نداشته با او چپ افتاده و دستور اخراج وی را صادر کرده است. گویا آقای بازیکن وقتی در کنار دوست مونثش بوده است آقای سرمربی با همان خانم محترم! تماس می‌گیرد که با نامردی بازیکن این ماجرا در اردوی تیم پخش می‌شود و سرمربی آگاه از ماجرا بازیکن با آتیه سابق را مورد غضب قرار می‌دهد.

آخر فصل هم او مجبور به ترک آن شهرستان و رفتن به شهر دیگری برای ادامه فوتبالش شود. از آنجایی که او هر روز حواشی‌اش بیشتر می‌شد در تیم جدید هم دوام نیاورد البته باز هم راوی می‌گفت به دلیل مسائل غیر اخلاقی. راست و دروغش هم گردن راوی.

به هر حال رسوایی‌های اخلاقی فوتبالیستی که از او به عنوان یکی از امیدهای اول کشور نام برده می‌شد را حالا به لیگ دسته اول فرستاده و او تنها امیدش این است که بتواند با حضور در این لیگ اوج بگیرد البته اگر حاشیه‌ها امانش دهد.

مخلص کلام اینکه زمانی می توانیم ورزش کشورمان را به جایگاه مناسب و در خور نام ایران اسلامی برسانیم که نظارت خود را بر این مجموعه بیشتر کنیم و اجازه ندهیم که حاشیه ها استعدادهای ناب ورزش کشورمان را به قهقرا ببرند.
=افکارنیوز

سه شنبه 14/10/1389 - 5:58
اخبار

متولدین فروردین :
_ رنگ شانس : قرمزملایم
_ اعداد شانس : ۶ ، ۹ ، ۱۵ و ۳۴۳
_ روز اقبال : سه شنبه
_ همراهان مناسب : مرداد ، خرداد ، آذر

متولدین اردیبهشت :
_ رنگ شانس : صورتی وآبی روشن
_ اعداد شانس : ۵ ، ۶ ، ۱۳ ، ۱۸۸ و ۴۵۲۴
_ روز اقبال : جمعه
_ همراهان مناسب : تیر ، شهریور ، دی ، اسفند

متولدین خرداد :
_ رنگ شانس : نارنجی
_ اعداد شانس : ۳ ، ۵ ، ۲۴ ، ۴۳۳ ، ۲۵۴۵
_ روز اقبال : چهارشنبه
_ همراهان مناسب : مرداد ، فروردین ، مهر ، بهمن

متولدین تیر :
_ رنگ شانس : سفید نقره ای ، آبی نیلی
_ اعداد شانس : ۲ ، ۴ ، ۱۲ ، ۴۵۶ و ۹۷۴۲
_ روز اقبال : دوشنبه
_ همراهان مناسب : اردیبهشت ، اسفند ، آبان

متولدین مرداد :
_ رنگ شانس : زرد طلایی
_ اعداد شانس : ۱ ، ۴ ، ۳۴ ، ۶۵۳ و ۶۷۴۳
_ روز اقبال : یکشنبه
_ همراهان مناسب : فروردین ، آذر

متولدین شهریور :
_ رنگ شانس : قهوه ای و کرم
_ اعداد شانس : ۰ ، ۵ ، ۱۶ ، ۸۸۸ ، ۶۸۴۸
_ روز اقبال : چهار شنبه
_ همراهان مناسب : دی ، اردیبهشت

متولدین مهر :
_ رنگ شانس : بنفش وقهوه ای
_ اعداد شانس : ۲ ، ۶ ، ۱۶ ، ۴۳۲ ، ۹۱۴۳
_ روز اقبال : جمعه
_ همراهان مناسب : آذر ، بهمن ، خرداد

متولدین آبان :
_ رنگ شانس : قرمز روشن وسیاه
_ اعداد شانس : ۳ ، ۵ ، ۷ ، ۸ ، ۹ ، ۸۳ و ۶۵۹
_ روز اقبال : سه شنبه
_ همراهان مناسب : تیر واسفند

متولدین آذر :
_ رنگ شانس : آبی وسفید
_ اعداد شانس : ۳ ، ۱۲ ، ۵۸۲ ، ۹۳۴ و ۲۳۴۳
_ روز اقبال : پنجشنبه
_ همراهان مناسب : فروردین ، مهر ، مرداد ، بهمن

متولدین دی :
_ رنگ شانس : سفید وقهوه ای
_ اعداد شانس : ۸ ، ۹ ، ۶۲ ، ۱۲۲ ، ۷۵۴۴
_ روز اقبال : شنبه
_ همراهان مناسب : شهریور ، اردیبهشت

متولدین بهمن :
_ رنگ شانس : آبی تیره
_ اعداد شانس : ۴ ، ۸ ، ۱۰ ، ۸۴ ، ۹۱۵ و ۹۹۹
_ روز اقبال : یکشنبه
_ همراهان مناسب : خرداد ، آذر ، مهر

متولدین اسفند :
_ رنگ شانس : آبی آسمانی وقهوه ای روشن
_ اعداد شانس : ۷ ، ۱۱ ، ۷۳ و ۳۵۴
_ روز اقبال : پنج شنبه
_ همراهان مناسب : اردیبهشت ، تیر ، دی ، آبان =افکارنیوز

سه شنبه 14/10/1389 - 5:56
مورد توجه ترین های هفته اخیر
فعالترین ها در ماه گذشته
(0)فعالان 24 ساعت گذشته