• مشکی
  • سفید
  • سبز
  • آبی
  • قرمز
  • نارنجی
  • بنفش
  • طلایی
تعداد مطالب : 1549
تعداد نظرات : 132
زمان آخرین مطلب : 5365روز قبل
دانستنی های علمی

یكى از اساتید بزرگ نقل مى كرد، در مجلس یكى از هیئتهاى مهم تهران ، براى سیل زدگان فارس ، پول جمع مى كردیم ، مبلغ هنگفتى جمع آورى شد، ولى من خودم غفلت كردم كه در آن مجلس ، در پول دادن شركت كنم .
شب بعد، سحر در عالم خواب دیدم ، چند اتوبوس از كنار همان مجلس ‍ هیئت ، ایستاده و مسافران سوار بر آن مى شوند و قصد زیارت مرقد شریف حضرت معصومه (ع ) در قم را دارند.
من به پیش رفتم ، تا سوار شوم و با آنها به زیارت بروم ، ولى كنار چند اتوبوس رفتم ، گفتند اتوبوس ، پر است و جا نیست .
پس از آنكه بیدار شدم ، دریافتم كه چون در آن جلسه ، در كمك مالى به سیل زدگان شركت نكردم ، در عالم خواب به من گفته شد كه جا براى تو نیست ، چرا كه شركت نكردم ، آنها نیز مرا در رفتن به زیارت ، شركت ندادند!
این نوع خوابها از انواع الهامهائى است كه از اسرار خبر مى دهد، و موجب بیدارى انسان مى گردد.

پنج شنبه 18/4/1388 - 16:17
دانستنی های علمی

ابوعبیده جراح از بازرگانان مسلمان بود. (وضع مالى مردم مدینه نیز خوب نبود) ابوعبیده طبق معمول به مسافرتهاى تجارتى مى رفت و خواربار مورد نیاز اهل مدینه را تا آنجا كه مقدورش بود از سفر مى آورد.
وقت نماز صبح بود، خبر ورود ابوعبیده به مردم رسید، و كم كم همه مسلمین مطلع شدند، با شتابزدگى در نماز جماعت صبح پیامبر (ص ) شركت نمودند و پس از نماز بى درنگ برخاستند تا به سوى ابوعبیده بروند.
پیامبر (ص ) لبخندى زد و سپس به آنها فرمود:
((آیا گمان دارید كه ابوعبیده از سفر آمده و خواربار آورده ؟)) گفتند: آرى .
فرمود: ((... سوگند به خدا در مورد فقر و تهیدستى ، ترسى درباره شما ندارم ، بلكه ترس من از آن جهت است كه : ((وسعت شئون دنیا شما را فرا گیرد و فریب آن را بخورید چنانكه قبل از شما عده اى فریفته آن شدند، و شما را به هلاكت برساند چنانكه قبل از شما عده اى را به هلاكت رساند)).

پنج شنبه 18/4/1388 - 16:17
دانستنی های علمی

یكى از علماء كه در نجف اشرف ، همواره در بیت حضرت امام خمینى (مدظله العالى ) بود، نقل مى كند:
یك شب من در خواب دیدم كه در بیرونى منزل امام ، آمده ام ، دیدم امام زمان (ارواحنافداه ) ایستاده اند، مصافحه كردم ، دیدم آنحضرت منتظر شخصى هستند، یكدفعه دیدم امام خمینى از بیتشان بیرون آمدند و همراه امام زمان (ع ) به طرف خیابان موسوم به ((شارع الرسول )) كه در ناحیه قبله حرم حضرت على (ع ) واقع شده ، حركت كردند و دنبالشان جمعیت بسیارى بود، ولى در بین جمعیت ، عرب وجود نداشت .
صبح آن شب كه من این خواب را دیدم حاج آقا احمد (فرزند ایشان ) از طرف امام نزد ما آمدند و گفتند: ((امام فرمودند چون ما در نجف اشرف ، رفقائى داشتیم و با آنها در غم و شادى هم رفیق بودیم لازم دیدم ، یك كارى مى خواهم بكنم ، رفقا نیز در جریان باشند)).
موضوع این بود كه امام تصمیم داشتند از نجف بروند و نمى خواستند كسى بفهمد و منظور این بود كه رفقا در جریان كار باشند، رفقاى مخصوص با شنیدن این پیام به خدمت امام رسیدند و بعد جریان مسافرت ایشان به طرف كویت و از آنجا به پاریس پیش آمد كه این رفقا همراه ایشان بودند براستى عجیب خواب و عجیب تعبیرى ؟!.

پنج شنبه 18/4/1388 - 16:16
دانستنی های علمی

در قرآن در آخرین آیه سوره ملك مى خوانیم :
قل اراءیتم ان اصبح ماؤ كم غورا فمن یاءتیكم بماء معین
((اى پیامبر (به كافران ) بگو اگر آب هاى مورد استفاده شما در زمین فرو رود، چه كسى مى تواند آب جارى در دسترس شما قرار دهد؟!)).
بعضى از مفسّران نقل كرده اند یكى از كوردلان كفّار، هنگامى كه این آیه را شنید، گفت : رجال شداد و معاول حداد: ((مردان قوى پنجه و كلنگهاى تیز، آب را از اعماق زمین بیرون مى كشند)) (اینكه غصه ندارد).
او شب خوابید، آب سیاه ، چشمهاى او را فرا گرفت ، در این حال صدائى شنید كه مى گوید: ((آن مردان قوى پنجه و كلنگهاى تیز را بیاور تا این آب را از چشم تو بیرون كشند؟!)).
آیا براستى او مى توانست به وسیله آن مردان قوى و كلنگهاى تیز، خود را از آب سیاه چشم ، نجات بخشد؟!، نه هرگز.

پنج شنبه 18/4/1388 - 16:16
دانستنی های علمی

روزى رسول خدا (ص ) به جمعى از مسلمانان رو كرد و فرمود: ((آیا مى دانید مسلمان كیست ؟!)).
آنها عرض كردند: ((خدا و رسولش داناتر است )).
فرمود: المسلم من سلم المسلمون من لسانه ویده .
((مسلمان كسى است كه مسلمانان از زبان و كردارش ، در سلامت باشند)).
در این میان ، شخصى از آنحضرت پرسید: ((مؤمن كیست ؟))
پیامبر (ص ) فرمود: من آمنه المومنون على انفسهم و اموالهم : ((مؤمن كسى است كه مؤمنان در مورد جان و مالشان از ناحیه او در امنیت باشند)).
شخص دیگرى پرسید: ((مهاجر كیست )).
پیامبر (ص ) فرمود: من هجر الشرّ واجتنبه : ((مهاجر كسى است كه از بدى و كار زشت ، دورى و اجتناب كند)).

پنج شنبه 18/4/1388 - 16:15
دانستنی های علمی
حكیم وارسته و ظریف گوئى مى گوید: ((اگر دو تیغ و دو شمشیر، با هم برخورد آرام و متین داشته باشند، یكدیگر را ((تند)) مى كنند، آنچنان كه دیده ایم ، تیغ ‌داران براى تند و تیز شدن تیغشان آنها را به یكدیگر مى مالند، ولى هرگاه دو تیغ و دو شمشیر بر هم فرود آیند و برخورد ضد هم داشتند یكدیگر را ((كند)) و بى خاصیت مى كنند.
دو قبیله كاوس و خزرج نام داشت
یك زدیگر جان خون آشام داشت
كینه هاى كهنه شان در مصطفى (ص )
محو شد در نور اسلام و صفا
آفرین بر دست پاك اوستاد
صد هزاران ذرّه را داد اتّحاد
همچو خاك مفترق در رهگذر
یك سبوشان كرد، دست كوزه گر
پنج شنبه 18/4/1388 - 16:15
دانستنی های علمی
ولید بن صبیح گوید: در راه مكه به مدینه همراه امام صادق (ع ) بودم ، شخصى به حضور آنحضرت آمد و تقاضاى كمك كرد، حضرت به همراهان فرمود: چیزى به او بدهند.
پس از مدتى شخص دومى آمد و تقاضاى كمك كرد، حضرت فرمود: چیزى به او دادند.
تا اینكه شخص چهارمى آمد و تقاضاى كمك كرد، امام صادق (ع ) براى او دعا كرد و فرمود: خدا ترا سیر كند، اما دستور كمك به او را نداد.
آنگاه به ما فرمود: ((آگاه باشید، در نزد ما چیزى (از غذا) هست كه به متقاضى (چهارم ) بدهیم ، ولى ترس آن دارم مانند آن سه كس شوم كه دعایشان مستجاب نمى گردد:
یكى آن كسى كه خداوند مالى به او بدهد ولى او آن را در مورد شایسته اش ، خرج نكند، سپس بگوید خدایا به من (عوض ) بده ، چنین كسى دعایش ‍ مستجاب نمى شود.
دوم ، مردى كه درباره همسر خود دعا كند كه خدا او را از (آزار) آن زن راحت كند با اینكه خداوند طلاق را قرار داده و مى تواند او با طلاق دادن ، خود را راحت كند.
سوم كسى كه در مورد همسایه اش نفرین كند (و از آزار همسایه به خدا شكایت كند) با اینكه خداوند، براى خلاصى از آن همسایه ، راهى قرار داده و آن اینكه خانه اش را بفروشد و بجاى دیگر برود.
به این ترتیب امام صادق (ع ) این درس را به ما مى آموزد كه باید اموالى را كه داریم دقت كنیم كه در راه صحیح مصرف شود نه اینكه مثلا اموال خود را بدست افراد مخالف یا دروغگو و كلاّش بدهیم ، و همچنین در مورد زن و همسایه بد، تا راه چاره هست ، چرا نفرین كنیم كه چنین نفرینى به استجابت نمى رسد
پنج شنبه 18/4/1388 - 16:15
محبت و عاطفه

در جنگ تحمیلى ایران و عراق ، یكى از رزمندگان جان بركف و رشید اسلام ، در میدان نبرد با صدامیان كافر، آنچنان مجروح گردید كه دو پاى خود را از دست داد، او مدت طولانى در بیمارستان بسترى بود، كم كم پدر و مادرش مطلع شدند، به بیمارستان براى عیادت او آمدند، آن رزمنده ، همسر نیز داشت ، ولى هنوز جریان را به او اطلاع نداده بودند، او و پدر و مادرش ، فكر مى كردند كه شاید همسر از موضوع قطع پاهاى شوهرش آگاه شود، و ناراحت گردد و بناى ناسازگارى بگذارد.
مدتها گذشت سرانجام به همسر آن رزمنده جانباز خبر دادند كه شوهرت در جبهه مجروح شده و در فلان بیمارستان است .
این بانو همراه بعضى از بستگان براى عیادت ، به بیمارستان روانه شده ، وقتى كه در كنار تخت ، با شوهرش احوالپرسى كرد، شوهر رزمنده اش پس از گفتارى ملافه را كنار زد و گفت : ((دو پایم قطع شده است ، حالا شما نظرتان هر چه هست آزادى ؟)).
همسر آن رزمنده ، نه تنها از این پیش آمد احساس حقارت نكرد، بلكه با كمال سربلندى ، قهرمانانه گفت : ((عزیزم ! هیچ اشكال ندارد، در راه خدا بوده است ، تا امروز تو كار كردى و ما خوردیم ، و از امروز به بعد من كار مى كنم و با هم مى خوریم ، هیچ ناراحت مباش )).
هزاران درود بر این بانوى رشید و با شهامت ، و هزاران رحمت بر آن شیر مادرى كه چنین فرزندى پروراند، و بر آن مكتبى كه چنین شاگردى به جامعه تحویل داد.

پنج شنبه 18/4/1388 - 16:14
دانستنی های علمی
گاهى بر اثر ندانم كارى و عواملى ، دو گروه حزب اللهى به مخالفت با هم مى پردازند و در نتیجه آب به آسیاب دشمن مى ریزند در صورتى كه باید امور جزئى را با گذشت و تدبیر حلّ كنند و مساءله اصلى كه مبارزه با استكبار است را از دست ندهند، در این مورد به داستان ذیل توجه كنید:
زید فرزند امام سجاد (ع )، عارف وارسته و رهبر انقلابى بزرگ كه در راه اسلام ، قهرمانانه به شهادت رسید، نمونه رجسته اى از تاریخ اسلام است ، روزى با پسر عموهاى خود (نوادگان امام حسن علیه السلام ) در مورد موقوفات (بجا مانده از رسول اكرم (ص ) و على علیه السلام ) اختلاف نظر پیدا كردند، و كم كم این مشكل به جائى رسید كه عبدالله محض فرزند حسن مثنّى بن امام حسن مجتبى (ع ) جریان را به فرماندارى مدینه كشاند، تا قضیه در آنجا زیر نظر ((خالد بن عبدالملك بن حارث )) (فرماندار مدینه ) حل گردد (نتیجه این مى شود كه دو گروه حزب اللهى ، بر اثر اختلاف ، سوژه به طاغوتیان بدهند و سرانجام آبرو و موقعیت معنویشان از دست برود).
خالد و دارودسته اش ، در اندیشه آن بودند كه از این ماجرا، بر ضدّ دودمان بنى هاشم (كه مخالفت سرسخت بنى امیه ) بودند سوءاستفاده كرده و آنها به جان هم بیندازند، خالد دستور داد زید و عبدالله در فلان ساعت نزد او بروند.
اما زید كه مردى بیدار بود با یك تصمیم قاطع ، نقشه دشمن را از نطفه قطع نموده و آن تصمیم این بود: بعد از ورود به نزد خالد (فرماندار مدینه ) زید به عبدالله محض گفت شتاب مكن هرگز من با تو در نزد خالد نزاع نمى كنم و...، عبدالله مطلب را دریافت و خاموش شد.
آنگاه زید به خالد اعتراض كرد و گفت : ((آیا رواست كه فرزندان پیامبر (ص ) را براى موضوعى ناچیز به حضور خود جلب كنى ؟!)).
خالد از این اعتراض ، ناراحت شد، و با اشاره او یكى از دارودسته هایش به زید گفت : ((اى فرزند ابوتراب و حسین (ع ) ساكت شو)).
زید بر سر او فریاد كشید و گفت : ((اى قحطانى ! ساكت باش و دهانت را ببند، شما لیاقت آن را ندارید كه جوابتان را بدهم )).
و پس از بگومگوى خشونت آمیز زید از مجلس برخاست و بیرون رفت .
به این ترتیب ، زید مساءله را به گونه اى ساخت كه نه تنها به حزب اللهى ها آسیب نرسید و آب به آسیاب دشمن ریخته نشد، بلكه فرماندار و اطرافیانش ، به عنوان طاغوتى و نالایق در رسیدگى امور معرّفى شدند، و صحنه سازى و خیمه شب بازى آنها بى نتیجه ماند.
پنج شنبه 18/4/1388 - 16:14
دانستنی های علمی

سال دهم هجرت ، پس از آنكه پیامبر (ص ) در صحراى غدیر، حضرت على (ع ) را در میان دهها هزار نفر جمعیت مسلمان ، به عنوان خلافت منصوب نمود، عده اى از منافقین از این كار، سخت ناراحت شدند.
معاویه ، یك دست خود را روى شانه مغیرة بن شعبه ، و دست دیگرش را روى شانه ابوموسى اشعرى گذاشت و سپس با تكبر مخصوصى ، خرامان خرامان نزد بستگانش آمد و گفت : ((ما هرگز اعتراف به ولایت (و خلافت ) على (ع ) نمى كنیم و آنرا نمى پذیریم )).
امام باقر (ع ) پس از نقل مطلب فوق در مورد معاویه فرمود: این آیات (آیه 31 تا 35 سوره قیامت ) در مورد معاویه نازل شده است :
فلا صدّق ولا صلّى - ولكن كذّب و تولّى - ثمّ ذهب الى اهله یتمطى اولى لك فاولى - ثمّ اولى لك فاولى :
((پس او نه تصدیق كرد و نه نماز خواند، بلكه تكذیب كرد و (از حق ) روى گرداند، آنگاه متكبرانه به سوى خویشانش رفت ، واى و هلاكت بر تو (اى معاویه ) سپس واى و هلاكت بر تو (هم در دنیا و هم در آخرت )...
(باید توجّه داشت كه آیات فوق در مكه نازل شده و طبق گفته بعضى از مفسران در مورد ابوجهل است ، ولى تطبیق آن با معاویه ، از باب تعیین یكى از مصداقهاى آیات فوق مى باشد).

پنج شنبه 18/4/1388 - 16:13
مورد توجه ترین های هفته اخیر
فعالترین ها در ماه گذشته
(0)فعالان 24 ساعت گذشته