دانستنی های علمی
داستان ضحاک با پدرش ضحاک فرزند امیری نیک سرشت و دادگر به نام مرداس بود. اهریمن که در جهان جز فتنه و آشوب کاری نداشت کمر به گمراه کردن ضحاک جوان بست. پس خود را به شکل مردی نیک خواه و آراسته درآورد و نزد ضحاک رفت و سر در گوش او گذاشت و سخنهای نغز و فریبنده گفت. ضحاک فریفته او شد. آنگاه اهریمن گفت:«ای ضحاک، میخواهم رازی با تو درمیان بگذارم. اما باید سوگند بخوری که این راز را با کسی نگویی.» ضحاک سوگند خورد. اهریمن چون بی بیم (مطمئن) شد گفت:«چرا باید تا چون تو جوانی هست پدر پیرت پادشاهی کند؟ چرا سستی میکنی؟ پدرت را از میان بردار و خود پادشاه شو. همه کاخ و گنج و سپاه از آن تو خواهد شد.» ضحاک که جوانی تهی مغز بود دلش از راه به در رفت و در کشتن پدر با اهریمن یار شد. اما نمیدانست چگونه پدر را نابود کند. اهریمن گفت:«اندوهگین مباش چاره این کار با من است.» مرداس باغی دلکش داشت. هر روز بامداد از خواب برمیخواست و پیش از دمیدن آفتاب در آن به نیایش میپرداخت. اهریمن بر سر راه او چاهی کند و روی آن را با شاخ و برگ پوشانید. روز دیگر مرداس نگون بخت که برای نیایش میرفت در چاه افتاد و کشته شد و ضحاک ناسپاس بر تخت شاهی نشست. فریب اهریمن چون ضحاک پادشاه شد، اهریمن خود را به صورت جوانی خردمند و سخنگو آراست و نزد ضحاک رفت و گفت:«من مردی هنرمندم و هنرم ساختن خورشها و غذاهای شاهانهاست.» ضحاک ساختن غذا و آراستن سفره را به او واگذاشت. اهریمن سفره بسیار رنگینی با خورشهای گوناگون و گوارا از پرندگان و چهارپایان، آماده کرد. ضحاک خشنود شد. روز دیگرسفره رنگین تری فراهم کرد و همچنین هر روز غذای بهتری میساخت. روز چهارم ضحاک شکم پرور چنان شاد شد که رو به جوان کرد و گفت:«هر چه آرزو داری از من بخواه.» اهریمن که جویای این زمان بود گفت:«شاها، دل من از مهر تو لبریز است و جز شادی تو چیزی نمیخواهم. تنها یک آرزو دارم و آن اینکه اجازه دهی دو کتف تو را از راه بندگی ببوسم.» ضحاک اجازه داد. اهریمن لب بر دو کتف شاه نهاد و ناگاه از روی زمین ناپدید شد. روییدن مار بر دوش ضحاک بر جای بوسهٔ لبان اهریمن، بر دو کتف ضحاک دو مار سیاه روئید. مارها را از بن بریدند، اما به جای آنها بی درنگ دو مار دیگر روئید. ضحاک پریشان شد و در پی چاره افتاد. پزشکان هر چه کوشیدند سودمند نیافتاد. وقتی همه پزشکان درماندند اهریمن خود را به شکل پزشکی ماهر درآورد و نزد ضحاک رفت و گفت:«بریدن ماران سودی ندارد. داروی این درد مغز سر انسان است. برای آنکه ماران آرام باشند و گزندی نرسانند چاره آنست که هر روز دو تن را بکشند و از مغز سر آنها برای ماران خورش بسازند. شاید از این راه سرانجام، ماران بمیرند.» اهریمن که با آدمیان و آسودگی آنان دشمن بود، میخواست از این راه همه مردم را به کشتن دهد و تخمهٔ آدمیان را براندازد. گرفتار شدن جمشید در همین روزگار بود که جمشید را خود بینی فرا گرفت و فره ایزدی از او دور شد. ضحاک زمان را دریافت و به ایران تاخت. بسیاری از ایرانیان که در جستجو ی پادشاهی نو بودند به او روی آوردند و بی خبر از بیداد و ستمگری ضحاک او را بر خود پادشاه کردند. ضحاک سپاهی فراوانی آماده کرد و به دستگیری جمشید فرستاد. جمشید تا صد سال خود را از دیدهها نهان میداشت. اما سر انجام در کنار دریای چین بدام افتاد. ضحاک فرمان داد تا او را با ارّه به دو نیم کردند و خود تخت و تاج و گنج و کاخ او را به دست گرفت. جمشید سراسر هفتصد سال زیست و هرچند به فره وشکوه او پادشاهی نبود سر انجام به تیره بختی از جهان رفت. جمشید دو دختر خوب رو داشت: یکی شهر نواز و دیگری ارنواز. این دو نیز در دست ضحاک ستمگر اسیر شدند و از ترس به فرمان او در آمدند. ضحاک هر دو را به کاخ خود برد و آنان را به همراهی دو تن دیگر (ارمایل و گرمایل) به پرستاری و خورشگری ماران گماشت. گماشتگان ضحاک هر روز دو تن را به ستم میگرفتند و به آشپزخانه میآوردند تا مغزشان را خوراک ماران کنند. اما شهر نواز و ارنواز و آن دو تن که نیک دل بودند و تاب این ستمگری را نداشتند هر روز یکی از آنان را آزاد میکردند و روانه کوه و دشت مینمودند و به جای مغز او از مغز سر گوسفند خورش میساختند. نام دختران جمشید در اوستا: ارنواز در اوستا با نامهای اَرِنَواچی و اَرِنَواچ آمدهاست. در پی نوشت نام ارنواز در فرهنگ واژههای اوستا آمده است: ارنواز (ارنواجی) به برگردان پرفسور کانگا نام یکی از خواهران جمشید شاه است. بنا بر شاهنامهٔ فردوسی ارنواز نام یکی از دختران جمشید است که هنگامیه که زهاک به جمشید شاه پیروز شد او و خواهرش شهرناز، هر دو به دست زهاک افتادند و سرانجام به دست فریدون از بند زهاک رهایی یافتند.از نام شهرناز در فرهنگ واژههای اوستا چیزی یافت نشد. خواب دیدن ضحاک ضحاک سالیان دراز به ستم و بی داد پادشاهی کرد و گروه بسیاری از مردم بی گناه را برای خوراک ماران به کشتن داد. کینه او در دلها نشست و خشم مردم بالا گرفت. یک شب که ضحاک در کاخ شاهی خفته بود در خواب دید که ناگهان سه مرد جنگی پیدا شدند و بسوی اوروی آوردند. از آن میان آنکه کوچکتر بود و پهلوانی دلاور بود بر وی تاخت و گرز گران خود را بر سر او کوفت. آن گاه دست و پای او را با بند چرمی بست و کشان کشان بطرف کوه دماوند کشید، در حالی که گروه بسیاری از مردم در پی او روان بودند. ضحاک به خود پیچید و ناگهان از خواب بیدار شد و چنان فریادی برآورد که ستونهای کاخ به لرزه افتادند. ارنواز دختر جمشید که در کنار او بود حیرت کرد و سبب این آشفتگی را جویا شد. چون دانست ضحاک چنین خوابی دیدهاست گفت باید خردمندان و دانشوران را از هر گوشهای بخوانی و از آنها بخواهی تا خواب تو را بگزارند (تعبیر کنند). ضحاک چنین کرد و خردمندان و خواب گزاران را به بارگاه خواست و خواب خود را باز گفت. همه خاموش ماندند جز یک تن که بی باک تر بود. وی گفت:«شاها، گزارش خواب تو این است که روزگارت به پایان رسیده و دیگری به جای تو بر تخت شاهی خواهد نشست. فریدون نامی در جستجو ی تاج و تخت شاهی بر میآید و تورا با گرز گران از پای در میاورد و در بند میکشد.» از شنیدن این سخنان ضحاک مدهوش شد. چون به خود آمد در فکر چاره افتاد. اندیشید که دشمن او فریدون است. پس دستور داد تا سراسر کشور را بجویند و فریدون را بیابند و به دست او بسپارند. دیگر خواب و آرام نداشت. زادن فریدون از ایرانیان آزاده مردی بود بنام آبتین که نژادش به شاهان قدیم ایران و تهمورث دیو بند میرسید. زن وی فرانک نام داشت. از این دو فرزندی نیک چهره و خجسته زاده شد. او را فریدون نام نهادند. فریدون چون خورشید تابنده بود و فره و شکوه جمشیدی داشت. آبتین بر جان خود ترسان بود و از بیم ضحاک گریزان. سر انجام روزی گماشتگان ضحاک که برای مارهای شانههای وی در پی خوراک میگشتند به آبتین بر خوردند. او را به بند کشیدند و به دژخیمان سپردند. فرانک، مادر فریدون، بی شوهر ماند و وقتی دانست ضحاک در خواب دیده که شکستش به دست فریدون است بیمناک شد. فریدون را که کودکی خردسال بود برداشت و به چمن زاری برد که چراگاه گاوی نامور به نام بُر مایه بود. از نگهبان مرغزار بزاری در خواست کرد که فریدون را چون فرزندی خود بپذیرد و به شیر برمایه بپرورد تا از ستم ضحاک دور بماند. خبر یافتن ضحاک نگهبان مرغزار پذیرفت و سه سال فریدون را نزد خود نگاه داشت و به شیر گاو پرورد. اما ضحاک دست از جستجو بر نداشت و سر انجام دانست که فریدون را برمایه در مرغزار میپرورد. گماشتگان خود را به دستگیری فریدون فرستاد. فرانک آگاه شد و دوان دوان به مرغزار آمد و فریدون را برداشت و از بیم ضحاک رو به دشت گذاشت و به جانب کوه البرز روان شد. در البرز کوه فرانک فریدون را به پارسائی که در آنجا خانه داشت و از کار دنیا دور بود سپرد و گفت«ای نیکمرد، پدر این کودک فدای ماران ضحاک شد. ولی فریدون روزی سرور و پیشوای مردمان خواهدشد و کین کشتگان را از ضحاک ستمگر باز خواهد گرفت. تو فریدون را چون پدر باش و او را چون فرزند خود بپرور.» مرد پارسا پذیرفت وبه پرورش فریدون کمر بست. آگاه شدن فریدون ازپشت (نسب) خود سالی چند گذشت و فریدون بزرگ شد. جوانی بلند بالا و زورمند و دلاورشد. اما نمیدانست فرزند کیست. چون شانزده ساله شد از کوه به دشت آمد و نزد مادر خود رفت و از او خواست تا بگوید پدرش کیست و از کدام نژاد است.آنگاه فرانک راز پنهان را آشکار کرد و گفت«ای فرند دلیر، پدر تو آزاد مردی از ایرانیان بود. نژاد کیانی داشت و نسبتش به پشت تهمورث دیوبند پادشاه نامدار میرسید. مردی خردمند و نیک سرشت و بی آزار بود. ضحاک ستمگر او را به دژخیمان سپرد تا از مغزش برای ماران خورش ساختند. من بی شوهر شدم و تو بی پدر ماندی. آنگاه ضحاک خوابی دید و اختر شناسان و خواب گزاران گفتند که فریدون نامی از ایرانیان به جنگ وی بر خواهد خاست و او را به گرز گران خواهد کوفت. ضحاک در جستجوی تو افتاد. من از بیم تو را به نگهبان مرغزاری سپردم تا تورا پیش گاو گرانمایهای که داشت بپرورد. به ضحاک آگاهی رسید. ضحاک گاو را کشت و خانه ما را ویران کرد. ناچار از خانه بریدم و تو را از ترس مار دوش ستمگر به البرز کوه پناه دادم.» خشم فریدون فریدون چون داستان را شنید خونش به جوش آمد و دلش پر درد شد و آتش کین در درونش زبانه کشید. رو به مادر کرد و گفت:«مادر، اکنون که این ضحاک ستمگر روزگار ما را تباه کرده و این همه از ایرانیان را به خاک و خون کشیده من نیز روزگارش را تباه خواهم ساخت. دست به شمشیر خواهم برد و کاخ وایوان او را با خاک یکسان خواهم کرد.»فرانک گفت:«فرزند دلاورم، این سخن از روی دانایی نیست. تو نمیتوانی با جهانی در افتی. ضحاک ستمگر زورمند است و سپاه فراوان دارد. هر زمان که بخواهد از هر کشور صد هزار مرد جنگی آماده کارزار به خدمتش میآیند. جوانی مکن و روی از پند مادر مپیچ و تا راه و چاره کار را نیافتهای دست به شمشیرمبر.» بیم ضحاک و گرفتن گواهی بر دادگری خویش از آن سوی ضحاک از اندیشه فریدون پیوسته نگران و ترسان بود و گاه به گاه از وحشت نام فریدون را بر زبان میراند. میدانست که فریدون زندهاست و به خون او تشنه.روزی ضحاک فرمان داد تا بارگاه را آراستند. خود بر تخت عاج نشست و تاج فیروز ه بر سر گذاشت و دستور داد تا موبدان شهر را بخوانند. آنگاه روی به آنان کرد و گفت:«شما آگاهید که من دشمنی بزرگ دارم که گرچه جوان است اما دلیر و نام جوست و در پی بر انداختن تاج و تخت من است. جانم ازاندیشه این دشمن همیشه در بیم است. باید چارهای جست: باید گواهی نوشت که من پادشاهی دادگر و بخشندهام و جز راستی و نیکی نورزیدهام تا دشمن بد خواه بهانه کین جوئی نداشته باشد. باید همه بزرگان و نامداران این نامه را گواهی کنند.» ضحاک ستمگر و تند خو بود. از ترس خشمش همه بر دادگری ونیکی و بخشندگی ضحاک ستمگر گواهی نوشتند. داستان کاوه ضحاک چنان از فریدون به ترس و بیم افتاده بود که روزی بزرگان و نامداران را انجمن کرد تا بر دادگری و بخشندگی او گواهی بنویسند و آن را مُهر کنند - همهٔ بزرگان موبدان از ترس جانشان با ضحاک هم داستان شدند و بر دادگری او گواهی کردند. در همین هنگام بانگی از بیرون به گوش ضحاک رسید که فریاد میکرد - فرمان داد تا کسی را که فریاد میکند به نزدش ببرند - او کسی نبود جز کاوهٔ آهنگر.کاوه فریاد زد که فرزندان من همه برای ساختن خورش مارانت کشته شدند و هم اکنون آخرین فرزندم را نیز میخواهند بکشند - ضحاک فرمان میدهد تا فرزند او را آزاد کنند و از کاوه میخواهد تا او نیز آن گواهی را مُهر کند. کاوه نامه را پاره کرده و به زیر پا میاندازد و بیرون میرود. سران از این کار کاوه به خشم میآیند و از ضحاک میپرسند چرا کاوه را زینهار دادی؟ او پاسخ میدهد که نمیدانم چرا پنداشتم میان من و او کوهی از آهن است و دست من بر ضحاک کوتاه. درفش کاویانی و چرایی نام آن کاوه وقتی از بارگاه ضحاک بیرون میآید چرم آهنگریش را بر سر نیزهای میزند و مردم را گرد خود گروه میکند و به سوی فریدون میرودند. این در جهان نخستین بار بود که پرچم به دست گرفته شد تا دوستان از دشمنان شناخته شوند. فریدون با دیدن سپاه کاوه شاد شد و آن پرچم را به گوهرهای گوناگون بیاراست و نامش را درفش کاویانی نهاد. فریدون پس از تاج گذاری پیش مادر میرود و رخست میگیرد تا به جنگ با ضحاک برود. فرانک برای او نیایش میکند و آرزوی کامیابی. فریدون به دو برادر بزرگتر از خودش به نامهای کیانوش و پرمایه میگوید تا به یاری آهنگران رفته و گرزی مانند سر گاومیش بسازند. آن گرز را گرز گاو سر مینامند.[ویرایش] پایان کار ضحاک فریدون در روز ششم ماه (ایرانیان به روز ششم ماه خرداد روز میگفتند) با سپاهیان به جنگ ضحاک رفت. به نزدیکی اروند رود که تازیان آن را دجله میخوانند میرسد. فریدون از نگهبان رود خواست تا همهٔ سپاهیانش را با کشتی به آن سوی رود برساند. ولی نگهبان گفت فرمان پادشاه است که کسی بدون فرمان (مجوز) و مُهر شاه اجازه گذر از این رود را ندارد. فریدون از شنیدن این سخن خشمگین شد و بر اسب خویش (گلرنگ) نشست و بی باکانه به آب زد. سپاهیانش نیز به پیروی از او به آب زدند و تا آنجا داخل آب شدند که زین اسبان به درون آب رفته بود. چون به خشکی رسیدند به سوی دژ (قلعه) ضحاک در گنگ دژهوخت رفتند. فریدون یک میل مانده دژ ضحاک را دید. دژ ضحاک چنان سربه آسمان میکشید که گویی میخواست ستاره از آسمان برباید. فریدون بی درنگ به یارانش میگوید که جنگ را آغاز کنند و خود با گرز گران در دست و سوار بر اسب تیزتک، چو زبانهٔ آتش از برابر دژبانان ضحاک جهید و به درون دژ رفت. فریدون، نشان ضحاک را که جز به نام پرودگار بود، به زیرکشید. با گرزگران سردمداران ضحاک را نابود کرد و برتخت نشست. به بند کشیدن فریدون ضحاک را در کوه دماوند فریدون هنگامی بر ضحاک ماردوش چیرگی پیدا میکند به ناگاه سروشی بر وی فرو آمده و او را از کشتن ضحاک اژدهافش باز میدارد و از فریدون میخواهد که او را در کوه به بند کشد. در کوه نیز، هنگامی که او قصد جان ضحاک میکند، سروش، دیگر بار، از وی میخواهد که ضحاک را به کوه دماوند برده و در آن جا به بند کشد. فرجام آنکه، ضحاک به دست فریدون کشته نمیشود، بلکه او را در شکافی بنناپدید، با میخهای گران بر سنگ فرو میبندد.
يکشنبه 13/11/1387 - 18:44
دانستنی های علمی
به روایتی خیام، حسن صباح و خواجه نظام الملک به سه یار دبستانی معروف بودهاند که در بزرگی هر یک به راهی رفتند. حسن رهبری فرقهٔ اسماعیلیه را به عهده گرفت، خواجه نظام الملک سیاست مداری عظیم الشان شد و خیام شاعر و متفکری گوشه گیر گشت که در آثارش اندیشههای بدیع و دلهره و اظطرابی از فلسفه هستی و جهان وجود دارد.برپایه داستان سه یار دبستانی این سه در زمان کودکی با هم قرار گذاشتند که هر کدام به جایگاهی رسید آن دو دیگر را یاری رساند. هنگامی که نظامالملک به وزیری سلجوقیان رسید به خیام فرمانروایی بر نیشابور و گرداگرد آن سامان را پیشنهاد کرد،ولی خیام گفت که سودای ولایتداری ندارد. پس نظامالملک دههزاردینار مقرری برای او تعیین کرد تا در نیشابور به او پرداختکنند. چنان که فروغی در مقدمهٔ تصحیحش از خیام اشاره کردهاست این داستان سند معتبری ندارد و تازه اگر راست باشد حسن صباح و خیام هر دو باید بیش از ۱۲۰ سال عمر کرده باشند که خیلی بعید است. به علاوه هیچ یک از معاصران خیام هم به این داستان اشاره نکردهاست.
يکشنبه 13/11/1387 - 18:39
دانستنی های علمی
جانگ بوگو (به کرهای (خط هانجا): 張保皐) یا گونگ بوک (به کرهای (خط هانجا): 弓福) (مرگ در ۸۴۶ میلادی) دریانورد، فرمانده جنگی، استاد هنرهای رزمی و یکی از نیرومندترین سیاستمداران پادشاهی شیلا در کره بود. او چندین دهه بر دریای زرد و آبهای میان سواحل جنوب غربی کره و شبهجزیره شاندونگ چین تسلط داشت. مرکز ناوگان کشتیرانی او در جزیره واندو در چانگهیجین (استان جولا در کره جنوبی) در دریای جنوب غربی قرار داشت، او مقام رسمی فرماندار دریایی چانگهی جین را از طرف دربار شیلا در اختیار داشت. زندگی شخصیاطلاعات زیادی در مورد زندگی او در دست نیست. در کتاب سامگوک ساگی (تاریخچه سه پادشاه) که در سده دوازدهم میلادی نوشته شده، زندگینامه کوتاهی از جانگ بوگو آمدهاست. در آن به مهارت او در هنرهای رزمی و سفر او به همراه پسر عمویش یئون جانگ (정년 鄭年) در جوانی به چین (در آن هنگام تانگ نامیده میشد) اشاره شده است. آنها باتوجه به مهارت در اسبسواری و شمشیرزنی به ارتش تانگ راهیافتند و فرماندهان نظامی منطقه وانینگ (جیانگسو کنونی) شدند. به قدرت رسیدندر قرن نهم هزاران شیلایی در تانگ میزیستند و بیشتر آنها به فعالیتهای تجاری در سواحل شاندونگ و یانگزو مشغول بودند. جامعه شیلاییهای یانگزو استقلال زیادی در امور خود داشت و مسائل شیلاییها عموما توسط خود آنها حل و فصل میشد. جانگ از وضعیت تأسفبار هموطنان خود خشمگین بود؛ اضمحلال حاکمان تانگ موجب رونق کار دزدان دریایی گشتهبود و شیلاییهای مقیم تانگ هدف مناسبی برای دزدان دریایی بودند که آنها را برای فروش در بازار به اسارت میگرفتند. در ۸۲۳ میلادی امپراتور تانگ فرمان لغو بردهداری را صادر کرد و دستور بازگرداندن تمام بردگان شیلایی را به شیلا داد. در ۸۲۵ میلادی جانگ بوگو به ساختن یک کارخانه کشتیسازی در اقدام کرد و از امپراتور هیونگدوک (۸۲۶ تا ۸۳۶) خواست تا یک پادگان نظامی برای حمایت از تجار شیلایی و امنیت دریای زرد در واندو احداث کند. در ۸۲۸ با موافقت امپراتور پادگان نظامی در واندو افتتاح شد. بقایای پادگان چانگهی هنوز در سواحل جنوبی واندو باقی مانده است. با افتتاح پایگاه چانگهی جانگبوگو به اوج قدرت خود رسید. فرماندهان جنگی بسیاری به حمایت جانگ بوگو متکی بودند. ارتش او اگرچه بهطور رسمی متعلق به پادشاه بود، اما در واقع توسط خود او اداره میشد. قدرت سپاه جانگ در این دوران به قدری بود که او توان برانداختن حکومت را داشت. البته بسیاری از اعضای خانواده سلطنتی با توجه به قدرت برتر و همچنین طبقه اجتماعی جانگ بوگو از او متنفر بودند. تأثیر بر سیاستدر ۸۳۹ جانگ نقش کلیدی در به قدرت رسیدن پادشاه سینمو با برانداختن پادشاه مینای داشت. کیم ووجینگ (پادشاه سینمو) از او برای براندازی پادشاه غاصبی که با کشتن پدرش به قدرت رسیده بود، کمک خواست. جانگ بوگو پاسخ داد: «اگر حق را ببینی و به آن عمل نکنی، بزدلی بیش نیستی.» حتی اگر توان آن را نداشته باشم، از دستورات شما پیروی میکنم. لشگر ۵۰۰۰ نفری جانگ بوگو به رهبری یئون جانگ پایتخت را تسخیر کرد، کیم ووجینگ بر تخت نشست و جانگ نخست وزیر شد. مرگجانگبوگو جان خود را در جریان ازدواج دخترش با فرزند پادشاه مونسانگ از دست داد. اشراف زادگان که پذیرش ورود دختر جانگ (که از یک خانواده عادی بود) را به دربار نداشتند، برای قتل او توطئه چیدند. در ساگموک یوسا کتاب تاریخ دیگری از قرن سیزدهم آمده است که پادشاه به دسیسههای اشراف زادگان تن داده و ازدواج با دختر جانگ را رد کر. در نتیجه دشمنی او و جانگ بوگو درگرفت. مشخص نیست که ترور جانگ بوگو توسط چه کسی (پادشاه یا اشرافزادگان) انجام شده باشد. اما در هر دو کتاب آمده است که در ۸۴۶ جانگ بوگو توسط یوم جانگ (閻長) فرستاده دربار شیلا با فرو کردن چاقویی در قلبش به قتل رسید. او اعتماد جانگ بوگو را با تظاهر به اینکه از پایتخت فرار کرده است، جلب کرد و در هنگام نوشیدن شراب او را به قتل رساند. البته در شوکو نیهون کوکی (續日本後紀 ) کتاب تاریخ ژاپنی مرگ جانگ بوگو در ۸۴۱ ثبت شدهاست. پادگان چانگهی در ۸۵۱ تعطیل شد. محل دفن خاکستر جانگ بوگو نیز نامعلوم است.
سه شنبه 8/11/1387 - 19:8
کامپیوتر و اینترنت
ویژوال بیسیک توسعه یافته زبان برنامهنویسی بیسیک میباشد. بیسیک توسط پروفسور جان کمنسی و توماس کرتز از کالج دارتموث برای نوشتن برنامههای ساده ایجاد شد. طراحی آن از اواسط دهه ۱۹۶۰ آغاز گردید. ویژوال بیسیک تا نسخه ۳ به صورت ۱۶ بیتی بود. از نسخه ۵ به بعد فقط ویرایش ۳۲ بیتی آن ارائه شد. (نسخه ۴ هم به صورت ۱۶ بیتی و هم به صورت ۳۲ بیتی عرضه شده بود.) ویژوال بیسیک از نسخه ۶ به بعد بر پایه چارچوب داتنت (NET.) ارائه شد. اگر چه با ظهور ویژوال بیسیک دات نت اکثر برنامهنویسان ویژوال بیسیک ۶ به آن گرویدند، ولی نسخه ۶ همچنان طرفداران ویژهی خود را دارد. ویژوال بیسیک برای توسعه سریع نرم افزار (RAD یا Rapid Application Development) بر پایه رابط گرافیگی کاربر (GUI یا Graphical User Interface) توسعه داده شد. دسترسی آسان و سریع به پایگاه دادهها با استفاده از DAO ،RDO یا ADO و ایجاد کنترلهای اکتیو ایکس از جمله مواردی هستند که این زبان را برای RAD مناسب کردهاند. برنامهنویسی در ویژوال بیسیک به صورت رخدادگرا میباشد. در برنامهنویسی تجاری، ویژوال بیسیک جز محبوبترینها است. بنابه آماری که در سال ۲۰۰۳ منتشر شد، ۵۳٪ از برنامههای تجاری با استفاده از این زبان تولید شدهاند.
سه شنبه 8/11/1387 - 16:32
دانستنی های علمی
شاه عباس بزرگ یا شاه عباس اول نامدارترین شهریار دوران صفوی – و حتی پس از اسلام – فرزند سلطان محمد خدابنده و پنجمین شاه از دودمان صفوی بر ایران به مدت بیش از ۴۲ سال با اقتدار آمیخته با استبداد شهریاری نمود. شناسه * زاده : ۱ رمضان۹۷۸ هجری قمری؛ برابر با ۱۵۷۱ میلادی * زادگاه : هرات * تاج گذاری : ۹۸۹ هجری قمری * مکان تاج گذاری : شهر هرات در ایالت خراسان (اکنون در افغانستان) * درگذشت : ۲۴ جمادیالاول سال ۱۰۳۸ هجری قمری؛ برابر با ۱۶۲۹ میلادی * مکان درگذشت : اشرف (بهشهر کنونی در استان مازندران) * جانشین : شاه صفی (سام میرزا پسر صفی میرزا) کودکی شاه عباسدر کودکی به عباس میرزا معروف بود و والی هرات بود؛ شاه اسماعیل دوم صفوی که مردی خشن و نا نجیب بود؛ همانند دیگر برادر زادگان و برادران فرمان قتل او و پدرش ( سلطان محمد خدابنده ) را صادر کرده بود ولی این امر وقتی که شاه اسماعیل دوم به قتل رسید کان لم یکن باقی ماند. تاجگذاری شاه عباس در ۱۴ سالگیآغاز پادشاهی شاه عباس اولسپس وی به یاری علیقلی خان شاملو در خراسان تاج گذاری کرد و حکومت خراسان در زمان شهریاری پدرش در دست وی بود تا آنکه مرشد قلی خان استاجلو با غلبه بر علیقلی و با مساعدت های خویش؛ قزوین را فتح نمود و در آن شهر عباس میرزا در سن ۱۸ سالگی به تخت سلطنت ایران نشست و پدر او را خلع نمودند . شاه عباس همانند بسیاری از شاهان در ابتدای کار ۱۸ نفر از سران قزلباش را به بهانه خونخواهی کشت و پس از آن مرشد فلی خان را نیز به همین سرنوشت دچار ساخت. صلح موقت با سلطان عثمانیترکان عثمانی که با استفاده از آشفتگی پس از شاه اسماعیل به خاک ایران دست اندازی نمودند و نواحی ارزروم؛ عراق عرب؛ کردستان؛ ارمنستان؛ گرجستان؛ بخش هایی از آذربایجان و حتی لرستان را تحت سیطره خویش در آوردند؛ به مصلحت شاه عباس در آن هنگام؛ ایران شرایط آنها را پذیرفت. سپس شاه عباس صفوی با استفاده از فرصت پیش آمده اوضاع آشفته ایران را سر و سامان داد. برادران شرلیدر سال ۱۰۰۰ هجری قمری پایتخت را به اصفهان منتقل کرد و ولایلت شرقی را نظم و آرامش داد و در سال ۱۰۰۷ هجری قمری در قزوین با آنتونی و رابرت شرلی مواجه گشت و از وجود آنان برای تجهیز و ایجاد نظم قشون ایران استفاده کرد و نیز توسط آن ها روابط ایران و ممالک اروپایی را با داشتن یک وجه مشترک و آن دشمنی با عثمانی گسترش داد. در مقابل قزلباش ها گروهی از ترکان به نام «شاهسون» را به وجود آورد و با گسترش ایل آنها؛ سعی به تضعیف قزلباش ها نهاد. برادران شرلی را به کمک الله وردی خان گماشت تا توپخانه و اسلحه خانه قدرتمند بسازند. تا آنکه در سال ۱۰۰۷ به عثمانی تاختند و تبریز و ایروان و شکی را از آنها ستاندند اقدامات شاه عباس در جهت آبادانی ایران اصفهاندشمنی ایران و عثمانی به نفع اصفهان تمام شد و اصفهان باید بسیار خوش بخت بوده باشد تا شاه عباس سبب خیر در آن شهر که قرن ها مورد توجه نبود؛ شد. میدان نقش جهان، مسجد امام (نام پیش از انقلاب آن به مدت چند قرن مسجد شاه بوده)، عالی قاپو، بخش هایی از عمارت چهل ستون، چهارباغ، پل های رود زاینده رود، کانال کشی آب های کوه کوهرنگ به سمت زاینده رود از آثار نیک اوست. اگرچه نزدیک به نیم هزاره از زمان او گذشته است ولی هنوز اصفهان به بناهای فرهنگی و هنر عصر صفوی می بالد چنانچه که امروزه « پایتخت فرهنگی دنیای اسلام » گشته است. مشهدشاه عباس همانطور که بسیاری از جهانگردان و مورخین اظهار داشتهاند فردی وطن پرست بود، برای همین و برای آنکه فرهنگ زیارت را در بین مردم قرار دهد، در سال ۱۰۰۹ پیاده عزم مشهد کرد و به دستور وی فقط ۹۹۹ کاروانسرا در آن سال و تعداد بسیار بیشتر در سال های پس از آن احداث گردید. وی مشهد را به طور رسمی «شهر مقدس ایران» قرار داد تا آنکه مردم به زیارت امام هشتم شیعیان بروند و از رنج و مشقت های سفر حج و سخت گیری های حکام ولایات عثمانی دیگر خبری نباشد. مازندراندیگر سرزمین خوش وقت مازندران است؛ زیرا شاه عباس همیشه به اینکه از طرف مادری مازندرانی بود افتخار می ورزید؛ مادر او از اهالی ساری - و یا به روایت برخی، از اهالی اشرف - بود. بدین سان شاه عباس در سال ۱۰۳۲ شهر اشرف ( بهشهر امروزی ) را به وجود آورد و عمارت های کلاه فرنگی و بناهای زیبای عباسی را به وجود آورد و شاه که فردی گردشگر بود همیشه به آن جا برای شکار می رفت. در سال ۱۰۳۳ نیز شهر فرح آباد را احداث کرد و آن را مرکز حکومت مازندران کرد - تا پیش از آن بارفروش ( بابل امروزی ) مرکز مازندران بود - و برای آن شهر کوشش بسیار نهاد - که بدبختانه آن شهر و ساری در هجوم روسها در دوران پطر کبیر در آتش خاکستر شد و ساری باری دیگر مرکز ایالت مازندران گشت- شاه عباس از جاجرم در خراسان تا دشت مغان در اردبیل شاهراهی ایجاد کرد تا به وسیله آن مازندران به رونق سابق بازگردد. همچنین دیواری عظیم در نزدیکی بندر گز ایجاد کرد تا بهوسیله آن مازندران از هجوم ترکمن ها در آرامش بسر برد؛ پیتر دلاواله در سفرنامه خویش از فرهنگ و تمدنی در مازندران وصف میکند که تا به آن زمان در هیچ کجای دنیا نظیر آن را ندیده بود. سایر نواحی ایرانوی راهها را ایمن ساخت و همچنین برای تعمیر و احداث راههای جدید همت گماشت؛ گرجی ها و ارامنه را که در جنگ گرجستان به اسارت گرفت اختیار داد تا آزادانه در فرح آباد زندگی کنند و همچنین در کنار اصفهان زمین به آنها داد و آنها شهر جلفا را ساختند؛ بندر گمرو را در سال ۱۰۲۳ و جزیره هرمز را به سال ۱۰۳۱ از تصرف پرتغالی ها خارج ساخت. اقدامات فرهنگی شاه عباساو به شعر و نقاشی و موسیقی و معماری توجه داشت؛ و به علما و هنرمندان علاقه می ورزید. ملاصدرا؛ میرداماد؛ میرفندرسکی؛ شیخ بهایی و ... از فاضلان عهد وی بودند. شاه عباس مردی دیندار بود و به ویژه به علی سخت ارادت میورزید. گویند نسبت به رعایا و زیر دستان مهربان بود. فرهنگ معماری هنوز نیز متأثر از آن دوره میباشد. اقدامات او در پیشبرد تجارت با دول اروپاییشاه عباس با خردمندی رقابتی بین مملکت های اروپایی در سواحل خلیج فارس ایجاد کرد تا به وسیله آن دولت دیگر نتواند فرمانروای آنجا گردد و نیز به این وسیله بود که دست پرتغالی ها را از بندر عباس کوتاه کرد؛ نه فقط آنتونی شرلی را با حسینعلی بیک راهی اروپا کرد که هیچ نتیجه نداد و آنتونی شرلی به فیلیپ سوم پناه برد، بلکه بعد از آن رابرت شرلی و سپس نقدعلی بیک را به نزد شاهان اروپا راهی کرد؛ همچنین او برخلاف اجداد خویش فقط با اهل تسنن دشمنی داشت ولی با مسیحیان و پیروان سایر ادیان با گرمی برخورد می کرد و آنها را در انتخاب اسلام آزاد می گذاشت و اگرچه بسیاری در زمان او اسلام آوردند دلیل بر آن نیست که با زور به این کار مبادرت می ورزید. سختگیری های وی شاه عباس اگر چه با مردم و رعایا مهربان بود ولی آنچه که معلوم است حکایت از آن دارد که فردی دقیق و سخت گیر - به ویژه در خانواده اش – بود. پدر خویش را به زندان محبوس ساخت، دو برادرش را نابینا کرد، پسرش را به ظن آنکه علیه وی شورش کند کشت، دو پسر کوچکش را نابینا کرد و پسر دوم او نیز در زمان حیات وی مرد. گویند در جنگ گرجستان، گرجی ها را قتل عام کرد، و بیست هزار خانوار گرجی را به اسارت گرفت و در ظرف ۲۰ روز هفتاد هزار تن از آنان را کشت. شاه عباس یک دسته جلاد خام خوار داشت که به فرمان شاه مقصرین را زنده می خوردند.
سه شنبه 8/11/1387 - 16:30
کامپیوتر و اینترنت
زبان برنامهنویسی دلفی دِلفی (Delphi) یا به تعبیری ویژوآل پاسکال – یک زبان برنامهنویسی است و بستری برای توسعهٔ نرمافزار که شرکت بورلند آن را تولید کرده است. این زبان، در بدو انتشار خود در سال ۱۹۹۵، به عنوان یکی از نخستین ابزارهایی مطرح شد که از توسعهٔ نرمافزار بر مبنای متدولوژی RAD پشتیبانی میکردند؛ یعنی تولید و توسعهٔ سریع برنامههای کاربردی. این نرم افزار بر مبنای پاسکال شیگرا بوده و از این زبان مشتق شده است. البته بورلند نسخهای از دلفی و سیپلاسپلاسبیلدر را برای لینوکس به نام کایلیکس (Kylix) ارائه کرد که مورد استقبال توسعه دهندگان نرمافزارهای لینوکس قرار نگرفت. نرمافزارهای دلفی در ابتدا به صورت مستقیم از کتابخانههای ویندوز و کتابخانهٔ مخصوص خود به نام VCL استفاده میکرد، اما پس از نسخه ۶ دلفی، امکانات استفاده از داتنت هم به آن اضافه شد. در حال حاضر میتوان دلفی را یکی از رایجترین زبانهای ممکن در ایران دانست. زبانِ دلفی که پیشتر بنام پاسکال شیءگرا (Object-Pascal) خوانده میشد و برای طراحی نرمافزاهای تحت ویندوز به کار میرفت، امروزه چنان توسعه یافته است که برای تولید نرمافزارهای تحت سیستمعاملِ لینوکس و داتنت نیز به کار میآید. بیشترین کاربرد دلفی در طراحی برنامههای رومیزی و پایگاه دادهها است، اما به عنوان یک ابزارِ «چند- منظوره»، برای طراحی انواع گوناگونی از پروژههای نرمافزاری نیز مورد استفاده قرار میگیرد.RAD=Rapid Application Development دلفی 2007در اواخر سال 2006 شرکت بورلند یك شركت تابع با نام CodeGear را تاسیس كرد تا این شركت بتواند تمام انرژی خود را صرف محیط های برنامهنویسی مشهور خود یعنی دلفی و سی++ بیلدر و... كند. بن اسمیت نام اولین مدیر CodeGear بود. شركت بورلند نیز فعالیتهای خود را در زمینه Application Lifecycle Management ادامه میدهد. اولین محصول این شركت، CodeGear Delphi 2007 هست كه بسیاری از نقائص موجود در دلفی 2006 از جمله سرعت پائین آن در این محصول برطرف شده است و بعد از دلفی 7 میتوان از آن به عنوان محصولی مطمئن و قابل استفاده نام برد، هر چند كه دلفی 2006 هم محصولی كارامد هست. از دیگر محصولات CodeGear میتوان به Delphi 2007 For PHP اشاره كرد كه تحول شگرفی در رابطه با استفاده از تکنولوژی Ajax در دلفی است. دلفی ۲۰۰۶ شرکت بورلند در سال ۲۰۰۶ نرمافزار جدید خود را با ویژگیهای جدید به بازار ارائه کرد. این برنامه جدید امکان برنامه نویسی با دلفی و سی پلاس پلاس و همچنین سیشارپ را بطور همزمان ارائه میدهد. بدین ترتیب برنامه نویسانی که با ابزارهای مختلفی کار میکنند براحتی میتوانند در این محیط جدید برنامه نویسی کنند. ویژگی مهم این نگارش نسبت به نگارش ۲۰۰۵ بحث مدیریت حافظه است. در نگارش ۲۰۰۵ ضعفهائی در این زمینه وجود داشت که در این نسخه حل شده است. شرکت بورلند افتخار دارد که به عنوان اولین شرکت تولید کننده IDE زبانهای برنامه نویسی مانند دلفی و سی شارپ بیلدر و جی بیلدر(مخصوص زبان جاوا) و .... از تکنولوژی دات نت در محصولات خود استفاده کرده است.
سه شنبه 8/11/1387 - 16:26
کامپیوتر و اینترنت
فلاپی دیسک، دیسک نرم رایانه است که از جنس فیلم ویدئویی است و ۱٫۴۴ مگابایت حجم دارد. به آنها دیسکت نیز گفته میشودکه یک صفحه گرد صاف و انعطافپذیر که با لایهای از اکسید آهن پوشیده شده و سطح آن حاوی ذرات ریزی است که قابلیت حفظ میدان مغناطیسی را دارند و در مجموع در یک پوشش پلاستیکی محافظ جای میگیرد. این دیسک هابه طور گسترده به عنوان رسانه یا واسطه ذخیره سازی ثانوی به کار میرود. دیسکهای نرم وسیلهای معمول و رایج برای انتقال فایلها برنامه و متن از یک رایانه به رایانه دیگر هستند و زمانی تنها وسیله ذخیره سازی ثانوی برای رایانههای شخصی بودند. اما با ساخته شدن دیسکهای سخت ارزان قیمت این گونه دیسکها به صورت جانبی مورد استفاده قرار میگیرند. فلاپی دیسک در اصل نوعی حافظه جانبی از نوع دیسک مغناطیسیاست که از یک صفحه حساس به مغناطیس از جنس پلاستیک ساخته شده است و در یک محفظه پلاستیکی نیز قرار دارد. ظرفیت این نوع حافظة جانبی 1.44 مگا بایت بوده که امروزه حافظة نسبتا کمی به حساب میآید. مزیت فلاپی دیسک ها شاید تنها مزیت فلاپی دیسک ها قابلیت حمل آنها باشد که به کاربر این امکان را می دهد تا اطلاعاتی در حدود یک مگا بایت را با خود حمل نماید ( که البته اطلاعات زیادی بشمار نمیآید ) اشکالات فلاپی دیسکهابا توجه به اینکه فلاپی دیسکها حافظههای جانبی نسبتا قدیمی هستند، امروزه اشکالات زیادی در رابطه با آنها به چشم میخورد که عبارتند از : سرعت خواندن و نوشتن اطلاعات در آنها بسیار کم است ظرفیت آنها کم است نسبت به ضربه حساس بوده و در نتبجه دوام کمی دارند موارد نگهداری از فلاپی دیسکهادر نگهداری از فلاپی دیسکها باید به موارد زیر توجه نمود ﷼ آنها را در دمای مناسب نگهداری کرد ﷼ به آنها ضربهای وارد نشود ﷼ جسم خارجی باصفحة حساس به مغناطیس آنها برخورد ننماید ﷼ در میدانهای مغناطیسی شدید قرار داده نشوند ساختمان فلاپی دیسکهافلاپی دیسکها از یک صفحة دایره ای شکل از جنس پلاستیک ساخته میشوند که از مواد حساس به مغناطیسی پوشیده شده است . بر روی فلاپی دیسک ها شیارهای دایره ای شکلی وجود دارد به نام TRACK که اطلاعات بر روی آن به صورت مغناطیسی نوشته می شود .برای دسترسی سریعتر به اطلاعات ذخیره شده ، هر یک از شیارها را به قسمت های کوچکتری تقسیم می کنند که قطاع یا SECTOR نام دارد . ظرفیت هر قطاع 512 بایت است . محافظت نمودن فلاپی دیسکها در مقابل نوشتندر بعضی از موارد لازم است پس از ذخیره نمودن اطلاعات در فلاپی دیسک ها آنها را در مقابل تغییر و یا پاک شدن محافظت نمود . بدین جهت در فلاپی دیسک ها یک فضای باز مربع شکلی در نظر گرفته شده است که در زیر آن یک دکمة متحرک قرار دارد . هر گاه دکمة متحرک فضای باز را نپوشاند امکاننوشتن و یا پاک کردن اطلاعاتِ دیسک وجود ندارد و تنها می توان اطلاعات را از روی دیسک خواند . به عبارت دیگر در چنین حالتی تنها می توان عمل LOAD را جهت اجراء برنامه ها انجام داد . به این حالت از دیسک اصطلاحا Write protect می گویند .
سه شنبه 8/11/1387 - 16:17
کامپیوتر و اینترنت
زبان برنامهنویسی ++C (تلفظ می شود: سی پلاس پلاس) یک زبان برنامهنویسی کامپیوتری عمومی با قابلیتهای سطح بالا و سطح پایین میباشد. این زبان دارای قابلیتهای کنترل نوع ایستا، نوشتار آزاد، چندمدلی، معمولا زبان ترجمه شده با پشتیبانی از برنامهنویسی ساختیافته، برنامهنویسی شیگرا، برنامه نویسی جنریک است. زبان ++c یک زبان سطح میانی در نظر گرفته میشود. این زبان دارای قابلیت زبانهای سطح بالا و پایین بصورت همزمان است. زبان ++C توسط بییارنه استراستروپ دانمارکی در سال ۱۹۷۹ در آزمایشگاه های بل (Bell Labs) و بر مبنای زبان سی ساخته شد و آن را "C با کلاس" نامگزاری نمودند. در سال ۱۹۸۳ به ++c تغییر نام داد. توسعه با اضافه نمودن کلاسها و ویژگیهای دیگری مانند توابع مجازی، سربارگزاری عملگرها، وراثت چندگانه، قالب توابع، و پردازش استثنا انجام شد. این زبان برنامهنویسی در سال ۱۹۹۸ تحت نام ISO/IEC 14882:1998 استاندارد شد. نسخه فعلی استاندارد این زبان ISO/IEC 14882:2003 است. نسخه جدیدی از استاندارد (که به صورت غیررسمی C++0x نامیده میشود) در دست تهیه است. تاریخچه زبان استراس تروپ کار بر روی زبان «c با کلاس» را در سال ۱۹۷۹ آغاز کرد.ایده ساخت این زبان جدید در زمان کار بر روی تز دکترای خود به ذهن استراستروپ خطور نمود. او متوجه شد که سیمولا دارای ویژگیهای مناسب برای ساخت برنامههای بسیار بزرگ است اما برای استفاده عملی بسیار کند است اما BCPL با وجود سرعت بسیار زیاد برای ساخت برنامههای بزرگ بسیار سطح پایین است. زمانی که استراستروپ کار خود را در آزمایشگاه های بل (Bell Labs) آغاز نمود با مشکل تحلیل هسته unix با توجه به محاسبات توزیع شده روبرو شده بود. با یادآوری تجربیات خود در دوران دکترا، او زبان C را با استفاده از ویژگیهای سیمولا گسترش داد. C به این دلیل انتخاب شد که C یک زبان عمومی، سریع، قابل حمل، و بصورت گسترده در حال استفاده بود. علاوه بر C و سیمولا زبانهای دیگری مانند ALGOL 68، ADA، CLU، ML نیز بر ساختار این زبان جدید اثر گذاشت. در ابتداویژگیهای کلاس، کلاسهای مشتق شده، کنترل نوع قوی، توابع درون خطی، و آرگومان پیشفرض از طریق Cfront به C اضافه شد. اولین نسخه تجاری در سال ۱۹۸۵ ارائه شد. در سال ۱۹۸۳ نام زبان از «C با کلاس» به ++C تغییر یافت. ویژگیهای دیگر شامل توابع مجازی، سربارگزاری عملگر و نام تابع، ارجاعات، ثوابت، کنترل حافظه توسط کاربر بصورت آزاد، کنترل نوع بهتر، و توضیحات یک خطی به صورت BCPL با استفاده از «//» نیز به آن اضافه شد. در سال ۱۹۸۵ اولین نسخه زبان برنامهنویسی ++C انتشار یافت و مرجع مهمی برای این زبان فراهم شد در حالی که هیچ استاندارد رسمی وجود نداشت. در سال ۱۹۸۹ ویرایش 2.0 از زبان ++C ارائه شد. ویژگیهای جدیدی مانند ارثبری چندگانه، کلاسهای انتزاعی، اعضای ایستای توایع، اعضای ثابت تابع، و اعضای حفاظت شده به آن اضافه شد. در سال ۱۹۹۰ «راهنمای مرجع ++C » منتشر شد. این کار بنیان استانداردهای بعدی شد. آخرین ویژگیهای اضافه شده شامل موارد زیر بودند: قالب توابع، استثناها، فضاهای نام، تبدیلات جدید، و یک نوع داده منطقی. در حین تکامل ++C کتابخانه استاندارد نیز بوجود آمد. اولین نسخه کتاب استاندارد شامل کتابخانه جریانات I/O بود که جایگزین printf و scanf شد. در ادامه مهمترین ویژگی اضافه شده Standard Template Library بوده است. استاندارد زبانبعد از سالها کار کمیته مشترک ANSI–ISO در سال ۱۹۹۸ ++C را استاندارد نمودند (ISO/IEC 14882:1998). به مدت چند سال پس از انتشار استاندارد این کمیته گزارشات معایب را مورد بررسی قرار داده نسخه اصلاح شده استاندارد ++C منتشر شد. در سال ۲۰۰۵ گزارشی فنی بنام «گزارش فنی کتابخانه ۱» (که معمولا بصورت اختصار TR1 خوانده میشود) انتشار یافت. با وجود این که گزارش بخشی رسمی از استاندارد نیست ولی بخشهایی را به آن اضافه نموده که انتظار میرود در نسخههای بعدی استاندارد در نظر گرفته شود. پشتیبانی از این گزارش در حال افزایش بین تمام کامپایلرهای فعلی است. در حالی که ++C به هیچ موسسهای وابسته نیست این مستندات بصورت آزادانه در دسترس نیستند. نام ++Cاین نام منسوب به ریک ماسکیتی (اواسط ۱۹۸۳) است و برای اولین بار در دسامبر سال ۱۹۸۳ به کار برده شد. در طول مدت تحقیق این زبان بنام «C جدید» و بعدها «C با کلاس» خوانده شد. در علوم کامپیوتر هنوز هم ++C به عنوان ابرساختار C شناخته میشود. آخرین نام از عملگر ++ در زبان C (که برای افزایش مقدار متغیر به اندازه یک واحد بکار میرود) و یک عرف معمول برای نشان دادن افزایش قابلیتها توسط + ناشی گشته است. با توجه به نقل قولی از استراستروپ: «این نام ویژگیها تکاملی زبان در C را نشان میدهد.» +C نام زبانی غیرمرتبط به این زبان است. استراستروپ مبدا این نام را در فصل اول کتاب خود «زبان برنامهنویسی ++C» اشاره مینماید که معنی دیگر ++C را میتوان در ضمائم کتاب جرج ارول بنام ۱۹۸۴ یافت. در سه قسمت از زبان تخیلی Newspeak «کلمات C» برای اشاره به لغات فنی و حرفهای بکار میرود. «دو علامت +» برای ایجاد صفات عالی از صفات Newspeak به کار میرفت بنابراین ++C به معنای زبانی با بیشترین شباهت به C است. وقتی که به صورت خصوصی از ریک ماسکیتی در مورد این اسم سوال شد او در جواب گفت که این اسم بصورت خودمانی در بین آنها به کار میرفته است و تصور نمیکردند که این نام بصورت نام رسمی این زبان درآید. توسعه آینده++C همچنان در حال تکامل است تا نیازهای آینده را پاسخگو باشد. نسخه جدید استاندارد ++C در حال بررسی است و تحت عنوان C++0x است که انتظار میرود در سال ۲۰۱۰ منتشر گردد. تغییرات کنونی نشان میدهد که که همچنان به صورت چندمدلی ++C تاکید میگردد. توسعههای مهم پشتیبانی از چندرشتهای و مفاهیمی برای راحت نمودن کار با قالبهاست. اضافه نمودن ویژگی جمعآوری زباله به آن به شدت مورد بحث است. Boost.org گروهی برای بیشترین استفاده از ویژگیهای فعلی ++C میباشد. آنها ویژگیهای تابعی و فرابرنامهنویسی آن را گسترش میدهند و در مورد ++C به کمیته استاندارد نصیحتهایی نموده است که کدام ویژگیها خوب عمل نمیکنند و کدامها نساز به توسعه دارند. فلسفهدر کتاب «طراحی و تکامل ++C» بییارنه استراستروپ قوانین مورد استفاده در طراحی ++C را بیان مینماید. دانستن این قوانین به فهمیدن نحوه عملکرد ++C و چرایی آن کمک میکند. جزئیات بیشتر در کتاب قابل دسترسی است: * ++C طراحی شده است تا یک زبان عمومی با کنترل نوع ایستا و همانند C قابل حمل و پربازده باشد. * ++C طراحی شده است تا مستقیما و بصورت جامع از چندین شیوه برنامهنویسی (برنامهنویسی ساختیافته، برنامهنویسی شیگرا، انتزاع داده، و برنامهنویسی جنریک) * ++C طراحی شده است تا به برنامهنویس امکان انتخاب دهد حتی اگر این انتخاب اشتباه باشد. * ++C طراحی شده است تا حداکثر تطابق با C وجود داشته باشد و یک انتقال راحت از C را ممکن سازد. * ++C از بکاربردن ویژگیهای خاص که مانع از عمومی شدن است خودداری مینماید. * ++C از ویژگیهایی که بکار برده نمیشوند استفاده نمیکند. * ++C طراحی شده است تا بدون یک محیط پیچیده عمل نماید. کتابخانه استاندارددر سال ۱۹۹۸ استاندارد ++C شامل دو بخش هسته زبان و کتابخانه استاندارد ++C است. این کتابخانه شامل بیشتر بخشهای STL و کتابخانه استاندارد C است. بیشتر کتابخانههای ++C در استاندارد وجود ندارند و یا استفاده از تعریف قابلیت پیوند کتابخانهها را میتوان در زبانهایی مانند فرترن، C، پاسکال، بیسیک نوشته شوند. البته با توجه به ویژگیهای کامپایلر مشخص خواهد شد که کدام زبان را میتوان استفاده نمود. کتابخانه استاندارد ++C شامل کتابخانه استاندارد C با یک سری تغییرات برای بهبود عملکرد است. بخش بزرگ بعدی این کتابخانه STL است. STL شامل ابزار بسیار قدرتمندی مانند نگهدارندهها (مانند vector و list)، تکرارکنندهها (اشارهگرهای عمومی شده) برای شبیهسازی دسترسی مانند آرایه الگوریتمهایی برای جستجو و مرتبسازی در آنها وجود دارند. نقشهها (نقشههای چندگانه) (آرایه شرکتپذیر) و مجموعهها (مجموعههای چندگانه) واسطهای عمومی فراهم میسازند. در نتیجه با استفاده از قالب تابع، الگوریتمهای جنریک با هر نگهدارنده و دارای تکرارکننده عمل نماید. همانند C ویژگیهای کتابخانه را میتوان با استفاده از شبه دستور include# شامل یک سرآیند استاندارد اضافه نمود. c دارای ۶۹ کتابخانه استاندارد است که ۱۹ تا از آنها نامناسب تشخیص داده شدهاند. استفاده از کتابخانه استاندارد - مانند std::vector یا std::string به جای آرایههای C- موجب ایجاد برنامههای مطمئنتر شده است. STL در آغاز محصولی جداگانه از HP و سپس SGL پیش از ادغام در کتابخانه استاندارد ++C بوده است. استاندارد عبارت STL را بکار نمیبرد بلکه آن را بخشی از کتابخانه میداند اما مردم هنوز هم آن را برای جداسازی بخشهای مختلف کتابخانه با این نام بکار میبرند.(جریانهای ورودی/خروجی، جهانیسازی، تشخیص، زیرمجموعه کتابخانه C) بیشتر کامپایلرها کتابخانه استاندارد و STL را پیادهسازی مینماید. پیادهسازیهای مستقلی نیز همانند STLport نیر وجود دارند. پروژههای دیگر نیز پیادهسازیهای خود را از STL با توجه به اهداف خود بوجود میآورند.ویژگیهای معرفی شده در ++Cدر مقایسه با C زبان ++C ویژگیهای جدیدی را معرفی نموده است مانند تعریف متغیر به عنوان عبارت، تغییر نوعهای همانند تابع، new/delete، نوع داده bool، توابع درونخطی، آرگومان پیشفرض، گرانبارسازی عملگر و تابع، فضای نام و عملگر تعیین حوزه ::، کلاسها (شامل تمام ویژگیهای مربوط به کلاسها همانند وراثت، اعضای تابع، توابع مجازی، کلاسهای انتزاعی، و سازندهها)، قالبها، پردازش استثنا، کنترل نوع زمان اجرا، عملگرهای سربار شده ورودی (<<) و خروجی (>>). برخلاف باور عموم ++C نوع داده ثابت را معرفی ننموده است. کلمه const کمی پیش از استفاده از این کلمه در ++C توسط زبان C بصورت رسمی بکار گرفته شد. در بعضی حالات ++C تعداد کنترل نوع بیشتری نسبت به زبان C انجام میدهد. (برای اطلاعات بیشتر بخش «ناهماهنگی با C» را در پایین ببینید) توضیحات با استفاده از // قبل از زبان C در زبان BCPL معرفی شده بود که مجددا در زبان ++C به کار گرفته شد. بعضی ویژگیهای ++C بعدا توسط C به کار گرفته شد مانند نحوه تعریف for، توضیحات به شکل ++C (با استفاده از //)، و کلمه inline با وجود اینکه تعریف این کلمه در C99 با تعریف آن در زبان ++C هماهنگی ندارد. همچنین در C99 ویژگیهایی معرفی شده است که در ++C وجود ندارند مانند ماکروهای قابل تغییر و استفااده بهتر از آرایهها به عنوان آرگومان. بعضی کامپایلرها این ویژگیها را پیاده نمودهاند اما در بقیه این ویژگیها موجب ناهماهنگی میگردد. ویژگیهای زبان[ویرایش] عملگرها به بخش عملگرهای سی و سی++ مراجعه نمایید پیش پردازنده++C بطور عمومی در سه فاز ترجمه میگردد: پیشپردازنده، ترجمه به کد object، پیوند (که دو مرحله آخر به عنوان عمل کامپایل شناخته میشود.) در اولین مرحله در پیشپردازنده، شبهدستورات پیشپردازنده تغییرات لغوی بر روی کد منبع ایجاد مینمایند و آن را به به مراحل دیگر تحویل میدهند. شبه دستورات پیشپردازنده با استفاده از کاراکتر # قبل از هر گونه فضای خالی آغاز گشته و رشتههایی را در کد منبع با فایل یا رشتههای دیگر با توجه به قوانین تعریف گشته توسط برنامهنویس جایگزین مینماید. این دستورات معمولا اعمال زیر را انجام میدهند: جایگزینی ماکروها، شمول فایلهای دیگر (برخلاف ویژگی سطح بالاتر مانند شمول ماجولها/پکیجها/یونیتها/کامپوننتها)، کامپایل شرطی و/یا شمول شرطی. به عنوان مثال: <source lang="cpp"> 1. include <iostream> </source> که این دستور تمام سمبلها در فایل سرایند کتابخانه استاندارد iostream را در فایل منبع وارد میسازد. کاربرد معمول دیگر به عنوان ماکرو خوانده میشود: <source lang="cpp"> 1. define MY_ASSERT(x) assert(x) </source> که کد (MY_ASSERT(x را با (assert(x در فایل منبع جایگزین مینماید. که این جایگزینی امکان کنترل استفاده از این تابع را در اختیار برنامهنویس قرار میدهد. استفاده از ماکروها در عمل چندان توصیه نمیگردد چرا که امکان کنترل نوع آرگومانها را از بین برده در نتیجه ممکن است اشتباهاتی را وارد کد منبع نماید. طریقه دیگر برای انجام این کار استفاده از توابع درونخطی است. علاوه بر شبهدستورات معمول تعدادی شبه دستور برای کنترل جریان کامپایل وجود دارد که امکان شمول یا عدمشمول قطعهای کد یا سایر ویژگیهای کامپایل را در اختیار ما قرار میدهد. دستورات پیشپردازنده برای کاربردهای عددی نیز به کار میرود که هماکنون استفاده از const به جای #define ترجیح داده میشود. این کار علاوه بر ایجاد کنترل نوع قوی مانع از گمراهی در فضاهای نام میگردد. هدف کمیته استانداردسازی از بین بردن پیشپردازنده است اما با توجه به خصوصیت مدولار ++C بعید به نظر میآید که این حذف امکانپذیر باشد.[ویرایش] قالبها قالبها متفاوت با ماکروها هستند. در حالی که هر دوی این ویژگیهای زمان کام پایل برای ایجاد کامپایل شرطی استفاده میشوند قالبها محدود هب تغییرات لغوی و متنی نیستند. قالبها با آگاهی از معنا و سیستم نوع در زبان استفاده شده و سایر ویژگیهای زمان کامپایل میتوانند از عملیات سطح بالا برای کنترل ترتیب اجرا براساس نوع پارامترها استفاده نمایند. ماکروها کنترل خود را بر کامپایل از طریق ویژگیهای از پیش تعیین شهد انجام میدهند ولی قادر به ایجاد انواع جدید و کنترل نوع نیستند و فقط محدود به تغییرات متنی پیش از کامپایل هستند. به زبان دیگر ماکروها کنترل خود را با استفاده از نشانههای از پیش تعیین شده انجام میدهند اما همانند قالبها نمیتوانند نشانهها را خود ایجاد نمایند. قالبها ابزاری برای چندریختی ایستا و برنامهنویسی جنریک است. اشیا سی++ چندین ویژگی شیگرا را زبان سی معرفی نمود معرفی کلاس چهار ویژگی که در زبانهای شیگرا و بعضا غیر شیگرا حضور دارد یعنی انتزاع، بستهبندی، وراثت، و چندریختی را فراهم کرد. اشیا نمونههای ساخته شده از کلاس در زمان اجرا هستند. میتوان کلاس را نمونهای از قالبها دانست که چندین مورد از آنها بوجود میآید. بستهبندیبستهبندی به معنای جمعآوری عملیات و داده در یک محل میباشد. سی++ بستهبندی را با ایجاد امکان تعریف هر کلاس به صورت public، private، protected پیادهسازی نموده است. اعضای private فقط توسط اعضای کلاس و یا کلاسها دقیقا بیان شده (friend) قابل دسترسی هستند. اعضای protected توسط کلاسهای ارث برده شده و اعضای کلاس و کلاسهای friend قابل دسترسی هستند. در تعاریف شیگرا باید تنها توابعی بستهبندی گردند که باید از نحوه پیاده سازی این نوع بخصوص اطلاع داشته باشد. سی++ این ویژگی را با استفاده از توابع عضو و توابع دوست فراهم نموده اما قطعی نکرده است. در سی++ این امکان وجود دارد که تمام نوع را عمومی تعریف نمایند اما در صورتی که نیاز باشد فقط بخشی از آن عمومی گردد در نتیجه این زبان نه تنها شیگرا است از مدلهای ضعیفتر همانند برنامهنویسی مدولار پشتیبانی مینماید. عموما توصیه بر این است که تمام اعضا به صورت خصوصی یا حفاظت شده تبدیل گردند و فقط توابعی که باید توسط دیگر کلاسها به عنوان واسط استفاده شوند عمومی باقی بمانند. وراثتوراثت این امکان را ایجاد میکند که یک نوع ویژگی دیگر انواع را داشته باشد. وراثت از یک کلاس پایه میتواند عمومی، خصوصی یا حفاظت شده باشد. این تعیین سطح دستزسی مشخص میسازد آیا کلاسهای نامربوط و یا مشتق شده میتوانند به اعضای عمومی یا حفاظت شده کلاس پایه دسترسی داشته باشند. تنها وراثت عمومی به معنای وراثت به کار رفته بصورت عموم است. دو نوع دیگر وراثت به ندرت مورد استفاده قرار میگیرند. اگر تعیینکننده سطح دسترسی حذف شود سطح دسترسی برای کلاس خصوصی و برای ساختمان به صورت عمومی تعریف میگردد. کلاسهای پایه ممکن است یثورت مجازی تعریف شوند که به آن وراثت مجازی گویند. وراثت مجازی تضمین میکند که فقط یک نمونه از کلاس پایه وجود داشته باشد و مشکلاتی همانند مشکلات وراثت چندگانه بوجد نیاید. وراثت چندگانه یکی از ویژگیهای مورد بحث در سی++ است. وراثت چندگانه امکان اشتقاق از چند کلاس پایه را فراهم مینماید که موجب بوجود آمدن گراف رابطه وراثت بسیار پیچیده است. به عنوان مثال «گربه پرنده» میتواند از کلاس «گربه» و کلاس «پستانداران پرنده» ارث برد. در زبانهای دیگر مانند سیشارپ و جاوا به صورت دیگری ویژگی مشابه را پیادهسازی مینماید هر کلاس میتواند از چندین واسط اشتقاق یابد اما فقط یک کلاس پایه برای اشتقاق وجود دارد(واسطها برخلاف کلاس پایه فقط تعریف هستند و هیچگونه پیادهسازی را شامل نمیگردند). چندریختیامکان استفاده از یک واسط برای چندین پیادهسازی فراهم مینماید و اشیا در شرایط مختلف رفتار مختلفی از خود نشان میدهند. سی++ دو نوع چندریختی در اختیار برنامهنویس قرار میدهد: چندریختی زمان کامپایل و چندریختی زمان اجرا. چندریختی زمان کامپایل امکان تصمیمگیریهای زمان اجرا را فراهم نمیسازد و چندریختی زمان اجرا اغلب موجب پایین آمدن بازدهی میگردد. چندریختی ایستاچندریختی ایستا شامل گرانبارسازی تابع، گرانبارسازی عملگر، آرگومان پیشفرض، و قالب کلاسها و تابع است. گرانبارسازی تابعگرانبارسازی تابع امکان تعریف چندین تابع با نام یکسان اما با تعداد آرگومانهای متفاوت را فراهم میسازد. این توابع از طریق تعداد پارامترها یا نوع رسمی آنها شناسایی میگردند. در نتیجه یک تابع ممکن است با توجه به موقعیت استفاده معنای مختلفی داشته باشد. نوع داده برگشتی برای تشخیص توابع از یکدیگر مورد استفاده قرار نمیگیرد. گرانبارسازی عملگر بطور مشابه گرانبارسازی عملگر امکان استفاده از یک عملگر مشخص میشود که عملکرد متفاوتی با توجه به عملوندهای خود دارد. این عملگرهای گرانبار شده موجب فراخوانی تابع مشخصی متناسب با آن موقعیت میگردند. گرانبارسازی عملگر ترتیب اجرا یا تعداد عملوندهای یک عملگر را تغییر نمیدهد. عملگرهای . :: .* ? نمیتوانند گرانبار شوند. آرگومان پیشفرضآرگومان پیشفرض در شرایطی به کار میرود که تعیین یک مقدار مشخص برای یک آرگومان نیاز به تعریف یک تابع جدید را برطرف میسازد. هنگام استفاده از این مشخصه باید دقت شود که تابعهای گرانبار شده و تابعهای دارای آرگومان پیشفرض با یکدیگر تداخل نداشته باشند به عنوان مثال: <source lang="cpp"> // function with default argument but also an overloaded function int strcpy(char *str1, char *str2, short unsigned n=65535); // second overloaded function int strcpy(char *str1, char *str2); </source> کد بالا در صورت استفاده از یک آرگومان n برای strcpy درست کامپایل میگردد اما اگر آرگومانی تعیین نگردد درست عمل نخواهد کرد. چرا که کامپایلر نخواهد دانست که باید از مقدار پیشفرض استفاده نماید یا از تابع بدون آرگومان. چندریختی پویاچندریختی پویا شامل وراثت و توابع مجازی عضو است. ساختار برنامه هاساختار برنامه ها در این زبان بدین صورت است که همانند زبان سی، هر برنامه بایستی یک تابع اصلی (main) به عنوان بدنه برنامه داشته باشد. هر برنامه معمولا از تعداد زیادی فایل تشکیل می شود که به هم الحاق می گردند (با دستور include) و به این فایل های الحاقی سرآیند (Header) میگوییم. فایل های الحاقی حاوی کد ها یا نسخه های اجرایی کلاس ها (مجموعه متغیر ها و توابع) می باشند که در بدنه اصلی برنامه از آنها استفاده می شود. معمولاً هر کلاس (که تعریف یک نوع داده ای با متد های مربوط به آن است) را در یک سرآیند مینویسند. هر سرآیند که معمولا تنها تعاریف (معرفی) کلاس را در خود دارد به همراه فایل های پیاده سازی به زبان ++C یا پیاده سازی های کامپایل شده (به صورت فایل اشیا مانند dll یا so یا ... ) می تواند به کار برده شود. به مجموعه های یکپارچه ای از کلاس های پیاده سازی شده (به صورت فایل های سرآیند با پیاده سازی های کد یا اشیای زبان ماشین) که برای برنامه نویسی به کار می روند، یک کتابخانه ++C گفته می شود و قدرت اصلی این زبان در امکان به کارگیری کتابخانه های آماده می باشد. کتابخانه های بزرگ ++C مانند STL، MFC، QT و ... مجموعه قدرتمندی برای تولید برنامه در این زبان ایجاد کرده اند. محیطهای برنامه نویسییک برنامه به زبان ++C می تواند در محیط های ++Turbo C++ , Borland C و ++Dev C نوشته شود. این محیطهای برنامهنویسی، همراه با یک کمپایلر عرضه میشوند که کار تبدیل برنامه به فایل اجرایی را راحت میکند.
سه شنبه 8/11/1387 - 14:14
دانستنی های علمی
ناماسم این پادشاه مقدونی اسکندر بود و مورخین عهد قدیم هم چنین نوشتهاند ولی مورخین قرون اسلامی او را اسکندر الرومی و یا اسکندر ذیالقرنین نامیدهاند و بعضی هم اسکندر المقدونی (روم را باید بمعنی یونان یا مقدونی فهمید زیرا بیزانس یا روم شرقی را در زمان ساسانیان و قرون اولیهٔ اسلامی روم میگفتند). مورخین عهد قدیم او را غالباً اسکندر پسر فیلیپ نامیدهاند (در عهد قدیم معمول نبود که پادشاهان هم اسم را با اعداد ترتیبی ذکر کنند). البته در شاهنامه فردوسی اسکندر نوه فیلیپ و پسر داراب و برادر دارا هست. مورخین جدید فرنگی اسم او را عموماً اَلِکساندر مقدونی یا آلکساندر کبیر نوشته و مینویسند. نَسَبپدرش فیلیپ دوم بود و مادرش اُلمپیاس دختر نهاوپتولم پادشاه مُلُسها. ملسها مردمی بودند یونانی که در درون اپیر نزدیک دریاچهٔ اِپئومبوتی یا ژانین کنونی سکنی گزیده بودند و پادشاهان این مردم از خانوادهٔ اِآسیدها بشمار میرفتند و این خانواده هم نسب خود را به آشیل پهلوان داستانی یونان در جنگ تروا میرسانید. بنابراین چون پادشاهان مقدونی عقیده داشتند که نژادشان به هرکول نیمربّالنوع یونانی میرسد مورخین یونانی نسب اسکندر را از طرف پدر به نیمربّالنوع مزبور و از طرف مادر به آشیل پهلوان داستانی میرسانند. (پلوتارک، اسکندر، بند۲). تولد اسکندر در شهر پِلا در ژوئیهٔ (۱۰ تیر تا ۹ اَمرداد) ۳۵۶ ق.م. بود و در سن ۲۰ سالگی به تخت نشست. بد نیست گفته شود که در داستانهای ما اُلمپیاس مادر اسکندر را ناهید نامیدهاند. کودکی و جوانی اسکندرفیلیپ دوم که مردی عاقل و مآل اندوز بود میدانست که بزرگ شدن مقدونیه و حفظ ولایات و شهرهائی که به این مملکت افزوده فرع داشتن خلف اهلی است که باید پس از او بتخت نشیند بنابراین توجهی مخصوص به تربیت اسکندر کرد و با این مقصود لئونیداس نامی را که از اقربای اُلمپیاس بود مربی او قرار داد، در انتخاب طبیب و دایه و غیره نیز دقتهای وافی کرد تا همه از خانوادههای ممتاز و دارای اخلاق حسنه باشند، این اشخاص مراقبت کامل در تربیت جسمانی او کردند و بعد وقتی که اسکندر بزرگ شد فیلیپ به ارسطو فیلسوف معروف یونان که در این زمان به مکتب افلاطون میرفت نامهای نوشت که تقریباً مضمون آن چنین بود: خدایان بمن پسری اعطا کردهاند و من از تولد او در زمان شخصی مانند تو پیش از بدنیا آمدنش شادم زیرا امیدوارم که اگر مربای تربیت تو شود پسری ناخلف نگردد و بتواند پس از من بار گران این اندوختههای بزرگ را بدوش گیرد من عقیده دارم که نداشتن اولاد بمراتب بهتر از داشتن خلفی که دربارهاش مقدر باشد پس از من باز افتضاحات و رسوائیهای نیاکان خود را مشاهده کند (مقصود فیلیپ احوال بد مقدونیه در زمان پادشاهان قبل از او بوده). ارسطو سمت آموزگاری اسکندر را پذیرفت و مدتها بتعلیم و تربیت او پرداخت. (کنتکورث، کتاب ۱ بند۲). زندگی خصوصی اسکندر بر خلاف زندگی سیاسی حاکی از نکات سیاهی است یکی از این نکات اعتیاد به الکل است که گاه باعث میشد در حال مستی نزدیکترین افراد از جمله یکی از نزدیکترین دوستانش را بقتل برساند یا مجموعه تخت جمشید که از بزرگترین میراث دنیای قدیم بود در حالت مستی به دستور او به اتش کشیده شد.
سه شنبه 8/11/1387 - 13:57
کامپیوتر و اینترنت
مکس پین (Max Payne) یکی از بازیهای رایانهای است. داستاناین بازی داستان زندگی یک پلیس نیویورک است که بعد از ظهر یک روز بی فرجام، هنگام بازگشت به خانه اش متوجه میشود که همسر و فزرند نوزادش توسط افرادی معتاد به طرز فجیعی به قتل رسیده اند. مکس در جریان بازی، در پی شناسایی و انتقام از مسببان قتل خانواده اش به معتادان جنایتکاری بر میخورد که تحت تأثیر مادهای به نام "V" به این اعمال وحشیانه دست میزنند. در پی جستجوهای بیشتر، او متوجه میشود که مادهٔ "V" نتیجهٔ یکی از پروژههای سری ارتش آمریکا است که به منظور افزایش پایداری نیروی پیاده اجرا شده است. ولی به خاطر عدم نتیجهٔ قابل قبول، مدتی پیش رسما متوقف شده است و زنی به نام «نیکل هورن» این پروژه را به صورت غیر قانونی و پنهانی ادمه داده است. در ادامه بازی مکس پین در جستجوی نیکل هورن از مراحل پرخطری عبور میکند و .... در نسخهٔ دوم بازی مکس پین، او در حین انجام ماموریتش با یکی از افرادی که در جستجوهایش در پی نیکل هورن، به او برخورده بود و گمان میکرد او کشته شده است، روبرو میشود و ....
سه شنبه 8/11/1387 - 13:45