• مشکی
  • سفید
  • سبز
  • آبی
  • قرمز
  • نارنجی
  • بنفش
  • طلایی
تعداد مطالب : 1039
تعداد نظرات : 38
زمان آخرین مطلب : 4119روز قبل
امر به معروف و نهی از منکر

امیر مؤمنان علی(ع)فرمود: «غایه الدین؛ الامر بالمعروف و النهی عن المنکر، واقامه الحدود[1]».

امر به معروف و نهی از منکر فریضه الهی است که بر تارک تعالیم نورانی اسلام چون خورشیدی فروزان می درخشد. برگهای زرین معارف دینی سرشار از تأکید و توجه خاصی است که منبع وحی و سیراب شدگان فیض الهی به آن مبذول داشته اند. آیات و روایات متعددی اهمیت و لزوم اجرای این فریضه را در جوامع بشری تبیین نموده و یکی از عوامل قطعی هلاکت و نابودی جوامع را درطول تاریخ ترک این سنت الهی بیان کرده است.

در قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران که الهام گرفته از شرع مقدس و اصول دین مبین اسلام می باشد به این فریضه توجه خاص شده و در اصل هشتم آن به امر به معروف و نهی از منکر به عنوان یک وظیفه همگانی پرداخته شده است. بنابراین امر به معروف و نهی از منکر هم یک تکلیف شرعی است و هم یک وظیفه قانونی. بدون تردید اجرای آن در جامعه مستلزم فراهم آوردن شرایط و لوازمی می باشد و چنانچه این شرایط و لوازم به خوبی فراهم نگردد و در نتیجه این فریضه به خوبی اجرا نشود چه بسا آثار مترتب بر اجرای ناصحیح این فریضه بسیار خطرناک تر از عدم اجرای آن باشد. از این جهت لازم است که اقدام کنندگان به امر به معروف و نهی از منکر نسبت به چگونگی اجرای صحیح این فریضه آشنایی کامل پیدا کنند.

اما علاوه بر شناخت دقیق راه و روش صحیح و مبتنی بر شرع و قانون امر به معروف و نهی از منکر، ضرورت دارد قبل یا حین اجرای این فریضه به نکات دیگری توجه نمود که اثر بخشی آن را مضاعف ساخته، زمینه را برای پذیرش مخاطب بیش از پیش مهیا و حالت تقابل و تدافعی وی را کاهش می دهد.

در این نوشتار تلاش شده است تا با طرح مسائلی زمینه تحقیق وپژوهش اساتیدو پژوهشگران را برای ارائه راهکارهایی جهت افزایش اثر بخشی و تأثیر گذاری امر به معروف و نهی از منکر فراهم نماید.

الف) استفاده از فرایند انطباق

یکی از راههای افزایش تأثیرگذاری در زمان امر به معروف و نهی از منکر کاهش مقاومت غیر منطقی در پذیرش امر و نهی استفاده از موقعیتی است که دانشمندان علم ارتباطات به آن فرایند انطباق می گویند.

بدون تردید، همه انسانها از هر کیش و مذهب و با هر گونه اعتقادی در زندگی فردی و اجتماعی، شخصیت و منش دیگری را برای خود الگو قرار می دهند و در رفتار به او تأسی می کنند، زیرا ویژگی های آرمانی مورد نیاز خود را در آنها یافته اند. این دلبستگی و تعلق خاطر مخاطب را در سطح قابل توجهی از آستانه پذیرش در قبال امر و نهی قرار می دهد. کلمان از دانشمندان علم ارتباط کلامی، سه فرایند تاثیر اجتماعی برای الگوی ارتباطی ارائه می کند. وی علاقمند است که پیش بینی کند که از هر تلاش ارتباطی چه نتیجه ای حاصل خواهد شد. به دیگر سخن، او در پی شناسایی متغیرهایی است که وی را قادر می سازد شرایط ضروری برای کسب پاسخ القایی ارتباط را پیش بینی کند. کلمان سه فرایند مشخص تأثیر اجتماعی را به میان می آورد: قبول، انطباق و درونی سازی.[2] آنچه بیشتر در این نوشتار مورد توجه قرار گرفته است فرایند انطباق می باشد. وی در این باره می نویسد: هرگاه شخصی رفتاری مهم از شخص یا گروه دیگر را به این علت اختیار کند که آن رفتار با ایجاد رابطة ارضاء کننده ای برای تسجیل نفس، متداعی و همراه است می گوییم که انطباق روی داده است.

به سخن دیگر گاهی افراد به این علت رفتار القایی ابراز می کنند که آرزوی شباهت با عامل مؤثر را دارند یعنی در او خصوصیات مطلوبی را می بینید که خود آرزوی نیل به آنها را دارند.

این مفهوم به آنچه در برخی کتب ارتباطاتی از آن به اعتبار منبع یاد می کنند نزدیک است. اعتبار منبع به طور خلاصه یعنی تصوراتی که شنونده از منبع ارتباطی دارد این تصورات به صفاتی نظیر صلاحیت، تخصص، قابل اعتماد بودن، صداقت و توانایی وی مربوط می شوند.

نویسنده کتاب استیلا توسط مریخ می نویسد: برای روانشناسان اجتماعی، تبلیغاتچی های سیاسی و تجاری این حقیقت انکارناپذیر و شناخته شده ای است که یک نظر و یا محصول وقت بیشتری برای پذیرفته شدن و مقبول افتادن دارد اگر بتواند بوسیله فردشناخته شده و خوشنامی پشتیبانی شده و یا از سوی آنها عرضه شود. البته این شخص خوشنام و شناخته شده می باید دارای شخصیتی پذیرفتنی و یا توانایی و مهارت غیر قابل انکار و یا پایگاه اجتماعی بالایی باشد.

فرض کنید قراراست شما درس معارف اسلامی را برای دانشجویان ارائه کنید همزمان با ورود شما به کلاس، مدیر گروه وارد می شود و به معرفی شما می پردازد و شما را یکی از تجار وارد کننده گوشی تلفن همراه معرفی می کند. شما مطالبی را بازگو می کنید و وقت کلاس به اتمام می رسد. درساعت دوم به کلاس دیگری می روید و این بار هم مدیر گروه همزمان با شما وارد کلاس می شود و شمارا فارغ التحصیل دانشکده الهیات که دارای چند سال تحصیلات حوزوی است و در دانشگاههایی مثل الازهر مصر نیز تدریس می کند معرفی می نماید. شما عین مطالب جلسه قبل را برای این دسته از مخاطبان بیان می نمایید به نظر شما اگر از دانشجویان این دو کلاس نظرسنجی شود که تا چه اندازه مطالب عنوان شده را پذیرفتید و موافق آن هستید؟ چه نتایجی حاصل می شود؟ به نظر می رسد نتایج نظرسنجی معلوم و روشن باشد. دقت نمایید که محتوای پیام و حتی فروشنده پیام یکی بوده است اما شخصیت و اعتبار پیام فرست در دو کلاس متفاوت است.

سه نوع اعتبار در ارتباطات مطرح است اولیه، ثانویه ونهایی. اعتبار اولیه به اعتباری اطلاق می شود که عامل ارتباطی قبل از ورود به فرایند ارتباطی مورد نظر آن را داراست و معمولا با پیشوندی مانند دکتر، مهندس، پروفسور و... همراه است.

اعتبار ثانویه در جریان فرایند ارتباط ایجاد می شود و پیام فرست تلاش می کند صرف نظراز عنوان و لقبی که دارد حین بیان مطالب بر اعتبار خود بیفزاید. استادان و معلمان همواره به گونه ای آگاه و ناخودآگاه سعی در بالا بردن اعتبار خود نزد دانشجویان و دانش آموزان دارند آنان با استناد به نوشته ها و تألیفات خود و یا از طریق ارائه آمار و اطلاعات جدید سعی در بالا بردن اعتبار خود می کنند.

اعتبار نهایی اعتباری است که فرد پس از یک رابطه میان کنش با دیگران احساس می کند که به دست آورده است و دیگران نیز پس از برقراری ارتباط درمی یابند فرد مورد نظر دارای چه اعتباری است. یک استاد پس از یک دوره تدریس در دانشگاه دارای اعتبار خاصی می شود که البته ممکن است از اعتبار اولیه بالاتر یا پائین تر باشد.

باید به این نکته توجه کرد که اعتبار ثانویه با تلاش پیام فرست و اعتبار نهایی با ارزیابی پیام گیرنده حاصل می شود حال این پرسش مهم مطرح می شود که چگونه می توان براعتبار اولیه افزود ؟!

مؤلفه هایی نظیر رعایت عدل و انصاف در گفتگوها و تسلیم در مقابل حقایق، صداقت در رفتار، صلاحیت نسبت به موضوع، برخورداری از منش و اخلاق پسندیده، پویا و فعال در عرصه هایی که دارای صلاحیت است در بالا بردن اعتبار منبع نقش آفرین می باشد.

در هر صورت اشخاص با پذیرش اعتبار منبع پیام آگاهی بیشتری در پذیرش پیام و محتوای آن پیدا می کنند و این امر نه به خاطر قدرت منبع پیام بلکه به خاطر برخورداری از صفات جاذب وی بوده و پذیرش مخاطب نیز به دلیل رضایت باطنی ای است که از برقراری رابطه مناسب با وی دارد. دانشمندان این علم معتقدند رفتاری که به سبب انطباق اتخاذ شده کاملاً علنی نیست اما خصیصه یک عقیده ثابت شخصی را هم ندارد. تنها اشکالی که بر این رابطه وارد است این است که یک نوع حضور عامل، همواره ضروری است. حتی اگر این حضور فیزیکی نباشد و فقط حضوری روانی داشته باشد. به عبارت دیگر چنانچه اعتبار منبع دچار تزلزل شود و پیوند لازم روحی و روانی بین گیرنده و فرستنده از میان برود فرایند انطباق رخ نخواهد داد و مخاطب یا به طور کلی پذیرش خود را از دست می دهد و یا سطح آن کاهش می یابد. اگر بخواهیم موضوع را باز هم روشنتر بیان کنیم باید بگوییم در این فرایند مخاطب رفتار مورد انتظار را نه به خاطر آنکه اصل عمل را قبول دارد، انجام می دهد بلکه صرفاً به خاطر آن است که عامل یا منبع پیام برای وی مقبولیت دارد و تا زمانی این گونه پاسخها را از خود بروز می دهد که میزان مقبولیت عامل در سطح بالایی باشد. البته بهترین شکل فرایند ارتباطی آن است که به عقیده شخصی منجر شود و رفتار مخاطب ناشی از اعتقاد وایمان به آن عمل باشد نه صرفاً اعتقاد به عامل و آمر.

ب) خیرخواهی

بسیاری تلاش می کنند که تکلیف شرعی و وظیفه قانونی خود را در حد مقبول انجام دهند اما این کافی نیست و باید سعی نمود که از این اقدام بهترین و بالاترین نتیجه را به دست آورد. این معنای دیگری از اثربخشی، کارایی و بهره وری است. در امر به معروف و نهی از منکر نیز که یک تکلیف الهی و وظیفه قانونی است، هر چند اگر فقط تذکر بدهیم و به همین اندازه اکتفا کنیم تکلیف و وظیفه خود را انجام داده ایم، اما انسانهای کارآمد به دنبال آن هستند که فعل آنها اثر مطلوبی داشته باشد! [3]

یکی از مؤلفه های بسیار مهم در افزایش تأثیرگذاری امر به معروف و نهی از منکر ابراز حس خیرخواهی است. همان چیزی که در فرهنگ اسلام به نصیحت مشهور است. راغب صاحب مفردات می گوید: نصح انجام کار و یا ادای سخنی است که صلاح صاحب نصیحت در آن باشد و این معنا از همان باب است که می گویند: نصحت له الود یعنی با اخلاص به او محبت ورزیدم. ابن اثیر در معنای کلمه نصیحت می نویسد: نصیحت کلمه ای است که با آن معنی یک جمله را می توان ادا کردوآن عبارتست ازخیرخواهی به نصیحت شده.[4]

علامه طباطبایی در تفسیر آیه 91 سوره توبه فرموده است: کسی که درباره منصوح خالص باشد، یعنی هیچگونه نظرشخصی واغراض دیگری جز منافع آن شخص در کار نباشد،هرکاری و هر سخنی که می گوید فقط و فقط مصالح او در نظرش باشد.

بدیهی است خیر کسی را خواستن، لوازم و جهات زیادی دارد، راهنمایی کردن، از بدی منع نمودن، تنبیه و تعدیل کردن، تشویق و ترغیب نمودن، از خطرات محافظت کردن و از جمله لوازم و جهات خیرخواهی است. بنابراین آمر به معروف و ناهی از منکر در اصل خیرخواه مخاطب است و باید تلاش نماید که این حس را در خود تقویت نماید و از سوی دیگر به مخاطب نیز منتقل سازد.

نشانه های خیرخواهی

1. آمر به معروف و ناهی از منکر که خیر خواهانه این اقدام الهی را انجام می دهد، فعل مخاطب را نشانه می گیرد نه فاعل را؛ یعنی ابراز علاقه یا انزجار نسبت به فعل خواهد بود نه فردی که مرتکب آن فعل شده است. به خصوص در نهی از منکر باید به این نکته بسیار دقت نمود که فرد مخاطب نهی، تلقی نکند که ما نسبت به وی موضع گرفته ایم و او رافردی مذموم می دانیم. بلکه باید آشکارا دریابد که با همه خوبیهایش کار خطایی از وی سرزده است و این نهی از منکر فقط به خاطر آن کار ناپسند است و قطعاً همه خوبیها و صفات پسندیده او در جای خود محفوظ و ارزشمند می باشد. روایتی از پیامبر (ص)مرتبط با این موضوع نقل شده است که می فرماید: «اگر کسی دیگری را به خاطر خدا دوست داشته باشد، خداوند پاداش کسی که فردی از اهل بهشت را دوست دارد به او ارزانی می دارد. حتی اگر آن فرد از اهل جهنم باشد؛ زیرا او را دوست دارد به خاطر خصلت و ویژگی حسنه و نیکویی که در او مشاهده کرده است. و هر کس دیگری را به خاطر خدا دشمن بدارد خداوند پاداش کسی که فردی از اهل جهنم را دشمن می داند به او می دهد، حتی اگر آن فرد از اهل بهشت باشد؛ زیرا بغض او به خاطر خصلت بدی است که در او دیده است. [5]»

ملاحظه می شود که یک عمل یا خصلت و صفت ملاک محبت و بغض قرار گرفته که متعاقب آن پاداش الهی را به دنبال دارد.

2. از دیگر نشانه های امر به معروف و نهی از منکر خیرخواهانه عدم احساس تفوق و برتری نسبت به مخاطب و ابراز آن است. آمر و ناهی خیرخواه هرگز چنین نمی پندارد که نسبت به مخاطب برتر است زیرا چه بسا در زمان و مکان دیگر آمر خود مخاطب امر و نهی مخاطبش قرار گیرد و این بار او باشد که نهی از منکر می شود. بروز چنین حالتی نه تنها استبعادی ندارد بلکه طبیعی بوده و همواره در زندگی روزمره فردی و اجتماعی ما رخ می دهد.

آمر و ناهی باید بداند که او نیز همواره در معرض خطا کردن است و ممکن است عامدانه و یا از روی سهو مرتکب فعل ناپسندی شود به همین دلیل هیچ گاه نسبت به دیگری برتری ندارد و همانطور که در فرهنگ اسلامی مکرراً تأکید شده است ملاک برتری انسانها فقط تقواست . بنابراین نباید رفتار او تحقیر آمیز باشد و مخاطب را به دیده حقارت بنگرد.

3. نهی از منکر نباید با عیب جویی، سوءظن و عیب گویی و برملاکردن عیب دیگران آلوده شود. آمر و ناهی خیرخواه ضمن آنکه با ادب رفتار می کند و حرمت، عزت و کرامت مخاطب را مراقبت می کند. تلاش می کند که اجرای این تکلیف الهی و وظیفه قانونی خود به منکری تبدیل نشود تا سرحد امکان از نهی از منکر علنی و در حضور دیگران اجتناب می ورزد مگر در مواردی که مصلحت جامعه در آن باشد. اگر منکری را از دیگری دید چنانچه لازم باشد اغماض می کند در صورت لزوم نهی این منکر و کار خطا را دستاویزی برای مقابله یا تلافی کردن قرار نمی دهد.امیرمؤمنان علی(ع)می فرماید: «چگونه است که فردی عیب برادرش را مطرح می سازد ... آیا به خاطر نمی آورد که خداوند گناهان او را پوشانده است، گناهانی که از عیب برادرش بزرگتر است و چگونه است که او را به خاطر گناهی که خود نیز مرتکب شده نکوهش می کند و حتی اگر مرتکب همان گناه نشده. به طور قطع معصیت خدا را در چیز دیگری که از آن گناه بزرگتر بوده مرتکب شده است. قسم به خدا که اگر حتی از او گناه کبیره و صغیره هم سرنزده باشد همین میزان که جرأت پیدا کرده که عیب مردم را بیابد و مطرح سازد از همه گناهان بزرگتر است.»[6]

پی نوشت

[1]. غرر الحکم ح، 6373

[2]. برای کسب اطلاع بیشتر به کتاب ارتباط کلامی نوشته جرالد ر. میلر، ترجمه علی زکاوتی رجوع شود.

[3]. دقت فرمایید که این موضوع با مامور به بودن تکلیف که امام راحل(ره)بر آن تاکید می ورزیدند تعارضی ندارد.

[4].ابن اثی ر، النهایه، ج5، ص64

[5]. تاریخ ابن عساکر، 54: 336، کنزالعمال 9: 180 ح 25595

[6]. نهج البلاغه، خطبه

جمعه 28/7/1391 - 20:23
قرآن
3 نکته درباره قرآن

1 . این نکته راشنیده اید که «هر کس در دوران جوانی قرآن را قرائت کند در حالی که به آن ایمان دارد، قرآن با گوشت و خونش آمیخته می شود» . فکر آن که قرآن در رگ های انسان بگردد و در سینه او بطپد، آدمی را به وجد می آورد . جالب آن جاست که این خصوصیت، فقط در مورد جوانان آمده است و این فرمایشی از امام صادق (ع) است .

2 . این نکته را هم بشنوید که قرآن به دو صورت نازل شده است; یک بار در بیست و سوم ماه مبارک رمضان، از لوح محفوظ خداوند به سوی کعبه انزال یافت و یک بار دیگر به صورت تدریجی و طی بیست و سه سال، از خداوند به جبرئیل و از جبرئیل به پیامبر اکرم (ص) تنزیل پیدا کرد . نکته جالب آن که چون کلمه انزال برای فرود آمدن دفعی و کلمه تنزیل برای نزول تدریجی استفاده می شود، در سوره قدر، مصدر انزال مشاهده می شود .

3 . آیا می دانید امید بخش ترین آیه قرآن کدام است؟ این مطلب را امام علی (ع) به نقل از رسول خدا (ص) بیان فرماید: «امید بخش ترین آیه قرآن، آیه 114 سوره هود است » . اگر به امید نیاز دارید، به سراغ قرآن بروید و این آیه را با اشتیاق جست و جو کنید .
جمعه 21/7/1391 - 17:21
اهل بیت
منابع : تحف العقول، ص227 و 228. 

 زهد چیست؟

رغبت به تقوا و بی رغبتی در دنیا.

 حلم چیست؟

خشم فرو خوردن و اختیار خود داشتن.

 سداد چیست؟

دفع زشتی با خوبی.

 شرف چیست؟

احسان به قبیله و تبار و تحمل خسارت و جرم آنها.

 نیرومندی چیست؟

دفاع از پناهنده و صبر در نبردها و اقدام هنگام سختی.

 بزرگواری چیست؟

این است که در غرامت عطا بخشی و از جرم بگذری.

 مروت چیست؟

حفظ دین، عزت نفس، نرمش، وارسی کردن و کار، پرداخت حقوق و دوست یابی.

 کَرَم چیست؟

بخشش پیش از خواهش، اطعام در قحطی.

 دنائت چیست؟

خردبینی و دریغ از اندک.

 ناکسی چیست؟

کم بخشیدن و گفتار ناهنجار.

 جوان مردی چیست؟

بخشش در خوشی و سختی.

 بخل چیست؟

آنچه در کف داری شرف بدانی و آنچه انفاق کنی تلف بشماری.

 برادری چیست؟

همراهی در سختی و خوشی.

 ترس چیست؟

دلیری بر دوست و گریز از دشمن.

 ثروتمندی چیست؟

رضای به قسمت هر چه هم کم باشد.

 فقر چیست؟

آزمندی به هر چیز.

 جود چیست؟

بخشش دسترنج.

 دلیری چیست؟

هم نبردی با پهلوانان.

 ذلت چیست؟

هراس از راستی و حقیقت.

 بزرگی چیست؟

آوردن خوب و ترک زشت.

سفاهت چیست؟

به پستی گراییدن و با گمراهان نشستن.

 درماندگی و عجز در کلام چیست؟

بازی با محاسن و لکنت هنگام سخن.

 لئامت چیست؟

خوش گذرانی و بی اعتنایی به همسر.

پنج شنبه 20/7/1391 - 17:44
معرفی کتاب و بازی های آموزشی
منابع : کتاب خزائن، اثر مرحوم ملا احمد نراقی، ص152.

 

مرحوم ملا احمد نراقی در کتاب خزائن، نمونه های مختلفی از سرگرمی های فکری را بیان نموده که علاوه بر آزمایش هوش و فهم افراد، جنبه علمی و نیز سرگرمی دارد. نمونه زیر یکی از این موارد است که بدون هیچ دخل و تصرف در متن، برای شما گزینش نموده ایم.

البته پیدا کردن جواب این معما، تأمل و دقت می طلبد؛ اما پیش از یافتن جواب، فهم عبارت ایشان، خود معمای دیگری است. کاربران محترمی که می توانند بیان ایشان را تبیین کنند، نظرات خود را ثبت کنند تا نظر ایشان را در همین صفحه، در اختیار دیگران قرار دهیم.

 

و اما عبارت ایشان:

 

اگر شخصی شش عدد را سه حصّه کرده باشد و در سه جا بگیرد، به شرط این که چهار در یک جا نباشد. و خواهی بدانی که در هر جایی چند است. بگو تا آنچه در یکی از آن سه جا است مضاعف کند پس بگو تا آنچه در جائی دیگر است اضافه آن نموده مجموع را مضاعف کند.

پس آنچه در جای سیم است اضافه مجموع نموده مرتبه دیگر مجموع را مضاعف کند و از همگی هفت هفت اسقاط کند و از باقی مانده خبر دهد، پس اگر یک باشد «ابج» یعنی در جای اول یکی و در دوم دو و در سیم سه، و اگر باقی دو باشد «بجا» و اگر باقی سه باشد به ترتیب «اجب» و اگر چهار باشد «جاب» و اگر پنج باشد «باج» و اگر شش باشد «جبا».

پنج شنبه 20/7/1391 - 17:42
آموزش و تحقيقات
منابع : پورتال جامع سازمان بسیج دانش آموزی

تحقیقات فلکی نشان می دهد که ارکان کعبه درست به سمت چهار جهت اصلی (شرق، غرب، شمال و جنوب) قرار گرفته است.

این تحقیقات تاکید دارد «حجرالاسود» به سمت شرق، «رکن یمانی» به سمت جنوب، «رکن شامی» به سمت شمال و «رکن عراقی» نیز به سمت غرب قرار گرفته است.

قرار گرفتن ارکان کعبه مشرفه از بدو خلقت در چهار جهت اصلی، نشان از یک معجزه بزرگ در زمینه معماری و جغرافیای این مکان بزرگ دارد.

همچنین تحقیقات نشان داده است که کعبه مشرفه دقیقاً در مرکز کره زمین قرار گرفته است. در سال 1977، جهان با کشف یک حقیقت علمی جدید مبنی بر اینکه مکه مکرمه مرکز خشکی های کره زمین می باشد، به شدت دچار شگفتی گشت. این کشف نتیجه تلاش و کاوش های مستمر چند ساله ای بود که با مطالعات زیاد و با استفاده از ابزارآلات جغرافیایی و رسم جدول و نقشه های جغرافیایی بدست آمد.

دانشمند مسلمان دکتر حسین کمال الدین داستان این کشف عجیب را چنین نقل می کند: بحث و کاوشم را شروع کردم و هدفم غیر از این بود و دنبال چیز دیگری بودم، هدفم ساختن وسیله ای بود تا به هر انسانی کمک کند تا جهت قبله را به او نشان دهد، زیرا من در مسافرت هایی که داشتم به این مشکل برخورد می کردم و این مشکل برای هر مسلمانی پیش می آید، به خصوص در شهرهایی که در آن مسجدی نیست که جهت قبله را به ما نشان دهد. به فکر افتادم تا نقشه جدیدی برای کره زمین رسم کنم و بر روی آن نقشه جهت های قبله را بدست آورم. اول مدارها و خط های شمالی و جنوبی، عمودی و افقی، سپس پنج قاره را کشیدم ناگهان چیز عجیبی به ذهنم خطور کرد و حیرت زده شدم و آن این بود که مکه مکرمه در وسط خشکی های جهان قرارگرفته است.

پرگاری برداشتم و نوک آن را بر روی مکه مکرمه نهادم و نوک دیگر بر روی آخرین نقطه خشکی در شرق و اندازه گرفتم و یک بار دیگر نوک آن را بر روی مکه مکرمه نهادم و نوک دیگر را بر روی آخرین نقطه خشکی در غرب و دیدم اندازه هر دو با هم برابر است. به این نتیجه رسیدم خشکی های جهان به طور مساوی اطراف مکه مکرمه تقسیم شده اند و فهمیدم که در این صورت مکه مکرمه مرکز خشکی های جهان است. نقشه ی جهان قدیم را بیرون آوردم، نقشه قبل از کشف قاره آمریکا و استرالیا و مطالعاتم را ادامه دادم، باز متوجه شدم که طبق نقشه قدیم هم مکه مکرمه مرکز خشکی های جهان است.

ذکر چهار نکته در این مورد ضروری است:

نکته اول: مکه مکرمه در مرکز جهان هستی قرار گرفته است به این معنی است که مکه مکرمه به منزله ی پایتختی برای کره زمین است؛ و هیچ شکی نیست که بهترین و قوی ترین پایتخت ها، پایتختی است که در وسط کشور و حکومت واقع شده باشد. زیرا در این صورت باعث سهولت ارتباط و رفت و آمد می گردد. در قرآن به این حقیقت علمی اشاره شده است آنجا که می فرماید:

«وَکذَلِک جَعَلْنَاکمْ أُمَّةً وَسَطا: بی گمان شما را ملت میانه رویی قرار دادیم.» (بقره/143)

اسلام دین میانه است در منهج و روش، میانه است، در منزلت و جایگاه میانه است، در مکان و موقعیت جغرافیایی هم همینطور.

 

نکته دوم: رحمت و عدل خداوندی اقتضا می کرده است که مکه ی مکرمه در وسط کره زمین قرار گیرد تا از یک طرف انتشار نور اسلام برای تمام جهان آسان باشد و از طرفی دیگر، این دین به طور مساوی و اندازه ی لازم در اختیار دیگران قرار گیرد.

 

نکته سوم: از آنجایی که پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله برای تمام مردم فرستاده شده است. «وَمَا أَرْسَلْنَاک إِلَّا کافَّةً لِّلنَّاسِ بَشِیراً وَنَذِیراً وَلَکنَّ أَکثَرَ النَّاسِ لَا یعْلَمُونَ: ما تو را برای جملگی مردمان فرستاده ایم تا مژده رسان و بیم دهنده باشی ولیکن اکثر مردم بی خبرند.» (سبأ/28)

حکمت اقتضا می کرد که مکه مکرمه مهد رسالت جهانیان باشد و این که مبعث پیامبر در این نقطه از جهان قرار گرفته اعجاز خداوندی محسوب می گردد.

 

نکته چهارم: در قرآن کریم کلمه سراج فقط در وصف خورشید و پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم به کار رفته است. خداوند در وصف خورشید می فرماید: «و جعلَ الْقَمَرَ فِیهِنَّ نُوراً و جعلَ الشَّمْسَ سِرَاجاً: و ماه را در میان آسمان ها تابان و خورشید را چراغ کرده است.» (نوح/16)

و خداوند در وصف پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله می فرمایند: «وَ دَاعِیاً إِلَی اللَّهِ بِإِذْنِهِ وَ سِرَاجاً مُّنِیراً: به عنوان دعوت کننده ای به سوی خدا طبق فرمان الله و به عنوان چراغ تابان» (الأحزاب/46)

 

با توجه به آنچه گذشت می فهمیم که چرا خداوند خورشید و پیامبر صلی الله علیه و آله را به سراج تشبیه کرده است. زیرا خورشید مرکز منظومه شمسی است، مکه مکرمه مرکز زمین. پس همان گونه که خورشید جهان را روشن می کند پیامبر صلی الله علیه و آله نیز زمین را با رسالتش روشن می سازد.

پنج شنبه 20/7/1391 - 17:8
تست های هوش و روان شناسی و سرگرمی
منابع : کتاب خزائن، اثر مرحوم ملا احمد نراقی، صفحات105 و 109. 

 

اول: شخصی به رفیق خود گفت که ثلث آنچه تو داری با تمام آنچه من دارم قیمت این اسب است. و ربع آنچه من دارم با تمام آنچه تو داری باز قیمت این اسب است. هر یک چه قدر دارند؟ و قیمت اسب چند است؟

 

 

دوم: کدام طائر است که اگر از اوّل آن چیزی کم کنی زیاده می شود و هر گاه از آخرش کم کنی کم می شود و اگر از اول کم کنی، یک پنجم آخر می شود، و اگر از آخر کم کنی اولی یک هفتم آن می شود و اگر از هر دو کم کنی یک دهم اول بیشتر از آخرش می شود و اگر هر دو ناقص را بر وسطش بیافزایی، یک دهم آخر شود.

 

 

سوم: کدام مرغ است که همیشه پایش در سر است و پیوسته پاهایش تر است و بیشترش در کمتر است و اولش نصف آخر است.

پنج شنبه 20/7/1391 - 17:5
داستان و حکایت
گنهکاری که در لحظات آخر عمر نجات یافت
منابع : کتاب عرفان اسلامی اثر استاد حسین انصاریان 

روایت است: در ایام «مالک بن دینار» مردی بود که تمام عمر خود را در خرابات به سر برده و روی به خیر نیاورد و اندیشه نیکی بر او نگذشت. نیکان روزگار از او حذر کردند، تا وقتی که فرشته مرگ دست مطالبه به دامن عمرش دراز کرد. او چون دریافت وقت مرگ فرا رسیده نظر در جراید اعمال خود کرد، نقطه امیدی در آن ندید. به جویبار عمر نگریست شاخی که دست امید بر آن توان زد نیافت، آهی از عمق جان کشید و به سوی ربّ الارباب روی کرد و گفت:

«یا مَنْ لَهُ الدُّنْیا وَالآخِرَةُ ارْحَمْ مَنْ لَیسَ لَهُ الدُّنْیا وَالآخِرَةُ: ای آنکه دنیا و آخرت از آن اوست رحم کن بر کسی که دنیا و آخرت از آن او نیست.»

این را گفت و جان داد.

اهل شهر به مرگ او شادی کردند و بر جنازه او به شادی گذشتند، او را به بیرون شهر برده به مزبله انداختند و خاک و خاشاک بر جنازه اش ریختند.

مالک بن دینار را در خواب گفتند: فلانی درگذشته و به مزبله اش افکنده اند، برخیز او را از آنجا بردار غسل بده و در مقبره نیکان دفن کن.

گفت: پروردگارا! او در میان خلق به بدکاری معروف بود؛ مگر چه چیز به درگاه کبریای تو آورده که سزای چنین کرامتی شده است؟

جواب آمد: چون به حالت جان دادن رسید که نامه عمل خود را نظر کرد و چون همه را خطا دید، مُفلسانه به درگاه ما نالید و عاجزانه به بارگاه ما نظر کرد، چون دست بر دامن فضل ما زد، بر دردمندی او رحم کردیم و چنان او را بخشیدم که انگار گناهی نداشته بود، از عذاب نجاتش دادیم و به نعمت های پایدارش رساندیم، کدام درد زده به درگاه ما نالید که او را شفا ندادیم؟ و کدام غمگین از ما خلاصی طلبید که خلعت شادکامی بر او نپوشاندیم؟!

پنج شنبه 20/7/1391 - 17:3
دعا و زیارت
گنجینه معارف
دحو الارض روز گسترش زمین
منابع : گردآوری پایگاه حوزه

روز بیست و پنجم ذیقعده، همزمان با دحوالارض یعنی گسترش یافتن زمین است. در شب این روز نیز بر اساس روایتی از امام هشتم علیه السلام حضرت ابراهیم و حضرت عیسی علیهما السلام به دنیا آمده اند. همچنین این روز به عنوان روز قیام امام زمان مهدی موعود (عج) نیز معرفی شده است.

معنای دحوالارض  

«دَحو» به معنای گسترش است و بعضی نیز آن را به معنای تکان دادن چیزی از محلِ اصلی اش تفسیر کرده اند. منظور از دحوالارض (گسترده شدن زمین) این است که در آغاز، تمام سطح زمین را آب های حاصل از باران های سیلابیِ نخستین فراگرفته بود. این آب ها، به تدریج در گودال های زمین جای گرفتند و خشکی ها از زیر آب سر برآوردند و روز به روز گسترده تر شدند. از طرف دیگر، زمین در آغاز به صورت پستی ها و بلندی ها یا شیب های تند و غیرقابل سکونت بود. بعدها باران های سیلابی مداوم باریدند، ارتفاعات زمین را شستند و دره ها گستردند. اندک اندک زمین هایِ مسطح و قابل استفاده  برای زندگی انسان و کشت و زرع به وجود آمد. مجموع این گسترده شدن، دَحو الارض نام گذاری می شود.

برنامه های معنوی و اعمال مخصوص شب و روز دحو الارض

زمین، گاهواره زندگی انسان و تمام موجوداتِ زنده است، که با تمام کوه ها، دریاها، درّه ها، جنگل ها، چشمه ها، رودخانه ها، معادن و منابع گران بهایش، نشانه ای از نشانه های آفریدگار به شمار می آید که آن را گسترانیده است. آیت الله میرزاجواد آقاملکی تبریزی در کتاب «المراقبات» خود آورده است: «کار مهم در ماه ذی القعده، آگاهی از نعمتهایی است که خداوند در روز «دحوالارض»، به بشر ارزانی داشته است، چرا که آگاهی از نعمت و کم و کیف آن، اولین مرتبه شکر است و یکی از نعمتهای بسیار بزرگ خداوند در این روز به بشر این است که خداوند متعال کعبه را خانه خود قرار داد و اجازه داد که مردم، آن را زیارت کنند و با پاداش و رضایت فراوانی این عمل را از آنان می پذیرد و این نهایت لطف و مهربانی و کرم است.»

از آنجا که روز دحو الارض روز بسیار مبارکی می باشد آداب و اعمال ویژه ای نیز برای آن ذکر شده است که برخی از آنها به شرح زیر می باشد:

* روزه

روز دحوالارض از چهار روزی است که در تمام سال به فضیلت روزه گرفتن، ممتاز است و در روایتی آمده است که روزه‏اش مثل روزه هفتاد سال است ؛ و در روایت دیگر کفاره هفتاد سال است و هر که این روز را روزه بدارد و شبش را به عبادت بسر آورد از برای او عبادت صد سال نوشته شود ؛ و هر چه در میان آسمان و زمین وجود دارد برای کسی که در این روز روزه‏دار باشد استغفار می‌کنند. و این روزی است که رحمت خدا در آن منتشر گردیده و از برای عبادت و اجتماع به ذکر خدا در این روز اجر بسیاری است.

در روایتی از امیر مومنان (ع) نقل شده است که «اول رحمتی که از آسمان به زمین نازل شد، در روز بیست و پنجم ذی القعده بوده است؛ بنابراین اگر کسی آن روز را روزه بگیرد و آن شب را به عبادت بپردازد، پاداش عبادت یک صد سال را دارد».

همچنین فرموده‌اند: ‌در آن روز اگر گروهی به ذکر خدا بپردازند، خداوند حاجتشان را پیش از آنکه متفرق شوند برآورده سازد؛ خداوند در این روز هزار هزار رحمت نازل می‌کند که قسمتی از آن شامل کسانی است که جمع گردند و به ذکر خدا بپردازند و روزش را روزه بدارند و شب آن را عبادت کنند.

* نماز

مستحب است در آغاز روز، هنگامی که آفتاب کمی بلند شد دو رکعت نماز به جا آورد و در هر رکعت بعد از سوره حمد پنج مرتبه سوره و الشمس را بخواند و پس از سلام نماز، بگوید:

لا حَوْلَ وَ لا قُوَّةَ إِلا بِاللَّهِ الْعَلِیِّ الْعَظِیمِ

هیچ جنبش و نیرویی نیست مگر به خدای بر‌تر بزرگ

و دعا کند و بگوید:

یَا مُقِیلَ الْعَثَرَاتِ أَقِلْنِی عَثْرَتِی یَا مُجِیبَ الدَّعَوَاتِ أَجِبْ دَعْوَتِی یَا سَامِعَ الْأَصْوَاتِ اسْمَعْ صَوْتِی وَ ارْحَمْنِی وَ تَجَاوَزْ عَنْ سَیِّئَاتِی وَ مَا عِنْدِی یَا ذَا الْجَلالِ وَ الْإِکْرَامِ.

ای نادیده‏گیرنده لغزش‌ها، لغزشم را نادیده‏گیر، ای اجابت کننده دعا‌ها، دعایم را اجابت کن، ای شنوای صدا‌ها، صدایم را بشنو و به‏ من رحم کن و از بدی‌هایم و آنچه نزد من است درگذر، ای صاحب بزرگی و بزرگواری.

* دعا

شیخ طوسی فرموده است: مستحب است در این روز، این دعا را بخوانند.

اللَّهُمَّ دَاحِیَ الْکَعْبَةِ وَ فَالِقَ الْحَبَّةِ وَ صَارِفَ اللَّزْبَةِ وَ کَاشِفَ کُلِّ کُرْبَةٍ

خدایا ای گستراننده کعبه و شکافنده دانه و برگیرنده سختی و برطرف کننده هر گرفتاری،

أَسْأَلُکَ فِی هَذَا الْیَوْمِ مِنْ أَیَّامِکَ الَّتِی أَعْظَمْتَ حَقَّهَا وَ أَقْدَمْتَ سَبْقَهَا وَ جَعَلْتَهَا عِنْدَ الْمُؤْمِنِینَ وَدِیعَةً وَ إِلَیْکَ ذَرِیعَةً وَ بِرَحْمَتِکَ الْوَسِیعَةِ أَنْ تُصَلِّیَ عَلَی مُحَمَّدٍ

از تو می‏خواهم‏ در این روز از روز‌هایت، که حقش را بزرگ گرداندی و سبقتش را پیش انداختی و آن را نزد اهل ایمان، امانت و به سوی خود وسیله قرار دادی و به رحمت گسترده‏ات، که بر محمد درود فرستی،

عَبْدِکَ الْمُنْتَجَبِ فِی الْمِیثَاقِ الْقَرِیبِ یَوْمَ التَّلاقِ فَاتِقِ کُلِّ رَتْقٍ وَ دَاعٍ إِلَی کُلِّ حَقٍّ وَ عَلَی أَهْلِ بَیْتِهِ الْأَطْهَارِ الْهُدَاةِ الْمَنَارِ دَعَائِمِ الْجَبَّارِ وَ وُلاةِ الْجَنَّةِ وَ النَّارِ،

آن بنده برگزیده‏ات‏ در پیمان نزدیک، روز دیدار، شکافنده هر امر بسته و دعوت کننده به حق و بر اهل بیت پاکش‏ آن راهنمایان و روشن‏کنندگان راه حق، ستونهای جبار و متولیان بهشت و دوزخ،

وَ أَعْطِنَا فِی یَوْمِنَا هَذَا مِنْ عَطَائِکَ الْمَخْزُونِ غَیْرَ مَقْطُوعٍ وَ لا مَمْنُوعٍ [مَمْنُونٍ‏] تَجْمَعُ لَنَا بِهِ التَّوْبَةَ وَ حُسْنَ الْأَوْبَةِ،

و عطا کن به ما از عطای در خزانه‏ات که نه بریده شود و نه منع گردد، تا به وسیله آن توبه و بازگشت خوبی برای ما فراهم نمایی

یَا خَیْرَ مَدْعُوٍّ وَ أَکْرَمَ مَرْجُوٍّ یَا کَفِیُّ یَا وَفِیُّ یَا مَنْ لُطْفُهُ خَفِیٌّ اُلْطُفْ لِی بِلُطْفِکَ وَ أَسْعِدْنِی بِعَفْوِکَ وَ أَیِّدْنِی بِنَصْرِکَ وَ لا تُنْسِنِی کَرِیمَ ذِکْرِکَ بِوُلاةِ أَمْرِکَ وَ حَفَظَةِ سِرِّکَ

ای بهترین خوانده شده و کریم‏‌ترین امید شده، ای کفایت کننده، ای وفادار، ای آن‏که لطفش پنهانی است، به لطفت به من لطف کن، و به‏ عفوت خوشبختم نما و به یاری‏ات تأییدم فرما و از ذکر کریمانه‏ات فراموشم مکن به حق متولیان امرت و نگهبانان‏ رازت

وَ احْفَظْنِی مِنْ شَوَائِبِ الدَّهْرِ إِلَی یَوْمِ الْحَشْرِ وَ النَّشْرِ وَ أَشْهِدْنِی أَوْلِیَاءَکَ عِنْدَ خُرُوجِ نَفْسِی وَ حُلُولِ رَمْسِی وَ انْقِطَاعِ عَمَلِی وَ انْقِضَاءِ أَجَلِی

و از گرفتاریهای روزگار تا روز قیامت و برانگیخته‏شدن حفظم کن‏ هنگام بیرون آمدن جانم و فرو رفتن در قبرم و تمام شدن کارم و سپری شدن عمرم، اولیایت را به بالینم حاضر کن،

اللَّهُمَّ وَ اذْکُرْنِی عَلَی طُولِ الْبِلَی إِذَا حَلَلْتُ بَیْنَ أَطْبَاقِ الثَّرَی وَ نَسِیَنِیَ النَّاسُونَ مِنَ الْوَرَی وَ أَحْلِلْنِی دَارَ الْمُقَامَةِ وَ بَوِّئْنِی مَنْزِلَ الْکَرَامَةِ

خدایا یادم کن، بر طول پوسیدگی، زمانی‏که در میان توده‏های خاک فرود آیم و فراموش‏کنندگان از مردم فراموشم کنند و در خانه اقامت فرودم آر و در منزل کرامت جایم ده،

وَ اجْعَلْنِی مِنْ مُرَافِقِی أَوْلِیَائِکَ وَ أَهْلِ اجْتِبَائِکَ وَ اصْطِفَائِکَ وَ بَارِکْ لِی فِی لِقَائِکَ وَ ارْزُقْنِی حُسْنَ الْعَمَلِ قَبْلَ حُلُولِ الْأَجَلِ بَرِیئا مِنَ الزَّلَلِ وَ سُوءِ الْخَطَلِ

و از دوستان اولیایت و برگزیدگان و خالصان درگاهت قرارم‏ ده و دیدارت را بر من مبارک گردان و پیش از فرا رسیدن پایان عمرم حسن عمل روزی‏ام فرما، درحالی‏که پاک از لغزش‌ها و گفتار بی‏پایه و منطق تباه باشم.

اللَّهُمَّ وَ أَوْرِدْنِی حَوْضَ نَبِیِّکَ مُحَمَّدٍ صَلَّی اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ وَ اسْقِنِی مِنْهُ مَشْرَبا رَوِیّا سَائِغا هَنِیئا لا أَظْمَأُ بَعْدَهُ وَ لا أُحَلَّأُ وِرْدَهُ وَ لا عَنْهُ أُذَادُ وَ اجْعَلْهُ لِی خَیْرَ زَادٍ وَ أَوْفَی مِیعَادٍ یَوْمَ یَقُومُ الْأَشْهَادُ،

خدایا مرا به حوض پیامبرت محمّد (درود خدا بر او و خاندانش) وارد کن و از آن به من بنوشان، نوشاندنی سیراب کننده، روان و گوارا، که پس از آن هرگز تشنه نشوم و از ورود به آن طرد نگردم و از آن‏ منع نشوم و آن را قرار ده برایم بهترین توشه و کامل‌ترین وعده‏گاه، روزی که گواهان بپا می‏خیزند،

اللَّهُمَّ وَ الْعَنْ جَبَابِرَةَ الْأَوَّلِینَ وَ الْآخِرِینَ وَ بِحُقُوقِ [لِحُقُوقِ‏] أَوْلِیَائِکَ الْمُسْتَأْثِرِینَ اللَّهُمَّ وَ اقْصِمْ دَعَائِمَهُمْ وَ أَهْلِکْ أَشْیَاعَهُمْ وَ عَامِلَهُمْ وَ عَجِّلْ مَهَالِکَهُمْ وَ اسْلُبْهُمْ مَمَالِکَهُمْ وَ ضَیِّقْ عَلَیْهِمْ مَسَالِکَهُمْ وَ الْعَنْ مُسَاهِمَهُمْ وَ مُشَارِکَهُمْ.

خدایا لعنت کن گردنکشان‏ گذشته و آینده را، هم آنان‏که حقوق اولیایت را به ناحق به خود اختصاص دادند، خدایا پایه‏‌هایشان را بشکن و پیروان و عمالشان را نابود ساز، زمینه‏های هلاکتشان را به زودی فراهم فرما و کشور‌هایشان را از دستشان بگیر و راه‌هایشان را بر آنان تنگ کن و بر آنان‏که با آنان سهیم و شریکند لعنت فرست،

اللَّهُمَّ وَ عَجِّلْ فَرَجَ أَوْلِیَائِکَ وَ ارْدُدْ عَلَیْهِمْ مَظَالِمَهُمْ وَ أَظْهِرْ بِالْحَقِّ قَائِمَهُمْ وَ اجْعَلْهُ لِدِینِکَ مُنْتَصِرا وَ بِأَمْرِکَ فِی أَعْدَائِکَ مُؤْتَمِرا

خدایا در فرج دوستانت شتاب کن و حقوق تاراج رفته آنان را به آنان بازگردان و قائم آنان را به حق، آشکار کن و او را یاری‏رسان دینت بدار و درباره دشمنانت فرمانده به فرمانت قرار ده،

اللَّهُمَّ احْفُفْهُ بِمَلائِکَةِ النَّصْرِ وَ بِمَا أَلْقَیْتَ إِلَیْهِ مِنَ الْأَمْرِ فِی لَیْلَةِ الْقَدْرِ مُنْتَقِما لَکَ حَتَّی تَرْضَی وَ یَعُودَ دِینُکَ بِهِ وَ عَلَی یَدَیْهِ جَدِیدا غَضّا وَ یَمْحَضَ الْحَقَّ مَحْضا وَ یَرْفِضَ الْبَاطِلَ رَفْضا،

خدایا همواره فرشتگان پیروزی را گرداگرد او بدار و به آن دستوری که در شب قدر به او القا کردی، او را انتقام‏گیرنده خویش‏ قرار ده، تا جایی‏که خشنود شوی و دینت به وسیله او و به دست او به گونه‏ای نو و تازه بازگردد و حق به طور کامل ناب شود و باطل به صورت‏ همه جانبه به دور افکنده شود،

اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَیْهِ وَ عَلَی جَمِیعِ آبَائِهِ وَ اجْعَلْنَا مِنْ صَحْبِهِ وَ أُسْرَتِهِ وَ ابْعَثْنَا فِی کَرَّتِهِ حَتَّی نَکُونَ فِی زَمَانِهِ مِنْ أَعْوَانِهِ،

خدایا بر او و همه پدرانش درود فرست و ما را از همنشینان و خاندانش قرار بده و در زمان بازگشتش ما را برانگیز، تا در دوران او در شمار یارانش باشیم

اللَّهُمَّ أَدْرِکْ بِنَا قِیَامَهُ وَ أَشْهِدْنَا أَیَّامَهُ وَ صَلِّ عَلَیْهِ [عَلَی مُحَمَّدٍ] وَ ارْدُدْ إِلَیْنَا سَلامَهُ وَ السَّلامُ عَلَیْهِ [عَلَیْهِمْ‏] وَ رَحْمَةُ اللَّهِ وَ بَرَکَاتُهُ.

خدایا درک قیامش را روزی ما کن و در روزگارش ما را حاضر کن و بر او درود فرست و سلام او را به ما باز رسان، درود و رحمت خدا و برکاتش بر او باد.

*ذکــر خداوند

معنای ذکر، فقط گفتن الفاظ و اوراد و نام‌های خداوند نیست. بهترین نوع ذکر خدا، به یاد خدا بودن و او را بر اعمال و گفتار و کردار خویش ناظردانستن است.

*زیارت امام رضا (ع)

زیارت حضرت امام رضا (ع) که مرحوم میرداماد (ره) در رساله اربعه ایام خود در بیان اعمال روز دحو الارض آن را از افضل اعمال مستحبه دانسته است.

*غسل

انجام غسل مستحبی به نیت روز دحوالارض

*شب زنده داری

احیا و شب زنده داری که برابر با عبادت صد سال است.

در پایان باید دانست که فرصت‌های معنوی در زندگی بشر، نعمت هایی هستند که جسم و روح آنان را نوازش می دهد و موجبات شادمانی و آرامش را فراهم می سازد. دحو الارض نیز از همین گونه است. پس قدر این فرصت طلایی را بدانیم که رسول خدا فرمود : «اِنَّ لِرَبِّکُمْ فی ایامِ دَهْرِکُمْ نَفَحاتٌ فَتَعَرَّضُوا لَها لَعَلَّهُ اَن یصیبَکُمْ نَفْحَةٌ مِنْها فَلا تَشْقَوْنَ بَعْدَها اَبداً» همانا در طول زندگی شما نسیم‌هایی از سوی پروردگارتان می‌وزد. هان! خود را در معرض آنها قرار دهید، باشد که چنین نسیمی سبب شود که برای همیشه بدبختی از شما دور بماند.»[1]

پی نوشت ها


[1]- احیاء العلوم، ج 1، ص 134

پنج شنبه 20/7/1391 - 16:19
فلسفه و عرفان

در ایام جوانی همراه پدرم به نجف اشرف مشرف شده بودم. در آن زمان به شدت تشنه علوم و معارف دینی بوده، با تمام وجود خواستار این بودم که در نجف بمانمو در حوزه تحصیل کنم؛ ولی پدرم که مسن بود و جز من پسر دیگری ـ که بتواند در کارها به او کمک کند ـ نداشت، با ماندنم در نجف موافق نبود. در حرمامیرالموءمنین علیه السلام به حضرت التماس می کردم که ترتیبی دهند که در نجف بمانم و درس بخوانم و آن قدر سینه ام را به ضریح حضرت فشار می دادم ومی مالیدم که موهای سینه ام کنده و تمام سینه ام زخم شده بود. حالم به گونه ای بود که احتمال نمی دادم به ایران برگردم. به خود می گفتم که در نجف می مانم ومشغول تحصیل می شوم و اگر مجبور به بازگشت شوم، همین جا می میرم. با علمای نجف هم که مشکلم را در میان گذاشتم تا مجوزی برای ماندن در نجف ازآنها بگیرم، به من گفتند که وظیفه تو این است که رضایت پدرت را تأمین کنی و برای کمک به او، به ایران بازگردی. در نتیجه نه التماس هایم به حضرت امیرکاری از پیش برد و نه متوسل شدنم به علما، مرا به خواسته ام رساند. از این رو با همان حال ملتهب همراه پدرم به کربلا مشرف شدیم. در حرم حضرتاباعبدالله علیه السلام در بالا سر ضریح حضرت همه چیز حل شد و هر چه را می خواستم، به من عنایت کردند؛ به طوری که هنگام مراجعت حتی جلوتر از پدرم وبدون هر گونه ناراحتی به راه افتادم و به ایران بازگشتم.

در ایران، اولین کسانی که برای دیدن من به عنوان زائر عتبات، به منزل ما آمدند، دو نفر سید بودند. آنها را به اتاق راهنمایی کردم و خودم برای آوردن وسایلپذیرایی رفتم. وقتی به اتاق برمی گشتم، جلوی در اتاق پرده ها کنار رفت و حالت مکاشفه ای به من دست داد و در حالی که سفره به دستم بود، حدود بیست دقیقهدر جای خود ثابت ماندم و دیدم که بالای سر ضریح امام حسین علیه السلام هستم و به من حالی کردند که آن چه را می خواستی، از حالا به بعد تحویل بگیر. آندو سید هم با یکدیگر صحبت می کردند و می گفتند: او در حال خلسه است. از همان جا شروع شد و آن اتاق بالا سر ضریح حضرت شد و تا سی سال، عزاخانهاباعبدالله علیه السلام بود و اشخاصی که به آن جا می آمدند، بی آن که لازم باشد کسی ذکر مصیبت بکند، می گریستند. بر اثر عنایات حضرت اباعبدالله علیه السلام،کار به گونه ای بود که خیلی از بزرگان مثل مرحوم حاج ملا آقاجان، مرحوم آیت الله شیخ محمد تقی بافقی، آیت الله شاه آبادی، آیت الله غلامعلی قمی، آیت اللهمحمد جواد انصاری همدانی در ارتباط بودم ؛ آقای انصاری همدانی با سایرین متفاوت بود. چنین کسی از پوسته بشری خارج و آزاد شده و هر ساعتی در جایی از عالم بود.او یک استوانه نور بود که از عرش تا طبقات زمین امتداد داشت و نور همه ا هل بیت علیه السلام در آن میله نور، قابل وصول بود.

به هر تقدیر، همه عنایاتی که به من شد، از برکات امام حسین علیه السلام بود. از راه همه ائمه می توان به مقصد رسید؛ ولی راه امام حسین علیه السلام خیلیسریع ا نسان را به نتیجه می رساند؛ چون کشتی امام حسین علیه السلام در آسمان های غیب خیلی سریع راه می رود. هر کس در سیر معنوی خود حرکتش را از آنحضرت آغاز کند، خیلی زود به مقصد می رسد.

**

حاج اسماعیل دولابی را هر چند باید می دیدید، اما این چند سطر از زندگی او، روزنه ای است برای آشنایی با او. وی هر چه را داشت مدیون امام حسین علیه السلام می دانست. توصیه ها و گفته هایی از او را با الهام از کتاب مصباح الهدی از نظر می گذرانیم.

* ظهور حضرت ولی عصر(عج) جزای کربلاست. همه مصیبت های عالم در کربلا جمع شد و جزای آن، این آقا شد.

* همه چیز از آب آفریده شده است. ماهی که از آب آفریده شده، غذایش آب است و در آب غوطه ور است و دائم می گوید: آب، آب. جویبارها، رود را و رودها، دریا را،طلب می کنند.

دریاها اقیانوس را می جویند. اقیانوس ها هم آب، آب می کنند و سر به آسمان برمی دارند. مخلوق که هستی اش از خالق است، عطش او نیز به خالق است.

* در کربلا هم قحط آب بود و هم قحط محبت.

* ماه محرم یکی از ماه های تکامل است و محبت و عزاداری برای امام حسین علیه السلام، انسان را زود به مقصد می رساند. همه ما اهل بیت کشتی هاینجاتیم؛ ولی کشتی امام حسین علیه السلام سریع تر است.

همه اهل بیت کشتی نجاتند؛ اما کشتی امام حسین علیه السلام سریع تر است و وقتی که حرکت می کند، سایر کشتی ها کنار می کشند و راه را برای آن باز می کنند.امام حسین علیه السلام رو به خدا سریع است و تجلی خدا هم به سوی او سریع است. راه خدا، سخت است؛ اما با امام حسین علیه السلام خیلی آسان و کم کاراست.

* تمام مصیبت ها با یاد کربلا، بی اثر می شوند. امام رضاعلیه السلام فرمود: ای پسر شبیب! اگر خواستی برای چیزی گریه کنی، پس برای جدم حسین علیه السلامگریه کن.

* اشک گریه برای دنیا شوری است و برای آخرت شیرین است. اولی چشم را کم سو و زخم می کند و دومی چشم را پرنور و زیبا می کند.

* اگر شده در همه عمر، لااقل یک بار زیارت عاشورا را با صد لعن و صد سلام بخوان و از آن محروم نمان.

* هنگام عزاداری، انسان در دلش را باز می کند و امام حسین علیه السلام داخل می شود.

* در آغاز جوانی همراه پدرم عازم کربلا شدیم. از پل مسیب که چهار فرسخی کربلاست، پیاده رد می شدیم. بارها را هم من برداشته بودم و صدای آب فرات گویاهنوز حسین حسین می کرد و فریاد العطش سر می داد. حالم چنان دگرگون بود که چند بار زمین خوردم؛ ولی نگذاشتم پدرم متوجه شود.

دوشنبه 17/7/1391 - 15:55
فلسفه و عرفان

اشاره: می دانیم که همة بزرگان برای طی طریق و رسیدن به مقامات عالی معنوی دارای روش و شیوة خاصی در سلوک بوده اند و برای تربیت دیگران نیز این روش را مدّ نظر داشته اند. روش سلوکی و تربیتی فقیه وارسته و عارف واصل آیت الله العظمی بهجت(ره) ویژگی های متعددی دارد که در این مجال مختصر به ذکر عمده ترین آنها می پردازیم:

ویژگی اول: جامعیت در سلوک

سه روش در مورد سیر و سلوک وجود دارد: روش «معرفة النفس»، روش «ریاضت» و روش «عشق و دلدادگی به خدا و اهل بیت عصمت و طهارت:». بعضی از بزرگان ما یک روش داشتند و این روش را تا آخر رفتند؛ ولی ایشان هر سه روش را با هم داشتند. آیت الله بهاءالدینی(ع) فرموده بود که الآن ثروتمندترین مرد جهان آیت الله بهجت است. مقصود چیست؟ اشاره کرده بودند به همین مسئله که بعضی از یک مسیر به کمال رسیدند، بعضی از دو مسیر؛ اما ایشان از سه مسیر رفتند؛ یعنی میان «معرفة النفس»، «ریاضت» و «عشق و دلدادگی» جمع کرده بودند. و به عبارت دیگر، آیت الله بهجت(ره) بین ذکر و فکر و عشق جمع کردند. ناگفته پیداست سخن دربارة این روش ها در مجال این مقاله نیست از این رو تنها به گام های ریاضت بسنده می کنیم و اینکه در مباحث مربوط به شیوه های تربیت از عشق و دلدادگی سخن خواهد رفت.

گام های ریاضت

توضیح: در همة ادیان و ملل و نحله ها و رویکردهای معنوی ریاضت وجود داشته و دارد. حضرت امیر7 در نامة 45 می فرماید: «و اِنّما هِیَ نَفْسی اُروضُها بِالتَّقوی» این نفس من است که با پرهیزگاری و تقوا به او ریاضت می دهم. و کلمة ریاضت چند بار در همین نامه آمده است.

ریاضت، شش رکن عمده دارد:

1. اولین رکن آن، دل کندن از جاذبه ها و دل بستگی های مادی است. که انسان از تعلقات دنیوی و جاذبه های مادی مانند مقام، شهرت، پول پرستی و دنیاداری بگذرد. البته بایستی زندگی انسان به طور آبرومند اداره شود؛ اما نباید بیش از اندازه و نیاز باشد و انسان را سرگرم کند و از خدا غافل شود. دنیا و وابستگی های آن آیت الله بهجت(ره) را آلوده نساخت و همواره سعی داشت افراد را از تعلقات دنیا پرهیز دهد.

2. دومین گام، انس با اذکار است. انسان باید اهل ذکر باشد. ذکر زبانی، ذکر عملی و ذکر قلبی. چه خوب است که انسان به جای حرف های لغو و بیهوده و پوچ، ذکر بگوید. از ایشان سؤال شد که بهترین ذکر را چه می دانید؟ ایشان فرمودند: صلوات بر محمد و آل محمد؛ به این دلیل که توحید و نبوت و امامت و معاد در این ذکر جمع است. «اللهم» نشانه اعتقاد به خدا و توحید است. «صل علی محمد»، نبوت است. «و آل محمد»، امامت است. از آن طرف می گویید: «صلّ»؛ یعنی رحمت بفرست؛ این به معنای اعتقاد به پاداش است یعنی اعتقاد به قیامت است. ایشان می فرمود: من کسی را می شناسم که چون دید اطراف ضریح حضرت ثامن الحجج7 خیلی شلوغ است و دوست داشت که بوسه ای به ضریح بزند، با چند صلوات راه برای او باز شد و خیلی راحت رفت، بوسید و برگشت. از این سخن فهمیده شد که خودشان را می گویند.

3. سومین رکن ریاضت این است که همه هدف ها، آرمان ها، خواسته ها و لذت ها در یک هدف و آرمان خلاصه بشود و آن بندگی خداست. این رکن ریاضت واقعاً مشکل است. بندة خدا شدن و دل دادن به خدا دشوار است.

4. چهارمین گام، مهار وسوسه ها و تخیلات درونی است. مخاطرات درونی و وسوسه هایی که به ذهن انسان می آید، او را مغلوب خودش می کند. حضرت امام راحل1 برای مهار کردن این تخیلات در کتاب چهل حدیث چند راه را بیان کرده است.

5. پنجمین رکن، از اجتماعات معنوی غافل نماندن است؛ مانند نماز جماعت. ایشان حتی در 96 سالگی، با وجود سن بالا در نماز جماعت حضور می یافت. برخی از همراهان بسیار نزدیک آقا می گفتند که ما بارها به ایشان می گفتیم امروز به نماز جماعت نروید؛ و گاهی با اینکه چند روز مریض بودند و ما برنامه ای برای رفتن به مسجد نداشتیم و می گفتیم امروز به جماعت نروید می گفتند امروز باید برویم.

6. ششمین رکن ریاضت، بهره گیری از فرصت های درست در ایّام الله است. ماه رجب، شعبان، رمضان و دیگر مناسبت ها از ایام الله به شمار می روند. بعضی از بزرگان این سه ماه را پشت سر هم روزه می گرفتند؛ ولی متأسفانه اینها فراموش شده. حضرت آیت الله بهجت در حالی روزه می گرفت که 96 سال داشت، کهولت سن و ضعف مزاج و ضعف بنیه مانع از این کار نمی شد.

ویژگی دوم: عمیق و وثیق بودن تهذیب باطن

دومین ویژگی سلوکی آیت الله بهجت(ره) این بود که او معتقد بود که تهذیب نفس، باید از درونْ وثیق و عمیق باشد زیرا درمان واقعی این نیست که مثلاً در هفته، دعای کمیلی بخواند و حالت خوشی پیدا کند سپس به زندگی همراه با گناه خود ادامه دهد. لذا ایشان می گفتند اولین قدم ترک حرام و انجام واجب است. اگر انسان همة نمازها و نوافل و دعاها را بخواند، ولی گناه کند، اثر نمی کند. گناه مانند علف هرزه است. اگر در باغ وجودمان علف هرزه داشته باشیم، در آن گل رشد نمی کند.

ویژگی سوم: سلوک تدریجی

ایشان معتقد بودند که سیر و سلوک تدریجی و مرحله ای است. نباید انسان بپندارد که با یک ریاضت و عبادت در مدت کوتاهی، می توان نتیجه گرفت. می گفتند راه طولانی است و باید استواری و صبوری کرد تا به نتیجه رسید. ایشان از صاحب مکتبشان آسید علی قاضی1 و او از ملاحسینقلی همدانی1 نقل می فرمودند که تا انسان گناه می کند، درهای ملکوت به روی او باز نمی شود. راه رسیدن به ملکوت، ترک گناه است.

ویژگی چهارم: توجه به ظرفیت ها

مسئلة دیگری که در واقع از ارکان مکتب تربیتی ایشان است، توجه به ظرفیت ها و استعدادهاست. افراد متفاوت اند و ظرفیت وجودی بعضی با دیگری فرق می کند، که اگر در عبادات و دستورالعمل ها از تفاوت در ظرفیت ها و استعدادها غفلت شود، سالک آسیب می بیند. ایشان بین افراد تفاوت قائل بود و به بعضی از آنها مسائل را می گفتند و به بعضی دیگر نمی گفتند.

ویژگی پنجم: عمل به دانسته ها

ایشان می فرمودند: آنچه را می دانید عمل کنید. راه کمال از اینجا آغاز می شود مثلاً می دانید که نماز اول وقت، باب عرفان است و برکاتی را به دنبال دارد. نماز را اول وقت بخوانید – می دانید گناه مانع کمال است؛ ترکش کنید. روش بزرگان عمل به دانسته ها بود. این همان روشی است که قرآن کریم به آن توجه داده است و در مورد عالمان بی عمل می فرماید: «کمثلِ الحِمارِ یَحْملُ اسفاراً». و در روایات با تعابیر متعدد آمده است: «مَنْ عَمِل بِما عَلِم عَلَّمَه اللهُ عِلْمَ مَا لَمْ یَعْلَمْ؛1 هر کس به آنچه می داند عمل کند خدا آنچه را که نمی داند به او می آموزد». از این رو عمل به دانسته ها، بسیار بسیار مورد تأکید و توصیة آیت الله بهجت(ره) بود.

ویژگی ششم: عشق به اهل بیت: و توسل به آنها

آیت الله بهجت(ره) می گفتند توسل راه کمال را باز می کند البته این اندیشه را از استادش گرفته بود. حضرت آیت الله سید علی قاضی1 فرموده بود که من هر چه دارم، از دو چیز است: یکی تلاوت قرآن، دیگری زیارت عاشورا و توسل. آیت الله بهجت(ره)، شیفته و عاشق اهل بیت: بود. به حضرت سید الشهداء(ع) عشق می ورزید. یک عمر برنامة هر روزه اش این بود که بعد از نماز صبح به حرم حضرت معصومه3 مشرف شود. در زمانی که در نجف هم بودند برنامه روزانه ایشان تشرف به حرم حضرت امیرمؤمنان7 بوده است و زمانی که به مشهد نیز مشرف می شدند، زیارت حرم هر روز انجام می گرفت.

ایشان از سابق روزهای جمعه در منزلشان مجلس روضه داشتند که این برنامه بعدها در مسجد برگزار می شد، و هرگز ترک نشد. بارها دیده بودم که ایشان قبل از درس فقه و اصولشان مخصوصاً صبح ها، دل ها را به ساحت مقدس قطب عالم امکان حضرت ولی عصر(ع) توجه می دادند، و همیشه در صحبت هایشان به امام زمان7 توجه ویژه ای داشتند.

پی نوشت ها

1. بحار الانوار، ج75، ص189.

دوشنبه 17/7/1391 - 15:52
مورد توجه ترین های هفته اخیر
فعالترین ها در ماه گذشته
(0)فعالان 24 ساعت گذشته