• مشکی
  • سفید
  • سبز
  • آبی
  • قرمز
  • نارنجی
  • بنفش
  • طلایی
تعداد مطالب : 1039
تعداد نظرات : 38
زمان آخرین مطلب : 4122روز قبل
اهل بیت
امیر در زبان عربی به معنی فرمانده، سلطان و رهبر است. بعد از اسلام، کسانی را که از سوی رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم و خلفا به فرماندهی ماموریت‌های جنگی منصوب می‌شدند امیر می‌نامیدند. اما عنوان «امیرالمومنین» به معنی خلیفه و فرمانده کل قوای اسلام و پیشوای مومنان است.

به اعتقاد علمای شیعه، «امیرالمومنین» عنوانی است که خدای تعالی به علی بن ابی طالب داده و هیچ کس دیگر، چه قبل و چه بعد از او، برازنده این لقب نیست. در حدیثی آمده است که پیامبر به اصحاب خود فرمود:«هنگام سلام به علی، او را امیرالمومنین خطاب کنید.» و در حدیث دیگری آمده است که:« خدا علی علیه السلام را امیرالمومنین نامیده است».

از حضرت صادق علیه السلام سئوال شد:«آیا به حضرت قائم ، لقب « امیرالمومنین » خطاب می‌شود؟» فرمود:«نه، این عنوان مخصوص علی علیه السلام است؛ هیچ‌کس، نه قبل از او و نه پس از او، سزاوار نیست به این نام نامیده شود، و هر کس چنین ادعایی کند کافر است». از اهل سنت نیز درباره اعطای لقب امیرالمومنین به امام علی روایات بسیاری در دست است؛ از جمله: ابونعیم اصفهانی در حیله الاولیاء از انس بن مالک روایت کرده است که رسول خدا درباره علی علیه السلام فرمود:«او امیرالمومنین و پیشوای نیکوکاران و فرمانده سواران مجاهد و خاتم اوصیاء است». نیز از ابن مردویه اصفهانی، از دانشمندان اهل سنت، نقل شده است که: جبرئیل در محضر رسول خدا علی علیه السلام را امیرالمومنین خواند. از ام سلمه روایتی نیز در این باره رسیده است. ولی در ظاهر، بنا بر عقیده اهل سنت، هر مسلمانی که به اجماع یا وصایت یا شوری برای امامت و فرماندهی کل قوای اسلام انتخاب شود، امیرالمومنین است. آنان می گویند این عنوان اولین بار بر خلیفه دوم عمر بن خطاب اطلاق شد و آنگاه در عهد خلفای راشدین دیگر و خلفای بنی امیه و بنی عباس نیز هر یک از خلفا «امیرالمومنین» خوانده می‌شدند. فقهای زیدی مذهب نیز این عنوان را حق شرعی هر امیر علوی می‌دانند که برای احقاق حق، قیام کند.
حضرت علی علیه السلام

امیرالمومنین، لقب اختصاصی امام علی علیه السلام روایات شیعه دلالت دارد بر اینکه لقب «امیرالمومنین» مخصوص علی بن ابیطالب علیه السلام است و بر هیچ کس جز او اطلاق نمی‌شود. (مگر در حال ضرورت و تقیّه.) این لقب حتی بر سایر ائمه و امام زمان علیه السلام نیز نباید اطلاق شود. خود رسول خدا صلّی الله و علیه و آله و سلّم این لقب را به امام علی داد و اولین کسانی که موظف شدند علی علیه السلام را با این لقب خطاب کنند، ابوبکر و عمر بودند. عبدالله بن عباس می گوید:« روزی با رسول خدا در یکی از کوچه های مدینه می رفتیم که علی ابن ابی طالب از راه رسید و به رسول خدا این گونه سلام کرد:« السلام علیک یا رسول الله و رحمه الله و برکاته (سلام بر تو ای رسول خدا، و رحمت و برکات خدا بر تو باد.( پیامبر نیز در پاسخ فرمود:«و علیک السلام یا امیرالمومنین (و بر تو سلام باد ای امیرالمومنین.( از لقبی که رسول خدا به علی بن ابی طالب داد، تعجب کردم و به پیامبر گفتم:« ای رسول خدا، آنچه درباره پسرعمویم، علی، گفتی، از روی محبت و دوستی شخصی با او بود یا لقبی از ناحیه خداوند؟» رسول خدا فرمود:« نه، به خدا سوگند، آنچه درباره علی گفتم، با چشم خودم دیده ام.» پرسیدم:« ای رسول خدا چه دیدید؟» پیامبر فرمود:« در شب معراج به هر دری از درهای بهشت نظر می‌کردم، روی آن نوشته شده بود: علی بن ابیطالب از هفتاد هزار سال پیش از خلقت آدم امیرالمومنین بوده است.» ابوذر علی علیه السلام را امیرالمومنین حقیقی می داند ابوذر غفاری به شدت بیمار شد تا آنجا که نزدیک بود از دنیا برود. در این شرایط علی بن ابیطالب علیه السلام را به عنوان وصی برگزید و وصیتهای خود را به آن حضرت کرد. به او گفتند: اگر به امیرالمومنین عمر بن خطاب وصیت میکردی نیکوتر و بهتر بود. ابوذر گفت: به خدا سوگند، که به امیرالمومنین حقیقی و حق وصیت کردم. علی همان مربی و صاحب زمین است که آرامش زمین به وجود اوست و اگر از او جدا شوید، از زمین بیگانه و زمین نیز با شما بیگانه میشود. جبرئیل علی علیه السلام را امیرالمومنین می داند عبدالله بن عباس میگوید: نزد رسول خدا صلی الله علیه و آله نشسته بودیم که علی بن ابیطالب وارد شد و به رسول خدا سلام کرد. رسول خدا در پاسخ سلام او فرمود: و علیک السلام یا امیرالمومنین و رحمه الله و برکاته (و بر تو سلام و رحمت و برکات الهی باد، ای امیرالمومنین(؛ حضرت علی علیه السلام گفت: در حالیکه تو زنده هستی به من امیرالمومنین میگویید؟ پیامبر فرمود: آری،در حال حیات من نیز ای علی تو امیرالمومنین هستی. دیروز در حالیکه من و جبرئیل با هم سخن می گفتیم تو بر ما گذشتی و سلام نکردی . جبرئیل گفت: چرا امیرالمومنین بر ما گذشت و سلام نکرد؟ به خدا سوگند اگر سلام کرده بود، ما خوشحال می شدیم و پاسخش را می دادیم. علی علیه السلام گفت: ای رسول خدا دیروز تو را با دحیه کلبی دیدم خلوت کرده ای و سخن میگوئید، نخواستم سخن شما را قطع کنم. پیامبرفرمود: او دحیه نبود او جبرئیل بود و من به جبرئیل گفتم: چگونه علی را امیرالمومنین نامیدی؟ جبرئیل گفت: خداوند در جنگ بدر به من وحی فرستاد که بر محمّد فرود بیایم و به او فرمان دهم که به علی بن ابیطالب امیرالمومنین فرمان دهد میان دو صف لشگر حاضر شود و قدرت نمایی کند که خداوند او را در آسمان امیرالمومنین نهاده است. آنگاه رسول خدا ادامه داد: تو ای علی، امیرالمومنین در آسمان و زمین هستی جز کافر بعد از من کسی بر تو پیشی می گیرد و جز کافر پس ازمن از تو جدا نمی شود و آسمانیان تو را امیرالمومنین می نامند. خداوند علی را امیرالمومنین نامیده است حضرت علی علیه السلام می فرماید: رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمود: در شب معراج که مرا به آسمان بردند در مقام قاب قوسین ) به قدر دو کمان یا نزدیکتر) که قرار گرفتم، خداوند به من وحی فرستاد و آنگاه فرمود: ای محمّد، علی بن ابی طالب را با عنوان امیرالمومنین بخوان، من هیچکس را قبل از او به این نام ننامیدم و هیچکس را نیز بعد از او به آن نام نخواهم نامید.


حضرت علی علیه السلام

رسول خدا صلی الله علیه و آله بر فراز منبر در ضمن گفتاری به مردم فرمود: ای مردم، خداوند مرا به عنوان رسول و فرستاده اش به سوی شما برانگیخت و به من فرمان داده که علی را به عنوان امیر بر شما بگمارم، پس هر کس که من پیامبر اویم علی امیر اوست. امیر بودن علی از ناحیه خداوند است. خداوند به من فرمان داده که این خبر را به شما اعلام کنم تا او را اطاعت و هر گاه شما را فرمان داد، گوش دهید. آگاه باشید هیچکدام از شما بر علی، امیر نیست نه در زمان حیات من و نه پس از مرگ من. خداوند علی را امیر شما قرار داد و او را امیرالمومنین نامیده است و پیش از او و پس از او هیچکس را امیرالمومنین ننامیده و نخواهد نامید.

منابع: دایره المعارف تشیع، ج 2؛ المعارف و المعاریف ج 1 بحارالانوار، ج 37، ص 339، حدیث 81
پنج شنبه 4/8/1391 - 21:9
اهل بیت

رسول الله صلى الله علیه و آله : مَن أحیَا اللَّیالِیَ الأَربَعَ وَجَبَت لَهُ الجَنَّةُ : لَیلَةَ التَّروِیَةِ ، ولَیلَةَ عَرَفَةَ ، ولَیلَةَ النَّحرِ ، ولَیلَةَ الفِطرِ .
پیامبر خدا صلى الله علیه و آله :
 هر كس این چهار شب را شب زنده دارى كند، بهشت براى او واجب است: شبِ ترویه، شب عرفه، شب عید قربان و شب عیدفطر.

کتاب «حج و عمره در قرآن و حدیث» صفحه 343
 

الإمام الباقر علیه السلام : لَمّا أقبَلَ رَسولُ اللّه ِ صلى الله علیه و آله مِن مُزدَلِفَةَ مَرَّ عَلى جَمرَةِ العَقَبَةِ یَومَ النَّحرِ ، فَرَماها بِسَبعِ حَصَیاتٍ ، ثُمَّ أتى إلى مِنى ، وذلِكَ مِنَ السُّنَّةِ
امام باقر علیه السلام :
 رسول خدا صلى الله علیه و آله چون از مزدلفه آمد ، روز عید قربان بر جمره عقبه گذشت وهفت سنگ بر آن زد، سپس به منى آمد واین از سنّت است.

کتاب«حج و عمره در قرآن و حدیث» صفحه 355

 

الإمام علیّ علیه السلام : سَمِعتُ رَسولَ اللّه ِ صلى الله علیه و آله یَخطُبُ یَومَ النَّحرِ ، وهُوَ یَقولُ : هذا یَومُ الثَّجِّ والعَجِّ ، والثَجُّ : ما تُهریقونَ فیهِ مِنَ الدِّماءِ ، فَمَن صَدَقَت نِیَّتُهُ كانَت أوَّلُ قَطرَةٍ لَهُ كَفّارَةً لِكُلِّ ذَنبٍ ، والعَجُّ : الدُّعاءُ ، فَعِجّوا إلَى اللّه ِ ، فَوَالَّذی نَفسُ مُحَمَّدٍ بِیَدِهِ لا یَنصَرِفُ مِن هذَا المَوضِعِ أحَدٌ إلاّ مَغفورًا لَهُ ، إلاّ صاحِبَ كَبیرَةٍ مُصِرًّا عَلَیها لا یُحَدِّثُ نَفسَهُ بِالإِقلاعِ عَنها .

امام علی علیه السلام : شنیدم رسول خدا صلی الله علیه وآله روز عید قربان ، خطبه می خواند ومی فرمود :
 امروز ، روز «ثجّ» و«عجّ» است . ثجّ ، خون قربانی هاست كه می ریزید . پس نیّت هركس صادق باشد ، اولین قطره خونِ قربانی او كفّاره همه گناهان اوست ، و«عجّ» ، دعاست . پس به درگاه خداوند دعا كنید ، قسم به آن كه جان محمّد صلی الله علیه وآله در دست اوست ، از اینجا هیچ كس بر نمی گردد ، مگر آمرزیده شود ، جز كسی كه گناه كبیره انجام داده وبر آن اصرار ورزد ودر دل خود ، تصمیم بر ترك آن ندارد .

کتاب «حج و عمره در قرآن و حدیث» صفحه 361
 

مُعاوِیَةُ بنُ عَمّار : سَأَلتُ أباعَبدِاللّه ِ علیه السلام عَن یَومِ الحَجِّ الأَكبَرِ ، فَقالَ : هُوَ یَومُ النَّحرِ ، والحَجُّ الأَصغَرُ العُمرَةُ .
معاویة بن عمار:
 از امام صادق علیه السلام درباره «روز حجّ اكبر» پرسیدم. فرمود: روز عید قربان است و حج اصغر، عمره است.

کتاب «حج و عمره در قرآن و حدیث» صفحه 455
 

الإمام علیّ (ع) خطب یوم الأضحى ، فكبّر و قال ـ : الله أكبر ، الله أكبر ، لا إله إلاّ الله و الله أكبر ، الله أكبر ، و لله الحمد ، الله أكبر على ما هدانا ، و له الشكر

امام على علیه السلام ـ در سخنرانى روز عید قربان، پس از تكبیر ـ :
خدا بزرگ است. خدا بزرگ است. خدایى جز خداى یگانه نیست. خدا بزرگ است. خدا بزرگ است. سپاس، از آنِ خداست. خدا بزرگ است بر آنچه كه ما را هدایت كرد و شكر براى اوست، به خاطر آنچه كه ما را بدان مبتلا ساخت. سپاس، از آنِ خداست براى آنچه كه از چارپایان اهلى به ما روزى كرد.

کتاب «موسوعه امام علی بن ابیطالب علیه السلام فارسی جلد9» صفحه 355
 

الإمام زین العابدین علیه السلام ـ مِن دُعائِهِ یَومَ الأَضحى ویَومَ الجُمُعَةِ ـ : اللّهُمَّ هذا یَومٌ مُبارَكٌ مَیمونٌ ، وَالمُسلِمونَ فیهِ مُجتَمِعونَ فی أقطارِ أرضِكَ ، یَشهَدُ السّائِلُ مِنهُم وَالطّالِبُ وَالرّاغِبُ وَالرّاهِبُ ، وأنتَ النّاظِرُ فی حَوائِجِهِم .

امام زین العابدین علیه السلام ـ در ضمن دعایش در روز عید قربان و روز جمعه ـ :
پروردگارا! این روز، روزى بابركت و خجسته است و مسلمانان در این روز، از اطراف زمین تو گرد آمده اند. خواهنده ، جوینده ، امیدوار و بیمناك، همه حاضرند و تو، به نیازهایشان مى نگرى.

کتاب «خیر و برکت از نگاه قرآن و حدیث» صفحه 519

رسول اللّه صلى الله علیه و آله : یَسُحُّ اللّه ُ عز و جل مِنَ الخَیرِ فی أربَعِ لَیالٍ سَحّا : لَیلَةِ الأَضحى ، وَالفِطرِ ... .
پیامبر خدا صلى الله علیه و آله: خداوند در چهار شب ، پیوسته خیر فرو مى ریزد: شب عید قربان و عید فطر... .

کتاب «مراقبات ماه رمضان» صفحه 459
 

تهذیب الأحكام عن عبدالرحمن بن الحجّاج عن الإمام الصادق علیه السلام : «مَن زارَ قَبرَ الحُسَینِ علیه السلام لَیلَةً مِن ثَلاثٍ غَفَرَ اللّه ُ لَهُ ما تَقَدَّمَ مِن ذَنبِهِ وما تَأَخَّرَ» .
قُلتُ : أیُّ اللَّیالی ـ جُعِلتُ فِداكَ! ـ؟ قالَ : «لَیلَةُ الفِطرِ ، ولَیلَةُ الأَضحى ، ولَیلَةُ النِّصفِ مِن شَعبانَ» .

تهذیب الأحكام ـ به نقل از عبد الرحمان بن حَجّاج ، از امام صادق ـ :
«هر كس یك شب از سه شب ، قبر حسین علیه السلام را زیارت كند ، خداوندْ گناهان گذشته و آینده اش را مى آمرزد».
گفتم: فدایت شوم! كدام شب ها؟ فرمود: «شب عید فطر ، شب عید قربان و شب نیمه شعبان».

کتاب «مراقبات ماه رمضان» صفحه 463
 

رسول الله صلى الله علیه و آله : مَن قامَ لَیلَتَیِ العیدَینِ مُحتَسِبا للّه ِِ ، لَم یَمُت قَلبُهُ یَومَ تَموتُ القُلوبُ .

پیامبر خدا صلى الله علیه و آله:
 هر كس دو شب عید [ فطر و قربان] را به خاطر پاداش خدا به عبادت بپردازد ، در آن روز كه دل ها مى میرند ، دل او نمى میرد.

کتاب «مراقبات ماه رمضان» صفحه 465
 

الإمام الباقر علیه السلام : اُدعُ فِی العیدَینِ ویَومِ الجُمُعَةِ ، إذا تَهَیَّأتَ لِلخُروجِ بِهذَا الدُّعاءِ :
اللّهُمَّ مَن تَهَیَّأَ وتَعَبَّأَ وأعَدَّ وَاستَعَدَّ لِوِفادَةٍ إلى مَخلوقٍ رَجاءَ رِفدِهِ وطَلَبَ نائِلِهِ وجَوائِزِهِ وفَواضِلِهِ ونَوافِلِهِ ، فَإِلَیكَ یا سَیِّدی وِفادَتی وتَهیِئَتی وتَعبِئَتی وإعدادی وَاستِعدادی رَجاءَ رِفدِكَ وجَوائِزِكَ ونَوافِلِكَ ، فَلا تُخَیِّبِ الیَومَ رَجائی ، یا مَن لا یَخیبُ عَلَیهِ سائِلٌ ولا یَنقُصُهُ نائِلٌ ، فَإِنّی لَم آتِكَ الیَومَ بِعَمَلٍ صالِحٍ قَدَّمتُهُ ولا شَفاعَةِ مَخلوقٍ رَجَوتُهُ ، ولكِن أتَیتُكَ مُقِرّا بِالظُّلمِ وَالإِساءَةِ ، لا حُجَّةَ لی ولا عُذرَ ، فَأَسأَلُكَ یا رَبِّ ، أن تُعطِیَنی مَسأَلَتی وتَقلِبَنی بِرَغبَتی ، ولا تَرُدَّنی مَجبوها ولا خائِبا ، یا عَظیمُ یا عَظیمُ یا عَظیمُ ، أرجوكَ لِلعَظیمِ ، أسأَلُكَ یا عَظیمُ أن تَغفِرَ لِیَ العَظیمَ ، لا إلهَ إلاّ أنتَ ، اللّهُمَّ صَلِّ عَلى مُحَمَّدٍ
وآلِ مُحَمَّدٍ ، وَارزُقنی خَیرَ هذَا الیَومِ الَّذی شَرَّفتَهُ وعَظَّمتَهُ ، وتَغسِلُنی فیهِ مِن جَمیعِ ذُنوبی وخَطایایَ ، وزِدنی مِن فَضلِكَ إنَّكَ أنتَ الوَهّابُ .
امام باقر علیه السلام:
 روز عید فطر و عید قربان و روز جمعه ، چون آماده بیرون رفتن شدى ، این دعا را بخوان:
«خداوندا! هر كس كه آماده و مهیّا شود و به امید عطا و بخشش و جایزه و احسانِ آفریده اى ، ساز و برگ رفتن به حضور او فراهم سازد ، پس ـ اى سرور من ـ باریابى و آمادگى و تهیّه ساز و برگ و آماده شدنِ من ، به درگاه توست و به امید بخشش و جایزه ها و احسان هاى تو. پس امروز ناامیدم مكن! اى آن كه هیچ نیازمندى از درگاهش محروم نمى شود و هیچ برخوردارى ، از او نمى كاهد! من امروز كار شایسته اى به درگاهت نیاورده ام و به شفاعت آفریده اى هم امید نبسته ام؛ لیكن با اعتراف به ستم و بدى ، به درگاهت آمده ام. نه دلیلى دارم و نه عذرى.
پروردگارا! از تو مى خواهم كه خواسته ام را بدهى و مرا با درخواستى برآورده برگردانى و مرا ناامید و بى بهره بر نگردانى! اى بزرگ ، اى بزرگ ، اى بزرگ! براى خواسته بزرگ به تو امیدوارم. اى بزرگ! از تو مى خواهم كه گناه بزرگ مرا ببخشایى. معبودى جز تو نیست.
خداوندا! بر محمّد و خاندان محمّد درود فرست و نیكىِ امروز را كه شرافت و عظمتش بخشیده اى ، روزى ام كن و در این روز ، مرا از همه گناهان و لغزش هایم بشوى و از احسان خود بر من بیفزاى! همانا تویى تو بسیار بخشنده».

کتاب «مراقبات ماه رمضان» صفحه 481
 

منتهى المطلب : رُوِیَ عَن عَلِیٍّ علیه السلام أنَّهُ خَرَجَ یَومَ العیدِ ، فَلَم یَزَل یُكَبِّرُ حَتَّى انتَهى إلَى الجَبّانَةِ .
منتهى المطلب: روایت شده است كه على علیه السلام روز عید بیرون آمد. پیوسته تكبیر گفت تا آن كه به محلّ برگزارى نماز در بیرون شهر [كوفه] رسید.

کتاب «مراقبات ماه رمضان» صفحه 485
 

رسول اللّه صلى الله علیه و آله : إنَّ اللّه َ تعالى یَطَّلِعُ فِی العیدَینِ إلَى الأَرضِ ، فَابرُزوا مِنَ المَنازِلِ تَلحَقكُمُ الرَّحمَةُ .
پیامبر خدا صلى الله علیه و آله:
 خداوند متعال در روز عید فطر و عید قربان ، به زمین با عنایت مى نگرد. پس ، از خانه ها بیرون آیید تا رحمت به شما برسد.

الإمام الصادق علیه السلام : قیلَ لِرَسولِ اللّه ِ صلى الله علیه و آله یَومَ فِطرٍ أو یَومَ أضحى : لَو صَلَّیتَ فی مَسجِدِكَ .
فَقالَ : «إنّی لاَُحِبُّ أن أبرُزَ إلى آفاقِ السَّماءِ» .

امام صادق علیه السلام:
 یك روز عید فطر یا عید قربان ، به پیامبر خدا گفتند: خوب بود در مسجدِ خود نماز مى خواندى.
فرمود: «دوست دارم كه به طرف آفاق آسمان بیرون آیم».

کتاب «مراقبات ماه رمضان» صفحه 487

پنج شنبه 4/8/1391 - 21:5
عقاید و احکام

namazezan 2 براستی چرا باید نماز خواند؟

براستی چرا باید نماز خواند؟ این سوالی است که خیلیها به آن دچارند حتی نمازخوانها! متن زیر را بخوانید تا روشن شوید.

عبادت، وسیله تکامل و سعادت ماست و دستور خداوند به نماز، نوعى لطف و رحمت و راهنمایى است که ما را به کمال مى‌رساند مثلا وقتى پدر و مادر، فرزندشان را به درس خواندن تشویق کرده و یا وادار مى‌کنند، به سود خود فرزند است و سعادت او را مى‌خواهند و این امر از روى محبّت به فرزند است و گرنه به درس خواندن او نیازى ندارند.
آیات و روایات، فلسفه و حکمت تشریع نماز را چنین بیان کرده‌اند:
۱٫ یاد خدا: وَ أَقِمِ الصَّلَوةَ لِذِکْرِى۱ نماز را برپا دار تا به یاد من باشى.
۲٫ بازداشتن از گناه و زشتیها: إِنَّ الصَّلَوةَ تَنْهَى عَنِ الْفَحْشَآءِ وَ الْمُنکَر۲ همانا نماز ]انسان را در دنیا [از زشتیها و گناه باز مى‌دارد.
۳٫ پاکیزگى روح: ...إِنَّمَا تُنذِرُ الَّذِینَ یَخْشَوْنَ رَبَّهُم بِالْغَیْبِ وَ أَقَامُواْ الصَّلَوةَ وَ مَن تَزَکَّى فَإِنَّمَا یَتَزَکَّى لِنَفْسِهِ‌ى وَ إِلَى اللَّهِ الْمَصِیرُ ۳٫٫٫ ]تو[ تنها کسانى را که از پروردگارشان در نهان مى‌ترسند و نماز برپا مى‌دارند، هشدار مى‌دهى و کسى پاکیزگى جوید تنها براى خود پاکیزگى مى‌جوید، و فرجام ]کارها[ به سوى خداست.
راستى چقدر لذت بخش است با خداى جهان آفرین به گفت‌وگو و مناجات پرداختن! و روحى به عظمت تمام هستى یافتن و با خداى هستى هم سخن شدن!
۴٫ یارى جستن از نماز در مسیر تکامل: وَ اسْتَعِینُواْ بِالصَّبْرِ وَ الصَّلَوةِ وَ إِنَّهَا لَکَبِیرَةٌ إِلاَّ عَلَى الْخَـشِعِینَ ۴ از شکیبایى و نماز یارى جویید، و به راستى این کار گران است، مگر بر فروتنان.

۵٫ پاک شدن از کبر و غرور: حضرت فاطمة علیها السلام مى‌فرماید: …و الصلاة تنزیهاً من الکبر…۵…خداوند نماز را واجب کرد تا مردم از کبر و غرور پاک شوند….
۶٫ رستگارى: قَدْ أَفْلَحَ الْمُؤْمِنُون * الَّذِینَ هُمْ فِى صَلاَتِهِمْ خَـشِعُونَ۶ به راستى که مؤمنان رستگار شدند همانان که در نمازشان فروتنند.
در حدیثى آمده است: نقش نمازهاى پنج گانه براى امت من همانند نهر آب زلالى است که از مقابل خانه آنان مى‌گذرد، اگر کسى روزانه پنج بار در این نهر شست‌وشو کند، آیا به گمان شما باز هم بر بدن او آلودگى و پلیدى خواهد ماند؟!.۷
و در حدیثى دیگر امام باقر علیه السلام مى‌فرماید: هنگامى که نمازگزار به سمت قبله براى نماز مى‌ایستد، خداوند رحمان و رحیم به او توجه ویژه مى‌کند.۸

نمازِ روزانه‌ی انسان، اظهار تشکر و سپاس دائمى او از این همه نعمت و خوبیهایى است که خداوند به او داده است و نیز ثناگویى و تمجید انسان از این همه زیبایى و عظمت است که خداوند متعال دارد. هیچ کس براى تعریف و تمجید از یک گل زیبا که در طبیعت روییده است به شما اعتراض نمى‌کند، امّا اگر زیبایى آن را نبینى، نابینایت مى‌شمرند و اگر ببینى و واکنش نشان ندهى و ستایش نکنى سرزنشت مى‌کنند که چرا ذوق و احساس ندارى و چقدر بددلى!
در مضمون بعضى احادیث آمده است که: «انسان در حال نماز با خداى خود نجوا و گفت‌وگو مى‌کند و اگر انسان لذت این گفت‌وگو را بچشد، هیچ گاه از حال نماز خارج نمى‌شود.۹
راستى چقدر لذت بخش است با خداى جهان آفرین به گفت‌وگو و مناجات پرداختن! و روحى به عظمت تمام هستى یافتن و با خداى هستى هم سخن شدن!

پنج شنبه 4/8/1391 - 20:46
مهدویت
 ویژگى هاى غیبت امام زمان

این که غیبت امام زمان (علیه السلام) چگونه است و چه خصوصیاتى دارد، در برخى از احادیث معصومین (علیهم السلام) مورد بحث قرار گرفته، لکن هرگز نمى توان از مجموعه این احادیث به تصویرى روشن و قطعى از چگونگى غیبت آن بزرگوار دست یافت. از این رو آن چه در پى مى آید تنها بیانگر برخى از این ویژگى ها است:
۱- همانند خورشید است، آن زمان که ابرها آن را پوشانیده باشند.
«کما ینتفعون بالشمس اذا سترها سحاب»
۲- مردم او را مى بینند ولى نمى شناسند.
«یجعل الله بینه و بین الخلق حجاباً یرونه و لایعرفونه»
۳- هر سال در مراسم حج شرکت مى کند و در عرفات مى ایستد و به دعاى مومنین آمین مى گوید
«و انه لیحضر الموسم فى کل سنة و یقف بعرفة فیومن على دعاء المومن»
۴- اگر چه شخص او از دیدگان مردم غایب مى گردد لکن یاد او از دل هایشان نمى رود.
«ان غاب عن الناس شخصه فى حال هدنة لم یغب عنهم مثبوت علمه»
۵ -بسیارى از شیفتگان و دلدادگان، توفیق دیدار و شناخت او را یافته اند.
۶- مکان مشخصى ندارد و بیشتر در صحراها و اطراف شهرهاى نامشخص زندگى مى کند.
۷- او به دور از مساکن ستمگران و به طور ناشناخته همچون سایر انسان ها، در مسکنى خاص به سر مى برد و همانند مردم به غذا و پوشاک و استراحت نیازمند است و همسر و فرزند نیز دارد.
۸- در مجالس مردم شرکت مى کند و بر فرش هاى آنان قدم مى گذارد و در کوچه و بازارهایشان راه مى رود.
۹- گاهى حکمت الهى اقتضا مى کند که امام زمان (ع) در مکانى حاضر باشد، ولى دیده نشود. امام رضا (ع) فرمود:
«لایرى جسمه»
و امام صادق (ع) فرمود:
«یغیب عنکم شخصه»
و گاهى حکمت بر آن است که دیده شود لکن شناخته نشود.

پنج شنبه 4/8/1391 - 20:44
امر به معروف و نهی از منکر

از ارزش گذاری سلطه بنی امیه، سیاسی بودن ایستار وجوب «امربه معروف و نهی از منکر» در دیدگاه اهل عدل و توحید، نتیجه می شود. معتزله امر به معروف و نهی از منکر را یکی از اصول پنجگانه خود قرار دادند که مباحث آن تحت اصل عدل که مخصوص آزادی و اختیاراست، مندرج می باشد. امر به معروف و نهی از منکر در جوهره خود اصلی سیاسی است که نه تنها در مشروع بودن انقلاب; بلکه در وجوب انقلاب و ضرورت خروج علیه سلطه ستمگر به منظور تغییر آن با استفاده از زور زمانی که چاره ای جز این نباشد - و جایگزینی آن با سلطه عادل در صورت امکان، خلاصه می شود.
درج این اصل از اصول معتزله تحت مبحث عدل، همانطور که گفتیم دلیل وجود ابعاد سیاسی اصلی در بحث عدل نزد ایشان است که در درجه نخست آن، مبحث آزادی و اختیار انسان قراردارد.
معتزله، نقد سلطه ستمگر را توسط مسلمانان جایز دانسته و بالاتر از آن خروج مسلمانان و حمل اسلحه برای تغییر سلطه ستمگر و تبدیل آن به سلطه عادل را واجب کرده اند. این امر، باعث آزادی انسان در نقد این سلطه و خروج علیه آن و تبدیل آن شده است. اگر در این مورد به جبر اعتقاد داشتند، موضعشان «ارجاء» بود، زیرا «مرجئه » پیروانشان را دستور به «ارجاء» داده اند و قضاوت در موضوعات را به روز جزا موکول کرده اند. در نتیجه، آزادی در نقد و حق قضاوت این سلطه را به انسان نمی دهند، تا چه رسد به خروج و انقلاب و حمل سلاح. شاعر مرجئه «ثابت قطنه » در این باره می گوید: ای هند از من بشنو: سیره ما پرستش خدا و قائل نشدن شریک برای اوست .
امور را هنگامی که مشکوک بودند، ارجاء کنیم [تعویق حکم به روز جزا]... (23)
«مامون » خلیفه عباسی که خود از معتزله بود، ایستار «ارجاء و مرجئه » را به مصلحت پادشاهان و جباران می داند. در جمله ای که از او مشهور است. گفته: «الارجاء دین الملوک »; اگرچه بعضی به اشتباه گمان کرده اند که مامون، «ارجاء» را چون مذهب تسامح است، ستایش کرده است. (24)
چون معتزله در صورت ظلم یا پیمان شکنی حاکم، نقد سلطه و خروج علیه او را برای مردم جایز می دانند، به طور اساسی موجبات آزادی و اختیار را فراهم می کنند; به همین دلیل کسی که حکومت را به دست می گیرد، مسؤول شناخته می شود، زیرا جبریون، کارهای حاکم را تقدیری می دانند که راه گریزی از آنها نیست. در نتیجه، از مسؤولیت ستمگر و عصیانگر می کاهند و باعث جلوگیری از انقلابیون در خروج وانقلاب می شوند. پس امربه معروف و نهی ازمنکر با این مشخصه، - در نظرگرفتن تمام جوانب - بعد سیاسی اصلی برای اندیشه آزادی و اختیار است.
معتزله امر به معروف و نهی از منکر را تنها علیه امویه به کار نبردند; زیرا شان آن برایشان، شانی فکری و جزء ارزشها و اصول بود نه نژادی و قبیله ای و ملیتی. غیلان دمشقی که علیه امویین انقلاب کرد و به دست هشام بن عبدالملک کشته شد، با خلیفه اموی «عمربن عبدالعزیز» هنگامی که تعدی بنی امیه به بیت المال مسلمین را جبران کرد، به همکاری پرداخت. همانطور که معتزله با «یزیدبن الولید بن عبدالملک » - که باایشان هم مسلک بود - همکاری کردند. این مساله براین دلالت دارد که موضع ایشان بر مبنای اندیشه واصول بود نه بر تعصب قبیله ای و نژادی.
تایید دولت عباسی توسط معتزله، موجب عدم اختلاف آنها با بسیاری از خلفای بنی عباس نشد. در مواردی که به معتزله و بزرگانشان ظلم کردند، حتی قبل از زمان «محنت » در دوره متوکل خلیفه عباسی (130ه.847م.)، همه با هم، تعرض (به حکومت) کردند.
به نظر ما دشمنی که بین خلیفه عباسی، «هارون الرشید» و متفکر معتزلی، «ابوسهل هلالی بشر بن المعتمد» واقع شد و در نتیجه آن، بشر به دستور هارون زندانی گردید، با فعالیت معتزله ای که عباسیون در این زمان از آن ناراضی بودند، نسبت دارد. تناقض موضع معتزله علیرغم همکاریشان در تاسیس دولت عباسی، به این علت بود که این دولت و اتباع آن [در ابتدا] با پناه بردن به اهل بیت و سپس محروم کردن علویان، مستبدانه رفتار کردند. انواع ظلم وستم را علیه ایشان به کار بردند و بسیاری از گرایشهایی را که در انتقال حکومت، با آنها همکاری داشتند، به حساب نیاوردند. این برخورد، مشارکت معتزله را با (زندیه) در انقلاب مسلحانه علیه خلیفه عباسی، «ابی جعفرمنصور» توجیه می کند. اشعری خبر داده که از جمله افرادی که با «زیدیه » در خروج علیه ابی جعفرمنصور همکاری داشتند، «ابراهیم بن عبدالله بن الحسن ابن الحسن بن علی بن ابیطالب » بود.
«وی در بصره خروج کرد و بر اهواز و فارس و بیشتر عراق غلبه کرد. یکی از معتزلیان بصری همراه با «عیسی بن زیدبن علی » و سایر اعضای زیدیه به جنگ با منصور پرداختند. منصور، عیسی بن موسی و سعید بن مسلم را به جنگ آنان فرستاد. ابراهیم با آنان جنگ کرد تا خودش و معتزله پیشاپیش او کشته شدند» (25)
و این روشی از روشهای امر به معروف و نهی از منکر بود که معتزله به آن دعوت کردند و آن را به کار بردند.
معتزله در موضوع امر به معروف و نهی از منکر، در بسیاری از زوایا با هم جدل داشته اند. یکی از این زوایا که با موضوع مورد بحث ما - رابطه امر به معروف و نهی از منکر با سیاست - ارتباط تنگاتنگی دارد، این مساله است که امر به معروف و نهی ازمنکر بر چه کسی واجب است؟ آیا فقط بر گروهی ممتاز از امت واجب است که به نیابت از همه، آن را به جای آورند (واجب کفایی)، یا بر تمام امت واجب است؟
آنها در این قضیه موضعی اتخاذکرده اند که در نهایت رشد سیاسی است. آنان، اساس و اصل را وقوع امر به معروف و نهی ازمنکر و انجام آن به بهترین نحو دانسته اند. پس اگر عده ای آن را انجام دادند، بر دیگران لازم نیست و گرنه برهمه واجب است و تمام افراد به جهت ترک آن گناه کارند.
قاضی عبدالجبار در تفصیل و جزئیات این موضوع بحث کرده و می گوید:
«واجبات با توجه به اینکه در اصل به واجب عینی و واجب غیرعینی تقسیم شده است، احتمال اشتباه در آن وجود دارد. اگر سائلی از ما بپرسد امر به معروف، کدام یک از واجبات مذکور است؟ به طور خلاصه بایدگفت که اگر چه امر به معروف ونهی از منکر از واجبات کفایی محسوب می شود; ولی پاسخ به کفایت مطلق همیشه صحیح نیست; زیرا عینی بودن و عینی نبودن این واجب هر دو صحیح است. پس نیاز است که بین دو مقوله تمایز گذاشته شود; به این صورت که بگوییم در واجب عینی، منظور، حصول از یک نفر نیست; اما شان واجب کفایی این چنین است. و از این مسائل، امر به معروف و نهی ازمنکر است; زیرا غرض، وقوع معروف و عدم وقوع منکر است. پس اگر بعضی آن را انجام دادند، وجوبش از دیگران ساقط است و هرگاه همه گمان کردند که اگر آن را ترک کنند، دیگران هم انجام نمی دهند، برهمه واجب است و هر گاه ظن بر خلاف این امر حاصل شود، از عهده آنان برداشته می شود. حتی اگر انجامش در توان یک نفر باشد ودیگری گمان کند، او انجام نمی دهد و در حرج است، در این صورت بر خود او به عینه واجب می شود. و گاهی بر یک نفر واجب عینی می شود و آن زمانی است که در نفس یا مال او اختصاصی به این امر باشد و اگر دیگری قصد کند که آن را از گردن او بردارد - و گمان کند که او انجام می دهد - عینیت از او ساقط می شود». (26)
پس، این تصور که امر به معروف و نهی ازمنکر، واجب کفایی یا واجب عینی به صورت مطلق است، تصور اشتباهی است; زیرا مساله در این جا نسبی است و به تحقق هدف بستگی دارد; چه به وسیله یک نفر یا همه مردم باشد. و وجوب آن بر همه، در صورتی است که از یک نفر به تنهایی متحقق نشود. بلکه در صورتی که احتمال عدم وقوع از ناحیه غیر باشد [برهمه واجب است].
در اثر این نگرش، رای معتزله به آزادی همه مردم در کل اهداف و آفاق، بخصوص نقد سلطه و خروج و انقلاب علیه آن سوق داده شد. معتزله همچنین در نوع وسایلی که آحاد مردم باید علیه سلطه جائر و انقلاب علیه حکام ظالم در امر به معروف و نهی از منکر به کار گیرند، بحث کرده اند. زیرا شیعه امامیه در امربه معروف و نهی ازمنکر در حق عامه و مردم به «قول »و «کلمه » اکتفا کرده و استفاده از وسایل برتر از آن مانند «ضرب » و «قتل و جنگ » را موقوف بر [اذن] «امام » کرده اند و این، برخلاف دیدگاه معتزله است که برای مردم حق به کارگیری سلاح و قتل و جنگ و حتی وجوب آن را قائل شده اند. و این عرصه را آفاق آزادی سیاسی انسان قلمداد کرده اند.
در این مورد قاضی عبدالجبار می گوید:
«همانا خلاف از بعضی امامیه است در اینکه وجوب «امر به معروف و نهی از منکر» در قول[سخن] متوقف می شود; پس هرگاه مثمر نبود، تعدی به ضرب و قتل و جنگ موقوف بر [اذن] امام است و مختص اوست نه مردم. دلیل ما علیه امامیه ظاهر گفته خداوند (و ان طائفتان من المؤمنین اقتتلوا) می باشد. خداوند متعال با امر به (فاصلحوا) برهمگان تکلیف کرده است و به همین نحو [آیه] (فقاتلو التی تبغی حتی تفی ء الی امر الله) (27) فرمان خداوند به جنگ با مشرکین است، که دستوری عام برای همه مکلفین است. بنابراین اختصاص آن به امام بدون دیگران وجهی ندارد. اگر چه ما برای امام - هرگاه یافت شود - حق تقدم قائلیم.» (28)
معتزله، آزادی و اختیار حاکم را برگرفته و با اثبات آن، مسؤولیت حاکم را در افعالش نتیجه گرفته اند. این عرصه، عرصه آزادی و مسؤولیت است که به دورترین افراد امت از رعایا و ساکنان می رسد و به دورترین افراد دستگاه کارگزاران و امرا، تسری می یابد. بنابراین، معتزله حاکم را مسؤول تصرفات شؤون دولت و مردم می دانند و همانا امر به معروف و نهی ازمنکر را در پرتو این مفهوم به کار گرفته اند. شریف مرتضی گفت وگویی را که بین «عمروبن عبید» (80-144ه.699-761م.) (29) و ابی جعفر منصور صورت گرفته است، گزارش می دهد. عمرو، منصور را در مسؤولیت از تصرف عمال و کارگزارانش موعظه می کند; زیرا منصور گفته بود:
«ما برای ایشان [کارگزاران] در نامه ها (صحائف) می نویسیم و ایشان را به عمل بر کتاب و سنت فرمان می دهیم ;[ولی] اگر سرپیچی کردند ما چه کاری می توانیم انجام دهیم؟» متفکر معتزلی، از خلیفه این منطق را که با استفاده از آن سعی در ضیق نشان دادن محدوده آزادی و مسؤولیتش را داشت، قبول نکرد و به او گفت:
«به اندازه گوش یک موش از نامه (تکه کاغذی) برای تو کافی است آلله؟ هرگاه در نیاز شخصی خودت به ایشان می نویسی، آن را انجام می دهند; ولی وقتی در مورد نیاز [به عمل نسبت اوامر] خداوند می نویسی، سرپیچی می کنند؟ به خدا قسم اگر از کارگزارانت مگر به عدل راضی نشوی، کسی که قصد غیر آن را دارد به تو نزدیک می شود!». (30)
موضع عمروبن عبید در اینجا فقط صرف موعظه از امامی صالح برای خلیفه مسلمانان نیست; بلکه این موضع فکری معتزله است که در آن به اصل «تولید» در افعال استناد می کنند که بر اساس آن، انسان مسؤولیت افعالی را که به صورت غیر مباشر نیز انجام داده است، برعهده دارد.
معتزله در امر به معروف و نهی ازمنکر فقط به مخالفین خود در اندیشه عدل و توحید اکتفا نکردند; بلکه در موارد زیادی این فریضه را در برابر رهبران و متفکرینی از معتزله که به پستهای سیاسی رسیده در جایگاه حکام نشستند و از اصولشان منحرف شدند، انجام دادند. احمدبن ابی دؤاد(160-240 ه.) پیشاهنگ ایشان بود که بعد از مقام قاضی القضاتی، به منصب وزارت رسید. او معاصر مامون، معتصم و واثق بود و موفق به رسمی کردن مکتب اعتزال در دولت (عباسی) شد. علیرغم همه اینها، از نقد بزرگان معتزله و هجوم ایشان رهایی نیافت. وی به «جعفربن مبشرثقفی »(224 ه.) در قبول تصدی یکی از مناصب سیاسی اصرار کرد; ولی او رد کرد. سپس از جعفر درخواست کرد که ده هزار درهم هدیه او را بپذیرد که نپذیرفت و زمانی که خودش پیش جعفر رفت و از او اجازه ورود خواست، به او اجازه نداد. (31)
رابطه فکری که بین ابن ابی دؤاد و حمید بغدادی بود، مانع نیش نقد و حمله شدید او علیه ابن ابی دؤاد نشد و شعری نیز در هجو او سرود:
همانا در حامیانت کنیه پدرت را ابی دؤاد خوانده ای.
اگر اسم او عمروبن معدی بود، به نام زبید یا مراد خوانده می شدی.
اگر با ترسانیدن، عیش مرا منغص کردی، عیش ترا در جان پناهت از بین خواهم برد. حتی اگر به مالی دست یابی، در ذره ای از مالی که به تو رسیده بخل می ورزی. (32)
بنابراین، امر به معروف در اشکال مختلف آن; موعظه، نقد و انقلاب، فی الجمله مبتنی بر ارزشها و اصول و افکار است نه بر تعصبات گذشته یا ملیتی و مذهبی. یا لااقل حالت غالب نزد معتزله که اهل عدل و توحیدند، چنین بوده است. (33)
ه) المنزلة بین المنزلتین و سیاست
آنچه در مورد اصل «امر به معروف ونهی ازمنکر» و رابطه اش با سیاست گفتیم، بر اصل «المنزلة بین المنزلتین » منطبق است. درحقیقت، المنزلة بین المنزلتین، یک موضع گیری سیاسی است که شروع این بحث به مرتکبین گناهان کبیره از کارگزاران، والیان وامیران امویه برگشت دارد. سپس بر این کشاکش، دین هم اضافه گردید. مندرج بودن این اصل تحت مباحث «عدل » نزد معتزله به صورت مشخص و مؤکد، بر بعد سیاسی اندیشه آزادی و اختیار دلالت می کند.
انقلابهای خوارج علیه امویین، دستاویزی برای متفکرین گردید که درباره آن به جدل بپردازند. اتخاذ موضع در برابر امرای بنی امیه که مرتکب گناهان کبیره می شدند، صورت خاص آن است و صورت عام آن، اتخاذ موضع در برابر کل افرادی که گناهان کبیره را انجام می دادند، می باشد. پس، مساله در ابتدا به صورت سیاسی ظاهر شد و آنگاه عمومیت و اطلاق یافت.
خیاط، اختلافاتی را که در پیدایش این مشکله به وجود آمد، به تصویر کشیده می گوید: خوارج و اصحاب حسن بصری و مرجئه و معتزله، در نامیدن مرتکبین گناهان کبیره به اسم «فاسق » اجماع دارند، و اختلاف در موارد بعد از آن دارند. [و هریک نظر جداگانه ای داده اند.] خوارج، مرتکب کبیره را «کافر» و اصحاب حسن را «منافق » و مرجئه [مرتکب کبیره] را «مؤمن » نامیده اند. و چون اوصاف «کافر»، «منافق » و«مؤمن » در قرآن آمده و در سنت معرفی شده است و این اوصاف بر مرتکبین گناهان کبیره صدق نمی کند، دیدگاه معتزله بهترین نظریات است که آنها را فقط «فاسق » نامیده اند و به تبع آنچه همگان برآن اجماع دارند - چون مرتکبین گناهان کبیره اوصاف مؤمنین، کافرین و منافقین را ندارند - به منزلة بین المنزلتین حکم کرده اند. (34)
حکم معتزله در مورد مرتکب کبیره، دلالت بر اثبات مخالفت موضع آنان با مرتکبین کبیره می کند. آنها مرتکب کبیره را فاسق فاجر دانسته اند که اگر بدون توبه بمیرد، در عذاب، جاودان خواهد بود. این موضع گیری، خفیفتر از تندروی خوارج; ولی شدیدتر از موضع حسن بصری است. در بحث از امامت گفته اند که «فسق »; یعنی ارتکاب کبیره، باعث عدم اهلیت امام در ادامه منصبش می شود و موجب خلع او از این منصب ولو بالقوه می گردد. گفته اند به درستی که «به اجماع صحابه ثابت شده که خلع امام به سبب کاری که منجر به فسق او شود، واجب است; زیرا در این مساله اختلافی بین صحابه نیست ». (35) اما اگر کاری که کرده فسق ظاهر باشد، منجر به خلع او از امامت می شود و ذاتا فعالیت او را در حقوق امام باطل می کند; گرچه امت از او درخواست کناره گیری نکند. زیرا «ظاهر شدن فسق بدون خلع و اخراج، او را از مامت خارج می کند» (36) و فسق ظاهر، مانند کفر و موت و ناتوانی و زوال معرفت و دیوانگی است. (37) تمام این اسباب، او را از صلاحیت امامت ساقط و تصرفات او را باطل می کند.
این نتایج سیاسی ایجابی که معتزله آنها را بر ظهور فسق مرتکب کبیره مترتب کرده است، تاکید بر اشتباه کسانی است که فکر کرده اند «المنزلة بین المنزلتین » نزد واصل ابن عطا و عمرو بن عبید تمثل در «وضعیتی میانه همانند بی طرفی بین دو رای متعارض است: رای خوارج و رای اهل سنت و این نتیجه موضع میانه بوده است... بی طرفی در نزاع سیاسی که به صورت شدیدش بین دو فرقه متنازع وجود داشته است ». (38) مرجع این اشتباه - که باعث قلب حقیقت به عکس آن شده است - خلط بین «معتزله »ای است که در نزاع بین معاویه و علی[ع] بی طرفی پیشه کرده اند و بین «معتزله »ای که مکتب ایشان به دست واصل بن عطا و قائلین به «منزلة بین المنزلتین » تبلور یافت. به همین دلیل کسانی که این نظریه اشتباه را دارند، در وجه تسمیه «معتزله » بحث می کنند و می گویند; این اسم «همانابرایشان به دلیل موضع گیریشان اطلاق شد که در زمانی، مردمی بی طرف بین مردان دین و سیاست شدند در زمانی از جنگها و منازعاتی که بین مسلمانان به وجود آمد، خود را دور نگه داشتند» (39)
این نام در قرن اول و نیمه اول قرن دوم هجری «برای دلالت بر عدم یاری یکی از دو فرقه متنازع شد و بر بی طرفی همراه با نکوهش هر دو فرقه، موضع گرفتند». (40)
در وقایعی که از ایستار سیاسی و فعالیت معتزله ارائه کردیم و وقایع و مسائل فکری که در آینده متذکر می شویم، دلیل اشتباه بودن این نظر و دلیلی بر وجود ابعاد سیاسی در اندیشه و فعالیت عملی معتزله می باشد.
پی نوشت ها:
23- محمد ضیاء الدین الریس، النظریات السیاسیة الاسلامیة، قاهره، 1960م، ص 71.
24- پیشین، ص 71.
25- اشعری، مقالات الاسلامیین، تحقیق: ه. ریتر، استانبول،1929 - 1930م، ج 1، ص 79.
26- قاضی عبدالجبار بن احمد همدانی، المجموع المحیط بالتکلیف، سفر سی و سوم، لوحه 175، ب. مخطوط به بدار الکتب المصریة.
27- سوره حجرات،9.
28- المجموع المحیط بالتکلیف، سفر سی و سوم، لوحه 153، مخطوط.
29- او ابوعثمان عمرو بن عبید بصری است که از موالی بنی تمیم بود. گفته شده که پدر او بافنده بوده و در کمک به خلیفه اموی، یزید سوم مشارکت داشته است. همراه با واهل بن عطا از موسسین معتزله است. ابوجعفر منصور حبابن درباره زهدش سروده است:
کلکم عیش روید
کلکم یطلب صید
ر.ک: البیان والتبیین، ج 3، ص 271 و غیر عمرو بن عبید، رسائل جاحظ، ج 1، ص 261 و المعارف، صص 482 -483 والمنیه والامل، صص 22 -24 و امالی المرتضی، قسمت اول، صص 169 - 170 و فلسفة المعتزله، ج 1، صص 15 -16.
30- امالی المرتضی، قسمت اول، ص 175.
31- البیر نصری نادر، فلسفه المعتزله، چاپ اسکندریه، بی تا، ج 1، ص 30.
32- همان، ص 69.
33- برای تفصیل موضع معتزله در امر به معروف و نهی از منکر، ر.ک: مقالات الاسلامیین، ج 1، ص 278 و ج 2، صص 451 - 452 -466 و467، والفصل فی الملل والاهوار النحل، ج 4، صص 171 -172 و شرح الاصول الخمسة، صص 143، 144 و 148 والمغنی فی ابواب التوحید والعدل، قسمت دوم، ج 20، ص 74 و تفسیر کشاف، ج 1، ص 105 و279 و الابانه عن مذهب اهل العدل، صص 27 - 28.
34- الانتصار والرد علی ابن الراوندی الملحد، صص 165 -167.
35- المغنی فی ابواب التوحید والعدل، قسمت اول، ج 20، ص 203.
36- پیشین، قسمت اول، ص 207.
37- همان، قسمت اول، ص 231.
38- نلینو (بحوث فی المعتزله) از ،التراث الیونانی فی الحضارة الاسلامیة، ترجمه د. عبدالرحمن بدوی، قاهره، 1965م، ص 181.
39- همان، ص 183.
40- همان، ص 187.

جمعه 28/7/1391 - 20:42
امر به معروف و نهی از منکر
امربه معروف و نهی از منکر؛ عظمت و ارزش بی بدیل امربه معروف و نهی از منکر به اندازه ای است که خدای تعالی خود را نیز امرکنندة به معروف و نهی کنندة از منکر می شمارد و با تعبیر ویژه در قرآن کریم، امربه معروف و نهی از منکر را صفت مستمر و مداوم خود ذکر می کند.
همانا خداوند به عدالت و نیکوکاری و رسیدگی مالی به خویشاوندان فرمان می دهد و از کار زشت و ناپسند و ستم گری بازمی دارد. به شما اندرز می دهد، باشد که متذکر شوید.[17]
پس هر بنده ای به هر میزان که در مسیر امر به معروف و نهی از منکر، تلاش پی گیر داشته باشد، می تواند درجه ای از درجات بی پایان تخلق به اخلاق الله را کسب نماید.
در حقیقت، راز خدا گونگی انسان های پیش از ظهور و عصر ظهور در ویژگی های آنان نهفته است.در قرآن کریم نیز امر به معروف و نهی ازمنکر، رمز رستگاری شمرده شده و دلیل برتری و شرافت امت پیامبر صل الله علیه و آله و سلم به شمار آمده است.
شما بهترین امتی هستید که برای مردم پدید آمده اید؛ (از آن رو) که امر به معروف و نهی ازمنکرمی کنید و ایمان به خدا دارید.[18]
در عصر غیبت به سبب حاضر نبودن امام علیه السلام، باید شرایط امربه معروف تحقق یابد.
امام سجاد علیه السلام می فرماید: «معتقدان به مهدی عجل الله تعالی فرجه الشریف و منتظران ظهور او در عصر غیبت....در پنهان و آشکار، مردمان را به دین خدا فرا می خوانند.»[19]
انتظار، باوری نیست که با آن تعهد انسان منتظر، نفی شود. تکلیف و تعهد دینی، در هر زمانی، باقی و جاوید است. پس در دوران غیبت کبری، داشتن روحیة اصلاح گری، در سطح جامعه از وظایف مهم زنان و مردان است.
امام باقر علیه السلام می فرماید: «امر به معروف و نهی از منکر، واجبی است که به سبب آن همة واجبات اقامه می گردد.»[20]
اگر این امر مهم، کنار گذاشته شود، باعث هلاکت و نابودی خوبی ها و رشد زیاد بدی ها در جامعه می شود. از مهم ترین و ارزش مندترین مراتب امربه معروف و نهی ازمنکر، آن است که رئیس حکومت و کارگزاران او امرکنندة به خوبی ها و نهی کنندة از بدی ها و زشتی ها هستند.
امام باقر علیه السلام فرمود: مهدی عجل الله تعالی فرجه الشریف و یاران او...امر به معروف و نهی از منکر می کنند.[21]
جمعه 28/7/1391 - 20:39
امر به معروف و نهی از منکر

منابع

:www.hawzahnews.com

|آیت الله نصرالله شاه آبادی در جمع گروه امر به معروف و نهی از منکر بشیر اظهار داشت: کسی که می خواهد جزآمران به معروف و ناهیان از منکر باشد باید ابتدا خودش را امر و نهی کند.
 
عضو هیئت امناء گروه فرهنگی جهادی بشیر افزود: مبادا در مسئله امر به معروف و نهی از منکر اهانتی به دیگران شود.
 
وی این دو فریضه را از امتیازات شیعه و مسلمان بودن عنوان کرد و گفت: کسی که دیگران را امر و نهی می کند باید شرایط و خصوصیات امر به معروف و نهی از منکر را داشته باشد.
 
آیت الله شاه آبادی بر لزوم برخورد مودبانه و منطقی در تذکر لسانی تاکید کرد و اظهار داشت: امر به معروف و نهی از منکر یکی از واجبات الهی است و همه ما وظیفه داریم این واجبات را عملی کنیم و اگر امر به معروف و نهی از منکر را کنار نگذاشته بودیم یقینا وضعیت جامعه اسلامی به اینجا نمی رسید.
 
این استاد اخلاق حوزه با انتقاد از بی تفاوتی برخی افراد نسبت به احیای این دو واجب الهی و مقاومت در برابر آمران به معروف و ناهیان از منکر، خطاب به این افراد گفت: اگر به احیای امر به معروف و نهی از منکر کمک نمی کنید لااقل به عاملان منکر کمک نکنید.
 
آیت الله شاه آبادی فعالیت تشکل های مردمی امر به معروف و نهی از منکر را تحسین برانگیز دانست و تاکید کرد: جوانانی که در احیای تذکر لسانی فعالیت می کنند باید از شرایط و خصوصیات فعالیت در این امر خطیر مطلع باشند چراکه امر به معروف و نهی از منکر وقتی به صورت مودبانه و منطقی باشد اثرگذاری بیشتری دارد.
 
بر اساس اعلام ستاد احیاء امر به معروف و نهی از منکر استان قم، وی در پایان گفت: امیدواریم همه ما در زمره آمران به معروف و ناهیان از منکر باشیم و خودمان را مزین به معروف

جمعه 28/7/1391 - 20:38
امر به معروف و نهی از منکر
متن پیام حضرت آیت الله صافی گلپایگانی به شرح زیر است:
 
قال اللّه تعالی: کُنْتُمْ خَیْرَ أُمَّةٍ أُخْرِجَتْ لِلنَّاسِ تَأْمُرُونَ بِالْمَعْرُوفِ وَ تَنْهَوْنَ عَنِ الْمُنْکَرِ وَ تُؤْمِنُونَ بِاللّهِ.
 
قال مولانا امیرالمؤمنین علیه السلام: مَا أَعْمَالُ الْبِرِّ کُلُّهَا وَ الْجِهَادُ فِی سَبِیلِ اللَّهِ عِنْدَ الْأَمْرِ بِالْمَعْرُوفِ وَ النَّهْیِ عَنْ الْمُنْکَرِ إِلَّا کَنَفْثَةٍ فِی بَحْرٍ لُجِّیٍّ.
 
السلام علیکم و رحمة الله و برکاته؛
 
با مسألت توفیق برای اساتید، محققان، دانش پژوهان، حوزویان، دانشگاهیان، مؤسسات و سازمان های اسلامی و سایر شرکت کنندگان در این همایش بین المللی که برای ترغیب و تشویق همگانی امت اسلامی به انجام فریضه ی بزرگ امر به معروف و نهی از منکر برگزار می شود، امید است این حرکت، سرآغازی نوین برای بسیج ملت های مسلمان به سوی تجدید هویت اسلامی و احیاء معالم دین مبین و سنن عالیه وحیانی قرآنی باشد.
 
آنچه تفهیم و درک آن ضرورت دارد، اهمیت امر به معروف و نهی از منکر و اعتبار و ارزشی که در اسلام؛ در آیات قرآن مجید، در سنت رسول الله صلی الله علیه و آله و مکتب و معارف اهل بیت علیهم السلام برای آن بیان شده است.
 
در اسلام، این حق بلکه مسئولیت برای همه ثابت است که در حفظ مصالح عالیه جامعه و سیر آن به سوی کمال بیشتر و رفع و دفع نقاط ضعف و سقوط در هاویه های گوناگون انحطاط و ابتذال مشارکت و نظارت داشته باشند، و از همه کس و هر نهادی عمل به وظایف و تکالیف را مطالبه نمایند.
 
جامعه در اسلام، یک واحد بزرگ است که همه باید از آن نگهداری نمایند تا ارکان قدرت و استقلال آن همواره پابرجا و برقرار بماند، و هیچ کس حق بی تفاوتی و کناره گیری از این وظیفه را ندارد.
 
حضرت رسول اکرم صلی الله علیه و آله، جامعه و افراد آن را مانند یک کشتی معرفی می نمایند که همه با هم روی آن سوار می شوند و برای هر کدام جایی و مکانی معین می شود. در این بین یک تن از آنها که می خواهد محل خود را تخریب و سوراخ نماید، وقتی به او اعتراض می نمایند، می گوید: هذا مَکانی أصْنَعُ فِیه مَا شِئت؛ این نقطه جای خود من است و در آن آزادم هر کاری انجام بدهم. حضرت فرمود: اگر او را از آن عمل تخریبی و سوراخ کردن کشتی باز بدارند، هم خود او و هم سایرین نجات می یابند، و اگر او را رها نمایند، همگی هلاک می گردند.
 
اگر در جامعه امر به معروف و نهی از منکر نشود، مفاسد و معاصی و ملاهی و مناهی و موجبات انقراض جامعه و ضعف و فقر و جهل فراگیر می شود و همه آسیب می بینند، و اگر نقش پایه ای این وظیفه ی بزرگ در هر ملتی بیشتر رعایت شود، تمدن آن ملت و امنیت و خیر و سعادت بیشتر تأمین می گردد.
 
امیرالمؤمنین علیه السلام با این اعلام بزرگ و شیوا و بسیار بلند و رسا و اساسی، مسلمانان را به آثار و برکات امر به معروف و نهی از منکر این چنین توجه داده است: همه کارها و جهاد در راه خدا در مقایسه با امر به معروف و نهی از منکر مثل اندکی آب در برابر دریاهای پهناور و بی ساحل است.
 
حیات جامعه در همه شعب حیاتی بشر و ارزش های والا در گرو انجام این فریضه است. افتخار و ارزش و هویتی که به حکم قرآن مجید، این امت به وسیله آن بهترین امم می باشد - در کنار ایمان-، امر به معروف و نهی از منکر است.
 
دنیای اسلام در حال حاضر به هیچ چیز مثل امر به معروف و نهی از منکر احتیاج ندارد. داروی همه بیماری ها و فقر اقتصادی و سیاسی و علمی، این فریضه شرعی است.
 
امر به معروف ونهی از منکر، فرهنگ و مکتب است، و رشته ها و شعب آن که در خانواده، در مدرسه، در دانشگاه، در دولت، در مطبوعات، در سخنرانی ها و در مشاغل در همه جا و نسبت به همه کس باید اجرا شود.
 
امر به معروف و نهی از منکر، کار الهی و کار انبیا و اولیاء است؛ کیفیت های آن باید آموخته شود. در معاشرت ها، انتخاب ها، تشویق ها و تجارت ها و برنامه های دیگر، اصل امر به معروف و حب فی الله و بغض فی الله باید رعایت شود. منکرستیزی و معروف گرایی باید برنامه باشد، و خلاصه، مفاهیمی مثل أزْجُرِ المُسِئ بِثَوَابِ الْمُحْسِنِ از شعب این فریضه الهی است.
 
باید با دل، با زبان و با دست، حسب موارد امر به معروف و نهی از منکر نمود؛ مَنْ تَرَکَ إنْکَارَ الْمُنْکَرِ بِقَلْبِهِ وَ لِسَانِهِ وَ یَدِهِ فَهُوَ مَیّتٌ بَیْنَ الأحْیاء؛ کسی که تمام اقسام آن را ترک کند همانند مرده ای است که در میان زنده ها راه می رود.
 
در خاتمه با عرض تشکر و قدردانی از برگزارکنندگان و شرکت کنندگان در این همایش، امیدوارم که آثار و برکات این نشست بین المللی، افتخارآفرین و موجب خشنودی و رضایت حضرت بقیة الله ارواح العالمین له الفدا گردد.
 
بحول الله و قوته و آخر دعوانا الحمدلله رب العالمین.
 
لطف الله صافی
22محرم الحرام1433
جمعه 28/7/1391 - 20:35
امر به معروف و نهی از منکر
منابع : www.hawzahnews.com |
حجت الاسلام والمسلمین احمد مبلغی با اشاره به اهمیت امر به معروف و نهی از منکر اظهار داشت: به دلیل این که فلسفه وجودی امر به معروف ونهی ازمنکر، حمایت از ارزش ها می باشد و با بخشی از پدیده های اجتماعی در گیر خواهد شد، باید به قوانین حاکم بر پدیده های دارای ماهیت اجتماعی تن در دهد و ابعاد آن به سمت داشتن جایگاه ارزشی در جامعه صعود پیدا کند.
 
وی یادآورشد: با توجه به این که نقطه تقابل این دو واجب با ناهنجاری هایی است که یا حقیقتا ماهیتی اجتماعی دارند یا اگر هم فردی هستند در ظرف اجتماع و در منظر جامعه تحقق می یابند، لازم است که از نصاب ارزشی و اجتماعی بالایی برخورار باشند.
 
* موضوع شناسی امر به معروف و نهی از منکر مقدم است
 
رییس مرکز تحقیقات اسلامی مجلس شورای اسلامی ادامه داد: لازم است ابتدا به موضوع شناسی امر به معروف و نهی از منکر بپردازیم و در این موضوع شناسی، نحوه تعامل آن با دیگر پدیده های اجتماعی را شناسایی کنیم ، آنگاه به سراغ احکام فقه این دو واجب برویم.
 
حجت الاسلام والمسلمین مبلغی تاکید کرد: ما از این دریچه می توانیم بانگاه فقهی نسبت به امر به معروف ونهی ازمنکر و متناسب با واقعیت های جامعه، و نیز موضوع شناسی انجام گرفته، احکام و شرایط این مقوله را برای دوران معاصر مطرح و ارائه نماییم.
 
وی با اشاره به این که در فقه، امر و نهی در حوزه های مختلفی مورد توجه قرار گرفته است، گفت:  امر و نهی مطرح در مقوله امر به معروف و نهی از منکر، سنخ خاصی از امر و نهی است که به فرهنگ و جامعه مرتبط است که می توان از آن به "امر  و نهی ارزشی" یاد کرد؛ بر این اساس ما در موضوع شناسی این سنخ از امر و نهی نمی توانیم به دو مؤلفه فرهنگ و جامعه بی توجه بمانیم و آن را در فضایی منعزل و بریده از فرهنگ و اجتماع تعریف کنیم.
 
رییس پژوهشگاه مطالعات تقریبی ادامه داد: اگر امر به معروف و نهی از منکر  را در جامعه ای چندمیلیونی، تنها چند نفر به صورت فردی هر چند در ظرف اجتماع انجام دهند، از این وضعیت به دست می آید که از خاستگاه فرهنگی و اجتماعی خود جدا شده و در حقیقت مسخ ماهیت می شود، در این صورت آنچه به آن عمل می گردد، دیگر موضوعی نیست که فقه برای آن احکام خاص قرار داده است.
 
رییس مرکز تحقیقات اسلامی مجلس شورای اسلامی خاطرنشان کرد: طبیعتا دولت هم نمی تواند در این زمینه کاری انجام دهد.
 
* امر به معروف و نهی از منکر موضوعی اجتماعی ساده نیست
 
حجت الاسلام والمسلمین مبلغی با بیان اینکه: تنها کافی نیست که بپذیریم این دو واجب ماهیت اجتماعی دارند، گفت: بلکه فراتر از آن لازم است اذعان کنیم این امر و نهی ارزشی در یک چرخه تعاملی با پدیده های اجتماعی که پیچیده هستند، قرار دارند.
 
وی در بیان این رابطه تعاملی افزود: تعامل این دو به معنای تاثیر و تاثری است که به عنوان یک پدیده اجتماعی با کل پدیده های اجتماعی دارند؛ چون نمی شود چیزی پدیده اجتماعی باشد و در تعامل با پدیده های دیگر قرار نگیرد.
 
رییس پژوهشگاه مطالعات تقریبی در توضیح پیچیدگی اجتماعی، خاطرنشان کرد: به دلیل فراخ شدن گستره اطلاع رسانی، مرزهای زمانی و مکانی تضعیف شده و کارکردهای خود را از دست داده اند؛بر این اساس واقعیت های فرهنگی و غیر فرهنگی خاستگاه های مجازی پیدا کرده اند، و واقعیت های فرهنگی دنیای مجاز هم در موارد بسیار، معلول و محصول نوع واقعیت ها و کنش ها و واکنش ها  دنیای غیر مجاز هستند؛ در نتیجه یک رابطه دو سویه در حال تکرار مدام و پر از رفت و برگشت میان این دو دنیا پدید آمده است.
 
وی ادامه داد: اگر به چهار مقوله پیش گفته (اجتماعی بودن ماهیت امربه معروف و نهی از منکر، لزوم برخورداری این دو از کارکردی اجتماعی، تعاملی بودن رابطه این دو با دیگر پدیده های اجتماعی و سرانجام پیچیدگی اجتماع، که ظرف کارکرد و تعامل این دو هستند) بنگریم و بپذیریم که این دو پا به چرخه ای از تعاملات پیچیده بگذارند، باید بپذیریم که تعریفی را باید از این دو ارائه کنیم که از سنخ تعریف های متوجه به پدیده های اجتماعی باشد.
 
 حجت الاسلام والمسلمین مبلغی ادامه داد: به بیان دیگر ما نمی توانیم امربه معروف را که هم ماهیتی اجتماعی دارد و هم در یک جامعه به شدت پیچیده برای تاثیرگذاری بر آن می خواهد، ورود پیدا کند را در چارچوبی متمرکز بر نگاه فردی بررسی و تعریف کنیم.
 
رییس مرکز تحقیقات اسلامی مجلس با تشریح کارکرد اجتماعی امر به معروف و نهی از منکر، گفت: یکی از شرایط وجوب امر به معروف و نهی از منکر، شرط تاثیرگذاری آن است که متاسفانه فهم و تعریف متوجه به این شرط به صورتی ساده انجام گرفته است.
 
وی یادآور شد: وقتی دو طرف این تاثیر، مقوله هایی اجتماعی هستند(هم امر به معروف ماهیتی اجتماعی دارد و هم پدیده هایی که امر به معروف بناست بر آن ها تاثیر گذارد، ماهیتی اجتماعی دارند) کارکرد آن نیز باید دقیقا پدیده ای اجتماعی تلقی شود.
 
حجت الاسلام والمسلمین مبلغی یادآورشد: ما باید برای کارکرد تعریفی برآمده از نگاهی جامعه شناختی داشته باشیم، تا در نتیجه، شیوه ای درست، چارچوبی درست و بستر سازی هایی درست برای این واجب،  ترسیم و طراحی کنیم.
 
استاد حوزه علمیه قم ادامه داد: در غیر این صورت،  ممکن است قابلیت های انجصاری این دو واجب، استحصال نشده باقی بمانند یا حتی بالاتر حاصلی معکوس به بار نشانند.
 
* با نگاه جامعه شناسی به سراغ امر به معروف برویم
 
حجت الاسلام والمسلمین مبلغی در بخش دیگری از سخنان خود خاطرنشان کرد: علت کم بودن موفقیت در عملیات امر به معروف ونهی ازمنکر آن است که با نگاه جامعه شناختی به سراغ این پدیده اجتماعی نرفته ایم و به شناخت ماهیت چند وجهی اجتماعی آن دست نزده ایم.
 
وی ادامه داد: برای این که  امر به معروف و نهی از منکر جایگاه خود را در جامعه و به ایفای نقش مؤثر بنشیند، باید چهار مرحله را طی کنیم که عبارتند از انجام "موضوع شناسی جامعه شناختی" از امر به معروف و نهی از منکر، باز سازی فقه امر به معروف و نهی از منکر بر اساس مطالعه موضوع شناسانه، سیاست گذاری نسبت به امر به معروف و نهی از منکر و قانونگذاری جامع و کامل نسبت به آن.
 
حجت الاسلام والمسلمین مبلغی خاطرنشان کرد: مرحله اول(انجام موضوع شناسی جامعه شناختی از امر به معروف و نهی از منکر) بسیار مهم است و بدون آن نمی توان در زمینه امر به معروف و نهی از منکر راه به جایی برد.
 
رییس مرکز تحقیقات اسلامی مجلس تاکید کرد: با توجه به این که امر به معروف و نهی از منکر فعل جامعه هستند و ماهیتی اجتماعی دارند، این دو واجب را باید ذیل واجب کفایی باز تفسیر کرد.
 
حجت الاسلام والمسلمین مبلغی تصریح کرد: معنای این سخن که این دو فعل اجتماع هستند، این است که امر به معروف و نهی از منکر باید توسط بخشهایی ازجامعه که بر آن ها جامعه صدق کند، انجام شود.
 
رییس پژوهشگاه مطالعات تقریبی تصریح کرد: نگرش قرآن نیز همین را تایید می کند، آنجا که می فرماید: "ولتکن منکم أمة یدعون إلی الخیر ویامرون بالمعروف وینهون عن المنکر"  این آیه سخن از  امت به میان می آورد نه از دولت یا یک جمعیت.
جمعه 28/7/1391 - 20:33
امر به معروف و نهی از منکر
پرسشآیاتی از قرآن کریم را که دلالت بر انجام فریضه امربه معروف ونهی از منکر دارند ، بیان کنید.

پاسخ

آیات قرآن که دلالت بر امربهمعروف ونهی از منکرمی کنندفراواناست که ما به بعضی از آنها اشاره می کنیم:

 امر به معروفو نهی از منکر:  

1-«وَ لْتَکُنْ مِنْکُمْ أُمَّةٌ یَدْعُونَ إِلَی الْخَیْرِ وَ یَأْمُرُونَ بِالْمَعْرُوفِ وَ یَنْهَوْنَ عَنِ الْمُنْکَر... »[1] باید از میان شما ،جمعی دعوت به نیکی ، و امر به معروف ونهی از منکر کنند!...

2-« یا بُنَیَّ أَقِمِ الصَّلاةَ وَ أْمُرْ بِالْمَعْرُوفِ وَ انْهَ عَنِ الْمُنْکَرِ...»[2] پسرم ! نماز را بر پا دار، و امر به معروف و نهی ازمنکرکن ،...

3-«کُنْتُمْ خَیْرَ أُمَّةٍ أُخْرِجَتْ لِلنّاسِ تَأْمُرُونَ بِالْمَعْرُوفِ وَ تَنْهَوْنَ عَنِ الْمُنْکَرِ وَ تُؤْمِنُونَ بِاللّه»[3].، شما بهترین امتی بودید که به سود انسانها آفریده شده اند ؛(چه اینکه) امر به معروف و نی از منکر میکنید و به خدا ایمان دارید .

4-«یُؤْمِنُونَ بِاللّهِ وَ الْیَوْمِ اْلآخِرِ وَ یَأْمُرُونَ بِالْمَعْرُوفِ وَ یَنْهَوْنَ عَنِ الْمُنْکَر...»[4] به خدا و روز دیگر ایمان می آورند؛ امر به معروف و نهی از منکر می کنند؛...

5-«... یَأْمُرُهُمْ بِالْمَعْرُوفِ وَ یَنْهاهُمْ عَنِ الْمُنْکَرِ وَ یُحِلُّ لَهُمُ الطَّیِّباتِ... »[5] آنها را به معروف دستور میدهد، و از منکر باز می دارد ؛اشیاء پاکیزه را برای آنها حلال می شمرد،...

6-«وَ الْمُؤْمِنُونَ وَ الْمُؤْمِناتُ بَعْضُهُمْ أَوْلِیاءُ بَعْضٍ یَأْمُرُونَ بِالْمَعْرُوفِ وَ یَنْهَوْنَ عَنِ الْمُنْکَرِ وَ یُقیمُونَ الصَّلاةَ و...»[6]. مردان و زنان با ایمان ، ولی ( ویار و یاور ) یکدیگرند؛ امر به معروف و نهی از منکر می کنند؛ نماز را بر پا میدارند و... .

7-«... اْلآمِرُونَ بِالْمَعْرُوفِ وَ النّاهُونَ عَنِ الْمُنْکَرِ وَ الْحافِظُونَ لِحُدُودِ اللّهِ وَ بَشِّرِ الْمُؤْمِنینَ»[7].آمران به معروف ، نهی کنندگان از منکر، وحافظان حدود (و مرزهای ) الهی ،(مؤمنان حقیقی اند)؛ و بشارت ده به( اینچنین) مؤمنان!

8-« الَّذینَ إِنْ مَکَّنّاهُمْ فِی اْلأَرْضِ أَقامُوا الصَّلاةَ وَ آتَوُا الزَّکاةَ وَ أَمَرُوا بِالْمَعْرُوفِ وَ نَهَوْا عَنِ الْمُنْکَر...»[8] همان کسانیکه در زمین به آنها قدرت بخشیدیم، نماز را بر پا میدارند، و زکات می دهند ، و امر به معروف و نهی از منکر می کنند.



[1]سوره آل عمران، آیه104.

[2]سوره لقمان، آیه 17.

[3]سوره آل عمران، آیه 110.

[4]سوره آل عمران، آیه 114.

[5]سوره اعراف، آیه157.

[6]سوره توبه، آیه 71.

[7]سوره توبه، آیه 112.

[8]سوره حج، آیه 41.

جمعه 28/7/1391 - 20:26
مورد توجه ترین های هفته اخیر
فعالترین ها در ماه گذشته
(0)فعالان 24 ساعت گذشته