• مشکی
  • سفید
  • سبز
  • آبی
  • قرمز
  • نارنجی
  • بنفش
  • طلایی
تعداد مطالب : 344
تعداد نظرات : 34
زمان آخرین مطلب : 4447روز قبل
دعا و زیارت
حضرت فاطمه(س)بنیانگذار تشیع این درست است که تشیع در اصل به حدیث انذار و غدیر بازمی‌گردد و این هم درست است که اصحابى مانند سلمان، ابوذر، مقداد و عمار نخستین شیعیان امام علی(ع) بودند، اما باید توجه داشت که همه اینها تنها پس از حضرت فاطمه(س) قرار می‌گیرند که او نقش اساسى در آغاز حرکت تشیع در بستر تاریخ داشت. در اصل این فاطمه بود که نخستین سنگ بناى تشیع را که تبرى از مخالفان امام علی(ع) و مقام امامت و ولایت وى بود، استوار کرد. تمامى منابع تاریخى گواه هستند که نخستین مخالفان سقیفه که همگى از اصحاب رسول خدا(ص) بودند، در خانه فاطمه زهرا(س) اجتماع کردند. بیشتر این افراد که زبیر هم در جمع آنان بود با تهدید و تطمیع خانه را ترک کردند. خود امام علی(ع) باقى ماند و همسرش فاطمه(س). یکى از این دو، می‌بایست پیشقدم می‌شد و از امامت دفاع می‌کرد. بسیار روشن بود که امام علی(ع) باید بماند و این تنها فاطمه(س) است که می‌بایست آشکار به دفاع از امامت بپردازد، حتى اگر جانش را سر این راه بگذارد. مبارزات فاطمه زهرا(س) در منابع ثبت و ضبط شده و هیچ کس، حتى دروغگوترین راویان اخبار هم نمی‌توانند آن را انکار کنند. این مبارزات در قالب دفاع از حقوق حقه خود و شوهرش، نخستین سنگ بناى تشیع فاطمى و سپس تشیع علوى است. زمانى که این مبارزات به نتیجه نرسید آن حضرت تلاش کرد تا نشان دهد راهش از دیگران جداست. عبدالرزاق صنعانى نویسنده کتاب یازده جلدى «المصنف» (ج 3، ص 521) که یکى از آثارى است که منصفانه اخبار و احادیث و فتاوى را منعکس کرده و نویسنده آن چهل سال پیش از بخارى درگذشته، به سند معتبرى نقل می‌کند که : فاطمه را شب دفن کردند و براى خواندن نماز بر وى، ابوبکر را خبر نکردند و این به خاطر مسائلى بود که میان آنها گذشته بود ـ کان بینهما شیء ـ در همان خبر آمده است که فاطمه خود به این مطلب وصیت کرده بود. متن دیگرى که همانجا آمده به نقل از عایشه چنین است: «اَنَّ علیاً دَفَن فاطمه لیلاً و لم یؤذن بها أبابکر». على فاطمه را شبانه دفن کرد و ابوبکر را خبر نکرد. خبر دفن شبانه فاطمه را با یک هدف سیاسى، ابن ابى شیبه هم با سند شناخته‌شده‌اى از هشام بن عروه از پدرش عروه بن زبیر نقل کرده است.(مصنف ابن ابى شیبه ، ج 3، ص 226). در خبر دیگرى عبدالرزاق(المصنف ، ج 5، ص 472) به نقل از عایشه آورده است که گفت: فاطمه و عباس براى میراث خویش به سراغ ابوبکر آمدند. در همان حال آنها فدک را هم می‌خواستند. ابوبکر گفت: از پیامبر شنیده است که گفت ما(پیامبران) چیزى به ارث نمی‌نهیم. آنچه از ما می‌ماند، صدقه است. آل محمد هم از همین صدقه بهره برند. من هر آنچه را محمد کرده انجام می‌دهم. فاطمه(س) سخن او را نپذیرفت: «فهجرته فاطمه»، فاطمه با او قهر کرد و در این باره با او سخن نگفت تا درگذشت. علی(ع)، فاطمه را شبانه دفن کرد و ابوبکر را خبر نکرد. این برخورد روش برخورد شیعیان را با دستگاه خلافت روشن کرد و تشیع را در مسیر تاریخ فعال نمود. در همان نقل از عایشه آمده است که فاطمه(س) شش ماه پس از پیامبر زنده بود و در آن مدت على هم در پناه فاطمه می‌زیست و بیعت نکرد. اما وقتى فاطمه(س) رحلت کرد، علی(ع) پشتیبانش را از دست داد و مردم از او رویگردان شدند. البته دلیل بیعت امام علی(ع) صرفا این مطلب نبود. بلکه آن حضرت همان طور که بارها و بارها در سخنرانی‌ها و خطبه‌هایش در کوفه گفت، به خاطر خطرهایى که اسلام را تهدید می‌نمود، بیعت کرد. در ادامه نقل پیشین، شخصى به زهرى راوى آن خبر می‌گوید: راستى على تا شش ماه بیعت نکرد؟ زهرى پاسخ داد: آرى، نه او نه هیچ یک از بنى هاشم در این مدت بیعت نکردند و على هم وقتى بیعت کرد که دید، چهره‌هاى برجسته ـ وجوه الناس ـ از او رویگردان شدند. بنابراین تردید نباید کرد که تشیع سیاسى در نخستین قدم در رفتار سیاسى حضرت فاطمه زهرا(س) تعریف شد. اگر شوهرش به هر دلیل می‌بایست بیعت می‌کرد او هرگز بیعت نکرد، با خلفا حرف نزد و حتى اجازه حضور آنان را بر جنازه خود را نداد. به علاوه خطبه حضرت زهرا(س) نخستین منشور تشیع است. مضامین آن را آنچه که بعدها در خطبه‌هاى امام علی(ع) و نیز در متن دعاى ندبه آمد و دیدگاه‌هاى تاریخى شیعه را نسبت به گذشته و آمال و آرزوهاى شیعه را براى آینده ترسیم می‌کند، هماهنگ است. تحلیلى که در آن خطبه از نزاع داخلى قریش، مجادله آنان بر سر قدرت و از میان بردن حق امام علی(ع) ارایه شد همان دیدگاه‌هاى تاریخى شیعه است. چنین تحلیلى را بعدها بارها و بارها در خطبه‌هاى امام علی(ع)، امام حسن(ع) و امام حسین(ع) می‌بینیم. تحلیلى اینچنین که قریش حق ما را ندادند، ما احق مردم به خلافت بودیم و انگیزه آنان در این حق‌کشى، چیزى جز ضربه‌هایى نبود که قریش در بدر و احد از شمشیر حمزه و على تحمل کرده بودند و در اصل آنها با این کار انتقام خود را از على گرفتند. بنابراین براى بنیانگذارى تشیع توسط فاطمه زهرا(س) سند مهم دیگر، همین خطبه است که بنیادهاى اصلى و اساسى تشیع را در زمینه دیدگاه تاریخى شیعه نسبت به وقایع صدر اسلام، به تصویر می‌کشد. فاطمه زهرا(س) از همان زمان پیامبر(ص) دریافته بود که قریش، حتى کسانى از آنها که مسلمان شده‌اند و گویى در بدر و احد هم شرکت کرده‌اند، از حمزه که شهید شده نگران هستند. او می‌دانست که آنان قصد دارند تا شخصیت حمزه را به فراموشى بسپارند. وقتى حمزه شهید شد آنان خشنود شدند. با شهادت جعفر بن ابى طالب آنان باز هم خشنودتر شدند و فاطمه(س) براى اینکه یاد حمزه را نگاه دارد بنا به روایت امام صادق(ع) هر هفته، روزهاى جمعه به زیارت قبر حمزه می‌رفت(المصنف، ج 3 ، ص 572) و بنا به نقلى که در صفحه 574 همان کتاب آمده، آن حضرت روى قبر حمزه، علمى نصب کرده بود تا محل قبر او را بشناسد و بیابد تا یاد حمزه بماند و قریش نتوانند اثر آن را محو کنند که البته هم نتوانستند. بنابراین فاطمه(س) قبر حمزه را با علامت مشخص می‌کند تا بتواند ستونى براى تشیع بنا کند. همان طور که قبر خود را محو می‌کند تا باز هم کینه‌اى در قلب شیعه نسبت به قریش و رفتار زشت آنان با دختر پیامبر و در واقع با علی(ع) و امامت او نگاه دارد.
شنبه 23/9/1387 - 20:27
دعا و زیارت
چهره مقدس و ملكوتى فاطمه زهرا(س) در تاریخ اسلام آنقدر تابناك و روشن است كه چندان به تحقیق و بررسى نیاز ندارد، اما با توجه به ایام شهادت آن بزرگوار شایسته است اندكى درباره فضایل حضرتش گفتگوكنیم. براین اساس، به سراغ روایات نورانى معصومان علیهم السلام مى‏رویم تا بامقام و جایگاه آن حضرت در قیامت آشنا شویم. كیفیت‏برانگیخته شدن برانگیخته شدن و رستاخیز از لحظات بسیار سخت و وحشتناك آینده بشر است، زمانى كه معصومان علیهم السلام همواره بدان مى‏اندیشند و گاه از خوف آن بیهوش مى‏شدند. فاطمه(س) نیز چنین بود و بیشتر بدین زمان مى‏اندیشید. فكر زنده شدن، عریان بودن انسانها در قیامت، عرضه شدن به محضر عدل الهى و... او را در اندوه فرو مى‏برد. امیرمؤمنان على(ع) مى‏فرماید: «روزى پیامبرخدا(ص) بر فاطمه(س) وارد شد و او را اندوهناك یافت. فرمود: دخترم! چرا اندوهگینى؟ فاطمه پاسخ داد: پدرجان! یاد قیامت و برهنه محشور شدن مردم در آن روز رنجم مى‏دهد. پیامبر فرمود: آرى دخترم! آن روز، روز بزرگى است، اما جبرئیل از سوى خداوند برایم خبر آورد من اولین كسى هستم كه برانگیخته مى‏شوم، سپس ابراهیم و آنگاه همسرت على‏بن ابى‏طالب(ع). پس از آن، خداوند جبرئیل را همراه هفتاد هزار فرشته به سوى تو مى‏فرستد. وى هفت گنبد از نور بر فراز آرامگاهت‏برقرار مى‏سازد. آنگاه اسرافیل لباسهاى بهشتى برایت مى‏آورد و تو آنها را مى‏پوشى. فرشته دیگرى به نام زوقائیل مركبى از نور برایت مى‏آورد كه مهارش از مروارید درخشان و جهازش از طلاست. تو بر آن مركب سوار مى‏شوى و زوقائیل آن را هدایت مى‏كند. در این حال هفتاد هزار فرشته با پرچمهاى تسبیح پیشاپیش تو راه مى‏سپارند. اندكى كه رفتى، هفتاد هزار حورالعین در حالى كه شادمانند و دیدارت را به یكدیگر بشارت مى‏دهند، به استقبالت مى‏شتابند. به دست هریك از حوریان منقلى از نور است كه بوى عود از آن بر مى‏خیزد... آنها در طرف راستت قرار گرفته، همراهت‏حركت مى‏كنند. هنگامى كه به همان اندازه از آرامگاهت دور شدى، مریم دختر عمران همراه هفتاد هزار حورالعین به استقبال مى‏آید و برتو سلام مى‏گوید. آنها سمت چپت قرار مى‏گیرند و همراهت‏حركت مى‏كنند. آنگاه مادرت خدیجه، اولین زنى كه به خدا و رسول او ایمان آورد، همراه هفتاد هزار فرشته كه پرچمهاى تكبیر در دست دارند، به استقبالت مى‏آیند. وقتى به جمع انسانها نزدیك شدى، حواء با هفتاد هزار حورالعین به همراه آسیه دختر مزاحم نزدت مى‏آید و با تو رهسپار مى‏شود. حضور فاطمه در میان مردم فاطمه جان، هنگامى‏كه به وسط جمعیت‏حاضر در قیامت مى‏رسى، كسى از زیر عرش پروردگار به گونه‏اى كه تمام مردم صدایش را بشنوند، فریاد مى‏زند: چشمها را فرو پوشانید و نظرها را پایین افكنید تا صدیقه فاطمه، دخت پیامبر(ص) و همراهانش عبور كنند. پس در آن هنگام هیچ كس جز ابراهیم خلیل‏الرحمان و على‏بن ابى‏طالب(ع) و... به تو نگاه نمى‏كنند. (1) جابربن عبدالله انصارى نیز در حدیثى از پیامبرخدا(ص) این حضور را چنین توصیف مى‏كند: روز قیامت دخترم فاطمه بر مركبى از مركبهاى بهشت وارد عرصه محشر مى‏شود. مهار آن مركب از مروارید درخشان، چهار پایش از زمرد سبز، دنباله‏اش از مشك بهشتى و چشمانش از یاقوت سرخ است و بر آن گنبدى از نور قرار دارد كه بیرون آن از درونش و درون آن از بیرونش نمایان است. فضاى داخل آن گنبد انوار عفو الهى و خارج آن پرتو رحمت‏خدایى است. بر فرازش تاجى از نور دیده مى‏شود كه هفتاد پایه از در و یاقوت دارد كه همانند ستارگان درخشان نور مى‏افشانند. در هریك از دو سمت راست و چپ آن مركب هفتاد هزار فرشته به چشم مى‏خورد. جبرئیل مهار آن را در دست دارد و با صداى بلند ندا مى‏كند: نگاه خود فراسوى خویش گیرید و نظرها پایین افكنید. این فاطمه دختر محمد است كه عبور مى‏كند. در این هنگام، حتى پیامبران و انبیا و صدیقین و شهدا همگى از ادب دیده فرو مى‏گیرند تا فاطمه(س) عبور مى‏كند و در مقابل عرش پروردگارش قرار مى‏گیرد. (2) منبرى از نور براى فاطمه(س) در ادامه گفتگوى پیامبر با دختر گرامى‏اش درباره چگونگى حضور وى در عرصه قیامت، چنین مى‏خوانیم: سپس منبرى از نور برایت‏برقرار مى‏سازند كه هفت پله دارد و بین هر پله‏اى تا پله دیگر صفهایى از فرشتگان قرار گرفته‏اند كه در دستشان پرچمهاى نور است. همچنین در طرف چپ و راست منبر حورالعین صف مى‏كشند... آنگاه كه بر بالاى منبرقرار مى‏گیرى، جبرئیل مى‏آید و مى‏گوید: اى فاطمه! آنچه مایلى از خدا بخواه... (3) شكایت در دادگاه عدل الهى اولین در خواست فاطمه در روز قیامت، پس از عبور از برابر خلق، شكایت از ستمگران است. جابرابن عبدالله انصارى از پیامبر(ص) چنین نقل مى‏كند: هنگامى‏كه فاطمه در مقابل عرش پروردگار قرار مى‏گیرد، خود را از مركب به زیر انداخته، اظهار مى‏دارد: الهى و سیدى، میان من و كسى كه مرا آزرده و بر من ستم روا داشته، داورى كن. خدایا! بین من و قاتل فرزندم، حكم كن... (4) براساس روایتى دیگر، پیامبر اكرم(ص) فرمود: دخترم فاطمه در حالى كه پیراهنهاى خونین در دست دارد، وارد محشر مى‏شود، پایه‏اى از پایه‏هاى عرش را در دست مى‏گیرد و مى‏گوید: «یا عدل یا جبار احكم بینى و بین قاتل ولدى‏» اى خداى عادل و غالب، بین من و قاتل فرزندم داورى كن. قال:«فیحكم لابنتى و رب الكعبة‏» به خداى كعبه سوگند، به شكایت دخترم رسیدگى مى‏شود و حكم الهى صادر مى‏گردد. (5) دیدار حسن و حسین علیهما السلام دومین خواسته فاطمه در روز قیامت از خداوند چنین است: خدایا! حسن و حسین را به من بنمایان. در این لحظه، امام حسن و امام حسین علیهما السلام به سوى فاطمه مى‏روند، در حالى‏كه از رگهاى بریده حسین خون فوران مى‏كند. (6) پیامبر خدا(ص) مى‏فرماید: هنگامى‏كه به فاطمه گفته مى‏شود وارد بهشت‏شو، مى‏گوید: هرگز وارد نمى‏شوم تا بدانم پس از من با فرزندانم چه كردند؟ به وى گفته مى‏شود: به وسط قیامت نگاه كن. پس بدان سمت مى‏نگرد و فرزندش حسین را مى‏بیند كه ایستاده و سر در بدن ندارد. دخت پیامبر(ص) ناله و فریاد سر مى‏دهد. فرشتگان نیز (بادیدن این منظره) ناله و فریاد بر مى‏آورند. (7) امام صادق(ع) مى‏فرماید: حسین بن على(ع) در حالى كه سر مقدسش را در دست دارد، مى‏آید. فاطمه با دیدن این منظره ناله‏اى جانسوز سر مى‏دهد. در این لحظه، هیچ فرشته مقرب و پیامبر مرسل و بنده مؤمنى نیست مگر آنكه به حال او مى‏گرید. (8) در این موقعیت، خداوند به خشم آمده، به آتشى به نام «هبهب‏» كه هزار سال در آن دمیده شده تا سیاه گشته و هیچ آسودگى در آن راه نمى‏یابد و هیچ اندوهى از آنجا بیرون نمى‏رود، دستور مى‏دهد كشندگان حسین بن‏على را برگیر و جمع كن... آتش به فرمان پروردگار عمل كرده، همه آنها را بر مى‏چیند... (9) شفاعت‏براى دوستان اهل‏بیت علیهم السلام سومین درخواست فاطمه در روز قیامت از پروردگار، شفاعت از دوستان و پیروان اهل‏بیت علیهم السلام است كه مورد قبول حق قرار مى‏گیرد و دوستان و پیروانش را مورد شفاعت قرار مى‏دهد. امام باقر(ع) مى‏فرماید: هنگامى‏كه فاطمه به در بهشت مى‏رسد، به پشت‏سرش مى‏نگرد. ندا مى‏رسد: اى دختر حبیب! اینك كه دستور داده‏ام به بهشت‏بروى، نگران چه هستى؟ فاطمه(س) جواب مى‏دهد: اى پروردگار! دوست دارم در چنین روزى با پذیرش شفاعتم، مقام و منزلتم معلوم شود. ندا مى‏رسد: اى دختر حبیبم! برگرد و در مردم بنگر و هر كه در قلبش دوستى تو یا یكى از فرزندانت نهفته است داخل بهشت گردان. (10) امام باقر(ع) در روایتى دیگر مى‏فرماید: در روز قیامت‏بر پیشانى هر فردى، مؤمن یا كافر نوشته شده است. پس به یكى از محبان اهل‏بیت علیهم السلام كه گناهانش زیاد است دستور داده مى‏شود به جهنم برده شود. در آن هنگام، فاطمه(س) میان دو چشمش را مى‏خواند كه نوشته شده است: دوستدار اهل‏بیت. پس به خدا عرضه مى‏دارد: الهى و سیدى! تو مرا فاطمه نامیدى و دوستان و فرزندانم را به وسیله من از آتش دور ساختى و وعده تو حق است و هرگز وعده‏ات را زیر پا نمى‏نهى. ندا مى‏رسد: فاطمه! راست گفتى، من تو را فاطمه نامیدم و به وسیله تو، دوستان و پیروانت و دوستان فرزندانت و پیروانشان را از آتش دور گردانیدم. وعده من حق است و هرگز تخلف نمى‏كنم. اینكه مى‏بینى دستور دادم بنده‏ام را به دوزخ برند، بدین جهت‏بود كه درباره‏اش شفاعت كنى و شفاعتت را بپذیرم تا فرشتگان، پیامبران، رسولان و همه مردم از منزلت و مقامت آگاهى یابند. حال بنگر، دست هركه بر پیشانى‏اش «مؤمن‏» نوشته شده، بگیر و به بهشت‏ببر. (11) شفاعت دوستان فاطمه از دیگران عظمت و مقام حضرت فاطمه در روز قیامت چنان است كه خداوند به خاطر فاطمه به دوستان آن حضرت نیز مقام شفاعت مى‏دهد. امام باقر(ع) به جابر فرمود: جابر! به خدا سوگند، فاطمه(س) با شفاعت‏خود در آن روز شیعیان و دوستانش را از میان اهل محشر جدا مى‏سازد. چنانكه كبوتر دانه خوب را از دانه بد جدا مى‏كند. هنگامى‏كه شیعیان فاطمه همراه وى به در بهشت مى‏رسند، خداوند در دلشان مى‏افكند كه به پشت‏سر بنگرند. وقتى چنین كنند، ندا مى‏رسد: دوستان من! اكنون كه شفاعت فاطمه را در حق شما پذیرفتم، نگران چه هستید؟ آنان عرضه مى‏دارند: پروردگارا! ما نیز دوست داریم در چنین روزى مقام و منزلت ما براى دیگران آشكار شود. ندا مى‏رسد: دوستانم! بر گردید و بنگرید و هر كه به خاطر دوستى فاطمه شما را دوست داشت و نیز هر كه به خاطر محبت فاطمه به شما غذا، لباس یا آب داده و یا غیبتى را از شما دور گردانیده همراه خود وارد بهشت كنید. (12) به سوى بهشت فاطمه(س)، پس از شفاعت از دوستان خود و فرزندانش و رسیدگى به شكایتش در دادگاه عدل الهى به فرمان خدا، با جلال و شكوه خاصى وارد بهشت مى‏شود. پیامبراكرم(ص) مى‏فرماید: روز قیامت دخترم فاطمه در حالى كه لباسهاى اهدایى خداوند را كه با آب حیات آمیخته شده، پوشیده، محشور مى‏شود و همه مردم از مشاهده این كرامت تعجب مى‏كنند. آنگاه لباسى از لباسهاى بهشت‏بر وى پوشانده مى‏شود. بر هزار حله بهشتى براى او با خط سبز چنین نوشته شده است: دختر پیامبر را به بهترین شكل ممكن و كامل‏ترین هیبت و تمامترین كرامت و بیشترین بهره وارد هشت‏سازید. پس، فاطمه(س) را به فرمان پروردگار در كمال عظمت و شكوه، در حالى‏كه پیرامونش هفتاد هزار كنیز قرار گرفته، به بهشت مى‏برند. (13) استقبال حوریان بهشتى رسول خدا(ص) به فاطمه(س) فرمود: هنگامى‏كه به در بهشت مى‏رسى، دوازده هزار حوریه، كه تاكنون به ملاقات كسى نرفته و نخواهند رفت در حالى‏كه مشعل‏هاى نورانى به دست دارند و بر شترانى از نور كه جهازهایشان از طلاى زرد و یاقوت سرخ و مهارهایشان از لؤلؤ و مروارید درخشان است‏سوارند، به استقبالت مى‏شتابند. پس وقتى داخل بهشت‏شدى، بهشتیان به یكدیگر ورودت را بشارت خواهند داد و براى شیعیانت‏سفره‏هایى از گوهر، (14) كه بر پایه‏هایى از نور برقرار ساخته‏اند، آماده مى‏سازند و در حالى كه هنوز سایر مردم گرفتار حسابرسى‏اند، آنان از غذاهاى بهشتى مى‏خورند. (15) اولین سخن فاطمه در بهشت سلمان فارسى از پیامبر اسلام(ص) چنین روایت كرده است: هنگامى‏كه فاطمه داخل بهشت مى‏شود و آنچه خداوند برایش مهیا كرده مى‏بیند، این آیه را تلاوت مى‏كند: بسم الله الرحمن الرحیم الحمد لله الذى اذهب عناالحزن ان ربنا لغفور شكور الذى احلنا دارالمقامة من فضله لایمسنا فیها نصب و لا یمسنا فیها لغوب. (16) ستایش و سپاس ویژه خدایى است كه اندوهمان را زدود. بدرستى‏كه پروردگار ما آمرزنده و پاداش دهنده است، پروردگارى كه در سایه بخشش خود ما را به بهشت و اقامتگاه همیشگى‏مان فرود آورد. ما در آن جا با رنج و ملالى رو به رو نمى‏شویم. نورانى شدن بهشت از نور فاطمه(س) ابن شهرآشوب مى‏نویسد: در بسیارى از كتابها، از جمله كشف ثعلبى و فضائل ابوالسعادات، در معناى این آیه (لایرون فیها شمسا و لازمهریرا) (17) ونمى‏بینند در بهشت نه آفتاب و نه سرمایى را. آورده‏اند كه ابن عباس گفت: چنانكه بهشتیان در بهشت هستند، ناگاه نورى مى‏بینند كه باغهاى بهشت را نورانى كرد. اهل بهشت اظهار مى‏دارند: خدایا! تو در كتابى كه بر پیامبرت فرستادى، فرمودى: لایرون فیها شمسا بهشتیان در بهشت‏خورشیدى نخواهند دید. ندا مى‏رسد: این، نور آفتاب و ماه نیست، بلكه على و فاطمه از چیزى تعجب كرده و خندیدند و از نور آن دو، بهشت روشن گردید. (18) زیارت انبیا از فاطمه در بهشت آنگاه كه همه انبیا و اولیاى خدا وارد بهشت‏شدند، آهنگ دیدار دختر پیامبر خدا مى‏كنند. رسول خدا(ص) به فاطمه فرمود: هرگاه اولیاى خدا در بهشت مستقر گردیدند، از آدم گرفته تا سایر انبیا همه به دیدارت مى‏شتابند. (19) عنایات خداوند به فاطمه در بهشت پروردگار منان به فاطمه زهرا(س) در بهشت عنایاتى ویژه خواهد داشت. بخشى از آن عنایات چنین است: 1 - خانه‏هاى بهشتى پیامبرخدا(ص) فرمود: هنگامى‏كه مرا به معراج بردند و داخل بهشت‏شدم، به قصر فاطمه رسیدم، درون آن هفتاد قصر بود كه تمام در و دیوار و تاقهایش از دانه‏هاى مروارید سرخ ساخته شده، همه آنها به یك شكل زینت داده شده بود. (20) 2 - همنشینى با پیامبر(ص) پیامبر اكرم(ص) به على(ع) فرمود: یاعلى! تو و دخترم فاطمه در بهشت در قصر من همنشین من هستید. سپس این آیه را تلاوت فرمود: برادران بر تختهاى بهشتى رو به روى هم مى‏نشینند. (21) 3 - درجه وسیله رسول خدا(ص) فرمود: فى‏الجنة درجة تدعى الوسیلة فاذا سالتم الله فاسالوا لى الوسیلة قالوا یا رسول‏الله من یسكن معك فیها؟ قال على و فاطمة و الحسن و الحسین (22) در بهشت درجه‏اى به نام «وسیله‏» است. هرگاه خواستید، هنگام دعا، چیزى برایم بخواهید، مقام وسیله را از خداوند خواستار شوید. گفتند: یا رسول‏الله! چه كسانى دراین درجه (مخصوص) با شما همنشین خواهند بود؟ فرمود: على، فاطمه، حسن و حسین. علامه امینى در منقبت‏بیست و ششم مى‏نویسد: از مناقب حضرت زهرا (ص) همراه بودن او با پدر و همسر و فرندانش در درجة الوسیله است. آنجا پایتخت ظمت‏حضرت حق تبارك و تعالى است و جز پنج تن علیهم السلام هیچ یك از انبیا و اولیا و مرسلین و صالحان و فرشتگان مقرب كسى بدان راه نمى‏یابد. (23) 4 - سكونت در حظیرة القدس سیوطى در مسند مى‏نویسد: «ان فاطمة و علیا و الحسن و الحسین فى‏حظیرة القدس فى‏قبة بیضاء سقفها عرش الرحمن.» (24) فاطمه و على و حسن و حسین در جایگاهى بهشتى به نام «حظیرة‏القدس‏» در زیر گنبدى سفید به سرمى‏برند كه سقف آن عرش پروردگار است. پیامبرخدا(ص) فرمود: در قیامت، جایگاه من و على و فاطمه و حسن و حسین سرایى زیر عرش پروردگار است. (25) نویسنده خصایص فاطمه، ضمن بیانى مفصل درباره حظیرة‏القدس، مى‏نویسد: والاترین جایگاه‏ها در هشت‏حظیرة‏القدس است. (26) 5 - بخشیدن چشمه تسنیم به فاطمه(س) طبرى از همام بن‏ابى‏على چنین نقل مى‏كند: به كعب الحبر گفتم: نظرت درباره شیعیان على‏بن‏ابى‏طالب چیست؟ گفت: اى همام! من اوصافشان را در كتاب خدا مى‏یابم. اینان پیروان خدا و پیامبرش و یاران دین او و پیروان ولى‏اش شمرده مى‏شوند. اینان بندگان ویژه خدا و برگزیدگان اویند. خدا آنها را براى دینش برگزید و براى بهشت‏خویش آفرید. جایگاهشان در فردوس اعلاى بهشت است، در خیمه‏اى كه اتاقهایى از مروارید درخشان دارد، زندگى مى‏كنند. آنان از مقربین ابرارند و سرانجام از جام «رحیق مختوم‏» مى‏نوشند. رحیق مختوم چشمه‏اى است كه به آن «تسنیم‏» گفته مى‏شود و هیچ كس جز آنها از آن چشمه استفاده نخواهدكرد. تسنیم، چشمه‏اى است كه خداوند آن را به فاطمه(س) دختر پیامبر(ص) و همسر على‏ابن ابى‏طالب(ع) بخشید و از پاى ستون خیمه فاطمه جارى مى‏شود. آب آن چشمه چنان گواراست كه به سردى كافور و طعم زنجفیل و عطرمشك شباهت دارد... (27) پى‏نوشتها: 1 - بحار الانوار، ج‏43، ص 225. 2 - فاطمة الزهراء، علامه امینى، ص 74، امالى صدوق، ص‏16. 3 - بحارالانوار، ج‏43، ص 225. 4 - امالى صدوق، ص‏16. 5 - مناقب على بن ابى‏طالب، ص‏63. 6 - بحارالانوار، ج‏43، ص 220. 8 -7 - همان، ص 221. 9 - همان، ص 222. 10 - تفسیر فرات كوفى، ص 114. 11 - بحارالانوار، ج‏43، ص 15. 12 - تفسیر فرات كوفى، ص 114. 13 - ذخائرالعقبى، ص 48. 14 - كنایه از غذاهایى بسیار خوب است. 15 - بحارالانوار، ج‏43، ص‏227. 16 - القطره، ص 192، سوره فاطر، آیه 34. 17 - انسان، آیه‏13. 18 - مناقب آل‏ابى‏طالب، ج‏3، ص‏329. 19 - بحارالانوار، ج‏43، ص‏227. 20 - همان، ص‏76. 22 - 21 - فاطمة الزهراء، ص‏99. 23 - همان، ص‏113. 24 - مسندفاطمه،ص 45، كفایة‏الطالب، ص 311، بشارة‏المصطفى، ص 48. 25 - فاطمه الزهراء، ص 100. 26 - خصایص فاطمه، ص 341. 27 - بشارة المصطفى، ص 50.
شنبه 23/9/1387 - 20:24
دعا و زیارت
چشمه خوبی‏ها ما به تو سرچشمه‌ى خوبی‌ها را (خیر فراوان) عطا كردیم. بررسى چند مفهوم 1ـ موقعیت اجتماعى (social position ) یك فرد ممكن است به چند گروه اجتماعى تعلّق داشته باشد. مثلاً یك معلّم مدرسه ممكن است عضو تیم فوتبال بوده و در هیأت محلّه و صندوق قرض‌الحسنه نیز فعال باشد.او در هریك از این گروه‌ها ، مسؤولیت و وظیفه‌ى متفاوتى دارد. مثلاً جاى او در تیم فوتبال در گوشه‌ى راست است و در آن‌جا وظیفه‌اى دارد كه با بازیكن مركز (center) تفاوت دارد.در مدرسه، زیست شناسى تدریس می‌كند كه وظیفه‌اش با دبیر شیمى فرق می‌كند. در صندوق قرض‌الحسنه نیز حسابدار است.به مسؤولیت و جایگاه ویژه‌ى او در هر یك از این گروه ها،موقعیت اجتماعى می‌گویند. از دیگر نمونه‌هاى موقعیت اجتماعى، موقعیت‌هاى پدرى، مادرى یا فرزندى در گروه خانواده است. 2ـ نقش اجتماعى (social role): به معنى «برآورده كردن انتظارات اعضاى گروه اجتماعى یا «چگونگى عمل‌كردن به قواعد و هنجارها در یك موقعیت اجتماعی» است. یك دروازه‌بان بر اساس هنجارها[ى موجود در فوتبال] اگر انتظارات مربى و تماشاگران را خوب برآورده كرد (مثلاً توپ‌هاى خطرناك را گرفت)، می‌گوییم او وظیفه یا نقش [دروازه‌بانی] خود را خوب ایفا كرده است».1 نقش و موقیت زنان در جامعه‌ این نقش‌ها به دو دسته‌ى درون و برون خانه‌اى تقسیم می‌شود. نقش‌هاى درون خانه‌اى 2 1ـ نقش همسری‌:برآوردن نیازهاى جسمى مرد. 2ـ نقش مادرى (به معناى خاص): زاییدن و به دنیا آوردن كودك سالم. 3ـ نقش پیك بهداشت: نظافت منزل (جاروب كردن)، شستن ظروف غذا و لباس كودكان، گستردن و جمع كردن بستر كودكان. 4ـ نقش دایه و پرستار: شیر دادن و تر و خشك كردن كودكان. 5‌‌ـ نقش مسؤول خرید: خریدن میوه، گوشت، نان و مواد اولیه‌ى غذایى (البته در خانواده‌هایى كه این‌گونه خریدها بر عهده‌ى زن خانواده است). 6 ـ نقش آشپز: پختن و تهیه‌ى غذا. 7ـ نقش معلّم خانگی: براى تقویت درسى بچه‌ها (املا گفتن، دیدن تكلیف‌ها) در خانواده‌هایى كه مادر، تحصیل كرده است. نقش‌هاى برون خانه‌اى زن 1- كارهاى آزاد: خیاطى،آرایش‌گرى، گل‌دوزى، گل‌سازى، حساب‌دارى، منشی‌گرى، قالی‌بافى، ماشین‌نویسى، روزنامه‌نگارى، خبرنگارى، قلاب‌بافی. 2ـ كار‌هاى اداری: الف‌ـ بیمارستان‌ها: پزشكى ، پرستاری. ب‌ـ آموزش و پرورش: آموزگار. ج‌ـ نهضت سواد‌آموزی: آموزشیار. د‌ـ آموزش عالی: استاد دانشگاه. ه ـ نمایندگى مجلس. وـ مهندسى در رشته‌هاى گوناگون. همه‌ این نقش‌هاى درون و برون خانه‌اى را جامعه‌ى ایرانى فارغ از دین یا مذهب خاص برعهده‌ى زن گذاشته یا زن آن‌ها را بر عهده گرفته است. چه‌بسا در جامعه‌هاى دیگر ‌چه اسلامى یا غیر اسلامی‌ برخى از این نقش‌ها اصلاً مطرح نباشد یا زن، نقش‌هاى دیگرى را خود به دلخواه پذیرفته باشد. دید‌گاه اسلام می‌توان گفت اسلام بر همه‌ى نقش‌هایى كه جامعه بر عهده‌ى زن گذاشته یا زن، خود، آن‌ها را پذیرفته، صحّه گذارده است به شرط آنكه: 1‌ـ این نقش‌ها بر اراده‌ى زن تحمیل نشده و زن با قصد و اراده، آن‌ها را پذیرفته باشد. همه‌ى این نقش‌ها به نوعى قرارداد صریح یا ضمنى است و همه می‌دانیم كه یكى از شرایط اصلى صحّت قرارداد، رضایت طرفین قرارداد است.3 بنابراین، همه‌ى مشاغلى كه به نوعى خارج از اراده و خواست زن بر او تحمیل شود، اعتبار شرعى و قانونى ندارد.4 2ـ‌ او می‌تواند در برابر نقش‌هایى كه جامعه از او خواسته یا خود به دلخواه پذیرفته است، اجرت بخواهد و در این زمینه، جامعه و خانواده حقّ ندارد زن را استثمار كند. تبیین «كوثر» خداوند در نخستین آیه‌ى سوره‌ى كوثر خطاب به پیامبر‌(ص) می‌فرماید: «إنّا أعطیناك الكوثر؛ ما به تو سرچشمه‌ى خوبی‌ها (خیر كثیر و فراوان) را عطا كردیم». مفسران بیش از بیست مصداق براى كوثر بیان كرده‌اند.5 با توجّه به قرینه‌ى رویارویى «كوثر» با «ابتر» و این‌ نشانه كه سوره در مقام دلجویى و تسلّى پیامبر(ص) آمده است به نظر می‌رسد، بارزترین مصداق كوثر همان فاطمه زهرا‌(س) باشد. با این فرض، این پرسش به میان می‌آید كه چرا زهرا‌(س) كوثر است؟ با دقّت در معناى كوثر و موقعیت‌هاى فردى و اجتماعى زهرا‌(‌س) و نقش‌هایى كه او به‌عنوان بانوى بانوان جهان (سیدة نساء العالمین) ایفا كرد، به این پرسش می‌توان پاسخ داد. زبان شناسان در توضیح این واژه گفته‌اند: «الكوثر ما من شأنه الكثرة؛ كوثر آن است كه شأن فراوانى داشته باشد».6 در توضیح بیشتر این واژه می‌توان آن را به چشمه تشبیه كرد. هرچشمه‌اى در ذات خود، جوشش، فراوانى، زایش، دهش و بخشش (الخیر الكثیر) دارد، بر خلاف یك استخر پر آب كه ممكن است فراوانى داشته باشد، ولى جوشش، زایش، دهش و بخشش ندارد. تفاوت كوثر (كه این سوره از آن گفت‌وگو می‌كند) با شخص متكاثر و افزون طلب (كه سوره تكاثر از آن سخن گفته) در همین نكته نهفته است. افزون طلب ممكن است ثروت فراوان داشته باشد، ولى ثروت او، زایش، رویش و بخشش ندارد. در مقابل، كوثر هرچه داشته باشد (هرچند هم اندك باشد)، داراى رویش، جوشش، بخشش و زایش نیز هست. كوثر از امكاناتِ كم، بهترین بهره برداری‌ها را می‌كند ، ولى شخص متكاثر، امكانات و سرمایه‌هاى فراوان را به هدر می‌دهد و فریاد «هل من مزید»7 و افزون طلبی‌اش همواره بلند است. زهرا (س‌) به عنوان مصداق برجسته‌اى از كوثر همه نقش‌هایى را كه به عنوان «برترین بانوى جهان» از او انتظار می‌رفت، به خوبى ایفا كرده است.بعضى از این نقش‌ها مانند نقش مادرى، همسرى و دخترى تا اندازه‌اى براى ما شناخته شده است،8 ولى زهرا‌ افزون بر این، نقش‌هاى دیگرى را نیز در جامعه و زمان خویش ایفا كرده كه متأسفانه تاكنون به خوبى تحلیل و تبیین نشده است.اینك آن‌ها را برمی‌شماریم: 1ـ رهبرى فكرى و اعتقادى یك جریان اجتماعى تاریخ نگاران در این زمینه نوشته‌اند پس از مرگ پیامبر(ص)، دو حركت و جریان متضاد پدید آمد كه رهبرى این حركت‌ها را دو زن بر عهده داشتند: الف ـ حركت اول، انقلاب فاطمى بود كه موجودیت نظام سیاسى خلیفه‌ى اول را با خطر روبه رو كرد. ب ـ در حركت دوّم كه مقابل حركت اول بود، عایشه (دختر خلیفه‌ى اول) در برابر علی‌(ع)، همسر زهرا (س) ایستاد. هر چند این دو حركت به پیروزى كامل نرسیدند، ولى نتیجه‌ى نسبى حركت اول آن بود كه خلیفه‌ى اول را به گریه واداشت تا آن‌‌جا كه او ناچار شد جمله‌ى «اقیلونی»9 را بر زبان جارى كند. در حركت دوّم عایشه مجبور شد كه آرزو كند كاش هرگز از خانه بیرون نمی‌رفت و به همراه طلحه و زبیر، جنگ جمل را راه نمی‌انداخت.10 2ـ مفسّرى ژرف‌نگر تفسیر به معناى پرده برداشتن از چهره‌ى پنهان آیات است.حضرت زهرا (‌س) با مهارتى بی‌نظیر از چهره‌ى پنهان آیات،پرده برمی‌گیرد و به كمك آن‌ها به تحلیل، تبیین و ریشه‌یابى واقعیت‌هاى موجود اجتماعى می‌پردازد. «اى مهاجران! این حكم خداست كه میراث مرا بربایند و حرمتم را نپایند؟ پسر ابو‌قحافه! مگر خدا گفته است كه تو از پدر ارث نبَرى و میراث مرا از من بِبُری؟ این چه بدعتى است كه در دین می‌گذارید، مگر از داور و از روز رستاخیز خبر ندارید؟… آیا به عمد، كتاب خدا را رها كردید و پشت سر افكندید كه می‌گوید: سلمیان از پدرش داوود ارث برد… آیا خداوند شما را به آیه‌اى ویژه گرداند و پدرم را از (شمول) آن بیرون بُرد؟ یا این كه می‌گویید پیروان دو آیین از یكدیگر ارث نمی‌برند و من و پدرم را از دو آیین می‌دانید یا آن‌كه شما به عام و خاصّ قرآن از پدر و پسر عمویم آگاه ترید؟»11 بر ژرف اندیشان قرآن پژوه پوشیده نیست كه پرداختن به هریك از جنبه‌هاى گوناگون استدلا‌هاى قرآنى، تفسیرى، فقهى و اصولى كه در این خطبه آمده است، پژوهشى گسترده را می‌طلبد. 3ـ‌منتقدى سترگ زهرا (‌س) در دو جنبه‌ى انتقاد از نظام حاكم و انتقاد از وضعیت عمومى مردم به ویژه مهاجران و انصار كه گذشته‌هاى درخشانشان را فراموش كردند و دست از یارى حق فروهشتند، سخنان توفنده و آتشینى دارد. شایسته است‌جوانان با احساس، آرمان‌گرا و اهل ذوق به‌ویژه دانشجویان علوم اجتماعى، سیاسى و تاریخى به پژوهش‌هاى بایسته در این زمینه ر وى آورند.12 افزون بر این‌ها، نقش فاطمه زهرا‌(س) به عنوان كارشناس مسایل حقوقى (حقوق مدنی13 و حقوق اساسی)، زمان شناس آگاه از جریان‌ها، گرایش‌ها، جناح‌بندی‌ها و قطب‌بندی‌هاى اجتماعى،14 هنرمند و هنرشناس،15 آموزگار16 و كارشناس تربیتى و ده‌ها عنوان دیگر براى جامعه‌ و نسل جوان ما هنوز ناشناخته است. بارى، این جمله‌ى زیبا در حقّ او چه خوب صدق می‌كند كه: «المدفونة سراً قدراً».17 بر آیند همه‌ى این نقش‌ها كه زهرا‌(س‌) در عمر كوتاه ولى پربار خویش ایفا كرد، همان سخنى است كه بارها پیامبر‌(ص) در توصیف او فرمود: «ابنتى فاطمة سیدةُ نساء العالمین؛» «دخترم فاطمه سرور زنان جهان است».18 پاورقى ها: 1.آناتومى جامعه، فرامرز رفیع‌پور، صص413 ـ414. 2.منظور ما مسؤولیت‌هاى درون خانه‌اى است. 3.تراضى طرفین قرارداد از آیه 29 نساء برداشت می‌شود: «إلاّ أن تكون تجارةً عن تراضٍ». 4.در فقه و حقوق از آن با عنوان «بیع مكره» یاد می‌شود كه البته اختصاصى به بیع ندارد. 5.المیزان، علامه طباطبایى، ج2،ص370. 6.مجمع‌البیان، طبرسى، ج10، ص548. 7.برگرفته از: ق،30. 8.نك: فاطمه فاطمه است، دكتر على شریعتی؛ كشتى پهلو گرفته، سید مهدى شجاعی؛ بانوى نمونه‌ى اسلام، ابراهیم امینی. 9.اقاله:موافقت بر نقض بیع(مجمع‌البحرین) و به معناى درگذشتن از كارى (لسان العرب). اقیلونی؛ یعنى از من درگذرید.نك: شرح نهج‌البلاغه ابن ابى الحدید، ج 17، ص157. 10.فدك فى التاریخ، سید محمد باقر صدر. 11. مواد فراوانى از استدلال به قرآن در خطبه ى آن حضرت به چشم می‌خورد. 12.نك:زهرا برترین بانوى جهان، خطبه‌ى حضرت زهرا‌(س) در مسجد مدینه،ناصر مكارم شیرازی. 13.حضرت زهرا (س) در خطبه‌ى خود در مسجد، پنج آیه براى تثبیت «نهاد ارث» خواند و براى آن‌ها استدلال حقوقى ارایه كردكه براى دانش‌پژوهان حقوق قابل تأمل است. 14.براى فهم جنبه‌ى زمان آگاهى حضرت زهرا (‌س) و نیز نظریه‌ى نخبگان در سخنان آن حضرت نك: خطبه‌ى حضرت زهرا‌(س) به‌ویژه فراز «النخبة التى انتخبت». 15.نك: اشعار حضرت زهرا (‌س) به‌ویژه اشعارى كه براى كودكانش ترنّم می‌كرد. بحارالانوار، ج43، ص286 ؛ نهج‌الحیاة، محمّد دشتی. 16.نك: زندگى شاگردان و دست پروردگان آن حضرت از جمله «فضّه». بحارالانوار، ج43، ص87. 17.كسى كه به خاك سپردنش، راز آلود و قدر و جایگاهش ناشناخته ماند. مصباح كفعمى، ص716. 18.بحارالانوار، ج8، ص22.
شنبه 23/9/1387 - 20:24
دعا و زیارت
تداوم كوثر ولادت واژه شیرین رستن است، معناى نعمت است، مفهوم بهار است و در فرهنگ زندگى پایان انتظار را تداعى می‏كند؛ ولادت تفسیر عشق است در لحظه وصال و تعبیر عقل در گسستگى عقال. ولادت را هر چه بنامیم و با هر زبان كه بخوانیم نارساست؛ مگر آنكه به دیده تاویل بنگریم و با حلول جلوه الهى زهرا (س) در كالبدى خاكى، آن را معنایى تازه ببخشیم؛ آرى با زهراست كه گل ولادت می‏شكفد و هستى چون رودى در رگهاى زمین جارى می‏شود. حالا دیگر ولادت سبز است، چون با سیادت هم خانه شده؛ سفید است، چون خواب شكوفه سیب را تعبیر كرده است؛ پاك و مطهر است، چون شبنم وار بر رخ گل نشسته؛ و مفهوم راستى است، چون صداقت و درستكردارى را آموخته است. آرى، با تولد بانوى بزرگ آفتاب، همه واژه‏هاى هستى معنا یافت و فرهنگ زیستن، زهرایى شد. فاطر السموات والارض، فاطمه (س) را به جهانیان ارزانى داشت، نهرى در بهشت جارى شد، حوض كوثر شكل گرفت و زیور خانه حبیب خدا شد، آن سان كه به شكرانه نماز گزارد و قربانى كرد و دانست سرزنش كننده‏اش ابترا است و با دیدگانى كه در معراج ما زاغ البصر و ما طغى بود و در فاصله‏اى كمتر از قاب قوسین مشاهده گر جمال حق گشته بود تعبیر سقا هم ربهم شراباً طهورا را دریافت. دیگر شادى جاودانه شده، زیرا كه خیر زیاد بر خانه رسول خدا (ص) فرود آمده و ام‏ابیها معنا گرفته است، دیگر رسول گرامى ما، معناى تلخ بى مادرى را از یاد برده، آخر فرزندى با موكبى از نور و لطافت محض و محبت و عشق و صفا پاى بر سرزمین دلش گذاشته كه طعم شیرین مادر داشتن را نیز در آن زنده گردانده است. بانوى روشنى و عشق از مكمن غیب به صحراى شهود آمده است تا براى درماندگان دو ركعت نماز شفاعت بگذارد؛ آمده است تا براى فضیلت كتابى بنگارد كه در همه ادوار تاریخ، عطر دل‏انگیز تازگى و طراوتش مشام عاشقان و دلباخته گانش را بنوازد؛ آمده است تا مقام نبوت را معنا كند و براى سرور و سالار انبیا و رُسُل، شایستگى فرزندى را نشان دهد؛ آمده است تا به ناظران مكتب ولایت بنمایاند كه یارى ولایت چگونه است و حق خواهى چسان به منصه ظهور می‏رسد. آمده است تا سلسله جنبان امامت باشد و با مركب گیسوى خویش خط بطلان بر هر چه كفر و شكر است، بكشد و عدالتجویى و راستى و انتظار را معنا كند و بدین گونه تفسیرى براى قرآن و مظهر و الگویى براى اسلام باشد. آمده است تا توحید را تعبیرى الهى باشد و راهى براى جارى شدن چشمه‏هاى علم و حكمت از خزانه غیب در بسیط زمین بیابد. آمده است تا با او فضایل رسول خدا(ص) در زمین تداوم پیدا كند و احكام و شرایع دینى براى پیروان و مشتاقان حضرتش تخفیف داده شود؛ آمده است تا از اللّه نورالسموات والارض مشعلى بگیرد و از قلب شریف پیامبر (ص) بر گستره هستى بتابد و بدین‏سان آفتاب تفسیر شود؛ آمده است تا مقام محمودى را به حامدان و ستایشگران حق بنمایاند. بانوى عفت و حیا و پاكى آمده است تا واژه نجابت در فرهنگها بی‏تعبیر نباشد و تمثیلى براى خود بیابد؛ آمده است تا غبار خشونتها و ظلمها و بیدادگریها را از چهره مهربانى بزداید و مفهوم تازه‏اى به آن ببخشد؛ آمده است تا آبهاى آسمان را معنا كند و بهاى مهربانیش قرار دهد. آمده است تا بگوید كبودى منحصر به دریاها و آسمانها نیست و گل یاس سفید بوستان نبوت نیز رنگ كبودى به خود می‏گیرد تا بدین‏سان دردى عمیق در كام جان مشتاقان بریزد و ما را بر آن دارد تا معنایى براى دیه‏اش بیابیم؛ آمده است با بى نشانى در زمین را با این همه نشان، متجلى كند. آمده است تا مژده دهد كه زمین هرگز خالى از حجت نخواهد بود؛ پس از گذشت قرون و اعصار در تداوم و تكامل فرهنگ زیستن، از سلاله پاك آن معناى اتم و اكمل پاكى و صفا، فرزندى پاى به عرصه هستى می‏گذارد كه چون جده بزرگوارش با شمشیر كلام علیه ظلم و ستم به‏پامی‏خیزد و بار دیگر حق خواهى را تاویل و تفسیرى جاودانه می‏بخشد؛ آرى كلمه‏اى خدایى در دیوان آفرینش شكل می‏گیرد كه جز روح اللّه، نامى مناسب آن نیست. كسى كه از مكتب زهراى اطهر (س) درس مبارزه و رشادت و شهامت و ظلم ستیزى آموخته است. آنكه بی‏شك عبارت شجره طیبه در عصر آهن و گلوله، با رویش جوانه حضرتش معنا یافته و آشناترین و رساترین پیام قرن شده است. با ولادت سعادت بخش حضرت امام(ره) بار دیگر تفسیرى ناب در وصف آیه‏هاى حیات نگاشته شده و تقارن شایسته این روز خجسته با فرخنده زادروز دخت آفتاب (س) بر میمنت و مباركى آن افزوده است. وقت آن رسیده است كه فرشى از گل ببافیم و بر گستره سبكبال و فرشته گون دل بپاشیم تا بدین‏سان جایگاه ابدى این دو موجود الهى را در درون قفسه‏هاى سینه‏هامان گلباران كنیم. مادرى كه سیده نساء دو عالم است و بهشت به حرمت گامهاى موقرش پدید آمد تا پس از پایان رنجها، و وصال به حضرت دوست در آن لختى بیاساید؛ و فرزندى كه در دوره‏اى از آخر زمان زمینه‏ساز ظهور فرخنده فال موكب حضرت خجسته مأل، سرور زمین و زمان، امام انس و جان، صاحب امر عالم امكان(عج) شد. و نیز شایسته است كه به بركت این روز عزیز تصمیم بگیریم همه باغهاى عالم را به محاصره خود درآوریم، باید نام فدك را تكثیر كنیم و از گلبوته‏ها بخواهیم غنچه‏هایشان را كه با همه تنوع فدك نام گرفته‏اند، براى هدیه به مظلومترین كلمه تاریخ در دامانمان بگذارند تا بر پهنه فرش تا عرش نثار كنیم شاید گلبرگى، رخ زیباى محبوب دلهایمان را بنوازد.
شنبه 23/9/1387 - 11:1
دعا و زیارت
پرتوى از فضایل حضرت زهراعلیهاالسلام در تفسیر روض‏الجنان و كشف‏الاسرار فاطمه زهرا علیهاالسلام دختر پیامبر اكرم، سیماى پرفروغ ایمان، نمونه روشن تقوا، و اسوه تمام‏عیار زن مسلمان است. در فضیلت آن بانوى بزرگوار نویسندگان مذاهب اسلامى روایتها آورده‏اند كه هر یك بیانگر گوشه‏اى از عظمت روحى آن نور مبین و گوهر ثمین است. مسلمانان نیك‏نهاد عموما و شیعیان شیفته‏جان خصوصا عشق محمد و آل محمد را پیوسته در سویداى دل نهفته داشته‏اند. در طول قرون با دل و جان به خاندان رسالت عشق ورزیده و جلوه‏هاى این مهرورزى را با خامه اخلاص رقم زده‏اند. از جمله عالم نامور شیعه حسین بن على بن محمد بن احمد الخزاعى در تفسیر روض‏الجنان و روح الجنان فى تفسیر القرآن علاوه بر مطالب متنوع لغوى، فقهى، كلامى، ادبى در فضیلت‏خاتون دو جهان حضرت صدیقه كبرى روایتها آورده است، همچنین ذكر و نقل روایت از امامان امام على، امام حسن، امام حسین، على‏بن الحسین، ابوجعفر محمدبن على، جعفربن محمد الصادق، على‏بن موسى الرضاعلیهم‏السلام‏ (1) در تفسیر گرانقدر كشف الاسرار و عدة الابرار بیانگر علاقه و گرایش ابوالفضل رشیدالدین میبدى به آن انوار پاك است. در این جا براى نشان دادن هم‏آوایى مفسران شیعى و سنى در ذكر مناقب و فضایل حضرت فاطمه، به عنوان نمونه شواهدى از دو تفسیر فوق ارائه مى‏گردد. حضرت فاطمه‏علیهاالسلام و توبه حضرت آدم‏علیه‏السلام مى‏دانیم كه اندیشه جاودانگى به قدمت‏حیات بشر است. نخستین وسوسه شیطان نیز از همین روزنه و بدین‏شكل صورت مى‏پذیرد كه ابتدا شیطان با سوگند خود را خیرخواه آدم و حوا مى‏نمایاند (2) و سپس سبب نهى پروردگار را از نزدیك شدن به شجره خلد، فرشته شدن یا جاودانگى آن دو القا مى‏كند (3) چون آن دو مبتلا به ترك مندوب شدند توبه كردند و نداى ربنا ظلمنا از جان برآوردند تا رحمت‏حق در كسوت كلمات‏ (4) و تماثیل نور متجلى شد. در این باب صاحب تفسیر عظیم روض‏الجنان چنین آورده است: چون خداى تعالى آدم را بیافرید و حیات در او آفرید... بر ساق عرش اشباحى و تماثیلى از نور دید كه بر بالاى سر هر یك نوشته بود: محمد و على و فاطمه و الحسن و الحسین. آدم گفت: بار خدایا پیش از من بر صورت من خلقى آفریدى؟ گفت: نه. گفت: اینان كه‏اند؟ گفت: فرزندان تواند ولولاهم لما خلقتك و اگر نه ایشانندى تو را خود نیافریدى. گفت: بار خدایا گرامى بندگانند بر تو. گفت: اى آدم این نامها یاد گیر تا در وقت درماندگى مرا به این نامها بخوانى تا فریادت رسم. آدم این نامها یاد گرفت. چون این ترك مندوب كرد و خواست تا از آن توبه كند، گفت: بار خدایا به حق محمدصلى الله علیه وآله و على‏علیه‏السلام و فاطمه‏علیهاالسلام والحسن‏علیه‏السلام والحسین‏علیه‏السلام به حق این بزرگان كه توبه من قبول كنى. خداى تعالى توبه آدم قبول كرد فهذه هى الكلمات‏. (5) علماى اهل سنت همانند علماى شیعه به دوستى اهل‏بیت مباهات كرده و در این خصوص به روایات متعدد استناد كرده‏اند. زمخشرى در تفسیر كشاف ذیل آیه‏اى كه مودت ذوى‏القربى را اجر رسالت‏شمرده، (شورى /23) حدیث مفصلى از پیامبر اكرم‏صلى الله علیه وآله نقل مى‏كند كه مطلع آن چنین است: من مات على حب آل محمد مات شهیدا. (6) از پیامبر اكرم‏صلى الله علیه وآله نیز سؤال شد محبت چه كسانى به موجب آیه قل لا اسئلكم علیه اجرا الا المودة فى القربى‏ (شورى /23) بر ما واجب شده؟ حضرت بیان فرمودند: على‏علیه‏السلام و فاطمه‏علیهاالسلام و ابناهما. (7) حدیث كساء و حضرت فاطمه‏علیهاالسلام مراد از اهل‏بیت در آیه تطهیر (سوره احزاب/33) پنج تن آل عباست در این خصوص قول پیامبر كه از منابع اهل سنت نیز نقل شده است كافى است كه فرمود: این آیه درباره من و على و حسن و حسین و فاطمه نازل شده است‏ (8) میبدى نقل مى‏كند كه: رب‏العالمین منت مى‏نهد بر مصطفى عربى كه خواست ما و حكم ما آن است كه اهل‏بیت تو پاك باشند از هر چه آلایش خلقیت است و اوساخ بشریت تا از خانه به كدخداى ماند همه چیز. الطیبات للطیبین والطیبون للطیبات و در همان تفسیر از قول ام‏سلمه آورده است: چون آیه تطهیر نازل شد فارسل رسول الله الى فاطمة و على والحسن والحسین فقال هؤلاء اهل بیتى‏ (9) در تفسیر روض‏الجنان هم مى‏خوانیم: رسول -علیه‏السلام- حسن‏علیه‏السلام را بر دست راست‏خود نشاند و حسین را بر دست چپ و على را و فاطمه را در پیش روى، آن گه گلیمى خیبرى بر ایشان افكند و گفت: اللهم لكل نبى اهل و هؤلاء اهلى، در حال خداى تعالى این آیت فرستاد: .. انما یرید الله لیذهب عنكم الرجس اهل البیت ویطهركم تطهیرا (10) با وجود قدر و شان عظیم ام‏سلمه و تایید نیك‏نهادى او توسط پیامبر از همراهى با پنج تن منع مى‏شود ولى جبرئیل با حسن قبول انت منا (11) با نورانیتى مضاعف به ملكوت پرواز مى‏نماید و در آسمانها مى‏نازد و فخر مى‏كرد و مى‏گفت: من مثلى وانا فى السماء طاووس الملائكة و فى الارض‏من اهل بیت محمد یعنى چون من كیست كه در آسمان رئیس فرشتگانم و در زمین از اهل‏بیت محمد خاتم پیغامبرانم؟ (12) مباهله و حضرت فاطمه‏علیهاالسلام چون سران مسیحى شهر نجران از قبول حقیقت‏سرباز زدند و بر این پندار كه عیسى‏علیه‏السلام فرزند خداست پاى فشردند به پیامبر اكرم وحى شد تا با آنان مباهله كند، ماجراى مباهله با حضور باشكوه پیامبر و چهار نور پاك به شرح زیر صورت پذیرفت: حضرت پیامبر و على و حسنین از پیش مى‏رفتند و فاطمه -علیهاالسلام- بر اثر ایشان مى‏رفت تا به صحرا شدند. ترسایان بیامدند و اسقف ایشان از پیش ایستاد. اسقف گفت: اینان كه‏اند از محمد. گفتند: آن برنا پسر عم و داماد اوست‏بر دخترش و آن زن دختر اوست و آن كودكان دخترزادگان اویند. اسقف به ترسایان نگرید و گفت: بنگرید كه محمد چگونه واثق است كه به مباهله فرزندان و خاصگان خود را آورده است. از مباهله او حذر كنید كه اگر نه مكان قیصر بودى من اسلام آوردمى، رویها دیدم كه اگر از خدا بخواستندى تا كوهها را از جاى بركند اجابت كردى‏. (13) رشیدالدین فضل‏الله میبدى در ذیل آیه مباركه: فقل تعالوا ندع ابنائنا وابناءكم ونسائنا ونسائكم وانفسنا وانفسكم‏. (آل‏عمران /61) ماجراى مباهله را چنین یاد مى‏كند: آن روز كه حضرت رسول اكرم‏صلى الله علیه وآله براى مباهله به صحرا رفتند دست‏حسن و حسین‏علیهماالسلام را گرفته و فاطمه‏علیهاالسلام و على‏علیه‏السلام از پس ایشان به راه افتادند رسول ایشان را با پناه خود گرفت و گلیم بر ایشان پوشانید و گفت: اللهم ان هؤلاء اهلى، جبرئیل آمد و گفت: یا محمد و انا من اهلكم چه باشد یا محمد اگر مرا بپذیرى و در شمار اهل بیت‏خویش آرى؟ رسول‏صلى الله علیه وآله گفت: یا جبرئیل و انت منا. (14) پیوند ملكوتى ازدواج سیده عالم یعنى پیوند نور با نور و انتقال زهره زهراعلیهاالسلام از بیت نبوت به منزل امامت در واقع سرآغاز ظهور انوار پاك یازده گوهر تابناك برج امامت‏بود كه باشكوهى الهى در زمین و شورى ملكوتى در آسمان برگزار گردید. در فضیلت‏حضرت على‏علیه‏السلام بر دیگر خواستگاران فاطمه‏علیهاالسلام پیامبر اكرم فرمود: لولا على لم یكن لفاطمة كفو. (15) پیام ملكوتى همسرى حضرت على و فاطمه را فرشته‏اى شگرف به نام محمود به رسول اكرم رسانید. پیامبر پرسید: یا محمود چه كار را آمده‏اى؟ گفت: جئتك لتزویج النور من النور. آمده‏ام تا نور را به نور دهى. گفتم: آن نور كدام است كه او را به نور دهم. گفت: تزویج فاطمة من على فاطمه‏علیهاالسلام را به على‏علیه‏السلام دهى كه خداى تعالى این عقد را در آسمان ببست. (16) آن گاه فرمان آمد، اى مقربان درگاه اى خاصگیان پادشاه سوره هل اتى على الانسان‏ برخوانید. ایشان همه به آوازى دلرباى و الحان طرب‏فزاى سوره هل اتى‏ خواندن گرفتند و درخت طوبى بر خود بلرزید و در بهشت گوهر و مروارید و حله‏ها باریدن گرفت. (17) روز بعد از ازدواج وقتى زنان قریش براى تهنیت آمدند حضرت فاطمه جامه‏اى فاخر بر تن داشت كه آنان متحیر بماندند گفتند: یا فاطمه این حله از كجا آوردى كه همانا در دنیا نباشد و ما ندیدیم و نشنیده؟ گفت: هذا من عندالله از نزد خداست. (18) رشیدالدین فضل‏الله میبدى در پیوند همسرى حضرت على‏علیه‏السلام با حضرت فاطمه‏علیهاالسلام سخنان زیر را نیز مى‏افزاید: فرشته‏اى فصیح به نام راحیل بر منبرى سپید برآمد و خداى را ثنا گفت آن گاه خداوند ذوالجلال بى‏واسطه ندا كرد كه: اى جبرئیل و اى میكائیل شما دو گواه باشید كه من فاطمه زهراعلیهاالسلام را به زنى به على مرتضى دادم. (19) چون فرشته این بشارت را به حبیب خدا داد آن حضرت مهاجر و انصار را خواندند و روى به على‏علیه‏السلام كردند و فرمودند: یا على چنین حكمى در آسمان رفت اكنون من فاطمه‏علیهاالسلام دخترم را به چهارصد (20) درم كاوین به زنى به تو دادم. (21) حضرت فاطمه زهراعلیهاالسلام سیدة النساء العالمین حضرت زهراى مرضیه در خانه نبوت و مركز وحى تربیت‏شد پدرى چون پیامبر اكرم‏صلى الله علیه وآله، همسرى چون على مرتضى، و فرزندانى چون حسنین داشت. روزى زنان قریش با همسران رسول‏صلى الله علیه وآله از حسب و نسب خویش و مفاخرت قوم خود سخن مى‏گفتند. چون فاطمه‏علیهاالسلام وارد جمع شد همه ساكت‏شدند یكى از ایشان گفت: چرا حدیث رها كردى؟ گفتند: براى آن كه در پیش او حدیث‏حسب و نسب كردن محال باشد، دیگرى گفت: ما بالكم یا بنى‏هاشم... چیست اى بنى‏هاشم كه همه سیادت جمع كردى خود را و گوى سیادت از همه عالم بربودى، اما پدرت سید ولد آدم است. و اما تو سیده زنان جهانى. اما شوهرت سید عرب است و اما فرزندانت‏سیدان جوانان بهشتند و اما مت‏حمزه سید شهیدان است. (22) بدین‏جهت پاره‏اى از مفسران آیه نسبا و صهرا را در شان حضرت على‏علیه‏السلام دانسته‏اند كه امیرالمؤمنین جامع سبب و نسب بود و هیچ كس را از صحابه این هر دو بیك جاى نبود. (23) حضرت محمدصلى الله علیه وآله و فاطمه‏علیهاالسلام از سخنان و شیوه رفتار پیامبر اكرم‏صلى الله علیه وآله با فاطمه زهراى مرضیه‏علیهاالسلام پى مى‏بریم كه علاوه بر محبت فطرى پدر و فرزندى، ملكات انسانى و فضایل معنوى، دیندارى و پارسایى ام‏الائمه حضرت فاطمه‏علیهاالسلام موجب اصلى جلالت و عظمت قدر آن بزرگوار نزد پدر بوده است. محدثان و مفسران قرآن در باب عظمت كفو ولایت و مصداق روشن: انا اعطیناك الكوثر. روایات متعددى نقل كرده‏اند كه در این جا به ذكر چند نمونه از تفسیر روض‏الجنان (ابوالفتوح رازى) و تفسیر كشف‏الاسرار میبدى اكتفا مى‏شود. 1 - حضرت فاطمه مادر امامان در خبر است كه رسول شبى به نزدیك خدیجه‏علیهاالسلام بود و او سخن مى‏گفت: رسول گفت: یا خدیجه من تكلمین؟ با كى سخن مى‏گویى؟ گفت: اى رسول‏الله با این جنین كه در شكم دارم. رسول گفت: بشارت باد تو را كه جبرئیل مرا بشارت داد كه مادینه است و مادر امامان است. 2 - خانه فاطمه‏علیهاالسلام اتاقى گلین و كوچك با معنویتى بى‏كرانه است كه تجلیگاه نور الهى و مصداق بارز آیت قرآنى فى بیوت اذن الله‏ است. یك روز رسول -علیه‏السلام- این آیت مى‏خواند مردى برخاست و گفت: این خانه‏ها كدام است؟ گفت: بیوت الانبیاء، خانه‏هاى پیغامبران است. ابوبكر برخاست و گفت: یا رسول‏الله خانه فاطمه و على از این جمله هست؟ گفت: هو من افاضلها، خانه ایشان فاضلترین خانه‏هاى ایشان است. (25) 3 - محبت‏حضرت محمدصلى الله علیه وآله و اطاعت فاطمه‏علیهاالسلام علاقه و احترامى كه رسول‏الله نسبت‏به فاطمه‏علیهاالسلام اظهار مى‏داشتند در تاریخ رابطه پدر و فرزندى بى‏نظیر است. از جمله عادت‏هاى پیامبر اكرم چنان بود كه در ابتدا و بازگشت از سفر به دیدار فاطمه‏علیهاالسلام مى‏رفتند، روزى پیامبر اكرم به دیدار فاطمه‏علیهاالسلام رفتند و آن روز بر در سراى گلیمى خیبرى آویخته بود، چون آن را دیدند، بازگشتند، فاطمه‏علیهاالسلام برخاست و به حجره رسول آمد و از سبب پرسید؟ حضرت فرمودند: یا فاطمه من بر عادت آن‏جا آمدم و لكن در سراى تو بر رسم جباران دیدم پرده فروگذاشته بازگشتم فاطمه‏علیهاالسلامبرفت پرده از در سراى دور كرد. (26) 4 - فاطمه‏علیهاالسلام و سجود پیامبرصلى الله علیه وآله در ابتداى دعوت پیامبر اكرم به اسلام كفار دندان مبارك حضرت را شكستند و خاك و پلیدى بر او مى‏ریختند و حضرتش را ساحر و كاهن و مجنون مى‏خواندند. در تفسیر آیه مباركه ان الذین یؤذون الله ورسوله‏. (سوره احزاب /57) از قول عبدالله مسعود نقل شده است كه گفت: دیدم رسول خدا را در مسجدالحرام سر به سجود نهاده كه كافرى شكنبه شتر میان دو كتف وى فروگذاشت رسول سر از زمین برنداشت تا آن گه كه فاطمه زهراعلیهاالسلام بیامد و آن از كتف وى بینداخت. (27) 5 - فاطمه زهراعلیهاالسلام و اندوه پیامبر اكرم‏صلى الله علیه وآله آن روز كه جبرئیل آیه ان جهنم لموعدهم اجمعین‏ (سوره حجر /43) را آورد حضرت اندوهناك شدند و بسیار گریستند و هیچ كس از صحابه زهره نداشت كه از سر آن تاثر شدید جویا شود. عبدالرحمن عوف مى‏دانست كه رسول خدا به دیدار فاطمه آسایش مى‏یابد از حضرت فاطمه درخواست نمود تا از پیامبر اكرم سبب این اندوه بزرگ را بپرسد. پیامبر در جواب به فاطمه‏علیهاالسلام فرمودند: چه پرسى از آنچه وهم و فهم هیچ كس بدان نرسد؟ چون حضرت اشاره‏اى به ابواب جهنم و چگونگى دركات دوزخ كردند فاطمه‏علیهاالسلام بیفتاد و بیهوش شد چون به هوش باز آمد گفت: الویل الویل لمن دخل النار. (28) 6 - دوستى فاطمه ‏علیهاالسلام چون قریش پیمان حدیبیه را شكستند ابوسفیان را براى عذرخواهى نزد پیامبر فرستادند. او خواست از علاقه پیامبر به حضرت فاطمه به نفع خود سود جوید این بود كه به در خانه فاطمه‏علیهاالسلام رفت و ماجرا را گفت، آن حضرت به او گفتند: این كار بزرگتر از آن است كه حدیث زنان در آن گنجد. (29) 7 - فاطمه‏علیهاالسلام و نوازش یتیم مفسران قرآن كریم آیه ویسئلونك عن الیتامى‏ (سوره بقره /55) را تاكیدى به اصلاح كار و مال‏ (30) و نیكى به یتیمان دانسته‏اند. روزى مهتر عالم یتیمى را دیدند كه كودكان او را سرزنش مى‏كنند و او مى‏گرید و در خاك مى‏غلتد، چون حضرت سبب درماندگى او را پرسیدند. گفت: پدرم روز احد كشته شد، خواهرم فرمان یافت و مادرم شوهر كرد و مرا براند حضرت رسول گفتند: اى غلام اندوه مدار من كه محمدم پدر توام و فاطمه خواهر تو و عایشه مادر تو... آن گاه مصطفى دست وى گرفت و به خانه فاطمه برد و گفت: یا فاطمه‏علیهاالسلام این فرزند ماست و برادر تو، فاطمه‏علیهاالسلام برخاست و او را بنواخت‏خرما پیش وى بنهاد... (31) 8 - حجاب حضرت زهراعلیهاالسلام پوشیدگى زن از دید نامحرم یك فرمان قرآنى است. در گذشته براى بیان این مفهوم خصوصا در فقه واژه ستر (32) را به كار مى‏بردند. سعدى شاعر خوش‏سخن هم در معرفى زن پارسا چنین گفته است: چو مستور باشد زن و خوبروى به دیدار او در بهشت است‏شوى‏ (33) و در تفسیر هم‏چنین مى‏خوانیم: در خبر است كه روزى رسول در حجره فاطمه علیهاالسلام بود. مردى نابیناى مادرزاد در بزد. رسول گفت: درآى، او درآمد فاطمه‏علیهاالسلام برخاست و در خانه رفت و تا او بنرفت از خانه بیرون نیامد. رسول بر سبیل امتحان گفت: یا فاطمه چرا از او پنهان شدى و او چیزى نبیند؟ گفت: یا رسول‏الله اگر مرا نبیند، من او را بینم. الیس الله تعالى قال: وقل للمؤمنات یغضضن من ابصارهن ویحفظن فروجهن‏. رسول -علیه‏السلام- گفت: الحمدلله ارانى فى اهل بیتى ما سرنی; سپاس آن خداى را كه با من نمود در اهل‏البیت من آنچه مرا خرم بكرد. (34) حضرت على‏علیه‏السلام و فاطمه‏علیهاالسلام بزرگان علم و عالمان دین در شناخت‏شانى از شؤون حضرت على‏علیه‏السلام و فاطمه زهراعلیهاالسلام درمانده‏اند. ما از طریق روایاتى چون: احب النساء الى رسول الله فاطمة و من الرجال علی‏علیه‏السلام) و (... فمن عرف فاطمة حق معرفتها فقد ادرك لیلة القدر و انما سمیت فاطمة لان الخلق فطموا عن معرفتها (35) گوشه‏اى از عظمت این دو عزیز را باز مى‏نماییم و از میان انبوه روایات تنها به ذكر چند روایت از تفسیر روض‏الجنان و كشف‏الاسرار اكتفا مى‏نماییم. 1 - یارى و پرستارى فاطمه‏علیهاالسلام در جنگ احد كه رسول اكرم و حضرت على‏علیه‏السلام جراحاتى برداشتند حضرت فاطمه‏علیهاالسلام چهره مبارك پدر و روى نازنین همسر را شست. در همین غزوه شجاعت و فداكارى على‏علیه‏السلام تا آنجا جلوه نمود كه جبرئیل از آسمان آواز داد: لاسیف الا ذوالفقار ولافتى الا على‏ پس از جنگ آن تیغ را به فاطمه‏علیهاالسلام داد و گفت: بستان این شمشیر را كه امروز با من وفا كرد. (36) 2 - دعاى حضرت محمدصلى الله علیه وآله پیامبر اكرم در پاسخ به طعنه زنان قریش كه به حضرت زهراعلیهاالسلام گفته بودند: پدرت تو را به مردى درویش داده است چنین فرمودند: بدان كه این زنان كه این گفتند نه بر طریق شفقت گفتند. من تو را به مردى دادم كه اقدمهم سلما و اكثرهم علما واعظمهم حلما به اسلام از همه پیشتر است و به علم از همه بیشتر و به حلم از همه عظیمتر. آن‏گه دعا كرد ایشان را و گفت: بار خدایا جمع ایشان مجتمع دار و دلهاشان به هم آر و فرزندان ایشان را وارثان بهشت نعیم كن. (37) 3 - شمه‏اى از فضایل حضرت على‏ علیه‏السلام و فاطمه‏ علیهاالسلام در وجود مبارك حضرت فاطمه فضایل بیشمارى جمع است و زندگانى آن بانوى دوسراى در همه ابعاد نمونه است، از جمله پایدارى آن اسوه كامل در تنگدستى و هجوم فقر مادى است; آورده‏اند: یك روز امیرالمؤمنین على علیه‏السلام در حجره فاطمه شد او را یافت كه حسن و حسین را مى‏خوابانید و ایشان نمى‏خفتند از گرسنگى، فاطمه گفت: یابن عم رسول‏الله! بنگر تا چیزكى به دست آرى براى این كودكان كه از گرسنگى بنمى‏خسبند و سه روز است تا طعام نخورده‏اند؟ امیرالمؤمنین از خانه به در آمد و بنزدیك عبدالرحمن عوف شد و او را گفت: دینارى زر به قرض مرا ده. عبدالرحمن دست در كیسه كرد و دینارى از آن برداشت و به امیرالمؤمنین داد او بستد. امیرالمؤمنین به بازار آمد تا چیزى بخرد مقداد را بر سر راه دید از حالش جویا شد، دینارى كه به قرض گرفته بود به او داد و گفت: تو اولیترى كه تو چهار روز است كه چیز نیافته‏اى و ما سه روز. مقداد آن بستد و برفت، امیرالمؤمنین به مسجد رسول آمد. در شان او و این قصه، آیت آمده بود كه: ویؤثرون على انفسهم ولو كان بهم خصاصة و... (حشر /9) (38) 4 - پیوستن دو دریا بعضى از اهل اشارت در تفسیر: مرج البحرین یلتقیان (سورة الرحمن /19) نوشته‏اند مقصود از بحرین، فاطمه‏علیهاالسلام و على‏علیه‏السلام است. و بینهما برزخ (محمدصلى الله علیه وآله) یخرج منهما اللؤلؤ والمرجان، الحسن والحسین‏علیهماالسلام است. و نیز گفته‏اند: از تخصیصات و تشریفات آدمى یكى آن است كه در نهاد وى دو بحر آفریده‏اند یكى بحر سر، دیگر بحر دل، این اشاره است‏به آیه مرج‏البحرین و بحرین این جا خوف و رجاست عامه مسلمانان را و بحر قبض و بسط خواص مؤمنان را و بحر هیبت و انس انبیاء و صدیقان را. (39) 5 - حضرت فاطمه‏علیهاالسلام خاتون قیامت میبدى در تفسیر آیه شریفه: انما ولیكم الله و رسوله‏ (سوره مائده /55) با استناد به حدیث: من كنت مولاه فعلى مولاه‏ ولایت دین را اجل ولایات مى‏داند و در فضیلت على‏علیه‏السلام چنین مى‏نویسد: على مرتضى ابن عم مصطفى شوهر خاتون قیامت فاطمه زهراعلیهاالسلام كه خلافت را حارس بود و اولیاء را صدر و بدر بود... (40) در تفسیر كشف‏الاسرار علاوه بر آنچه گذشت نام و یاد حضرت فاطمه‏علیهاالسلام مكرر (41) آمده است، براى كوتاهى سخن به ذكر پاره‏اى بسنده شده است. تاكید احادیث و همآوازى علماى اهل سنت‏با شیعیان در دوستى اهل‏بیت موجب پیدایش اشعارى در مدح حبیبه خدا حضرت فاطمه زهراعلیهاالسلام شده است كه گزیده اى از آن اشعار را مى‏توان در كتاب مناقب فاطمى (42) مشاهده نمود، البته انعكاس انوار ولایت از مشكوة وجود حضرت زهراعلیهاالسلام در لابه‏لاى دیوان شاعران نیك‏نهاد ما به چشم مى‏خورد. از آن شمار است‏شعر عطار نیشابورى كه در آن ماجراى بیان احوال فاطمه‏علیهاالسلام به رسول اكرم و تعلیم تسبیح نماز به صدیقه كبرى آمده است پاره‏اى از آن ابیات چنین است: فاطمه خاتون جنت ناگهى پیش سید رفت در خلوتگهى گفت كرد از آس دستم آبله یك كنیزك از تو مى‏خواهم صله تا مرا از آس رنجى كم رسد تا كى‏ام از آس چندین غم رسد؟ آس گردونم چو یك ارزن بود آس كردن خود چه كار من بود وى عجب در پیش صدر روزگار بود آن ساعت غنیمت‏بى‏شمار دست‏بگشاد و ببخشید آن همه هیچ نگذاشت از براى فاطمه یك دعاش آموخت زیبا و عزیز گفت این بهتر تو را زآن جمله چیز انس حضرت جانفزایت‏بس بود تا كه تو هستى خدایت‏بس بود (43) در تعلیم تسبیح حضرت فاطمه زهراعلیهاالسلام نوشته‏اند: پس از مراسم باشكوه شب ازدواج آن حضرت كه همسران پیامبر و زنان مهاجر و انصار همه به خانه‏هاى خود برگشتند فقط اسماء نزد آن حضرت ماند، چون حضرت فاطمه از خدمت چندین روزه اسماء شرمگین بود تقاضاى خادمه‏اى كرد، پیامبر فرمود: خادمه‏اى خواهى یا چیزى كه از خادمه بهتر باشد؟ گفت: و آن چیست‏یا رسول‏الله؟ گفت: آن كه به عقب هر نماز سى‏وچهار بار تكبیر كنى و سى‏وسه بار تسبیح و سى‏وسه بار تحمید این بر زبان صد است و در ترازو هزار یا فاطمه هیچ كس نباشد كه هر بامداد و شبنگاه این تسبیح بكند و الا خداى تعالى او را مهمات دنیایى و آخرتى كفایت كند. (44) آنچه براى ما پس از سپرى شدن قرنها شایان توجه مى‏باشد این است كه رسول اكرم‏صلى الله علیه وآله بجاى بخشش خادمه تسبیحى تعلیم فرزندش نمود كه فیض آن جاودانه است چنان كه هم اكنون، امت اسلام تسبیح حضرت زهراعلیهاالسلام را بعد از هر نماز مى‏خوانند و نام آن دخت پارسا و انسیه حورا تا آفتاب مى‏درخشد و مسلمانى نماز گزارد برجاست و از بركات آن تسبیح و تحمید روح مقدسش بهره‏مند مى‏گردد. زندگانى كوتاه حضرت فاطمه زهراعلیهاالسلام نمودار نورانى صفات حسنه است انعكاس احادیث نبوى و سخنان ائمه هدى در تفسیر روض‏الجنان و كشف‏الاسرار نمایانگر گوشه‏اى از فضایل زهراى مرضیه است و این سخن درست است كه بزرگان علم و ادب و عرفان و كلام... از بیان شانى از شؤون این گوهر تابناك و اسوه راستین اسلام ناتوانند و در این مقام ابیات زیر بیان حال همگان است كه گفت: وصف تو بگذشت از قدر عقول عقل در شرح شما شد بوالفضول گرچه عاجز آمد این عقل از بیان عاجزانه جنبشى باید در آن‏ (45) پاورقى ها: 1- ركنى، محمد مهدى، جلوه‏هاى تشیع در تفسیر كشف‏الاسرار; یادنامه علامه امینى به اهتمام سید جعفر شهیدى، محمدرضا حكیمى، تهران، مؤسسه انجام كتاب، 1361، ص 165-230. 2- سوره اعراف/21. 3- سوره اعراف /20. 4- سوره بقره /37. 5- الخزاعى النیشابورى، حسین بن على بن محمد بن احمد، روض‏الجنان و روح الجنان فى تفسیر القرآن به تصحیح محمد جعفر یاحقى، محمد مهدى ناصح، بیست جلد، بنیاد پژوهشهاى اسلامى، مشهد، 1371، ج‏1، ص‏228. 6- جارالله محمود بن عمر الزمخشرى، الكشاف، بیروت، دارالكتاب العربى، ربیع‏الاول،1366، ج‏6، ص‏220. 7- ابوالفضل رشیدالدین میبدى، كشف‏الاسرار و عدة‏الابرار، به اهتمام على‏اصغر حكمت، ده جلد، دانشگاه تهران، 1331-1339، ج‏9، ص‏23. 8- سید عبدالحسین شرف‏الدین، الكلمة الغرا فى تفضیل الزهرا، ترجمه محمد بیدارفر، انتشارات الزهرا، تهران، 1362، ص‏50. 9- ابوالفضل رشیدالدین میبدى، همان كتاب، ج‏8، ص‏45. 10- الخزاعى النیشابورى، همان كتاب، ج‏15، ص‏419. 11- محمد باقر مجلسى، بحارالانوار، یكصدوده جلد، داراحیاء التراث العربى،1403، ج‏17، ص‏262. 12- ابوالفضل رشیدالدین میبدى، همان كتاب، ج‏2، ص‏151. 13- الخزاعى النیشابورى، همان كتاب، ج‏4، ص‏363. 14- ابوالفضل رشیدالدین میبدى، همان كتاب، ج‏2، ص‏147 و 151. 15- محمدباقر مجلسى، همان كتاب، ج‏43، ص‏145. 16- الخزاعى النیشابورى، همان كتاب، ج‏14، ص‏243. 17- ابوالفضل رشیدالدین میبدى، همان كتاب، ج‏7، ص‏50. 18- الخزاعى النیشابورى، همان كتاب، ج‏14، ص‏275. 19- ابوالفضل رشیدالدین میبدى، همان كتاب، ج‏7، ص‏50. 20- محمد باقر مجلسى، بحارالانوار، چاپ دوم، المكتبة الاسلامیه، 1362، ج‏43، ص‏105. در این حدیث مهر حضرت فاطمه‏علیهاالسلام پانصد درهم آمده است: .. مهر جدته فاطمه و هو خمس مائه درهم جیاد. 21- رشیدالدین فضل‏الله، همان كتاب، ج‏7، ص‏51. 22- الخزاعى النیشابورى، همان كتاب، ج‏5، ص‏400. 23- همان، ج‏14، ص‏243. 24- همان، ج‏17، ص‏122. 25- همان، ج‏14، ص‏152. 26- همان، ج‏17، ص‏265. 27- ابوالفضل رشیدالدین، همان كتاب، ج‏8، ص‏87. 28- همان، ج‏5، ص‏330. 29- همان، ج‏10، ص‏647. 30- ابوالمحاسن الحسین بن الحسن الجرجانى، تفسیر گازر جلاء الاذهان و جلاء الاحزان، به تصحیح میرجلال‏الدین حسینى ارموى، تهران، ناشر: مهرآیین، 1378، ج‏1، ص‏277. 31- ابوالفضل رشیدالدین، همان كتاب، ج‏1، ص‏595. 32- شهید مرتضى مطهرى، مساله حجاب، نشریه انجمن اسلامى پزشكان، تهران، 1348، ص‏73. 33- مصلح‏الدین سعدى شیرازى، كلیات سعدى، به اهتمام محمدعلى فروغى، انتشارات امیركبیر، تهران، چاپ اول، 1320، ص‏355. 34- الخزاعى النیشابورى، همان كتاب، ج‏14، ص‏124. 35- محمد باقر مجلسى، همان كتاب، ج‏43، ص‏38 و 65. 36- الخزاعى النیشابورى، همان كتاب، ج‏5، ص‏43. 37- همان، ج‏14، ص‏273. 38- همان، ج‏4، ص‏45 و46. 39- ابوالفضل رشیدالدین، همان كتاب، ج‏9، ص‏412، 421. 40- همان، ج‏3، ص‏150. 41- محمد جواد شریعت، فهرست كشف‏الاسرار، ناشر: امیركبیر، تهران،1363، ص‏955. 42- احمد احمدى بیرجندى، مناقب فاطمى در شعر فارسى، بنیاد پژوهشهاى اسلامى آستان قدس رضوى،1369. 43- فریدالدین عطار نیشابورى، مصیبت‏نامه، به اهتمام نورانى وصال، ناشر كتابفروشى زوار، تهران، 1364، ص‏41. 44- الخزاعى النیشابورى، همان كتاب، ج‏14، ص‏274. 45- جلال‏الدین محمد مولوى، مثنوى به تصحیح رینولد نیكلسون، به اهتمام نصرالله پورجوادى، انتشارات امیركبیر، تهران،1363، ج‏3، ص‏3.
شنبه 23/9/1387 - 11:0
دعا و زیارت
بینش‏هاى ناب در نگاه دخت آفتاب «ارزش‏هاى اعتقادی» سپیده سخن ارزش‏هاى جاودان زندگى، دفتر معرفتى است كه آشنایى دل و دیده با یكایك آموزه‏هاى آن هر یك از ما را از مدار «منیت و مادیت»، به اوج «معنویت»، پرواز می‏بخشد و فردایى پرنور نوید می‏دهد. در این دفتر می‏آموزیم كه حضور «در مردم»، «با مردم» و «كنار مردم» شیوه همیشه انسان‏هاى كامل است و «انزواى از دنیا»، كارى شایسته و بایسته است اما «انزواى از جامعه مسلمانان»، هرگز ارزشى مطلوب محسوب نمی‏شود. بخش قبلى این نوشتار را با نكاتى اینچنین آغاز كردیم و با تحلیل و بررسى جلوه‏هاى اخلاقى ـ اجتماعى، سیاسى ـ اجتماعى و بهداشتى ـ اجتماعى، گوهرهایى نورافزا در نگرش پیروان آن اسوه والا نمایان ساختیم. در این قسمت «ارزش‏هاى اعتقادی» در بینش‏هاى ناب آن پاك‏بانوى آسمانى را پى می‏گیریم: ارزش‏هاى اعتقادى بگو این نكته با گوهرفروشان كه خون خورد و گهر شد سنگ در كان مرا در دل نهفته پرتوى بود فروزان مهر آن پرتو بیفزود چو طبعم اقتضاى برترى داشت مرا آن برترى آخر برافراشت نه تاب و ارزش من رایگانى است سزاى رنج قرنى زندگانى است1 «ارزش‏هاى اعتقادی»، رهاورد «اندیشه‏هاى پاك و آسمانی» است و معیار برترى و فضیلت انسان‏ها از یكدیگر محسوب می‏شود؛ معیارى كه در این سرا، جلوه‏اى جارى دارد و در آن سرا جلوه‏هایى جاودان (انظر كیف فضّلنا بعضهم على بعض و للاخرة اكبر درجات و اكبر تفضیلا).2 سرگذشت پیروان و شیفتگان ارزش‏هاى اعتقادى از آغاز آفرینش تاكنون، دفتر معرفتى همیشه گشوده بوده است كه عنوان آن «جوانمردی» و «نیك‏بختی» است و همه انسان‏هاى خردورز و روشن‏اندیش را به انتخابى بهنگام، دقیق و عمیق در لحظه‏هاى حساس و دشوار فرا می‏خواند؛ انتخابى كه افزون بر «بركات بیداری»، «هدایت و هوشیارى جاودانی» به همراه خود می‏آورد. (انّهُمْ فتیةٌ آمنوا بربهم و زدناهم هُدی)3 آثار پیدا و پنهان این انتخاب چنان عظیم است كه دیر یا زود بیگانگان با ارزش‏هاى ناب و قدسى را رسوا می‏كند و یكایك آنان را از عرصه دین‏باورى و خدامحورى بیرون می‏سازد (اِنَّ المنافقین یخادعون اللّه‏ و هو خادعهم4 ... اللّه‏ یستهزء بهم و یمدّهم فى طغیانهم یعمهون).5 ارزش و عظمت «ارزش‏هاى اعتقادی» چنان است كه «بود» آن در زندگى، «حیات و هستی» حقیقى فراهم می‏كند و «نبود» آن، «مرگ و نیستی» واقعی!؛ آموزه‏اى انسان‏ساز كه قرآن كریم این گونه بدان اشاره می‏كند: «یا ایها الّذینَ آمَنُوا اِسْتَجیبُوا للّه‏ و لِلرّسول اِذا دَعاكُمْ لما یحْییكُمْ؛6 اى كسانى كه ایمان آورده‏اید، چون خدا و رسول او شما را به چیزى فرا خواندند كه به شما حیات بخشند، آنان را اجابت كنید تا به حیات و هستى ابدى و سعادت همیشگى دست یابید.» و در پى این آیت افتخارآفرین، پاداش سعادت‏آفرین خود را به اطلاع دین‏باوران و ارزش‏مداران در عرصه‏هاى مختلف زندگى می‏رساند تا همه تلخی‏ها و سختی‏هاى امروز خود را به امید فردایى پرنوید پشت سر گذارند و هرگز مأیوس و نومید نشوند: «جزاؤهم عند ربّهم جنّات عدن تجرى مِنْ تحتها اْلاَنْهار خالدین فیها ابدا ...»؛7 كه پاداش آنها ز پروردگار بهشتى است جاوید روز شمار كه جاریست زیر درختان آن بسى چشمه‏هاى زلال و روان همیشه بمانند در آن مقام همه جاودانند آنجا مُدام از آنها خدا هست خشنود و شاد رضایند ایشان هم از ربّ راد8 ارزش‏هاى اعتقادى در سیره و سخن فاطمى بینش‏هاى شفاف فاطمه(س) در پندار، گفتار و رفتار آن حضرت به خوبى نسبت به ارزش‏هاى الهى و اعتقادى آشكار بود، به گونه‏اى كه فرداى حوادثِ امروز در نگاه پرنور زهراى عزیز نمایان بود و گاه همه را به تعجب وا می‏داشت. دو زن از زنان مدینه در باره موضوعى عقیدتى نسبت به باورهاى دینى با هم اختلاف نظر داشتند، یكى از آن دو، مؤمن و دین‏باور بود و دیگرى مخالف و معاند. براى حل اختلاف خود نزد دخت رسول خدا(ص) رفتند و آن بانو را در چگونگى موضوع به یارى طلبیدند. فاطمه(س) پس از شنیدن سخنان آن دو، زن مسلمان و معتقد را در ارائه دلایل خویش كمك كرد تا توانست مطالب حق خود را ثابت نماید و طرف مورد مناظره را مغلوب سازد. آن زن با پدید آوردن این پیروزى و موفقیت بسیار شادمان شد، ناگاه حضرت(س) رو به او كرده و فرمود: «اِنَّ فَرَحَ اْلمَلائكة بِاسْتِظْهارك عَلَیها اَشَدُّ مِنْ فَرَحِكَ و اِنَّ حُزْنَ الشَیطان و مردته بِحُزنِها اَشَدُّ مِنْ حُزْنِها ...؛9 همانا شادى و شادمانى فرشتگان به پیروزى تو بر آن زن، بیشتر از خرسندى توست و به درستى كه حزن و اندوه شیطان و طرفداران او در این شكست، شدیدتر از آن زن شكست‏خورده است.» و همانا خداوند متعال به فرشتگان خود فرمود: براى فاطمه به خاطر كمكى كه به این زن ناتوان كرده، هزاران برابر آنچه كه من براى او آماده كرده‏ام، از بهشت فراهم كنید و این كار را براى هر كسى كه بر روى درمانده‏اى درى بگشاید و بتواند بر معاندى غلبه كند، نیز سنّت قرار دهید! كه هزار هزار برابر آنچه كه از بهشت براى او آماده گشته، در نظر گیرید.» اهمیت باورهاى دینى در نگاه زهراى مرضیه(س) به گونه‏اى بود كه نسبت به ارزش‏هاى قبیله‏اى، فامیلى و نسبى همیشه و هر جا مقدم دانسته می‏شد و رضایت و خشنودى پیشوایان پاك‏اندیش و قدیس شریعت، برتر از همگان بود. روزى آن بانوى بزرگ رو به یكى از زنان كرد و فرمود: «دو پدرِ دین خود، محمد و على را با خشنودى پدر و مادر نسبى خود خشنود ساز! ولى پدر و مادر نسبى خود را با خشم دو پدر دینى خویش از «خود راضی» مساز! زیرا اگر پدر و مادر نسبی‏ات از تو ناراضى باشند، محمد و على علیهماالسلام با دادن جزئى از هزاران هزار ثواب‏هاى یك ساعت طاعت خود، آن دو را از تو راضى می‏كنند ولى پدران دینى تو (حضرت محمد و علی) اگر از تو ناراضى باشند، پدر و مادر نسبی‏ات نمی‏توانند آنها را راضى كنند، زیرا ثواب اطاعت همه مردم دنیا نمی‏تواند جلوى سخط و غضب آنان را بگیرد.»10 امامت و رهبری؛ محور هدایت‏هاى فاطمی(س) چون به حبّ آل‏زهرا، روى شستى روز حشر نشنود گوشَت ز رضوان جز سلام و مرحبا اى شده مدهوش و بیهش، پند حجّت گوش دار كز عطاى پند برتر نیست در دنیا عطا جز به خشنودى و خشم ایزد و پیغمبرش من ندارم از كسى در دل نه خوف و نه رجا11 آشنا سازى همگان با «محور هدایت و كانون سعادت»، نشانگر بینش بنیادین حضرت زهرا(ع) است. آن بانوى بصیر در نقطه‏اى از زمان ایستاده بود و به آینده‏اى بس حفظ ارزش‏هاى بنیادین اعتقادى در نگاه زهراى اطهر(ع)محدود به زندگانى چند روزه دنیوى نمی‏شد بلكه استمرار حسنات آن از امروز تا فردا و فرداهاى ناپیدا ـ كه در باورها نمی‏گنجد ـ نیز ترسیم شده است . دور را با حوادثى گوناگون می‏نگریست؛ حوادثى تلخ و غمبار كه از زمان رحلت رسول خدا(ص) شروع می‏شد و باورها و اعتقادات حیات‏بخش انسان‏ها را دگرگون می‏ساخت، از این‏رو گریه زهرا(ع)، گریه براى خود و خانواده و یا شخص رسول خدا(ص) و امیرمؤمنان(ع) نبود، بلكه اشك اندوه براى انحراف هزاران هزار انسان حاضر و غایب كه در آینده در گستره هستى حضور می‏یابند بود؛ كسانى كه فرجامى ناشایست می‏یابند و عاقبتى غمبار نصیبشان می‏شود و از شخصیت، هویت و معنویت الگوهاى الهى و هدایتگر محروم مانده‏اند. ارائه ارزش‏هاى معنوى اهل‏بیت(ع) در راستاى چنین رسالتى بود كه آن حضرت انجام می‏داد و می‏فرمود: «نحن وسیلته فى خلقه و نحن خاصّته و محل قدسه و نحن حجته فى غیبه و نحن ورثة انبیائه؛12 ما اهل‏بیت رسول خدا وسیله ارتباط پروردگار با مخلوقاتیم، ما برگزیدگان خداییم و جایگاه پاكی‏ها، ما دلیل‏هاى روشن خداییم و وارث پیامبران الهی». «فلسفه امامت» و «رهاورد رهبرى انسان معصوم(ع)»، گلواژه‏هاى ارزشمندى است كه فاطمه روشن‏اندیش بر آن تأكید می‏كرد و می‏فرمود: «فَجَعل اللّه‏ ... طاعتنا نظاما للملّة و امامتنا امانا للفرقة؛13 خداوند اطاعت و پیروى از ما را، سبب برقرارى نظم اجتماعى در امت اسلامى و امامت و رهبرى ما را، عامل وحدت و در امان ماندن از تفرقه‏ها قرار داده است.» بی‏شك با نگاهى به تاریخ معاصر ملت‏هاى مسلمان و كشورهاى اسلامى، تابندگى گوهر سخنان آن حضرت، بیشتر از پیشتر آشكار می‏شود زیرا محور قرار گرفتن پیشوایان پاك‏اندیش و پاك‏روش در برخى از جوامع معاصر چه آثار و بركات بی‏پایان در حفظ وحدت و مصون ماندن از شكست و ذلت داشته است و آنان كه از این نعمت سترگ و بسیار بزرگ محروم بوده‏اند، همیشه مورد ستم و دچار تفرقه و عقب‏ماندگى بوده‏اند. حفظ ارزش‏هاى بنیادین اعتقادى در نگاه زهراى اطهر(ع)، محدود به زندگانى چند روزه دنیوى نمی‏شد بلكه استمرار حسنات آن از امروز تا فردا و فرداهاى ناپیدا ـ كه در باورها نمی‏گنجد ـ نیز ترسیم شده است، چنان كه آن بانوى آسمانى فرمود: «اگر مردم اطاعت كنند، [رهبران دلسوز دینى و پیشوایان راستین الهی] آنان را از عذاب جاویدان نجات می‏دهند و اگر همراه و یاورشان باشند، نعمت‏هاى همیشگى خداوندى را ارزانی‏شان می‏دارند».14 بی‏دلیل نبود كه آن حضرت پس از انحراف جایگاه امامت مسلمانان، از لحظه لحظه زندگى خود استفاده می‏كرد تا صراط هدایت را بار دیگر در برابر دیدگان افراد قرار دهد و آنان را از دنیا و آخرتى ارجمند بهره‏مند سازد. به یقین نگاه و نگرش فاطمه(س) لغزشگاهها و پرتگاههاى روبه‏روى جامعه را می‏دید و براى آن با تك تك سلول‏هاى وجود خویش افسوس می‏خورد و اشك می‏ریخت. روزى كه یكى از افراد نادان مدینه خفاش‏صفت در برابر آفتاب عالمتاب وجود امام، زبان به سرزنش گشود، زهراى بصیر و بینا به حوادث دنیا و عُقبى فرمود: «... هو الامامُ الرَّبانى و الهیكل النورانى، قطب الاقطاب و سلالة الاطیاب الناطق بالصّواب، نقطةُ دائرة الامامة و باب بینهُما ...؛15 [می‏دانى على كیست؟] او امام ربّانى و الهى و وجودى نورانى و مركز توجه همه عارفان و خداپرستان و فرزندى از خاندان پاكان، گوینده بحق و روا، جایگاه اصلى محور امامت و پدر حسن(ع) و حسین(ع)، دو دسته گل پیامبر و دو بزرگ و سرور جوانان اهل بهشت است». ارزش یك سخن معرفت‏آفرین در نگاه یاس یاسین فراز و فرود حوادث در زندگى انسان‏ها، تجلی‏بخش محورها و بنیان‏هاى راستین در زندگى آنهاست و راه تشخیص این مهم، آشنایى با دغدغه‏هاى فكرى روزانه و فكر مشغولی‏هاى مختلف آنان است. در یك نگاه آنچه در زندگانى افراد نقش نخستین و آرمان اصلى را ایفا می‏كند، همان است كه آنان حاضر به فدا كردن دیگر اشیاء و دیگر افراد براى دستیابى به آن خواهند بود كه گاهى ارزش‏هاى ظاهرى و مادى است و زمانى ارزش‏هاى معنوى و ملكوتی. به این داستان درس‏آموز می‏نگریم تا به جواب خود دست یابیم. شخصى به حضور فاطمه زهرا(س) رسید و عرض كرد: اى دختر رسول خدا، آیا پیامبر اسلام(ص) یادگارى نزد شما دارد كه به عنوان هدیه و تحفه به ما عنایت فرمایید؟ آن حضرت به كنیزى كه در حضور وى بود فرمود: آن پارچه ابریشمى را بیاور. كنیز به جستجوى آن پرداخت ولى پارچه را نیافت. فاطمه(س) بسیار ناراحت شد و فرمود: «واى بر تو، سعى كن آن را پیدا كنى كه آن از نظر من به منزله حسن و حسین است و چنین ارزشى دارد.» پس از جستجوى بسیار پیدا شد و كنیز، آن را خدمت زهراى اطهر(س) آورد و آن پارچه‏اى بود كه در غلاف مخصوص قرار گرفته بود و بر آن، این سخن نقش بسته بود: محمد رسول خدا(ص) فرمود: «از مؤمنان نیست كسى كه همسایگان از آزار او در امان نباشند، فردى كه به خدا و روز رستاخیز ایمان داشته باشد می‏بایست سخن خوب بر زبان آورد یا سكوت اختیار كند، خداوند انسان نیكوكار، بردبار، عفیف و پاكدامن را دوست دارد و افراد بدزبان، چاپلوس و اصراركننده درخواست را دشمن می‏دارد. حیا، بخشى از ایمان است و صاحب ایمان در بهشت جاى دارد و فحش، نوعى از بدگویى است و بدگو در آتش است».16 بی‏گمان چنین سخن آسمانى كه اصلاح‏كننده روابط فردى، خانوادگى و اجتماعى و ارائه‏كننده بخشى از باورها و بینش‏هاى اعتقادى است، در نگاه شخصیتى چون فاطمه زهرا(س) ارزشى چنین عظیم می‏یابد و براى همه انسان‏هاى بصیر و آگاه كه هماره به دنبال حقایقى روشن و روشنگر براى خود و دیگران هستند، شیوه‏اى شایسته در نظم و ترتیب امور زندگى و اولویت‏بندى ارزش‏هاى جارى می‏شود و این موفقیتى چشمگیر در الگوگیرى از اسوه‏هایى چنین بی‏نظیر خواهد بود. فردا كه زوال شش جهت خواهد بود قدرِ تو به قدرِ معرفت خواهد بود در حُسن صفت كوش كه در روز جزا حشر تو به صورت صفت خواهد بود17 سستى در بینش‏هاى اعتقادى، كاستى در روش‏هاى عبادى مهم‏ترین گام در تحقق خواسته‏هاى حقیقى و بنیادین زندگى آن است كه نخست بدانیم «چه» می‏خواهیم؟ و «چرا» می‏خواهیم؟ این بینش ناب موجب می‏شود كه هرگز با پرداختن به جزئیات زندگى، عمر خود را تباه نسازیم و یا نیمه اول زندگى را صرف انتظار كشیدن براى نیمه دوم، و نیمه دوم را صرف حسرت خوردن براى نیمه نخست نكنیم! آنان كه بیش از دیگران، «خود» را «كشف» می‏كنند و به این اعتقاد قلبى دست می‏یابند كه: «با تغییر نگاه و نگرش به خود، خلقت و خداوند، زندگى، حیات و هستى من تغییر می‏كند»، هیچ گاه در كوچه پس كوچه‏هاى حیرت و سرگردانى، دیده نمی‏شوند، خود را تغییر می‏دهند تا زندگى خویش را دچار تحول كنند و می‏فهمند كه باید از لحظه لحظه‏هاى عمر خویش استفاده كرد و زندگى یعنى همین فاطمه(س): خداوند اطاعت و پیروى از ما را سبب برقرارى نظم اجتماعى در امت اسلامى و امامت و رهبرى ما را عامل وحدت و در امان ماندن از تفرقه‏ها قرار داده است. دقایق و ساعاتى است كه با شتابزدگى بسیار و بی‏رحمى فراوان، انتظار گذشتن آن را داشته‏ایم!! بی‏دلیل نیست كه بسیارى از فرزانگان بر این باورند كه: «از آن نترس كه زندگی‏ات پایان پذیرد، از آن بترس كه هرگز آغاز نشود و تنها نشانه زندگى كردن «رشد كردن» و «كمال یافتن» است و بس».18 اگر با این سؤال روبه‏رو شویم كه «نقش و رسالت پیشوایان پاك‏نهاد و آسمانى در زندگانى چیست؟» به خوبى می‏توان پاسخ داد: تغییر و تكمیل نگاه و نگرش پیروان خویش به «خود»، «خدا» و «خلقت» است كه این بزرگ‏ترین نقش محورى و اساسى یك انسان كامل در زندگى است. این بینش و شیوه در لحظه لحظه‏هاى زندگانى دخت پیامبر اكرم(ص) نیز نمایان است. او نیز چون رسولان راستین خداوند و امامان هدایتگر جامعه می‏كوشید نخست «اندیشه»هاى والاى الهى را در وجود انسان‏ها بیافریند، تا پس از چندى «انگیزه‏هاى پاك و تابناك» در آینه افكار و افعال آنان نمایان شود؛ از این‏رو هرگز مخاطبان خود را با احساس تنها و شورآفرینى زودگذر روبه‏رو نمی‏كرد و یا آنان را از ارزش‏هاى خودیابى و خداخواهى غافل نمی‏ساخت؛ جلوه‏هاى تلخ و شیرین زندگانى و یا امروز و فرداى جاودانى و همه پدیده‏هاى پیدا و پنهان را مطرح می‏كرد تا یكایك دین‏باوران، مسلمانان و شیعیان در سه جلوه «اعتقاد»، «اخلاق» و «احكام» كامل و جامع شوند. گاه با بیان احادیثى هشدار دهنده از پدر عزیز خود، سعى در غفلت‏زدایى و بیدارسازى زنان و مردان علاقه‏مند به خود را می‏نمود تا هیجان‏هاى زودگذر زندگى آنان را از خردورزى و هوشمندى دور نسازد و از لحظه لحظه‏هاى حیات خویش، پلكان پویایى و كمال فراهم كنند. روزى با شوهر والاى خویش در محضر رسول خدا(ص) بودند كه آن حضرت به شدت می‏گریست. چون علی(ع) علت گریه پیامبر(ص) را جویا شد، آن حضرت ماجرایى از یازده گروه از زنان امت خود را در شب معراج بیان كرد كه هر یك از این زنان، به نوعى سخت و شدید دچار عذاب بودند. ناگاه فاطمه(س) رو به رسول خدا(ص) كرد و عرض نمود: اى حبیب من و اى نور چشمانم! مرا مطلع ساز كه عمل و روش این زنان چه بوده كه خداوند بر آنان چنین عذاب‏هایى قرار داده است؟ پیامبر(ص) پاسخ داد: دخترم! زنى كه از موى سر آویزان بود و در این حال مغز سر او می‏جوشید و غلیان می‏كرد، زنى بود كه موقع حیات خود، موهاى خویش را از مردان نامحرم نمی‏پوشاند. آن زنى كه از زبان آویخته شده بود و در حلق او آب چرك‏آلود و داغ ریخته می‏شد، زنى بود كه [با زبان]، شوهر خود را اذیت و آزار می‏كرد. ... آن زنى كه از پاها آویزان بود، زنى بود كه بدون اجازه همسر خود از خانه بیرون می‏رفت. آن زنى كه گوشت بدن خود را می‏خورد، در حالى كه آتش از زیر بدن او زبانه می‏كشید، زنى بود كه خود را براى مردم زینت می‏كرد. آن زنى كه دست‏هاى او به پاهاى وى بسته بود و مارها و عقرب‏ها بر او مسلط بودند، زنى بود كه در شستشوى خود و لباس، از آب ناپاك استفاده می‏كرد و اهل نظافت و پاكیزگى نبود و نماز را سبك می‏شمرد. آن زنى كه كور و كر و گنگ در تابوتى از آتش بود و مغز او از سوراخ‏هاى بینى او بیرون می‏زد و بدن وى بر اثر جزام و پیسى، قطعه قطعه شده بود، آن زنى كه صورت و دست‏هاى او سوزانده می‏شد و روده‏هایش را می‏خورد، زنى بود كه واسطه‏گرى می‏كرد و زن و مرد نامحرمى را به حرام به هم می‏رساند. آن زنى كه سرِ او سرِ خوك، و بدن او بدن الاغ بود، زنى بود كه سخن‏چینى می‏كرد و دروغگو بود. ... آنگاه رسول اكرم(ص) فرمود: «ویلٌ لامرأة اغضبت زوجها و طوبى لامرأة رضى عنها زوجها؛19 واى بر زنى كه شوهر خود را به غضب در آورد و خوشا به حال زنى كه شوهر او از وى راضى باشد.» آرى، خوشا به حال كسى كه در هر لحظه از زندگى خویش، مرورى درس‏آموز و عبرت‏آفرین بر دفتر عمر خود كند، سراى وجود خویش را از عیب‏ها و ضعف‏ها پیراسته سازد و اولویت نخست زندگى خود را، «تحصیل» و «تكمیل» بینش‏هاى اعتقادى قرار دهد تا در گرایش‏هاى رفتارى خویش، هرگز دچار خطا و انحراف نگردد و هماره كعبه وجود خود را با گلاب «اندیشه و عشق» منّور و معطر سازد و با این صفات نگاه دارد، كه در این راه مردان نیز چون زنان داراى مسئولیت سنگین و دشوارى هستند كه براى انجام آن باید از خدا مدد گیرند تا دل و دیده را از لغزشگاهها و پرتگاهها مصون سازند: خوشا دلى كه مدام از پى نظر نرود به هر درش كه بخوانند بی‏خبر نرود سیاه‏نامه‏تر از خود كسى نمی‏بینم چگونه چون قلمم دود دل به سر نرود دلا مباش چنین هرزه‏گرد و هر جایى كه هیچ كار ز پیشت بدین هنر نرود20 پاورقى ها: 1 ـ پروین اعتصامی. 2 ـ اسراء، 21؛ ر.ك: تفسیر كشف‏الاسرار، ج4، ص37 و ج5، ص536؛ تفسیر الكشّاف، ج2، ص751. 3 ـ كهف، 13؛ ر.ك: تفسیر كشف‏الاسرار، ج5، ص668؛ تفسیر الجدید، ج2، ص220؛ تفسیر التحریر، ج20، ص533. 4 ـ نساء، 142. 5 ـ بقره، 15؛ ر.ك: تفسیر كشف‏الاسرار، ج2، ص737؛ تفسیر التحریر، ج30، ص326. 6 ـ انفال، 24. 7 ـ بینه، 8؛ ر.ك: تفسیر المراغى، ج3، ص217؛ تفسیر ملاصدرا، ج1، ص46. 8 ـ ترجمه منظوم قرآن مجید، امید مجد، ص599. 9 ـ احتجاج طبرسى، ج1، ص18؛ كتاب عوالم، ج11، ص627؛ تفسیر الامام، ص346؛ بحارالانوار، ج2، ص8. 10 ـ تفسیر الامام، ص330 و 334. 11 ـ ناصرخسرو. 12 ـ شرح نهج‏البلاغه، ج16، ص211؛ ر.ك: بلادى البحرانى، وفاة فاطمة الزهراء(ع)، ص78. 13 ـ الاحتجاج، ج1، ص97؛ دلائل‏الامامه، ص23؛ كشف‏الغمه، ج1، ص480؛ بحارالانوار، ج29، ص341. 14 ـ تفسیر البرهان، ج3، ص245؛ تفسیر الامام العسكری(ع)، ص330؛ بحارالانوار، ج23، ص259. 15 ـ كشف‏الغمه، ج2، ص113؛ ریاحین‏الشریعة، ج1، ص93. 16 ـ دلائل‏الامامه، ص1؛ سفینة‏البحار، ج1، ص229 و 231؛ المعجم الكبیر طبرانى، ج22، ص43. 17 ـ ابوسعید ابوالخیر. 18 ـ یك شاخه گل مینا، حسین سیدى، ص88 ـ 86. 19 ـ بحارالانوار، ج8، ص309؛ عیون اخبارالرضا(ع)، ج2، ص10؛ بحارالانوار، ج18، ص351 و ج100، ص245. 20 ـ حافظ.
شنبه 23/9/1387 - 10:59
دعا و زیارت
بینشهاى ناب در نگاه دخت آفتاب (1) صبح سخن نور حق همواره در جلوه گریست آنكه آگه نیست از بینش بریست گلبن ما باش و بهر ما به روى هم صفا از ما طلب هم رنگ و روى تا نباشى قطره، دریا چون شوى تا نه‏اى گم گشته، پیدا چون شوى 1 آغاز حضور ما در عرصه‏هاى مختلف اجتماعى، شروع ظهور انتخابها و گزینشهاى گوناگون خواهد بود. این پدیده كه با طلوع ایام نوجوانى و جوانى نمایان می‏شود، تأثیرى بسیار در فصلهاى دیگر كتاب حیات انسان ایجاد می‏كند و گاه دوران میانسالى و كهنسالى را از غبارها و تیرگیها رهانیده، به زندگانى جاودان پیوند می‏دهد. با نگاهى نو به «كنشها و واكنشها»ى ایام زندگانى، تمامى گفتار و رفتار انسانها را رهاورد «گرایشها»ى آنان می‏یابیم و در پى آن گرایشهاى گوناگون را ارمغان «بینش»هاى مختلف می‏بینیم. از این‏رو رسالت نخست تمامى رسولان الهى در «تغییر بینشها و باورهاى ناشایست» نگریسته می‏شود؛ رسالتى كه در آن نوع نگاه گمراهان به آفرینش و شیوه نگرش آنها به آفریدگار، دگرگون می‏شود و در یك كلام، داراى «جهان‏بینى توحیدی»؛ جایگزین تمامى گمانها، خیالات و توهمات، روشناى یقین و بینش صحیح می‏شود و در پى آن گفتار، رفتار و پندار انسانها آسمان‏آسا می‏گردد. پروردگار حكیم نیك‏نهادانى كه صاحب بینشى اینچنین می‏شوند، با صفت «بصیر» و «سمیع» می‏ستاید و می‏فرماید: «اِنَّ الذین آمنوا و عملوا الصالحات و اخبتوا الى ربّهم اولئك اصحابُ الجنّة هم فیها خالدون مثل الفریقین كَاْلاَعْمى و اْلاَصَمْ و البصیر و السمیع هل یستویان مثلاً اَفَلا تذكّرون؛2 بی‏گمان كسانى كه ایمان آورده و كارهاى شایسته كرده و [با فروتنی] به سوى پروردگارشان آرام یافتند، آنان اهل بهشتند و در آن جاودانه خواهند بود. مَثَل این دو گروه، چون نابینا و كر [در مقایسه] با بینا و شنواست. آیا در مثل یكسانند؟ پس آیا پند نمی‏گیرید؟» و در سخنى دیگر بركات بی‏پایان بصیرت و بینش را «اطمینان، آرامش، امید و ایمان»3 گویى معصومیت و مظلومیت بیش از پیش در شاخسار وجود این دو همسر اسوه شناخت دوست و دشمن را در افقى روشن‏تر جلوه‏گر ساخته است. معرفى می‏كند كه تنها نصیب صاحبان بینش و بیدارى در مسیر پرهیجان زندگى خواهد شد. از آن سو پیروى اكثریت بی‏بصیرت از ظن و گمان را نكوهش كرده و پیروى از آنان را موجب ضلالت و ظلمت بیان می‏كند: اگر راه جویى ز خلق زمین نمایند گمراهت از راه دین كه هرگز نپویند جز بر گمان گرفتار شكّند در هر زمان به غیر از فریب و گمانهاى پست ندارند ابزار دیگر به دست؛4 «و ان تطع اكثر من الارض یضلّوك عن سبیل اللّه‏ اِنْ یتّبعون الا الظنّ و ان هم الا یخرصون».5 صاحبان بصیرت و روشنایان بینش آفرینش از دیدگاه اسوه‏هاى آسمانى چونان آموزشگاهى بیكران و دانشگاهى گسترده است كه «معلّم اوّل»، پروردگار دانا و حكیم، همگان را به بصیرت و بینش فرا خوانده است. نخست «هدایت» و «رحمت»6 را دستاورد آن معرفى می‏كند، سپس ایجاد «اندیشه»اى عرشى و در پى آن «انگیزه»اى قُدسى را به تمامى دین‏باوران می‏آموزاند تا صراط مستقیم رستگارى با شناختى بس‏روشن و انتخابى آگاهانه برگزیده شود. از این‏رو به رسول راستین خود، حضرت محمد(ص) چنین می‏فرماید: «قل هذه سبیلى ادعو الى اللّه‏ على بصیرة اَنَا و من اتبعنی؛7 بگو این است راه من، كه من و هر كس پیروی‏ام كرد با بصیرت و بینایى به سوى خدا دعوت می‏كنیم.» و افزون بر آن از تمامى خداجویان درخواست می‏كند كه از پروردگار خود این ارمغان آسمانى را آرزو كنند و هماره لب به نیاز گشوده، بگویند: «اللّهم اعطنى بصیرة فى دینك و فهما فى حكمك؛8 خداوندا! مرا بصیرت در آیین خود عطا كن و قدرت فهم در حكم خویش را ارزانى بدار!» از آنجا كه آفرینش را آموزشگاه پرگستره معرفى كرده كه بصیرت و بینش تحفه‏هاى هدایت‏آفرین و رحمت‏بخش در آن محسوب می‏شود، سه كتاب براى كسب این نعمت بی‏نظیر معرفى می‏كند تا یكایك انسانها دانشجویى خردورز در این عرصه شمرده شوند و خود را به بلنداى بركات بی‏كران آن برسانند. این سه كتاب عبارتند از: 1. كتاب خلقت یا تكوین بوى گل می‏آید از چمن گویى كه یار آنجا بُوَد در باغ جشنى دلپسند از یاد او برپا بود بر هر دیارى بگذرى بر هر گروهى بنگرى با صد زبان، با صد بیان در ذكر او غوغا بود9 كتاب خلقت نخستین كتابى است كه براى انسانها فراهم شده است (خلق لكم ...)10 و در اختیار آنان قرار گرفته است (سخّر لكم ...)11 تا با سرانگشت اندیشه یكایك اوراق آن را بنگرند (سیروا فى الارض ...)12 و در این واژه‏ها از آن، صحیفه‏اى از بصیرت و بینایى براى خود فراهم سازند (فانظروا ...)13 تا به خوبى دریابند كه: دست هر برگى در اینجا دفترى است هر گلى در این زمین پیغمبریست14 2. كتاب معرفت یا تشریع قرآن مجید، كتاب تشریع و باید و نبایدهاى الهى است كه همگام با فطرت، عشق و اندیشه انسانها تدوین شده است. آنان كه از جلوه‏هاى هدایت‏آفرین اعتقادى، اخلاقى، اقتصادى و اجتماعى استفاده‏اى شایان نصیب خود سازند، انسانى كامل و متكامل گردیده كه در پندار، رفتار و گفتار الگوى دیگران خواهند بود. 3. كتاب وجود انسان انسان برترین آفریده الهى است كه امیر مؤمنان علی(ع) او را این گونه توصیف می‏كند: أتزعم اَنَّكَ جرمٌ صغیر وفیك انطوى العالم الاكبرُ و انت الكتابُ المبین الذى باحرفه یظهر المظهرُ15 آیا گمان می‏كنى موجودى كوچك هستی؟ در حالى كه در وجود تو عالَمى بزرگ نهفته است. و تو كتابى روشنگر هستى كه با یكایك حروف خود حقایق هستى را پدیدار می‏كنی. به یقین آنان كه حروف این كتاب را با نگاهى ژرف نظاره كنند، خود را در مثلثى به طور كامل متصل می‏یابند كه یك ضلع آن به سوى آسمان، با «خداوند» اتصال دارد، ضلعى دیگر بر زمین با «خلق خداوند» ارتباط دارد و سومین ضلع نیز با «اندیشه و عشق درونى خود» هم سو و متصل خواهد بود. این نگرش عرشى، روشناى بینش و بصیرتى پدید می‏آورد، كه با هیچ توفانى از تردید و غبارى از شبهه، قابل تیرگى و تاریكى نخواهد بود. افزون بر این نگاه تابناك، شیوه‏اى دیگر براى دستیابى به معرفت و بصیرت به چشم می‏خورد كه جاذبه‏اى برتر براى همگان به ویژه شیعیان شیفته خواهد داشت و آن آشنایى با سیره و سخن معصومان(ع) به عنوان اسوه‏هایى قابل اعتماد، الهى و تمام عیار در عرصه‏هاى مختلف ـ است. انسانهایى ربّانى كه از سیناى عصمت و رواق معرفتِ خویش، حقایق هستى را نگریسته و فراتر از جلوه‏هاى زیبا و فریباى ظاهرى، ژرفاى حوادث را نظاره می‏كنند. در این میان نقش درس‏آموز دخت آفتاب، فاطمه زهرا(س) نقشى چشمگیر و ویژه است. او پاك‏بانویى جوان و جاودان در بین معصومان(ع) بود كه در هجده بهار حیات خویش، بینشهاى روشن و روشنگرى از خود به یادگار گذارد تا گستره زمان و مكان را در نوردیده، به دور از هیجانات و جریانات زودگذر، جلوه‏هایى جارى براى همیشه ایام یابد. دوست‏شناسى و دشمن‏شناسى دوست‏شناسى و دشمن‏شناسى موضوعى برجسته، كاربردى و خردورزانه از گنجینه گرانسنگ سیره و سخنان زهراى مرضیه(ع) است كه به خاطر سرعت بسیار پدیده‏ها از آغاز تا فرجام زندگانى او، تحولات خیره‏كننده و فراز و فرود آخرین حوادث صدر اسلام، جامعیت و عیارى تمام و كمال یافت. افزون بر پدیده‏هایى آنچنان و تحولاتى اینچنین، همدلى و همراهى با همسرى والا كه از نشان «امامت» و «عصمت» برخوردار بود و در فهرست صفات او دایرة‏المعارف عظیمى از حسنات و بركات بی‏پایان به چشم می‏خورد، مجموعه سیره و سخن را برترى ویژه‏اى بخشیده بود كه در زندگانى دیگر معصومان(ع) این خصوصیت برجسته احساس نمی‏شود. گویى معصومیت و مظلومیت بیش از پیش در شاخسار وجود این دو همسر اسوه، شناخت دوست و دشمن را در افقى روشن‏تر جلوه‏گر ساخته است. از این‏رو امیر مؤمنان علی(ع) پیش از هر سخنى نخست «دوستان خدا» را توصیف می‏كند و می‏فرماید: «اِنَّ اولیاء اللّه‏ هم الذین ... تركوا منها ما علموا اَنّه سَیتْرُكُهُمْ؛16 همانا اولیاء خدا همان كسانی‏اند كه چون دانستند دنیا آنان را ترك خواهد گفت، آن را ترك گفته‏اند.» سپس بنا به نگاه و نگرش عرشى خود، «راه دوستى و شیوه دشمنی» را ترسیم كرده، در حكمتى روشنگر می‏فرماید: «احصد الشرّ من صدر غیرك بقلعه من صدرك؛17 دل خود را از كینه و بدبینى نسبت به دیگران پاك نما تا بتوانى از دل دیگران، كینه و بدبینى را نسبت به خود بزدایی.» امام «محبت‏ورزى را نیمى از خردمندی»18 می‏دانست و بهترین دوست را اینچنین توصیف می‏كرد: «دوست خوب كسى است كه ابراز دوستى او در غیاب تو گواه بر صداقت دوستى او باشد.»19 با چنین باورى، در نامه‏اى به یور دلبند خود، می‏نویسد: «فَاَحْبِبْ لغیرك ما تحبُّ لنفسك و اكْرَهْ له ما تَكْرَه لَها؛20 اى فرزند! براى دیگران همان را كه براى خود دوست دارى، دوست بدار! و همچنین آنچه كه براى خود ناخوشایند می‏دارى براى دیگران نیز ناخوشایند بدان!» حاكم خود باش و به دانش بسنج هرچه كنى راست به معیار خویش بنگر و با كس مكن آن ناسزا آنچه نداریش سزاوار خویش21 محبوب‏ترین عمل از نظر امام(ع) عملى دانسته شده كه ذخیره اخروى محسوب شود و آن «عمل صالح»22 است. آن حضرت بینش خود را نسبت به موضوع «دشمن‏شناسی» اینچنین ترسیم كرده، می‏فرماید: «اعداؤك ثلاثة: ... عدوَّك و عدوُ صدیقك و صدیقُ عدوّك؛23 دشمنان تو سه دسته‏اند: دشمن تو، دشمن دوست تو و دوست دشمن تو.» در فرازى دیگر از سروستان سخنان آسمانى آن امام روشن‏اندیش، هوشیارى در برابر دشمن مطرح شده است. آنجا كه رو به دوست خوب كسى است كه ابراز دوستى او در غیاب تو گواه بر صداقت دوستى او باشد. اصحاب ساده‏لوح و ظاهربین كرده، می‏فرماید: «آن هنگام كه معاویه و مزدورانش قرآنها را به عنوان حیله، مكر، فریب و نیرنگ بالاى سر بردند، شما نگفتید كه اینان برادران و هم‏كیشان ما هستند؟ [و به سادگى فریب آنان را خوردید!].» سپس به تحلیلى كوتاه از عوامفریبى معاویه پرداخته و راهكارى هدایتگر به همگان ارائه می‏فرماید: «هذا امرٌ ظاهره ایمانٌ و باطنهُ عدوانٌ؛24 این كار در ظاهر ایمان‏خواهى و اصلاح‏طلبى است ولى در واقع دشمنى و ریشه‏كنى است.» فاطمه زهرا(س)؛ معیار دوست و دوستیها آشنایى با عیار محبت و علاقه‏ها و معیار دوست و دوستیها از سوى یاس خوشبوى آفرینش، حضرت زهرا(س)، زمینه‏ساز نوسازى باورها و پاكسازى دلها و دیده‏ها می‏گردد. در سخنى از آن حضرت سه ویژگى بنیادین در «محبوبیت» می‏یابیم. نخست ارتباط خالصانه با آفریدگار، سپس نگرش عاشقانه به رسول خدا(ص) و سرانجام، رسیدگى به خلق خدا. به دیگر سخن خودیت و منیت یا خودخواهی‏هاى انحصارگرانه و به دور از معیارهاى الهى و انسانى از رواق اندیشه و عشق فاطمه زهرا(س) دور بوده و آن حضرت راهى روشن از نور صفا و صداقت و اخلاص پیش روى خویش قرار داده بود تا از زهد خودخواهانه، علاقه فریبكارانه و انفاق ریاكارانه مصون و محفوظ باشد. به سخن آن بانوى روشن‏اندیش بنگریم كه فرمود: «حُبّب الى من دنیاكم ثلاثٌ: تلاوة كتاب اللّه‏ و النظرُ فى وجه رسول اللّه‏ و الانفاق فى سبیل اللّه‏؛25 دخت آفتاب با سخن آسمانى خود معیار نخستین «شناخت دشمن و معیار دشمنی» را دشمنى و مخالفت با اهل بیت رسول خدا(ص) معرفى می‏كند. از دنیاى شما سه چیز محبوب من است: تلاوت قرآن، نگاه به چهره رسول خدا، انفاق در راه خدا.» با نگاهى فراتر از ظواهر عبارات و الفاظ درمی‏یابیم كه برترین دوستیهاى دوستان خدا در مجموعه‏اى از «توحید»، «نبوت و امامت» و «ذخیره‏سازى براى معاد و روز قیامت» تجلى می‏گردد كه با این شیوه هرگز تلاش انسان در عرصه‏هاى گوناگون زندگى غبارآلود، بی‏ثمر و نافرجام نخواهد بود. به راستى آنان كه هرازگاهى در باره جاودانگى، تأثیر و طراوت همیشه سخن و سیره معصومان(ع) جویا می‏شوند، با نگاهى این گونه، اندكى تردید نسبت به روشنگرى سخنان پاك‏بانوى آفرینش در دهها و صدها قرن و براى تمامى عصرها و نسلها خواهند داشت؟! معیارهاى راستینى كه در دوستیهاى حضرت زهرا به چشم می‏خورد موجب گردید كه روزى از برخى دوستیها بیزارى جوید و با صراحت و شفافیت تمام لب به سخن گشوده فرماید: «اِنّى لا اُحِبُّ الدّنیا؛26 من دنیا [ى شما دنیاپرستان] را دوست ندارم.» آرى او كه امروزِ زیبا و فریباى زندگى را فنا، و فرداى پاداش و حیات را بقا می‏دید، به خوبى از پایدارى و پویایى جلوه‏هاى مختلف آگاهى داشت و این نگرش خویش را براى همگان بیان فرمود تا درس‏آموزان و عبرت‏پذیران بهره‏اى والا نصیب خود سازند. از این‏رو هنگامى كه پدر عزیز او، سخن از دعایى ارزشمند مطرح ساخت، فاطمه(ع) به دور از هر گونه احساس زودگذر و همراه با شناختى بس روشن پاسخ داد: «یا اَبَه لَهذا اَحب الى من الدّنیا و ما فیها؛27 پدر جان! چنین دعایى از دنیا و آنچه در آن است، نزد من محبوب‏تر است.» تازه جهان هم قفسى بیش نیست پیر شود هر كه در او بیش نیست پا به فرار است از این تنگ جاى جان به فشار است در این تنگناى جانِ تو، مرغى است بلند آشیان خو نكند با قفس خاكیان چون قفس خاكى تن بشكند كون و مكان عرصه جولان كند28 به یقین ویژگیهاى بس شایسته زهراى بتول(ع) در گفتار و رفتار موجب گردید كه رسول اكرم(ص) به عنوان برترین انسان هستى «معیار دوستى با خویش» را این گونه بیان فرماید: «فمن اَحبَّ فاطمة ابنتى فقد اَحَبَّنی؛29 هر كس فاطمه دختر مرا دوست داشته باشد، همانا مرا دوست داشته است.» و در صحنه‏هاى مختلف «دست، سینه و سر» دخت دلبند خود را ببوسد تا از آن هنگام تا هنگامه رستاخیز همه پیروان او، لحظه‏اى از پیروى فاطمه(ع) كوتاهى نكنند و به خوبى آگاه باشند كه «اعمال، احساس و اندیشه» زهراى عزیز، مورد قبول پیامبر(ص) خواهد بود. ارزش «دوستی» اهل بیت(ع) صحیفه‏اى دیگر از كتاب بینش فاطمى است كه به گونه‏اى گویا و پویا براى امروز و هر روز ما ـ به ویژه نسل نو ـ بیان شده است. ماجرا از آنجا شروع شد كه مردى از شیعیان همانند بسیارى از ما نسبت به عیار عشق و علاقه خود نسبت به اهل بیت(ع) دچار تردید گردید، از این‏رو همسرش را روانه خانه دخت رسول خدا(ص) كرد تا از او بپرسد: آیا شوهرم از شیعیان شما محسوب می‏شود؟ نخست زهراى مرضیه(ع) پاسخى كلیدى و كلى بیان فرمود: «اِنْ كُنْتَ تَعْمَل بما اَمَرْناك و تَنْتَهى عمّا زَجَرْناك عَنْه فَاَنْتَ مِنْ شیعَتِنا و اِلاّ فَلا؛ اگر به آنچه به شما امر می‏كنیم عمل می‏كنى و از آنچه شما را برحذر می‏داریم دورى می‏نمایى، از شیعیان مایى و الاّ نخواهى بود!» او چون پاسخ فاطمه(ع) را شنید، نگاهى به سستیها و كاستیهاى خود در ابعاد گوناگون اعتقادى، اخلاقى، اجتماعى و اقتصادى كرد و بیش از پیش دچار اضطراب و ترس شده با خود گفت: واى بر من كه با كارنامه‏اى اینچنین همیشه در آتش جهنم كه به دست خود برافروخته‏ام، خواهم بود! همسرش با اندوه و نگرانى حال او را خدمت دخت رسول خدا(ص) واگویه كرد، شاید امان و امیدى براى شوهر خود به دست آورد. حضرت پاسخ داد: «قولى له لیس هكذا شیعتنا من خیار اهل الجنّة و كل محبینا و موالى اولیائنا و معادى اعدائنا و المسلم ...؛30 از قول من به همسرت بگو چنین نیست كه او قضاوت كرده است. شیعیان ما از بهترین افراد بهشتند و همه دوستان ما و دوستان دوستان ما و دشمنان دشمنان ما همه در بهشت خواهند بود ...» در سخنى دیگر و بار دیگر آن بانوى اندیشمند و روشن‏نگر سخن از «دوستان و شیعیان» خود به میان آورد و در باره حقوق اقتصادى و ارزشهاى معنوى دوستى آنان به خلیفه دوم فرمود: « ... و امّا الخمس فَقَسَّمه اللّه‏ُ لَنا و لموالینا و اشیاعنا كما یقرْأ فى كتاب اللّه‏ ...؛31 اما خمس را خداوند براى عموم دوستان و شیعیان ما تقسیم فرموده است، همان گونه كه در قرآن خوانده می‏شود.» فاطمه زهرا(س)؛ شناخت دشمن و معیار دشمنیها شناخت دشمن و آگاهى از معیار دشمنیها، اندیشه‏اى روشن در فراز و فرودهاى زندگى فردى و اجتماعى به انسان می‏بخشد؛ آمادگى، آینده‏نگرى، استقبال از حوادث پیدا و پنهان و حضورى جدی‏تر از دیگران فراهم می‏كند تا در عرصه‏هاى مختلف افزون بر دورى از جهالت، دچار غفلت نگردیم و هماره پیش‏تر از پی‏آمدها رو به اتخاذ تصمیمهایى هوشیارانه و اندیشمندانه كنیم. بدون شك این آثار ارزشمند هرگاه با ارائه شیوه‏هاى دشمنان و ریشه‏هاى دشمنى و در پى آن ترسیم وظیفه‏هاى دین‏باوران از سوى برترین انسانهاى هستى همراه شود، چونان مشعلى فروزان و روشنگر خواهد بود كه هرگز در تندبادها و تاریكیهاى حوادثِ امروز و فردا، رو به خاموشى نخواهد رفت و درس‏آموزان و پندپذیران را از هلاكت و ضلالت نجات خواهد بخشید. دخت آفتاب با سخن آسمانى خود معیار نخستین «شناخت دشمن و معیار دشمنی» را دشمنى و مخالفت با اهل بیت رسول خدا(ص) معرفى می‏كند و با صراحت بسیار می‏فرماید: «... و من عادانا فقد عادى اللّه‏ و من خالفنا فقد خالف اللّه‏ و من خالف اللّه‏ فقد استوجب من اللّه‏ العذاب الالیم و العقاب الشدید فى الدنیا و الاخره؛32 هر كس با ما دشمنى كند، با خدا ستیز كرده است و آن كس كه با ما مخالفت نماید با پروردگار رو در رو شده است و آن كس كه با خدا دشمنى و مخالفت كند، عذاب دردناك و مجازات شدید الهى در دنیا و آخرت بر او لازم و واجب می‏گردد.» آرى كلام كارگشاى آن بانوى والامقام، طراوت و درخششى پایدار و جاودان به خود گرفته است كه هرگز رو به تیرگى و تاریكى نخواهد رفت و در شناخت درست تصمیمها و محك صحیح انتخابها در گزینش دوست، همسر، همسایه، همكار و یا غمخوار كارآمد خواهد بود. هرگاه در آینه سخن و سیره آن حضرت بنگریم به خوبى درمی‏یابیم ستایش دوستان و نكوهش دشمنان خط پایانى نخواهد داشت و چونان زهراى عزیز، گاه با ارائه تدبیرى خردمندانه، عرصه ستم‏ستیزى و میدان مبارزه با دشمن را فراتر از امروزِ حیات، تا فردا و فرداها گسترش بخشیده تا تمامى افراد از ارزش دوستیهاى آسمانى و زشتى دشمنیهاى شیطانى تا روز رستاخیز آگاهى یابند. از این‏رو فاطمه(ع) خطاب به همسر عزیز خود چنین وصیت كرد: «اوصیك ان لا یشهد ... فانّهم عدوى و عدو رسول اللّه‏ ...؛33 تو را وصیت می‏كنم كه هیچ یك از كسانى كه به من ظلم كرده‏اند و حق مرا غصب نموده‏اند، نباید در تشییع پیكر من شركت كنند زیرا آنان دشمنان من و دشمنان رسول خدا هستند و اجازه مده فردى از آنها و پیروانشان بر من نماز بخوانند ... آری: ولاى آن پیغمبر بود معراج روح من به جز این آسمانها آسمانى كرده‏ام پیدا بحبل اللّه‏ مهر اهل بیت است اعتصام من براى نظم ایمان ریسمانى كرده‏ام پیدا ز مهر حق‏شناسان هرچه خواهم می‏شود حاصل درون خویشتن گنج نهانى كرده‏ام پیدا به خاك درگه آل نبى پى برده‏ام چون فیض براى خود ز جنّت آستانى كرده‏ام پیدا عصا اینجا و عصیان را شفیع آنجاست مهر او دو عالم گشته‏ام تا مهربانى كرده‏ام پیدا34 پاورقیها: 1 ـ پروین اعتصامی. 2 ـ هود، 23 و 24. 3 ـ همان، 17. (افمن كان على بینة من ربه و یتلوه شاهدٌ ...) ر.ك: رعد، 16 و 19. 4 ـ ترجمه منظوم قرآن، امید مجد، ص142. 5 ـ انعام، 116. ر.ك: همان، 22. 6 ـ اعراف، 203؛ قصص، 43؛ جاثیه، 20. 7 ـ یوسف، 108. 8 ـ بحارالانوار، ج87، ص271. 9 ـ دیوان اشعار امام خمینى، ص103. 10 ـ بقره، 29. 11 ـ ابراهیم، 32 و 33؛ نحل، 12؛ جاثیه، 13. ر.ك: زمر، 5؛ فاطر، 13؛ لقمان، 20 و 29؛ عنكبوت، 61. 12 ـ آل‏عمران، 137؛ انعام، 11؛ نحل، 69؛ عنكبوت، 20؛ روم، 42. 13 ـ آل‏عمران، 137؛ نحل، 36؛ نمل، 69؛ عنكبوت، 20؛ روم، 42. 14 ـ كفشهاى مكاشفه، احمد عزیزی. 15 ـ نهج‏البلاغه، حكمت 432/2. 16 ـ بحارالانوار، ج69، ص319. 17 ـ همان، ج75، ص212. 18 ـ نهج‏البلاغه، حكمت 142. 19 ـ همان، نامه 31/110. 20 ـ همان، نامه 31/55. 21 ـ ناصرخسرو. 22 ـ نهج‏البلاغه، نامه 53/7. 23 ـ همان، حكمت 295. 25 ـ وقایع الایام، ص295. 26 ـ الغدیر، ج2، ص318؛ نزهة المجالس، ج2، ص226. 27 ـ بحارالانوار، ج92، ص404 و 405. 28 ـ دیوان شهریار، ج2، ص974. 29 ـ بحارالانوار، ج28، ص303 و ج43، ص199 و 203؛ صحیح مسلم، ج2، ص72؛ صحیح بخارى، ج5، ص5؛ مسند احمد، ج1، ص6؛ تاریخ طبرى، ج3، ص202. 31 ـ همان، ج28، ص302؛ مستدرك الوسائل، ج7، ص291. 32 ـ همان. 33 ـ طبقات ابن‏سعد، ج7، ص79؛ احتجاج طبرسى، ص59؛ بحارالانوار، ج43، ص209 و ج78، ص253 و 256. 34 ـ دیوان فیض كاشانى، ص12 و 417.
شنبه 23/9/1387 - 10:56
دعا و زیارت
بینش‏هاى ناب در نگاه دخت آفتاب ارزش‏هاى جاودان زندگى «ارزش‏هاى اخلاقی» طلیعه مهم‏ترین گام در تحقق خواسته‏هاى حقیقى زندگى، آن است كه نخست بدانیم: «چه» می‏خواهیم؟ و «چرا» می‏خواهیم؟ این بینش موجب می‏شود كه هرگز به جزئیات زندگى نپردازیم و عمر خود را تباه نكنیم و یا نیمه اول زندگى را صرف انتظار كشیدن براى نیمه دوم و نیمه دوم را صرف حسرت خوردن براى نیمه نخست نكنیم! هزاران آفرین بر كسانى كه بیش از دیگران «خود» را «كشف» می‏كنند و در پى آن هستند كه با تغییر نگاه و نگرش به «خود»، «خلقت» و «خداوند»، تمامى زندگى و دنیاى اطراف خویش را با چشمانى سرشار از شناخت و روشنایى بنگرند؛ اینان هیچ گاه در كوچه پس‏كوچه‏هاى سرگردانى، حیرت و پشیمانى دیده نمی‏شوند و زندگى خویش را دقایق و لحظه‏هایى می‏دانند كه در آن به سر می‏برند، از این‏رو همیشه و هر حال شادمان و خرسند به امروز می‏نگرند و پرامید و پرنوید، فردا را انتظار می‏كشند. ارائه سلسله بحث‏هاى «ارزش‏هاى جاودان زندگی» در بینش‏هاى ناب فاطمی(ع)، گامى در شروع و استمرار این مسیر سعادت است كه تاكنون سه بخش آن را مطرح كردیم. «ارزش‏هاى اخلاقی» فراز دیگرى از بحث است كه با هم به آن می‏پردازیم و این نوشتار را به پایان می‏بریم. ارزش‏هاى اخلاقى گر تو آدم‏زاده هستى «علّم‏الاسماء» چه شد قاب قوسینت كجا رفته است، «او ادنی» چه شد بر فراز دار، فریاد «اناالحق» می‏زنى مُدّعى حق‏طلب «انیت» و «اِنّا» چه شد صوفى صافى اگر هستى بِكَنْ این خرقه را دم زدن از خویشتن با بوق و با كرنا چه شد مرشد، از دعوت به سوى خویشتن بردار دست «لا» الهت را شنیدستم ولى «الاّ» چه شد 1 صاحب‏نظران و اندیشمندان امور اخلاقى ـ معنوى، صفات روحى و نفسانى انسان‏ها را دو گونه دانسته‏اند: 1ـ فطرى و طبیعى 2ـ اكتسابى و اختیارى صفات فطرى، ویژگی‏هایى است كه در نهاد انسان به شكل «غریزه»، «احساس» و «استعداد» از سوى پروردگار حكیم نهاده شده است و انتخاب و اراده ما هیچ دخالتى در وجود، مقدار و تعداد آنها نداشته است. حس خداجویى و حق‏طلبى، دانایى و كمال‏یابى، آزادگى و سربلندى، استقلال و عدالتخواهى، بقاء و جاودانگى، از جمله صفات فطرى انسان‏ها هستند كه همراه با «عقل»، «غضب»، «شهوت» و قوه «وهمیه» در وجود هر یك از ما قرار دارند. این صفات، مرز و معیار امتیازات انسان نسبت به حیوانات و دیگر جانداران است كه بسته به نوع و مقدار استفاده از هر یك، رهاوردى خاص به همراه دارد. از این‏رو اگر به حالت «تعدیل» درآیند و استفاده‏اى «بهینه» و «بهنگام» از هر یك شود، ما را به «تعالى، ترقى و صعود» می‏رسانند، اما «افراط» و «تفریط» و یا استفاده نادرست و ناشایست، رهاوردى جز «خوارى، تنزل و سقوط» نخواهد داشت. صفات اكتسابى و اختیارى كه در طبیعت انسان وجود ندارند، ویژگی‏هایى است كه هر یك از ما با اراده و انتخاب خویش آنها را گزینش می‏كنیم و در عرصه‏هاى مختلف براى ما ایجاد می‏شود و آنها را به كار می‏گیریم. رابطه این صفات با صفات فطرى و طبیعى، ارتباطى دقیق و عمیق است، به گونه‏اى كه استفاده به اندازه و بموقع از آن ویژگی‏ها، باعث پدید آمدن صفات حسنه اكتسابى و اختیارى می‏شود و «فضایل، محاسن و مكارم اخلاق» براى هر یك از ما ایجاد می‏شود و آن هنگام كه درست و بجا عمل نكنیم، «رذایل اخلاقى، سیئات و صفات شیطانی» پدید می‏آیند. به طور مثال همه انسان‏ها شیفته و فریفته جاودانگى و عظمت، غنا و ثروت، عزّت و بلندآوازگى و دانش و دانایى هستند تا در خانواده و جامعه، جایگاهى برتر یابند و همیشه و هر جا، مورد توجه و احترام قرار گیرند، این ویژگى والا كه «سعادت، نیكبختى و خوشبختی» نام دارد، گاه با استفاده بسیار از عقل و اندیشه و به كارگیرى دقیق غضب و شهوت انجام می‏شود، در این هنگام آرمان انسان براى جاودانگى، ثروتمندى، عزّت و آبرومندى و دانش و دانایى متفاوت می‏شود، هرگز در پى جلوه‏هاى ظاهرى این صفات قرار نمی‏گیرد، بلكه حیاتى ابدى و ثروتى ماندگار می‏جوید كه با مرگ پایان نمی‏یابد و آبرویى پایدار و دانشى همیشه همراه می‏طلبد كه افزون بر زمین، در آسمان نیز ارزشمند باشد.2 بی‏گمان در این حال محور تمامى خواست‏هاى او «منْ» نمی‏شود، بلكه «ما» به عنوان جامعه و خواست و مصلحت دیگران از یك سو و رسالت وى نسبت به پروردگار مهربان و بایدها و نبایدهاى خداوندى از آغاز تا پایان زندگى، مورد توجه جدّى قرار می‏گیرد و با این تحول و تكامل، هماره خود را در مثلثى با سه ضلعِ «خود و خود» نسبت به خودسازى و تهذیب نفس، «خود و خلق»؛ براى خدمت به جامعه مسلمانان و «خود و خدا» نسبت به وظایف عبودیت و بندگى می‏نگرد، در این هنگام «سعادت»، «نیكبختی» و «جاودانگى حقیقی» در لحظه لحظه حیات و هستى انسان موج می‏زند و او را به آن سوى آسمان‏ها اوج و عزّت می‏بخشد. فاطمه زهرا(ع)؛ اخلاق و ارزش‏هاى پایدار الهى دخت آفتاب، حضرت زهرا(ع)، نمادى جامع و كامل از «فرهنگ فلاح» و رستگارى در قرآن بود و به خوبى ارزش‏هاى اخلاقى، معنوى و معرفتى را در پندار، گفتار و رفتار خویش جلوه‏گر می‏ساخت. او به خوبى می‏دانست كه «فلاح» یعنى رستگارى، سعادت و خیر تمام‏عیار در زندگى، آنگاه دائم و ثابت خواهد بود كه آرمانى ماندگار داشته باشد و هرگز وابسته به امورى ظاهرى، زودگذر و یا كوتاه‏مدت نگردد؛ حقیقتى چشمگیر و روشنگر كه آیات قرآن، همگان را به عبرت‏آموزى آن فرا می‏خواند و به طور پى در پى هشدارى حیات‏بخش می‏دهد؛ گاه كه از جلوه‏هاى جارى و ظاهرى زندگى، سخن می‏گوید، به سطحی‏نگرى زراندوزان و پول‏پرستان اشاره می‏كند كه منطق و گمان یكایك آنان چنین است: «یحْسَبُ أَنَّ مالَهُ أَخْلَدَهُ؛3 حضرت زهرا(ع)نمادى جامع و كامل از «فرهنگ فلاح» و رستگارى در قرآن بود و به خوبى ارزش‏هاى اخلاقى، معنوى و معرفتى را در پندار گفتار و رفتار خویش جلوه‏گر می‏ساخت. گمان می‏كند مال و دارایى، او را جاودان و ابدى می‏سازد.» از این‏رو بسیارى سر به شورش و طغیان در برابر احكام پروردگار سبحان برمی‏دارند، چون خود را در رفاه و بی‏نیازى می‏نگرند: «إِنَّ الإِنسانَ لَیطْغى أَنْ رَّءَاهُ اسْتَغْنی؛4 همانا انسان سركشى می‏كند، آن زمان كه خود را بی‏نیاز پندارد.» و یا آنان كه «شخصیت» و «هویت» خود را در «قدرت» می‏نگرند، داراى این شعار می‏داند كه: «قَدْ أَفْلَحَ الْیوْمَ مَنِ اسْتَعْلی؛5 در حقیقت امروز هر كه فایق آید و برتر شود، خوشبخت می‏شود.» این بینش قرآنى و آسمانى موجب گردیده بود كه زهراى عزیز(ع)، فلاح و رستگارى را تنها و تنها در بهره‏گیرى از ارزش‏هاى الهى بداند و با تمام وجود به این باور دست یابد كه: «قَدْ أَفْلَحَ مَنْ تَزَكَّى ...6 قَدْ أَفْلَحَ مَنْ زَكّاها ...؛7 قَدْ أَفْلَحَ المؤمنون ...؛8 رستگار كسى است كه خود را [از پلیدی‏ها [پاك گردانید ... هر كس نفس خود را طاهر و پاكیزه ساخت سعادتمند شد ... همانا مؤمنان رستگارند.» در نگاه پرنور زهراى مرضیه(ع)، بهترین و برجسته‏ترین مقام، «مقام امین» و «مقام كریم» بود، چنان كه قرآن با اشاره بدان می‏فرماید: «اِنَّ الْمُتَّقینَ فى مَقَامٍ أَمِینٍ ...9 و كنوزٍ و مَقامٍ كریم؛10 به راستى كه پرهیزگاران در جایگاهى آسوده‏اند ... [كه در بردارنده] گنجینه‏ها و محل‏هاى پرناز و نعمت است.» از این‏رو هیچ گاه «عزّت و عظمت» و «حقیقت و شخصیت» خویش را در زینت‏هاى زندگى كه بقایى بی‏مقدار و فنایى فراوان دارد، نمی‏نگریست و با نگاه عمیق خود «خیرها» یعنى بهترین‏ها و برترین‏ها را ـ آن هم نزد پروردگار بزرگ و مهربان كه همیشگى و ابدى است ـ جستجو می‏كرد تا هماره همراه او باشند و تا ابدیت از یكایك آنها بهره ببرد. بدین خاطر نگاه او نگاه آسمانى بود و چون آیات قرآن بر این باور بود كه: «الْمالُ وَ الْبَنُونَ زِینَةُ الْحَیوةِ الْدُّنْیا وَ الْباقیاتُ الصّالحاتُ خَیرٌ عِندَ رَبِّكَ ثَوابا وَ خَیرٌ أَمَلاً؛11 مال و پسران زینت زندگى دنیایند و نیكی‏هاى ماندگار از نظر پاداش نزد پروردگارت بهتر و از نظر امید برتر است.» و چنین بود كه در لحظه لحظه‏هاى حیات خویش به «روز نیاز» توجه شایانى داشت و از ژرفاى دل و اندیشه، اندوخته‏هایى براى آن روز فراهم می‏ساخت، روزى كه: «لا ینْفَعُ مالٌ وَ لا بَنُونَ اِلاّ مَنْ أَتَى اللّه‏َ بِقَلْبِ سَلِیمٍ؛12 هیچ مال و فرزندى سود نمی‏دهد، مگر كسى كه دلى پاك از تیرگی‏ها و تاریكی‏ها به سوى خدا بیاورد.» زندگى جز نفسى نیست، غنیمت شمرش نیست امید كه همواره نفس برگردد نه هر آن را كه لقب بوذر و سلمان باشد راست كردار چون سلمان و چو بوذر گردد هر نفس كز تو برآید، چو نكو در نگرى آز تو بیشتر و عمر تو كمتر گردد پاكی‏آموز به چشم و دل خود، گر خواهى كه سراپاى وجود تو مُطهَّر گردد هر كه شاگردى سوداگر گیتى نكند هرگز آگاه نه از نفع و نه از ضرّ گردد،13 جلوه‏هاى اخلاق در بینش‏ها و روش‏هاى حضرت زهرا(ع) الف) اخلاص، انفاق، ایثار سخنان نخست فاطمه(س) در مسجد مدینه، سیناى صلابت و خطبه خدایى آن حضرت بود كه تا روز رستاخیز همگان را از گنجینه معارف و حقایق بهره‏مند ساخت و دایرة‏المعارفى از ناب‏ترین آموزه‏هاى آسمانى را ارائه نمود. پیوند احكام الهى، عقاید دینى و اخلاق پاك معنوى و ملكوتى، ذخایر زرینى است كه در فرازهاى فروزانى از این سخنان می‏یابیم كه آن بانوى بصیر در باره آنها می‏فرماید: «فجعل اللّه‏ُ الایمان تطهیرا لكم من الشّرك و الصلاة تنزیها لكم عن الكبر و الزكاة تزكیةً للنفس و نماءً فى الرزق و الصّیام تثبیتا للاخلاص و الحج تشییدا للدّین و العدل تنسیقا للقلوب؛14 همانا خداوند «ایمان» را مایه «طهارت» و پاكى شما از شرك، «نماز» را سبب پیراستگى شما از «كبر»، «زكات» را باعث «پاكى نفس» و افزایش رزق و روزى و «روزه» را مایه حفظ و پایدارى «اخلاص» و حج را آزماینده دین و عدالت را نمودار مرتبه یقین و تقویت قلوب قرار داد.» زهراى اطهر(س) حقیقت اخلاص را یعنى تنها و تنها خدا را در نظر داشتن و فقط براى او كار كردن داشت، بدین خاطر آزادى از وابستگى به مدح و ستایش دیگران و آزادگى از هواى نفس و فریب شیطان را نصیب خود كرده بود. تو همیشه و هر حال ظاهر و باطنى یكسان و درون و برونى همسو داشت و هر آنچه «می‏گفت»، نخست «می‏یافت» و پیش از یافتن، «می‏دید» و دیدن و یافتن و گفتن او همه با روشناى نور اخلاص و یقین همراه بود. او به این باور رسیده بود كه «اخلاص» در زندگى، زیربناى «مصلحت بندگی» است، از این‏رو می‏فرمود: «مَنْ اَصْعَد اِلى اللّه‏ خالِصَ عِبادَتِه اَهْبَطَ اللّه‏ُ اِلَیه اَفْضَلَ مَصْلِحَتِه؛15 كسى كه عبادت خالصانه خود را به سوى خدا فرستد، پروردگار بزرگ برترین مصلحت او را به سوى وى روانه می‏كند.» و با این مشعل بینش بود كه زهراى بتول(ع)، هرگز افكار و افعال خود را بیرون از نگاه و نگرش پروردگار نمی‏دید، بلكه «حاكم و شاهد» را در عرصه‏هاى مختلف زندگى خداوند بصیر و حكیمى می‏دانست، روزى باید در محضر او قرار گیرد و به یكایك انتخاب‏ها و انجام‏هاى خود پاسخگو باشد. از این‏رو «انفاق» در بینش فاطمه «خرج» نبود، بلكه «دخل» محسوب می‏شد و یا «ایثار» و چشم‏پوشى از خواست و نیاز خود، «از دست‏رفته» به حساب نمی‏آمد، بلكه «به دست‏آمده» دیده می‏شد. همان گونه كه در فرازهاى پیشین این نوشتار، به هنگام پرداختن به ارزش‏هاى عبادى آن بانوى بزرگ به جلوه‏هایى از آنها اشاره كردیم و دانستیم این ویژگی‏ها جزء صفات نفسانى و ارزش‏هاى ذاتى فاطمه(س) گردیده بود، بدین خاطر بی‏هیچ كُندى و كدورتى، نسبت به انجام این اعمال، استقبال می‏كرد و اشتیاق می‏ورزید: مزرع تسلیم را حاصل بتول مادران را اسوه كامل بتول بهر محتاجى دلش آن گونه سوخت با یهودى چادر خود را فروخت نورى و هم آتشى فرمان‏برش گم رضایش در رضاى شوهرش آن ادب‏پرورده صبر و رضا آسیاگردان و لب قرآن‏سرا 16 ب) صداقت، رضایت، خشیت «صداقت و راستگویی»، صفتى ساده و زیبا اما ادعایى سخت و مشكل است كه در هنگامه‏هاى گفتار و رفتار، چگونگى آن آشكار می‏شود؛ آنجا كه منافع انسان با سخنى كوتاه اما غیر راست پیوند خورده است، افراد صالح و وابسته‏اى توان بیان حقایق را دارند و با صداقت تمام‏عیار با حوادث روبه‏رو می‏شوند. زندگى زهراى مرضیه(س)، بهترین گواه بر صداقت و راستگویى اوست. دوستان و دشمنان آن حضرت بر این باور بودند كه آن بانو، انسانى است كه گفتار و رفتارش با هم تطابق دارد و همسو است. روزى عایشه با صراحت بسیار لب به سخن گشود و گفت: «ما رأیت احدا اصدق لهجه منها الا ان یكون الّذى ولّدها؛17 هیچ كس را راستگوتر از زهرا نیافتم مگر تنها پدرش رسول خدا را.» و روز دیگر كه ماجرایى بین عایشه و فاطمه(س) پیش آمده بود، عایشه خود رو به پیامبر(ص) كرد و گفت: «اى رسول خدا! از فاطمه بپرس كه او هرگز دروغ نمی‏گوید.»18 گفت پیوسته به دست او راستگو راستگویى من ندیدستم چو او راستگویى در نهادش خلقتی‏ست هر چه گوید من نگویم آن تهی‏ست19 آرى از جمله از همین‏روست كه آن بانوى بی‏نظیر را «صدّیقه» نامیدند، یعنى كسى كه بسیار راستگوست و هرگز دروغ نگفته است. زندگى جز نفسى نیست غنیمت شمرش نیست امید كه همواره نفس برگردد نه هر آن را كه لقب بوذر و سلمان باشد راست كردار چون سلمان و چو بوذر گردد هر نفس كز تو برآید چو نكو در نگرى آز تو بیشتر و عمر تو كمتر گردد پاكی‏آموز به چشم و دل خود گر خواهى كه سراپاى وجود تو مُطهَّر گردد علاوه بر دیگران، خاتم پیامبران، رسول خدا(ص) نیز به علی(ع) فرمود: علی‏جان! سه چیز به تو داده شده است كه به هیچ كس، حتى به من نیز داده نشده است: 1ـ پدرزنى همچون من 2ـ همسرى صدّیقه و بسیار راستگو 3ـ فرزندانى چون حسن و حسین20 امام صادق(ع) نیز گاه كه از مادر عزیز خود سخن به میان می‏آورد، او را «صدّیقةُ الكُبری» یاد می‏كرد و می‏فرمود: «هى الصدّیقة الكبرى و على معرفتها دارت قرون الاولی؛21 فاطمه(س) راستگویى بزرگ و عظیم است كه بنا بر عظمت و معرفت او قرن‏هاى پیشین استوار و پابرجا بوده است.» روزى مفضل بن‏عمر از آن حضرت سؤال كرد: فاطمه را چه كسى غسل داد؟ امام پاسخ داد: امیر مؤمنان. گویا این مطلب بر مفضل سنگین و دشوار آمده بود، حضرت متوجه شدند و فرمودند: «لا تضیقنّ فانها صدیقة لم یكن یغسلها الا صدّیق، اما علمت ان مریم لم‏یغسلها الاّ عیسی؛22 بر تو سنگین نیاید، زیرا مادرم زهرا، «صدّیقه» بود و صدّیقه را جز صدّیق غسل نمی‏دهد، آیا نمی‏دانى كه مریم را كسى جز عیسى غسل نداد.» امام كاظم(ع) هم آن حضرت را با عنوان «صدّیقه شهیده»23 یاد می‏كرد، همان گونه كه رسول خدا(ص) «صادقه و صدوقه»24 از دختر خود نام می‏برد و پروردگار پرمهر كه این ویژگى والاى فاطمه را دوست داشت، آنجا كه زهراى اطهر براى لباس عید به حسنین علیهماالسلام وعده‏اى می‏دهد و ان شاءاللّه‏ می‏گوید تا آنها را آرام كند، به وعده او عمل می‏كند و براى حسن(ع) و حسین(ع) لباسى از بهشت می‏فرستد تا فاطمه همیشه و هر جا «صدّیقه» باشد.25 بی‏شك اگر شناخت و معرفتى اندك نسبت به این صفت قدسى فاطمه(س) وجود داشت و پس از رحلت رسول خدا(ص) سخن او را در باره «امامت» و «وصیت رسول خدا(ص)» در باره فدك می‏پذیرفتند و چون پاك‏سیرتان، فاطمه(س) را «راستگو»، «صدّیقه»، «صادقه» و «صدوقه» می‏دانستند، خطا و خلافى اینچنین فجیع در تاریخ اسلام و بشریت رخ نمی‏داد و هرگز شهادت شخصیت‏هایى چون علی(ع)، حسن و حسین علیهماالسلام و ام‏ایمن، بانوى بهشتى و راستگو رد نمی‏شد و شیعه شیفته و تمامى انسان‏هاى خردپیشه، غمى سخت و سنگین و اندوهى تلخ و تاریك در اندیشه و احساس خویش نسبت به آن حادثه بی‏جبران تحمل نمی‏كردند. فرازى دیگر از بینش‏ها و روش‏هاى اخلاقى فاطمه(ع)، «رضایت» زهراى مرضیه(ع) است، فضیلتى بس والا كه خشنودى و پذیرش قلبى انسان را نسبت به داده‏ها و نداده‏هاى الهى در پى دارد و به دنبال رضایت فرد از پروردگار، رضایت خداوند از انسان پدید می‏آید كه به آن «رضوان الهی» گویند؛ نعمتى معنوى و ابدى كه «حیات طیبه» و «بهشت حضور» را به دنبال دارد و انسان شایسته را كه داراى «نفس مطمئن» است، داخل بندگان خاص خدا و بهشت برین و فردوس ویژه الهى می‏كند: «یا أَیتُها النَّفْسُ الْمُطْمَئِنَّةُ ارجِعى إِلى رَبِّكِ راضِیةً مَرْضِیةً فَادْخُلى فِى عِبادِى وَ ادْخُلى جَنّتی؛26 اى نفس مطمئنه، خشنود و خداپسند به سوى پروردگارت باز گرد و در میان بندگان من در آى و در بهشت من داخل شو.» این مقام عظیم و آن بركات بی‏نظیر در سراى جاودان، راز درخواست بسیار پیشوایان از خداوند سبحان است كه: «و اجعل الرضا بقضائك و قدرك اقصى عزمى و نهایتى و ابعد همى و غایتی؛27 پروردگارا! رضا به قضا و قدر خود را بلندمرتبه‏ترین اراده و خواست من و نقطه بی‏انتها و دورِ همّت و مقصدم قرار ده.» چنین است كه زهراى اطهر(س) با شناختى بسیار و بی‏كران می‏فرمود: «رضیتُ بمارضى اللّه‏ُ و رسولهُ؛28 راضى هستم به آنچه كه خداوند و رسول او برایم پسندیده‏اند.» «رضیت باللّه‏ ربّا و بك یا ابتاه نبیا و بابن عمى بعلاً و ولیا؛29 رضایت دارم از خداوند، پروردگارم و از شما اى پدرم، رسول او و از پسرعم‏ام شوهر و ولی‏ام.» «یا ابه سلّمتُ و رضیتُ و توكلتُ باللّه‏؛30 پدرجان! پذیرفتم و قبول كردم و رضایت دادم و توكل به خداى متعال می‏كنم.» گویى ترجمان این بینش ناب فاطمى، این سروده سبز و قدوسى است كه: ما از ازل رضا به قضاى خدا شدیم زان تا ابد رضاى قضا در رضاى ماست عهدى نبسته‏ایم كه در هم توان شكست سختى كه هیچ سست نگردد وفاى ماست یك شب قدم ز چاه طبیعت برون گذار تا بنگرى صفاى فلك از صفاى ماست گفتم كه عیسى از چه كند زنده مرده را گفتا نتیجه نفس جانفزاى ماست31 «خشیت» و خوف آن بانوى عابد و زاهد در زندگى، برگى دیگر از دفتر معرفت‏آفرین آن حضرت است كه بلنداى عظمت و شخصیت معنوى فاطمه(س) را ترسیم می‏كند و یادآور «باور قلبی» و «یقین تمام‏عیار و تمام جهات» آن حضرت است. آنگاه كه آیه: «وَ إِنَّ جَهَنَّمَ لَمَوْعِدُهُمْ أَجْمَعِینَ لَهَا سَبْعَةُ أَبْوابٍ لِكُلِّ بابٍ مِنْهُمْ جُزْءٌ مَّقْسُومٌ؛32 و قطعا وعده‏گاه همه آنان دوزخ است. دوزخى كه براى آن هفت در است و از هر درى بخشى معین از آنان وارد می‏شوند.» بر رسول خدا(ص) نازل شد، پیامبر اكرم(ص) با شدت بسیار گریست و اصحاب هم از شدت گریه او گریستند، اما نمی‏دانستند چه چیزى باعث شده است كه آن حضرت این گونه می‏گرید و از هیبت رسول خدا(ص) كسى هم جرئت پرسش نداشت. اصحاب می‏دانستند كه آن حضرت با دیدن زهراى اطهر(س) شادمان می‏شود، از این‏رو سراغ فاطمه(س) رفتند تا با آوردن وى، پیامبر را شادمان و خرسند سازند و از گریه آرام شود. چون دخت عزیز رسول خدا(ص) آمد، رو به پدر كرد و گفت: فدایتان شوم چه شده است؟ پیامبر(ص) لب به سخن گشود و آیات نازل‏شده را همراه با جریان نزول آیات بیان كرد. به یك باره رنگ از رخسار فاطمه(س) پرید و به روى خود زد و ناله برآورد و گفت: «اَلْوَیل ثمَّ اَلْوَیل لِمَنْ دَخَلَ النّار؛ اى واى، اى واى بر كسى كه داخل آتش شود.» علی(ع) هم دست بر سر خود گذارد و با گریه می‏گفت: «واعبد سَفَراه وا قِلّة زاداه فى سَفَرِ الْقیامَه؛33 آه از راه طولانى و آه از توشه كم در سفر قیامت.» در روایتى دیگر است كه روزى رسول خدا(ص) نزد فاطمه(س) آمد و او را گریان دید، فرمود: اى نور چشم من، چه چیزى باعث گریه تو شده است؟ پاسخ داد: «وَ حَشَرْناهُمْ فَلَمْ نُغَادِرْ مِنْهُمْ أَحَدا؛34 و آنان را گرد می‏آوریم و هیچ یك را فروگذار نمی‏كنیم.»35 آرى، این باور و بینش سبب گردید كه آن بانوى جوان با سن و سالى اندك به هنگام نماز و راز و نیاز، از خوف خداوند، نفس‏هایش به شماره افتد و هر لحظه و هر مكان از زندگى خویش را در محضر پروردگار خویش احساس كند؛ شیوه‏اى عرشى كه تمامى رسولان، پاكان، معصومان و صالحان علیهم‏السلام از آغاز تا فرجام آفرینش داشته‏اند و خواهند داشت. و به راستى كه ثمره دانش و دانایى واقعى و معرفت و بینایى حقیقى جز این مائده معنوى و مشعل همیشه روشن الهى نیست، كه با آمدن این روشنى، تمامى تاریكی‏هاى عصیان‏ها و نسیان‏ها از سراى دل و رواق اندیشه رخت می‏بندد و وجود انسان را حسنیه‏اى نورانى و ملكوتى می‏سازد: علم چه بود؟ از همه پرداختن جمله را در گام اول باختن این هوس‏ها از سرت بیرون كند خوف و خشیت در دلت افزون كند «خشیةُ اللّه‏» را نشان علم دان «اِنّما یخشی» تو در قرآن بخوان36 از دیگر بینش‏هاى ناب فاطمی(س)، «نرم‏خویى نسبت به همگان» و «احترام در باره زنان» است كه آن حضرت به طور كوتاه و گویا فرمود: «بهترین شما كسى است كه بیش از همه نرم‏خوتر است و بهتر از بقیه به زنِ خود احترام می‏گذارد.»37 «خوشرویی» به هنگام برخورد با انسانی‏هاى خداجو و دین‏باور، جلوه‏اى جلابخش در جلوه‏هاى اخلاقى است كه آن بانوى بزرگ در باره آن می‏فرمود: «خوشرویى در چهره مؤمن سبب رفتن او به بهشت می‏شود و در چهره دشمن معاند موجب نجات او از عذاب آتش جهنم می‏گردد.»38 «سنجیده‏گویی» و پرهیزگارى در گفتار و نشست و برخاست، فرازى دیگر از تعالیم اخلاقى دخت آفتاب است؛ آموزه‏اى كه هر گاه به طور جدّى به آن نگریسته شود و به گونه‏اى جدّى به آن عمل شود، تحولى بنیادین در شیوه هر یك از ما می‏آفریند و آرمانگرایى، برجسته‏سازى مرزهاى اخلاقى و توجه به بایدها و نبایدهاى الهى را در زندگی‏مان، رسالتى همیشگى می‏سازد. به سخن زهراى بصیر و عزیز(ع) بنگریم كه فرمود: «پدرم رسول خدا به من فرمود: بدترین امت من كسانى هستند كه از نعمت‏هاى فراوان تغذیه می‏كنند، غذاهاى رنگارنگ می‏خورند، جامه‏هاى رنگارنگ می‏پوشند و بی‏پروا سخن می‏گویند.»39 شناختى چنین والا نسبت به وظایف و تكالیف انسان‏هاى ارزش‏مدار سبب گردیده بود كه فاطمه(س) در سراسر زندگى خود داراى «ادب» نسبت به خدا و خلق خدا باشد و حدّ هر چیزى را حفظ كند. بی‏جهت نبود كه ام‏سلمه همسر رسول خدا(ص) می‏گفت: «پس از ازدواج با پیامبر(ص)، من عهده‏دار امور دختر آن حضرت شدم اما به خدا قسم او باادب‏تر و آگاه‏تر از من به همه مسائل بود.»40 نمادهاى گویاى این صفت برجسته آن بود كه زهراى عزیز(س) همیشه میهمان را بر خود و خانواده‏اش41 ترجیح می‏داد و از گرفتارى و دربند بودن انسان‏ها به عنوان «بنده»، «غلام» و «كنیز» رنج می‏برد و از قول پدر خویش می‏فرمود: «من اعتق رقبة مؤمنة، كان بكل عضو منها فكاك عضو منه من النّار؛42 هر كس بنده مؤمنى را آزاد كند، در مقابل هر عضوى از اعضاى او، براى وى آزادى عضوى از آتش به بار خواهد آمد.» حساسیت زهراى اطهر(س) به گونه‏اى بود كه احتیاط‏ها و پرهیزهاى دقیق و عمیقى از خود نشان می‏داد. از این‏رو جمله آن حضرت كه «تنها خداوند می‏داند كه چقدر خوشحالم»، براى هیچ لذت مادى و ظاهرى زندگى بیان نشد و فقط در جلوه عفاف و پاكدامنى و ورع و پرهیزگارى آن بانوى والا مطرح شد، آن زمانى كه بنا به پیشنهاد على و فاطمه علیهماالسلام، رسول خدا(ص) امور منزل را تقسیم كرد و كارهاى بیرون را به عهده امیر مؤمنان(ع) گذارد و امور داخل خانه را براى فاطمه زهرا(س) مشخص كرد، فاطمه(س) فرمود: «تنها خداوند می‏داند كه چقدر خوشحالم از اینكه رسول خدا مرا عهده‏دار مسئولیت‏هاى خانه فرمود و همین را براى من كافى دانست.»43 گرچه شخصیتى چون زهراى مرضیه(س) در رفت و آمد اجتماعى و گفتگوهاى فردى و خانوادگى، نمونه و الگوى شایسته‏اى محسوب می‏شود، اما در نگاه او ـ در صورت امكان باید از كمترین ارتباطات با بیگانگان و نامحرمان پرهیز كرد تا سراى وجود انسان از هر غبار گناه و خار و خاشاك معاصى دور ماند. فاطمه(س): كسى كه عبادت خالصانه خود را به سوى خدا فرستد پروردگار بزرگ برترین مصلحت او را به سوى وى روانه می‏كند.و چون آینه‏اى صاف و شفاف باشد. آرى با چنین شناختى باید بگوییم: به حُسن خلق و وفا كس به یار ما نرسد تو را در این سخن انكار كار ما نرسد اگر چه حُسن‏فروشان به جلوه آمده‏اند كسى به حُسن و ملاحت به یار ما نرسد 44 پاورقى ها: 1 ـ رهبر كبیر انقلاب، حضرت امام خمینی(ره). 2 ـ نقطه‏هاى آغاز در اخلاق عملى، ص15 و 16؛ ر.ك: علم اخلاق اسلامى، ص21، 94، 103 و 411؛ چهل حدیث، ص175 و 385؛ معراج‏السعاده، ج1، ص294 و 633؛ جهاد اكبر، ص45. 3 ـ همزه، آیه 3؛ ر.ك: تفسیر التحریر، ج2، ص188؛ تفسیر الجدید، ج3، ص347؛ تفسیر الكاشف، ج1، ص48. 4 ـ علق، آیه 6 و 7؛ ر.ك: عبس، آیه 5؛ اللیل، آیه 8. 5 ـ طه، آیه 64؛ ر.ك: تفسیر الكاشف، ج2، ص20؛ تفسیر الكبیر فخر، ج5، ص205 و ج10، ص80؛ تفسیر كشف‏الاسرار، ج2، ص87. 6 ـ الاعلى، آیه 14؛ ر.ك: تفسیر المراغى، ج5، ص166؛ تفسیر ملاصدرا، ج5، ص54؛ تفسیر المنیر، ج9، ص98. 7 ـ الشمس، آیه 9؛ ر.ك: الكافى، ج1، ص401 و ج2، ص101، 107 و 232؛ وسائل‏الشیعه، ج2، ص13، 107 و 142. 8 ـ مؤمنون، آیه 1؛ ر.ك: بحارالانوار، ج1، ص168 و ج9، ص95 و ج40، ص89. 9 ـ دخان، آیه 51؛ ر.ك: اعلام‏الدّین، ص117 و 136؛ بصائرالدرجات، ص25؛ تحف‏المؤمن، ص207 و 297. 10 ـ شعراء، آیه 58؛ ر.ك: دخان، آیه 36. 11 ـ كهف، آیه 46؛ ر.ك: بحارالانوار، ج106، ص108؛ الاحتجاج، ج1، ص207؛ ارشادالقلوب، ج1، ص133. 12ـ شعراء، آیه 88 و 89؛ ر.ك: تفسیر المیزان، ج7، ص73؛ تفسیر كشف‏الاسرار، ج9، ص345. 13 ـ پروین اعتصامی. 14 ـ كتاب من لا یحضره‏الفقیه، ج3، ص567؛ وسائل‏الشیعه، ج1، ص22؛ الاحتجاج، ج1، ص97؛ بلاغات‏النساء، ص28؛ دلائل‏الامامه، ص32؛ علل‏الشرائع، ج1، ص348؛ المناقب، ج2، ص377. 15 ـ تفسیر الامام، ص327؛ عدة‏الداعى، ص223؛ مجموعه ورام، ج2، ص108؛ بحارالانوار، ج67، ص349 و ج68، ص184. 16 ـ اقبال لاهوری. 17 ـ بحارالانوار، ج43، ص68؛ ر.ك: اعیان‏الشیعه، ج1، ص308؛ حلیة‏الاولیاء، ج2، ص41. 18 ـ بحارالانوار، ج43، ص84؛ ر.ك: المناقب، ج3، ص341. 19 ـ مولوی. 20 ـ بحارالانوار، ج39، ص89؛ امالى شیخ طوسى، ص344؛ ر.ك: الاحتجاج، ج1، ص657؛ دلائل‏الامامه، ص12؛ المناقب، ج3، ص220. 21 ـ الامالى شیخ طوسى، ص668؛ بحارالانوار، ج43، ص105. 22 ـ الكافى، ج1، ص459؛ التهذیب، ج1، ص440؛ الاستبصار، ج1، ص199؛ وسائل‏الشیعه، ج2، ص530؛ الدعوات، ص254؛ علل‏الشرائع، ج1، ص184. 23 ـ الكافى، ج1، ص458؛ مسائل على بن‏جعفر(ع)، ص325. 24 ـ الصراط‏المستقیم، ج2، ص92؛ بحارالانوار، ج22، ص490. 25 ـ بحارالانوار، ج43، ص75. 26 ـ الفجر، آیه 27، 28، 29 و 30. 27 ـ مفاتیح‏الجنان، ص528؛ ر.ك: البلدالامین، ج1، ص110، 161 و 191؛ الصحیفة‏السجادیه، ج1، ص154 و 178؛ جنة‏الامان، ج1، ص394؛ ریاض‏السالكین، ج5، ص145. 28 ـ بحارالانوار، ج43، ص149. 29 ـ همان، ج43، ص151؛ ر.ك: الاقبال، ص384؛ البلدالامین، ص51 و 284؛ الدعوات، ص231؛ مصباح كعبى، ص7. 30 ـ بحارالانوار، ج44، ص264 و 221؛ ر.ك: تفسیر فرات كوفى، ص671؛ مصباح‏المتهجد، ص208 (با اندكى تفاوت). 31 ـ فروغى بسطامی. 32 ـ حجر، آیه 43 و 44. 33 ـ بحارالانوار، ج43، ص87؛ عوالم‏المعلوم، ج11، ص130. 34 ـ كهف، آیه 47. 35 ـ احقاق‏الحق، ج25، ص527. 36 ـ شیخ بهایی. 37 ـ دلائل الامامه، ص7. 38 ـ تفسیر الامام، ص354. 39 ـ اهل‏البیت(ع)، ص131؛ مسند فاطمه(ع)، ص70. 40 ـ بحارالانوار، ج43، ص9 و 10؛ دلائل‏الامامه، ص11. 41 ـ همان، ج41، ص26. 42 ـ الامالى شیخ طوسى، ص390؛ الكافى، ج1، ص453؛ التهذیب، ج8، ص216؛ ثواب‏الاعمال، ص138. 43 ـ بحارالانوار، ج43، ص81. 44 ـ حافظ.
شنبه 23/9/1387 - 10:45
شعر و قطعات ادبی
گم کرده راه کعبه عشقم حرم کجاست؟ یا رب فروغ ناصیه صبحدم کجاست؟
جمعه 22/9/1387 - 20:55
خانواده
ای قلم بنویس،ای تاریخ ثبت کن در میان کوچهیک تن،یاور زهرا نشد.
جمعه 22/9/1387 - 20:52
مورد توجه ترین های هفته اخیر
فعالترین ها در ماه گذشته
(0)فعالان 24 ساعت گذشته