• مشکی
  • سفید
  • سبز
  • آبی
  • قرمز
  • نارنجی
  • بنفش
  • طلایی
تعداد مطالب : 254
تعداد نظرات : 212
زمان آخرین مطلب : 5672روز قبل
دانستنی های علمی
آیا میدانید كه:
كوكا كولا در اصل سبز رنگ است!!
عمومی ترین نام جهان محمد است!!
اسم قاره ها با همان حرفی كه آغاز میشود پایان میابد!!
شما نمیتوانید با حبس نفستان خود كشی كنید!!
محال است آرنج دستتان را بلیسید!!
وقتی عطسه میكنید مردم به شما عافیت باش میگویند چون قلب شما به مدت یك ملنیلیونیم ثانیه میایستد!!
خوك‌ها به دلیل فیزیك بدنی قادر به دیدن آسمان نیستند!!
فندك قبل از كبریت اختراع شد
جمعه 21/4/1387 - 17:34
دعا و زیارت
امام هادی علیه السلام فرموده اند: أَلهَزلُ فُکاهَةُ السُّفَهاءِ وَ صَناعَةُ الجُهّالِ  مسخره کردن (و بذله گویی) دیگران، تفریح سفیهان و کار جاهلان است.  (بحارالانوار، ج75، ص 369)
يکشنبه 16/4/1387 - 10:48
شعر و قطعات ادبی

ای آفتاب عالمیان هادیا (ع) سلام
ای نور چشم هاشمیان هادیا (ع) سلام

ای چارمین علی (ع) خدا یا علی (ع) مدد
ای مقتدای فاطمیان هادیا (ع) سلام

از بس که دُر به وقت سخن ریزد از لبت
هستی خدای نطق و بیان هادیا (ع) سلام

هر سائلی ز کوی خشنود می شود
ای سفره داری تو عیان هادیا (ع) سلام

رخساری از خداست جمال خدایی ات
سلطانی است ای گل زهرا (س) گدایی ات

***

وقتی که دل به فیض حضور تو بار یافت
خود را میان صحن ۲ چشم تو یار یافت

این بنده ای که قابل ذکر و دعا نبود
لایق شد و به بارگهت افتخار یافت

موسای (س) دل به سینه ی سینای معرفت
قدوس را ز برق نگاه نگار یافت

غرق نیاز غوطه ور ناز و نعمتم
این کمترین هم از کرمت اعتبار یافت

۱ قطره از ثنای تو در کام خامه ریخت
بیخود ز خویش وصف تو را بی شمار یافت

وقتی قلم ثنای تو ای یار می کند
این دل به شان و قدر خود اقرار می کند

***

بی مدح یار هیچ خوشی زندگی نداشت
بی وصف دوست هیچکسی بندگی نداشت

دستی به روی دست کریمت نیامده
حاتم بدون جود تو بخشندگی نداشت

مه ره به روی مهر تو تصویر کرده اند
خورشید بی رخ تو فروزندگی نداشت

ای محضر همیشه بهارت حیاتبخش
قرآن به جز بیان تو پویندگی نداشت

ای عالمی مطیع تو ولای حضرتت
اسلام بی ولای تو بالندگی نداشت

ای از خدا به خلق خدا آفتاب و پیک
جانا ز من سلام و ز تو نغمه ی علیک

يکشنبه 16/4/1387 - 10:33
دعا و زیارت
یكى از نقاط ضعف این است كه معمولا،هم صاحبان مجالس یعنى مؤسسین مجالس-چه آنهایى كه در مساجد تاسیس یك مجلس مى‏كنند و چه آنهایى كه در منازلشان،بالخصوص كسانى كه در منازلشان-و هم مستمعین[خواهان زیادى جمعیت هستند]و این در حدودى كه من تجربه دارم استثنا ندارد.گر چه من یكى دو سال است كه دیگر منبر نمى‏روم و بحثهایم منحصر است‏به همین جلسات محدودى كه اینجا بحث مى‏كنم یا در انجمن اسلامى مهندسین سالى دو سه جلسه بحث مى‏كنم،ولى در چند سالى كه گاهى مى‏رفتم،این را احساس مى‏كردم و مى‏توانم بگویم براى این امر استثنا ندیدم كه هم مؤسسین و هم حتى مستمعین آن چیزى را كه مى‏خواهند ازدحام جمعیت است.اگر جمعیت ازدحام بكند راضى است،اگر جمعیت ازدحام نكند راضى نیست.این،نقطه ضعف است. این جلسات كه براى این نیست كه جمعیت ازدحام بكند یا نه!مگر ما مى‏خواهیم سان ببینیم؟مگر ما مى‏خواهیم رژه برویم؟هدف چیز دیگرى است.هدف آشنا شدن با حقایق و مبارزه كردن با تحریفات است.این مى‏شود یك نقطه ضعف.گوینده در مقابل این نقطه ضعف قرار مى‏گیرد،چه بكند؟با این نقطه ضعف مبارزه كند یا مثل تاج نیشابورى از این نقطه ضعف استفاده كند؟اگر بخواهد با این نقطه ضعف مبارزه كند،حقایق را به مردم بگوید،با تحریفات مبارزه كند،با هدف صاحب مجلس و هدف مستمعین كه از جمع شدن دور یكدیگر و از شلوغ شدن و از اینكه خودشان را با هم زیاد ببینند خوششان مى‏آید،جور در نمى‏آید.و اما اگر بخواهد از این نقطه ضعف استفاده كند،فقط در این فكر است كه ما چه كار بكنیم كه جمعیت‏بیشتر جمع بشود.اینجاست كه یك عالم سر دو راهى قرار مى‏گیرد:از این نقطه ضعف استفاده كنم، بهره بردارى كنم، من هم از همین نقطه ضعف استفاده كنم؟یا علیرغم این نقطه ضعف،من با آن مبارزه كنم،بروم دنبال حقیقت،چه كار دارم به اینكه اجتماع مى‏شود یا اجتماع نمى‏شود. نقطه ضعف دوم عوام الناس در مجالس عزادارى-كه خوشبختانه باید بگوییم كمتر شده است-این مساله شور و واویلا بپا شدن است.باید منبرى حتما در آخر ذكر مصیبت كند و در این ذكر مصیبت هم نه تنها مردم اشك بریزند،اشك بریزند قبول نیست،باید مجلس از جا كنده بشود،باید شور و واویلا بپا بشود.من نمى‏گویم مجلس از جا كنده نشود، من مى‏گویم این نباید هدف باشد.من مى‏گویم اگر كسى در آن مسیر صحیح با بیان حقایق و واقعیات بدون آنكه یك روضه دروغى بخواند،بدون اینكه جعلى بكند،بدون اینكه تحریفى بكند،بدون اینكه براى امام حسین اصحابى بسازد كه در تاریخ نبوده و خود امام حسین آنها را نمى‏شناسد چون وجود نداشته‏اند،بدون آنكه براى امام حسین فرزندانى ذكر كند كه چنین فرزندانى در دنیا وجود نداشته‏اند،بدون اینكه براى امام حسین دشمنانى در كربلا با نام و نشان بسازد مثل ازرق شامى و بچه‏هاى ازرق شامى كه كاكلشان چگونه بود،كه اصلا چنین كسانى وجود نداشته‏اند،اگر اشكى از روى صداقت و حقیقت ریخت،شور و واویلا هم بپا شد،مجلس هم كربلا شد،بسیار خوب،ولى وقتى كه نبود،آن وقت ما باید با امام حسین بجنگیم،دشمنى كنیم؟دروغ ببندیم؟دروغ بگوییم؟ یادم هست در فریمان خودمان،سالهاى اولى كه من از قم مى‏آمدم و به آنجا مى‏رفتم و گاهى منبر مى‏رفتم،آمده بودیم مشهد،روضه خوان قهارى بود كه در مشهد خیلى معروف بود،شبى ما در مسجد گوهرشاد در یكى از شبستانها رفته بودیم پاى روضه او و یكى از هم ولایتى‏هاى ما هم آنجا بود.یك روضه صد در صد دروغى آنجا خواند،خودش هم گفت از بزرگان شنیدم(به قول مرحوم آیتى نگو از بزرگان،بگو از دروغگویان،مگر مقصود«از بزرگان دروغگویان‏»باشد)چون خودش مى‏فهمید كه این در هیچ كتابى نیست.آمد یك بچه‏اى براى امام حسین درست كرد كه چنین بچه‏اى امام حسین نداشته است.گفت طفلى امام حسین داشتند كه جزء اسرا بود.یكى از لشكریان عمر سعد،خودش سوار بود و طنابى به گردن این طفل بسته بود و او را با زور شلاق مى‏آوردند و مى‏كشیدند. او سرگرم رفتن بود و این طفل مجبور به دویدن.یك وقت متوجه شد كه این طناب فشار آورده و سنگینى مى‏كند.بعد متوجه شدند كه این طفل خفه شده است.این را گفت و واویلایى بپا شد.وقتى كه آمدیم بیرون،یادم است آن هم ولایتى من آمد به من توصیه كرد گفت آقا جان بیایید پاى این منبرها،از این روضه‏ها یاد بگیرید،اینها را براى مردم بخوانید! حال،این،نقطه ضعف مردم عوام است.با این نقطه ضعف چه باید كرد؟آیا باید از این نقطه ضعف مردم استفاده كرد؟باید بهره‏بردارى كرد؟ نه،بزرگترین رسالت و وظیفه علما مبارزه با نقاط ضعف اجتماع است.این است كه پیغمبر اكرم فرمود: «اذا ظهرت البدع فى امتى فلیظهر العالم علمه و الا فعلیه لعنة الله‏» (1) آنجا كه بدعتها و دروغها ظاهر مى‏شود،آنجا كه چیزهایى ظاهر مى‏شود كه در دین نیست،مسائلى پیدا مى‏شود كه من نگفته‏ام،بر عهده دانایان است كه حقایق را بگویند و لو مردم خوششان‏نمى‏آید.آن كسى كه كتمان مى‏كند،لعنت‏خدا بر او باد.بالاتر از این را خود قرآن كریم فرموده است: ان الذین یكتمون ما انزلنا من البینات و الهدى من بعد ما بیناه للناس فى الكتاب اولئك یلعنهم الله و یلعنهم اللاعنون (2) آن دانایانى كه حقایقى را ما گفته‏ایم و آنها مى‏دانند،ولى كتمان مى‏كنند، مى‏پوشانند،اظهار نمى‏كنند،لعنت‏خدا بر آنها و لعنت هر لعنت كننده‏اى بر آنها باد. من در مقاله‏«ختم نبوت‏»نوشتم وظیفه علما در دوره ختم نبوت مبارزه با تحریف است و خوشبختانه ابزار این كار هم در دست است و باز هم خوشبختانه هستند و بوده‏اند در میان علما افرادى كه با این نقاط ضعف مبارزه كرده‏اند.كتاب لؤلؤ و مرجان كه من در همین موضوع حادثه عاشورا در آن سه شب نام مى‏بردم از مرحوم حاجى نورى(رضوان الله علیه)،درست‏یك قیام به وظیفه بسیار مقدسى است كه این مرد بزرگ كرده است،مصداق قسمت اول این حدیث است كه‏«اذا ظهرت البدع فلیظهر العالم علمه‏».در این طور موارد وظیفه علماست كه حقایق را بدون پرده به مردم بگویند ولو مردم خوششان نمى‏آید.وظیفه علماست كه با اكاذیب مبارزه كنند و مشت دروغگویان را باز كنند.
يکشنبه 16/4/1387 - 0:49
مورد توجه ترین های هفته اخیر
فعالترین ها در ماه گذشته
(0)فعالان 24 ساعت گذشته