تبیان، دستیار زندگی

چه کاریست این دست ما داده ای

دلی را کــــه بـردی بـه دوز و کلک

دوبـــــاره به من پس فرستـاده ای

بیـــــا واقـعـــــا راستش را بگـــــو

چرا بـــــا دل من چپ افتــــاده ای

نگفتـم  نگهداریش  مشکل است؟

نگفتی که صد در صد آمــــاده ای؟

چگــــونه تـــــــرا پیش بینی کنم؟

تــــــو یک اتفــــاق نیفتـــــاده ای

عشق یعنی یك سلام و یك درود

عشق یعنی درد و محنت در درون

عشق یعنی یك تبلور یك سرود

عشق یعنی قطره و دریا شدن

عشق یعنی یك شقایق غرق خون

عشق یعنی همچو من شیدا شدن

عشق یعنی همچو یوسف قعر چاه

عشق یعنی بیستون كندن بدست

عشق یعنی آب بر آذر زدن

عشق یعنی چون محمد پا به راه

عشق یعنی عالمی راز و نیاز

عشق یعنی با پرستو پرزدن

عشق یعنی رسم دل بر هم زدن 

عشق یعنی یك تیمم یك نماز

عشق یعنی سر به دار آویختن

عشق یعنی اشك حسرت ریخت 

عشق یعنی شب نخفتن تا سحر

عشق یعنی سجده ها با چشم تر

عشق یعنی مستی و دیوانگى

عشق یعنی خون لاله بر چمن

عشق یعنی شعله بر خرمن زدن

عشق یعنی آتشی افروخته

عشق یعنی با گلی گفتن سخن

 نوه‏هات تا كه بشینن همگى دور و برت

 خواسگارى كن برام

 ننه جون زن كه بگیرم دیگه سربرا مى‏شم

اگه زن داشته باشم، صبح زود از جا پا مى‏شم

 پسرم سوار گردنم كه شد دولا مى‏شم

به عروس خانوم بگو، كه من، جوونى باحیام

 ننه جون بهش بگو كه ما بخارى نداریم

 خونه‏مون جا نداریم، روى كول هم سواریم

اگه راضى شد بگو كه جاش مى‏دم روى چشام

منم آرزو دارم، آخ ننه من عیال مى‏خوام

میوه‏هاى رسیده به ما كه مى‏رسه كاله

 انگور زرد و شیرین، نصیب گرگ و شغاله

طى بكن باهاش كه داشته باشه از من احترام

 اینو هم بهش بگو كه مزد من ده تومنه

اگه زن داشته باشم اضافه هم مى‏شه، ننه

 اسمشو كه پرسیدى بگو كه اسمم حسنه

 پاشو تا شب نشده بلكه منو دوماد كنى

تا كه راحت برسى به گفتگوهاى بابام

جوانان خیال مى‏كنند كه پیران نمی فهمند ولى پیرها یقین دارند كه جوانان نمی فهمند!

شیطان را پرسیدند كه كدام طایفه را دوست دارى؟ گفت «دلالان» را. گفتند: چرا؟ گفت: از بهر آنكه من به «سخن دروغ» از ایشان خرسند بودم، ایشان «سوگند دروغ» نیز بدان افزودند!

    رساله دلگشا