• مشکی
  • سفید
  • سبز
  • آبی
  • قرمز
  • نارنجی
  • بنفش
  • طلایی
تعداد مطالب : 1004
تعداد نظرات : 424
زمان آخرین مطلب : 4153روز قبل
تاریخ

نقش زنان در حماسه عاشورا به دلیل جاودانگی این روز و ماندگاری آنها در تاریخ برای همیشه بهترین الگوی ایمان، ایثار، اخلاص و فداکاری خواهند بود.

زنان سهم بزرگی در نهضت عاشورا و زنده نگه داشتن این واقعه عظیم تاریخی داشتند و بی تردید آنان توانستند با ایجاد روحیه ایثار و از خودگذشتگی و تشویق همسران و فرزندان خود و پرستاری از مجروحین، بیماران و کودکان در رساندن پیام شهدا و هدف امام حسین (ع) نقش آفرینی کنند.

از جمله این زنان که با الگو پذیری از زینب کبری (س) نمونه ای والا از یک همسر، فرزند و مادر بودند و تاریخ کمتر به آنها پرداخته است، همسرانˈ زهیربن قینˈ،ˈعبدالله بن عمیرˈ ، ˈ مسلم بن عوسجهˈ ، مادر وهب، همسر و مادر ˈ عمرو بن جناده ˈ هستند.



** دُلهام (همسر زهیربن قین)

از وی به عنوان عامل اصلی انقلاب احوال و نجات زهیر بن قین و رساندن او به عالی ترین درجات بهشت یاد شده است.

زهیر بن قین از عثمانیان بود و در بین راه در گوشه ای دور از خیام امام (ع) چادر زده و طی طریق می کرد. امام کسی را نزد او فرستاد و وی را به حضور خود فراخواند ولی هنگامی که خواست پاسخ رد بدهد، همسرش به او گفت: پسر رسول خدا به دنبال تو می فرستد و تو در رفتن کوتاهی می کنی، چه اشکالی دارد که بروی و سخن او را بشنوی و بازآیی.

هر چند او با کراهت به خدمت امام رسید اما چنان شد که در روز عاشورا در ردیف شهدای والا مقام قرار گرفت و از لعنت خدا و رسول اکرم (ص) و عذاب الهی نجات یافت.



** قمر بنت عبید( همسر عبدالله بن عمیر کلبی)

او لشکریان ابن زیاد را در نخلیه کوفه، در حال حرکت می بیند و به همسرش می گوید، این سپاه کجا می روند؟ شوهرش می گوید: می روند با حسین بن علی (ع) بجنگند، زن آرزوی قلبی خویش که شهادت در راه حسین(ع) است را بیان می کند، عبدالله نیز میل خویش را برای شهادت، بیان می کند و زن نه تنها مانع نمی شود بلکه خود نیز تشویق و ترغیب می شود و می گوید:خدا تو را هدایت کند مرا هم با خود ببر، در روز هشتم محرم وارد کربلا می شوند، عبدالله در روز عاشورا به شهادت می رسد و همسرش بنت عبید نیز شهید غیر بنی هاشم است که به شهادت می رسد، ایشان تنها زنی است که در حادثه کربلا به شهادت رسیده است.

او به همسرش که در حال شهادت بود، می گوید: چه خوب جانبازی کردی که ناگاه دشمن سر او را با عمودی خرد می کند.



** ام خلف (همسر مسلم بن عوسجه)

ام خلف از زنان مؤمنه ای بود که محبت اهل بیت عصمت و طهارت سراسر وجودش را پر کرده بود، وی با مسلم بن عوسجه، یار با وفای امام حسین(ع) ازدواج کرد که ثمره آن فرزندی به نام ˈخلفˈ بود. او روز عاشورا به همراه همسر و فرزندش در کربلا حضور داشت.

همسرش، مسلم بن عوسجه در تاریخ به عنوان اولین شهید روز عاشورا شناخته می شود، پس از به شهادت رسیدن مسلم، خلف که از شهادت پدرش آگاه شده بود با شجاعت و دلاوری وارد میدان شد. امام حسین(ع) به او فرمود: اگر به میدان روی و کشته شوی، مادرت تنها و بی کس خواهد ماند. تو به سرپرستی مادرت سزاوارتری تا به جنگ.

ام خلف که شاهد این سخنان بود، شتاب زده در برابر فرزندش ظاهر شد و گفت: ای پسرم، نصرت و یاری فرزند پیامبر(ص) را بر سلامت و امان خودت ترجیح ده. اگر سلامت خودت را برگزینی، هیچ گاه از تو راضی نخواهم شد.

خلف پس از شنیدن سخن مادرش، به میدان رفت و با دلیری به دشمنان حمله کرد. مادرش پی در پی او را تشویق می کرد و صدا می زد: بشارت باد تو را ای پسرم که به زودی از آب کوثر سیراب خواهی شد.

سرانجام این جوان با ایمان، جانش را در راه دفاع از دین خدا تقدیم نمود. کوفیان سرش را بریدند و برای ام خلف فرستادند، آن زن شجاع و وارسته، سر فرزند جوان خویش را در برگرفت، بوسید و اشک بر گونه هایش روان شد.

ام خلف پس از شهادت همسر و فرزندش به اسارت درآمد تا نامش در تاریخ به عنوان همسری شجاع و مادری فداکار ثبت گردد.



** بحریه (مادر عمرو بن جناده)

عمرو بن جناده کودکی یازده ساله بود که پدرش ˈجناده بن حارثˈ در حمله اولی به شهادت رسیده بود.

وی پس از شهادت یاران حسین (ع) و تنها ماندن آن حضرت بر اثر تشویق مادرش، خدمت حضرت ابا عبدالله (ع) رسید و اجازه مبارزه را از پیشگاه مولای خود طلب نمود،امام حسین (ع ) فرمود: این کودکی است که پدرش پیش از این به شهادت رسیده و شاید مادرش راضی به خروج او نباشد.

عمرو گفت: آقا! مادرم مرا به این کار وادار کرد،او شمشیر به دستم داد و مرا روانه جنگ در راه شما نمود، بالاخره در اثر وساطت مادرش او از پیشگاه امام حسین (ع) اجازه رفتن به میدان نبرد را به آن کودک شیردل داد.

آن کودک قهرمان در حالیکه رجز می خواند به دشمن یورش برد.

مادر عمرو بن جناده با عمود خیمه به جنگ دشمن می رود و به فرمان امام بر می گردد و همین بانو است که بعد از شهادت فرزند که دشمن سر را به طرف خیام پرتاب می کند سر را برداشته می بوسد و به سوی دشمن پرتاب می کند و یک نفر را به همین وسیله می کشد.

پس از آن عمودی را از خیمه برداشت و بردشمن تاخت.

این زن فداکار دو نفر را با عمود زد و به جهنم واصل کرد. امام حسین(ع) امر فرمود تا او را به خیمه گاه برگردانند و درباره او دعا نمود.



** هانیه (مادر وهب)

وهب پسر عبدالله روز عاشورا همراه مادر و همسرش در میان لشکر امام حسین علیه السلام بود.

روز عاشورا مادرش به او گفت: فرزند عزیزم ! به یاری فرزند رسول خدا قیام کن، وهب در پاسخ گفتˈ اطاعت می کنم و کوتاهی نخواهم کردˈ، سپس به سوی میدان حرکت کرد.

در میدان جنگ پس از آنکه رجز خواند و خود را معرفی نمود به دشمن حمله کرد و سخت جنگید، بعد از آنکه عده ای را کشت به جانب مادر و همسرش برگشت.

در مقابل مادر ایستاد و گفت:ای مادر اکنون از من راضی شدی ؟

مادرش گفت: من از تو راضی نمی شوم، مگر اینکه در پیش روی امام حسین علیه السلام کشته شوی.

همسر وهب گفت: تو را به خدا سوگند! که مرا در مصیبت خود داغدار منما.

مادر وهب گفت: فرزندم! گوش به سخن این زن مده. به سوی میدان حرکت کن و در پیش روی فرزند پیغمبر صلی الله علیه و آله بجنگ تا شهید شوی تا فردای قیامت برای تو شفاعت نماید.

وهب به میدان کارزار برگشت و رجز می خواند و با تمام قدرت می جنگید تا اینکه 19 نفر سوار و 20 نفر پیاده از لشکر دشمن را به قتل رساند.

سپس دستهایش قطع شد. در این وقت همسرش عمود خیمه را گرفت و به سوی وهب شتافت در حالی که می گفت: ای وهب ! پدر و مادرم فدای تو باد، تا می توانی در راه پاکان و خاندان پیامبر بجنگ، وهب خواست که همسرش را به سراپرده زنان بازگرداند. همسرش دامن وهب را گرفت و گفت: من هرگز باز نمی گردم تا اینکه با تو کشته شوم .

امام حسین علیه السلام که این منظره را مشاهده کرد، به آن زن فرمود: خداوند جزای خیر به شما دهد و تو را رحمت کند، به سوی زنان برگرد.

زن برگشت سپس وهب به جنگ ادامه داد تا شهید شد. همسر وهب پس از شهادت او بی تاب به میدان دوید و خونهای صورت وهب را پاک کرد که چشم شمر به آن بانوی با وفا افتاد و به غلام خود دستور داد تا با عمودی که در دست داشت بر او زد و شهیدش نمود.

آنچه درباره این زنان گفته شد، قطره ای از اقیانوس تعهد و ایمان و فداکاری است ،آنان با تشویق و تشجیع همسران و فرزندان خود برای رفتن به سوی میدان جهاد نقش عمده و اساسی داشتند.

حال زنان امروز با الگوگیری از زنان عاشورایی، موظفند در اصلی ترین هسته اجتماع یعنی خانواده، بستری مناسب برای رشد و بالندگی همسر و فرزندان فراهم آورند.

منبع : ایرنا

دوشنبه 6/9/1391 - 18:33
شخصیت ها و بزرگان

خبرگزاری فارس: مرحوم آیت‌الله میرزا احمد سیبویه درباره ماجرای شفاگرفتن از سیدالشهداء(ع) می‌گوید: در بستر بیماری در عالم مکاشفه بودم، همراه پدرم در حرم امام حسین (ع) ایستاده بودیم؛ پدرم از امام حسین (ع) شفای مرا خواست...

به گزارش خبرنگار «تکیه خبر» خبرگزاری فارس، آیت‌الله میرزا احمد سیبویه در سال 1296 شمسی، در خانواده‌‌ای معنوی در کربلا به دنیا آمد. وی پس از خواندن دروس مقدماتی و ادبیات، سطوح را نزد پدر و عمویش مرحوم حاج شیخ محمد‌علی سیبویه از علمای کربلا، فرا گرفت و سطوح نهایی و خارج فقه را از مرحوم علامه فقیه و حاج شیخ یوسف بیارجمندی شاهرودی آموخت.

وی در سال 1358 شمسی و در حالی که قریب 40 سال امام جماعت حرم حضرت ابوالفضل (ع) و استاد حوزه علمیه نجف بود، توسط رژیم بعث عراق دستگیر و از این کشور تبعید شد و به همراه گروهی از علما به ایران آمد.

 

 

آیت‌الله سیبویه از علمای ساده‌زیست و بود که سال‌ها در منزلی در خیابان گرگان تهران زندگی می‌کرد. وی در اواخر عمر از بیماری سرطان خون رنج می‌برد، و در اسفندماه 1385 در سن 89 سالگی، در بیمارستان ساسان به دیار حق شتافت.

آیت‌الله سیبویه در روز شنبه پنجم آذر 1384 در سن 89 سالگی دار فانی را وداع گفت. پیکر این عالم جلیل‌القدر در شهر قم تشییع شد و پس از اقامه نماز میت توسط مرحوم آیت‌الله محمدتقی بهجت، در حرم حضرت معصومه مجاور قبر شهید مفتح برای همیشه آرام گرفت. 

 

 

آیت‌الله سیبویه داری حالای عرفانی بسیار بود و ماجرای مشهوری درباره ملاقات وی با امام زمان(عج) در عرفات نقل شده است.

 

 

مهدی صادق‌نژاد، از دوستان نزدیک مرحوم سیبویه می‌گوید: پدر و مادر مرحوم سیبویه در یک روز از دنیا رفتند و زمانی که آنها فوت کردند، مرحوم سیبویه در بستر بیماری بود و پزشکان از بهبودش قطع امید کرده بودند. مرحوم سیبویه 20 روز بعد از فوت والدینش زمانی که کمی بهبود یافته بود، متوجه فوت آنها می‌شود.

بعد از اینکه میرزا احمد سیبویه بهبود یافت، گفت: «در بستر بیماری در عالم مکاشفه بودم، همراه پدرم در حرم امام حسین (ع) ایستاده بودیم؛ پدرم از امام حسین (ع) شفای مرا خواست. حضرت اباعبدالله (ع) فرمودند: «اجلش رسیده است» و پدرم امام حسین (ع) را به مادرش حضرت زهرا (س) قسم می‌دهد و می‌گوید: اگر شما بخواهید، می‌شود.

مرحوم سیبویه گفت: امام حسین(ع) به داخل حرم رفتند و بعد از مدتی بیرون آمدند و خطاب به پدرم فرمودند: «ما شفای پسر شما را از خدا گرفتیم!»

بعد از این واقعه، مرحوم سیبویه بارها می‌گفتند که من آزاد شده امام حسین(ع) هستم. از این رو وی علاوه بر «احمد» با نام کوچک «حسین» نیز معروف بود.

 

 

آیت‌الله سیبویه در ایام محرم به سبک عزاداری کربلا، چاوشی‌خوانی می‌کرد. به این صورت که از منبر پایین می‌آمد، عمامه از سرش بر می‌داشت، میان جمعیت راه می‌رفت و روضه‌خوانی می‌کرد. وی به این نوع روضه‌خوانی علاقه داشت و همیشه از دوست کربلایی خود «شیخ عبد الزهرا» یاد می‌کرد.

نمونه‌ای از روضه‌خوانی آیت‌الله سیبویه از اینجا قابل مشاهده است.

شنبه 4/9/1391 - 0:17
شخصیت ها و بزرگان

به گزارش خبرنگار «تکیه خبر» خبرگزاری فارس، نیم قرن پیش تصویری تاریخی و مانا از یک هیئت حسینی در مشهد و در منزل آیت‌الله حسین قمی گرفته شده است.

این قطعه عکس در منزل آیت‌الله قمی همراه با عده‌ای از آیات عظام و حجج اسلام در هیئت محبان الحسین(ع) در نوروز سال 1340 در مشهد مقدس گرفته شده و توسط محمدرضا کائینی منتشر شده است.

در این عکس، آیات عظام سید محمدهادی میلانی و سیدحسن قمی دیده می‌شوند.

 

 

ردیف اول از سمت راست شامل: حسین معتمدتبار، حجت‌الاسلام راسخ، آیت‌الله میلانی، حجت‌الاسلام حاج شیخ کاظم دامغانی، حجت‌الاسلام حاج سیدیحیی اسلامبولی، آیت‌الله میلانی، آیت‌الله قمی و حجج اسلام دانشمند، حسین خراسانی، سید احمد احمدی و قاسم آقا رحمانی است. 

شنبه 4/9/1391 - 0:14
تاریخ

ملاقات امام حسین(ع) با ˈعمر بن سعدˈ در روز هشتم محرم و سخنانی که آن حضرت از روی دلسوزی برای هدایت فرزند سعد فرمودند، ثابت کرد که دلبستگی به دنیا ممکن است هر انسانی را بفریبد، هر چند امام معصوم او را اندرز دهد.

در این روز امام حسین(ع) در فاصله بین دو سپاه، با عمر بن سعد ملاقاتی داشتند و به او فرمودند: ای پسر سعد، آیا با من می جنگی و از خدایی که بازگشت تو به سوی اوست هراسی نداری؟ من فرزند کسی هستم که تو بهتر می دانی. آیا تو این گروه را رها نمی کنی تا با ما باشی؟ و این موجب نزدیکی تو به خداست.

عمر بن سعد گفت: اگر از این گروه جدا شوم می ترسم که خانه ام را خراب کنند.

حضرت در پاسخ فرمودند: من خانه تو را می سازم.

عمر گفت: من بیمناکم که املاکم را از من بگیرند.

امام حسین(ع) فرمود: من بهتر از آن، از اموالی که در حجاز دارم به تو خواهم داد.

عمر اظهارداشت: من در کوفه بر جان افراد خانواده ام از خشم ابن زیاد بیمناکم و می ترسم که آنها را از دم شمشیر بگذراند.

اباعدالله الحسین(ع) هنگامی که مشاهده کردند عمربن سعد از تصمیم خود بازنمی گردد، از جای خود برخاست در حالیکه می فرمود: تو را چه می شود؟ خداوند جان تو را به زودی در بسترت بگیرد و تو را در روز قیامت نیامرزد. به خدا سوگند من می دانم از گندم عراق جز به مقداری اندک نخوری.

عمربن سعد با تمسخر گفت: جو، ما را بس است.

برخی نیز نوشته اند که سیدالشهدا(ع) به او فرمودند: مرا می کشی و گمان می کنی که عبیدالله ولایت ری و گرگان را به تو خواهد داد؟ به خدا سوگند که گوارای تو نخواهد بود و این عهدی است که با من بسته شده است و تو هرگز به این آرزوی دیرینه خود نخواهی رسید. پس هر کاری که می توانی انجام بده که بعد از من روی شادی را در دنیا و آخرت نخواهی دید و می بینم که سر تو را در کوفه بر سر نی می گردانند و کودکان سر تو را هدف قرار داده و به طرف آن سنگ پرتاب می کنند.

ایرنا

جمعه 3/9/1391 - 23:50
تاریخ

خبرگزاری فارس: رهبر معظم انقلاب درباره تاریخچه ورود قمه‌زنی به ایران می‌فرمایند: وقتی کمونیست‌ها بر منطقه آذربایجان شوروی سابق مسلط شدند، همه آثار اسلامی را از آنجا محو کردند، فقط یک چیز را اجازه دادند و آن قمه ‌زدن بود.

خبرگزاری فارس: تاریخچه ورود قمه‌زنی به ایران/ نظر امام و رهبر انقلاب درباره قمه‌زنی

به گزارش خبرنگار «تکیه خبر» خبرگزاری فارس، قیام امام حسین(ع) در هر عصر و زمان و برای هر ملت و مردمی پیامی دارد، پیامی که هیچ‌گاه کهنه نمی‌شود، اما در شرایطی که همواره استعمارگران خون آشام در تلاش بوده‌اند تا نقش عاشورا را کمرنگ کنند و بنیانش را براندازند، مؤثرترین عاملی که می‌تواند آن را برای نسل‌های آینده حفظ کند، مراسم سوگواری امام حسین(ع) است، برپا داشتن مراسمی به یاد سیدالشهدا در ایام مختلف به ویژه دهه محرم و روز عاشورا می‌تواند روشی برای احیا خط ائمه و تبیین مظلومیت آنان باشد، تأکیدهای فراوان پیامبر(ص) و ائمه(ع) به برپایی مراسم سوگواری نیز هماهنگ با این اهداف عالیه بوده است.

اما متأسفانه با گذشت زمان و گسترش مذهب تشیع، این مراسم عزاداری به‌ پاره‌ای از آداب و رسوم قومی و ملی و سلایق فردی و جمعی از جمله قمه‌زنی ممزوج شد که خود می‌تواند مانعی برای درک مناسب پیام عاشورا باشد.

مرکز مطالعات و پاسخگویی به شبهات حوزه علمیه قم با بیان اینکه مدعیان قمه زنی برای اثبات جواز قمه زنی خود به دلایلی استدلال می کنند، به نقد بررسی این دلایل پرداخته است که در ادامه می‌آید:

*نقد ادله قائلین به جواز قمه‌زنی

1- افسانه سر به محمل کوبیدن حضرت زینب(س):

قمه زنان به این روایت دروغ استناد کرده و می‌گویند: اگر قمه‌زنی و سر شکافتن در عاشورا و عزای سیدالشهدا جایز نیست، پس چرا حضرت زینب(س) سرش را به چوب محمل کوفت و سر و صورت خود را آغشته به خون کرد.

اصل ماجرا چنین است که فردی به نام «مسلم جصاص(گچکار)» نقل می‌کند: به هنگامی که در حال بازسازی دروازه اصلی شهر کوفه بوده هیاهویی می‌شنود و به سمت هیاهو حرکت کرده و می‌بیند که اسرای واقعه عاشورا در کجاوه بودند و در این هنگام سر بریده امام حسین(ع) را بالای نیزه بردند که حضرت زینب با مشاهده سر بریده برادر، سر خود را از فرط ناراحتی به چوب محمل می‌کوبد، چنانچه خون از زیر مقنعه‌اش جاری شد و با چشم گریان اشعاری را قرائت کردند.[1]

این مطلب برگرفته شده از کتابی به نام «نورالعین فی مشهد الحسین» است که نویسنده آن مشخص نیست و تنها به ابراهیم بن محمد نیشابوری اسفراینی نسبت داده می‌شود که شخصی اشعری مذهب و شافعی مسلک بود و بسیاری از علما در بی اعتبار بودن آن صحه گذاشته‌اند.

چنانچه محدث بزرگوار مرحوم شیخ عباس قمی صاحب مفاتیح الجنان بیان می‌کند که نسبت سر شکستن به حضرت زینب(س) بعید است، چون ایشان عقیله بنی‌هاشم و صاحب مقام رضا و تسلیم است ، وی سپس با استناد به کتاب‌های معتبر می‌نویسد که اصلاً محمل و هودجی در کار نبود تا آن حضرت سرش را به آن بکوبد.[2]

2- جزع برای امام حسین(ع)

قمه زنان با استناد به این موضوع، قمه‌زنی را از مصادیق جزع و عزاداری می‌دانند؛ چون جزع و عزاداری برای امام حسین(ع) از شعائر الهی است، پس قمه‌زنی نیز به تبع آن جایز و حتی مستحب است.

ولی باید دانست که هر فعل و شیئی دارای تعریف و محدوده مشخصی است که این تعریف یا از ناحیه شرع مقدس معین شده و یا عقل و عرف برای آن محدوده معین می‌کند، در اینجا نیز باید محدوده عزاداری توسط شرع یا عقل معین شود.

امام خمینی(ره) در این باره چنین می‌گویند: در اینجا هم باید در خصوص عزاداری و مجالسی که به نام امام حسین(ع) بر پا می‌شود سخنی بگویم، ما و هیچ یک از دینداران نمی‌گوییم که با این مراسم، هر کسی هر کاری می‌کند خوب است، چه بسا علمای بزرگ و دانشمندان، بسیاری از این کارها را ناروا دانسته و از آن جلوگیری کرده‌اند.[3]

بنابراین در مورد قمه‌زنی باید گفت که هیچ دلیل شرعی که بتوان با آن قمه‌زنی یا اعمال شبیه به آن را به عنوان عزاداری و جزع بر می‌شمرد، وجود ندارد، اما متأسفانه بعضی از طرفداران قمه‌زنی برای این که کار خود را توجیه کنند و وجهه شرعی به آن بدهند، دست به تحریفاتی در متون روایات نیز زده‌اند.

3- مواسات و همدردی با امام حسین(ع)

دلیل دیگر قمه زنان برای قمه زدن، این است که آنان عنوان می‌دارند که عمل ما نوعی مواسات و همدردی با امام حسین(ع) است، در جواب گفت، ابتدا باید تعریف و محدوده مشخصی برای مواسات مشخص کرد سپس حکم کرد که قمه زنی مصداق مواسات است یا نه؟

مواسات در لغت به معنای آن است که از آنچه داریم به طرف مقابل خویش بدهیم تا با او مساوی شویم، پس اطلاق مواسات بر قمه‌زنی از نظر معنای لغوی غلط است، در اینجا چیزی به امام حسین(ع) داده نشده است، زیرا انجام این امور یا به خاطر دنیای ایشان است که آن حضرت در دنیا نیستند و یا به خاطر آخرت آن حضرت است که ایشان در آخرت، به این کارها نیازی ندارند، پس اگر سیدالشهدا به خاطر نبرد در راه خدا متألم می‌شد، همدردی ما این است که ما هم به خاطر نبرد در راه خدا متألم شویم، زیرا معنای مشارکت همین است که در جای او قرار گیریم.

4-احیای امر مذهب

مدافعان قمه زنی ادعا می‌کنند که با قمه زنی پایه‌های دین را تقویت کرده و بدین وسیله تعداد علاقه‌مندان به مذهب تشیع را می توان افزایش داد، در جواب از این استدلال باید گفت:

باطل بودن این استدلال بسیار مشخص است، زیرا اصلی‌ترین دلیل حرمت قمه‌زنی موضوع موهن و تضعیف مذهب بودن آن است، به گونه‌ای که انجام آن چهره‌ای زشت و وحشیانه از اسلام در نظر غیر مسلمانان و حتی بعضی از مسلمانان بر جای می‌گذارد.

امام خمینی(ره) در این باره می‌گوید: شما می‌خواهید برای خدا کاری انجام دهید، در شرایطی که کاری به ضرر اسلام تمام شود، بهتر است که انجام نشود، مثلاً قمه‌زنی که موجب وهن اسلام می‌شود شما تا می‌توانید دستجات و سینه‌زنی را با شکوه‌تر انجام دهید.[4]

5-استدلال به فرازی از زیارت ناحیه مقدسه

در قسمتی از زیارت منسوب به زیارت ناحیه مقدسه آمده است: «من صبح و عصر بر تو ندبه می‌کنم و به جای اشک‌ها بر تو خون می‌گریم». بعضی‌ها خواسته‌اند تا از این عبارت جواز قمه‌زنی و خونریزی را استفاده کرده و بگویند چون امام زمان(عج) حاضر است برای جد بزرگوارش خون گریه کند، پس ما نیز می‌توانیم قمه‌زنی و خونریزی کنیم!

این گونه استدلال‌ها یا از شدت تعصب آن‌هاست یا از روی قلت سواد، زیرا هر شخص غیر مغرضی با شنیدن این جملات متوجه می‌شود که خون گریه کردن امری است که عرفاً محال بوده و عملی نیست، پس اگر معنای کلام را آن گونه که قمه‌زنان معنی می‌کنند تصور کنیم، لازم می‌آید که نعوذبالله امام زمان(عج) در این کلمات دروغ گفته باشند، این گونه استعمالات ادبی که برای بیان شدت احساسات فرد به کار می‌رود در کلام فصحا به وفور یافت می‌شود و نباید آن را در غیر محل آن، معنی کرد.

6-امام سجاد و کوبیدن سر به دیوار

یکی دیگر از ادله مدافعان قمه‌زنی به نقل تاریخی است که آمده امام سجاد(ع) در عزای حسین به تمام قد بلند شده و سر را دیوار کوبید و... : «قام علی طوله و نطح الجدار بوجهه فکسر انفهه و شجّ رأسه و سال دمه علی صدره و خرّ مغشّیا علیه من شدة الحزن و البکاء»؛ تمام قد حضرت ایستاد و صورت خود را به دیوار منزل کوبید پس بینی آن حضرت و سر ایشان شکست و خونش بر صورت ایشان ریخت و از شدت حزن و گریه از هوش رفتند».[5]

در پاسخ باید گفت:

محدث نوری(متوفای 1320 قمری) کتابی با نام «دار السلام» دارد، در این کتاب احادیث ضعیفی مطرح شده است و قابل اعتنا نیست، ج. قضیه امام سجاد(ع) که نقل شده حدیث نبوده بلکه نقل تاریخی است و در کتاب‌های معتبر تاریخی نقل نشده است.

این گونه حرکات با مبانی اسلام و قرآن و عزاداری امام حسین(ع) منافات دارد و مصداق لطمه زدن به بدن است و حرام است، در نتیجه نمی‌توان به چنین حدیثی که نه ریشه تاریخی دارد و نه در منابع حدیثی و تاریخی وجود دارد و نه با مبانی قرآن سازگاری دارد، استناد کرد.

*تبیین دلایل حرمت قمه‌زنی

1-بدعت بودن قمه‌زنی

قمه‌زنی از امور اختراعی است که هیچ‌گونه سابقه‌ای در عصر ائمه(ع) و حتی قرون نزدیک به آن نداشته است، شهید مطهری در این رابطه می‌گوید: قمه‌زنی و بلند کردن طبل و شیپور از ارتدوکس‌های قفقاز به ایران سرایت کرد و چون روحیه مردم برای پذیرفتن آن‌ها آمادگی داشت، همچون برق در همه جا دوید.[6]

علامه سید محسن امین می‌نویسد: بزرگترین گناه‌ها این است که انسان بدعت‌ها را به جای مستحب گرفته و یا امور مستحبی را بدعت وانمود کند، امور نهی شده که در عزاداری‌ها فراوان اتفاق می‌افتد، از قرار زیر است: کذب و دروغ گفتن؛ آزار نفس و اذیت کردن بدن که همان قمه زدن و ... حرام بودن این امور، عملاً و فعلاً ثابت است؛ جیغ زدن و فریادهای بلند زنان که علاوه بر زشت بودن آن، اصلاً گناه و معصیت است؛ غیر از اینها آنچه به نام دین در اینگونه مجالس، موجب آبروریزی و هتک حرمت فوق‌العاده دین می‌شود و حد مرزی نیز نمی‌توان بر آن شمرد.[7]

2- وهن و تضعیف مذهب

مهمترین دلیلی که برای حرمت قمه‌زنی ذکر شده وهن نسبت به مذهب است تا کنون در شبکه‌های تلویزیونی و رسانه‌های ضد اسلامی در جهان، با استناد به صحنه‌های قمه‌زنی که در برخی دیگر از کشورهای اسلامی نظیر پاکستان و عراق هم معمول است، تولیدات زیادی را بر علیه اسلام و مسلمین تهیه کرده‌اند که در آن‌ها چهره‌ای خشن و زشت از اسلام معرفی شده است، نظیر فیلم «شمشیر اسلام» که توسط شبکه تلویزیونی بی بی سی تهیه شده و یا فیلم «ترور شیعی» که از تلویزیون آمریکا پخش شد که در آن شیعیان به گونه‌ای معرفی شده بودند که به چیزی جز قتل و خونریزی فکر نمی‌کنند و در پایان نیز صحنه‌های از قمه‌زنی در روز عاشورا پخش شد.[8]

مقام معظم رهبری در این رابطه مطلبی نقل کرده‌اند: «... وقتی کمونیست‌ها بر منطقه آذربایجان شوروی سابق مسلط شدند، همه آثار اسلامی را از آنجا محو کردند مثلاً مساجد را به انبار تبدیل کردند و ... هیچ نشانه‌ای از اسلام و تشیع باقی نگذاشتند، فقط یک چیز را اجازه دادند و آن قمه زدن بود، دستورالعمل رؤسای کمونیستی به زیر دستانشان این بود که مسلمانان حق ندارند نماز جماعت برگزار کنند و یا قرآن بخوانند، اما اجازه دارند که قمه بزنند، چون خود قمه‌زنی برای آن‌ها یک وسیله تبلیغاتی بر ضد دین و تشیع بود ...» [9]

 

پی‌نوشت‌ها:

[1] . ناسخ التواریخ، جلد 6، صفحه 54.

[2] . منتهی الآمال، شیخ عباس قمی، جلد 1، صفحه 75

[3]. کشف اسرار، امام خمینی، صفحه 173

[4]. در سایه آفتاب، محمدحسن رحیمیان، صفحه 116

[5]. دارالسلام، جلد2، صفحه 179

[6]. جاذبه و دافعه علی(ع)، صفحه 154

[7]. التنزیه، صفحه 13

[8].کیهان عربی 6/1/1415، شماره 3113

[9]. نقل شده در دیدار عمومی با مردم مشهد در اول فروردین 1376

پنج شنبه 2/9/1391 - 18:54
تاریخ

در روز چهارم محرم، ˈعبیداللّه‏ بن زیادˈ مردم کوفه را در مسجد جمع کرده و به سخنرانی پرداخت و ضمن آن مردم را برای شرکت در جنگ با امام حسین(ع) تشویق و ترغیب کرد.

عبیدالله بن زیاد بر منبر رفت و گفت: ای مردم، شما ˈآل سفیانˈ را آزمودید و آنها را چنان که می خواستید یافتید و ˈیزیدˈ را می شناسید که دارای سیره و طریقه ای نیکوست و به زیر دستان احسان می کند و عطایای او بجاست و پدرش نیز چنین بود و اینک یزید دستور داده است که بهره شما را از عطایا بیشتر کنم و پولی را نزد من فرستاده است که در میان شما قسمت کنم و شما را به جنگ با دشمنش حسین(ع) بفرستم، این سخن را به گوش جان بشنوید و اطاعت کنید.

سپس از منبر پایین آمد و برای مردم کوفه عطایایی مقرر کرد و دستور داد تا در تمام شهر ندا کنند که مردم برای حرکت آماده باشند و خود و همراهانش به سوی ˈنخیلهˈ حرکت کرد و ˈحصین بن تمیمˈ و ˈحجار بن ابجرˈ و ˈشبث بن ربعیˈ و ˈشمر بن ذی الجوشنˈ را به کربلا فرستاد تا ˈعمر بن سعدˈ را در جنگ با حسین کمک کنند.

پس از اعزام عمر بن سعد به کربلا، شمر بن ذی الجوشن نخستین فردی بود که با چهار هزار نفر سپاهی آزموده، برای جنگ با امام حسین(ع) اعلام آمادگی کرد و بعد ˈیزید بن رکاب کلبیˈ با دو هزار نفر و حصین بن تمیم با چهار هزار نفر و ˈمضایر بن رهینه مازنیˈ با سه هزار نفر و ˈنصر بن حرثˈ با دو هزار نفر که جمعا 19 هزار نفر می شدند را فرستاد.

در تعداد کل لشکریانی که به همراه عمر بن سعد در کربلا حضور پیدا کردند تا با امام حسین (ع) بجنگند، اختلاف است، اما نکته ای که نباید فراموش کرد این است که تعداد نظامیان جیرخواری که از حکومت وقت، حقوق و لباس و سلاح و لوازم جنگی دریافت می کردند سی هزار نفر بوده است.

ایرنا

پنج شنبه 2/9/1391 - 18:44
ایرانگردی

فرهنگ و آداب و آیین مردم گلستان در مناسبت ها، باورها و مراسم مختلف سوگواری همگی سینه به سینه از زبان مردم قدیم منتقل شده و بیانگر آداب و رسوم مردم این استان است.

از جمله این مراسم، آیین ها و آداب و رسوم مردم استان در ایام محرم است؛ مراسم ماه محرم در واقع بازسازی و یادآوری واقعه خونین کربلاست و پرشورترین این ایام از یکم تا دهم محرم به ویژه در روز نهم و دهم این ماه و اربعین امام حسین(ع) و یارانش است که در این ایام با برگزاری مراسم سینه زنی و زنجیرزنی، علم گردانی و تعزیه خوانی، واقعه خونین کربلا را در اذهان متبادر می کنند.

در این ایام، همه شهرها و روستاهای گلستان در غم و ماتم فرو رفته و اقشار مختلف جامعه با پوشیدن لباس مشکی و آویز کردن پرچم سیاه بر سر در خانه ها و اماکن کسب، سردر مساجد و حسینیه ها خود را در ایام سوگواری سهیم می دانند.

در استان گلستان اقوام متعددی چون بومی ها، شاهرودی، کاشمری و نیشابوری، ترک، قزاق، قزلباش، سیستانی، بلوچ، مازنی و... در کنار یکدیگر زندگی مسالمت آمیزی دارند. این اقوام در ایام محرم با عادات و آداب خود به عزاداری می پردازند که در ادامه، مراسم مشترک و عمده آن ها بیان می شود:

روضه خوانی:

تکایای موجود در محلات قدیمی و بازارهای قدیمی شهرها به ویژه در گرگان نشان از آن دارد که معمولاً در هر محله ای یک تکیه وجود دارد و عزاداران شب ها در تکیه گرد هم جمع می شوند و به عزاداری می پردازند.

هم چنین برخی از ساکنان هر محله منبر کوچک دو پله ای در خانه دارند که در طول دهه و روز اربعین، در بزرگ ترین اتاق منزل قرار می دهند تا با واعظی که از قبل از فرارسیدن محرم با او هماهنگ کرده اند بیاید و پس از سخنرانی به ذکر مصایب و مناقب امام حسین و یارانش بپردازند.

در این مراسم اغلب زنان محل حضور می یابند اما در روستاها روضه خوانی های خانگی توسط افراد متمول روستا دایر می شود و در نوبت صبح و یا عصر پیش از نماز مغرب و عشا است.

ساکنان این استان بر این باورند که روضه خوانی در منازل موجب برکت مال و نزول نعمت می شود به همین دلیل افرادی که نذر روضه خوانی دارند اقدام به این کار می کنند و واعظ را به خانه دعوت می کنند تا از اول تا دهم محرم روضه در منزل ایشان دایر شود.

نذورات ماه محرم:

نذر کردن در استان گلستان اشکال گوناگون دارد: نذر قربانی کردن گوسفند هنگام ورود علم، نذر قربانی کردن گوسفند در روز عاشورا و تحویل به مسجد و یا تکیه محل برای استفاده در غذای حسینی، دخیل شدن در خرج و مخارج ایام محرم به صورت پول نقد یا کالا که متداول ترین آن برنج و گوشت است.

برخی افراد ابتدا نذر می کنند تا حاجت شان برآورده شود و بعضی بعد از برآورده شدن حاجت شان نذر می کنند برخی نیز در روز هفتم ماه محرم هنگام بستن علم نیت می کنند و روسری دور علم می پیچند و اسپند دود می کنند و از پروردگار خویش طلب مغفرت می کنند این گونه نذورات در اعتقادات آن ها نقش بسزایی دارد و معتقدند که در این ایام حاجت شان بیشتر و زودتر نسبت به سایر ایام برآورده می شود.

تعزیه و شبیه خوانی:

تعزیه خوانی و شبیه خوانی از جمله آداب ماه محرم بوده است که متاسفانه امروزه به فراموشی سپرده شده و تعزیه خوانان زبردست و ماهر، دار دنیا را وداع گفته اند.

در استان گلستان دو دسته تعزیه خوانی و شبیه خوانی وجود داشته است دسته ای ساکن شهر و روستای خود بودند که بیشتر در تاسوعا و عاشورا و اربعین حسینی اقدام به اجرای تعزیه خوانی و شبیه خوانی می کردند.

در تعزیه روز عاشورا در یکی از میادین بزرگ شهر و یا روستا مردم گرد می آمدند و تعزیه خوانان به دو گروه اتقیا و اشقیا تقسیم می شدند و حوادث روز عاشورا را بازخوانی می کردند.

آن ها هم چنین با نصب خیمه و خراب کردن برخی خیمه ها مجلس عزاداری را جلوه ای خاص می بخشیدند.

مراسم علم بندان:

یکی از نشانه های مهم کربلا، علم و یا طوق است که مردم گلستان در عصر روز پنجم محرم مراسم علم یا طوق بندان را اجرا می کنند.

دسته های عزاداری که هر مسجد، هیئت و دسته ای برای خود یک علم دارد، علم را در خیابان ها و کوچه های اطراف می گردانند. هنگام شکل گیری دسته ها، ابتدا علم و پرچم ها را پیشاپیش دسته به حرکت درمی آورند و پشت سر آنان سینه زنان به صورت دایره وار به حرکت خود ادامه می دهند و پشت سر مردان، زنان و کودکان حرکت می کنند و اشعاری که از سوی مرثیه خوانان خوانده می شود به طور هم صدا می خوانند.

دسته به هر خانه ای که می رسند اگر اهالی آن خانه نذری داشته باشند دستمال، روسری و یا شالی به علم می بندند و اسپند دود می کنند که به این کار علم بندان می گویند، هم چنین برخی از خانواده ها اگر نذر داشته باشند، به هنگام ورود علم، گوسفند قربانی می کنند.

روز تاسوعا:

دسته های عزاداری در عصر روز تاسوعا مهیا می شوند و در خیابان ها و کوچه ها به ویژه به زنجیرزنی می پردازند، سپس مراسم پامنبری آغاز می شود و تا نماز مغرب و عشا ادامه دارد.

در مراسم مذکور که تنها در محلات قدیمی گرگان برگزار می شود خانه های گرگانی منبر خود را بیرون از درب منزل قرار می دهند تا هر کسی نذری دارد شمعی روشن کند و بر روی آن قرار دهد.

گرگانی ها اعتقاد دارند اگر کسی شمع روشن کند و بر روی چهل منبر بگذارد حاجتش برآورده می شود.

هم چنین پختنی ویژه روز تاسوعا قورمه سبزی است، پخت حلیم نیز در عصر تاسوعا توسط زنان انجام می شود و پس از آماده شدن حلیم را تقسیم می کنند.

عزاداران به سر دیگ حلیم یکدیگر می روند و اندکی آن را هم می زنند و پای دیگ شمعی برمی افروزند تا حاجت شان برآورده شود.

روز عاشورا:

مردم شب پیش از عاشورا تا صبح در مساجد و تکایا به سر می برنند و به یاد شب وداع امام حسین با یارانش تا پاسی از شب به عزاداری و قرآن خوانی مشغولند صبح این روز پیش از نماز صبح و برآمدن خورشید، مردمی که در مسجد هستند همراه با علم مسجد و یا تکیه به خیابان ها و کوچه ها روانه می شوند و زنان نیز از خانه به این دسته ملحق می شوند.

هر چه به وقت اذان صبح نزدیک می شود دسته های سینه زنی آرام آرام به مسجد برمی گردند تا نماز صبح را به جماعت اقامه کنند.

پس از آن، در مسجد و یا تکیه به عزاداران صبحانه می دهند و حدود ساعت 8 صبح دوباره عزاداران در مسجد دور هم گرد می آیند و دسته زنجیرزنی تشکیل می شود.

این دسته به همراه دیگر عزادارانی که آن ها را همراهی می کنند به منزل چند تن از اهالی می روند که سفره پذیرایی از عزاداران حسینی را از قبل مهیا کرده اند، شیربرنج تنها غذایی است که عزاداران در چنین مراسمی تناول می کنند.

سپس دسته به زیارت اهل قبور و درگذشتگان می روند، نماز ظهر عاشورا مراسم باشکوهی است که در هر شهر و روستایی اقامه می شود در عصر روز عاشورا گروه تعزیه خوانی به اجرای تعزیه روز عاشورا می پردازند.

شام غریبان آخرین مراسم دهه محرم محسوب می شود که با اقامه نماز مغرب و عشا آغاز می شود پس از آن، دسته سینه زنی حرکت خود را شروع می کنند و با رفتن به محلات و کوچه های مختلف شهر و روستا با حضرت زینب (ع) و کاروان کربلا همراهی و همدلی می کنند و از مردم کوفه تبری می جویند.

در هنگام برگزاری مراسم شام غریبان، مراسم دسته چوبی برگزار می شود و اعتقاد دارند وقتی خبر شهادت امام حسین(ع) به مردم ایران رسید چون اسلحه خاصی نداشتند به خونخواهی آن حضرت چوب برداشته قیام کردند.

اربعین حسینی:

در این روز صبح برخی از خانواده ها حلیم و برخی دیگر شله زرد می پزند، هم چنین در عصر این روز علم هر تکیه، مسجد و یا هیئتی را با حضور عزاداران باز می کنند.

ایرنا

پنج شنبه 2/9/1391 - 18:41
شهدا و دفاع مقدس

خبرگزاری فارس: «باب الصغیر» مقبره‌ای در دمشق که طبق برخی روایات، محل دفن سرهای 17 تن از شهدای کربلا و یاران با وفای حضرت اباعبدالله الحسین علیه السلام است.

خبرگزاری فارس: سرهای یاران حسین(ع) کجا آرمیده‌اند + تصاویر

به گزارش خبرنگار خبرگزاری فارس در دمشق، باب‌الصغیر به معنای «درب کوچک» ، مقبره‌ای است در دمشق که گویند سر مطهر حضرت «ابا الفضل العباس» و «علی اکبر» علیهما السلام و «حبیب بن مظاهر» از یاران باوفای امام حسین (ع) در آنجا مدفون است.

طبق برخی روایات بعضی هم گفته‌اند که مدفن 17 سر از سرهای شهدای کربلاست. ضریحی بر آن ساخته‌اند و نام تعدادی از شهدای کربلا بر آن نقش بسته است. برخی نیز قبر «عبدالله بن جعفر» همسر حضرت زینب کبری(س) را هم آنجا می‌دانند.

«سید محسن امین» در صفحه 627 از جلد یک کتاب «اعیان الشیعه»، صفحه دفن سرهای آن سه بزرگوار را در آن محل پذیرفتنی می‌داند و می‌گوید: چون سرها را به شام برده، این طرف و آن طرف گرداندند و هدف یزید که اظهار پیروزی و نیز خوار کردن صاحبان آنها بود، چون این کار انجام شد، طبیعی است که همان جا دفن شده باشد و محلش محافظت شود.

در این مقبره همچنین ضریحی به نام «جنة الغرباء» وجود دارد که در آن نیز سر تعدادی از شهدایی که در روز عاشورا با امام حسین (ع) شهید شده‌اند، مدفون شده است.

چهارشنبه 1/9/1391 - 0:44
شعر و قطعات ادبی

خبرگزاری فارس: مگر می‌شود کسی بی سروسامان حسین باشد و مردم دورش حلقه نزنند. امروز شیعیان با اشعار همان آغاسی که به مدد مسئولین فرهنگی ـ مدتی شرافت مندانه مسافرکشی می‌کرد ـ سینه می‌زنند و باز هم برایش صلوات می‌فرستند.

خبرگزاری فارس: بی سر و سامان توام یا حسین(ع)

به گزارش خبرنگار کتاب و ادبیات خبرگزاری فارس، سوم دبیرستان بودم و تازه ادبیات در من شعله دوانیده بود. در کتاب‌های درسی آن سالها به مدد محمدرضا سنگری و مؤلفان دیگر کتب درسی اشعار خوش‌تراش زیاد یافت می‌شد و همین اشعار بود که من را با ادبیات و شعر آشتی داد.

آن دوران تلویزیون و شبکه 4 برنامه سخنرانی دکتر حسین الهی قشمه‌ای را پخش می‌کرد و من یکی از مشتاقان این سخنران ادیب بودم و فردای سخنرانی برای بچه‌های کلاس منبر می‌رفتم. یکی از بچه‌ها که می‌دید من صحبت‌های الهی قمشه‌ای را دنبال می‌کنم. یک روز با حرارت عجیبی کاستی به من داد و گفت: «تو که این قدر به ادبیات علاقه‌مندی شعرهای این بنده خدا را هم گوش کن، ضرر ندارد» کاست را از دوستم گرفتم و راهی خانه شدم. رفتم منزل و ضبط را روشن کردم و شاعر با صدای بلند و حماسی می‌خواند:

آن شب که تبان نماز خواندند

ما را به حریم راز خواندند

بر کف دف و برلبانش کف

از دلبر دلنواز خواندند...

 

 

و مثنوی شوق‌انگیز و شورمند «چهارده گیسو» نیز در آن کاست بود؛

چارده گیسوی در هم ریخته

چارده حبل فلک آویخته

چارده ماه فلک پرواز کن

چارده خورشید هستی سازکن

چارده پرواز در هفت آسمان

هر یکی رنگین‌تر از رنگین‌ کمان

چارده الیاس در باد آمد

چارده خضر به امداد آمده

چارده کنعانی یوسف جمال

چارده موسی به سینای کمال

چارده نوح به دریا متصل

چارده روح جدا از آب و گل

چارده دریای مروارید جوش

چارده سیل سراپا درخروش

چارده گنجینه علم کدن

چارده شمشیر پولاد آب کن

چارده سر، چارده سردار دین

چارده تفسیر قرآن مبین

چارده پروانه افروخته

چارده شمع سراپا سوخته

چارده شیر شکر آمیخته

چارده شهد به ساغر ریخته

چارده سرمست بی‌جام و سبو

جرغه نوش از باده اسرار هو

چارده می‌خواره ساقی شد

«وجه ربک» گشته و باقی شده

 

و دقیقا در ذهنم این فیلم دارد مرور می‌شود که من این شعر «چهارده گیسو» را حفظ کرده بودم و با شور و شعف و «آغاسی وار» برای پدر بزرگم خواندم، با همان لحن فریادواری که آغاسی می‌خواند سروصدایی در خانه راه انداخته بودم که پدر بزرگم از شدت عصبانیت سرم داد زد و گفت: «اصلا چارده بار غلط کردم آمدم خانه شما» از دستم ناراحت شد! تقصیر من نبود، تازه آغاسی با لحن خوانش خود من را به شعر و شاعری کشانده بود.

کاست 60 دقیقه‌ای را با جان و دل گوش دادم و کمتر از یک سال، یک دفتر از اشعار آغاسی را با خط خوش برای خودم نوشتم درحال نوشتن حفظ هم می‌کردم و محظوظ می‌شدم و دیگر به آغاسی دوم معروف شده بودم. شعر خوانی به سبک آغاسی با ذکر صلوات بر محمد و آل محمد(ص) کار من شده بود. در اکثر مکان‌هایی که دعوت می‌شدم از من می‌خواستند که شعرهای آغاسی را بخوانم و من هم که تجربه فریاد پدر بزرگ را داشتم فتیله صدایم را می‌کشیدم پایین تا کسی دلخور نشود. همه شعرهای آغاسی را دوست داشتند و من نیز.

 

اما تنها شعری که در جان و دلم خانه کرده بود. شعر پرشور و شین «بی سر و سامان توام یا حسین(ع)» اوست. هر جا که پا می‌گذاشتم این شعر را می‌خواندم. سالهای تربیت معلم به این شعر گذشت و معلم‌های دانشجو هم با اشعار آغاسی ارتباط برقرار می‌کردند به خصوص با

بی‌سروسامان توام یا حسین(ع)

دست به دامان توام یا حسین(ع)

خوابگاه‌ها و راهروهای دانشگاه در طنین صدای اشعار آغاسی بود که توسط من خوانده می‌شد و چون این اشعار را از بر می‌خواندم بچه‌ها با بهت و تحیر مرا می گریستند و می‌گریستند.

بچه‌های تربیت معلم چند بیت از این شعر را حفظ کرده بودند. درست بود که من این شعرها را زیاد برایشان می‌خواندم ولی چه می‌کردم، آنها هم اشک در چشم‌هایشان قد می‌کشید و نمی‌دانید این چند بیت اشک چگونه دل‌های دانشجویان و معلمان را سیاه‌پوش می‌کرد؛

بی‌سروسامان توام یا حسین!

دست به دامان توام یا حسین!

جان علی سلسله بندم مکن

گردم، از خاک بلندم مکن

عاقبت این عشق هلاکم کند

در گذر کوی تو خاک کند

تربت تو بوی خدا می‌دهد

بوی حضور شهدا می‌دهد

مشعر حق! عزم منا کرده‌ای

کعبه شش گوشه بنا کرده‌ای

تیر تنت را به مصاف آمده‌ست

تیغ سرت را به طواف آمده‌ست

چیست شفابخش دل ریش ما؟

مرهم زخم و غم و تشویش ما

چیست به جز یاد گل روی تو؟

سجده به محراب دو ابروی تو

بر سرنی زلف رها کرده‌ای

با جگر شیعه چه‌ها کرده‌ای

 

این اشعار می‌تواند مبین این باورمندی باشد که محمدرضا آغاسی، همیشه برمدار خورشید ولایت می‌چرخید؛

برآنم که درک ولایت کنم

مبادا که ترک ولایت کنم

کنون خالی از عجب و خودبینی‌ام

پر از شکر آوای آوینی‌ام

 

و همین محمدرضا آغاسی، بچه چهارراه مختاری است که همه چیز و همه کس را با تراز ولایت می‌سنجد؛ دوستان را، شاعران را، نویسندگان را، عارفان را، نمایندگان مجلس را، همه و همه را.

الا ای عارفان بی مصارف!

جهالت پیشگان شبه عارف!

اگر فرهنگ‌تان فرهنگ دین است

چرا آهنگستان کفر آفرین است

شما گر پیرو خط امامید

چرا دلسته میز و مقامید؟

...

که میدان داد این نوکیسه‌ها را؟

حمایت کرد این ابلیسه‌ها را؟

سرافرازان! برای سرفرازی

ضرورت دارد آیا برج سازی؟!

 

مسلمان نمایان تکنوکرات؟

رهاوردتان چیست جزمنکرات؟

شما‌ گر نماینده مردمید

چرا مات و مبهوت و سردرگمید؟

شمایی که دین را به نان می‌دهید

کجا در ره عشق جان می‌دهید

نمایندگانی کز این امتند

خدا باور و تشنه خدمتند

اگر خشم دینی ملایم شود

بر این سرزمین غرب حاکم شود

 

این شاعر حسینی همیشه مجلسش گرم بود و جماعت عظیمی برای شنیدن گفتنی‌های معطرش جمع می‌شدند. برای چه جمع می‌شدند؟ برای سخنان شیرینی مثل؛

ما را نظری به غیر‌ الله مباد

در درگه عشق غیر از این راه مباد

هر چند به دست ما به جز آه نبود

از دامن اهل بیت کوتاه مباد

چند سال پیش شب قدر در حضور جماعت عظیم ده هزار نفری از آغاسی شعر خواندم و ادامه‌اش از شاعران دیگری خواندم، یکی در بین آن جماعت مشتاق گفت:« شادی روح شاعرش هم صلوات بفرستید.» و جمعیت ده هزار نفری یک صدا برای شاعرشان محمدرضا آغاسی صلوات نثار کردند.

آغاسی در جان و دل مردم، که دلداده فرهنگ سرخ حسینی هستند، رخنه کرده است. هر جایی که مردم بودند و هستند آغاسی و شعر آغاسی هست. چه می‌خواهد یک سری از ایشان خوششان بیاید و یا یک عده از ایشان بدشان بیاید!

کشش و جاذبه شعرهای آغاسی به حدی بود که وقتی در مراسمی می‌خواستند مردم از شعر استقبال کنند، او را دعوت می‌کردند و آن هنگام که او می‌آمد برنامه‌‌های دیگر را تحت‌‌الشعاع قرار می‌داد. چند بار این صحنه را خودم شاهد بودم و چند بار هم دوستان شاعر.

 

مصطفی محدثی خراسانی می‌گوید: «برنامه‌ای بود و قصد دعوت کردن از مرحوم آغاسی را داشتند، به من گفتند که دعوتش کنم. این اولین دعوت برای سازمان تبلیغات مشهد بود، دو روز به صورت مختصر تبلیغ کردیم، آمفی تئاتر سازمان در طبقه سوم بود و حدود 600 نفر گنجایش داشت. با آمدن آقای آغاسی آمفی تئاتر که پر شد هیچ، سه طبقه مملو از جمعیت شد، که حتی این وحشت به وجود آمد که نکند ساختمان فرو بریزد. برای همین حتی با آتش نشانی هماهنگی کردیم که آماده باش باشند! در مشهد چنین استقبالی از شعرخوانی سابقه نداشت» (کتاب شاعر مردم ص 35)

و مگر می‌شود کسی بی سروسامان حسین باشد و مردم دورش حلقه نزنند. و امروز شیعیان با اشعار همان آغاسی که به مدد مسئولین فرهنگی ـ مدتی شرافت مندانه مسافرکشی می‌کرد ـ سینه می‌زنند و باز هم برایش صلوات می‌فرستند.

اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم...

چهارشنبه 1/9/1391 - 0:40
اهل بیت

خبرگزاری فارس: هرسال در ایام ماه محرم، نذر و نذورات زیادی توسط مردم انجام می‌شود که دعای همه این نذورات این است که یا باب‌الحوائج حاجت همه ما مسلمان‌ها را برآورده کن.

به گزارش خبرگزاری فارس از زاهدان، از زمان کودکی تا حالا، یادم میاد که مادرجان هر سال توی ماه محرم، پنج روز اول دهه را روضه پنج‌تن می‌گیره و قبل از آغاز محرم، مادرجان در تکاپوی برگزاری این روضه است.

زنای محله‌مون توی این 40 روز همه در تکاپو و تلاش هستند تا به بهترین وجه، نذورات خودشونو حالا در قالب روضه، دوره قرآن، زیارت عاشورا، سفره ابوالفضل(ع)، پخت و پز حلیم، شله زرد، قیمه و... انجام دهند.

کوچه و محله‌مون خیلی دیدنیه، همه یه جورایی سعی می‌کنن تا نسبت به سال گذشته، مراسم بهتر و باشکوه‌تری برگزار کنند. بچه‌ها هم در این گیر ودار همراه با بزرگترها همیشه این روزهای باشکوه عزاداری امام حسین(ع) و یاران باوفایش را در ذهن‌های کوچیک‌شون حک می‌کنند.

روضه خون محله‌مون با سفارشات زنای محله، توی این 40 روز، سرش شلوغه، در تمام طول این مدت هر خونه‌ای یه برنامه‌ای برای عزاداری امام حسین(ع) داره، همسایه رو‌به‌رویی خونه‌مون برای مراسم چهلم محرم هر سال حلیم نذر میده، همسایه بغل دستی مونم، قیمه درست می کنه میده مسجد تا بین عزادارها تقسیم کنند.

مسجد محله از یکی دو هفته مونده به محرم، غبارروبی کامل میشه البته مسجد همیشه نظافت میشه و پویاست اما برای عزاداری امام حسین(ع) یه حال و هوای دیگه به خود می‌گیره، مردای محله همه‌شون در حال تلاش هستند، مسجد در و دیوارش آذین‌بندی میشه با پرچم‌های مختلف و رنگارنگ به نشانه عزاداری سید و سالار شهیدان، یکی پنجره‌ها و دیوارها رو می‌شوید، دیگری جارو به دست گرفته و محوطه مسجد رو تمیز می‌کنه، چند تا جوون هم در حالی‌که سربندهای یا حسین، یا ابوالفضل، یا زهرا و... بر پیشانی‌هاشون بستن، داخل مسجد را تمیز می‌کنند.

اینجا محله عشق و عاشقی به اهل بیت(ع) است، هیچ وقت یادم نرفته که مادرجان همیشه یک کتری آبجوش بزرگ با یه مجمعه سینی پر از استکان چای توی دستاش برای خادمای مسجد می‌بره تا کمی خستگی کار از تن‌شون بیرون بیاد.

حاجیه خانم همسایه بغلی‌مون هم اسپند دود کرده و با سلام و صلوات به درب مسجد رفته و فضای اونجا را با عطر و بوی اسپند پر می‌کنه.

محله‌مون پر از خاطره است، خاطره جوونایی که یه روز اینجا بودن و توی آذین‌بندی مسجد کمک می‌کردن اما حالا عکساشون درب مسجد نصب شده، اونا شهدای همین محله هستن که رفتن و به خاطر اینکه امروز مساجد پویاتر بشه، در راه دین و اسلام، شرف و ناموس‌شون خون دادن، خوشا به سعادت‌شون و الان هم نظاره‌گر جوونایی هستن که راهشونو دارن ادامه میدن، وقتی به عکساشون نگاه می‌کنم انگاری دارن باهام حرف می‌زنن و خوشحال هستن که مردم محله‌شون یاد اونا رو زنده نگه داشته‌اند.

آقاجونم همیشه محرم که شروع میشه جاش تو مسجده، از اول محرم تا آخرش، آقاجون سرپا ایستاده و کار می‌کنه، از نظافت گرفته تا تدارک شام و ناهار دسته‌های سینه‌زنی و عزاداری که آقاجون عاشقانه این کارا رو انجام میده، ازش می‌پرسم آقاجون خسته نمی‌شید، میگه اجرمون با خداست، خستگی برای اولاد پیغمبر معنایی نداره، هر کی از دل و جان برای اون بزرگوارها کار و خدمت کنه، باباجون دیگه معنی خستگی رو نمی‌دونه، این کار عشق می‌خواد، این کار ایمان می‌خواد، این کار صبر و حوصله می‌خواد و... .

حرف آقاجون با صدای حاج‌آقا شهرکی قطع میشه، حاجی برای امشب که اولین شبه محرمه، چی در نظر گرفتین، آقاجون جواب میده اجرت با خدا حاجی، امشب به امید خدا قیمه داریم، بعد دو تایی میرن طرف آشپزخونه مسجد و مشغول به‌کار میشن.

مادرجان و زنای دیگه محله‌مونم دارن یه تدارکاتی می‌بینن، صدای مادرجون میاد که میگه حاج خانم شهرکی الهی قربون دستت، به دخترا و خانمای دیگه بگو که خرماها رو توی سیسنی‌ها خوب بچینن و روشون هم کمی پودر پسته و نارگیل بریزن، حاج خانم شهرکی هم میگه، ای به چشم حاج خانوم جان، شما امر بفرما کیه که انجامش نده.

توی آشپزخونه حیاطمون، خانم لکزایی با چند تا خانوم و دخترای جوون محله نشستن و دارن حلوا درست میکنن، وای چه عطر و بویی بلند شده، فضا پر از معنویت و عشقه، واقعا عاشق شدن چه صفایی داره اونم وقتی عاشق حسین(ع) و ابوالفضل(ع) باشی، هیچ تا حالا به این حقیقت رسیدین که غذاهایی که تو محرم به عنوان نذر و نیاز پخته میشه چقدر خوشمزه است، اینگار با غذاهای روزای معمولی خیلی خیلی فرق می‌کنه، واقعا هم تفاوت داره، از آقاجون که می‌پرسم چرا؟ میگه چون به نیت امام حسینه، چون با فضای روحانی و ملکوتی آمیخته میشه، چون فرشته‌ها کمکون می‌کنن و صدها جواب دیگه ....

پسر کوچولوهای محله با پوشیدن لباس سیاه، زنجیر روی دوش و سربندهای مختلف که مزین به اسامی مبارک یا زهرا، یا حسین، یا علمدار کربلا، یا زینب کبری و... دست تو دستای پدراشون میرن به مسجد و دختر کوچولوها هم با پوشیدن چادرای کوچیک و سیاه همراه مادراشون میرن به مجالس روضه، همه‌شون با چهره‌های معصومانه توی ذهن آدم چیزایی رو متصور می‌کنن که اشک چشا بی اختیار می‌‌ریزه، به یاد گلوی تیر خورده علی اصغر(ع) می‌افتی، چه لحظه غم‌انگیز و دلسوزانه‌ای اون دم بوده، چقدر تحملش برای امام حسین و مادر و سایر اطرافیان سخت بوده، نمیشه این لحظه‌ها را توصیف کرد.

دمدمه‌های غروب که میشه، محله پر از شور و هیجانه، دسته‌های سینه‌زنی از مسجد براه می‌افتن و توی کوچه و خیابون به دسته‌های دیگه از محله‌های دیگه می‌پیوندن، خدای من چه صحنه‌های باشکوهی، چه اشک و چه سینه‌ای، دست‌ها همه یک زمان و هماهنگ بلند میشه و بر سینه‌ها کوبیده میشه، اشک زنان و مردان بلند میشه، همه با سوز دل مرثیه‌سرایی می‌کنند، همه عاشقانه می‌گریند، همه جوونا عاشقانه زنجیر می‌زنند، همه کودکا، جوونا، پیرمردا و پیر زنا، همه و همه در ماتم امام حسین(ع) فرورفته‌اند، همه گریان و همه سیه‌پوش «باز این چه شورش است که در خلق عالم است، باز این چه نوحه و چه عزا و ماتم است».

توی محله‌مون اهل سنت هم زندگی میکنن، همیشه پیش خودم فکر می‌کردم که اهل سنت برای محرم عزاداری نمی‌کنن، ولی اینجوری نیست، اونا هم دوشادوش سایر آدمای محله برای برپایی مراسم عزاداری تلاش می‌کنن، آقای قلندرزهی هر سال جلوی عزادارای حسینی، گوسفند قربونی می‌کنه، حاج آقا شه‌بخش هم توی مسجد نذر میده، خانماشونم همیشه به مادرجان و سایر خانومای محله در کار پخت و پز نذورات کمک می‌کنن و خودشونو شریک دارن.

خانوم حاج آقا شه‌بخش میگه هر وقت سر سفره ابوالفضل(ع) نشستم، حاجتمو گرفتم، اینا فرزندان پاک رسول خدا هستن، اینا فرزندان فاطمه(س) هستن، اینا پاک‌ترین آدما روی زمین بودن، هر چی از اونا بخوایی پیش خدا شفاعت‌تو می‌کنن.

این محله شیعه و سنی نداره، همه عاشق خاندان پیامبر خدا هستن، همه در ماتم این بزرگواران اشک می‌ریزن، اینجا محله عشق و عاشقی است، اینجا محله حسین و عباسه، اینجا همه برادر و خواهرن، همه خدمتگزار اهل بیت(ع) هستن. همه ذر میدن، جلوی دسته‌ها گوسفند، گاو و شتر قربونی می‌کنن، اینجا همدلیه، همبستگیه، پر از خاطره است.

محافل سیه پوشیده در غم سالار شهیدان، مساجد غرق در اشک و نوحه یاران امروز حسین(ع)، هر سال که می‌گذره ابهت محرم رو بیشتر احساس می‌کنیم، هر سال که می‌گذره، یاد مصیبت خاندان پیامبر رحمت بیشتر دلا رو آزار می‌ده، وهر سال که می‌گذره خون نهضت عاشوراییان بیشتر رنگین میشه، بیشتر مردم به اسلام روی میارن، بیشتر امام حسین و نهضتش رو می‌شناسن، قیام امام حسین(ع) برای امروزی‌ها بود، برای غافلایی که درکش نکرده بودن، امروز شکوه و عظمت خاندان پیامبر بیشتر و بیشتر میشه، رنگ رخسار بدخواهان پیامبر نیز سیاه‌تر و سیاه‌تر میشه، امروز اونایی که توهین میکنن به پیامبر مهر و رحمت، قلباشون از ترس و دلهره به شماره می‌افته، عظمت پیامبر در قیام فرزندش جلوه‌گر میشه و دشمنای پیامبر سرافکنده‌تر میشن، مسلمونا با آغاز محرم، نهضت سرخ حسینی را تداوم می‌بخشن، اشک‌های کودکان نینوا امروز از چشمان کودکان فلسطین، مسلمونای میانمار و... جاری میشه، امروز کربلا، کربلای دیگری است.

امروز موج بیداری اسلامی، صحنه‌های دیگری از نینوا خلق کرده، امروز شیفته‌گان حسینی به طریق دیگری خونشان ریخته  می‌شود، امروز هر روزش با کشتار مردم مسلمان، کربلای دیگری به وجود می‌آید ....

.........................

گزارش: زهرا بزی

يکشنبه 28/8/1391 - 1:52
مورد توجه ترین های هفته اخیر
فعالترین ها در ماه گذشته
(0)فعالان 24 ساعت گذشته