• مشکی
  • سفید
  • سبز
  • آبی
  • قرمز
  • نارنجی
  • بنفش
  • طلایی
تعداد مطالب : 429
تعداد نظرات : 826
زمان آخرین مطلب : 4742روز قبل
دعا و زیارت

****تولد امام علی(ع) و روز پدر مبارک ****

  

 

محمود، علی، عابد و معبود، علی است وز جمله آفریده مقصود علی است
گفتی که علی که بود؟ فاشت گویم بودی به میان نبود، ور بود علی است


يکشنبه 14/4/1388 - 11:1
شعر و قطعات ادبی

 

عشق یک فریب بزرگ است و قوی و
 دوست داشتن
یک صداقت راستین و صمیمی ، بی انتها و مطلق 

 

عشق زیبایی های دلخواه را در معشوق می آفریند 

 

 دوست داشتن  زیباییهای  دلخواه را در دوست می بیند
 و می یابد 
عشق لذت جستن است و دوست داشتن پناه جستن 

 

 

عشق همواره به شک آلوده است و دوست داشتن
سراپا   یقین و شک  ناپذیر 

 

 

 عشق غذا خوردن یک حریص گرسنه است و
 دوست داشتن یافتن  همزبانی در سرزمین
بیگانه است 

 

 

عشق هر چه دیرتر می پاید کهنه تر می شود
و دوست داشتن موثر 

 

 

عشق در دریا غرق شدن است و دوست داشتن 
در دریا شنا کردن  
 
                              
 
سلطان سخن:
دکتر علی شریعتی
 

 

شنبه 13/4/1388 - 14:56
شعر و قطعات ادبی

 

من اگر اشک به دادم نرسد می شکنم
 
اگر از یاد تو یادی نکنم می شکنم
 
بر لب کلبه ی محصور وجود
 
من اگر در این خلوت خاموش سکوت
 
اگر از یاد تو یادی نکنم
 
اگر از هجر تو آهی نکشم
 
تک و تنها به خدا می شکنم
 
به خدا می شکنم
 

 

شنبه 13/4/1388 - 14:52
شعر و قطعات ادبی

گریه کن شب

گریه کن...

هر که با احساس باشد

عاقبت خواهد شکست

این جواب سادگیست!

 

شنبه 13/4/1388 - 14:50
شعر و قطعات ادبی

 

گوش کن میشنوی صدای اندوهم را
می شنوی صدای بغضم را 
که با کوچکترین صدا خواهد ترکید
باید گریست برای شاخه های شکسته 
باید فریاد زد برای شقایق های پرپر شده
باید اشک ریخت با دیدن پروانه سوخته 
باید گریست برای چشم انتظاری عاشقان 

 

 So it can happen to us too

I never thought we"d have
to say goodbye
I guess my love wasn"t enough
I guess it wasn"t enough
I"m sorry for everything
But to tell me to live as
a stranger
To tell me to meet
someone else
Your words still don"t
seem real
You"re leaving me
How can you leave me 
Don"t do this
Please see how sad I am
What am I to do about
all my regrets
I want to turn back time
Don"t leave me
I miss you so much
it breaks my heart

 

جمعه 12/4/1388 - 17:0
شعر و قطعات ادبی

 گفتمش:

- ((شیرین ترین آواز چیست؟))

چشم غمگینش به رویم خیره ماند

قطره قطره اشکش از مژگان چکید

لرزه افتادش به گیسوی بلند

زیر لب غمناک خواند:

ـ ((ناله های زنجیرها بر دست من ))

گفتمش: - آن گه که از هم بگسلند...

خنده ی تلخی به لب آورد و گفت:

آرزویی دلکش است اما دریغ!

بخت شورم ره بر این امید بست.

و آن طلایی زورق خورشید را صخره های ساحل مغرب شکست!...

من به خود لرزیدم از دردی که تلخ در دل من با دل او می گریست

گفتمش: ـ((بنگر درین دریای کور

چشم هر اختر چراغ زورقی است!))

سر به سوی آسمان برداشت گفت:

ـچشم هر اختر چراغ زورقی است

لیکن این شب نیز دریایی است ژرف

ای دریغا شبروان! کز نیمه راه می کشد افسون شب در خوابشان...

گفتمش: -فانوس ماه می دهد از چشم بیداری نشان...

گفت: اما در شبی این گونه گنگ هیچ آوایی نمی آید به گوش...

گفتمش:اما دل من می تپد

گوش کن اینک صدای پای دوست !

ـ ((ای افسوس در این دام مرگ

باز صید تازه ای را می برند این صدای پای اوست...!))

گریه ای افتاد در من بی امان

در میان اشکها پرسیدمش:

- خوش ترین لبخند ها چیست؟

شعله ای در چشم تاریکش شکفت

جوش خون در گونه ای آتش فشاند

گفت: -لبخندی که عشق سر بلند وقت مردن بر لب مردان نشاند

          هوشنگ ابتهاج(ه .ا.سایه)

جمعه 12/4/1388 - 16:54
شعر و قطعات ادبی

چشم دوخته ام به نا کجا

کوره راه های حسرت را پشت سرم میبینم

کلبه نگاهت را در برابرم

لبخند رضایت...

دل بی تابی میکند

چشم میدوزم به امروز

به اکنون گس!

دیدنت را انتظار میکشد چشمان خواب الوده ام...

دستم را دراز میکنم

گلها میمیرند

سنگ سرد را میبوسم

به یاد گرمی اخرین کلام:

"حلقه ات را در نیاوری 

حلقه یعنی من

یعنی عشق..."

حلقه سرد را میبوسم

باران اشکهایم را میشوید

من تنها نیستم...

م

ن 

.

.

.

جمعه 12/4/1388 - 16:49
شعر و قطعات ادبی

                                       دستانت را بر روی سینه ام بگذار تا

                            صدای مهربانترین و پاکترین قلب دنیا

                           را احساس کنی این صدای پاک یک

                              دریا دلواپسی است که درون رگهای

                                        ما جاریست این صدای عشقیست

                              که من و تو با هم ساختیم این تنها

                            چاره ی کار ماست این دریای

                               مهریست که صدای مهربانی را

                                نشان ما داد و این صدای قلب پاک و

                              مهربان توست که آرام آرام می تپد و

                               چشمانم را پر از اشک می کند.
پنج شنبه 11/4/1388 - 18:16
خانواده

دوستم بدار همچون پروا نه ی دل سوخته ای که شعله ی نارنجی رنگ و لرزان شمع را می پرستد...

دوستم بدار همچون مرغابی ای که جفت خود را می جوید و با هم دل می بندند 

 دوستم بدار و بگذار دوستت داشته باشم

بگذار همچون پروانه ی رنگین بال و زیبایی که به هنگام بهار بر روی گل های خوشبو می نشیند در کنارت باشم...

بگذار به غیر از من و تو در این جهان کسی دیگرچنین عاشق نباشد

دوستم بدار ای جان شیرین...

دوستم بدار نوازشگر روح و قلبم...

ای کسی که تمام هستی ام از آن توست


دوستم بدار و اجازه بده همچون بت پرستان ستایشت کنم یا به مانند بلبلان شوریده حال به دور گل وجودت پرپر زنم و نغمه ی عشق در گوشت زمزمه نمایم و ساز محبت سر دهم 
دوستم بدار برای همه ی عمر و اجازه بده که دوستت داشته باشم


تا پایان جهان ... تا پایان عمر ... تا پایان عشق ...


پنج شنبه 11/4/1388 - 18:14
خانواده


خدایا٬ اگر خوابم بیدارم کنو اگر خزانم بهار م کن .اگر در هزار توی شب گم شده ام ٬جاده صبح را نشانم بده واگر از تو دور مانده ام در نزدیکی دستان گرم خود مکانم بده!  

  خدایا ٬ ازعقربه های ساعت گله دارم که زمان را با خود بردند و مرا میان زمین و آسمان بلاتکلیفگذاشتند.از روزگار گله دارم که هرگز دست مرا به گرمی نفشرد وپیوسته مرا به سایه هاسپرد .از خود گله دارم که هرگز پاهایم را به دوردستها  نفرستادم وقلب فرسودهام را زیر باران تند بهاری نشستم.

خدایا٬ کاش حرف عاشقانه ایبودم و دهان به دهان می گشتم.کاش شاخه ای سرسبز بودم و پرنده های فقیر برشانه ام می نشستند.کاش نرده ای بودم و مسافران خسته به من تکیه می دادند .کاش پشتپرده شب پنهان نمی شدم .کاش اینچنین و آنچنان نمی شدم .کاش وقتی باران می بارید بهخیابان می رفتم تا ناخنهام شکوفه بدهند  .

خدایا٬ این پوست را که تو رادوست دارد ٬چگونه از خود جدا کنم ؟ اشکهایم را که تو در قطره قطره آن پیدایی٬چگونهدر دستمالی کهنه بپیچم ودر صندوق بگذارم ؟غمهای مقدسم را که اصل و نسب آنها به تومی رسد ٬چگونه از یاد ببرم؟

خدایا٬امروز که پنجره ایبرای تماشا و حنجره ای برای صدا زدن فرشتگان ندارم ٬امیدم به توست .پس بی آنکهنامم را بپرسی ودفترهای دیروزم را ورق بزنی٬ دوستم داشته باش...!

 

پنج شنبه 11/4/1388 - 18:11
مورد توجه ترین های هفته اخیر
فعالترین ها در ماه گذشته
(0)فعالان 24 ساعت گذشته